باسمه تعالی: سلام علیکم: زیاد متوجهی موضوع نشدم. به این فکر کنید که اگر در این زمان، مرحوم آیت اللّه قاضی طباطبایی هم بودند؛ حسرت راهی که خداوند در مقابل شهید چمرانها و شهید خرازیها گذاشتند، میخوردند به جهت راهی که حضرت امام در مقابل ما گشودند که شهیدان ما «ره صدساله را یکشبه طی کردند». سری به جزوهی «شهید حججی، وجدانِ تاریخی ما» بزنید. آیا «بودنی» که ما به دنبال آن هستیم، در این زمانه آن «بودن» نیست؟ چرا هنوز به نحوهی بودنی مشغولیم که دورهی آن گذشته است؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث ذات انسانها غیر از عین ثابتهی آنها است که با انتخاب خودشان شکل میگیرد. ذات انسانها همان مقام «مِن روحی» است در آیهی «فإذا سویته و نفخت فیه من روحی». یا آنجا که بحث فطرت را میکند و میفرماید: «لا تبدیل لخلق اللّه» آری! خارج از ذات انسانیِ انسانها بالاخره تفاوتهایی بین زن و مرد هست از آن جهت که مثلاً زن، بدنِ زنبودن خود را در دورهی جنینی شکل میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که امثال بنده با سوال جواب در سایت بتوانیم جواب دهیم. باید با کسی که طرفین را میشناسد موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی خوب و ارزشمند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نمیتوان نظر صریحی در این مورد داد. بستگی به شرایط افراد دارد که اگر واقعاً تشخیص داده شود نیازمندند آنها را رد نکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست سری به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید، میماند که مرحلهای از تسلیم هم هست که فوقِ رضا است و سالک در آن مقام، حتی به خودش هم و کمالاتش خودش هم فکر نمیکند، تنها تسلیم ارادهی الهی است و آیهی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» این نوع تسلیم را متذکر میشود که بعد از ایمان میباشد. موفق باشید
سلام بر شما: ببخشید ما حدس میزنیم که بی حالی مان و خواب زیادمان مربوط به این باشد که بدرستی نمی توانیم بدن را تدبیر کنیم یعنی تسلط چندانی بروی جسم نداریم و این مسئله باعث شده که از مطالعه و برکات ماه رمضان محروم شویم راهکار حضرتعالی برای این موضوع چیست؟ التماس دعا با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامهدادن به خود از یک طرف و سختگیری نکردن در برنامهدادن از طرف دیگر، در این مورد مفید خواهد بود. باید در حدّ توان خود از خود انتظار داشته باشید زیرا انسانها با همدیگر متفاوتند. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آقای نصیری از یک طرف با اصرار بر نفیِ فلسفه در اسلام و کوبیدن بر طبل تفکیک، و از طرف دیگر با نفی حکومت دینی در زمان غیبت؛ کارشان به این جاها رسیده است وگرنه همچنان که تذکر فرمودهاید به صِرف موضوع تفکیک، کار به اینجاها نمیکشد. از تذکر به جای جنابعالی تشکر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در شرایط سخت برای امتحاندادن قرار گرفتهایم بخصوص که جوانب مختلفی در میان است. البته و صد البته در اینکه مردم چیزی نمیگذرد و در رجوع به دینداری به خود میآیند؛ بحثی نیست. و در اینکه به راحتی نباید از ترس آن ویروس مساجد را تعطیل کرد هم، بحثی نیست. عمده آن است که با بصیرت مقام معظم رهبری طوری عمل کنیم که حکیمانه از این مرحله بتوانیم عبور نماییم و خرد شیعی و ایرانی خود را در این صحنه به ظهور آوریم، إنشاءالله. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته حرف خوبی است به شرطی که ملاکهای دینی در گناهبودن امری که گناه است، مورد غفلت قرار نگیرد. آری! نباید مأیوس شد و همچنان باید امیدوار به رحمت الهی بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر اینکه آن صحنهها خیال انسان را بازی میدهد و راهِ رجوع به کمالات را میبندد، آثار منفی آن عملاً زندگی را از هم میپاشد. شما سعی کنید به هیچ وجه همراهی نکنید، زیرا نه وظیفهی مرد است این موارد را به زن تحمیل کند و نه وظیفهی زن است که در این موارد از مرد تبعیت کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید حکمت و عرفان اسلامی و نگاه قرآنیِ خود را بچشیم و بعداً راه حلّ دومی که جنابعالی میفرمایید، راه حلّ بسیار مهمی است زیرا حقیقتاً ما مرزی با متفکران نداریم هرچند بعضاً آنان در بستر تاریخی و فرهنگیِ خود ممکن است دغدغهها و یا راهِ حلّهایی داشته باشند که از یک طرف قصهی ما نیست، و از طرف دیگر قصهی همهی بشریت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم همان ترجمه با ویرایش جدید برایتان قابل فهم و استفاده است. البته به هر حال متن، متنِ فلسفی است و باید با تأمّل و با حوصله خوانده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب بود. إنشاءاللّه دستهای گشودهی حضرت حق شما را در بر بگیرد و یا بگو احساسِ اینکه او شما را در برگرفته است، به شما بدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. آری! باید تغییراتی در ساختارها بشود و مثلاً نظام آموزشیِ ما و یا اقتصادِ ما بند نافش را از نظام نئولیبرالیسمِ غرب بِبُرد و خودش مطابق این تاریخ و این جهان فکر کند و اتفاقاً با حضور روحی که ولایت فقیه در آن حاضر است، نتیجه میگیریم، وگرنه باز گرفتاری و سرگردانیِ تاریخیِ ما توسط روشنفکران تحت تأثیر غرب ادامه مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. آیهی مذکور بشارت میدهد به آنهایی که قول خدا را میشنوند و از بهترین راهنماییهای آن استفاده میکنند. بحث «یتّبعون احسنه» است یعنی به دنبال بهترین «بودن»، و این غیر از آن است که اسلام اجازه دهد تا سخنانِ باطل در جامعه شایع شود. هرکس خواست، خودش برود سخنانی که از نظر اسلام باطل است پیدا کند، ولی اسلام که دین هدایت است چنین کاری را دامن نمیزند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید «کجدار و مریز» هم که شده است ارتباطتان را با حوزه حفظ کنید، بهتر است. ولی اگر بهکلّی روحتان در آنجا نیست و با موضوعات مطرحشده در آنجا نمیتوانید رابطه برقرار کنید، بالاخره دینداری و تدیّن منحصر به حوزهرفتن نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم کارهای آقای استاد یزدانپناه در این مورد، سرزندهتر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقها در جمعبندی که نسبت به روایات دارند و خاص و عامکردنِ روایات با ادلهی قابل قبول به این نتیجه رسیدهاند که ملاحظه میفرمایید. حتی حضرت امام در کتاب «کشفالأسرار» با ادلهی کافی این امر را روشن میکنند که چرا باید خمس و سهم امام در زمان غیبت داده شود و حوزههای علمیه برای حفظ اسلام در این امر پایدار بماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که صورت، مظهر و ظهورِ ماده میباشد میتوان گفت بدن مظهری است برای ظهور نفس. مثل نگاهی که عرفا بر عالَم دارند و همهچیز را مظهر اسماء الهی میدانند، نه اینکه آن اسماء، مادی باشد و یا صورت، در نسبتِ با نفس برای بدن هویتِ مادی داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. به همین جهت ما میتوانیم با آنهایی که متوجه شدهاند در دنیای جدید باید «دیگری» را نیز مدّ نظر قرار داد؛ همسخن و همنگاه گردیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با آثار آقای «لویناس» آشنایی دارم و برای ایشان ارزش خاصی قائلم و در مباحث اخلاقی نیز از ایشان استفاده میکنم. اخیراً آقای دکتر اصغر مصلح کتابی تحت عنوان «با دیگری» نوشتهاند و بنده نکات مهمی که به نظرم از آن کتاب میآمده است را، با ذکر صفحهی آن مطالب یادداشت کردهام. آن را خدمتتان ارسال میکنم. موفق باشید
۳. ایستادن میان فرهنگها در مقابل دنیای معاصر از مهمترین افقهایی است که به روی تفکر گشوده شده است.
۳. همهی فرهنگها باید فرا رَوی از داشتههای خود و ایستادن در «میانه» را تمرین کنند.
۵. بسیاری از مردم از رویارویی با «دیگر» دوری میکنند ولی با دیگری تنها راه همزیستی خردمندانه، درک عمیق دیگری و وقوف به محدودیتهای خویش و در پیشگرفتن منش گفتگو است.
۹. بسیاری از مشکلات انسانی راه حلی جز تغییر نگاه به «دیگری» ندارد.
۱۱. هر کوششی برای حذف دیگری به خشونتی مضاعف منتهی میشود. باید در صدد یافتن الگوی مناسب زیستن با دیگری باشیم.
۱۴. بیش از هرچیز باید قرارگرفتن در کنار دیگری را پذیرفت.
۳۴. به نظر یونگ، حیاتِ روح وابسته به روابط میان انسانی است. هیچ تفردی بدون ارتباط با شخصِ دیگری حاصل نمیشود... آدمِ بی ارتباط، کامل نیست، زیرا فقط از طریق روح و روان میتوان کامل شد و روح و روان هم بدون وجه دیگرش نمیتواند هستی داشته باشد... ما همواره به نقد خود نیاز داریم و این بدون دیگری ممکن نیست... اروپا این بزرگترین مسئلهی ما، فقط هنگامی برایم درکپذیر است که میبینم منِ اروپایی در چه جاهایی با جهان سازگار نیستم.
۳۵. یونگ معتقد است سفیدها با سرشان فکر میکنند و سرخپوستان با دلشان.
۳۹. امروز نمیتوان «حقیقت» ناب خاص خود را، بدون احساس حضور «دیگری» یافت. نقش «دیگری» و تأثیر تفاوت او با «من» در همهی اندیشهها و دریافتها و قضاوتها آشکار است. گویی دورانِ زیستنِ فارغ از حضور «دیگری» به پایان رسیده است.
۴۱. آنچه در میدان نسبتِ با «دیگری» و در عرصهی «باهم زیستن» اهمیت دارد، نتایج ملموس اعتقاد به حقیقت است. به همین جهت باید توان تفکیک حقیقت مورد اعتقاد و حقیقتِ ساری در زندگی و رانهی رفتار «من» را داشت. در عرصهی «زیستن با دیگری» آنچه اهمیت دارد، حقیقتِ جاری و ساری در زندگی است.
۴۵. با پیدایش تکنیک نسبت انسان با وجود و طبیعت دگرگون شده است. یا به بیانی دقیقتر، با تغییر نسبت انسان با وجود و طبیعت است که تکنیک پدید میاید. به گفتهی هایدگر: با تکنیک، مناسبات انسانی نیز دگرگون شده است.
۵۶. هیچ قومی نیست که بر اساس ویژگیهای خود، خود را برتر از دیگران نداند. به گفتهی سرخپوستان؛ خدا اولین مجسمهی آدم را نپخته بیرون آورد و نژاد سفید شد و سپس بر آن روح دمید، دومین مجسمه را که خوب پخته شده بود بیرون آورد و نژاد بیرون آورد و نژاد سرخ بود و سپس بر آن روح دمید و خدا محو تماشای نژاد سرخ شد و فراموش کرد مجسمهی سوم را بیرون آورد و وقتی بیرون آورد سوخته بود و به آن روح دمید و نژاد سیاه شد.
۵۹. با گسترش تمدن مدرن و گسترش علم و تکنولوژی شناخت انسانها از شناخت دور به شناخت نزدیک تبدیل شد.
. هایدگر میتواند راه گفتگو با فلسفهی اروپایی را به متفکران غیر غربی بیاموزد.
کار دشوار گشودن راه گفتگو است. در این گفتگو هیچ جدلی رُخ نمیدهد.
رویکردی مشترک برای نزدیکی به یکدیگر
تفکر حاصلگونهای سلوک روحی و معنوی است و نحوهای دریافت از طریق تجربهی درونی است.
آیندهی آمریکا آیندهی جهان است. وضعیت فردا را هم اکنون در آمریکا میتوان دید.
همزیستی همهی سرزمینها در دنیایی موزائیکوار
صلح میان ملتها بدون صلح میان ادیان ممکن نیست.
توان ایستادن میان فرهنگ خویش و دیگر فرهنگها از طریق عرفان ممکن است از آن جهت که عرفان پیوستگی ریشهای با فرهنگ خویش را حفظ میکند و راه درک سایر فرهنگها را هم میگشاید.
با انکار تمدنی در مواجهه با تمدن غربی، عملاً در بستر روح تمامیتخواه تمدن غربی قرار میگیریم که در مقابل خود هیچ فکر و اندیشهای را به رسمیت نمیشناسند. در حالیکه آنچه در زمان معاصر اهمیت دارد، جستجوی راههای همگرایی فراتر از تک فرهنگها است که این نیاز شرایط امروزین کرهی زمین است.
درگذشته مردم هر فرهنگ به تفاوتهای خود وابستهاند و آن را عین حقیقت و هویت درستی میدانستند. ولی امروز ما به وجود تفاوتها خود آگاه شدهایم و آنها را پاس میداریم و آیهی « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» طوری دیگر میفهمیم و موضوع «دیگری» را جدّی میگیریم و به تفاوتها احترام میگذاریم و خودمحورانه نسبت به دیگری نمیاندیشیم.
به گفتهی شایگان: مدرنیته به ناچار به محوری تبدیل شده که همهی بینشها حتی آنهایی که به مشروعیت آن معترضاند، حول آن میچرخند. (با دیگری- ص 488). و بدین لحاظ در فضای با دیگرانزیستن دیگر هر فرهنگی نمیتواند راه ویژهی خود را در پیش گیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بایدکار تشکیلاتی کرد ولی با روحیهی اطمینان به همدیگر و نظرکردن به وجهِ یمینیِ انسانها. ادارات موجود بر مبنای تئوری ماکیاول، ساختهی فکری است که همهی انسانها را جنایتکار حساب میکند و اتفاقاً بیشتر هم گرفتار همانهایی میشوند که میخواهند از آنها فرار کنند، بر عکسِ تجربهی ما در اوایل انقلاب و در جبههها – یادش بهخیر- بد نیست در این مورد کتاب «خاطرات آقای محسن رفیقدوست» را مطالعه فرمایید که چگونه با اطمینان به همدیگر، کارها را جلو میبردند. موفق باشید
.