بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24361

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: مباحث انقلاب اسلامی و وظیفه ای که پیش رو داریم مربوط به کدام کتاب شماست؟ در این مباحث کدام کتاب را دارید شرح می دهید و از روی آن می خوانید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» از صفحه‌ی ۳۴۷ به بعد، بحث مستقلی است که به آن پرداخته شده است. موفق باشید

32791

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: من در مورد کمال خداوند به مشکل برخوردم. نمی‌توانم برای خودم اثبات کنم و این مساله مدت زیادی است آزارم می‌دهد. اینگونه فکر می‌کنم که وقتی ما عموما به یک موجود می‌نگریم و آن را خدا (نمی‌دانیم) در ذهن برایش خصوصیاتی در نظر می‌گیریم که باعث تشخص آن موجود می‌شود لذا حد و حدود دارد. یعنی در ذهن این موجود را با یک کمال مطلقی مقایسه می‌کنیم که به محدود بودنش پی می‌بریم حال اگر ادعا کنیم که آن کمال مطلق که نامحدود است خداست از کجا معلوم که فقط در ذهن نباشد. یعنی ممکن است آن اختلافی و کمالاتی که موجب تمایز موجود محدود از آن کمال مطلق در ذهن میاید تحقق خارجی نداشته باشد و همان موجود محدود تحقق خارجی داشته باشد. ممکن است گفته شود اگر وجود نامحدود تحقق خارجی نداشته باشد پس بجایش چه چیزی تحقق دارد؟ عدم؟ و جواب دهیم چیزی بجایش تحقق ندارد و موجود محدود از ابتدا بدون دخالت چیزی محدود بوده . این شبه هایی که من عرض کردم مثل اینکه در بیانات آقای جوادی آملی هم آمده و ایشان لزوما وجود نامحدود و وجود صرف و بسیط را که در ذهن تصور می‌‌شود در عالم خارج دارای مصداق نمی‌دانند. اگر اینطور است به کسانی که قائل به پیدایش جهان از ذره اولیه هستند (بیگ بنگ) نباید خرده گرفت و اصولا توحید و کمال خدا را نمی‌توان اثبات کرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به نظر می‌آید بهترین راه  برای توجه به این مسئله «برهان صدیقین» جناب صدرالمتألهین باشد و موضوع «اصالت وجود». کتاب «از برهان تا عرفان»  https://lobolmizan.ir/book/240?mark=%D8%A7%D8%B2%20%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D8%A7%20%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86

همراه با شرح صوتی آن به آدرس زیر می‌تواند راه‌گشا باشد. امثال آیت الله جوادی که فرزند مکتب صدرایی هستند سخت متوجه «اصالت وجود» می‌باشند که واقعی‌ترین واقعیت عالم  یعنی همان کمال مطلق است. موفق باشید

nvhttps://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%20%D8%B5%D8%AF%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86&tab=sounds

29543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ۱. تفکیکی ها می‌گویند قول فلاسفه و عرفا دائر بر صدور عالم از ذات خدا به نحو نزول یا تجلی مستلزم تجزیه ذات خدا می‌شود و این باطل است و ذات خدا بکلی با خلق مباین است و خداوند خلق را از عدم آفرید. لطفا توضیح بفرمائید. ۲. اخیرا از یکی از اهل علم که مشرب عرفانی دارند و شاگرد علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی بوده اند شنیدم که در تفسیر روایات طینت اصول کافی گفتند ملاک ذات انسان است نه اعمال انسان و ای بسا مومنی یک عمر عمل صالح می‌کند ولی چون ذات و طینت او مومن نیست در قیامت اعمال او را به مومن می‌دهند و سیئات کافر را به او می‌دهند و مرگ هم میزان نیست ای بسا مومن ظاهری از دنیا برود ولی ذات و طینتش کافر باشد و ای بسا کافر ظاهری که با کفر از دنیا برود ولی ذات و طینتش مومن باشد و لذا در آن دنیا معامله مومن با او می‌شود. با این حساب غیر از ۱۴ معصوم به هیچ مومن دیگری نمی‌توان باور داشت که ذات الزاما کافر نباشد. لطفا توضیح فرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد جواب اهل تفکیک، مطالب زیادی هست از جمله حدیث ۱۲ کتاب «چهل حدیث» از حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و یا کتاب «صراط مستقیم» از استاد شیخ محمدحسن وکیلی. ۲. انسان در ذات خود مختار است و همواره برایش انتخابِ راه جدید موجود است. متأسفانه بعضی‌ها برداشت درستی از مباحث ابن‌عربی در رابطه با «عین ثابته» ندارند. موفق باشید

28830

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال ۲۴۱۷۴ فرمودید هر روز ۲۱ عدد آیت الکرسی خوانده شود، فقط آیه اول تا و هو العلی العظیم را منظورتان است یا کل آیات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور همان آیه‌ی اول است ولی آیت اللّه قاضی توصیه فرموده بودند هر سه آیه خوانده شود. موفق باشید

27938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام: دختری دارم ۱۲ ساله. با وجود اینکه جو خانواده مذهبی و مدرسه اش هم مذهبی است، ایشون روزه می‌گرد ولی به نماز اهتمامی ندارد و هر چه تذکر می‌دهیم می‌گوید باشه می‌خوانم. و مشکل دیگه هم که هست دائما مانوس با گوشی است و شرایط قرنطینه و کلاس مجازی این شرایط رو بهانه قرار داده است. چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید با مشاورانی که در این مورد کار کرده‌اند، مشورت شود. شاید کمی قهرکردنِ مختصر همراه با محروم‌کردن ایشان از گوشی موبایل، ولی نه آن‌چنان تند؛ کمک کند. موفق باشید

27116
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت امام در ابتدای کتاب شرح چهل حدیث می فرمایند: «مقام وهم، زیرا که وهم سلطان قواى ظاهره و باطنه نفس است. پس اگر وهم حکومت نـمـود در آنـهـا بـه تـصرف خود یا شیطان، این قوا جنود شیطان گردند و مملکت در تحت سـلطـنـت شـیـطــان واقــع شــود، و لشـکـر رحـمـان و جـنـود عـقل مضمحل گردند و شکست خورده رخت از نشئه ملک و دنیـاى انسان درکشند و هجرت نمایند، و مـمـلکـت خــاص بــه شـیـطــان گــردد.» به چه علت امام، مقام وهم را سلطان قوا می دانند و آن مقامی می دانند که اگر به گوهر عبودیت آراسته بشود، می تواند مقام قرب الهی و تعالی الی الله پیدا کند و اگر مغلوب اسارتها و جنود جهل و شیطان گردد، به اسفل السافلین سقوط می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قوه‌ی واهمه اگر به عنوان یکی از قوای انسانی که متوجه‌ی حقایق وجود می‌شود، نظر به عاَم مثال کند، صورت‌های مثالیِ متعالی را در انسان شکل می‌دهد و این بهترین حالت برای اُنس با خداست از آن جهت که عبادات انسان، متوقفِ مفهومات و ذهنیات نشده. ولی اگر قوه‌ی واهمه تحت تأثیر صورت‌های عالَم ماده و عالم کثرات شد، بستر تأثیر شیطان می‌شود و انسان را از سیر به سوی حقیقت محروم می‌نماید. در این مورد می‌توانید به مباحث «جهان گمشده در عالم خیال» که در کانال «تشکل اشارت» به آدرس @esharat می‌باشد، رجوع فرمایید.  موفق باشید   

27084

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد عزیز: در رابطه با شروع مطالعه تفسیر المیزان بنا به نیاز به شرح تفسیر و با مشورت حضرتعالی که فرمودید از سوره رمز و عنکبوت و آل عمران شروع کنم، مطلبی باعث سوال برایم شده و آن اینکه ترتیب گوش کردن یا مطالعه به ترتیب سوره ها و ترتیب کتاب المیزان باشد بهتر نیست، و اینکه اگر بهتر است شرح حضرتعالی در سوره های ابتدایی موجود هست؟ ببخشید مزاحم زمانتان می شوم (یخورده وسواس نظم در مطالعه دارم، پیوسته ترجیح دارم که از ابتدا هر موضوعی را مورد مطالعه قرار بدهم و نمی دانم این خوب است یا وسواس بی مورد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که ترتیب امروزین قرآن، ربطی به ترتیب نزول آن ندارد ولی وقتی بخواهید به تفسیر المیزان رجوع کنید، خوب است از ابتدا شروع نمایید. زیرا مرحوم علامه آنچه از ابتدا فرموده‌اند را ملاک قرار داده‌اند برای تفسیر آیات بعدی. موفق باشید

26040
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد گرامی: ببخشید از اینکه وقت شما را می گیرم: ۱. اینکه بعضی می فرمایند انسان هنگام مرگ تمام اطلاعات خود را فراموش می کند، پس چگونه آقای قوچانی در جواب خود با دو ملک با استدلال جواب می دهند وقتی که بر ترس خود غلبه می کنند و چنان سخن گفتن را ادامه می دهند که آن دو می گویند جواب هر سوال یک کلمه است؟ و حتی کسانی که حافظ قرآن بودند و در کما فقط از آنها صوت قرآن شنیده می شود؟ ۲. اصلا سر در نمی آورم چگونه برای ایشان پرسش و پاسخ بوده ولی از بعضی استادان می شنویم که می گویند سوالات برزخ از جنس سوالات دنیا نیست مثلا مثل وقتی خداوند بخواهد از صبر بنده بپرسد او را دچار بلا می کند. ۳. اینکه انسان در مسایل توحیدی باورش رشد می کند، وقتی با اطرافیان سخن می گوید و باورهای سطحی و گاها غلط آنها او را عذاب می دهد و اصلا نمی شود با آنها بحث کرد در این زمینه، با چه جمله ای در ذهن خود را آرام کنیم، مانند شما که گاها باورهایی سطحی ما آزارتان می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در خواب و در قیامت، ملکات باقی می‌مانند و نه محفوظات. ۲. به هر حال در آن حالت به این صورت برای جناب آقای قوچانی ملکین ظهور کرده است. شاید در برزخِ اصلی بیشتر ظهورِ حقایق قلبی به میان آید 3- باید به حقیقت آن سخن‌ها توجه کرد و با انسان‌ها مدارا نمود. در ضمن جزوه‌‌ای در رابطه با «سیاحت غرب» بر روی سایت هست. موفق باشید

25884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۵۸۷۷ خواستم بگم که جوابتان گره ذهنیم رو باز نکرد. من بعد از اینکه شرح شما رو از این فراز گوش دادم راستش رو بخواهید خیلی برایم فراز تاثیرگذاری بود و اصلا مدتی بود که با این فراز افق دیگه ای به روم باز شده بود و در برابر خیلی از سختی ها و مشکلات با این فراز جان می گرفتم. فرازی که به شدت به قلب انسان اطمینان و امیدواری می داد. تا اینکه آمدم شرح آقای جوادی رو گوش دادم. برداشتی که از شرح ایشون کردم این بود که همه‌ش خودم در صحنه هستم ولی از شرح شما برداشتم این بود که خدا در صحنه هست. لطفا توضیح بدهید. برام خیلی مهمه. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با توجه به آن‌چه گفته شد، خودتان به کمک تفکری که در آن شروح هست، إن‌شاءاللّه آماده می‌شوید و خداوند آن‌چه برای تغذیه‌ی جان‌تان لازم است، عطا می‌فرماید. موفق باشید

25341
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در کتاب امام و مقام تعلیم به ملائکه آمده که پیامبر می فرماید اولین چیزی که خدا خلق کرد نور من بود که از نور خودش بیرون آورد و از جلال عظمتش جدا نمود. بعد می فرمایید حضرت در ادامه می‌فرمایند: نور مرا از نور خودش ظاهر کرد و از جلال عظمتش جدا نمود. توضیح فرمودید که حضرت رب العالمین تجلیات متعددی دارد، مثلا برای کسی‌که به نور اسم رزاق جلوه می‌کند، او دیگر نگران رزقش نیست. این تجلی اندکی است. یک وقت برای انسان به اسم جمال تجلی می‌کند. در آن حالت انسان در شعف و شیدایی و اُنس با حق قرار می‌گیرد. «اسم جلال» از همه‌ی اسماء به حضرت رب العالمین نزدیک‌تر است. نور رسول خدا (ص) از اسم جلال حضرت حق متجلی گشته و نمایش جلال و عظمت حق است. به همین جهت رسول خدا (ص) در طول تاریخ - از حضرت آدم (ع) تا امروز- نمایش جلال الهی‌ می‌باشند و اگر کسی به آخرین پیامبر نظر کند، متذکر جلال خداوند می‌شود. هیبت و بزرگی حضرتِ حق با ظهور رسول خدا (ص) بر قلب‌ها متجلی می شود. در ادامه می‌فرمایند: سپس آن نور، بدون آن‌که از جلال عظمت حق جدا شود، شروع کرد به طواف حول قدرت الهی تا این که در طول هشتاد هزار سال به جلال و عظمت رسید و سپس از روی تعظیم، به خدا سجده نمود. رسول خدا (ص) در ادامه‌ی روایت مورد بحث می‌فرمایند: پس نور من عظمت را فرا گرفته بود و نور علی (ع) قدرت را. این تعبیر حکایت از نحوه‌ی وجود آن دو نور دارد که یکی با عظمت الهی و دیگری با قدرت او مرتبط بوده‌ و با چنین صفاتی ظهور کرده‌اند. آیا طواف حول قدرت الهی همان طوات نور قدرتی است که از امام علی (ع) یاد شده؟ ببخشید این کتاب برای اولین بار هستش که مطالعه می کنم ولی درک درستی ندارم چون یک جا می فرمایید از نور جلالش جدا کرد و از طرفی فرمودید بدون آنکه از نور جلال جدا شود. لطفا کل این نوشتار را با یک مثال ملموس تر توضیح بفرمایید. اصلا متوجه این توضیحات نشدم. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به نظر بنده خوب است به سیرِ از اجمال به تفصیل فکر کنید. مثل آن‌که در شب قدر همه‌ی قرآن اجمالاً بر قلب پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» نازل شد ولی در سیرِ ۲۳ سال، آن اجمال به صورت تفصیل در آمد. موفق باشید.

25263

همین رفیقبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در میانه سلوک تا وقتی که غرق در نگاه توحیدی شویم و فانی که دیگر خود را نبینیم با مشکلات میانی باید چگونه تعامل کرد؟ مثل رذائل اخلاقی؟ مصداقا مدتی است حسد انگار دارد جانم را می خورد و من هم می بینم که دارد چکار می کند. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین است دیگر رفیق! باید با پشتکار و صبر بر طاعت، از این گردنه ها عبور کرد. موفق باشید

24931

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز سلام: سوال بنده این است که با توجه به اینکه اوضاع اقتصادی ایران اکثرا تحت تاثیر دلار و ...است و اقتصاد ایران مثل فنر می‌باشد و هر چند سال یکبار می‌پرد و اوضاع اقتصادی اکثر جامعه بد می شود، آیا با توجه به این شرایط که اوضاع کار و اشتغال بد هست و حتی برخی شاغلین هم به دلیل کم کردن نیروی کار و یا ورشکستگی کارخانه ها و شرکتهای بخش خصوصی بیکار می شوند، و با توجه به اینکه حکومت داری حضرت علی نمونه و الگوی ما باید باشد و اینکه حضرت علی وقتی طلحه و زبیر نزدشان آمدند و گفتند ما در جنگهای اسلام بر ضد کفار جانباز شده ایم پس به ما بیشتر از بیت المال بده و سهمیه بیشتری به ما بده، و حضرت علی به آن دو فرمودند اجر و پاداش کارتان ان شاءلله در قیامت نزد خدا محفوظ است اما من بیت المال را یکسان و به عدالت تقسیم می کنم و به آنها سهمیه نداد، حال چرا در حکومت ما که باید از حضرت علی الگو بگیرید برای برخی سهمیه در نظر می گیرند حتی قانونا برای فرزندانشان هم سهمیه در نظر می گیرند و در این اوضاع که خیلی از جوانان آرزوی کار در حتی شرکت خصوصی را هم دارند چه برسد به ارگانهای دولتی و شرکتهای خوب مثل فولاد، آنها به راحتی با پایین تربن معدل و سطح علمی در ارگانهای دولتی و شرکتهای خوب مثل فولاد و امثال آن با سهمیه شاغل می شوند؟ حال چگونه می توان این امر را توجیه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات نیاز به بحث مفصل دارد و مشکلات را باید در جریانی از سیاستمداران دنبال کرد که بیش از آن‌که بخواهند در خدمت مردم و انقلاب باشند، در خدمت حزب و گروه خود هستند و به همین جهت نسبت به رفع مشکلات مردم بی‌تفاوت و یا زمین‌گیرند. این وظیفه‌ی مردم است که متوجه شوند کدام روح و روحیه‌ای ترازِ انقلاب است و می‌تواند مردم را به نتایجی که از انقلاب آن ها نصیب‌شان خواهد شد، برساند. در موضوع سهمیه‌ی فرزندان شهداء و جانبازان مسئله فرق می‌کند از آن جهت که بالاخره یتیم را در اسلام سفارش خاص کرده‌اند زیرا اگر پدر این‌ها بود، مدیریت زندگی آن‌ها نحوه‌ی دیگری می‌شد از آن جهت که شهداء و جانبازان آن‌طور که بنده از آن‌ها شناخت داشتم، عموماً مردان توانایی برای اداره‌ی زندگی‌شان بودند. موفق باشید

24820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا خطورات نفسانی که انسان را آزار می دهد و باعث ایجاد شک در عقاید می شود و خود انسان هم نمی‌خواهد این خطورات و افکار در نفس او نقش ببندد، اما نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد، آیا این خطورات فاسد و شک برانگیز از القائات شیطان است؟ برای دفع این القائات و غلبه وسوسه شیطان چه ذکری و چه دعا و چه عملی مفید است و شیطان القا کننده را دور می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت القاء شک و یا ضعف قوه‌ی واهمه، کار شیطان است. نکاتی برای رفع مشکل در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» مطرح شده است. إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

24458
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد ارجمند دو سوال خدمتتان داشتم که اگر امکانش هست جواب بدهید. ۱. برای حل شبهات ایده‌آلیست ها و شک‌گرایان و نسبی‌گرایان افراطی چه می کنید؟ (فکر کنید که من یک شک‌گرا یا ایده‌آلیست هستم و در وجود اشیایی در خارج از ذهن، شک دارم. به من چه جوابی می دهید؟) ۲. برای حلّ مشکل فکری پست‌مدرنیست ها چه می‌کنید؟ (می دونید که پست مدرنیست‌ها، علم را یک مقوله‌ی فرهنگی می‌دانند و می‌گویند، هر فرهنگی، علم خود را دارد. در نتیجه، همه‌ی علوم نسبی می‌شوند. برای خروج از این نسبیت، باید علمی داشته باشیم که فرافرهنگی باشد و بشود با آن، همه چیز را قضاوت کرد.) آیا چنین علمی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌که می‌داند شما هستید و می‌خواهد سوالی بکند نشان می‌دهد شک او علمی نیست بلکه یک نوع بیماری روحی است. ۲. با نظر به وجود و عین وجود که عین کمال است پس حقیقت که همان وجود است را عقل می‌شناسد و می‌پذیرد و بدین لحاظ کمالات و از جمله علوم به عنوان فهمی که حکایت از خارج دارد امری است حقیقی. آری بحث تشکیک در وجود و شدّت و ضعف در علوم غیر از نسبی بودنِ علوم است به این معنا که ملاک بودن و نبودن، نظر انسان باشد که مشهور است میشل فوکو چنین گفته‌است. موفق باشید

23745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ممنون میشم اگر بفرمایید تو نماز به چی فکر کنیم؟ ذهنمون رو روی چه مسائلی متمرکز کنیم؟ ممنونم. یا علی با علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به حضرت حق که این همه رحمت را در مقابل ما گشوده‌‌است و خود را در رحمت‌هایش به ما نشان می‌دهد. موفق باشید

23165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در سوالات جستجو می کردم شخصی در مورد گدا سوال کرده بود و شما فرموده بودید اگر حتی احتمال بدهید که طرف محتاج است اگر بی تفاوت باشیم بیچاره می شویم. عرض بنده این است که ما در تمام مواردی که برای کمک در مسجد، سر کار، خیابان و... مراجعه می کنند بالاخره احتمال اینکه طرف محتاج باشد وجود دارد حال چه باید بکنیم؟ لطفا پاسخ صریح بفرمایید که کمک‌ بکنیم یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره اگر واقعاً احتمال بدهید که طرف حقیقتاً محتاج است و شما هم بتوانید به او کمک بکنید، چرا نکنید؟ بحث بر سر آن است که بسیاری از این افراد به جهت تنبلی و یا ضعف مدیریت در زندگی گرفتار تکدی‌گری شده‌اند. این افراد را نباید تأیید کرد. موفق باشید

34090
متن پرسش

سلام استاد عزیز: متنی است که به دلم افتاد تا آن را با شما در میان بگذارم اگر فرصتی داشتید یا وقتی برای تلف کردن یافتید و ارزشی در این نوشتار دیدید آن را مطالعه کنید و گرنه می‌دانم وقت شریف حضرتتان گران بها تر از نوشته ی ناچیز حقیر است. اغتشاشات فریاد کاردی بود که نهیلیسم به استخوان جوان دهه ی هشتادی رسانده بود. این آیه بسیار زیباست می فرماید: «علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا...» این همان ندایی است از افق توحیدی قرآنی که به آن گوش نسپردیم و امروز در گمشدگی به سر می بریم تاریکی تاریخ دوران ثمره گم شدگی یا گمراهی مسیر پیش روی بشر است بنابر این اگر بخواهیم آشکارا به سرگردانی امروز انسان‌ها بیشتر پی ببریم بایست گم شدن راه تاریخی‌شان را متذکر آنان شویم راهی که قرار بود منتهی به امن و سعادت و آرامش بشر باشد اما امروز نه آن را دارد و نه می داند باید کجا در جستجوی این راه بگردد. آری! ظاهر این آیه بروز باطن پوچی دورانی است که انسان بدان دچار شده است و سرگردان و متحیر می‌چرخد تا این سرگردانی را مهار کند یا حداقل از رنج آن بکاهد و بهترین راه سرگرمی است راهی که انسان از درد تاریخی خود غفلت می‌کند، این سرگرمی را گاهی انسان خود ایجاد می‌کند تا از دردی که جزو لوازم ذاتی عالم مدرن است، خلاص شود، یا غفلتی است که سیاست‌های عالم غربی برای او تدوین می کند و پیش می آورد تا به تدیبر رنج عالم لیبرال بپردازد و از هزینه های تنش جلوگیری کند و انسان را تخدیر کند چون به حقیقت راهی برای قرار دادن پیش روی انسان امروز و بشر امروزین ندارد و اگر انسان از این غفلت سرگرم کننده  عالم نهیلیسم سر برآورد که تا امروز نمودهایی از این بیداری بروز یافته است. اندیشمندان جهان مدرن و عالم لیبرال چیزی برای بشر امروز و افقی برای قرار یافتگی و سکون و امنیت خاطر او ندارد.... و این خطری است و نظر گاهی است که اندیشمندان این روزگار را به تفکر پیرامون فردای زندگی انسان وامیدارد فردایی که زندگی پیش روی انسان است چه فردایی است و متعلق به کدام اندیشه و مکتب و آیین است؟ آيا جهان مدرن با اندیشه های مسیحیت اصیل می‌تواند خود را بازسازی کند؟ آیا عالم سنت می‌توان انسان راه اندیشه های اصیل سنتی گذشته  خود رجوع دهد؟ آيا بودا ، یهود، مسیحیت، هندو، زرتشت، و... مکاتب مطرح دارای اندیشه های بنیادین ناظر به انسان راهی برای فردای انسان دارند؟ کدام است؟ چرا از این فردای پیش رو سخنی به میان نیامده است؟ آیا نبود اندیشه  فردایی در منظر اندیشمندان غرب و شرق خبر از افول و بن بست فکری مکاتبی که تا دیروز تدبیر سیاسات و تامین اساس اندیشه‌ای اجتماعی را به عهده داشتند نیست؟ آری سخنان زیادی زده می شود که یا در بستر همان اندیشه های تاریخ دیروزینشان است و یا حرف‌هایی است در امروز ولی کاملا بی ارتباط با فردای تاریخ انسان! نمونه  بارز این بن بست را در غرب بروز خشونت‌های بیشمار اجتماعی و فروریختگی پیکر فرهنگی آن می توان دنبال کرد هر چند دیکتاتوری رسانه ای و امپراتوری چند دهه ای آنان باعث شده تا سال ها شکاف اندیشه های آن ها از چشم ها و نگاه ها و نظرها پنهان بماند و این ظلم کمتر از جنگ جهانی نبود که خود جنگ جهانی رسانه ای بود که در بستر نرم در میان بشریت به راه افتاد و کم کشته و اسیر و زخمی نداشت. خلاصه سخن آيه  شریفه سخن از انسانی است که به دنبال افق فردای پس از تاریکی امروز و دیروز می گردد و آن انس است درست نقطه ی مقابل سرگرمی که انسان را دچار بیگانگی می کند و او را به عالم بیرون گسیل می‌دهد و دچار عادات به لوازم و محسوسات و لذایذ بیرونی می کند و انسان را به ساحت های عالم حس و خیال مغشوش دچار می کند که نتیجه آن همین سرگردانی و سر درگمی امروز او خواهد بود در برابر سخن آيه سخن از عالمی درونی و سر فرو بردن در خود است توجه به لایه‌های درونی انسان و عالم و ساحتی فراتر از محسوسات و توجه به درون و انس و لذتی که انسان را از درون جان فرا می گیرد و ساحتی که انسان را از وحشت تنهایی به در می آورد. این همان ساحت قدس و معنویت و غیب است که انسان با توجه به بیرون و توجه بیش از حد به طبیعت آن را از دست داد! و راه یافتن آن توجه به درون خود است به درونی که راه ارتباط با عوالم بسیار است. انسان نیازمند بیداری تاریخی است که او را متوجه درد نهیلیسم کند و این آيه تذکر به انسان امروز است که بدنبال درمان رنج پوچی می‌گردد. در به در راه هایی شده است که منتهی به بن بست می شوند راه آزادی و آزادگی انسان امروز در انس و توجه به درون است راهی که منتهی به کمال مطلق می شود. راهی که گشودگی طلب انسان را دارد همین است انس با خود، در دل این انس انسان معنا می‌یابد، درست مقابل پوچی و از دست دادگی معنای «خود» و «زندگی» و «دیگری»! آنگاه است که خود و دیگری و زندگی و عشق و لذت همه و همه اینها مطابق عالم انسانی در ساحتی متعالی معنا می‌یابد، یعنی بدون آنکه انسان احساس بیگانگی داشته باشد و بدون آنکه احساس پوچی کند آنگاه دیگر عالم و آدم در یگانگی خواهد بود چون معنا است که موجب پیوند می شود. خلاصه اینکه آنچه امروز بر سر ما آمد و خوب است تا آن را از این منظر تحلیل کنیم نسلی بود که دست به اعتراض زد. البته اگر بخواهیم با نگاه اندیشه‌ای آن را بررسی کنیم اعتراض را به معنایی باطنی که از نهاد درون آدمی سر برآورد که من امروز دارم فریاد می‌زنم از پوچی، از سردرگمی، از لذت هایی که مرا ارضا نکرد، از تفرج و تسخیری که مرا آرام نکرد، از عالمی که مرا در برنگرفت و جایی برای «بودنم» در آن پیدا نکردم به همین خاطر در نهاد این اغتشاش، اعتراض دردی بود که نهیلیسم دوران به جان این نسل زده است، کاردی است که از پوچی به استخوان‌ها رسیده است. بنابراین نه در آن فاعلیت و اراده ی معنایی یافت می شود و نه غایت و مقصدی که انگیزه ی فاعلیت و اراده ی آنان باشد، کاملا یک حرکت گُم و یک مقصد نامعلوم بود و بهمین خاطر دیگری راحت بر این حرکت سوار شد و اهداف خودش را با آن دنبال کرد. صورتی که بتواند در این تاریخ به انسان معنا ببخشد را شما در این حرکت پیدا نمی کنید چون کاملا از فاعلیت و اراده ی معطوف به غایت آن‌هم غایتی که انسان در این روزگار گم کرده است کاملا بیگانه بود بنابراین نه طرحی بود و نه فاعلیت. بنابر این کاملاً فریاد نیهیلیسم و دردی که به جان خودشان بود را فریاد می‌زدند. فریادی که از حلقوم این جوانان شنیده شد یک پیام بزرگ برای فردای نسلی‌مان داشت که باید شنید! سخن از بی‌معنایی و پوچ انگاری بنان و بیان بود، سخن از کارد به استخوان نشسته ی نیهیلیسم بود که چشیده‌اند. سخن از نداشتن طلب و اراده ای که نمی‌داند چه می‌خواهد یا چه می کند و چه باید بخواهد. اراده ای سرگردان در تاریخ که در عین آنکه فریاد آزادی سر می دهد مجبور است و محدود، اما به این اجبار و محدودیت اگاه نیست. وقتی انسان در بستر پوچی و آوارگی فاعلیت و گم گشدگی هدف و غایت سخن از آزادی می زند این جز اجبار چیست؟ آزادی، زیستِ انسان است، عین «بودن» انسان است، نمی شود شما بودنِ یک انسان را از او بگیرید و آنگاه از او بخواهید فریاد آزادی سر بدهد، این عین اجبار است. اما او خودش متوجه نیست که چه می‌گوید. فرهنگ وهم آلود و خیال زده  مدرن برای انسان، اختیاری باقی نگذاشته است تا انتخاب کند، بلکه انسان‌ها از سر زیست عمومی شان دست به انتخابهای بی‌هدف می‌زنند بدون آنکه به فردای انتخاب‌هایشان بیندیشند یا آگاه باشند یا مانند انتخاب‌هایشان چه بر سر فردایشان می‌آورد! نیهیلیسم لغت نیست، مفهوم هم نیست، بلکه یک فرهنگ است یک صورتی است بر تاریخ امروزین زندگی بشر که انسان در آن قرار گرفته است و بدون اینکه فردایی و صورتی جدید برای رهایی از آن در تاریخ خود پیدا کند به دنبال راه ّهایی برای تغییر و آينده‌داری می‌گردد نهیلیسم صورتی نیست که یک شبه بر تاریخ ما عارض شده باشد که بخواهد یک شبه از آن نجات یافت، نه ثمره‌ی سال‌های اندیشه‌ی غرب است بر تاریخ حیات انسان و تغییر این صورت در تاریخ نیازمند حضور صورتی متعالی و قدسی و معنوی است تا انسان را حیات معنایی ببخشد تا او آن را بیابد و حس کند و اگر این صورت را به بشر عرضه کنیم با تمام جان می یابد و می پذیرد چرا که او خوب رنج و درد بی معنایی را در دیروز و امروز خود تجربه کرده است و ما برای تعیّن این صورت متعالیه در تاریخ نیازمند گفتگوی با انسان هستیم و تذکر به این صورت قدسی و اشارت به انسان به این منظر که خودش را در درون خود بیابد و راه درمان سردرگمی اش را با انس با خود بودگی و درون خود فرو رفت چاره کند. گویا بایست یقظه‌ای تاریخی برای بشر صورت بگیرد که نمودهای آن پدیدار شده است و حال بایست با اشارت و تذکر او را در صورت حیات انسانی‌اش روبرو کرد. ما با نسلی روبرو هستیم که در سلطه تربیت و حکمرانی فرهنگی عالم مدرن زیست کرده است از رسانه تا مدرسه، از خانه تا ورزشگاه. نسلی که با صورت تاریخی فرهنگ مدرن خو گرفته است و برای رهایی از رنج پوچی آن، باز هم دست به دامن سرگرمی های همان فرهنگ شده است، نسلی که الگوی تربیتی او و انگیزه های فاعلیت او را سلبریتی ها و سریال‌های هالیوودی و شاخ های اینستاگرامی تعیین می کند. خلاصه که ما با نسلی روبرو هستیم که نه معنایی از خود سراغ دارد و نه ساحتی متعالی فرای ماده و مادیات پیش روی او قرار گرفته و نه رسانه ساحتی را به روی او گشوده و نه خانواده او را در افق تربیتی متعالی قرار داده است و نه مدرسه ادبیات متعالی را به رخ او کشیده و نه جریان مذهبی و معنوی خوب او را فهم کرده است. بنابراین باید ریشه‌ها را شناخت و یافت و به سخن نشست. باید علت ها را جستجو کرد پیرامونش سخن گفت و آرام آرام ثمرات حل مسایل را در لایه های مختلف حکمرانی و نظام از دولت و رسانه و مدرسه و خانواده متذکر شد و متناسب با آن اندیشه برنامه ریزی کرد تا بتدریج این صورت قدسی پیش روی بشر قرار بگیرد و انسان با وجه دیگری از عالم و آدم روبرو شود و خود را در زیستی جدید بیابد و حس کند. البته سخن حق دیگری در میان است که تغییر صورت تاریخی همانند تحقق یک فرایند آرام و با زمان و اندیشه مند صورت می گرد مثل همه  امرهای تاریخی دیگر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام متن را خواندم و به جهت جذابیت موضوعاتی که در آن متن در میان گذاشته بودید؛ بسیار لذت بردم. آری! این متن، همان طور که فرموده اید: حکایتِ آیه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده/ ۱۰۵) است که می‌فرماید: هان ای مؤمنین! بر شما است که در خود حاضر شوید، زیرا در این حالت هیچ جریان انحرافی شما را تحت تأثیر خود قرار نمی‌دهد، تماماً مسیر شما به سوی حضرت الله است، در آن حالت آگاه می‌شوید نسبت به آنچه یافته‌اید و عمل کرده‌اید.

حضرت علامه طباطبایی از عظمت این آیه به حیرت آمده‌اند و چه سخنان ارزشمندی که در این رابطه به میان نیاورده‌اند.

به عنوان نسل دهه هشتادی گفتید: «من امروز دارم فریاد می‌زنم از پوچی، از سردرگمی، از لذت‌هایی که مرا ارضا نکرد». و با خودآگاهی نسبت به این امر و در زمانه‌ای که در آن قرار داشتید، سخن از راه‌جویی به میان آوردید. حقیقتاً همین طور است. دیگر، راه‌های کوفته دیروزین ما را جواب نمی‌دهد. ای همه آن‌هایی که بر این نسل واعظ‌گونه سخن می گویید، چرا به ابتدای آیه‌ای که به پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: « ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵) با این نسل، سخن نمی‌گویید که آن دعوت‌کردن به مسیر رسیدن به انوار الهی است از طریق «حکمت». گویا این نسل نه‌تنها آماده دویدن، بلکه آماده پریدن است و به جای این‌که در دشت، خانه بسازد در کنار دهانه آتشفشان و در معرض طوفان‌ها می‌خواهد خود را در بنیانی بسی اصیل‌تر جستجو کند.

آنچه گفتید بیش از آنی است که من به استقبال آن گفته‌ها رفتم؛ این زمان بگذار، تا وقت دگر!!! موفق باشید

 

31857

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تبارک و تعالی سلام علیکم: طلبه جوانی هستم که چند سالی در حوزه نفس کشیده و رفت و آمد کردم. در این سالها به لطف خدا پایه های درسی را طی کرده و دروس سطح را به پایان رساندم. علاقه و ارادت شدیدی به امامین انقلاب سلام الله علیهما دارم و سالهاست که سیر مطالعاتی خود را بر محور منظومه فکری آن دو حکیم بصیر تنظیم کردم. علاقه زیادم به مطالعه و درس و تبلیغ باعث شده تا امروز و در سن ۳۲ سالگی علیرغم داشتن یک رزومه علمی پژوهشی و تبلیغی قابل توجه چون دستم از پول خالی است و دستاورد مالی نداشته و اولیات اقدام برای ازدواج در شرایط فعلی جامعه را ندارم خانواده (پدر و مادر) ضمن فاصله گرفتن از حوزه و نظام، به شدت و از سر خیرخواهی بر خروج بنده از حوزه و رفتن به خدمت سربازی و نهایتا ورود به یک شغل و حرفه برای کسب درآمد تاکید می کنند. از آن استاد عزیز تقاضامندم حقیر را در موارد زیر آگاه کرده و راهنمایی بفرمایید ۱. خروج از طلبگی مصداق گناه کبیره تعرب بعد الهجره است؟ ۲. چگونه والدینم را اقناع کنم که هم به هدف برسم هم ادب و احترام مراعات گردد و هم در طلبگی بمانم؟ ۳. برای امرار معاش طلابی که وضع زندگی شان از زهد نیز فراتر رفته و روی زهد را سفید کرده و در عین حال به کلاس و درس و بحث و تبلیغ علاقمند هستند چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟ دعاگویم و محتاج دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید با حوصله و خوشرویی مسیر طلبگی را حفظ کنید، بهتر است. ولی هیچ‌وقت خروج از طلبگی به معنای گناه نیست، چه رسد به گناه کبیره! تصور بنده آن است که خود خداوند آنچه رزق ما است به وقتش می‌رساند مشروط بر صداقت و تواضع. موفق باشید

30836

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی عمر طولانی: بنده در جایگاه شغل و فعالیت اقتصادی در سعادت اخروی انسان ها دچار چالش هستم که در دو مثال خدمتتان عرض می‌کنم: ۱. به عنوان مثال آیا می‌توانیم اینگونه ادعا کنیم یک کارخانه دار شغل اش همانقدری موجب سلوک فردی اوست که یک معلم معارف و این در حالیست که خداوند استعداد معلم شدن را به آن کارخانه دار نداده و استعداد کارخانه دار شدن را به آن معلم پس اگر آن کارخانه دار از لحاظ سلوک معنوی نسبت به آن معلم عقب بیوفتد این یک نوع بی عدالتیست در تخصیص استعداد ها به انسان ها؟ ۲. در یک مثال دیگر مثلا شخصی که برای گذران معاشش مثلا به او استعداد داد و ستد در بازار بورس داده شده و استعداد و علاقه ی دیگری به شغل دیگری ندارد آیا باید شخصیتش را تغییر دهد بطوریکه مثلا در نفس او علاقه و جدیت نسبت به شغلی مانند معلمی پدید آید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است حتی ممکن است انواری به قلب آن کارخانه‌دار که به قصد کارآفرینی تلاش می‌کند، برسد که بسی برتر و پاک‌تر از آن الطافی است که به استاد معارف می‌رسد. ۲. در مسیر کسب معاش باید آنچه در بستر طبیعی به ما می‌رسد، ورود کرد و آن وقتی است که ما کاری انجام داده باشیم و حاصل کار خود را استفاده کنیم. مسئله بورس، از این جهت برای بنده حل نیست، والله اعلم. موفق باشید

30319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام: از آنجایی که فعالیت در رشته های رزمی شرقی تا حدودی باعث رویارویی بنده با تفکر شرقی شده برای شناخت بهتر معارف و مکاتب شرقی در حوزه فلسفه، عرفان و تاریخ و مقایسه با معارف ناب اسلامی از کجا میتونم شروع کنم که به باورها و اعتقادات اسلامی ام آسیبی وارد نشه و بتونم جامعه شرقی رو به درستی بشناسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چندان حضور ذهن ندارم. آثار جناب ایزو تسو و یا اُپانیشادها و کتاب «آسیا در برابر غرب» آقای شایگان به نظر می‌آید خوب باشد. موفق باشید

30262

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: با عرض ادب و احترام خدمت شما و گروه فرهیخته المیزان آیه ۵۱ سوره مبارکه انبیاء می فرماید: «و لقد ءاتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به علمین» «ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از شایستگی او آگاه بودیم» استاد، یه چیزایی در رابطه با عین ثابته میدونم، آیا این آیه اشاره به عین ثابته حضرت ابراهیم داره؟ اگه اینطوره پس فقط حضرت ابراهیم میتونسته حضرت ابراهیم بشه. من همیشه به شهید حججی و شهید حججی ها غبطه میخورم و سعی می‌کنم خودم را در سبک زندگی و سلوک و عالم آنها قرار بدهم. ولی یه حسی بهم میگه فقط شهید حججی میتونسته شهید حججی بشه و بس و تو زحمت بکش و در این مسیر از پستی و بلندی ها عبور کن و تضرع کن تا به آن چه که متناسب با خلقت توست برسی. «الا یا ایها الساقی ادر کاسا» چه کنم تا هوای دوست بیشتر مرا جذب خودش کند؟ چه کنم تا رو سفید شوم؟ چه کنم تا یار بپسندد مرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد انبیاء، بحث فرق می‌کند. در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی در این رابطه شده است. ولی برای رسیدن به مقام‌هایی همچون مقام شهید حججی‌ها، راه باز است. مگر همین امروز، کم حججی داریم؟!! موفق باشید

29353
متن پرسش
سلام استاد گرامی: ببخشید این سوالی که میخوام عرض کنم رو در فضای دانشگاهی مطمئنم کسی نمیتونه جواب بده. مستحضرید که در دانشگاه شیوه صحیح مطالعه بیان نشده و نظریاتی که در این زمینه هست خیلی پراکنده است. می‌خواستم ببینم آیا درست اینه که برای مطالعه کتب معرفتی باید مطابق حالمون عمل کنیم؟ مثلا یکی اینجور بیشتر ارتباط میگیره که در سطر سطر کلمات بزرگان تفکر کنه و حسابی نت برداری کنه و یکی هم اینجوریه که سریع و به شیوه تندخوانی میخونه و میره. می‌خواستم بدونم اولا در مورد خودتون چطوره و بعد اینکه در این باره در سیره علما چیزی سراغ دارید؟ ممنون میشم ازتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق ذوقش عمل می‌کند. بنده سعی می‌کنم اصل مطلب را پیدا کنم و آن را یادداشت نمایم. مشهور است که شپنهاور گفته است که بعضی‌ها لاکپشتی عمل می‌کنند و بعضی‌ها روباه‌گونه. لاکپشت، آهسته و آرام در هرجایی که قرار بگیرد با دقت همه‌ی جوانب را می‌سنجد و سپس قدم بعدی را برمی‌دارد و از این جهت خیلی نمی‌داند، ولی آنچه می‌داند را عمیقاً می‌فهمد. برعکس روباه. موفق باشید

29295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: دو سئوال داشتم: ۱. آیا حضرت یونس به خاطر مایوس شدن از هدایت مردم به شکم ماهی دچار شد یا دلیل ظریف دیگه ای هم داره؟ ۲. فرمودید که مقام آدمیت یعنی همه ی ما از اون میوه بهشتی خوردیم و به زمین هبوط کردیم. آیا این مقام آدمیت که از اون شجره خورد و به زمین هبوط کرد شامل اهل بیت علهیم السلام که دارای مقام عصمت هستند میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی :۱. عرایضی در شرح سوره‌ی یونس «علیه‌السلام» شد. آری! بنا به نظر حضرت علامه‌ی طباطبایی بنا بود آن حضرت منتظر بمانند تا خدا دستور بدهد آن شهر را که آثار بلا در آن ظاهر شده بود، ترک کنند. ولی خودشان این‌کار را کردند که این شأن پیامبر نبود.۲. فرق نمی‌کند. هرکس در زمین آمده است به حکم آدمیت‌اش به آن شجره نزدیک شده است. در مورد ائمه «علیهم‌السلام» آنچه آن‌ها را از بقیه جدا می‌کند، مربوط به نور عظمت آن‌هاست که مقامی است فوقِ آدمیت. موفق باشید

28575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد طاهرزاده عزیز: با جمعی از دوستان آشنا با مباحث فلسفی و معرفت نفس و تفسیر المیزان علامه، در خصوص معجزات و فرق آن با کرامت صحبت می کردیم. استاد شما بارها در سخنرانی هایتان از ایجاد یک قصر در نوک یک کوه توسط یکی از جوکی های هندی صحبت کرده اید به گونه ای که اگر کسی قسمتی از دیوار این قصر را خراب کند از آن خون جاری می شود! سند این صحبت در کجاست؟ چون این مثال را زیاد در سخنانتان بکار می برید. دوستان بنده چنین چیزی را باور ندارند می گویند چون چنین کاری در حد معجزات پیامبران است تا کرامات یک جوکی! بله متوقف کردن ترن از دور یا کج کردن اشیاء و یا آن چیزهایی که در فیلم سفر به ماوراء نشان داده شده قابل قبول است ولی چنین کاری را در حد زنده کردن نقاشی شیر بر روی دیوار به امر امام رضا (ع) می دانستند که تنها از معصوم چنین اموری صادر می شود. اگر بخواهید کرامت عاصف بن برخیا و آوردن تخت بلقیس را مثال بزنید خب ایشان از اولیای الهی بودند و خیلی با یک جوکی که صرفا به تقویت نفس پرداخته فرق دارد. چه جوابی به دوستان بدهم راجع به مثال قصر روی کوه که از دیوارش خون جاری می شود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سال‌ها پیش در گزارش شخصی که کارهای مرتاض‌ها را گزارش داده بود و شواهدی بر صحت آن گزارش‌ها احساس می‌شد. چرا رفقا آن را بعید می‌دانند؟ مگر حتی کار امام معصوم که تصرف در آن عکس کردند، معجزه حساب می‌شود که گمان کنیم که از غیر امام صادر نمی‌شود؟ احتمالاً با توسعه‌دادنِ نفس ناطقه، طرف می‌تواند وجهی از نفس خود را در آن‌جا متعیّن کند شبیه آنچه انسان در قیامت، برای خود قصر می‌سازد که آن قصر، صورتِ اراده و نفس خود شخص می‌باشد. آری! چون قصر قیامتی مبتنی بر اذکار توحیدی است، مأمن ابدیِ خوبی است برای انسان. موفق باشید

27727
متن پرسش

سلام علیکم: در حال مطالعه مطالب حضرتعالی در کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی هستم و الحمدلله ابواب جدیدی برای تدبر در باب انقلاب اسلامی در نظرم آمد. در بخشی از این کتاب به زیبایی فرموده اید که: «بايد به مظهر امام زمان (عج) در اين تاريخ نظر كرد يعني به رهبر معظم انقلاب اسلامي كه متذكر حقيقت انقلاب اسلامي در اين زمان هستند. ممكن است كساني باشند كه با صد دليل وجود حضرت مهدي (عج) را اثبات كنند ولي نتوانند متوجه مظهر اراده ي آن حضرت در این تاريخ بشوند.» به نظرم دقیقا رسالت تاریخی ما همینجاست که ببینیم اشارات حضرت امام و حضرت آقا کدام انسان را مد نظر دارند که قرارست حضور پیدا کند ماورای مدرنیته که خودش حجاب حق شد و حتی تکنیک را هم به ورطه عجیبی برد و همین تکنیک و توسعه و مبادی تمدن مدرن خودش مبدعی برای نیهلیسم و عدم نظر به وجود حقایق در عالم و تنزل وجود انسان به فردی که می‌خواهد حال درونی خویش را مد نظر قرار دهد و بر آن اساس عالم را تغییر دهد و حتی با مبانی دکارت و کانت، وجود لایقف و نفس و جان انسان در حد مرکز اندیشه ها و رد و اثبات هست و پدیده های عالم را نه بر حسب وجود و اصلشان بلکه بر اساس قالب های شکل گرفته فکر تحلیل می‌کند و می‌فهمد و نظر به ماهیات و کثرت ها پیدا شده و نظر به وجود و ظرایف عالم در حجاب رفته است. اساسا اگر خودآگاهی تاریخی که ویژه رهبر عزیزمان در بیانیه گام دوم اشاره دارند و تمام روح این سند و پیام مهم و راهبردی چله دوم نهضت است را بیابیم و ببینیم اشارات ایشان نظر به تاریخی که دارد که به تعبیر خودشان چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود، می‌توانیم بهتر هم را بفهمیم و متوجه بشیم در چه طرح جامع و عظیمی قرار گرفته ایم و تلاشمان این باشد هر چه بهتر به این خودآگاهی جمعی و تاریخی برسیم و در تراز تمدن نوین اسلامی و افقی که باید به صحنه بیاید که افق فطرت و جان همه انسانها برای عبور از نیهیلیسم و سکولاریزه شدن و حضور ذیل طرح ولایت حضرت حق و اولیاء اش ویزه صاحب الزمان است. البته هر چه بیشتر حقیقت انقلاب را دریابیم و با انقلاب زندگی و حیات کنیم، بلاشک مواجهه شدیدتر و عظیم تر و جهاد کبیرتر خواهد بود و قطعا جبهه مدرنیته و آن کسانی در ظاهر انقلابی، ولی روح غیر انقلابی را دنبال می‌کنند هم تلاششان و نمودشان بیشتر است، و قطعا می یابند حضور انقلاب دیگر گذار بشر از حیرت و سرگشتگی همچنین سیطره سکولار و پوچ انگارانه است و به تلقی من که شاید البته تلقی ناقص و غلطی باشد این عصر، عصر توبه و رجوع تاریخی بشر است و خودش خیلی حرفها دارد و الحق خودآگاهی و بصیرت نافذ و عمار گونه می طلبد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی بس عزیزالقدر و لطیف در بستر انقلاب اسلامی به سوی انسان‌هایی که نمی‌خواهند خود را در فرهنگ مدرنیته فریب دهند، گشوده شده است که برکات آن «لا یدرک و لا یوصف» است. عظمت جهانِ گشوده‌ای که خداوند از طریق انقلاب اسلامی در آن به ظهور می‌آید و توکل به او در آن جهان نقش اساسی دارد تا به جای پناه‌بردن به خود، به خدا پناه ببریم. وقتی به عمق جهانی که می‌توان با قلب زنده در آن حاضر شد پی بردیم و دانستیم بدون قلب زنده امکان آن چنان حضوری نیست، اشک جاری می‌شود و قلب به خود می‌آید. چیزی که در تشییع پیکر مبارک حاج قاسم سلیمانی، ملتِ ما در مقابل خود احساس کردند.

 یکی از جهان‌هایی که سخت انسان‌ها به آن نیازمندند، جهانی است که شهدا آن را شناختند و در راه حضور در آن جهان قدم زدند. همسر علی چیت‌سازیان می‌گوید: «در آخرین باری که آمد منزل و بعد از آن رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمه‌شب همین‌طور نشسته بود و اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. با این‌که مرد با صلابت و قدرتمند و فرمانده‌ی کاملاً با صلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک می‌ریخت. گفتم چرا این‌قدر گریه می‌کنی؟ گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را. معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود. می‌گوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی، ما این‌همه با همدیگر رفتیم راه‌کار پیدا کردیم - این‌ها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگان‌ها می‌شدند. قبلاً می‌رفتند راه‌ها را پیدا می‌کردند و باز می‌کردند تا یگان‌ها بتوانند حرکت کنند بروند جلو- ما این‌همه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راه‌کار این قضیه چیست؟ این قضیه‌ی شهادت؟ این را به من بگو، چرا من شهید نمی‌شوم؟ می‌گوید یک نگاهی به من کرد و گفت: راه‌کارش اشک است، اشک.» این نشان می‌دهد شهید چیت‌سازیان متوجه‌ی جهانی که در مقابل شهدا گشوده می‌شود، شده است و به دنبال راهی است که خود را در آن جهان احساس کند. و عملاً می‌توان گفت انقلاب اسلامی اشک را به ما برگرداند تا جهان گمشده را به ما برگرداند. موفق باشید  

نمایش چاپی