بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام واحترام خدمت استاد عزیز و پدر مهربان: ان شاءلله که حالتان خوب و به دور از جمیع بلیات عرضی و سمایی باشید و عزاداری هایتان مقبول درگاه حضرت حق قرار بگیرد. غرض از مزاحمت اینکه بنده در سال نود و پنج در راه کربلا با بنده خدایی آشنا شدم که ایشون این حقیر غرق در گناه رو با مباحث شما آشنا کردند و به فضل خدا و عنایت اهل بیت علیهم السلام‌ طی این چند سال بنده به واسطه ی اون بزرگوار که عاشق شما بود شروع به گوش دادن مباحث صوتی شما نموده و به لطف خدا با اینکه شغلم نقاشی ماشین است چه در حین کار و چه در منزل با سخنان حق شما انس گرفته و تا الان موفق به استفاده از ۱. برهان صدیقین ۲. معرفت نفس ۳. حرکت جوهری ۴. رساله الولایه ۵. تفسیر سوره حمد ۶. مصباح الهدایه ۷. چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی ۸. برکات نظر به صرف الوجود ۹. آشتی با خدا ۱۰. آداب وصلاه ۱۱. حدیث عنوان بصری ۱۲. جنود عقل و جهل ۱۳. معاد ۱۴. شرح مقالات استاد شجاعی شده ام و تا جایی که ممکن بود یاداشت برداری کرده ام تا اینکه آن بزرگوار حدود یک سال و نیم قبل در سن چهل و شش سالگی فوت کردند و بنده تا به امروز مشغول این مباحث بودم تا اینکه به لطف خدا تمام شد. حال از شما تقاضامندم تا بنده را برای ادامه راه کمک و دستگیری کنید و بفرمایید که چه صوت هایی و چه کتابهایی را پیگیری کنم. راستی اگر زحمتی نیست برای آن یار سفر کرده به نام علی اکبر کرمی فاتحه ای قرائت بفرمایید. از اینکه با متن بلندم وقت گران بهای شما را گرفتم شرمنده ام قربون تون برم. خدا به شما طول عمر با عزت زیر سایه ی امام زمان علیه السلام عنایت بفرماید. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند آن عزیز را رحمت کند. شما که بحمدلله چیزی باقی نگذارده‌اید! ۲. پیشنهاد بنده آن است که به سوی سوره‌های قرآن و مباحثی که در این رابطه شده است، رجوع فرمایید مثل سوره‌های آل عمران و نساء و نازعات و جاثیه و مطففین. موفق باشید

31440

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد عزیز من با آثارتون چند سالی است که مانوسم ولی اجازه دارم یک نقدی به آثارتون خصوصا کتاب معرفت نفس و کتاب از برهان تا عرفان داشته باشم؟ استاد این دو کتاب شما علیرغم اینکه دنیای جدیدی به رویم باز کرده و من با خواندن این مطالب بسیار به وجد می آیم و لذت می‌برم ولی بسیار ذهنم را پر از ابهام و سوال کرده و این به دلیل کامل و جامع نبودن مطالبی است که شما فرمودید. مثلا گاهی وقت ها سوالاتی به ذهنم می‌رسد که در سایت از شما می‌پرسم و شما یک مطلب و یک باب جدیدی را به رویم می‌گشایید که منتها چون خیلی خلاصه جوابم را می‌دهید ذهنم را از جنبه های مختلفی پر از ابهام می‌کنید. یک علت دیگر این پریشانی ذهن را من این می‌دانم که این مباحث نابی را که من از شما آموختم خیلی پله پله بیان نفرمودید تا ذهن یک نظم و انسجامی پیدا کند. مثل این می‌ماند که چشم بسته دستم را گرفته‌اید و به یک دنیایی واردم کرد‌ه‌اید که از یک طرف خوشحالم که وارد شده‌ام و از طرف دیگر از نظر ذهنی احساس سردرگمی می‌کنم و آن دنیا خیلی برایم مجهول است. یا مثلا مثل این می‌ماند که یک کلیاتی از فنون کشتی را به من یاد داده‌اید و بعد من را وارد مسابقات جهانی کشتی کرده اید و همزمانی که دارم با حریف کشتی می‌گیرم شما در کنار تشکِ کشتی دارید به من فنونی را یاد می‌دهید تا از پس حریف بر بیایم. درصورتی که قبل از اینکه من وارد مسابقات بشوم بایستی تمام پیچ و خم و مفاهیم را به صورت منظم به من آموزش بدهید تا من سر تشک‌ِ کشتی دو فن را با هم قاطی نکنم و دست و پای خودم را به هم گره نزنم. استاد من به شدت به این مباحث علاقه دارم و از اینکه مرا وارد این مباحث کرده‌اید بی نهایت ممنونم. ولی می‌خواهم این مباحث را خیلی جامع تر و کامل تر دنبال کنم. اصلا خودِ آثار شما به من این انگیزه را داده تا قصد چنین کاری را بکنم. حالا از شما درخواست دارم که چکار کنم؟ از کجا شروع کنم؟ از چه کتابهایی شروع کنم؟ آیا باید بروم منطق بخوانم و بعد آرام آرام فلسفه بخوانم و بعد وارد حکمت متعالیه بشوم؟ ولی خب این کار یک پروسه زمان بر هست که شاید ۵_۶ سال طول بکشد. شایدم بیشتر! استاد بی ادبی مرا ببخشید! من خیلی وام دار شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید إن‌شاءالله این مباحث، افقی را برای امثال حضرتعالی بگشاید تا بیش از پیش به سوی متون اصلی مثل حکمت متعالیه و یا از طریق تفسیر المیزان به سوی قرآن سیر بقرمایید. بد نیست سری به کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی بزنید. در ضمن فراموش نکنید که انسان‌ها دارای ذوق متفاوت هستند، تلاش کنید ببینید ذوق شما اقتضای چه مباحثی را دارد. موفق باشید

31236

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر آئینه ها و تجلی های خداوند. استاد طاهرزاده عزیزتر از جان، بنده حقیر و ذلیل خدا، بسیار از لحاظ فضای خانوادگی و ژنتیکی، طبع تندی دارم، و تسلط بر کنترل خشم خود ندارم، هر چقدر هم دعا می‌کنم، و از خدا می‌خواهم، در موارد بزنگاه انگار اصلا یک دفعه شخص دیگری می‌شوم و قدرت کنترل نفس خود را در محضر حضرت العالمین از دست می‌دهم، بعد هم بی آبرو میشم در محضر خدا و همچنین بنده خدا، چه کنم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این منحصر به جنابعالی نیست و اگر به لطف الهی در رفع آن حساس باشید و بدانید شیطان در این موارد تا هلاکت انسان در صحنه است، سعی می‌کنید در میدان‌هایی که موجب چنین غضب‌هایی می‌شود، قرار نگیرید و اگر هم پیش آمد در اسرع وقت جبران کنید تا إن‌شاءالله به مرور رفع شود. کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» در این مورد مفید خواهد بود. موفق باشید

30726

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شما مطالب قابل تامل زیادی در سایت خود دارید که اکثرا باعث هدایت مردم می‌شود انشالله اما انتقادی از شما دارم: شما در فایل ۵۱ تفسیر سوره زمر (دقیقه ۳۶) بیان می‌کنید که «امام خمینی در بهشت زهرا نبود که سخن گفت بلکه خداوند از زبان او حرف می‌زد و او دیگر منی نداشت!» آیاتی در قرآن داریم بر پیمان خداوند که خودتان بهتر از من می‌دانید مثل آیه ۸۰ سوره بقره «فَلَنْ یُخْلفَ اللّهُ عَهْدَهُ: خداوند هرگز پیمان شکنی نمی‌کند.» یا آیه ۱۱۱ سوره توبه «وَ مَنْ أوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ: چه کسی به پیمانش پایبندتر از خداست؟» حال با وجود اینکه شما می‌دانید امام خمینی به بسیاری از قول های خود در بهشت زهرا نتوانستن عمل کنن، یعنی خداوند نتوانست به قول خودش عمل کند نعوذبالله!؟ یعنی خداوند بد عهدی کرد!؟ آیا این حرف شما دروغ بستن به خداوند متعال نیست!؟ (گناه کبیره) چگونه از عذاب الهی نمی‌ترسید و خود را سالک الی الله می‌دانید؟ در سیره اهل بیت آیا مثالی دارید که أئمه (ع) قولی داده باشند و به آن عمل نکرده باشند؟ پاسخ شما چیست؟ ان شاءلله خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که موانع عدم تحقق اراده‌ی الهی به معنای این نیست که وعده‌ی انبیاء کذب بوده است؛ مگر موانع عدم تحقق برنامه‌ی حضرت علی «علیه‌السلام» که به وسیله‌ی دشمنان آن حضرت انجام شد را باید به پای امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» گذاشت؟! یا اگر امروز مردم اهل زمین به توحیدی که انبیاء آورده‌اند، منوّر نشده‌اند را باید بر عدم موفقیت انبیاء حمل کرد؟! موفق باشید

30386
متن پرسش
سلام و تبریک ایام خدمت استاد عزیز: ببخشید استاد، میشه واژه سوبژه و اوبژه رو که توی کتابهاتون آوردید به زبان ساده برام بیان کنید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رفقا بعضاً همین سؤال را داشتند، عیناً جوابی که تهیه شده، خدمتتان ارسال می‌شود:

1- اگزیستانس: حالت حضوری و وجودی که انسان خود را در جهان احساس نماید، وجهِ اگزیستانس اوست. مثل آن‌که انسان خود را در حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی احساس کند، نه آن‌که به عنوان یک باور دینی در کنار انقلاب اسلامی باشد.

2- اُبژه کردن یک چیز یعنی آن را به عنوان یک واقعیت در بیرون از ذهن مدّ نظر قراردادن. و سوبژه کردن یعنی آن‌که موضوع را در ذهن مدّ نظر قرار دهیم. وحدت وجود حالتی است که انسان خود را در همه‌ی هستی می‌یابد. بنابراین بحث سوبژه و ابژه دیگر در میان نیست، بلکه بودِ او عین حضور در خارج و عین یافتی است که به یک معنا در ذهن است، ولی دیگر همه‌ی بودِ او آن موضوع را فهم می‌کند، نه آن‌که در ذهن خود آن را مدّ نظر قرار دهد.

3- متافیزیک‌کردن یک موضوع یعنی آن را به صورت مفهومی درآوردن، به جای آن‌که خود را با آن واقعیت یگانه کند.

4- سکولاریسم، نگاهی است که انسان پدیده‌ها را صرفاً با نگاه مادی و غیر قدسی بنگرد.

5- دازاین، نحوه‌ی بودن انسان است در جهان به همان معنایی که اگزیستانس خود را مدّ نظر قرار دهد به جای آن‌که خود را یک چیز و جهان را چیز دیگر بداند.

6- بروکراتیک کردن یعنی موضوع را گرفتار نظام اداری قراردادن.

7- رئالیسم یعنی به واقعیت موضوع نظر داشتن.

8- هرمنوتیک، نگاهی است که انسان با نظر به هر متنی، سعی دارد روح تاریخی که آن متن یا آن فرد را فرا گرفته است، مدّ نظر قرار دهد هرچند ممکن است آن روح تاریخی تماماً در الفاظ نیاید ولی نگاه هرمنوتیکی سعی می‌کند روحی که منجر به آن حرکات و آن الفاظ شده است، مدّ نظر قرار دهد.

9- پوزیتیویسم، نگاهِ حسّی‌گرا و تجربی‌گرا می‌باشد.

موفق باشید

28186
متن پرسش
سلام علیکم: در یکی از پاسخهای قبلی تان، درباره محرومیت ما نسبت به داشته هایمان و همان بحث استحاله در ذیل توسعه و نظام سازی مدرن فرمودید و اینکه جهانی بین دو جهان طلوع کند که البته صبر و همت خاصه خویش را می طلبد. به نظرم خروج از این به اصطلاح تذبذب تمدنی که در آن سوال مورد پرسش بود، اگر بخواهیم عبور کنیم و به خودآگاهی تاریخی جهت طلوع تمدن نوین اسلامی برسیم، بایستی اول از همه این را بفهمیم که تمدنها و نظام فرهنگ، یک شبکه به هم پیوسته و منسجم و در امتداد هم هستند و همچنین تمدنها، تحمیل گر اند. این تحمیل گری تمدنها واقعا مورد درک واقع نشده و خودش یک معضل و تشتت ایجاد کرده است. همین الان در حوزه های مختلف، بستر تمدنی مدرن را آورده ایم و نظام آنرا وارد کشور کرده ایم و حالا برای اینکه با مبانی انقلابی و دینی هم تضاد نداشته باشد و بتواند با روح عقاید ما هم همگونی ظاهری پیدا کند، از معارف اسلامی و چند حکم شرعی استفاده کرده ایم و بعد درون آن بستر نظام مدرن از این معارف و احکام استفاده کرده ایم و گمان هم کرده ایم یک راه معتدل و معقول و صحیح در جهت تمدنی را استفاده کرده ایم و توانسته ایم هم از تجارب بشری و مدرن بهره ببریم و هم خب با مبانی اسلامی و انقلابی تعارض ندارد و ما از معارف شریعت برای تصحیح و توجیه و شکل گرفتن آن استفاده کرده ایم. مثال عرض می‌کنم،بسترهایی مثل بانک و بورس و بیمه و ساز و کارها و نهادهای اقتصادی مدرن را آورده ایم و آنها خود را بر بستر اقتصادی ما تحمیل کرده اند و در زندگی ما تثبیت شده اند بعد فکر کرده ایم با اقتصادنا شهید علامه صدر و احکامی مثل مضاربه و قرض الحسنه می‌توان این بستر را همگون با معارف اسلامی کرد و بدون اختلاف با مبانی شرعی کرد و شرائع اسلام را در همین بستر جلو ببریم. اما واقعا غافل شدیم که نظام توسعه و اکونومی مدرن بر جامعه و بستر اقتصادی ما تحمیل شده است و با تحمیل گری نهادها و بستر مدرن بر جامعه انقلابی ما رو به روییم و نتیجه این تحمیل گری چیزی جز همین بحران تمدنی و تذبذب تمدنی نیست و ما از معیشت اسلامی و تمدنی خود دور افتاده ایم و این است که مجبوریم از قواعد خاص آن که ذیل نظام فکری اجتماعی مدرنیته است تبعیت کنیم و بسیاری معاهده ها و قواعد را بپذیریم و دوباره در یک حیرانی به سر ببریم. اما من با طرح بحث تکمیل الگوی پیشرفت اسلامی که از سوی حضرت آقا دو سال پیش مطرح شد و افق گذاری که ایشان برای ۵۰ سال آینده ایران اسلامی کردند و افق تمدن نوین اسلامی هست، بسیار به گذار از این وضعیت امیدوارم و شاید گفته شود بی صبری و عجولی یا غیر واقع بینی است این نوع دیدگاه من، ولی واقعا بشخصه باز شدن این مسیر و آن چیزی که ان شاء الله می‌شود ما را در بر بگیرد، حس می‌کنم. وقت آن است بدون بی صبری و در عین حال بدون ترکیب گری ها و بی دقتی های تمدنی مان و بدور از یاسی که ما را در این مسیر زمین گیر می‌کند و خود مانعی برای حرکت است و ما را درگیر یک سیر عادی و گزینش گری در زندگی و اجتماع مان می‌کند، با بصیرت تاریخی و تمدنی، معارف اسلامی را در نگاه کلان و تمدنی و نظام ساز ببینیم و با توجه به مسئله اسلام و مقتضیات زمان، طرح تمدنی خود را پیش ببریم و در برخورد با تمدن و نظام مدرن بدون التقاط و گزینش گری و ترکیب گری یا انزوا و تردید مدرنیته یا غربگرا و مدرنیزه شدن، نظام های مدرن را با تحمیل گری خاص شان نپذیریم بلکه عناصر و ابزاری که می‌تواند مثبت و موثر باشد و در ذیل نظام تمدنی ما معنا شود را در روح عقاید و تمدن مان مستحل کنیم کما اینکه شهید آوینی فرمود باید با بصیرت، ابزار و جسم این قالب ها را در روح عقاید خویش مستحل کنیم. کما اینکه خود شهید آوینی در روایت فتح چنین کرد و با بصیرتی که نسبت به ساختار هنر مدرن من جمله مستند داشت و آن‌را حجاب اکبر و منقطع از عهد الست می‌دانست ولی آنها را یکسره دور نزد و از آنها منزوی نشد بلکه جسم قالب یعنی بستر دوربین و مستند را در ذیل هنر انقلابی مستحل کرد و با آن ساختار توانست چنین اثر فاخری خلق کند و به نظر من، شهید آوینی موفق شد بستر هنر و معارف اسلامی_انقلابی را متناسب ظرفیت زمان و با خودآگاهی تاریخی، بر بستر مدرن تحمیل کند و یک برخورد تمدنی دقیق را داشته باشد و حتی نظم ابزاری مثل مستند و سینما را تغییر دهد و آن‌را در جهت مبانی انقلاب و با تحمیل گری خاص خود بیاورد. ان شاء الله که این مسیر و راه تمدن سازی با توکل و صبر و مجاهدت آوینی وار ما باز شود و ما را از این ترکیب گری و تذبذب تمدنی رهایی بخشد و ما را به آن افق تمدنی که باید برساند، نزدیک کند و امیدوارم متوجه شویم در نقطه ای از تاریخ ایستاده ایم که طرح لیبرال دموکراسی و کمونیسم برای تدبیر عالم و ارائه نظام و طرح اداره و جامعه سازی عالم در حال افول و زوال تدریجی قرار گرفته و حال وقت آن است که بشریت را به عالم و تمدنی متوجه سازیم که اسلام عزیز و انقلاب، ظرفیت خودسازی و جامعه سازی را فراهم می‌کند و آینده ای در جهت بازگشت و احیاء بصیرانه عهد قدسی را باید ساخت. سلامت و موید باشید؛ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متوجه و متذکر نکات خوبی هستید. مسلّم مردم هم به دنبال راه سومی هستند که آن راه، نه لیبرالیسم است و نه سوسیالیسم و فهم جهانی که در آن به‌سر می‌بریم جهت نظر و ورود به جهانی که انقلاب اسلامی در پیش روی ما قرار داده؛ بسیار مهم است. ما با بشری روبه‌رو هستیم که می‌خواهد در جهان گشوده‌ی ملکوت حاضر باشد و این با آموزه‌های عرفانی محقق می‌شود. با بشری روبه‌رو هستیم که می‌خواهد در ساختن جهان خود ورود داشته باشد و مسئولیت زندگی خود را، خودش به دوش بگیرد و این با روحیه‌ی انقلابی ممکن است و درک این نکات منجر می‌شود که ما در راه انقلاب اسلامی با اطمینان کامل قدم بگذاریم و از ملامتِ ملامت‌گران که خود را مشغول چیزی کرده‌اند که نیاز حقیقی بشر نیست؛ هراسی به خود راه ندهیم. موفق باشید   

28125
متن پرسش
سلام: برای ورود به حوزه عرفان نظری، ورود به فلسفه را چقدر ضروری می‌دانید؟ اساتیدی ورود جدی در فلسفه را بسیار لازم می‌دانند تاکید زیادی دارند. چه میزان این تاکید را تایید می‌کنید به اضافه ی اینکه آیا این نحو ورود به عرفان نوعی بیرون افتادن از تاریخ نیست؟ با توجه به غلبه تفکر ذهنی در این تاریخ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی بنده هم حکایت از آن دارد که امروز، عرفانِ ما جدای از حکمت صدرایی نیست و عجیب است آن حکمتِ به واقعِ متعالیه این‌چنین با عرفان مندمج شده است. موفق باشید

27840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات خدمت استاد محترم و عزیز: بنده مقلد آقای مکارم بودم که یکی از مراجع معرفی شده از سوی جامعه مدرسین قم بودند و فکر می‌کردم که همه این بزرگواران مساوی هستند تا اینکه در طی تماس تلفنی که با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی داشتم یکی از روحانیون گفتن که بنده از اهل خبره پرسیده ام آقای سیستانی اعلم است. همچنین بنده به دفاتر آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی نیز تماس گرفتم که آنها هم مرجع فاالاعلم رو آقای سیستانی معرفی کردند. با توجه به تحقیق و بررسی های شما استاد عزیز نیز مبنی بر اعلم بودن آقای سیستانی آیا بنده در حال حاضر باید از آقای مکارم به آقای سیستانی عدول کنم؟ یعنی با توجه به اطلاعات و روش های تحقیق و بررسی بنده آیا در حال حاضر عدول واجب است؟ دعاگوی شما استاد عزیز هستم اگه لطف کنین و بنده رو از این بلاتکلیفی نجات بدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حکم عدول از مرجع تقلید فعلی به مرجعی دیگر و روش های یافتن مجتهد اعلم، بحثی فقهی است و در این مورد بایستی به کارشناسان این بحث رجوع کنید. موفق باشید

27495
متن پرسش
سلام علیکم: نظرتون را در رابطه با خرید و فروش سهام می خواستم بدونم جدای از حکم شرعیش؟ (نظر شخصیتون)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم نظر بدهم. چون نمی‌توانم خود را در جای چنین افرادی قرار دهم که وارد چنین وادی‌هایی شده‌اند و لذا اثباتاً و نفیاً ساکت هستم. موفق باشید  

27259
متن پرسش
سلام‌ و عرض ادب خدمت استاد: و عید شعبان بر شما مبارک. بابت معرفی تفسیر سوره جاثیه (در مورد تنگ نظری ها) بسیار ممنونم، بنده اطلاعی از این تفسیر متاسفانه نداشتم، و چقدر به بنده و دوستانمون که غالبا دانشجو هستن و دل زده از رفتار های مذهبی نماها، کمک کرد. با هم مباحثه ای راه انداختیم و بسیار بسیار بحث به آن چه که می خواستیم کمک کرد، بالاخص در کنار روایت زیبایی که در مورد تنگ نظری ها برایم ارسال فرمودید. آخر ما بین رفقایمان: هم گیتار زن داریم، هم مکانیک، هم نقاش تابلو، هم بی سواد مطلق و ... بیشتر هم دوستان هنرمند ما از مذهبی نماها ضربه می خورند و پس زده می شوند توسط آنها. لذا حرفهای ایشان را بنده برایتان فرستاده بودم بیشتر، گرچه حرف دل خودم هم بود. ما گیتاریستی داریم که در دانشگاهی از دانشگاههای کشور، گیتارش که با شش ماه کارگری خریده بود، توسط یکی از مسئولین مذهبی در سرش خرد شده! و وقتی اعتراض کرده که چرا اینکار را کردید، پاسخ دادند: دانشگاه جای مطربی نیست و شما دانشگاه را به گند کشیدید! و اگر دوباره اعتراض کنی کاری می کنم اخراج شوی! ما که نه، ولی یکی از دوستان ما قضیه را شنیدند و برای این پسر گیتاری خریدند و هدیه دادند، همان بزرگواری که از تعطیلی جلسات ما به شما اعتراض کرده بودند. به شما استاد بزرگوار بگویم، این پسر گیتاریست همانیست که الان اگر مطلبی از مطالب شهید آوینی را بخواهیم واکاوی کنیم، باید از ایشان بپرسیم. تمام آوینی در جان این بشر است. مباحث عصر جدید شما را هم مو به مو دنبال کرد. آیا روحی که آمادگی درک آوینی را با این شدت دارا بود، لایق آن رفتار بود؟! غرض: می خواستم شما جمله ای خطاب به این برادر بزرگوار ما بفرمایید، که عیدی ما و ایشان باشد، در مورد این پیوند جوانان و آوینی، پیوند روح های هنر فهم و روح آوینی و هرچه که خودتان صلاح می دانید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بپذیریم در یک تاریخ زندگی می‌کنیم و نه در یک قبیله، می‌فهمیم امروز «دیگری» یعنی چه؟ آقای دکتر اصغر مصلح در این مورد حرف‌هایی دارند که خلاصه‌ی خود از آن حرف‌ها را برایتان ارسال می‌کنم. حرف بسیار است. جهان گمشده‌ی ما، عشق به همه‌ی انسان‌هاست. سری هم به بحث «با دعا در آغوش خدا» بزنید در کانال مطالب ویژه قرار داده شده است. موفق باشید

26447

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب، خدمت استاد ارجمند و مخاطبان محترم: چند روز پیش خبر شهادت شهید والامقام اصغر پاشاپور (آقای اصغر) رسید، و وجود سراپا تقصیرم را غرق در اندوه و درد کرد، و هنوز هم اآرام نمی گیرد، همواره فکرم مشغول است و سوالاتی ذهنم را درگیر کرده، و گفتم، مصدع اوقات شریف حضرتعالی شوم. به امید مرحمتی. ۱. چگونه است که فردی حدود ۸ سال در بدترین شرایط، در میان آتش و خون زندگی کند، و در چهل سالگی حتی یک موی سفید هم نداشته باشد؟ مگر در این کارزار چه می بیند؟ این چه چشمی است؟ ۲. این شهید بزرگوار شاگرد درس کدام استاد بوده؟ شرح فصوص را نزد چه کسی خوانده؟جنود عقل و جهل را با کدام استاد کار کرده؟ چگونه بدون استاد، می شود مظهر آیات الهی، تفسیر کتاب منطق الطیر، و آنچه در ادبیات عرفا هست را به ظهور می آورد؟ این چه قلبی است؟ ۳. این شهید عزیز چه چیز در کلام رهبر و پیر و مرادش می شنود، که اینگونه شیدایی در وجودش موج می زند، و می شود تفسیر آفاق و انفس «ففروا الی الله»؟ و بنده ناچیز، که تقریبا سایت رهبری عزیز را از حفظم، می شوم، همه ی آنچه از (بل هم اضل) می شود تفسیر کرد، و می شوم «کمثل الحمار یحمل اسفارا»؟ این گوش از کدام جنس است؟ ۴. هر چند نمی خواهم سوالاتم بوی سیاست بدهد، ولی چگونه است که گاهی اصغرها، اکبر می شوند، و اکبرها، اصغر؟ التمس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای تحقق عزّت اسلام. ۲. در منظر خود، حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را به عنوان استاد راه یافتند. ۳. رهبر معظم انقلاب را مافوقِ آن‌که بخواهند از رهنمودهای ایشان تبعیت کنند، تصدیق کرده‌اند و خود را با آهنگِ این مرد الهی هماهنگ نموده‌اند. ۴. باید خود را توانسته‌ باشند در جهانِ پر از بی‌معنایی درست معنا کرده باشند. عرایضی در جزوه‌ی «در جستجوی عشق گمشده در محضر شهدای هویزه» شده است که إن‌شاءاللّه این روزها بر روی سایت قرار می‌گیرد. موفق باشید

26016
متن پرسش
سلام: ۱. اگر سر کسی را ببرند بلافاصله پس از بریدن، نفس از بدن منصرف می‌شود یا تا مدتی سر و بدن را اداره می‌کند؟ ۲. مگر نه اینکه مرگ انصراف نفس از بدن است و در همه ی انسانها این اتفاق به یک صورت انجام می شود پس چرا بعضی مرگها بدون درد اند. (مثل مرگ در خواب) و بعضی مرگها با درد و زجر زیاد همراه اند. (مثل بریدن سر) ۳. اساسا حس درد در انسان و حیوانات، مربوط به نفس است یا جسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره تا حدّی نفس، هنوز تصرف خود را دارد تا این‌که از آن تصرف مأیوس شده و منصرف شود. ۲. در هر حال هر مرگی یک نوع انقطاع از بدن است و درد خود را دارد ۳. همه‌ی احساسات مربوط به نفس است. موفق باشید

25328
متن پرسش
با عرض سلام محضر پدر معنوی و سرورم: با توجه به امکانات فراهم شده برای زیارت اربعین توسط حاکمیت ولی فقیه در این زمان و تاکیدات ایشان در اهمیت خاص این مراسم؛ آیا می توان اینگونه استنباط کرد که حضور در مراسم اربعین از دیدگاه معرفتی واجب می باشد، هر چند سفر سرپرست خانواده باعث عسر خانواده اش بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نمی‌توان از نظر تکلیف، واجب دانست. ولی همان‌طور که در جزوه‌ی «مسئولیت فهم حرکت اربعینی در این تاریخ» عرض شد لازم است بفهمیم چه چیزی در حال وقوع است. جزوه بر روی تابلو یا بنر سایت هست. موفق باشید

24992
متن پرسش
سلام استاد عزيز: ۱. مي خواستم درباره آفرينش عالم مادي سوال بپرسم، اينكه فلاسفه مي گويند كه ماده اولا صورت پذيرفته، مگر اين ماده و صورت در خارج يك چيز نيستند؟ پس چطور امري رو كه ما در ذهنمون بر آن تفكيك قائل مي شويم را در خارج هم سرايت مي دهند و اينكه در تعريف ماده مي گوييم كه همان استعداد و قابليت هست در حالي كه نمي توان عالم ماده از استعداد محض شروع شده باشد، بالاخره براي تشكيل عالم ماده بايد حداقل يك صورت داشته باشيم! خواهشمندم در ارتباط با اين موضوع اگر كتابي و يا صوتي را بيان فرموديد و يا از اساتيد ديگر مي شناسيد معرفي بفرماييد. ۲. آيا مطلب زير درست هست؟ در باب تناهي يا متناهي ابعاد جهان طبيعت اين سوال مطرح است كه اگر ما فرض را بر آن بگيريم كه اگر جهان محدود است در ابعاد، بعد از اين محدوديت چه چيزي است، اگر بگوييم عدم است كه در خارج عدم نداريم و اگر بگوييم وجود است پس اين وجود داراي حد است چون بعد از اتمام يك حد، شروع حد ديگر است و فرض نمي توان كرد كه چيزي موجود باشد و طرفي از آن حد باشد و آن طرفش (چون حد دارد طرف هم برمي دارد) حد نداشته باشد، از طرفي هم حد و حدود از ويژگي عالم طبيعت و ماده است و به همين منظور مي شود نامتناهي بودن عالم ماده رو اثبات نمود. ۳ در باب حركت جوهري در اثبات برهان اول فرموديد كه هر عرضي بايد به ذات منتهي شود و حركت در عرض هم بايد به حركت در جوهر برگردد و بدين جهت حركت در جوهر را مي توان ثابت نمود سوال اين است كه در باب اعراض ديگر چرا همچنين استدلالي جوابگو نيست مثلا در باب رنگ و بو كه هر دو از اعراض هستند ولي چرا به يك جوهر كه عين بو و يا عين رنگ باشند بر نمي گردند، اشتباه بنده در فهم اين مطلب به كدام قسمت برمي گرده؟ با تشكر فراوان از صبر حضرتعالي
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! موضوع صورت و ماده، یک تحلیل عقلی است به همین جهت سهروردی نمی‌پذبرد و جناب صدرا نیز در برهان اول «اثبات حرکت جوهری» بر مبنای نظرِ قوم بحث جوهر و عرض را پیش می‌کشند، وگرنه خود او جوهر مادی را پایین‌ترینِ مرتبه‌ی وجود می‌داند. ۲. به نظر بنده به فکر خوبی و نکته‌ی ارزشمندی دست یافته‌اید. ۳. چون بو و رنگ هم، عرض می‌باشند و نمی‌توان برای آن‌ها ذاتی قائل شد. ولی برای حرکت به عنوان ذاتی که بالقوه می‌باشد؛ می‌توان جوهری را در نظر گرفت. موفق باشید

23309
متن پرسش
سلام استاد: سوالی در زمینه حرکت جوهری داشتم. ما اگر فکر کنیم دنیا ثابت است ولی حرکت در آن جریان دارد، احتمال دارد در مسئله خداشناسی یا توحید اشتباه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه، حرکت جوهری اثبات می‌کند چون ذات عالَم ماده عین حرکت است، عین نیاز به فیض خداوند است و اگر آن فیض قطع شود، عالَم نابود می‌گردد و چون عالم، موجود است آن فیض همچنان ادامه دارد. موفق باشید

32312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خدا قوت، اگر کسی بخواهد شهوت طعام را در وجودش خاموش کند، چه باید بکند در حالیکه این شخص اندکی ضعف جسمانی دارد. با تشکر از زحمات شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه آیت الله بهجت، توصیه خوبی است که می‌فرمایند در غذاخوردن به خودتان سهم دهید و سهم کمی هم ندهید، ولی پس از استفاده از سهم خود، از خوردن دست بکشید. در ضمن جهت سیطره روح بر جسم، خوب است سری به کتاب «روزه؛ دریچه‌ای به عالم معنا» که روی سایت هست بزنید. موفق باشید

31586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: قبل از طرح سوال می‌خواستم عرض کنم اگر سوال بنده برای شما محلی از اعراب ندارد و اهمیتی قائل نیستید لطفا جواب ندهید چون این جواب برای بنده اهمیت دارد. بنده در ایام کودکی و جوانی واقعا با سیره علما انس داشته ام و همین باعث شده که بخواهم دست به بالا ها برسانم و توحید را لمس کنم و برای این مقصود کم یا زیاد تلاش کرده ام چه کتب عرفانی و اخلاقی چه محتواهایی نو مانند دروس آقای صمدی آملی یا مطالب علامه حسن زاده و علامه جوادی آملی دروس آقای وکیلی کتب امام راحل و رهبری کتب علامه طهرانی جلسات آقای واسطی و آقای نخاولی و کسب علوم حوزوی در حوزه و تلاش هایی از این دست و جدای از اینها چله های بسیاری داشته ام و به قول رساله سید بحرالعلوم چله در چله گرفته ام از دعاهایی مانند جامعه، توسل، عاشورا و... قرائت قرآن تعداد بالای قرائت سوری مثل توحید و قدر و... ولی الان واقعا حس تهی بودن می‌کنم و مقر به این هستم که این بساط موجودی که برای خودم ساخته ام فقط یک دلخوشی ساده است و ظاهری خالی از باطن که درگیری در گناه واقعا کلافه ام کرده و واقعا گاهی آرزوی مرگ می‌کنم که مرگ بهتر از این زندگی ننگین است و واقعا نمیدانم چه کنم این را هم عرض کنم که بسیار حرف شنیده ام و دست به کارهای زیادی زده ام ولی راهگشا نبوده چیزی از شما می‌خواهم که اولا از کثافات گناه رها شده و به سمت توحید حرکت کنم باور کنید می‌خواهم ولی نمی‌توانم. قبلا حس بهتری داشتم مدتهایی می‌شود که حال بهتر است و زیارت و نماز دلچسب می‌شود ولی هرچه بالاتر می‌رود کمتر می‌شود و بیشتر درگیر این دنیا می‌شوم انگار نه انگار که نام مبارک نوکر حضرت صاحب به روی من است. اصلا ارتباط دلی خوبی با اهل بیت علیهم السلام ندارم یعنی صرفا ظاهری است اگرچه که محبت آنها علیهم السلام واقعا در وجود بنده است ولی ارتباط نمی‌توانم برقرار کنم. گویا اهل بیت از من روی گردانده اند آنجایی هم که وهم دلی می‌رود می‌بینم خالی از عمق و باطن است. حرفهای علما را که می‌شنوم منزجر می‌شوم شاید بپرسید چرا نه اینکه آنها را نخواهم بلکه از عمق قلب علم و عالم را دوست دارم ولی از اینکه متداولا می‌شنوم ولی تغییر نمی‌کنم، می‌شنوم ولی تکانی نمی‌خورم منزجر می‌شوم. مدتی به توصیه ی یکی از اساتید کتاب مقالات را می‌خواندم ولی باز هم پر بود از اصطلاح و توضیح های کلی طلبگی که هرکسی بلد است ولی... نمی‌دانم چه باید بکنم؟ شاید اگر مبسوطا خدمت حضرتعالی عرض کنم بفرمایید که خیلی مشکل نیست و الکی بزرگش کرده ای ولی حقیقتا برای من خیلی بزرگ می آید. «کبر مقتا عند الله ان تقولوا مالا تفعلون» واقعا قرآن می‌خوانم ولی فقط الفاظ برای من جلوه می‌کند گویا اصلا جماد هستم و تاثیر هیچ موثری را نمی پذیرم، خیلی خیلی نیازمند دعای همه مومنین هستم ولی در کنار آن به یک سره مستدام و مستقیم نیازمند هستم و از شما راهنمایی می‌خواستم. باور کنید «من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» لذا منت بگذارید و پاسخ دهید که ای که دستت می‌رسد کاری بکن. التماس دعا یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً حرف بنده آن است که آری! به نور شهدا از این ظلمات و از این دریای طوفانی می‌توان عبور کرد و إن‌شاءالله با تجربه‌ای که برای عبور از این ظلمات به دست می‌آورید با افقی بیشتر و اشاراتی بس کارساز در صحنه حاضر و به فعالیت می‌پردازید. در موضوع حضور تاریخی نسبت به انقلاب اسلامی بیشتر فکر کنید. موفق باشید

31447
متن پرسش

بسم رب الشهداء سلام علیکم: استاد عزیز متن زیر از نادر طالب زاده است! خواهشن اگر تکمله‌ای‌، شرحی، بسطی دارید که به ما کمک کند بفرمایید که گوش جان می‌سپارم. آنچه شهید آوینی اشاره کردند، در مورد تعارض بین فرهنگ نفسانی و فرهنگ دینی، تا زمانی که این دو در عرصه سینما در کنار هم باشند جمع نمی شوند، ملغمه ای از سینمای دینی است که نفسانی است و آن بوی خوش و عصر ولایی را نخواهد داشت ولی فعلا احساسم این است که در کار سینمای داستانی، شبیه سینمای دینی داریم، نه آن سینمای ناب ولی شبیه آن را داریم. شاید لازمه آن این باشد که کسی بتواند تصرف کند و غالب بر تکنیک شود، همه چیز را تسخیر کند یک آیت الله العظمی می خواهد و اگر این چنین نباشد خیلی مشکل است و به نظر من این دستگاه و این ابزار این قابلیت را نخواهد داشت ولی اگر هم بخواهد این سینما متحقق شود شروطی دارد، شروط بسیار سنگین. من یک بار از شهید آوینی این را سوال کردم ایشان با خنده پاسخ داد آخر هم باید خودمان کاری بکنیم، شاید نزدیکترین کار به سینمای دینی کارهای مستند باشد، در واقع برشهایی از واقعیت که کنار هم قرار می گیرند بهترین نوع است، ولی هر چه کار کنیم شبه سینمای دینی است، ولی من معتقدم باید در این زمینه تجربه کرد و این جرات را داشت، یا علی گفت و وارد این عرصه شد، و زمان را باید پیدا کرد البته خیلی مشکل است، ولی کار مستند با فرهنگ دینی مانوس تر است ولی در سینما کارهای زیادی می توان کرد; حتی با قصه می توان به سینمای دینی رسید ولی چگونه؟ در سینمای جهان هم تجربیاتی دارند با توجه به تکنولوژی پیشرفته، زمینه های نفسانی فرهنگ خود را با زمینه های قصه پردازی، می آمیزند و یک کار بی حقیقت به انجام می رسد ولی به واسطه تصرف کامل روی ابزار توفیقاتی دارند، در سینمای جهان هم مورد خاص ندارم که بگویم و با آن سینمای دینی فاصله بسیار زیاد دارد. ممکن است عده ای به انگیزه تبلیغ دین وارد این عرضه شوند; مثلا اصحاب کهف بسازند این خیلی با ارزش است ولی باز با آن سینمای دینی خیلی فاصله دارد. ساخت اصحاب کهف با انگیزه تبلیغ دین است، سینما این قابلیت را ندارد من هر چه فکر می کنم شخص آیت الله جوادی املی وارد این عرضه شود با آن عرفان بعید می دانم، بسیار بعید است بالاخره این ابزار در این زمانه به کار می آید، شاید گوشه چشمی به صاحب ابزار کنند کشف هایی بر او بشود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همین‌طور است و حقیقتاً انقلاب، راهی در مقابل ما گشوده است و ما را در سنتی قرار داده است که سینمای آینده، سینمایی است مثل شخصیت حاج قاسم سلیمانی و این‌که سید مرتضی عزیز فرمود باید آیت الله بود؛ منظور باید معارف حقه الهیه مطابق زمان را در اختیار داشت.

همان‌طور که اگر مار نتواند پوست بیندازد می‌میرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. مردان نظام اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنند و همچنان در گذشته متوقف باشند، عملاً گور خود و نظام را پیشاپیش کنده‌اند، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شده‌اند. مردانی می‌خواهیم که معنای سعه‌ی توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، اقیانوس شده است و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحله‌ای از تاریخ پیدا می‌کنیم باید سعی کنیم گاه به گاه خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمی‌باشد.

متفکر تنها به یک اندیشه واحد نیاز دارد تا از آن یکتا اندیشه یعنی امری که باید به آن پای‌بند باشد، در شیوه‌ای در خور سخن بگوید و این وقتی محقق می‌شود که همانی را بگوید که از جانب همان یکتا اندیشه پیش آمده است و او از جانب همان اندیشه واحد فراخوانده می‌شود که در عین بی‌مرزی، قاطع‌ترین مرز است، مثل اندیشه حضور بیکرانه انسان در اکنونِ خود که در این اندیشه، ذات انسان شایسته تفکر است و می‌تواند با آن به وَجد آید و از چنین آغازی به سوی دیگر موضوعات آغازِ راه می‌کند، راهی که همواره انسان را از خود می‌ستاند و سپس به هویتی برتر پس می‌دهد.

موفق باشید

31226
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به مباحث برهان صدیقین می‌توانیم بگوییم موجودات از جهت «ماهیت» خدا نیستند ولی از جهت «وجود» خدا هستند؟ یعنی وجود وقتی محدود میشه دارای ماهیت میشه که این ماهیت خدا نیست ولی از جهت اینکه این «وجود» همان عین وجود است که محدود شده خدا هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» به خودی خود یک مفهوم است و آنچه در خارج واقع است مظاهر وجود است با شدت و ضعف خاص خودش و در این رابطه وجود مطلق است که می‌توان گفت مقام حضرت حق می‌باشد و چون سایر مراتب وجود، وجودِ مطلق نیستند مصداق وجود خداوند نمی‌باشند. موفق باشید

31004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ۱. نظرتان درباره مباحث تربیتی آقای پناهیان چیست؟ ۲. مستحضرید در بحث انتخابات طرفداران آقایان جلیلی و رئیسی هر یک تأکید زیادی بر روی کاندیدای مد نظر خود دارد، آیا این دو بزرگوار با یکدیگر هماهنگ اند یا منتظر مسائل دیگری باشیم؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در جواب سؤال‌ شماره 30995  شده خوب است به آن جواب رجوع فرمایید. موفق باشید

30599
متن پرسش
سلام: سوالی را سابق پرسیدم بار دیگر می‌پرسم بلکه این مطلب برایم حل شود و آن این است که چه دلیلی وجود دارد که این انقلاب تا ظهور حضرت ادامه می یابد و آن دوران فترتی که شما در مورد برخی دولت ها که همسویی با اهداف انقلاب ندارند را در یکی از کتابهایتان مطرح کردید این‌بار دامن اصل نظام و ولایت فقیه را نگیرد و مردم کوفی مزاج پشت به اصل نظام کنند شاید از نظر جامعه شناسی مردممان بگویید پشت نمی‌کنند ولی ذهن دو دو تا چهارتایی من بدنبال استحاله عقلی مبنی بر عدم قوام نظام تا قیام امام است. باور کنید من یکی که هرچه بلا و مصائب به سرم بیاید همین که می‌بینم ظل سید علی همچنان بر سرمان مستدامست آسوده خاطر می‌خوابم چون که رهبری بیدارست. اگر چه بخشهایی از نظام و برخی از مردم بیمارند و آدمی شرمسار شهدا که چه عرض کنم شرمنده مردم یمن هست که مشتی مستضعف و پابرهنه مقابل مستکبرین ایستادند و هم اکنون که دشمن را به استیصال کشاندند به عظمت این ملت انسان پی می‌برد مقایسه شود با قدم زدن های مسئولین ما با مستکبران و بدتر ملتی که راضی به ریاست این چنین ترسوهای سازش کار شد. چرا این ملت تا ظهور حضرت لیاقت زعامت نائب المهدی را باید داشته باشند؟ مگر جفای کوفیان موجب از دست رفتن زعامت معصوم و شهادت سیدالشهدا نشد؟ شاید ما کوفیان ایرانی هم تاریخ را تکرار کنیم و لیاقتمان حجاج ها باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هیچ‌گاه نمی‌توان پیش‌بینی کرد چه می‌شود، ولی شواهدی در میان است حاکی از آن‌که انقلاب اسلامی آخرین قدم‌های غیبت امام معصوم می‌باشد از آن جهت که ولایت فقیه به صورت تامّ و تمامش که همان به میان‌آمدنِ سخنان امامان همراه با حاکمیت آنان است از طریق غیر امام معصوم؛ به صحنه آمده است و لذا قدم بعدی، ولایت خود امام خواهد بود. موفق باشید 

29673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: قبلا یک فایل مجموعه کل دروس تفسیر آیت الله جوادی آملی، از سایت ایشان گردآوری و خدمت حضرتعالی ارسال گردید. همین فایل با مقداری تغییرات برای استفاده راحت تر ارسال می گردد. با توجه به اینکه شما اولویت اصلی را تفسیر المیزان قرار می دهید فایل های تفسیر المیزان با همین فرمت اضافه شد. یک مورد دیگر هم نسخه آفلاین فایل های پرسش پاسخ همین سایت بود (فرمت فایل های اکسل موجود در سایت)، که با مقداری تغییر در نمایش برای استفاده آفلاین خدمتتان ارسال می گردد. پرسش و پاسخ - لب المیزان http://organoon.ir/lobolmizan.7z تفسیر المیزان http://organoon.ir/al-mizan.7z مجموعه کامل دروس تفسیر آیت الله جوادی آملی http://organoon.ir/tasnim.7z نهج البلاغه http://organoon.ir/nahjolbalaghe.7z
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فایل‌های مربوط به تفسیر المیزان و تفسیر آیت الله جوادی و مباحث نهج‌البلاغه. مسئول محترم سایت بررسی فرمایند که چگونه مطالب در اختیار کاربران قرار گیرد. موفق باشید..

29661
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: ۱. استاد در بحث معاد ما به این رسیدیم که نفس انتخابگر است و بر اساس همین انتخاب گری بدنی برای خود می یابد. بجز اون گفتیم که هر چیزی که در عالم ماده هست قبلا در عالم غیب وجود داشته حال این مطالب با نظر ملاصدرا که اینچنین است چرا تفاوت دارد: نظريه ملاصدرا درباره نفس انساني نيز نظريه اي تازه و راهگشا و کاملترين نظريه هاست پيش از او دو نظريه از قديم باقي مانده بود، يکي نظريه افلاطوني که معتقد بود که نفس انسان پيش از بدن آفريده شده و پس از آفرينش بدن به آن ملحق مي‌شود. نظريه ديگر نظريه مشائي که مي‌گفت نفس انسان موازي با آفرينش بدن آفريده شده و با آن آميخته مي‌گردد. ملاصدرا اثبات کرد که نفس انسان پس از آفرينش بدن و بر اثر سير و حرکت تکاملي ماده بدن حاصل مي‌شود و بتدريج با نوعي ديگر از تکامل وجودي راه خود را طي نموده و سرانجام در هنگامي که خود را از ماده بي نياز ببيند بصورت مرگ از بدن خارج و از جهان ماده بيرون رفته و قادر به زندگي در عالم مثال مي‌گردد. و به‌تعبير معروف آن؛ نفس انسان در حدوث خود، مادي و جسماني است ولي در بقاء و ادامه حيات خود غير مادي و مستقل. چون هر جا که تکامل هست پاي وجود در ميان است بنابر اين، بدون اصل اصالت وجود حل مسئله نفس انساني قابل حل نمي بود و ملاصدرا آن‌را حل نمود. ۲. الف: در بحث میزان گفته شد که هر ذره ای از اخلاق و عقاید و اعمال نقش دارند. آیا پس از آن که شخص در برزخ مدتی را برای اعمال خود در جهنم برزخی گذراند و پاک شد دوباره در قیامت و در میزان با آن اعمال مواجه می شود؟ ب: آیا جهت گیری کلی انسان فقط به نیت الهی داشتن است این که کسی نیتش الهی بود اما اعمالش خلاف آن بود جهتش غیر الهی محسوب می شود؟ ۳. در بحث مهدویت صحبت هایی در خصوص این هست که بزرگانی فرموده اند پرچم از دست رهبر معظم انقلاب به دست ولیعصر (عج) می رسد، صحت و سقم این صحبت ها چگونه است. جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سخن عزیزالقدرِ جناب صدرالمتألّهین در رابطه با «النّفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» در رابطه با حضور نفس است در این دنیا که تحقق خاص جزیی فردیِ او از طریق همین بدن جزئی به ظهور می‌آید و شکل می‌گیرد. ولی آن‌جا که در روایت گفته می‌شود: «خلق الأرواح قبل الأبدان» نظر به وضع ارواح در علم خدا دارد و این دو با هم متنافی نیستند. ۲. خیر! سیر کلّی انسان به حالت اجمالیِ در برزخ معلوم می‌شود و پس از آن همان سیر در قیامت به تفصیل ظاهر می‌گردد. ۳. إن‌شاءالله که چنین باشد، ولی نمی‌توان به پای خدا و اولیای الهی چنین گذاشت. موفق باشید

29583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: رهبری در جلسه با هیئت دولت نظرشان برین بود که علم طبیعی به معنای تسخیر و تسلط بر طبیعت در اسلام ممدوح است. جایگاه این فرمایش را از منظر حضرتعالی خواستارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مباحث «عقل تکنیکی» و جزوه‌ی «ماهیت تکنیک» که روی سایت هست، در این رابطه شده است از آن جهت که طبیعت، عطای الهی است و می‌تواند دامن گشوده‌ای باشد در راستای الطاف الهی. و این به شرطی است با روحیه‌ی تجاوز به طبیعت استعدادهای آن را سرکوب نکنیم. موفق باشید

29176
متن پرسش
سلام استاد گرامی: تشکر از لطفتون. یه بنده خدایی میگفتن چون فقط امام حسین علیه السلام اربعین دارند و سایر ائمه علیهم السلام چهلم ندارند دلیلی ندارد و خلاف دین است و روایت هم در این باب نداریم که برای رفتگانمون چهلم برگزار کنیم. میخاستم از محضرتون بپرسم که اصل توجه به روز چهلم فوت میت خلاف شرع است و روایاتی نداریم؟ چون قبلا شنیده بودم اموات در روز چهلم منتظر هدایا و خیرات هستند؟ ممنون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که بنده در ذهن دارم بیشتر چهلم افراد متوفی مدّ نظر آموزه‌های دینی است. زیرا انسان متوفی تا قبل از چهلم هنوز در شرایطی نیست که بتواند به افرادی که بر سر مزار او می‌روند، توجه کند. آری! پس از به خودآمدن البته همه‌ی آن دعاها و قرآن‌هایی که قبلاً برایش خوانده‌اند را می‌یابد و از آن‌ها بهره‌مند می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی