باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم مجردات شامل همهی موجودات غیر مادی است مثل فرشتگان و عالَمِ فوق فرشتگان مثل عالم عقل. آری! عالَم خیال نیز، جزء عالم مجردات است با خصوصیات خاصی که در اولین جلسهی بحث «جهان گمشده» عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیات ۱۷۲ و ۱۷۳ سورهی اعراف به طور کلی بحث روبهرویی انسان با حضرت ربالعالمین را قبل از خلقت انسان به میان آورده است به این معنا که انسان مشاهده کرد حضرت ربالعالمین چگونه در ابعاد زندگیِ انسانها حضور دارد. که البته بسیار به صورت اجمال بیان شده است در ضمن علامهی طباطبایی سخنانی در کتاب «انسان از آغاز تا انجام» دارند که میتواند نکاتی را متذکر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد خوب است که جزوهی «روش سلوکی آیت الله بهجت» را که بر روی سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حالت جناب حارثة ابن مالک مربوط به مرحلهی خاصی است که برای انسان پیش میاید. ولی همانطور که متوجهاید اسوهی ما ائمهی معصومین «علیهمالسلام» هستند که هیچوقت از نشاط و تحرک خود به بهانهی سلوک کم نکردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم که شرحی بر آن کتاب نوشته شده باشد. ولی همانطور که اساتید محترم از جمله آیت الله جوادی در شرح فصوص میفرمودند جناب ابن عربی در عقیده، شیعه است هرچند از نظر فقهی به رسم حنفی عمل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب تشخیص دادهاید. آری «طالب شرحی چنانم کو به کو» که البته هنوز پیدا نشدهاست و گرنه با عرفانِ مولوی مطالبی به ظهور میآید که حتما برای روح شیعهی ایرانی بسیار کارساز تر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امید به عنایت الهی داشته باشید و کار را شروع کنید خود آن شهید بزرگوار راهنمای خوبی خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «نحن نقول الحمدلله رب العالمین» حقیقتاً اولیای الهی آمدند تا جهانی را در مقابل ما بگشایند بس عظیم. هر سال نظر به اربعین حسینی (ع) میاندازیم تا به خود بفهمانیم راهی که شروع کردهایم، راهی پایدار و مبارک است. شیعه متوجه است جهان بزرگتر از آن است که یزیدیان بتوانند آن را اشغال کنند و جایی برای حسینیان نگذارند. باید در اربعین به چیزی ماورای آنچه در سیطرهی یزیدیان است، فکر کرد، جایی که هرکس میتواند در آنجا حاضر شود. زن و مرد و عرب و عجم و ثروتمند و فقیر و بیسواد و باسواد همه میتوانند در آنجا حاضر باشند و از عطایای خاص خداوند که مخصوص آن فضا است، بهرهمند گردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به روی خود بیاورد و لذا تا آنجا که ممکن است در این موارد اغماض کرد و رابطهی خود را همچنان با محبت نگه داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه خوبی است. بالاخره ما قدمقدم از «چیزها» و جلوات اسمایی آن، به «هستها» و جلواتِ احدی آن باید جلو برویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و با این رویکرد، بحث «ماه رمضان، ماهِ اُنس با خدا» در ویرایش جدید را خدمتتان ارسال میکنم. البته تا شمارهی ۱۲ آن طیّ دو جلسه بحث شده که إنشاءاللّه در روزهای اخیر بر روی سایت و بر روی کانال مطالب ویژه به آدرس https://eitaa.com/hasannazari110 قرار میگیرد. موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ماه رمضان؛ ماه اُنس با خداوند
با شروع ماه مبارک رمضان، افقی در مقابل انسان گشوده میشود تا امیدوارانه به انتظار گشایش «عشق» و «اُنس» با حضرت محبوب به استقبال آن ماه عزیز برویم، به امید حضور در میهمانی خدا و نوشیدن ميِّ محبت از جام ساقیِ ازلی که «آشنایی نه غریب است که جانسوز من است.»
1- آمادگی برای شنیدن ندای بیصدایِ حقیقت
ماه میهمانی خدا برای حضور در جهانی که خور و خواب حیوانی فرا افکنده میشوند و لقمههای وصل رخ مینمایانند و جان روزهدار مستعد شنوای ندایِ بیصدایی میشود که حقیقت را در میدان دیدِ جان خود متذکر میگردد.
2- مناجاتهایی برای حاضرشدن در جهان پیشِ رو: ماه رمضان، ماه زندگی با دعا است برای اُنس با حضرت محبوب. بعد از تجربهای که در 30 سالهی اخیر یعنی بعد از جریان دفاع مقدس داشتیم که تا حدّی از آن نوع مناجاتها فاصله گرفتیم، مناجاتهایی که وسیلهای بود برای حاضرشدن در جهانِ پیش رو، جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده بود و صدام و صدامیان قصد داشتند مانع بهظهورآمدن آن شوند؛ دوباره جهانی برای رجوع به دعا به همان شکل در مقابلمان گشوده شده است تا در جهانی حاضر شویم که جهان عبور از استکبار است.
3- دعا، عامل به ثمررسیدن فعالیتهای دیگرِ انسانی : در دوران دفاع مقدس بهخوبی نقش و تأثیر دعا را در جبههها تجربه کردیم و یافتیم که چگونه دعا در کنار فعالیتهای نظامی، نقشآفرین است، به طوری که اگر در کنار تلاشهای نظامی، آن دعاها و مناجاتها نبود، هرگز به آن موفقیتها نمیرسیدیم.
4- معصومانهترین توبه : هیچ وقت صدام حسینها و ترامپها اهل انابه و توبه نیستند ولی امام خمینیها به تأسّی از امامان معصوم«علیهمالسلام» اهل توبه و انابه میباشند، پس این توبهها و انابهها، توبه و پشتِ سرگذاشتن آن نوع گناهانی نیست که آن افراد مرتکب میشوند، بلکه رویآوردن به جهانی است که روحهای بزرگ متوجه آن شدهاند. این نوع انابه، معصومانهترین کار است و هرکس بیشتر به انسانهای معصوم نزدیک باشد بیشتر اهل انابه و توبه است، تا نشان دهند چه هستند و آنچه از آنها برایشان سرمایه میشود همین افقی است که انابههای آنها برایشان میگشاید، در عین سکونت بر خاک، در عین رفتنی زودهنگام و در زندگیِ ناتمام که البته هرگز تمام نمیشود.
5- دعا؛ آینهی به ظهورآوردنِ تقدیر تاریخی : بعد از دفاع مقدس گمان کردیم عقل و برنامهی خودمان برای ادارهی کشور کافی است و از نقشآفرینبودنِ دعا در کنار فعالیتهای اجتماعی و فرهنگیِ خود، برای حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، غفلت کردیم و از دعاها و نیایشهایی که در گوشه و کنار کشور صورت میگرفت معنایی مناسب این تاریخ بهدست نیاوردیم. در حالیکه دعا و نیایش به معنای خاص آن، باید یکی از ارکان اساسی این حضور تاریخی باشد. حضور در جهانی دیگر که نه جهان گذشتهی قبل از دنیای مدرن است و نه جهان باقیماندن در فرهنگ مدرنیته، جهانی است که خداوند برای ما مقدّر نموده و یکی از ارکان اساسی حضور در آن تقدیر، دعا است. وقتی با چنین رویکردی به متون مقدس خود رجوع نماییم دیگر آن متون مقدس، کلمات نیستند بلکه آینهاند، آینهی به ظهورآوردنِ تاریخی که باید در افق وجود خود با آن زندگی کرد و زمانشناسی را همچون اولیای الهی«علیهمالسلام» تجربه نمود.
6- دعا؛ عامل حضوری فعّال در عالم : با پدیدارشدن ویروس کرونا و زمینگیرشدنِ جهان مدرن و اندیشهی حسّگرایِ پوزیتیویسم، به خود آمدیم که باید ایمان تازهای را دنبال کنیم، ایمانی که با دعا و مناجات همراه است، دعایی همراه با سلوک عقلی و قلبی و نه صرفاً درک مفهومی از حقایق. آن نوع سلوک عقلی و قلبی که در عین معرفتزایی، به بنیادی نظر دارد که از یک طرف با منشأ «وجود» و از طرف دیگر با درون انسان رابطه دارد، و به انسان نشان میدهد چه اندازه میتواند در عالَم، حاضر باشد و به عالَمِ خود کیفیت ببخشد. حضوری که به جای دنبالکردنِ خود در برنامههای بیمحتوا و تهیِ غیر قابل دسترسِ دنیای مدرن و ادعاهای توسعه و سازندگی به روش مدرن، از طریق اُنس با خدا به سرنوشتی بس متعالی و معنابخش بیندیشد. اینجاست که انسان میتواند از درون و بیرون به ملکوت وصل شود و به این تجربه برسد که تجربهی ایمانی از طریق دعا، راه مهمی است که امکان ندارد در این دنیا بتوان از آن غفلت کرد و در زندگی به نتیجهی متعالی رسید. تمام آنچه در این تاریخ در طلب آن هستیم را با درک تاریخی خود در دعاهای ماه رمضان بهخصوص در «دعای ابوحمزه» و «دعای سحر» میتوانیم تجربه کنیم.
7- دعا؛ عالیترین مرحلهی سیر ایمان : این تجربهی مهمی است که انسان متوجه شود عالیترین مرحلهای که انسان باید در سیر ایمانی خود آرامآرام به آن برسد، دعا و مناجات با حضرت ربّ العالمین است، زیرا مقام دعا و مناجات بعد از ایمان، به همان معنایی است که گفت:
اوّل قدم آن است که او را یابی آخر قدم آن است که با او باشی
و دعا آن آخرین قدم است، زیرا وقتی قلبِ انسان متوجهی خداوند شد، بنا میگذارد تا با محبوب خود نجوا کند. سیرهی علمای ما در ابتدا، «تدبّر» در دعا و مناجات بوده است تا انسان بفهمد چه مطلبی را باید با خدا در میان بگذارد و تا دلدادگی با حضرت حق به درستی شکل بگیرد.
8- دعا؛ سرمایهای اصیل برای زندگی در امروز : در اوایل ظهور انقلاب اسلامی، فضای فرهنگی ملت در حال برگشت به همان روحیهی تدبّر و تفکر در دین بود، ولی دشمن با تهاجم فرهنگیاش- با توجه به پیشزمینههای غربگراییِ ما- با تمام نیرو به میدان آمد تا ما نتوانیم از فرهنگ اصیل خود استفاده کنیم و به نوعی گرفتار همان بستری شدیم که غرب در مقابل بشر گشوده است و ما نیز متوجهی راز پایداری خود که اُنس با خداوند است نشدیم و دشمن را جهت نفوذ خود، امیدوار کردیم. زیرا ارزشهای خود را نشناخته بودیم تا از آن پاسداری کنیم.
به یک معنا میتوان گفت مشکلات ما از زمان قاجار شروع شد که آنها شیفتگی به غرب را دامن زدند و در سلسلهی پهلوی آن شیفتگی و وابستگی به اوج خود رسید و نسبت به زندگی در زیر سایه معنویات نوعی گسست پدیدار شد و هنوز با آن گسست روبهرو هستیم و به همین جهت رویکردی شایسته نسبت به ادعیه و مناجات در ساختن نوعی از زندگی که لازمهی فرهنگ اسلامی ایرانی است، پیش نیامده است. بسیاری از سرمایههای الهی که سالهای سال موجب قوام جامعهی ما بود فراموش شد، در آن حدّ که در حال حاضر گمان میکنیم آن سرمایهها یعنی ادعیه و مناجاتها چیزهای مهمی نبودهاند تا به دنبال آنها باشیم.
9- وقتی در دعاخواندنها، دعایی نخواندهایم : قبلاً با درک ابعاد دعای کمیل میفهمیدیم به آن دعا نیاز داریم و با دعای کمیل آن نوع زندگی را شکل میدادیم و در پرتو آموزههای آن، همهی افراد جامعه، خود را مسئول یکدیگر و مسئول مسائل جامعه میدانستند.
ملاحظه کردهاید که در ابتدای دعای کمیل شروع میکنید خداوند را بر اساس اسماء و صفاتش مورد خطاب قرار میدهید و با نظر به آن اسماء، تقاضاهای خود را مطرح میکنید تا آنجایی که اظهار میدارید: «بِأَسْمائِكَ الَّتي مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَيْء» قسم به آن اسمایی که بنیاد وجودِ همهی اشیاء را پر کرده است. هزاران نکته معرفتی باید در اینجا حل شود تا إنشاءاللّه دعا در قلب انسان محقق گردد وگرنه بعد از دعا ممکن است احساس کنیم، گویا دعایی نخواندهایم تا احساس کنیم نهتنها نسبت به خود بلکه نسبت به عالم و آدم مسئول هستیم.
10- تفاوت انسانها و نقش دعا در قرآن : ائمه«علیهمالسلام» گاهی برای ما روایت میآورند و گاهی در رجوع به خداوند مناجات و دعاهایی دارند که به کمک ما میآیند تا چگونه به خدا رجوع کنیم و عالمی که باید در آن زندگی کنیم را بیابیم و کیفیت بودن خود را ارتقا ببخشیم، زیرا اولیای الهی بیش از آنکه به کمّیت عالم توجه داشته باشند، به کیفیت عالم نظر میکنند و زندگی خود را کیفیت میبخشند و اساساً تفاوت انسانها در همین امر است که چه اندازه به کیفیت بودن خود توجه دارند تا به کمّیتِ بودنِ خود.
11- چگونگیِ معرفتبخشی دعا : ائمه«علیهمالسلام» در روایات، عموماً معارفی را مطرح میکنند که در حد عقل مخاطبان آنهاست، اما در مناجاتها و ادعیه حقایقی را مطرح میکنند که بین خودشان و خداوند است و اساساً جنس آن معارف جنس خاصی است، مثل معرفتبخشی یک گل زیباست که آن معرفتبخشی، حالت حضوری دارد و نه حالت انتزاعی، زیرا در مناجاتها و ادعیه نوعی تماشگری با حضرت محبوب در مظاهری که با آنها به ظهور آمده در میان است. حقایق و معارفی که در مناجاتها مطرح است نهتنها در اوج است، بلکه به انسان عالم خاصی میدهد و ساحت وجودی انسان از آن طریق بسط مییابد تا در جهانی گستردهتر و گشودهتر از دنیا خود را بیابد.
12- بشر امروز و خودآگاهی نسبت به دعا : در مناجاتها، نجوایِ بین «عبد» با «معبود» در میان است و اسراری که بین امام معصوم و حضرت حق است به ظهور میآید و به همین جهت باید با رویکردی خاص به آنها نظر کرد تا موجب اصلاح اساسی انسان و جامعه شود. گمشدهی بشر امروز این نوع ادعیه و مناجات است و گویا بشر امروز در حال خودآگاهی نسبت به این امر میباشد.
13- قاعدهای در امیدواری انسان در دعا : قاعدهای را که باید به لطف الهی در قلبمان نگهداریم تا دعا و مناجات به خوبی در زندگیمان حضوری فعّال پیدا کند، این است که بدانیم خداوند کریم که ما را خلق کرده تا مظهر کمالات او شویم و او خود را در مخلوقاتش به تماشا بنشیند؛[1] خیلی زود از گناهان ما در میگذرد. نمونهی این نوع برخورد را در اولیای الهی مییابید، به عنوان مثال اگر کسی در حضور پیامبر خدا«صلّیاللّهعلیهوآله» به وجود مقدس آن حضرت یک نوع بیحرمتی بکند و بعد عذرخواهی نماید، حضرت بدون هیچ مقدمهای او را میبخشند، زیرا دوست دارند انسانها را خوب و صاحب کمال بنگرند. همان طور که اگر از امامان معصوم تقاضایی داشته باشیم به سرعت برآورده میکنند، زیرا آنها به دنبال تماشای ایثار هستند، به همان معنایی که خداوند جواد و بخشنده است.
این یک قاعده است که اولیای الهی خیلی زود هم عذر افراد را میپذیرفتند و هم تقاضای افراد را برآورده میکردند، و این در اُنس با خدا برایشان حاصل شده است. خداوند این نوع خصوصیات را که خودش در حدّ کامل دارد، به دوستانش هم منتقل میکند. وقتی این نکته برای ما روشن شد که خداوند این خصوصیات را بیشتر از آنکه اولیای الهی دارا هستند، در خود دارد، کلید خوبی برای روبهروشدن با دعا و مناجات بهدست میآوریم. بالاخره این را میتوانیم بفهمیم که خصوصیات خوب اولیای الهی که از تقصیر ما میگذرند و دارای سخاوت هستند، از طریق ارتباط با خدا برایشان پیش آمده و لذا حضرت حق که صاحب اصلی این صفات است، این صفات را بیشتر و به طور مطلق دارد، پس هم عذرخواهی ما را از گناهی که کردهایم، خیلی زود میپذیرد و هم تقاضاهای ما را بهخوبی برآورده مینماید. جناب مولوی با نظر به همین قاعده میگوید:
تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست
آری! وقتی متوجه شدیم «با کریمان کارها دشوار نیست» نحوهی دعا کردنهایمان در گسترهی دیگری واقع میشود و امیدواریِ فراوانی را در دعا به ما میبخشد.
14- در جستجوی قلب زنده: تا قلب شروع به بیداری نکند، دعا هم که بخوانیم برای بیشتر داشتن دنیاست، ولی وقتی در محضر حضرت حق اقرار کردیم: خدایا! قلبم مرده است؛[2] در آن صورت ورق بر میگردد و قلب، زنده میشود. «قلب زنده» خود را ماورای امور دنیایی جستجو میکند و هرگز به دنبال شهرت نمیتواند برود، حتی از آن نوع زندگی که همان «حبّ دنیا» است، متنفر میشود.
15- عوامل مرگ قلب : روایتی از حضرت سجاد«علیهالسلام» نقل شده است که ميفرمايند: «مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا؛»(الکافی، ج2، ص130.) بالاترین عملها کسب معرفت خدا، و سپس کسب معرفت پیغمبر است؛ بعد از این دو هیچ عملی مثل بغض دنیا ارزشمند نیست. بغض دنیا را عمل بهشمار میآورد و میفرماید: بعد از کسب معرفت خدا و رسول خدا، دشمنی با دنیا بالاترین عمل است. فراموش نکنید که منظور از حبّ دنیا همان تعلقاتی است که انسان دارد که بهخاطر آنها دنیا را هدف قرار میدهد و آخرت و کمالات حقيقي را فدای آن میکند. طبعاً چنین چیزی اصل همهی گناهان خواهد بود و همهی سقوطها از اینجا ناشی میشود. از امام صادق«علیهالسلام» نیز نقل شده است: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ، جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَشَتَّتَ أَمْرَهُ»(الکافی، ج2، ص319.) اگر روزگار کسی به این صورت بگذرد که بیشتر توجهاش به امور دنیا باشد، خداوند فقر را چون تابلویی در مقابل او قرار میدهد و لذا دائماً خودش را در فقر میبیند و احساس غنا و بینیازی نمیکند، و اموراتش همواره پراکنده و بی سر و سامان است.
آری! وقتی دل بمیرد کار انسان به دوستیِ دنیا میکشد و عالمِ گشودهی معنویت از منظر او رخ بر میتابد تا بتواند در آن آرام گیرد.
16- حجاب أنانیت و علت مرگ قلب: گناه و پیرو آن، مردنِ قلب و محرومشدن از نظر به حقیقت، انواعی دارد. یکی از آن گناهان همان است که انسان به جای آنکه در منظر خود، حضرت حق را که ربّ العالمین است داشته باشد، خود را در منظرِ خود دارد. در اینصورت وجود خودش، حجابِ نظر به حق میشود و دیگر نمیتواند خدا را که در عالَم به ظهور آمده، محل اُنس خود قرار دهد و او را در منظر قلب خود بنگرد و به همین جهت انسان عاقل از خدا میخواهد آن قلب را که انسان با نظر به خودش میرانده است، با جلوهای که از رحمت خود میکند، آن انسان را از نظر به خودش منصرف نماید و قلبش را زنده گرداند.
17- شاخصههای قلب زنده : مطمئناً خداوند دوست دارد ما از او بخواهیم قلبمان را زنده کند، زیرا در آن صورت قلب انسان، محل جلوات انوار الهی میشود و خداوند در چنین قلبی خود را به تماشا مینشیند. به اندازهای که ما آماده باشیم تا خداوند قلب ما را زنده کند و آن قلب، محل جلوات انوار الهی شود، به همان اندازه از هر چیز جز خدا منصرف میگردد. این نوع زندهکردن قلب غیر از آن است که بفهمیم حرام خدا، حرام است. آری! این خوب است که انسان حریم الهی را در حرام و حلالها رعایت کند ولی این اولِ کار است. قلب زنده قلبی است که اولاً: اهل دوستداشتن باشد. ثانیاً: به جای دوستداشتنِ زیباییهای وَهمی، زیبای حقیقی را دوست داشته باشد و تنها خداست که محل همهی کمالات و زیباییهای حقیقی است.
18- قلب زنده، قلب بیکینه : قلبِ زنده، خدادوست است و به هر آینهای که محل ظهور محبوب اوست، نظر محبتآمیز دارد و لذا قلب زنده هیچوقت در درون خود نسبت به مؤمنین کینه ندارد و برای رسیدن به چنین محبتی از حضرت محبوب تقاضا میکند: «وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا»(حشر/10) هیچ کینه و کدورتی در قلب ما نسبت به مؤمنین قرار نده. تا همه جا با حضرت محبوب بهسر برد، به همان معنایی که مجنون حتی بر در و دیوار کوی لیلی جز لیلی را نمیدید. جناب عطار با توجه به این امر که قلبِ بیدارشده جز خدا را نمیخواهد و همه جا در جستجوی خداست و جز خدا را نمیبیند اینطور سروده است:
گشت مجنون هر زمان شوریده تر همچنان در کوی لیلی شد مگر
هرچه را در کوی لیلی دید او بوسه بر میداد و میبوسید او
گه در و دیوار در بر میگرفت گاه راه از پای تا سر میگرفت
نعره میزد در میان کویْ خوش خاک میافشاند از هر سوی خوش
روز دیگر آن یکی گفتش که دوش از چه کردی آنهمه بانگ و خروش
هیچ دیوار و دری نگذاشتی میگرفتی در بر و میداشتی
هیچ از در کار برنگشایدت هیچ ازدیوار در نگشایدت
کرد مجنون یاد سوگندی عظیم گفت تا در کوی او گشتم مقیم
من ندیدم در میان کوی او بر در و دیوار الاّ روی او
بوسه گر بر در زنم لیلی بود خاک اگر بر سر کنم لیلی بود
چون همه لیلی بود در کوی او کوی لیلی نبودم جز روی او
هر زمانی صد بصر میبایدت هر بصر را صد نظر میبایدت
تا بدان هر یک نگاهی میکنی صد تماشایِ الهی میکنی
دل که دارد این نظر اندک قدر می نیاساید زمانی از نظر
گر به جای یک نظر بودی هزار آن هزاران دیده بودی غرق کار
19- قلب مردهی انسان حسود : یکی از مراحل زنده بودن قلب، آزادشدن انسان از حسادتها است. قلبِ انسان حسود، قلبِ مرده است و وقتی انسان متوجهی پوچی و بیهودگی و ظلمات حسادت شد، از خداوند میخواهد با گشودن منظر گستردهی رحمتش در مقابل انسان، او را از جهنم حسادت آزاد کند و خداوند قلبمان را در آن راستا زنده میکند تا در ادامهی محبت به او زندگی را معنا کنیم و خود را در آغوش ربّالعالمین بیابیم.
در مناجاتهای «خمسه عشرة» پای مناجات در میان است. مناجات، یعنی نجواکردن، یعنی اُنسی که با نزدیکیِ تمام همراه است و نجواکردن با خدا به خودیِ خود مطلوبِ جان هر انسانی است، همانطور که هجران از حق، سخت برای جان سالک تلخ است. به همین جهت جناب مولوی که مزهی انس با حق را چشیده، در نجوایش با خدا ناله سر میدهد:
اي خدا اين وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکين و سرگردان مکن
بر درختي کآشيان مرغ توست شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خويش را برهم مزن دشمنان را کور کن شادان مکن
اين طناب خيمه را برهم مزن خيمهی توست آخر اي سلطان! مکن
نيست در عالم ز هجران تلختر هرچه خواهي کن وليکن آن مکن
وقتی نفسِ اُنس را شناختیم برای این قسمت از مناجات جایگاه خاصی قائل میشویم، زیرا وقتی انسان در جایگاه انس با خداوند است عملاً در حال ادبکردن قلب میباشد، تا دل به جای دیگر و چیزهای دیگر نبندد.
20- یاری خدا در میل به دعا : درفضای انس با خداوند، خداوند اسماء رحمانی خود را به قلب بندهاش مینمایاند و لذا از این به بعد تقاضاهای انسان شروع میشود که خدایا! این را میخواهم یا خدایا! آن را میخواهم. راز «اسئلک، اسئلک»هایی که معمولاً در ادعیه و مناجاتها مطرح است از این قرار است و خداوند دوست دارد بندهاش مسیر ظهور رحمت پروردگارش را بگشاید.
تمام نیازهای ما را خداوند میداند و آمادهی برآوردهکردن آنهاست. کدامیک از نیازهای کوچک و بزرگ ما را برآورده نکرده؟ از ابروی بالای چشم بگیر تا خود چشم. متوجه ما بود که وقتی پیشانی ما عرق میکند، ممکن است چشم ما را اذیت کند، سرِ راه عرقهای پیشانی، ابرو را قرار داد. حال چگونه وقتی رحمت مطلقهاش اجازه نداد در این حدّ هم چشم ما اذیت شود و ما آزار ببینیم، ممکن است اجازه دهد مهمترین نیازهای ما بیجواب بماند؟! با آنکه شرط تحقق آن نیازها درخواست و طلب ما باید باشد و مسیر ظهور آنها را طلب و تقاضای ما فراهم کند؟ به گفتهی جناب مولوی:
چون خدا خواهد کهمان یاری کند میل ما را جانب زاری کند
ای خنک چشمی که آن گریان اوست وی همایون دل که آن بریان اوست
با این دید که محبوب ما میخواهد حوائج ما را برآورده کند، باید به دعا و مناجات روی آوریم.
شما در «مناجات شعبانیه» تا آنجا شیرین زبانی میکنید که عرضه میدارید: «اِلَهِی ... وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ» الهی! اگر مرا به گناهانم بگیری، من هم تو را به مغفرتت میگیرم. در ابتدای امر این سؤال برای انسان پیش میآید که آخر این چه نوع حرف زدن با خداست! از نظر عادی این نوع حرفزدن مثل آن است که به باغبان بگویید اگر آن مقدار از زردآلوهایت را به من ندادی، من مقداری از گیلاسهایت را برمیدارم. در حالیکه هر دو از آنِ اوست. اگر خداوند ما را به خاطر گناهانمان عذاب کند، کار حقی کرده است پس چگونه او را به خاطر چنین کاری به محکمه ببریم و بگوییم چرا مغفرت و بخشش خود را بهکار نگرفتی؟ ولی خداوند دوست دارد که با او شیرینزبانی کنیم. خودش اینچنین شیرینزبانیها را در آن مناجاتها مثل مناجات ابوحمزه و دعای سحر به قلب بندهاش القاء میکند. جناب مولوی خطاب به حضرت حق عرضه می دارد:
ای خدای پاک و بی انباز و یار دست گیر و جرم ما را واگذار
یاد ده ما را سخنهای دقیق کان به رحم آرد تو را ای خوش رفیق
گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن مصلحی تو، ای تو سلطان سُخُن
کیمیا داری که تبدیلش کنی گر چه جوی خون بُود، نیلاش کنی
این چنین میناگریها کار توست این چنین اکسیرها ز اسْرار توست
و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - اشاره به حدیث: قدسى است كه حضرت حق مىفرمايد: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف» من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم.
[2] - اشاره به سخن حضرت سجاد«علیهالسلام» در «مناجات التّائبین» است که عرضه میدارند: «وَأَماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جِنايَتِى.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «منازلالسائرین» قدم قدمهایی است به سوی توحیدِ عمیقتر و کشف سعهی وجودیِ انسان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بد نیست مطالب ایشان را اگر بتوانید دنبال کنید. ایشان تلاش دارند کاری را انجام دهند، ولی به گفتهی خودشان، در ابتدای راه هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در کسوت طلبگی، خوب است ابتدا صوت مباحث «فصوص» حاج آقا یزدانپناه را دنبال بفرمایید و بعداً سری هم به عرایض بنده در مورد «فصوص» بزنید. زیرا در مورد فصوص هرچهقدر وقت بگذارید بیشتر میچشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم، نور است و خداوند بر قلب هرکس خواست میاندازد و این ربطی به باسوادبودن و بیسوادبودنِ افراد ندارد. به گفتهی حافظ: «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئلهآموزِ صد مدرس شد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد بد نیست سری به بحث «ده نکته در معرفت نفس» بزنید. ۲. با رعایت دستورات شرع، زیرا آن دستورات مبتنی بر فطرت است و عملاً استعدادهای فطرت را به فعل میآورد. ۳. در این مورد با «برهان صدیقین» مطلب را حل کنید. ۴. کتاب «آشتی با خدا» کمک میکند. ۵. در مسیر توحید به مرور به لطف الهی مشکل حل میشود. ۶. فکر نمیکنم بالذات، موسیقی مانعِ سلوک باشد، مگر اینکه انسان دچار لغو و یا افراط شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور به صورت شخصی جواب داده شد: - باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم این لطف خداوند است که روحتان بنا دارد خود را بازخوانی کند تا از برزخی بگذرد. ۲. نکتهای در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» هست که عیناً خدمتتان ارسال میشود، إنشاءاللّه مفید میافتد. موفق باشید
امام و هدايت
مهمترين وظيفهي امام هدايت است که به چند صورت انجام ميگيرد:
الف- تبيين وحي الهي و بيان حکم خدا، به اين صورت که حقايق آسماني را به مردم ابلاغ ميکند تا انسانها با در نظرگرفتن تعليم امام، سعادت خود را بشناسند و مطابق آن عمل کنند.
ب- رهبري باطني، به اين صورت که امام از راه تأثير در دلها و جذب و كشش آنها به سمت كمال، باطن آنها را رهبري ميکند تا استعدادها شكفته و نيروهاي خفتهي انسانها بيدار شود و هركس به كمال مطلوب خود نايل آيد كه اين كار را «هدايت به امر» ميگويند.
هدايت به امر، هدايت ويژهاي است که قرآن از آن خبر ميدهد و هر وقت از امامت سخن به ميان آورده، از آن هدايت ويژه كه به امر الهي تحقق مييابد ياد كرده است. ميفرمايد: «وَ جعلناهُمْ ائِمَّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا»[1] آنان را - يعني ابراهيم و اسحاق و يعقوب - را اماماني قرار داديم كه مردم را به «امر» ما هدايت كنند. از طرفي قرآن در آيهي ۸۳ سورهي يس در مورد امر خدا ميفرمايد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون، فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِه ملَكُوتُ كُلِّ شَيْئٍ» اَمر خدا اين است كه به شيياي بگويد «باش»، پس ميشود و بلندمرتبه است خدايي که ملکوت هرچيزي بهدست اوست. در آخر آيه روشن ميکند که اشياء داراي جنبهاي ملكوتي هستند که نزد خداوند است و در رابطه با همان جنبه است که اگر اراده كرد آن شيئ بشود، با يك اراده محقق ميشود، بدون هيچ مانعي. از طرفي ميفرمايد: «وَ ما اَمْرُنا الاّ واحدةٌ كَلَمْحِ الْبَصَر»[2] امر ما واحد است مثل چشم برهم زدن. يعني امر خدا تعدّدبردار نيست، پس مادي و تدريجي نيست.
در جمعبندي آيات فوق روشن ميشودکه هدايتكنندگي امام به «امر» با توجه به جنبهي ملكوتي اشياء انجام ميگيرد و بر آن مبنا امام در جان انسانها و در ملکوت آنها تصرف ميکند تا آنها را به كمال مطلوبشان برساند و اين نشان ميدهد که هدايت امام به ارائهي طريق خلاصه نميشود بلکه نحوهاي از تصرف در باطن انسانها نيز در هدايت امام هست.
در آيهي ۷۳ سورهي انبياء که بحث هدايت به امر امامان را طرح کرد، ميفرمايد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و به آن امامان، فعل به كارهاي خير را وحي كرديم، و وحي كرديم اقامهي نماز و دادن زكات را و آنها از عبادتكنندگان ما بودند. دقت بفرماييد که وَحيِ فعل خير، يك نحوه تصرف تكويني است در امامان توسط خداوند. چون ميفرمايد: فعلِ خير را به آنها وحي کرديم و نگفت به آنها وحي ميكنيم، كه فعل خير انجام بدهند، در نتيجه فعل آنها همان وَحي الهي است.
امام به واسطهي سيطره بر ملكوت به هر موجودي به قدر استعدادي که دارد هدايت الهي را افاضه ميكند و طبق آيهي «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً يَهْدونَ بِاَمْرِنا» اين هدايت، رهبري افراد بشر است از راه ملكوت و نفوس آنها. و به همين جهت ميتوان گفت: همیشه بايد امام در عالم باشد تا چنين القاء روحاني بر مستعدين جريان يابد، چه آن امام در حاکميت سياسي و مديريت جامعه حضور داشته باشد و چه نداشته باشد.
در اثر اتصال قلوبِ پيروان امام به قلب امام، معارف و علوم الهي در قلب پيروان امام جاري ميشود و علت آنكه مؤمنين در بهشت داراي نهرهاي آب زلال هستند در اثر همين اتصال قلب و بهرهمند شدنشان از چشمهي فضايل امامشان است. چون با توحيد و اقرار به حقانيت امام و پيامبر، قلب خود را آبياري كردهاند.
[1] - سورهي انبياء، آيهي ۷۳.
[2] - سورهي قمر، آيهي ۵۰.
باسمه تعالی: سلام علیکم: یادداشتبرداری لازم است. به بحث روش مطالعه که در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» قرار دارد مراجعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم باید بعد از گوشسپردن به صوتهای شرح کتاب «ده نکته» و سپس مباحث «معاد» آرامآرام جواب سؤالهای خود را بگیرید. زیرا اگر بنده هم بخواهم این سؤالها را جواب بدهم، باید همان دو کتاب را در اینجا بنویسم که مقدور نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتظار هست که کاربران محترم سؤالی را که مطرح میکنند و جواب آن داده میشود را، دوباره تکرار نفرمایند. قبلاً به این سؤال اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا آنجا که ممکن است کمکش کنید تا نمازش رابدون هرگونه مستحباتی که در نماز هست، انجام دهد البته دعوا کارساز نیست ولی قهر، بد نیست. ۲. به هر حال فرزندان ما باید به نوعی از ایمان و آگاهی مجهز شوند تا از این فتنهها بگذرند. عقبنشینی شرط کار نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکسی در زندگی خود با این مشکلاتی که میفرمایید روبهرو خواهد بود و به اندازهی اطمینان به خداوند، راهِ صحیح و تحلیل درست در مقابل او گشوده میشود و طوری عمل میکند که بالاخره نتیجهی صحیح برایش پیش میاید، زیرا خود را نباخته است تا به تصمیمات غلط گرفتار شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بحث «چشم زخم» را در کتاب جایگاه جن و شیطان و جادوگر که بر روی سایت هست دنبال بفرمایید. 2ـ معلوم نیست آن خطورات ذهنی موجب چشم زخم شدهباشد بلکه نفس ناطقهی شما آخرین مرحلهی سلامتی او را متوجه میشود که بعدا آن سلامتی باید برود. در هر صورت وظیفهی شما طلب رحمت برای افراد است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوب و شروعِ ارزشمندی است و إنشاءالله جهت تعمق در دروس خود نیز کمکتان میکند به شرطی که دروس رسمی حوزه را با جدّیت و دقت دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: درد و دل با مؤمنین جهت اُنس با آنها و دلجویی از آنها، با لغوگفتن و برای وقتگذراندن فرق میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی به ایمیلتان اینطور جواب داده شد:
۲۸۰۲۶- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو خواهم بود. ولی عنایت دارید که این موارد مواردی نیست که امثال بنده طی سؤال و جواب بتوانیم ورود کنیم، بیشتر باید با افرادی موضوع را در میان بگذارید که با روحیهی شما آشنایی داشته باشند و یا لااقل طی مشاورهای بتوانند نظر دهند. موفق باشید