بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16433
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. امامان بزرگوار ما با چه نگاهی ادعیه (کمیل، ابوحمزه و مناجات شعبانیه) را بیان کردند؟ آیا خود را در مقام بندگان می گذارند و طلب آنها را می بینند و دعا می کنند یا این ادعیه را با زبان خود و در وصف ذل عبودیت خود می خوانند و شرح حال خودشان است؟ 2. افق ادعیه و مناجات ما تا کجاست و انسان را به کجا سیر می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید ادعیه، زبان حال خود آن بزرگان است 2- تا فنایِ از خود و بقایِ به حقّ. موفق باشید

16431
متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت بچه های سایت: دو نوبت سوالی از خدمت استاد پرسیدم ولی جوابی در یافت نکردم، ممنون می شوم بفرمایید سولات نرسیده و..... علت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به پیر و به پیامبر قسم، همواره جواب سؤالاتتان را داده‌ایم و همواره شما نوشته‌اید که چرا جواب سؤالاتتان نمی‌رسد. در این وسط، ما نمی‌دانیم چه‌کار باید بکنیم؟! گفت:  «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‌ی من / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است». موفق باشید

16429
متن پرسش
سلام خدمت استاد: 1. شما در بحث وحدت شخصی وجود و بحث تفسیر سوره ی حمد امام فرمودید در عرفان تشکیک نداریم. این را بنده متوجه هستم که در هر مرتبه از وجود خود حق در صحنه هست، ولی شما فرمودید این زمین و آسمان نازله الله نیست خود الله است. اینکه هر مخلوقی به اعتبار وجودش تمام کمالات حق را به نازله دارد متوجه هستم ولی این که می فرمایید خود حق هست نه نازله مگر خدا مستقیم موجود دانی خلق می کند؟ اصلا اگر حق نازل نشود مگر موجودی خلق می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاهی که می‌فرماید «اللّه نور السموات و الارض» آسمان و زمین را با نظر به جنبه‌ی نوری‌شان می‌نگرند نه جنبه‌ی ماهیت‌شان. هیچ عاقلی نمی‌گوید این زمین و آسمان، خدا است. موفق باشید

16428
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله و عرض خسته نباشید خدمت برادر بزرگوارم جناب آقای طاهرزاده عزیز: بنده یکی از مدرسین حوزه و شاگردان بالواسطه ی حضرت استاد حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی. با آثار مفید و ارزنده شما هم از دیرباز سر و کار داریم، بخصوص ترجمه ج ۸ و ۹ اسفار صدرالمتالهین رحمت الله که با کمک این کتاب شما دو بار تدریس هم کردیم. غرض از گرفتن وقت این برادر بزرگوار این است که چند وقت پیش یکی از حوزویان که پیگیر کارها و آثار شماست، به ما خبر داد که: آقای طاهرزاده گفتن: بدون استاد هم می شود سیرو سلوک داشت، اول که این حرف را شنیدم جا نخوردم، چراکه همانطور که می دانید: تقریبا نیمی از عرفا اینگونه روشی اختیار می کنند که شخص وارد سیر و سلوک بشود و آنجایی که استاد لازم خواهد شد خودش به نور الله خواهد فهمید و بدنبال استاد می رود، یعنی خود راه گویای بقیه ی راه می شود. چندی گذشت و از چند تن دیگر از طلاب فاضل حوزه شنیدم که آقای طاهرزاده علاوه بر اینکه گفتند می شود بی استاد سالک الی الله بود، تاکید کرده اند (تا آخر) می شود سالک بود، بی استاد! اینجا بود که قدری تعجّب کردم و شگفت زده شدم که چرا آقای طاهرزاده ی فاضل و عالم و انصافا کار کرده این سخن را گفته اند! باز هم باورم نشد، گفتم متن ایشان را بیاورید، دوستان آوردند و دیدم ظاهرا در پاسخ به یکی از دوستان که پرسیده بود می شود تا آخر بی استاد بود؟ شما فرموده بودید: بله می شود. (البته ناگفته نماند که دوستان، استناد شما به امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) و شهدا را هم نشان دادند). بخاطر این قضایا بر این شدم تا اصل مطلب را از خود جنابتان بپرسم، چراکه تا از شما نپرسم اصل مطلب ظاهر نمی شود و مبتلا به تهمت و ... می شویم معاذالله. بنده با اندک تجربه ای که در سیر و سلوک عقلانی و هم روحانی داشته ام، به هیچ وجه نمی توانم بپذیرم که سالکی در مرحله ترک عادات بدون استاد بتواند کاری کند، و یا حداقلّ بتواند ادب خود را در قبض و بسط رعایت کند، آن هم بدون مشاوره بالینی مداوم با استاد. چگونه می تواند سالک بی استاد به فقر برسد؟ بقول خواجه عبدالله که فقر را سه مرحله می داند: الف) دست کشیدن از دنیا ب) ندیدن اعمال و حالات معنوی و چشم به فضل او دوختن ج) اضطرار حقیقی و حبس شدن در انقطاع از غیر خدا. حال فرض کنیم سالکی خود موفق به طی دو مرحله اول بشود، آیا می دانید در مرحله سوم چقدر راه دشوار می شود؟ آیا می دانید که اشتباهاتی اگر رخ بدهد چه می شود؟ تحصیل انس را چه می کند؟! حتما اینها را بهتر از من می دانید. من زیره به کرمان نیاورم. غرض اینکه : 1. آیا شما برای عوام و عوام طلاب این سخن را گفته اید؟ 2. و یا اینکه برای همه و بطور مطلق گفته اید؟ اگر دوم صحیح باشد باید با عرض پوزش بگویم کاملا اشتباه است، تا جایی که ما خاطرمان است شما خود را همیشه مدیون علامه طباطبایی و امام و آیت الله جوادی آملی می دانید. حال آنکه سخن هر سه این بزرگواران را رد می کنید! چند وقت پیش یکی از دوستان هم از استاد جوادی دوباره سوال کرده بودند، ایشان فرمودند: بروید پیش فلانی و فلانی تربیت بشوید، تا حال هیچگاه ایشون نفرمودن بی استاد هم می توان تا آخر راه رفت. آری! این اوایل راه نیازی به استاد نیست، ولی تا آخر جای بسی تامل دارد. نظر علامه حسن زاده آملی را هم بهتر از بنده می دانید، ایشان هم تاکید بسیار جدی بر امر ولایت در سلوک دارند، الان در حال حاضر یکی از موفقین در امر سلوک جناب آقای حجت الاسلام محمد باقر تحریری می باشند که ظاهرا استاد جوادی هم چند نفر را به ایشان ارجاع دادند، بنده شخصا از ایشان هم سوال کردم که قضیه اینجوریست، می شود؟ ایشان گفتند: تا آخر، خیر. تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) و آن سخن آیت الله بهجت (ره) هیچکدام دلیل و استدلال نیستند آقای طاهرزاده! امام (ره) با بیان آن تفسیر خواستند جوّ جامعه به این سمت حرکت کند و بقول خود ایشان: بگذارید این کفریات را همه بدانند، ولی اینکه این استدلال باشد برای این امری که شما فرمودید، خیر اینجور نیست و تفسیر عرفانی و تربیتی با خود تربیت عرفانی فرق دارد و دو مقوله جداست. و تمام نزدیکان و پسر حضرت آیت الله بهجت این موضوع را رد کردند که ایشان اعتقادی به استاد نداشته. ایشان اهلش را کم می دیدند. بسیار کم. و دستوری عام می دادند. مثل دستور استادشان مرحوم قاضی اعلی الله مقامه: هرکس نماز اول وقت بخواند و به مقامات نرسد مرا لعن کند، همه می دانیم که با خواندن فقط نماز اول وقت همچین اتفاقی نمی افتد و منظور ایشان چیز دیگر است. سر درد آوردم برادر گرامی. معذرت می خواهم. فقط اگر می شود به بنده توضیحی بفرمایید که از اصل قضیه مطلع شوم. چرا که بنده شما برادر عزیز را قلبا دوست می دارم، والسّلام علیکم و رحمه الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که با دلسوزیِ تمام و از سر تعهدِ دینی متذکر چنین مورد مهمی شده‌اید، کمال تشکر را دارم. عنایت داشته باشید بنده در چه فضایی آن سخن را عرض می‌کنم، در فضایی که سیره‌ی شخصیت‌هایی همچون حضرت امام خمینی و مرحوم قاضی و علامه‌ی طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیهم» و شاگردان بزرگوار آن‌ها، همه مدّ نظرند و وارد تاریخی شده‌ایم که معنای توحید در همه‌ی مراحل آن، ظهور کرده. در این فضا است که آیت اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند: علم تو، استادِ توست. بنده سعی کرده‌ام این جمله را که به نظر می‌رسد از جهت سلوکی جمله‌ی بسیار کلیدی است؛ شرح دهم. آری! همان‌طور که می‌فرمایید «حقیقتاً تفسیر عرفانی و تربیتی با تربیت عرفانی فرق دارد». و در این رابطه در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایض موسعی شده است که به نظر می‌رسد روحِ ارتباط وجودی که گوهر رابطه‌ی بین استاد و شاگرد در سلوک است، در آن مدّ نظر قرار گرفته است.

تاریخی شروع شده که اگر افرادی اراده کنند تا در سلوکِ إلی اللّه قرار گیرند راه، در مقابل آن‌ها گشوده است. آیا هیچ زمانی مثل این زمان با شرح فصوص الحکم محی‌الدین و از آن مهم‌تر، شرح «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه انصاری تا این حدّ در معرض نگاه چنین افرادی قرار داشته‌ است؟ و از آن طرف آیا اساتید عزیزِ انگشت‌شماری که بتوانند در جمعِ عرفانِ نظری و عملی راهنما باشند، توانِ جواب‌گویی به این‌همه طالبانِ سلوک را دارند؟ یا این‌که باید به این فکر افتاد که تقدیرِ دیگری به میان آمده است، تقدیری که آیت اللّه انصاری همدانی‌ها ذیل آن پروریده شده‌اند.

با این‌همه اگر انسانِ طالب حقیقت، استادِ ره‌رفته‌ای را یافت که با ذوق او همخوانی دارد، نه‌تنها در مسیر تبعیت از او دست او را، بلکه پای او را باید ببوسد. ولی باز غفلت نکنیم در تاریخی قرار داریم که به حکمِ «کلّ یومٍ هو فی شأن»، دارای وسعت خاصی است به همان معنایی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در پیام عملیات فتح‌المبین می‌فرمایند: «لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتيبانان آنان ... به خضوع وادار مى‏ كند، بُعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمى‏ توان سنجيد و با هيچ ميزانى نمى‏ توان عظمت آن را دريافت. ما عقب‏ ماندگان و حيرت‏ زدگان، و آن سالكان و چله‏ نشينان و آن عالمان و نكته‏ سنجان و آن متفكران و اسلام‏ شناسان و آن روشنفكران و قلم داران و آن فيلسوفان و جهان‏بينان و آن جامعه‏ شناسان و انسان‏ يابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مى‏ كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستم‏شاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هايش مسموم، خيابان‏ ها و گردشگاه‏ هايش‏ مسموم، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى‏ اش مفتضح و مسموم، از كودكستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آن‏ها را با صرف سال‏هاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سال‏هاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب - كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند - يك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به جلوه‏ اى از آن نرسيده‏ اند، بسازد؟ جز دست غيبى و دستگيرى الهى و تصرف ربوبى، با چه ميزان و معيار مى‏ توان تحليل اين معما كرد؟».

در آخر می‌توان نسبت به این نکته تأمل نمود که آیا مسیر سلوک إلی اللّه در این تاریخ، در چه راهی و با نظر به چه اهدافی محقق می‌شود که بر قله‌ی افتخارآمیز گذشته‌ی سلوکی خود، آینده‌ی خود را معنایی همه‌جانبه بخشیم؟ موفق باشید    

16427
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این حرفی که شما در پایان کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» گفتید را اگر کمی واضح تر کنید ممنون می شوم. «آنچه در آخر فقط تذکر مي‌دهم و نمي‌توانم به شرح آن بپردازم؛ توجه به عالمان عالَم‌دار در علم فقه است که ما به جهت نوع مخاطبمان متذکر امثال شيخ انصاري‌ها نشديم که آن بزرگان شاخصه‌ي کاملي از عالمان عالَم‌دار‌اند و عموماً تا مجتهدان در رشته‌ي خاص خود عالَم‌دار نشوند داراي ملکه‌ي اجتهاد نمي‌شوند و لذا طلاّب عزيز بايد از ورود به عالَم عالمان علمِ فقه غافل نگردند، تا لذّت دروس فقهي برايشان صدچندان شود. إن‌شاءالله. یعنی منظورتان این است که با یک عالم که عالَم دارد باشیم و با توجه به دو نکته یکی اینکه طلبه هستم و قصد شروع فقه (لمعه) را دارم، و دوم این حرف امام رحمة الله علیه که می گویند باید فقه جواهری خواند. یعنی در فقه هم روش خواسی دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که یک طلبه در درس خارج فقه مدتی با استادِ درس خارج‌اش مأنوس شود و مطالب را با جدّیت دنبال نماید، إن‌شاءاللّه با عالَم آن استاد مأنوس می‌گردد و این چیز بسیار ارزشمندی است که پس از آن می‌تواند برای خود به عنوان یک سرمایه‌ی شخصیتی داشته باشد. موفق باشید

16424
متن پرسش
سلام استاد عزیز: برنامه اعتکاف ماه رمضان امسال در چه تاریخی است؟ مدت آن سه روز است یا بیشتر؟ در اعتکاف امسال چه کتاب و مبحثی را دنبال خواهید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اعتکاف ماه رمضان إن‌شاءاللّه به مدت سه روز، روزهای 26 و 27 و 28 ماه مبارک رمضان می‌باشد. إن‌شاءاللّه بحثی از کتاب «چهل حدیث» به میان می‌آید. موفق باشید

16423
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. کسانی که به هر دلیلی (بیماری، ضرر داشتن ، ناتوانی ، پیری و ...) نمی تواند در ماه رمضان روزه بگیرند چه باید بکنند تا از برکات عالی این ماه که با روزه داری حاصل می شود بهره مند گردند و بی نصیب نباشند؟ 2. آیا برای این افراد گشودگی و حس حضوری که با روزه داری حاصل می گردد نیز حاصل می شود؟ به چه نحوی؟ 3. آیا افرادی که به بدلیل بیماری یا داشتن مشکل از روزه داری منع شده اند از آنها توفیقی سلب شده است؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شریعت الهی رخصت می‌دهد که انسان به جهت ناتوانی نمی‌تواند روزه بگیرد، معلوم است که توفیقی از او تلف نمی‌شود، به‌خصوص که می‌تواند با سایر اعمال ماه رمضان مثل دعا و قرآن و نماز حقِ آن ماه را ادا کند. موفق باشید

16417
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی شرمنده بنده پاسخ سوالم رو نگرفتم. شماره سوال: 16412 ویژگی اصلی من ثابت بودنش هست یا بی نهایت طلبیش؟ ببخشید بنده خوب سوالو مطرح نکردم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با پدیده‌ی مجردی روبه‌رو باشیم، از یک‌طرف ثابت است و تحت تأثیر حرکت‌های مادی قرار نمی‌گیرد و از طرف دیگر، چون محدودیت‌های مادی مثل زمان‌مندی و مکان‌مندی را ندارد، به این معنا بی‌نهایت می‌باشد. و انسان از آن جهت که طالب خداوند است، طالب بی‌نهایت کمالات می‌باشد. پیشنهاد می‌گردد کتاب «ذه نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه مطالعه شود. موفق باشید

16415
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد آیا گوش دادن به صوت قاریان وهابی از حیث اخلاقی مشکل دارد؟ آیا از جهت اخلاقی باعث کاهش نورانیت قرآن می شود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به صوت قرآن می‌توان به آن صوت‌ها به جهت رعایت قواعد قرائت قرآن، گوش داد. موفق باشید

16412
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می خواستم نظرتون در مورد این متن رو بدونم. میشه گفت مهمترین ویژگی من بی نهایت طلبیش هست؟ یا اینکه ثابت بودنش هست؟ ما توی این دنیا مثل یک بنا هستیم که میخوایم ساختمون زندگی رو بسازیم. حالا اگه شانسی آجر ها رو روی همدیگه بزاریم بدون هیچ نقشه و طرحی به نظرتون این کار ما درست هست؟ از همه بدتر اینه ما در مورد زمین تحقیق نکنیم، مثلا بریم یک زمینی رو انتخاب کنیم ولی بعدها معلوم بشه روی گسل زلزله قرار داره، یا بعدها معلوم بشه زمینش مرطوبه، هم شناخت زمین مهمه، هم نقشه داشتن، زندگی های امروزی معمولا طوری شده که ما فقط آجرها رو روی همدیگه میزاریم، بدون اینکه بدونیم داریم چه ساختمونی می سازیم، اتاق هاش چه اندازه ای باید باشن، دیوارهاش چطور باشن، پنجره هاش کجا باشن، ما آجر علم، آجر رفیق، آجر همسر و فرزند، آجر شغل و هزاران هزار آجر دیگه رو روی هم میزاریم، اولین کاری که باید بکنیم چی هست؟ باید اول از همه بهترین و مناسبترین زمین رو انتخاب کنیم. بهترین نقشه ها رو روی زمین مرطوب اجرا کنیم به جایی نمیرسه، حتی اگه بهترین مصالح و بهترین بناها هم انتخاب کنیم اول باید زمین رو خوب انتخاب کنیم، این زمین چی باشه تا ما بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم؟ اون زمین باید خودمون باشیم، اون زمین اگه حتی خدا هم باشه بازم ساختمونمون ممکنه خوب ساخته نشه، حالا این خودمون یعنی چی؟ این من که میگیم یعنی چی؟ ما توی روز هزاران بار میگیم من من من، پای من دست من عقل من درس من دوست من، این من یعنی چی؟ میشه گفت این من یعنی همین جسم ما؟ شما وقتی میخوابی جسم شما حرکتی نمیکنه ولی صبح بیدار میشی میگی من رفته بودم همدان یا تهران، اگه من یعنی جسم، چطور میگی من رفتم الان ثابت شده جسم ما هر هفت سال یک بار تمام سلولهاش میمیرن؟ یعنی ما در طول عمرمون نزدیک به 8 بار حداقل دچار مرگ جسمی میشیم و مرگ جسمی آخرمون همون مرگی هست که همه ازش میترسن درحالی که اکثر آدم ها این مرگ رو تجربه کردن، خواب هم نوعی مرگ جسمی هست و ما با اینکه جسم 20 سال پیشمون با الانمون فرق داره بازم وقتی خاطره میگیم میگیم من بودم که کلاس اول ابتدایی فلان کار رو کردم، الان هم میگیم من هستم دارم میرم مدرسه درس میدم، این من ثابته، ما اگه دو دست و دو پامون قطع باشه بازم میگیم من خیلی ناراحتم که دست و پاهام قطع شدن، یعنی من هنوز هست، پس این من جسم ما نیست، ما حتی وقتی میگیم روح من، یعنی روح مال من هست. انگار روح از من جداس، انگار من بزرگتره و روح جزو من هست. مهم نیست من چه جنسی داره، جسم هست، روح هست، آتیشه، خاکه از همه مهمتر اینه که من چه ویژگی داره، مهمترین ویژگی من که ما با اون ویژگی میشناسیمش چیه؟ مهمترین ویژگی من بی نهایت طلبی هست. ما آرامش میخوایم ولی چقدر؟ لذت میخوایم چقدر؟ محبت؟ رفاه؟ آسایش؟ از همه چیز بی نهایتشو میخوایم... این همون مهمترین ویژگی من هست. من یعنی موجودی که دنبال بی نهایت هست. مهمترین نیاز من بی نهایت هست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا حقیقت انسان، مجرد است و تنها در ابدیت یعنی پس از مرگ به معنای واقعی برای انسان ظهور می‌کند و اگر کسی خود را از تعلقات دنیای مادی آزاد نکند، در حضور ابدیِ خود به زحمت می‌افتد. موفق باشید

16411
متن پرسش
سلام استاد: در کتب اخلاقی قوه وهم و خیال با هم گویا یکی شده است و تمایزی برای آن قائل نشده اند. اما در کتب فلسفی قوه ی خیال نقش قابل توجهی در شناخت و مسائل مرتبط با آن دارد. در باب عوامل گرایش جوانان به برنامه های مخرب ماهواره ای پژوهشی در دست دارم که در آن به جایگاه قوه وهم و خیال هم در نهاد آدمی باید بپردازم. لطفا کتابی معرفی بفرمایید تا جایگاه این دو را متوجه شوم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در مورد دو نوع واهمه بحث شد که «واهمه» در فلسفه یعنی صورت‌دادن به معانی که یکی از ابعادِ نفس ناطقه است. ولی در اخلاق به معنای صورت‌های غیر واقعی است که نفس امّاره می‌سازد. موفق باشید

16409
متن پرسش
سلام خدمت استاد: 1. اگر مقدور هست با یک مثال معرفت نفسی بحث امکان ذاتی شی در علم خدا را روشن فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امکانِ ذاتی، مثل ذهن انسان که قبل از داشتن صور ذهنی، صرفاً در حدّ امکان است و در ذات خود می‌تواند صورت‌های مختلف را بپذیرد و از قوه به فعل درآید. موفق باشید

16408
متن پرسش
سلام جناب طاهرزاده: جواب شما را به دوستی که از آزادی سوال کرده بودند خواندم. بسیار تامل برانگیز بود. به قول دوستمان ادبیاتی که شما به توضیح در باب آزادی به کار بردید از دید حزب اللهی ها حتی شاید ناخوشاند باشد. یک سالی است که در حوزه درس می خوانم و متاسفانه با فضایی مواجه شدم که مرا نسبت به ادامه مسیر مردد کرده است و درد امثال بنده تعصبی است که در فضا موج می زند. تعصبی بدون فکر و استدلال در باب هر آنچه مربوط به دین است. این فضای مسموم در حوزه ی خواهران فکر می کنم نمود بیشتری دارد. خود من می بینم که خانم ها به مراتب از استدلال پیرامون مسائل اصلی مانند توحید و.‌‌.. طفره می روند. شاهد این موضوع هستم که کلاس های اخلاقی که برگذار می شود به پرسش و پاسخ هایی که مربوط به کلاس اول دین داری است می گذرد و در اصل تاثیری در رفتارها و ادای حقوق ندارد و اگر هم دارد خیلی ناچیز است. متاسفانه در حوزه، اسلام و مومن به خدا را به بعضی اشخاص حکومتی گره زده اند، پیروی کورکورانه دریچه ی سوال های راهگشا را بسته است. متاسفانه ترس از ابراز عقیده شخصی و انتظار پاسخ داشتن در حوزه برای من وجود دارد، وقتی هم عقیده ات را بیان می کنی به چشم بیگانه به تو می نگرند و برایت سندسازی می کنند و اینطور می شود که ترجیح می دهی درون خودت باشی و فقط برای حضور و غیاب و وظایف شاگردی در حوزه حاضر باشی. نمی دانم شاید چون من از دانشگاه به حوزه رفته ام اینطور هستم و اگر از همان دیپلم وارد حوزه شده بودم من هم می شدم مثل بقیه. بعضی از روحانیون یادشان می رود که وظیفه شان فقط تبلیغ است و نمی توانند با زور و قانون مردم را به بهشت ببرند. یادشان کی رود شیعه یعنی نعل به نعل از ولی امرت پیروی کنی نه اینکه از امامت هم جلو بزنی. آزادی وجودی است که تشنه ی آنم. ان شاءالله روزی برسد که در حوزه ی خواهران هم مسائل معرفت نفس و معاد به صورت استدلالی پیگیری شود و از کلاس اول بگذریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً ما در جامعه‌ی خود در همه‌ی ابعاد در تنگنای تاریخی قرار داریم و تا تفکر به تاریخ ما برنگردد، این مشکلات هم‌چنان باقی است و با رجوعِ واقعی به قرآن و روایت و تدبّر در متون دینی برای فهم دقیق مقاصد آن‌ها، افق را روشن می‌کند. حضور امثال جنابعالی جهت مجهزشدن به فهم قرآن و روایت، موجب می‌شود «فریضه‌ی تبیین» را که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند، به صحنه آید و اساساً «فریضه‌ی تبیین» در فضایِ آزاداندیشی محقق می‌شود، نه در فضایی که یکی غالب و دیگری مغلوب باشد. موفق باشید

16407
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: آیا این عدالت است که کسی چون صدام با آن خونریزیش بتواند در لحظه اعدام شهادتین بگوید، آن هم جند بار، اما ما که ادعای محبت اهل البیت (ع) را داریم در احوالات مختلف و در حادثه ها گاها حتی می ترسیم و چه بسا به عقاید شک کنیم؟ آیا از محبت به اهل بیت (ع) کار نمی آید؟ چرا ما در حوادث نمی توانیم تنبیهات توحیدی را به خود متذکر شویم و همیشه یک یا چند قدم عقبیم و همیشه باید بعدا نتیجه گیری خوب کنیم؟ صدام با شهادتین رفت ما با کفر نرویم عقیده صحیح پیشکش.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها چیست؟!! قصه‌ی حضور ما در محضر حق، مربوط به جهت‌گیری‌های روح و روان ما است که باید در دنیا و در اعمال خود آن را شکل دهیم. موفق باشید

16406
متن پرسش
با سلام خدمت جناب استاد بزرگوار: جناب استاد من فردی مجرد و مومن و با تقوایی هستم و در هیچ زمینه ای نیز مهارت خاصی ندارم (البته استعداد خوبی برای یادگیری حرفه ای نیز ندارم و مجبورم کارگری کنم) و سرمایه چندان مورد قبولی نیز ندارم. با توجه به اینکه شغل یک فرد، در ایمان و شخصیت آن تاثیر بسزایی دارد، بنابراین در رابطه با شغل خیلی مردد و سردرگم هستم، چون نمی خواهم ایمانم تحت تاثیر شغلم از بین برود من چند تا سوال داشتم: 1. آیا شغل های سطح پایین و پست مانند رفتگری یا نظافتچی یا سرایداری برای یک فرد مومن حلال است؟ 2. آیا در صورتی که کارفرمایم انسان جاهل و کافر باشد ترک شغل ضروری است؟ البته در تهران اکثر کارفرما ها جاهل و کافرند. 3. ایا شغل ها تاثیری در ایمان افراد ندارند و آدم باید خودش در محیط کار با ذکر و یاد خدا از تاثیر شغل و افراد بی ایمان در محیط کار در امان بماند البته سخته؟ 4. من قالیبافی نیز بلد هستم و درآمدش بسیار کم است. آیا به درآمد بسیار کمش در روستا اکتفا کنم یا اینکه به تهران رفته و در شهر غریب مشغول کارگری شوم؟ 5. توصیه جنابعالی برای انتخاب شغلم چیه؟ آیا مومن باید از شغل های پست و سطح بسیار پایین مانند رفتگری، نظافتچی و عملگی و ... دوری کند؟ یا اینکه مهم نیست؟ 6. آیا شما می شناسید افراد و شخصیت های بزرگی باشند ولی کارگری و به کارهای پست و بی ارزشی نیز مشغول شده باشند؟ 7. آیا اگر آشنایان و دوستان در رابطه با شغلم پرسیدند آیا عنوان شغلم را مخفی کنم و دروغ مرتکب شوم و یا بی ریا عنوان شغلم را بگویم مثلا بگویم آبدارچی یا نظافتچی یک شرکتم؟ 8. نظر دین مقدس اسلام در رابطه با شغل چیه (منظورم شغل های پست و کم ارزش است). 9. آیا به نظر جنابعالی یک فرد مومن یک شغل با درآمد بسیار پایین و مستقل داشته باشد ارزشمند است یا این که در شهر غریب مشغول کارگری با درآمد بالا باشد و ایمانش را به تضعیف کند؟ 10. البته معمولا عوام و افراد غافل می گویند که عنوان شغل مهم نیست شما باید صادقانه کار کنید و این کارها دزدی که نیست! بنابراین جواب سوالاتم را می خواهم از زبان عالم دینی با بصیرت و عارف بشنوم. خواهش می کنم برای رضای خدا راهنمایی ام فرمایید و در رابطه با شغل و ماهیت شغل و حضور افراد بی ایمان و غافل در محیط کار و ... بیشتر توضیح دهید. ان شاءالله خداوند شما را با امامان مان محشور فرماید ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شغل، آن‌چه مهم است طلب رزق حلال و خدمت به مردم است و بنده کسانی را می‌شناسم که مشغول همین نوع شغل‌های ساده هستند و در مسیر دینداری و تقوا، در سلامت و کمال به‌سر می‌برند. حال چه کارفرمایِ شما آدم بدی باشد یا آدم خوبی. شما طبق قراردادی که با او می‌بندید، کاری را به عهده می‌گیرید، مگر آن‌که آن کار، کار حرامی باشد. می‌ماند که اگر در شهر خود با درآمد کم زندگی‌تان می‌گذرد بهتر است که در شهر خود باشید. و انسان هرگز نباید شغل ساده‌ی خود را از بقیه پنهان کند. موفق باشید

16404
متن پرسش
سلام استاد: اگر دختر مورد مناسبی بود آیا به عنوان یک پسر، قبول کردن مهریه ای که در توانم نیست، کار درستی است؟ دانشجو هستیم و حتی اگر 110 سکه هم مهریه باشد نمی توانیم بپردازیم وعند المطالبه هم که هست. واقعا چه کنیم؟ مهریه 14 سکه ای هم که حتی در مذهبی ها به راحتی پیدا نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروزه موضوع مهریه جایگاه دیگری دارد یک نوع تضمین برای خانواده‌ی دختر است تا طرف مقابل فردا تصمیم نگیرد با اندک بهانه‌ای مهریه‌ی دخترشان را بدهد و او را رها کند. بنابراین نباید به معنای این‌که پرداخت مهریه باید در وسع و توانِ مرد باشد، مورد توجه قرار گیرد. موفق باشید

16400
متن پرسش
سلام: مگر نمی گویند سیر کمالی انسان حد یقف ندارد، پس مرحله ی توحید که خواجه عبدالله انصاری آن را آخرین مرحله کمال می داند یا تقسیم بندی دیگر عرفا چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید، مرز نیست. توحید یعنی فنایِ عبد در ربّ. و این حدّ یقف ندارد. موفق باشید

16398
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در این روزهای مبارک امیدوارم ما را هم از دعای خیر خودتان محروم نسازید. بنده می خواستم در مورد قوم گرایی و زبان سوال کنم. چرا نباید در استان های ما زبان هر قومی تدریس شود؟ چرا باید زبان فارسی زبان واحد کشور ما شود؟ اگر قرار نیست قوم گرایی شود پس فارسی هم نباید زبان رسمی کشور می شد. آیا این حق قومیت ها را نباید مطالبه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زبان فارسی زبان یک ملت است با هویت خاص، در وسعتی که تاجیک‌ها و بعضی از افغان‌ها را نیز شامل می‌شود. ولی این به این معنا نیست که ملت ما در زیر سایه‌ی زبان فارسی، زبان قومی خود را نداشته باشند و آن زبان در آن منطقه تدریس نشود. موفق باشید

16396
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم نظر حضرت عالی درباره ی تفکرات و جایگاه علمی و نظرات جناب حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری (مسئول فرهنگستان علوم اسلامی) چیست؟ آیا سخنرانی های ایشان را برای افراد معمولی و همچنین برای طلبه های دوره ی سطح توصیه می کنید؟ در کل سپاسگزارم اگر نظر خود را درباره ی جنبه ی مختلف شخصیتی، علمی و... ایشان بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد معظم حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری از شخصیت‌های بسیار ارزشمند و مفید برای همه‌ی اقشار جامعه می‌باشند. بنده عموماً با دقت کامل سخنان ایشان را دنبال می‌کنم و استفاده می‌نمایم. موفق باشید 

16393
متن پرسش
سلام و عرض خدا قوت: آیا این حدیث «الإمامُ المهديُّ عليه السلام و قد سألَه عليُّ بنُ مهزيارَ: يا سيّدي، متى يكونُ هذا الأمرُ؟ ـ إذا حِيلَ بينَكُم و بينَ سبيلِ الكعبةِ» مربوط به این جریانات اخیر که سعودی ها مانع انجام حج زائران شدند می تواند باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم تطبیق، کار آسانی باشد. هرچه هست مسیر آل سعود، مسیر مقابله با تکوین عالم است و این مسیر، مسیر انحطاط آنان خواهد بود. موفق باشید 

16392
متن پرسش
سلام خدمت استاد: در سیره اهل بیت علیهم السلام آمده است که مثلا حضرت رسول (ص) هر شب مستحبات را قبل از خواب می خواندند و یا امام مجتبی (ع) هر شب سوره کهف می خواندند. با توجه به این نکات: 1. آیا این روش در سراسر عمر بزرگواران بوده است یا مقطی از عمر ایشان و اگر مقطعی بوده است، علت آن چه بوده است؟ 2. علت اینکه هر کدام از ائمه علیهم السلام سوره های خاصی را قرائت می کردند و همه شان یک سیره واحد نداشته اند چه بوده است؟ 3. اگر ما بخواهیم به شیوه ائمه علیهم السلام عمل کنیم، شیوه کدام یک از ایشان را و به چه دلیل انتخاب کنیم؟ با تشکر جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً سیره‌ی کلی آن بزرگواران، قرائت سوره‌های مذکور بوده. ما نیز اگر بتوانیم بعد از قرائت «مسبحات» بر اساس روح و ذوق خود، سوره‌ای را انتخاب کنید خوب است. در هرحال از سوره‌ی واقعه قبل از خواب و آیات آخر سوره‌ی بقره نباید غفلت کرد. موفق باشید

16391
متن پرسش
سلام علیکم: دو سوال از خدمت تان داشتم اول اینکه نطر جنابعالی در باب پوشش انقلابیون تحت شرایط امروز که مد و جذابیت ارزش است چیست؟ دوم اینکه لباس شهرت به لباس هایی که با تیراژ محدود تولید می شود می توان گفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لباس و پوشش افراد متدین انقلابی باید در عین آراستگی و وارستگی، جدا از تجددزدگی باشد. یعنی در عین سادگی، آن‌چنان آراسته باشد که به‌خصوص خواهران در عین حجاب کامل، متهم به بدسلیقگی در پوشش خود نباشند. در مورد لباس شهرت باید انسان لباسی که در عرف حالت انگشت‌نمایی به خود بگیرد، نباشد. موفق باشید

16389
متن پرسش
سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز و گرامی طاعات قبول: اوّل از همه باید با زبان قاصرم از شما یک تشکّر ویژه بکنم که این قدر دلسوزانه و از ته قلب می فرمودید به المیزان رجوع کنیم، و واقعا و به حقّ این کتاب شریف با بقیه کتابها فرق دارد. با خواندن این کتاب شریف آرام آرام دارم حس می کنم معجزه بودن قرآن یعنی چه... (با این حال که از نظر برهانی کار کرده بودم که قرآن معجزه است،) لذّتی که با خواندن المیزان می برم، تا بحال انگار هیچ کجا نیافته بودم. منی که در اوایل آن هستم و همچین لذتی می برم، خوش به حال علما! چه لذت‌ها بردند از این کتاب که تا آخر آن را خوانده‌اند. منی که در اوایل راه هستم دوست دارم عالم و آدم را خبر کنم بگویم این کتاب را بخوانید. دعای این اقلّ همیشه پشت و پناه شما خواهد بود، چرا که تاکید شما باعث شد که ما اول سراغ المیزان برویم نه تفسیر دیگر. خداوند ان شاءالله شما را از نعمات معنوی بیشتری بهره مند کند. عذر خواهم وقتتان را گرفتم. اگر اینها را نمی گفتم می مردم استاد. دو سوال خدمت شریفتان داشتم که در زیر عرض می کنم: 1. در همین اوایل المیزان به این نتیجه به طور قاطع رسیدم که: بعضی از کتابهای تفسیر جدید با (حفظ احترام به نویسندگانشان) اصلا تفسیر نیستند، بیشتر تذکرات اخلاقیِ قرآنی است. به نظرم علّامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف، به این علّت نام این کتاب را المیزان فی تفسیر القرآن گذاشتند که: واقعاً میزان و سنجه برای تفسیر قرآن است، یعنی: تفسیر آیه به آیه معیاری است و میزانی است برای تفسیر قرآن، یعنی هیچ مفسّری «لایمکن الفرار من المیزان». آیا نظرم صحیح است یا تند رفتم؟ 2. طبق فرمایش علامه طباطبایی: «فقد شرع تاریخ هذا النوع من بحث والتنقیر المسمّی بالتفسیر من عصر نزول القرآن» شروع تفسیر را ایشان از عصر نزول قرآن می دانند و طبق آیه «و یعلّمکم الکتاب و الحکمه» اثبات می کنند این ادعا را. سوالم اینجاست: یعنی پیامبر اکرم (ص) اوّلین مفسّر بودند؟، یعنی طبق آیه 151 بقره پیامبر علاوه بر تلاوت قرآن «یعلّمکم الکتاب» یعنی آن را یاد می دانند و تفسیر می کردند؟ 3. و آخرین سوال اینکه: همین قضیه دلیل بر این می تواند باشد که ما باید به مردم تفسیر بگوییم نه فقط معنی؟ التماس دعا استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هرچه هست اگر کسی با جدیّت با تفسیر قیّم «المیزان» مرتبط شود متوجه می‌گردد حضرت علامه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با مرارت‌های خود به چه توفیق بزرگی دست یافته‌اند 2و 3- آری! همین‌طور است در آن حدّ که خداوند در خطاب به رسول خود می‌فرماید: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)/نحل) بدین‌معنا که رسول خدا مأمورند تا قرآن را برای مردم تبیین نمایند. مردم حقیقتاً چنان‌چه نسیم تفسیریِ قرآن را بشنوند، به قلب قرآنی نایل می‌گردند. موفق باشید

16388
متن پرسش
سلام: با آرزوی توفیق در ماه مبارک رمضان این متن در تفسیر جناب ملاصدرا ذیل آیات ۱ و ۲ سوره واقعه است: «اصل دورغ و ریشه شر و رنج ها جز در این عالمی که معدن بدی ها و آفات و جایگاه کاستی ها و آسیب هاست همانگونه که در محل خود بیان شده نمی باشد و نفس بدبخت دروغگو ماده و اصل دروغ و تهمت و کفر و گناه و ریشه شکنجه و عذاب به آتش را کسب نمی نماید جز بدان واسطه که زمانی به سبب تعلق و پیوندش به کالبد در این جهان بوده. لذا او بار کش هیزم آتش خود است ...» در این نوشته مقام نفس چگونه است؟ و عذاب را با توجه به این نکته روشن نمایید. متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور جناب صدر الحکما آن است که اگر نفس انسانی به جهت تعلق به ماده و عالم کثرت که هیچ حقیقت ثابتی ندارد با عالم ماده مأنوس شد، همان حالت عدم ثبات به صورت دروغگویی در انسان شکل می‌گیرد. موفق باشید

16386
متن پرسش
سلام استاد گرامی: شرمنده ار این که مزاحمتان می شوم: جوابهای شما برای من واقعا راه گشاست. استاد گرامی من از نظر کلاسیک سواد بالایی ندارم در حد سیکل ولی مرتبا در محضر اساتید حاضر می شوم و خدا رو شکر در ارتباط با معارف مقداری در حد خودم آگاهی پیدا کرده ام، همه موارد عبادی و کلا مسایل شرعی را مراعات می کنم. فقط یک چیز خیلی آزارم می دهد و آن این است که یک شکی تو دلم هست یا بهتر بگم به یقین کامل نرسیده ام. مثلا الان دعای ندبه را با اشک و ناله خوانده ام باز ته دلم میگم خدا را چه طوری تصور کنم؟ چطور یقینم را کامل کنم؟ باور کنید آنقدر گریه می کنم و متوسل به ائمه می شوم، خود خدا رو التماس می کنم که این شک را از دلم ببرد. مدتی خوب می شوم دوباره برمی گردد. من کتابهای زیادی از شما رو مطالعه کردم، معرفت النفس را هم مطالعه کردم. تفسیر سوره توحید شما را هم از سایت مطالعه کردم. ولی نمی دانم چرا عمق وجودم باز یک چیزی کم دارد. هیچ یک از وظایفم را در عبودیت و عبادت و کلا وظایفم کم نمی گذارم ولی این موضوع ترس عجیبی را در من انداخته که نکند راهم اشتباه است. شما را به خدا کمکم کنید. خیلی نگرانم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نفرموده‌اند: «سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب / لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن // ماهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک / شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن // روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش / زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن // عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع / عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن // قرنها باید که تا از پشت آدم نطفه‌ای / بوالوفای کرد گردد یا شود ویس قرن // چنگ در فتراک صاحب دولتی زن تا مگر / برتر آیی زین سرشت گوهر و صرف ز من // جان‌فشان و پای کوب و راد زی و فرد باش / تا شوی باقی چو دامن برفشانی زین دمن // کز پی مردانگی پاینده ذات آمد چنار / وز پی تر دامنی اندک حیات آمد سمن // راه رو تا دیو بینی با فرشته در مصاف / ز امتحان نفس حسی چند باشی ممتحن // چون برون رفت از تو حرص آن گه در آمد در تو دین/ چون در آمد در تو دین آن گه برون شد اهرمن.  ملاحظه می‌کنید که راه، طولانی است ولی نتیجه حتمی و بسیار دلپذیر است. بنابراین از ادامه‌ی راه ملول و خسته نشوید. موفق باشید

نمایش چاپی