باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سری به سیر مطالعاتی سایت بزنید، إنشاءالله جواب خود را خواهید گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آن استاد بزرگوار «رحمتاللهعلیه» در کتاب خوب «تعلیم و تربیت» شان میفرمایند همهی این امور «مافیالشرایط»اند تا اگر کسی خواست انسان خوبی شود، راحتتر بتواند به نتیجه برسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نسبت آقای دکتر داوری با آوینی بر اساس رابطهی فکری و فرهنگی خاصی که داشتند، فرق بکند با شخصیت شهید حاج قاسم. و از این جهت نباید چنین انتظاری از ایشان داشت و مسلّم آقای دکتر داوری آن احساسی که همهی مردم نسبت به حاج قاسم دارند را، خواهند داشت. ولی این غیر از آن نسبت خاصی است که با شهید آوینی داشتند. و در نامهای که اخیراً برای همسر شهید آوینی نوشتند، این نکته به خوبی روشن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی به یاد ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اندازهی مرگ و زندگی را خداوند است که تعیین میفرماید و لذا فرمود: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» (واقعه/۶۰) مائیم که اندازههای مرگ را تقدیر میکنیم و هرگز عاملی و امری نمیتواند آن را جلو و عقب بیندازد. زیرا خداوند میداند هرکس در چه فرصتی میتواند به آنچه باید برسد، برسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: درد و دلِ دلسوزانهای فرمودید. آری! به نظر بنده برخورد آقای اراکی با آقای حیدری خوب نبود. برعکسِ برخورد آیت الله علیدوستی که به نظر بنده نقد عالمانهای داشتند. آقای حیدری بعضاً تندروی میکنند حتی در آن صحبتی که در رابطه با شیخ مفید و علامهی حلّی داشتند، بیانصافی کردند. اما باید با بحث علمی و نقد علمی، کار را جلو برد همینطور که میفرمایید امروزه با رمی و ستیز به جایی نمیرسیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظرات مقام معظم رهبری را میتوانید در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوانالله تعالی علیه» در مورد جناب صدرالمتألهین دنبال بفرمایید. بعضاً انسان حیرت میکند که ایشان چه دقتهایی نسبت به فهم مکتب صدرایی و آیندهای که ما از طریق فلسفهی صدرا در جهان حاضر میشویم، را مدّ نظر دارد. به عنوان نمونه مقام معظم رهبري میفرمایند: فلسفهاي که «در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشهي انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام خواهد يافت».[1] در ضمن خوب است سری به سؤال عالمانهی شمارهی 28987 بزنید. موفق باشید
[1] ـ مقام معظّم رهبري در تاريخ 1/3/1378.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات را باید با نظر به سنتی که بیش از آن که ظاهر باشد، در غیاب است؛ بررسی کرد. به هیچ وجه کارنامه ی خوبی نداشته ایم ولی همچنانکه در بیانیه ی گام دوم مطرح شده، در کلیت حضور تاریخی مان به لطف الهی کارنامه ی درخشانی در جمهوری اسلامی به میان آمده. آری! جوانان ما امروز با زبان دین گریزی یک اعتراض بزرگ دارند که چرا وقتی دل به ما سپردند ملکوت را به آنها عرضه نکردیم که جایگزین فضای مجازی باشد؟! به آینده ی این جوانان از این جهت امیدوارم که انقلاب اسلامی در ذات خود رو به سوی ظهور هرچه بیشتر ملکوت دارد و آنجا است که یک شبه بسیاری از آنچه باید تغییر کند، تغییر می کند. عمده اصرار ما در به ظهورآوردن ملکوت انقلاب اسلامی است که بر قلب مبارک حضرت روح الله اشراق شد و بر قلب نایب او منعکس گشت و از زبان مقام معظم رهبری، ما ناظر به ظهورآوردن ملکوت انقلاب اسلامی هستیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤالاتی که فرموده بودید نکاتی نیست که بنده در آن موارد تخصص خاصی داشته باشم. نهایتاً میتوانید بعضی از آنها را در بین کتابهایی که عرضه شده است پیدا کنید. ولی به طور خاص چیزی برای گفتن ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند دوست دارد بندهای که گناه را تجربه کرده است با همّتی ماورای جذبات گناه، به سوی او برگردد تا جهانی سراسر معنوی را به سویش بگشاید و در همین رابطه فرمود: «إنّ اللّه یحبّ التّوابین». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ما رجوع به سیر مطالعاتی سایت میباشد تا إنشاءاللّه با معارف مناسب، اعمال دینی انجام شود زیرا ائمهی ما به ما فرمودهاند تأثیر عبادات به اندازهی معرفت ما خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به جهان بزرگتری که در این تاریخ در مقابل ما گشوده شده است، فکر کرد. نگرانیِ بیجایی نیست، زیرا در جهانِ تنهایی و خلوت، طوفانهای مهیبی به سراغ انسان نمیآید، ولی راهکار اصلی، فرار از این حضور جهانی نیست. باید آماده شد که در عین حضور در این جهان، آتشِ نمرودیِ آن را با توحید ابراهیمی «علیهالسلام» به گلستان تبدیل کنیم. جزوهی «قرارگرفتن در بودنِ تاریخی خود» متذکر وجهی از این امر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر رفقایی که در روزهای صحبت امام در آن زمان نبودند بتوانند رجوعی گذرا به مجلّدات صحیفهی امام داشته باشند به نگاه خوبی میرسند. در مورد مقام معظم رهبری، عموماً جوانان در فضای صحبتهای ایشان هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به معرفت نفس نظر شود از آن جهت که راهِ شناخت ربّ است به صورت حضوری، و حقیقت همان حضرت حق است در جلوات مختلف اسماء، که عرفان متذکر آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد ورودی نداشتهام و چیزی نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! امکان، ذاتیِ موجودات است ولی در موطنِ معلومِ خدابودن، بحث، بحثِ اعیان است و جایی برای اسماء نیست. اسماء مربوط به مقام واحدیت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان یک کتاب را معرفی کرد و یا ممکن است بنده در جریان نباشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهتی حرف خوبی است ولی در عین حال، متوجه باشید که آن حضرات، انسانهای جامعی هستند. نمیبینید که حضرت زهرا «سلاماللّهعلیها» چگونه با هیبت الهی در مسجد حاضر شدند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به ملاکهایی که از قرآن و روایتها و سیرهی معصومین داریم؛ باید اعمال ولیّ فقیه را ارزیابی کرد زیرا خود ولیّ فقیه هم بر مبنای آن ملاکها راهنماییِ جامعه را به عهده دارند و نه بر اساس سلیقههای خود، و به این جهت کار سختی نیست که از خبرگان برنیاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی چنین استعدای خداوند در شما نگذاشته، چرا خود را سرزنش میکنید؟! اولاً: همینکه با منتقدین به ولایت فقیه همراهی نمیکنید، کار ارزشمندی است. ثانیاً: در امور زندگی، مطابق رهنمودهای رهبری عمل کنید تا وظیفهی خود را انجام داده باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چرا شما با این سطحینگری و شخصپرستیهایتان به اندازهی یک انسان عادی هم تفکر را از دست دادهاید و به جوابی که بنده بر مبنایِ نگاه مفسرین بزرگ با مخاطب در میان گذاشتهام، و تازه آدرس هم جهت بحثِ مفصلتر دادهام؛ نمیتوانید بیندیشید. مگر نمیبینید در جواب گفته شده است: «تمام پیامبرانِ نسل حضرت ابراهیم «علیهالسلام»، امام هستند»، یعنی پس آنهایی که ظالماند را، شامل نمیشود. به جوابی که داده شده بیشتر دقت کنید و از نقصِ فهمِ اندیشههای دیگران، خود را برهانید که البته هیچوقت امیدی به نجات چنین فرقههایی نبوده و نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست یاران حضرت اباعبداللّه «علیهالسلام» راهی را گشودند که تا قیام قیامت انسانها میتوانند از آن بهره بگیرند حتی شهدای ما و یاران حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه». موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و عرض ادب و احترام. خداوند منان رو شاکرم بسیار زیاد که در سیر دادن بندگان حقیر و روسیاهی چون ما بواسطه کلام شما دریچه ای جدید را به سوی ما گشود که بعد از شنیدن معارف الهی و لذت شنیداری که حاصل میشد ما را سوق داد به سوی چشیدن لذت بیکرانه حضور در محضر حضرت محبوب ازلی که جنسش به قول استاد چشیدنی است الحمدلله. استاد گرامی شاید باور نفرمایید اما ما و گروهی از دوستان نزدیک به چهارسال است هفتگی و مستمر، حضوری و غیر حضوری در فضای مجازی، کتاب خویشتن پنهان و برهان صدیقین و حرکت جوهری و بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را شروع کرده ایم و مباحثه وار پیش میرویم و البته در کنارش صوتها و مقالات و کتابهای دیگر را مخصوصا مناسبتی هم به جد مرور می کنیم اما همین چهار کتابی که عرض کردم با مباحثه و تکرار و تمرین در مصادیق، دریچه ای جدید را که بالخصوص، نقطه عطف آن ماه های مبارک رمضان است، به رویمان گشوده که خود را با هویتی جدید در این تاریخ می یابیم هویتی که قرار است نقشهایی بر اساس مقتضیات این زمانه برای ما بگشاید و خداوند رحمان انگار مشغول پرورش بندگان است برای حضوری همگانی و البته مخصوص به کرامت کریمانه خویش. این حرفها را من باب روایتی از امام صادق علیه السلام عرض کردم امام صادق عليه السلام در ذيل آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترىها، رزقها، احسانها و هدايتهاى اوست بازگو كن. «الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ان هدانا الله» کاری جز دعای خیر برای استاد گرامی از دست این شاگردان حقیر بر نمیاید پس فراوان دعاگو هستیم ان شاءلله تحت عنایات خاصه حضرت ولیعصر (عج) مؤید و موفق باشید. اما استاد بزرگوار مساله ای است که مدتها درگیرم کرده بود و الان به وضوح خودنمایی می کند و مانند مانعی جلوی راهم را میگیرد اینکه در درونم پر از آرامش است به حول و قوه الهی با جلوه گری هایی که از جنس ظهور حضرت حق است در اتفاقات ریز و درشت با حضرت حق مدتها به گفتگو هستم و میبینم او را که جلوه نمایی می کند و دایم اظهار لطف کریمانه، نگاهش را حرفش را محبتش را و... را می بینم و قابل وصف نیست. گاهگاهی که حتی عشقبازی می کنم و به شوق این عشق زندگی را ادامه میدهم. «حتی القاک و قد وفیت بعهدک و میثاقک فتغشینی رحمتک» اما در بیرونم ابا دارم از بروز دادن، میترسم بگم و از دست بدهم. میترسم بگم و باور کنم منم هستم و گاهی هم که زبان به گفتن می گشایم واضحا میبینم که زبانم چیزی دیگر می گوید انگار می ترسد و به جای دیگری می زند و با دیگران هم گفتار می شود البته در جمع خوبان و هم مباحثه ایها گاهی همان که میچشیم بر زبان می آید و در جمعی خوش فی شغل فاکهون میشویم اما به وضوح تازگی در اذیتم از زبانی که با درونم سازگاری ندارد. شغلم که مدیریت امور فرهنگی است می طلبد که سخنور خوبی باشم که قبلا هم بودم و می توانم بگویم حراف خوبی بودم اما دیگر سخنانم با درونم نمی خواند و زبانم الکن دارد می شود. به وضوح می چشم که «یفقهو قولی» ام به مشکل خورده تا حدی که دیگران هم متوجه تلونم شده اند وقتی خودم هستم در کمال آرامش و طمانینه به الطاف حضرت حق و وقتی با دیگران هستم انگار پوسته قبلی ام در حال ترک برداشتن و این صدای شکستن دایم بلند تر می شود و انگار نفسم میخواهد با پوششی موقت این پوسته در حال ترک را از دیدها مخفی کند. به زبان ساده بگویم آن حالتی که در کنار دیگران دارم حس واقعی ام نیست و انگار در حال نقش بازی کردنم که کسی نداند اندرونم چیست و این دوگانگی کم کم دارد مشکل ساز می شود مخصوصا در کار. سوال اول: به شدت از «یحسبون انهم یحسنون صنعا» میترسم که نکند گرفتار وهمیاتم و این عشقبازی درونی کوهی است از نفسانیات که فرو میریزد. چگونه از تردید حقیقت و مجاز رها شوم و بدانم که توسلاتی که به حضرات معصومین علیهم السلام دارم و حضور کریمانه شان را در این الطاف می بینم و عشقبازی با حضرت حق را از ایشان الگو و درس می گیرم واقعی است یا ساخته های نفس چموش و شیطان لعین؟ سوال دوم: چگونه درونم بیرونم را یکی کند و راحت شوم از ریای معکوسی که میترسم از اینکه پرده درافتد و خلق با خبر از غوغای پر شور درونم شوند گاهی با تمام وجود می خواهم فریاد بزنم و به همه نشان بدهم مثلا در این لبخند زیبای فرزندم، خداوند عز و جل چگونه عشقش را به من هدیه کرده یا در این نهیب غریبه ای با من چگونه خداوند رب العالمینی خود را دارد به من نشان میدهد و... اما سکوت می کنم و تمام فریادم قطرات اشکی می شود که عاشقانه در لذت با رب جاری می شود که آن هم هدیه اوست. ترسم از برملا کردن این حالات و زبان گشودن به حقیقتی که در درون با من راز می گوید، مرا به خلوت هدایت می کند و از طرفی، انجام تکلیف، مرا به حضور پر رنگ در اجتماع مخصوصا در این برهه که زمان جهاد تبیین است و شغلم به شدت مرتبط با این امر است میخواند و البته در این حضور اجتماعی زبانم مثل دیگران به عادت گفتارهای روزمره میچرخد و ناسازگاری اش گوش خودم را میخراشد چون جمع ها را محرم این حرفها نمیدانم و آنها این حرفها را انگار نا آشنا می دانند چگونه جمع کنم؟ و از این دوگانگی آزاد شوم تا تمام شود. آن چیزی که مرا هنوز به چشمم می آورد و نکند اشتباهی بزرگ در همه اینهاست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در ابتدا این غزل خوب مولوی در دیوان شمس تبریزی را با شما در میان بگذارم که میفرماید:
تن مَزَن ای پسر خوشدم خوشکام بگو بهر آرام دلم نام دل آرام بگو
پرده من مَدَران و در احسان بگشا شیشة دل مشکن قصة آن جام بگو
گر در لطف ببستی در امید مبند به سر بام بر آی و به لب بام بگو
چونکه رضوان بهشتی تو صلایی برده چونکه پیغمبر عشقی حِلِهْ پیغام بده
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو صفت راه مگوی و ز سرانجام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنیدیم حال مرغی که رهیده است از این دام بگو
شرح آن بحر که واگشته همه جانها اوست که برون است ز ایام ز اعوان بگو
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو
ور از آن نیز بترسی هِلِه چون مرغ چمن دمبدم زمزمة بی اِلفِ و لام بگو
همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر سخنی زان لب شیرین ز سرانجام بگو
نکتة روحفزا از دهن دوست بیار نامة خوشخبر از عالم اسرار بگو
و منظور عرضم بیشتر این بیت بود که میفرماید:
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو
اینجا است که فکر میکنم اگر با نور قرآن و روایات مأنوس شوید، جانتان در ارائه حقیقت با آرامش کامل سخن خودش را به میان میآورد. در مورد نکته آخر که فرمودهاید به نظر بنده این دوگانگی و ریا به حساب نمیاید. آری! باید آمادگی افراد را در نظر گرفت و عقل آنها را مخاطب قرار داد و نه احساسات آنها را. مگر رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نفرمودند: «انّا معاشر الانبیاء کلم الناس علی قدر عقولهم» ما پیامبران در حدّ عقل مردم با مردم سخن میگوییم. موفق باشید
با سلام: در مباحثه ای در مورد نماز با فردی که بنظر نیتشان باطل نمی آید و آگاهیشون میتونم بگم از من بیشترهست و سابقه بیشتری در مطالعه و تحقیق عرفان داشته اند از عرفان های اوشو واین مکاتب اینچنینی شروع کردند تا اکنون که به عرفان اسلامی رسیده اند به قول خودشون عرفان اسلامی از نوع ایرانی! به بن بست رسیده ام و چون پیج آگاهی دارند در اینستاگرام و مطالبشون در دیگران تاثیر داره چون اکثر مطالبشون به حق منطبق با شریعت هست و خدمتتان آورده ام که مرا لطفا راهنمایی کنید چون این مباحثه همچنان متوقف شد به دلیل اینکه بنده آگاهی کافی ندارم و فکر میکنم جنابعالی میتوانید در این راستا ما را راهنمایی فرمایید. به این جا رسیدیم که ایشون اولا که گفتند گاهی اوقات نماز نمی خوانند اولین دلیلشان این بود که کاهلند ولی با اصرار بنده گفتند که زیرا دچار منیت می شوم. × ببخشید پس بنابراین شما مطلقا پیرو راه اهل بیت نیستید بلکه راه خود رو میروید _ من خودم رو پیرو اهل بیت می دونم اگه لایق بدونند. اما درک من از راه و روش اهل بیت متفاوته × نماز واجب بوده فکر میکنم _نماز به چه معنایی واجب بوده؟ اصلا واجب بودن در شریعت معنا پیدا می کنه یا در طریقت؟ چطور شمر و علی هر دو نماز می خوندند. چطور نمازی بخونیم که شبیه علی باشیم آیا نماز حتما باید به شکل گفته شده خونده بشه؟ چون شما در هنگام نماز انرژی زیادی رو از کیهان دریافت می کنید، لذا این انرژی اگر با خود باشید و خود پرست نفس شما را فربه تر می کند و اگر خدا پرست باشید حکم طنابی را دارد که شما را از چاه بیرون می آورد. ایشون میگن که هر چه انسان با ساختارهای روانی خود بیشتر آشنا بشه خب روش هایی برای خودش تعبیه میکند که سریعتر میتونه اتصال پیدا کنه و این روش ها مدام در حال تغییر هست و در شریعت فرق میکنه و هدف همان اتصال هست و ابزار وسیله هست. صلاه چیزی بیشتر از یک ابزار نیست. اما حقیقتا ابزار قدرتمندی هست. اما زمانی که شما رو به روی کسی نشسته باشید دیگه نیازی نیست از تلفن استفاده کنید تا بهش زنگ بزنید و صحبت کنید. مگر اینکه برای مناسبات اجتماعی و تربیت سالکان کاری رو انجام بدین که بهش نیاز ندارید."""" ××خب جالبه این درسته ولی آیا منظورتون این هست که اگر فردی مسلمان به این درجه از آگاهی بالای جهان ذهنی برسه دیگه به نماز به این شکل که هست نیاز نداره؟ _اون تشخیص خود فرد هست وچند روز بعد دیدم که استوری گذاشته اند و حرف از نماز بدون کلمات و اصوات گفتند و در توجیه و دفاعیه خود گفتند صرفا شکل نماز یک مراسم کدگذاری شده برای عبورهست و بنده هم ابتدای مسیر تفکراتی مثل تفکرات الان شما داشتم که تعصب روی شکل نماز دارید. همچنین مثالی زدند؛ "عارف مسلمانی رومی شناختم که آگاهی بالایی داشت یک بار از ایشون پرسیدم چرا نماز نمی خونید فرمودن بنده یک رکعت درست نماز خوندم و در پیشگاه حق قبول شد. دیگه نیازی ندارم...". به استحضار میرسانم که من به ایشان گفتم اون عارف شاید درست گفته ولی حرفش به این میمونه که من به اندازه کافی حذ بردم از نماز دیگه نمیتونم ازش فیض ببرم وگرنه او هرچقدر در خداوند حل بشه نمیتونه در مقام یک جسم بجای خداوند فکر بکنه که تو نمازمو قبول کردی و دیگه استراحت کنم. و چه جهادی بهتر از نماز؟ و جناب استاد آن فرد در جواب گفتند که شما حرف ایشون رو با درک خودتون می سنجید. در واقع منظور ایشون این بوده که حذ بنده در همين لحظه که اینجا نشستم با زمانی که در نماز هستم تفاوتی نداره. چون وحدت به روح جسم و جان من نفوذ کرده. عشق و عاشق و معشوق یکیست! در چنین جایگاهی فرق کعبه و بت خانه چیه؟ فرق انسان نشسته و در رکوع و در سجود و ایستاده چیه؟ هیچ تفاوتی ندارن. چون کثرتی وجود نداره. هرچه هست نمازه هرچه هست اوست هرچه هست برکت و حضور. وقتی دوییت نباشه. فرق بین جهاد و استراحت و خواب و بیداری هست؟ و من نیز نظرم را اینگونه بیان کردم که آره.. فرق هست. فرقش اینه فرد در طول روز رها میشه. یک جور عبادت و خلوت باید داشته باشه در مثالی دیگر مولانا را یاد کردند که "مولانا می گفت ما از اسلام مغز را برداشتیم پوست را بهر سگان (خران) بگذاشتیم به نظرتون غرور بوده؟" و بعد هم در آخر پیشنهادشون به بنده این هست که «این بخاطر درک ناقص ما از مقام وحدت. بنده پیشنهادم بهتون اینه که مکاتب دیگه ای رو هم مطالعه کنید و دنبال حقیقت در همه جا بگردین.» آخرین مثال ایشان را هم میآورم که گفته اند؛ نقل است که شیخ ابوسعید ابوالخیر، به دهی رسید. آنجا زاهدی بود در خودمانده و دماغی در خود پدید کرده. شیخ او را به دعوت خواند. او اجابت نکرد. گفت: «من زاهدم و سی سال است تا به روزهام و خلق دانند که چنین است.» شیخ گفت: «برو و غربالی کاه بدزد تا از خود برهی» یک دنیا تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید پرسید آیا ما با دستگاه فکری «اشوه» به اسلام باید رجوع بکنیم؟ یا با دستگاه خود اسلام و معرفت نفس به اسلام رجوع نماییم تا سیره پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» را ملاک قرار دهیم؟ پیامبری که تا آخر عمر در رعایت دستورات شرع مقدس، کوچکترین کوتاهی نداشتند. و اتفاقاً برای حفظ آن حضور، همواره بیش از بقیه در انجام وظایف دینی تلاش میکردند. در این رابطه از عرفا داریم که:
محنت قرب ز بُعد افزون است
جگر از محنت قربم خون است
نيست در بعد جز اميد وصال
هست در قرب همه بيم زوال
پس در مقام قربِ الهى همواره بيم زوال و جداشدن از آن مرتبه هست و لذا براى دفع هرگونه عامل غفلت به استغفار نياز است. وقتى انسان هنوز در مقام قرب نيست مىگويد إنشاءالله مىرسم اما وقتى در مقام قرب وارد شد همواره نگرانى زوال آن حالت، او را به تلاش و عبادات بيشترى وارد مىكند و لذا مىگويد «جگر از محنت قربم خون است» حالا كه حضرت رسول «صلواتاللهعلیهوآله» به قرب و به نبوت رسيدند هر شب نماز شب برايشان واجب است، تمام مستحبات كه امامان معصوم (عليهم السلام) مقيدند انجام دهند به جهت حفظ مقام قرب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مباحث انقلاب اسلامی میتواند به حضور تاریخیِ جنابعالی کمک کند و در کنار آن از مباحث قرآنی و نهجالبلاغه نباید غفلت شود. موفق باشید