باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید ما فرزندِ دلیل باشیم و نظرات روانشناسان آنجایی که با عقل و نقل معتبر میخواند، چرا پذیرفته نشود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر مُسَیلمهی کذابها در همین دنیا از طریق شیطان ادعای پیامبری نکردند؟ در خواب هم این امکان هست که شیطان به صورتی بیاید و ادعای پیامبری بکند. آری! برای کسانی که چهرهی مبارک پیامبر «صلواتاللّهعلیهوآله» را دیده باشند شیطان به چهرهی آن حضرت نمیتواند در آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است مباحث کتاب «ده نکته معرفت نفس» را که بر روی سایت هست، دنبال فرمایید. زیرا در آنجا نسبت جسم و روح شرح داده میشود مضافاً روشن میگردد حتی گیاهان هم، نفس یا روحِ نباتی دارند چه رسد به انسان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم هیچ توجیه شرعی داشته باشد. کارِ این افراد را نباید به پای سلطان محمد گنابادی گذاشت که نزد علمایی مثل مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری کسب علم کرد و اجازه اجتهاد گرفت و در مراجعت بار دیگر در سبزوار به تحصیل حکمت اشتغال ورزید و مورد وثوق میرزای شیرازی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح آقایان در مورد افرادی که نام بردید میفرمایند «علیهم ما علیهم» بر آنهاست آنچه بر آنهاست، آنها را به خودشان وامیگذاریم. ولی شهداء مجتبی و برگزیدگانیاند که خداوند آن ها را شایسته دید تا راهی گشوده برای آیندگان باشند، اگر هزارسال هم زنده بودند، مثل همین زمان که حقیقتاً زندهاند نورافشانی میکردند. مگر از دستگیری آنها و حضورشان برای زوّارِ راهیان نور غافلاید که چه غوغایی بهپا میکنند؟! فقدان عشق، تنها از طریق شهدای زنده و شهدای در مزارشان دفنشده، امکانِ بازیابی پیدا میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخص هر موجودی ماهیت آن موجود است. لذا درختبودنِ درخت، ماهیت درخت است، رنگ و بو و شکل، به تبع آن ماهیت مطرح است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در موضوع وجود ذهنی باید مدّ نظر قرار گرفت این است که نفس انسان با روبهروشدن با وجود خارجی، مستعد میشود تا صورتی مطابق صورت موجود خارجی در خود إبداع کند که آن از جنس علم است و انسان این امر را برای خود بدیهی میداند که آنچه از وجود خارجی در نزد خود دارد، علمی است از معلوم خارجی، وگرنه گرفتار شکاکیّت خواهد شد. با این فرض و با این تبیین، دیگر جایی برای آن شبههها و جواب به آن شبههها نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صدق رؤیا در إزاء محتوایی است که در آن رؤیا هست. اگر رؤیا شیطانی باشد بیشتر، إلقاءِ کبر در میان است. ولی اگر إلقاء بندگی باشد إنشاءاللّه آن رؤیا صادق است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا شد بحث را در کتاب «ده نکته» و شرح صوتی آن دنبال فرمایید تا معلوم شود کمال نفس، یا در بُعد انسانی است و یا در بُعد حیوانی. حیف نیست با اینهمه تأکید بر روی معرفت نفس ما از این معرفت جدا باشیم!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اطاعت از ولیّ فقیه به اعتبار یک شخص نداریم. ولی از آنجایی که ولیّ فقیه کارشناس کشف حکم خدا و رسول و اولیالأمر است و اطاعت از آنها واجب است؛ اطاعت از ولیّ فقیه واجب میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. میدانید که در این مورد به طور مفصل بحث شد. شواهد حکایت از آن دارد که عرفایی مثل ابن عربی و عبدالرّزاق کاشانی کاملاً تحت تأثیر آموزههای شیعی هستند و متوجه شدهاند چه راهی را باید طی کنند و حتی آنجایی هم که در فقه به چهار امام فقهی اهل سنت نظر دارند، ریشههای جعفری آن را دنبال کردهاند. میماند که آیا تقیه میکردهاند؟ که عدهای بر این عقیدهاند. و یا در بستر فرهنگ اهل سنت متوجهی حقایقی شدند که در تشیع یافتند. در شرح فصوص در جایی عرض شد که اتفاقاً باید چنین عرفایی در اهل سنت به ظهور میآمدند تا اسلام اهل سنت، روحانیتِ عرفانی را از دست ندهد و جالب است به غیر از وهابیها، بقیهی اهل سنت، گرایش خوبی به عرفان دارند و عموماً محبّ اهل بیت میباشند. مکرر پیش آمده است عدهای که در «فتوحات» ابن عربی تأمّل کردهاند، شیعه شدهاند. مثل آقای عثمان یحیی که قسمتی از فتوحات را در ۱۴ جلد تنظیم کرده. جناب آقای دکتر حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» و یا آقای بدیعی در رابطه با تشیعِ ابن عربی نکاتی را به میان آوردهاند. ۲. مگر فقهِ فقها، همهی اسلام است که در همهی اسلام به آنها رجوع شود؟ و مگر خود آن بزرگواران چنین ادعایی دارند؟ ۳. اگر کسی بتواند برای عمقبخشیدن به معارف خود نیاز به عرفان نداشته باشد؛ او را چه باک؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مطالب، گستردهتر از آن است که بتوان در محدودهی سؤال و جواب گنجاند. آری! ادراک حسی خود به خود بُعدِ خیالی انسان را فعّال میکند و انسان وجه خیالی محسوس را ابداع مینماید؛ با اینحال از این جملهی جناب صدرا غفلت نفرمایید که میفرماید: «هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است» و از آن طرف نحوهای از رابطهی حضوری با آن صور در نفس ایجاد میشود. ۲. اگر با نگاهِ هستیشناسانه به محسوسات بنگریم، صورت عقلانیِ آن را نفس ابداع میکند. از طرفی جنس نفس ناطقه آن است که اگر به وجه خیالی آن محسوس نظر کند، صورت خیالی آن محسوس به ظهور میآید. ۳. به پیشفرضهای ذهنی در این موارد باید فکر کرد که ذهن با آن پیشفرضها حکم میکند که مثلاً آن اشکال سفید است. به همین جهت گفته میشود هیچ معرفتی بدون پیشفرض نیست. حال آیا این پیشفرض را ما با عنوان کلّی فرض کنیم؟ یا اساساً در هر رابطه ی محسوسی جزء و کلّ در هم ادغام هستند یعنی هیچ جزئی بدون کلّ نمیشود، و هیچ کلّی بدون جزء نیست. موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ به یکی از پرسشها فرمودید که اصلیترین مشکل ما، نداشتن گشودگی به هم در عین حفظ اصول است. جداً امروز در سطح نیروهای فرهنگی، مشکل اساسی پیش آمده است. یکی اینکه بسیاری اوقات برای جذب افراد، چنان از اصول فاصله میگیرند و یا برای اینکه بین افراد مختلف مطرح شوند که اینها دغدغهمند هستند، رسماً با ریشهها و مبانی، به صورت عجیبی برخورد دارند و حتی گاهی چنان سیاه نمایی و فضاسازی در برابر انقلاب و نظام میکنند که بسیار تعجب آورست و حتی در مباحث معرفت دینی هم با رویکرد عجیبی کار خود را پیش میبرند و چنان برخورد میکنند که انگار بله ما خودمان مخالف این ساختارها هستیم و انقلاب از ریشهها فاصله گرفته و منحرف شده و ما در یک انحطاط بسر میبریم و برای تصدیقش هم متأسفانه دست به فضا سازی میزنند. اینکه شخصیتی و معممی مثل آقای زائری چنین با مبانی دینی و انقلاب و نظام برخورد کنند جداً تعجب آورست و حتی گاهی به نظر میرسد رسماً دارند دست از مبانی و ریشهها میکشند. آقای مهدی نصیری که بسیار تعجب آورتر کار میکنند و با تمدن اسلامی مخالفت کرده و استفاده از تجارب همین نظامهای سکولار برای مدیریت و رفع مشکلات در عین اعتقاد به مهدویت را راهگشای عصر غیبت میدانند و حتی دربارهی حجاب هم مواضع عجیبی گرفته و روندی مانند مباحث شریعت سهله که در اواخر دهه هفتاد مطرح میشد را پیش گرفتهاند. از طرفی قبول دارم برخی با کمترین مبحثی افراد را از قطار انقلاب و نظام پیاده میکنند و یا تاب و تحمل کار فرهنگی در کنار آنان را ندارند و یا حتی افرادیکه در مبانی و ریشههای اسلامی و انقلاب معتقدند ولی در یکی دو مسئله مواضع دیگری ممکن است پیدا کنند را غیر انقلابی میخوانند و به قصد عدم انحراف در مسیر، از ارتباط درست و متقن هم نارسایی و کاستی قابل تامل دارند. حضرت آقا هم در همین مباحث فرموده اند دایره انقلاب را گسترده و هدایت و بصیرتافزایی و گفتمان سازی کنید و از طرفی سخت بر روی مبانی پافشاری کنید و از مبانی کوتاه نیایید و مراقب باشید به طرف افراد منافق یا بیاعتقاد هم نروید و در آن راستا قرار نگیرید. و جداً مشکل در همین دو بحث است که جمع کثیری هدفشان به جای هدایت و بصیرت افزایی و تربیت نیروهای انقلابی صاحب فکر و توانمند و در عین حال نشاندادن مبانی اسلام و انقلاب و تمدن اسلامی در قالب گفتمان ویژه گفتمان هنری رسانهای و تولیدات فرهنگی _ هنری، جذب افراد حتی در ازای سیاه نمایی و فضاسازیهای حیرتآور و مخالفت یا کاستی و اصلاحگری مبانی و پرداختن به مسائلی تعدد قرائتها در دین و تساهل و تسامح و تحریف شرایط تاریخی که حتی موجب گلایه و ناخشنودی حضرت آقا در سخنان عید قربان شد؛ است و از طرفی عدم آشنایی با مقتضیات کار قوی فرهنگی من جمله تولید آثار فاخر جذاب و عدم تخاطب مستحکم و حکیمانه در راستای گشودن افق متعالی انقلاب مقابل افراد و عدم دست گشاده و روی مهربان در برابر افراد و بیرون کردن آنها از دایره انقلاب حتی بخاطر چند مسئله یا موردی اختلافی و عدم اعتقاد به ارتباط درست با مردم ویژه نسل پس از پیروزی انقلاب، هم یک مورد و مسئله و امر ناصواب دیگر است. ببخشید اطاله کلام کردم خواستم کمی بحث از اجمال در بیاید تا فرصت و مجال شود در اینباره، باب بیانات حضرتعالی هم مفتوح شود و در اینباره بیانات خودتان را بفرمایید. به جهت تجارب کار فرهنگی و مشغول بودن به آن، آنچه به نظرم رسید این بود و به نظرم رسید عرض کردم و امید دارم ان شاء الله مبنا و منظومه فکری_عملی ما در کار فرهنگی جداً همان مبنای بیانیهی گام دوم انقلاب و هدایتگری و بصیرتافزایی و تولید محتوا و اثر و کرسیهای آزاد اندیشی و تعمق در حدّ جذاب و فاخر و مهمتر توانمند سازی و تعلیم نیروهای فرهنگی دغدغهمند به انقلاب و تلاش در راستای صاحب فکرشدن آنها بر اساس مبادی مشخص مثل نظام فکری امامین انقلاب، علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید آوینی و علامه مصباح باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صد سینه سخن در میان است. وقتی توحید به صحنهی تاریخی ما در میان آید، از آنجایی که توحید نافذ است و هرچه جلو بیاید گسترهی خود را بیشتر میکند و همچون ذاتش، جهان بیشتری را در برمیگیرد. دیروز یعنی در ابتدای انقلاب اسلامی باید مواظب بودیم که در دریاچهی توحیدیِ انقلاب اسلامی رودی گِلآلود ورود نکند تا کلّیّتِ دریاچه را گلآلود کند، ولی توحید انقلاب همچنان گسترده و گسترده شد در آن حدّ که امروز اقیانوسی شده است که هزاران رود گلآلود را در آغوش میگیرد، آلودگیهای آنها را فرو مینشاند و آنها را از آنِ خود میکند.
اگر به هر دلیلی نسبت به انقلاب با روحیهی مقدسمآبانه گرفتار تحجر شدیم، انقلاب را دفن کردهایم. رهبر معظم انقلاب فرمودند انقلاب مثل یک موجود زنده است، همواره در حیات جدیدی باید خود را تجربه کند، ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ حکمی به امام جمعه بندرعباس دادند. بنده خواهش میکنم به جملاتی که در آن حکم هست دقت فرمایید. میفرمایند: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیهی مؤکد من است.» عموم مردم در این پیام چه کسانیاند؟ در حالیکه قبل از آن فرمودهاند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم جز مردمی خواهند بود که نه در راستای تقویت جریان انقلابی قرار دارند و نه در راستای جوانان مؤمن؟ بنده همان زمان که این پیام را دیدم به رفقا عرض کردم این پیام نشان میدهد انقلاب وارد مرحلهی دیگری شده که میتواند مردم معمولی را که به ظاهر نسبتی با انقلاب و حتی اسلام ندارند در بر بگیرد و آنها را از آنِ خود بداند، همان آدمهایی که نه انقلابی هستند و نه کاری به انقلاب دارند و نه مؤمن میباشند. شما باید نسبتتان را با اینها تغییر دهید، آنهم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا این پیام خبر از آن نمیدهد که این انسانها که به ظاهر ربطی به انقلاب ندارند، دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمیکنند، هرچند ظاهرشان مدرن است؟ و باید آنها را از خود بدانیم و ما این را در تشییع پیکر شهدایی مثل شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی دیدیم که چه کسانی خود را وابسته به آن شهدا احساس میکردند که از نظر ظاهر تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند.
باز عرض میکنم بحث بسیار است. اگر تا دیروز باید از «دیگری» بترسیم، امروز در فضای توحیدیِ انقلاب اسلامی بسیاری از انهایی که «دیگری» بودند در درون خود نوعی احساس یگانگی با ما دارند مشروط بر آنکه از ترس آنکه دریاچهی ما گلآلوده نشود، از اقیانوسبودنِ خود غفلت نکنیم. در این مورد عرایضی در جزوهی «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» شده است. شاید موجب گشودگی راهی باشد که فراموشش کردهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی شده ولی جمعآوری نشده است. به نظرم شرح آیت اللّه محمدتقی جعفری نکاتی را متذکر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شکِ دستوریِ دکارت، انسانی مخاطب است که به بودن خود شک کرده. ولی شک غزالی شک در روشی است که عدهای با روش کلامی میخواهند دین را به جامعه برگردانند و لذا با تنظیم کتاب «احیای علوم دین» راهِ دیگری را پیشنهاد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم خدا، تشکیکبردار نیست ولی مفهومِ خدا هم، که خدا نیست. خدایی که در صحنه است عین تجلیّاتِ اسماء حسنا است و در مراتب مختلف، ظهورات مختلف دارد و به این معنا میتوان گفت که نحوهای از تشکیک در میان است. آری! همینکه «وجود»، شدت و ضعف بر میدارد، عالیترین مرتبه نیز مطرح است که همان عین وجود است که به اعتبار شدیّتاش، اصلِ همهی وجودها است. حضرت حق نیز به عنوان جامعیت همهی اسماء اصلِ همهی تجلیّات اسماء است به همان معنایی که فرمود: «لهُ الأسماء الحسنی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفتهی جناب صدرا، هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است آن رزقی که مقسوم ما نباشد و ما با حرص و خستگی به دنبال آن بدویم، بعضاً هم به ما برسد ولی چیزی نیست که در زندگی به کار ما آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه علامهی طباطبایی در کتاب ارزشمند «رسالة الولایه» میفرمایند روش ما معرفت نفس است و فکر میکنم با این روش و با این زبان بتوان این نسل را مورد خطاب قرار داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در برنامهی «جهانآراء» در شنبه شب آقای خوشچشم آمار را آورده بودند و بنده هم در سایت «تسنیم» آن را دیدم. به آدرس https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/11/14/1645853/%D9%86%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AC%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%84%D9%86%D8%AF-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%82%D8%A7%D8%B7%D8%B9-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%84%DB%8C-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%84
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اعراض، همان نحوهی بودنِ پدیده است که حسّ با آنها روبهرو میشود. 2- خیر، زمان، ذاتیِ پدیدهی مادی است از آن جهت که آن پدیده دارای حرکت است. 3- وزن را به اعتبار کیفیتی که برای پدیده بهوجود میآورد، جزو کیفیات بردهاند، ولی اگر اعتبار خود را عوض کنیم این تقسیمبندی به هم میخورد و اساساً این نوع تقسیمبندیها مورد اتفاق همه نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا که این معانی به قلب امام رسیده، میتوان گفت حدیث قدسی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مطالعهی اصل کتاب و مطالعهی دو کتاب بعدی که تفصیل کتاب سلوک است، یعنی کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی»؛ آرامآرام مسائل برایتان روشن میشود. موفق باشید
