باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آثار ایشان را مفید و قابل استفاده میدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد از نماز و صبر کمک بگیرید. (استعینوا بالصبر و الصلواة). در هر فرصت که پیش آمد به نماز بپردازید و در مقابل خیالاتی که سراغتان میآید، مقاومت کنید. پس از مدتی طوری مشکل حل میشود که خودتان هم باورتان نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما باید در حال حاضر در دو جاده حرکت داشته باشیم: یکی در جادهی استکبارستیزی که عامل بقای ما و حفظ هویت ما است، و دیگر در عین حفظ هویت، ارتباطداشتن با دنیا است و جمع این دو کار هرکسی نیست. رهبری عزیز در این مسیر بسیار موفق بودهاند. ولی آنهایی که به آمریکا خوشبین هستند یقیناً شکست میخورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند با نیّت ما با ما روبهرو میشود و جواب نیّتهای ما را میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» شروع کنید إنشاءاللّه راههایی را مییابید. بعد از آن به همت شما بستگی دارد. کتاب مذکور بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو راه خوب است. راه دوم مشهور است به راه «احراقی»، که سالک انانیت خود را آتش میزند و عرفان عملی و نظری متکفل آن راه است. اگر بخواهید وارد آن راه شوید کتبی مثل «فصوص الحکم» و «منازلالسائرین» کمک میکند. تفسیر حمد حضرت امام برای ورود، باب خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهمرفته کتابهای جناب آقای مستحسن را مطالعه کردهام و مطالب خوبی را در آن دیدم، إلاّ اینکه باید در معارف اسلامی و حقایق ولایی حضور تاریخی امروز ما مدّ نظر قرار بگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای استاد حجتالاسلام امینینژاد در مجلهی «حکمت عرفانی» تحقیق بسیار عالمانهای تحت عنوان «حلاج از منظر توقیع امام عصر» کردهاند. خوب است در این مورد به آنجا رجوع فرمایید. پی دی اف آن را در سایت http://tnews.ir/news/15C436279544.html جستجو کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در جبههی مقابله با باطل باید به این چیزها فکر کرد؟!! اگر حضرت امام اینطور فکر میکردند که امروز صدام در کشور ما حکومت میکرد!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر است. البته کسانی میتوانند از آن جلسه استفادهی کامل را ببرند که بحثهای تفسیر سورهی حمد امام را دنبال کرده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه فلسفه غرب در قسمت شک دکارت این طور نوشته ام شاید به کارتان آید:
شك دكارتى
آنچه عامل معرفت است يكى حواس است و ديگرى تعقل. اما دكارت خواست به آنچه در اثر به كار بردن «حواس» و «عقل» در نفس انسان حاصل مى شود شك كند. مى گويد: كيست كه به من اطمينان بدهد حواس ما هميشه ما را فريب نمى دهد؟ و يا كيست به من اطمينان دهد كه وقتى من خيال مى كنم درست استدلال كرده ام، به حقيقت دست يافته ام و در اشتباه نمى باشم؟ بدين سان از نظر دكارت؛ نه حواس و نه عقل و خرد، براى اثبات يك قضاوت كافى نيست، و در همين جاست كه او نخستين مطلب خود را به نظر خود كشف مى كند كه «من مى انديشم پس هستم». مى گويد: حواس و عقل تنها منبع كسب معرفت انسانى نيستند منبع ديگرى هم هست كه از آن بسيار غفلت شده است و آن تجربه درونى است كه هر وجدانى نسبت به خود دارد. مى گويد: «من مى انديشم» حقيقتى است كه نه حواس و نه خرد آن را به من تعليم نداده اند. و من اين حقيقت را در نتيجه يك عمل وجدانىِ بى واسطه مى شناسم و فقط به وسيله اين عمل است كه حس مى كنم مى انديشم. حال من در نتيجه تجربه درونى به وجود خاص خودم پى بردم. پس من به حقيقت مسلّمى دست يافته ام و آن وجود انديشه من است كه براى من يقينى و فوق هر گمانى است و اين نخستين يقينى است كه من مى توانم داشته باشم و انديشه من ممكن نيست رؤيا باشد و حقيقت آن از همان لحظه اى كه شروع به كار مى كند و به كاركردن خود وجدان دارد، مسلم است.
مى گويد: ممكن است فكر كنم راه مى روم، بى آنكه راه بروم. اما نمى توان فكر كرد كه فكر مى كنم، بى آنكه فكر كنم. و لذا اين حال كه «فكر مى كنم، پس هستم» حالت ممتازى است غير اينكه بگويم راه مى روم پس هستم، و لذا اين قضيه از تمام سفسطه هاى شكاكان مصون است.
فقط چيزى كه او در فلسفه اى كه مطرح مى كند، متوجه است اينكه تعيين حقيقت تخمينى است، چون در واقع روح ما با تعقل مى تواند چيزى بسازد، حال چه اعتمادى داريم كه اين تعقل ما را فريب نمى دهد. دكارت مى گويد: اگر ممكن باشد كه وجودِ يك خداى فوق العاده خوب و فوق العاده قادر را ثابت كنم خيال ما به كلى آسوده خواهد شد.
مى گويد: خدا فوق العاده خوب است، زيرا نخواسته است ما را فريب بدهد، و فوق العاده قادر است پس او مى تواند از همان لحظه اى كه بخواهد ما را فريب ندهد، فريب ندهد پس ما مى توانيم به او و در نتيجه به عقل خود اعتماد داشته باشيم . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به هیچوجه اشتباه نمیکنید که چنین انتظاری از حوزهی علمیه دارید. عرض بنده آن است که اولاً: متوجه شویم در چه جایگاهی از تاریخ خود قرار داریم؟ ثانیاً: مراجع عظام را در چه جایگاهی از تاریخ اسلام بنگریم؟ شما بنا دارید از سرمایههای اساسی حوزه استفاده کنید و در تاریخی وارد شوید که از یک طرف انقلاب اسلامی به طور کاملاً شفاف و زلال متذکر حیات قدسی بشر است و از طرف دیگر نظام استکباری همهی پردههای تزویر خود را کنار زده و با خط قدسیِ انقلاب اسلامی به مقابله پرداخته. در حالیکه بسیاری از مراجع عظام آن زمان که در سنّ و موقعیت تحصیلی شما بودند و سلوک حوزوی خود را جهت حفظ اسلام انتخاب کردند و خواستند شخصیت خود را بر اساس آن تاریخ شکل دهند؛ انگیزهشان آن بود که اصل اسلام را در مقابل فرهنگ سکولارزدهی رضاخانی حفظ کنند تا اسلام از دست نرود. وقتی عمامهها را از سر برمیداشتند و روحانیت بهشدت تحقیر میشد، همین بزرگان حوزه بودند که مقاومت لازم را از خود نشان دادند و حال در ادامهی آن شخصیت، اسلام را در فقه و فقاهت مدد میرسانند. آیا بیش از این از آنها میتوان انتظار داشت؟! و بدین لحاظ است که بنده در درون خود انتقادی نسبت به آن بزرگان ندارم که البته در این مورد حرف و سخن بسیار است. ولی آنچه برای تازههای حوزههای علمیه مهم است؛ درک درست شرایط تاریخی است که شما در آن قرار دارید و اینکه امروز طلبهی انقلاب اسلامی به وسعت همهی عالم، وسعت یافته و باید از زیرساختهای تاریخ گذشتهی حوزه به بهترین نحو استفاده کنیم ولی در آن پازل، خود را محدود ننماییم. در پازلی که تلاش میشد رضاخان و دستیاران او – مثل محمدعلی فروغیها - با روحیهی سکولاریته، دین را از ما بربایند. باید به شرایطی که از طریق انقلاب اسلامی بهوجود آمده است و در عین حال، به ظاهر دیده نمیشود؛ نظر کرد. کوشش بنده برای نشاندادنِ آن شرایط است. ما در این شرایط، خودمانْ خودمان هستیم و در شرایط دیگر این «ما» ما نیستیم. هر متفکری وقتی میخواهد متعهدانه در تاریخ خود جلو رود با مشکلات خاص خود روبهرو میشود. مهم آن است که رسالت تحقق تفکری که در این دوران باید به صحنه آید را از دست ندهیم. چرا طلاب عزیز متوجهی چنین حضوری در این تاریخ نیستند تا امیدوارانه، خود را بر اساس نقطههای هدف مجهز کنند؟ و چرا متوجهی جایگاه افراد نمیباشند تا در دورهی فترتی که در آن قرار داریم، تحمل فشاری که به طور طبیعی در این دوره بر دوش طلاب قرار دارد را، تحمل کنیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این اعتقاد درستی نیست و از القائات شیطان است 2- طبق نظر صاحبنظران در این امر، احادیث مربوطه قابل اعتماد است 3- این نوع از درک، ماوراء علم زمینشناسی است و مربوط به روحی است که مدبّر این نوع سنگهای مذهبی هستند 4- ما در زمینشناسی منکر وجود دایناسورها نیستیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شب قدر به صورت خاص مربوط به شبهای 15 شعبان و 19 و 21 و 23 و 27 ماه رمضان است که به صورت تشکیکی در این شبهای خاص، ظهور دارد. ولی به صورت عام، مربوط به خود انسان است که چه شبی را با اعمال و رفتار روزانهی خود، به شب قدر خود تبدیل کند و منوّر به نزول ملائکه و روح گردد و در احساس و شعور برتری نسبت به حقایق عالَم وارد شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسیر إنشاءاللّه به آنجایی میرسد که شیطان دائماً زمین میخورد. بنا نبود که شیطان در میان نباشد. بنا بود ما در مقابل اغوائات شیطان مأیوس نشویم. سرِ خودتان را زیر بیندازید و مشغول وظیفهی طلبگیتان باشید و اضطرابی بهخود راه ندهید. در قسمت «پرسش و پاسخ برگزیده» عرایضی تحت عنوان «وقتی در مسیر حق باشید روز به روز قدرت صورتهای خیالی باطل، برایتان ضعیف و ضعیفتر میشود» شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مقدمات لازم فراهم باشد هر سه کتاب، کتابهایی ارزشمندی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقاتلی مثل کتاب «لهوف» عین تذکر به حقایق معنوی است که از طریق ذوات مقدس اولیاء الهی در کربلا به صحنه آمده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو بزرگوار و امثال آنها به جهت جامعیتی که دارند حقیقتاً در معارف اسلامی علامه میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه«علیهمالسلام» مظهر تامّ و تمام انس با حقاند و لذا دوگانگی در میان نیست که گمان کنیم یا خدا و یا ائمه. در همين رابطه حضرت باقر«علیهالسلام» مى فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى بيند و خدا نيز او را مى بيند. براى هرچه بيشتر كاربردى شدنِ رجوع به حق بايد پس از نظر به وجود، به مظهر كمالى وجود يعنى اسماء الهى نظر كرد و اسماء الهى را در مظاهر كاملى كه همان سيره ى اهل البيت (عليهم السلام) باشد به تماشا نشست. موفق باشید
[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اخلاق مسیر شرح «حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام و یا مسیر کتاب «جامعالسعاده» از مرحوم ملامهدی نراقی خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار درست همان است که انسان در هر علمی با متون اصلی مرتبط باشد 2- اینها همه یک راه است تشتتی ایجاد نمیشود 3- همهی توصیههای کتاب برای همه لازم نیست. شاید از این جهت فرموده باشند اشکال دارد. شما مطابق روح و جسم خود از آن استفاده کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به موضوعی دارد که باید دنبال کنید. آری! در مورد تفسیر قرآن خوب است ابتدا تفسیر «المیزان» را شروع کنید. در سایر امور نیز با نگاه علامه شروع کنید، بهتر است زیرا عموماً آیت اللّه جوادی مبتنی بر نظر علامه، موضوع را شرح میدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نفرمائید که در چه دنیایی زندگی میکنید! ما نمیتوانیم فرزندان خود را ایزوله و منزوی کنیم و در همین رابطه است که بعضاً باید بین بد و بدتر تصمیم بگیریم و مسلّم جداکردنِ فرزند از زندگی پدر بزرگ و مادر بزرگ؛ انتخاب بدتری است. باید سعی کرد در کنار آنها تذکرات مادرانهی خود را به فرزندتان بدهید. روش جناب حجتالاسلام آقای اشترانی در سایت «مزرعهی ایمانی» میتواند راهنمای خوبی برای جنابعالی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا تا حدّی کارهایی را شروع کردهاند. إنشاءاللّه به نتیجه خواهند رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما بر اساس عقل و با نظر به بدیهیات، سیر میکنند و متکلمین بر اساس عقل و با نظر به برداشتی که از دین، دارند سیر میکنند. که البته هرچه جلو آمدیم این دو بههم نزدیک شدند به طوریکه در امثال ملاصدرا در عین نگاه فلسفی روش دفاع از دین بهخوبی شکل گرفت. آری! متکلمین تصور میکردند باید خداوند باشد و بعد مخلوق ایجاد شود یعنی معتقد به تقدّم زمانی برای خداوند بودند. در حالیکه حکما متوجهاند تقدّم خداوند تقدّم باالشّرافة و بالرّتبه است. و لذا همینکه خدا هست، مخلوق نیز در صحنه است. مثل آنکه همینکه ما دستمان را تکان میدهیم انگشتر ما نیز تکان میخورد در عین آنکه حرکتِ انگشتر بالطبعِ حرکت دست است. پیشنهاد میشود جزوات «فلسفه و کلام اسلامی» که در سایت قرار دارد را دنبال فرمایید. موفق باشید