بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: از نظر استاد اگر کسی صرفا بخواهد مجتهد در فقه و اصول بشود و احکام فردی و اجتماعی اسلام را از منابع آن با قواعد اصولی استنباط کند، آیا حتما لازم است در فلسفه دین و فلسفه معرفت و فلسفه زبان و انسان شناسی و ... سایر حوزه های کلام جدید صاحب نظر باشد؟ یا اینکه برای اجتهاد در فقه و اصول همان مقدمات مصطلح اجتهاد کافی است و صرف یک آشنایی نیمه تخصصی با اعتقادات اسلامی و مبانی آن کافی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر در معارف مذکور تأمل داشته باشد حتما در اظهار نظر فقهی اش وسعت بیشتری پیش می آید و این غیر از بحث قبض و بسط تئوریک شریعت دکتر سروش است که مبنا را فهم مربوط به علوم تجربی می‌داند که در جای خود اشکال خود را دارد. موفق باشید

28599
متن پرسش
در بحث حرکت جوهری و فهم جوهر به چه دلیل درخت را جوهر خارجی در نظر می‌گیریم؟؟ به این معنا که آیا نمی‌توان گفت در خارج درخت و زمین هم اعتبار ما هستند بلکه در خارج فقط اعراض متغیر داریم. آیا این حرف صحیح است؟ در این صورت ما عالم ماده را جوهر در نظر بگیریم و تغیرات محسوس را مربوط به اعراض و سپس ادامه استدلال.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالم ماده یعنی همه‌ی این پدیده‌ها، و همه‌ی این پدیده‌ها به اعتبار عالمِ ماده‌بودن یک جوهر دارند که عین حرکت است در عین ظهورات مختلف به جهت امکان‌های ذاتی مختلفی که هرکدام دارند. موفق باشید

28123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت بچه های سایت استاد: ببخشید من یک سوال مطرح کردم که به شماره ۲۸۰۳۴ ثبت گردید به نام احمد کرمی و احتمالا استاد جواب داده اند ولی در ایمیل من نیست می‌شود به آدرس جدید و یا دوباره به آدرس قبلی ارسال فرمایید. ممنون از زحمات شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی به ایمیل‌تان این‌طور جواب داده شد: موفق باشید

۲۸۰۳۴- باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تجربه‌ی گذشته‌تان نشان می‌دهد در مدارا با بقیه، راهِ جذب اعتماد آن‌ها بهتر فراهم می‌شود زیرا بقیه عموماً آدم‌های بدی نیستند، از ترس افراطی‌های مذهبی کمی با امثال من و شما فاصله می‌گیرند. سعی باید کرد اعتماد آن‌ها را جلب کرد. ۲. در جمع‌بندیِ مطالبی که نوشته بودید، إن‌شاءاللّه سعی خواهید کرد که در کنار سایر صداها، صدایی باشید که متذکر آن نگاه روان‌کاوی است بدون نفی بقیه‌ی صداها ۳. اگر خواهران‌مان بتوانند به خودشان سخت‌گیری نکنند، مسئولیت را ادامه بدهند، خوب است، ولی اگر کار سنگین است بالاخره مسئولیتی در ادامه‌ی آن کار ندارند. ۴. کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جهت تعالی اخلاق کمک می‌کند. موفق باشید

27845

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات. استاد این جمله چقدر درست است؟ : «شما در شب قدر خودتون مقدرات را معین کرده و به امضای حضرت علیه السلام می‌رسونید.» نقش دعاهای ما در شب قدر از جهت قضا و قدر الهی چگونه است؟ ممنونم و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید حرف خوبی باشد. می‌توانید برای فهم بهتر موضوع، به بحثِ «معنای درک شب قدر» که در کانال مطالب ویژه هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

27132
متن پرسش
سلام علیکم: آیا این دیدگاه دیدگاه متقن و درستی است که برخی معتقدند ابزارها و تکنولوژی فی نفسه خنثی و بدون بار و ارزش فرهنگی است و مانند چاقویی است که می تواند در دست انسان صالح بیفتد و در مصارف خیر بکار برود و می تواند در دست انسان شرور، آلت قتاله شود لذا عناصر و ابزار امروز هم ویژه فضای مجازی و تکنولوژی امروز مهم است در دست صالحین باشد و گرنه به خودی خود یک ابزار و تکنیک، حامل و پرچمدار فرهنگی نیست و باید خود را صالح کنیم تا آن ابزار موجب فساد نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصّل است. آقای دکتر رضا داوری دلایلی دارند که هر ابزاری در فرهنگِ خاصی به ظهور آمده و ناخودآگاه همان فرهنگ را وارد زندگی‌ها می‌کند و تنها به گفته‌ی شهید آوینی با خودآگاهی از این مطلب می‌توان از ابزارها در راستای اهداف خود استفاده کرد و آن‌ها را از آن خود کرد. کاری که شهید آوینی در «روایت فتح» با دوربین و با قاب تلویزیون انجام داد. موفق باشید

26960
متن پرسش
سلام و خسته نباشید استاد بزرگوار: ببخشید مدتی است تو مباحث شما هستم هر چند دست و پا شکسته ولی یه مشکلی که من رو تو این مسیر و تو زندگی متاهلی خیلی اذیت میکنه اینه که حب نامحرم دارم و این من رو خیلی از سلوک باز میداره. یه دستوری بفرمایید که عمری برای من جواب بده. خیلی راه حل ها رو رفتم ولی متاسفانه مدت کوتاهی جواب میده و باز بحالت قبل برمی گردم و اینقدر حب یه شخص نامحرم در دلم می افته که اصلن میل به ادامه مباحث شما ندارم. ایمیل من خراب لطفا داخل لب المیزان جواب بدین. تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، چیزی است که عموماً در این مسیر برای افراد پیش می‌آید تا با کنترلِ آن میل و رعایت تقوا، آن افراد به انسانِ دیگری تبدیل شوند و خود را در ساحت برتری بیابند، زیرا «خُلق الإنسانُ ضعیفا» آری! ضعیف‌بودن بد نیست، ضعیف‌ماندن بد است. موفق باشید

26709

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: در پاسخ به سوال ۲۶۶۹۱ با پذیرس شرایط حاکم بر جامعه پاسخ داده اید. حتی در سایت لب المیزان هم علت تعطیلی جلسات را شیوع بیماری کرونا عنوان کرده اید. از شما آموختیم که مدرنیته کاری با بشر می کند که اصلا نمی تواند قبول کند که فراتر از مدرنیته هم چیزی هست. بنده ضمن تاکید بر مطالب سوال کننده سوال ۲۶۶۹۱ می خواهم از حضرتعالی بپرسم چرا در تحلیل خود نظرات اطباء طب طبیعی (اعم از سنتی و اسلامی) را در نظر نگرفته اید. بسیاری از آنها به سیاسی بودن قضیه کرونا تاکید دارند. این اطباء استدلالهایی بر مدعای خود دارند که واقعا قابل تامل است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نظر آن عزیزان هم هستم. به همین جهت بحث تأمّل در دوگانه‌ی آن نظرات در آن جواب مطرح شد که نه از بهداشت عمومی غفلت شود و نه همه قرنطینه‌شدن را دنبال کنند. موفق باشید

25780
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، برخی دوستان انقلابی می گویند نگاه انقلابیون به جامعه یک نگاه دور از واقعیت و غیر منطقی است و مدام می گویند اسلام و انقلاب در حال از دست رفتن است و مسبب گرایش های غیر انقلابی مردم، خودمان هستیم و جامعه درگیر حس یاس و ناامیدی به انقلاب و اسلام است و اعتماد و محبوبیت نظام کاهش یافته و گویی در مسیر یک بن بست سیاسی هستیم. حتی گاهی در بسیاری اصول انقلاب هم تشکیک می کنند و کار فرهنگی هم که می خواهیم بکنیم می گویند بس کنید آبروی نظام در حال رفتن است و قرائت های مان دیگر اثر ندارد و جامعه از این حرفها رویگردان است. بنده با اینکه اعتقاد دارم به عیوبی که در سطح نظام سازی و فعالیت های فرهنگی درون کشور هست و اینکه ما در نشان دادن افق متعالی انقلاب باید فراتر از اینها کار کنیم و با ابزار روز جامعه به صحنه بیایم و حکمت انقلابی رو در قاب هنر نشون بدیم یا خیلی اشکالات درونی دیگه، اما به نظرم این نگاه شاید کمی از اعتدال و حقیقت دور باشه که اکثریت جامعه رو در حالت عقبگرد از دیانت و اسلام ناب ببینیم و معتقد باشیم اسلام در حال از دست رفتنه و نیروهای مومن انقلابی دایره رو برای جذب حداکثری محدود کردند ویژه با این نسل جوان درون جبهه انقلاب. اما نمیدونم آیا واقعا به همین شدت و حدت، وضعیت فرهنگی و عقیدتی جامعه ضد انقلاب و اسلام ناب و مخالف سرسخت اونها و روتافته از ارزشهای انقلابی است و فعالیت های فرهنگی پوچ شده و نیروهای انقلابی چشم بسته و متحجرانه دارن جلو میرند و نیازهای روز رو درک نمی کنند؟ حتی به امیدی که در بیانیه گام دوم انقلاب هم که بنا بر فرمایش آقا، اصلی ترین جهاد است، شک کرده ام. نکند جایی برای امید نمانده و ما ۴۰ سال به پیکر انقلاب و نظام زخم زدیم و داریم قرائت های خطرناک در قالب انقلابی ارائه می دهیم و جوانان علاقه و امیدی به آینده جامعه ندارند و این نوع نظام و دین داری برایشان کنار رفته است؟ نمی دانم بعد از این چند سال فعالیت فرهنگی، چرا اینقدر دچار کلنجارم و می ترسم فعالیت هایم کم اثر باشد. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست در این مورد نیز فکر کنید که انقلاب اسلامی دل‌ها را به خوبی جذب کرده است که فشارهای اقتصادی با همه‌ی سختی هایش موجب نشده تا مردم از رهبری و انقلاب دست بکشند. از مدیریت‌های غلط که در بستر روحیه‌ی انقلابی نبود، گله‌مند و عصبانی هستم زیرا می‌دانم ظرفیت انقلاب و کشور بیش از این حرفها است. عنایت داشته باشید حقیقت انقلاب اسلامی، ماورای این شلوغ‌کاری‌ها که رسانه‌های دشمن فعلاً ذوق‌زده شده اند، در حالِ فتح تاریخی است که غیر از تاریخ مدرنیته و فلاکت‌های آن است. این بیچاره ها از جای دیگری می‌سوزند. «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ﴿۸۱/هود﴾ ؟» آری! خدا می‌داند صبح این تاریخ که در دل انقلاب در حال طلوع است، بسیار نزدیک است. هر اندازه دشمن بیشتر تلاش می‌کند، زودتر به ناتوانی او پی می‌بریم و مرگِ او را زودتر نظاره می‌کنیم. قصه‌ی ما ماورای این حرف‌ها است. تنگناها را با نور توحید به راحتی ذوب خواهید کرد و دردِ دردمندان و مشکلات مستضعفان در راهی دیگر، نه راهی که دنیای مدرن می‌خواهد ما را به آن مشغول کند؛ رفع می‌شود. 

پرده‌های دیده را داروی صبر                هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آینة دل چون شود صافی و پاک               نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را                     فرش دولت را و هم فراش را

چون خلیل آمد خیال یار من                      صورتش بت معنی او بت‌شکن

موفق باشید

24909
متن پرسش
عرض سلام و ادب: سوالی در رابطه با شهید مطهری داشتم ممنون میشم جواب بدهید. پیشاپیش پوزش می طلبم از این که مقدمه طولانی می شود: بسیاری از اشخاص و جریان های فکری در دهه های اخیر شهید مطهری را به عدم درک صحیح از غرب و مدرنیته متهم می کنند. گزاره هایی پراکنده هم از کتب شهید می آورند برای اثبات حرفشان تا جایی که بعضا در محافل فکری حزب اللهی به استناد همین چند گزاره شهید مطهری را به راحتی کنار می گذارند. در صورتی که با مطالعه دقیق آثار شهید مطهری و فهم نظام فکری ایشان، همچنین با در نظر گرفتن زمانه ای که شهید در آن میزیسته _هجوم انواع و اقسام مکاتب الحادی و التقاطی_ در می یابیم که ایشان با استفاده از سنت فلسفی صدرایی برگرفته از علامه طباطبایی و همچنین سنت اجتهادی فقه جواهری برگرفته از حضرت امام دست به بازخوانی عظیمی از مفاهیم اساسی اسلام چون آزادی، عدالت، اجتماع، امت، انسان و... زده اند و البته این بازخوانی در نسبت و تقابل گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم با آرا و اندیشه های غربی شکل گرفته. مثلا در بحث انسان شناسی ایشان در عین اینکه انسان از منظر اسلام را شرح و توصیف می کنند مبانی انسان شناسی اگزیستانسیالیست ها، مارکسیست ها و پوزیتویست ها را نقد و به چالش می کشند. حضرت استاد جدای از اشکالاتی که برخی به نحوه آشنایی مطهری با سنت فکری غرب می گیرند _مثلا می گویند تقی ارانی و فروغی منابع مطهری بوده اند که الله اکبر از این حرف!، مگر شما انتظار داشته اید عالمی با این تراز برود منابع زبان اصلی بخواند؟ یا می گویند که چرا مطهری به هایدگر نپرداخته و اساسا وی را نمی بیند اما از سارتر که کمی متاخر از هایدگر هست نام می برد، که شاید بتوان اینگونه جواب داد که هایدگر در آن زمان مثل بعد از انقلاب در ایران مطرح نبوده و اساسا دعوای هایدگر و پوپر، فردید و سروش بعد از انقلاب و شهادت مطهری داغ شد_ به نظر شما اندیشه شهید مطهری در رویارویی با افکار و مکاتب غربی و به طور کلی غرب شناسی و مواجهه ایشان با مدرنیته از چه نقطه ضعف و یا احیانا عدم التفاتی رنج می برد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما شهید مطهری را عالِمی می‌دانیم که زمانه‌ی خود را به‌خوبی تشخیص داد و با سرمایه‌ی عظیم علمی و فهم عمیق و تعهد و مسئولیتِ دینی بهترین کار را در زمانه‌ی خود انجام داد، حال اگر دانستن و ندانستن نگاه هایدگر در آن کار عظیم که او انجام داد؛ چه اندازه می‌توانست نقش داشته باشد؟ آری! بنا به گفته‌ی رهبر معظم انقلاب، نباید در شهید مطهری متوقف شد، ولی همین امروز هم در بسیاری موارد آثار شهید مطهری با ما حرف دارد. موفق باشید

22449
متن پرسش
با سلام و احترام: اینجانب هفته آینده عازم سفر حج تمتع می باشم. ضمن درخواست حلالیت از شما استاد گرامی و خانواده محترمتان مخصوصاً اقای توکلی که چندین بار مزاحم اوقات شریفشان شدم به عنوان توشه راه مطلبی یا تذکری عنایت بفرمائید. خداوند اجر عنایت بفرماید. خدا حافظ شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به گرد خانه‌ی گِلی می‌گردی، فراموش مکن که در باطن این خانه نوری از ملائکة اللّه با باطن شما در ارتباط‌اند. سعی کنید در آن شرایط که بهترین شرایط اُنس با فرشتگان است، غافل نمانید. موفق باشید

31428

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: مشکلی در باره نحوه مواجهه و عملکرد امیرمومنان و رسول خدا در مواجهه با فتح ایران و روم داشتم. مگر نه اینکه این موفقیت های ظاهری خلیفه اول و دوم بود که توانست نور امیرالمومنین و نور ولایت رو تحت الشعاع ببره همون موضوعی که در رابطه با حضرت اباعبدالله مطرح کردین که کار بجایی رسیده بود که مردم به آنها رجوع نمی کردن (عدم وجود حتی یک روایت فقهی در امامت ده ساله حضرت سید الشهدا) آیا عامل اینها موفقیت های ظاهری خلیفه اول و دوم نبود؟ برای نمونه وقتی شخصی غربگرا در جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری می رسه، احتمالا اگر از افرادی که دل در گرو انقلاب دارند درخواست بشه که کارهایی انجام دهند که موفقیت آن به نام دولت تمام میشه، این کار رو انجام نمیدن، موفقیت تمام عیار چنین دولتی حتما به معنای به حاشیه رانده شدن بقیه جریانهاست. حال سوال دقیقا در همینجاست. اگر این موفقیت های ظاهری باعث می شود که در سایه آن اصل دین، امیر مومنان و امام مجتبی و امام حسین چنین به حاشیه رانده شوند این چه جای بشارت دارد؟ اگر بخواهم سوال را بهتر طرح کنم بشارت پیامبر البته صحیح است ولی با چه تحلیلی این فتح جای بشارت دارد آیا این فتح به هزینه به کنار گذاشتن اصل اسلام ارزش دارد؟ البته همه می دانیم امیرالمومنین هم در این جنگ به خلیفه دوم مشاوره دادند. ------------------------------------------ در اثنای حفر خندق که مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشی از خندق بودند روزی به قطعه سنگ سخت و بزرگی برخورد کردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمی کرد، خبر به پیامبر (ص) دادند پیامبر (ص) شخصاً وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگی را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را بر مغز سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برق از آن جستن کرد، پیامبر (ص) تکبیر پیروزی گفت، مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند. بار دوم ضربه شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگری در هم شکست و برقی از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سرانجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشی شد، حضرت (ع) باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد، پیامبر (ص) فرمود: در میان برق اول سرزمین «حیره» و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز می شوند! و در برق دوم قصرهای سرخ فام «شام و روم» نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهای «صنعا و یمن» را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم باز بر آنها پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما ای مسلمانان! ----------------------------------------------
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید مسئله خلفا در وارونه کردن اسلام بود به این معنا که وجه اصلی دینداری یعنی نظر به حقیقت به حاشیه رفت و ظاهر دین حفظ شد وگرنه اصل موضوع جهاد در راه خدا چه در زمان پیامبر و چه در زمان خلفا، امر شایسته‌ای بود ولی به شرطی که به نیّت ارائه اسلام باشد نه به معنای کسب غنائم. موفق باشید

31050

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خدا قوت. دلنوشته ای از یک جوان ایرانی و ان شاءلله مسلمان «چرا رأی نمی‌دهم» پیامبر اسلام (ص) به ما دو چراغ هدایت دادند یکی قرآن و دیگری اهل بیت، و ما در همه زمان ها می‌توانیم با رجوع به این راهنماها حق را از باطل و گوسفند را از گرگ در لباس گوسفند، تشخیص دهیم ان شاءلله. من تا قبل از احراز صلاحیت های شورای نگهبان قصد داشتم که در انتخابات شرکت کنم اما بعد از آن ظلمی که به مردم شد تصمیمم عوض شد و بعد از مناظره ها مطمئن شدم فرد شایسته ای در بین آنها برای ریاست جمهوری وجود ندارد. چند دلیل عمده برای این کار وجود دارد. اول اینکه در رفتار شورای نگهبان ظلم نابخشودنی اتفاق افتاد چون در گفتار حاکمان این نظام بیان می کنند که انتخابات پرشور و حداکثری را خواهان هستند اما در عمل خلاف آن را اثبات می ‌کنند و جالب اینجاست که تئوریسین های طراز اول حکومت اقدام شورای نگهبان را گامی رو به جلو تعریف می‌کنند و اظهار می کنند که درانتخابات‌های گذشته ما روش غربی را الگوی خود قرار می دادیم و با دو قطبی کردن انتخابات باعث توهین ها و تخریب های زیاد می شدیم اما اکنون با ترکیب تقریباً یک دست نامزدها این اتفاق نمی‌افتد و مردم آگاهانه برخورد می کنند از روی هیجان عمل نمی‌کنند و بیشتر به برنامه‌های نامزدها توجه دارند. متاسفانه برنامه این حکومت همیشه اینگونه بوده یعنی (حذف کردن بجای اصلاح کردن) درست است که توهین و تخریب ناشایست است اما حذف انسانها و افکار آنان هزاران برابر بدتر است. پس بهتر است بجای اینکار، نظارت بر حسن انجام برنامه های تبلیغاتی نامزدها رو تقویت کنند و مثلا قوانین سختگیرانه ای بگذارند که هر کس توهین و تخریب کرد باید جریمه سنگین (مالی و غیرمالی) پرداخت کنه و... این آقایان برخلاف آنچه تصور می کنند این تصمیم باعث ضربه خوردن شدید به حق انتخاب مردم شده است آیا اگر همه کاندیداها را اصلاح طلبان تشکیل می دادند این آقایان اظهار می‌کردند که این اقدام گامی رو به جلو است! اکثر این آقایان متاسفانه فقط از دید خود به مسائل نگاه می کنند و از آن تاسف بار تر اینکه خود را برتر و عاقل تر از مردم تصور می‌کنند. پس به احترام انتخابات آزاد رأی نمی‌دهم. دلیل دوم اینکه به گفته امام خمینی حفظ نظام از اوجب واجبات هست (واجب ترین واجبها) بنا بر همین فتوا حق انتخاب کردن را که خداوند به تک تک انسانها عطا فرموده را وظیفه تلقی می کنند و نه تنها رأی ندادن را بلکه رأی سفید را هم حرام اعلام می کنند (طبق استفتاء جدید از رهبر انقلاب) آن هم بعلت اینکه ممکن است باعث تضعیف نظام شود یعنی هرکس رأی ندهد مرتکب فعل حرام شده است. حاکمان این نظام می گویند که ما حکومت اسلام را اجرا می کنیم و الگوی ما پیامبر و سیره اهل بیت است اما به نظر می رسد اینها فقط جاهایی که به نفع خودشان هست را اسلامی عمل می کنند! مگر حضرت علی علیه السلام ۲۵ سال سکوت نکرد و حکومتی که حق خودش بود را به خاطر صلاح مردم واسلام نبخشید! هنگامی خلافت را قبول کرد که عموم مردم برای بیعت کردن با ایشان، اصرار ورزیدند و در خطبه ۳۳ نهج البلاغه می‌بینیم که حکومت نزد ایشان بسیار کم ازش یا بهتر است بگوییم بی ارزش است. عبد الله بن عباس مى‏‌گويد در «ذى قار» به امير المؤمنين (عليه السلام) وارد شدم او مشغول پينه زدن نعلين خود بود. از من سؤال كرد قيمت اين نعلين چقدر است عرض كردم قيمتى ندارد. فرمود: به خدا سوگند اين كفش نزد من از فرمانروايى بر شما محبوبتر است مگر آنكه حقى را بر پا سازم يا باطلى را بر اندازم. امام حسن (ع) هم به خاطر همان مصلحت مردم و اسلام حکومت را به معاویه داد و یا امام حسین (ع) سالها سکوت کرد تا اینکه هزاران نامه برایش فرستادند و حجت را برخود تمام دید. با این وجود که هم خود می‌دانست و هم اطرافیان به او بارها گفتند که به کوفیان اعتمادی نیست و ممکن است این راه برگشتی نداشته باشد و به تو خیانت کنن اما ایشان نظر مردم را ارجح دانستند و به گونه ای رفتار کردند که نمی‌شود رفتار گذشته انسانها را ملاک عمل امروز قرار دهیم و چون مردم از من خواستند آنها را اجابت می‌کنم با این وجود که همه گذشته آنان را می‌دانم. این رفتار اهل بیت نشان می دهد که حکومت برای آنان هیچ ارزشی نداشت بلکه مردم و اسلام ارزش بوده. اما حاکمان این نظام جمهوری اسلامی برای حفظ حکومت دست به هر کاری می زنند نتیجه می‌گیریم که اهل بیت در حکومت داری انتخاب مردم را بر هرچیزی ارجحیت می‌دادند چون حق انتخاب را خداوند متعال به ما انسان ها عطا کرده و به هیچ کس اجازه نداده که این حق را از مردم بگیرد و برای منافع خود یا هم گروهی های خود از آن سوء استفاده کند. ما در سیره اهل بیت بارها دیده‌ایم که آنها خود را هدایت گرمردم می‌دانستند و نه حاکم بر زندگی آنها. پس به احترام حق انتخاب، رای نمی‌دهم. دلیل سوم اینکه تعدادی از سران نظام گفته‌اند که انتخابات ۱۴۰۰ فرصتی برای کسانی است که در اول انقلاب نتوانستند در رفراندوم شرکت کنند پس هرکس در این انتخابات شرکت کند یعنی در رفراندوم شرکت کرده است و به جمهوری اسلامی رأی داده و من چون این نظام اسلامی را جعلی و دروغین می دانم رأی نمی‌دهم. چون در این چهل سال، کلمه اول یعنی نظام، بنام مردم گرفته نشده است و به عنوان حکومت ترجمه شده است و اسلام را نیز به نفع خود ترجمه و بیان می کنند و هر کس خلاف نظر آنها سخن بگوید یا رفتار کند اشتباه می دانند و دین اسلام را به نفع خود مصادره کرده‌اند نتیجه می گیریم که این نظام اسلامی جعلی است. پس به احترام نظام اسلامی حقیقی رأی نمی‌دهم. دلیل چهارم اینکه رأی دادن و رأی ندادن هر دو تاثیرگذار است و در این بازه تاریخی رأی ندادن باعث می شود که دولت بعدی (به احتمال زیاد آقای رییسی) حواسش را بیشتر جمع کند و به قول معروف هر کاری که دلش می‌خواهد نتواند انجام دهد چون می داند که پشتوانه مردمی ندارد پس با دقت بیشتری عمل می کند. در نهایت هر چه تعداد تحریم کنندگان انتخابات بیشتر باشد فشار بیشتری بر آنها وارد می شود و قدم های خود را شمرده تر بر می دارند حال آنکه ممکن است حکومت در میزان مشارکت هم دست ببرد و آمار آن را بالاتر از واقعیت اعلام کند اما همین اندازه که در بین خودشان بدانند که جایگاهشان در نزد عموم مردم بسیار کم شده است تاثیر خود را خواهد گذاشت و اینکه نوعی همبستگی در بین مردم ایجاد می شود و حس همراهی و همدلی در بین مردم تقویت می‌شود و نیز می فهمند که تعداد زیادی از مردم مانند آن ها فکر می کنند و احساس پشتگرمی می‌کنند و این دستاوردی بزرگ به حساب می آید. پس به احترام وحدت و همدلی رأی نمی‌دهم. دلیل پنجم و خیلی مهم اینکه حاکمان این نظام هرگونه رفتار با مخالفان و براندازان را بر خود حلال می دانند کشتن آنها را در زندان و خیابان، حتی اگر غیر مسلح باشند را گناه نمی دانند چون حفظ نظام از هر چیزی برایشان مهم تر است و رهبر را نائب بر حق امام زمان (عج) می دانند و هر چه او بگوید را بدون «تفکر انتقادی» قبول می کنند و بدتر آنکه وقتی از آنها می‌پرسی چگونه رهبر را نایب امام زمان می‌دانید می‌گویند درک این موضوع احتیاج به ایمان بسیار بالا دارد و شما که ایمانتان کم است نمی‌توانید درک کنید! و با این تفسیر دهان تمام منتقدین را می‌بندند و پرشسگری را در نطفه خفه می‌کنند. اما در صدر اسلام می‌بینیم که امام علی (ع) با براندازان خود یعنی خوارج چگونه برخورد کرد. آنها روزهای زیادی در منطقه نهروان اردو زده بودند و هر جا که می توانستند اعلام می کردند که علی گناه کرده و باید توبه کند و گرنه با او می‌جنگیم اما امام علی (ع) برای آنها پیک صلح و نصیحت می‌فرستاد. تا وقتی که آنان دستشان به خون بی گناه آلوده نشده بود امام با آنها به مهربانی و دلسوزی رفتار می‌کرد و حتی در روز جنگ باز هم به آنان فرصت برگشت داد اما حاکمان نظام جمهوری اسلامی هر گونه مخالفت را حتی در بین خودشان نمی‌توانند تحمل کنند و الان سال‌هاست تلاش می‌کنند کسانی که با تفکر آنها حتی کمی فاصله دارند را از سفره انقلاب کنار بگذارند و این رد صلاحیت های گسترده در چند سال اخیر موید همین تصمیم آنها است. پس به احترام سخن مخالف، رای نمی‌دهم. دلیل ششم اینکه سال هاست که موقع انتخابات در خیابانها و مراکز دانشگاهی کرسی آزاد اندیشی راه می اندازند (صرفا بصورت نمایشی) که بگویند در کشور ما مردم نه تنها در بیان، بلکه در اندیشیدن هم آزاد هستند. اما متاسفانه در عمل شاهد آن هستیم که اینان به گونه ای دیگر عمل می‌کنند چون وقتی رسانه های آنان را مشاهده می‌کنیم از تلویزیون گرفته تا مطبوعات، کتاب ها، رسانه ها اجتماعی، آموزش و پروش و... حتی یک صدای مخالف، که هم نظام و هم رهبری و انقلاب را قبول دارد نیست چه برسد به منتقد نظام... اگر راست می‌گویید در همه جا و در همه وقت کرسی آزد اندیشی راه بیندازید البته با تضمین حفظ جان و آبروی مردم! وقتی همه جا را گرفته اید و بسته اید سخن از آزاد اندیشی صد بار از فحش ناموس بدتر است. پس به احترام آزاد اندیشی رأی نمی‌دهم. دلیل هفتم: بعضی ها مثل آقای همتی (که در مناظره آخر گفت) به اشتباه فکر می کنند که سخن امام خمینی که گفته اند «حفظ نظام از اوجب واجبات است.» منظورش این بوده که نظام مساوی است با مردم، اما در سخنرانی های متعددی که از امام خمینی موجود هست می‌بینیم که ایشان خلاف این را ثابت می‌کنند مثلا وقتی که می‌گویند: حفظ جان مسلمان بالاتر از ساير چيزهاست. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. اين حرف های احمقانه‏ای است که از همين گروه ها القا می‏ شود که خوب، جاسوسی که خوب نيست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نيست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمين واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شراب خمر هم واجب است. "صحيفه امام ، جلد ۱۵ ، ص ۱۱۶" مشخص است منظورشان از اسلام کتب و سنت اسلام نیست چون که در این زمانه از بین رفتنی نیست. اما بدبختی اینجاست که منظورشان حکومت اسلامی (یا روح اسلام است که در نظام جمهوری اسلامی دمیده شده) است و واجب است برای حفظ آن دروغ بگوییم و شراب بخوریم. بدبختی بیشتر اینکه تنها و تنها ایشان و رهبر فعلی چون نایب امام زمان هستند می‌توانند تشخیص دهند که مصلحت اسلام و مسلمین چیست. و اینجاست که بدبختی اعظم نمایان می‌شود که متوجه می‌شویم منتقد رهبر بودن یعنی منتقد اسلام بودن یا مخالف رهبر، می‌شود مخالف اسلام، چون روح اسلام در سیطره وجودی ایشان است. یا جای دیگر گفته اند: «حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، يکجانبه لغو کند" صحيفه امام، جلد ۲۰، صص ۴۵۲- ۴۵۱" یعنی قوانین، بخصوص قانون اساسی تا وقتی ولی فقیه تشخیص دهد خوب است وگرنه لغو می‌کند آنهم یکجانبه و آن هم با مردم تحت حکومت خودش نه بیگانه... و این مخالف صریح قرآن مجید است که بارها توصیه می‌کند که ای مسلمانان به عهد خود وفا کنید وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا (آیه ۳۴ سوره اسرا) و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌شود. فَلَن یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ. (سوره بقره ۸۰) خداوند هرگز پیمان شکنی نمی‌کند. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ. (سوره صف ۲ و ۳) اى کسانى که ایمان آورده اید چرا چیزى می‌گویید که انجام نمی‌دهید نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید. در هیچ جایی از سیره اهل یبت مثالی وجود ندارد که آنها به عهد خود وفا نکرده باشند. یا گفته اند: آن که مکتبی را مسخره می‌کند اسلام را مسخره می‌کند. اگر متعمّد باشد، مرتد فطری است، و زنش برایش حرام است، مالش هم باید به ورثه داده بشود، خودش هم باید مقتول باشد. "صحیفه امام خمینی ،جلد 14 ،صفحه 376" نعوذ باالله این چه اسلام بیچاره ای است که با یک مسخره کردن به خطر میفتد و مسخره کننده را مانند جنایتکار باید اعدام کرد!!! پس به احترام قرآن، اهل بیت (ع) و وفای به عهد رأی نمی‌دهم. پس برای اینان منظور از نظام، مردم نیست بلکه حکومت است. جالب است در خاطره ای که احمد خمینی تعریف می کند می‌گوید که پدرم وقتی مگسی وارد اتاق می شود حاضر نیست آن را اذیت کند بلکه آن را می گیرد و به بیرون می اندازد اما در مقابله با کسی که به نظر او مخالف اسلام هست شدیدترین برخورد را می کند. دلیل هشتم: درخواست های بسیار زیاد کنش گران سیاسی داخل کشور مثل زندانیان سیاسی، خانواده قربانیان تظاهرات های گذشته و... برای تحریم انتخابات. پس به احترام این افراد زجر کشیده در راه آزادی رأی نمی‌دهم. ناگفته نماند با تمام این توضیحات، من از مخالفان براندازی هستم و آزموده را آزمودن خطاست ما یکبار انقلاب کردیم و نتیجه آن را می‌بینیم که به ثمر ننشست. مردم سال ها است تلاش می‌کنند تا از درون حکومت، اصلاح های اساسی در راستای منافع مردم و اسلام راستین را رقم بزنند اما متاسفانه نظام ثابت کرد که اصلاح ناپذیر است. از طرفی مخالف تقلید کامل از غرب هم هستم چون بسیاری از رفتارهای آنان برخلاف روح معنوی انسانیست. البته باید از دست آوردهای آنان کمال استفاده را برد و با آنها رابطه ای متعادل و مطابق منافع مردم داشت. در انتها ممنون می‌شوم جناب طاهرزاده گرامی، نظرات مرا مو به مو نقد کنید تا ان شاءلله در مسیر انصاف قرار داشته باشد. چون از خداوند منان خواستم کمکم کند تا تصمیم درست را بگیرم و در ذهنم خطور کرد که به شما پیام بدم. خدایا همه مارا به راه راست هدایت فرما. و همینطور همه گمراهان وظالمین را هدایت کن، هدایت کن، هدایت کن و اگر هدایت نشدند آنها و تخمشان را از روی هستی برای همیشه نیست و نابود کن به برکت اسم اعظمت یا رب العالمین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث،‌بحث مفصلی است. عرایضی در کانال «ندای اندیشه» داشته‌ام که خوب است سری به آن کانال در این رابطه بزنید. https://eitaa.com/nedayeandishe/155 موفق باشید:

29904
متن پرسش
سلام استاد: در رابطه با کتاب خویشتن پنهان دو سوال دارم: ناقص الخلقه هایی هستند که یک بدن دارند و دو سر: سوال اول: با توجه به فرمایشات شما اینگونه نتیجه گرفته می‌شود که دو نفس هستند که یک ابزار دارند و هر دو بر یک تن حکومت می‌کنند. سوالم اینست در این مورد اگر تضاد در اراده این دو نفس بوجود بیاید چگونه توجیه می‌شود؟ مثلا یک نفس بخواهد دستش را بالا ببرد ولی آن نفس دیگری بخواهد همان دست پایین باشد. سوال دوم: چرا با بودن دو سر و یک بدن، دو نفس بوجود می آید ولی اگر ناقص الخلقه ای باشد که دو بدن به هم چسبیده داشته باشد و یک سر، می‌گوییم یک نفس وجود دارد. سوال اینجاست از کجا معلوم که نفس زاییده همین سر و مغز نباشد؟ بگذارید جور دیگر سوالم را بپرسم: ناقص الخلقه هایی هستند که حتی ممکن است ۸۰ درصد بدن خود را به صورت مادرزادی نداشته باشد ولی چون سر دارد نفس هم دارد ولی اگر ناقص الخلقه ای باشد که تمام بدن را داشته باشد ولی سر را نداشته باشد نفس را ندارد. خب از کجا معلوم این احساس درک من یا نفس زاییده همین سر نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً هرکدام مطابق امکان‌شان که نسبت به بدن مشترک دارند، اراده می‌کنند و لذا این دو نفس می‌پذیرند در شرایط اتحاد با همدیگر، نفسِ خود را تدبیر کنند. ۲. نفس ناطقه جهت حضور در بدن، بستر تدبیر می‌خواهد وگرنه اگر بدن داشته باشد ولی سر او را از بدن جدا کنند چون میدان تدبیر ندارد از بدن منصرف می‌شود. موفق باشید  

28145
متن پرسش
سلام استاد: بعد از سالها دست و پا زدن در ورطه عصیان و گناه و آرزوی اصلاح شدن و از دست دادن دوران جوانی اکنون به این نکته رسیده ام که کلید اصلاح و نقطه شروع سختی دادن به این بدن خاکی و دور شدن از تن پروری و راحت طلبی است. در حالی‌که از بچگی لوس و تنبل بوده ام و اکنون نسبت به جوانی روحیه ام هم خیلی ضعیف تر شده است. از کجا شروع کنم؟ چه کنم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بر اساس برنامه‌ی شریعت الهی که چندان هم نیاز به سخت‌گیری ندارد، باید عمل کرد. مهم معارف الهی است که باید پشتوانه‌ی اعمال ما باشد. سیر مطالعاتی سایت، پیشنهاد ما است. موفق باشید

26564

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به نزدیکی به انتخابات مجلس و عدم اطلاع من در مورد نفرات کاندیدا و اهمیت مشورت گرفتن از اساتید و افراد معتمد و آگاه می خواستم لطف بفرمایید در صورت امکان پیشنهادتون و معرفی نفرات اصلح رو بفرمایید که مطمئنا کمک زیادی به بنده خواهد بود. البته من در تهران هستم. پیشاپیش از شما ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایتان شوم! از بس بحمداللّه در این دوره جوانان خوبی به صحنه آمده‌اند، بنده در خود اصفهان هم مانده‌ام که چگونه بین این‌همه خوب، ۵ نفر را انتخاب کنیم. حال از ما از تهران سراغ می‌گیرید که مغز آدم سوت می‌کشد که چگونه بین این‌همه خوب باید ۳۰ نفر را انتخاب کرد؟!! موفق باشید

24842
متن پرسش
سلام: اشاره ای داشتید به اینکه حضرت امام در بیرون از منزل خوش تیپ بودند و از پارچه انگلیسی برای عبا استفاده می کردند. پس ساده زیستی و همسطح شدن با فقرا برای رهبر جامعه چه می شود؟ اگر یک طلبه که یک عبای معمولی وصله پینه، امام رو می دید چه می شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر سادگی که همیشه مدّ نظر اسلام است؛ ظاهر مؤمن باید آراسته باشد. به همین دلیل پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بهترین عطرها را استفاده می‌کردند. خوب است سری به کتاب «سنن النّبی» تألیف آیت اللّه طباطبایی بزنید. موفق باشید

24565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده مباحث غرب شناسی و انقلاب اسلامی و خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی و جزوات مربوط به فلسفه ی غرب جنابعالی را در مدت یک سال کار کردم و با توجه به تاکیدی که جنابعالی در مورد شناخت غرب دارید و مخصوصا فلسفه ی هایدگر بنده تصمیم گرفتم مدتی روی فلسفه ی هایدگر کار کنم می خواستم بنده را راهنمایی کنید که برای فهم درست هایدگر مخصوصا کتاب هستی و زمان چه مقدماتی را طی کنم آیا شرح صوتی این کتاب موجود است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بعد از چشیدن «حکمت متعالیه» و درکِ فهمی که در قوم ایرانی‌شیعه‌ی ما به ظهور آمده، برای مطالعه‌ی «هستی و زمان» شرح آقای دکتر صافیان خوب است. به نظرم مرکز سها، صوت آن درس را در اختیار دارد. موفق باشید

24556
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مبحث معرفت شناسی در مسئله مطابقت بدیهیات اولیه با واقع جوابی که داده می شود آن است که: مفاهیم به کار رفته در اینها برگرفته از علم حضوری هستند. مثل هر معلولی احتیاج به علت دارد. آیا علم به خود این مسئله نیز که اثبات می شود برگرفته از علم حضوری اند، علم حصولی نیست؟ آیا دور باطل نمی شود؟ یا وقتی می گویند در قضیه هر معلول محتاج علت است با تحلیل مفهوم معلول این نتیجه می رسیم معلول موجودی است که نیاز به علت دارد و این از طریق علم حضوری یافت می شود پس با عالم خارج مطابقت دارد اگر سوال کنند که آنچه با علم حضوری یافت می شود شخصی است (وابستگی اراده به نفس) چگونه آن را تعمیم می دهیم؟ و در جواب گفته شود که از آن جهت که هر چیزی جز در مواردی که با علم حضوری مصداق بودن آن برای معلول ثابت است با برهان عقلی یافت شود که مصداق معلول است آن را تعمیم می دهیم. آیا این نیز خود علم حصولی نیست و دوباره دور باطل نیست؟ چگونه مسئله حل می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. آری! انسان ابتدا رابطه‌ی علت و معلول را به صورت علم حضوری در بین خود و حالات خود احساس می‌کند و آن را به امور بیرونی تعمیم می‌دهد. در این مورد نکاتی در جزوه‌ی «فلسفه‌ی غرب» در رابطه با نظر دیوید هیوم نسبت به علیت عرض شده است که عیناً برایتان کپی می‌گردد. موفق باشید

عليّت‏: هيوم در راستاى گرايش تجربى مسلكى‏ اش كه فقط به دريافت‏ هاى حس و مشاهده و تجربه اعتماد و باور دارد «عليت» يعنى رابطه علت و معلولى بين دو شى‏ء را بالكل مردود مى ‏داند مى‏ گويد: در وهله اول مى ‏بينيم همه اشيايى كه علت و معلول به شمار مى ‏آيند «هم‏ پهلو» هستند، در حالى‏ كه چه بسا شيئى با شى‏ء ديگر «هم‏ پهلو» باشد ولى علت آن به شمار نيايد و اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى هم داشته باشد؟ و چرا نتيجه مى‏ گيريم چنين علت‏هاى خاص بايد چنين معلول‏ هاى خاص را داشته باشند. يعنى چرا بايد اين معلول‏ها را به خدا نسبت دهيم و چرا بايد خدا را علت اين معلول‏ها بدانيم؟ ما چون بارها به تجربه «هم ‏پهلويى» آتش و گرما را مشاهده كرده‏ ايم يكى را علت و ديگرى را معلول مى‏ دانيم. گويا هيوم فكر كرده است اعتقاد به علت بر اساس تجربه بوده است و آن هم تجربه حسى. و بعد هم گفته ما فقط «هم‏ پهلويى» را مشاهده و تجربه‏ كرده ‏ايم و نه خود عليت را. و چون عليت را مشاهده نكرده‏ ايم نمى ‏پذيريم. در حالى‏ كه در جواب هيوم بايد گفت: اولًا؛ اصل عليت يك اصل عقلى است كه از حقايق عينى نشأت گرفته است، مثل حركت و قانون عليت قضيه ‏اى عقلى و علمى حصولى است كه از علم حضورى نفس به افعال خودش به‏ دست آمده است. يعنى نفس امورى مثل اراده را در خودش به علم حضورى مى‏ يابد كه سنخ وجود آن «تعلقى» يعنى قائم به غير است، و نفس به آن وجود مى‏ دهد، ولى وجود نفس بستگى به آن اراده ندارد و پس از علم حضورى به رابطه ‏اى كه بين نفس و فعل آن محقق است، عقل اين رابطه را تحليل مى‏ كند و خصوصيات مصداق را ملغى كرده و ماهيت نفس و ماهيت اراده و زمان و مكانِ آن اراده را كنار مى‏ گذارد و تنها به سنخ وجود نفس و اراده اش نظر مى ‏كند و به حكم كلىِ عليّت مى ‏رسد كه بر تمام مصداق‏هاى علت و معلول صادق است كه يكى عين نياز به ديگرى است و اولى علت است و دومى معلول. يعنى بر عكس ادعاى هيوم عليت از طريق مشاهده و تجربه مادى به دست نيامد كه صرفِ «هم‏ پهلويى» تجربه شده باشد، بلكه در تجربه صرفاً مصداق‏هاى عليت مطرح مى‏ شود و اگر خصوصيات واقعى علت و معلول بر آن‏ها تطبيق كرد به عنوان علت و معلول پذيرفته مى‏ شود. ثانياً عليت يك واقعت عينى است كه حس و عقل به وجود آن در عالم محسوس پى مى ‏برند و همچنان‏ كه حس و تجربه به تنهايى از حركت، فقط سكون‏ هاى متوالى دريافت مى ‏كردند، از عليت هم حس و تجربه به تنهايى فقط «هم‏ پهلويى» و «تقارن بين دو شى‏ء» را دريافت مى‏ كنند و نه همه واقعيت عليت را هيوم بر اساس همان گرايش تجربى خود كه تنها مى‏ خواهد آنچه را كه مشاهده و تجربه مى ‏كند بپذيرد مى‏ گويد: اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى داشته باشد؟ يعنى چون علت را در كنار اين پديده كه وجودش آغازى دارد نمى ‏يابيم، نمى ‏پذيريم كه آن پديده نياز به علت دارد در حالى‏ كه اگر وجودش آغاز دارد، يعنى عين بودن نيست، و بودنش از خودش نيست، چرا كه اگر بودنش و وجودش از خودش بود بايد بى ‏آغاز موجود باشد در حالى‏ كه آغاز دارد يعنى وجودش ذاتاً وابسته به غير است و عقل نمى ‏پذيرد وجودى كه ذاتاً وجودش وابسته به غير است بدون علت باشد. مى‏ گويد: ما چون به تجربه و مشاهده نيافته‏ ايم كه هرچيز كه آغاز به بودن مى‏ گذارد علتى دارد. پس اين يك باور است و چون بنا است زندگى انسان‏ها امكان پذير باشد بايد به اين باورها اعتماد كرد. يعنى خود هيوم هم در زندگى به صرف دريافت‏ هاى حسى نمى ‏تواند زندگى كند، ولى به جاى اين‏كه بگويد به كمك استعدادى ديگر به نام عقل متوجه عليت مى‏ شويم و زندگى بر اساس اعتماد به عليت يك زندگى عقلانى است مى‏ گويد اعتقاد به وجود علت يك باور است.

24357

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با مشکل وسواس در مسائل حق الناسی چگونه برخورد کنم؟ بعضی مسائل پیچیده اند و نمی دانم تکلیف دارم یا نه. اگر به مسأله توجه نکنم، ممکن است مدیون باشم. اگر بخواهم احتیاطا پیگیری کنم، تکلف زیادی دارد، گاهی اوقات هم فکر می کنم تکلف ندارد و از تنبلی ام است که تکلف و سختی احساس می‌کنم. نهایتا من می مانم و اضطراب زیاد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد عرف مؤمنین را باید ملاک خود قرار دهید تا گرفتار افراط و تفریط نشوید. موفق باشید

24240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار لطفا بفرمایید: ۱. بنده به لطف خدا کشش و علاقه ای به پروردگار دارم که اغلب در توسلات و توجهات به خداوند به زبانم جاری می شود که «خدایا دوستت دارم و نحن الیک راغبون و...» ولی وقتی از حالت اتصال و خلوت با خدا خارج می شوم و مثلا آماده خواب می شوم هراسی به ذهنم می آید که این لاف عشق که می زنی تاوان دارد و نکند که از پس امتحان الهی برنیایم و در واقع آن طور که ادعا کردم رفتار نکنم. اگر ممکن است راهنمایی ای بفرمایید. ۲. استاد بزرگوار مسائلی مثل معرفت النفس و معاد و امام شناسی در همان فضایی که شما تدریس فرمودید در حد مخاطب لازم است مطرح شود؟ منظورم این است که باید دنبال مخاطب خاص با علاقه خاص گشت یا باید مخاطبان را متوجه اهمیت این مسائل کرد و بحث را مطرح کرد ( شما در درسهای مصباح الهدایه جایی فرمودید کسی که جانش این مسائل را تصدیق نمی کند در واقع رزقش جای دیگری است و نباید وارد این مسائل شود. آیا مسائل معرفت النفس و معاد و کلا اعتقادات هم از همین سنخ است یا باید همت کرد و به جامعه کمک کرد تا عقایدش را اصلاح کند)؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با کریمان کارها دشوار نیست؛ ‌به خودتان سخت‌گیری نکنید. ۲. به نظرم روح‌ها روی هم رفته طالب مباحث معرفت نفس و معاد هستند اگر حالت آموختنی نباشد و حضوری باشد. موفق باشید

24150

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: آیا حکمت متعالیه روح بخاری را قبول دارد؟ محل این روح بخاری کجاست؟ یعنی ارتباط این روح بخاری با بدن و نفس چگونه است؟ و کار این روح بخاری چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین چندان در دستگاه خود به این نوع موارد نپرداخته. موفق باشید

24102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد چه می شود که بیکن پدر علم تجربی و یا کانت پدر علم مدرن خوانده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرحی که آقای بیکن و یا کانت در شرایط تاریخی خود مطرح می‌کنند مطابق روح تاریخی خود و آمادگی مردم آن زمان است و به همین جهت بنیاد تاریخی آن‌ها می‌شود. در این مورد در شرح کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعه‌نیافتگی» عرایضی نسبتاً مفصل شد. اگر بخواهید فلسفه‌ی غرب را دنبال کنید در هر صورت نمی‌شود از آن نگاه که آقای دکتر داوری مدّ نظر قرار می‌دهند، غفلت کرد. موفق باشید

24055
متن پرسش
جناب استاد سلام: طبق سوال ۲۴۰۵۰ فرمودید: (همه‌ی حکما علوم تجربی را غیرِ یقینی می‌دانند. به گفته‌ی ابن‌سینا، علوم تجربی «ظنون متراکمه» است یعنی به هر حال ما تجربه‌های مکرری را انجام می‌دهیم و بر اساس قاعده‌ی «حکم‌الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» به بقیه‌ی آن‌چه تجربه نکرده‌ایم، سرایت می‌دهیم. آری! آن حکم، یقینی است، ولی تجربه‌ی ما در هر حال بر اساس تکرارها به‌دست آمده است و این فرق می‌کند با آن نوع یقین عقلی که با استدلال حاصل می‌شود. موفق باشید) بنده متوجه نشدم آخر تجربه و علوم تجربی یقینی هست یا خیر؟شما میفرمایید حکما میگویند علوم تجربی غیر یقینی است درصورتی که در همان جواب چند خط پایین تر میفرمایید آن حکم یقینیست ،اینجور که بنده متوجه شده ام حکما فقط یقین عقلی که استدلالی باشد را یقین میدانند و تجربه که یقینی باشد را یقین نمیدانند،در صورتی که همان بسط دادن یک یا چند امر تجربی مشابه به دیگر همانند های تجربه نشده نوعی استدلال عقلی هست با این توضیح که: قوانین طبیعت از گذشته تا به حال تخطی نشده و ثابت میباشد و پیشرفت علوم تجربی هم به دلیل همین ثبوت قوانین طبیعت میباشد و چون این عالم درارای نظم سازمان یافته هست پس خالقی حکیم و مقتدر دارد و چون حضرت حق عین اَحدیت است یعنی همه‌ی صفات او در یگانگی مطلق و ثبات هستند و نظم یعنی یگانگی بین اعضاء، و چون عالَم تجلی نور احدیت حضرت حق است در ذات خود عین نظم و ثبات است و مخلوقیت و منظم‌بودن عالم یکی است پس میتوان به راحتی به قوانین طبیعت و تجربه یقین پیدا کرد و آن را بسط داد چون قوانین طبیعت ثابت است و تا این دنیا موجود هست این ثبات هم هست چون این عالم تجلی نور ذات حضرت حق میباشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز برگشتیم به اول قضیه!! که عرض شد در هر تجربه‌ای قیاسی خفی وجود دارد. بحث در یقینی‌بودنِ آن قیاس است که همان «حکم‌الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» می‌باشد و نه یقینی‌بودنِ علوم تجربی که بر اساس «ظنون متراکمه» نوعی اطمینان برای انسان به‌وجود می‌آورد بدون آن‌که مثل قضایای استدلالی، یقینی باشد. موفق باشید

23259
متن پرسش
سلام: روایتی با این مضمون فرمودید که کسی که یک مقدار خوف بر رجا و یا برعکس پیشی بگیرد در کلاس ائمه اطهار نیست. حال تکلیف حضرت عیسی چه می شود که رجا بیشتر بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن روایت می‌فرمایند نباید خوف طوری بر انسان غلبه کند که موجب یأس از رحمت خدا گردد، و رجاء نیز نباید طوری غلبه کند که انسان نسبت به وظایف الهی‌اش بی‌تفاوت باشد. با توجه به این دو امر، خداوند دوست دارد که در عین انجام وظایف، امید به رحمت او بیشتر باشد. موفق باشید  

31561

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما: چند روزی است که در فضای مجازی عکسی از زیارت نامه ای برای امام خمینی پخش می شود. که این گونه شروع می شود : «الله، وذریة و وصِیهِ، السلام علیک یا روح الله، الامام الخمینی و....» نظر شما در مورد این کار چیست؟ آیا این کار درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده در جریان هستم زیارت‌نامه‌ای است که حضرت آیت الله جوادی بر مبنای معارف دینی و سیره معصوم در رابطه با حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تنظیم کرده‌اند که بسیار حکیمانه و عالمانه است. موفق باشید

نمایش چاپی