بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2803
متن پرسش
1.یک جمله ای هست به این مضمون که سپاسگزار معلمی هستم که به من اندیشیدن را یاد می دهد نه اندیشه ها را، می خواستم ببینم شما که می فرمایید کتب آیات عظام را بخوانید یا خودتان سیر مطالعاتی کتاب های خودتان را دارید آیا این شیوه شما اندشه ها را به انسان یاد می دهد یا اندیشیدن را لطفا مفصل جواب بدهید؟ 2.آیا خواندن کتب انسان را مقلّد بار می آورد؟ 3.بعضی ها قائل به این هستند که انجام واجبات ترک محرمات، آیا ما باید فقط به این دو کار بپردازیم و دیگر دنبال کتب اخلاقی نرویم و معرفت کسب نکنیم؟ منظور فرمایش این بزرگان چیست؟ 3.استاد بنده در قزوین مشغول تحصیل علوم حوزوی در پایه4(لمعه) هستم و 21 سال سن دارم و تاکنون حدود 100جلد کتاب معرفتی و اخلاقی و حدود10 جلد کتب مهدویت خوانده ام و حدود 700 ساعت از بزرگان دین سخنرانی گوش داده ام که اینها با راهنمایی های استاد اخلاق حوزه بوده است و از وقتی که شما را به توفیق الهی یافتم می بینم که شما بیشتر می توانید به بنده راهنمایی بدهید و در مورد شما خیلی تحقیق کردم، خواستارم به بنده بفرمائید باید چگونه مباحث شمارا پیگیری کنم و نام کتابهایی را که باید از ابتدا شروع کنم بفرمائید و طریقه مباحثه کتب هم بفرمائید و از کدام سخنرانی شما شروع کنم؟البته درست است که نمی توانم در جلسات شما شرکت کنم ولی رابطه قلبی ام را سعی می کنم که با شما برقرار کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1 و 2- اگر کتاب‌ها و سیرهای مطالعاتی، عقل ما را مخاطب قرار دهد و بخواهد عقل ما رشد کند تا خودمان قدرت فکرکردن پیدا کنیم خوب است و تشخیص آن به عهده‌ی خودتان است که آیا کتاب ها چنین توانی را دارد یا نه .3- دینداری به کسب معارف از طریق تعقل و به‌دست‌آوردن اخلاق فاضله و رعایت حرام و حلال الهی است، هرکدام از این سه قسمت که تعطیل شود انسان یک بُعدی می‌گردد 4- اصل کار خودتان را بر آن بگذارید که دروس رسمی را خوب بخوانید و خوب مباحثه کنید در کنارش سیر مطالعاتی که در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود و بنای شما آن باشد که إن‌شاءالله در سال‌های آینده برنامه‌ای برای مطالعه‌ی عمیق تفسیر المیزان داشته باشید. موفق باشید
2476
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی ! حقیر متن جواب شما در باب محکمات و متشابهات فردید و همچنین تغییر نظر فردید در مورد ملاصدرا را برای جناب اقای خسرو پناه فرستادم پاسخ ایشان این بود : سلام در عین حال اندیشه فردید مشکلات عده ای دارد و تعجب می کنم اقای طاهر زاده چگونه میان ایشان و استاد جوادی آملی جمع می کند؟ موفق باشید خسروپناه در مورد جمع بین فردید و آیت الله جوادی آملی نظرتان چیست ؟ آیا شما بین این دو جمع کرده اید ؟ آیا ضرورت دارد بین این دو عزیز جمع شود ؟ پاسختان به آقای خسرو پناه چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عمده نوع نگاهی است که ما به فردید داریم. اگر رجوع فردید را به «وجود» همان نگاهی بدانیم که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن تأکید دارند و رجوع به «وجود» را از آن جهت که تشکیکی است و انتزاعی و ذهنی نیست، وسیله‌ی عبور از سوبژکتیویته و غرب می‌دانند می‌توانیم سخنان فردید را تفصیل نظرات حضرت امام بدانیم. بنده سعی کرده‌ام این موضوع را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شرح دهم و معتقدم در ذیل شخصیت حضرت امام، نگاه حضرت آیت‌الله جوادی با نگاه فردید که برای تفسیر تاریخ تأکید بر اسماء حسنای الهی دارد، قابل جمع است. موفق باشید
2371
متن پرسش
سلام و خسته نباشید/باارزوی سلامتی برای شما //برای سیروسلوک به صورت تخصصی و حرفه ای ازکجا باید شروع کرد و خواهشا برنامه ی کلی به همراه کتاب معرفی کنید/دست بوستان هستم /موفق تر باشید/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:روش حضرت امام آن بوده که از حکمت متعالیه شروع می‌کردند و به عرفان محی‌الدین سوق می‌دادند تا در فهم قرآن و روایت موفق‌تر باشیم. شروع حکمت متعالیه با آنچه در سیر مطالعاتی در سایت آمده بد نیست و شرح فصوص محی‌الدین جهت عرفان خوب است. موفق باشید
102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت محضر استاد معظم جناب آقای طاهرزداه. حقیقتا" از کتب و جزوات حضرتعالی بهره فراوان بردم.سوالی داشتم. این که مرحوم دکتر فردید یک چارچوب کلی تحلیل تاریخی تحت عنوان "تفکر فرهنگ تمدن " ارائه میدهند که البته دکتر داوری هم در کتبشان به این موضوع می پردازند و همانطور که مستحضرید به ترتیب تفکر را منشآ پیدایش فرهنگ و تمدن را تجسد یافته فرهنگ می دانند. بنده تقریبا" اکثر کتب دکتر داوری را مطالعه کردم تا جواب این سؤال که منشآ پیذایش تفکر چیست؟ را بیابم و نهایتا" به چند جمله جالب توجه برخوردم که یکی جمله ای است در کتاب "فلسفه چیست؟" که ایشان می گویند " تفکر دعوتی است از سوی حق " و دیگری جمله ای است در کتاب " فلسفه سیاست و خشونت " آمده که میگوید " انسان عین بستگی به حق است". از طرفی در مباحث توحید افعالی گفته می شود که انسان در مرحله تصمیم و تفکر مختار است اما این که تصمیم او در عمل محقق شود بسته به اراده و حکمت خداوند است. با آن تبیینی که حضرتعالی در شرح برهان صدیقین فرمودید همه کثراتی در عالم وجود از خداوند میگیرند پس با این حساب موجد تفکر نیز خداوند است پس در این میان تکلیف اختیار انسان چه می شود؟ احساس میکنم در پازلی که ساخته ام جای بعضی ازقطعات خالی است چون اصلا" مسآله جبر و ختیار را درک نمی کنم. خواهشمندم بنده را راهنمایی نمایید.
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ خدای را شکر که او شما را به چنین تفکراتی راهنمایی فرمود و می‌رود که إن‌شاءالله در فضایی آزاد از تفکر متافیزیکی ادامه‌ی راه دهید. شاید بسیار ساده باشد که به روش متافیزیکی عرض کنم «خداوند که مخلوق همه‌ی ابعاد بنده‌اش می‌باشد، اراده کرده است که بنده‌اش مختار باشد.» ولی بیا و در نگاه به چنین موضوع حساسی که باید با نگاه حضوری بدان بنگری، نعلین تفکر حصولی را از پای به‌در آر، زیرا که در این گلستان خاری نیست. بِکَنْ ای موسیِ جان خَلْعِ نعلین..... که اندر گلشن جان نیست خاری اگر کفش‌های تفکر حصولی را در گلستان نگاه حضوری از پای به‌در نیاوری می‌خواهی چیزی را بفهمی که ساحت آن فوق فهمیدن به روش انتزاعی است. به گفته‌ی آن آقا؛ «تا از من در مورد اختیار سؤالی نشده و من سخنی نگفته‌ام، می دانم که مختارم ولی چون خواستم آن را تعریف کنم، دیگر معلوم نیست مختارم یا مجبور». مولوی در موضوعِ توجه به اختیار برای شما برهان نمی‌آورد، بلکه شما را به خودتان نشان می‌دهد و می‌گوید: این‌که می‌گویی این کنم یا آن کنم.....خودْ دلیل اختیار است ای صنم اشاعره در فضای تفکر انتزاعی و حصولی گرفتار جبر شدند، و در همان مسیر، معتزلیان گرفتار تفویض گشتند، شاید سخت نباشد به روش معتزلیان ثابت کرد که انسان مختار است، ولی من از خدا می‌خواهم شما را از آن اختیاری که تفکر متافیزیکی معتزلیان اثبات می‌کند آزاد نگه ‌دارد و به حضرت صادق«علیه‌السلام» نزدیک کند که فرمودند: «لا جَبْرَ وَ لا تَفْویض، بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ الْأمْرِین»؛ حضرت در این جمله به همان اندازه، جبر اشاعره را نفی می‌کنند که تفویض یا اختیار به سبک معتزله را ، و ما را به چیزی بین آن دو دعوت می‌نمایند. و مسلّم قبول دارید که منظورشان این نیست که پنجاه‌درصد جبری باشیم و پنجاه‌درصد تفویضی، بلکه می‌خواهند بگویند یک حالتی است که اگر به خود بنگری می‌بینی که مختاری، و بر مبنای اختیار، دین به ما دستوراتی می‌دهد که انجام دهیم، و اگر به حق بنگری می‌بینی که عالم تماماً در قبضه‌ی اوست،و می توانی ناظر شکوه حضور او باشی،اما به این معنی که: این معیت با حق است و جبر نیست..... این تجلیِ مَه است، این ابْر نیست احساس حضور حق در همه‌ی مناسبات عالم نتیجه‌ی سلوک و بصیرت است که: این نه جبر، این معنی جبّاری است..... ذکر جبّاری برای زاری است می‌ترسم دوباره از ساحت علم حصولی سؤال خود را به صحنه بیاوری و بخواهی مرا وادار به جواب‌های حصولی و انتزاعی نمایی، در آن صورت «هایدگر» مجبور است جلد دوم کتاب «زمان» را ننویسد. آیا می‌توان در تفکر حصولی به چیزی دست یافت که حضوری است؟ و آیا می‌توان وقتی در حضور خود اختیار را احساس می‌کنی به دنبال اختیار حصولی بگردی؟ شما که تقصیر نداری مولوی هم بر خلافِ توصیه‌ی شمس که به او گفته بود کتاب‌ها را رها کند تا حقیقت به حضور او آید، باز نمی‌توانست از کتاب تَرْمذی دل بکند و آن را در آستین خود پنهان کرده بود، ولی شمس متوجه شد و او را از آن تفکر آزاد کرد تا مزه‌ی نگاه حضوری را به بشریت بچشاند. سؤال خوبی بود، منِ گنگ را به زبان آورد. قربان آدمِ زبان‌فهم
15046
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: استاد با توجه به این که در مصاحبه تان شعار مرگ بر آمریکا را نوشته بودید و چند وقتی است ذهن بنده را مشغول ساخته و سخنان دیگران را هم می شنوم مبنی بر اینکه چرا با وجود ارتباط با آمریکا ما مرگ بر آمریکا می گوییم از شما خواهش می کنم نظرتان را راجع به این شعار برای بنده ارسال فرمایید البته بنده به این افراد متذکر شدم آمریکا شخصی نیست بلکه یک فرهنگ است که مقابل فرهنگ دینی است و ما این فرهنگ را محکوم می کنیم البته این به عقل ناقص بنده خطور کرده است. با تشکر اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایش مقام معظم رهبری؛ «ما نمی‌خواهیم برای خودمان دردسر بیخودی درست کنیم، بعضی‌ها نگویند شما مدام آمریکا را وادار می‌کنید و تحریک می‌کنید، نه! آمریکا تحریک نمی‌خواهد، آمریکا دشمن است». با توجه به این سخنان است که باید تلاش کنیم دشمن، گم نشود وگرنه غافل‌گیرانه ضربه‌ای می‌خوریم که به‌راحتی به تعادل اولیه‌ی خود برنمی‌گردیم. مذاکره تنها برای آن بود که بهانه را از دست دشمن در رابطه با تسلیحات هسته‌ای بگیریم، وگرنه فرهنگ مقابله با استکبار برای ما همیشه باید پا برجا باشد. موفق باشید

14371
متن پرسش
سلام: استاد شما علم حضرت آقا را هم اشراقی می دانید؟ برای آن هم دلیل دارید؟ 2. کتب سید عباس معارف را هرچه می گردم پیدا نمی کنم. نیست یا کمیاب است؟ می شود یافت؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به جهت روحانیتی که حضرت آقا در مسیر اُنس با حضرت امام دارند، علاوه بر فقاهت، نحوه‌ای از إشراق و کشفِ اراده‌ی خاص الهی در این زمان، در ایشان قابل درک است. دلیل آن همان نحوه‌ی ورودشان به کشف روح تاریخِ زمانه است و نظراتی که در این مورد اظهار می‌دارند 2- شنیدم که کتاب «حکمت اُنسی» با مقدمه‌ی جناب آقای دکتر رجبی تجدید چاپ شده است إن‌شاءاللّه به‌دست می‌آورید. موفق باشید

11697
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و خدا قوت: درخواست کمکی که دارم شاید خسته کننده و وقت گیر باشه می دانم لحظاتتان چقدر گرانقدر است اما تنها کسی که امید دارم واسطه ای از خدا برای راهنماییم باشد شما هستید. همیشه برایتان دعا می کنم. من در خانواده درشرایط سخت روانی بزرگ شدم پر از تعارض و درگیری مادر پدر که همیشه در وحشت و ناامنی و استرس بودم حتی الان هم بدتر و بدتر می شود. سالهاست آنها در یک خانه با هم حرف هم نمی زنند جز بعضی اوقات ابراز نفرتها و تهدیدهای مادر.. ما بچه ها همه از هم دور و خسته از دعواهای بی خودمان هستیم. نمی توانم با آنها مهربان باشم و بیشتر فاصله می گیرم. می خوام هیچ رابطه ای نداشته باشم و تا حدی اینطور شده نباید با من کار داشته باشند من هم کاری به آنها ندارم چون خیلی زود عصبانی و پرخاش می کنم و پشیمانی. پدرم روحانی و غرق در لذت عبادت با خدا و از همه ما کناره می گیرد و اجازه ارتباط خانوادگی عملا با کسی نداده که تا این حد تنها نباشیم. از هیچ کس حرف نمی پذیرد.. در تمام دنیا کسی جز خدا ندارم حتی مادر پدر را و کسی را هم جز او نمی خواهم. خودم هیچ وقت میل به ازدواج ندارم اما در مورد خواهرانم اصلا احساس مسئولیت نمی کند. مادرم هم خیلی خدایی است و من همیشه از مذهبی بودن خانه مان متعجبم چرا که معنای خدا و مذهب چیزی جز خشم و تهدید و طرد نبوده که بعضی کلا خدا و نماز را کنار گذاشتند. به هر حال من خیلی با وسواس و استرس ارتباطم با خدا رو میخام اصلاح کنم نه از لحاظ شریعتی و احکام بلکه طرز نگاهم به خدا. در ظاهر از کتابهای معرفتی و حوزوی و روانشناسی و در حد امکان اساتیدی مانند جنابعالی استفاده می کنم در دانشگاه علوم آزمایشگاهی را تمام کردم و هم زمان غیرحضوری در حوزه قم میخانم که می دانم به درد نمی خورد ولی از درون می سوزم که خدای ذهنی و فکری در من رسوخ کرده و با هیچ چیز از بین نمی رود خدایی که از تک تک کارها و لحظات زندگیم گناه می سازد. من قبلا اشاره ای کردم اما جوابم رو نفهمیدم بیماری ها و مشکلات شدید روانی پیدا کردم که دیگه از خودم ناامید می شدم اما خدا نجاتم می داد. شب و روز علاوه بر نا آرامی های ذهنی این فکر مثل خوره جانم را آب می کند که عملا نمی توانم با محبت و عشق خدا زندگی کنم انگار محبت برای من فقط ترس و احساس گناه معنی می دهد به همین خاطر زندگیم خشک و خشن می شود و خسته می شوم می بُرم. آشتی با خدا و معرفت نفس رو می فهمم اما قلبم مشکل دارد. می شود مدتی حضور خدا رو حس کنم و لذت عبادت و عشقش را حس کنم اما همان خود شکنجه ای سخت تر می شود وقتی ناگهان قلبم سنگ می شود و حال هیچ چیز را ندارم و دیگر نمی شود. می گویند خُلقت ناپایدار است و از نظر روانپزشک که دارو می خورم درمان مشکل شخصیتی سخت است یا ناممکن. اما من زحمت می کشم و منفعل نیستم ولی در خانه تنها و افسرده و شهری غریب که حتی به زیارتگاهی دسترسی ندارم که شاید روحم آزادتر شود چه کنم؟ ای کاش هیچکدام از حرفهایم ناشکری و شکایت از خدا نباشد چون می دانم کار خدا جز حکمت و صلاح و نعمت برای رشد من نبوده و نیست. عذاب من از خودمه که صاف نمیشم، یکی از مشکلات بزرگم که همیشه آزارم می دهد مساله خواب است. خوابهای من همیشه کابوس و وحشت و آزاره، نمیتونم بیدار شم وقت بیداری هم سردرد و بدنم کوفته هست تا شب که این خودش نشان میده که روحم در چه مرحله پستی گیر کرده و بالاتر از وهم و خیال و این دنیای بی ارزش نمی رود. هرکاری به ذهنم رسیده کردم: وضو و دعا و خوراک کم و... ولی فایده ندارد به خودش التماس می کنم نجاتم بدهد از دنیا چیزی ازش نمی خوام فقط به خودش وصلم کند. کابوسم در واقعیت اینست که آن دنیا بگویند بیمار بودی و ظرفیت بیشتر از این نداشتی. التماس می کنم کمکم کنید و بعد دعایم کنید. بسیار متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگانی مثل مولوی در چنین تنگنایی قرار داشتند که یک‌مرتبه هدایت الهی کارشان را به جایی رساند که در اُنس با خدا، مثنوی معنوی را پدید آوردند که قصه‌ی رهایی از همه‌ی این فشارها و کابوس‌ها است. به قول خودش: «به طریق ترجمانی به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم» کاری کنید با مثنوی مولوی مرتبط شوید. موفق باشید

10755
متن پرسش

سلام علیکم: استاد بنده طلبه هستم، همانطور که می دانید اساتید حوزه برای درس دادن خیلی زحمت می کشند و حوزه هم برای طلاب هزینه ها می دهد و شهریه هم که برای درس خواندن طلاب است، حال اربعین شروع می خواهدبشود و پیاده روی اربعین، به نظر شما ما درس و بحث را رها کنیم و به زیارت بیاییم یا اینه درس را مقدم بداریم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درس وبحث هم برای برافراشتن پرچم اسلام است و امروز یکی از نمودهای برافراشتگی و بیرق اسلام پیاده‌روی اربعین است توسط عَلَم‌دارهای امروز تاریخ ما، لذا هر دو کار خوب است و بستگی به خودتان دارد که کدام را انتخاب کنید. موفق باشید

10405
متن پرسش
سلام: ببخشید اگه میشه لطفا اینو شخصا توی میلم جواب بدین. چون صد در صد اوناییکه توی وبسایت شما میان اعتقاداتشون از من خیلی قوی تره. یه سوالی هست که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده. و هیچ وقت جواب درستی واسش پیدا نکردم. هر چقدر که فکر می کنم متوجه نمیشم که چرا ما باید عزاداری کنیم؟ آخه به نظر من این کار اصلا فایده ای نداره. من همیشه به این معتقد بودم که کاری که امام حسین (ع) کرد یه کار خیلی بزرگی بود که ما باید ازش الگو بگیریم. نه اینکه واسش گریه کنیم. بفهمیم که آدم واسه ی رسیدن به هدفش حتی یه جاهایی لازمه که خانواده اش رو فدا کنه. ولی آخه گریه؟؟؟؟ اما از یه طرف می بینم که گاهی توی این عزاداریها یه معجزاتی اتفاق میفته. دلیلشو نمیدونم. واسه همین شک کردم که آیا فکری که من می کنم اشتباهه؟ اگه میشه لطفا شخصی پاسخ بدید. خواهش می کنم. خیلی تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این سؤال، سؤال بعضی از کاربران محترم نیز باشد، پس اجازه دهید عمومی مطرح شود. عنایت داشته باشید جریان اشکی که در مورد امام حسین«علیه‌السلام» مطرح است جایگاه خاصی در سیر و سلوک دارد قضیه‏ى کربلا یک فرهنگ فوق العاده‏اى است، انسانِ کاملى به صحنه آمده است و مأمور است در راستاى ادامه‏ى نهضت خود موضوع اشک بر شهداى کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحوى خاص جزء مأموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایات متعدد روى گریه براى شهداى کربلا تأکید شده است. حتى از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله (ع) چنین مأموریتى را به عهده دارند. در روایت داریم حضرت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) فرمودند: «یَا عَبْرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا یَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا بُنَی» ؛ اى عاملِ اشک هر مؤمنى! امام حسین (ع) سؤال کردند، مرا مى‏فرمائید اى پدر؟ حضرت فرمودند: آرى اى پسرم. چون این اشک، اشک جبران آن کمالى است که از آن دور افتاده‏ایم و امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مى‏نمایند. حضرت سیدالشهداء (ع) مى‏فرمایند:«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر» من کشته‏ام براى اشک، هیچ مؤمنى یادم نمى کند مگر آنکه گریه خواهد کرد. اشکى که در شیعه هست با ناراحتى‏هاى عاطفى و احساساتى فرق اساسى دارد، اشک براى حسین (ع) عامل رابطه‏ى انسان با مقاصد قدسى است و لذا نه تنها شادى و نشاط را از شیعیان نمى‏گیرد، بلکه شادى و نشاط در زندگى شیعیان موج مى‏زند. ولى نباید آن را با لذت‏گرایى یکى گرفت، زیرا تفاوت زیادى است بین آن شادى که با پرهیزگارى همراه است و روح معنوى دارد با آنچه امروز در غرب هست که لذت‏گرایى، مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگى با یادآورى غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگ‏آگاهى» راه خود را از قهقهه‏هاى اهل غفلت جدا کرده و سعى دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین (ع) طلب آن فرح است و آن‏هایى که غمِ غربت در این دنیا را مى‏شناسند، مى‏فهمند حزن مقدس چه حلاوتى دارد و مواظب‏اند گرفتار لذت‏گرایى و خوش‏گذرانى اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودى عالم محروم نگردند. از آن‏جا که همگى ما مرگ را در پیش خود مى‏نگریم ممکن نیست چون غافلانِ از غیب و قیامت از زندگى لذّت مستانه ببریم و راز فرهنگ شیعه در «مرگ‏آگاهى» و جدایى از قهقهه‏هاى مستانه‏ى اهل غفلت همین است که با حزنى معنوى‏ در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتى معنوى، با این عالم بیگانه‏ایم و یک نحوه باطن‏گرایى را دائماً مدّ نظر داریم. شیعه با پیروى از ائمه‏علیهما السلام این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‏تر از آن است که بتوان در آن با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد. و اگر این غم مقدس نبود عناصر شادى‏بخشِ افراطى بر زندگى شیعه غالب مى‏شد و به مردمى تبدیل مى‏شدند که بیشتر لذت‏گرا و خوش‏گذرانند. رسول خدا (ص) فرمودند:«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»؛ هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین (ع) گریه کند. روایت فوق از شدت تأثیر اشک بر امام حسین (ع) در عمیق‏ترین ابعاد انسانى خبر مى‏دهد که در قیامت ظاهر مى‏شود. آن‏کس که عاطفه‏ى خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‏ى عواطف بیابد، مى‏پذیرد اشک براى اباعبدالله (ع) موجب صیقل قلوب و گشادگى روح مى‏شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف و دورى از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر مى‏گردد. اشک براى حسین (ع) نمونه‏ى به فعلیت رسیدن ایمان است. زیرا ایمانى که به پاک‏کردن قلب و زلال‏ساختن دل و دگرگونى آن منتهى نشود، ایمانِ فعلیت‏یافته نیست و نمى‏توان به وسیله‏ى آن، انس با خدا را از یک طرف و ایثار و فداکارى و جهاد را از طرف دیگر به دست آورد و از نفاق درونى رهایى یافت. اشک براى حسین (ع) موجب احیاء قلوب و آزادى عقل از اسارت هوس‏ها و غفلت‏ها است. در عین عطوف‏شدن، شجاعت به‏بار مى‏آورد. و این قصه‏ى مؤمنى است که «سلاحُهُ‏الْبکاء» اسلحه‏ى او اشک است، پس آن اشکى که اسلحه‏اى براى مقابله با دشمن درونى و بیرونى نباشد، اشک بر حسین (ع) نیست. بنابراین کربلا و عاشورا یادآورى یک حادثه و واقعه نیست، بلکه حضرت سیدالشهداء (ع) در شرایطى که دین جدّشان در حال به حاشیه‏رفتن است مى‏خواهند با توجه به حقیقت و با فرهنگ اشک و از طریق سیر قلبى، آن را احیاء کنند. این نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمى‏آید، بلکه با عزادارى و نوحه و ناآرامى قلب به دست مى‏آید. قلب باید بسوزد. یک نحوه سیر روحانی است مثل اشکی که اولیاء الهی در نیمه شبان می‌ریزند تا راه قرب الهی خود را هموار کنند، در جایی این‌طور عرض کردم. موفق باشید
8856
متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 8849 فرمودید درباره کتاب مقالات: بنده هم شرح مختصری بر آن کتاب‌ها داشته‌ام. گروه فرهنگی المیزان می‌تواند صوت آن مباحث را در اختیارتان قرار دهد. مشروط بر آن‌که مقدمات را گذرانده باشید. 1. بنده که به یکی از رفقا گفتم که در اصفهان پیگیری کنند نتونستند فایل صوتی آن را متاسفانه پیدا کنند (پارسال بود البته)- تو سیدی هاتون و نرم افزارهاتون هم نبود. 2. منظور از مقدمات گذراندن دقیقا چیست؟ ---------------------- 3. کتاب جدید و یرایش ج1 فرزندم این چنین... با صوت و ج1 و یرایش قبلی شما چه تفاوتی دارد؟ (چون نه تو سایت بود نه در کتابفروشی پیدا کردم) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: 1- گروه فرهنگی المیزان می‌توانند سی‌دی شرح مقالات را در اختیارتان بگذارند با شماره‌ی 09138780869 تماس بگیرید 2- حداقل باید مباحث ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را با شرح آن در سی‌دی مربوطه دنبال بفرمایید 3- جلد اول کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در ویرایش جدید مباحث را با عمق بیشتری دنبال کرده، هنوز به بازار نیامده، ولی در شرف است. موفق باشید
6112
متن پرسش
سلام . من مباحث معرفت نفس شما را بسیار دوست دارم ولی یک تعداد سوال هم پیش آمده بود که در سوالات قبل برایتان فرستادم . اما یک سوال دیگر : اگر من بخواهم بر روی علم النفس مسلط بشوم همین مباحث شما مانند خویشتن پنهان و معاد و حرکت جوهری و برهان صدیقین و... کافیست ؟ یا باید شرح العیون فی سرح العیون یا عیون مسایل نفس از علامه حسن زاده یا برهان و الهیات و اشارات ابن سینا را هم بخوانم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه‌ی کتاب‌هایی که می‌فرمایید ،خوب است نظری هم به شرح‌العیون بیندازید، البته بنده سعی کرده‌ام آن نکاتی که در آن کتاب لازم است عزیزان مدّ نظر داشته باشند را در «خویشتن پنهان» بیاورم. موفق باشید
4569

رهائی از چتبازدید:

متن پرسش
سلام من دختری هستم 20 ساله اهل نماز ،قران حجابمم رعایت می کنم اهل دوستی و این حرفا هم نیستم و نبودم تا حالا ولی حدود یک ساله که چت میکنم تا حالا با کسی نه دوست شدم نه شماره نه عکس هیچی فقط به صورت تایپی چت میکنم ولی هر چی میخوام چت کردنو ترک کنم نمی تونم حداقلش 2هفته یک بار چت میکنم با پسر ،دختر چت کردن واقعا وابستگی عاطفی میاره خواهش میکنم راهنمایم کنید که چیکار کنم که دیگه هیچ وقت چت نکنم . باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» روی سایت هست، مطالعه کنید إن‌شاءالله راه‌ حل‌های عملی را جهت این امر نشان می‌دهد. موفق باشید
3022

غیبتبازدید:

متن پرسش
باسلام لطفا درباره شناخت غیبت واین که چه سخنانی غیبت است کتابی معرفی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب‌های اخلاقی عموماً در این مورد سخن گفته‌اند از جمله کتاب «گناهان کبیره» از آیت‌الله دستغیب وکتاب «معراج السعاده» و... موفق باشید
331
متن پرسش
سلام.شنیده ام بعضی از مراجع عظام تقلید تبعیت از ولایت فقیه را بر خود واجب دانسته اند اما ولایت فقیه را ولایت مطلقه نمیدانند.آیا این موضوع درست است. آیا ولایت فقیه مطلق هست یا نه. چه تفاوتهایی دارد. ممنون.التماس دعا...
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام فقیه انسان کارشناسی است که توان کشف حکم خدا را از متون دین دارد، حال اگر آن حکم در امور فردی باشد به آن «فتوا» می‌گویند و اگر در امور اجتماعی باشد به آن «حکم حکومتی» می‌گویند. پس در هرحال فقیه حکم خدا را استخراج نموده و تبعیت از آن حکم، مطلق است و نمی‌شود مقداری از حکم خدا را عمل کند. در همین راستا ولایت فقیه فقط به معنی مطلقه‌ی آن معنی می‌دهد و بر همه‌ی مسلمانان واجب است وقتی فقیهی که حاکم جامعه است حکم خدا را در اموری از امورات جامعه مطرح فرمود تبعیت کنند، منتها همان‌طور که حضرت آیت‌الله‌ خامنه‌ای«حفظه‌الله‌تعالی» در جمع دانشجویان فرمودند، همه‌ی نظرات ایشان حکم حکومتی نیست و لذا فرمودند شما می‌توانید به رهبری هم انتقاد کنید. حکم حکومتی آقا در سال‌های اخیر حکمی بود که به آقای کروبی در مجلس هشتم کردند که لایه‌ی مربوط به مطبوعات را از دستور مجلس خارج کنند ولی پیشنهادهایی امثال توصیه‌ای که در رابطه با عدم معاونت اوّلیِ آقای مشائی به آقای احمدی‌نژاد کردند هرگز در زمره‌ی حکم حکومتی نبود.
88
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد طاهرزاده غرض از مزاحمت این بود که بنده دانشجوی کارشناسی ارشد مکانیک میباشم. از طرفی از گذشته علاقه زیادی به مطالعه و به خصوص کتب دینی دارم و از یکی دو سال قبل که با نظرات و آراء بزرگان و علمایی همچون حضرت امام و علامه طباطبایی و ... آشنا شدم و نیز آشنایی با افکار شما که خداوند روزیم نمود سبب شده است که روز به روز افکار و مسائل دینی که برایم مطرح می شود عمیقتر و آرمانها و افق پیش رویم گسترده تر می شود و تقریبا یقین کرده ام که جز با بررسی و تحصیل تخصصی اسلام خواسته هایم بر آورده نمی شود. به همین جهت مسئله تحصیل در حوزه برایم مطرح شد اما همانگونه که خود شما بهتر می دانید و بنده هم تا حد مطلوبی از وضعیت حوزه ها اطلاع دارم حوزه های علمیه خیلی تک بعدی هستند و اکثرا به مسائل فقهی می پردازند و حتی هیچ برنامه مدون و رسمی جهت بررسی قرآن که کتاب اصلی و محور اسلام می باشد ندارند و از همه اینها گذشته بیانات علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آنجا که می فرمایند:"((علوم حوزوی به گونه ای تنظیم شده اند که به هیچ وجه به قرآن احتیاج ندارند،بطوری که شخص متعلم میتواندتمام این علوم را از صرف،نحو،بیان،لغت،حدیٍث،رجال،درایه،فقه و اصول فرا گرفته به آخر برسدو آنگاه متخصص در آنها بشودو ماهر شده و در آنها اجتهاد کند ولی اساسا قرآن نخواند و جلدش را هم دست نزند! در حقیقت برای قرآن چیزی جز تلاوت کردنش برای کسب ثواب و یا بازوبندی فرزندان که از حوادث روزگار حفظشان کندچیزی نمانده،اگر اهل عبرتی عبرت بگیر))! تفسیر المیزان فارسی40 جلدی ج10ص117 و در 20 جلدی ج5 ص450" حقیقت را مشخص می سازد به همین دلیل از این فکر منصرف شدم گر چه بعید می دانستم خانواده ام با این موضوع موافقت کند مگر اینکه به طور غیر رسمی می خواندم. به همین دلیل به فکر تحصیل در رشته علوم و معارف قرانی در دانشگاه افتادم و گفتم حداقلش این است که کتاب محوری اسلام و وحی پایانی خداوند را بررسی می کنم اما خانواده ام با این موضوع مخالفت کردند و آن را مشروط به اتمام تحصیلم در رشته مکانیک کردند که حد اقل 5 سال تا آن موقع طول می کشد چون باید به سربازی هم بروم. از طرفی در زندگینامه شما خواندم که تحصیلات دینیتان به طور غیر رسمی بوده و در دانشگاه یا حوزه تحصیل نکرده اید و این برایم خیلی جالب و امیدوار کننده بود. حال در خواستی که از شما دارم این است با این فرض که بنده قصد دارم یک متفکر دینی و اسلام شناس(در حد خودم)بشوم بنده را در این موضوع راهنمایی بفرمایید و همچنین روشتان در تعلیم علوم دینی از همان ابتدا که شروع کردید و دروسی که می خواندید و نحوه آن را برایم بگوویید. با تشکر فراوان
متن پاسخ

جواب: علیک السلام؛
همان‌طور که خودتان هم مستحضرید بدون ارتباط با حوزه‌ی علمیه نمی‌توان در حدّ مطلوب اسلام را شناخت، منتها بحمدالله امروزه علوم حوزوی طوری گسترده شده که می‌توانید از طریق نوار و کتاب، در کنار دروس دانشگاهی به آن‌ها نیز بپردازید. با یک برنامه‌ریزی درازمدت ابتدا «ادبیات عرب» را به روش حوزوی شروع می‌کنید و تا «مغنی» می‌خوانید و سپس به «منطق و فلسفه» می‌پردازید و در فلسفه از حکمت متعالیه و اسفار غافل مباشید. بعد عرفان اسلامی مثل عرفان محی‌الدین‌بن‌‌عربی بسیار راهگشا است-حضرت امام‌ خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در نامه‌شان به گورباچف نیز به حکمت متعالیه و کتاب‌های محی‌الدین‌بن‌عربی اشاره فرمودند- سپس با روایات و قرآن مرتبط می‌شوید و إن‌شاءالله از دریای بیکران این دو نور ثقلین بهره‌ی لازم را می‌یرید. در این راستا کتب حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» و علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و آیت‌الله جوادی‌آملی«حفظه‌الله» کارساز است. موفق باشید

9055
متن پرسش
سلام: در مورد این که حوزه‌ی موسیقی، مرتبه‌ی خیال انسان است آیا این طور نیست که نوحه و روضه ای هم که به خاطر موسیقی حزین و غمناکش روی آدم تأثیر بذاره در حقیقت خیال انسان رو تحت تأثیر قرار میده نه خود انسان رو؟ منظورم اینه که آیا مداح با هدف گریه انداختن مردم میتونه به هر وسیله ای اون کارو انجام بده و توهم مردم در مورد سید الشهدا علیه السلام رو قوی کنه؟ اصلاً آیا حوزه ی معصومین حوزه ی وهم هست یا اینکه وهم نمیتونه در مورد ذکر معصومین تأثیری داشته باشه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مداحی و اشعار موزون در وصف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» ما را به حقایق ملکوتی سیره‌ی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» منتقل می‌کند که حقیقی‌ترین ابعاد حقیقت است. موفق باشید
8504
متن پرسش
با سلام بنده در حال تدوین مقاله ای تحت عنوان فاطمه (س) و تربیت زن امروز هستم. تمام کتاب های جنابعالی در این رابطه را مطالعه کردم. چند سوال باقی مانده یک: داستانی که مربوط به ورود پیامبر ص به مدینه و ورود به خانه حضرت زهرا (س) دارد و دیدن پرده و گردنبند و الگو در نزد فاطمه (س) چگونه توجیح پذیر است و با مقام ایشان منافات ندارد. اگر مطلبی که برای معصوم حقانیت دارد و پیامبر آن را فهم میکنند، چگونه از ابتدا از عهده فهم فاطمه (س) خارج بوده است؟ دو: در کتاب استاد مطهری و نیز کتاب جنابعالی یکی از ضرورت های ازدواج چندگانه برای مردان، تکلیفی است که جامعه در مقابل میزان بالای زنان در مقابل مردان دارد. حال چرا حضرت علی (ع) این وظیفه را در زمان حیات حضرت فاطمه س انجام ندادند. گرچه در روایت امام باقر ع آمده چون فاطمه (س) زنی مطهر و عاری از آلودگی بود، ازدواج دوم بر علی (ع) نهی شده بود، اما این تنها یکی از حکمت های ازدواج دوم است و حکمت اول را که وظیفه اجتماعی است منتفی نمیکند. از این جهت ماجرای زندگی پیامبر (ص) در زمان حضرت خدیجه و علی (ع) با فاطمه (س) مانع از این میشود که به زنان امروز بتوان توصیه به انجام تکلیفی اجتماعی نمود. لطفا در این زمینه توضیح دهید؟ این سخن حضرت فاطمه (س) که فرموده اند بهترین چیز برای زنان ....با ضرورت های حضور اجتماعی زن در جامعه امروزی اینگونه توجیه پذیر هست که بگوییم منظور آن جمله اشاره به امری مستحب است (با توجه به وازه بهتر ) که وقتی در مقابل امر واجب یعنی حضور ضروری زن در جامعه قرار میگیرد، منتفی میشود؟ سوال آخر که مربوط به مقاله ام نیست اینست که شما در کتاب زن آنگونه که باید باشد، فهمانده اید که نمیتوان از برتری مرد یا زن سخن گفت. خدا دو ابزار متفاوت خلقت در اختیاری روح های از جنس واحد قرار داده و بسته به این ابزار ها تکالیفی وضع کرده تا به کمال برسند. بنده پس از تحقیق در زمینه شبهاتم که در زمینه تکالیف مربوط به زن و مرد بود به این نتیجه رسیدم که بهترین تکالیف و راه حل ها را اسلام معرفی کرده اما هنوز در مورد این مطلب که در خلقت زن و مرد تبعیض صورت نگرفته قانع نشده ام. یعنی تفاوت تکلیف که اکثر زنان در مورد آن شبهه دارند، مرا به تفاوت خلقت رساند که عامل آن است به عبارتی چرا خدا زن را موجودی ضعیف، آسیب پذیر، همراه با آلودگی خلق کرد تا به سبب این عوامل اینقدر بر زنان در طول تاریخ ظلم شود. و اساسا اگر آلودگی زن نقص نیست چرا حضرت زهرا (س) از آن مبرا هستند. پس یک نوع نقص است؟ همان که خلقت سیاهان سبب ظلم به آن ها در طول تاریخ شده، خلقت اینچنینی زن هم سبب ظلم و اجحاف در حق او و برخی تکالیف شده. مثلا زنی اگر مورد بی مهری و عدم توجه همسرش در خانه باشد. یا باید راه طلاق را بپیماید یا به گناه بیفتد. ولی اگر مرد مورد بی مهری زن باشد بدون ارتکاب گناه میتواند مشکلش را جبران کند. حال که حتی شرایط طلاق برای زن سخت تر و دشوارتر است. سوالات بنده را اصلا ناشی از مشکل شخصی در خانه تلقی نکنید که به حمدالله زندگی خوش و خوبی دارم اما به حسب اینکه در حوزه تعلیم و تربیت فعال هستم، لازمه حضور و تربیت همجنسانم را این میدانم که بتوانم شبهات خود و زنان دیگر را پاسخگو باشم با تشکر منتظر پاسخ استاد عزیز هستم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همان‌طور که در یکی از کتاب‌ها عرض کردم زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» به عنوان یک وظیفه که باید شرایط خانه را به زیبایی آراسته نمود و آن را هیچ مانعی جهت سلوک نمی‌دانستند ،به نصب آن پرده اقدام می‌کنند، ولی رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» مأمورند جایگاه خاصی برای آن خانواده شکل دهند و از این جهت نخواستند کوچک‌ترین آثاری که مانع تجلی آن انوار خاص می‌شود در میان باشد. این همان قصه‌ی «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین‏» است که آنچه برای نیکان خوب است و باید انجام دهند برای مقربین که بنا است بین آن‌ها و خدا هیچ واسطه‌ای نباشد خطا محسوب می‌شود 2- این‌که قرآن اذن داده به چند همسری تا مشکل جامعه حل شود، غیر از آن است که تکلیفی برای همه باشد به‌خصوص که افرادی بودند که برایشان امکان چنین کاری هست و لذا وقتی کفایت کند دیگر تکلیف بقیه نیست 3- نمی‌دانم چرا داشتن این روحیه را برای زن حمل بر ضعف می‌کنید؟ مگر این‌طور نیست که همیشه حرکت‌های فرهنگی نافذ و پایدار است و این در شخصیت زنان رشد بیشتری دارد و اکثراً در شخصیت‌های فکری و فرهنگی خود وام‌دار مادران‌شان هستند؟ آن موضوع آلودگی و عدم آن برای حضرت، محل بحث است و اگر به تفسیر آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب که بحث طهارت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را می‌کند در المیزان رجوع فرمایید، ملاحظه می‌کنید موضوع طهارت، طهارت علمی و اخلاقی است و روایات این‌چنینی جای بحث دارد که علماء و فقهای عزیز ما باید با همان روش اجتهادی آن‌ها را بررسی کنند. آیا عدم تعادل تاریخ را باید به پای خدا گذاشت یا به پای تاریخ؟ یک روز به سیاهان ظلم می‌شود و یک روز همان غربی‌ها بیش از 50 میلیون از مردم خود را به قتل می‌رسانند. آری قبول دارم وقتی نظام ارزشی جامعه به‌هم بخورد بعضی دستورات الهی در جایگاه خود قرار نمی‌گیرند. در این مورد از یک طرف باید به عنوان حکمی ثانوی با آن احکام برخورد کرد و از طرف دیگر باید با فعالیت‌های فرهنگی جامعه را به تعادل خود برگرداند تا احکام الهی امکان اجراء پیدا کنند. موفق باشید
457

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
uرض سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد گرانقدر. می خواستم بدانم که شما در استان گیلان شاگردی دارید و یا اینکه کسی را در استان گیلان می شناسید که بتواند در جلسات هفتگی مجموعه مباحث معرفت النفس و یا از برهان تا عرفان را همانند شما، در جمع دانشجویان ارائه دهد؟ خواهشمند است در صورتی که می شناسید لطفا معرفی کنید. اگر هم نمی شناسید لطفا بشناسید (!) و معرفی کنید. با آرزوی توفیقات بسیار برای شما
متن پاسخ
بسمه تعالی سلام علیکم متاسفانه کسی را نمی شناسم.
6206
متن پرسش
سلام علیکم " من دانشجو هستم و قرار شده بود سر کلاسمون یه تحقیقی ارائه بدم در خصوص تمدن اسلامی " تحقیقم رو ارائه دادم و مورد توجه دانشجوها قرار گرفت ام یکی ار دانشجوها که خیلی تو بحث فلسفه قوی به نظر میرسید و به شدت طرفدار فلاسفه غربیه و افرادی مثل سروش " قرار شده یه تحقیق بیاره برای رد تحقیق من " من یه خواهش دارم ؟ اصلا با فلسفه آشنایی ندارم دوست ندارم به خاطر فقر سوادم دینم زیر سوال بره " چیکار باید کنم ؟ میشه چند تا سوال اساسی برای رد فلاسفه غربی بهم بگین ؟ خواهش میکنم راهنمائیم کنین ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» و کتاب «مدرنیته و توهّم» را مطالعه بفرمایید، با توجه به دستگاهی که در آن دو کتاب هست با حوصله و سعه‌ی صدر می‌توانید اشکال‌های تمدن غربی را مطرح کنید و عظمت تمدن اسلامی را متذکر شوید. موفق باشید
3611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام- یه سوال خصوصی رو با شرم ازتون میپرسم - بنده از سن 13 سالگی تا الان که 23 و 8 ماه و 12 روزمه به بلوغ جنسی رسیدم - یکی دو سال اولو که با ناآگاهی دست به خودارضایی زدم - مقدار و تعدادش رو نمیدونم ولی زیاد تصور کنید - از 15 به بعد تا 19 باز این کار رو ترک نکردم و به دیدن عکس های نا مناسب هم رسید . از 19 که دانشگاه رفتم تا الان هم به طور ناگهانی و زیاد این کار زشت رو مرتکب شدم و اول فیلم های مستاجن و نامناسب که احساس رو تحریک میکرد و زیاد حیا رو نمیکشت ولی عمل رو نشون میداد و بعد دیدن فیلم های بدون احتیلط و کاملا مشخص و بدون شرم و حیا و مستاجن رو متاسفانه دیدم . تا جاییم که میتونستم سعی میکردم به غسل و نماز هم برسم هرچند خیلی اوقات ترک میشد نمازم . هنوز هم ازدواج نکردم شاید به دلیل شرایطی که هست تا یکی دو سال دیگه هم نتونم ازدواج کنم . نمیدونم چندبار , هزار بار یا دوهزاربار نمیدونم چهقدر ولی زیاد توبه شکستم . حالا میخوام بجنگم قصد کردم این عادت خانمان سوز رو که با یک اشاره از دوست شروع شد رو ترک کنم چون میخوام بیشتر از بودن با خدام لذت ببرم - الان عذاب وجدان این همه عکس و فیلم دیدن 10 ساله و این همه استمناء شاید 1000 شاید 100000 شاید نمیدنم خیلی دفعه تکرار شده باشه رو چطور میخوام جبران کنم - اصلا این گناه کبیره و خدا و من جای بحث داره یا نه ؟ اگه کفاره ای یا مجازات یا کاری که باید یا میتونم انجام بدم تا این بار سنگین و وحشتناک و بینهایت کبیره ده ساله رو از دوشم بردارم , وجود داره بهم بگید و کمکم کنید . ممنون از شنیدن درد دلم . فقط ازتون خواهش دارم صادقانه و بدون ترس و نه برای دلخوشی جوابمو صریح و بدون رو درواسی بدید . بالاخره آدم غیرمنطقی نیستم و هر چی بفرمایید قبول دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) بدون رودبایستی بگویم اولاً: متوجه باشید این کار گناه است و حجابی بین شما و تجلی انوار الهی به قلب شما می‌شود و از عالی‌ترین نتیجه در دنیا و آخرت محروم می‌گردید و هراندازه این کار را دنبال کنید حجاب خود را غلیظ‌تر می‌کنید ثانیاً: اگر توبه کنید درهای رحمت الهی به سوی شما گشوده می‌شود ولی این‌طور نیست که وقتی گناهی ریشه در درون ما فرو کرده بدون مقاومت از روح و روان ما بیرون برود. لذا به ما فرموده‌اند: «صد بار اگر توبه شکستی باز آ» یعنی عزم کلی شما این باشد که از این عمل فاصله بگیرید و این با پشت‌کار ممکن است. موفق باشید
3321
متن پرسش
عرض سلام استاد، دختری 26 سااله هستم ، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد، ... از وقتی یادم می اید بحث خواستگاری در مورد ازدواجم در خانواده ما مطرح بوده ،..... سه سالی ست که با عنایت حضرت حق در زیارت کربلا مسیر هدایت برایم باز شد و زندگیم به نحوی تغییر کرد که حتی برای خودم باورکردنی نیست... برای خیلی از جوانانی که اعتقادشان را از خانواده به ارث برده اند دغدغه های زندگی من شاید عجیب باشد.... یکی از این دغدغه ها اعتقاد به امر ولایت رهبری ست، من در محیطی بزرگ شدم که از نظر این اصل به مخالفت معروف بوده اند ، پدر من همه ی زندگی خود را صرف لعن و نفرین به انقلاب و رهبری کرده است ، ولی من با تحقیق زیاد راهم را انتخاب کردم، این امر در نظر او اصلا خوشایند نیست ، شاید برایش تحمل ناپذیر باشد که دخترش یکی از کسانی باشد که عمری آنها را به مسخره گرفته، توهین هایش به دلیل حساسیتش بیشتر هم شده ... شاید باورکردنی نباشد دختری مثل من که از 18 سالگی هیچ گاه بدون خواستگار نبوده ام ، هنوز ازدواج نکرده ام.... اما همیشه یک ترس بزرگ همراه من بوده .. پدرم با خواستگار های مذهبی من تا مدتها مخالفت می کرد، خیلی از خواستگاران هم وقتی عقیده ی اورا می شنیدند عقب می نشستند.... پدرم اصلا تحمل مخالف را ندارد و دائم با مخالفش درگیر می شود. به من بگویید بین عقیده خودم و پدرم کدام را برای ازدواج انتخاب کنم، دیگر خسته شده ام ، برایم دعا کنید...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با صبر در دینداری إن‌شاءالله خداوند خواستگاری مناسب عقیده‌ی الهی‌تان برایتان می‌فرستد. موفق باشید
3296
متن پرسش
سلام جناب عالی در جواب سوال 3236 فرمودید که جلد هشت و نه اسفار را ترجمه کردید. میخاستم ببینم از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چاپ این کتاب تمام شده و با بودن کتاب‌های «خویشتن پنهان» و «معاد جدی‌ترین زندگی» نیازی به تجدید چاپ آن دیده نشده ولی اگر باز تهیه‌ی آن را ضروری می‌دانید به گروه فرهنگی المیزان تلفن بزنید. موفق باشید
2246
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی و با ارزوی قبولی طاعات شوهر من بسیار به شما علاقمند است و همواره کتابهاو سخنرانی های شما رو مطالعه میکند اما من در مسایل اخلاقی و رفتاری خیلی با ایشون مشکل دارم ایشونشام خونه فامیل مهمونی رفتن و امثال این را بطالت وقت میداند و چون الان وضعیا سفره ها کمی تجملی شده میگه نباید مهمونی بریم در صورتی که خود من سفره ساده ای برای مهمان میاندازم بخاط شوهرم اما بازهم وقتی مهمونی دعوت میشیم کلی بحث داریم باهم واگه هم راضی بشه بیاد با طعنه و بدرفتاری کاری میکنه که مهمونی برام تلخ بشه ایشون انتظار داره همش بشینه گوشه خونه پای کتابها میگه وقتی نمیتونم غیبت نکنم نمیام مهمونی میخام بدونم دیدگاه شرع چیه اگه واقعا درست باشه من خیلی کمتر اذیت میشم و اگر هم غلط باشه اگه شوهرم از زبون شما بشنوه حتما قانع میشه ممنونم یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری در عین این‌که وظیفه‌ی ما است در محیط‌هایی که گناه و معصیت می‌شود، حضور نیابیم ولی به همین اندازه وظیفه‌است که قطع رحم صورت نگیرد و ارتباط با ارحام در حدّ متعادل برقرار باشد و تا آن‌جا که ممکن است ‌ـ بدون افراط و تفریط‌ـ در مراسم میهمانی‌ها جهت صله‌ی رحم شرکت شود هر چند رعایت بعضی از امور به خوبی انجام نشود ولی فراموش نکنید ما در این دنیا نیامده‌ایم که عمرمان را در جلسات بدون نتیجه تمام کنیم. موفق باشید
511

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم فرض کنید این سوال از ناحیه طلبه ای است که در شرف معمم شدن است به دست شما رسیده است سوال این است که با توجه به احاطه ی نسبتا خوبی که به زوایای مختلف دین از شما سراغ داریم چرا تا بحال معمم نشده اید. توضیح اینکه حوزه علمیه از طلاب تعهد می گیرد که حداقل از پایه ششم و حداکثر در پایه دهم باید ملبس شوند و با توجه به اینکه استفاده از هرگونه امکانات در حوزه منوط به پذیرفتن و امضای این تعهد نامه است هر طلبه ای آن را امضا می کند اما آنگاه که به اطراف نظر می افکند شما و امثال شما را می بیند که در عین پوشیدن لباس عوام نسبت به آخوند های بی خاصیتی که به کاری جز پیش نمازی نمی آیند و به قول مر حوم مطهری تنها سهم امام را مستهلک می کنند خدمات به مراتب گسترده تری به دین و گسترش معنویت در جامعه –که دو وظیفه معمولی و البته اساسی هرآخوند ملبس است – می رسانید حال با توجه به این تفاسیر سوال این است که پس چه نیازی به پوشیدن لباس است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: لباس روحانیت، لباس مقدسی است که فرهنگی را به همراه خود دارد. از یک طرف کسی که این لباس را می‌پوشد به جامعه اعلام می‌کند که مسئولیت تبلیغ دین اسلام را به عهده گرفته و نسبت به حوائج دینی جامعه احساس مسئولیت می‌کند، از طرف دیگر این لباس حامل معارف الهیه است تا زمین نماند. مسلّم تاجر و کارمند نمی‌توانند آن‌طور که شایسته‌ی معارف الهی است به سراغ آن‌ها بروند. شما وقتی می‌خواهید از روحانیت سخن بگویید به امثال حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و علامه طباطبایی«رحمه‌الله‌علیه» نگاه کنید و یا به طلاب جوانی که با شور و شوق در حال فراگیری علوم دینی هستند تا اسلام از متن جامعه به حاشیه نرود. بنابراین اگر طلبه در موقع خودش ملبس به لباس روحانیت شود امور فوق را تقویت کرده است. لازمه‌ی پوشیدن لباس روحانیت همان‌طور که عرض شد توانایی‌هایی است که بنده بعضی از از آن‌ها را در خود ندارم. اولاً: بنده فقه نمی‌دانم، در حالی که یکی از وظایف روحانی در خدمت به مردم، جواب‌گویی به امور فقهی مردم است. ثانیاً: شغل معلمی اقتضا می‌کرد که بیشترین وقت خود را صرف کلاس و درس بکنم و وظایف یک روحانی را نتوانم به‌طور کامل انجام دهم، هرچند معتقدم زمینه‌ی خدمت به مردم در لباس روحانیت بیشتر است از فعالیت به صورت معلمی. موفق باشید
295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. با توجه به مباحث شما بنده به این نتیجه رسیده بودم که ابتدا روح بیمار می شود و سپس جسم. احوالات عارفان و صالحین بزرگ معاصر و غیر معاصر را هم که رصد می کردم بر روی نحوه مرگ آنها حساس شده بودم. عمدتا بر اثر یک بیماری قلبی و یا یک تب از دنیا می رفتند و قبل از آن هم اطرافیانشان را هم مطلع می کردند. بنابراین یک بیماری معمولی اسبابی دنیایی بود برای قبض روح. تا اینکه مدتی پیش پسر ایت الله حکیم بر اثر سرطان ریه در تهران فوت کردند. کمی جا خوردم که اگر آقای حکیم روحش بزرگ بوده چرا نتوانسته است بر سلول های سرطانی فائق آید و اینکه این اولین روحانی بود که حداقل بنده دیدم بر اثر سرطان از دنیا رفته است. اگر امکان دارد کمی راجع به این مبحث برای بنده تشریح کنید. البته کتاب 10 نکته در معرفت نفس را هم خواندم. همچنین شنیده هایی راجع به موت اختیاری آقای بهجت در جامعه به گوش می رسد نمی دانم معنی آن چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام بحمد الله مطلب را درست فهمیده اید و واقعا مطلب همین طور است که در شرایط طبیعی ریشه‌ی همه‌ی بیماری‌ها روح است ولی یک وقت گلوله ای به انسان می‌خورد و بدن انسان را طوری متلاشی می‌کند که دیگر روح امکان تدبیر بدن را ندارد، موضوع آقای عبدالعزیز حکیم "رحمةالله‌علیه" از این قرار است که در سفری که به اردن داشتند ایشان را مسموم کردند و آن مسمومیت منجر به سرطان ریه شد. موت اختیاری به آن معنی است که انسان بر میل‌های نفس خود مسلط می‌شود. موفق باشید
نمایش چاپی