باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که جامعه با قوانین، سر و سامان میگیرد و از نظر حضرت امام، تخطی از قوانین جامعه حرام است حتی در پاریس که تشریف داشتند سختْ مقیّد به رعایت قوانین آن کشور بودند. آری! ناراضیبودن از قوانین، حقِ هرکس میباشد.
آتش به اختیار در جایی است که میتوان با ابتکارات خود کاری را انجام داد که زمین مانده است و قوانین، مانع انجام آن نیست. البته اعتراض، غیر تخطی از قانون است حتی میشود در عین رعایت قانون، در تصویب بعضی از آنها معترض بود. موفق باشید
.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در اصطلاحات فلسفی «عَرَض» در مقابل «جوهر» است برای وجود، شدت و ضعف و ظهور مطرح است و عَرض معنا ندارد. ۲. همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر اندازه عبودیت الهی را به جای خودنمایی و خودبینی قرار دهیم، از حجابها عبور خواهیم کرد. ۲. آری! به گفتهی جناب مولوی: « بی نهایت حضرتست این بارگاه ** صدر را بگذار صدر تست راه». هر اندازه جلو رویم، با باغ و بستانی گشادهتر روبهرو میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نسبت به مخلوقات، قیامت در پیش است ولی نسبت به خود قیامت به عنوان یکی از عوالم وجود، هماکنون هست و اساساً غایتِ مفقود، محال میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است زیرا عالم ماده، عالم تضادها میباشد و رذیلت و فضیلت هر دو در آخر الزمان به نهایت میرسد تا جبههی مقابلهی «اشقی الاشقیاء» با جبههی «اسعد السعداء» به ظهور آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه جناب صدرا در ابتدای جلد هشتم در تعریف نفس میفرماید: النفس جسم آلی ذی حیاة، حکایت از آن دارد که نفس را همان جسم میداند از آن جهت که با حیات متحد است و بحث بسیار ظریفی است.
در مورد سوال دوم خوب است که به این نکات توجه شود:
وقتی به آیات دیگر قرآن مراجعه می شود، روشن می شود که این آیه در آیات دیگر به روشنی تفسیر شده است. برخی از این آیات از این قرار است:
۱. قرآن کریم در سوره حجر می فرماید «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۲۸) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ »قسمت اول که می فرماید خداوند بشر را از گل خشکیده و بد بو آفرید ، مشابه عبارت خلقناکم در سوره اعراف است. قسمت دوم آیه نیز که می فرماید هنگامی که او را تسویه نمود ، مشابه صورناکم در آنجاست. قسمت سوم آیه نیز گویای آن است که بعد از اینکه حضرت آدم (ع) صورت گری شد، خدای متعال از روح خود در وی دمید «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي» بعد از این مرحله است که لیاقت مسجود بودن فرشتگان را یافت.
۲. در همین سوره، در چند آیه قبل آمده است « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون» این آیه به خلقت کلی انسان اشاره شده است اما همان طور که در آیات بعد می آید مراد از انسان ، حضرت آدم (ع) است . وجه این مجاز این است که بیان شود حضرت آدم (ع) به عنوان نماینده حقیقت انسانیت و خلیفه الله بودن مسجود ملائکه قرار گرفته است. این سجده از طرف فرشتگان همیشه و در هر عصری نسبت به ولی خدا وجود دارد.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم کتاب «تمدنزایی شیعه» و کتاب «امام خميني «رضواناللّهتعاليعليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» افقی را در این رابطه به میان میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از قسمت اول سؤالتان چیزی سر در نیاوردم. إنشاءاللّه مسئول محترم سایت، مطلب را دنبال میکنند. ۲. به جهت آنکه حضرت حق ما را بهخوبی میشناسد، برایمان برنامهریزی میکند تا از این فَترات خارج شویم و ماه رمضان یکی از آن برنامهها است. حال با همین رویکرد به مباحث «با دعا در آغوش خدا» بهخصوص در رابطه با جلسهی سوم آن و چگونگی عبور از خودخواهیها، که إنشاءاللّه به زودی بر روی سایت قرار میگیرد؛ ورد بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر به آیات قرآن عنایت کنید خداوند با نظر به آن واقعههای تاریخی، حقایق و سنتهایی را که در آن صحنهها مطرح است، متذکر میشود. و از این جهت گفته میشود کتابهای مقدس، فراتاریخی است 2- زبان عربی؛ ذاتیِ قرآن نیست ولی آن حقایق با آن زبان به ظهور آمده و امروزه در رابطه با نسبت زبان با حقیقت در فلسفهی زبان، بحثهای مفصلی شده، مثل بحث «زبان، خانهی وجود» از جناب مارتین هایدگر. لذا میبینیم گفتههای مطرح در مثنوی، تنها در غالب زبان فارسی به ظهور آمده است و اگر مثنوی را به زبان دیگر ترجمه کنیم با حقیقتی که از طریق زبان فارسی ظهور کرده، روبهرو نمیشوید هرچند که اطلاعاتی از مثنوی به دست خواهید آورد. در این مورد عرایضی در کتاب «گوشسپردن به ندایِ بیصدای انقلاب اسلامی» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تقدیری مشخص در صحنه است، با دعا تغییر نمیکند ولی شرایط دعا فراهم میشود تا زمینهی اُنس با خدا شکل بگیرد و آن مرحوم هم در سیر خود بهتر سیر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اواخر کتاب «ده نکته در معرفت نفس» مطالبی است که میتواند در این مورد برای شما کمک فکری باشد که عیناً خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
- قرآن در مورد روح انسان مي گويد: «فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحي...( ۷۲/ص) يعني چون بدنش را آمـاده كـردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.
از اين آيه نتيجه ميگيريم كه:
الف - انسـان «از روح خـداست» و نـه «روح خـدا». چـون فرمـود: « مِنْ روُحـي» و نفرمود: «روُحي»، يعني روح انسان صورت نازله اي از روح خداست.
ب - روح، مخلوقي است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتي از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مي فرمايد: «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِه» (۲/نحل) يعنـي خداوند ملائكه را به كمك روحي كه از «امر» خداست نازل ميكند. بنابراين نبايد براي خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعني خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكي از مخلوقات معرفي ميكند و ميفرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اينكه ميفرمايد: از روح خودم؛ يعني روحي كه يكي از مخلوقات من است، ولي چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همانطور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اينكه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:
اولاً: ملائكه به كمك روح نازل مي شوند، يعني روح اصل است و ملائكه تجلي آن روح هستند.
ثانيـاً: روح از «امر» الهي است و مقامش مقام «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّمااَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْـئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»، يعني: («امر» خدا آن است كه چون اراده كند چيزي را ايجاد كند، ميگويد بشو، و ميشود). پس روح كه از امرالهي است، نظام مادي و تركيبي و تدريجي ندارد.
ثالثـاً: اصل اساسي انسان هميـن روح است كـه فوق ملائكه است و جلوه مستقيـم حـق است و حامل همة اسماء و صفات الهي و همان وجهالله است و خليفة او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بيواسطة حق است، جامع همة كمالات الهي است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصي از حق را ظاهر ميكنند، به طوريكه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكي مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولي مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهي است، منتهي به ايجاد حق موجود است و از خود وجودي ندارد.
رابعـاً: اين سوي دنيايي انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوي انسان، روح است و مقام قرب بي واسطه، و لذا انسانها از جهت روح خود به خدا نزديكاند، ولي به واسطة جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايي خواهد شد.
۳. آخرين و پايينترين مرتبه و منزل روح، جاي گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاي ميگيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلي اش خبري نيست. به طوريكه در اين حالت فراموش ميكند اصل و منزل اصلياش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّليافته روح است.
۲۵- تسويه يعني متعادل شده و تصفيه يعني از ناخالصيها پاك گشته
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فعلاً در این ذوق جهت ارتباط با حضرت حق هستید آن را مغتنم بشمارید. خداوند هر طور خواست شما را جلو میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دغدغهی بهجایی است. ولی ظاهراً آنچه از طریق مقام معظم رهبری و وزارت امور خارجه انجام شد، کاری است که باید انجام میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس از عملِ «ما تأخرِ» خود بر اساس ارادهای که کرده است بهره میبرد. ۲. انسانها در قیامت با «بودنِ» خود مرتبطاند و «بودن» پایان ندارد. ۳. حتماً همینطور است. ۴. در قیامت هرکس با ملکات خود بهسر میبرد و آنجا اختیار، معنا ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم آن رزقی را که میفرمایید که اگر بیشتر از رزق حقیقی انسانها بخواهند باید تلاش بیشتر کنند؛ شاید وَهمی هم نباشد، ولی نیازِ منطقی او نیست و عملاً به دنبال او رفتن او را از کارهای مهمش باز میدارد. ۲. چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هویتِ خود، احساسِ نیاز به حق را دارا هستند. در عین حال، متذکرند که: «هم دعا از تو، اجابت هم ز تو». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام سخن در این یک کلمه است که خبرگان به معنای خبرهبودن باید اعمال رهبر را زیر نظر داشته باشند. و اگر حدّ مردم در همان حدّ خبرگان است، پس چرا باید خبرگان رهبر را تعیین کنند؟ و اگر موضوع، تخصصی است، پس چرا باید آن را در حدّ غیر خبرگان تقلیل داد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کتاب «آشتی با خدا» بگیر تا حالا، سعیام در همین روش است. تبیین دین، همان حساسیت نسبت به این موضوع است که افقِ جهانی که انسانها در آن زندگی میکنند را مدّ نظر قرار دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد رِندی را باید دنبال کرد و با رفقابودن و صفا را در بینِ هم به میانآوردن، راههای بسته را میگشاید. خدا را در خندهی رفقا بنگر و با او قهر نکن در حالیکه می بینی او با تو در خندهی رفقا و صفایی که بین شما هست، قهر نکرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن اخروی دارای شدتِ وجودی بیشتری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که توبه یعنی رفع آنچه نباید پیش میآمد و پیش آمد، و با توبه نوعی برگشت به آن اصل مینماییم بر اصلی که طالب آن هستیم. در مورد حق النّاس به هر حال باید آن حقّ اداء شود. ولی در حدّی که به قول شما اگر محدود به حلالیتطلبیدنی است که کار را بدتر میکند، موضوع متفاوت میشود و اینجا است که با استغفار برای طرف، کار حلّ میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه مراتب و شئوناتی دارد که در هر مرتبه خصوصیاتی خاص به خود میگیرد. در این مورد پیشنهاد میشود کتاب ده نکته را همراه با شرح صوتی آن و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بله. زیرا انسان فطرتاً موحد است و این روش که می فرمایید عملاً انسان را به وجه فطری اش نزدیک می کند. موفق باشید
با سلام: با توجه به فص آدمی و فص شیثی، رابطه بین «علم الادم اسما کلها» و عین ثابته چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اصل موضوع را باید در فصّ عُزیری دنبال کنید. إنشاءالله جواب خود را مییابید. موفق باشید