بسمه تعالی, علیک السلام .
عنایت داشته باشید که حقایق معنوی گسترده تر از آن هستند که تفکر ریاضی توان درک آن ها را داشته باشد.
- باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه میفرمایید بدون قصد لذت هم نگاه به نامحرم حرام است، غیر از آن است که شما به استاد و تختهی سیاه نگاه کنید و در جلوی چشم شما دانشجویان بدحجاب قرار داشته باشند! اینجا موضوع بهچشمخوردن است، نه نگاهکردن. و در مورد اینکه رهبری عزیز فرمودند منکر را بشناسید خواستند ما منکر را تنها در بیحجابی زنان نبینیم. آیا زیباجلوهدادن استکبار منکر محسوب نمیشود؟ موفق باشید
شنیده بودم قسمت هر کسی راهیان نمی شود، شنیده بودم وقتی پا به آن سرزمین بگذاری و سرت را روی شانه های خاک بگذاری، چشمانت که تر شد سرِ دعوت شهدا را می فهمی. تشنه دانستن دعوت شهدا بودم. می گفتند شهدا به استقبالت می آیند. خیلی لحظه شماری می کردم و بیقرار بودم و منتظر درک این لحظه ها... واقعا حضور شهدا را از اعماق وجودم می خواستم لمس کنم. آرزویم این بود که دستشان را به طرفم بگیرند و به من بگویند خوش آمدی و من هم دستم را به آنان بسپارم و همراهم شوند و از تمام هیاهوها و بی راهه ها در امان بمانم. ولی حیف و هزاران افسوس رویاهایم چون آرزویی دست نیافتنی امسال هم در دلم ماند. دیگر دلم طاقت این درد بزرگ را ندارد کارت دعوتم صادر نشد با دلی پر از اندوه و حسرت جا مانده ام بیقرارم نمی دانم چرا!! دلم گرفته بیشتر از آنچه که فکرش را بکنی دلم گرفته دلتنگم. هوای دلم اصلا خوب نیست. خسته ام، خسته از جا ماندگی. در دلم غمی سنگینتر از جاماندگی ام احساس می کنم. دلم کنجی می خواهد مثل شلمچه، فکه، طلائیه.... در آن حوالی ها زار زار گریه کنم. در حسرت دیدار فکه جامانده ام. هر که از فکه می آمد از عطش و لب های خشکیده از فرط عطش می گفت. سه روز حصر نه آب مانده بود و نه غذا، قتلگاه، آوینی، چه بگویم از شنیده هایم. تشنه دیدار اروند بودم که دلم را به آن بسپارم و با خود ببرد و به شهدای غواص بسپارد. خواستم به اروند بگویم که سلامم را به قاسم تازیکه برساند و او سلامم را به امام زمان برساند. او که شب عملیات سر طناب را به امام زمان عج می سپارد. بیش از پیش شرمنده امام زمان شدم که دعوت نشدم. بیش از پیش دلتنگ هویزه ام. می دانم که متعلق به شهید علم الهدی و یارانش می باشد. او هم مثل من دانشجو بود اما او کجا و من کجا ؟ شاید دلیل بیقرای ام جاماندن از دو کوهه باشد. شنیدم که صدای پای حاج همت را آنجا می توانی بشنوی! نمیدانم بیقراری هایم زیاد است و همه شنیده ها چون گنجشکی در سرم پرواز می کنند. فقط بدانید که خوب می دانم که می دانید دلم نمی تواند درد دوری شما را تحمل کند. مرا به آرزویم برسانید و نام مرا هم بنویسید. من جا مانده ام. آیا جای خالی ندارید برای من؟ نام مرا هم بنویسید. بنویسید که من هم آماده اعزامم. پس چشم به راه، دعوت شما میمانم. بخوانید نامم را به سرزمین عشق، به سرزمین نور که تشنه دیدارتان هستم. دلتنگتان هستم. به حق مادرتان قسمتان می دهم که بزودی زود مرا هم بخوانید منتظر دعوتتان هستم. استاد از ته قلبم خواهش میکنم شما وهمراهانتون در راهیان نور ما جامانده ها رو هم یاد کنید . به خدا دیگه طاقت دوری ودلتنگی رو نداریم. استاد عزیز اگر تا صبح بنویسم قلم جوهرم خشک نخواهد شد که چقدر دلم پیش کاروان راهیان نور و شهداست . التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به رازِ این عطش باید توجه کرد و اینکه این هم نوعی میهمانی در حضور شهدا میباشد. آری! نوعی حضور است مثل حضور زیر سایه امام غایب، که کم حضوری نیست. آری! این در جای خود رازی دارد که چه اندازه حاضرنبودن در آن صحنهها به هر دلیلی و عطش آن حضور را داشتن؛ خودْ حضور به حساب میآید. چرا این نوع حضور را نیز پاس نداریم تا آنچه در این عطش و حضور پیش میآید را منتظر بمانیم؟ رسیدنی در کار نیست، چه آنجا باشید و چه نباشید. دوکوهه و هویزه و فکّه، پنجرههایی هستند که آن دور دورها را نشان میدهند، دور دورهایی که در دسترس نیستند ولی چقدر دلربایند. مگر وقتی به دوکوهه رفتیم و حسینیه حاج همت را ملاقات کردیم، چیزی جز یک آینه میبینیم به وسعت همه تاریخ که در طلب نظر به آن دور دورها میرود که قالب تهی کنیم؟!! بگذار از گفتنها دست برداریم و به قول خودت اگر تا شب هم بنویسیم و بگوییم، نه دل آرام میگیرد و نه قلم خشک میشود. مگر آینه را میتوان دید؟!! آینه مینمایاند به شرطی که دیده نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک امر بدیهی است، به همین جهت وقتی شما سؤال میکنید آیا من وجود دارم؟ عملاً وجود خود را احساس میکنید و لذا امر بدیهی روشن است و سؤالکردن ندارد و جواب نمیخواهد 2- جواب این قسمت را در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت «برهان صدیقین» میتوانید بیابید. متن کتاب و شرح صوتی آن بر روی سایت هست 3- جواب قسمت سوم سؤال را در جزوهی «معارف 1» در قسمت «توحید عبودی» میتوانید پیدا کنید. جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کار خوب است ولی گویا وقتی از سیرهی ائمه«علیهمالسلام» خبر میرسد که تمام ماه رجب را روزه میگرفتند گفته نشده به استثناء آن روزهایی که به جهت تعارف دوستان در بین روز افطار کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مرحوم سید هاشم حداد و علامهی طباطبایی هر دو ذیل مرحوم علامه قاضی سلوک خود را انجام دادهاند. منتها مرحوم علامه علاوه بر آن، مأموریت ارائهی معارف الهی در این تاریخ و مطابق ذوق این تاریخ را به عهده داشتند. ولی در راستای دستگیری در امور فردی شاگردان خاصشان، فرقی با هم نداشتند. 2- همیشه در کنار سالکِ مجذوب – که با استاد جلو میرود – مجذوبِ سالک هم بوده است. ولی در انقلاب اسلامی تاریخی با این خصوصیات ظهور کرده که علم انسانها برای سلوکشان کافی است و اگر ارادهی سلوکی را در خود ایجاد کنند، از راه به بیراهه نمیروند 3- سلوک ملاصدرا هرچه بوده است، سلوکِ فوقالعادهای بوده. به ندرت چنین افرادی پیدا میشوند که در اوج عرفان و برهان در تاریخ ظهور کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نگفتند با «کریمان کارها دشوار نیست!» با تمام امید به پابوس مولایمان امیرالمؤمنین«علیهالسلام» بروید و از حضرت بخواهید به نور خودشان به سرّ شما نظر کنند و آن کنند که باید بکنند! و در کنار این حرفها از حوائج دنیایی هم با ایشان سخن بگویید و در ملاقات مولایمان حسین«علیهالسلام» هرچه میخواهید درد و دل کن، از آشفتگیهایی که داری بگو، و بپرس چگونه شما توانستید با غمخواری برای دین، همهی دنیا را به هیچ بگیرید!؟ ای راهِ گشوده به سوی خداوند در ظلمات دنیا! ما به زیارت شما آمدهایم که این راه را در مقابل ما بگشایید. موفق باشید
