بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدمت استاد سوالی داشتم. یکی می خواستم بدانم نظر شما در مورد بایزید بسطامی چیست و انسان چگونه می تواند به معشوق خود حضرت صاحب الزمان (عج) برسد در صورتی که خیلی مراقبه داشته ام و جایی خواندم فردی از آقای قاضی با اصرار شدید تقاضای دیدار را کرده اند ظاهرا ذکری بوده آیه نور بوده و از کجا می شود پیدا کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بایزید عارفی بزرگ و قابل اعتماد است. فهمِ اشارات او کار آسانی نیست. ۲. نمی‌دانم. موفق باشید

25223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدمت استاد عرضی داشتم. در سلوک پیشرفت عظیمی دیدم و از انتقال و این چنین بهت زده شدم. ولی بعد از مدتی سلوک ضعیف می شد و دوباره از اول و دیدم که واقعا سلوک بدون دوست و استاد امکان پذیر نیست و حدود دو سال در جستجوی این موارد بودم. نظر شما چیست و آیا کسی را می شناسید؟ با تشکر از لطف شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر به جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» رجوع شود برایتان مفید خواهد بود.جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید

25072

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در سوال ۱۱۱۴۷۸ فرمودید سیاه پوشیدن برای امام حسین (ع) همان دهه اول کافی است. خواستم ببینم نظر رهبری این است؟ آیا نوشته و یا فایل صوتی از ایشان هست اگر دارید ارسال بفرمایید. با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد از مقام معظم رهبری یادم نیست. ولی فکر می‌کنم نباید مدت طولانی لباس سیاه پوشید. موفق باشید

24902
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: در باب خارجیت عالم، اگر ما از باب وجود وارد شویم، و از جنبه وحدت وجود و بخصوص وحدت شخصیه وجود و تجلی به موضوع نگاه کنیم، حتما مشکل برخی در این زمینه برطرف می شود شکی باقی نمی ماند، وقتی کسی همه هست و وجود را خدا ببیند و بفهمیم که دائما در حال شدنیم و وجودی از خود نداریم و به اعتبار عین وجود است که متجلی هستیم و اگر نخواهد نیست می شویم، و از طرفی هم می فهمیم که اشیا و موجودات اطراف ما وجودشان در اختیار ما نیست پس از نظر وجودی مستقل از ما هستند و وجودشان هم مانند ما به اعتبار عین وجود متجلیست و در وجود خود هم خارجیت دارند چون وجودشان از خودشان نیست و از عین وجود است، حال که همه هست از اوست و غیر او به اعتبار او متجلی اند با شدت و ضعف، و در وجود هیچ اختیاری ندارند و هیچ استقلالی ندارند و همه از اویند، پس اگر همه به عالم و عوالم که سراسر وجود است اینگونه نگاه کنند دیگر چه جای اینگونه بحث هاست و دیگر عالم خارج و غیره و ذالک مطرح نیست و فقط عین وجود و تجلی و فقر محض و شدت و ضعف وجودی متجلیست مطرح است و انسان می‌رسد به اینجا که جز حق در صحنه نیست و عالم محضر خداست و در محضر خدا نباید معصیت کرد و جز نور وجودی اهل البیت و سیره ایشان چیز دیگری نمی‌تواند نفس را از نظر وجودی شدید کرده و به عین الوجود نزدیک تر، حال چرا همه اینگونه عالم را نمی‌بینند نمی‌فهمم و چرا تلاش نمی‌کنند اینگونه ببینند باز نمی‌فهمم، و چرا این آرامش محض را که در این دیدگاه و اینگونه دیدن است رها کرده اند باز نمی فهمم، ان شاءلله همه انسانها عالم را اینگونه بنگرند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امید هست که بشریت متوجه شود از نظر وجود باید خود را فانی در حق احساس کند تا تلاش او به اراده‌ی الهی امور را جلو ببرد. موفق باشید

24831

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: برای تعدادی از جوانان که امسال کنکور دادن جلسه کتابخوانی گذاشتیم. خود این جوانان پیشنهاد دادند کتابی درباره کربلا بخونیم. با توجه به اینکه فقط یه ماه تا شروع مدارس و دانشگاه ها فاصله داریم و هر کتابی که شروع می کنیم بهتره در طول این یک ماه تموم بشه که به دانشگاه نخوره، کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها حجمش زیاده و احتمال زیاد نمی رسیم تمومش کنیم، همین طور حماسه حسینی، سطح معنوی و علمی این جوانان بالاست، خواستم ببینم چه کتاب یا جزوه ای میتونید معرفی می کنید؟ ترجیحا از خودتون باشه بهتره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم خوب است بر روی کتاب «حماسه‌ی حسینی» و یا «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» بررسی بفرمایید. کتاب دوم بر روی سایت هست. موفق باشید

31455
متن پرسش
با عرض سلام: در سالهای قبل کشور در دست دو قطبی بود که گرچه ۱۸۰ درجه متفاوت بودند اما در یک چیز مشترک بودند توجه به بیرون کشور تیپ روحانی ذکر جلی و خفی اش غرب بخصوص کدخدا بود و تیپ مقابلش در اندیشه سوریه و لبنان و... و این وسط آنکه سوخت ما بیچارگان محبوس درین خراب آباد هستیم ویدویی از شهید حججی دیدم که گویا اردوی جهادی را هم برنمی‌تافت و می‌گفت هرکس در همان جایی که هست به خدمت مشغول باشد و دیدیم که آن مرحوم هم فرسنگ ها دور از آنجایی که بود به خدمت پرداخت و یا به فاطمیون می اندیشم که چگونه سوریه را آزاد کردند و الان کشورشان به دست طالبان افتاده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این‌طور نیست. به گفته آن مرد بصیر: «چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید». آری! همچنان‌که آن شهید عزیز فرمود: حاکمیت داعش از روی زمین برداشته شد، اگر درست ببینیم. نعره شیطان بلند است اگر درست بشنویم. قاصدک خبرها آورده است باید با نور انتظاری که در دل آن، شهید حججی به ظهور آمد تا معلوم شد کارگزاران نتوانسته‌اند انقلاب را به بن‌بست برسانند، باز باید منتظر بود. انتظاری در دل هویت توحیدی انقلاب اسلامی. موفق باشید

31449
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله، عرض تسلیت عاشورا و تاسوعای حسینی ع، در زیارت ناحیه مقدسه به این مضمون هست: بعد از شهادت شما تهلیل و ارکان دین و تکبیر رفت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله تنها ماند، فتنه ها و... ظاهر شد. در برنامه تلویزیونی سوره شما به این مضمون داشتید: با برنامه کامل که حضرت داشت بعد از شهادت تاریخ بنی امیه دیگر رفت و در کتاب راز شادی امام حسین ع در قتلگاه دلیل جاودانگی در تاریخ و دستیابی به هدف را بیان داشتید، چطور اینها با هم قابل جمع هستند، آیا این گونه نیست که بعد از شهادت حضرت دنیا دیگر رنگ و لذت دین را حس نکرد و به بلاهای مختلف دچار شد تا هنگام ظهور یا اینکه نه مطلب دیگری هست؟ برکات خدا بر شما و محبین حضرات معصومین علیهم السلام و هم چنین موفقیت و عزت و عاقبت بخیری ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بنی امیه حجابِ دینداری بودند ولی همچنان‌که پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در خطاب به علی مرتضی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى». و از این جهت اگر بنی امیه و امثال بنی امیه حجاب ظهور حقیقت اسلام می‌شوند؛ هرگز زمین بی حجّت نمی‌ماند. آری! در بعضی موارد امتحان سخت و سخت‌تر می‌شود. موفق باشید

30325

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید برام سوال پیش اومده بود که چرا در ماه رجب در ذکر استغفار، ربی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «ماه رجب، ماه یگانه‌شدن با خدا» شده است. خوب است به آن کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

30269

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب: استاد نظرتون درباره ی این صحبتها که از قول رهبری بیان کردند چیه؟ اصلا آیا این صحبت صحت داره؟ در صورت صحت داشتن پس چرا دفتر رهبری و اکثر شخصیتهای برجسته فرهنگی کشور هم پیج اینستا دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام صحبت؟!! چیزی ارسال نکرده‌اید. موفق باشید

30168

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا فال حافظ صحت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فال، در هر حال یک امر حالی و احوالی است. بحث صحت و عدم صحت در آن‌جا مطرح نیست. موفق باشید

29847

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد: نظر حضرتعالی در مورد پاسخ علامه حسن زاده به جناب استاد گلشنی چیست؟ بنظر می‌رسد حضرت علامه در افقی که جناب گلشنی مطرح می‌کنند حضور ندارند و این پاسخها علی رغم اینکه علامه زبان فرانسه می‌دانند بخوبی گویای اینست که با مسائل غرب آشنا نیستند و در همان فضای سنتی تنفس می‌کنند. هزار و يك كلمه - كلمه ۳۵۰ اين كلمه حاوى هشت سؤال در علم و دين و جواب آنها به تفصيل ذيل است: باسمه تعالى‏ حضرت آية الله حسن ‏زاده آملى (دامت افاضاته) با عرض سلام و تحيّات خاطر شريف را مستحضر مى‌‏دارد: به علّت مطرح بودن بعضى شبهات در اذهان طبقات مختلف جوامع اسلامى، خصوصا جوانان، در مورد رابطه علم و دين، تعدادى سؤال تهيه شده و براى بعضى از دانشمندان علوم تجربى، فلاسفه و متكلّمين مسلمان و مسيحى داخل و خارج ارسال شده است. در اينجا به دليل سهولت بحث، علم به مفهوم علوم تجربى بكار رفته است. پاسخ‌ها قرار است به صورت كتاب به زبانهاى فارسى و انگليسى منتشر شود. شركت حضرتعالى در پاسخگويى به اين سؤالات موجب امتنان خواهد بود و در انتشار ديدگاه‌هاى انديشمندان مسلمان در سطح جهان تأثير بسزائى خواهد داشت. با تشكر و آرزوى مزيد توفيقات براى حضرتعالى‏ دكتر مهدى گلشنى- رئيس پژوهشگاه علم انسانى و مطالعات فرهنگى‏ 6/ 8/ 75 ۸ سؤال درباره رابطه علم و دين‏ ۱. تعريف حضرتعالى از علم و دين چيست؟ ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ۴. در گذشته زمينه ‏هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ ۸. آيا مى‏‌توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ بسم اللّه الرحمن الرّحيم الحمد لله رب العالمين حضور انور استاد بسيار گرانقدر، رئيس بزرگوار پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى جناب آقاى دكتر مهدى گلشنى‏ (أيّده اللّه سبحانه بإلقاءاته السبّوحيّة). با سلام و دعاى خالصانه و ارائه ارادت بى‏‌پيرايه، همواره صحّت و عزّت آن وجود شريف و توفيقات به دوام آن عزيز گرانمايه را در راه إعلاء و اعتلاى معارف حقّه إليه و خدمت فرهنگى به كشور جمهورى اسلامى ايران گرامى از خداوند متعال مسألت دارم. در امتثال امر مبارك، مطابق هر يك از سؤالهاى هشتگانه‌‏اى كه طرح فرموده ‏ايد، پاسخهايى با رعايت ايجاز و اختصار و تجديد ذكر سؤال به همان عبارت متين و استوار سركار به ترتيب عرض مى‏‌شود: ۸ سؤال در رابطه علم و دين: ۱. تعريف حضرت عالى از علم و دين چيست؟ علم معرفت واقعى به مصنّف كتاب نظام هستى و كلمات وجودى آن به قدر طاقت بشرى است. علم وجود نورى و فعليّت مجرد از مادّه است، و انسان به يافتن فعليت‌هاى وجودى نورى استكمال مى‌‏يابد و ترقى وجودى مى‌‏كند و فعليت‏ بر فعليت مى‌‏افزايد و از نقص به كمال مى‏‌رود. به گفته شيوا و شيرين منوچهرى دامغانى: به كردار چراغ نيم مرده‏ كه هر ساعت فزون گرددش روغن‏ و چون علم و عمل دو جوهر انسان سازند، و عالم و عامل را اتحاد وجودى بدانهاست در حكمت الهى فرموده ‏اند- و چه نيكو فرموده‏ اند- كه: «انسان به فراگرفتن حكمت- كه همان تحصيل علم و عمل است- عالم عقلى مشابه با عالم عينى مى‏‌گردد». و چون علم، چشم ذات نفس ناطقه انسانى مى‌‏شود، و انسان به نور علم، حق را از باطل تميز مى‌‏دهد، و مدينه فاضله بدست مى‌‏آورد، و سعادت جاويدانى خود را كسب مى‏‌كند، حضرت خاتم انبياء محمّد مصطفى (صلوات اللّه عليه) فرموده است: «العلم إمام العمل». و اما تعريف دين: دين عبارت از برنامه حقيقى و دستور واقعى نگاهدار حدّ انسان و تحصيل سعادت ابدى آن است. و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسى به جز آفريدگار انسان ساخته نيست- يعنى آن دست و قلمى كه كتاب تكوينى نظام هستى عالم و آدم را بدين زيبايى نگاشته است كه زيباتر از آن تصوّر شدنى نيست، و هر يك از كلمات وجودى آنها را دين و آيينى داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايى و ناروايى در آنها راه ندارد، همان قلم براى جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستورى كه محض حكمت است نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايى و كمال غايى او برساند. مناسب است كه علق نفيس را از رسول اللّه صاحب قرآن فرقان اهدا كنيم، و آن اين كه: «إنّ هذا القرآن مأدبة اللّه فتعلّموا مأدبته ما استطعتم ...». مأدبه- به فتح و ضم دال- طعام مهمانى است. يعنى قرآن سفره خداست، و تا مى‏‌توانيد از اين سفره بهره ببريد. و نيز مأدبه- به فتح دال- ادب و دستور است. قرآن براى ادب و تقويم انسان است. ادب نگاهداشت حدّ هر چيز است. و تقويم راست و درست ايستاندن است. اين وجه با «تعلّموا» مناسبتر است. يعنى قرآن ادب و دستور الهى است، پس از آن ادب فرابگيريد و حدّ انسانى خود را حفظ كنيد و نگاه بداريد، و بدين دستور، خود را راست و درست به بار آوريد و به فعليت برسانيد، چنان كه هم آن حضرت فرموده است: «أدّبنى ربّى فأحسن تأديبى»، و نيز فرموده است: «أدّبنى ربّى بمكارم الأخلاق». ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى‏‌گردد. و اصلا علم عالم است و عالم علم است. و به عبارت پيغمبر خاتم (صلوات اللّه عليه): «علم، نفس عقل، و فهم، روح آن است». دين همواره انسان را ترغيب به تحصيل اين نور مى‏‌كند، و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او مى‌‌‏داند. آن كه عالم است به اسرار احكام دين آگاه است، چه اين كه هيچ دستور دينى بدون حكمت و مصلحت براى مدينه فاضله انسانى و تعالى و تكامل و سعادت آدمى متصور نيست. بسيارى از عالمان دين صحف و رسائلى در اسرار احكام دين از قبيل اسرار صلات و اسرار صوم و اسرار حجّ و غيرها نوشته‌‏اند. قرآن كريم كه خاتم كتب آسمانى است مى‌‏فرمايد: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ. در تعبير به ناس و عالمون بايد دقّت بسزا كرد كه عالمون را در مقابل ناس قرار داده است. ناس مردم عادى‌‏اند، و عالمون انسانهاى به معارج علمى رسيده‌‏اند كه ارباب عقل و اهل تعقّل‏‌اند. يعنى أمثال را قشرى و لبّى است، قشر آنها كه پوست است براى ناس است كه ورزش فكرى و علمى نكرده‏‌اند و توان ادراك اسرار امثال را ندارند، و لبّ آنها كه مغز است براى انسانهاى زحمت علمى كشيده است. عارف رومى در دفتر دوم مثنوى ناظر به كريمه ياد شده است كه گويد: اى برادر قصّه چون پيمانه است‏ معنى اندر وى بسان دانه است‏ دانه معنى بگيرد مرد عقل‏ ننگرد پيمانه را گر گشت نقل‏ رسول خاتم (صلوات اللّه عليه) حكمت را بهشت دانسته است، و فرموده است: «أنا مدينة الحكمة و هي الجنّة و انت يا علىّ بابها ...» يعنى اى على من شهر حكمتم و حكمت بهشت است و تو باب آنى. غرض اين كه: دين و علم اين كه معارض يكديگر نيستند بلكه معاضد يكديگرند. ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ممكن است برخى از دانستني‌ها كه نه در متن تعيّش و تمدّن انسانى ضرورى باشد، و نه در معرفت به اسرار و حقايق دين دخيل؛ و آگاهى بدان جز تباهى و اتلاف سرمايه زندگانى و زيان به سعادت جاويدانى نيست، از ديدگاه نورانى دين الهى منفور و مطرود باشد، چنان كه برخى از خوراكي‌ها و نوشيدني‌ها مانند مردار و مى كه دين از خوردن آنها منع فرموده است. ۴. در گذشته زمينه‏‌هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ پاسخ اين پرسش به دو وجه است: يك وجه آن همان پاسخ از پرسش سوم است. وجه دوم آن اين كه برخى از پيشينيان به نام «اصحاب معارف» بر اين پندار ناهنجار بودند كه نيازى به نبوّت و شريعت نيست، و مى‏‌گفتند: گفتار مدّعى نبوّت آيا موافق با عقل است و يا مخالف با آن است؟ اگر مخالف با آن است مسموع نيست، و اگر موافق با آن است عقل خود حاكم است، پس نيازى به پيامبر و دين و شريعت نيست. و لكن اين پندار سخت سست و از بيخ نادرست است و فقط بهانه و دست‏‌آويزى براى فرار از تكليف است، چه اين كه عقل بشر از ادراك كنه خواص‏ اشياء متعلق به افعال مكلّفين و جعل قانون متكفّل سعادت انسان ناتوان است، و جز منطق وحى هيچ‌كس نمى‏‌تواند عهده‏‌دار تشريع شريعت براى انسان بوده باشد؛ آرى ممكن است كه پس از آمدن شريعت إلهى، به برخى از اسرار احكام آن پى برد و يا به بعضى از وجوه استحسانى آن آشنا شود به تفصيلى كه در كتب كلامى اصيل معنون است. محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه از «اصحاب معارف» معناى لغوى و مفاد تعبير محاوراتى آن ملحوظ نيست، چنان كه در عرف كسى را وصف مى‏‌كنند و مى‏‌گويند فلانى از ارباب عقول و از اصحاب معارف است؛ بلكه مراد از «اصحاب معارف» معناى اصطلاحى آن منظور است چه اين كه «اصحاب معارف» در تعبير و اصطلاح متكلّمان و مفسّران گروهى خاص‌‏اند كه مانند براهمه منكر وحى و نبوت‌‏اند و به همان پندار ناروا و نارسا گويند عقل ما در فهم امور معاش و معاد مستقل است. مثلا جناب طبرسى در تفسير مجمع البيان در ضمن آيه ۱۰۳ از سوره دوم قرآن كريم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ‏ مى‏‌فرمايد: «و في هذه الآية دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لأنّه نفى ذلك العلم عنهم». ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدّن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ در اين كه پيدايش تمدّن عظيم اسلامى، سرمايه ترقى و تعالى غرب در همه شعب معارف شده است جاى انكار هيچ بخرد فرزانه‌‏اى نيست. به عنوان نمونه كه اندكى از بسيار و مشتى از خروار است دو كتاب را يادآور مى‏‌شويم: يكى ميراث اسلام، يا آنچه مغرب زمين به ملل اسلامى مديون است. اين كتاب به قلم سيزده نفر از مستشرقين و استادان دانشگاه‌هاى انگلستان نوشته شده است، و به ترجمه و مقدمه فارسى آقايان مصطفى علم و سعيد نفيسى در ايران به طبع رسيده است. مؤلف آن «آلفرد گيوم» در آغاز مقدمه آن گويد: كتاب ميراث اسلام در جستجوى آن دسته از اصول علمى، صنعتى، فرهنگى، و معنوى اروپا است كه از دنياى اسلامى أخذ شده و از جهان عربى مشرق سرچشمه گرفته است ... همين مذهب اسلام و امپراطورى بزرگ اسلامى بوده است كه علوم و صنايع ملل گوناگون را با يكديگر تركيب و آن را به صورت كامل و زيبايى به جهان علم و صنعت اهدا كرده است .... و از اين گونه اعترافات صادقانه در كتاب يادشده از نويسندگان آن بسيار است. كتاب دوم به نام علوم اسلامى و نقش آن در تحوّل علمى جهان آلدوميه‏لى است كه به ترجمه فارسى آقايان محمد رضا شجاع رضوى، و دكتر اسد الله علوى، به اهتمام بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به طبع رسيده است. و نظير دو كتاب يادشده، كتب و مقالات بسيارى از اصحاب قلم و ارباب دانش و بينش نوشته شده است، و اكنون به چند سطرى از گفتار استاد عزيزم حضرت علّامه شعرانى (رضوان اللّه عليه) تحت عنوان «تأثير قرآن در پيدايش تمدّن عظيم اسلامى» تمسّك و تبرّك مى‏‌جويم: آن كه تاريخ خوانده است و بر احوال امم گذشته آگاه گرديده داند كه تا زمان پيدايش يونان هيچ قومى بدان پايه از علم نرسيدند و آن تمدّن نيافتند، و آنها كه پيش از يونان بودند همه در علم و تمدّن پست‌‏تر از آنان بودند، و اندكى پيش از اسكندر علماء و حكماء در يونان بسيار شدند چون سقراط و افلاطون. و اسكندر كه عالم را بگرفت علم و زبان يونانى را در جهان منتشر كرد و مردم را از آن بهره‏مند ساخت، تا هزار سال زبان يونانى زبان علمى جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم مى‌‏آموختند و كتاب مى‌‏نوشتند هر چند خود يونانى نبودند حتى پيروان حضرت مسيح (عليه السلام) تاريخ آن حضرت را كه انجيل نام دارد به زبان يونانى نوشتند، و لفظ انجيل هم كلمه يونانى است به معنى مژده، با آن كه هم خود آنها و هم حضرت عيسى (عليه السلام) زبانشان عبرى بود. هزار سال پس از اسكندر حضرت خاتم انبياء محمد بن عبد الله (صلوات اللّه عليه) ظهور كرد و قرآن را به عربى آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربى جاى‏ زبان يونانى را گرفت و از آن درگذشت و مسلمانان علوم يونانى را گرفتند و چندين برابر بر آن افزودند و اين مقام كه زبان عربى در جهان يافت و علومى كه به اين زبان نوشته شد هيچ زبانى قبل از آن اين مقام نيافت. در تواريخ آمده است كه كتابخانه اسكندريّه در مصر بزرگترين كتابخانه دنياى قديم بود محتوى بر علوم يونانى و بيست و پنج هزار جلد كتاب داشت اما به عهد اسلام كتابخانه مسلمانان بر يك ميليون شامل بود. جرجى زيدان در تاريخ تمدّن اسلام و تاريخ آداب اللغه گويد: دو خليفه فاطمى مصر عزيز بالله (365- 386)، و حاكم بامر الله (386- 411) در مصر كتابخانه‏‌ها انشاء كردند مشتمل بر نزديك يك ميليون كتاب يعنى چهل برابر كتابخانه يونانيان در اسكندريه. كتابخانه‏‌هاى بزرگ در مصر و عراق و اندلس و غير آن بسيار بود هر يك مشتمل بر صدها هزار جلد، و ابواب آن براى طالبان علم و مطالعه كنندگان باز بود. پس آثار دانش عربى چهل برابر بيش از يونان بود. در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سياست مدن و جغرافيا، يونانيان كتاب داشتند اما با كتب عربى قابل مقايسه نيست نه از جهت كثرت و نه تحقيق ... در رياضى خصوصا حساب و جبر و مقابله و هيئت و نجوم مسلمانان بر يونانيان تفوّق عظيم داشتند ... و اينها همه از بركت قرآن است و ما اين سخن را به گزاف نگوييم كه تجربه و تاريخ بر آن گواه است. و چون در قرآن براى نماز امر به تحصيل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براى تعيين سمت قبله بلد و اوقات نماز هيئت و نجوم بياموزند، و هيئت و نجوم آنان را به ساير شعب رياضى محتاج ساخت، و قوانين ميراث و فرائض چون در اسلام حساب پيچيده دارد آنان را به آموختن علم حساب واداشت، و براى زكات و خراج به مساحت اراضى و علم حساب پرداختند، و جهاد و حج راه جهان‏گردى و سياحت به روى آنها بگشود و اطلاع بر احوال امم مختلفه و كشورهاى جهان يافتند و كتب جغرافيا و امثال آن را نوشتند. و چون در قرآن از تقليد آباء و اجداد نهى كرده است و دعوت به دين حق و تحقيق ادلّه را واجب فرموده و مخالفين اسلام و منكرين اديان پيوسته در احتجاج با مسلمانان بودند مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه كنند و از اين رو بر اقوال حكماى يونان و غير آنان آگاه گشتند و طريقه استدلال و منطق آموختند، و هكذا چون دقت كنى و نيك بنگرى همه علوم را به بركت قرآن آموختند ... و پس از اين ثابت مى‌‏كنيم كه تمدّن و علوم فرنگى دنباله همان علوم اسلامى است و از مسيحيّت ناشى نشده است. اين بود كلام مورد نظر استاد علامه شعرانى (أنار اللّه برهانه) كه از كتاب ارزشمند و گرانقدر آن جناب به نام راه سعادت به اختصار نقل كرده‏ايم. ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ فهم داعى از عبارت سؤال اين است كه آيا انسانها مى‌‏توانند به اسرار احكام و ديگر فرموده‏‌هاى دين الهى آگاه شوند؟ در پاسخ آن گوييم: همان گونه كه كتاب تكوينى- أعنى نظام هستى- براساس علم و حكمت است كه «عالم يعنى علم انباشته روى هم»، كتاب تدوينى اعنى قرآن كريم نيز به مثابت كتاب تكوينى است كه عين علم و محض حقيقت است. مثلا همه احكام واجبات متضمّن مصالح‏اند، و همه محرّمات را مفاسدى است. احكام دين از اول كتاب طهارت تا آخر كتاب ديات بر مبناى علل و اسباب‏‌اند. از خوردن غوره و آب آن، و انگور و شيره و سركه و كشمش آن منع و نهى نفرموده است، ولى از شرب خمر آن چون مفاسد و مضارّ آن بسيار است امر به اجتناب فرموده است كه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. «1» ______________________________(1)- مائده، آيه 93 و 94. جوامع روايى كه تراث علمى صادر بيت وحى و عصمت‌‏اند، و در حقيقت تفسير انفسى قرآن كريم‌‏اند، بيانگر بسيارى از اسرار احكام و آداب دين‌‏اند، و اشارات و راهنمايي‌هايى دارند كه سرمايه تحقيق پژوهشگر دينى‌‏اند. كتاب علل الشرائع جناب شيخ صدوق در ۶۴۷ باب، و كتاب ديگرش به نام معانى الاخبار در ۴۲۶ باب، نمونه‌‏اى از اين حكم حكيم‌‏اند. مثلا إمام الكلّ فى الكلّ حضرت امير المؤمنين على (عليه السلام) در بيان سرّى از اسرار تكوينى فرموده است: ليس شى‏ء تغيب أذناه إلّا و هو يبيض، و ليس شى‏ء تظهر أذناه إلّا و هو يلد. (عيون الأخبار ابن قتيبه دينورى، ج 2، ص 88). يعنى هر جاندارى كه گوشهاى او برآمده نيست تخم مى‏‌گذارد، و هر جاندارى كه گوش‏هاى او برآمده است بچه مى‌‏زايد. چنان كه مار و سوسمار و ماهى و مارماهى و باخه و اكثر پرندگان كه گوش آنها به سر آنها چسبيده است و لاله ندارد تخم مى‏‌نهند؛ و انسان و آهو و اسب و شتر و شير و شب‏پره كه گوش آنها برآمده است و لاله دارد بچه مى‏‌آورند. از خانمى بزرگوار كه نويسنده و دانش‌‏پژوه بوده است و با عزم و اراده و همّتى شگفت در پى تحقيق اين موضوع مهمّ برآمده است يادى شود، و آن اين كه فاضل قاجار فرهاد ميرزا در كتاب شريف زنبيل (ط ۱، ص ۱۴) گويد: «از مجلس امير كمال الدين حسين فنائى نقل شد: حضرت صادق (عليه السلام) از امّ جابر پرسيد كه در چه كارى؟ عرض كرد كه مى‏‌خواهم تحقيق كنم از چرنده و پرنده كدام بيضه مى‌‏نهند و كدام بچه مى‌‏آورند؟ فرمود كه احتياج به اين مقدار فكر نيست، بنويس كه گوش هر حيوانى كه مرتفع است بچه مى‏‌آورد، و هر كدام كه منخفض است بيضه مى‌‏نهد ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ.* باز با آن كه پرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبيده بيضه مى‌‏نهد. سلحفات كه چرنده است چون بدين منوال است بيضه مى‏‌نهد. و گوش خفاش‏ چون مرتفع است و به سر او چسبيده نيست بچه مى‏‌آورد». محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه جناب شيخ رئيس ابو على سينا در اول مقاله پنجم حيوان شفاء (ط ۱، رحلى، چاپ سنگى، ص ۴۰۳) فرموده است: «ليس شى‏ء ممّا له رجلان يلد حيوانا إلّا الإنسان وحده» يعنى هيچ جاندار دو پا بچه نمى‌‏آورد مگر انسان فقط. بدين معنى كه حيوانات دو پا به جز انسان هم تخم مى‌‏نهند و تنها انسان است كه بچه مى‏‌آورد. و دانسته شد كه اين سخن به اطلاق درست نيست زيرا كه خفّاش از جانداران دوپاست و بچه مى‌‏آورد؛ اما آن ضابطه‌‏اى كه از امام معصوم نقل كرده‌‏ايم به تمام و كمال است. به موضوع بحث برمى‏‌گرديم و گوييم: به عنوان نمونه در بيان سرّى از اسرار تكوينى، مطلب مذكور گفته آمد؛ اكنون در بيان سرّى از اسرار تشريعى باز به عنوان نمونه گوييم: از معصوم (عليه السلام) سؤال شده است هر گاه كسى تخمى در اجمه- يعنى در بيشه- يافته است، و يا تخم پرنده آبى يافته است. و نمى‏‌داند كه تخم حيوان حلال گوشت است تا خوردن آن جايز باشد و يا تخم حيوان حرام گوشت است كه خوردن آن حرام باشد، به چه نشانه داند كه تخم حلال گوشت يا حرام گوشت است؟ در جواب فرموده است: هر تخمى كه دو طرف آن يكسان است از حرام گوشت است، و اگر مثل تخم مرغ خانگى است كه يكطرف آن پهن است- يعنى مخروطى است- آن تخم حيوان حلال گوشت است. چند روايت در اين موضوع در جزء يازدهم وافى فيض از كافى و تهذيب ذكر شده است (وافى، چاپ رحلى، ج ۳، ص ۱۵). تخم مار دراز و هر دو طرف آن يكسان است، و تخم باخه گرد است و از همه جانب يكسان است، و هر دو حرام گوشت‌‏اند. و تخم كبك و كبوتر و گنجشك و مرغ خانگى مخروطى است كه يك طرف پهن و جانب ديگر آن كشيده است و اينها حلال گوشت‌‏اند. پرنده تميزخوار تخم آن به خوبى مخروطى است. و پرنده حلال گوشتى كه مانند اردك از خوردن لجن خوددارى نمى‏‌كند، تخم آن اگر چه مخروطى است و لكن در حدّ تخم پرندگان تميزخوار به خوبى مخروطى نيست. در امثال اين مسائل اگرچه در كتب فقهى قيل و قال شده است، و لكن غرض داعى اين است كه در پيرامون موضع سؤال مذكور: «آيا علم دينى امكان دارد؟» همه احكام تشريعى مبتنى بر اسباب و علل تكوينى‏‌اند كه در جوامع روايى بدانها راهنمايى شده است؛ و در كتب علماى دين نيز اسرار بسيارى از مسائل كه اكثر آنها صورت استحسانى دارد گفته آمد كه باز براى تحقيق ديگران راه گشايند. و دين مانع از فحص و تحقيق نشده است بلكه بدان حثّ و ترغيب فرموده است كه علينا أن نلقى إليكم الاصول و عليكم أن تفرّعوا. اين فرموده امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) است و در مادّه لغت «فرع» مجمع البحرين طريحى مذكور است. يعنى بر ما است كه به شما اصول را- كه امّهات و قواعد و ضوابط‌اند- إلقا كنيم، و بر شما است كه اجتهاد كنيد و از آنها فروع را استنباط نماييد. در صحف عرفانى اصيل اسلامى مثل مصباح الانس علامه ابن فنارى معنون است كه تشريعيّات از متن تكوينيّات برخاسته‏‌اند. و به عبارت شيوا و رساى شيخ رئيس ابو على سينا در دانشنامه علائى: «به هر نادانسته راهى است كه به وى دانسته مى‌‏شود». ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ بعضى از علوم مانند علم به برخى از حرف و صنايع و نظائر آنها كه انسانها براى آسايش و تعيّش و بهزيستى بدانها دست مى‌‏يابند، شايد بتوان گفت كه دخلى به دين ندارند؛ مگر اين كه درباره آلات و اجزاى آنها از حيث طهارت و نجاست، و حلّيت و حرمت؛ و يا از حيث اهداف و غايات صنعت آنها به دين ارتباط پيدا كنند، كيف كان قرآن پايه و قاعده مدينه فاضله انسانى است و نگاهدار حدّ آدمى و موجب سعادت جاويدانى اوست، لذا هيچ‌يك از ارباب حرف و صنايع- و ديگر آحاد بشر مطلقا در هر كار و شغل و هنر و صنعتى- از آن مستغنى نيست. ۸. آيا مى‌‏توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ همان‏گونه كه در پاسخ پرسش نخستين گفته‌‏ايم دين مبين اسلام محض علم و عين صواب است، و قرآن كريم منطق حق تعالى و فصل خطاب است. و يك عالم كامل دينى كسى است كه در بسيارى از علوم مربوط به متن دين مجتهد و استاد باشد چنان‏كه بيوگرافى دانشمندان بزرگ دينى و آثار علمى آنان هر يك گواهى راستين است. و علومى كه يك عالم دينى كامل بايد دارا باشد در كتب علماى دين گفته آمد. اسلام نه اين كه با علوم و صنايع موجب ترقّى و تعالى مدينه فاضله انسانى و اسباب و وسايل تعيّش و بهزيستى اجتماع مخالف نيست بلكه موافق و مؤيّد و مشوّق است، چنان‏كه مدينه فاضله فارابى، و صحف كريمه ديگر دانشمندان بزرگ اسلام در اين موضوع هر يك شاهد صادق است؛ و تفوّه به تفكيك از توهّمى موهون است. حضرت استاد عزيز آقاى دكتر گلشنى؛ با ارائه ارادت و سلام مجدّد عرض مى‏‌شود: «سؤالهاى بسيار حساب‏‌شده‌‏اى كه آن جناب از زبان ديگران تقرير و تحرير كرده است هر يك موضوع رساله يا كتابى است، جز اين كه كثرت مشاغل و وفور مشاكل ايجاب كرده‏‌اند كه قلم را از رفتار و گفتارش بازدارم. توفيقات بيش از پيش سركار عالى را در راه خدمت به قرآن و اهل آن از فيّاض على الإطلاق مسألت مى‌‏نمايم. قم- ارادتمند صميمى، حسن حسن‏زاده آملى ۱۲ رجب ۱۴۱۷ ه ق ۴/ ۰۹/ ۱۳۷۵ ه ش‏
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید که در این‌جا و اکنون ما ورود به این مسائل با این وسعت و با این فرصت کم، نداشته‌باشیم. موفق باشید

29273

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد و عرض تشکر: ببخشید سوالی داشتم و آن این هست میشه در مورد ۷ مرحله عرفان یه کم توضیح بدهید و راهنمایی بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است . در این مورد خوب است که جزوه‌ی «عرفان نظری» را که در سایت هست دنبال بفرمایید. موفق باشید ادرس جزوه

http://lobolmizan.ir/leaflet/1344/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%AD%D8%AB-%C2%AB%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%87%C2%BB%C2%AB%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B5%C2%BB

29258
متن پرسش
سلام خدا قوت:‌ اینکه با بالا و پایین اومدن بورس ما خوشحال و یا ناراحت می‌شویم و در کل مادیات سبب تاثیر گزاری در ما می‌شوند آیا به خاطر این هست که روح ما هنوز اون قدرت لازم را جهت بندگی کسب نکرده و آماده نشده؟ باید چه کرد که تلاطم زندگی چه بالا و چه پایین ما را نه خیلی خوشحال و نه خیلی ناراحت کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما می‌توانیم جهان خود را جهانی ماورای این جهان‌ها انتخاب کنیم، جهانی که در کتاب «جایگاه رزق در هستی» به کمک روایات در مقابل ما قرار می‌دهد. موفق باشید

28760

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز وقتتون بخیر: مباحث و سوالات زیادی از خدمتتون استفاده کردیم. خواستم برای آنکه بهره از ارتباط با شما زیاد باشه راهنمایی از شما بگیرم. در نظر داشتم چله ای بگیرم برای یکم پاکسازی درون، دستورالعملی، کاری موردی بفرمایید. ان شاء الله در این مدت انجام بدیم. تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۸۷۵۴ عرض شد در زمان مناسب، آری! با تدبّر در قرآن و دنبال‌کردن روایات در منابعی مثل «اصول کافی» و «تحف‌العقول» می‌توان چله‌گرفتن را بارور کرد. موفق باشید

28547

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: به نظرتون یک خانم اگر یک وکیل باشد یا معلم حفظ قرآن و مفاهیم در یک موسسه قرآنی باشد در مسیر تهذیب نفس و سلوک، کدام موثر تر برای سلوک معنوی خودش و انقلاب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خود فرد دارد که احساس مسئولیت خود را در کجا بهتر می‌تواند انجام دهد. موفق باشید

28008

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: یک سوال اعتقادی داشتم کسی نتونسته جوابم رو قانع کننده بده. چرا خداوند در قرآن از ویژگی های بهشت فقط سرسبزی میوه ها همسران زیبا و این طیف نعمات رو بیان کرده؟ با توجه به اینکه در بهشت هم دیگر فانی نیستیم پس برنامه زندگی بلند مدت در بهشت چی میتونه باشه؟ صرفا فقط رودخانه و عسل و میوه و همسر؟ آیا اجتماعی هست؟ برنامه ی روز مره ای هست؟ دنیای فانی این همه کار و بار داره. وقتی در بهشت همه چی فراهم باشه و مشقتم نباشه. پس بلند مدت چی میشه؟ آیا فقط باید تکیه بدیم به تخت و شکر خدا بگیم؟ اونم به صورت همیشگی؟ الان ما دو ساعت بریم تو دشت و صحرا و جنگل بعدش یکنواخت میشه چه برسه به جایی که دیگه مساله عمرم نیست و همیشگیه داستانش! همیشه سوالم این بوده چرا اینطوری بیان شده تو قران؟ مگر قرآن برای همه زمان ها نیست؟ پس این سوال امروزیه من چرا جوابی در قرآن نداره؟ janghorban.bijan@gmail.com
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در تبیین سوره‌ی واقعه عرایضی شده است؛ آن صورت‌ها، صورت‌های اعمال و عقاید و اخلاقِ انسان است و نوعی با «خودبودن» را در مقامی بس متعالی برای انسان پیش می‌آورد و همچنان‌که انسان از بودنِ خود به معنی واقعی‌اش خسته نمی‌شود، آن بودنِ زیبای ابدی برایش حیات‌بخش و آرامش‌آفرین است. جزوه‌ی «چگونگی حیات بدن اخروی» که روی سایت هست، نکاتی در این مورد متذکر می‌شود. موفق باشید

27935

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ببخشید وقتی کسی حقوق واجب مالیش رو پرداخت میکنه حد کفافشم بر میداره، صدقاتم میده ولی بازم پول داره باید این پول رو چیکار کنه؟ در حال حاضر پس اندازم معنی نداره چون ارزش پول از بین میره. امکان سرمایه گذاری واسه تولید هم خیلی کمه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که در این موارد کمک به نیازمندان و سرمایه‌گذاری جهتِ کارآفرینی راه مفیدی خواهد بود. موفق باشید

27694
متن پرسش
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت، ضمن عرض سلام خدمت استاد گرامی تبریک همراه با تاخیر مرا هم برای روز معلم پذیرا باشید. چند روز پیش وقتی با ادمین یکی از کانال ها در مورد سطح بندی سیر مطالعاتی شما حرف می‌زدم وقتی گفتم قریب به یک سالی ست که استاد منو پیدا کرده، با تعجب پرسید شما استاد را پیدا کردید یا استاد شما را؟ و من که می‌دانستم چه گفته ام تاکیید کردم بله، استاد مرا شکار کرده در حالی که در آن لحظه در قلبم آیه «و مارمیت اذ رمیت» جاری می‌شد خدابا شکرت بابت این رزقی که روزیم کردی و استاد ممنوم و سپاسگدارم که منو بالاخره پیدا کردی اما ... اما چرا اینقدر دیر؟ البته که شما دست ما را می‌گیری و تا آن حالی که «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» پیش می‌بری اما استاد جان آیا تاریخ آن نرسیده که جمع بیشتری از تشنگان معرفت الهی به واسطه گری شما سیراب شوند؟ درست است که از خود شما آموختیم که کار فرهنگی زمانی جواب می‌دهد که شخص در آن مطرح نباشد ولی از شما می‌خواهم مخاطبین خود را برای ترویح این آموزه ها بیشتر ترغیب کنید چون این ضعف امثال من است که از شهد کلام و گفتار شما نوشیده ام و از آن به دیگران کم گفته ام، چرا که همه تمرکزم را بر این گذاشتم که خودم بهره بیشتری از این گلستان ببرم. هنوز هم نمی‌دانم خدا را برای این آشنایی چگونه شکر کنم اما امیدوارم این عجز از شکر مرا عوض شکر بگیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به روش حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فکر کنید که بانکی را زیر این آسمان بلند کردند و هرکس به نحوی متوجه شد مخاطب آن صداست، و هرچه در اطراف خود می‌دید انعکاس آن صدا بود. این است قصه‌ی ورود همه‌ی ما به تاریخِ خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه». در صدر اسلام با آیه‌ی «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب» به ما خبر دادند صبحِ عبور از استکبارِ ابوسفیانی نزدیک است و با برگشت اسلام به این تاریخ، باز حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آن آیه را خواند. و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» از «فَلَقی» خبر می‌دهند که سیاهی را می‌شکافد. باید خود را شایسته‌ی حضور در چنین تاریخی کرد. موفق باشید 

27552
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه می‌توان جامعه را حول محور انقلاب و اینکه خود را بزرگ ببیند و دریابند این انقلاب بزرگ و تداومش ماحصل حضور و هزینه دادن مردم بزرگ و با عظمت و عمق نگری آنان است، زنده و پویا کنیم؟ چون حتی در سوره ضحی هم داریم که رسول الله در اوج سختی ها و افق نامعلوم آینده برای امتی که تازه از حجاب جاهلیت رها شده است، خداوند می‌فرماید ای پیامبر برایشان، تحدیث نعمت کن و بگو «خیر لک من اولی». خیر و نعمتی که رسول خدا باید تحدبث کند در روایت اشاره شده همان رجعت است پس باید رسول الله طرح کلان اسلام و تاریخ و طرح بزرگ خدا را به مردم بدهد تا آنها خود را بزرگ و حاضر در آن طرح و پروژه بزرگ ببیند و کنار پیامبر جهت آن طلوع تاریخی حق تا رجعت صبر کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تأکید بنده هم همین است که با انقلاب اسلامی وارد جهانی می‌شویم که از طریق فرهنگ مدرنیته گم شده است. عرایضی در مقدمه‌ی کتاب «گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و یا در نوشتار «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» شده است. موفق باشید

27392
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از شبهاتی که از سوی برخی از روشنفکران معاصر مطرح شده این است که: در عصر خاتمیت قوه عقلانیت انسان به مرحلۀ بلوغ رسیده و از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآمده است، از این رو، انسان می تواند با بکارگیری عقل خود بعنوان جایگزینی برای سایر منابع شناخت دینی از جمله نقل، به سعادت نایل شود. در پاسخ و تبیین این مطلب چه نکاتی را باید متذکر شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل‌ها در آن زمان با رجوعِ بهتر به وَحی الهی و امامِ حیّ و ظاهر، رشد می‌کند. مثل رشد سیاسی که مردم ما نسبت به مردم جهان در راستای رجوع به ولیّ فقیه دارا شده‌اند. موفق باشید

27289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: امام رضا (ع) در بياني از معجون سياه دانه و عسل به نيكي ياد كرده و از خاصيت شفادهندگي آن ستايش كرده و فرموده اند: أن حبة السوداء شفاء من كل داء إلا السام و عليكم بالعسل و حبة السوداء ؛ «در سياه دانه شفاي هر دردي است مگر مرگ و بر شما باد به خوردن عسل و سياه دانه» سوال من اینست که اگر این حدیث معتبر است چرا برای درمان بیماری ها از آن استفاده نمی شود؟ مثلا برای کرونا. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بعضی از اطباء سنتی همین مطلب را پیشنهاد کرده‌اند و چیز خوبی است. می‌ماند که شرایط زمانی و مکانی و مزاج افراد نیز متفاوت است و به یک نتیجه نمی‌رسند. موفق باشید

27016
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ضمن تبریک اعیاد ماه رجب و شعبان. استاد نظر شما در این ایام (کرونایی) و فرصت تعطیلات که ایجاد شده است و نحوه مواجهه و استفاده از این فرصت در مقابل برخی برنامه های سخیف مثل مجموعه پایتخت و ...چیست؟ متاسفانه در این ایام موسیقی ها و خوانندگی در تلویزیون به بهانه شاد کردن مردم زیاد شده است. آیا مجموعه هایی نظیر پایتخت و شوخی های زننده و بی معنی به این بهانه که سلایق مختلف است و در این ایام باید شادی ایجاد کرد درست است؟ با توجه به مطلب تبسم و حکمت این طور برنامه ها مصداق دلقک بازی نیست؟ در این فضا که باید ارتباط با خدا بیشتر شود اما مردم را به سمت سرگرمی سوق دادن نتیجه مطلوب دارد؟ جایگاه این نوع برنامه ها در مواجهه با ایجاد تمدن بزرگ اسلامی کجاست و ما در مقابل هوشیار کردن دوستان مذهبی و بسیجی در برابر این گونه طنز ها و برنامه ها چطور باید عمل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز با شما همراه و هم‌نظرم. زیرا اگر مردم متوجه‌ی حضور خدا و سنت‌های الهی ننماییم، در مسائلی که در هر حال بنا به سنت‌های الهی پیش می‌آید، کم می‌آورند و به جای نشان‌دادن صبر در مصائب، گرفتار بحران و بی‌قراری می‌گردند. موفق باشید

26352
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه می گویند انسان از جهت تکوینی، در انتخاب بویژه انتخاب دین، اکراه و اجباری ندارد ولی از نظر تشریعی، پرودگار از طریق انبیاء بویژه سیدالمرسلین، موظف به انتخاب دین حق و تسلیم شدن است و در این عرصه تکلیف بر دوش دارد و مواخذه در قیامت خواهد شد که تشریعاً هم خود را آزاد می دانسته یا نه، آیا صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ادامه‌ی آیه‌ی «لا اکراه فی الدین» می‌فرماید «قد تبیّن الرشد من الغی»، یعنی اگر توصیه به دین می‌شود و حتی از سرباززدن از آن بازخواست می‌گردد، به علت آن است که حقیقتاً تکویناً و مطابق فطرت و تشریعاً مطابق وَحیِ الهی مسیر رشد از مسیر غیّ و انحراف روشن شده است. پس این‌طور نیست که افراد به بهانه‌ی «لا إکراهَ فی الدّین» گمان کنند نظام عالَم نسبت به هر کاری که آن‌ها بکنند، بی‌تفاوت است. موفق باشید  

24821
متن پرسش
سلام علیکم: در خصوص سوال ۲۴۸۱۴ واقعیت اینه که چیزی درک نکردم برای همین مزاحم وقت شما بابت توضیحات شدم. اون جواب اولی که فرمودید جسارتا ببخشید صرفا یک جواب از سر باز کردن هستش نه یک توضیح استاد به شاگرد حداقل طوری توضیح بفرمایید که زمینه تحقیق قفل نشود. جواب شما اتفاقا اصلا ارتباطی به سوال من نداره اگر می پرسیدم جایگاه تقیه کجاست و تا چه مواردی می توان انجام داد توضیح شما را می پذیرفتم جسارتم ببخشید بابت انتقاد که کردم هرچی باشه شما سالهاست که حق استادی به گردن بنده دارید ولی متاسفانه این بار جواب شما من رو قانع نمیکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. این‌طور نیست گاهی نباید جواب را در محدوده‌ی سؤال مطرح کرد. باید افقی را گشود تا سؤال‌کننده مطابق آن افق بیندیشد. نمونه‌ی آن در قرآن است که می‌فرماید: «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ ۖ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ» از تو سؤال کنند که چه انفاق کنند؟ بگو: هر چه از مال خود انفاق کنید درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان رواست، و آنچه نیکویی کنید خداوند بر آن آگاه است. موفق باشید

24276
متن پرسش
سلام علیکم: اگر کسی در خواب به او بگویند برای سیر و سلوک به خدمت فلان عارف برسید ایا می تواند به این خواب اعتماد کند و نزد شخص مذکور برود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! در هر حال خواب به خودی خود حجت نیست مگر این‌که شواهدی بر صدق آن از طریق عقل و یا آیات و روایات در میان باشد. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۲۸۶ سری بزنید. موفق باشید

نمایش چاپی