بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10949
متن پرسش
سلام استاد: نظر شما در خصوص کتاب گوهر شب چراغ چیست؟ در مورد دعاهایی که در آن آمده؟ مثلا گفته شده در موقع اضطرار 19 بار نجات منک یا سیدالکریم نجنی و خلصنی بحق بسم الله الرحمن الرحیم بخوانید و ....نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کتاب را مطالعه نکرده‌ام. سعی کنید در اموراتتان از اذکار عمومی مثل «لا إله إلاّ اللّه» و صلوات استفاده کنید. موفق باشید
10948
متن پرسش
سلام: بنده مربی طرح صالحین هستم و به لطف خدا برای خانم های خانه دار کلاس معرفتی می گذارم. معرفت النفس را در قالب آشتی با خدا برایشان گفته ام به نظر شما بعد از این چه مبحثی می تواند مفیدتر باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با «ده نکته در معرفت نفس» و سپس «برهان صدیقین» به روش ساده‌، آن‌ها را به مباحث کتاب «معاد» برسانید. در کنار موضوعات فوق؛ بحث انقلاب اسلامی را هم در راستای کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» متذکر شوید. موفق باشید
10946
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: رهبری انقلاب چند هفته پیش فرمودند که : امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد. نکته جالب برای بنده این hست که شما چند ماه پیش از مقاله معروف دکتر داوری حمایت کردید که در جای خود کار عالمانه و درس آموزی بود. اما از طرف دیگر شما تمام قد از رهبری هم دفاع می کنید و سخنان و مدیریت و راهکار ایشان را عبور دهنده ما از غرب می دانید. و امام خمینی را هم که بدون هیچ ان قلتی تایید می کنید. اما به نظر می رسد که مرگ بر آمریکا گفتن افراطی عامه دوستان حزب اللهی ما که اتفاقا شما هم با آن مخالفید، حاصل تعلیمات امام و رهبری است که یک نمونه اش را بنده به عنوان شاهد اول سوالم آورده ام. به نظر می رسد که لااقل در این مورد خاص، جمع کردن صحبت های امام و آقا و دکتر داوری امری تناقض برانگیز باشد. چرا که خود امام و رهبری بودند که بارها و بارها آمریکا و چند دولت مستکبر را به عنوان دشمنان اصلی کشور و انقلاب معرفی کرده اند و حتی یک بار هم تاکنون از لفظ مدرنیته هم استفاده نکرده اند. چه برسد به این که برای آن سهم جدی قائل باشند. البته دعوا بر سر استفاده و یا عدم استفاده از فلان لفظ نیست. بلکه دعوا بر سر شناخت تمدن غرب و مدرنیته و روح حاکم بر آن است. امری که تاکنون هیچ کس در این کره خاکی نتوانسته ثابت کند که امام و رهبری واجد آن بوده اند. به نظر می رسد قضیه انقلاب اسلامی شده مثل قضیه مولانا که هر کسی از ظن خودش یار آن می شود. یعنی بنده معتقدم شما و آقایان فرهنگستان دارید ذهنیت خودتان را به انقلاب اسلامی تحمیل می کنید و این امر باعث می شود که مستمعین و خوانندگان آثار شما به تناقضات مختلفی در ذهن خود برخورد کنند که بنده تنها یک نمونه آن را ذکر کردم و گرنه لااقل تناقضات ذهنی بنده بسیار بیشتر از این هاست و تاکنون نه از شما و نه از شاگردانتان جواب قانع کننده ای در این باره نشنیده ام جز تکرار ادعا. امیدوارم که پاسخ تا حد امکان مبسوط شما به کم شدن این تناقضات بنده و برخی از رفقایمان بینجامد. ببخشید اگر لحن سوالم صریح بود. خداوند به شما طول عمر بدهد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از صحبت آقای دکتر داوری برداشت نکردم که نباید مرگ بر آمریکا گفت. ایشان می‌فرمایند این تنها یک شعار نباید باشد، بلکه باید تاریخ خود را بشناسیم تا مطابق جایگاه تاریخی خود عزم عبور از آمریکا در ما یک فرهنگ شود و به نظرم این مشکل امروز ما است که نسبت به شرایط تاریخی خود فکر نمی‌کنیم و به همین جهت پس از مدتی از شعارهای خود، که شعارهای مقدسی هم هست، نتیجه نمی‌گیریم و مأیوس می‌شویم. جایی برای یأس نیست ما باید زیرساخت‌های فکری و فرهنگی عبور از آمریکا را که حضرت امام و مقام معظم رهبری مطرح می‌کنند فراهم کنیم، وگرنه کمکی به حضرت امام و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» نکرده‌ایم. موفق باشید
10945
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: 1. شما در کتاب های مختلف خود به انواع مختلف اشاره کرده اید که هر تغییری که بخواهد در زندگی و آرمان انسان امروز حاصل بشود، مقدمه اش این است که "عالم" آن ها عوض بشود. حال سوال اینجاست که عالم انسان ها چگونه عوض می شود؟ یعنی تغییر عالم انسان ها که باعث تغییر در شئون مختلف زندگی آن ها می شود خود چگونه حاصل می شود؟ 2. آیا شما تقسیم بندی دین به سه حوزه عقاید، اخلاق و احکام را تقسیم بندی صحیح و جامعی می دانید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «عالَم انسان دینی» عرایضی داشته‌ام 2- تقسیم‌بندی خوبی است. رسول خدا (ص) تکلیف ما را روشن مى‏کنند که علم سه نوع است یا «آیة محکمه» و یا «فریضةُ عادله» و یا «سُنَّةٌ قائِمَه». روایت مى‏فرماید:«فَقَالَ النَّبِیُّ (ص) ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ. ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ (ص) إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ» رسول خدا (ص) درباره مردى که علم انساب مى‏دانست و مردم دور او حلقه زده بودند و او را علامه مى‏دانستند، فرمودند؛ آن علمى که او مى‏داند علمى است که نه دانستنش براى کسى نفعى دارد، و نه ندانستنش موجب ضرر مى‏شود، بلکه علم واقعى علم به سه چیز است: علم به آیه‏اى محکم، یا فریضه‏اى عادل و یا سنتى قائم، و خارج از این سه همه فضل است و نه علم. پس طبق سخن رسول خدا (ص) یا باید بتوانى با نور آیه‏اى از آیات الهى مرتبط شوى، و یا واجباتى را بشناسى و دل را در مسیر آن قرار دهى و یا سنت قائمه‏اى را بیابى و در عالَم آن زندگى کنى و صاحب «وقت» شوى. یعنى ابتدا باید انسان آیه و نشانه‏ى محکم خدا شود، نه این‏که نشانه‏هاى خدا را صرفا بخواند و بداند. به عبارت دیگر باید جان ما منوّر به عقاید توحیدى گردد. فریضه‏ى عادله یعنى واجبات تعدیل کننده، که قواى نفسانى و حیوانى را در فضاى فطرى متعادل مى‏کند و ما را از افراط و تفریط دور مى‏کند و جان ما را موصوف به اوصاف الهى مى‏گرداند، که این دومین نوع علم است. سومین نوع علم، سنت قائمه است یعنى روشى که بر حلال و حرام الهى قائم‏ باشد تا ما را به توحید برساند و این غیر از علم به حلال و حرام خداست، عالم کسى است که آن‏ها را در وجود خود قائم کند و جان او مستغرق اوامر و نواهى الهى گردد. در اثر این سه نوع علم است که انانیت انسان نفى گشته و توحید الهى بر همه‏ى مراتب وجود او سایه مى‏افکند. موفق باشید
10943
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا استاد صمدی معتقدند سفره عالم ماده هیچگاه برچیده نمی شود و ماده برای هیچگاه از صحنه خارج نمی شود در حالی که آیه صریح قرآن از بیچیده شدن کرات و کوهها و جوشش دریاها سخن می گویید؟ 2. منظور استاد حسن زاده از اینکه می فرمایند اگر ظهور در زمان ما محقق نشد در زمان انسانهای دیگر که ممکن است صدها هزار سال دیگر باشند محقق می شود؟ 3. منظورشان از اینکه ما هزاران حضرت آدم (ع) داشته ایم چیست؟ 4. از زمان آدم ابوالبشر تا حال چقدر زمان تقویمی گذشته؟ 5. آیا انسان منحصر به کره زمین است و امام او هم در زمین است؟ 6. آیا امکان وجود مخلوقی دقیقا مثل انسان در غیر از کره زمین وجود دارد؟ 7. آیا امام زمان (عج) امام اجنه نیز هست؟ 8. منظور از دحو الارض به معنای علمی گسترش خلقت است؟ چرا با بودن انسان در کره زمین این همه مکان وسیع وجود دارد؟ فلسفه بزرگی این عالم چیست؟ 9. آیا امام خمینی را مشخصا محشور با حضرت رسول (ص) می دانید و آیا معتقد به کامل بودن سیر ایشان هستید؟ آیا واقعا با دلی آرام و قلبی... بودند؟ اینکه با نماز شب کسی چون حضرت زینب (س) که نشسته خواندند منافات دارد؟ زیارتتان قبول انشا الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تجلیات وجودی همواره تا عالم ماده ادامه دارد هرچند این عالم با حرکت جوهری‌اش از قوه به فعل می‌آید و بالا می‌رود و باز عالم ماده با هویت مادی تجلی می‌کند 2- بالاخره ظهور محقق می‌شود 3- هر عالمی آدم خود را دارد و چون به فعلیت رسید عالم دیگری می‌آید با آدم خودش 4- نمی‌دانم 5- حجت الهی، حجت خدا برای همه‌ی مخلوقات است 6- نمی‌دانم 7- آری 8- دحو الأرض تجلی عالم مثال است به صورت مادون که همان عالم ماده است که از کعبه شروع شده 9- در مورد حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نباید وارد جزئیات شد، مسلّم است که ایشان مطابق سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کردند 10- آن موضوع مربوط به حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» است که اُسوه‌ی مقاومت بودند. موفق باشید
10942
متن پرسش
سلام علیکم: 1. وقتی نیکانی چون اصحاب کهف و حضرت عزیر بعد از خواب طولانی و مرگشان اصلا بویی از ماجرا نبردند تا اینکه با شواهد ظاهری و سخن خداوند به خود آمدند می توان گفت ما هم تا الان متوهم بوده ایم که داستان من و بی زمانی و بی مکانی را فهمیده ایم؟ 2. آیا گزارشی مبنی بر میزان معارف کسانی که در کتب آسمانی نامشان برده شده و یادشان شده داریم؟ آیا معرفتشان از امثال کسانی که با توحید سر و کار داشته اند چون آیت الله جوادی و ... بیشتر بوده؟ 3. چرا حضرت ابراهیم و لوط و داوود و... با مواجهه با فرشتگان اللهی چنین عکس العملی از خود نشان دادند که حاکی از تعجبشان و یا ترسشان بوده؟ 4. سوالات حضرت رسول در باب توحید قبل از نزول قرآن چگونه جواب داده می شده؟ ایشان در غار حرا به صورت جزیی چه می کرده اند؟ 5. آیا عکسی که به حضرت رسول در دوره جوانی منتسب می کنند علما چقدر ارادت ورزیده اند؟ گفته شده امام خمینی این عکس و عکس آیت الله شاه آبادی را در اتاقشان داشته اند؟ آیا گزارشی داریم بیامبر از کسی سوال معرفتی برسیده باشد؟ منظورم در حالتهای خلسه و خوابشان است مثلا از حضرت آدم یا نوح و... ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی انسان در عالَم بی‌زمانی زندگی کرده، زمانی طی نشده تا احساس کند، وقتی به خود آمده‌اند در این دنیا چنین زمانی واقع شده. زمان در این دنیا چیز دروغی نیست 2- در روایت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «عُلَمَاءُ أُمَّتِی أفضَل مِنْ‏ أَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیل‏» 3- زیرا فرشتگان از ساحت دیگری برای آن‌ها ظهور می‌کنند که عموماً انسان با آن ساحت به آن شکل مأنوس نیست 4- در روایت داریم حضرت قبل از بعثت به دین حنیف بوده‌اند و با زمینه‌های توحید ابراهیمی خود را می‌پروراندند 5- نمی‌دانم. موفق باشید
10939
متن پرسش
سلام: چرا با وجود اینکه تخیل مقدمه و عامل تحریک گناه است مراجع تقلید فکر با اراده نسبت به گناه را حرام نمی دانند مگر همه فتنه ها از این خیالات نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش آیت اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» فکر و خیالِ گناه، خودش می‌آید ولی ما نباید آن را دنبال کنیم. دنبال‌کردن آن منجر به عمل می‌شود. موفق باشید
10938
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اینکه حضرت عالی در مورد مسائل علمی رودربایسی با کسی ندارید لطفا صراحتا بفرمایید نظرتان در مورد دکتر حسن عباسی چیست و بهتر بگویم از نظر شما نقاط قوت و ضعف فکر ایشان چیست؟ و سوال دوم اینکه ایشان هشت جلسه در کلبه کرامت تهران با عنوان دکترین ملی زندگی در مورد پدیده شوم زنای ذهنی صحبت داشته اند که بنده به عنوان جوان این را بگویم که اگر جوانی خواهان سیر و سلوک باشد در این فضای مدرنیسم و این هشت جلسه را گوش نکند و با ابعاد تاثیر رسانه و تبرج که ایشان زحمت کشیده اند و به صورت علمی و تحلیلی بحث کرده اند آشنا نشود هر چه بکند نمی تواند در سیر و سلوک موفق باشد حتی اگر محی الدین استادش باشد و در واقع بهتر بگویم اگر کسی بخواهد جزوه مرزهای ارتباط شما را شرح دهد باید مباحث زنای ذهنی دکتر عباسی را ببیند حال سوال اینکه شما این بحث را گوش داده اید و اگر جواب مثبت است نظرتان را بفرمایید. خدا شما را با عمار یاسر محشور کند ان شاء الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی از صحبت‌های جناب آقای دکتر عباسی استفاده می‌کنم و متأسفانه این مباحثی که می‌فرمایید را نشنیده‌ام. سعی می‌کنم به دست آورم و استفاده کنم. موفق باشید
10937
متن پرسش
با سلام: نظر شما نسبت به دعای سیفی صغیر چیست؟ بنده با این دعا انس دارم. اگر در نماز گریه کنی برای دوری از خدا نماز را باطل می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دعایی است با مضامین بسیار ارزشمند 2- ابداً این طور نیست. موفق باشید
10936
متن پرسش
سلام استاد: می خواستم راجع به ظهور صغری که علامه حسن زاده و آقای مکارم و... مطرح کردند توضیحات و نظراتی بدهید. لطفا ایمیل کنید. در ضمن می خواستم به شما پیشنهاد کنم که راجع به توسل و راه های آن یه کتابی بنویسید نمی دونم کتاب در محضر لاهوتیان رو خوندید یا نه، شیخ جعفر آقا محشره و با توسل به خیلی جاها رسید خدا رحمتش کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرایضی در تشکیکی‌بودن ظهور داشتم، إن‌شاءاللّه می‌توانید جواب سؤال‌تان را در آن‌جا بیابید. موفق باشید
10935
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی زیارت عتبات عالیات. به نظر شما کمیت و کیفیت فعالیت فرهنگی طلاب در سطح مقدمات و سطح اول تا چه حدودی باید باشد؟ اگر از نظر مقام معظم رهبری در این زمینه اطلاع دارید بیان بفرمایید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جای شما بسیار خالی بود 2- همین اندازه می‌دانم که طلبه در ابتدای امر بیشتر باید در کمیّت دروس وقت بگذارد و صرفاً به یادگیری دروس مشغول باشد و کاری به این نداشته باشد که در این دروس حال خوش معنوی‌اش بی‌جواب می‌ماند. موفق باشید
10934
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت استاد چن وقتیه این سوال ذهنمو درگیر کرده که اگه ولایت فقیه ولایت مطلقه فقیه هست پس چرا رهبر انقلاب میگن که رهبری نمی تواند در امور اقتصادی دخالت کند هم نباید دخالت کند و هم نمی تواند دخالت کند چون در قانون اساسی اینطور نیامده ... پس اگه اینطوره دیگه نگیم ولایت مطلقه بلکه بگیم ولایت مقیده به قانون اساسی ... Hخه چرا رهبری نباید در امور اقتصادی دخالت کنه و جلوی بسیاری از بی عدالتی های اقتصادی رو بگیره پس این چه ولایتی شد؟؟ مگه حضرت علی (ع) در دوران خلافت تو بازار راه نمی افتاد و افراد گران فروش رو مجازات نمی کرد حالا ما نمیگیم رهبری راه بیفته تو بازار اما حداقل در حد صحبت هم که شده جلو بی عدالتی های بزرگ اقتصادی که کمر قشر مستضعف رو شکسته بگیرد مثل قضیه قطع نکردن یارانه ثروتمندان که متاسفانه هم این دولت و هم دولت قبل بخاطر مسائل سیاسی و جلب آرا حاضر به انجام اون نشدند و یا قضیه بی عدالتی در دریافت مالیات و عدم شناسایی افراد پردرآمد از طریق دیدن حساب بانکی اونها که اگه از این افراد مالیات گرفته بشه دیگه کمبود بودجه ای نداریم و عدم این رسیدگی به این مسائل و عدم دخالت رهبری در این موارد باعث میشه که افراد متوسط و متوسط به پایین جامعه فشار اقتصادی و کمبود بودجه رو تحمل کنن ... ممنون استاد و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در ذیل ولایت فقیه قوای سه‌گانه قرار دارند، کارِ درست آن است که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» جهت‌های کلّی نظام را در این امور ترسیم کنند و هر قوه‌ای کار خود را بکند نه آن‌که مستقیماً خود را در امور جزیی وارد کنند که در این صورت جایی برای قوای سه‌گانه نمی‌ماند. دخالت مستقیم نداشتن، غیر از دستورندادن است، ولایت مطلقه‌ی فقیه یعنی مانعی در نفوذ حکم فقیه در امور نیست ولی این غیر از دخالت مستقیم است. موفق باشید
10933
متن پرسش
سلام علیکم 1چه کسانی شیعه و چه کسانی محب هستند ؟2 ایا محب متواند امید به شفاعت یا نجات داشته باشد؟3 اگر شیعه فقط مختص خمینی ها و قاضی ها میشود چطور بعضی روایات شیعه را از ارتکاب گناهانی یا خطیه هایی یا سیاتی که از امثال قاضی ها بعید است بر حذر میدارند؟ 4فرق ذنب و سیعه و جرم و قبیح و ... چیست؟ ایا شما هم احساس میکنید دعای کمیل در بین ادعیه یه چیز دیگریست ؟ خود شما با چه دعایی مانوسید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شیعه کسی است که توانسته شخصیت خود را مطابق شخصیت ائمه«علیهم‌السلام» شکل دهد، ولی مُحبّ امام را دوست دارد در حالی‌که هنوز در آن حدّی که شیعه خود را با امام شکل داده نرسیده 2- امید هست 3- بعضاً واژه‌ی شیعه به صورت اَعم به‌کار می‌رود که شامل مُحبّ هم می‌شود 4- بستگی به محل مصرف‌اش دارد 5- خداوند ما را از ادعیه‌ای مثل دعای کمیل و خمسه عشر و مناجات شعبانیه و دعای عرفه‌ی امام حسین«علیه‌السلام» و دعای ابوحمزه‌ی ثمالی محروم نکند. موفق باشید
10931
متن پرسش
سلام علیکم: فرق خمس با مالیات در چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زندگی شهری به صورتی که امروز در دنیا مطرح است نیاز به زیرساخت‌هایی دارد که مردم شهر با دولتی که تشکیل دادند باید آن را تأمین کنند و مالیات در این رابطه به عنوان یک موضوع جدید پیش آمد، در حالی که در گذشته، خودِ مردم بدون آن‌که دولت‌ها به این شکل مطرح باشند این امور را که خیلی ساده‌تر از شکل امروزی‌اش بود به عهده می‌گرفتند. ولی خمس از اول جهت مدیریت فرهنگی جامعه مطرح بوده و به همین جهت آن به رسول خدا و ائمه‌ی اطهار«علیهم‌السلام» اختصاص داشته و ربطی به والیان شهرها نداشته. موفق باشید
10930
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: با بی حوصلگی چه باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10929
متن پرسش
سلام علیکم: فردی خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و این سوال را پرسید: به من بگو پروردگارت؛ از چه وقت بوده؟ و چگونه بوده، و بر چه تکیه دارد؟ و حضرت رضا پاسخ داد: خداوند مکان را مکان کرد، بى آنکه مکانى داشته باشد، و چگونگى را چگونه نموده بى آنکه خود چگونه باشد، و بر قدرت خودش تکیه دارد. منبع : کافی باب الکون و المکان ، حدیث 2، ص 88، ج 1 جواب حضرت رضا علیه السلام کمی گنگ است خواهشمندم ساده بیان فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می‌داند معارفی بالاتر از این چند جمله در عالَم نیست. سعی کنید با تعمق در بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود»، آرام‌آرام به فهم این حدیث خود را نزدیک کنید. فکر می‌کنید همه‌ی سخنان صدرالمتألهین جز این است که می‌خواهد این جمله را روشن کند تا ما با منظر امام رضا«علیه‌السلام» با خدای خود مأنوس گردیم. وقتى امامان مى‏فرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیْکُمْ وَ عَلَیْکُمُ‏ التَّفَرُّع» ؛یعنى وظیفه‏ى ما است که اصول را به شما بگوئیم و بر شما است که در حواشى آن سیر کنید و تدبّر نمائید. موفق باشید
10928
متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده.بنده چند سالی است به طور پراکنده ونا منظم با مباحث شما ودیگر اساتید کمی آشنایی دارم ولی حال با توجه به علاقه واحساس نیاز به مباحث معرفتی و اتمام دروس دانشگاه و داشتن وقت می خواهم به مباحث معرفتی بپردازم. برای یک برنامه بلند مدت از کجا شروع کتم وبه چه ترتیب ادامه دهم ؟فلسفه و منطق و عرفان وفقه یا هر چیزی که به نظر شما لازم است را چکونه وبا چه کتابهایی ادامه دهم؟ آیامی توانم به طور شخصی این مباحث را دنبال کنم یا لازم است مثلا در حوزه یا دانشگاه یا با اساتیدی مباحث را دنبال کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید به طور رسمی به حوزه متصل شوید که خیلی خوب است و اگر برایتان ممکن نیست سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست إن‌شاءاللّه راهگشا خواهد بود. موفق باشید
10926
متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند آقای طاهرزاده.امیدوارم همچون مشاوری دلسوز من و آقایی که به دنیای من راه پیدا کرده اند را راهنمایی بفرمایید. آشنایی من با شما به یک سال هم نمی کشد اما در همین یک سال به تمام علائق من جهت داده اید. بهتر است برای اینکه بتوانید راهنمایی ام کنید شرایطم را به نحو کامل توضیح دهم. در ابتدا از شرایط روحی و خلقی خود می گویم. از زمانی که به یاد می آورم همیشه در جستجوی پنجره ای بودم تا مرا به خدا برساند البته خدا را از دید عرفایی چون مولانا، حلاج و ابوسعید و رابعه و ... می دیدم. خدای من خدای عارفان بود نه زاهدان اما از جهت شرعی در ادای فرایضم غفلت می کردم که بحمد الله اکنون زندگی ام به روایت دیگری در آمده است. در مواجهه با انسان ها جنسیت برایم مطرح نبود با آنها همچون انسان به ما هو انسان رفتار می کردم حال چه زن باشد چه مرد. همیشه صادقانه رفتار کردم فلسفه ی زندگیم شده بود حرف استاد ملکیان که باید از دردها کاست و حقیقت را تقریر کرد. سقراط شده بود معلم من که زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. با تمسک به این آرمان ها زندگیم را به پیش بردم از قرار گرفتن در شرایط سخت هراسی به دل راه نمی دادم تعمداً مدتی در آسایشگاهی به عنوان خدمه کار کردم و مشاغلی چون معلمی و کتابداری را نیز تجربه کرده ام و هم اکنون هم کاری آزاد دارم که کارفرمایم هم خودم هستم.همه ی اینها بزرگم کردند یا می توانم بگویم وسعت روحی به من بخشیدند شاید بگویید چقدر قاطع از برکات آن دوران صحبت می کنم استاد من اثرات آن را در زندگیم می بینم . می بینم که چقدر با دختران هم سن و سالم متفاوت هستم و چقدر در بدترین شرایط امیدوار بودم. در لیسانس ادبیات خواندم اما راضی ام نکرد و در فوق فلسفه که البته کمی مرا به عقب گرد وا داشت. نگاه محاسبه گرانه ی فلسفه به زندگی روحیه ام را خراب کرد باز فیل ام یاد هندوستان کرد یاد روزهای هجده نوزده سالگی ام افتادم که حکایت های طوطی و بازرگان و ... را از زبان سروش می شنیدم و چقدر با ولع گوش می دادم، با کاروان حله را می خواندم و دنیای من دیگر این دنیای مادی نبود. این دنیا برایم زندانی بود که هرچه زودتر بارم را ببندم به سلامت از آن گذر خواهم کرد. درهمین دوران دلزدگی از فلسفه از طریق یکی از شاگردان شما، با شما و آثارتان آشنا شدم. من دختری سی ساله و ایشان پسری بیست و پنج ساله هستند. شاگرد شما طی رفت و آمدهایی که به خانه ی ما داشند و به خاطر دوستی ایشان با برادر من بود، جزوی از خانواده ما محسوب می شدند. حضورشان به من آرامش می داد ایشان را تجسم عملی اکثر رهنمود های شما می دیدم. من از یک خصوصیت روحی نیز برخوردارم که تن به ازدواجی که برایم برکات روحی نداشته باشد نمی دهم راضی نمی شوم مثل اطرافیانم در حالتی از رخوت و بی حوصلگی و باری به هرجهت بودن زندگی کنم . خود من تعلقی به مادیات ندارم و زندگی طلبگی را می پسندم اما به ادب رفاه هم معتقدم و می دانم که فقر کفر می آورد. در همین مورد چشم باز کردم و دیدم دلبسته ی شاگرد شما شده ام به ایشان گفتم که صلاح نیست دیگر با هم مراوده داشته باشیم چون ممکن است به گناه بیافتیم ایشان با روی گشاده برخورد کردند و تصمیم را به من واگذاشتند حدود یک ماه هیچ مراوده ای صورت نگرفت اما من طاقت نداشتم فکر می کردم اگر به ایشان پیشنهاد ازدواج ندهم ممکن است در حق خودم ظلم کرده باشم. در مراوده ایشان با من و خانواده ام حس می کردم ایشان هم به من علاقه دارند. من نمی خواستم به هرقیمتی به ایشان مربوط باشم بنابراین بالاخره به ایشان پیشنهاد ازدواج دادم و با شناختی چند ساله که از ایشان داشتم حس کردم درکم می کنند و عاقلانه با مسئله برخورد می کنند. ایشان هم گفتند که علاقه ی قلبی به من دارند اما با توجه به شرایط خانه و اعتمادی که برادرم به ایشان دارند،نتوانستند ابراز کنند شاید هم من از کلماتشان اینطور متوجه شدم. اما به واقع پیام دوستی و محبت ارسال کردند و من را به نام کوچکم مورد لطف و محبت خود قرار دادند. خوشبختی من از همان لحظه شروع شد . ایشان هم می گفتند که درست است که ظاهراً پیشقدمی کردید اما یک رابطه شدید قلبی دوطرفه بین ما حاکم بوده است. اما مسئله ای که ایشان مطرح کردند و بسیار تکرار شد می گفتند نکند که من به خیال ایشان عشق می ورزم نه به خود ایشان. ایشان به دلیل مطالعه ی کتاب های شما در باب خیال، فکر می کردند که ممکن است من در زندگی با ایشان دچار مشکل شوم. حتی پیشنهاد کردند که این احساس ها می آید و می رود نباید به شان اعتماد کرد یک چرخی که در بازار بزنید یادتان می رود و من می گفتم نمی دانم چگونه به تو ثابت کنم که اسیر خیالاتم نیستم و تو را به عنوان همسرم می پذیرم.استاد ایشان زن خانه دار می خواستند.خود ایشان هم ارشدفلسفه هستند من گفتم خانه دار می شوم و ادامه تحصیل نمی دهم.از تهران به موطن تو می آیم و هیچ شرطی برای ازدواج با تو نمی گذارم و ندارم فقط از شما احترام می خواهم اینکه به علائقم احترام بگذارید همین برای من کافی است که با یک عالم دین زندگی کنم و این دنیا را به سلامت بگذرانم.طی ده روزی که با هم درباره ی ازدواج مراوده می کردیم ایشان مسائلی را مطرح می کردند که بیشتر عصبی ام می کرد می گفتند صحبت های شما تناقض آمیز است اگر عاشق من هستید چرا از من تعریف نمی کنید من هم چون هنوز محرمیتی صورت نگرفته و از لحاظ شرعی به هم نامحرم هستیم موقعیت را به ایشان شرح می دادم. خلاصه اینکه ایشان نسبت به عشق من شک داشتند. پیش فرض هایی داشتند که با این محتوا که فکر نمی کردم اهل مسائل دینی باشید فکر نمی کردم اهل سختی کشیدن باشید فکر نمی کردم آشپزی بلد باشید و.... . یک بار هم در جهت همین ناباوری ایشان نسبت به عشق من به ایشان گفتنند که روزی لیلی بعد از سختی های فراوانی که مجنون کشیده بود راضی شد که به خانه مجنون بیاد و با او زندگی کند، مجنون بعد از سپری شدن یک روز به لیلی گفت که من با همان خیال لیلی خوشم و دیگر ادامه نمی دهم. استاد به ایشان می گفتم که نباید نگران بعد از ازدواج باشید اما سوال های ریز و درشتی که از من می پرسیدند گویا من سوژه ای شده بودم که در آزمایشگاه ایشان بیست و چهارساعته مورد آزمون قرار می گرفتم. ایشان اذعان می کردند که دوستم دارند اما گویا ا زمن مطمئن نیستند. و من هم نمی دانستم چگونه به ایشان ثابت کنم. تا اینکه بعد از گذشت حدود ده روز ایشان مطرح کردند که من مرد سنتی هستم و کلفت می خواهم و از من پرسیدند که حاضرم کلفتشان باشم و این را همان اوامر خدا در دین می دانستند. استاد دیگر طاقت نیاوردم من کناب شما را درباره زن خوانده ام اما ایشان آنقدر ناخوشایند آن مسائل را مطرح کردند که حس تحقیر به من دست داد و از آن به بعد رابطه ما کم شد من به ایشان گفتم که اینقدر هم نفهم نیستم که به خانه ی شما برای قلدری بیایم من سروری نمی خواهم. وقتی فهمیدند که من تمامیت خواه نیستم و دوست دارم شوهرم مراقب من باشد و نسبت به من غیرت بورزد گفتند که سوءتفاهم شده و همه چیز درست است و ایشان مسئله را خوب بیان نکرده اند. استاد به هرحال ایشان از من خواستند که حضوراً ملاقاتم کنند که من به دلیل احساس تحقیری که به من دست داده بود خواسته ی ایشان را رد کردم و همچنین حالات روحی من طوری بود که می ترسیدم به گناه بیافتم. من به ایشان گفتم که زندگی با شما برای من نعمتی است و هیچ مشکلی با مسائلی که در کتب استاد طاهرزاده است ندارم و ادامه ی صحبت های ایشان را منوط به اجرای شرطی کردم که در صورتی با ایشان مراوده ام را از سرمی گیرم که خانواده ها خبر داشته باشند و محرم باشیم. و دو روزی هست که روزه می گیرم تا از شیطان در امان باشم از نظر من هنوز قضیه تمام شده نیست و هنوز هم برای ایشان احترام قائلم و دوست دارم همسر من باشند و ایشان هم کاری نکرده اند هنوز اما مراوده ایشان با خانواده من سخت شده است چرا که مادرم از اول در جریان بودند هرچند از محتوای صحبت های ما خبر نداشتند اما صلاح دیدم که ایشان مطلع باشند. استاد شاید بگویید که من از ابتدا نباید از ایشان خاستگاری می کردم اما استاد روحیه ام را خودم می شناسم اگر نمی گفتم ممکن بود در وضعیت وخیم تری از حالا به سر می بردم. پیشنهاد ازدواج دادن در فامیل من امری نکوهیده نیست همچنین در فامیل من زن و مرد با اختلاف سنی توانسته اند زندگی خوبی ترتیب دهند. اما گویا برای ایشان این مورد عادی نبوده است. من به ایشان گفتم که باید شکر نعمت بکند من هر طور که ایشان بگوید قبول می کنم فقط در صورتی که به من احترام بگذارند و به علائقم در همان خانه احترام بگذارند من خواسته ی دیگری ندارم. در ضمن این نکته را هم باید اذعان کنم که خانواده ایشان اصرار دارند که با فامیل ازدواج کند و ایشان زیر بار نمی رود و از این جهت هم محذوریت دارند. اما به ایشان گفته ام که اگر واقعاً فکر می کند که من زن زندگی ایشان هستم با کمترین دلخوری می توانند خانواده شان را راضی کنند. این نامه را نوشتم تا علناً به نمایش در بیاید و امیدوارم اینطور هم عمل شود و آقایانی که از شاگردان شما هستند و با چنین موقعیت هایی مواجه شدند بعد از سنجش طرف مقابل و تایید صدق و راستی او، به آن ها به عنوان رحمت بنگرند و نا شکری نکنند. من به همین آقا گفتم که هیچ شرطی برای ازدواج ندارم فقط برایم بوم و رنگ بخردند تا به علاقه ام که نقاشی است در همان خانه برسم.استاد از شما استدعا دارم همچون پدری دلسوز با این موضوع برخورد کنید فکر کنید دختر خود شما هستم و بدانید که شاگرد شما هم مخاطب جواب شما هست چرا که با ساید شما مانوس است و همیشه سر می زند به هر دوی ما نصیحتی پدرانه بکنید و راه درست را پیش پای ما بگذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بنای این سایت در فرهنگ‌سازی است به آن معنا که بیشتر معارف اسلامی را مطرح میکند تا هرکس با اندیشه‌ی خود راه‌کارهای مطابق موقعیت‌های خود را مدیریت نماید و سعی داریم نگاه‌ها را محدود به مصداق‌ها نکنیم؛ تنها می‌توانم در این مورد عرض کنم در آن حدّ که به نحوی آمادگی خود را جهت ازدواج با آن آقا نشان دادید، کافی است بقیه‌ی مطلب به عهده‌ی شما نیست، اگر آن آقا توانست در جمع‌بندی به این نتیجه برسد خودش جلو می‌اید. شما به زندگی خودتان مشغول شوید و سعی کنید حریم‌های دو انسان نامحرم را رعایت کنید. ما در روشنگریِ وجود خود در مقابل انبوه امکانات قرار داریم تا معمای وجود خود را کشف کنیم. اساس جنبش ما محدود نیست، در این حرکت باید ذات ما در نسبت با خدا خود را متحقق گرداند، باید بگذاریم خداوند برای ما ظهور کند. اگر خدا در بعضی مواقع خود را از ما پنهان می‌کند باز می‌خواهد ما را به خود آورد و ابعاد دیگر زندگی را برای ما معنا کند. رخصت می‌دهد تا آن‌گونه که هستیم با خود روبه‌رو شویم و اوج آزادی خود را در تعلق به خدا تجربه کنیم. زندگی را در این راستا بنگرید و بگذارید تا هرچه باید پیش آید، همان پیش آید. به نظرم شما با توجه به روح مباحثی که از طریق این سایت مطرح شده به این نتیجه‌ای که عرض کردم می رسیدید. از جلد اول کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در ویرایش جدید، غافل نباشید تا نقاشی‌های شما جهت آسمانی‌اش قوی‌تر شود. موفق باشید
10925
متن پرسش
سلام علیکم: شاید سوال مسخره ای باشد. آیا می شود کامپیوتری پا به عرصه وجود بگذارد که جوهره تصرف در طبیعت در آن نباشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه‌ی ارتباط انسان با کامپیوتر کمیّات و ریاضی‌کردن همه‌چیز است، در این نگاه طبیعت به عنوان یک کیفیت دیده نمی‌شود. موفق باشید
10923
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: با آرزوی قبولی طاعات و عزاداری های حضرت عالی و تشکر وافر بابت پاسخ گویی به سؤالات. به یاد می آورم که در یکی از مطالبی که از حضرت عالی خواندم، اشاره ای داشتید به نظریه بت های فرانسیس بیکن. منتها هر چه قدر فکر کردم به یاد نیاوردم کجا بود. می خواستم لطفا راهنمایی فرمایید که در کدام یک از آثار یا سخنرانی هایتان بوده. با تشکر فراوان و التماس دعا و آرزوی توفیقات روز افزون برایتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوات «تاریخ فلسفه‌ی غرب» مطرح شده، در ضمن مطلب را در تاریخ فلسفه‌ی غرب از کاپلستون می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید. بت‏هاى بیکن‏. یکى از معروف‏ترین قسمت‏هاى فلسفه بیکن‏، برشمردن چیزهایى است که خود او آن‏ها را «بُت‏» مى‏نامد و منظورش از آن‏ها عادت‏هاى بدِ فکر است که مردم را به اشتباه مى‏اندازد. او چهار بت، از این بت‏ها را مى‏شمرد: «بت‏هاى قبیله» آن عادت‏هایى است که غریزى بشر است ازآن جمله؛ خصوصاً این عادت را ذکر مى‏کند که «بشر از پدیده‏هاى طبیعى، نظمى بیش از آنچه واقعاً در آن‏ها موجود است انتظار دارد». در حالى‏که برعکسِ بیکن، در یک اعتقادِ دینى جهان، صنعِ قادر حکیمى است که هیچ خللى در آن نیست و اگر چنین تصور مى‏شود که نظم آن مطابق با زندگى ما نیست به این علت است که ما میل‏ها و هوس‏هایى را براى خود گزینش کرده‏ایم که خالق هستى، جهان را براى جوابگویى به آن هوس‏ها نیافریده است. و در این حالت کار حکیمانه آن است که ما خود را با صنعِ حکیمانه خداوند هماهنگ کنیم و نه برآن بر آشوبیم و بخواهیم با تغییرات ممتد، همه زندگى‏مان تغییر جهانْ بشود و تغییر جهان را زندگى بپنداریم و آرام‏آرام هدف اصلى زمینى بودنمان فراموشمان شود و این مسئله‏اى است که از دیدِ بیکن دور مانده است. «بت‏هاى غار» از دیگر بت‏ها که مى‏شمارد «بت‏هاى غار» است. حاصل گرفتارشدن به آن بت، این است که هرکس اشیاء را جز از طریق روزنه شخصى خود نمى‏نگرد و مثل غارنشینان افلاطون است و مى‏گوید: باید متوجه این نقص خود بشویم. تاریخ فلسفه غرب، ص: 118 «بت‏هاى بازارى» این بت با اشتباه از الفاظ و جملات ناشى مى‏شود، با کلمات مبهم زندگى کرده‏ایم بى آن‏که استعداد خود را در روشن‏کردن آن‏ها به‏کار بریم و لذا این کلمات ذهن و فکر ما را مغشوش مى‏کنند، ما از تقوى و از درستى و از زیبایى صحبت مى‏کنیم بدون آن‏که بدانیم این الفاظ داراى جوهر وجودى نمى باشند. «بت‏هاى تئاتر» مى‏گوید: دنیا یک تئاترى است و مردان بزرگ یکى پس از دیگرى وارد آن مى‏شوند و هرکدام نظر و عقیده‏اى دارند و مردم بدون آن‏که در مورد آن‏ها فکر کنند نظرات آن‏ها را تکرار مى‏کنند. مثل این‏همه موهوماتى که فیثاغورث و افلاطون ترویج کرده‏اند. بیکن مى‏گوید: باید مواظب اشتباهاتى شد که از طریق این بت‏ها و یا اشباح ذهنى به ما تحمیل مى‏شود و ما را در تحقیق صحیح مى‏لغزاند. در واقع بیکن اندیشه قدرت بیشتر در طبیعت را در بین مردم غرب رونق بخشید و بشر دوره جدید بر اساس همین فکر به‏وجود آمد لذا غرب از طریق استیلاى بر عالم و آدم به امکاناتى دست یافته که مى‏تواند با یک اشاره تمامى روى زمین را به آتش بکشد اما فلسفه بیکن متوجه نبود و نیست که کمال بشر در این قدرتمندى بر طبیعت نیست بشر مسلم به بمب هیدروژنى نیازمند نیست و ساختن آن هم در آزادى او اثرى ندارد.
10922
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد پوزش می طلبم به خاطر طرح این سوال. یکی از فامیلهای حقیر مدت چند سالی است که دست به طلا که بزند خاک سیاه می شود. اوایل کسب و تجارتش خیلی رونق داشت ولی بعد از مدتی به یکباره حال و روزش عوض شد و الان به وضعیت بسیار سختی از نظر معیشتی و رزق و روزی گرفتار شده است. بارها شغل عوض کرده ولی نه تنها هیچ سودی عاید وی نشده است، بلکه ضرر هم کرده است. به عنوان مثال یکی از بلاهایی که اخیرا مبتلا به آن شد این بود که بچه اش شب قبل از زایمان به علت پیچیده شدن ناف به دور گردنش در شکم مادر خفه شد. چند ماه پیش آشپزخانه زد ولی با چند میلیون تومان ضرر مجبور به تعطیلی آن شد. همین امروز حقیر واسطه یک معامله برای ایشان شدم، فروشنده کالا را کاملا مورد اطمینان می دانم، خود ایشان را هم می دانم که دروغ نمی گوید. همه راه هایی که ممکن بود کالا معیوب به ایشان برسد را در نظر داشتم ولی از جایی که حقیر به ذهنم نرسید کالا معیوب به ایشان رسید، یعنی با توجه به سابقه ایشان انتظار داشتیم که بالاخره از جایی ضربه بخورد و کارش به نتیجه مطلوب نرسد. اطرافیان به چند دعانویس محلی مراجعه کرده اند و اعتقاد آنها بر این بوده که در اختلافی که با یک نفر داشته از طرف آن فرد جادو شده است. شواهدی (البته نه چندان قوی) هم مبنی بر تایید این مطلب در دست است و بلافاصله بعد از اختلاف با آن شخص گرفتاریهای متعدد برای ایشان پیش آمد. یکی از آن دعانویسها گفته بود که کاری از دستش بر نمی آید و یکی دیگر هم برای نجات وی از این جادو پول زیادی طلب کرده بود. من نمی دانم مشکل چیست و راه نجات کدام است؟ این فامیل ما مشکلی هم که دارد این است که نماز نمی خواند و ماهواره هم در خانه دارد. البته نماز نخواندن وی از سر عناد نیست بلکه به علت فقر شدید فرهنگی محیط، نماز نمی خواند، یعنی قرآن، خدا، پیامبر و ... را قبول دارد ولی از اول عمر نه فقط ایشان بلکه غالب افراد فامیل در نماز کاهل بوده اند. ماهواره هم تا آنجا که اطلاع دارم به طرف شبکه های بد آن نمی رود. احتمالی که حقیر در مورد وضعیت ایشان می دهم این است که خداوند از سر لطف می خواهد با این بلاها وی را بیدار کند ولی او بیدار نمی شود. استاد عزیز دیدن وضع بد اقتصادی ایشان و خانواده اش برایم خیلی سخت است و دوست دارم بتوانم کاری برای ایشان انجام دهم ولی افسوس که خودم هم در فقرم و توانی ندارم. استاد مشکل ایشان چه چیزی می تواند باشد و آیا ممکن است جادو شده باشد؟ چقدر به دعانویس ها می توان اطمینان داشت؟ مخصوصا اینکه یکی از آنها پولی هم طلب نکرده و گفته که کاری از دستش بر نمی آید؟ برای نجات ایشان چه کاری باید کرد؟ آیا کسی هست که به داد ایشان برسد؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی نمی‌دانم. بیشتر در جواب سؤالات عقیدتی عزیزان می‌توانم وارد شوم. موفق باشید
10921
متن پرسش
سلام: شیطان رو چه کسی گول زد؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس خودش، خودش را فریب می‌دهد، شیطان هم همین‌طور است. منتها وقتی ما خودمان، خودمان را فریب می‌دهیم زمینه‌ی پذیرش شیطان برایمان فراهم می‌شود، مثل کسانی که تحت تأثیر تبلیغات شیطان بزرگ قرار می‌گیرند. قرآن می فرماید شیطان در قیامت به افرادی که می گویند شیطان آن ها را فریب داده است می گوید: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (22 ابراهیم) «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده(باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکى دارند. موفق باشید
10920
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اگر یادتون باشه بنده و چند تا از دوستان در دانشگاه فرهنگیان سمنان کانونی زده بودیم به نام کانون فرهنگ، تمدن و انقلاب اسلامی، الان بعد از گذشت مدتی احساس می کنیم نیاز به یک استاد هم داریم آیا در سمنان کسی هست که به مباحث شما مسلط باشه؟ اگه هست لطفا برامون معرفی کنید تا استفاده کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم بنده کسی را نمی‌شناسم شاید جناب حجت‌الاسلام آقای نجات‌بخش کسی را بشناسند. شماره‌ی ایشان 09133057948 می‌باشد. موفق باشید
10919
متن پرسش
با سلام. در مورد حدیث امام حسین (ع) که می فرمایند: «در طلب رزق نه چنان تلاش کن که همه ی تلاش تو در طلب رزق صرف شود و نه آن چنان کار را به تقدیر وا گذار که دست بسته تسلیم شوی»، می خواستم بدانم مرز میان این دو حالت کجاست؟ یعنی از کجا تا کجا دست بسته تسلیم شدن است؟ به عنوان مثال اگر جوانی بدون داشتن منبع درآمد اقدام به ازدواج کند آیا حالت اول در مورد او صدق می کند یا حالت دوم؟ چگونه می توان تشخیص داد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در مسیر کسب درآمد تلاش خود را بکنیم و کار و کسبی داشته باشیم و در چنین بستری نگران رزق نگردیم و چون در ازدواج لباس و مسکن و غذای همسر بر مرد واجب است نباید مرد بدون داشتن منبع درآمد اقدام به ازدواج کند. موفق باشید
10918
متن پرسش
سلام: به نظر شما دلیل این که شهید مطهری شخصی مثل بازرگان را به عنوان نخست وزیر مطرح می کند چیست؟ آیا این کار شهید اشتباه بسیار بزرگی نبود؟ (بعضی دلیلهایی گفته اند که با شخصیت حماسی شهید مطهری سازگار نیست)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این پیشنهاد منحصر به شهید مطهری نبود چندین نفر از بزرگان این پیشنهاد را دادند زیرا فکر می‌کردند از این طریق راحت‌تر می‌توان از نظام شاهنشاهی عبور کرد. موفق باشید
نمایش چاپی