بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9041
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: وقتی در مباحث آقای داوری و یا هایدگر ورود می‌کنیم ایشان سعی دارند ما را به فکر کردن دعوت کنند و از نگاه پیش فرض‌دار و یا دستگاه‌های فلسفی که یک نحوه ایدئولوژی‌زدگی در آن است خارج کنند و این منتج به روحیه‌ی نقد و پرسش‌گری و بی‌تعصبی نسبت به پیش‌فرض‌ها می‌شود. بنده سوالم این ست که آیا این نحوه پرسش‌گری در مورد اسلام و حتی انقلاب اسلامی نباید باشد؟ آیا نباید این‌ها که پیش‌فرض‌های ما هستند را مورد نقد و پرسش قرار دهیم؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با روح پرسش‌گری وارد اسلام و انقلاب اسلامی نشویم مطمئن باشید یک کلمه از اسلام و انقلاب را در نمی‌یابیم. اول باید ما مسئله‌ی خود را بشناسیم و بعد به اسلام و انقلاب رجوع کنیم ببینیم آیا جواب‌گوی مسئله‌ی ما هستند؟ بشری که مسئله ندارد چگونه می‌خواهد به اسلام و انقلاب رجوع کند؟ موفق باشید
6969
متن پرسش
باسلام آیا این درست است که علامه طهرانی می فرمایند اقای طباطبایی به توحید ذاتی نرسیده بودند من رفتم پیش اقای حداد و از ایشان گرفتم و بهد به اقای طباطبایی یاد دادم و به توحیدذاتی رسید؟ 2.در خطبه 1نهج البلاغه داریم:داخل فی الاشیالابالممازجه، ولی در غرر الحکم داریم :لیس فی الاشیابوالج ولاعنها بخارج، این دو چگونه باهم جمع می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیلی این حرف بعید است، از نوع برخورد آیت‌اللّه طهرانی با علامه طباطبایی بر می‌آمد که ایشان برای علامه جایگاهی بسیار متعالی قائل بودند، و از طرفی مگر می‌توان گفت مقام آقای مرحوم هاشم حداد بالاتر از علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» است؟ 2- وقتی می‌فرماید داخل اشیاء هست ولی نه آن‌که ممزوج با آن‌ها باشد، در واقع دارند می‌فرمایند آن‌طور نیست که در اشیاء ولوج کرده باشند و در آن‌ها فرو رفته باشند. پس نسبت حق به اشیاء مثل نسبت دریا است با موج، که نه دریا بیرون موج است و نه داخل موج، بلکه تمام هویت موج را در برگرفته بدون آن‌که موج، دریا باشد یا دریا، موج. موفق باشید
5433
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با عرض سلام.1.استاد من به هیچ وجه نمی توانم ارتباط همسرم را با زن دیگری(هرنوع ارتباط شرعی)قلبا و عقلا بپذیرم.فارق از دلایل عقلی ای که دارم،وجود و دلم نمی پذیرد و برایم قابل تحمل نیست یعنی محبت و علاقه ام ناخوداگاه قطع می شود و احساسی ایجاد می شود که شرحش سخت است.شما در این مورد قبلا مطلبی را در سوال 2561 فرموده بودید،با این حال می خواستم بدانم من به دلیل داشتن این احساس نسبت به شوهرم گناه کارم ؟مگر عشق یگانگی نمی آورد؟2.من از همسرم قبل و بعد از ازدوج خواسته ام که جز من با کس دیگری ارتباط نداشته باشد، با این تعهدی که به من داده اند آیا ارتباط با دیگری، از طرف ایشان خیانت محسوب می شود؟3.اینکه خدا اجازه داده مردان ازدواج مجدد داشته باشند، آیا خدا رضایت همسر اول برای این اقدام را مورد نظر و اهمیت قرار داده یا خیر؟چون در قانون این مسئله آمده است.ممنونم از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس یک احساس عالی نیست، چون همه‌ی افق زندگی خود را شوهر خود قرار داده‌اید و از این جهت جایگاه خود را در عالم درست تحلیل نمی‌کنید. در حالی‌که وسعت شما به وسعت اُنس با خدا است و در این راستا شوهرتان جایگاه خاص خود را دارد حال اگر بنا به ضرورت عقلی و شرعی لازم بود که سرپرستی یک خانم دیگر را به عهده بگیرد و آن خانم را تا مرز مادرشدن جلو ببرد، می‌توانید تحمل کنید و یک ذره هم از چشم‌تان نمی‌افتد بلکه احترام لازم را برای او قائل خواهید بود. مشکل آن است که هم برای مردان و هم برای زنان جایگاه همسر دوم مرد گم شده است. موفق باشید
4601
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی چند سال پیش استاد مطیع در دانشگاه اصفهان نقل میکرد زمانی مرحوم امام از مرحوم ایت الله شاه ابادی پرسیده بودند برای تفسیر قران به چه کتابی رجوع نمایم ایشان فرموده بود دیوان حافظ و تا حدی مثنوی. با عنایت به اینکه شروح موجود یا از ناحیه اساتید ادبیات نوشته شده که چندان راهگشا نیست چون از عرفان نظری و عرفان عملی بی بهره هستند و اظهاراتشان در این زمینه رجم به غیب است و انصافا بیخود مانند شرح دکتر استعلامی بهروز ثروتیان حتی شرح سودی هم به قول دکتر خرمشاهی سودی ندارد زمانی حقیر مقداری انرا مطالعه میکردم به همین نتیجه رسیده بعد دیدم خرمشاهی هم چنین گفته هر چند حافظ نامه خودش هم راهی به جایی نمیبرد شروح عرفانی مانند ختمی لاهوری هم بسیار از اصطلاحات عرفانی استفاده کرده و برای ما قابل استفاده نیست حتی جمال افتاب مرحوم سعادت پور هم با اینکه ایشان هم عرفان نظری و هم عرفان عملی را کار کرده اند خیلی قابل استفاده نیست و ظاهرا ان مرحوم به خوبی از عهده کار برنیامده البته تا جایی که بنده میفهمم برای همین پیشنهاد بنده این است که جنابعالی با توجه به اینکه هم با مبانی عرفانی اشنا هستید هم با قران و هم با دیوان حافظ مانوس و هم قلم روان و قابل استفاده دارید اگر در این زمینه قدمی بردارید با توجه به حرف امام به عنوان یک کتاب تفسیر قران فکر کنم گام موثری بشود در حافظ شناسی چون هم با روحیات و اهداف شما سازگار است هم از عهده کار بر میایید امید است خدا خیری بدست شما در این زمینه جاری فرماید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم جامعه آمادگی آن را داشته باشد که بتواند با کتاب قرآن و عترت، با حافظ مأنوس شود و متذکر غزلیاتی باشد که در آن غزلیات هستی به زبان آمده است. موفق باشید
4253
متن پرسش
باسلام منطورازآب مهریه حضرت زهراست یعنی جه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهریه‌ی آسمانی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» مربوط به مقام تکوینی آن حضرت است به این معنا که حقیقت آب که اسم علیم و لطیف است، با نظر مبارک حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌اللّه‌علیها» به افراد می‌رسد. همان‌طور که در یک روایت داریم که حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند: «خداوند بهشت و جهنم را مهریه‌ی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» قرار داد(بحارالأنوار، ج43، ص113) یعنی هرکس با موضع‌گیری که نسبت به حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌اللّه‌علیها» دارد بهشت و جهنم خود را تعیین می‌کند. وقتی آب مهریه‌ی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» باشد و خداوندمی فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَی‏» هرچیزی با آب زنده است، پس حیات یک مکتب به حضور روحانی و سیره‌ی آسمانی آن حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» خواهد بود. همین چیزی که شما امروز در مکتب زنده و زندگی‌بخش شیعه ملاحظه می‌کنید. موفق باشید
4142
متن پرسش
سلام علیکم 1-با توجه به نوارهای موجود بدایه و نهایه الحمکه ، شما چه استادی را پیشنهاد می کنید؟ 2-نظرتان درباره خواندن شرح منظومه استاد مطهری ، چه زمانی است؟ 3-پیشنهادتان برای خوب خواندن بدایه و نهایه چیست؟ ممنونم التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در حال حاضر بهتر است در مورد استاد نهایه الحکمه از کسانی که بیشتر درگیر هستند بپرسید، بنده شرح آیت‌الله مصباح را می‌شناسم که شرح خوبی است 2- شرح منظومه‌ی شهید مطهری تألیف لطیف و ارزشمندی است 3- کتاب‌های فلسفی را باید بدون عجله و با بحث و تدبّر تعلیم گرفت. موفق باشید
3607
متن پرسش
ضمن عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار ابتدای امر می خواستم بدونم سوالها فقط توسط جنابعالی خوانده میشود در ثانی از شما طلب راهنمایی دارم.بنده به چه صورت می توانم تمام ذهن وفکرم را متمرکز حضرت حق کنم آیا نماز شب می تواند مرا به محبوب نزدیکتر کند؟واقعا در این دوره ای که ما زندگی می کنم هر لحظه افکار مختلف مغز انسان را درگیر می کند.سپاسگذار میشوم مرا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سؤالات را صرف خود بنده یعنی طاهرزاده جواب می‌دهم 2- شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» شروع خوبی باشد تا بفهمیم چگونه با عباداتی مثل نماز شب می‌توان توجه قلب را متوجه حضرت حق کنیم. موفق باشید
2957
متن پرسش
فقط اگر بتوانید به احادیث مورد اشاره بصورت موردی پاسخ دهید ممنون می شوم. سلام علیکم! در باب رابطه با نامحرم و صحبت با نامحرم و ... دین اسلام خیلی خیلی احتیاط کرده و سخت گرفته. که البته این احتیاط کاملا بجاست و این وادی، وادی بس خطرناکی است که هر کسی حتی اولیاء الله را نیز می تواند آلوده سازد. مانند ماجرای عابد برصیصا. اما از آن طرف می بینیم احادیثی در این زمینه وجود دارد که آدم نمی داند وجهش چیست. برای نمونه حدیث داریم:«قَالَ دَاوُدُ ع لِابْنِهِ امْشِ خَلْفَ الْأَسَدِ وَ الْأُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأَة»(مستدرک الوسایل ج14 ص275) حال یعنی حتی راه رفتن پشت سر یک زن نیز می تواند خطرناک باشد؟!!! هر روزه هزاران مرد پشت سر هزاران زن در خیابان و جاهای دیگر راه می روند و از این باب نیز هیچ خطری وجود ندارد. (دقت کنید می گویم از این باب بله ممکن است خطراتی افراد را تهدید کند اما نه از این باب.) مخصوصا آنکه زن مورد نظر نیز چادری و با حجاب کامل باشد. حالا بله اگر دختر جوانی بود که بدحجاب بود لباس تنگ پوشیده بود و با ناز و عشوه راه می رفت؛ بله ممکن است راه رفتن پشت سر همچین دختری خطرآفرین باشد. اما راه رفتن پشت سر یک زن چادری که معمولی راه می رود و حتی کفشش نیز صدا نمی دهد و ممکن است پا به سن گذاشته باشد این هیچ خطری ندارد. خود بنده بارها شده در خیابان پشت سر دختری راه رفته ام و هیچ خطری نداشته است. خود شما نیز قطعا تا بحال این اتفاق بارها برایتان افتاده. آیا خطری داشته؟!!! یا مثلا حضرت امیر ع در بخشی از نامه خویش به امام حسن ع می فرمایند:«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل‏» خوب یعنی حتی شناختن یک مرد نامحرم نیز ممکن است برای یک زن خطرآفرین باشد؟!!! حتی یک شناخت معمولی و به اسم. الان فرض بگیرید ائمه ع نسبت به زنان نامحرم هستند. پس اگر شوهر این زن بتواند کاری کند که این زن ائمه ع را نشناسد این کار را بکند. درست است؟! یا مثلا الان ولی فقیه نامحرم است. پس اگر مردی بتواند کاری کند که زنش ولی فقیه جامعه را نشناسد این کار را بکند. درست است!؟ مرجع تقلید زن نیز کذالک. حال این اشخاص، اشخاص شاخصی بودند که زن باید آنها را بشناسد و ممکن است شما بفرمائید نخیر این نامه شامل این موارد نمی شود. حالا بیائیم سراغ اشخاص عادی: بالاخره زن ممکن است برادرشوهر داشته باشد، ممکن است شوهرخواهر داشته باشد، شوهرخاله و شوهرعمه داشته باشد و سایر اشخاص نامحرمی که نسبت فامیلی نزدیکی با زن دارند. یعنی طبق نامه حضرت ع اگر مرد می تواند کاری کند که زن هیچیک از این اشخاص را نشناسد این کار را بکند؟!!! اگر اینگونه است چرا؟!!! چرا مثلا یک زن اگر شوهرخاله ای که ممکن است 25 30 سال بزرگرتر از خودش است را بشناسد ممکن است خطرآفرین باشد؟!!! سوال بعد اینکه برای مثال حضرت علی ع برادران متعددی داشتند؛ یعنی حضرت فاطمه س هیچیک از این برادران را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! نمی دانم شوهر حضرت زینب س برادر داشتند یا نه. اما اگر برادر داشتند یعنی حضرت زینب س حتی برادران شوهر خویش را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! یعنی فرضا اگر یکی از برادران حضرت علی ع می آمد در خانه و مثلا با حضرت کاری داشت؛ حضرت فاطمه س او را نمی شناختند؟!!! یا فرضا حضرت زینب س با جناب مسلم بن عقیل پسرعمو دخترعمو بودند. یعنی حضرت زینب س جناب مسلم را نمی شناختند؟!!! و سایر فرضها و مثالها یا مثلا حضرت علی ع می فرمایند من به دختران جوان سلام نمی کنم. خوب من واقعا نمی دانم. من خودم تا حالا باهار شده در مهمانی ها و جاهای دیگری به دختران سلام کرده ام و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده. دوستان دیگری نیز که این را پرسیده ام آنها نیز گفته اند برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمی دانم. شاید ما مریضیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. شاید ... . اما واقعا این برایم سوال است که آیا حتی یک سلام خشک و خالی نیز ممکن است موجب مفسده شود؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیده ام شده که مثلا در مهمانی چند کلمه ای را با دختر نامحرم حرف زده ایم اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاده. احتمال قریب به یقین تابحال برای شما نیز اتفاق افتاده که با زن یا حتی دختر نامحرمی چند کلمه ای صحبت کنید. حالا سر کلاس درس در خیابان در اداره جات یا در هر جای دیگری. حال آیا این صحبت برایتان مفسده داشته یا خیر؟!!! حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یک نامحرم به او نگاه نیز کرده ایم(اما نه نگاه خیره و از روی شهوت) اما حتی نگاه نیز هیچ مفسده ای نداشته است. حال واقعا این برایم سوال است که اگر این احادیث است آیا ماها مریضیم که هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم بلکه این احادیث منظور دیگری دارند؟؟!! یا مثلا حدیث داریم از حضرت فاطمه س که بهترین زن زنی است که نه نامحرمی او را ببیند نه او نامحرمی را ببیند یا مثلا حتی ایشان در برابر نابینا نیز رو می گرفتن. اما در مورد همین حضرت زهرا س این حدیث را نیز داریم:«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُرِیدُ فَاطِمَةَ ع وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ ع أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَى وَجْهَکِ أَصْفَرَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ ص اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَى الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّى عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.»(کافی ج5 ص529) خوب در اینجا جناب جابر وجه حضرت فاطمه س را مشاهده کرده که گفته زرد بود. همچنین جناب جابر اینقدر با دقت به چهره حضرت نگریسته که جاری شدن خون زیر پوست را هم دیده است. پس مثلا نمی شود در توجیهش گفت که این همان نظرة الأولی است که فقها اجازه داده اند. چون با یک نگاه اتفاقی که فوری طرف سرش را پائین بیندازد این میزان جزئیات را انسان نمی تواند بفهمد. یا مثلا به این حدیث دقت فرمائید:« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ‏ أَبِیهِ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ... فَقَالَ ع یَا سَلْمَانُ ائْتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ... قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَهَرْوَلْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَ یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی ص‏ قُلْتُ حَبِیبَتِی أ أجفاکم [لَمْ أَجْفُکُمْ‏] قَالَتْ فَمَهْ اجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ... فَقَالَتْ لِی یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإِذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ...»(بحارالأنوار ج43 ص66) خوب طبق این حدیث اولا حضرت فاطمه س دلش برای سلمان که یک نامحرم است تنگ شده و مشتاق دیدار او بود. چرا؟!!! البته اینجا نمی خواهم عصمت آن حضرت را نعوذبالله نفی کنم. اما چرا زنی که اسوه عفت و حیا است و حتی در برابر نابینا حجاب را رعایت می کند اینجا دلتنگ و مشتاق دیدار یک نامحرم شده!؟ هر چند آن نامحرم شخصی مثل جناب سلمان باشد. ثانیا جناب سلمان اینجا می فرماید عبای حضرت هر وقت حضرت عبایش را روی سرش می کشید ساق پایش پیدا می شد و هر وقت ساق پایش را می پوشاند سرش پیدا می شد. حوب یعنی اینجا جناب سلمان هم سر حضرت را دیده هم ساق پایش را. چرا؟!!! یا مثلا در مواردی داریم که جناب سلمان از طرف پیامبر ص یا امیرالمومنین ع مأمور می شد بیاید در خانه و مطلبی را به حضرت فاطمه س بگوید. خوب آیا در این حالت نمی شد از طریق دیگری این مطلب را به حضرت منتقل کرد که تخاطب دو تا نامحرم پیش نیاید؟!!! البته هیچیک از این سوالات نعوذبالله به معنای نفی عصمت یا پائین آوردن شأن این بزرگواران نیست. اما خوب ظاهرا تعارضی وجود دارد بهمین خاطر سوال می پرسم که برایم رفع تعارض شود
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که می‌دانید یک مجتهد در برخورد با روایات معارض متوجه جایگاه و جهت روایات است، عین همان برخوردی که با آیات قرآن می‌کنیم و جای آیات متشابه را با آیات محکم معلوم می‌نمائیم و لذا وقتی می‌فرماید: «یدالله فوق ایدیهم» با توجه به آن‌که فرموده است: «لیس کمثله شیئ» به دنبال دست برای خدا نمی‌گردیم، می‌فهمیم می‌فرماید قدرت خداوند فوق قدرت آن‌هایی است که می‌خواهند توطئه کنند. در مورد امتناع از راه‌رفتن در پشت سر نامحرم، نظر به فضایی داشته باشید که مستقیماً در پشت سر او راه می‌روید و به او نظر دارید، همان فضایی که دختر شعیب«علیه‌السلام» آمد تا حضرت موسی«علیه‌السلام» را دعوت کند تا با پدرش دیدار داشته باشد. معلوم است که حضرت موسی«علیه‌السلام» با توجه به آن فضا توصیه می‌کنند آن دختر پشت سر آن حضرت راه برود و او حضرت را از عقب راهنمایی کند. این غیر از فضایی است که در یک خیابان شلوغ اتفاق می‌افتد، مگر آن‌که در آن خیابان شلوغ نیز چنین فضایی به‌وجود آید، در آن صورت هم شما باید برای به میدان‌نیامدن «وَهم» خود را بپائید. در مورد روایت حضرت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» که می‌فرمایند: بهترین زن آن است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند. موضوع برمی‌گردد به جامعه‌ای که هیچ معنایی نداشته که زنان در کوچه و خیابان حاضر شوند چون در زندگی آن روز همه‌ی مایحتاج زندگی در محدوه‌ی خانه فراهم بوده ، این غیر از آن است که اگر میهمانی به خانه آمد و یا به خانه‌ای میهمانی رفتند، هیچ توجه و نگاهی به میزبان ننمایند و یا حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» طالب ملاقات با ولیّ خدا یعنی جناب سلمان نباشند. اما در مورد آن پوشش که سلمان از کوتاهی آن صحبت می‌کند می‌خواهد بگوید آن پوشش کوتاه بوده‌ نه این‌که نعوذبالله سلمان پاهای عریان حضرت را دیده. مگر در حال حاضر چادر زنان ما همان‌طور نیست که وقتی به سر می‌کنند پاهایشان معلوم است بدون آن که پا ها عریان باشد؟ همان‌طور که عرض کردم هنر ما در فهم روایات باید توجه به جهتی باشد که روایات مدّ نظر دارند. موفق باشید
648
متن پرسش
با عرض سلام در جزوه ی المیزان و روش استفاده از آن برای کار کردن با المیزان گفته اید از اول المیزان شروع کنیم . اگه ترتیب پیشنهادی خودتان را (در سیر مطالعاتی)دنبال کنیم چطور است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر بخواهید تفسیر المیزان را شروع کنید کنید باید از اول شروع کنید، ولی اگر ابتدا سیری که پیشنهاد کردیم را تا حدّی کار کنید و سپس به المیزان رجوع کنید راحت‌تر می‌توانید با المیزان مرتبط شوید. موفق باشید
430

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار. وضعیتی را ترسیم میکنم تا شما ، ما را در گذار این مقطع از مقاطع تاریخیمان با یاری و کمک خداوند یاری بفرمایید . (انشاالله) . ما در دانشگاه کار فرهنگی میکنیم. گاها دوستان ما مطالبی رو به صفری ها میدن بخونن که از نظر بنده ضرورت ندارد به این معنی که مطالب مهم تری هم هست هر چند مطالب داده شده در جای خود لازم است. و این موجب نگرانی شخص بنده شده و احساس میکنم همین بی تدبیری ها موجب عقب ماندن آن ها و نیز صفری ها میشود. از نظر بنده ی حقیر ، عمده خودشناسی است. امام شناسی است . معاد شناسی است. که البته همه ی این ها هم به نوعی خودشناسی است. امام شناسی جدای از خودشناسی نیست چرا که امام در درون ماست و احساس میکنم که همگان باید ناچار شده و به ضرورت درک این مسائل رسیده باشند. و صد البته آن گاه که ما روی بحث های امام شناسی کار میکنیم به امام زمان و پس از آن برای ایجاد جامعه ی بقیه اللهی به بحث ولایت فقیه و لزوم نظام جمهوری اسلامی میرسیم . اما دوستان ما برای بین دو ترم به بچه های صفری و در کل بچه های مجموعه ، طوماری بلند از فرضا صحبت های دوگانه ی آقای مطهری دادند و به خیالشان میخواهند بصیرت سیاسی به اعضا بدهند. مجددا تاکید میکنم که از نظر بنده دانستن و تحلیل این مطالب صد البته لازم است اما مسائل ضروری تری در اولویت قرار دارد. اما به نظر شما این کار کار درستی است ؟ افرادی که ما تازه با آن ها مواجه شدیم و آنها هیچ گونه تصوری از نحوه ی بود و وجود خود ندارند ، احساس سرگردانی میکنند ، و الان با این رویکرد با مطالبی که ما به آنها میدهیم برخورد میکنند که ما داریم غذای جانشان را به آن ها میدهیم و این مسئله حساسیت مطلب را بالا میبرد ، یعنی آن ها به ما اعتماد کردند که مطلبی که الان دستشان میدهیم همان چیزی است که باید بخوانند و بین دو ترم روی آن وقت بگذارند. این مسائل برای شخص بنده خیلی سخت است و من را به گوشه گیری میکشاند و این مسئله (گوشه گیری) و تک روی در شخص بنده خیلی زیاد است. وقتی به چهره ی این بچه ها(صفری های دانشگاه) یا حرف هایشان نگاه میکنم گریه ام میگیرد و برایشان گریه میکنم که دلشان میخواهد ولی هیچ چیز نمیدانند. احساس میکنم آن ها خودشان هم اولویت ها را تشخیص نمیدهند و صفری ها این وسط دست به دست و بازیچه میشوند. جان آن ها مطالب ناب تری را میخواهد. نگرانم که نکند نحوه ی برخورد اعضا با تقاضای صفری ها موجب شود که صفری ها هم همچون افراد قبلی بار بیایند که شدیدا به چه کنم چه کنم افتاده اند . البته این دودلی ها طبیعی است و همه کم و بیش داریم اما آن چه به عینه میبینم این نحوه کار تعریف کردن ، موجب صدمه به افراد در سیستم میشود و یا حداقلش این است که کار را بسیار سخت میکند چرا که ما با کار کردن یک سری مسائل ناب خودمان به بسیاری از تحلیل ها میرسیم و لازم نیست در موارد متعدد برای بصیرت سیاسی دچار کثرت گرایی شویم. این مسائل در حالی است که بنده احساس میکنم کار خاصی از دستم بر نمی آید . و راه نظر دادن را بر خود بسته میبینم و احساس میکنم اگر نظر مخالفی بدهم حتی اگر در قالب هم فکری هم باشد فضای بین خودمان متشنج میشود و بعضا منیت ها ظهور میکند. اما نمیتوانم بی تفاوت باشم و از این که دوستان به "کم" قانع شده اند میخواهم گریه کنم. . در شرایط ترسیم شده لطفا بفرمایید که باید چگونه با صفری و یا اعضای مجموعه برخورد کرد ؟ و در کل با وجود شرایط فوق هرگونه نصیحت به بنده ، پیشنهاد ، انتقاد ، یا تحلیل فضایی که برایتان ترسیم کردم به شدت برای بنده مفید است . و کمک کنید که این دوران را چگونه باید سپری کرد ؟؟؟ با تشکر فراوان از شما . التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بنده نیز با جنابعالی موافقم که ابتدا باید مبانی معرفتی دانشجویان تازه وارد شکل بگیرد، ولی رفقای شما هم به جهت قصد خیری که دارند کارشان إن‌شاءالله نتیجه‌بخش خواهد بود و آنچه شما در ابتدا پیشنهاد می‌کنید آن‌ها بعداً عمل خواهند کرد و لذا نه جای نگرانی است و نه جای فاصله‌گرفتن با آن‌ها، دل‌سوزی‌ها و نیّت خیر آن‌ها را بنگرید و با تمام وجود به آن‌ها علاقه‌مند باشید و مسلّم خداوند در هدایت آن‌ها نظر رحمتش را شامل حالشان می‌کند. إن‌شاءالله موفق باشید
13787

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد چند شبهه در ذهنم است خواستم کمکم کنید تا برطرف کنم: 1. آیت الله بهاءالدینی رحمت الله علیه که سیگار می کشیدند و بعضی از عرفا که سیگار می کشیدند برای من تعجب و سوال است. مگر هرچه به بدن آسیب بزند حرام نیست؟ پس چگونه این ها اینگونه...؟!! 2. خاطره نقل شده از جناب آقای بهاءالدینی که ایشان امام رضا (ع) می رود و می گوید یا امام رضا یا ترکم بده یا ضررش را بردار. اگر این خاطره صحت دارد پس چطور است که این انسان این همه مبارزه با نفس کرده ولی نمی تواند با این قضیه هم مبارزه کند؟ 3. اصلا هر چیز که ضرر برساند به بدن مطلقا حرام است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بنده هم این خاطره را از زبان خودشان شنیدم. با این‌که ایشان انسان ارزشمندی بودند، با این‌که به ما فرموده‌اند: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر» مقام عصمت و بی‌نقصی برای ایشان قائل نیستیم ولی اولاً: فضای تاریخی آن زمان را مدّ نظر داشته باشید. ثانیاً: موضوع ضررداشتن سیگار در آن زمان مطرح نبود و در این اواخر که معلوم شد ممکن است سیگار برای ایشان ضرر داشته باشد، دیگر در آن سن، تغییر عادت موجب بحران روحی برای ایشان می‌شد، به‌خصوص که خودشان به این نتیجه نرسیده بودند که فعل حرامی انجام می‌دهند وگرنه قدرت دفع آن را به عنوان حرام داشتند. بیشتر موضوع برای ایشان یک تفنن بود. موفق باشید   

11940
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گران قدر: نظر حضرت عالی پیرامون سید عباس معارف چیست؟ آیا آثار و نگاه ایشان را در راستای نگاه حضرت امام خمینی می دانید؟ کدام یک از آثار ایشان بیشتر قابل استفاده هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم سید عباس معارف انسان فوق العاده‌ای بوده است و آثار او همه در جای خود ارزشمند است به‌خصوص کتاب «حکمت اُنسی» ایشان. موفق باشید

11183

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چندی پیش دوستانم سوالی پرسیدن که جوابی نداشتم و برای پاسخ دادن نیاز به توضیح مبسوط شما دارم. سوال این است: مولا علی (ع) که قرآن را درس می دادند و این آیه که اگر از قصاص بگذرید برای شما بهتر است. با توجه به اینکه ایشان خود استاد قرآن بودن چرا خودش از قاتلش نگذشت و ابن ملجم قصاص شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در این مورد بحث یک شخص در میان نبود، بحث تفکر خوارج در میان بود که باید با آن برخورد کرد مثل برخوردی که ما امروز با داعش باید بکنیم. موفق باشید
9377

خانوادهبازدید:

متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. خیلی از ازدواجها بعد از مدتی به عادت کردن به همدیگر می رسد و از دوستی اولیه خبری نیست جز آنها که بصورت جدی در مسیر تهذیب نفس اند و جلوی وسوسه های شیطان را گرفته اند و به قسمتشان راضی اند. درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان سعی کند بر اساس دستورات شریعت الهی با همسر خود برخورد کند آن دوستی اولیه به صورتی دیگر دوباره ظهور می‌کند. موفق باشید
6093
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام در مورد حضور زنان در اجتماع از دختران شعیب نامبرده می شود که چوپان بوده اند. یا عایشه که می گویند حتی به مردان نیز تاریخ درس می داده است و... و از این دست مثال ها به این نتیجه می رسند که زن می تواند هر نوع حضوری در جامعه داشته باشد. یک مسئله هم نگاه رهبری به زن در جامعه است که حضور زن در جامعه و پیشرفت های علمی را انکار ناپذیر دانسته اند. از طرفی رهبری در یکی از سفرهایشان از یک دختر در مورد لزوم درس خواندنشان در مهندسی متالورژی سوال کردند به این معنی که دلیلی ندارد یک دختر مهندسی بخواند. پس حضور در مشاغل جامعه در چه حد است؟ آیا دختران نباید در رشته های فنی تحصیل کنند؟ آیا می توان در هر شغلی وارد شد؟ برداشت من این است می توان در هر شغلی وارد شد ولی بعضی شغل ها با روحیه خانم ها سازگاری ندارد و نباید نسخه عمومی پیچید یا حمایت همه جانبه کرد. نظر شما را در این مورد می خواستم جویا شوم. با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با نظر شما موافقم و در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در این رابطه عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که بالاخره نباید زنان در کارهای اجتماعی از عالَمی که باید داشته باشند در آیند و به عالَم مردان وارد شوند. موفق باشید
3610
متن پرسش
ببخشیدچگونه می توان نفس راتقویت وبه کمال رساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با گناه‌نکردن. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی روش سلوکی آیت‌الله بهجت را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2998
متن پرسش
باسلام وآرزوی قبولی عزاداری « لطف بفرمائید آدرس حدیثی را که دارد هنگام سلام به امام زمان (عج)دست راست را روی سر بگذارید برایم بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دیده‌ام آن است که در محضر حضرت رضا«علیه‌السلام» سخن از حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به میان آمد و حضرت رضا«علیه‌السلام» بلند شدند و دست مبارک خود را بر سر گذاشتند به عنوان احترام به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که در عرب به این صورت بوده. ولی این‌که در هنگام سلام به حضرت دست بر سر می‌گذارند چیز جدیدی است. حدیث را در کتاب القطره ج 2 ص 773 می‌توانید بیابید. موفق باشید
2440
متن پرسش
سلام استاد من چند ماهی دچار دگرگونی شدم ناراحتم تا حد افکار خودکشی پیش رفتم در جا زدم هیچی پیشرفت ندارم واین عذابم میده دلم می خواد بمیرم چند وقت به طور جدی به خود کشی فکر میکنم .کتاب آشتی با خدا وده نکته در شناخت معرفت نفس شما را خودم به علاوه خیلی کتاب وجزوات دیگه ولی هیچ تغییری در حالم نشده تورا خدا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی ....پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» بالاخره در این مسیر اقبالی هست و إدباری، گاهی طعم اُنس با خودش را مرحمت می‌کند و گاهی رُخ برمی‌تابد تا هجران او را تجربه کنیم و در پاییز زندگی با او برگ‌های غرور و عُجب را بریزیم تا برگ تازه‌ی ارتباط با او را بیابیم. بگو: خدایا! « «فَهَبنی ـیااِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و رَبّی!ـ صَبَرتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلَی فِراقِکَ؟!» ». موفق باشید
2363

درس منطقبازدید:

متن پرسش
به نام خدا و سلام علیکم استاد عزیزز؛لطفا در مورد مطالعه درس منطق در پایه3 حوزه (المنطق) ، توصیه های لازم در مورد نحوه مطالعه ، میزان وقتی که نیاز است ، میزان تعمیق و احیانا کتب مکمل را بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این را از استاد منطق خودتان بپرسید. در هر صورت یک طلبه باید درس منطق را طوری بخواند که مشکلی در فهم مباحث منطقی نداشته باشد هرچند فکر نمی‌کنم نیاز باشد خیلی به حواشی بپردازد. موفق باشید
16172
متن پرسش
با سلام و خسته نباشيد خدمت استاد گرامي: در مورد حكومت طاغوت زمان شاه و اينكه به چه حكومتي طاغوت مي گويند توضيح دهيد. اگر انواع فساد در حكومت شاه (طاغوت) مثل ربا، رشوه. دزدي و اختلاس و... در زمان ما و حكوت اسلامي هم بوجود بيايد آيا باز هم حكوت ما اسلامي خواهد بود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در حکومت طاغوت، حاکمان، خودشان دنبال فساد هستند ولی در حکومت اسلامی، حاکمانْ به دنبال اصلاح مردم می‌باشند تا مردم از عاداتِ باقی‌مانده از حاکمیت طاغوت نجات یابند. موفق باشید

13626
متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید. سوالی در خصوص علم داشتم. در حال تحقیقی هستیم که می خواهم ببینم آیا علوم حصولی عارف نیز تاثیر و یا نقشی در ادراکات حضوری و کشف و شهودش دارد یا خیر؟ اما مطلب یا مقاله و یا کتاب مناسبی که این بحث را کرده باشد نیافتم. شما اطلاعاتی دارید که در اختیار بنده قرار دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی این موضوع مطرح است که علم حصولی می‌تواند مقدمه‌ی علم حضوری باشد و بحثی تحت عنوان «المعرفة بذر المشاهده» مطرح است. ولی کتاب خاصی که به طور مشخص این موضوع را دنبال کرده باشد نمی‌شناسم. موفق باشید

13490
متن پرسش
سلام استاد: 1. در مباحث شما به این نکته پی بردیم که اهل بیت (ع) به صورت بالفعل همه ی اسما الهی را دارا هستند. اگر مثل همه انسان های دیگر اسماء الهی را بصورت بالقوه داشتند، عصمت آنها زیر سوال می رفت. برای همین به محض تولد، همه ی مقامات را بصورت بالفعل داشتند. سوال من این است که با اینکه پیامبر (ص) بصورت بالفعل دارای مقامات و اسماء الهی بود چرا بعد از 40 سال عبادت معراج برایشان پیش آمد؟ این قسمت از مباحث صوتی کربلا از شماست جدا کردم: «در روایت داریم که پیامبر (ص) فرمود: «أول ما خلق الله نوری» اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور محمدی بود. پس این محمد (ص) به عنوان فرزند عبدالله کیه؟ این محمد فرزند عبدلله اینقدر روحش را وسعت داده که به مقام تجلی اون حقیقت محمدی رسیده است. وقتی پیامبر بعد از 40 روز خلوت نشینی و اعتکاف، به معراج رفتند، اونجا سُلب پیامبر (ص) را شایسته دیدند که حقیقت فاطمه (س) که «منصوره» نام داشت را در سُلب پیامبر بگذارند. حضرت فاطمه زهرا (س) ظهور آن حقیقت است.» استاد سوال من این است که اگر پیامبر (ص) بصورت بالفعل، روحشان وسعت داشته است پس چرا در این فایل صوتی گفتید که پیامبر روحش را آنقدر وسعت داد که مظهر آن حقیقت شد؟ آیا این امکان هست که بگوییم چون خداوند علم داشت به اینکه پیامبر روزی با عبادت و بندگی به این مقام می رسد، آن مقام را از قبل به ایشان داده بود؟ در این صورت بالفعل بودن اسماء الهی در ایشان چه می شود؟ 2. در جزوه «نگرشی به کربلا با چشم عقل و عاطفه» در صفحه 27 در مورد سوال حضرت سجاد (ع) در مورد نشسته نماز شب خواندن از حضرت زینب (س)، تاریخ چیزی در مورد جواب حضرت زینب (س) ثبت نکرده است. ولی در جزوه «کربلا سریان عشق الهی» در صفحه 23 آورده اید که حضرت زینب (س) پاسخ می دهد که چون سه شب است بسیار گرسنه بوده و ضعف و سستی مرا فرا گرفته است. می شود در این مورد توضیحی بدهید؟ 3. به غیر از کتاب «فروغ شهادت» از مرحوم سعادت پرور و «جلوه های عرفانی در نهضت عاشورا» از محمد امین ارزگانی، کتاب دیگری سراغ دارید که از لحاظ عرفانی به کربلا پرداخته باشد؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که ما انسان‌ها دارای دو بُعد جسم و نفس ناطقه هستیم که تلاش می‌کنیم در این دنیا با به‌کاربردن جسم خود نفس ناطقه‌ی خود را به فعلیت لازم برسانیم. ولی پیامبر و امامان«علیهم‌السلام» دارای سه بُعد جسم و نفس ناطقه و نور عظمت هستند. در بُعد جسمانی مثل ما غذا می‌خورند و می‌خوابند و بیدار می‌شوند و در بعد نفس ناطقه، عبادت می‌کنند و اشک و ناله دارند تا خود را همچنان با حقیقت نوری‌شان متحد نگه دارند. و در این رابطه هست که حضرت که باید با جسم خود با همسرشان همبستر شوند و از طریق نفس ناطقه‌شان امورات تولد فرزند را شکل دهند، در خلوت‌نشینیِ خاصی قرار می‌گیرند تا با اتحاد کامل با نور عظمت، تولد زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» محقق شود 2- علت نشسته نمازخواندن حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» در پشت دروازه‌ی شام، همان‌طور که خودتان متوجه‌اید، صراحتاً معلوم نیست. باید به ظواهر موضوع حکم کرد. حتی بعضی گفته‌اند بار سنگین رساندن پیام کربلا برای حضرت آن‌چنان سنگین بود 3- کتاب «گنجینة الأسرار» عمان سامانی نکات عرفانی ظریفی در مورد کربلا دارد. کتاب «عنصر شجاعت» آیت اللّه کمره‌ای نیز به ظرایف خوبی اشاره کرده است. موفق باشید

11706
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت شریف بخیر. حضرتعالی آثار اندیشمندان بزرگ جهان را از چه زمانی شروع فرمودید؟ بعد از فلسفه؟ ما چه کنیم؟ علاوه بر کنفسیوس و لائوتسه و آثار فلاسفه غرب آشنایی با چه اندیشه های دیگری را ضروری می دانید؟ 2- ابتدا مقالات آیت الله شجاعی مطالعه شود بهتر است یا جنود عقل و جهل حضرت امام(ره)؟ چه خوب می شد اگر دروس معرفت نفس علامه حسن زاده را با همان بیان بسیار شیوای حضرتعالی شرح می شد هر چند آثار استاد امکان رجوع مستقل را به ما داده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید با جدیّت و پشت‌کار «مقالات آیت الله شجاعی» را دنبال کنید یک کار اساسی کرده‌اید و بعد از آن از تفسیر المیزان هم غافل نباشید. «جنود عقل و جهل» را بعد از «مقالات» کار کنید خوب است. آرام‌آرام بعد از این‌ها سری هم به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بزنید تا راه ورود به عرفان نظری گشوده شود. موفق باشید

11030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده: بنده مدتی است دچار وسواس عملی شده ام و جدیدا حس می کنم به وسواس فکری هم رسیده. من قبلا خیلی اهل فکر کردن و تجزیه تحلیل بودم ولی حالا احساس می کنم مثل سوفسطایی ها هر تفکر حتی منطقی را رد می کنم و می گویم از کجا معلوم درست باشه. خودم از این حالت خودم می ترسم. چکار باید بکنم که اهل انکار تفکر نباشم و از وسواس فکری و عملی نجات یابم؟ 2. از شما می خواهم ریشه وسواس را در نوع طرز فکر انسان بگویید (از آنجایی که حرف هر کسی را قبول ندارم اگر مرا حواله به جایی می کنید جایی باشد که مورد تاییدتان باشد)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب‌های «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» و «ادب خیال و عقل و قلب» داشته‌ام که ان‌شاءالله می‌تواند مفید باشد. موفق باشید
9847
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه انسانی از قوه به فعلیت برسد و بدن اش هم در نظام هستی شدت بگیرد و از ساحتی به ساحت دیگر برود، مثل حضرت رسول اکرم (ص) در معراج که بدن وقتی از عالم طبع در آمد شدت گرفت و جنس اش هم فرق کرد و با آن بدن به پیشگاه پروردگار رفت، مشکلی که خیلی ها نمی فهمند و فکر می کنند رسول الله (ص) با همین بدن خاکی و عنصری رفته، چون اگر با این بدن خاکی و عنصری رفته باشد پس خداوند هم محدود می شود، چون یک بدن سمت و سو دار نزد خدا رفته و در نتیجه خداوند باید سمت و سو داشته باشد که این تفکری باطل است. ظرافت تعقل شیعه در اینجاست که می گوید معراج روحانی نبوده بلکه جسمانی بوده ولی نه با این جسم عنصری. حال سوال ام این بود چرا عارفی که اسفار اربعه اش هم طی می شود و در عوالم سیر می کند بدن اش هیچ شدتی نمی گیرد و در نهایت هرچه سیر می کند نفس و روح اوست که سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت بدن کسی به معنای تغییر مرتبه، شدت نمی‌گیرد. سالکِ عارف می‌تواند به مرحله‌ای برسد که بدن برای خود خلق کند. در کتاب «مبانی نظری مهدویت» عرایضی در این مورد داشته‌ایم. موفق باشید
نمایش چاپی