بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31735
متن پرسش
سلام و رحمت الهی بر شما: استاد گرامی، با توجه به عرایضی که درباره اربعین امسال داشتید و چند جلسه صوتی که از تفسیر سوره دهر گوش کردم، برداشتم چنین بود، متشکرم اگر اصلاح و تکمیل بفرمایید: یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه یا رب الحسین در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود کان شاهد بازاری و این پرده نشین باشد گویا عهد ازلی ما چنین بوده که روزگاری که بی نام و نشان بودیم «لم یکن شیئا مذکورا» تمنای او را کردیم، خلقتی به ما داد و خویشتن را به ما بخشید. چنان خلقتی که هم هل من ناصر را شنوا باشیم و هم فجر ظهور را نظاره گر «فجعلناه سمیعا بصیرا» آنگاه ما را به طریق الحسین رهنمون کرد «انا هدیناه السبیل» خواه؛ وحدت را در کثرت دریابیم «اما شاکرا» و خواه در نیابیم «اما کفورا» در طریق الحسین ما تشنگان جامی هستیم از جنس جانمان تا خنکای آن گرمای عشق را بنوازد، و مسکین و یتیم و اسیرانی هستیم که نیاز خویش را بر ابرار عرضه کرده ایم، همانها که بیواسطه از چشمه توحید نوشیده اند «ان الابرار یشربون من کاس...» اراده الله بر این تعلق گرفته که توحید عبادالله را در تجلی اباعبدالله الحسین علیه السلام، متجلی نماید «ان الله شاء ان یریک قتیلا» و اکنون این مائیم و این راه گشوده و این جام توحیدی اباعبدالله آیا می شود در عصری که به حکم تقدیر ،همدلی و کمک مومنانه مشق این روزهای ما شده است، وجه حسین علیه السلام را به نظاره بنشینیم؟ و مگر نه این است که شهدا، آنگاه که قطره ای از شراب عشق حسین علیه السلام در کامشان ریخته شد، با اشکهای نیمه شب که تجلی جلال و خوف از اجلال بود و خنده هایی در میدان خدمت به خلق که تجلی جمال حضرت حق بود، شناخته می‌شوند و مگر روح خدا که بسیجیانش را بیشتر و بهتر از هر کسی می شناخت نفرمود که: «شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقون اند.» و چه رزقی بالاتر از عشق به حسین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بسیار خوب در مباحث حاضرید. آری! تا این‌جا راه باز شده است تا ببینیم در ادامه راه، کار به کجا می‌کشد. خوب است به این نکته فکر کنید: «ماری که نتواند پوست بیندازد، از دست می‌رود»، پس اگر جرأت حضور در جهانی دیگر در ما نیست، ما به چه کار می‌آییم؟ انسان‌هایی که به زندگی‌های عادی و سرد، عادت کرده‌اند، در مقابل هر آنچه اصالت دارد، کورند. پس به این باید فکر کرد که وقتی خود را پیدا می‌کنیم، گاه به گاه باید خود را گم کنیم و در پرتو نوری جدید از نو خود را بازیابی نماییم، این یعنی حضوری فعّال و ابدی. بودنی در عین تحول و الهامی بعد از الهام، برای نزدیکیِ هرچه بیشتر به ذاتی از خود که عین فقر و تعلّق است. یعنی رجوع به آغازی که باید هرکس در خود، خود را آغاز کند و این در بستر انقلاب اسلامی قابل تحقق است، مشروط بر آن‌که در معرض خورشیدِ وجود، بیشتر خواهان سوزندگی آن باشیم تا روشنایی آن، تا افق‌های تازه‌ای گشوده شود. این رسم زندگی توحیدی است که انسان با توجه به آن می‌داند چه در پیش دارد، زیرا کسی که با آسمان‌ها به گفت‌وگو در می‌‌‌آید از آذرخش آن‌ها نمی‌هراسد و در مسیر جستجوی حقیقت، دل به دریا می‌زند و به سوی دوردست‌ها در سرزمین‌های دور و با متفکران این تاریخ همراهی می‌کند. از آن‌جایی که حقیقت، اضلاع مختلف دارد باید روحیه شنیدن و استماع را در خود پرورش داد. و این قصه آینده ما است. موفق باشید

30709
متن پرسش
با سلام: ۱. بعضی ها می گویند آینده از آن هوش مصنوعی و ربات ها است، استاد با توجه به افول غرب و برگشت انسان ها به فطرتشان به نظر شما این حرف درست است؟ ۲. در «لا اکراه فی الدین»، اکراه را می توانیم به معنی «کراهت» معنی کنیم؟ یعنی «لا اکراه فی الدین» را این طوری معنی کنیم که اگر فرد در دین داری خود پایداری کند، پس از مدتی از دین داری خود لذت می برد و آن کراهت اولیه را ندارد؟ ممنون از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به این‌که بالاخره باید به هوش مصنوعی برنامه داد، پس می‌توان گفت باز آینده از آنِ انسان‌ها است و با توجه به این‌که جهان مدرن با همه‌ی تحقیقات علمی‌اش نتوانسته جوابگوی ابعاد معنوی انسان‌ها باشد، جهان آینده جهانِ رجوع انسان‌ها به سوی معنویت است و امکان دارد در کنار همین پیشرفت علمی، آن حضور معنوی به ظهور آید 2- علامه‌ی طباطبایی همین‌طور می‌فرمایند که آنچه دین به بشر پیشنهاد می‌کند، امری تحمیلی بر انسان نیست، بلکه جوابگوییِ همان ابعاد فطری بشر در آن نهفته است. موفق باشید

30314
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در بحث مراقبه ماه رجب فرمودید ۴ مرحله هست و اذکار باید با مراقبه جای خودش بنشیند.‌ که مرحله اول استغفار و رجوع به حق است و فرمودید همین ذکر استغفرالله و اسئله التوبه هست. مرحله دوم: فرمودید همواره خودش را در پیشگاه خداوند احساس کند، تذکر و اندیشه یگانگی و همین ذکر استغفرالله الذی لا الا هو وحده لا شریک له. مرحله سوم: با مداومت مرحله قبل اندیشه یگانگی به احساس یگانگی می رسد. حس زیر نظر حق بودن، توحید صفاتی. مرحله چهارم: مداومت مرحله قبل و احساس تبدیل به شهود شود توحید ذات، «استغفرالله ذلجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام» مرحله سوم با کدام ذکر می تواند هماهنگ باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در ذکر فوق مقام فنایی مدّ نظر باشد زیرا نظر به جلال او دارد و توجه به موانعی که در راه است نسبت به جلال او. از حضرت محبوب تقاضا دارید نسبت به جلالش، همه‌ی تعلقات را بزداید تا ما باشیم و خلوت‌خانه‌ی محبوب. موفق باشید

30187
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. می‌خواستیم برای بچه ها مون به مناسبت ایام الله دهه فجر جشنی بگیریم. در این راستا سوالی داشتم. چطور میتونیم بچه های دبستانی رو با انقلاب آشنا کنیم؟ طوری که درک درستی از عظمت این اتفاق براشون ایجاد بشه و منجر بشه در بزرگسالی اعتقاد صحیحی از این بخش از تاریخ داشته باشند و متوجه وظیفه خودشون در قبال این لطف الهی باشند؟ حتی برای خودمون هم شاید این اتفاق درست جا نیفتاده باشه و هنوز ندونیم چه وظیفه ای بر دوشمون هست. خیلی ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به شهدا فکر کنید و این‌که چه افقی در این تاریخ در مقابل خود یافتند که تا این اندازه متوجه شدند می‌توان جان خود را در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی فدا کنند. این تنها راهِ به ثمررسیدن زندگی در این تاریخ است و تذکر خوبی است به جوانان که برای مفید بودن برای خود و دیگران، سعی کنند در هر جایی که باشند سرباز انقلاب اسلامی باشند. موفق باشید

29827

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حاج آقا: بنده برایم این مورد خیلی پیش میاد. هرچه از گناه های نسبت به نفس فاصله می‌گیریم برای مثل تحمل جنسی چهل روز رعایت کردن و ..... ولی از طرفی دچار رخوت و کسالت و مریضی می شیم. دلمون می‌خواهد خیلی بیشتر نگه داریم ولی سرریز میشه خدایی نکرده می‌ترسم. نسبت به حرام بدتری پیش بره متاسفانه. برای احساس نشاط باید چه‌ کنیم؟ ورزش می کنیم. کار می کنیم. ولی خودم‌ میدونم مسئله نیاز به ازدواج داره ولی شرایطش نیست از هر طرفی راه مون بسته است.
متن پاسخ

مه تعالی: سلام علیکم: کار فوق‌العاده مشکلی است. از خداوند باید خواست تا راهی بگشاید. لااقل خودتان به این امیال دامن نزنید. موفق باشید

29651

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ۱. ببخشید منظور از ترسیدن شیطان در این آیه چیست؟ كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ۲. تفسیر انفسی حور العین و غلمان چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حقیقتاً شیطان هم از حضرت حق خوف دارد از آن جهت که بخواهد پا را از گلیمی که برایش تعیین کرده‌اند و اذنی که به او داده‌اند، جلوتر بگذارد. ۲. در مباحث تفسیری سوره‌ی واقعه تا حدّی در رابطه با «حورالعین» و «غلمان» عرایضی شده است. خوب است به صوت آن مباحث رجوع شود. موفق باشید

27214
متن پرسش
سلام علیکم: تفاوت موت اخترامی با موت طیبعی از چه نظر هست و چه عواملی باعث موت اخترامی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که روایات متذکر می‌شوند، گناهان عمر را کوتاه می‌کند. حضرت جواد «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَوْتُ‏ الْإِنْسَانِ‏ بِالذُّنُوبِ‏ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگِ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطه‌ی اَجَل است، و ادامه‌ی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطه‌ی عمر طبیعی است. موفق باشید

27150
متن پرسش
سلام علیکم: وظیفه ما این است که در دنیای مدرن و میدان مدرن بدون اصالت دادن به سکولاریته و اومانیسم وارد شویم یا اینکه در جهان ایرانی_اسلامی و در میدان شریعت حاضر شده و خود را در هویت و جهان دینی و قدسی ببینیم همچنین تکنیک و عناصر متناسب با مبانی مان در فرهنگ غرب و عالم مدرن را تصرف و مستحل در خود کنیم و آن را درون نظم ایرانی_اسلامی با روح عقاید خویش کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی در دو جهان» که بر روی قسمت یادداشت‌های ویژه‌ی سایت هست، ورود نمایید و پس از آن و بر مبنای آن بحث اگر نکته‌ای هست به میان آورید. موفق باشید

26170

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به شرایطی که در حال حاضر بر جامعه حاکم هست و قشر جوان و قشر عامه جامعه در فضای تلگرام و اینستا و توئیتر فعالیت دارند. آیا ما باید در این فضاها ورود کنیم و روشنگری کنیم (با توجه به هجمه ای که در حال حاضر وجود دارد)؟ و یا طبق نظر عده ای که معتقدند این فضا ها رو همچنان باید تحریم کرد و وارد نشد عمل کنیم؟ می خواستم نظر استاد را در این رابطه بدانم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال فضای مجازی یک امکان است با مناسبات خاص خود. باید عده‌ای به میدان آیند و هنرِ ارائه‌ی آن‌چه باید ما ارائه دهیم را به دست آورند. مثل کاری که مرحوم شهید آوینی در «روایت فتح» انجام داد و مقام معظم رهبری نیز نسبت به حضور فرهنگی در این فضا، نظر مثبت دارند. موفق باشید

25868

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد ارزشمندم: خدا قوت! خدا شاهد است که قصد تملق و تحویل گرفتن را ندارم. اما حسی از درون مدام به من گوشزد می کرد که چند خطی در خدمت شما باشم. به لطف خدا، بنده اهل مطالعه بودم و هستم، کتابها خوانده ام. اما هیچ کدام عقل پرسشگر فعال بنده را اقناع نمی کردند و به تبع آن قلب هم در قبض عجیبی بود، تا اینکه به لطف الهی با مباحث و نوشته های شما آشنا شدم. اولین چیزی که از شما شنیدم حدیث عنوان بصری بود، عجیب اثر گذار بود. کم کم و توام با اشتیاق، همانند تشنه ای که آب جاری یافته است، مباحث رو دنبال کردم. شاید بتوان گفت که در مباحث شما رد پای بسیاری از علمای طراز اول اسلام همچون حضرت امام (ره)، علامه (ره)، آقای جوادی، شهید مطهری (ره) ،آیت الله شجاعی و... را دید. این یعنی جامعیت کم نظیر. چه روح بخش است کتاب ده نکته، جوان و انتخاب بزرگ، معاد، سلوک ذیل شخصیت امام و....همیشه خدا را شکر می کنم که شما را سر راه بنده گذاشته است.‌ حقیقتا معارف حقه ی شما به زندگی بنده «معنا» بخشید و امید را در دلم صد چندان کردید. عجیب است این دستگاه و منظومه ی فکری ناب شما، که کلید خیلی از قفل های فکری و روحی است. و چه دلسوز و خوش برخورد هستید با این مردم. و چه مظلوم هستید، دوست داشتم فریادی بزنم و شما را معرفی کنم تا بیابند این سرچشمه ی حیات را. شما را دوست دارم، ای من برتر خودم‌. خواستم بگم با همین فرمان اما با قدرت بیشتر و انگیزه ی پایدارتر پیش بروید. خانواده ام را دعا کنید تا بتوانیم تاریخ ساز و تمدن ساز شویم. سوال: انسان شناسی که آیت الله شجاعی در کتاب مقالاتش معرفی می کنند، چگونه است!؟ آیا برای تئوریزه کردن معرفت نفس کامل است!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این لطف شماست، امید است که خداوند قبول فرماید. ۲. فکر می‌کنم به‌خصوص جلد اول کتاب «مقالات» خلاصه‌ای از «فصوص الحکم» ابن عربی باشد، تا این اندازه مهم است. موفق باشید

25610
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرانقدرم: با توجه توضیحات جنابعالی در خصوص فلسفه وضو، خواستم بدونم حقیقت الانسان اگر خطا کرده و به شجره و کثرات نگاه انداخته اینجا آیا اولیاء ما نیز در آن حقیقت شریک بوده اند؟ چون آنها نیز وضو می گرفتند و این سوال ذهن مرا بخود مشغول کرده است. سوال دوم اینکه آیا اعراض ماهیت اند یا وجوی اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. قسمت اول سؤال قبلاً جواب داده شد و بهتر است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع شود. ۲. در نگاه صدرایی همه‌چیز شئونِ «وجود» است. یعنی «وجود» است که به صورت اعراض ظاهر می‌شود و دیگر تقسیم عرض و جوهر در آن‌جا تقسیم کاملی نیست. موفق باشید

25550

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد؛ شهید مطهری، در کتاب کلیات علوم اسلامی، می نویسند فلسفه کانت با آنچه نزد قدما بعنوان فلسفه خوانده می شود تنها اشتراک لفظ دارد و فلسفه او، بیشتر روی فکر شناسی و منطق تمرکز دارد تا جهان شناسی. در مبحثی از حضرتعالی هم دیدم که فرمودید با نومن و فنومن کانت، فلسفه غرب بیشتر رویکرد انتزاعی بخود گرفت. اساساً ایراد ریشه ای تفکر کانت چه بود و چرا رویکرد انتزاعی در فلسفه غرب را رشد داد؟ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بد نیست به جزوات «فلسفه‌ی غرب» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. و یا به نکته‌ای که در مورد فلسفه‌ی کانت در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. موفق باشید

25474

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقت بخیر. من سی و یک سال دارم، دو تا بچه کوچولو دارم. چندین سال عشق درس دین دارم و عاشق حوزه رفتنم، بنظرتون برم یا نه؟ مطالعات دیگه هم راضی ام نکرده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت آموزش عربی آن برای خواهران هم مفید است. ولی بعضی از دروس حوزه‌ی خواهران، بیشتر برای خواهرانی مفید است که می‌خواهند تبلیغ دینی داشته باشند. اگر بتوانید در عین آموزش عربی موضوعاتی مثل «تفسیر المیزان» را دنبال کنید، بهتر است. جزوه‌ی «روش استفاده از المیزان» بر روی سایت هست. موفق باشید

25110
متن پرسش
سلام: برای این که علم پیدا کنم که قرآن پیام خداست! قرآن برای من تحدی آورده است و می گوید من از جانب خدایم. چرا؟ چون کسی نمی تواند یک سوره همانند قرآن بیاورد. سوال: من که فارسی زبانم و عربی نمی دانم چگونه این استدلال قرآن را قبول یا رد کنم؟ من که توانایی ارزیابی این ادعای قرآن را ندارم. حالا من باید چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که در همان زمان که فصاحت در زبان عربی به اوج خود رسیده بود و آن‌ها نتوانستند سوره‌ای همانند سوره‌های قرآن بیاورند؛ می‌تواند برای ما حجت باشد. از طرفی با نظر به محتوی قرآن و تدبّر در آن می‌توان متوجه شد که این سخن‌ها، سخن‌های خداوند است. و در همین رابطه حضرت حق می‌فرماید: «أفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» ﴿۸۲/ نساء﴾ آيا در قرآن نمى‏ انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند. موفق باشید

در ضمن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت عرایضی شده است که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌گردد:

دريچه‏ هاى اعجاز قرآن

قرآن مى‏ فرمايد: «وَ انْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزه‏ بودن آنچه بر بنده‏ ى ما نازل شده شك داريد، سوره ‏اى مانند آن بياوريد. مبناى برهان اين است كه او يا به ‏واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاى بشرى ‏اش اين آيات را تنظيم كرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‏ ى شما جمع شويد مى ‏توانيد يك سوره مثل سوره‏ هاى اين قرآن بياوريد و اگر نمى‏ توانيد، معلوم مى‏ شود كه او از جنبه ‏ى بشرى‏ اش به چنين توانايى نرسيده، پس او پيامبر خدا است. در رابطه با معجزه ‏بودن قرآن نمونه‏ هايى در ذيل؛ مورد اشاره قرار مى‏ گيرد:

۱. از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه ‏ى كلمات و نظم خاصى كه كلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى‏ كه نه تا آن زمان بشريت با اين تركيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‏ها توانستند از آن تقليد كنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراى آهنگ خاصى است كه در عين دارا بودن مفاهيم معنوى، بدون تكلف و تصنع، عالى ‏ترين معانى را در عالى ‏ترين قالب‏هاى لفظى اظهار مى ‏كند به طورى‏ كه معلوم نيست الفاظ تابع معانى‏ اند و يا معانى تابع الفاظ.

قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبيد كه اوج تكامل فصاحت عرب بود. از آن عجيب ‏تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عين فصاحت زيادى كه دارد، اصلًا شكل و هندسه‏ ى قرآن را ندارد. و اين مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً اين‏كه تا حال كسى نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتى به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنان‏كه كسى نيامده بگويد من مثل آن را آورده ‏ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح‏ تر باشد بيشتر متوجه مى‏ شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان‏ كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت‏ موسى (ع) از نوع سحر نيست.

۲. از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بى‏ گمان مطمئن ‏ترين راه براى شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف‏ ها و تعبيرهاى آن در باره‏ ى خود مى ‏باشد، توصيف‏ هايى از قبيل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» كه همه حكايت از آن دارد كه وقتى مى‏ فرمايد: اگر مى ‏توانيد مثل آن را بياوريد، يعنى آن چيز مثل قرآن از حيث هدايت‏ گرى و آوردن معارف هدايت‏گر و از حيث مطالب حكمت ‏آميز، هم سنگ دانش‏ هاى قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه‏ هايى در حد قرآن دعوت مى‏ كند.

جامعيت و كمال قرآن بدين معنى است كه قرآن مجيد تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسيدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطه‏ ى انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‏هاى ديگر» و با «جهان» را تبيين مى‏ كند و همه‏ ى اين معارف داراى سطوح و لايه‏ هاى متكثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطن‏ ها وجود دارد. در پايين ‏ترين سطح با مردم عادى صحبت مى ‏كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطنى از بطون خود را براى او مى‏ گشايد و آوردن سوره‏ هايى با اين حدّ از علوّ در معانى به هيچ ‏وجه در حدّ بشر نيست.

انسانى كه قرآن طرح مى‏ كند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‏ ى ابعاد اين انسان را با همه‏ ى دقايق روحى ‏اش فرا گرفته است، در حالى كه انسان معرفى شده از راه حس و انديشه‏ ى بشرى در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.

در قرآن همه ‏ى اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معنى كه هر حكمِ فرعى آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز مى‏ گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعى را تشكيل مى دهد.

مى‏ فرمايد: «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابى است با آيات محكم كه سپس به صورت تفصيل درآمده، يعنى اين كتاب با آيات متعدد داراى غرض واحدى است كه وقتى به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مى ‏آيد و در جاى خود به صورت احكام شرعى ظاهر مى ‏شود، به اين معنى كه هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمى ‏شود و از مسير توحيدى خود عدول نمى‏ كند. به عنوان مثال: توحيد خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علياى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه‏ ى اين‏ها به توحيد برمى‏ گردد و انسان را به توحيد مى‏ رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سيرى از وحدت به سوى كثرت را دارا مى‏ باشند ولى از جهت سير از طرف انسان به سوى خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.

قرآن كتاب انسان شناسى است، اما آن‏گونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مى‏ كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طورى‏ كه در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبياء انسان در حدّ سوره‏ ى والعصر مطرح نيست، و انديشه‏ ى بشر نسبت به انسان به اندازه‏ ى تبيينى كه‏ يك سوره‏ ى كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پيوند با خدا را در همه ‏ى شئون زندگى جريان مى دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمى كند، بلكه خداى حاضر و محبوب را معرفى مى ‏نمايد كه مى‏ توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرك در آن است كه انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بيابد و انسان مشرك پديده‏ هاى عالم را مستقل از حقيقت وحدانى مى ‏نگرد.

۳. اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول ۲۳ سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعى و روحى متفاوتى كه براى رسول خدا (ص) پيش مى‏ آمد، بدون آن كه رسول خدا پيش‏نويسى داشته باشد و يا پس از نزول آن به و حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ ‏گونه تناقض و اختلافى در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسى نديد كه مثلًا پيامبر (ص) يادداشتى داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طورى آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته ‏اند و بخواهند آن را تصحيح كنند، آن هم آياتى كه قبلًا هيچ‏ كس چنين كلماتى در هيچ كتابى نگفته بود و بعداً هم كسى نيامد بگويد شبيه آن كلمات در كتاب‏هاى رومى‏ ها و يا ايرانى‏ هاى متمدن آن زمان ديده شده است.

قرآن طورى است كه آيه ‏اى مفسّر آيه ‏اى ديگر و مجموعه‏ ى آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتى در يك موضوع وحدت نگاه‏ كاملًا در آن حاكم است. مثلًا در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته ‏ى متنوع دارد ولى همه با يك بينش و يك جهت و يك نگاه. خودِ قرآن مى‏ فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمى ‏كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏ يافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحى ‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى ‏افتد، در حالى‏ كه هيچ ‏كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.

۴. اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مى‏ راند كه انسان به هيچ‏ وجه آن را از جان خود جدا نمى‏ بيند و به‏ خوبى جذب آن مى‏ شود. قرآن انسان را بر عقده‏ هاى درونى‏ اش پيروز مى‏ كند، مرگ را برايش معنى مى ‏نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مى ‏كند، مى‏ گويد:

«افَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلي قُلُوبٍ اقْفالُها»

آيا تدبّر در قرآن نمى ‏كنند و يا بر قلب‏هاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمى‏ فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مى كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده‏ شده كسى در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براى او در حقانيت آن ذره ‏اى شك باقى بماند؟ و يا بيشتر كسانى گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى ‏دهند؟

۵. اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى: آن واقعه ‏هايى كه در حين نزول قرآن با فكر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورى‏ كه بشر پس از سال‏ها به درستى آن پى ‏برده است مثل: پيش ‏بينى غلبه‏ ى روم بر ايران در شرايطى كه در آن زمان چنين غلبه ‏اى به ذهن‏ها هم خطور نمى ‏كرد.[4] حفريات باستان‏شناسان، كه پس از سال‏ها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اين‏كه قرآن براى فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدورى مى دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده ‏اند ولى بعدها معلوم شد كه ستاره‏ها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردش‏اند.

۶. اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طريق كسى كه برترى فوق العاده ‏اى از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطى آنچنان محدود زندگى مى‏ كرد كه مثال زدنى است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآنى با اين وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حكايت از آن دارد كه از طرف خداى حكيم و عليم بر او نازل شده است.

دكتر واگليرى مى ‏گويد: «كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمى ‏توان از آن تقليد كرد ... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتى كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در اين كتاب مخزن‏ ها و ذخايرى از دانش مى ‏بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‏ ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوى‏ ترين رجال سياست است».[5]

قرائنى كه انديشه را بر صدق گفتار نبى مى كشاند

علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبى مى‏ كشاند كه موارد زير از اين نوع مى‏ باشد:

۱. محيط دعوت: انديشه نمى‏ پذيرد كه انسانى درس نخوانده در محيطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائين‏ ترين خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستى، چنين معارفى را ارائه دهد.

۲. سابقه‏ ى تاريخى و خصوصيات اخلاقى: ۴۰ سال در محيطى زندگى‏ كردن كه كوچك ‏ترين خطاى اخلاقى نمايان مى‏ شود و در عين حال هيچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى كه او را «امين» لقب دادند و حتى‏ در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عمل‏كردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصيت او نمى‏ پذيرفت، چگونه انديشه مى‏ پذيرد چنين انسان پاكى يك مرتبه دروغى به اين بزرگى بگويد و ۲۳ سال هم همه‏ ى زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشكلات يك لحظه هم عقب ‏نشينى نكند؟

۳. محتواى مكتب و دعوت: مكتبى كه محور فكرى خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هيچ‏كس جز خدا نجات‏دهنده‏ ى انسان‏ها نيست و آورنده ‏ى آن مكتب براى خود هيچ ادعايى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازه ‏ى هيچ غلوّى را در مورد خود نمى‏ دهد و مردم را به سوى خدا دعوت مى‏ كند و بندگى غير خدا را بدترين گناه مى ‏داند و در جامعه‏ ى طبقاتى آن روز شعار برادرى مى‏ دهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادرى و دانش تبديل مى‏ كند، چگونه انديشه مى ‏پذيرد چنين مكتبى آورنده ‏اش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبى را ارائه دهد، بايد يا او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتى هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمى‏ شود كه براى خود در دينى كه آورده هيچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى كند.

۴. تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طى ۲۳ سال از قومى متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف به ‏وجود آورد به طورى كه جهانِ آن روز در قبضه‏ ى مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت و به اين دليل انسان‏ انديشمند نمی پذیرد بدون تأثير خالق هستى بر قلب ملت ها چنين تأثيرى ممكن باشد، به اين معنى كه بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورنده ‏ى اصلى اين مكتب باشد كه بين محتواى كتاب الهى و قلب انسان‏ها اين‏چنين هماهنگى حاكم است. يكى از دانشمندان هندى می گویند: كشور هندوستان با اين ‏همه پندهاى حكيمانه كه از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‏خوارى و استعمال مسكرات است، اما محمد همين كه شراب را حرام كرد پيروان او هركجا خُم شراب را ديدند شكستند و همه از شراب‏خوارى دست برداشتند.[6]

۵. وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقى كه در آن دستورات هيچ انسانى بى ‏دليل تحقير نشود هدفش را پيش مى‏ برد، قرآن مى‏ فرمايد: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[7] كارهاى ناشايستِ هيچ قومى، شما را به مقابله‏ اى ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوى نزديك‏تر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتى در مرگ فرزندشان كه مصادف با خورشيدگرفتگى شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمى‏ پذيرد چنين كسى با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفه ‏اى و يا يك مدعى دروغين و يا يك شهرت‏ طلب باشد زيرا رفتارش تأييدكننده‏ ى اين حقيقت است كه او مأمور و فرستاده‏ ى خداوند است و در افقى ماوراء دنيا زندگى مى ‏كند و متذكر حقيقتى است بسيار متعالى.

 


[1] ( ۱)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى ۲۳.

[2] ( ۱)- سوره‏ ى هود، آیه ی ۱.

[3] ( ۱)- سوره‏ ى نساء، آيه‏ى ۸۲.

[4] ( ۱)- در سال ۶۱۷ ميلادى يعنى هفتمين سال بعثت پيامبر اكرم (ص) ايران بر روم پيروز شد و تا نزديك پايتخت روم پيش‏روى كرد، در همان سال قرآن پيش‏بينى پيروزى روم را در كم‏تر از ده سال نمود. (به آيات اوليه‏ ى سوره‏ ى روم رجوع شود).

[5] ( ۱)- استاد دانشگاه ناپل، كتاب « پيشرفت سريع اسلام»، ترجمه‏ى سعيدى، ص 49.

[6] ( ۱)- كتاب محمد (ص) از نظر ديگران، ترجمه‏ ى محمد على خليلى.

[7] ( ۲)- سوره‏ ى مائده، آيه ‏ى ۸.

24636

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: در خصوص سوال شماره ۲۴۶۱۲: استاد گرامی بسیار بسیار از شما تشکر می کنم که حوصله به خرج دادید و کمک بزرگی کردید در خصوص سوال فوق. بعد از راهنمایی و دادن ٣ جواب خصوصا جواب آخری استاد تحول عجیبی در من رخ داد و تصمیم گرفتم خواست خود را حذف و با توجه به راهنمایی شما نظر خانواده رو مقدم بدانم و تصمیم بگیرم به خواست آنها برگردم به شهر. به خانواده گفتم آرامش و دلخوشی شما مهمتر از فامیل است و آنجا که دلتون خوش است منم خوشم و بخاطر شما برمی گردیم تا شما راحت باشید. شبش رفتیم دعای کمیل گلستان شهدا استاد جان من واقعا خواست خدا رو در نظر گرفتم و گفتم خدایا هر جور صلاح می دانی ما رو در مسیری که دوست داری قرار بده و من دیگه نظرم رو به خانواده تحمیل نمی کنم و فقط فقط خواست و آرامش و راحتی آنها برایم مهم است کمکم کن و توسل به امام زمان (عج) را در نظر گرفتم. استاد اتفاق عجیبی افتاد فردای آن روز همسر و فرزندانم خودشان آمدند و گفتند ما صادقانه دوست داریم اینجا بمانیم و دودوتا چهارتایی کردیم و تصمیم گرفتیم بمانیم و از فکر برگشت برو بیرون. من شکه شدم این چه تصمیمی است که یکدفعه گرفتند. بازم به آنها گفتم هر جور راحت هستید من عمل می کنم و اگر واقعا خواست شما این است من همین جا می مانم و برنمی گردیم شهر. و به قول معروف با توکل زانوی اشتر ببند منم توکل کردم و گفتم به تصمیم شما می مانیم حالا استاد با توجه به شرح احوالات گذشته دو سوال دارم: ۱. آیا من طبق راهنمایی شما که نظر جمع رو در نظر گرفتم و تنهایی تصمیم نگرفتم آیا نیتم درست بوده که سپردم به خدا چون بعد از سپردن آرامش عجیبی به من دست داد و گفتم خدا رقم بزنه بهتره ٢. آیا این تصمیم ناگهانی آنها که کلا برعکس قبلشان بود و خودشان گفتند نه از دلسوزی و ترحم برای من بوده نه حوس بلکه خودمان انتخاب کردیم همان اراده خداست که چون سپردم دست خدا یکدفعه همه چیز تغییر کرد و این طوری نشان داد؟ بازم ممنون لطفا در سایت جواب بدید جیمیل دیر بدستم میرسه یا اصلا نمیاد. خدا خیر دنیا و آخرت به شما بدهد که کلامتان نافذ و راهگشاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  ۱. این‌جا نظرِ جمع همان نظرِ خداوند است. ۲. ان شاءاللّه تصمیم آن‌ها برایشان مفید خواهد بود. موفق باشید

22885
متن پرسش
با سلام: «هرکه دارد سفر کرببلا بسم اللّه» ما که رفتیم، تا اطلاع ثانوی خدا حافظ شما.
متن پاسخ

«هرکه دارد سفر کرببلا بسم اللّه»

ما که رفتیم، تا اطلاع ثانوی خدا حافظ شما....

31611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بنده امسال به صورت قانونی امکان ندارد به کربلا بروم ۱. آیا می‌توان با عبادت و تفکر و دعا و تمرکز، به کربلا طی الارض کرد؟!! ۲. اگر امکان طی الارض هست، اشکال شرعی ندارد که غیرقانونی به کربلا رفته ام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طیّ الأرض که قانون نمی‌خواهد!! سلوکی است خاص که بنده علم آن را ندارم. قوانین، مربوط به حرکات طبیعی است. موفق باشید

31425
متن پرسش
سلام علیکم: می‌خواستم بدانم چه مقدار انسان می‌تواند در تغییر ویژگی های شخصیتی خود که با سالها تکرار رفتار و عمل آن را تثبیت نموده است موفق شود؟ و اگر تلاش کرد و نتیجه حاصل نشد چه؟ آیا کسی که به دلیل شاکله وجودی اش، اهل مطالعه نباشد باید دنبال مطالعه و کتاب برود که کاری مطلوب و لازم به شمار می آید، یا دنبال آن کاری که در آن موفقیتش بیشتر است ولو اینکه لازم و ضروری هم نباشد برود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد یکی از راه‌های پیشنهادی که به نظر می‌آید راهی کاربردی باشد آن است که انسان‌های بزرگ و راهکارهای آن‌ها را مدّ نظر قرار دهیم. پیشنهاد مشخص بنده، مطالعه جدّی و با حوصله کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» می‌باشد. موفق باشید

30543
متن پرسش
درود محضر استاد: به خاطر آید اگر خطا نکنم ۸ سال پیش یکی از شاگردان حضرت استاد در دانشگاه اصفهان صحبتی داشتند که انقلاب عقبگرد ندارد. رییس جمهور بعدی احمدی نژاد تر است اگر هم از طیف مقابل باشد ۴ سال بیشتر دوام نمی آورد و در دور بعد مردم به جریان انقلابی بازگشت می کنند و مستحضرید که همه صحبت های آن عزیز خلاف از آب درآمدند از آنجا که سخنان ایشان منبعث از مبانی ایست که ماخوذ از حضرتعالیست و در مباحث شما هم عقبگرد نداشتن انقلاب را گمان کنم شنیدم. محبت کنید بیان فرمایید آن مبانی مشکلی دارد اگر نه این عقبگرد ۸ ساله چگونه قابل توجیه است؟ عقبگرد که چه عرض کنم بعید می‌دانم دولت های شاهان پهلوی و ماقبلش هم چنین کارنامه مشعشعی داشته باشند. اگر نظام را قبول نداشتند اگر ایران برایشان اهمیتی نداشت لااقل قضاوت تاریخ هم برایشان اهمیتی نداشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در افقی است که انقلاب اسلامی در مقابل بشر گذاشته و بشر امروز نمی‌تواند آن را نادیه بگیرد هرچند بعضاً گرفتار عهد غربی خود هستند. چون افق انقلاب اسلامی را در مقابل خود دارند، به راحتی فریب غرب‌زدگان را نمی‌خورند. در همین رابطه ملاحظه کردید که دولت تدبیر و امید با چه برنامه‌هایی آمد و با چه روسیاهی‌هایی دارد می‌رود. زیرا بنا نداشت در افق انقلاب اسلامی خود را ادامه دهد، بیشتر به امید گشایش‌هایی بود که غرب برای ما ایجاد کند. خودْ این تجربه‌ای خواهد شد برای حضور دیگری در آینده. موفق باشید

30537

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در حال مطالعه سیر کتب استاد طاهرزاده هستم. ۱. آیا برای مطالعه کتب امام خمینی (ره) و ملاصدرا و ... باید سیر کتب شما تمام شود یا اینکه الان هم می‌توان آن کتب و کتب مشابه را مطالعه نمود؟ ۲. اینکه در کتاب ادب خیال عقل و قلب گفته بودید بهتر است آثار یک استاد را مطالعه کنید با مطالعه دیگر کتب مثلا از ملاصدرا منافاتی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤال شماره‌ی 30536 عرض شد بعد از آن مقدمات، هم می‌توانید با تفسیر المیزان مرتبط شوید و هم با آثار حضرت امام. البته در نظر به آثار حضرت امام، شرح صوتی سوره‌ی حمد و شرح صوتی کتاب «مصباح الهدایه» به عنوان مقدمه خوب است کار شود. موفق باشید

30265

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: آيا آثار و بيانات آقاي مروجي سبزواري روي هم رفته مورد تاييد است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی که از ایشان دیدم در رابطه با شرح ابیات ابتدای مثنوی و تطبیق آن با دو سیر مذکور عرفانی، کتاب خوب و دقیقی بود. موفق باشید

30123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. کتاب زیبایتان «ادب خیال عقل و قلب را پیرو سوالی که قبلا از حضرتعالی پرسیده بودم مطالعه کردم. بسیار راهگشا و مفید بود. استاد بزرگوار سوالی که اکنون بنده دارم در ارتباط با مطالعه است. باید چطور مطالعه کنیم تا خوب مطالب را علاوه بر تفکر عمیق و بهره های آنی، آن را در سینه نگه داریم؟ مثلا بنده چند کتاب از شهید مطهری خواندم ولی الان احساس می‌کنم که انگار همه را فراموش کردم. درست است که مطالعه به فکر ما جهت می‌دهد هرچند فراموش شود ولی توصیه ی شما درباره ی یادداشت برداری چیست؟ آیا ضروری است که مثلا برای هر کتابی در دفتری یا جایی جداگانه یادداشت برداری کنیم؟ یا اینکه نکات را در همان کتاب حاشیه بزنیم؟ این مسئله خیلی ذهنم را درگیر کرده است و می‌خواهم قبل از شروع سیر مطالعاتی تکلیفم را بدانم. سپاس فراوان و آرزوی توفیقات روز افزون برایتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در تجربه‌ای که برای خود داشتم، سعی می‌کنم با حوصله‌ی زیاد و بدون عجله از کتاب‌ها با ذکر صفحه، یادداشت‌برداری کنم. فکر می‌کنم تجربه‌ی خوبی باشد. خوب است در این مورد سری به کتاب «امامت و رهبری» از شهید مطهری بزنید. موفق باشید

29775

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: نزدیک ۱۸ ساله جمعه ها دعای ندبه رو میخونم، ولی ارتباط وحسی با امامم ندارم و... خیلی دورم... چرا حسش نمی‌کنم؟ چرا وصل نمی‌شم؟ چرا با امامم محرم نمیشم؟ چکار کنم؟... «و نظر الینا نظره رحیمه نستکمل به الکرامه عندک»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا همین توفیق کمی است که هر جمعه بر عهد دلبستگی بر امامتان پایدار هستید و در محتوای آن دعای شریف تأمّل می‌کنید؟! عجله نباید کرد. از حضرت حق بخواهید از مواهب اُنس با دعای شریف ندبه بهر ه‌مندتان نماید. موفق باشید

27842

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: اینکه قلب افرادی آینه می شود و تابش نور اخلاص می کند این افراد همان مخلصین هستند؟ «مخلصین با فتحه».
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! بنا به فرمایش علامه‌ی طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه» خداوند مخلَصین را برای خود خالص کرد تا مظهر انوار الهی باشند. موفق باشید

27758
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۷۵۰ اشاره زیبایی به همین بحث مبتلا به فرمودید و نکته دقیقی را متذکر شدید. به نظر و عقیده ام اگر ما فقه را در نگاه کلان و ماهواره ای و از جهت ظرفیت های نظام سازی ببینیم اتفاقا بسیار ظرفیت تمدنی دارد ولی هنوز بالفعل نشده و البته اقداماتی مثل الگوی اسلامی پیشرفت، مقدمه جدی نیل به آن است و از این جهت برای فقه تمدن ساز امیدواری وجود دارد. چگونه نمی‌تواند فقه و اسلام عزیز تمدن ساز باشد و به تعبیر بعضی افراد، مرجعیت علمی و سیاسی و اجتماعی ندارد و صرفا یکسری اصول کلی در آن پذیرفته شد که آن هم بیشتر مربوط به آخرت است و تجربه امر قدسی و تجربه زیسته دینی که مسلمین از این تجربه زیسته عبادت پیامبر بهره می‌برند؟ مگر علامه طباطبایی مبتنی بر همین قرآن، تفسیر عظیم المیزان را ننوشت و آن معارف قیّم و تمدن ساز و جامعه ساز را مطرح فرمود و توانست متناسب مسائل زمان افق قرآن را بگشاید؟ مگر حضرت آقا از همین قرآن و معارف حدیثی ذیل قرآن، طرح کلی اندیشه اسلامی را ننوشتند و سخنرانی درباره اش نکردند و مگر امروز چنین کتابی، پایه فکری_اجتماعی برای نظام و دولت اسلامی نیست و نمی‌تواند باشد؟ حضرت امام چگونه توانست از دل دعای سحر و شرح معارف این دعا یا همان مباحث فقهی که در کتاب ولایت فقیه از مکاسب شیخ انصاری داشتند، متناسب جامعه سازی و انقلاب و گذار از حکومت پهلوی مطلب بنویسند و بعد هم ساختار نظام اسلامی با محوریت ولی فقیه و مستحل کننده انتخابات در چارچوب آن و تقسیم قوا کار کند و حرکت داشته باشد؟ و اکنون چطور آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم بسیاری از نظریات علم و معرفت مدرنیته را رسما به چالش کشیده و مطلب مد نظر اسلام را می فرمایند؟ عجیب است برخی می‌گویند اسلام و سیره و روایات ائمه و فقه و عقل قدسی که ذیل ولایت دین و شریعت است، توانایی ندارد در عصر حاضر حرفی برای گفتن بزند و مقابل تکنیک و معادلات عصر کنونی چیزی برای عرضه کردن داشته باشد و دین فوقش تا پانصد سال پیش بکار حیات اجتماعی می‌خورده و اکنون چنین نیست و باید با عقل و تجربه بشری و تجارب سایر کشورها و حتی تجارب مدرنیته فی الحال کار کرد و نظریه داد و مطلب مطرح کرد و سعی هم داشت حتی الامکان با دین و قواعد صریحش مخالفت نکند. حتی این مطلب را به اصطلاح سنت گرایانی مثل آقای نصر هم قبول ندارند و درباره اش کتاب اسلام در دنیای متجدد را نوشته اند و آنها هم حتی با همان هندسه فکری شان که البته از جهات زیادی معیوب است، این مطلب را دریافته و روی آن مطلب نوشته اند ولی یکسری که حتی در سمتهای کشورند و نظریه پرادازان و چهره های فرهنگی و نظریه پرداز هستند چنین مطالبی را درباره اسلام و فقه و عقل قدسی می‌گویند و حتی می‌گویند مگر علوم اسلامی و غیر اسلامی یا دینی و غیر دینی دارد! باید نگاهمان را به دین و دیانت و شریعت عمیق کنیم و با تمام وجود برای تولید علم و نظریات و معرفت جایگزین متناسب هویت دینی_انقلابی مان بکوشیم و واقعا در راستای همان جنبش نرم افزاری که مورد تاکید رهبر عزیز است تلاش کنیم کما اینکه تا کنون در همان الگوی اسلامی پیشرفت و در درون صحنه اتفاقات امیدبخش و قوی افتاده است و جای امیدواری است که می‌توان با نگاه کلان و ماهواره ای و جامع به فقه و احادیث و وحی و بهره از تدبر در آیات انفسی و آفاقی عالم، نظام و تمدنی ماورای مدرنیته ساخت و حقیقتا بایستی از عمق جان این اشارات شهید آوینی را بفهمیم که گفت، بعثت تاریخی انسان در مردی مثل حضرت امام برای من کافی بود تا بفهمم عصر تمدن غرب سپری شده است. عذر می‌خواهم که طولانی شد و سرتان را درد آوردم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بخواهیم یا نخواهیم انقلاب اسلامی در این تاریخ مأوایی است برای کسانی که متوجه شده‌اند زندگی در این دنیا معنایی متعالی‌تر و بلندتر از آنی دارد که فرهنگ مدرن برای بشر طراحی کرده. مسلّماً با این رویکرد ما به متون مقدس خود رجوع می‌کنیم و طیّ فرآیندی تاریخی چیزی به ظهور خواهد آمد که گمشده‌ی بشریت است. هنر و بصیرت ما باید آن باشد که مأوای تاریخی خود را که غیر از مأوای فردیِ قرون وسطایی است بشناسیم. موفق باشید  

نمایش چاپی