باسمه تعالی: سلام علیکم: در این امور هم روانپزشکی و هم عزیزانی که در روشهای سنتی کار کردهاند، ورود کردهاند. یا باید به روانپزشک رجوع کنند و یا با مؤسسهی «إنشاء» تماس بگیرند. شمارهی تماس 09135553661 میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گذشته نشان میدهد انسانها چه ظرفیتی دارند برای ساختن آینده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بعد از ظهور با برکت حضرت، جهان به بلوغ خود میرسد و همچنان ادامه مییابد تا همهی قوههای آن بالفعل شود و معنیِ واقعی خلقت عالَم مشخص گردد. در این مورد خوب است به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست، مراجعه شود. موفق باشید
چند روزی به جهت مسافرت از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم
سلام و خسته نباشید خدمت استاد: سوال ۱: شما در نکته های معرفت نفس گفتید که ما عین حیات ایم، خود زنده بودن ایم، زنده ایم به جلوه أسم حی، و زنده بودنشون رو با تو نمایش بگذارند نه چیزی هستید که زنده اید و نه مرده بودی زنده ات کردن. حال برداشت من از حرف شما اینه که من دائما زنده بوده ام و از همون لحظه که خدا اراده کرده به من هستی(وجود) بخشیده تا ابدیت و چون ما جلوه (أسمی) از خدا ایم پس از خدا ایم و خدا هم که عین حیات است و دائما بوده است پس ما هم دائما بوده ایم نه اینکه مرده (نیست) بودیم و زنده شدیم. اما شما در نکته ده معرفت نفس فرمودین که ما مستقیم از ذات خدا نیستیم بلکه مخلوق خدایم چون مقام روح بالا است خدا روح رو از خودش میدونه و ذات خدا مثل ماده تقسیم پذیر نیست وحدت دارد. حال معنی خلق کردن چیست مگر این نیست که یعنی فلان چیز اول نبوده بعد ایجاد شده ساخته شده و اگر مستقیم از ذات خدا نیستیم چطور جلوه ای (أسمی) از خدا ایم یا برداشت من از نکته دهم اشتباهه و اشتباه متوجه شده ام؟ سوال ۲: در کتاب معرفت نفس، آشتی با خدا، آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوج میشود، چگونگی فعلیت یافتند باورهای دینی، أسماء حسنی متوجه شدیم که باید خدا دار باشیم (ارتباط با حق، حضور قلب، متجلی شدن أسماء بر قلب، احساس حضور) نه خدا دانی صرف. از طرفی متوجه شدیم که این کار توسط استعداد بعد قلبی وجودی روحی انجام میشه و اگر خدا با أسماء اش با ما برخورد کند احساس سرزندگی و بی نیازی رو تجربه میکنیم و پی میبریم که این احساس وجودی و تجربه از جنس فکر و خیال نیست از جنس دیگری (قلبی) است و این کار توسط بعد قلبی انجام میشود. اما شما در مباحث عالم خیال فعال فرمودید که با عالم غیب الغیوب که نمیشه مرتبط شد و أسماء الهی در عالم خیال منفصل (مثالی) تجلی میکنه و وقتی پای تجلی میاد وسط پای صورتِ حقیقت معنا میاد وسط و ما از طریق خیال متصل خودمون با عالم مثال با صورت أسم یا صورت معنا مرتبط میشیم. حال سوال اینجاست که بالاخره ارتباط با أسماء از طریق خیال فعال صورت میگیره یا از طریق استعداد قلبی؟ تفاوت جایگاه خیال فعال با قلب چیست؟ آیا به هم مرتبط اند؟ البته فرمودید که خیال فعال با خيال پردازی (وهم) درون ذهن تفاوت دارد و با فکر درون ذهن تفاوت دارد و خیال فعال چیز دیگری است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نفس ناطقه انسانی همانطور که ملاحظه فرمودهاید عین حیات است همانطور که آب عین رطوبت و تری است ولی وجود آنها از خداوند است به این معنا که مخلوقات در ذات خود ممکنالوجود هستند و وجودشان را از خداوند میگیرند که عین وجود است و از این جهت تنها خداوند است که خداوند است و بقیه در «وجود» نیازمندِ خداوند میباشند و از جهتی مظاهر انوار اسماء او هستند. ۲. همچنانکه در پاورقی آن کتاب عرض شد، خیالات پاک در موطن حضور قلبی عامل ظهورات صور معنوی میشوند و از این جهت میتوان تفاوتی بین آنها قائل نبود. موفق باشید
سلام: خوبید؟ بخشی از نوجوانها و جوانها وقتی بحث گناه و معصیت میشه دیدشون اینه که چرا انسان باید خلاف طبیعت و وجودش گام برداره؟ مثلا زن دوست داره دلبری کنه، برقصه، طنازی کنه و... چرا باید یک سلسله دستور برای شنا کردن خلاف جهت آب آمده باشد به نام دین؟ بگذارید انسانها طبق طبیعت و وجودشان رفتار کنند. پاسخ چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در گذرگاه بین گرایشهای نفس امّاره و فطرت الهی خود باید با انتخابهایش، خود را شکل دهد و انتخابهای فطری او است که انسان را به اصالتِ اصیل و پایدار سوق میدهد. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: پیرامون اسفار اربعه صحت و سقم برداشتم رو میخواستم از شما جویا شوم بلکه اصلاحش فرمایید، ممنون می شوم: بجز سفر چهارم سیر سالک انفسی و باطنی هست که در سفر اولش از بطون ملکوت و جبروت و عالم اسماء گزر کرده به صقع ربوبی ورود پیدا می کند و تا مقام واحدیت اوج می گیرد و بعدش سفر سوم رو از اسماء تا اعیان ثابته طی می کند۔ علاوه ازین وقتی سفر چهارم رو سفر من الخلق الی الخلق بالحق عنوان می کنیم مراد از خلق اول اعیان ثابته در صقع ربوبی هست و خلق بعدش خلق خارجیست۔ لطفاً بفرمایید آیا درست متوجه شده ام۔ اگر مقدور باشد لطفاً با پاسخ کوتاه و مختصر بسنده نفرمایید۔ پیشاپیش خیلی سپاسگزارم۔
باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت خوبی است و البته باید مبانی آن روشن شود. حتماً میدانید که اسفار «من الحق الی الخلق» با زاویههای گوناگونی مطرح شده است. در این مورد خوب است به مقدمه شرح «منازل السائرین» جناب عبدالرّزاق کاشانی رجوع شود. بنده در جواب یکی از کاربران سؤالی فرموده بودند و جوابی داده شد که ذیلاً سؤال و جواب را خدمتتان ارسال کردم.
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: حضرت علامه طباطبایی «رحمةاللهعليه» راجع به آیه ۲۲ سوره اعراف ميفرمايند: «همين كه از آن درخت چشيدند، عيبهايشان بر ملا شد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاَتُهُمَا» به علت نزديكي به طبيعت، نقصهاي آنها پيدا ميشود، حالا هر چه بيشتر به آن نزديك شوند- به اميد بر طرف شدن نياز- نيازشان بيشتر ميشود». در کتاب شریف «هدف حیات زمینی آدم» توضیحات بسیار خوبی در این باره ایراد فرموده اید. با الهام از آن توضیحات و مطالعاتی که بنده در حال انجام آن هستم، برداشتی از این آیه شریفه داشتم که نظر جنابعالی را در این زمینه جویا هستم (اینکه آیا چنین برداشتی می تواند صحیح باشد؟): حکما و محققین در رابطه با ارتباط میان نفس و بدن بیان کرده اند که نفس با قطع نظر از تعلقی که به بدن دارد، «عقل» است و صفات عقلى، مَلكى است و به اقتضاى سرشت خود ناظر به كمال و ديار مناسب خود است كه: «العقل ما عُبد به الرحمن، و اكتسب به الجنان»... بدین سبب گرفتاری انسان به اخلاق و عاداتی که مانع از این اتصال به عالم اعلی می شود به سبب تعلقی است که بعد از کینونت عقلی خود به بدن می یابد. یعنی تا در عالم عقل و آن بهشت نزولی است غرق در تماشای جمال یار است اما به محض تعلق به بدن، گرفتار نقائص مزاجی خود می شود و تا بر اقتضائات این مزاج غلبه نکند و قوای حیوانی را تحت حاکمیت عقل به اعتدال نرساند در بند تعلقات بدنی و مادی خود گرفتار خواهد بود. حال سوال بنده این است که آیا این حالتی که برای آن موجود عقلی و مَلکی بعد از هبوط در عالم طبیعت پیدا می شود، به علت همان قاعده ای است که در این آیۀ شریفه ذکر شده؟ یعنی انسانی که در کینونت عقلی خود موجودی ربانی است، به علت نزدیک شدن به شجرۀ ممنوعه و کثرات عالم طبیعت، انسانی طبیعی می گردد که در طبیعت خود حائز نقص های مختلف است که همین نقائص مانع از شهود حق می گردد در حالی که در عالم قبلی این نقائص آشکار نبودند یا مزاحم وصل او به مبدآ ایجادی اش نمی شدند؟ همچنین: و آیا این تقریر صحیح است که چون هر موجودی مظهر اسمی از اسماء الهی است و این اسماء در مقایسه با اسم جامع الله دارای نقص می باشند، اگر از عالم وحدت و آن بهشت نزولی به عالم کثرت هبوط کنند، همین نقصی که در جامعیت اسمائی خود دارند در عالم طبیعت نمودار می شود و عدم اعتدال ناشی از نقص در مظهریت اسماء برای انسانی که مستعد ظهور همۀ اسماء است بصورت عدم اعتدال در مزاج و ترکیب جسمانی نمودار شده و او را به سوی عادات حیوانی و جاذبۀ مادی سوق می دهد؟ و انسان در مواجهه با این مزاج باید روشی را پیش بگیرد که نقائص مزاجی خود را با قاهریت و حاکمیت نفس بر آن به اعتدال نزدیک کند تا بدین صورت از تاثیر آن خلاصی یابد و نقص اسمائی خود را در فرصت حیات زمینی جبران نماید؟ با تشکر فراوان از شما استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به همین جهت بعد از آنکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن میفرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایینترین پایینها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش میآید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایینترین پایینها کرده است؟ عجیب است که میفرماید خودمان آنها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همهی عالم و همهی تاریخ. اینکه ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که میخواست ما در همهی عوالم حاضر باشیم؟
حتماً دربارهی چهار منزل عرفانی فکر کردهاید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» میباشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا میکند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا اینجا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعهی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ میباشد، پیامبر میآید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل میکند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم چه میگذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشهای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختیها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربهی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل میشود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان میکند. موفق باشید
سلام: جسارتا حقیر که آن شعر( به خاطر برخی تعابیرش برای بی صبران نسبت به دولت جناب رییسی) را چندان نپسندیدم ادبیات نسبت به مخالفین بهتر نیست شایسته تر باشد تا موجب نشود از ما رمیده شوند بالاخره آنها نیز تا حدودی حق دارند چند ماه پیش در سوالات مینوشتم ده روز گذشت حال استاد گرانقدر باید بنویسم صد روز گذشت و روزی نیز شاید خواهم نوشت 1460 روز و ای بسا 2920 روز گذشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قبلاً عرض شد بحث در جهتگیری دولت آقای رئیسی است که آن جهتگیری در راستای اهداف انقلاب میباشد و این ذاتیِ انقلاب اسلامی است که دیر یا زود، خود را مییافت در مقابل دولتهایی که در راستای تحقق ژاپن اسلامی و یا بگو کره جنوبی بودند، وگرنه هرگز ضعفهایی که هست و پیش خواهد آمد؛ مورد تأیید نیست. به نظر بنده خوب است که سری به «یادداشت روز» امروز کیهان تحت عنوان «امیدها و الزاماتِ اصلاحات اقتصادی هوشمند» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید مطالب مربوط به آن کتاب را با زبان سادهتری که اصطلاحات در آن غلبه نداشته باشد، با نوجوانان در میان گذاشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم در تفسیر قیّم المیزان بتوانید نکاتی را بیابید. ۲. در ظاهر، قضیه از این قرار است که میفرماید انسان بسترِ ظهورش در پایینترین درجه عالم یعنی عالم ماده بوده است که همان «طین» گفته میشود و در تبیین آن، عنوان «صلصال کالفخّار» به کار میبرد به معنی گل کوزهگری. و این در حالی است که به صورت «حمأ مسنون» یا لجنی در میآید که بستر رشد موجودات آلی خواهد بود و در اصطلاح زمینشناسی به آن زاپروپلهای پرکامبرین میگویند که منشأ تک سلولیهای اولیه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود این موارد را در چنین فضایی از سؤال و جواب مطرح کرد، با هزاران وجوهی که دارد؟!!! تنها نظر بنده امیدی است که با حضور جناب آقای رئیسی به آینده انقلاب باید داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی و با نظر به سیره و سنت اولیای الهی، خیال را میتوان طوری پرواز داد و مسائلی را مدّ نظر خواننده آورد که بازگوکننده اهداف متعالی انسانِ اسلامی و انسانِ انقلابی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته عنایت داشته باشید که اسلام، اصراری ندارد که اهل کتاب مسلمان شوند. بیشتر آنها را تشویق به توحید میکند و طبیعی است که خودشان عمق توحید را در اسلام مییابند. آری! چه خوب است که برای فهم بیشتر اسلام به قرآن رجوع کنند و تفاسیری مثل تفسیر المیزان در فهم قرآن میتواند کمککار آنها باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به ما فرمودهاند: «إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» لذا باید بزرگوارانه با خطای چنین انسانهایی که مغرض نیستند ولی جاهل هستند، برخورد کرد تا با دیدن سجایای اخلاقی شما شرمنده شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله انقلاب، قدم به قدم به سوی اهداف خود جلو میرود اینکه ما هنوز به جهت تعلّق به آن نوع زندگی که در گذشته داشتهایم، آلوده به آن هستیم، بحثی نیست. بحث بر سر این است که آیا یک نحوه عبوری در میان آمده است و یا به عقب برگشتهایم؟ اصلاً بحث این نیست که در حال حاضر ما هنوز آلودگیهای گذشته را در فرهنگ عمومی و ادارات خود داریم، حتماً همینطور است و این وجه مشئمهیِ بشریِ ما میباشد. میدانید از نظر قرآن انسانها دو وجه دارند: «وجه یمینی» و «وجه شمالی»، یا به عبارت دیگر «وجه مشئمه» و «وجه قدسی». انقلاب اسلامی رویکردی است تا طیّ یک فرآیند، بشر را از آن روح جاهلیتِ مدرن آرامآرام آزاد کند و این فرآیند مسلّم در مسیر خود حالت قبض و بسط دارد، به طوری که در بعضی مراحل آن جاهلیتِ مدرن میآید و غلبه میکند، ولی منحنیِ حرکت به جهت روح توحیدی آن رو به جلو میباشد، هرچند که آن روح حالت غیب دارد ولی نقشآفرین است، مثل حضور خداوند در عالم. وجه توحیدی انقلاب اسلامی روحی است که در روان انسانها کما بیش جاری میباشد، هرچند در بعضی مراحل آن روح به حاشیه میرود ولی از بین نمیرود، بنیادی است که آیندهی پیشِ روی این ملت و جهان را میسازد. این آن چیزی است که در بنیاد روحی مردم ما به جهت وجه توحیدی انقلاب اسلامی نهفته است.[1] و در این راستا انتخاباتی با شعارهای مطابق این وجه تاریخی باید مدّ نظر باشد، وگرنه به دست خود، خود را از مواهب الهی که به ما عطا شده، محروم کردهایم و مردم باید متوجهی چنین امری باشند و خود را ارزان نفروشند. موفق باشید.
[1] - در مورد اینکه بنیاد روح مردم ما نظر به وجه توحیدی انقلاب دارد ملاحظه کردید آقای «عنایت آزغ» جوان دستفروش 29 ساله که در نزدیکی کلینیک سینا بساط دستفروشی خود را برای کسب رزق حلال پهن میکرد، در شب حادثه انفجار و آتشسوزی آن کلینیک با شنیدن صدای کمک خواهی و فریاد زنان و کودکانی که گرفتار دود و آتش شده بودند، رسم مردانگی را به جا آورد و با رها کردن بساطی که شاید همه زندگی مادی او بود، با شجاعت و غیرت دل به آتش زد و توانست 11 زن و کودک را نجات دهد. این جوان خوشغیرت در جریان این فداکاری دچار جراحت و صدماتی هم شد که سوختگی و 11 بخیه دستش و جای زخم شیشههای شکسته شده در پایش شاهد این دلاوری است. در پاسخ به این سؤال که چه آرزویی دارد؛ گفت: اول از همه آرزو دارم رهبر انقلاب را ببینم، این واقعاًً آرزوی دیرینه من است؛ دوم اینکه بتوانم در سپاه قدس باشم و به مردم خدمت کنم و راه شهید سلیمانی را ادامه بدهم، چرا که واقعاًً ایشان را خیلی دوست دارم.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحبنظر نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این رابطه در جریان نیستم. این موارد مربوط به گروه فرهنگی المیزان میباشد. فکر میکنم اگر با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید بتوانند در این موارد تخفیف بدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در موطن خیالِ نفس ناطقه، این امور واقع میشود. مثل آنکه در خواب پیش میآید. ولی چون تا حدّ نسبتاً زیادی نفسْ نسبت به بدن انقطاع حاصل کرده، حالت آن حضور شدیدتر است همانطور که در برزخ و قیامت که انقطاع کامل حاصل شده، آن صورتها فوقالعاده شدت مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره چنانچه انسان موحد نباشد مسیر خود را در همین دنیا به سوی خدای رحمان نگشوده است تا زیر سایهی رحمت الهی باشد. آری! ممکن است در عذاب کمتری قرار داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم؛ بالاخره زحماتی کشیدند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد روزههای ماه رجب، هر روز ار روزهای آن ثواب خاص خود را دارد. در این مورد نکات خوبی در مفاتیح هست ولی در مورد سایر ماهها، بحث 5 شنبه اول و آخر ماه و چهارشنبهی وسط ماه توصیه شده است 2- شاید رهبر معظم انقلاب به جهت ازدحامی که در سخنرانی ایشان در روز اول فروردین پیش میآمد، مشرّف به مشهد مقدس نشدند 3- فکر نمیکنم این موارد، مشکلی در اخلاص بهوجود بیاورد. موفق باشید
سلام محضر حضرت استاد طاهرزاده عزیز: حاج آقا بنده یک دانشجو معلمی هستم که به تازگی وارد دانشگاه فرهنگیان شده و خواستار این هستم حاج قاسم سلیمانی و علامه مصباح شغل خودم بشوم و مصباح ها و سیلمانی ها و فخری زاده ها تربیت کنم و دانش آموزانی آشنا با اکنون تاریخ خود تقدیم جامعه کنم و با تبعیت محض از ولی فقیه زمان حضرت امام خامنه ای، ایشان را برای اداره ی این کشور یاری کنم تا ایشان مسیر هدایت جامعه به جامعه مهدوی و وصل به ظهور ولایت عظمی را سرعت بشوند. لطفا یک مسیر روشنی را برایم بیان فرمایید و ملزومات چنین افق روشنی را برایم ذکر کنید و هادی این حقیر به این آرمان (تبدیل خودم به آوینی ها و سلیمانی ها و تربیت مصباح ها و سلیمانی ها) باشید. (اعم از سیر مطالعاتی، برنامه عبادی، بیان حوزه های فعالیتی و . . . .) با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از سیر مطالعاتی سایت شروع کنید خوب است. ۲. به بحث «انقلاب اسلامی و دوران نهضت نرمافزاری» که صوت آن در کانال مطالب ویژه به آدرس @matalebevije هست. رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام رسول خدا «صلواتالله علیهوآله» همچنانکه خودشان میفرمایند: «اول ما خلق الله» است که همان مقام «عقل» میباشد و بدین لحاظ جامع همهی مراتبی میشوند که ذیل عقل قرار دارد و بدین لحاظ مردم را به «الله» فرامیخوانند. در کتاب «مصباح الهدایه» از امام خمینی، نکات ظریفی در این مورد هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در رابطه با شیطان میفرماید: در مقابل فرمان مستقیم الهی تکبّر ورزید. و این درست در مقابل حقیقت هر مخلوقی است که باید در مقابل حضرت حق بندگی کند. به همین جهت جناب مولوی میفرمایند:
ذلّت آدم ز اشکم بود و باه
وآن ابلیس از تکبر بود و جاه
لاجرم او زود استغفار کرد
وآن لعین از توبه استکبار کرد
موفق باشید
