بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11504
متن پرسش
سلام استاد: در پاسخ سوال 11490 نفرمودید شرح توصیه امام صادق (ع) به عبدالله ابن جندب در کجای سایت قرار داره. هر چی گشتم پیداش نکردم. لطفا اگر ممکنه لینکش رو بذارید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دی‌وی‌دی‌هایی است که گروه فرهنگی المیزان تهیه کرده‌اند. با حاج آقای نظری تماس بگیرید (09136032342). موفق باشید

10452
متن پرسش
بنده سوالی در ذهن دارم که اگر جواب آن را پیدا کنم مصداق آن حدیث خواهم بود که ساعتی فکر کردن از هزار سال عبادت بهتر است ان شا الله شما سبب خیر باشید. می گویند خدا نسبت به بندگانش از مادر هم دلسوزتر و مهربانتر است از طرفی در حدیث داریم که حتی مومنین هم در برزخ عذاب می بینند. مثل این است که شما یک اتوموبیل را (بدن مادی) در اختیار یک راننده ناشی قرار دهید و او را وارد یک جاده پر پیچ و خم کنید انسان اینگونه وارد یک نظام بسیار دقیق و هوشمند شده است که تاوان اشتباهاتش را باید در برزخ و قیامت بدهد. آیا اینگونه نیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤالات موجب رشد معارف در شما می‌شود. خداوند از مادر برای ما دلسوزتر است و لذا نتیجه و لوازم اعمال ما را به ما گوشزد می‌کند. مثل آن‌که لازمه‌ی رسیدن به منزل، طی‌کردن مسافت بین آن‌جایی که هستیم تا منزل است، حال می‌فرماید اگر در این دنیا این‌طور عمل کنی در برزخ و قیامت که با صورت اعمالت روبه‌رو می‌شوی آن صورت، چنین خصوصیاتی دارد و لذا اگر خواستی با آن روبه‌رو نشوی در این دنیا به آن عمل دست نزن. مطالعه‌ی کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن در این موارد تصور خوبی به شما می‌دهد. موفق باشید
8639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام به استاد گرامی: نظر شما راجع به کلاس های تجسم خلاق. یوگا و نظایر آن چیست؟ با توجه به این که اساس کلاس های نامبرده شده توجه به نفس و قدرت آن و معرفت به آن و شکوشایی انرزی و استعداهای درونی انسان است با فرض اینکه هیچ موقع جای معنویت قرآنی را نمیگیرد آیا شرکت کردن در این کلاس ها برای آشنایی با متافیزیک و مابعدالطبیعه مشکلی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید اگر مذهبی‌ها با رویکرد توحیدی در این کلاس‌ها شرکت کنند بدون آن‌که مبانی ایدئولوژی یوگا را بپذیرند، بد نباشد. موفق باشید.
6180
متن پرسش
باسلام خدمت استاد: سوالم این است که با پدر و مادری که چندین سال است همیشه در حال ایراد‌گرفتن از هم و جر وبحث هستند چگونه برخوردی باید داشت؟ برای این‌که هم خصلت‌های زشتشان در من اثر نگذارد و هم این‌که می‌ترسم عاق شوم. با توجه به این‌که بعداز این همه سال بنده دچار مشکلات عصبی شده وگاهی عکس العمل تند نشان میدهم ولی بعد عذاب وجدان میگیرم و این که زمانهایی هم که چیزی نمی‌گویم دچار خودخوری و باز فشارهای عصبی می‌شوم بهترین روش برخورد وآنچه خدا می‌پسندد چیست تا هم از این فشارها کم شود و هم دچار خوی زشت‌شان نشوم با توجه به اینکه امسال برای کنکور ارشد می‌خوانم و این فشارهای عصبی‌ام را بیشتر کرده به نظر شما چه کنم؟ آیا خوب ست در صورت فراهم‌شدن شرایط برای مدتی در جایی غیر از خانه‌مان ساکن شوم یا بهتر است با وجود این وضعیت خانه را تحمل کنم که برایم بسیار سخت است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی جدای آنچه خودتان در رابطه با احترام به والدین می‌دانید، نمی‌دانم و در مورد اخیر باید با کسانی مشورت کنید که از جزئیات زندگی شما و روحیه‌ی شما و پدر و مادرتان اطلاع دارند. موفق باشید
5450
متن پرسش
با عرض سلام حضور استاد گرانقدر. استاد سالها پیش در دوره کارشناسی، سر کلاس معارف، استاد در خصوص واقعه «افک» در قرآن صحبت می کرد و شأن نزول آیه را اشاره نمود که یکی از دانشجویان پرسید : اصلا چرا پیغمبر اسلام اینقدر ازدواج کرد که این همه مکافات داشته باشد؛ استاد پاسخ داد: ازدواجهای پیامبر در آن روزگار امری عادی بود و یک مساله جاافتاده بود و نزد مردمان آن روز امری اعجاب انگیز نبود.بهرحال من آنروز از سخن آن دانشجو ناراحت شدم؛ بعدها به خاطر اینکه سعی بر این داشتم که سلوک دینی در زندگی داشته باشم، بارها از من هم این سوال شد که چرا پیامبر اسلام این تعداد ازدواج داشت؟استاد عزیز، از نظر من آن شخصیت والا و مافوق فهم بشرِ حضرت رسول روحی و ارواح العالمین له الفداء ، متعالی تر از آن است که در معرض اتهامی قرار گیرد اما من با دقتی که در 2آیه قرآن کریم در سوره احزاب داشتم سوالی برایم پیش آمد؛ آیه اشاره داشت به اینکه پیامبر از این پس دیگر ازدواج نکن و زنی جایگزین نکن حتی اگر از زیبایی زنی به تعجب بیافتی، قبل از این آیه هم آیه ای در خصوص بودن با زنان و.. آمده بود. خب استاد، اگر بنده هیچ شناختی از شخصیت رسول الله نداشتم و این آیه را می خواندم به نظرم می رسید لابد حضرت رسول مدام ازدواج می کرده اند و زنی را جایگزین زنی می کردند و هرکس به نظرشان زیبا می آمد را به عقد در می آورند تا اینکه خداوند فرمود دیگر این امر ادامه داده نشود. استاد از شما خواهش دارم اصلا چرایی تعدد زوجات پیامبر و ازدواجهای ایشان را شرح دهید و این آیه چرا نازل شد. (باتوجه به اینکه خود شما اصلا را بر تک همسری می گذارید)حضرتعالی می فرمایید این شک ها خوب است چون اگر در سکرات شیطان این شکها به شما القا کند مصیبت و ...فلذا خواهشمندم با آنکه مصدع اوقاتتان شدم پاسخم را بدهید. خداوند خیر کثیرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با دقت در شخصیت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که در دوره‌ی جوانی و میانسالی یک همسر داشتند و با نظر به این‌که عموم ازدواج‌ها در شرایطی است که حضرت در صدد حاکمیت اسلام می‌باشند باید جایگاه ازدواج‌های رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را ماوراء موضوع جنسی بررسی کرد و در همین راستا در آخر عمر رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که تا حدّی شرایط عادی شده و حاکمیت اسلام تثبیت شده قرآن نگرانی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را تخفیف می‌دهد و می‌فرماید دیگر نیاز نیست به آن نوع ازدواج‌ها ادامه دهی. برای بهتر روشن‌شدن موضوع عنایت داشته باشید به دلیل فقر مادی و دست و پاگیری دختران در محیطی که همیشه آتش جنگ برافروخته بود و نیز به جهت اسیر شدن آنان به دست دشمنان در جنگ ، و به فحشا کشیده شدن به دختر علاقه ای نداشتند و برخی نیز آن ها را زنده به گور می کردند . با وجود وضعیت ناگوار اقتصادی ، گزینش همسر نوعی کمک به خانواده ی دختر و یا زن محسوب می شد درچنین محیطی ، زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، زشت تلقی می شد . به مجرد آن که شوهرش می مرد یا از وی طلاق می گرفت و عده ی وفات یا طلاقش سپری می شد ، شوهری دیگر انتخاب می کرد ؛ همانند اسماء بنت عمیس که اول همسر جعفربن ابی طالب و بعد از شهادت وی همسر ابوبکر و پس از درگذشت وی ، به همسری علی بن ابیطالب (ع) درآمدعلاوه بر این در آن روزگارازدواج مهم‌ترین عامل وحدت و پیوند بین قبایل به‌شمار می‌آمد. با پیوند ازدواج بسیاری از درگیری ها فروکش می کرد. از جمله اهداف ازدواج‌های پیامبر(ص)، کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای تبلیغ ، رشد و گسترش اسلام بود . آن حضرت به دلیل تحصیل موقعیت های بهتر اجتماعی و سیاسی ، و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینه ی مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب ، به برخی از این ازدواج ها روی آورد ؛ در راستای این اهداف با عایشه دختر ابوبکر از قبیله تیم ، حفصه دختر عمر از قبیله عدی، ام حبیبه دختر ابوسفیان از بنی امیه ، ام سلمه از بنی مخزوم ، سوده از بنی اسد ، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسراییل پیوند زناشویی برقرار کرد . پیوند ازدواج مهم ترین پیوند اجتماعی به ویژه در محیط و فرهنگ عرب جاهلی بود .در آن محیط که جنگ و خون ریزی و غارتگری رواج داشت ، بلکه ـ به تعبیر «ابن خلدون» ـ جنگ ، خون ریزی و غارتگری خصلت ثانوی آنان شده بود ، پیوند ازدواج بازدارنده از جنگ ها ، کارشکنی ها و عامل وحدت و الفت بود . پیامبر(ص) با قبایل مختلف پیوند خویشاوندی برقرار می کند ، تا به این ترتیب اتحاد و الفت میان قبایل و پیامبر(ص) بیشتر، و دشمنی و کارشکنی آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پیامبر(ص) کمتر گردد . اعراب جاهلی با همه تعصب و لجاجت ، خصلتی جوانمردانه داشتند . وقتی در برابر بت سوگند می خوردند ، به آن عمل می کردند ؛ اگر به کسی پناه می دادند ، با همه ی قبیله از او دفاع می کردند . آنان جنگ با دو نفر را ننگ می دانستند ؛ جنگ با هم قبیله و فامیل به این ترتیب پیامبر(ص) با چند قبیله بزرگ فامیل شد و از این راه توانست بررشد و گسترش اسلام بیافزاید. کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید .رسول خدا با قبایل انصار و مسلمانان مدینه که روگردانی از حمایت پیامبر (ص) در مورد آنان مطرح نبود ، پیوند زناشویی برقرار نساخت ، «گیورگیو» نویسنده ی مسیحی می نویسد : محمد ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان ، یعنی دشمن اصلی خود شده ، از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد . در نتیجه این وصلت ، پیامبر(ص) با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود ، جنبه ی فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد . ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه بود . اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله، در جهت آزادی اسیران گام نهاد . رسول خدا (ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران استفاده کرد که ازدواج از جمله ی آن است . جویریه و صفیه کنیز بودند و پیامبر این دو را آزاد کرد ؛ سپس با این دو ازدواج نمود ـ تا به این وسیله مسلمانان بیاموزد که می توان با کنیز ازدواج نمود. جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا (ص) قرار گرفت. آن حضرت وی را آزاد و سپس با وی ازدواج نمود. این کار حضرت به الگویی برای یاران و صحابه تبدیل شد و آنان تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق را که حدود دویست نفر بودند ، آزاد کردند ..بنابراین، یکی از حکمت های ازدواج های متعدد پیامبر (ص) آزادی کنیزان بود. پیامبر (ص) با این کار به مسلمانان یاد داد که می توان کنیز را آزاد و سپس با وی ازدواج کرد .ابن اسحاق، که کهن ترین سیره نویس است، : می نویسدهمسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود و یازده نفر را به خانة خویش برد. دو نفر در هنگام حیات آن حضرت دار فانی را وداع کردند و در هنگام رحلت آن بزرگوار نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند. ( سیرت رسول خدا (ص) ، ترجمه سیره ابن اسحاق، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، ص 549) بدون شک نظر اسناد قدیمی تر برای ما معتبرتر است پس باید تعداد کل ازدواجها را ۱۳ بدانیم که حضرت محمد(ص) دو تن از ایشان را نیز بدون نزدیکی بازگرداندند. با توجه به آن چه ذکر شد، بدون کوچکترین تردید می توان فهمید که همسرگزینی های پیامبر(ص) جنبه ارضای غرایز نفسانی و خوش گذرانی نداشت، زیرا: 1. اگر پیامبر(ص) در پی ارضای غرایز نفسانی بود، می باید در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد؛ این غریزه از آغاز بلوغ خودنمایی می کند و کم کم قوی تر می شود و از سن سی و پنج یا چهل سالگی رو به کاهش می نهد، در حالی که پیامبر اسلام (ص) تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکرد و پس از آن نیز با زنی که در گذشته دوبار شوهر کرده بود، و از آن دو فرزندانی داشت و پانزده سال از وی بزرگ تر بود، ازدواج کرد و تا آخرین لحظه عمر این همسر، حدود بیست و پنج سال با وی زندگی نمود، بدون آن که با زن دیگری رابطه زناشویی برقرار سازد و تا سن پنجاه و سه سالگی، جز یک همسر نداشت؛ این در شرایطی بود که تعدد زوجات در آن محیط امری عادی محسوب می شد. پیامبر (ص) در دورة جوانی، همة آن چه موجب جلب توجه زنان می شود مانند زیبایی، شخصیت فامیلی، شهرت و ... دارا بود. با این همه حضرت در پی کام گیری از زنان نبود و در طول زندگی خویش عفیف و پاکدامن بود. این پاکدامنی و اکتفا به زنی بیوه و بزرگسال در عهد جوانی، با واژه هایی چون زن بارگی و... ناسازگار است.علاوه بر این، اگر رسول گرامی اسلام (ص) در این باره کوچک ترین ضعفی می داشت، دشمنان آن حضرت برای ضربه زدن به وی، از توسل به آن فرو گذار نمی کردند. پاکدامنی و خویشتن داری پیامبر(ص) به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان نیز به خود اجازه نمی دادند تا ایشان را به خلاف آن متهم نمایند. «جان دیون پورت» می گوید: «آیا ممکن است مردی که به شهوت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی محسوب می شد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟! ( فرازهایی از اسلام، ص 1749 2. اگر آن حضرت زنباره بود، باید جهت گیری وی در گزینش همسر رنگ رخسارة آنان می بود و با زیباترین دوشیزگان که در اوان جوانی به سر می بردند، ازدواج می کرد، نه زنان بیوه و یتیم دار. همة زنان پیامبر(ص) ـ به جز «عایشه» ـ بیوه بودند و برخی چون ام سلمه به دلیل بزرگسالی علاقه ای به ازدواج و شوهرداری نداشت. براساس گزاراش های تاریخی، آن حضرت در حالی با «ام سلمه» ازدواج نمود که وی پیرزن بود که به ازدواج رغبتی نداشت و از شوهر درگذشتة خویش فرزند یا فرزندانی داشت. نیز آن حضرت با زینب بنت جحش پنجاه ساله یا با میمونه پنجاه و یک ساله ازدواج نمود. 3. ماهیت زندگی کسانی که با انگیزة ارضای غرایز حیوانی و کامیابی از زنان به ازدواج های متعدد رومی آوردند، این است که به زرق و برق و تجملات و زینت زنان و رفاه و مانند آن رو می آورند، در حالی که سیرة و روش زندگی رسول خدا(ص) خلاف این است. پیامبر(ص) در برابر درخواست همسران خویش درباره زرق و برق زندگی و زینت زنان، نرمشی از خود نشان نمی داد. و آنان را بین ادامه زندگی ساده با پیامبر (ص) و طلاق مخیر می کرد. (ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص286 )علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «داستان تعدد زوجات پیغمبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود؛ چه آن که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستی آن حضرت منافات دارد». (محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، عقیقی بخشایشی) 4. دو نفر از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند؛ اگر هدف پیامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بودن از این دو کنیز بدون ازدواج نیز ممکن بود؛ با این تحلیل ازدواج بی فایده بود. بنابر آن چه ذکر شد، در تفسیر و تحلیل ازدواج های پیامبر اسلام(ص) جایی برای شهوت گرایی و میل به خوش گذرانی وجود ندارد. برخی از این روایت پیامبر(ص) که فرمود: من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم، بوی خوش، زنان و نماز که نور چشم من است، نتیجه گرفته اند که ازدواج های پیامبر(ص) در سنین آخر زندگی، جنبه شهوانی داشت، در حالی که این برداشت و تحلیل، با شواهد تاریخی همسو نیست، بلکه وضع اجتماعی ـ فرهنگی شبه جزیره عربی به گونه ای بود که زن را خوار و بی ارزش می پنداشتند، و علاقه ای به دختر نداشتند و هرگاه از تولد دختری خبردار می شدند، به سوی زنده به گوری دختران گام بر می داشتند. (سوره احزاب، آیه37) نسل دختری خویش را قبول نداشتند و ...، آن حضرت در برابر این همه ظلم و ستم به زنان، به مبارزه برخاست، زنده به گوری دختران را گناهی بزرگ و نابخشودنی بر شمرد، به زنان ارزش و احترام داد و در پیشگاه خداوند معیار تقرب و برتری را تقوا قرار داد، نه جنسیت، و کوشید تا با طرق ممکن آن وضع ناشایسته را برطرف نماید. آن حضرت در همین مسیر تبعیض زدایی و شخصیت دادن به زنان می فرماید که من زنان را دوست دارم و این دوستی را در کنار دوستی و علاقه به نماز قرار می دهد.بنابراین نباید این دوستی را با شهوت گرایی و زنباره بودن خلط نمود. افزون بر این، رسول گرامی اسلام (ص) خواسته است که با این روایت و روایات مشابه به مسلمانان بقبولاند که آیین اسلام با رهبانیت و ترک زنان همسو نیست، بلکه یک مسلمان، هم باید ازدواج کند و از بوی خوش استفاده کند و هم به عبادت خداوند بپردازد و نماز بخواند.در گزارش های تاریخ اسلام آمده است که چند نفر از اصحاب به منظور تزکیه نفس و و جلب رضای خداوند، آمیزش با زنان را برخود حرام نمودند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) از تصمیم آنان با خبر شد و جریان را به اطلاع پیامبر (ص) رسانید، حضرت به میان اصحابش رفت و فرمود: «اترغبون عن النساء انی اتی الناس و آکل بالنهار و انام باللیل فمن رغب عن سنتی فلیس منی»؛ آیا زنان خود را ترک گفته اید و از آنان اعراض کرده اید؟ من نزد زنان می روم، روز غذا می خورم و شب را می‌خوابم و هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست.(الابطال، ص108، به نقل از همسران پیامبر(ص)،ص81 کوتاه سخن این که روایات مربوط به محبت زنان را می توان با دو هدف ترک رهبانیت و طرد فرهنگ جاهلی تفسیر نمود. کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید. با دقت در چند نکته، این سخن را بهتر می توان پذیرفت. در شرایط سخت و بحرانی، رسول خدا(ص) به ازدواج های متعدد روی آورد؛ به ویژه پس از جنگ احد که نتیجة آن برای مسلمانان بسیار ناگوار بود، پیامبر (ص) پس از این جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.پس از فتح مکه که نقطة پیروزی درخشان مسلمانان، بلکه نقطة عطفی در تاریخ صدر اسلام محسوب می شود، پیامبر اسلام(ص) دیگر ازدواج نکرد و آخرین ازدواج پیامبر(ص) در جریان عمرة القضا در سال هفتم هجری بود. رسول خدا (ص) تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به این امر خدا پسندانه تشویق ننمود، بلکه در عمل نیز به تشویق مسلمانان اقدام نمود و خود در نگهداری از یتیمان و بیچارگان پیشگام شد و زنان بیوه و بی سرپرست و یتیم دار را با پیوند زناشویی به خانة خویش برد و در این کار برای دیگران الگوی پسندیده ای شد. این بهترین راه برای حل مشکل زنان محسوب می شد؛ چرا که زنان مؤمن بی سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام، نمی توانستند به نکاح مردان کافر در آیند. و همچنین ماندن پیش خانوادة خود که کافر بودند، به مصلحت نبود.آری با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزشهای اسلامی، پیامبر(ص) بهترین راه حل ممکن را برگزید؛ در حالی که دشمنان پیامبر (ص) به رهبری ابوسفیان، تلاش می کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا (ص) مشکل اقتصادی پیامبر(ص) را بیشتر کنند، رسول خدا(ص) دختر بیوه ابوسفیان را به خانة خویش برد. گیورگیو دانشمند مسیحی می نویسد: محمد(ص) با جویریه ازدواج کرد؛ یارانش به این عمل با تعجب نگریستند و رفتار پیامبرشان را نپسندیدند، از فردای آن روز عده ای کم کم به اصل اقدام پی بردند و وقتی پیامبر(ص) یاران و جنگجویان را خواست و از آنان سؤال کرد که آیا روا می دانند که پدر زن رسول خدا (ص) برده باشد؟! سپس تمام افراد بنی مصطلق آزاد شدند. (سوره احزاب، آیه37) برخی زنانی که مسلمان بودند، به دلیل مرگ، شهادت یا ارتداد شوهران بی سرپرست می شدند و زندگی برای آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه دختر ابوسفیان. رسول خدا(ص) وقتی از مشکل وی با خبر شد، با وساطت نجاشی پادشاه حبشه با وی ازدواج کرد و در حالی که مهریه دیگر زنان پیامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهریة ام حبیبه را چهار صد دینار، یعنی ده برابر مهریه دیگر زنان قرار داد که این خود نشان می دهد که پبامبر (ص) می خواست با این ازدواج وی را نجات بدهد و از غلتیدن وی به دامن بستگان مشرک و کافر جلوگیری کند و از شدت نگرانی وی، از مصیبت های رسیده بکاهد. در اسلام پسرخوانده حکم پسر واقعی را نداردو زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست، در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را به پسر خوانده سرایت می دادند و زن وی بر مرد محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد. (تفسیر المنار، ج4، ص370، به نقل از همسران رسول خدا(ص)، ص77) رسول خدا (ص) به دستور خداوند سبحان با زینب بنت جحش، همسر مطلقة زید بن حارثه پسر خواندة خود، ازدواج کرد تا مسلمانان به روشنی تمام بدانند که این حکم جاهلی باطل اعلام شده است؛ (تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 116 به بعد) چه بسا ممکن بود که اگر این ازدواج رخ نمی داد، زیدبن حارثه بعد از رحلت پیامبر(ص) به عنوان پسر پیامبر (ص) مطرح می شد و مسیر وراثت، امامت و خاندان پیامبر تغییر می کرد. ممکن بود که به زید بگویند تو وارث رسول خدا هستی و تو باید خلیفة مسلمانان بشوی یا خلافت حق تو است وبه هر کس می خواهی محول کن ویا... . از جمله فواید این ازدواج، افزون بر جلوگیری از خطر احتمالی مذکور این است که دو حکم و سنت جاهلی را باطل کرد؛ یکی حرمت ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده و دیگری سنت زشت شمردن ازدواج با همسر مطلقه یک غلام آزاد شده. کوتاه سخن این که ازدواج های پیامبر(ص) به دلایلی که ذکر شد، به هیچ عنوان جنبة خوش گذرانی و شیفتگی به جنس مخالف نداشت، بلکه آن حضرت ازاین ازدواج ها اهداف والایی را دنبال می کرد؛ برای نمونه: ـ ازدواج با خدیجه به دلیل آینده، ایمان و فداکاری خدیجه و بهترین ثمره، این پیوند وجود اطهر صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) و بقای نسل آن حضرت از این طریق بود. ـ ازدواج با سوده دختر زمعه به دلیل رفع پریشانی و نجات وی از افتادن در دامن قبیله کافر، حفظ ایمان و رهایی از آزار خانواده مشرک.ـ ازدواج با عایشه به دلیل جلب توجه ابی بکر و تحکیم روابط با قبیله بزرگ تیم.ـ ازدواج با حفصه به دلیل وصلت با قبیله بزرگ عدی و رفع نگرانی عمر برای بی سرپرستی دخترش حفصه.ـ با زینب بنت خزیمه ، برای حفظ آبرو و مفتخر شدن وی به مقام ام المومنین؛ چرا که وی از زنان نیکوکار بود، به همین دلیل در جاهلیت وی را ام المساکین (مادر مسکینان). لقب داده بودند.ـ ازدواج با ام سلمه به منظور جبران زحمتهای وی و رفع نگرانی و سرپرستی از یتیمان او.ـ با زینب بنت ججش، به دلیل طرد و باطل کردن حکمی از احکام نادرست جاهلی، درباره زنان پسرخوانده.ـ با جویریه به دلیل تحکیم مبانی اسلام در قبیله بنی مصطلق، آزادی اسیران جنگی به صورت داوطلبانه و تعلیم این روش که می شود کنیز را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. ـ با ام حبیبه دختر ابوسفیان، به جهت رفع پریشانی، سرپرستی و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن خانواده مشرک و دشمن با مسلمانان و نیز هدف سیاسی کاستن از دشمنی آنان با مسلمانان.ـ هدف از ازدواج با صفیه به منظور نجات زن، وصلت با بنی اسراییل، تعلیم این روش که می توان کنیز را آزاد کرد و با وی ازدواج نمود و به گفتة رشید رضا، حکمت عمومی ازدواج های آن حضرت، براساس مصالح و حکمت هایی بود که در انجام ماموریت الهی به آنها نیازمند بود و اگر هدف عیش و نوش و شهوت رانی بود، همانند ملوک و سلاطین امرای جهان، به جای این همه زنان سالخورده و بیوه، از دختران دلربا و زیباروی اختیار می کرد. (تاریخ تمدن اسلام و عرب ، ص124( پرفسور آنه ماری شیمل می گوید: «اغلب فراموش می کنیم که محمد بیشترین بخش عمر خود را با یک همسر و آن هم با خدیجه ای بسر برد که 20 سال از او بزرگتر بود.» هم او می گوید: «ازدواج های چند گانه پیامبر، نه تنها دلیل بر ضعف او در برابر نفس که نشانه فطرت سروری اوست پیامبر قدیسی نیست که از دنیا کنار گرفته باشد محمد بدین طریق زندگی دنیوی را قداست بخشید.». موفق باشید
2916
متن پرسش
با سلام. استاد گرانقدر مدتی پیش کتاب «خودمقدس شما» نوشته وین دایر را می خواندم برخی از مباحثش شبیه کتاب شما با عنوان آشتی با خدا... بود.-به هرحال به نظر می رسد او هم در حقایق عالم غور کرده و طعم حقایق را چشیده- به نظرم رسید به شما پیشنهاد دهم حیف است کتاب شما به زبان انگلیسی و فرانسه و آلمانی و امثالهم ترجمه نشود. چه خوب بود اگر شما کتابتان را با دید جهانی شدن ویرایش کرده و ترجمه نموده و از طریق سفارتهای ایران و یا.... به دست مردم جهان می رساندید. حیف است ایشان بی بهره باشند.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از پیشنهاد جنابعالی تشکر می‌شود. گروه فرهنگی المیزان موضوع را تحت بررسی دارد. موفق باشید
1774
متن پرسش
سلام علیکم باتوجه به کمبود وقت ارزشمند حضرت عالی اگرمقاله زیر را اصلا نخوانید هیچ ناراحت نمی شوم در مقاله زیر حاصل چندین سال شاگردی محضرتان را به قلم اورده ام. دعایمان کنید ابتدا باید دانست که این سطور به قلم یک طلبه¬ی علوم دینی نگارش یافته است. ذکر این نکته از آن روی ضروری می-نمود که انسان¬ها عمدتاً از چنین فرصت¬هایی استفاده می¬کنند تا دغدغه¬های شخصی خود را بروز دهند و حاصل تأملات خود را به محک عقل جمعی بگذارند و شاید بازخوانی دغدغه¬های شخصی یک طلبه برای عموم ملال¬آور باشد. طهارت خون و روح مطهری (رض) باعث شده است که هر سال در این ایام عرصه¬ای فراخ مهیا شود تا بعضی چون نویسنده همین سطور از خواب خرگوشی خود بیدار شوند و ذهن خسته خود را متوجه آرمانی کنند که امثال حضرت ایشان تمام حیات خود را صرف اندیشیدن حول مسائل آن کرد و آن چگونگی اجرای دین و به ظهور رساندن آن در جامعه بود. به راستی چگونه باید در مقابل قدسی زدایی امروز قد علم کرد و آرمان¬های الهی را در قلوب مسکن داد این بزرگترین دغدغه¬ی یک مبلغ دینی است و سؤال بعدی اینکه جواب این سؤال را باید از چه کسی پرسید. اعتقاد نگارنده این است که بهترین مرجع برای پاسخ به سؤالات فوق همان است که ما طلبه¬ها همواره مردم را به التزام به آن سفارش می¬کنیم و عجیب است که تا به حال کمتر به کار خودمان آمده است یعنی سلوک رفتاری و شیوه پیامبران الهی. اگر بپذیریم که بزرگترین دغدغه طلبه چگونگی تبلیغ معارف پیامبران الهی است بیشترین کوشش او نیز باید مصروف التزام به شیوه تبلیغی این بزرگواران شود. کوشش قلمی نگارنده در این مقال مصروف بیان دو مطلب شده است. ابتدا کوشیده¬ام شیوه تبلیغی مورد نظر خود را با استناد به آیات قرآن ارائه دهم و در گام بعدی طبعاً باید به انتقاداتی که در بادی امر به نظر می¬رسد پاسخ گفت. اما در بیان مطلب اول به نظر می¬رسد سلوک تبلیغی انبیاء الهی حداقل بر پنج رکن اساسی استوار است: 1. توجه دادن مردمان به اعیان خارجی و پرهیز از مفهوم-گرایی 2. مخاطب قرار دادن قلوب مؤمنین به جای ذهن و عقل جزئی آن¬ها 3. تأکید مکرر بر داشته¬های فطری 4. دل ¬بستن و عزیز داشتن مؤمنان و ترک جدال با کفار 5. دلسوزی فوق¬العاده و ایثار مثال زدنی بدون هیچ¬گونه چشم داشت مالی آنچه در سراسر دعوت برگزیدگان الهی به صورتی نمایان مشخص است توجه دادن مردمان به اعیانی است که به صورت «بی-واسطه» و «حضوری» درک می¬شوند، در مقابلِ توسل به الفاظ و مفاهیمی که پل ورود مخاطب به دنیای انتزاعیات کمتر واقعی و مشوش به اوهام است. این اعیان البته می¬توانند افاقی یا انفسی باشند اما صفت «درک بی¬واسطه» و «حضوری بودن» در همه آن¬ها ثابت است. احصای تمام آیات متذکر این معنا در مقاله¬ای اینچنینی دشوار است از این رو در زیر تنها اندکی از آن همه آمده است (رعد/4-2، انعام/12و99، بقره/164، واقعه/72-63، شعرا/29-23) اگر به دیده انصاف در مضمون این آیات نظر بیفکنیم ناگزیر اذعان می¬کنیم که گویی پیامبران اعیان خارجی را آینه¬ای برای تجلی توحید در قلوب مردمان قرار داده¬اند و همواره از بازی با الفاظ انتزاعی که حداقل تا دو مرتبه از وجود عینی دورند اجتناب می¬کرده¬اند. خوب است همین¬جا به اشکالی معروف پاسخ دهیم و آن اینکه این شیوه تبلیغ برای اکثریت عامی کاربرد دارد و انکار نمی¬توان کرد که در بافت طبیعی یک جامعه کم نیستند افرادی که عقولی کلی نگر و روان¬های شکاک¬تر دارند. بهترین تقریر این اشکال را نویسنده¬ای کاردان در کتاب بسیار پرفروش خود اینگونه آورده است: «از یک نظر می¬توان راه¬های خداشناسی را به راه¬هایی تشبیه کرد که برای عبور از رودخانه¬ای وجود دارند بعضی از آن¬ها مانند پل چوبی ساده-ای است که روی رودخانه کشیده شده است و عابر سبک¬بار می¬تواند به آسانی از آن بگذرد و به آسانی به منزل مقصودش برسد. بعضی دیگر مانند پل¬های سنگی طولانی، از استحکام بیشتری برخوردار است ولی راه را طولانی¬تر می-کند و بالاخره بعضی مانند راه¬های پر پیچ و خم و دارای فراز و نشیب¬ها و تونل¬های عظیم است که برای عبور قطارهای سنگین ساخته شده است . انسان-هایی که ذهن سبک¬باری دارند می¬توانند به صورت خیلی ساده خدا را بشناسند و به بندگی او بپردازند. اما کسی که بار سنگینی از شبهات را به دوش می¬کشد باید از پل سنگی عبور کند و بالاخره کسی که خروارها بار شبهه و وسواس را با خود حمل می¬کند باید راهی را طی کند که دارای زیرساخت¬های محکم و استوار است.» ایشان سپس برهان نظم را جز راه¬های ساده شناخت خدا منظور می¬دارند و کلام و فلسفه را راه¬های رویارویی با گروه دوم و سوم می¬شمارند. فارغ از نگاه ارزشی متن فوق، باید گفت تمسک به قرآن جای هیچ شبهه¬ای را باقی نمی¬گذارد که به تحقیق رویکرد حضوری و رجوع متفکرانه به آثار صنع حضرت باری تعالی بر شیوه تذکر اولی¬الالباب یا صاحبان عقول متعالی (ترجمه مورد پسند نگارنده برای این واژه) سیطره¬ای تام دارد. برای نمونه بنگرید به (آل عمران/191-190، زمر/21). به سخن دیگر اولی¬الالباب واقعی به جای تفکر در رابطه میان الفاظ و اعتبارات ذهنی، در متن واقع نظر کرده و به جای مشغولیت-های کسل کننده¬ی انتزاعی، روح و جان خود را از شراب وجود عینی سیراب می¬کنند. حافظ که خود از جمله¬ی اولی¬الالباب است در تأکید نگاه اول و خارداشت منظر دوم فراوان سخن گفته است. بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن¬آباد و گلگشت مصلی را *** سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است *** بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف و کشاف است حال وقت آن است که دلیل این شیوه تبلیغی را پیگیری کنیم. حقیقت این است که پیامبران به درستی متوجه بودند که خدای ذهنی که از پس استدلالات پیچیده منطقی سربرآورده است هیچ¬گاه نمی¬تواند به شور بندگی که هدف آفرینش بندگان است (ذاریات/56) بینجامد. واجب الوجود فیلسوفان حتی اگر واجب الوجود در جمیع جهات باشد به سختی می¬تواند به مناجات¬های قلبی شکسته گوش فرا دهد و همنشین قائمین و ذاکرین شبانگاه باشد. در حقیقت استدلالات ذهنی خدایی ذهنی را تصویر می¬کند که هنوز «قائم به من» است و با کمترین بی-توجهی «من» گویی که اصلاً نبوده است حال آنکه هم موجودات خارجی فریاد می¬زنند که ما قائم به اوئیم ولا حول ولا قوّة الّا بالله. از همین روست که جلال¬الدین بلخی بزرگ، در ادبیات زیر ما را از گرفتار آمدن در نام و نام¬گرایی برحذر می-دارد. هیچ نامی بی مسمّی دیده¬ای یا ز گاف و لام گل گل چیده¬ای نام بردی رو مسمی را بجو مـه به بالا بیـن نه انـدر آب جو تا قیامت گر کسی می¬می ¬کند تا نـنوشد بــاده مستی کی کنــد نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از نــام چراغ مبلغین امروزی ما بعضاً توفیق خود را در این می¬بینند تا با حفظ الفاظ و اصطلاحات پر طمطراق در هر جدال فکری، شبهه¬های ذهنی مخاطبان خود را به کلی حل کنند- اگر نگوئیم شخصیت مخاطب را منحل کنند- تا او راهی جز پذیرش بی قید و شرط واجب الوجود نداشته باشد در حالی که با نظر به آیات قرآن متوجه می¬شویم که همه¬ی پیغامبران حتی در برخورد با دهری¬ترین افراد به جای توسل به مفاهیم ذهنی، تأکید بر داشته¬های فطری آنان را در نظر داشته¬اند. پیامبران الهی هوشیارانه متوجه بودند که انسان¬ها حتی اگر بنا بر شرایط پیرامونی به دهری بودن سوق یافته¬اند اما هنوز انسانند و با خصوصیت «فطرت» هویت می¬یابند. سعی می¬کنم در تحلیل آیه زیر منظورم را روشن کنم. در آیه 24 سوره جاثیه پیامبر با افرادی روبه¬روست که به ظاهر اصولاً مبدأ و معادی را باور ندارند و از آیات بعدی به دست می¬آید که در مقابل تذکر پیامبر به زنده شدن آن¬ها پس از مرگ، زنده شدن پدران مرده خود را درخواست می¬کنند. اما آنچه در این مکالمه جالب است اینکه پیامبر با علم به موضع آن¬ها در مقابل معاد در مقام محاجه هنوز بر معاد تأکید دارد درحالی که به ظاهر ابتدا باید معاد را برای آن¬ها اثبات کند اما در بدو امر و بدون هیچ استدلالی بیان می¬دارد که: «خداوند شما را زنده می¬کند سپس بمیراندتان سپس گرد آورد شما را به سوی روز رستاخیز که نیست شکی در آن». این رویکرد تا آیه 28 همچنان ادامه دارد. در برخورد اولیه شاید اعتراض کنیم که این شیوه درستی نیست و یک مکالمه علمی و درست هنگامی شکل می¬گیرد که دو طرف با درک موضع طرف مقابل، او را به شیوه¬ی درست اندیشه رهنمود کنند اما می¬بینیم که پیامبر با علم به عدم باور آن¬ها به معاد، در مقام محاجه همچنان بر معاد تأکید دارد و این نکته باعث سردرگمی می¬شود. اما به نظر می¬رسد کلید رهایی از این سردرگمی همان است که در بالا آمد و آن اینکه پیامبرِ حکیم به خوبی بر همه زوایای روح آدمی تسلط دارد و می¬داند که توجه بر معاد با سرشت هر انسان گره خورده است و از آنجا که او تنها یک مذکر است، تنها باید توجه آن افراد را از امور پیرامونی مزاحم که باعث این نتیجه باطل شده است منصرف کرده و به حقیقت و فطرت خود که ذات هر یک از آن¬ها به آن قائم است متوجه کند. این شیوه تبلیغی پیامبران را می¬توانید در جای جای قرآن و در برخورد آن¬ها با کافران امور فطری دنبال کنید. و لذا پیشنهاد می¬شود در حوزه¬های علوم دینی در کنار جد و جهدی که برای فراگیری علوم مفهومی به عمل می¬آید عرصه¬ای برای مطالعه روح آدمی و قوانین البته پیچیده آن نیز فراهم شود. زیرا مطالعه و تسلط بر صرف و نحو و بلاغت یا اصول و فقه و تفسیر را از رشته¬های دانشگاهی نیز می¬توان انتظار داشت، اما روح¬شناسی اسلامی یا معرفت النفس الهی شاید تنها در انحصار مدرسه¬های علوم دینی باشد. اما دومین منشاء به ظهور رسیدن اشکال مذکور اشتباه تحلیلی مستشکل در گزینش مخاطب تبلیغ دینی است. به راستی یک مبلغ انرژی و وقت خود را باید مصروف چه مخاطبی کند؟ آیا می¬توان انتظار داشت که پس از چندین سال تبلیغ مستمر معارف الهی قلوب همه انسان¬ها مؤمن شود و رذالت و ناپاکی به کلی از هستی رخت بربندد؟ آیا هدف خداوند از ارسال رسولان خود همین بوده است یا آنکه سنت الهی به گونه دیگری رقم خورده است. از آیات قرآن برداشت می¬شود که گروهی از آدمیان در مقابل هیچ نشانه¬ای خاضع نیستند و ایمان نمی¬آورند (انعام/111و112) پیامبران همواره آن¬ها را تذکر می¬دهند و آن¬ها مغرورانه به همه تذکرات پشت می¬کنند گویی که آن را نشنیده¬اند اما شیوه برخورد انبیاء برای مبلغین امروزی مملو از عبرت است. آن¬ها پس از تحمل مرارت¬های فوق طاقت خطاب می¬شوند: «ما کتاب را بر تو نازل نکردیم تا به سختی بیفتی»(طه/2) و یا: «نزدیک است از غم آن¬ها خود را هلاک کنی» (کهف/6) و در نهایت: «ذرهم فی خوضهم یلعبون، آری آن¬ها را رها کن بگذار با فرورفتگی خود بازی کنند» (انعام/91) در آیات دیگر اصرار بر مؤمن کردن آن¬ها را از جهالت می¬داند (انعام/35). جان کلام این است که این قرآن همانگونه خود متذکر است تنها متقین مؤمن به غیب را هدایت می¬کند (بقره/2و3) و ذاکرین و خاشعین در غیب را انذار می¬دهد (یس/11) و شفای قلوب مؤمنین است. و البته غیر اینان را مساوی است که اندرز دهی یا ندهی (بقره/6). حال اگر آخوند مسلمان که وظیفه¬اش بسط معارف قرآنی در قلوب مؤمنین است وقت خود را صرف جدال با کافرانِ گریز پای از خشوع کند آیا راه را به درستی پیموده است؟ سعی بلیغ نگارنده تا بدین جا بر آن بود که از استعمال صریح واژه «فلسفه» اجتناب کند اما برای گریز از پیش¬داوری های جمعی که هر گرایش ایمان¬گرا را عقل¬گریز و ضد فلسفه خطاب می¬کنند ناچارم به دیدگاه خود در این مورد اشاره کنم. صراحتاً اعلام می¬کنم که با توسل به فلسفه برای تبلیغ دین مخالفم اما اعتقاد جازم دارم که پس از پذیرش و خضوع در مقابل دین الهی، در مقام سیر نفس در مقامات عالیه وجود، فلسفه کارایی تام دارد. توضیح آنکه از آنجا که تکامل نفس آدمی در گرو تکامل تمام قوای آن است پس قوه¬ی عاقله نیز با فلسفه به تکامل خود دست می¬یابد و لذا کسب فلسفه نه برای رویارویی با خصم که برای اشتداد وجودی خود طالب آن بکار می¬آید و از این رو رویکرد ابزاری کنونی به فلسفه خار داشت این علم شریف است که علوم بالذات مطلوبند. والسلام 14/1/90
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حقیقتاً بنده وقتی مقاله‌ی شما را خواندم بسیار به شعف آمدم و چندین بار در حین مطالعه‌ی آن بی اختیار گفتم «اَحسنت» به‌خصوص آن‌که متوجه‌اید با نظر به جنبه‌ی حضوری عالَم و آدم ، اعیان ثابته‌ی آن‌ها مظهر اُنس با خدا هستند، و از این طریق تحولی در مسیر تبلیغی ما از دین پیش می‌آید و علاوه بر آن چقدر خوب متوجه‌اید نباید با نگاه وجودی از تفکر فلسفی غافل شد و از جمع بین عقل و قلب خود را محروم نمود. 2- در قسمت سلوک تبلیغی انبیاء«علیهم‌السلام» در قسمت چهار موضوع ترک جدال با کفار را مطرح نموده‌اید، منظور شما را نفهمیدم در حالی‌که ما مأموریم به جدال اَحسن با کفار، تا ثابت کنیم سخنان آن‌ها مبنای عقلی و علمی ندارد و از این طریق تأثیر فرهنگی آن‌ها را از بین ببریم. 3- بنده توصیه می‌کنم رفقا این مقاله را مطالعه و مباحثه کنند. موفق باشید
10755
متن پرسش

سلام علیکم: استاد بنده طلبه هستم، همانطور که می دانید اساتید حوزه برای درس دادن خیلی زحمت می کشند و حوزه هم برای طلاب هزینه ها می دهد و شهریه هم که برای درس خواندن طلاب است، حال اربعین شروع می خواهدبشود و پیاده روی اربعین، به نظر شما ما درس و بحث را رها کنیم و به زیارت بیاییم یا اینه درس را مقدم بداریم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درس وبحث هم برای برافراشتن پرچم اسلام است و امروز یکی از نمودهای برافراشتگی و بیرق اسلام پیاده‌روی اربعین است توسط عَلَم‌دارهای امروز تاریخ ما، لذا هر دو کار خوب است و بستگی به خودتان دارد که کدام را انتخاب کنید. موفق باشید

7496
متن پرسش
سلام علیکم. درمان عملی توهم چیست؟ درضمن سوالی رانوشته بودم اما هنوز جوابش را نداده اید. باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید ایمیل خود را در دادن سوال ثبت کنید تا نخواهید به دنبال سؤال‌تان بگردید، به‌خصوص که اگر سؤالات به اشخاص بر‌گردد در معرض دید عموم کاربران قرار نمی‌دهیم. در مورد رفع توهّم همچنان‌که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شده باید با تعقل بر روی متونی که با عقل نوشته شده، جنبه‌ی عقلانی خود را تقویت کرد. مثل کتاب‌های شهید مطهری و آیت‌اللّه جوادی و آقای صفائی حائری. و از همه مهم‌تر تفاسیر قرآن است. موفق باشید
5384
متن پرسش
باسلام من معنی حدیثی که از سیده ی بانوان دو عالم علیها السلام است را نمی فهمم مبنی براینکه بهتر است زنان مردی را نبینند ومردان هم زنی رانبینند ..ایا معنایش این است که جنسیت آدم ها در برخورد های بین نامحرمان بروز نداشته باشد و بعد انسانی افراد بروز داشته باشد یا اینکه نه زنان مردان را نبینند ومردان نیز زنان را ؟! اگر اولی صحیح است میخواهم بدانم آیا این واقعا در عمل اتفاق می افتد یا خیر .. یک زن هرچقدر هم بروز زنانه و جنسیتی نداشته باشد باز هم یک زن است و مورد توجه است ومردان به او توجه دارند پس آیا نمی توان گفت با تناقض روبروایم از طرفی می گویند با حجاب و بدون بروز جنسیتی در جامع حضور داشته باشید از طرفی هم یک زن نهایت تلاشش را بکند که در جامعه بروز انسانی داشته باشد نه جنسیتی ،باز هم مردان به او نگاه جنسیتی خواهند کرد،یعنی یک زن در هرصورت یک زن است هرچند که متخلق به رفتار اسلامی و ایمانی باشد ، نمی دانم شاید هم دچار تفکرات طالبانی شده ام چه کنم وقتی من به چشم خودم می بینم که واقعیت جامعه چیز دیگری است وبه یک زن محجبه ی باوقار متین که بدون بروز جنسیتی می خواهد یک فعالیت اجتماعی داشته باشد یا در دانشکاه رفت وآمد کند و.. بانگاه جنسیتی روبرو است .من دچار تناقض شده ام نمی دانم چه کار باید کرد آیا زنان بروند حوزه تا مصون باشند ؟!یک زن اگر بخواهد سیرو سلوک داشته باشد یعنی روحش را از آفات مصون بدارد باید از جامعه دور باشد تا از این نوع نگاه ها مصون بماند؟!پس حرف آقا چه میشود ؟!آقا هم نظر اول را دارند یعنی بروز انسانی باید افراد داشته باشند نه جنسیتی..ولی واقعیت جامعه اینگونه نیست یا من به اشتباه واقعیت جامعه را اینگونه می بینم ،راهنمایی بفرمایید.2) اینکه میگویند حضرت زهرا سلام الله علیها بنا به ضرورت از خانه بیرون آمدند و به مسجد رفتند و یک فعالیت اجتماعی این چنینی داشتند..اگر آن موقع شرایط الان جامعه ی مارا داشت آیا بانو بازهم وارد یک سری ازفعالیت های فکری فرهنگی که نیاز به حضور در جامعه است می شدند ؟!اعوذ بالله از این سوالهایم !چه کنم که فکرم مشغول است در رابطه با حضوردر جامعه و فعالیت اجتماعی. باتشکر. حلال بفرمایید وقتتان را میگیرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شما سعی نداشته باشید بدون بروز جنسیتی وارد جامعه شوید دیگر به شما مربوط نیست اگر مردی باز نگاه جنسی داشته باشد، دیگر شما مسئول ایجاد آن نگاه نیستید و همین‌طور که می‌فرمایید شرایط تاریخی ما دیگر اجازه نمی‌دهد مثل زمانی زندگی کنیم که معنا نمی‌داد یک زن در جامعه حاضر شود. نظرتان را به صحبت‌های حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جلب می‌کنم که می‌فرمودند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت‏هایى که توطئه‏ى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‏ها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى‏اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‏ اند».چنانچه ملاحظه مى‏فرمایید از نظر دانشمند اسلامى و یک اسلام‏شناس واقعى مثل حضرت امام‏ خمینى‏ «رحمةاللّه‏ علیه» اولًا؛ حضور فعال زنان در صحنه‏هاى فرهنگى و نظامى یک افتخار محسوب مى‏شود. ثانیاً؛ مقابله ‏ى زنان را در مقابل توطئه‏ هایى که مى‏خواهند آن‏ها را منزوى کنند یک کار بزرگ و ضرورى مى‏دانند. موفق باشید
2115

حقوق همسربازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی در خصوص ارتباط فرزند بامادر و همسر آیا می توان گفت بر اساس آیات قران تقدم مادر بر همسر برداشت می شود؟ همسر بنده فردی متدین و متعهد است منتهی بعضا (هر چند خودم ایشان را به دیدار و ارتباط با مادرشان همیشه تشویق می نمایم و ابدا از این کار منع نمی کنم)در این زمینه من احساس می کنم حق من را ادا نمی فرمایند و می گویند تقدم با مادر است و آن کاری که من از ایشان تقاضا کرده ام را انجام نمی دهند. سوال دیگر این است که ما در روایات مشاهده می کنیم که به همکاری مرد در امور منزل و کمک به همسر توصیه فراوانی شده و شاهد مثال همکاری حضرت علی ع در امور منزل به حضرت زهرا س است.من احساس می کنم همسرم علی رغم مذهبی بودن تمایلی به این گونه روایات در عمل نشان نمی دهند و در امور منزل همکاری ندارند و حتی در شرایط سخت مانند بارداری کمکی در امور منزل ندارند و می گویند من از کار منزل خوشم نمی آید.(البته کمک قطره ای ایشان را نادیده نمی گیرم و متشکرم).چگونه می توان نگرش ایشان را تغییر داد چون واقعا بعضی مواقع به دلایل شرایط جسمی نامساعد انجام کار برایم مقدور نمی باشد.با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- والدین و همسر هرکدام حق خودشان را دارند و عدم رعایت حق هرکدام معصیت خود را دارد. چون عموماً وقتی انسان ازدواج کند والدین را فراموش می‌کند، بر حقوق والدین تأکید شده 2- به همان اندازه که زن و مرد کمک‌کار همدیگر باشند ثواب و برکات الهی را نصیب خود می‌کنند و مرد باکمک به همسرش در مواقعی که همسر نیاز به کمک دارد هنر عشق‌ورزیدن را در خود رشد می‌دهد. موفق باشید
699
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی من سوالی داشتم پیرامون انتخاب همسر . بعد از آشنایی با مباحث شما به این احساس رسیدم که خیلی از افراد تنها ادعای دینداری می کنند و این گونه نیستند در واقع.مشکلی که من با اون برخورد کردم اینست که خواستگارانی که دارم از لحاظ مذهبی بالا هستند اما نسبت به مدرنیته و جلوات آن بی اهمیت هستند .مثلا فکر کنید که مذهبی هستند در حال اینکه به تکنولوژی هم اهمیت می دهندو ساده زیستی اهمیت چندانی ندارد.از آن جایی که تقریبا اکثر افرادی که به خواستگاری من می آیند این گونه اند سوال من اینست که این موضوع چقدر حائز اهمیت است ؟ من باید چه طور تصمیم بگیرم و چه چیزی را در انتخاب ملاک قرار بدهم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بالاخره ما باید با همین انسان‌ها زندگی کنیم، عمده آن است که وقتی انسان مذهبی شد و الگوی او امام معصوم باشد به‌راحتی به تعادل می‌رسد و می‌توان با کمی گذشت با او زندگی کرد. پس ملاک شما در انتخاب همسر، ایمان او باید باشد و این‌که روی‌همرفته حکم الهی را در امور فردی و اجتماعی پذیرفته‌اند. موفق باشید
8302

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلاممی خواستم ببینم نطر شما در باره ی مطالعه ی سیر شهید مطهری کنار در س های حوزه به طوری که لطمه نزد چیست و همچنین فلسفه باز طور ی که مشکل وارد نکند من طلبه ی با یه بایین هستم با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با این شروطی که می‌فرمایید خیلی خوب است که این کار را بکنید، ولی اگر در حین خواندن ادبیات عرب هستید این کار را نکنید تا ادبیات عرب ملکه‌تان شود. موفق باشید
8219
متن پرسش
سلام خدمت استاد دوست داشتنی اخیرا در دانشگاه به خانمی علاقمند شدم که با شناختی که ازش دارم اصلا گزینه مناسبی برای ازدواج نیست و میدونم اون از عالم دیگه ایه و من از عالم دیگه ای اما متاسفانه نمیدونم چرا به ایشون واقعا علاقمند شدم چه کنم این محبت از دلم خارج بشه جنس علاقه هم هوس نیست از خدا و ولی عصر اساسی کمک خواستم مرتفع شده اما هنوز ته دلم درگیره توی دانشگاه سعی میکنم بهش نگاه نکنم که میل تشدید بشه اما به هر حال اسیرم کرده وای بر من که به فرموده صادق آل محمد:دلهایی که از محبت خدا خالی میشود و خدا آنها را به عشق های زمینی مبتلا میکند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تجربه‌ی دوره‌ی جوانی است، می‌رود و تنها خاطره‌ی آن احوالات برایت می‌ماند و زمینه‌ی تحقق روح عرفانی‌ات می‌شود. می‌گویند عرفا عموماً تجربه‌ای از عشق زمینی را داشته‌اند ولی چون تن به آن عشق خاکی ندادند، راه عشق روحانی در جلوشان گشوده شد. موفق باشید
4707
متن پرسش
سلام علیکم آیا نفرین نا به حق والدین تأثیر دارد؟ یعنی اگر بر اساس یک قضاوت غلط در مورد فرزندشان او را نفرین یا عاق کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، ولی سعی کنید برای بهره‌مندی بیشتر از لطف خدا آن‌ها را راضی نگه‌دارید حتی اگر آن ها مقصرند. موفق باشید.
4404
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر، با درخواست توفیق بیش از پیش از خداوند برای انجام کارهایی که در پیش گرفته اید لطفا به بنده بفرمایید وظیفه یک زن در مقابل شوهری که در انجام واجبات دین کوتاهی کرده و گاهی به کلی ترک می کند مثلا نماز را ترک می کند، چیست؟ آیا باید با رفتار خود ناراحتی اش را از این عمل به او نشان بدهد؟ اگر خداوند فرزندی به آنان عنایت کند این ترک واجبات چقدر بر روی شخصیت فرزند تأثیر می گذارد منظور قبل از تولد است؟ و آیا دعای مادر می تواند فرزند را از آثار سوء عمل پدر حفظ کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را باید با شرح و توضیح کامل از مرجع تقلیدتان بپرسید، چون فرق است بین تارک الصلات با منکر نماز و اگر فقیه تکلیف شما را در ادامه زندگی روشن فرمود دیگر نگران آن نباشید که شخصیت فرزندتان تحت تأثیر چنین پدری قرار گیرد. موفق باشید
3296
متن پرسش
سلام جناب عالی در جواب سوال 3236 فرمودید که جلد هشت و نه اسفار را ترجمه کردید. میخاستم ببینم از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چاپ این کتاب تمام شده و با بودن کتاب‌های «خویشتن پنهان» و «معاد جدی‌ترین زندگی» نیازی به تجدید چاپ آن دیده نشده ولی اگر باز تهیه‌ی آن را ضروری می‌دانید به گروه فرهنگی المیزان تلفن بزنید. موفق باشید
2475
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید همسرم انسان خوبی است و از بچگی طوری تربیت شده که به تمام حرفهای پدر و مادرش گوش میدهد و خواسته هایشان را انجام میدهد.همه ی مسئولیت خانواده شان را بر عهده دارند(کارهای داخل منزل(جز آشپزی) و بیرون منزل ) فقط کسب در آمد با ایشان نیست . و علت تمام دعواهایمان همین است و ایشان آیه های قرآن برای احترام به والدین را برای من یادآوری میکنند ولی من خیلی حساس شده ام و گوشم به این حرفها بدهکار نیست از جایی شندیم که چون همه بعد از ازدواج سرگرم خانواده میشوند و پدر و مادر را فراموش میکنند قرآن این همه تاکید کرده.آیا این حرف درست است؟ اصلا چرا به اندازه ای که به نیکی به پدر و مادر سفارش شده حرفی از همسر زده نشده؟ لطفا راهنمایی کنید شاید من اشتباه میکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به همان دلیل که فرمودید در اسلام بر رعایت حقوق والدین تأکید شده ولی اگر مرد حقوق همسر را جهت رعایت حقوق والدین زیر پا بگذارد همان اندازه معصیت کرده که حقوق والدین را به جهت رعایت حقوق همسر نادیده بگیرد. موفق باشید
17887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز و معلم فرزانه: اولا عرض کنم این تفسیر قرآن شما بهم جان میده که مُرده بُدَم زنده شدم. استاد بعد از مدتها خواستم به عنوان یک طلبه ای که دغدغه ی تمدن سازی اسلامی رو دارم و الان پایه پنج هستم یه گزارش از وضعیت سیر علمی و عملی ای که دارم طی می کنم به لطف خدا و دعای شما، خدمتتون عرض کنم و به نتایجی برسم ان شاء اللّٰه تعالی در علم ادبیات عرب الحمدلله مشکلی ندارم در منطق هم همین طور و یک دور المقرر رو حد اقل خوب خوندم در اصول فقه غیر از الموجز و اصول فقه جناب مرحوم مظفر قصد دارم حلقات رو هم بخونم در فقه هم همین روش حوزه رو پرسیدم گفتن خوب کار کنم به اجتهاد می رسم و البته به توصیه آیت الله صمدی آملی مشغول کار بر روی قواعد فقهیة هم هستم در کنار فقه و اصول در زمینه فلسفه البته متاسفانه دیر شروع کردم و الان برنامه ام این هست: اول بدایه بعد نهایه بعد اسفار و در عرفان نظری هم فعلا کتاب «کلیات و فلسفه و تاریخ عرفان نظری» استاد امینی نژاد و اصول و مبانی عرفان نظری آیت الله استاد یزدان پناه و سپس فقط فصوص الحکم و در عرفان عملی هم شرح رسالة الولایه شما و استاد یزدان پناه و سپس منازل السائرین رو با شرح استاد یزدان پناه ان شاء اللّٰه البته در این سایت « http://alhekmah.blog.ir/category/درس-عرفان-در-وادی-عمل/ » صوتهایی از استاد یزدان پناه گذاشته اند با موضوع عرفان در وادی عمل که قسمتی از آن شرح رسالة الولایه هست و نمیدونم همش رو کار کنم یا نه. جلسات حضوری شما رو هم فقط چهارشنبه ها رو میام چون فرمودید طلبه ها خیلی بیشتر ممحض در درس بشن و حتی مباحثتون رو هم در کنار درس کار می کنم و اصل رو ملا شدن در دروس تخصصی حوزوی گذاشتم به توصیه خودتان در صوت انگیزه طلبگی. و هم اکنون دارم مباحث شما رو هم کار می کنم و در مباحث سلوکی هم همین مباحث شما مثل شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت فعلا دارم کار می کنم و بعدش مباحث شرح جامع السعادات و هر هفته هم تفسیر قرآن شما رو کار می کنم که بسیار عالیست واقعا و مقالات آیت الله شجاعی رحمة الله علیه هم اگه صلاح بدونید در کنار مباحثتون با شرح خودتون کار کنم چون بسیار مشتاق اونها هم هستم و خیلی دیدم به کارم میومد ولی نمی خواستم سیرم پراکنده بشه. چون فعلا دارم فلسفه می خوانم و هنوز وارد عرفان نظری و عملی به اون معنا ک عرض کردم نشدم می خواستم نظرتون رو درباره این ها بدونم. متشکرم استاد جانم. ببخشید که طولانی شد التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این عزم و برنامه که ریخته‌اید، إن‌شاءاللّه خداوند مدد لازم را مقدّر می‌دارد. شرح «مقالات» را به اوقات تعطیلی حوزه مثل تابستان‌ها موکول کنید. موفق باشید

15312
متن پرسش
با سلام: از برخی سخنان علامه طباطبایی و علامه جوادی آملی این طور استنباط بنده هست که کل ماسوا عین الربط به حق اند و از طریق این مبنا ماهیات موجوده رو نفی میکنن و قائل میشن به این که عین الربط چون هیچ ذاتیتی از خود نداره و تمام وجود اون شآنی از وجود علت هست ماهیت هم نداره و ما اگه ماهیات رو موجود در خارج احساس می کنیم این در واقع ظهور وجود بر ذهن انسانه که ذهن در صقع خود نحوه ای استقلال برای موجود میسازه و ماهیات رو در خودش انشاء میکنه. خلاصه کلام اینکه ماهیات موجوده در قول مشهور حکما در قول آقای جوادی و طباطبایی در واقع ساخته ذهن هستند اما نه ساخته نیش غولی اگه ما در ارتباط با خارج انسان با قامت خاص یا درخت با شاخه و برگ و... می بینیم این ها انشاء ذهن ماست وگرنه در خارج یک حقیقت صرف و بسیط بدون تشکیک هست که ظهورش بر نفس ما به این اشکال هست نه اینکه اینها در خارج باشه... آیا این برداشت بنده رو از کلام آقایون شما صحیح میدونین؟ سوال 2: من احساس کردم شما در دروس حمد امام می خواهید در نهایت این نتیجه رو بگیرید تایید می فرمایید؟ سوال 3: اگه این برداشت من صحیح باشه یعنی تجلیات الهی فقط تجلیات معرفتی هست حالا این سوال مطرح میشه که مگه ذهنی هست و انسانی هست که حق تعالی به اون تجلی معرفتی بکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت خوبی است البته اگر نظر به عین الربط بودن مخلوقات نظر به وجود اشیاء باشد و از مقام امکانیِ عین ثابته‌ی آن‌ها غفلت نشود چیزی که در سوال سوم برای‌تان پیش آمده‌است. آری از نظر وجودی موجودات عین ربط به علت حقیقی‌شان هستند ولی امکان‌شان از خودشان می‌باشد.

14371
متن پرسش
سلام: استاد شما علم حضرت آقا را هم اشراقی می دانید؟ برای آن هم دلیل دارید؟ 2. کتب سید عباس معارف را هرچه می گردم پیدا نمی کنم. نیست یا کمیاب است؟ می شود یافت؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به جهت روحانیتی که حضرت آقا در مسیر اُنس با حضرت امام دارند، علاوه بر فقاهت، نحوه‌ای از إشراق و کشفِ اراده‌ی خاص الهی در این زمان، در ایشان قابل درک است. دلیل آن همان نحوه‌ی ورودشان به کشف روح تاریخِ زمانه است و نظراتی که در این مورد اظهار می‌دارند 2- شنیدم که کتاب «حکمت اُنسی» با مقدمه‌ی جناب آقای دکتر رجبی تجدید چاپ شده است إن‌شاءاللّه به‌دست می‌آورید. موفق باشید

8013

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. بنده جوانی مقید به عفاف و حجاب هستم. خواهرم چندی است که تحت تاثیر بعضی از مدهای روز قرار گرافته و حجابش نسبت به چند سال قبل تغییر کرده مخصوصا از زمانی که عروس شده. بنده تقریبا همیشه به او تذکر میدهم ولی تحولی نمیبینم. شما فرمودید که در اصل وظیفه بزرگترهاست به همین منظور بنده چند دفعه جلوی پدر و مادر به او تذکر داده ام ولی عکس العملی از آنها نمیبینم. خیلی از این بابت ناراحتم و بسیار در خلوت با خودم کلنجار میرم از طرفی هم نمیخوام خیلی برخوردم تیز و زننده باشد. لطفا راه حل کاربردی ارائه دهید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در حدّ تذکر و با ملاطفت عمل کنید و کاری نکنید که رابطه‌تان به هم بخورد، همین اندازه وظیفه‌ی شما است و نباید در خلوت با خود کلنجار بروید. در خلوت صفای بین خود و خدایتان را محفوظ بدارید. موفق باشید
7556
متن پرسش
با سلام خدمت استاد خیلی ممنون می شوم که نظرتان را درباره مقاله « آتوریته قاتل شخصیت ها » بیان بفرمایید. لینک نشریه اینجاست: http://bayanbox.ir/id/7567603669751245042?download شاگرد بسیار بسیار کوچک شما
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در این‌که نباید امر غیر قدسی را قدسی تلقی کرد، حرفی نیست ولی اگر انسانی از انسان‌ها توانست به کمک متون قدسی سخنان قدسی را در زمانه‌ی خود تفصیل دهد، می‌توان به بهانه‌ی آن‌که آن شخص قدسی نیست و به بهانه‌ی آن‌که باید از آتوریته‌شدن اشخاص فرار کرد، آن سخنان را و یا آن شخص را به چیزی نگرفت؟ دکتر سروش می‌گفت: چون آیت اللّه طباطبایی بشر است و علم او نیز بشری است و قداستی ندارد، پس تفسیر المیزان نیز هیچ قداستی ندارد. در حالی‌که تفسیر المیزان تلاش یک دانشمند اسلامی است که با قواعد خاص علمی متن قرآن را تفصیل داده است و همین امر نسبت به امام و رهبری مطرح است که آیا می‌توان به بهانه‌ی آتوریته‌نپنداشتن آن‌ها رهنمودهای آنان را که به عنوان فقیهِ متدبّر در متون دین و سیره‌ی اولیاء معصوم مطرح می‌کند، مُهر غیر قدسی زد؟ و به تعبیر دکتر سروش همه را غیر قدسی و مساوی سخن سایر افراد بشر دانست؟ سؤال این‌جاست اگر همه‌ی این حرف‌ها چون بشری است و غیر قدسی است پس قابل نقد است، تفاوت سخن علامه‌ی طباطبایی با کسانی‌که بدترین سخنان را در اذهان بشریت جای می‌دهند، در چیست؟ ما می‌گوییم جایگاه انسان‌ها را با مبنای متون قدسی و سیره‌ی انسان‌های قدسی باید اندازه زد و با این دید می‌توانیم نسبت قدسی عالمان دین را مدّ نظر داشت. موفق باشید
6911
متن پرسش
با سلام در جواب سوالی فرموده اید:نفس حیوانات نیز مجرد است ولی ظاهراً تشخص ندارند که هر حیوانی خودش باشد، بلکه هر حیوانی در صورت نوعیه‌ی خود محشور می‌شود. مثل این‌که همه‌ی گوسفندها در نوع گوسفندی محشور می‌شوند زیرا انتخاب خاصی نداشته‌اند تا با شخصیت خاصی محشور شوند .پس روایاتی که در آنها گفته شده که حتی اگر یک حیوان به دیگری بیهوده شاخ زده باشد در قیامت حسابرسی میشود چیست؟صورت نوعیه به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین نکته که در آخر اشاره می‌فرمایید واژه‌ی «ظاهراً» را به‌کار بردم چون بعضاً دیده شده روحیه‌ی بعضی ازحیوانات از همدیگر متفاوت است و در سوره‌ی انعام در آیه‌ی(38) می فرماید:« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ » بنده تفسیر علامه در این قسمت بحث را از حشر صورت نوعیه‌ی حیوانات بالاتر می‌برند. می فرمایند: هیچ جنبنده‏اى در زمین و هیچ پرنده‏اى که با دو بال خود پرواز مى‏کند، نیست مگر این‌که امت‌ها و مجتمعاتی همانند شما هستند و ما هیچ چیز را در این کتاب تکوین فروگذار نکردیم که بی‌حساب به‌وجود آمده باشد، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏گردند. می‌خواهد بفرماید: حیوانات زمینی و هوایی، امت‌هایی هستند مثل شما و مثل شما به طرف رب خود محشور می‌شوند. ملاک حشر، احقاق حق است که در آن اختلاف دارند. در کتاب کوتاهی نشده و هر چه رعایت آن واجب بوده، حقش داده شده، به همین جهت ضمیری که مخصوص ذوی‌العقول است آورد. «هیچ جنبنده‌ای نیست در زمین و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند نیست، مگر این‌که همه‌ی آن‌ها مانند شما انسان‌ها امت‌ها و مجتمعات هستند و ما در کتاب تکوین، چیزی را بی‌حساب بوجود نیاوردیم» طبق آیه‌ی فوق باید حیوانات هم مثل انسان‌ها در بازگشت به سوی خدا مثل انسان‌ها باشند زیرا ملاک حشر به‌سوی خدا نوعی از زندگی ارادی است که راهی به سوی سعادت یا بدبختی در آن باشدو تفکر عمیق در مورد حیوانات ما را متوجه می‌کند که آن‌ها هم دارای آراء فردی و اجتماعی هستند که موجب جلب منافع و دفع مضار برای آن‌ها می‌شود و گاهی چیزهایی می‌فهمند که ما نمی‌فهمیم و مثل آدمیان، خوب و بد را تشخیص می‌دهند وگرنه چرا باید انواع مختلف‌شان در آراء مختلف باشند. و گاهی یک خروس تند خو و یکی نرم‌خو باشد مثل اختلاف انسان‌ها، و چطور آراء انسان‌ها در زندگی اخروی‌شان مؤثر است و در حیوانات مؤثر نباشد؟ و چون افرادی از حیوانات را می‌بینیم که ظلم می‌کنند پس باید برای آن‌ها نیز حشر در کار باشد. در آیه‌ی 61 سوره‌ی نحل می‌گوید: «وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ...» اگر خدا می‌خواست مردم را به کیفر ظلمشان بگیرد، هیچ جنبنده‌ای روی زمین نمی‌ماند» این نشان می‌دهد که جنبنده‌ی ظالم هم هست. خلاصه معنی اختیار این است که انسان وقتی بعضی از امور را تشخیص نمی‌دهد و نمی‌تواند بفهمدآیا تصرف در آن نافع است یا مضر، فکر را به کار می‌اندازد تا نفع و ضررش را در بین سایر محتملات معلوم نماید و اما اگر مانند موش در نظر گربه و گربه در نظر موش، نفع و ضررش روشن باشد؛ از همان اول بدون درنگ و بدون هیچ احتیاجی به تفکر، اراده‌ی خود را در تصرف به کار می‌اندازد. حال وقتی صحیح باشد که بگوییم حیوانات هم تا اندازه‌ای، خالی از معنای اختیار نیستند و آن‌ها هم از این موهبت سهمی دارند، هر چه هم ضعیف باشد، چرا صحیح نباشد احتمال دهیم که خداوند حد متوسط از همان اختیار ضعیف را ملاک تکالیف مخصوص قرار دهد که مناسب با افق فهم آنان باشد و خلاصه راهی باشد که از آن راه پاداش دادن به حیوانِ مطیع و مؤاخذه از حیوانِ سرکش صحیح باشد (مثل خروسی که سر صبح می‌خواند با خروس بی محل). از این آیه می‌توان نتیجه گرفت حیوانات نیز کمالی دارند و به سوی کمال در حرکت‌اند حتی بعضی از آن‌ها شعور بالایی دارند. می‌فرماید: به حضرت سلیمان سخنان پرنده را آموختیم «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْر» این نشان می‌دهد آن‌ها فکر می‌کنند و حرف برای زدن دارند، مثل این‌که با سایر ملل حرف دارند و ما نمی‌فهمیم. هدهد برای حضرت سلیمان برهان توحید اقامه کرد و گفت: چرا قوم سبأ خورشید می‌پرستند و لذا در آخر آیه‌ی مورد بحث می‌فرماید: «إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» به سوی پروردگارشان محشور می‌شوند. این نشان می‌دهد حساب و کتابی دارند و به اندازه‌ی شعوری که دارند مسئول. موفق باشید
4930
متن پرسش
با سلام و عرض ادب حال که نتایج انتخابات روشن شده است، برخی از دوستان زبان به نیش و کنایه باز نموده اند که چرا برخی صالح مقبول را به اصلح کم رای ترجیح نداده و با بی بصیرتی موجبات تعارض در میان اصولگرایان به نفع نامزد جناح مخالف را فراهم نموده اند. بیان می دارند که در صورت ائتلاف و ایجاد هم افزایی، بطور قطع موجی پدید می آمد که انتخابات را در دور اول به نفع اصولگرایان به انجام می رسانید. لطفا بفرمایید اگر به گذشته باز گردیم، با چه احتمالی از صحت این تحلیل، می توانستیم در مواضع خود تجدید نظر نماییم. ضمنا آنچه برای اینجانب تاکنون مورد تردید باقی مانده است، تعارض بین کارآمدی است با نگاه صحیح گفتمان انقلاب اسلامی. اینکه آقای الف حائز صد درصد توان اجرایی و برنامه ی مدون است و هشتاد درصد به گفتمان انقلاب نزدیک است، بر آقای ب که صد در صد همراه با گفتمان انقلاب بوده اما از توان اجرایی و برنامه ریزی، بیش از چهل درصد بهره نبرده است، در شرایط فعلی کشور ارجحیت ندارد؟ در تاریخ اسلام نیز در انتصابات اولیاء الله این مسئله دیده می شود که گاهی کارآمدی بر سلامت فکری مسئولان ارجح بوده است. خواهشمند است در این خصوص راهنمایی های لازم را بفرمایید. با تجدید احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که معتقدم ذهن خود را از موضوع انتخابات خالی کنیم و به وظایفی که نسبت به خود داریم در کسب معارف عالیه و اخلاق فاضله و وظایفی که نسبت به انقلاب و رهبری داریم در توجه‌دادن ذهن‌ها به رهنمودهای رهبر عزیز در راستای نظام‌سازی و تحقق تمدن اسلامی؛بیندازیم . باید عرض کنم در هرحال و حتی با ائتلاف اصول‌گرایان، نظر مردم متوجه شعارهای آقای روحانی بود که از یک طرف مثل اکثر نامزدهای اصول‌گرا تمام کارهای دولت را زیر سؤال می‌بردند و از طرف دیگر در خراب‌کاری‌هایی که با تمام بی‌رحمی به دولت نسبت می‌دادند شریک نبود. و اما این‌که می‌فرمایید کارآمدی‌ها با تأکید بر گفتمان انقلاب یکی نیست و گویا آن‌که بر گفتمان انقلاب بیشتر تأکید دارد دارای کارآمدی کمتری است، این یکی از نقشه‌های دشمن است که از یک طرف با تلاش زیاد جلو نیروهای انقلاب سنگ‌اندازی می‌کند و از طرف دیگر تبلیغ می‌کند نیروهای انقلابی کارآمدی لازم را ندارند، تا ذهن‌ها را متوجه افراد غیر انقلابی کند. همین امروز یعنی دوشنبه 10/4/92 در برنامه‌ی صبح رادیو (پیک بامدادی) ذیحسابی مجلس به دولت اشکال کرده بود که مقداری از بودجه را در جای خود مصرف نکرده و صرف یارانه‌ها کرده. خوب یکی از این‌ها نباید بپرسد چرا بودجه‌ی لازم جهت این مبلغ ناچیز 45 هزار و 500 تومان که دولت تعهد کرده است به هر نفر بدهد را تصویب نکرده‌اید تا دولت مجبور شود از ردیف‌های دیگر در این قسمت مصرف کند. آیا صلاح بود دولت از وسط سال این مبلغ یارانه‌ها را کاهش دهد؟ در حالی‌که دولت از قبل گفته بود این بودجه‌ دولت را با مشکلاتی روبه‌رو می‌کند. این را به عنوان مثال عرض کردم تا معلوم شود چگونه تلاش می‌شود دولت آقای احمدی‌نژاد را ناکارکارآمد نشان دهند تا راه را برای جریان‌های غیر انقلابی باز کنند. ما باید بدانیم مسلّم هر دولتی که بیشتر بر شعارهای انقلاب تأکید کند و ساده‌زیستی و عدالت را پیشه کند بیشتر به نفع دنیا و آخرت مردم است. البته این بدین‌معنی نیست که دولت آقای احمدی‌نژاد بی‌اشکال بوده است ولی باید مواظب باشیم با این نقشه ها روحیه‌ی انقلابی مردم کاهش نیابد. موفق باشید
نمایش چاپی