بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34028

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: در رابطه با سوال ۳۴۰۲۳ نصیحت این حقیر آن است که در جایگاه یک فقیه ننشینید و فتوا ندهید! با تشکر!

متن پاسخ

باباسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بحث در تذکر نسبت به یک قاعده است. تذکر به قاعده فقهی، نشستن به جای فقها نیست!! همان‌طور که اگر فقیهی در رابطه با مباحث کلامی یا فلسفی نظر داد، نباید گفت چرا در جای متکلّمین یا فقها نشسته‌اید؟ در مورد قاعده تترس، بد نیست به کتاب «جاذبه و دافعه» مرحوم شهید مطهری نیز رجوع فرمایید. موفق باشید

32418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من زمانی که کتاب و مباحث مصباح الهدایه را دنبال می‌کنم انگار گمشده ی خویش را جسته ام. و اشتیاق زیادی دارم تا جمله پایانی حضرت امام خمینی (ره) در پایان مصباح ۳۰ را یاد بگیرم. خواستم استاد من را راهنمایی کنند. احساس می‌کنم ظرفیت آن را دارم. حدود ده سال است که به صورت جدی تر در حال مطالعه هستم و درسیر مطالعاتی به کتاب مصباح الهدایه رسیده ام که برای دور دوم کلمه به کلمه در حال مطالعه هستم. شاگردان زیادی _ بیش از چند هزار نفر _ از دکترا تا زیر لیسانس نیز داشته و دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله طی ۶۰ جلسه کتاب مذکور شرح شد. ممکن است إن‌شاءالله بتواند در ارتباط بیشتر با آن کتاب کمک کند. صوت آن جلسات را می‌توانید از جناب آقای حاج آقا نظری بخواهید تا برایتان ارسال کنند. شماره تماس ایشان 09136032342  . موفق باشید

32178

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام و ادب: ۱. سوالم در اعیان ثابته است. ص ۸۴ جزوه اعیان ثابته که از سایت شما گرفتم آمده: اگر یک زن بپرسد چرا مرا زن کردید؟ جواب می دهند: امکان زن بودن از آن خودت بود و ...‌ سوالم این است که چه طور از خودش بود؟! یعنی خودمان انتخاب کردیم، یادمان هم نمی آید؟ این طوری ممکن الوجود، حالت استقلال ندارد؟ ۲. اتفاقاتی که در زندگی افراد روی می دهد، بخصوص اتفاقاتی مثل بیماری لاعلاج، سایه ی یک نقصان در عوالم دیگر است؟ ۳. چه چیزهای مهمی درنحوه مرگ افراد، دخیل است؟ و اینکه نحوه مرگ، چقدر نمودار اعمال انسان است؟ مثلا فرد با مریضی سخت، سالها در زندگی نباتی و... فوت شده در حالی که فرد انسان ظاهر صلاحی بوده و اهل عمل به شریعت بوده،؟! و نحوه مرگ سخت او باعث وحشت و شبهه شده که پس چه کنیم؟ با تشکر ‌

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انتخاب وجودی غیر از انتخاب حصولی است که در حافظه بماند. ۲. بستگی به انتخاب انسان در طول زندگی دارد. در این مورد خوب است که سؤالات مربوط به «اعیان ثابته» را از طریق جستجوی سایت دنبال فرمایید. ۳. واقعاً این موضوع از مواردی نیست که ما بتوانیم راز آن‌ها را بدانیم. بعضاً همین بیماری‌ها موجب پاک‌شدن گناهان می‌شود. موفق باشید

31996

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: در اینترنت و شبکه های مجازی تبلیغات زیادی در مورد کلاسهای پول سازی انجام شده و در سایتها پراست. اولش میگن ماه اول رایگان بعد میگن پولی و هزینه باید پرداخت بشه اینا به کنار استاد من کتاب جایگاه رزق در هستی رو خوندم سوالم این هست نظرتون در مورد شرکت در این جور کلاسها چیه؟ آیا درسته؟ آیا یه جور وهم خیال بافی ثروتمند شدن نیست که کاربر جذب کنن و شهریه بگیرن؟ نمونه شخصی بنام محمد بصیری که از بعضی حکمتهای نهج البلاغه و بعضی آیات و روایات همراه با سخن اشخاص مطرح خارجی مثل آنتونی رابینز ایجاد انگیزش میکنه و میگه از علم متافیزیک میتونم هر کی شرکت کنه بعد ٣ ماه پولدار بشه مدعی شده تنها نفر تو ایران هست که قوانین و راههای پولدارشدن رو بلده وعلم این کار رو بلده تا هر کی بره تو کلاسش ثروتمند بشه و از فقر نجات پیداکنه کلی فالور داره و کانالهای مختلف زده مثلا تو ١ ماه ٧ جلسه صحبت میکنه و جلسه ٨ میگه اگه رها کنید و وارد ماه دوم و سوم که پولی هست نشین خودتون فقیر بودن رو انتخاب کردین و از بزرگترین تصمیم زندگیتان دور میشین. خواستم اول نظرتون رو در مورد این جور کلاسها و این جور نفرات بنام پول سازی بدونم. دوم متافیزیک واقعا مفیده تو این جریان؟ من بعد ۵ سال شرکت تو کلاسهای معرفت النفس متوجه شدم هرجی خودسازی و خودشناسی کنیم و خدا رو بشناسیم حالمان بهتر میشه و از همه جوانب مفید است در رابطه با این جریان کلاسهای پول سازی نظرتون چیه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره این نکته را در نظر داشته باشید که پولی که ما باید در نزد خود و در اختیار خود داشته باشیم باید حاصل فعالیت‌های منطقی و عقلانی باشد و این نوع وعده‌ها و پول‌دارشدن‌های وهمی، مسلّم ما را به زندگی آرام و راحتی که حاصل تلاش و زحمات منطقی و عاقلانه خود باشد؛ نمی‌رساند. موفق باشید

31722

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: من ۱۶ سالمه و امسال کلاس دهم هستم و رشته انسانی رو با مشورت های زیاد انتخاب کردم. من اومدم این رشته که واقعا یه کار اساسی بکنم. خدا رو شکر حدود سه سال قبل تونستم کل قرآن رو حفظ کنم و خدا رو شکر الان هم مسلط هستم چند تا سوال داشتم: ۱. برای اینکه توی علوم انسانی واقعا موفق و اثرگزار بشم و واقعا علم بدست بیارم و بتونم به بهترین وجه ازش استفاده کنم چیکار کنم؟ ۲. من الان دقیق نمیدونم وظیفه ام و توانایی ام بیشتر توی کدوم قسمت علوم انسانی است و خیلی هم آشنایی با بعضی رشته ها ندارم و دیدم باز نشده برای این چه کار کنم؟ ۳. برای اینکه به صورت اسلامی کار کنم چیکار کنم؟ ۴. چه مهارت هایی نیاز دارم در طول مسیر؟ ۵. برای مبانی فکری اسلامی خودم چیکار کنم؟ ۶. برای اخلاق چه برنامه ای بریزم؟ کلا یه برنامه برای ادامه مسیرم می‌خواستم که به بهترین وجه از زمان بهره ببرم. خیلی ممنون ببخشید که مزاحم شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رشته بسیار خوبی را انتخاب کرده‌اید و ظرفیت‌های زیادی دارد البته به شرطی که خودتان کار را جلو ببرید و محدود به دروس رسمی نباشید، در عین آن‌که دروسی که برای این رشته انتخاب شده است را به خوبی مطالعه کنید. و در رابطه با معارف قرآنی، مباحث «معرفت نفس» و مباحث فلسفه اسلامی را در برنامه داشته باشید. جدّیت در طول مسیر، نقش‌آفرین است. در افق کارِ خود آرام‌آرام بنای رجوع به تفسیر المیزان را از دست ندهید، ولی نه حالا. و در مورد سیر مطالعاتی، پیشنهاد می‌شود سیر مطالعاتی موجود در سایت را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

31711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: رویکرد اسلام نسبت به شعر چیست؟ در سوره شعرا آن چیزهایی را ذم می‌کند که اتفاقا جزو محاسن شعر محسوب می‌شود. اینکه احسنه اکذبه، سرگشتگی. اصلا شعر وادیست که مرتبط با صدق و کذب نیست بعد در الا اگر برگردد به شعرا که من بعید می‌دانم چون از سیاق آیات بر نمی آید استثنا باشد. بفرض استثنا باشد در ادامه کاملا اوصافی را می آورد که مرتبط است به ابزاری بودن شعر درحالیکه در شعر کلام خیال انگیز مطرح است و آن اوصاف به نظم برمی‌گردد. مثلا سبزواری منظومه اش کلام خیال آلود نیست اگر چه اوصافی که قرآن فرمودید دارد و مظلومی که یاری بطلبد هم ارتباطی با شعر ندارد از طرفی استثنای اکثر هم گویا خلاف بلاغت می‌دانند مثلا همه ی افراد این کلاس مردود شدند مگر علی، حسن... و در آخر همه را نام ببرد مگر ۲، ۳ نفر. اینک ماییم و شعرا که معدودی از آنها ضال هستند حتی قبل از اسلام هم اتفاقا بهترین دوران شعر عرب می‌دانند و بزرگترین شعرا متعلق به آن دوره است و اشعار گمراه کننده در آن دوران هم شاید نسبت به اشعار ضال کمتر بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حضور شاعران در فضای تاریخی است که در آن قرار می‌گیرند که آیا تاریخ حضور سنت‌های متعالی است تا شعر آن‌ها حکمت به حساب آید؟ و یا حضور در تاریخ غلبه کمّیت‌ها و توهّم‌ها است تا شعر آن‌ها آلوده باشد. مگر نشنیده‌اید که پیامبرخدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» وقتی حسان ابن ثابت در روز غدیر آن اشعار را سرود، آن حضرت فرمودند حضرت جبرائیل به او کمک کرده؟ موفق باشید

31646
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال قبل آیه مبارکه نفرموده است که روح را در او دمیدم بلکه فرموده از روحم در او دمیدم و این دو متفاوت است. مطلب بعد همچنان نطق زمین، حیوان و نفوس ناطقه فلکیه بی پاسخ ماند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» نکاتی در این مورد مطرح شده است که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

 - قرآن در مورد روح انسان مى گويد: «فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ‏ روُحى‏ ...... (۷۲/ ص) يعنى چون بدنش را آماده كردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.

از اين آيه نتيجه مى گيريم كه: الف- انسان «از روح خداست» و نه «روح خدا». چون فرمود: «مِنْ روُحي» و نفرمود: «روُحي»، يعنى روح انسان صورت نازله اى از روح خداست.

ب- روح، مخلوقى است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتى از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مى فرمايد: «ينَزِّلُ الْمَلائِكَة بِالرُّوحِ مِنْ امْرِه» (۲/ نحل) يعنى خداوند ملائكه را به كمك روحى كه از «امر» خداست نازل مى كند. بنابراين نبايد براى خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعنى خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكى از مخلوقات معرفى مى كند و مى فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين كه مى فرمايد: از روح خودم؛ يعنى روحى كه يكى از مخلوقات من است، ولى چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:

اولًا: ملائكه به كمك روح نازل مى شوند، يعنى روح اصل است و ملائكه تجلى آن روح هستند.

ثانياً: روح از «امر» الهى است و مقامش مقام‏ «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّماامْرُهُ اذا ارادَ شَيئاً انْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»، يعنى: ( «امر» خدا آن است كه چون‏ اراده كند چيزى را ايجاد كند، مى گويد بشو، و مى شود). پس روح كه از امرالهى است، نظام مادى و تركيبى و تدريجى ندارد.

ثالثاً: اصل اساسى انسان همين روح است كه فوق ملائكه است و جلوه مستقيم حق است و حامل همه اسماء و صفات الهى و همان وجه الله است و خليفه او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بى واسطه حق است، جامع همه كمالات الهى است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصى از حق را ظاهر مى كنند، به طورى كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكى مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولى مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهى است، منتهى به ايجاد حق موجود است و از خود وجودى ندارد.

رابعاً: اين سوى دنيايى انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوى انسان، روح است و مقام قرب بى واسطه، و لذا انسان ها از جهت روح خود به خدا نزديك اند، ولى به واسطه جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايى خواهد شد.

3- آخرين و پايين ترين مرتبه و منزل روح، جاى گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه‏[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاى مى گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلى اش خبرى نيست. به طورى كه در اين حالت فراموش مى كند اصل و منزل اصلى اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل يافته روح است. و نبايد فراموش كرد كه وقتى موجودى يا حقيقتى در مرتبه پايين ترى تنزّل مى كند، مرتبه اصلى و صورت اوليه آن به جاى خود محفوظ است، و در عين اينكه همان موجود و يا همان حقيقت در مرتبه اصلى خود بوده و صورت اصلى خود را دارد، در صورت پايين تر و در مرتبه پايين ترى هم تجلّى مى كند و صورت بعدى هم در حقيقت جلوه اى از صورت اصلى آن حقيقت است. در مراتب طولى تجلّيات يك موجود، هر اندازه كه پايين تر بياييم، به همان اندازه چهره اصلى و صورت اوليه موجود را ضعيف تر و محدودتر خواهيم يافت و به عكس آن، در رجوع و برگشت، در اوايل مراتب طولى، چهره اصلى و صورت اوليه موجود را كمى روشن خواهيم يافت و هراندازه بالاتر برويم، چهره اصلى موجود را بيش از پيش يافته و با آن بيشتر آشنا خواهيم شد و اگر همه مراتب تجلّى را پشت سر بگذاريم، با چهره اصلى اش روبه رو خواهيم شد.

حال آيا متوجّه شدى يعنى چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلى خود، در مراتب نازله خود محدود و محجوب شده تا مرحله اى كه در واقع از آن حقيقت خبرى نيست؟ و آيا معلوم شد يعنى چه كه انسان داراى دو چهره است، يكى چهره قدسى والهى و يكى هم چهره اسفل سافلى؛ كه در تنزّل به سوى اسفل سافل، از آن چهره اصلى نبريده و جدا نشده است. نفس انسان بين روح كه مخلوق بى واسطه حق است و جسم قرار دارد. يعنى نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهى را به صورت خاص و مبهم دارا است.

به وسيله نفس يا خيال، مقام عالى وجود و مقام دانى وجود به يكديگر مى پيوندد و در مرتبه نفس انسانى، نورانى و ظلمانى يكى مى شوند. پس به خودى خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالى است و نه دانى؛ نه روح است و نه جسم، ولى ممكن است در ظلمات دنياى مادى سقوط كند و به مقامى دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا «صلواة الله عليه وآله» فرمود: «النّاسُ نِيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعنى مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواب اند و چون مُردند، بيدار مى شوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِينابِينى به سر مى برند، مگر اين كه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند. موفق باشید


[1] ( 1) ۲۵- تسويه يعنى متعادل شده و تصفيه يعنى از ناخالصى ها پاك گشته

31441

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: دانشجوی دندان پزشکی ترم ۳ هستم. به تازگی دریافتم که این علم و شرایط دانشگاه و دوستان نمی‌تواند مرا به هدف اصلی زندگی نزدیک کند. نمی‌دانم که مسیر خود را ادامه دهم یا علم لاینفعی که معلوم نیست بعد از اینکه پولدار شدیم چه بلایی برسر دنیا و آخرتمان خواهد آورد را ادامه دهم؟ نظر شما بر اینکه همزمان تحصیل، استادی جهت سیر و سلوک انتخاب کنم چیست؟ اگر مثبت است چه کسی را به عنوان استاد به من معرفی می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروزه انسان‌ها دارای آن‌چنان وسعتی شده‌اند که می‌توانند چندین علم را در خود جمع کنند. بنابراین سعی بفرمایید در عین ادامه دروس رسمی دانشگاهی خود به مباحث حِکمی و قرآنی و روایی رجوع داشته باشید و از آثار شهید مطهری غفلت نفرمایید. موفق باشید

31262

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به اینکه اکثر فقها با عرفان مخالفت دارند سوال پیش می آید امثال من که علاقه مند عرفان هستند برای عبادات چه کنند که از نظر فقهی به مشکل بر نخورند؟ از طرفی این سوال را از خود فقها نمی توان پرسید مثلا بعضا فقها قائل به وحدت وجود را نجس می دانند برای نماز نیاز به وضوست به محض تماس بدن ما با آب، آب نجس می‌شود و امکان ادامه ی وضو نیست و این بدن، نجسی است که با هیچ مطهری قابل تطهیر نیست سیه رویی ز ممکن ... تیمم بهتر است لااقل نجاست وجود ممکن بیشتر پخش نمی‌شود و این خاصیت خاک است که در تقابل با آب چه رسد به آتش به نیستی نزدیک تر است. اما باز در تیمم پاکی بدن شرط است اما وجود ممکن نجس العین است بنظر می‌رسد نه وضو میسر است نه تیمم باید نماز ها را بدون طهارت بخوانیم. همچون نماز میت که خود میتیم و مرداری نجس مطلب بعد در عبارات نماز است که می‌توان وحدت وجودی خواند مثلا وحده شریک له را به معنای شریک در وجود بگیریم یا کفوا احد نه اینکه کسی هست و شبیه او نیست بلکه اصلا کسی جز او نیست که بخواهد شبیه او باشد سالبه به انتفاع موضوع است ایاک نعبد هرچه پرستم اوست و ... اینها و فوق اینها روح نمازند و فقها را ظاهرا کار با ظاهر نماز. نمی‌دانم شاید کسی که وجودش باطل باشد با این عبادت های باطل بحقیقت برسد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چنین فقیهی را کجا پیدا کرده‌اید که وصف می‌فرمایید؟!! تازه فرض هم می‌کنیم که چنین فقیه‌الفقهایی پیدا شود، مگر ما مقیّد به چنین فقیهی هستیم که تا این اندازه در توحید، کم آورده؟!!! موفق باشید

31078

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: با توجه به سوال 31066 عرض می کنم که پاسخ حضرتعالی ناظر به ۴۸ درصدی است که شرکت کردند بحث من در ۳۰ میلیونیست که علی رغم وجوب عینی شرکت در انتخابات و گناه کبیره بودن احتمالی عدم شرکت باز شرکت نکردند و ۴۰ درصد شرکت کنندگان هم به رئیسی رای ندادند و سرجمع حدود ۳۰ درصد کل ملت حاضر به رای به جناب رئیسی شدند بنحوی که گفته می‌شود رئیسی در مقابل آرای باطله به پیروزی رسیدند. اینها حقایقیست که نمی‌توان نادیده گرفت همانطور که در رسانه ملی نه اشاره ای به درصد مشارکت دیدم و نه حدود ۴ میلیون رای باطله بنابرین مشخصا جایگاه ۴۰ میلیون نفری که یا نیامدند و اگر آمدند به رئیسی رای ندادند را تبیین فرمایید. اینها موحدند یا کافر و اگر موحدند این نحوه سلوک چه رابطه ای با توحید می‌تواند داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مسئله را بسیار بالاتر از این حرف‌ها دید و در افقی که حقیقت نظام اسلامی به ظهور آمده است، مطالب این انتخاب را دنبال کرد. عرایضی در این مورد شد که متن عرایض بنده در جواب سؤال یکی از کاربران همراه با سؤال ایشان ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

رخداد انتخابات ۱۴۰۰ و فتح خرمشهری دیگر

31072-  سلام علیکم و تشکر ویژه از شما و همکاران تون. متأسفانه عده‌ای بر عقاید خلاف واقعِ خود اصرار می‌ورزند و متوجه نیستند بسیاری از مشکلات امروز ما به جهت ضعف‌های اساسی دولت آقای روحانی و روحیه اصلاح‌طلبیِ آن دولت است که بیش از اندازه به خارج امیدوار بود و از امکانات داخلی که جوابگوی بسیاری از نیازهای جامعه بود، غفلت کرد.

جالب آن است که آن دولت با امیدواری به دشمنان ما، می‌خواسته مشکلات ما را حل کند و حال، عده‌ای به جای پشت‌کردن به این دولت و افکار به اصطلاح اصلاح‌طلبیِ آن‌ها، درست به انقلاب اسلامی و به رهبر انقلاب و حتی به اسلام و خدا پشت کردند. ما نمی‌دانیم با این افراد چه باید کرد که چگونه به جای اعتراض به این دولت، هم‌زبان با دشمنان اسلام و ملت؛ در گردونه «ما رأی نمی‌دهیم» قرار گرفتند یعنی در کنار براندازهایی مثل مسیح علینژاد.

جناب استاد بفرمایید بالاخره ما با این ضعف‌هایی که در بین بعضی از مردم ما هست، چه کار باید بکنیم؟ و این‌که مردم بر خلاف آن جریان در چنین شرایطی تا این اندازه در انتخابات حاضر شدند را چگونه باید بنگریم؟

31072- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان‌طور که به‌خوبی و حکیمانه فرموده‌اید مشکلات، هست ولی هنر ما آن است که گرفتار تبلیغات دشمنان‌مان نشویم و جایگاه قاتل و شهید را عوض نکنیم. در این‌که آقای روحانی با برجسته‌کردنِ جریان مذاکرات با غرب از یک طرف، و جدّی‌نگرفتن توانایی‌های مردم و امکانات کشور از طرف دیگر، شکستی را به ما تحمیل کردند؛ حرفی نیست. سخن در آن است که اولاً: به روشی دوستانه و مسالمت‌آمیز، آن عده‌ای که رأی ندادند را آگاه کنیم که سختْ به خطا رفتند و آن‌ها را از آنِ خود بدانیم. ثانیاً: که از همه مهم‌تر است به رخداد عجیب حضور چشم‌گیرِ مردم در انتخابات ۱۴۰۰ فکر کنیم. زیرا چنانچه متوجه شرایطی باشیم که از یک طرف دشمنان خارجی به‌وجود آوردند و از طرف دیگر، افرادِ نادان داخلی بدان دامن زدند؛ می‌فهمیم چه معجزه بزرگی رخ داده است. به نظر این حقیر ابداً این حماسه، کم‌تر از فتح خرمشهر نیست.

به این نکته فکر کنید که مسلّم این نوع حضور چشم‌گیرِ مردم در چنین شرایطی جلوه‌ای است از شئونات اصیل انقلاب اسلامی و طلوع افقی که می‌رفت به غروب بگراید، ولی باز نسیم رحمت الهی بر میمنه جانِ مردمان وزیدن گرفت و افقِ حضور ما در آینده‌ای بزرگ گشوده شد.

بحث در این‌جا مربوط به شخصِ خاصی نیست، حتی اگر آن شخص، جناب آقای رئیسی باشند. بحث در افقی است که در بستر انقلاب اسلامی در این تاریخ در مقابل ملت گشوده شد و امیدواریِ خاصی بر جان‌ها طلوع کرد در آن حدّ که افراد، حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی را دوباره احساس کردند. گویا «لیلة القدری» پیش آمد و فرشتگان نازل شدند و مردم با عزمی دوباره ذیل رهبرِ خود نَفَس تازه کردند. و مطمئن باشید در مسیری قدم گذاشتیم که ادامه دفاع مقدس است و خارج‌شدن از ریلی که دولت سازندگی در مقابل ما قرار داد و با غرب‌گرایی و غرب‌زدگی، ما را به این روز انداخت. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ» (حشر/۲).

صحنه به خودآمدنِ ملت در انتخابات ۱۴۰۰ از جنس برگشتِ جناب زردتشت از کوهستان است تا دوباره «خدا» به جامعه برگردد و ما راز ماندگاری‌مان را که در دفاع مقدس مزمزه کردیم و معنای پیروزی را با تکیه بر امکانات خود و محبت به دیگری چشیدیم، دوباره احساس کنیم.

اندازه پیروزی هر ملتی به اندازه ناکامی دشمنان آن ملت است و از آن جهت، ما در انتخابات ۱۴۰۰ پیروزی خود را می‌توان بزرگ دانست که دشمن تا حدّ براندازی با تمام نیرو و با برنامه چهل‌ساله خود به صحنه آمده بود. آری! بنا نیست در این هماوردی تلفات ندهیم. بلکه همچنان که قرآن می‌فرماید: « اِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا» (آل‌عمران/ ۱۴۰) اگر به شما ضربه‌ای وارد شد که شد، همانند آن بر دشمنان شما وارد شد و پیروزی و شکست بین شما و او چرخید و چرخید تا معلوم شود چه کسانی بر عهد ایمانی خود پایدارند. آری! بنا نیست در این هماوردی تلفات ندهیم، بنا آن است که بنگریم چگونه افقی که در این صحنه با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شد، افقی است بس امیدوارکننده؛ در حالی‌که دشمنان ما خواستند این افق تیره و تار بماند و ما ناامید از ادامه راه آینده خود باشیم، ولی می‌بینید که بحمدلله باز این انقلاب اسلامی است که همچنان می‌درخشد و مردم ما پیروزی خود را جشن می‌گیرند، نه به خاطر آن‌که بهره‌ای از دنیا نصیب آن‌ها شد، شادی آن‌ها به جهت پیروزی اخلاق بر خشونت و پیروزی حضور در تاریخ قدسی بر غرب‌زدگی است و البته هرکسی متوجه این پیروزی نمی‌شود، مگر آن‌هایی که مزه رأی‌دادن خود را برای بسطِ انسانیت‌شان در هویت اجتماعی ذیل اسلام چشیدند.

مردم در این مرحله، ذیل رهبری که نایب الإمام بود و روحِ زمان را می‌شناخت؛ پیک انقلاب شدند از آن جهت که انقلاب اسلامی در این تاریخ، پیکِ خداوند است و تا قلب‌های این ملت منوّر به الهامِ الهی نشده بود، مسلّم چنین صحنه‌ای پیش نمی‌آمد. راستی را! آن پیرزن و پیرمردِ بی‌سوادی که از ما می‌خواستند روی تعرفه‌شان بنویسیم «رئیسی»، از جناب آقای رئیسی چه می‌دانستند؟! جز آن است که خداوند خواست از این طریق، قلب‌ها را به سوی افقی بکشاند تا قدمی دوباره برای نزدیکی به اهداف مقدس انقلاب برداشته شود؟

آری! این طور نیست که باز عادت پیشین، سر بر نیاورد. ولی وقتی افقِ توحیدی، جان‌‌ها را متذکر آینده‌ الهی‌شان بکند همچنان‌که ملاحظه کردید قلب‌ها همواره به سوی آن افق برمی‌گردند، مگر آن‌که دشمنانِ حقیقت سعی کنند چهره اصلی این انقلاب الهی را واژگونه نمایند، به همان شکل که سعی کردند با برپاکردن سقیفه، نور اهل‌البیت «علیهم‌السلام» و ادامه اسلام در آن مسیر دیده نشود و ما اگر در درست‌نشان‌دادنِ انقلاب اسلامی اصرار بورزیم، مسلّماً تبلیغات دشمن پایدار نمی‌ماند و دشمنِ بی‌تدبیر بالاخره به نحوی نادانی و حماقت خود را با شهادت سردارِ دل‌ها، مظهر حضرت دوست، حاج قاسم سلیمانی نشان می‌دهد.

ما با رجوع به انتخابات ۱۴۰۰ این را فهمیدیم که چگونه فتحی و فتوحاتی در پیش داریم تا دشمن انقلاب اسلامی همچنان رسوا و بی‌خاصیت شود و مشکلاتی که هست به بهترین نحو رفع گردد و این را شما، در نحوه احساسی دنبال خواهید کرد که به رأی‌دهندگان برگشت. احساسی که از هزاران بهشت دلنوازتر بود، گویا همه فرشتگان آمده بودند تا جان‌ها، راهِ گمشده خود را دوباره پیدا کنند.

ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ آیه ۱۴ سوره یونس

شرح مطلب را در کانال « https://eitaa.com/soha_sima» می‌توانید دنبال بفرمایید.

30923

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: بنده طلبه درس خارج هستم و مدتی هم با برخی اساتید اخلاق موثق در ارتباط بوده و هستم. مساله و مشکلی که دارم نوعی تحیّر همه جانبه است. کشش های مختلف در همۀ زمینه ها اعم از زمینه های علمی و عرفانی یا زمینه های دنیایی مرا به این سو و آن سو دعوت می کنند. مثلا وقتی کتابی عرفانی یا شرح حالی از بزرگان عرفانی مطالعه می کنم، عزمی در من برای پیمودن جدی تر این مسیر ایجاد می شود اما مثلا روزی دیگر که بحثهای علمی می شود، کشش به آن سمت دارم و کشش های دیگر مثل معنویات رو به سردی می رود. اینها مثال بود و در امور جزئی تر در مسائل مختلف این گرفتاری در من وجود دارد تا جایی که گاهی با خودم می گویم اصلا من چه کار می کنم، من کی هستم، چرا اینگونه هستم و .... آیا شما راهی برای رهایی از این بلاتکلیفی و حیرت سراغ دارید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید شخصیتی را که می‌پسندید و منشِ ایشان با روحیه شما می‌خواند در نظر بگیرید و مطابق شخصیت ایشان، کارهای خود را سر و سامان دهید. شخصیت رهبر معظم انقلاب در دوران طلبگی برای طلبه‌ها نمونه خوبی است. ولی با اینهمه باز به ذوق و روحیه شما ربط دارد که چه کسی را برای ادامه شخصیت خود انتخاب کنید. موفق باشید

30879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بحثم برای اهمیت ذکر و دعا و مناجات نیست حرفم اینه که اصلا وقتی مثلا می‌خواهیم این قضیه رو شروع کنیم به هزار و یک نسخه برمی‌خوریم از نسخه شیخ نخودکی تا سوره واقعه و حشر و یس و دعای عهد و زیارت آل یس و دعای سمات و خیلی چیزهای دیگر؛ مشخصا سوال من اینه که یک جوون چه دعاهایی بیشتر به دردش میخوره (اگه لطف کنین مصداقی جواب بدین). متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌فهمم نسخه آقای نخودکی چه نسخه‌ای است؟! عمده رویکردی است مناسب روح بشرِ این دوران به ذکر و دعا و مناجات، و به این امید کتاب «با دعا در آغوش خدا» نوشته شد. خوب است مقدمه آن کتاب را با دقت دنبال بفرمایید ببینید با روح و روحیه شما چه اندازه همخوانی دارد. موفق باشید

30375
متن پرسش
با سلام و تشکر از استاد اصغر طاهرزاده که آثار ایشان در موضوع مهدویت و انقلاب اسلامی بدیع و بی سابقه هستند. در باب کتاب «گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی» بنده یکی از مجهول ترین موضوعات در زندگی را کشف کردم و بسیار راهگشا بود. اما یک نظری هم به عنوان یک مخاطب عام داشتم و آن نوع داوری ایشان در مورد ظهور و خفای وجودی انقلاب اسلامی بود که در بعضی مصادیق دولت های سازندگی و اصلاحات را مربوط به دوران اختفای امر وجودی انقلاب اسلامی دانستند که به نظر من این نوع داوری چندان برایم پذیرفته نیست که ظهور و خفا یا شدت و ضعف این پدیدار را مربوط به نهادها کنیم، ممکن است فردی کارمند موزه ی لوور باشد اما با عالم هنر هیچ نسبتی نداشته باشد اما یک چوپان با نواختن زیبای نی در عالم هنر باشد و به تبع می توان گفت شاید فردی کارمند بنیاد فرهنگی روایت فتح در تهران باشد اما از اپوزسیون ضدانقلاب فاسدتر و فاجرتر باشد اما یک جوانی در یک مجلس عروسی گناه آلود باشد اما در دل به انقلاب اسلامی تعلق دارد و از حضور در مجلس ناراضی است و به خاطر جبر خانواده و برخی محدودیت ها ناچار به حضور در آن مجلس است. (در عصر سیطره ی نیهلیسم تفاوتی میان کارمند شبکه ی جرثومه ی منوتو با نهادهای ارزشی در داخل کشور نیست، چون در ذهن و ضمیر اغلب نسل جدید فقط یک چیز معیار است و آن برخورداری و رفاه است که برای آن می توان در اداره نماز خواند اما بیرون اداره نماز نخواند یا در اداره چادر به سر کرد ولی در بیرون اداره چادر را برداشت بماند که وجود چنین نهادهایی که متصدی امور ارزشی هستند خود دچار تردید اساسی هستند، مگر می توان هدایت مردم را به نظام کارمندوارگی محول کرد، نصب پوستر های بزرگ مناسبتی در بیلبوردهای شهر و ایستگاه های مترو یا تهیه ی برخی از آثار هنری و یا اردوهای اجباری برای بیلان کار و گردش کار و پر کردن ویترین گزارش کار یا پر کردن آنتن تلویزیون برای رفع مسئولیت، چیزی جز حیف و میل کردن بیت المال و به هدر دادن ظرفیت های جوانان نیست) در دوران سازندگی و اصلاحات علی رغم زاویه و حتی انحراف از ارزش های انقلاب اسلامی در برخی از نهادها، در میان نیروهای متعلق به انقلاب اسلامی ظهور و شدت و حرارت زیادی وجود داشت چون این نیروها اولا خودجوش بودند و تقریبا در نهادی جای نداشتند و دوما گرفتار پدیده ی «اشرافیت مذهبی» در دولت نهم و دهم و بوروکراسی و حکم و امتیازهای استخدام و... نشده بودند اما با دولت نهم و دهم به دلیل ورود این نیروها در چارت اداری و رسمی و... آن صفا و جاذبه و فضای به شدت به یادماندنی گذشته در اختفا رفت. و به یکباره آدمی در تحیر می ماند که آن فریاد های حاجی بخشی با تویوتای فرسوده و اوراقی، شعرخوانی آقاسی در مجالس کم زرق و برق و حتی مزار شهدا با وجود همان فرم و شکل ساده چه داشت که اکنون با این همه بودجه و فیلم های میلیاردی و کتاب های فراوان با روایت های بدیع و...در حسرت آن دوران هستیم. در نهایت منظورم نوع داوری آقای طاهرزاده بر مبنای زبان اشارت بود، این زبان اشارت در «نهاد» پیدا نمی شود اما در قلوب و یادها ممکن است وجود داشته باشد. پیشاپیش منتظر آثار آقای طاهرزاده در موضوعات دیگر هستیم، عمرش دراز و عزتش مستدام باد ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری است به‌جا، و حقیقتاً فضای عرایض بنده بناست در همان چشم‌اندازی باشد که جنابعالی متذکر می‌شوید. آری! زیباترین فضا برای به نمایش‌آمدنِ زیبایی‌های معنوی، فضای انتخاب آزاد انسان‌ها است و این است آنچه ما باید پاس‌داریم. موفق باشید

30269

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب: استاد نظرتون درباره ی این صحبتها که از قول رهبری بیان کردند چیه؟ اصلا آیا این صحبت صحت داره؟ در صورت صحت داشتن پس چرا دفتر رهبری و اکثر شخصیتهای برجسته فرهنگی کشور هم پیج اینستا دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام صحبت؟!! چیزی ارسال نکرده‌اید. موفق باشید

29445
متن پرسش
سلام علیکم: در کانال شما عکس و متنی منتشر شده با این مضمون: «هنرمندان نمی‌توانند پیرو نظرات ما باشند و اگر اینطور باشند هنرمند نخواهند بود بلکه بیشتر ادای هنرمندان رو در می‌آرند.» سپس در زیر این متن در وصف شهید آوینی جملاتی از شما نقل قول شده است. می‌خواستم ببینم مگر خود شهید آوینی هنرمند نبود!؟ و این که چرا یک کسی نمی‌تواند هم هنرمند باشد هم مفاهیم دینی را از طریق هنر انتقال بدهد!؟ آیا نمی‌شود از تاثیر گذاری هنر و سینما در این راستا استفاده کرد!؟ و مگر خود شهید آوینی این کار را نمی‌کرد!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! البته بحث آن مفصل است و اصل آن بحث که طی مصاحبه‌ای با حوزه‌ی هنری بوده است؛ إن‌شاءالله در اختیار عزیزان قرار داده می‌شود. آری! منظور آن بود که بگذاریم هنرمند در هنر خود به جوشش درآید، نه آن‌که با دستور و بخش‌نامه بخواهیم او را محدود کنیم. موفق باشید  

29434

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: همانطور که قبلا عرض کردم بنده دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت هستم در باب معرفت و مبانی معرفت چه کتاب ها و مقالاتی پیشنهاد می‌کنید که با نگاهی حضوری و عرفانی بتوان بصورت فلسفی نسبت به معرفت، معرفت پیدا کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت خاص بنده در این موارد صاحب‌نظر نیستم. از نظر بنده مبانی تعلیم و تربیت را باید در آیات و روایات دنبال کرد. موفق باشید

29305
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: تو شرح کتاب جنود عقل و جهل حضرت امام خمینی (ره)، بحث صبر عن الله فرمودید که حضرت امام خمینی ابتدا سلوکی داشتند و حالات معنوی و محو حق بودن، بعد به حکم وظیفه و به امر خدا اومدن بین مردم و همین بین مردم اومدن برای عارف و کسی که محو حق هست خیلی سخته. آیا تو این زمانه هم کسی که دغدغه هدایت مردم رو داره و میخواد به زندگی مردم به لطف خدا، جهت الهی بده، بهتره مثل امثال امام خمینی ابتدا مراحل سلوکی رو طی کنه که وصل به حق باشه و آرامشی به دست بیاره بعد به حکم وظیفه بیاد بین مردم یا اینکه از همون ابتدای کار هم بین مردم باشه هم سلوکی داشته باشه؟ در کدوم صورت نتایج بهتری به دست میاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بحمدلله سفره‌ای که از طریق حضرت امام روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشوده شد به عنوان انقلاب اسلامی، هرکس در آن بستر وارد شود از نظر سلوکی یک‌شبه رهِ صدساله را طی می‌کند به شرطی که خود را نبیند و دست و دلش محل ظهور کمالات انقلاب باشد مانند شهدا که نشان دادند چگونه انقلاب اسلامی، بستر تعالی انسان می‌شود. موفق باشید

29183

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: در بحث دریافت حکمت از طرق خدا نوشته شده که یکی از راه های بهره بردن از آن، گرسنگی کشیدن‌ هست حتی اگر اون فرد کافر باشد، خوب الان ما وقتی درون خانواده ی خود هستیم، چطور این کار را انجام دهیم و گرسنگی بکشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان نحوه که آیت الله حسن‌زاده پیشنهاد می‌کنند خوب است که سیر نخوریم و تنقلات‌خور هم نباشیم. موفق باشید

29029
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: در رابطه با این بیت از مولوی «آب کم جو تشنگی آور بدست / تا بجوشد در تو از بالا و پست» یه چند تا مسئله دارم که باهاتون در میان می‌گذارم؛ حدود چند سالی میشه که مطالعه دارم و با آثار شما علی‌الخصوص و بقیه متفکرین مانوس هستم، مانوس که نه یه چیزکی می‌فهمم. خدا رو شکر یه سری مسائل رو خوب درک می‌کنم، اما همچنان اون‌اضطراب و سرگشتگی هنوز باقی است. یکی از بزرگان یه جمله می‌فرمودند که «انسانی که تشنه نیست اگر آب بخوره باد میکنه» و بنده حس می‌کنم یک چنین حالی دارم و از این مطالعاتم فقط باد کرده‌ام. الان هم یه سرگشتگی توی موضوعات دارم، نمیدونم چی بخونم، یه کم رمان میخونم بعد میگم نه باید انقلاب بخونم بعد رها می‌کنم می‌شینم پای معرفت‌النفس و خلاصه یه سرگشتگی از این جنس دارم. و اصلا هیچ مسیری رو طی نمی‌کنم و اصلا هیچ جدیتی تو خودم حس نمی‌کنم. این بیت مولوی تو ذهنم بود تا الان که دارم خدمتتون بابش رو باز می‌کنم، احساس می‌کنم اصلا تشنه نیستم و فقط هوس هستش، به خاطر همین جدیتی برای هیچ چیز ندارم. مسئله‌ام اینه؛ ۱. کی میشه که انسان تشنه بشه؟ اصلا چطوری باید تشنگی آورد بدست؟ ۲. با این حال تو این وضعیت مطالعه کردن مفیده یا مضره؟ مطالعه کردن رو رها کنم برم و وقتی تشنه شدم بیام؟ ۳. این سرگشتگی برای مطالعه و در کل جدی نبودن در کارها و بی خیالی رو چیکار کنم؟ ریشه‌اش کجاست؟ خیلی وقته تحمل کردم که سوال نپرسم و صبر کنم به اعتبار اینکه «مرغ صبر پرّان‌تر بود» ولی مثل اینکه بلد نیستم صبر کنم. شما از این گفته‌ها، ناگفته‌های من رو بخونید. خیلی ممنونم استاد که حرف‌های بنده رو میشنوید، حق پدری به گردنم دارین...ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احساس حضور در عالم و در تاریخ، کارساز است. در این رابطه پیشنهاد می‌شود متون نوشتاری 26 جلسه‌ی سوره‌ی جاثیه را با حوصله و تا آخر دنبال بفرمایید. ۲. پیشنهاد دنبال‌کردن افقی را دارم که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مطرح است. ۳. بعد از این دو مرحله، مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» را دنبال بفرمایید. البته هنوز ما جهان خود را پیدا نکرده‌ایم تا از این نوع قبض و بسط‌ها که گرفتار آن می‌شوید راحت شویم ولی بالاخره این راه را خداوند در مقابل ما گشوده است. موفق باشید

28804
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در تفسیر سوره حدید حدیثی را بیان فرمودید که بالاترین عبادت فکر کردن است و از این تفسیر شما نسبت به این حدیث یه بی میلی نسبت به اعمال دیگر بجز واجبات در انسان بوجود می آید، مثلا طرف می گوید اگر اینطور است من بجز واجبات اعمال دیگری انجام نمی دهم و فقط فکر می کنم، استاد این چطور باید حل شود برای فرد؟ آیا می شود به این موضوع اینطور نگاه کرد، یعنی اگر قرار است قرب به سوی خدا پیدا کنیم یکی از لوازمش تفکر است یکی اش نماز شب است یکی اش گریه بر مصائب اهل بیت (ع) است و ... یا اگر هدف شناخت خدا است منظور شناخت اسماء و صفات، بگوییم یکی از لوازمش تفکر است دیگری نماز شب و دیگری گریه بر مصائب اهل بیت (ع) و نوکری در خانه اهل بیت (ع) و...، می شود گفت هیچ کدام بر آن یکی پیشی نمی گیرد و این ها با هم انسان را به آن هدف منظوره می رساند؟ در جای دیگری هم فرموده بودید کسانی هستند که اعمالی به آن صورت انجام نمی دهند ولی چون حضورشان زیاد است، بدون اعمالی زیاد، سیری سریع به سوی قرب خدا می کنند، و چیزی ذهنم را درگیر کرد این بود که فرض بفرمایید مثلا وجود نورانی حضرت امیر (ع) که مقامشان از تفکر هم بالاتر است و در مرتبه شهود هستند روزی هزار رکعت نماز می خواندند چطور می شود کسی بدون این اعمال به تنهایی، اولا اینکه حضورش زیاد شود و دوما در فرض صحت با داشتن حضوری قوی در عالم هستی سیری سریع داشته باشد؟! و حضرتعالی قبول دارید کسی که نماز شب می خواند و ... مطمئنا بهتر می تواند فکر کند در اسماء و صفات خدا یا هدف های دیگری که دارد؟ آیا می توان گفت همه ی این اعمال به هم وصل هستند و جدایی ناپذیر از هم هستند؟ و لازم به ذکر است که حقیر با این عرایض نمی خواهم بگویم که شما نماز شب و ... را نفی می کنید. در این ایام ملتمس دعای خیرتان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدللّه متوجه و متذکر نکات خوبی هستید. آری! اگر معرفت انسان به حضرت معبود زیاد شد، آن‌طور که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در حدیث ۱۲ کتاب «چهل حدیث» می‌فرمایند که افضل عبادات، پیمودت تفکر در رابطه با خدا و آثار خداوند است؛ در آن صورت عبادات انسان روح دیگری به خود می‌گیرد و انسان با تکرار عبادات در آن معارف عالیه مستقر می‌شود و از قرب الهی تغذیه می‌کند. موفق باشید  

28541
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام: آیا عوالم بعد از دنیا زمانمند نیستند؟ اگر نیستند پس چگونه می توان پایان حیات برزخی و آغاز قیامت و بهشت و جهنم را تصور نمود و یا رسیدن مقامات بالاتر بعد از آن را، زیرا همه ی اینها علی الظاهر مستلزم تغییر است و تغییر مستلزم زمان؟ ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراحل حضور روح و احوالات آن در برزخ و قیامت، ظهوراتِ احوال نفس ناطقه است و تقدّم و تأخر آن احوالات در عین جمع نزد نفس ناطقه می‌باشد. مثل آن که نسبتی بین فکرکردن به یک موضوع و تصور آن در میان می‌باشد. ولی این حالت در زمان خاصی صورت نمی‌گیرد هرچند نسبت به همدیگر تقدّم و تأخر دارند. موفق باشید

28195

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمت الهی بر شما: خیلی شرمنده چنین سوالی می کنم! مستند جناب عالی در اینگونه ترجمه کردن روایت چیست؟ مقصودم این است که مطالبی در ترجمه روایت آمده که در متن روایت نیست، خواهشمندم منبع اصلی ترجمه تان را برایم بفرستید! باز هم عذر خواهم و متشکر! یا علی این هم روایتی که فرمودید با ترجمه جناب عالی: رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «اُحِبُّ الصِّبيانُ لِخَمسٍ : الأوَّلُ : أنَّهُم هُمُ البَكَّاؤونَ ، وَالثّاني : يَتَمرَّغونَ بِالتُّرابِ، وَالثّالِثُ : يَختَصِمونَ مِن غَيرِ حِقدٍ ، وَالرّابِعُ : لا يَدَّخِرونَ لِغَدٍ شَيئا، وَالخامِسُ : يُعَمِّرونَ ثُمَّ يُخَرِّبون » ۱. گریه می کنند چرا که گریه کلید بهشت است. ۲. قهر می کنند ولی زود آشتی می کنند چرا که دلی بی کینه دارند. ۳. چیزی را زود خراب می کنند چون دلبستگی به دنیا ندارند. ۴. با خاک بازی می کنند چون غرور ندارند. ۵. هر چه دارند می خورند چون غم فردا ندارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه مد نظر بود، اصل روایت است ولی ترجمه‌ی آن به جهت شرحی که داشت، بدون آن‌که نیاز به تطبیق با روایت باشد آورده شد؛ و گر نه می‌توانستیم عینا مطابق روایت موضوع را دنبال کنیم. موفق باشید

27365
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه شخصیتهایی مثل امام، آقا، شیخ زکزاکی و شهید سلیمانی بعنوان انسان های نمونه مکتب اسلام و اهل بیت توانستند در مدیریت اجتماع مومنین و جامعه خود به توفیق برسند و صرفا به آنها به چشم یک رییس و فرمانده نگاه شود و زیر مجموعه ها و ملتهای آنها آن نوع رابطه رئیس و مرئوس را با ایشان نداشتند و حس نمی کردند مثل رابطه زیر مجموعه ای با مدیر خویش هست بلکه ارتباط قلبی داشته و خود را در تاریخی حاضر دیده و می بینند که این بزرگواران به آن بشارت می دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است حتی از امام صادق «علیه‌السلام» داریم: «و اذا قامَ القائِمُ بَعَثَ في اقاليم الارض، في كلّي اقاليم رَجُلًا، ثم يَقُولُ لَهُ، عهدُكَ في‏ كفّك‏، فأذا وَرَدَ عَلَيكَ ما لاتفهمَه و لاتعرفُ الْقَضاء فيه، فَانظُر الي كفّك وَ اعمَل بِما فيها»[1] وقتى قائم قيام كند به هر ناحيه از نواحى زمين كسى را مى ‏فرستد و مى ‏گويد تعهّد و پيمانت - دستورالعمل تو- در كف دست تو است، چون امر مهمّى به تو روى آورد كه تو آن را ندانى و در انجام آن سرگردان شوى به كف دستت بنگر و تصميم خود را بگير و عمل كن‏. این یعنی یاران امام همچون بزرگانی که نام بردید خود را در تاریخ حضور امام حاضر می‌یابند و مطابق روح آن تاریخ عمل می‌کنند. موفق باشید

 


[1] - بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵- محمدبن ابراهيم نعمانى، الغيبه، ص ۳۱۹ ..

 


27317

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر استاد درباره فرقه های صوفی چیست؟ برخی از اعضای این فرقه ها (نعمت اللهی گنابادی) ادعا دارند که استاد مشرف شده اند به سلک آنها.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در هیچ‌یک از فرقه‌های صوفیانه حاضر نیستم، هرچند نسبت به مؤسس سلسله‌ی گنابادیه یعنی آیت اللّه سلطان محمد گنابادی احترام خاصی دارم. و افرادی که در آن سلک و سلوک قدم می‌زنند انسان‌های وارسته‌ای هستند که نسبت به انقلاب و نفی استکبار، با انقلاب همراهی دارند و این غیر از جریان‌هایی است که تحت تأثیر غرب می‌باشند. موفق باشید

26809

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: در حال گذراندن کتاب معاد هستیم استاد، صوت ۲۹، سوالی در ذهنم ایجاد شده این که آیا چگونه مردن، هم بستگی به عمل یا اعمال خاصی دارد؟ این که کسی در دریا غرق می شود، کسی تصادف می کند، کسی در آتش می سوزد، کسی در رختخواب، کسی شهید و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً نحوه‌ی مردن افراد بستگی به شخصیت آن‌ها اعم از مثبت‌بودن و یا منفی‌بودن دارد و بیشتر، حساب‌هایی است بین خود آن‌ها و خدایشان. موفق باشید

نمایش چاپی