بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6688
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی با عنایات حضرت حق بنده ی حقیر مشغول یاد گرفتن کتاب عین نضاخ آیت الله جوادی پیش یکی از شاگردان جنابعالی هستم و به طور تخصصی مباحث عرفان نظری را بحث می کنیم. گهگاهی هم به کتاب های ابن عربی و شرح قیصری بر آن و شروح دیگر رجوع می کنیم( این مطالب را برای این خاطر عرض می کنم که متناسب با فضای این کتاب ها جواب حقیر را بدهید) 1- آیا شهود یک اسم به تنهایی قبل از ظهور خلقی آن یعنی در ذات الهی امکان دارد؟ شهود این اسم در عالم خارج و ظهور خلقی آن به چه شکلی است ؟ آیا هر اسمی در خارج مظهر خاصی دارد؟ اگر عارفی مشاهده کرد در هر مرتبه ( هم ذات الهی هم عالم خارج)چه چیزی را میبیند؟ 2- اصل سوالم اینجا است که آیا "صفت "نیز به تنهایی قابل شهود است ؟ چه در ذات الهی و چه در عالم خارج؟ بنده در یکی از شروح بر فصوص دیدم که نوشته بود عارف می تواند یک صفت را شهود کند منظور چیست؟ اگر ذات الهی با اتصاف به صفتی اسم می شود پس چگونه صفت می تواند حقیقت خارجی داشته باشد و به طور مستقل شهود شود؟ آیا اسم هم حقیقت متعین خارجی دارد؟ اگر میشود بعضی از منابع جواب هایتان را هم بگویید تا من نیز به آنها رجوعی داشته باشم اگر منبعی نیز هست که می توانم در این مورد به آن رجوع کنم لطفا بفرمایید. خیلی ممنون یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته من کتاب «نضاخ» را نمی‌شناسم 1- هر اسمی از طریق مظاهر ،خود را می‌نمایاند وگرنه آن اسم در صقع ربوبی می ماند. به همان معنا که خداوند اسماء خود را بر اساس طلب عین ثابته‌ی مخلوق ظهور می‌دهد حال اگر طلب عین ثابته‌ی مخلوق نبود ظهور اسم معنا نمی‌داد. عارف با نظر به مظاهر اسماء الهی منتقل به حقیقت آن اسم می‌شود و حق را با نور آن اسم می‌نگرد 2- صفت چیزی نیست جز خصوصیات اسم و اگر هم کسی می‌فرماید عارف صفت را شهود می‌کند به اعتبار ظهور اسمی است که دارای صفت خاص است. این مطالب را باید در کتاب‌های محی‌الدین و قونوی دنبال کنید. کتاب‌های استاد یزدان‌پناه جمع‌ بندی‌های خوبی در این مورد دارد. موفق باشید
5087
متن پرسش
باسلام خدمت استاد 1- استاد شما آیا این دیدگاه فلسفه تاریخی رامی پذیرید که آینده تاریخ ما روبه حق می باشد وبه نوعی تکاملی است؟درصورت خیر نگاه شما به فلسفه تاریخ و روند حرکت جامعه وتاریخ چگونه است؟ودر صورت بله چه برهانی برآن دارید و آیا این می تواند به یک نظریه تبدیل شودبا توجه به دیدگاه متفاوت سایر بزرگان مانند آیت الله مصباح علامه جعفری و... یا درحد یک فرضیه می باشد و قابل تردید؟ 2- آیا شما جامعه شناسی وفلسفه غرب خواند را با همین فضای غربی برای جوانان جایز می دانید تا به همه چیز نگاه ایدوئولوژیک نداشته باشند و بتوانند بانگاهی باز وپدیدارشناسانه مسائل راتحلیل کنند؟ 3- استاد در تحول اندیشه ای - فرهنگی که به دنبال ان هستیم اندیشه های علامه جعفری را درچه جایی می دانید و به نظرشما به چه علتی اندیشه های علامه جعفری مانند شهید مطهری و ایت الله مصباح ایت الله جوادی و... مطرح نیست آیا مشکل علمی داشتند یا...(تقاضا می کنم درپاسخ در رابطه باشخصیت علامه جواب مرقوم نفرمایید من به دنبال دیدگاههای علمی ایشان و این سکوت درقبال اندیشه ایشان هستم) 4- استاد شما وضعیت جامعه مارا درکدام پارادایم سنت، مدرنیته یا پست مدرن ارزیابی می کنید وبه چه دلیل؟ با آرزوی قبولی طاعات
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما رویهمرفته معتقد به حرکت خطی تاریخ هستیم به این معنا که تاریخ به سوی حاکمیت حق و ظهور نهایی آن در جمال انسان کامل یعنی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به شکوفایی اصلی خود می‌رسد ولی این بدین معنا نیست که حق در مسیر تاریخ گاهی به خفا نرفته و نمی‌رود ولی دلایل عقلی و نقلی حکایت از آن دارد که مسیر تاریخ به صورت خطی به ظهور حق منجر می‌شود. دلایل عقلی آن را در کتاب «آخرالزمان؛ ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» عرض کرده‌ام و دلایل نقلی آن را در کتاب «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی». 2- این درست است . باید با نگاهی صحیح جایگاه هر حادثه‌ای را در مسیر تاریخی که در پیش است تعیین کرد 3- به نظرم افق نگاه علامه جعفری«رحمت‌الله‌علیه» به نحوی خاص حضوری است و آن نگاه انسان‌هایی را دعوت به خود می‌کند که تا حدّی از نگاه انتزاعی آزاد باشند. مسلّماً در آینده با خلاء‌هایی روبه‌رو می‌شویم که علامه جعفری می‌توانند آن خلاء‌ها را پُر کنند 4- فکر نمی‌کنم این تقسیم‌بندها بتوانند روح کلی جامعه‌ی ما را که تاریخ جدیدی را در افق خود اراده کرده است، تعریف کند، حتی سنت چیز دیگری است. بنده فکر می‌کنم در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روشن شده است که در کجای تاریخ هستیم و به کجا می‌رویم. موفق باشید
4168

حضرات خمسبازدید:

متن پرسش
سلام به استاد عزیز. چگونه می توان با استفاده از برهان صدیقین و نتیجه ی آن یعنی هویت تعلقی، مراتب عالم را به عنوان حضرات خمس تبیین کرد. و عرفا و فلاسفه این مراتب را از کجا اخذ کرده اند. آیا متاثر از عقول در فلسفه ی ارسطوست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرات خمس ربطی به تشکیک وجود ندارد همچنان که ربطی به عقولی که در فلسفه مطرح است ندارد، بحث بسیار دقیقی است که باید در جای خودش بحث شود. اگر نگاهی به جزوه‌ی «عرفان نظری» بیندازید شاید باب بحث در این مورد برایتان باز شود. موفق باشید
2434

نقش استادبازدید:

متن پرسش
سلام ، خسته نباشید استاد فرموده بودید استاد فقط میتواند جایگاه ها را به شاگرد بیاموزد و نمیخواهد چیزی یاد او بدهد! (شرح دستورالعمل آیت الله بهجت) میخواستم هدف شما را از بررسی موضوعات مختلف دینی و شئائر اسلامی بدانم . آیا تنها برای کشف و بیان جایگاه هر کدام، در هدف حیات (قرب و رضوان الهی و بندگی) است. یعنی به تبیین مثلاً فلسفه پرداخته اید تا جایگاه و روش استفاده از فلسفه را در قرب الهی (و در ذیل آن اصلاح جامعه و آمادگی برای ظهور) به ما گوشزد کنید ؟ و اینکه به طور کلی دانستن جایگاه ها چه اهمیتی برای ما در برخورد با علوم (مثل فلسفه،اخلاق،عقاید،احکام و فروع دین مثل نماز و روزه و ...) یا موضوعات دیگر (مثل غرب شناسی و ...) دارد ؟ مثلا آیا شما امامت ، را شرح داده اید تا جایگاه و روش استفاده از امام را در قرب الهی بفهمیم ؟ همین طور به آداب الصلاه و جنود عقل و جهل و شرح جامعه کبیره ، برای شناخت جایگاه نماز ، أحادیث و أدعیه پرداختید؟ یعنی ما در کلام شما تنها باید به دنبال فهم این جایگاه ها باشیم؟ و در یک کلام «جایگاهِ شناختِ جایگاه ها» را بیابیم و طبق آن جایگاه، هر یک از آن موارد را ادامه دهیم و عملی کنیم؟ متشکرم استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دین اسلام یک دین کامل است و نقصی ندارد تا کسی بخواهد چیزی به آن اضافه کند، مثلا آنچه ما در نماز نیاز داریم بهترانجام‌دادن نماز است در داشتن حضور قلب بیشتر و سایر دستورات دین به همین شکل است، حتی غرب‌شناسی بحث می‌شود تا اهمیت ولایت فقیه روشن شود. موفق باشید
2270
متن پرسش

بسمه تعالی . . . سلام علیکم استاد عزیز. . . بنده همون جوانم که تغییرم دادید(سوال 22 35)،استاد همه اون زمان، تغییر منو محال و معجزه دونستن ما قدر ندونستیم،الحمد لله جواب اون سوالم که فرمودید شب قدر 23 به ما رسید و برای ما ساخت و تکمیل شدیم و انشاالله منتظریم ببینیم عید فطر چی قراره بدن. . . ولی استاد یه چی هست اونکه یه غمی اومده تو دلمون از بقیه ماه رمضان که داره تموم میشه نمیدونیم بعدش چیکار کنیم،یعنی میمونه نمیمونه راستش این دعای 45 رو که فرازاش رو میخونیدیم دیدیم راسته والا. . . خلاصه استاد یه چیزی بگید ببینیم با این غم باید چه کنیم؟چه کنیم که بعدش بتونیم شکمو دست بگیریم،زبونو کنترل کنیم،تحملو زیاد کنیم و . . . از بقیه برکات ماه برامون دائمی بشه؟اگر منبع مطالعاتی هست بفرمایید؟(استاد وقتی جوابمون رو میدید این دلمون با بعضی حرفاتون صفا میشه،وقتی رو جوابتون فکر میکنیم میبینیم انگار این جواب قبلش تو دلمون بود اما توجه نداشتیم. . . استاد وقتی جامعه رو گرفتن ازمون به شدت ناراحت شدیم و با خدا درگیر شدیم،آقا رو تحدید کردیم که دیگه جامعه نخونیم خب استاد سخته بخدا بگیرن،به درو دیوار میزنید تا بخونید اما نمیشه،البته نه اینکه ایشون محتاجن،خواستیم ارواح عممون این بحر رحمت دل آقا رو به جوشش در بیاریم تا اینکه شب قدر که سخنرانی 40 حب اهل البیت رو گوش دادیم رسیدیم به اینکه و " بالمومنین رعوف رحیم" آره میدونستیم،اما اون شب با اون جواب شما و اون بخش از ابوحمزه که فرمودید و یه فراز از ابوحمزه انتخاب کردیم که در این فراز از قضا همون حرف شما بود. . . دیگه آخر شبمون ساخته شد و شرمندگی گرفت تمام وجودمون رو و سوختیم از بی غیرتی. . .خدا کنه انشاالله خداوند به حقیقت صاحب الامر علیه السلام برای تمام مسلمانان جهان بهترین تقدیر رو رقم بزنه از جمله شما استاد عزیز و بقیه علماء و بخصوص رهبر عزیزمون و انشاالله نظام اسلامی رو برای ما حفظ کنه. . . ) موفق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حفظ روحانیّت ماه رمضان با ورع ممکن است و ورع به آن معنی است که نه تنها از گناهان فاصله‌ بگیریم، از شبهات نیز باید فاصله بگیریم. امام باقر می‌فرمایند: «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ» سخت‌ترین عبادت ورع است. معلوم می‌شود «ورع» چیزی بالاتر از عمل به اعضاء و جوارح است، بلکه باید در سخت‌ترین میدان که میدان قلب است وارد شد و در آن حوزه عمل نمود و شخصیت خاصی را برای خود شکل داد. در واقع «ورع» بیش از آن که یک عمل باشد ایجاد یک «عالَمی» است برای خود که خصوصیات خاص خود را دارد. حضرت صادق برای رسیدن به عالَم «وَرع» می‌فرمایند: «الْمُتَوَرِّعُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ، الصَّفْحِ عَنْ عَثَرَاتِ الْخَلْقِ أَجْمَعَ وَ تَرْکِ خَوْضِهِ فِیهِمْ وَ اسْتِوَاءِ الْمَدْحِ وَ الذَّم» شخصی که اهل ورع است باید سه اصل اساسی را رعایت کند، از لغزش‌های مردم کاملاً چشم‌پوشی کند، در امور مردم دخالت و تجسس نمی¬کند و مدح و نکوهش مردم برایش مساوی است. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «أَصْلُ الْوَرَعِ دَوَامُ الْمُحَاسَبَةِ وَ صِدْقُ الْمُقَاوَلَةِ وَ صَفَاءُ الْمُعَامَلَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ شُبْهَةٍ وَ رَفْضُ کُلِّ عَیْبَةٍ وَ رِیبَةٍ وَ مُفَارَقَةُ جَمِیعِ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرْکُ فَتْحِ أَبْوَابٍ لَا یَدْرِی کَیْفَ یُغْلِقُهَا وَ لَا یُجَالِسُ مَنْ یُشْکِلُ عَلَیْهِ الْوَاضِحُ وَ لَا یُصَاحِبُ مُسْتَخِفِّی‏الدِّینِ وَ لَا یُعَارِضَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا یَحْتَمِلُ قَلْبُهُ وَ لَا یَتَفَهَّمُهُ مِنْ قَائِلٍ وَ یَقْطَعَ مَنْ یَقْطَعُهُ عَنِ اللَّه‏» اصل ورع آن است که انسان همواره به حساب خود برسد و راست سخن بگوید و ارتباط خود را با مردم نیک سازد، از شبهات دورى کند، شک و شبهه و عیب‏ها را از خود جدا سازد، از هرگونه لغوی خوددارى نماید، درهائى را به روى خود باز نکند که بعد نتواند آن‌ها را ببندد، با کسى که او را خوب نمى‏شناسد هم‏نشین نگردد. با کسانى که دین را سبک مى‏شمارند رفاقت نداشته باشد، در مسائلى که تحمل آن را ندارد و دلش آن‌ها را قبول نمى‏کند معارضه نداشته باشد، اگر سخنى را از گوینده‏اى نفهمید با او مخالفت نکند و گفته‌ی کسى را که از خدا قاطعانه سخن مى‏گوید بشنود. وقتی انسان در چنین عالَمی که روایت فوق متذکر آن است قرار گرفت، در عالَم «ورع» وارد شده و نتیجه‌ای نصیب او می‌شود که همه‌ی اسلام برای تحقق آن نتیجه آمده است. رسول خدا می‌فرمایند: «مَن لَقَی اللّهَ سُبْحانَهُ وَرعاً أعْطاهُ اللّهُ ثَوابَ الإسلام کُلّه»هرکس در حالی‌که دارای ملکه‌ی «ورع» است، خدا را ملاقات کند خداوند ثواب تمامی اسلام را به او عطا می‌فرماید. به همین جهت حضرت صادق می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَع‏» بر شما باد که «ورع» پیشه کنید زیرا به دست نمی‌آید آنچه نزد خدا است مگر از طریق «ورع». این یک قاعده است که با «تمرکز» بر پاکی‌ها و نظر به عالم معنویت و دوری از گناه، آرام‌آرام ملکه‌ی وَرع در جان انسان ظهور می‌کند. «ورع» بالاتر از تقواست و حالتی از حذر است که اگر در انسان شکل گرفت او را بسیار محتاط می‌نماید تا آنجا که نه‌تنها از گناه که حتی از شبهه هم بیمناک و فراری است و حریمی را در اطراف خود ایجاد می‌کند که روایات در وصف آن به سپر نام برده‌اند و امیرالمؤمنین در این رابطه می‌فرمایند: «الْوَرَعُ جُنَّةٌ مِنَ السَّیِّئَات‏» ورع همچون سپر است در مقابل گناهان و زشتی‌ها. در حالی‌که برای تقوا تعبیر لباس را به کار می‌برند و می‌فرمایند: «لِباسُ التَّقْوَی» یعنی تقوا لباس است. اصل قضیه از این قرار است که ابتدا باید با تمرکز و توجه قلب بر روی وظیفه و اوامر و نواهی الهی، روحیه‌ی نگهداریِ خود از لغزش‌ها در ما ایجاد شود. اگر توجه انسان بر روی حرام الهی شدید شد و مواظب بود گرفتار گناه نشود آرام‌آرام ملکه‌ی «ورع» در او ظهور می‌کند. ورع دریچه‌ای است بسیار متعالی و آنچنان انسان را از حجاب‌های بین خود و پروردگارش آزاد می‌کند که تا ملاقات خداوند و نظر به اسماء حسنای او جلو می‌برد. تا تمرکز قلبی و روحیه‌ی نگهبانی از خود نسبت به محارم الهی در انسان پیدا نشود، «ورع» شروع نمی‌شود در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: «ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏» ای فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام شده اجتناب کن تا با ورع ترین مردم باشى. یک وقت ممکن است ما قالب و صورت ظاهری گناهان را بشناسیم و انجام ندهیم، مثل آن که دزدی نمی‌کنیم، ولی یک وقت دل ما بر دوری از گناه تمرکز دارد و از خود طوری نگهبانی می‌کند که به گناه نزدیک نشود، در این حالت است که «وَرع» ظهور می‌کند. با توجه به مجموعه‌ی روایات می‌توان این طور نتیجه گرفت که «ورع» آن توانایی و قدرتی است که به توفیق حق، اجتناب از گناه و دوری از محرمات را در نفس انسان پدید می‌آورد تا انسان بتواند در ساحت آن ورع، مراتب ترقی و کمال را با سرعت طی کند و به کسب فضائل بیشتری نائل آید و به مقام قرب الهی برسد. موفق باشید.

12957
متن پرسش
باسمه تعالی استاد عزیز لطف می کنید بفرمایید آیا عقیده به مسئله ی طلبیدن امام معصوم (ع) برای زیارت درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از هر جهت همین‌طور است. فدایشان شوم! این‌ها خانواده‌ی کرم‌اند. ما اگر از آن‌ها بخواهیم که با زیارتشان راهِ اُنس با حقیقت را برایتان آسان‌تر کنند، آن‌ها نه‌تنها بخل نمی‌ورزند، بلکه طالب این آمادگی از طرف ما هستند. موفق باشید

10968
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد در روایات داریم که شخصی رفت نزد امام صادق علیه السلام و گفت دعایی از خودم اختراع کردم و.... امام فرمودند ما را به دعای تو نیاز نیست(قریب به این مضمون)٬ حال دعاهایی هست من نمی دانم اینها سندیت دارد، ندارد؟ مورد تایید هست، نیست؟ یا یکی از خودش اختراع نکرده باشد. مثلا نوشته شده شیخ بهایی گفته هرکس ۷۰ بار فلان ذکر را بگوید و حاجت نگرفت در قیامت با من مخاصمه گند. یا هرکس ۱۲۹ بار رو به قبله بگوید یالطیف دعایش مستجاب می شود. آیا اینها قابل اعتمادند؟۲. کتاب مهج الدعوات سید بن طاووس سندیت دارد؟ چرا من با اطمینان خواندم و حاجت نگرفتم؟ ۳. کتاب گوهر شب چراغ چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید، ما باید تلاش کنیم سلسله سند این روایات را بشناسیم و از طرفی هر دستوری با شرایط آن نتیجه‌ی لازم را به همراه دارد. سیدبن طاووس و شیخ بهائی انسان‌های مطمئنی هستند. موفق باشید
10272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: حقیر هفته ای یک روز با دانش آموزان مقطع راهنمایی جلسه ای تحت عنوان حلقه صالحین دارم. نظر جنابعالی را در مورد توضیح کتاب جوان و انتخاب بزرگ را در این کلاس می خواستم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا آن کتاب را کار کرده‌اند و می‌فرمایند نتایج خوبی داشته، البته مشروط بر آن‌که با عجله جلو نروید. موفق باشید
8570
متن پرسش

باسمه تعالی سلام علیکم. انشاء الله به برکت اعتکاف همه ی ما مشمول هدایت خاص خداوند متعال قرارگیریم . د رفرمایش اخیر مقام معظم رهبری دامه برکاته با اعضای ستاد مرکزی اعتکاف تاکید فرمودند که اعتکاف باید آسیب شناسی گردد و همچنین فرمودند برای اعتکاف باید برنامه ریزی هوشمندانه و با توجه به معنای اعتکاف انجام گیرد و اگر برنامه ریزی نشود نیروی جمعیت جوان مشتاق هدر خواهد رفت و احیانا زیان آفرین خواهد شد لذا از حضرتعالی که قلم و بیان شیوای دارید تمنا داریم کتاب یا جزوه ای غیر از آنچه دارید بنویسید و همین قدر عرض کنیم که همه ی فضاهای اعتکاف مثل فضای اعتکاف مسجد شما که بنده یک سال توفیق شرکت در آن را داشته ام نیست و الان مسائلی در اعتکاف ها پیش آمده است که تشخیص درست یا نادرستی آن برای امثال بنده مشکل است بعنوان نمونه در اعتکاف اخیر دهها نفر پسر و دختر زیر 16، 17سال ثبت نام کردند که به سختی آرام می شدند و بعد از افطار منچ و شطرنج بازی می کردند به این امید که اینها جذب محیط های فاسد نشوند. یا جزء برنامه های روزانه مشاور تربیتی خانواده - سخنرانی جناب سرهنگ با موضوع هنجارهای اجتماعی - یادواره شهدا و خاطره گویی، بود به امید استفاده از این جمعیت محصور شده. با آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی والسلام

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وظیفه‌ی ما است که به صورت تئوریک و عملی اعتکاف را تبیین کنیم تا مردم بدانند چه نتایجی می‌توانند به‌دست آورند. در همین رابطه جزوه‌ی «اعتکاف و چگونگی ورود به عالم آن» نوشته شد. برگزارکنندگان اعتکاف باید از اهداف آن غفلت نکنند و بستر نظر به اهداف را فراهم نمایند. موفق باشید

3660
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید میگویند شیطان وقتی انسان خیلی پیشرفت کرد و در مراحل بالایی از لحاظ تقوا قرار گرفت یکدفعه همه چیزش را میگیرد درست است/عاقبت به خیر شوید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، شیطان در مسیری که انسان به سوی خدا می‌رود دام پهن کرده و هراندازه انسان به خدا نزدیک‌تر شود دام‌های شیطان خطرناک‌تر است همچنان که نور انسان جهت دفع شیطان نیز شدیدتر شده. ولی این‌طور نیست که شیطان بتواند به راحتی همه‌چیز انسان را از بین ببرد مگر این‌که انسان به چیزی غیر از بندگی خدا نظر داشته باشد.
431

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز ، استاد طاهر زاده (دامت برکاته) . سوال بنده از شما این است که جایگاه معاشرت با دیگران در قرب به خداوند چیست ؟ فرضا ارتباط با هم اتاقی ها که بیست و چهار ساعته ما مجبور به معاشرت با آن ها هستیم و توجه ما را به حق کم میکند .چگونه میتوانیم از این ارتباطات در جهت قرب خداوند بهره مند شویم ؟ نصیحت شما به ما چیست ؟ خیلی ممنونم از این که بنده را راهنمایی میکنید.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی ملاقات برادران دینی در حکم ملاقات با انوار الهی است، ولی در مصاحبت و معاشرت دائمی با دوستان باید در عین احترام به آن‌ها طوری باشد که فرصت‌هایمان از بین نرود و لذا هرکس باید سرش مشغول کار خودش باشد و رعایت برادر خود را بکند که مزاحم او در امور زندگی و عبادیات نباشد و همین امر إن‌شاءالله وسیله‌ای می‌شود که خداوند به شما به جهت رعایت حقوق همدیگر لطف خاص بفرماید. موفق باشید
14336
متن پرسش
سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: استاد به نظر شما چرا مقام معظم رهبری در روز 29 خرداد 1388در روز نماز جمعه، سخن خود با امام زمان روحی فداه در نمازجمعه و به عبارتی در انظار عموم ایراد نمودند؟ چرا؟ فلسفه آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان حقیقتاً به عنوان نایب امام زمان«روحی لتراب ‌مقدمه الفداء» همیشه آن حضرت را مدّ نظر دارند و لذا در آن روز مبارک نیز سربازی خود را جهت ادامه‌ی انقلاب ذیل نظر مبارک مولایشان اعلام کردند و حضرت حجت«صلوات‌اللّه‌علیه» نیز با مدد خاصی که عنایت فرمودند، این سرباز جلیل‌القدر را بیش از پیش یاری نمودند و این به‌خوبی معلوم است که آن حضرت رهبری عزیز را به عنوان زیباترین و شفاف‌ترین نایب خود پذیرفته‌اند. موفق باشید 

10092

هنر ملاصدرابازدید:

متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد عزیز: برای پایان نامه دکترای فلسفه تعلیم و تربیت موضوع خیال در فلسفه ملا صدرا و دلالت های آن برای تربیت دینی و اخلاقی را انتخاب نموده ام. مطالعات گوناگونی در این حوزه داشته ام. آثار حضرتعالی، هم جرقه کار بر روی این موضوع را در ذهنم ایجاد نمود و هم ان شاءالله در ادامه کار یاری ام خواهد داد. اگر تصویری کلی از ابعاد این ارتباط(خیال و تربیت) پیش روی خود داشته باشم، بسیار کارساز خواهد بود. به تاثیر خیال بر اراده، بر عالم فرد، بر احساس نیاز و ...... توجه نموده ام. به نظر شما به چه ابعاد و زمینه های دیگری، ضروری و مناسب است توجه نمایم؟ خداوند خیر کثیر روزی شما نماید که الحمد لله نموده است. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مقدمه پنج جزوه‌ای که در شرح کتاب «معرفتِ نفس و حشر» هست مطالعه کنید و از خود کتاب «معرفتِ نفس و حشر» غافل نباشید. عمده آن است که متوجه باشیم اساس هر تربیتی در هر مکتبی مبتنی بر تصوراتی است که ما از خود و سایر موضوعات در ذهن خود داریم. هنر ملاصدرا در آن بود که روشن کرد چگونه نفس می‌تواند با اتصال و اتحاد با عقل فعّال به عالی‌ترین مراتب تربیت برسد و سعادت خود را به‌دست آورد. موفق باشید
9231
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد خدا خیرتون بده از وقتی که در مسجد امیرالمومنین بحث وحدت وجود و تشکیک در ظهور رو به جای تشکیک در وجود بیان کردید شیرازه معرفتیم ریخته به هم. تا قبل از این طبق برهان صدیقین خیلی راحت مراتب عالم مثل عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده و اختلاف وجودات در عالم ماده رو با تشکیک شدت وجودشون حل می کردم و مباحث معرفت نفس و مراتب اونها مثل بدن و نفس و قلب و سر و ... برام قابل فهم بود اما الان نه. یا مثلا خیلی از کاربرانی که از شما سوال می پرسند شما ارجاعشون میدید به برهان صدیقین و بحث تشکیک در وجود و در مثالهاتون برای جواب سوال مخاطب از تشکیک در وجود صحبت می کنید. بعد تو مسجد فرمودید اینها فقط برای آموزش است و در حقیقت یک وجود بیشتر نیست و تشکیک در وجود معنا نداره! و تشکیک در ظهورات است!!!! گیج شده ام! تا اینجا رو میفهمم که طبق «لم یلد و لم یولد» یه خدا و یه مخلوق نمیتونیم داشته باشیم که یه خدا داشته باشیم یه طرف و یه طرف هم مخلوق رو داشته باشیم میفهمم که فقط خدا در صحنه است اما چرا خب می فرمایید وجود این خدا مراتب نداره؟! تا حالا اینطور برداشتم بود که یه واجب الوجود داریم که در تجرد محض است که همه جا هست بعد مرتبه نازله این واجب الوجود اشد الوجود است که این هم همه جا هست (به نازله) و بعد شدید الوجود که آن هم مرتبه نازله اشد الوجود است که آن همه همه جا هست و چون همه مجرد اند مانع حضور دیگری نمیشوند و بعد هم عالم ماده. و خدا به عنوان واجب الوجود در همه مراتب عالم (حتی عالم ماده) هست. خب حالا همه اینها با وحدت وجود میریزه به هم؟! ممنون میشم بنده رو از این حیرانی در بیارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر دقت بفرمایید همین‌که می‌فرمایید همه‌ی مراتب وجود همه‌ جا هستند و هیچ‌کدام مانع حضور دیگری نمی‌شود، عملاً متوجه هستید که همه‌ی مراتب وجود در نزد وجود مطلق هستند و این همان وحدت وجود و یا وحدت در عین کثرت است به این معنی که کثرات در زیر سایه‌ی حضور مطلق ظهور دارند. می‌ماند که علت این کثرات را تشکیک در وجود بدانیم آن‌طور که برهان صدیقین می‌گوید یا علت این کثرات را تجلیات اسماء الهی بر عین ثابته‌ی مخلوقات بدانیم از آن‌جهت که امکان، ذاتی مخلوقات است و خداوند آن‌ها را وجود می‌دهد. بنابر این دستگاهی که از قبل داشتید و بحمدلله خوب هم تنظیم کرده‌اید سر جایش است زیرا باز همان مراتب وجود حقیقت دارد منتها به اعتبار ظهوری که برای شما دارند و هر اندازه شما به توحید نزدیک‌تر شوید با مرتبه‌ی شدیدتری از حقیقت روبرو می‌شوید؛ مثل نور که مرتبه‌ی نازله‌ی آن دروغ و غیر واقعی نیست ولی مرتبه‌ی شدیدتر آن همان مرتبه‌ی نازله است با شدیّت بیشتر. این چنین نیست که علم حضرت محمد«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به نسبت علم حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» یکی درست باشد و یکی غلط بلکه علم حضرت محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» شدیدتر است. موفق باشید
8929
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما در رابطه با ورزشهایی مثل فوتبال و والیبال به صورت حرفه ای چیست؟ درباره ی تماشای مسابقات ورزشی چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان و یا جامعه به مراتب بالاتری برسد جذبه‌ی این کارها کم‌تر می‌شود. موفق باشید
6268
متن پرسش
بسمه تعالی سلام ببخشید استاد برخی کارها از نظر فقهی حرام است مثلا دروغ گفتن ولی برخی امور حرام شمرده نشده ولی عقلا انسان میداند کار خوبی نیست مثلا ثروت اندوزی ولو به طریق حلال وباشرط دادن خمس و..... ویا دنبال تجملات زندگی رفتن و شبانه روز دنبال تجارت و نقشه کشی برای بدست آوردن دنیا البته با رعایت نکات حلال وحرام مثلا ربا در کار نباشد. میخواستم بدانم تفاوت این دو بدی در چیست آنکه حرام واضح است وآنکه حرام نیست ولی عقلا بداست آیا فقط با همین حرام وحلال های ساده کار حل میشود و انسان اهل نجات میشود یا میشود که انسانی همه حرام وحلال را رعایت کند ولی بخاطر حب دنیا اهل آتش باشد ؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه صراحتاً حرام است برای هرکس با هر روحیه در هر شرایط تاریخی حرام است ولی بعضی از کارها هست که نمی‌توان برای هرکس در هر شرایط تاریخی یک حکم داشته باشد. این‌جا باید خود انسان‌ها متوجه شوند در این موارد چه وظیفه‌ای دارند. حبّ دنیا بد است ولی آیا هر ثروتمندی حبّ دنیا دارد؟ معلوم است که نه. موفق باشید
6114
متن پرسش
سلام.استاد شما فرمودید که آیه تطهیر وآیه3مائده که در روز غدیر نازل شد وبرخی دیگر از آیات جای اصلی شان اینجا نبوده وبنا به دلایلی جای آنها توسط پیامبر عوض شده است لطفا دلیل این تغییر مکان را توضیح دهید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آن قسمت که در کتاب مبانی تظری نبوت و امامت در این رابطه بحث شده است را خدمتتان کپی می کنم: وضع خاص آیات مربوط به اهل‌البیت در قرآن . به دستور خدا، آیاتِ مربوط به اهل‌البیت(ع)در لابه لای بقیه‌ی آیات قرارگرفته تا به دلیل تعصبات قومی که هنوز در عمق روح مردم عربِ آن زمان باقی بوده، مردم حساسیت تعصب آمیز نسبت به اهل‌البیت(ع)نشان ندهند و بر سرموضوع اهل البیت معرکه نگیرند و یا آن قسمت از قرآن را که مربوط به اهل‌البیت است مطلقاً رها کنند و یا به حاشیه برانند. به عنوان مثال قرآن می‌فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ - الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا - فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» ملاحظه کنید ابتدا بحث تحریمِ خوردن میته در آیه مطرح است، بعد در مورد ولایت علیu و یأس کفار از آن معرفی سخن می‌گوید، و سپس همان بحث قبلی در مورد چگونگی حلال‌شدنِ خوردن میته را ادامه می‌دهد. به خوبی معلوم است که از قسمت «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا» وسط آیه قرار گرفته است. یا ملاحظه می‌کنید آیه‌ی «یا ایّهاالرّسول» در بین آیات 66 تا 68 سوره‌ی مائده چنین است: می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ - یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ - قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّىَ تُقِیمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ» ابتدای آیه بحث بر سر اهل کتاب است که چنین و چنان کنند، بعد آیه‌ی مربوط به ابلاغِ ولایت علیu را می‌آورد و سپس همان بحث اهل کتاب را ادامه می‌دهد. موقعیت آیه‌ی تطهیر چنین است: می‌فرماید: «یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا، وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ - إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا - وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا». در ابتدا و انتهای آیه توصیه‌هایی است به زنان پیامبر خداf که رعایت سخن‌گفتن را با نامحرم بکنند و در خانه‌های خود به انجام وظیفه بپردازند. ولی در وسط آیه بحث عصمت اهل البیتh را به میان می‌آورد که حکایت از مسئولیتی است که براساس آن طهارت به عهده‌ی آن‌ها گذارده شده است. راز این شیوه‌ی بیان در این است که در میان تمام دستورات اسلامی هیچ دستوری نبوده است که مثل تبعیت از خاندان پیامبر و امامتِ امیرالمؤمنین(ع) مورد انکار واقع شود و لذا عملاً با این روش هم قرآن حفظ گردید و هم موضوع اهل‌البیت(ع)مطرح شد تا آیندگان با دقت بیشتری متوجه شوند چگونه به هدایت کامل که همانا توجه به اهل‌البیت است، می‌توان دست یافت. شاید علت این روش را بتوان در سخن مولوی جستجو کرد که می‌گوید: وگر از عام بترسی که سخـن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو ور از آن نیز بترسی هِله چون مرغ چمن دمادم زمـزمه‌ی بـی اَلِف و لام بگو همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر سخن بی مد و بی‌نقطه و ادغام بگو سیوطی گوید که طبرانی تخریج کرده از ابوالحمراء که می‌گفت: دیدم رسول‌اللهf را که به مدت شش ماه می‌آمد درب خانه‌ی علی و فاطمه و آیه‌ی تطهیر را می‌خواند. راستی در پشت این حرکات چه پیامی نهفته است؟ رسول خداf اندیشه‌ها را به کدام سو می‌خواهند بکشانند؟ موفق باشید
6091
متن پرسش
سلام علیکم الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت امیرالمومنین والائمه علیهم السلام .استاد عزیز عید ولایت را به شما تبریک وآرزو میکنم که سالیان دراز زیر سایه ی لطف امیرالمومنین باشید.استاد مدت زیادی است که حاجتی دارم اما نمیشود ومن سخت محتاج کمک خداوند هستم اما راهی نیست چه کنم که هم صلاح باشد وهم برآورده شدن حاجت.التماس دعا به حق مولا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با خوش‌رویی و صله‌ی رحم و احترام به والدین إن‌شاءاللّه گشایش حاصل می‌شود. موفق باشید
4019
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز که با این روش پاسگویی به سوالات فکر کنم یکی از مهمترین خلا ها و مشکلات جوانان کشور را مرتفع نمودید - از نوشته های شما برداشتم این بود در مسیر سلوک بیش از استاد ، همت و اخلاص فرد از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است که فرمودید علت اصلی است ، به نظر شما علت تفاوت همت ها چیست این همت های قوی از کجا نشات می گیرند که افرادی چون علامه طباطبایی ها را می سازند ، برای تقویت آن چه راه و عملی را پیشنهاد می کنید و برای به اخلاص رسیدن ، اخلاصی که حضرتعالی مد نظرتان است بهترین راهکار و میزان و معیار برای تشخیص آن چیست با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه دارای همت بلند هستند منتهی یکی آن را در هدف بلند به‌کار می‌گیرد می‌شود علامه‌ی طباطبایی و یکی در هدف روزمرّه آن‌را به‌کار می‌گیرد و آن را ضایع می‌کند. با جهت‌گیری صحیح، همت بلند شما ظهور می‌کند. پیشنهاد من توصیه‌های مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» به فرزندشان در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه است. همه‌چیز در آن نامه هست. موفق باشید
2593
متن پرسش
بسمه تعالی . . . سلام علیکم استاد عزیز. . . شما واقف به شخصیت بنده هستید،تا الان با سوالات بسیار زیاد مزاحمتان شده ایم. . . استاد سوالاتی که در سایت هست در مورد رابطه زن و شوهر،مطالعه میکنیم،مشاهده میکنیم که رویکرد شما به گرم بودن رابطه بین همسران و انس با یکدیگر است. . . این درست استاد،ما هم تمام سعیمان را در این زمینه میکنیم،استاد عزیز،وقتی به خواستگاری همسرمان رفتیم،دقیقا افق فکریمان را برایشان گفتیم،و مشاهده کردیم که با صحبتهایشان ایشان دقیقا با این افق فکری موافقند،دقت کنید استاد عرض نکردم که درک میکنند یا برایش تلاشی میکنند فقط موافق بودند. . . تقریبا 1 سال و اندی از زندگی میگذرد،شناختی که از همسر خود پیدا کرده ایم،با توجه به تمام تلاش هایی که کرده ایم تا ایشان را به مطالعه،به فهم به درک دعوت کنیم،اما ایشان اصلا حاضر نشدند و دستو پا شکسته 2 روز جلو رفتندو دیگر ادامه ندادند،یعنی استاد سعی کردیم تا جایی که میتوانیم موجبات صلاحشان را فراهم کنیم،اما خب قطعا کوتاهی هایی بوده. . . استاد بحث سر درگیری هایی نیست که بنده مقصرم یا ایشان،بنده واقعا سعی میکنم از درگیری های ساده و بیمورد بپرهیزم،ایشان به خاطر موارد بی اساس بارها با بنده دعوا میکنند که حتی من چیزی نمیگویم و سکوت میکنم تا بعد از چند دقیقه درست میشود،الحمد لله تا الان دعوایی به قهر نکشیده،حتی مدت زیادیست نزدیک به 7 ماه یا بیشتر که دیگر کمی هم اگر تند صحبت شد،سریع کوتاه آمدیم. . .شما فرمودید انس بگیرید،درست،چطور میشود با کسی انس گرفت که اصلا از دل آدم خبری ندارد؟چطور میشود با کسی انس گرفت که دغدغه او نمره دانشگاهش و لباس در لباس فروشی است،که اگر در یخچال را باز بگذاری،با شما دعوا میکند؟چطور با کسی انس بگیرم که اصلا هیچ توجهی به هیچ آرمانی ندارد و حاضر به تغییرم نیست؟. . . تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که ایشان را به نماز اول وقت دعوت کنیم،آری انس جسمی آری،اما انس روحی نمیشود استاد،احساس تاریکی میکنیم بخدا، از نظر جسمی ایشان را کامل تامین میکنیم،خودشان میفرمایند. . . یه راهی بدید،بخدا حاضریم تحمل کنیم و سکوت کنیم طوری که ایشان هیچ احساس نکنند که آبی از آب تکان خورده،فقط میخواهیم درست انجام وظیفه کنیم. . .با تشکر و عذر خواهی فراوان. . . موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هر چند در این موارد باید موردی تصمیم گرفت ولی در هر حال فرض می‌گیریم ایشان از نظر فکری انسان مستضعفی باشد باید با دید ترحم به او نگاه کرد، ظاهرا راه‌کار صحیح در این موارد مدارا است و تذکراتی در حدّ فهم او . موفق باشید
2143
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام: با توجه به برگزاری دوره‌ی سه روزه‌ی تربیت مربی، دوستان تصمیم گرفتند جهت تبیین جایگاه مباحث حضرتعالی برای مربیان، سؤالاتی خدمتتان مطرح شود تا در صورت صلاحدید در اختیار مربیان قرار گیرد. 1- برخی از دوستان به بخش‌هایی از مباحث شما تأکید دارند مانند معرفت نفس و به مباحث غرب‌شناسی و انقلاب اسلامی توجه جدّی ندارند. آیا این نحوه برخورد موجب نمی‌شود همان مباحثی را که بر روی آن تأکید دارند را نیز از اثر بیندازد به گونه‌ای که مباحث معرفت نفس نیز آن تأثیری‌ را که باید داشته باشد از دست بدهد؟
متن پاسخ
هدف بحث از معرفت نفس، اولاً: توجه به حقیقتی است که در عین واقع‌بودن، مادی نیست و توجه به این نکته در فضای فرهنگی مدرنیته که سراسر حسّگرا است بسیار لازم است. ثانیاً: با معرفت نفس به خودی خود راه نظر به حقایق غیبی به شکل حضوری ظهور می‌کند و مزه‌ی اُنس با حقایق غیبی معنی خود را می‌یابد. در این مسیر اگر فرهنگ غربی به عنوان حجاب رجوع به حقیقت و اُنس با حقیقت در میان نیاید عملاً نتایجی که می‌خواهیم از معرفت نفس به‌دست آوریم حاصل نمی‌شود چون طرف نمی‌فهمد چرا در این زمان نمی‌تواند با آن‌چه از معرفت نفس به‌دست آورده زندگی کند. وقتی نگاه فرهنگ مدرنیته به عالم و آدم را شناخت، حجابِ رجوع به حقیقت را شناخته و عزم عبور از آن حجاب در او بروز می‌کند و عملاً از یک طرف معنی معرفت نفس و از طرف دیگر جایگاه انقلاب اسلامی معلوم می‌گردد. زیرا انقلاب اسلامی چیزی نیست جز بستر عبور از ظلمات دوران برای کسی که رجوع به حقیقت در جان او شعله‌ور شده.
2127
متن پرسش
باسلام. معنای حقیقی وعرفانی ام ابیها چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:آیت‌ا لله حسن زاده «حفظه‌الله» در تفسیر عرفانی «اُمّ ابیها» می‌فرمایند: چون عقل کلّ، پدر است و نفس کل، مادر و موجودات از آن دو ظهور یافته‌اند و مادرِ انوار و فضائل، فاطمه، عقیله‌ی رسالت و مظهر نفس کلّیه بر وجه اتم است، پس فاطمه «سلام‌ الله‌علیها» مادر پدری است که خاتمیت با وی است.
1891

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام میخواستم بدونم نظر شما راجع به کتب استاد عین.صاد چیه؟اگه ممکنه بفرمائید کدام کتاب ایشان را مطالعه کنیم.بنده ده نکته از معرفة النفس شما و برهان صدیقین را به لطف خدا کار کردم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: رویهمرفته نوشته‌های حضرت استاد صفائی مشهور به «عین-صاد» قابل استفاده است و روش‌های خوبی را به شما توصیه می‌کند. موفق باشید
1857
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام علیکم.به کتاب شریف المیزان مراجعه کردم اما آخرش نفهمیدم منظور از اینکه روز را از دل شب انسلاخ میکنند یعنی چه و این چگونه میتواند آیت مهمی باشد "ومن ایاته اللیل نسلخ منها النهار ". چرا شب را از دل روز نفرموده در حالیکه تقدم زمانی یکسانی دارند .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام:آیه مذکور متذکر نظام الهی است که چگونه شب را از دل روز و روز را از دل شب بیرون می‌کشد تا ما را از این ظاهر متوجه سنت باطنی خود کند که چگونه در دل جاهلیت مکه نور محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» بیرون می‌آید و یا در دل نظام شاهنشاهی حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» ظهور می‌کند. موفق باشید
648
متن پرسش
با عرض سلام در جزوه ی المیزان و روش استفاده از آن برای کار کردن با المیزان گفته اید از اول المیزان شروع کنیم . اگه ترتیب پیشنهادی خودتان را (در سیر مطالعاتی)دنبال کنیم چطور است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر بخواهید تفسیر المیزان را شروع کنید کنید باید از اول شروع کنید، ولی اگر ابتدا سیری که پیشنهاد کردیم را تا حدّی کار کنید و سپس به المیزان رجوع کنید راحت‌تر می‌توانید با المیزان مرتبط شوید. موفق باشید
نمایش چاپی