باسمه تعالی: سلام علیکم: با تدبّر در کتابهای معرفتی و تأمّل در روایات و تدبّر در قرآن، آرامآرام جان انسان مییابد که همهی عالم محضر جلوات حضور حضرت حق است به همان معنایی که انسان به خود متذکر میشود: «یک چشمزدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند آگاه نباشید». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تازه وقتی در افق حضور در تاریخی قرار گرفتیم که با انقلاب اسلامی شروع شده، به حکم «المؤمن مرآة المؤمن» میتوانیم گفتگویی در راستای به تفصیل آوردن اشراقی باشیم که بر جانِ مسئولان اشراق شده. آری کمتر از آن هنوز ماندن در سیطرهی کمیّت غربی است. به نظر میآید صوت مباحث انقلاب اسلامی طلوع بین دو جهان به خصوص از جلسهی هفتم به بعد، سخنانی در این رابطه دارد. صوت آن مباحث روی سایت هست http://lobolmizan.ir/sound/1319 موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید خداوند است که تقدیرات عالم و آدم را در اختیار دارد و انسان میتواند در نظام احسن عالم، جایگاه خود را مشخص کند. مثلا زن بودنِ زن و مرد بودن مرد از تقدیرات الهی است ولی زنِ خوب بودن و یا مردِ خوب بودن مربوط به خود انسان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً شمارهی سؤال را اشتباه فرمودهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زبان ارائه، عوض شود. زبان دیگری در میان است که إنشاءالله با آن «گفت»، گفتهها میتوان گفت. در متن شماره 18 مباحث «انقلاب اسلامی، طلوعی بین دو جهان» اینطور عرض شده است:
18- اگر انسان در آن احساس بیکرانه در سعهی ذاتیاش که از جهتی به سوی وجود نظر دارد، خود را در معرض تجلیّات وجود مطلق قرار دهد ، تجلیّات حضور خداوند را در ابعاد متفاوتاش مییابد، یعنی در عقل، به فهمی خاص نسبتِ به بیکرانگی خدا میرسد و در قلب به احساسی خاص نسبت به بیکرانگی آن حقیقت دست مییابد و در سامعه به شنیدنی خاص نسبت به بیکرانگی آن حقیقت نایل میشود و زبان انسان نیز تجلی همان حقیقت بیکرانه است، منتها در همهی این موارد اجمال در میان است، چه در عقل و چه در قلب و چه در سمع و چه در زبان، و هر اندازه انسان با حضورِ بیشتر یعنی «تقوا» با رویکردِ به تفصیلدرآوردنِ تجلیّات، نظر به حقیقت بیکرانه داشته باشد و با مسئلهای مشخص به آن حقیقت بیکرانه، نظر کند، زبان او آن حقیقت بیکرانه را بهتر ظاهر میکند و بهتر میتواند دریایی را در کوزهای جای میدهد، کوزهای که از جنس دریاست، موجی که منقطع از دریا نیست. لذا به همان معنایی که موج عین دریا است، زبان عین حضور خدا میشود و هر سخنی را که انسان در این رابطه بگوید و یا نام ببرد، حقیقت را ظهور داده و به اشیاء اجازه داده تا در دل آن زبان، به ظهور آیند و آینهی «وجود» باشند ولی نه بینسبت با حقیقت انسان که موجب دوگانگی سوبژه و اُبژه شود، بلکه همان عالم انسانی است که از آن طریق ساخته میشود و انسان در این زبان سکنی میگزیند، زیرا نوعی از تجلی است که او را فرا گرفته و همواره و در هر حال افقی را در مقابل خود دارد که خودش نیز در آن افق است، بدون محجوبشدن از طریق هستهای معنایی و مفهومی.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. به همین جهت تأکید پیامبز خدا آن بود که این دو نباید از هم جدا شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مطالب را ندیدهام ولی به نظر میآید باید نکات خوبی باشد. البته بنده چنین ورودهایی ندارم. موفق باشید
سلام علیکم: علت اینکه با وجود کاستی ها و خیلی شواهد ناگوار و خیلی مظاهر نامناسب و انحرافات، حضرت آقا این میزان امیدوار اند و معتقدند اینها سلسله حوادث طبیعی در راه رسیدن به قله است، چیست؟ ایشان خودشان به مسائل و مفاسد واقف اند و میدانند و عسر و حرج هایی که برای ماست، واقعا چه دلیلی دارد که ایشان محکم و راسخ به دلشان حزن راه نمیدهند و صریح میگویند من معتقدم مردم پس از انقلاب دیندار تر شده اند و علیرغم بعض ظواهر اما عمق رسوخ ایمان بین شان زیاد است، و اشاره به آیه حضرت موسی پشت نیل میکنند «کلا ان معی ربی»؟این مشکلات چگونه برای ایشان در حدی نیست که ملت و انقلاب را زمین گیر و به اصطلاح ابن السبیل کند و معتقدند ما از اینها میگذریم و روشنایی در انتظار ماست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی که حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» به عنوان توحید ناب در مقابل مردم گشودند، درست همان راهی است که مردم میخواهند و این توحید، دلها را در برگرفته هرچند از یک طرف مدرنیته و از طرف دیگر امثال ما با طرح معارفی ضعیف با حضرت امام در این رابطه همراهی نکردیم. ولی بالاخره این توحید ناب کار خود را میکند و جلو میآید و قاسم سلیمانیها را به ظهور میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای مرحوم دکتر مددپور رویهمرفته در این رابطه خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده همینطور فکر میکنم و به نظر بنده اینکه میشلفوکو میگوید حقیقت در گفتگو خلق میشود؛ جای تفکر دارد با این تفاوت که بگوییم حقیقت در گفتگوی بین انسانهای اندیشمند از عالم بالا نازل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدیهیات که قابل رد یا اثبات نیست. تصورش برای تصدیقش کافی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد ترکیب شورای نگهبان طوری است که امکان خطا نسبت به هر نهادی که بخواهیم چنین وظایفی را به عهدهشان بگذاریم، کمتر و بسیار کمتر است و با این توصیف، باید به شرایط آنها که دارند و افرادی که نامزد میشوند، توجه کرد. مثلاً آیا میشود ذهنخوانی کرد و آقای روحانی را که نامزد شدهاند تأیید نکرد؟ یا بعضی از چیزها بعداً که افراد در مسئولیت قرار میگیرند به ظهور میآید؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: متن زیر مقاله ای مختصر به نام صور اسرافیل است که در مورد شهادت شهید سلیمانی می باشد که در آن ادعاهایی شده است که تمایل دارم نظر حضرتعالی را در مورد آن جویا شوم. از صبر و لطف شما سپاسگزارم. باسمه تعالی صور اسرافیل افراد جامعه به گونههای مختلفی هستند. برخی در زندگیشان برای دیگران آوردهای دارند و برخی ندارند. برخی اطرافیان خود را رشد میدهند و برخی نه و برخی بعد از مردن خود نیز میتوانند به بقیه خیری برسانند و برخی اینچنین نیستند. اما واقعه شهادت حاج قاسم سلیمانی از سنخ هیچ کدام از این موارد نیست! شهادت این فرد با شهادت کلیه شهدای انقلاب اسلامی متفاوت است. اینکه بیان میشود جنس شهادت جنس دیگری میباشد، به همان معنی است که جنس شهادت یاران اباعبدالله (ع) نیز با شهادتهای پیش از خود فرق داشت. با شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) فرق داشت. هیچکس نمیتواند شهادت شهید حججی را با شهادت شهید همت و امثالهم مقایسه کند. لازمه قیاس، سنخیت در نوع است. البته توجه داشته باشید این ادعا به هیچ معنا تلقی کننده پایین بودن و کم ارزش بودن شهادتهای آن بزرگواران نیست؛ بلکه نشان دهنده اهمیت و ارزش شهادتهای شهید حججی و سلیمانی است. مگر شهادت سلیمانی با شهادت کاظمیها و خرازیها چه تفاوتی دارد؟ چه چیزی باعث شده است که ما جنس شهادتهای آنها را جدای از هم بدانیم؟ آیا علت آن در نحوه شهادت آنها است؟ آیا در زمان و مکان شهادت است؟ آیا علت آن مصالح امنیتی و سیاسی کشور است؟ بدیهی است که پاسخ تمامی این سوالات منفی است. سوالاتی که برخی با پاسخ مثبت، آن را هنر شهادت شهید سلیمانی معرفی میکنند و به بیراهه میروند. باید در این دقت کرد که آنچه در این شهادت تمایز ایجاد کرده است و این شهادت را در ادامه شهادت شهید حججی قرار داده است، «رشد تکوینی انسانها» در اثر این شهادت بوده است. شاید به کار بردن این عبارت برای برخی بسیار محل اعراض و مناقشه باشد و آن را بیمبنا و ابتر تلقی کنند. اما باید دانست که آنچه پس از شهادت شهید سلیمانی رخ داد، دقیقا نشانههایی از همان رشد تکوینی و بیداری در مردمان بود. شهادت شهید سلیمانی نه در ابتدای انقلاب بلکه در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده است. در این زمان، بلوغی به صحنه آمده است که ابتدای انقلاب هم شاهد آن نبودهایم. این اتفاق در زمانه کنونی که مدرنیته و تکنیک جولان میدهند رقم خورده است و نه در فضای نابالغ تکنیکی ابتدای انقلاب و با این همه، انسانهایی که در این فضا زیست کردهاند چنین تشییع جنازهای را رقم زدهاند. این برخورد و بازتابهای حسی و عقلی مردم را در نظر بگیرید، اگر همین برخوردها عینا و دقیقا در زمان انقلاب یا اصلا در دوران ائمه اطهار اتفاق میافتاد، جای شگفتی داشت اما اکنون که این حادثه در چنین شرایطی و در این زمانه رخ داده است، جای بسیار بسیار شگفتی دارد! از خودتان سوال بپرسید! این انسانهایی که در تشییع جنازه چنین کردند، از کجا آمدهاند؟ این انسانهایی که از شهرهای خودشان به تهران رفتند، از کجا آمدهاند؟ آری این ملت در گذشته نیز برای رحلت پیشوای خود حضرت روحالله (ره) چنین رفتار مشابهی را بروز دادند اما رخ دادن بسیار کمیتر و کیفیتر آن برای یک سردار جنگی که هر لحظه در میدانهای جنگ انتظار شهادتاش میرود، توسط این انسانها، مدهوش کننده است. انسانهایی که هر یک خودشان و با دعوت خودشان به صحنه آمدهاند و بدون اختیار عقل معاش خود، خود را به صحنه میرسانند، آیا چیزی جز لبیک به ندای اصرافیلی حقیقت است؟ چیزی جز شوق برای رویت حقیقت و لمس آن است؟ آیا این انسانهایی که چنین عظمتی را رقم زدند، غیر از انسانهای امروزی و غیر از من و شما بودیم؟ آیا ما باید خودمان را گول بزنیم و بگوییم این انسانِ در بند توهم و غربگرای امروزی که در تشییع جنازه آنچنان وارد میشود، انسان امروزی نیست و آنها را از دل تاریخ هزاران هزار سال پیش و از میان عمارها و سلمانها بیرون کشیدهایم و برای مدتی به تاریخ امروزی چسباندهایم تا نمایشی را اجرا کنند و سپس در گذر زمان متوقف شوند؟ یا باید با عینکی دیگر و به دور از تعصبات ذهنی تحلیل کنیم؟! به همین خاطر است که شما باید برای تحلیل این ماجرا فقط به درون خودتان رجوع داشته باشید تا از گزند این تعصبات رهایی یابید و صرفا آنچه را که دریافت کردهاید را به زبان بیاورید و نقش ببندید. از خودتان سوال بپرسید چرا خبر شهادت در دل شما انقلابی ایجاد کرد؟ آیا شما چیزی به غیر از چند خط متعارف از آقای سلیمانی شناخت داشتید؟ چرا با وجود این شناخت بسیار کم و اندک، این شهادت در درون شما تاثیرگذار شد؟ تاثیرگذاری که تاثّر آن به اختیار شما نبود و ناخوانده بر درون شما وارد شد و هرکسی که توانسته باشد حدی از غل و غش را در وجود خود زدائیده باشد، این ورود تکوینی را نیز یافته است و به استقبال آن رفته است. اینگونه و با طرح این سوالات خواهید فهمید که جنس این شهادت با شهادتهای اول انقلاب فرق میکند. در واقع این همان جنس غلیظ شده شهادت شهید حججی است. شهادتی که فرای از قبل و بعد از شهادت، خودِ شهادت موجب رشد تکوینی میشود. این رشد است که موجب تکاپوی انسانِ تحت سلطه عقل غربی میشود و اینچنین بیگدارانه و با اشتیاق خاصی حرکت میکند و گریه میکند و میلرزد. رشدی که بسیاری را در برگرفت، بدون آنکه آنها طلبی از آن داشته باشند. مائدهای ناخواندهای بود که بر دلهای ما نازل شد. از خودتان سوال بپرسید آیا این اتفاق جز وعده نزدیکی ظهور چه خبر دیگری دارد؟ ظهوری که وقتی اتفاق بیفتد انقلابی در قلوب میشود و تصعیدی در علوم میشود که شواهد آن در روایات ما فقط خاک میخورد. باید دانست در عصر کنونی یک اتفاقی که توانسته است حیات غربی انسان کنونی را اینچنین به مخاطره اندازد، قطعا در زمان ظهور نیز به همین نحو تقلب قلوب خواهیم داشت و انسانها از نوعی به نوع دیگر به پا خواهند خواست و این اتفاق آنقدر سریع است که میتوانیم آن را دفعی و لحظهای قلمداد کنیم و در این تقلب لحظهای، انسانها رشد میکنند و مهیای رکاب موعود میشوند. همانگونه که در این ایام نیز مزهای از آن را چشیدیم و بدون آنکه به اختیار کام خود را باز کرده باشیم. همین مزه است که سنخ متفاوتی را رقم زده است. مزهای که از آن بوی ظهور استشمام میشود و مزهای که انتظار چشیدن آن را در آن ایام داریم. از خودتان بپرسید آیا وقوع چنین سنخ از اتفاقها، غیر از زائیدگی در عقل اربعینی است؟ آیا چیزی جز مسخ قلوب و عقولی که در اربعین رخ میدهد را در اینجا میبینیم؟ و اگر صادقانه به خودتان رجوع کنید، این تاثیر را مییابید و بدانید که هر چقدر این تاثیر را بتوانید بیشتر ادراک کنید، میتوانید ظهور مهدی موعود (عج) را بهتر ادراک کنید. چرا که این اتفاقات همه آمادگی برای انسانهاست تا بتوانند زمینه مقلب القلوب شدن در زمان ظهور را در خودشان ایجاد کنند. «همه هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر میدارد» امام موسی صدر. حدیث سحرگاهان، ص ۲۸۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات دقیقی را در این نگاه دیدم. عرایضی نیز تحت عنوان «آیا همهی ما قاسم سلیمانی بودیم؟» شده است که متن آن را این روزها إنشاءاللّه بر روی سایت خواهید دید. آری! همینطور که نویسندهی محترم مقالهی فوق میگوید انقلاب اسلامی ظرفیتهایی دارد که روز به روز بیش از پیش به ظهور میآید و ما باید منتظر ابعادی از انقلاب اسلامی باشیم که هنوز به ظهور نیامده است، إنشاءاللّه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً. آیه میفرماید: این افراد یعنی راسخونِ فی العلمِ اهل یهود آنقدر در فهم و شعور توانا هستند که حتی ای پیامبر! وَحیای که بر تو نازل شده است را میشناسند و به آن ایمان دارند. و این نشانهی بزرگی آنهاست. ولی هرگز نفرموده است آنها مسلمان شدهاند و یا باید مسلمان شوند. زیرا میفرماید: «منهم» یعنی از همان گروه یهود هستند. آری! میتوان گفت این را نیز از رخصتِ اسلام یافتهاند که اجازه داده است بر دین توحیدی خود بمانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با تغییر نشئهی دنیا همهچیز به نشئهی برزخی میروند؛ هویتِ برزخی پیدا میکنند. مثل آنچه انسان در خواب، با موجودات با هویتِ ذهنیِ موجودات روبهرو میشود. حال همین حالت نسبت به قیامت پیش میآید و همهی عالَم و آدم، هویتِ قیامتی پیدا میکنند و وجودشان شدیدتر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جاهای دیگر هم این واژه به همین معنا آمده است از آن جهت که «مال و ثروت» میتواند منشأ خیر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا از رحمت واسعهی حضرت حق غافل باشیم وقتی میفرماید: «إنّ اللّه یحبّ التّوابین»؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: داعشیگری یعنی دین را به جای آنکه راهی گشوده به سوی حقیقت بدانیم؛ صرفاً آن را محدود به مجموعهای از آداب میگیریم و هرکس را در اندازهی همین آداب، حقِ حیات میدهیم و هرکس جز به برداشت ما از دین رجوع داشته باشد، مهدورالدم میدانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید باید در معارف دینی تدبّر بیشتری بکنید مثل «معرفت نفس». موفق باشید
سلام استاد: در مورد اون دوستی که گفته دیگه نیاز به نماز ندارم و دراویش و صوفیه و تیپ جریاناتی که میگن ما رسیدیم به حقیقت و دیگه از ظاهر عبور کردیم. استاد اینها هیچی تو ذهنشون نیست و به هیچ جایی هم نرسیدن و صرفا یه چیزایی به گوششون خورده و از حد پایین ترین مراتب توحید هم بالاتر نرفتن! خیلی فرق هست بین فهم و چشیدن اینکه همه ی وجود از خداست و بین اینکه یه چیزی از این موضوع به گوشمون خورده باشه، اصولا ماها دو تا بیت شعر میخونیم و دو تا صفحه در مورد وحدت وجود و یک چیزایی تو ذهنمون شکل میگیره و فکر میکنیم این مطلبی که بهش رسیدیم اوج توحیده و اوج خداشناسیه فکر میکنیم و توهم میکنیم که خدا را موثرمطلق میدونیم و خودمون رو فانی میبینیم ولی قلبمون و حتی ذهنمون فرسنگها با حقیقت این موضوع فاصله داره وبهتره بگم هیچ بویی نبرده، من وقتی کلمات و رفتار امام خمینی رو میخونم میفهمم حقیقت توحید نوری هست که به قلب باید بتابه و این تابیدن با خون جگر حاصل میشه، راهیه که انبیا و اولیا با بیداری و شب زنده داری و نخوردن و نخوابیدن و ترک دنیا کردن و تلاوت و روزه و دعا و گریه راه رو طی کردن و بعد هم فریاد زدن ما عرفناک حق معرفتک... حالا این دوستان هندزفری تو گوششون آهنگ ولوم بالا، پیتزاشون رو خوردن، گشتاشون رو زدن، همه فیلما رو دیدن، تمام مظاهر غرب دلشون رو پاره پاره کرده، عظمت آمریکا و تکنولوژی قلبهاشون رو آتیش زده، زیر لحاف دراز کشیدن بدون هیچ حرکتی میگن سجود و رکوع و نماز خوندن و نخوندن ما فرقی پیش خدا نداره، ما خدا رو یافتیم و شناختیم و چون شناختیم در اوج توحیدیم ونیاز به نماز نیست و کافیست!! باور کنید استاد ما خدا رو نمی بینیم، یک چیزی از وحدت وجود به گوشمون خورده، یک چیزی از لا حول ولا قوة شنیدیم و فکر کردیم که عارف شدیم و بدمستی میکنیم، فاز میگیریم از خود گذشتیم به فنا رسیدیم، بحثای فنایی میکنیم! فنا کجا و خوددیدن سراسری کجا؟ خیلی عجیبه توی نفسشون و منیت و پوچی و توهمشون غرق شدن، خودشون که هلاکن سنگ راه حقیقت هم میشن، به خدا پناه میبریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد در اصل و در واقع به خودشان ضرر میرسانند، زیرا از نور توحیدی که جان سالکان را با شراب طهور مست میکند؛ محروم میشوند. در احوالات مرحوم قاضی طباطبایی هست که فرموده باشند گفته شده در بهشت، نماز نیاز نیست، پس این بهشت به چه دردی میخورد؟! مقایسه کنید سلوک چنین عرفایی را با آن مدعیانی که میگویند ما از نماز گذشتهایم و دیگر نیاز به نماز نداریم!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با خود مدارا باید کرد و سختگیری حتی در عبادات لازم نیست. رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: «بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیةِ السمْحَةِ السهْلَةِ؛» من بر آیینی مبعوث شدهام که آن در عین آنکه با جانها هماهنگی دارد، نرم و سهل است. آری! انس با زیارت عاشورا راهِ انس با مولایمان حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» است. مثلاً عصر روزهای جمعه با دلی که رو به سوی آن امام دارد، از طریق آن زیارت، حضرت را زیارت کنیم. عرایضی در کتاب «زیارت عاشورا و اتحاد روحانی با امام حسین «علیهالسلام» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با توجه به شرایطی که در آن هستیم، بیشتر باید افراد مذهبی با نشاندادن سجایای اخلاقی و کمک و ایثار به مردم، نشان دهند که راه اسلام راهی است که سعادت بقیه در آن است. به گفته جناب مولوی: «مؤمن آن باشد که اندر جزر و مدّ / کافر از ایمان او حسرت خورَد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و این از نکات دقیق و ظریف در این رابطه و در نسبت با حضور در عوالم دیگر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه عقل متوجهی حضور آن باشد، مربوط به عالم معقولات است و هر آنچه را وَهم توهّم کند، معقول نیست و مربوط به توهّمات میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متعرض نظام اجتماعی جامعهی مسلمانان باشند، به اعتبار آنکه قواعد و قوانین جامعه را رعایت نکرده، بر او حدّ جاری میشود. ولی اگر تظاهر به روزهخواری نکند، مشکلی ندارد. مشکلش بین خود او و خداوند است. موفق باشید
