بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9100
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم، میخواستم در مورد انواع تفکر توضیحاتی را بفرمایید. تفاوت آن تفکر اصیل که در پی یافتن نسبت انسان و وجود است با تفکری که در پی شناخت ماهیت اشیا و پدیده ها است و همچنین با تفکری که در حقیقت نوعی تامل پیرامون وضعیت کنونی ماست و مثلا دکتر داوری پیشتاز آن است چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک کتاب با 75 جلسه شرح برای همین یک نکته است؛ کتابِ «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود». در این موارد است بنا را بر این بگذارید که به جای سؤال‌کردن، فکر کنید زیرا همین‌که می‌خواهید سؤال کنید، مطلب در حجاب می‌رود. گفت: «گر نپرسی زودتر کشف‌ات شود.» این را هم در آن کتاب باید دنبال کنید. موفق باشید
9041
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: وقتی در مباحث آقای داوری و یا هایدگر ورود می‌کنیم ایشان سعی دارند ما را به فکر کردن دعوت کنند و از نگاه پیش فرض‌دار و یا دستگاه‌های فلسفی که یک نحوه ایدئولوژی‌زدگی در آن است خارج کنند و این منتج به روحیه‌ی نقد و پرسش‌گری و بی‌تعصبی نسبت به پیش‌فرض‌ها می‌شود. بنده سوالم این ست که آیا این نحوه پرسش‌گری در مورد اسلام و حتی انقلاب اسلامی نباید باشد؟ آیا نباید این‌ها که پیش‌فرض‌های ما هستند را مورد نقد و پرسش قرار دهیم؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با روح پرسش‌گری وارد اسلام و انقلاب اسلامی نشویم مطمئن باشید یک کلمه از اسلام و انقلاب را در نمی‌یابیم. اول باید ما مسئله‌ی خود را بشناسیم و بعد به اسلام و انقلاب رجوع کنیم ببینیم آیا جواب‌گوی مسئله‌ی ما هستند؟ بشری که مسئله ندارد چگونه می‌خواهد به اسلام و انقلاب رجوع کند؟ موفق باشید
8907
متن پرسش
سلام جناب استاد: در رابطه با سوالی که در مورد عملکرد بانک ها عرض شد، باید خدمتتان عرض کنم که مشکل بانک ها در کشور ما بسیار فراتر از تصورات حضرت عالی و اکثر مردم است. در نظام بانکی ما که مثل اکثر کشورهای دنیا بر اساس مدل «ذخیره کسری» و «ضریب فزاینده» عمل میکند، بانک ها عملا پول وام را «خلق» میکنند و به همین دلیل میزان نقدینگی همیشه چند برابر پایه پولی است. و بانک ها از طریق همین خلق اعتبار سود میکنند. بدین ترتیب بانک ها عملا کنترل پول و نقدینگی کل کشور را در دست دارند و در میان تمام انواع کسب و کار فقط بانک ها هستند که از این امتیاز برخوردارند (به این فکر کنید). و البته تاریخ ثابت کرده که بانک ها از این امتیاز عملا برای غارت جوامع استفاده میکنند. وقتی به پدیده معوقات بانکی و همدست بودن هیئت مدیره بانک ها با بدهکاران مینگریم، وقتی میبینیم چه طور با استدلال های غلط نرخ سود بالا را که منجر به تورم بیشتر میشوند توجیه میکنند، وقتی که بر اساس مشاهدات و نظرات محققین عقود اسلامی در نظام بانکی ما عملا اجرا نمی شوند، وقتی میبینیم که در سال 91 که رشد اقتصادی کشور منفی 5 درصد بوده و خیلی از کسب و کارها ورشکسته شدند یا ضرر کردند، اما بعضی از بانک ها تا بیش از 100 درصد سرمایه سود کرده اند!! وقتی میبینیم بخش عمده منابع بانک ها بر خلاف توصیه های (البته مثل همیشه آبکی) بانک مرکزی به جای حمایت از تولید به بخش بازرگانی (واردات) اختصاص می یابد و اقتصادی مصرفی وارداتی را تقویت میکند و تبعات این رویه تأمین مالی غیرتولید محور را در پدیده پول های سرگردان و هجمه آنها به دلار که باعث سقوط ارزش پول ملی شد در نظر میگیرم، و وقتی شاهد رشد قارچ گونه بانک ها در 10 سال اخیر به خاطر سودزایی این نظام فاسد هستیم آن گاه به نظر میرسد با یک مشکل بلکه بهتر است بگوییم که یک معضل و تهدید بسیار اساسی رو به رو هستیم. اصلاح این فساد ساختاری نیازمند یک عزم ملی است چرا که طبقه ذی نفع بانکدار در کشور نه نسبت به مفاسد تاریخی خود پاسخگو خواهند بود نه از چنین کسب و کار سودزایی به این راحتی دل خواهند کند. و البته این یکی از چالش های بزرگی است که انقلاب اسلامی باید آن را پشت سر بگذارد. در این زمینه چند لینک را برای مطالعه دوستان معرفی میکنم. http://farsnews.com/newstext.php?nn=13911222001152 http://www.aparat.com/v/x0Nt7 http://reba.ir/پادشاه-لخت-نظام-بانکی-کشور-و-افشاگری-بر/ http://www.tasnimnews.com/Home/Single/231072?ref=shahrekhabar
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: دقیقاً همین‌طور است که می‌فرمایید. عرض بنده فقط در رابطه با اشکال شرعی علمای عزیز نسبت به حرمت دیرکِرد بود و راه حلّ عبور از آن، وگرنه همین‌طور که فرمودید تا ما مسئله‌ی بانک‌ها را و گمرکات و مالیات را حلّ نکنیم همواره در اصلاح امور اقتصادی چند پایمان لنگ است. موفق باشید
6986
متن پرسش
با سلام و عرض ادب استاد گرامی تنها کلاسهایی که برای ما از نظر مسافت و سایر امکانات توفیق حضور نصیبمان میکرد کتابخانه مرکزی بود لطفا این کلاسها را ادامه دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قبلاً عرض کردم با این‌که تعطیلی آن کلاس از طرف بنده نبود، ولی با توجه به جلساتی که در قم هست شاید دیگر نتوانم خدمتتان باشم. توکل بر خدا. امیدوارم گشایشی بشود و توفیقی در این مورد برای بنده حاصل گردد. موفق باشید
6093
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام در مورد حضور زنان در اجتماع از دختران شعیب نامبرده می شود که چوپان بوده اند. یا عایشه که می گویند حتی به مردان نیز تاریخ درس می داده است و... و از این دست مثال ها به این نتیجه می رسند که زن می تواند هر نوع حضوری در جامعه داشته باشد. یک مسئله هم نگاه رهبری به زن در جامعه است که حضور زن در جامعه و پیشرفت های علمی را انکار ناپذیر دانسته اند. از طرفی رهبری در یکی از سفرهایشان از یک دختر در مورد لزوم درس خواندنشان در مهندسی متالورژی سوال کردند به این معنی که دلیلی ندارد یک دختر مهندسی بخواند. پس حضور در مشاغل جامعه در چه حد است؟ آیا دختران نباید در رشته های فنی تحصیل کنند؟ آیا می توان در هر شغلی وارد شد؟ برداشت من این است می توان در هر شغلی وارد شد ولی بعضی شغل ها با روحیه خانم ها سازگاری ندارد و نباید نسخه عمومی پیچید یا حمایت همه جانبه کرد. نظر شما را در این مورد می خواستم جویا شوم. با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با نظر شما موافقم و در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در این رابطه عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که بالاخره نباید زنان در کارهای اجتماعی از عالَمی که باید داشته باشند در آیند و به عالَم مردان وارد شوند. موفق باشید
5157
متن پرسش
سلام علیکم با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و بهره مندی کامل از برکات ماه مبارک رمضان امیدوارم پرسش مرا پاسخ بفرمائید: آیا می شود گفت حیوانات مانند یک سیستم رایانه هستند و از خود هیچ اختیاری ندارند؟ یعنی تمام غرائز و احساسات آنها و زندگی اجتماعی بسیاری از آنها برخاسته از همان برنامه ریزی دقیق و حساب شده است. به صورتی که حتی برای رویدادهای جدید هم برنامه ریزی شده اند و بی اختیار در مواجهه با آن رویداد طبق فرمولِ از قبل داده شده، عمل می کنند؟ اگر جواب مثبت باشد مواردی مانند رفتار ذوالجناح بعد از شهادت ابی عبد الله علیه السلام، هدهد سلیمان و آهوی پناهنده به امام رضا علیه السلام ، و . . . باید توجیه شود. و اگر جواب منفی باشد یعنی آنها هم مانند انسان ها دارای اختیارند و بنابراین نیاز به شریعت و . . . دارند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» در ذیل آیه‌ی «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» آیه‌ی 38 سوره‌ی انعام نکات ظریفی را مطرح می‌کنند که حاکی از یک نحوه اختیار برای حیوانات است ولی در آن حدّ از اختیار که به هدایت‌های تکوینی و غریزی خود دو شکل می‌توانند جواب دهند و لذا لازم نیست به آن نحو شریعت برای آن‌ها بیاید که در ریزترین موضوعات نیز لازم باشد انتخاب کنند. بنده نیز در شرح این آیه عرایضی داشته‌ام که شاید در جهت تبیین سؤال‌تان مفید افتد. موفق باشید
4336
متن پرسش
باسلام استاد دانشجوی فقه وحقوق ترم 3 هستم می خواستم که علاوه بررشته مطالعات حوزوی راهم داشته باشم وهدف هم این که طبق آیه چرایه عدهای نمیروند هجرت برای تفقه دردین حالا باتوجه به این که نمی توانم همراه دانشگاه حوزه بروم اما غیرحضوری می خواستم بخونم 1.منظور از تفقه وراه های آن ومطالعات آن؟(به نظرم عده ی کمی رفته اند ومهمترازنون شبه) 2.علاوه بر دروس دانشگاه از فردی مشورت گرفتم فرمود فقه شهیدثانی-اصول الموجز-عقایدآی مصباح-منطق مظفر-آموزش فلسفه آی مصباح(که گفت فعلا این مقدمه است وحداکثر2سال طول می کشد) 3.سیرحضرت عالی را هم انسان شناسی راتا اول برهان صدقین رفتم باتشکراز پیشنهاد ومشورت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است اگر آمادگی دارید با توجه به رشته‌ی دانشگاهی خود، برکات فراوانی برای خودتان و سایرین خواهد داشت. موفق باشید
3038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و به نام خدا حقیر در سؤال12 عرض کردم: ما قبول داریم که آیت‌الله منتظری، حضرت امام را آنطور که باید نشناختند و خود را کنار امام دیدند. اما این «خود را کنار امام دیدن» را ما از کجا می‌فهمیم؟ آیا از عمل‌کردن به اجتهاد خودش می‌فهمیم؟ یا از نشناختن زمانه و درنتیجه اجتهادهای پرت و پلا؟ و شما در پاسخ فرمودید: این سوال تکراری است ودرسوال 2833 جواب داده شده است. من بعد از خواندن پاسخ شما در سؤال 2833 این سؤال را فرستاده بودم، حال که به آن ارجاع دادید، مجدداً آن سؤال و پاسخ شما را مرورکردم، ولی باز هم جواب سؤالم را نگرفته ام؛ شما در آن پاسخ 2833 تنها این مطلب را مطرح می کنید که او خودش را کنار امام میدید و آن عظمت را برای امام قبول نداشت. اما نمیگویید: «از کجا ما این را فهمیده ایم»! لطف کنید در پاسخ به این سؤال که «از کجا فهمیده ایم؟» یکی از گزینه های زیر را انتخاب کنید: الف) عمل کردن به اجتهاد خودش ب) نشناختن زمانه و اجتهادهای پرت و پلا ج) سایر موارد (لطفاً نام ببرید)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: طبق سخن خود اقای منتظری معلوم است که او خود را در عرض امام احساس می کرد و جایگاه تاریخی امام را که حامل حقیقت برون رفت از ظلمات زمانه بود درک نمی کرد. موفق باشید
2270
متن پرسش

بسمه تعالی . . . سلام علیکم استاد عزیز. . . بنده همون جوانم که تغییرم دادید(سوال 22 35)،استاد همه اون زمان، تغییر منو محال و معجزه دونستن ما قدر ندونستیم،الحمد لله جواب اون سوالم که فرمودید شب قدر 23 به ما رسید و برای ما ساخت و تکمیل شدیم و انشاالله منتظریم ببینیم عید فطر چی قراره بدن. . . ولی استاد یه چی هست اونکه یه غمی اومده تو دلمون از بقیه ماه رمضان که داره تموم میشه نمیدونیم بعدش چیکار کنیم،یعنی میمونه نمیمونه راستش این دعای 45 رو که فرازاش رو میخونیدیم دیدیم راسته والا. . . خلاصه استاد یه چیزی بگید ببینیم با این غم باید چه کنیم؟چه کنیم که بعدش بتونیم شکمو دست بگیریم،زبونو کنترل کنیم،تحملو زیاد کنیم و . . . از بقیه برکات ماه برامون دائمی بشه؟اگر منبع مطالعاتی هست بفرمایید؟(استاد وقتی جوابمون رو میدید این دلمون با بعضی حرفاتون صفا میشه،وقتی رو جوابتون فکر میکنیم میبینیم انگار این جواب قبلش تو دلمون بود اما توجه نداشتیم. . . استاد وقتی جامعه رو گرفتن ازمون به شدت ناراحت شدیم و با خدا درگیر شدیم،آقا رو تحدید کردیم که دیگه جامعه نخونیم خب استاد سخته بخدا بگیرن،به درو دیوار میزنید تا بخونید اما نمیشه،البته نه اینکه ایشون محتاجن،خواستیم ارواح عممون این بحر رحمت دل آقا رو به جوشش در بیاریم تا اینکه شب قدر که سخنرانی 40 حب اهل البیت رو گوش دادیم رسیدیم به اینکه و " بالمومنین رعوف رحیم" آره میدونستیم،اما اون شب با اون جواب شما و اون بخش از ابوحمزه که فرمودید و یه فراز از ابوحمزه انتخاب کردیم که در این فراز از قضا همون حرف شما بود. . . دیگه آخر شبمون ساخته شد و شرمندگی گرفت تمام وجودمون رو و سوختیم از بی غیرتی. . .خدا کنه انشاالله خداوند به حقیقت صاحب الامر علیه السلام برای تمام مسلمانان جهان بهترین تقدیر رو رقم بزنه از جمله شما استاد عزیز و بقیه علماء و بخصوص رهبر عزیزمون و انشاالله نظام اسلامی رو برای ما حفظ کنه. . . ) موفق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حفظ روحانیّت ماه رمضان با ورع ممکن است و ورع به آن معنی است که نه تنها از گناهان فاصله‌ بگیریم، از شبهات نیز باید فاصله بگیریم. امام باقر می‌فرمایند: «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ» سخت‌ترین عبادت ورع است. معلوم می‌شود «ورع» چیزی بالاتر از عمل به اعضاء و جوارح است، بلکه باید در سخت‌ترین میدان که میدان قلب است وارد شد و در آن حوزه عمل نمود و شخصیت خاصی را برای خود شکل داد. در واقع «ورع» بیش از آن که یک عمل باشد ایجاد یک «عالَمی» است برای خود که خصوصیات خاص خود را دارد. حضرت صادق برای رسیدن به عالَم «وَرع» می‌فرمایند: «الْمُتَوَرِّعُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ، الصَّفْحِ عَنْ عَثَرَاتِ الْخَلْقِ أَجْمَعَ وَ تَرْکِ خَوْضِهِ فِیهِمْ وَ اسْتِوَاءِ الْمَدْحِ وَ الذَّم» شخصی که اهل ورع است باید سه اصل اساسی را رعایت کند، از لغزش‌های مردم کاملاً چشم‌پوشی کند، در امور مردم دخالت و تجسس نمی¬کند و مدح و نکوهش مردم برایش مساوی است. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «أَصْلُ الْوَرَعِ دَوَامُ الْمُحَاسَبَةِ وَ صِدْقُ الْمُقَاوَلَةِ وَ صَفَاءُ الْمُعَامَلَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ شُبْهَةٍ وَ رَفْضُ کُلِّ عَیْبَةٍ وَ رِیبَةٍ وَ مُفَارَقَةُ جَمِیعِ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرْکُ فَتْحِ أَبْوَابٍ لَا یَدْرِی کَیْفَ یُغْلِقُهَا وَ لَا یُجَالِسُ مَنْ یُشْکِلُ عَلَیْهِ الْوَاضِحُ وَ لَا یُصَاحِبُ مُسْتَخِفِّی‏الدِّینِ وَ لَا یُعَارِضَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا یَحْتَمِلُ قَلْبُهُ وَ لَا یَتَفَهَّمُهُ مِنْ قَائِلٍ وَ یَقْطَعَ مَنْ یَقْطَعُهُ عَنِ اللَّه‏» اصل ورع آن است که انسان همواره به حساب خود برسد و راست سخن بگوید و ارتباط خود را با مردم نیک سازد، از شبهات دورى کند، شک و شبهه و عیب‏ها را از خود جدا سازد، از هرگونه لغوی خوددارى نماید، درهائى را به روى خود باز نکند که بعد نتواند آن‌ها را ببندد، با کسى که او را خوب نمى‏شناسد هم‏نشین نگردد. با کسانى که دین را سبک مى‏شمارند رفاقت نداشته باشد، در مسائلى که تحمل آن را ندارد و دلش آن‌ها را قبول نمى‏کند معارضه نداشته باشد، اگر سخنى را از گوینده‏اى نفهمید با او مخالفت نکند و گفته‌ی کسى را که از خدا قاطعانه سخن مى‏گوید بشنود. وقتی انسان در چنین عالَمی که روایت فوق متذکر آن است قرار گرفت، در عالَم «ورع» وارد شده و نتیجه‌ای نصیب او می‌شود که همه‌ی اسلام برای تحقق آن نتیجه آمده است. رسول خدا می‌فرمایند: «مَن لَقَی اللّهَ سُبْحانَهُ وَرعاً أعْطاهُ اللّهُ ثَوابَ الإسلام کُلّه»هرکس در حالی‌که دارای ملکه‌ی «ورع» است، خدا را ملاقات کند خداوند ثواب تمامی اسلام را به او عطا می‌فرماید. به همین جهت حضرت صادق می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَع‏» بر شما باد که «ورع» پیشه کنید زیرا به دست نمی‌آید آنچه نزد خدا است مگر از طریق «ورع». این یک قاعده است که با «تمرکز» بر پاکی‌ها و نظر به عالم معنویت و دوری از گناه، آرام‌آرام ملکه‌ی وَرع در جان انسان ظهور می‌کند. «ورع» بالاتر از تقواست و حالتی از حذر است که اگر در انسان شکل گرفت او را بسیار محتاط می‌نماید تا آنجا که نه‌تنها از گناه که حتی از شبهه هم بیمناک و فراری است و حریمی را در اطراف خود ایجاد می‌کند که روایات در وصف آن به سپر نام برده‌اند و امیرالمؤمنین در این رابطه می‌فرمایند: «الْوَرَعُ جُنَّةٌ مِنَ السَّیِّئَات‏» ورع همچون سپر است در مقابل گناهان و زشتی‌ها. در حالی‌که برای تقوا تعبیر لباس را به کار می‌برند و می‌فرمایند: «لِباسُ التَّقْوَی» یعنی تقوا لباس است. اصل قضیه از این قرار است که ابتدا باید با تمرکز و توجه قلب بر روی وظیفه و اوامر و نواهی الهی، روحیه‌ی نگهداریِ خود از لغزش‌ها در ما ایجاد شود. اگر توجه انسان بر روی حرام الهی شدید شد و مواظب بود گرفتار گناه نشود آرام‌آرام ملکه‌ی «ورع» در او ظهور می‌کند. ورع دریچه‌ای است بسیار متعالی و آنچنان انسان را از حجاب‌های بین خود و پروردگارش آزاد می‌کند که تا ملاقات خداوند و نظر به اسماء حسنای او جلو می‌برد. تا تمرکز قلبی و روحیه‌ی نگهبانی از خود نسبت به محارم الهی در انسان پیدا نشود، «ورع» شروع نمی‌شود در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: «ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏» ای فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام شده اجتناب کن تا با ورع ترین مردم باشى. یک وقت ممکن است ما قالب و صورت ظاهری گناهان را بشناسیم و انجام ندهیم، مثل آن که دزدی نمی‌کنیم، ولی یک وقت دل ما بر دوری از گناه تمرکز دارد و از خود طوری نگهبانی می‌کند که به گناه نزدیک نشود، در این حالت است که «وَرع» ظهور می‌کند. با توجه به مجموعه‌ی روایات می‌توان این طور نتیجه گرفت که «ورع» آن توانایی و قدرتی است که به توفیق حق، اجتناب از گناه و دوری از محرمات را در نفس انسان پدید می‌آورد تا انسان بتواند در ساحت آن ورع، مراتب ترقی و کمال را با سرعت طی کند و به کسب فضائل بیشتری نائل آید و به مقام قرب الهی برسد. موفق باشید.

10355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: در مورد اثرات سازنده بلا و مصیبت مشغول تحقیق هستم. لطفا کتاب و منابعی که می تواند کمک نمایند معرفی بفرمایید. حضرتعالی هم در این مورد مطلبی و کتابی دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفهمیدم منظورتان از مصیبت چیست؟ منظور، مصیبت بر اباعبداللّه«علیه‌السلام» است؟ شاید کتاب‌هایی که در مورد کربلا داشته‌ام کمک کنند. موفق باشید
8330
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام: سؤال بنده آن است که با توجه به در راه‌بودنِ ماه مبارک رجب چه اعمال و رویکردی داشته باشیم که بیشترین نتیجه را نصیب خود کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که ماه رجب یکی از حساس‌ترین شرایط برای صعود انسان است و حضرت حق در این رابطه می‌فرمایند: «الشهر شهری» ماه رجب ماه من است، بدین معنا که زمینه‌ی یگانه‌شدن با حضرت حق و انس بی‌حجاب در این ماه فراهم است. با توجه به این‌که بنده در کتاب‌های «ماه رجب؛ ماه یگانگی با خدا» و «روزه‌؛ دریچه‌ای به عالم معنا» روایات مربوطه نسبت به اهمیت ماه رجب و روزه ‌داری را عرض کرده‌ام، می‌خواهم خدمت عزیزان رویکرد مورد نظر را متذکر شوم. عنایت داشته باشید که نفس ناطقه‌ی انسان دارای 3 بُعد می‌باشد؛ یکی «نفس» و دیگر «قلب» و سوم «روح». نفس آن وجهی از شخصیت انسان است که نظر به بدن و وجه خاکی آن دارد و «قلب» باطن نفس است و مقامش مقام کشف اجمالیِ انوار الهی است و موجب تحقق حالات معنوی انسان می‌شود. و «روح» مقامِ مشاهده‌ی اسماء و صفات الهی به شکل تفصیلی است. به همان شکلی که در دعای منسوب به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» دارید: «اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَالْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ». برای سیر از «نفس» به سوی «قلب» و رسیدن به حالِ معنوی باید با ریاضت‌های شرعی میل نفس را کنترل کرد زیرا حیات نفس به برآورده‌شدن امیال آن است و این مهم‌ترین نکته‌ای است که هرکس بخواهد به حالات معنوی دست پیدا کند باید متوجه آن باشد. و لذا هر اندازه در زیر سایه‌ی شریعت الهی از امیال نفس بکاهیم به همین اندازه بُعدِ قلبی ما ظهور خواهد کرد و قالبِ عبادات ما به حالت قلبی و معنوی سیر می‌کند. غفلت نکنید که مقام قلب هم‌اکنون در نزد همه‌ی ما هست و ما با زنده‌نگه‌داشتنِ هرچه بیشتر نفس، مقام قلب را در حجاب برده‌ایم و در ماه رجب می‌توانیم به جهت شرایط خاصی که خداوند فراهم نموده این معادله را برعکس کنیم و با دامن‌نزدنِ هرچه بیشتر به امیال نفس – مثل روزه‌داری – حیات نفس را ضعیف و حیات قلب را شدید کنیم تا با قلب خود بیشتر در صحنه باشیم و از احوالات معنوی بهره‌مند گردیم. و این اصلی‌ترین رویکردی است که باید در عموم شرایط عبادی به‌خصوص در ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان، مدّ نظر قرار دهیم. و علت این‌همه تأکید بر استغفار در این ماه به صورت‌های گوناگون به جهت آن است که آن سیرِ مذکور به بهترین شکل محقق شود. زیرا شما در استغفار از حضرت حق طلب می‌کنید که جذبه‌های امیال نفسانی را از معرض جان ما بپوشاند و رجوع به‌سوی خودش را در ما زنده نماید تا إن‌شاءاللّه با ماه رجب شخصیت خاصی نصیب‌مان گردد. فراموش نکنید که در قیامت بسیاری از این نسبت‌هایی که ما به‌وسیله‌ی آن‌ها برای خود شخصیت ساخته‌ایم از بین می‌رود. دیگر آن‌جا اسم‌ها و رسم‌ها و شهرت‌ها و... همه رفته اند. در چنین شرایطی شخصیت آن‌هایی که ماه رجب را با دقت بسیار پاس داشته‌اند به عنوان «رجبیون» در صحنه است و مَلکی از طرف خداوند در صحرای محشر ندا می‌دهد: «اَیْنَ الرَّجبیون». در این حال کسانی به پا می‌خیزند که دارای درخشش خاصی از ایمان و معنویت‌اند. حال باید به گفته‌ی عارف کامل و سالک إلی‌اللّه حضرت آیت‌اللّه حاج میرزاعلی‌آقای شیرازی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از خود بپرسیم وقتی که در آن صحنه می‌گویند: «اَیْنَ الرَّجبیون» چه کنیم که شرمسار نباشیم و در ماه رجب چیزی برای خود ذخیره کرده باشیم که در آن صحنه و در مقابل آن خطاب شرمنده نباشیم؟! البته عزیزان اعمال این ماه را که موجب پاس‌داشتِ این ماه و حفظ قلب از روزمرّگی ها می‌شود، در مفاتیح‌الجنان دنبال می‌فرمایند. موفق باشید
5433
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با عرض سلام.1.استاد من به هیچ وجه نمی توانم ارتباط همسرم را با زن دیگری(هرنوع ارتباط شرعی)قلبا و عقلا بپذیرم.فارق از دلایل عقلی ای که دارم،وجود و دلم نمی پذیرد و برایم قابل تحمل نیست یعنی محبت و علاقه ام ناخوداگاه قطع می شود و احساسی ایجاد می شود که شرحش سخت است.شما در این مورد قبلا مطلبی را در سوال 2561 فرموده بودید،با این حال می خواستم بدانم من به دلیل داشتن این احساس نسبت به شوهرم گناه کارم ؟مگر عشق یگانگی نمی آورد؟2.من از همسرم قبل و بعد از ازدوج خواسته ام که جز من با کس دیگری ارتباط نداشته باشد، با این تعهدی که به من داده اند آیا ارتباط با دیگری، از طرف ایشان خیانت محسوب می شود؟3.اینکه خدا اجازه داده مردان ازدواج مجدد داشته باشند، آیا خدا رضایت همسر اول برای این اقدام را مورد نظر و اهمیت قرار داده یا خیر؟چون در قانون این مسئله آمده است.ممنونم از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس یک احساس عالی نیست، چون همه‌ی افق زندگی خود را شوهر خود قرار داده‌اید و از این جهت جایگاه خود را در عالم درست تحلیل نمی‌کنید. در حالی‌که وسعت شما به وسعت اُنس با خدا است و در این راستا شوهرتان جایگاه خاص خود را دارد حال اگر بنا به ضرورت عقلی و شرعی لازم بود که سرپرستی یک خانم دیگر را به عهده بگیرد و آن خانم را تا مرز مادرشدن جلو ببرد، می‌توانید تحمل کنید و یک ذره هم از چشم‌تان نمی‌افتد بلکه احترام لازم را برای او قائل خواهید بود. مشکل آن است که هم برای مردان و هم برای زنان جایگاه همسر دوم مرد گم شده است. موفق باشید
4253
متن پرسش
باسلام منطورازآب مهریه حضرت زهراست یعنی جه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهریه‌ی آسمانی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» مربوط به مقام تکوینی آن حضرت است به این معنا که حقیقت آب که اسم علیم و لطیف است، با نظر مبارک حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌اللّه‌علیها» به افراد می‌رسد. همان‌طور که در یک روایت داریم که حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند: «خداوند بهشت و جهنم را مهریه‌ی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» قرار داد(بحارالأنوار، ج43، ص113) یعنی هرکس با موضع‌گیری که نسبت به حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌اللّه‌علیها» دارد بهشت و جهنم خود را تعیین می‌کند. وقتی آب مهریه‌ی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» باشد و خداوندمی فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَی‏» هرچیزی با آب زنده است، پس حیات یک مکتب به حضور روحانی و سیره‌ی آسمانی آن حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» خواهد بود. همین چیزی که شما امروز در مکتب زنده و زندگی‌بخش شیعه ملاحظه می‌کنید. موفق باشید
2950
متن پرسش
حضور محترم استاد طاهرزاده سلام علیکم بعد از آرزوی قبولی عزاداری‌ها و سلامتی آن جناب متن ارسالی آن استاد از بیانات شهید مطهری را با دقت مطالعه و استفاده فراوان بردم. اما به گمانم در بیان مطلب، از جانب بنده سوء تفاهمی رخ داده است. بنا به آموخته‌های خود از مکتب شما، می‌دانم که هنر اساسی یک مکتب نه به درست بودن ادعاهایش که به جامعیت آن است. و غرب نیز به دلیل اصالت به شهادت و نفی و غفلت از غیب و در حقیقت عدم جامعیت محکوم به شکست است. از طرف دیگر این نکته را از استاد یادگار دارم که انسان‌ها ابتدا یافتی از حقایق دارند و سپس در پی اقامه برهان و ادله برای تببین آن یافت برمی‌آیند. به گمانم وضعیت در ما نحن فیه هم موضوع از این قبیل است. تلقی حقیر این است که سیدنا الاستاد عمدتاً‌ نظر به وجه باطنی، درازمدت و فکری و فرهنگی حرکت امام صادق علیه ‌السلام دارند. و در مقابل سیدناالقائد، نظر به وجه سیاسی و کوتاه مدت و میان مدت نهضت جعفری. به زعم حقیر، همین تفاوت این یافت‌ها ست که موجب می‌شود، سیدناالاستاد به راحتی روایت حاجب ابن ربیع را در وصف رفتار امام صادق در حضور منصور را بپذیرند و در مقابل همین روایت بر سیدناالقائد آن قدر گران آید که در پی منابع نقل این روایت برآیند و با رجوع به منابع، مدعی فسق قطعی راوی – حاجب بن ربیع- شوند. حقیر تمام گلایه و عرضم در مدت این یک سال با استاد از جان عزیزتر از جانم این بوده است که اگر قرار ما از ابتدای مباحث این بودکه به حقایق عالم، به صورت جامع بنگریم، چرا در برخی موارد این جامعیت نگاه کما هو حقه لحاظ نشده؟ و گرنه کیست که بخواهد منکر ضرورت زمانه‌شناسی شود و کدام ساده‌اندیشی می‌تواند بعد از درک تاریخی بودن عقل و علم الاسماء تاریخی، منکر ضرورت زمانه شناسی شود؟! تمام عرض بنده این بوده و هست که معصومین در مقام ملکوت و غیب، باطن زمانه را درک کرده و فریب زمانه را نمی‌خورده‌اند اما در مرتبه ظاهر، حکم ظاهر را ادا می‌کرده‌اند و حتی برای مبارزه با ظلم بیعت می‌کرده اند و ابراز موافقت جدی.(مانند همین مطلبی که شهید مطهری در بیعت امام برای مبارزه ذکر می‌کنند) چرا که حکم هر مرتبه در همان مرتبه معتبر است. و همین اصل کلیدی است که امیرالمؤمنین را ملزم می‌کند که افسار شتر خلافت را به دست بگیرد وگرنه خود می‌دانستند که دیگر روح زمانه، روح و عهد محمدی نیست. اما این دانش به باطن زمانه، مانع از عمل به تکلیف مرتبه ظاهر نیست. تمام عرض این بود که همه ابعاد سیره اهل البیت را با همان ضریبی که دارد را مد نظر قرار دهیم. اگر خواننده‌ای صرفاً‌ از دریچه مکتوبات و بیانات استاد به سیره اهل البیت علیهم السلام، بنگرد خواه ناخواه و دیر یا زود به این باور می‌رسد که گویا کانه حضرت صادق علیه السلام به تمامه مبارزه و کار سیاسی و کوتاه مدت و میان مدت را رها کرده و به دلیل زمانه‌شناسی، تنها به فردای تاریخ و پس فردای آن نظر داشته اند. حال آن که قصد بنده در تمسک به بیانات سیندالقائد، متذکر شدن این معنا بود که اهل البیت علیهم السلام برای امروز خود نیز دست به کار عملیاتی می‌زده‌اند. که ظاهراً این تفسیر با نظر استاد نیز مخالفتی ندارد. اما نکته مهم این است که ما با استاد و در مقام ثبوت تفکرشان مواجه نیستیم. ما با مقام اثبات و کتب استاد مواجهیم و در فهم کلام استاد ظهور عرفی از کلام منعکس شده ایشان در کتب معتبر است. ظهور عرفی کلام سیدناالاستاد، غفلت از جنبه‌های کوتاه مدت و سیاسی نهضت اهل البیت به پای توجه به ابعاد درازمدت و تاریخی و فرهنگی است. هر چند ممکن است که استظهار حقیر از متون تألیفی نیز، مخدوش باشد. اما در این موارد راه قضاوت رجوع به مخاطب و سنجیدن بازخوردهای کتب است. دعای گوی استاد عزیز هستم و من الله التوفیق الاحقر دهقانی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید هنر بنده باید در گفتار و نوشتار طوری باشد که اگر نظر عزیزان را به وقت‌شناسی امام صادق«علیه‌السلام» می‌اندازم طوری تلقی نشود که حضرت صادق«علیه‌السلام» ساکت و ساکن می‌نشستند تا وقت عمل فراهم شود در حالی‌که یک انسانِ منتظر بدون‌ آن‌که رنگ زمانه را به خود بگیرد سعی می‌کند به صورت نیم‌خیز زمان و زمین را آماده‌ی رسیدنِ وقت عمل نماید، همان چیزی که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در زمان معاویه«لعنة‌الله‌علیه» انجام دادند و همین موجب شد که با مرگ معاویه نتیجه‌ی آمادگی خود را به‌دست آورند و به عالی‌ترین نتیجه‌ی ممکن برسند. موفق باشید
190

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام یک سوال داشتم که تا به حال جواب روشن و قانع کننده ا ی برایش نیافتم ممنون می شوم که به سوالم جواب بدهید: قابل عرض این که با قبول پیشفرض "وحدت شخصیه ی وجود" این شبهه مطرح میشود با توجه به این که عین ثابته انسان صورت وجودی او در علم نامحدود خداوند قبل از ایجاد است و وجود انسان بعد از ایجاد نیز همان تجلی عین وجود در عین ثابته ی انسانی است از طرفی بنیان بحث اختیار این است که انسان اراده دارد و می تواند اراده ایجاد کند و انتخاب مختارانه کند ولی این بنیان سخت متزلزل می نماید چرا که اراده نیز وجود است و همان تجلی عین وجود در قالب اراده است و بالاتر" هویت انسانی" نیز تجلی عین وجود در عین ثابته انسانی است و این مطلبی فرای هویت تعلقی ملاصدراست پس اراده هم از عین وجود نشات میگیرد نه از انسان چرا که انسان مستقل حتی به نوع هویت تعلقی توهمی بیش نیست! وانگهی خطاب با کیست و مخاطب کدام است؟ که پاداش می دهد . به که پاداش می دهد اصلا که در میان است؟ خواستم شما را به فضای فکری شبهه ام که در معنی "اختیار انسان" بود منتقل کنم،ممنون می شوم که در فضای فکری وحدت شخصی وجود به من پاسخ بگویید و مرا به جهان بینی "تشکیک وجود" و با نظام "علی معلولی" ابن سینایی و یا مباحث "کلامی و اخلاقی و فقهی" حواله نکنید. با تشکر فراوان که در جهت اصلاح افکار قدم برمیدارید
متن پاسخ
سلام علیکم : باسمه تعالی خدا را شکر می‌کنم از توجه جنابعالی به موضوعی این‌چنین دقیق. همان‌طور که متوجه‌اید «عین ثابته‌»ی هر چیز، از جمله عین ثابته‌ی انسان به تعبیر شیخ اکبر محی‌الدین: «مَا شَمَّتْ رائِحَةُ الْوُجود» هیچ بویی از وجود به معنی مخلوقیت نبرده و سراسر حقیقتی است در علم خدا، پس موضوع هویت تعلقی در آن موطن برای عین ثابته‌ی انسان منتفی است، بلکه علم فعلی خدا -و نه علم انفعالی – نظر به جنبه‌ی امکانی این موجود در علم خود دارد و می‌یابد که آن اقتضای ظهور دارد و طلب ظهور می‌کند و لذا خدای «سمیعٌ خبیر» که آگاهی از نحوه‌های وجودی چنین معلومی در علم خود دارد، و سمیع است و طلب ظهور چنین معلومی را بی‌جواب نمی‌گذارد، همان‌طور که آن معلوم در نزد خدا اقتضای وجودی دارد ، خدا اراده می‌کند آن را در موطنی که موطن نمایش آینه‌ی علم خدا است، ظاهر کند که گفت: نظری کرد ببیند به جهان قامت خویش خیمه در مزرعه‌ی آب و گل آدم زد حال خداوند در علم خود وقتی نظر به جنبه‌ی امکانی معلومی به نام انسان کرد، همان‌طور که جنبه‌ی امکانی آن بود، آن را خلق فرمود و آن انسانی است با تمام اقتضائات انسانی. یعنی جنبه‌ی عین ثابته‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» طلب ظهور کرد با تمام جنبه‌هایش، که از جمله‌ی آن جنبه‌ها اختیار او و انتخاب چیزهایی بود که او می‌خواهد انتخاب کند. پس خداوند خودِ او را به خودش داد و لذا اگر خوب انتخاب کند، خودش انتخاب کرده و به نتیجه‌ی انتخابش می‌رسد و اگر خداوند صدام را به خودش داد با همه‌ی اقتضائات صدامی‌اش، خودش صدام‌بودن را انتخاب کرده و لذا خودش را باید ملامت کند نه این‌که بگوید چرا خداوند مرا خلق کرد تا صدام شوم، بلکه خداوند می‌فرماید من خودت را به خودت دادم و باید خودت را ملامت کنی زیرا که او «سمیعٌ خبیر» است. کمی مفصل‌تر از آن را در یک نوار صحبت کرده‌ام از عزیزان گروه فرهنگی المیزان بخواهید تا در اختیارتان قرار دهند. موفق باشید
13490
متن پرسش
سلام استاد: 1. در مباحث شما به این نکته پی بردیم که اهل بیت (ع) به صورت بالفعل همه ی اسما الهی را دارا هستند. اگر مثل همه انسان های دیگر اسماء الهی را بصورت بالقوه داشتند، عصمت آنها زیر سوال می رفت. برای همین به محض تولد، همه ی مقامات را بصورت بالفعل داشتند. سوال من این است که با اینکه پیامبر (ص) بصورت بالفعل دارای مقامات و اسماء الهی بود چرا بعد از 40 سال عبادت معراج برایشان پیش آمد؟ این قسمت از مباحث صوتی کربلا از شماست جدا کردم: «در روایت داریم که پیامبر (ص) فرمود: «أول ما خلق الله نوری» اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور محمدی بود. پس این محمد (ص) به عنوان فرزند عبدالله کیه؟ این محمد فرزند عبدلله اینقدر روحش را وسعت داده که به مقام تجلی اون حقیقت محمدی رسیده است. وقتی پیامبر بعد از 40 روز خلوت نشینی و اعتکاف، به معراج رفتند، اونجا سُلب پیامبر (ص) را شایسته دیدند که حقیقت فاطمه (س) که «منصوره» نام داشت را در سُلب پیامبر بگذارند. حضرت فاطمه زهرا (س) ظهور آن حقیقت است.» استاد سوال من این است که اگر پیامبر (ص) بصورت بالفعل، روحشان وسعت داشته است پس چرا در این فایل صوتی گفتید که پیامبر روحش را آنقدر وسعت داد که مظهر آن حقیقت شد؟ آیا این امکان هست که بگوییم چون خداوند علم داشت به اینکه پیامبر روزی با عبادت و بندگی به این مقام می رسد، آن مقام را از قبل به ایشان داده بود؟ در این صورت بالفعل بودن اسماء الهی در ایشان چه می شود؟ 2. در جزوه «نگرشی به کربلا با چشم عقل و عاطفه» در صفحه 27 در مورد سوال حضرت سجاد (ع) در مورد نشسته نماز شب خواندن از حضرت زینب (س)، تاریخ چیزی در مورد جواب حضرت زینب (س) ثبت نکرده است. ولی در جزوه «کربلا سریان عشق الهی» در صفحه 23 آورده اید که حضرت زینب (س) پاسخ می دهد که چون سه شب است بسیار گرسنه بوده و ضعف و سستی مرا فرا گرفته است. می شود در این مورد توضیحی بدهید؟ 3. به غیر از کتاب «فروغ شهادت» از مرحوم سعادت پرور و «جلوه های عرفانی در نهضت عاشورا» از محمد امین ارزگانی، کتاب دیگری سراغ دارید که از لحاظ عرفانی به کربلا پرداخته باشد؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که ما انسان‌ها دارای دو بُعد جسم و نفس ناطقه هستیم که تلاش می‌کنیم در این دنیا با به‌کاربردن جسم خود نفس ناطقه‌ی خود را به فعلیت لازم برسانیم. ولی پیامبر و امامان«علیهم‌السلام» دارای سه بُعد جسم و نفس ناطقه و نور عظمت هستند. در بُعد جسمانی مثل ما غذا می‌خورند و می‌خوابند و بیدار می‌شوند و در بعد نفس ناطقه، عبادت می‌کنند و اشک و ناله دارند تا خود را همچنان با حقیقت نوری‌شان متحد نگه دارند. و در این رابطه هست که حضرت که باید با جسم خود با همسرشان همبستر شوند و از طریق نفس ناطقه‌شان امورات تولد فرزند را شکل دهند، در خلوت‌نشینیِ خاصی قرار می‌گیرند تا با اتحاد کامل با نور عظمت، تولد زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» محقق شود 2- علت نشسته نمازخواندن حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» در پشت دروازه‌ی شام، همان‌طور که خودتان متوجه‌اید، صراحتاً معلوم نیست. باید به ظواهر موضوع حکم کرد. حتی بعضی گفته‌اند بار سنگین رساندن پیام کربلا برای حضرت آن‌چنان سنگین بود 3- کتاب «گنجینة الأسرار» عمان سامانی نکات عرفانی ظریفی در مورد کربلا دارد. کتاب «عنصر شجاعت» آیت اللّه کمره‌ای نیز به ظرایف خوبی اشاره کرده است. موفق باشید

12957
متن پرسش
باسمه تعالی استاد عزیز لطف می کنید بفرمایید آیا عقیده به مسئله ی طلبیدن امام معصوم (ع) برای زیارت درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از هر جهت همین‌طور است. فدایشان شوم! این‌ها خانواده‌ی کرم‌اند. ما اگر از آن‌ها بخواهیم که با زیارتشان راهِ اُنس با حقیقت را برایتان آسان‌تر کنند، آن‌ها نه‌تنها بخل نمی‌ورزند، بلکه طالب این آمادگی از طرف ما هستند. موفق باشید

11030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده: بنده مدتی است دچار وسواس عملی شده ام و جدیدا حس می کنم به وسواس فکری هم رسیده. من قبلا خیلی اهل فکر کردن و تجزیه تحلیل بودم ولی حالا احساس می کنم مثل سوفسطایی ها هر تفکر حتی منطقی را رد می کنم و می گویم از کجا معلوم درست باشه. خودم از این حالت خودم می ترسم. چکار باید بکنم که اهل انکار تفکر نباشم و از وسواس فکری و عملی نجات یابم؟ 2. از شما می خواهم ریشه وسواس را در نوع طرز فکر انسان بگویید (از آنجایی که حرف هر کسی را قبول ندارم اگر مرا حواله به جایی می کنید جایی باشد که مورد تاییدتان باشد)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب‌های «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» و «ادب خیال و عقل و قلب» داشته‌ام که ان‌شاءالله می‌تواند مفید باشد. موفق باشید
8775
متن پرسش
سلام علیکم: در سیر مطالعاتی شما کتابی با این موضوع که در خصوص شرایط و علائم قبل و بعد از ظهور، مطالبی گفته باشید، کدام است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید کتاب «جایگاه و معنی واسطه‌ی فیض» مفید باشد. در مورد علائم قبل از ظهور کتاب عالمانه‌ی جناب آقای مصطفی صادقی تحت عنوان «تحلیل تاریخی و نشانه‌های ظهور» خوب است. موفق باشید
7287
متن پرسش
سلام علیکم . در شرح برهان صدیقین فرمودید که اراده ی ما یاباید عین اراده باشد یا به عین اراده ختم شود .چون عین اراده نیست پس به عین اراده ختم میشود . استاد از درون این مطلب جبر بیرون نمی آید ؟ یعنی افعال شر ما و اراده های رذیله ی ما هم خواست خداست که انجام میدهیم . درضمن فایل جزوه ی جبر و اختیار را وقتی دانلود میکنی فایل جزوه ی شهید مطهری دانلود میشود دوستان محترم سایت لب المیزان فایل را اشتباه آپلود کرده اند اگر توانستید بهشان یادآوری کنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث برهان صدیقین بحث اراده نمی‌شود چون اراده مربوط به وجه امکانی ما است و اراده به این معنا که در بین دو موضوع بخواهیم یکی را ترجیح دهیم برای خدا معنا نمی‌دهد. جزوه‌ی «جبر و اختیار» در نیمه‌ی دوم کتاب «انسان» هست فعلاً به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید
6688
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی با عنایات حضرت حق بنده ی حقیر مشغول یاد گرفتن کتاب عین نضاخ آیت الله جوادی پیش یکی از شاگردان جنابعالی هستم و به طور تخصصی مباحث عرفان نظری را بحث می کنیم. گهگاهی هم به کتاب های ابن عربی و شرح قیصری بر آن و شروح دیگر رجوع می کنیم( این مطالب را برای این خاطر عرض می کنم که متناسب با فضای این کتاب ها جواب حقیر را بدهید) 1- آیا شهود یک اسم به تنهایی قبل از ظهور خلقی آن یعنی در ذات الهی امکان دارد؟ شهود این اسم در عالم خارج و ظهور خلقی آن به چه شکلی است ؟ آیا هر اسمی در خارج مظهر خاصی دارد؟ اگر عارفی مشاهده کرد در هر مرتبه ( هم ذات الهی هم عالم خارج)چه چیزی را میبیند؟ 2- اصل سوالم اینجا است که آیا "صفت "نیز به تنهایی قابل شهود است ؟ چه در ذات الهی و چه در عالم خارج؟ بنده در یکی از شروح بر فصوص دیدم که نوشته بود عارف می تواند یک صفت را شهود کند منظور چیست؟ اگر ذات الهی با اتصاف به صفتی اسم می شود پس چگونه صفت می تواند حقیقت خارجی داشته باشد و به طور مستقل شهود شود؟ آیا اسم هم حقیقت متعین خارجی دارد؟ اگر میشود بعضی از منابع جواب هایتان را هم بگویید تا من نیز به آنها رجوعی داشته باشم اگر منبعی نیز هست که می توانم در این مورد به آن رجوع کنم لطفا بفرمایید. خیلی ممنون یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته من کتاب «نضاخ» را نمی‌شناسم 1- هر اسمی از طریق مظاهر ،خود را می‌نمایاند وگرنه آن اسم در صقع ربوبی می ماند. به همان معنا که خداوند اسماء خود را بر اساس طلب عین ثابته‌ی مخلوق ظهور می‌دهد حال اگر طلب عین ثابته‌ی مخلوق نبود ظهور اسم معنا نمی‌داد. عارف با نظر به مظاهر اسماء الهی منتقل به حقیقت آن اسم می‌شود و حق را با نور آن اسم می‌نگرد 2- صفت چیزی نیست جز خصوصیات اسم و اگر هم کسی می‌فرماید عارف صفت را شهود می‌کند به اعتبار ظهور اسمی است که دارای صفت خاص است. این مطالب را باید در کتاب‌های محی‌الدین و قونوی دنبال کنید. کتاب‌های استاد یزدان‌پناه جمع‌ بندی‌های خوبی در این مورد دارد. موفق باشید
6502
متن پرسش
سلام جناب استاد وقتی در شب نماز شب می خونم در طول روز بیشتر از یاد خدا غافل هستم یک دستور عنایت کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما کار خودتان را بکنید و نگذارید شیطان این نکته را که می‌گویید، به قلب شما القاء کند. شب شرایط انس با حضرت حق بیشتر است و در نتیجه روز القائات شیطان را بیشتر احساس می‌کنید. موفق باشید
2998
متن پرسش
باسلام وآرزوی قبولی عزاداری « لطف بفرمائید آدرس حدیثی را که دارد هنگام سلام به امام زمان (عج)دست راست را روی سر بگذارید برایم بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دیده‌ام آن است که در محضر حضرت رضا«علیه‌السلام» سخن از حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به میان آمد و حضرت رضا«علیه‌السلام» بلند شدند و دست مبارک خود را بر سر گذاشتند به عنوان احترام به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که در عرب به این صورت بوده. ولی این‌که در هنگام سلام به حضرت دست بر سر می‌گذارند چیز جدیدی است. حدیث را در کتاب القطره ج 2 ص 773 می‌توانید بیابید. موفق باشید
1651

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنام خدا سلام خداقوت ببخشید که سوالها زیاد وپراکنده است! 1.آیا فلسفه مشکل ما رادر تولید علوم دینی حل میکند؟چگونه؟ 2.نظر شما در مورد آقای دکترحسن عباسی چیست؟ 3/نظر شما در مورد نظرات آقای عباسی درباره فلسفه چیست؟ ایشان میگویند فلسفه مارابجایی نمیرسانند ومشکل بشرراحل نمکنند و فلسفه مادیگراست وفلسفه اسلامی یک التقاط است ومانمیتوان تقوا را در فلسفه پبدا کرد! واصلا داروینیسم از دل فلسفه آمده! ومیگوید ما درقرآن حکمت داریم! .حتی درمورد امام ره که گفته الملاصدراو... توضیح میدهند ومیگویند اشام این نظر رادرسالهای ابتدایی داده اند وبعدها درسرالصلاه ونامه های ایشان به فرزندشان از حکمت حضور(بجای فلسفه وجود!!!) صحبت میکنند!! وخیلی چیزهای دیگر.... درضمن بگویم که نظارت منتقدانه ایشان به فلسفه با بقیه فرق میکند! اناراهم بگویم که اگر صحبتهایشان را گوش نکردید بهتر است گوش کنید تا بهتر وکاملتر متوجه بشوید) در ضمن انتقادی هم که بعضی ازفیلسوفان مبکند این که تااز فلسفه انتقاد میشود گویی به قرآن حتی فراتراز قران، انتقاد میشود که چنان آماج حمله وتهمت و... میشوی که اگر جایی به قرآن انتقاد شود چنان موضعی نمیگیرند1 4. بنده دانشچوی ترم آخر هستم وانشاالله میخواهم به حوزه بروم ،نظر شما در مورد حوزه مشکات چیست؟( که سطح 2،یاپایه9را در6سال تمام میکنند ودوره فشرده ای برای یادگیری دروس میگذارند،)این مطلب لطمه ای به عالم طلبگی نمیگذارد؟حوزه معصومیه چطور؟ معایب ومحاسن اینها چور هست؟ 5. علاقه ونیاز شدیدی در زمینه روش تربیت دینی وتولید علوم دینی دارم بنظر شما چیکار کنم؟ 6. نظر شما درمورد روش تبلیغی مسائل دینی وتاثیر گذاری وسازندگی در بینش ورفتار دیگران چگونه باید باشد؟قرآن وروایات چگونه بوده؟ 6.یاگر بخواهیم ک ورزش مفید را درقالب یک فیلم مستند تبلیغ کنیم آیا حق داریم برای جذب جوانها فقط بگوییم این ورزش شما را قوی میکند(که البته میکند) و...بعد که جذب شدروی ابعاد دیگر که هدف اصلی بوده روی او کارکرد(مثل اینکه هدف وسیله راتوجیح کند،نیست).این درحالیست که هدف متعالی این ورزش تقویت روح وسپس جسم میباشد(نظرشما چیست) خداوند متعال خیرتان دهدباسپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: وقتی بعد از انقلاب آقای حسنین هیکل خبرنگار مشهور مصری از امام می‌پرسد: چه اندیشه‌ها و اندیشمندانی بر شما تأثیرگذار بوده‌اند؟ می‌فرمایند: «در فلسفه: ملاصدرا، از کتبِ اخبار: کافی، از فقه: جواهر»(صحیفه‌ی امام، ج 5، ص 271) پس نظر امام به ملاصدرا مربوط به آن اوایل نبوده. از طرفی مگر مکتب ملاصدرا و اصالت وجود و تشکیک وجود، جز نظر به حضور نور وجود و کمال مطلق است؟ به نظرم جناب آقای دکتر عباسی در عین دلسوزی و تیزهوشی آن‌طور که باید اندیشه‌ی صدرایی را در منظر امام و رهبری نمی‌شناسند. مقام معظم رهبری در مورد ملاصدرا می‌فرمایند: مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگى خود او، مجموعه‏ى در هم تنیده و به وحدت رسیده‏ى چند عنصر گرانبها است. در فلسفه‏ى او از فاخرترین عناصر معرفت یعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانى، و ذوق و مکاشفه‏ى عرفانى، و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته، .. مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون همه فلسفه‏ها در محدوده‏ى ملیت و جغرافیا نمى‏گنجد و متعلق به همه‏ى انسان‌ها و جامعه‏ها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوان‌بندى متقن عقلایى براى فهم و تفسیر هستى نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنى بدون چنین پایه‏ى مستحکم و قابل قبولى نمى‏تواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه‏ى روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد . و چنین است که به گمان ما فلسفه‏ى اسلامى بویژه در اسلوب و محتواى حکمت صدرایى ، جاى خالى خویش را در اندیشه‏ى انسان این روزگار مى‏جوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت. ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهى وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدى چون امام خمینى که یگانه‏ى دین و فلسفه و سیاست و خود یکى از صاحب‌نظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه‏ى درسى و تحقیقى پربرکت حکیم علامه‏ى طباطبایى که استاد یگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه‏ى قم به شمار مى‏رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره‏هاى آنان، بى‏شک دوره‏ى با برکتى براى فلسفه‌ی الهى است2- حوزه‌ی مشکات را نمی‌شناسم ولی معصومیه خوب است 3- در مورد تربیت دینی به جواب شماره‌ی 1650 رجوع فرمایید. در مورد روش تبلیغ دین به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» رجوع فرمایید. در مورد ورزش همین‌طور که می‌فرمایید خوب است موضوع قوی‌شدن بدن را به عنوان مقدمه مطرح کنید ولی در انتها آن‌ها را متوجه تقویت روح جهت حاکمیت بر بدن و دفع خطورات بگردانید. موفق باشید
1086

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم این مطالب را بعد از خواندن چند صفح از جزوه ضرورت مطالعه می نویسم.پسری هستم 25 ساله ،فعلا دانشجو،یکی از گناهانی که من به آن مبتلا هستم این است که بعضی مواقع دروغ می گویم و این هم به خاطر این است که در بعضی از محافل دوستانه نمی خواهم از دوستانم کم بیارم.به همین خاطر دروغ می گویم،تا چند وقت پیش که ناچار شدم به استاد دانشگاهم دروغ بگویم و بعد که متوجه شده بود به من گفت تو تیپ شخصیتید ضعیف،و باید قبول کنی که تو همین هستی و کتاب راهی بسوی کامیابی را به من معرفی کرد نوشته آنتونی رابینزرا به من پیشنهاد کرد برای خوندن. انصافا هر چه تلاش کردم با این کتاب ارتباط برقرار کنم نتوانستم.حالا می خواهم شما من را راهنمایی کنید و بفرمایید با توجه به این مشکل که من گفتم آیا این مشکل با مطالعه رفع می شود یا خیر. و سوال دیگر من هم این است که انشا الله بهمن امسال امتحان ارشد بدهم از شما می خواهم من را راهنمایی کنید که چطوری به این رنگ خدایی بدهم و نیت من هم برای خدا باشد در واقع برای خدا باشد چون حقیقت این است که من تا حدودی برای کلاس اجتماعی اش می خواستم امتحان بدهم. و ارائه راه کاری برای خوب مطالعه کردن و موثر شدن مطالعه هیم درواقع یک برنامه عملی برای مطالعه به من بدهید ودر مورد آن مشکل اولم می فرماییدهمان کتاب را بخوانم یا شما مطلب و کتاب دیگری را پیشنهاد می کنید. از لطف شما متشکرم
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر انسان بتواند با خدا ارتباط برقرار کند آنچنان احساس بزرگی و غنا می‌کند که هرگز مایل نیست با دروغ‌گفتن بزرگی کاذب برای خود ایجاد کند، پیشنهاد بنده جهت سیر مطالعاتی همان است که در سایت هست. در مورد امتحان کارشناسی ارشد اساس را بر این بگذارید که خود را آماده‌ی خدمت می‌کنید که اگر نظام اسلامی در آن امر به شما نیاز داشت مثل یک سرباز آماده به خدمت آماده‌ی انجام وظیفه‌اید و در ضمن جهت امرار معاش شرایط بهتری برایتان باشد. موفق باشید
نمایش چاپی