باسمه تعالی: سلام علیکم: جریانی که در ذیل انقلاب اسلامی در حال شکلگیری است، جریانی است که از یکطرف متوجه نقصهای زندگی غربی است و از طرف دیگر نظر به تحقق زندگی معنوی دارد و همینکه جنابعالی خود را در اردوگاه انقلاب اسلامی و در ذیل ولایت مقام معظم رهبری قرار دهید و در این فضا عمل کنید، در این تاریخ زندگی کردهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً برای کار با کودکان و نوجوانان بیشتر باید نکات مطابق فطرتشان را به آنها متذکر شویم، چندان نیاز به مباحث استدلالی که جهت رفع شبهات است، ندارند. به همین جهت فکر میکنم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» آنهم قسمت دوم کتاب برای ابتدای کار مفید است و سپس به قسمت اول بپردازید و بعد از آن کتاب «چه نیازی به نبی» کمک میکند. کتاب «نامههای بلوغ» مرحوم صفائی، برای جوانان نزدیک بلوغ کمککار است و سپس کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» یعنی چنانچه ما در اعمال دینی و اخلاقی قدم برداریم خداوند میل به گناهان را در ما از بین میبرد و در نهایت آن گناهان نیز با توبه از صفحهی ذهن ما پاک میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای روح زن بسیار مفید است در محیط مختلط با نامحرم فعالیت نداشته باشد ولی متأسفانه در این زمان و این تاریخ نمیتوان به صرف چنین آرزویی از صحنههای فعالیت لازم چشمپوشی کرد. اگر امتیازهای قابل توجهی در ایشان باشد، به راحتی نمیتوان از ایشان بگذرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه انقلاب اسلامی تقابل تمدنی با فرهنگ غربی دارد و ادامهی حیات مقدس انقلاب اسلامی در إزاء حضور فرهنگ قدسی آن در عالم ممکن است، اولین نگاه که باید به نامزدهای انتخابات داشت؛ توجه به اندیشهی آنها نسبت به این تفاوت است که آیا عمیقاً متوجهی این امر هستند یا نه؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اگر بهجای نظر به تکنولوژی و گرفتارشدن به فرهنگ پنهان آن، همانطور که مقام معظم رهبری میفرمایند نظر به علمی داشته باشیم که غرب در آن از جهتی حضور دارد، دیگر گرفتار فرهنگ تکنولوژی نمیشویم و به مرور تکنیکی که مطابق فکر و فرهنگ خودمان است را ابداع و اختراع میکنیم. و نکتهی دوم موضوع نکات مثبت فرهنگ غربی است که متأسفانه روحِ غربزدگیِ تاریخ گذشتهی ما نتوانسته است بین زشتیهای غرب و نکات مثبت فرهنگ غربی تفکیک کند چیزی که امثال آقای دکتر داوری نیز بر آن تأکید دارند و معلوم است روحیهی سلطهطلبیِ غرب چیزی نیست که بتوان آن را به بهانهی تکنیک غربی پذیرفت. بنده در حال تهیهی مقالهای هستم تحت عنوان «ما و غرب در پایداریِ تعهدات انسانی»؛ شاید در آنجا بتوانیم روشن کنیم چه نسبتی باید با غرب برقرار کرد؟ إنشاءاللّه مقاله در هفتهی آینده بر روی سایت قرار داده میشود. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در کلیّات نظام نظر مبارک حضرت حجت«عجلاللّهتعالیفرجه» است که نظام اسلامی جلو میرود و این بدین معنا نیست که در امور جزیی، حضرت از کارهای افراد عقدهای که نفوذ کردهاند در بعضی از قسمتهای نظام، راضی باشند. مگر نایب او راضی است؟ که ایشان راضی باشند؟! همانطور که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در آخرین سخنانشان که اخیراً با خبرگان داشتند فرمودند:
«نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت، بهسمت اهداف و آرمانهای اسلامی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور -که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل میدهند- آمادهبهکار باشند. آمادهبهکار به معنای آمادهی جنگ نیست؛ یعنی هم آمادهی کار اقتصادی باشند، هم آمادهی کار فرهنگی باشند، هم آمادهی کار سیاسی باشند، هم آمادهی حضور در میدانها و عرصههای مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهتگیریهای دشمنان -که دشمنان ما شب و روز نمیشناسند- ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم. و وعدهی الهی هم راست است؛ خدای متعال وعدهاش راست است، ما سوءظنّ به وعدهی الهی نباید داشته باشیم. یکبار من اینجا عرض کردم که باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعدهی الهی نداشته باشیم. خدای متعال لعنت کرده؛ الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی می گوید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»،این را باور کن؛ این حسن ظنّ به خدا است؛ وقتی می فرماید: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه، این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است - معنای نصرت خدا همین است - بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آنوقت آن سکینهای که عرض کردیم بر دلهای ما انشاءالله نازل خواهد شد.[1] موفق باشید
[1] - همان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در شرایط حاضر لازم نیست که در هرجایی ملبس بود. در مورد قسمت دوم سؤال متأسفانه برایم مقدور نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت آن عاطفهی زنانه است که اگر درست هدایت شود جامعه از عاطفهی مادرانه بهرهمند میشود و آن میل جنسی مردان است که اگر درست مدیریت شود جوابگوی روحی و روانی آن عاطفه است. بالاخره «حکمت حق در قضا و قدر / کرده ما را عاشقان یکدیگر. تشنه مینالد که کو آب گوار / آب مینالد که کو آن آبخوار.» چرا میل جنسی مرد را در جای خود همان استقبال منطقی از عاطفهی زنانه نمیگیرید؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تشریع که حضرت موسی«علیهالسلام» حامل آن هستند، با موضوع تکوین فرق میکند. حضرت خضر مأمور ارادهی تکوینی حضرت حق هستند و از این جهت کسی در مقابل ارادهی تکوینی حق ارادهای ندارد تا اعتراضی برایش معنا دهد. زیرا همان خدایی که ایجادش کرده است هرطور خواست به وسیلهی امثال حضرت خضر در او تصرف میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ارائهی توحیدی که بشر نیاز دارد و در ارائهی دستورالعملهایی که در هر زمان برای بشر لازم بوده است، تفاوتی بین پیامبران نیست ولی بنا به فرمایش علامه طباطبایی تفاوت انبیاء نسبت به خودشان در درجهی توحیدی است که هرکدام دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً باید مرتبهی اجنه را مرتبهی مادونِ عالم مثال دانست و قرآن نیز جنس آنها را از مارجی از آتش میداند نه خود آتش که تعبیر شهید مطهری آن است که آنها از جنس انرژی باشند. و در مورد جابجایی اشیاء، کارشان شبیه کاری است که مرتاضها با تمرکز قطاری را متوقف میکنند، یعنی با جنبهی روحی بر اجسام و بر افراد اثر میگذارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز انسانها به یکدیگر از تقدیرات الهی در این عالم است، ولی سالک عارف متوجه است که همهی مجاری رفع نیاز مظاهر الهی هستند زیرا قرآن میفرماید «انتم الفقراء الی اللّه» شما تنها به خداوند نیازمندید، پس اگر ما از جهتی به همدیگر نیازمند میباشیم از آن جهت است که برای همدیگر مظاهری از اسماء الهی هستیم و نباید از این موضوع غفلت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخت معتقدم عقل این دوران، عقلی است که حضرت روح اللّه امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و حضرت امام خامنهای«حفظهاللّه» در این تاریخ، متذکر آن هستند. و متفکرانی همچون دکتر داوری تلاش دارند که رنج بیفکری این تاریخ را متذکر شوند و اگر ما با دقت حرف ایشان را دنبال کنیم، متوجه میشویم چگونه داروی درد امروز ما، درستفهمیدن جایگاه عقلی است که با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به صحنه آمده است. نمیدانم کدام جملهی دکتر داوری را مقابل سخنان آن اولیاء الهی تشخیص دادهاید تا در مورد آن بحث شود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر تجربی است در رابطه با نسبتی که انسانها با مناسبات این دوران برقرار میکنند. شاید نتوانیم بگوییم این افراد بیمار هستند، هرچند جهت تعادل نسبتهای مطلوب دارو مصرف کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاصدرا میفرماید در هیچحال نفس بیبدن نیست، چه در خواب و چه در برزخ و چه در قیامت. و بدنی که در خواب ما داریم بیشتر شبیه بدنی است که در برزخ با آن روبهروئیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسلّم است که دینداری باید با معرفت به سوی حضرت حق شروع شود و درجهی عبادات به درجهی معرفت بستگی دارد، نه به کثرت عبادات. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که این امور با حرص انجام نگیرد وگرنه نفس عمل کار بدی نیست مگر آنکه در مقابل کار مهمتر ما باز بر همان پسانداز خود اصرار داشته باشیم و دیگر آنکه کار خوبی است که انسان از آن پول جهت امور شرعی به مؤمنین قرض بدهد و یا اگر نمیتواند از آن در فعالیتهای اقتصادی استفاده کند، در بانک بگذارد تا بانک به عنوان وکیل او این کار را بکند، از این جهت مشکلی در سلوک انسان بهوجود نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان سلامی که به عباد الصالحین میدهیم اگر حضرت عزرائیل«علیهالسلام» را هم مدّ نظر قرار دهیم، به آن حضرت نیز سلام دادهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در ادعیه مسلّم فقط خدا را میخوانیم ولی اگر در مظاهر، او را نبینیم و با او آشنا نباشیم خدای ذهنی و مفهومی در فکر و ذهن ما است 2- در نظرداشتنِ به اهلالبیت«علیهمالسلام» باز نظر به حق داریم منتها در آینهای که حقْ را مینمایاند همانطور که در مقابل آینه به آینه نظر ندارید بلکه با مظهریت آینه به آنچه آینه مینمایاند، نظر میکنید. باید قلب را برای چنین نگاهی تربیت و آماده کرد که البته کار میبرد. رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «مَنْ رَانِى فَقَدْ رَأى الْحَق»[1] اگر كسى من را نگاه كند حق را نگاه كردهاست. مسلماً منظور پيامبر«صلواتاللّهعلیهوآله» نگاهكردن به گوشت و پوست «خود» شان نيست. بلكه پيامبر «صلواتاللّهعلیهوآله» از نظر غيبى در مقامى قرار دارند كه اگر كسى به آن حضرت نگاه كند در اعمال و گفتار آن حضرت، صفات و جمال حق را مىبيند. موفق باشید
[1] ( 1)- فصوصالحكم، مقدمه قيصرى، ص 85- جامعالاسرار، ص 300.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم همینکه انسان متوجهی گناهبودنِ این کار میشود و عزم توبه در او ظهور مینماید، به جهت تذکری است که ملائکة اللّه از درون، او را متذکر آن گناه مینمایند و او از این جهت عمل گناه خود را نپذیرفته است و لذا هر توبهای مقدمهی عمیقشدن توبهی بعدی او میگردد تا إنشاءاللّه در نتیجهی نهایی به جای اینکه مثل یک انسان گناهآلوده به گناه خود ادامه دهد، به توبهی نهایی نائل میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: ای پیامبر تو آنچه را باید برسانی با منطق و دلیل و به زبان قوم، برسان و آنهایی که بنای نپذیرفتن دارند را به حال خود رها کن، تا در بازیگوشیهای خود بمانند: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»(91) انعام. فراموش نکنید حقیقت بالاتر از آن است که برای هرکس رُخ بنمایاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم نور است هرکجای آن را بگیرید همانجا ابتدا و انتهای آن است. به همین جهت همینکه شروع میکنید امیدواری در درون شما شکل میگیرد. در مورد توحید هم متوجه باشید در این مسیر آرامارام به نگاه توحیدی بیش از پیش نزدیک و نزدیکتر میشوید. گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی نسبتاً مفصل در کتاب «امام خمینی و تقدیر تاریخی زمانه» شده است. اینکه میفرمایید، ظاهرِ قضیه است و آثار همان تمدنی است که در حال افول است، و این مسئلهی بسیار مهمی است. ملاحظه کنید که چگونه در دل همین بحرانها جریانی در حال شکلگیری است که به همهی این مظاهر، «نه» میگوید. و به قول ابنخلدون همیشه تمدنها در متن همین «نه»گفتنها به تمدن قبلی که در نهایت نمایش خود بوده است؛ شکل گرفته. موفق باشید
بسمه تعالی سلام علیکم... گفت: «ای ضیاء الحق حسام الدین توی/ که گذشت از مه به نورت مثنوی. همت عالی تو ای مرتجا/ میکشد این را خدا داند کجا. گردن این مثنوی را بستهای / میکشی آن سوی که دانستهای». حقیقتاً آقای سیدعبدالجواد موسوی حسامالدینوار گردنِ الفاظ را از درون پر غوغا و پر از سکوت دکتر داوری؛ معجزهآسا بیرون کشیده است. میفهمد که با چه کسی طرف است و چگونه سؤال بزرگ و اساسی امروزِ این تاریخ را از استاد بپرسد. میگوید: «شما در چنین زمینه و زمانهای که گوشها بهشدت مستعد شنیدن مردهباد و زندهباد هستند و به چیزی جز جملات صریحی که تکلیف هرچیزی را مشخص میکند، رضایت نمیدهند؛ به دشوارترینِ کارها که همانا پرسش از بدیهیات است روی آوردهاید.» و باز در خطاب به استاد میگوید: «پرسشهای متعدد شما آنقدر آدمی را به تأمل وا میدارد که دیگر نمیتواند خود را فعّال ما یشاء فرض کند». و در نتیجه «در سخنان شما توانست دست کم آشوبی را که معلوم نبود چه فرجامی پیدا خواهد کرد – در من – رام کند و به آن شکل دهد». و آقای موسوی آرامآرام کار را به آنجا کشاند که از استاد بپرسد: «رابطهی بین تفکر و عدالت چگونه است؟ چطور میتوان حقِ عدالتخواهی و تفکر را به یک اندازه اداء کرد. آیا اکتفاکردن به تفکر و اهمیتدادن به آن گاهی توجیه عافیتطلبی نیست؟» و اینها منجر شد که شاعر به سخن آید و از اساسیترین مسئلهی امروز بعد از شصت سال تفکر و تعهد سخنهایی را بگوید که برای سطر سطر آن باید جلسههایی تشکیل داد و متوجه شد قصّهی امروز ما از این قرار است که: آنهایی که شعار عدالت را بر سر زبانها دارند عموماً اهل فکر نیستند و حتی اهل فکر را متهم میکنند که به عدالت نمیپردازند؛ درد دلی که به حقْ آقای عبدالجواد موسوی به میان آورد و دکتر داوری را به حرف آورد تا بگوید: وقتی گوشها منتظر پذیرای سخن دیگری است، سخن حکیمی را که دغدغهی عدالت دارد، نفهمد و بگوید: «میدانم که فهم آنچه میگویم در فهم همگانی نمیگنجد». زیرا راه عدل مثل هر فکر بلندی سهلالعبور نیست و رهروانش مدام به اینسو و آنسو میروند مگر آنکه حکیم باشند و یا لااقل سخن حکیمان را متهم به مبهمبودن نکنند و خود را محور حق و حقیقت نداند. از این جهت دکتر میگوید میتوانیم امیدوار باشیم «یکی از آثار خوب مذاکرات هستهای، کندشدنِ افراط و تفریط و توقف یا کندشدن گسترش دامنهی آن باشد» و این، سخن اساسیِ تفکر این دوران است زیرا در میدان افراط و تفریط، سیاستزدگان و حزبها هستند که کار را جلو میبرد و در آن فضا هرگز نقد، که غذای امروز تعقل ما است؛ ظهور نمیکند و به جای نقد، همان اعتراض و مخالفت، ادامه مییابد. دکتر داوری میگوید: «من بیستسالِ اخیر همهی سرمایهی ناچیزی را که در طی 60 سال شب و روز بدون تعطیل در فلسفه آموختهام، راهنمای نقد وضع تاریخی و فرهنگی و علمی و سیاسی کشور کردهام». و اینجا است که هنوز دکتر داوری، فهمیده نمیشود، زیرا او بنا دارد فضای اعتراض و مخالفت را که عموماً شیوهی سیاستزدگان است، به فضای نقد و تعقل و تفکر تبدیل کند و هرکس با همان فضای سیاستزدگی خود، یا موافق سخن دکتر میشود، یا مخالف آن. او متوجه است که غرب از نظر محتوا پوک و پوچ است و هرچه دارد بهخاطر روش آن است که با نقدْ جلو رفته است و لذا است که میفرماید: «به نظر من تمام عظمت تاریخ تجدد غربی، به نقد وابسته بوده است.... و با موافقتها و مخالفتهای سیاسی، بسط نیافته است». ولی به قول دکتر داوری ما هنوز نقد نداریم و طالب آن هم نیستیم و عملاً میخواهیم به جای نقد، در یک موضعگیری سیاسیِ محدود و موسمی، یکطرف را بگیریم و یکطرف را بکوبیم و اگر این کار را نکردیم، متهم به محافظهکاری میشویم، غافل از آنکه در تفکر، احتیاط هست و فلسفه و سیاست در یک سطح نیستند. و اگر بخواهیم همهچیز را تا محدودهی یک موضوع سیاسی پایین بیاوریم، دانایی و تفکر را قدر ننهادهایم و به قول دکتر داوری: «وقتی حکم عام، گفتنِ زندهباد و مردهباد میشود، فلسفه دیگر جایی ندارد» و اگر نگاه سیاسی او را مطابق نگاه خود ندانستیم، فلسفهی فیلسوف را نیز با همان چوب میرانیم، در حالیکه «اهل علم باید به کار خود مشغول باشند، آنها وظیفه ندارند هر روز اینجا و آنجا در کوچه و خیابان به ردّ این و آن سیاست بپردازند». مسئلهی تاریخ ما بسیار بلندتر از این اندازهبودن است وگرنه عدالت، همچنان گم میشود و آن از خودگذشتگیها که موجب تحقق عدالت میشود به «خودنماییهای مدعیانِ عدالت» مبدل میگردد. فرمود: حضرت مهدی«صلواتاللّهعلیه» با دست خالی نمیآید که ظلم را از میان بردارد؛ بلکه عدل را میآورد. زیرا با دفع ظلم و ظالم و به صرف آن، عدل برقرار نمیشود. و به نظر بنده این پیام اصلی امروز تاریخ ما است که راستی اگر علی«علیهالسلام» به تاریخ ما برنگردد چگونه میتوانیم بین تفکر و عدالت را جمع کنیم؟ و از اینرو است که بنده مکرر تأکید میکنم برای گذار از این معضل باید سلوکی را در ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» پیشه کرد. حاصل سالها تفکر بنده جهت جمعِ بین تفکر و عدالت؛ در آن میباشد که دینداری در جلوه و سیرهی یک انسان قدسی محقق شود. آری! همانطور که شاعران سخن زمانه را میگویند، به عملآوردنِ آرمانِ زمانه، تنها در سیرهی یک انسان قدسی ممکن است. حرف بسیار است و امید به پیداشدن گوشهایی برای شنیدن آن حرفها اگر نبود، دکتر داوری در این سن و با این کهولت، اینطور قلم را به حرکت در نمیآورد! پیشنهاد جدّی بنده آن است که نوشتهی دکتر داوری با دقت و تأمل تا آخر خوانده شود، شاید فکری برای عدالت در میان آید. موفق باشید