باسمه تعالی: سلام علیکم: کار اصلی خود را بعد از ادبیات، فعلاً بر روی فقه و اصول بگذارید، همین امر موجب قدرت فکری شما میشود و سپس با جدیت میتوانید کتابهای استاد را دنبال کنید؛ البته با یادداشتبرداری. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد عوامل زیادی در صحنهی تاریخ معاصر در حال وقوع است که امکان ادامه اسرائیل را سخت کرده، از جمله روحی که در غرب پیش آمده که دیگر وجود اسرائیل در خاور میانه برایشان امر استراتژیک نیست و دیگر بحرانهایی است که در خود اسرائیل در حال وقوع است. و این علاوه بر تواناییهایی است که در جبههی مقابل اسرائیل در حال شکلگیری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روحی در جهان اسلام ظهور میکند که همه به سوی فرزند رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» رجوع خواهند کرد. شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی بیدارباشی جهت آن رجوع باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره وظیفهی ما است که طوری زندگی خود را شکل دهیم که نسبت به رشد فکری و رعایت حقوق خانواده کوتاهی نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در کتاب «جايگاه جن و شيطان و جادوگر در عالم» در صفحهی 98 به بعد در این رابطه شده است که عیناً سؤال و جواب مربوط به این موضوع که در آن کتاب مندرج است، خدمتتان ارسال میگردد:
سؤال: اخيراً ديده مى شود كه عده اى براى رفع مشكل افراد و يا جهت شفا از بيمارى توصيه مى كنند آن ها اسم خود را تغيير دهند تا آن جا كه به افراد مى گويند اسمى مثل محمد و يا فاطمه را تغيير دهند و مثلًا پوريا يا صدف بگذارند. جالب است كه بعضاً با تغيير اسم مشكلشان رفع شده و يا بيمارى آنها بهبود يافته، موضوع اين كار چيست؟
جواب: به ما توصيه شده است كه نام نيك بر فرزندانتان بگذاريد. رسول اكرم (ص) مى فرمايند: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ، يُحَسِّنُ اسْمَهُ، وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ، وَ يُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغ»[1] از حقوقى كه فرزند بر پدر خود دارد سه چيز است: اسم نيكو براى او انتخاب كند، نوشتن به وى بياموزد، وقتى بالغ شد وسائل تزويجش را فراهم نمايد. حتى رسول خدا (ص) مى فرمايند: «مَنْ وُلِدَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَوْلَادٍ وَ لَمْ يُسَمِّ أَحَدَهُمْ بِاسْمِي فَقَدْ جَفَانِي»؛[2] اگر كسى چهار فرزند دارد و نام يكى را محمد نگذاريد به من جفا كرده است. و نيز روايات از حضرت صادق (ع) خبر مى دهد؛ «اسْتَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ فَإِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِلَى نُورِكَ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ لَا نُورَ لَكَ» ؛ نامهاى نيكو بگذاريد زيرا روز قيامت به آن نامها صدايشان مى زنند و مى گويند: اى فلان پسر فلان! به سوى نورت برخيز! و اى فلان
پسر فلان! برخيز! ولى نورى ندارى. اگر پدر و مادرى نام نيك بر فرزندشان نگذارند در قيامت فرزندشان از آنها شكايت مى كند.
از سليمان جعفرى روايت شده كه گفت از اباالحسن (ع) شنيدم مى فرمود:
«لَا يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتاً فِيهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِيٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَيْنِ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ»
؛[3] فقر داخل خانه اى كه در آن نام محمد و يا احمد و يا على و يا حسن و يا حسين و يا جعفر و يا طالب و يا عبد الله و يا فاطمه باشد نمى شود.
«إِنَّ الشَّيْطَانَ إِذَا سَمِعَ مُنَادِياً يُنَادِي يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ ذَابَ كَمَا يَذُوبُ الرَّصَاصُ»
؛[4] از ابى جعفر (ع) نقل شده كه فرمود: شيطان وقتى صداى كسى را كه به اسم محمد و يا على صدا مى زند بشنود مانند سرب ذوب مى شود.
اما اينكه عده اى با محاسبه هاى غير قابل اعتماد مى آيند بر اساس حروف ابجد عدد مربوط به اسمى را تعيين مى كنند و سپس آن عدد را نسبت به امرى ديگر مثل عددِ مربوط به اسم همسر آن فرد، مقايسه مى كنند و ادعا مى نمايند اين دو عدد همخوانى ندارد، پس بايد اسمهايشان را عوض كنند تا همخوانى پيدا كنند؛ نه تنها حرف بى پايه و اساسى است، بلكه پشت كردن به عقل و دستور شريعت الهى است. و اينكه چرا بعضاً با تغيير اسم، مشكلات فرد يا خانواده مرتفع مى شود و يا بيمارى طرف بهبود مى يابد، پاى شيطان در ميان است. آرى شيطان براى هلاكت انسان مشكلاتى را ايجاد مى كند تا او را از خدا باز دارد و به غير خدا متوسل شود و عملًا از دين الهى فاصله بگيرد و لذا در اين راستا راههاى موفقيت هاى ظاهرى را براى او مى گشايد ولى در زير اين موفقيت ها ايمان طرف را از او مى گيرد و سپس همان موفقيت هاى ظاهرى را نيز از آن فرد دريغ مى كند.
براى شيطان كار دشوارى نيست كه حتى عامل بهبودى شخصى از بيمارى شود تا از آن طريق او را به هلاكت برساند. در حالى كه خداوند سلامتى و بيمارى و توسعه ى رزق و محدودبودن رزق را بستر امتحان بندگانش قرار داد تا انسانها در شرايط مختلف بتوانند بندگى خدا را در جان خود نهادينه كنند. حال انسانى كه از دين الهى فاصله گرفت به جاى اينكه سختى ها و بيمارى ها را بستر امتحان الهى بداند و در عين برنامه ريزى طبيعى جهت رفع آنها، بندگى خود را محفوظ دارد، بى صبرى از خود نشان مى دهد و به وسايل غير الهى متوسل مى شود و خود را در دنيا و آخرت روسياه مى نمايد. در حالى كه قبلا در حديث قدسى مطرح شد كه خداوند مى فرمايد:
«به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هركس را كه به غير من اميد بندد، به نوميدى قطع مى كنم. و نزد مردم بر او جامه خوارى مى پوشانم، و او را از تقرب خود مى رانم و از فضلم دور مى كنم. آيا او در گرفتارى ها به غير من آرزو مى بندد، در صورتى كه گرفتارى ها به دست من است؟ و به غير من اميدوار مى شود و در فكر خود درِ خانه ى جز مرا مى كوبد با آنكه كليدهاى همه ى درهاى بسته نزد من است و درِ خانه من براى كسى كه مرا بخواند باز است؟ كيست كه در گرفتارى هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ كيست كه در كارهاى بزرگش به من اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم؟ ...»[5] كه متن كامل حديث در صفحات قبل مطرح شد. اين روايت گرانقدر در عين اينكه در مسئله ى فوق ما را متذكر مى نمايد كه در امورمان به غير از خدا متوسل نشويم، به ما تذكر مى دهد چگونه اميدبستن به ساحر و امثال آنها ما را با ناكامى در امورمان روبهرو مى كند. خداوند إنشاءالله به من و شما توفيق دهد تا در كسب معارف و اخلاق و رعايت آداب دينى موفق شويم و سعى كنيم آن عقايد را قلبى نماييم تا منوّر به نور عالم معنا گرديم و مورد نظر رضايتمندانه ى پروردگارمان قرار گيريم. موفق باشید
[1] ( 1)- مكارم الأخلاق، شيخ حسن فرزند شيخ طبرسى، ص 220.
[2] ( 2)- عدةةة الداعى و نجاح الساعى، ابن فهد حلى، ص 87.
[3] ( 1)- همان.
[4] ( 2)- همان.
[5] ( 1)- الكافى، ج 2، ص 67، باب التفويض إلى الله و التوكل عليه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا حجاب را طوری معنا کنیم که به چنین نتایجی برسیم؟! چرا نباید زنان ما در عین رعایت حجاب شرعی، ظاهری آراسته و پیراسته داشته باشند؟! برادر عزیزم آقای رحیم صفوی میفرمودند «وقتی حضرت امام در نوفلشاتو بودند خانمی با مانتوی نسبتاً بلند که بلندی آن کمی زیر زانو بود و جورابهای خاکستری ضخیم و با یک روسری خاکستری که تمام گردن و موهای او را در بر میگرفت، خدمت امام رسید و پرسید: این حجاب چطور است؟ و حضرت امام کاملاً از سر تا پای ایشان را با دقت نگاه کردند و فرمودند خوب است.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد وقتی محمد و آل محمد«علیهمالسلام» سبیل و راهِ الی اللّه هستند، اگر کسی خود را منطبق به راهی کند که آنها گشودهاند، در زیر سایهی آنان قرار خواهد گرفت و به یک معنا در کنار آنها، مقامات آنها را احساس خواهد کرد. این سؤالها برای کسی که میخواهد سالک باشد مهم نیست، بلکه گفت: «تو پای در نه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید از آخر شروع کنیم و معنایِ مرگآگاهی که مقام فتحِ همهی امکاناتی است که بشر برای زندگی مییابد. و آن وقتی است که خود را نهتنها از گذشته و آینده، حتی از «خود» آزاد کنیم و با وجودی روبهرو شویم که عین لاوجودی و به تعبیر صدرالحکماء، عین ربط است و لاغیر. وجودِ معلّقی است که هیچچیز نیست تا بخواهد «چیزی» شود، تنها «چیزیشدنش» با نظر به هیچبودنش برایش ظهور میکند. هیچبودنی که تنها به سویِ حقبودن، او را معنا میدهد و این حقیقتاً فتح بزرگ تاریخی است که با حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» شروع شد، آنگاه که در آخرین کلماتش یعنی آن کلمات معنابخشی به همهی عالم و آدم، ندا سر داد: «مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلام ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبههاى دار مىروند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب اللَّه در جهان به اسارت گرفته مىشوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه اسلامى خود عمل كنيم». و این ترسیمِ یک زندگی کامل در این تاریخ است که هم با انقلابیبودن و هم با بیعملی همساز میباشد. در چنین فضایی انسان با تمام وجود، یک عزم میشود و آن؛ مقابله با هرچیزی که حقیقت انسان را به حجاب برده است؛ و در عین انقلابیبودن، گرفتار سطحینگریهای روزمرّه نمیگردد که موجب خاموشکردنِ عزم انسان گردد. معلوم است که درکِ حضوری تاریخ کار آسانی نیست که زبانِ امروزین توان گزارشکردنِ آن را داشته باشد، ولی شاید تذکری را به زبان آورده باشم که موجب گشودگی افقی گردد و به جای «فهمیدن» و در حافظهسپردن، «تفکری» را به میان آورد که با هیچ فهمیدنی قرار نگیرد و همچنان «تفکر» باقی بماند. در این صورت مسلّم دیگر تقابلی بین انجامدادن و انجامندادن برای ما نمیماند که در فشار آن قرار گیریم و به گفتهی شما سؤالاتمان چون آواری بر سرمان خراب شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس عرض شد که در عین توفّی و جداییِ نفس از بدن در هنگام خواب، تدبیرِ نفس بدون حضور در بدن، محقق است. به همان معنایی که در هنگام خواب، قلب و معده در فعالیت میباشند. و سخنگفتن و راهرفتنِ بعضی از افراد در خواب به جهت آن است که نفس، در این موارد بهرهای از تدبیر خود را إعمال میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام معصوم مظهر اسماء الهی هستند و توسل به آن مقام، یعنی نظر به حضرت حق از طریق عالیترین واسطهها، به همان معنایی که قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/35) اى ايمان آوردندگان، از خدا بترسيد و به سوى خدا وسيله بجوييد و در راهش جهاد کنيد شايد که نجات يابيد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- «عجب» یعنی کمالات را به خودمان نسبت دهیم ولی اگر متوجه باشیم «هر عنایت که داری ای درویش / هدیهی حق شمر، نه کردهی خویش». همین توفیق را خداوند میتواند به همان کسی که فعلاً گرفتار گناه است بدهد. لذا باید با بدیِ افراد خلافکار بد بود و نه با خودشان 2- عمده آن حالتی است که انسان (خود را) مقابل خداوند هیچ بداند، نه آنکه با مقایسه با آن حیوان خود را خوار شمارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد آن استاد محترم از اصطلاح «احدیتِ ذاتی» چه مقامی را منظور کردهاند؟ آری! میتوان فهمید ایشان احدیتِ ذاتی را همان مقام فنایِ ذات در مقام احدی میدانند و بعضیها معتقدند تا این مقامات، امکان سلوک هست، ولی برای نادر افرادی که مؤلف محترم نیز آن را متذکر شدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً برای انسان وقتی مسیر شریعت الهی را با یقینِ قلبی دنبال کند، این حالت پیش میآید که یک لحظه لذّات معنوی برایش قابل مقایسه با تمام لذّات دنیایی نخواهد بود رزقنی اللّه و ایّاکم. آری! «اگر لذّتِ ترک لذّت بدانی / دگر لذّت نفس، لذّت ندانی». عمده صبر و پایداری بر ترک معصیت و انجام عبادات است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی همواره سیرهی امامان معصوم مدّ نظر باشد، خطا به شدت کاهش مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در یکی از خاطراتشان میفرمایند: امام تصور میکردند که برادران اهل سنت، احترام خاصی برای معاویه قائل نیستند و از این جهت صراحتاً او را نقد میکردند – نه لعن – ولی بعد که به ایشان عرض شد اهل سنت، معاویه را نیز محترم میشمارند از آن به بعد حضرت امام از انتقاد به معاویه نیز خودداری نمودند تا این اندازه احترام به برادران اهل سنت را برای خود فرض میدانستند. عرایض نسبتاً مفصلی در بحثی که نسبت به آیهی 4 سورهی احزاب در تبیین آن سوره شد؛ خدمت عزیزان شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مؤمن باید در عین رعایت حجاب با ظاهری آراسته در بین مردم ظاهر گردد و لذا داشتن روسریهای رنگی چنانچه جلف و زننده نباشد، نهتنها نمیتواند اشکال داشته باشد بلکه یک نحوه خوشسلیقگی از خواهران مؤمن را تداعی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت همهی این نسبتها بنا به گفتهی قرآن میرود و کافر و مؤمن ندارد. میفرماید: «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ» (101/مؤمنون). چون در صور دمیده شود و قیامت برپا گردد، بین آنها هیچ نسبتی نمیماند و حتی در این مورد سراغی هم از هم نمیگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! این حرفها بیشتر، حرفهای ذوقی است و اساساً طرف میخواهد ابرویش را درست کند، چشمش را کور میکند. میخواهد جناب علی«علیهالسلام» را بالا ببرد، پیامبر«صلواتاللّهعلیه» را پایین میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که تعقل و تفکر در دین، شرط دینداری است و لذا در روایت از حضرت امام رضا«علیهالسلام» داریم: «لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل». عبادت، زیادیِ نماز و روزه نیست. عبادت، تفکرِ در امر الهی است. در این رابطه عین سؤال و جواب یکی از کاربران را به شمارهی 16146 خدمتتان ارسال میدارم. سلام علیکم استاد: بنده مدتی است دچار این توهم شده ام که همه ی انسان ها بهشتی اند. آنهایی هم که به ظاهر اهل مراعات شرعی نیستند جاهل قاصر هستند زیرا هنوز توفیق الهی شامل حالشان نشده تا به مسیر بیایند، حتی داعشی های آدمکش را نیز جوری می بینم که برای رضای خدا خود را منفجر می کند. بخودم می گویم اگر از بچگی این جور از لحاظ روانی روی من هم کار کرده بودند من هم الان مانند انان بودم. به خودم می گویم این بندگان خدا و انسان های به ظاهر غیرمذهبی و یا کسانی که در غرب غرق گناه هستند، هنوز طعم و لذت انس با خدا را نچشیده اند پس حرجی بر آنان نیست، بدبخت منم که به اندازه ی که می دانم عمل نمی کنم. خلاصه همه رو اهل نجات می بینم چون فکر می کنم هنوز یقظه و انتباه برای آنان روی نداده. استاد لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا»[1] خدا آن گاه كه بنى آدم در پشت پدرانشان بودند از آنها اقرار به ربوبيتش گرفت و آنها تصديق كردند و بلى گفتند. بديهى است كه اين رويارويى و اخذ پيمان دلالت بر وجود انسان و ادراك او در نشئه هاى قبل از دنيا دارد. بنابراین هرکس با فطرت خود میتواند متوجه باشد چه کاری حق است و چه کاری باطل است و در واقع پیامبران متذکر همان چیزی هستند که فطرت انسانها بر اساس آن سرشته شده است. قرآن در تذكرى بسيار عميق و عالمانه مى فرمايد: «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[2] پس به پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسانها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسانها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى كنند و با پوچى و بى ثمرى زندگى روبه رو مى شوند. انسان بايد به پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آنها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس سرشته اند. اينكه مى گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسانها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت الهی با طرح موضوع نامحرمبودنِ جنس مخالف، متوجه بوده که عموماً انسانها در ارتباط با جنس مخالف گرفتار تحریک قوهی واهمه میشوند و بدین لحاظ است که خداوند تأکید دارد کمترین ارتباط را انسان با جنس مخالف داشته باشد مگر در حدّ ضرورت عقلی و شرعی. حال شما در نظر بگیرید وقتی کسی عکس غیر محجوب جنس مخالف را بنگرد قوهی واهمهی او چه بلایی بر سرش میآورد و چگونه او را از عالیترین رابطه با عالم قدس و معنا محروم مینماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای حدیث قدسی در اینجا به معنای آن است که این مطالب از طرف حضرت حق به قلب مبارک امام باقر و امام صادق«علیهماالسلام» القاء شده، ولی با همان موضعگیریهای انسانی آن دو بزرگوار. از طرفی لعنها جهتگیری قلب را نسبت به افکاری که حجابِ حضور حقیقتاند شکل میدهد. در مورد مصداق لعن و جایگاه سلوکی آن، در شرح زیارت عاشورا در کتاب «زیارت عاشورا؛ اتحاد روحانی با امام حسین«علیهالسلام» عرایضی شده است. کتاب بر روی سایت در قسمت نوشتاری هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است که میفرمایید با این توجه که امام را یک حقیقت میدانیم و نه صرفاً یک شخص. عرایضی در کتاب «مبانی نظری مهدویت» در رابطه با حدیث مذکور شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دستوراتی که در مفاتیح هست، چیزی کم ندارد. با حضور در کنار مردم و احیای شب قدر، زمینهی نزول رحمت حق را برای خود فراهم نمود. عرایضی در قسمت یادداشتهای ویژه در رابطه با شب قدر شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نوع عصیانی در مقابل حضرت حق که به معنای پشتکردن به دستورات اوست، موجب پشتکردن به انوار الهی است که باید از طرف حضرت حق به قلب انسان برسد، و این همان حجاب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت 1؛ خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمتِ «امامت در قرآن» رجوع فرمایید تا إنشاءاللّه دقتهای قرآنی شما نسبت به جایگاه اهل البیت و مقام امامت بیشتر شود تا آنجا که متوجه خواهید شد چرا حضرت ابراهیم«علیهالسلام» در دعای خود تقاضا میکنند به صالحین ملحق شوند. راستی صالحین جز کسانیاند که به تعبیر قرآن از هرگونه آلودگی پاک شدهاند، آنهم به همان معنایی که در آیهی 33 سورهی احزاب متذکر است که به تعبیر علامه طباطبایی اگر دقت کنید آن ارادهای که در آیهی مذکور مطرح است، غیر از ارادهی عمومی است که برای پاککردن همهی انسانها از طریق شریعت اراده فرموده است؟ زیرا میفرماید: خداوند اراده کرده است فقط شما اهلالبیت را از هرگونه رجسی پاک کند. 2- خود قرآن در تبیین آیات الهی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» را مأمور کرده و میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (44/ نحل) ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه به سویشان آمد را تبیین کنی. و لذا مصداقهای زکات در زمان خود رسولاللّه «صلواتاللّهعلیه» مشخص گردیده، میماند که فکر کنیم آیا امروز که منابع تولید تغییر کرده نباید مصداقهای زکات تغییر کند؟ 3- در همان کتاب روشن میشود که ما در کنار اطاعت از خدا، مأمور به اطاعت از رسول خدا و اولیالامر هستیم و مسلّم اولیالامر باید انسانهای معصومی باشند که خداوند ما را به اطاعت از آنها دستور داده است، وگرنه ما را به اطاعت از کسانی دستور داده است که امکان گمراهی ما در آنها هست که مسلّم خدای هدایتگر چنین کاری را نمیکند و از طرفی در قرآن اهلالبیت را به عنوان انسانهای معصوم معرفی نموده است تا ما در فهم قرآن و فهم مصداقهای خمس به آنها رجوع کنیم تا در مدیریت جامعهی اسلامی سرگردان نباشیم. حال اهلالبیت در روایات متعدد، جایگاه خمس را مشخص کردهاند و این به معنای قراردادنِ سهمی برای مدیریت علمی و اجرایی جامعهی اسلامی است و در مباحث فقهی بررسیهای مفصلی در این مورد شده است. موفق باشید