باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتهی بسیار خوبی است. آنچه در مورد «اقبال» و «ادبار» قلب فرمودهاید. آری! با تجلیِ نور جمالش، عاشق او میشویم و با تجلی نور جلالش، حریمِ او را نگه میداریم و قلب توحیدی قدرت جمعِ آن دو را در یک لحظه دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور حضرت امام در آن جمله، قرنِ چهاردهم بعد از بعثت بود، نه سال 1400. و در قرن چهاردهم انقلاب بزرگ اسلامی رخ داد و چرخشی در تاریخ ایجاد شد تا ما با عهدی که با انقلاب و رهبری میبندیم، حیات خود را به تاریخ بعثت محمدی«صلواتاللّهعلیهوآله» متصل گردانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه حضرت میفرمایند خود را در گرداب حوادث بینداز؛ یعنی نسبت به حضور در صحنههای حق، به قوهی واهمه توجه نکن. زیرا در هرحال قوهی واهمه در انسان موجب ترس میشود و در زیر سایهی شریعت نباید به آن توجه داشت، نه آنکه گمان کنیم نباید ترسید. حضرت موسی«علیهالسلام» هم وقتی آن عصا تبدیل به مار شد، ترسیدند و فرار کردند تا آنکه خداوند مشکل را حل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- لازم نمیاید با حرکت جوهری عالم ماده خداوند دارای حرکت باشد. زیرا «وجود» در هر مرتبه خاصیت همان مرتبه را دارد و پایینترین مرتبهی آن عین حرکت است. در نتیجه بالاترین مرتبهی آن عین ثبات است. 2- باید در موارد شبههناک از ابراز محبتهای اینچنینی احتراز کرد. در محبت حقیقی، شوق بندگی به خدا بیشتر میشود، نه شوق به فردِ محبوب 3- عشق به زیبایی، انسان را از هر منظر زیبایی به حضرت حق منتقل میکند و اگر مشغول نظر به زیبارویان شد، قوهی واهمهی او رشد مینماید و این امر حجابی میشود جهت حضور قلب او در مقابل حضرت کمال مطلق. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابها را در نمایشگاه کتاب تهران - دفتر نشر معارف (آثار استاد طاهرزاده) سالن 2 – راهروی 7- غرفهی 522 میتوانید پیدا کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزهی انقلابی و طلبهی انقلابی، نظر به پایداریِ حقیقت و پاسداشت حقیقت دارد در مقابل جریانهای فکری عالَم که حقیقت را نسبی میداند. و رویکرد چنین حوزهای و چنین طلبهای مقابله با روح جهان استکباری است و طلبهی انقلابی با تأکید بر معارف الهی و آمادگی جهت ارائهی اسلام، وارد حوزه شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای شروع یک زندگی چنانچه با شادی اطرافیان همراه باشد، سیره و سنت پسندیدهای است به طوریکه استفاده از وسایل شادی را نیز بسیاری اجازه دادهاند. حتی بعضاً رقص مرد برای مرد و یا زن برای زن را جایز میدانند. البته هرکس در این مورد باید با نظر مرجع تقلید خود عمل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حالت خودنمایی نداشته باشد و مزاحم تفریح مردم نگردد، به عنوان تعظیم شعائر اسلامی کار خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست هر اندازه ما با عمق بیشتر با آموزههای دین آشنا شویم و عبادات خود را بیشتر خلوص ببخشیم، شرایط ظهور آن حضرت و امکان فهم رهنمودهای مولایمان، بهتر فراهم میشود. موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: بنده دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مشغول انجام پروژه ای هستم که جهت تبیین جایگاه و اهمیت پدیده ی پیادهروی در ایام اربعین حسینی و همچنین آسیب شناسی و ارائه راهبرد چگونگی نقش آفرینی و استفاده از این جریان عظیم در لایه های عمومی و تخصصی به متولیّان امر؛ در حال انجام است. در این مسیر پیچیدگی هایی وجود دارد که دانستن حقایق روایی و تاریخی، به روشن شدن آن ها و اتخاذ تصمیمات صحیح کمک شایانی خواهد نمود. لذا خواهشمندم جهت تقویت غنای بحث، در این بحث مشارکت فرمایید. ضمن قدردانی از فرصتی که برای مطالعه و پاسخگویی اختصاص داده اید، سوالات در دو بخش الف و ب به شرح زیر به استحضار می رسد: الف) بر طبق (اولا روایات و ثانیا سیره معصومین علیهم السلام)؛ 1. با توجه به اختلاف نظر تواریخ در مورد حرکت اهل بیت علیهم السلام از شام به مدینه؛ آیا کاروان اسرا، در این مسیر از کربلا هم گذشتند؟ آیا رسیدنشان به کربلا در روز اربعین بوده است؟ آیا در بازگشت از شام به کربلا، مسیر را پیاده طی کردند؟ 2. آیا تاکیدی بر پیادهروی و ترک مَرکب برای زیارت معصومین علیهم السلام وجود دارد؟ اینکه در روایات به ازای هر قدم که برای زیارت برداشته می شود، ثوابی معین شده؛ می تواند مقصود اولا ترویج نفس زیارت، ثانیا افزایش عظمت میزان ثواب با کوچکترین مقیاس زمانه باشد. قدم مقیاسی برای تقسیم مسافت خانه تا حرم است؛ و الا فرقی نمی کند این گام ها با پای انسان طی شود، با اسب و یا با وسایل نقلیه ی امروزی. چنانکه در روایت هشتم از باب چهل و نهم کامل الزیارت، می بینیم که قدم برداشتن و اسب راندن در عرض هم آمده است. تاکید ویژه بر پیادهروی زمانی معلوم می گردد که در مقام مقایسه حالت پیاده با حالت سواره باشند و اجر پیادهروی را بیشتر بدانند. اما ما در سایر روایات نیز چنین مقایسه ای نمی بینیم، بلکه نهایتا علاوه بر سفر پیاده به سفر سواره هم اشاره شده و برای هرکدام نوعی از اجر معین شده که قابل مقایسه نیست و گویی بیشتر می خواهد بگوید هر کس هرطور می تواند به زیارت برود و مثلا نداشتن مَرکب باعث ترک زیارت نشود. 3. اگر چنین تاکیدی وجود دارد؛ هدف از تاکید بر عملی چون پیادهروی، در کنار سایر اعمال زیارت معصومین علیهم السلام چیست؟ 4. پیادهروی برای زیارت تمام ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است و یا فقط بر روی پیادهروی برای زیارت امام حسین علیه السلام، تاکید شده است؟ 5. در پیادهروی به قصد زیارت سید الشهدا علیه السلام، فرقی بین زمانهای خاص با سایر اوقات است؟ و مشخصا اربعین امتیازی بر اوقات خاص دیگر چون عاشورا و سایر اوقات عام دارد؟ 6. سیره یا واقعه ای از پیادهروی معصوم برای زیارت اباعبدالله علیه السلام وجود دارد؟ اگر وجود دارد، معمولا این مسافت چه مقدار بوده است؟ آیا هر چه میزان پیادهروی بیشتر باشد بهتر است؟ 7. چرا زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال اکثر زمانهای خاص است؟ دلیل وعده پاداش های عظیم برای زیارت ایشان چیست؟ 8. زیارت اربعین چرا جزء پنج نشانه ی شیعه قلمداد شده است؟ آیا بین زیارت از راه دور و نزدیک تفاوتی وجود دارد که زائران مشقت و سختی راه و شلوغی را به جان می خرند؟ 9. آیا میان پیادهروی فردی و جمعی تفاوتی وجود دارد؟ همراه نمودن خانواده در این پیادهروی ممدوح است؟ 10. در زمان ائمه علیهم السلام، مانند امام صادق علیه السلام، آیا نسبتی میان شناخت امام حسین علیه السلام و مردم جهان در آخرالزمان بیان شده است؟ 11. آیا سرّ خاصی در عدد چهل، نهفته است؟ 12. در مجموع آیا ظرفیت پیادهروی اربعین، ظرفیت ویژه ی معرفی شده از سوی معصومین علیهم السلام است یا خودبخود توسط شیعیان ایجاد شده است؟ آیا اربعین کربلا، نشان از میعادی خاص دارد؟ 13. آیا منزلت و اجر خدمت به زوار، بالاتر از پیادهروی و یا زیارت است؟ ب) به نظر شخصی جنابعالی؛ 1. هر کدام از هفت سوال بخش اول. 2. آیا میان (اربعین، تمدن سازی و ظهور) ارتباط ویژه ای وجود دارد؟ ظرفیت اربعین چطور می تواند در خدمت تمدن سازی و زمینه سازی ظهور قرار گیرد؟ 3. آن قالبی که در این پدیده معنوی حرکت به سمت معصوم علیه السلام موضوعیت بیشتر دارد، چیست؟ (پیادهروی، اجتماع عظیم، ارتباطات، بین المللی بودن و...) 4. فرهنگ این پدیده به تدریج و خودجوش توسط مردم و نهادهای عراق، ایران و سایر کشورها در حال ساخته شدن است. برای فرهنگ سازی و هنجارسازی زائرین، روی کدام محورهای محتوایی تمرکز بیشتری باید نمود؟ 5. آیا مردم ایران و عراق (چه از جهت تاریخ شیعه، چه از جهت مردم شناسی فعلی و چه از جهت ماموریت نهایی) شباهتی با هم دارند؟ 6. ابعاد اجتماعی پدیده پیادهروی اربعین چیست؟ 7. تبادلات فرهنگی این پدیده، تا چه حد برای مردم ایران، عراق و سایر کشورها فرصت و تا چه حد چالش است؟ 8. مهم ترین برنامه ریزی دشمن، برای انحراف این مسیر از جریان اصلی خود، چه چیزهایی می تواند باشد؟ 9. با وجود اتفاقات منطقه و وضعیت مستضعفین جهان، اربعین چه نقشی می تواند ایفا کند؟ 10. اهمّ آسیب شناسی وضعیت فعلی پیادهروی اربعین در ابعاد (زائرین، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) چیست؟ 11. در دو سال اخیر در ایام اربعین، بدلیل استقبال گسترده زائرین، شاهد راه اندازی کاروان توسط افراد کم تجربه، سفرهای انفرادی بسیار و ورود بسیاری از نهادها و گروههای مردمی ایرانی، برای خدمت رسانی (فرهنگی، بهداشتی یا تغذیه ای) در خاک عراق بوده ایم. این عرصه با چه فرصت ها و تهدیداتی روبروست؟ 12. آیا شبیه سازی پیادهروی اربعین در ایام نیمه شعبان، عرفه، 29 صفر و... را توصیه می فرمایید؟ 13. آینده پژوهی این جریان چطور است؟ 14. چه وظیفه و راهکارهایی برای (زائرین عمومی، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) در این حوزه پیشنهاد می دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اختلاف است. اگر بپذیریم اهلالبیت«علیهمالسلام» بیش از ده روز در شام نبودهاند، میتوان پذیرفت برگشتِ آنها به مدینه با زیارت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» در اربعین اول واقع شده است و مسلّم این حرکت به صورت پیاده نبوده است 2- در هر حال روح روایات، نظر مثبتی نسبت به پیادهرفتن دارد، حتی با داشتن مرکب در آن حدّی که در مورد سفر حج با اینکه سؤالکننده از رسول خدا«صلواتاللّهعلیه» پرسش میکند که مرکب برای سفر دارم، پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ إِلَى بَيْتِهِ»[1] خداوند به چيزى به اندازه پياده روى به سوى مسجدالحرام عبادت نشد. درست است كه در قديم ماشين نبود، اما اسبِ تيزرو بود، ولى باز مردم به جهت توجه به آن روايت و روحيه ى صبر بر سختى ها، پياده به خانه ى خدا يا زيارت ائمه عليهم السلام مى رفتند، چون در روايت هست براى هر قدمى ثواب مى نويسند. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» به هنگام ديدار از جانبازانِ قطع نخاعى وقتى به استقبال آن ها رفته بودند، قدم هاى خود را كوتاه برمى داشتند، چون مى دانستند به تعداد قدم هايشان حَسنه خواهند داشت. در هر حال حرف بنده اين است:
حضور دل نتوان يافت در لباس حرير |
پس از فتيله ى ابريشمى چراغ مساز |
|
وقتى روشن شد با رفاه نمى توان به نتيجه رسيد و رفاه، ابتدا موجب غفلت از مرگ مى شود و سپس مرگ را سخت تر مى كند پس براى خوب زندگى كردن و راحت مردن، بايد سختى كشيد، چرا كه:
هر كه شيرين زيست، آخر سخت مُرد |
هر كه اندر بند تن شد، جان نبرد |
|
هنر خوب مردن مربوط به كسانى است كه هم زندگى دنيايى را مى شناسند و هم بعد از اين زندگى را، و تنها ملت هاى خدادوست هنر خوب مردن را يافته اند. 3- طبق آن روایت، پیادهرفتن روحیهی رفاهطلبی را تقلیل میدهد 4- آنچه برای ما تأکید شده در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» و حج است ولی شاید بتوان آنرا به سایر زیارات نیز سرایت داد 5- نفسِ پیادهروی یک ثواب دارد و زیارت اربعین، ثواب دیگر. خوشسلیقگی را ببین که چگونه عدهای این دو را با هم جمع کردهاند 6- نفسِ پیادهروی مطلوب است. هرکس مطابق موقعیت خود 7 و 8 – اینها سؤالاتی نیست که مربوط به من و شما باشد، حکمتی است در نزد اولیاء معصوم 9- همراهنمودن خانواده، حرکت را همهجانبه به میدان میآورد 10- نمیدانم 11- نمیدانم 12- کار زیبایی است 13- عرایضی در رابطه با نسبت پیادهروی اربعین و تمدنسازی، قبلاً شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. شاید متن نوشتاری آن را در قسمت یادداشت ویژه بیابید. اجازه دهید همین اندازه بس باشد وگرنه فرصت زیادتری نیاز است که بنده از جوابگویی به سایر سؤالات باز میمانم بهخصوص که جوابدادن به بعضی از سؤالات، اهمیت چندانی ندارد. موفق باشید
[1] ( 2)- شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 630.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح میکنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آنکه «وجود» به صورتهای مختلف، مطابق عین ثابتهی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار میدارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم بهخصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر ترک محرمات و انجام واجبات، احوالات خاصی نصیب انسان میشود که در این مرحله، تقوا عبارت است از آنکه آن احوالات معنوی را از خدا ببینیم تا گرفتار عجب و تکبر نشویم و تا آخر با یاد مواظب چنین امری بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرمودهاند در رعایت دستورات الهی «تصبروا و تتقوا» پایداری کنید و تقوا پیشه نمایید. دغدغهی ما باید تلاش در این دو امر باشد تا ملکات لازم را بهدست آوریم، در عین آنکه همواره در فضای خوف و رجاء بهسر ببریم تا مُعْجَب نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این چیزی نیست که بتوان در موردش فکر کرد و یا نظر داد. عمده آن است که ما در شرایط انتظار به وظایف خود بپردازیم. آری! از یک جهت، همیشه ظهور نزدیک است زیرا جامعه همواره تحت هدایتهای منوّر حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» میباشد. همچنانکه امروز رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» همه، مظاهرِ انوار هدایتگرانهی حضرت صاحبالأمر«صلواتاللّهعلیه» میباشد. و بدین معنا، حضرت نسبت به بسیاری از زمانها به ما نزدیکترند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. خوب است که رفقا به آن کتاب رجوع فرمایند. اجملاً عرض کنم: 1- مقام قرب به خودی خود، عصمت نمیآورد ولی وقتی انسانی به مقام قرب رسید که مصلحت خداوند است که او پیامبر آن زمان باشد؛ به او جهت موفقیتاش در امر مأموریتی که دارد، عصمت را موهبت میکند 2- مسلّم عصمتی که به نبی یا امام جهت موفقیت در مأموریتشان داده میشود پس از آن است که حضرت حق آنها را شایستهی نبوت و امامت دید. ولی اینطور نیست که هرکس آن شایستگی را داشته باشد، امام و نبی شود. زیرا نبوت و امامت بر اساس ضرورت تاریخی است 3- در روایت داریم که: «نبی» صدای فرشته را میشنود ولی «رسول» هم صدای فرشته را میشنود و هم او را میبیند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با این تذکر وارد تاریخی شدهاید که به ظلمات غرب پشت میکند و به حاکمیت حق و حقیقت نظر دارد همان تاریخی که با حضرت امام شروع شد و مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» امروز جلودار آن هستند تا با روش حکیمانه ما از روح و روان خودمان که متأثر از غرب است، به مرور آزاد شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی ندارم که واژهی «اسلام فقاهتی» از چه زمانی و توسط چه کسی مطرح شد. ولی اسلام به یک معنا، سراسر اسلامِ فقاهتی است از آن جهت که روحیهی تعمق در دین را مورد تأکید قرار می دهد و حضرت امام نیز بر همین اساس بر اسلام فقاهتی تأکید دارند 2- مقابله با امثال علامهی قاضی، عموماً ریشه در خلاصهکردن اسلام در فقه است و یا یک نوع سطحینگری در کار است. و امروز متأسفانه جریان تفکیکیها به این مشکل گرفتارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمادات هم به جهت شرایط و معدّاتِ مختلف، حرکتها صورتهای مختلفی دارد که همین موجب تفاوت صورتهای مختلف حرکت در جمادات میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقایق ثابت عالم به زبان شریعت همان سنتهای لایغیر الهی است. مثل «کلّ نفس بما کسبت رهینة» و یا مثل «ان اللّه لا یغیر....». و عالم بر مبنای این سنن مدیریت میشود و ما صورتهای این سنتها را در عالم مشاهده میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحثی که در قسمت سیر مطالعاتی سایت هست را، به عنوان مقدمه دنبال کنید و سپس تفسیر «المیزان» را شروع فرمایید، نتیجهی بیشتری میگیرید. ولی سعی کنید در هر حال با تفسیر المیزان مسائل خود را دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک برداشت خوبی است از آیهی (انّا للّه و انّا الیه راجعون) 2- در راستای عبور از عصبانیت، انسان اولاً: باید متوجه باشد عالَم در قبضهی حضرت حق است و نه در دست دیگران و ثانیاً: نباید انتظارات فوق طاعت از افراد داشت. ثالثاً: سعی باید کرد محملی برای کوتاهیهای مردم پیدا کرد. زیرا خداوند مداراکردن با مردم را دوست دارد 3- نجوای درونی اگر با نظر به حضرت حق باشد، ضرری برای حضور قلب ندارد 4- کتاب شریف «الغدیر» یک تحقیق عالمانه است، با نظر به متون اصلی اهل سنت نسبت به حقانیت تشیع. و بسیار لازم است که در وقت خودش خوانده شود 5- تاریخ بستر ظهور ارادهی خداوند است در مراحل مختلف زندگی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نمیدانم از معلّمی چه میتوان گفت وقتی همهی بشریت در قامت بلند خود، وامدارِ معلّمانِ حقیقی تاریخ خود میباشند. معلّمی بیش از آنکه تعلیمِ علم باشد، معنایِ عطوفت و محبت است که باید آن را پاسداشت تا محبت و عدالت به خانهها و به شهر برگردد وگرنه همه در ظلماتِ تسلط بر همدیگر، همدیگر را از پای در میآورند.
اگر معلّمی یعنی عطوفت و محبت و آزادی و عدالت، بمیرد همهچیز میمیرد. و اگر معلّمی گرفتار نیازهای روزمرهگی گردد، معلّمی خواهد مرد. معلّمی؛ نیازهای عنانگسیخته نیست. معلّمی قناعت است و سادگی، ولی وای اگر به چنین نیازی پشتِ پا زده شود.
با آن تپانچهای که آن معلّم بزرگ یعنی شهید مطهری، شهید شد، او شهید نشد، همهی ما یعنی همهی آنهایی که در عشقِ به انسانیت، شعلهور بودند شهید شدند. و این است که ما سالها است در خون خود میغلطیم.
وقتی تعصب جای آزادی نشست و فطرتها و عقلها کور شد، حتماً به اسم دین، دین کُشته میشود! و اینجاست که باید بیش از آنکه به ظاهر دین بپردازیم، باید دین را وسیلهی شکوفایی عقل و فطرت نماییم. در این حالت است که باید به شکوفایی وطن دلگرم بود. خوشا به حال مردی که شکوفایی وطنش، همهی شادی و دلگرمی اوست که معلّمی جز این نیست، حال! هرکس در هرجایی و به هرشکلی که در شکوفایی عقلها و فطرتها بکوشد؛ او معلّم است و او قدر و ارزش شریعت را که بهترین بستر برای چنین امری است، بهخوبی میداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جوابگویی به این سؤالات اساسیتان حداقل نیاز است که دو کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «چگونگی فعلیتیافتن باورهای دینی» را همراه با شرح صوتی آن دو کتاب دنبال کنید. إنشاءاللّه نتایج خوبی برایتان خواهد داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در هر شرایطی راهی برای ما میگشاید و ما در هر زمان باید از آن راه استفاده کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آنجا شیفتهی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلبها طالب اسلام است ولی همهی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید