باسمه تعالی: سلام علیکم: استماع غیبت حرام است؛ یعنی توجه کنیم به آنچه غیبت میشود و بخواهیم آن را دنبال کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. استاد واقعی، امامان معصوماند. با راهی که آنها در مقابل ما قرار میدهند مسلّم از وسوسههای شیطانی عبور خواهیم کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن کتاب را نخواندهام. ولی رویهمرفته جناب اکهارت تحت تأثیر عرفان ابن عربی است. ۲. بنا نیست ما در این تاریخ و در مواجهه با فرهنگ غربی عقبنشینی کنیم، بلکه باید به راه برتری فکر کرد که در این رابطه عرایضی در کتاب «تمدنزایی شیعه» شده است و نمونهی آن را در جواب سؤال شمارهی ۲۴۵۷۳ ملاحظه میکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حرف درستی است. بیش از آن را باید به کتاب «معاد» رجوع فرمایید ۲. بهتر است اینطور بگوییم که هر بلا و شادی که سراغ انسان میآید، نفس انسان در بهوجودآمدنِ آن نقش دارد. آری! در این حالت این نفس انسان است که بالاخره با هویتهای مختلف با خودش بهسر میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این سخن درست نیست. مگر اسلام دینِ نژادی است که به خون اهمیت بدهد؟ ملاک، تقوای انسانها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که علومی موجب شدیت نفس ناطقه میگردد که علوم معرفتبخش و علوم حقیقی باشد. ولی علوم اعتباری به خودی خود موجب شدیت نفس نمیگردد مگر آنکه نیّت و قصد انسان جهت کسب آنها قربت إلی اللّه باشد که ارزش خاص خود را دارد. علوم حقیقی اگر هم به یک معنا مفهوم و تصور آن از حیطهی نفس و حافظهی انسان خارج شود به جهت شدیّت نفس و شخصیتی که برای انسان بهوجود آورده است، همواره تأثیر خود را باقی میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسفار جناب صدرالمتألّهین یعنی شرح فصوص الحکم و فتوحات المکیه ابن عربی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «تمدنزایی شیعه» عرایضی در این رابطه شده است. آری! آنجایی که سعی شود استعدادهای طبیعت به ظهور آید، تمدنِ اسلامی شکل خواهد گرفت. ولی آنجایی که برای برآوردن هوسها، طبیعت سرکوب میشود و یا بستر ظهور آن منحرف میگردد؛ ما را از ظهور تمدن اسلامی دور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما نمونههای کار را در جزوات «لُبّ المیزان» میتوانید ملاحظه کنید. به عنوان نمونه، قسمتی از سوره «فتح» خدمتتان ارسال میشود.
سوره فتح
مدنيّه «29 » آيه
بسم الله الرحمن الرحيم
اين سوره؛ حول محور صلح حديبيه دور ميزند.
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا«1»
حال كه براي حج در حالي از مكه خارج شديد كه اميد برگشت برايتان نبود و با عدة قليل هزاروچهرصد نفري با توكل الهي و با پاي خود به طرف قريش كه داغ دل جنگ بدر و اُحد و احزاب در دل داشتند، حركت كرديد و از قدرت و شوكت آنها هراسي به خود راه نداديد، براي شما فتحي آشكار را گشوديم كه همان صلح حديبيه باشد كه در راستاي اين صلح همة موازنهها به نفع شما تمام خواهد شد، هم قريش با آن همه شوكت راضي شدند با شما صلح كنند و هم زمينة اسلامآوردن قبايل زيادي فراهم شد و هم شما بهعنوان يك قدرت به رسميت پذيرفته شديد و هم بنا شد كه سال بعد سه روز مكه را براي انجام حج، براي شما خالي كنند و.....
لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا«2»
اين فتح بدان جهت است كه گناهان گذشته و آيندهات آمرزيده شود - البته باید متوجه بود صِرف رابطة بين «فتح» و «آمرزش گناهان» ما را متوجه ميكند كه اين گناه، گناه فردي نيست كه راه آمرزشش توبه است و لذا با توجه به معني «ذنب» كه يعني هر عملي كه آثار شوم داشته باشد و معنی «مغفرت» که به معنی پوشاندن هرچيز است. ميگوييم؛ قيام رسولالله«صلواةاللهعليهواله» در ابتدای رسالت در مکه، عليه كفر، عملي حادثهآفرين و دردسرساز بود، و كفار قريش در مقابله با او بسيار مصرّ بودند خداوند با صلح حديبيه(يا فتح مكه) شوكت قريش را از آنان گرفت و در نتيجه گناهاني كه رسولخدا«صلواةاللهعليهوآله» در نظر مشركين داشت را پوشانيد و آنجناب را از شرّ قريش ايمني داد و اينكه ميگويد گناهاني كه بعد هم كردهاي ميپوشانيم، همان خونهايي است كه بعد از هجرت از سران قريش ريخت كه با ضعف بنية قريش آثار آن كينهها از بين رفت- و بعد در ادامة آیه ميفرمايد: و نعمتش را بر تو تمام كرد، هم در دنيا با غلبة بر دشمنان و هم در آخرت، و در ازاء اين فتح به صراط مستقيمي كه سالك خود را بهسوي بهشت ميكشاند، رهنمون شدي.
پس حاصل دو آیه این شد که در شرایط تحقق صلح حدیبیه پیروزی آشکاری به تو دادیم که حتی در اثر آن فتح آثار کینه و ناراحتیهای مشرکین برای همیشه – اعم از گذشته و آینده- از بین رفت و نعمت را نیز بر تو تمام نمود و به سوی صراط مستقیم راهنماییات کرد.
وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا«3»
و خداوند شرایط را براي يك نصرت عزيز، نصرت کم نظیری كه هيچ جبّاري نتواند آنرا بشكند، آماده ميكند و موانع را مرتفع ميسازد. چنانچه مكه و طائف را براي پیامبر«صلواةاللهعلیهواله» فتح كرد. شرك را در سرزمين حجاز ريشهكن كرده و يهود را ذليل و اسلام را حاكم نمود.
۲. در هر صورت چیز مشکلی است. اگر حقیقتاً پشیمان شده است میتواند ایثار کند و اغماض نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً در راستای پروژهی مخدوشکردن چهرهی امیرالمؤمنین «علیهالسلام» از طریق جریان اُموی باید این نوع روایات را تحلیل کرد. مرحوم علامهی امینی در کتاب «الغدیر» به خوبی و به طرز عالمانهای جایگاه این نوع روایات را نشان دادهاند بخصوص که در روایات کاملاً مطمئن، قضیه بر عکس بوده است و آن دو بزرگوار در نسبت قدسیِ همدیگر، هم را یافته بودند و رابطه، فوقِ رابطههای عادی بوده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا ما را عهدی هست؟! عهدی که بتوان آن را عهد دانست؟! در نسبت با آن عهد در کجا هستیم؟! بیگانه با آن؟ و یا بر سرِ پیمان با آن همچنان حاضریم؟ در آقای عبدالکریمی هرچند دوست دارند همه را دوست داشته باشند، ولی معلوم نیست چرا و بر اساس چه عهدی؟!! آیا صِرف ایرانیبودن برای این دوستداشتن کافی است؟ آقای شهرستانی ماندهاند چکار کنند، باید در مورد ایشان عجله نکرد. آقای وطنفداء نسبت به عهد خود سرزنده است و آرامآرام به پهندشتهای وسیعی که آقای شهرستانی بنا داشتند برسند، و هنوز نرسیدهاند؛ میرسد. آیا ما را عهدی هست؟! نسبت به آن عهد، کجا هستیم تا بقیه را به جرم آنکه بر آن عهد وفاداریم، اتّهام یهودیگری نزنیم. عجبا! اگر بر عهد اصیلی اصرار شود و در مسیر سنت انبیاء کوتاهی نکنیم، ما در تعصب یهودیگری هستیم؟ و خود را امت برگزیده پنداشتهایم؟ در حالیکه آموزههای دینی آنچنان آغوش ما را گشوده کرده است که صد لعن و نفرین بر داعشیگری میفرستیم، اما از ترسِ یهودیگری، از عهدِ خود پای بیرون نمینهیم. آری! همه را باید دوست داشت، اما این را هم در بستر عهد دینی شکل میدهیم تا نسبت به عهد خود بیگانه نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین به خوبی متذکر میشوند علم به کثرات، موجب کثرت در ذات نمیشود زیرا از جنس علم است و علم با ذات اتحاد دارد و وحدت او را از او نمیگیرد. به نظر میاید در این دستگاه باید فکر کرد، زیرا بالاخره نمیتوان از وحدت ذات عدول نمود زیرا تحقق ذات منوط به تحقق اجزاء میشود. علمِ به اسماء هم موجب کثرت در ذات نمیگردد زیرا از جنس علم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توسعهگرایی اگر به معنی توجه به عقلی باشد که بشر امروز باید خود را مطابق امروزین مناسباتش را شکل دهد که این همان پیشرفتی میشود که رهبر معظم انقلاب میفرمایند، و امر لازمی است؛ ولی با نظر به افقهای قدسیِ انقلاب اسلامی. باید عمده نظر به «جهان بین دو جهان» باشد که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در این زمانه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چارهی مشکلات را در فهم درست حضور تاریخیمان که با انقلاب اسلامی پیش آمده، میدانم و در این راستا وظیفهی خود را تشخیص دادهام تا در مسیرهایی که امثال آقای امجد گرفتار شدند، گرفتار نشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اینطور است. زیرا حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نوری دارند که قبل از خلقت حضرت آدم در عرش جاری بوده است یعنی نوری عرشی که همهی عالم فرش را منوّر میکند. در رابطه با توحید و ابعاد آن، خوب است به مباحث سورهی «فتح» که در سایت هست رجوع فرمایید. که اگر با حوصله و پشتکار مطالب را دنبال بفرمایید، إنشاءالله نکات قابل استفادهای به دست میآورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام بحث جناب صدرالمتألّهین در نظر به «وجود» است و نه مفهوم وجود. مفهوم وجود که شدت و ضعف ندارد، ذات وجود، عین شدت و ضعف است در افقی که انسان به علم حضوری احساس کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همهی این نکات که میفرمایید میتوان گفت آنها منکر نبوت نبی نبودند، ولی نبوت را تقلیل میدادند. مثل بعضی از علمای شیعه که «سهو النّبی» را جایز میدانند در حالیکه عقاید ناب شیعه برای نبوت نبیّ مقامی بس والا قائل است به همان معنایی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایة الی الخلافه والولایة» مطرح میفرمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل تکنیکی غیر از روحیهی تجاوز به طبیعت است و فهم عقلی است که به بشریت عطا شده تا حقیقت را در طبیعت بیابد. در این مورد میتوانید به مباحث «تذکر به عقل تکنیکی» که طیّ 9 جلسه بحث شد، به آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1225 و به جزوهی «نظر به ماهیت تکنیک» به آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1573/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%DA%A9
رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم دنبالکردن نگاه رهبر معظم انقلاب و تأکیداتی که ایشان میکنند، در این موارد کارساز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی با اتحاد ارادهی خود از طریق نفیِ خود، با ارادهی خداوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به شرطی که بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را مقدمهی مطالعهی مباحث مربوط به کتاب «مقالات» قرار دهید؛ ملاحظه خواهید کرد که «مِنْ» در «من روحی» منظور، نازلهی روح است و نه جزئی از کلّ. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با ترجمه و ناشر کتابهای فوق، احاطهای ندارم. ولی فکر میکنم نباید چندان حساس بود، رویهمرفته خوبند. موفق باشید
بسمه تعالی: سلام علیکم: مقام ایجاد همان إنشاء است یعنی مقام «کن». به همین جهت نمازگزار قدم در ساحتی که پیش است میگذارد و نماز را قیام میکند تا در معرض آن قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیهی ۵۳ سوره زمر فکر کنید که خداوند به پیامبر خود میفرماید به بندههای من یعنی به همانهایی که خود را از تعادل و انسجام و یگانگیِ شخصیت محروم کردهاند به آنها بگو برای جبران آن کوتاهیها راهشان بسته نیست، «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم» ای بندههای من که در مورد خود تندروی کردهاید و از مرز بندگی خدا خارج شدهاید! از رحمت خدا مایوس نگردید. به تعبیر «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» نظر بفرمایید تا روشن شود چه اندازه خداوند متوجه نحوه لغزشهای ما میباشد و در همان راستا تذکر میدهد راه جبران بسته نیست. اسرافِ بر جان، یعنی روح و روان و جان خود را از تعادل و یگانگی خارجکردن. یعنی یک بُعدیشدن و در اموری که مهم نیست افراط و تفریط به خرجدادن. گاهی انسان نمیفهمد مشکلش چیست، وقتی خداوند به آن مشکل اشاره میکند تازه میفهمیم دردمان و مشکلمان جهت و ریشهی آن کجاست و چرا کارمان به انتخاب اموری کشیده شده که ربطی به شخصیت اصیل انسانیمان نداشته و عملاً گرفتار نوعی از خودبیگانگی شدهایم، در آن حدّ که نمیدانیم چگونه باید باشیم و چه نوع شخصیتی را در رابطه با خود باید دنبال کنیم؟ احساس میکنیم که نمیدانیم چه هستیم و آن انضباط قلبی را که راحت با آن با خدا بتوانیم ارتباط پیدا کنیم را گم کردهایم. حسرت افرادی را میخوریم که در عالم روحانی خود بهسر میبرند و ما آن کیفیتی را که به کمک آن بتوانیم ماورای زمان، با روح تاریخی که اولیای الهی در آن زندگی میکردند، زندگی کنیم از دست دادهایم.
خداوند دقیقاً در آیهی فوق به چنین انسانی پیغام میفرستد که ای پیامبر به همانهایی که در به کارگیری خود جانب افراط را طی کردند بگو راه بسته نیست و میتوانید به همان نقطهی کمالی که در طلب آن بودید برسید. مگر تحت تأثیر دامهای دنیای مدرن زندگیت را خراب نکردهای و انضباطی را که باید در بندگی داشته باشی از دست ندادهای؟ از رحمت الهی مأیوس نباش. باز هم آن حالات روحانی رزمندگان، باز مناجاتهای شبانهی دلسوختگان. باز ایثار و محبت همهی آنها در سعهی رحمت الهی، در پیش است. چرا یأس؟
آنچه مانع میشود تا به راحتی وارد این نجوا و نیایش با خدا شویم این تصور است که میدانیم نسبت به جان و نفس خود اسراف کردهایم و از تعادل لازم خارج شدهایم، پس امکان برگشت نیست و خداوند درست بر روی همین نکته دست گذاشته است و میفرماید ای پیامبر به بندگان من بگو، ای بندههای من، «يا عِبادِي». خداوند خطاب به همان گنهکاران میفرماید: ای بندگان من. آن وقت من و شما بگوییم چون ما گرفتار انواع افراط و تفریطها شدهایم، ما را به بندگی قبول ندارد. میفرماید با همان شما هستم که «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» با همین خود شما حرف دارم که نتوانستید در مسیر صحیح جلو بروید. ای پیامبر به بندههای من که رعایت بندگی را آنطور که شایسته است نکردند بگو از رحمت خدا مأیوس نشوید. انسان در تصور اولیه پیش خود میگوید مگر میشود خداوند متعال منِ گنهکار را جزء بندههای خود به حساب آورد؟ ولی خدا درست با قبول اینکه آن افراد در مسیر انحراف قدم گذاشتهاند به معنای «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ»، آنها را بندههای خود مینامد، تا راهی بس گشوده و حیات بخشی را در مقابل آنها بگشاید، تا راه ارتباط با خدا را که دوستداشتنیترین دوستداشتنیهاست، به ما نشان دهد و از روزمرّگیها و یأسهای بیجا رهایمان سازد. ای پیامبر به همین افراد بگو با حضور در رعایت دستورات ساده الهی، حق مأیوسشدن ندارید. «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» از رحمت خدا مأیوس نباشید، در حالیکه راه رجوع به رحمت الهی بهراحتی در مقابل شما گشوده است.
در ادامه نکتهای فوقالعاده امیدبخشی را با ما درمیان میگذارد که با نظر به آن میتوانیم امیدوار راهی باشیم که خداوند آماده است در آن راه، همهی حجابهای بین ما و خود را رفع کند. لذا میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً» خداوند همهی گناهان را میبخشد. آری! درست دیدید، همهی گناهان را، همهی آن کوتاهیهایی که موجب آشفتگی شخصیت ما گشته و نمیتوانیم خود را در گسترهی ارتباط با خدا بیابیم. این همان برآوردهشدن آرزوی یگانگی با حضرت حق است تا در افق حضور حق در عالم، در عالم حاضر شویم و احساس ما، احساس حضور حق در عالم باشد و نه احساس حضور در محدودهی تنگ و تاریک خودمان. احساس حضور در بیکرانهی عالم وجود. در این قسمت از آیهی مذکور نهتنها جایی برای ناامیدی به جهت افراط و تفریطها نمیگذارد، بلکه امیدی بسیار عمیق را در مقابل بندهی گنهکارش میگذارد، در مقابل همان بندگانی که «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ»، امیدی که همهی بهشتها در مقابل انسانها گشوده میشود و میتوانند بدون هرگونه حجابی با حضرت محبوب مأنوس شوند و شب هجران را به کمک پروانهی امید به صبحگاهان وصل بدل کنند. امیدی که قبل از آن، تصور این را هم نمیکرد که بتواند با آنهمه کوتاهی، در آیندهای دیگر خود را درک کند که آیندهی رفاهزده و اشرافیِ همکلاسیهای گذشتهاش نیست که حسرت زندگی آنها را میخورد.
با شمایی که «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» دارد آن موضوع را درمیان میگذارد که «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً» پس مواظب باشید به این وعدهی الهی جفا نکنید و تصور نمایید برای ورود به عالم عرفا شأنیت دیگری نیاز است. به گفتهی جناب جامی:
غرّه مشو، که مرکب مردان مرد را در تنگنای بادیه، پِیها بریدهاند
نومید هم مباش، که رندان جرعه نوش ناگه ز یک ترانه به منزل رسیدهاند
آیهی مذکور از همین زاویه با ما سخن میگوید. یعنی حال که میخواهی از زندگیِ اهل دنیا فاصله بگیری و وارد جهان گستردهی معنویت شوی؛ نگاه نکن به عرفای بزرگ و ریاضتهای آنها و بگو مرا در آن وادیها راهی نیست، بلکه بدان اگر رند جرعه نوش شدی و با آزادی تمام بنای اُنس با پروردگار خود را از طریق همین مناجاتها شروع کردید، با یک کرشمه خود را در منزل انس با پروردگارتان مییابید. با دقت در آیهی فوق جای دوست داشتن و عشق ورزیدن به خداوند در میان است و نه جای محاکمهکردن خود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر روحی آمادگیِ لازم جهت آن امر را ندارم. موفق باشید
