بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: خدا قوت. استاد من سوالم در رابطه با ازدواج و مقدر بودن همسر هر کسی هست استاد با توجه به اینکه انسان با همون کسی نهایتا ازدواج میکنه که مقدرش بوده و طبق اون حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله، حتی اگه تمام ملائک و پیغمبران دست به دعا بردارند برای تغییر تقدیر همسری که دلخواهمون است این اتفاق نمی افته. حالا اگه مثلا آقایی از خلق و خوی خانمی خوشش اومد و از لحاظ ایمانی و اخلاقی اون خانم را پسندید اما چهره ی اون خانم اصلا به دلش نبود باید چیکار کنه؟! سوال اول: آیا باید باهاش ازدواج کنه و کم کم اون خانم به دلش میشینه؟! سوال دوم: اگر به دلیل دل ننشستن ظاهر باهاش ازدواج نکنه یعنی تقدیرش را پس زده؟! سوال سوم: و چون به خاطر این معیار ظاهری، دختری را رد کرده کار غیر خداپسندانه ای انجام داده؟! خیلی ممنون اگه سه تا سوال را حتی با بله خیر مختصر هم جدا جواب بدید. خدا به شما عمر با برکت و عاقبت به خیری عنایت کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توصیه‌هایی که در مجموع روایات در این رابطه به ما شده است، این است که باید در برخورد اول از ظاهر او بدمان نیاید، بقیه‌اش را خداوند درست می‌کند. گویا همین‌که نظر شما آن فرد را نگرفت، نشان می‌دهد تقدیر شما نبوده است. شاید برای دیگری همان ظاهر، جذاب باشد. نه، غیر خداپسندانه نیست. موفق باشید

32327
متن پرسش

سلام و خدا قوت: با توجه به اصالت وجود و تشکیک همانطور که آیت الله جوادی در رحیق مختوم چهار امر را در تشکیک معتبر می‌دانند: ۱. وحدت حقیقی معنای مشکک ۲. کثرت حقیقی چیزی که به تشکیک متصف می‌شود ۳. وحدت حقیقی محیط به کثرت و ساری در آن باشد واحاطه و سریان در آن مجازی نباشد بلکه حقیقی باشد ۴. کثرت حقیقی به نحو حقیقت منطوی در تحت آن واحد حقیقی باشد. سوال این است که ملاصدرا در اصالت وجود وبه تبع تشکیک دقیقا چه می‌گوید و بدنبال اثبات چیست؟  یک وجود اصیل سریانی یعنی یک حقیقت و وجود اصیل مطلق مرسل که هاضم همه کثرات است و تمام کثرات درون آن ظهور می‌کند حال یا به نحو تشان که بشود کثرت طولی یا به نحو مثلا حیثیت تقییدیه نفادیه که بشود کثرت عرضی این معنای تشکیک برمبنای اصالت وجوداست که مساوق تشکیک در ظهورات و نفس رحمانی عرفان است که ملاصدرا در اصل وجود مطرح کردند؟ - یا اینکه منظور از اصالت وجود و تشکیک وجود ملاصدرا، وجودات اصیل ممتاز (نه یک وجود سریانی اصیل) در کنار هم یا به نحو طولی و یا عرضی باشند که حالا یک وحدت سنخی خارجی هم برایش فرض کنیم. اگر منظور دومی است آیا با تصویر اینچنینی ما قائل به تباین وجودات نشدیم؟ چون هر وجود را اصیل و ممتاز دانستیم. و آیا تصویر اول اشکالی دارد و مردود است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تشکیک وجود در عین ذاتی‌بودن آن تشکیک به همان معنای «دانٍ فِی عُلُوِّهِ، عالٍ فِی دُنُوِّهِ» که در هر موطنی وجود است که در هویت آن موطن به ظهور می‌آید؛ به این نکته هم فکر کنید که تشکیک در ظهور است یعنی این وجود مطلق است که در صحنه‌ای حاضر است در عین ظهوری خاص نسبت به کسی که در آن موطن با «وجود» مواجه می‌شود. موفق باشید

32199

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی: به همچین جمله ایی از امام خمینی برخوردم ، می‌خواستم نظر شما رو راجع به اینکه در زمانه ما چقدر به آن توجه می‌شود بدانم. «روح و جسم با هم وحدت دارند، جسم ظل روح است، روح باطن جسم است، جسم ظاهر روح است، اینها با هم یکی هستند، جدایی از هم ندارند. همانطوری از هم ندارند. همانطوری که جسم انسان و روح انسان وحدت دارد باید طبیب جسمی و طبیب روحی وحدت داشته باشند. اینها باید یک باشند و مع الاسف ما را از هم جدا کردند، ما را از همه اقشار جدا کردند. روحانیت را یا به نسیان، به طاق نسیان سپردند یا لکه دار کردند.» این سخنان امام در کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب ایراد شده است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخنان، نکات دقیقی است مبتنی بر حکمت صدرایی که می‌فرماید: «النفسُ جسم ذی حیات...» و تا این اندازه نفس را متحد با جسم می‌داند و در این رابطه باید طوری حتی در طبابت به جسم نظر کرد که رابطه اصلی آن جسم با روح در تعادل خود حفظ شود. کاری که جناب ابن‌سیناها متوجه آن بودند و در آن بستر طبابت می‌کردند و حضرت امام خمینی در کتاب «کشف الاسرار» از این موضوع بسیار گله‌مندند که چگونه رضاخان سعی کرد آن طبّ را از میان ببرد و متأسفانه هنوز ما به آنچه از دست داده‌ایم، دست نیافته‌ایم. موفق باشید

31853

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد: ۱. اگر شخصی مهمان ما شود که به هر نحوی ما مجبور به تکریم او باشیم هر چند با ما اختلاف عقیده داشته باشد یا نمی‌دانم ممکن باشد تکریم او جایز نباشد اما ما مجبور به حفظ ظواهر و مدارا باشیم حتی با اینکه سخن هایش ضد حکومت، دین وغیبت باشد این اجازه را داریم که در آن جلسه بنشینیم؟ چقدر حدود نشستن ما در آن جلسه باشد که هم دینمان به خطر نیفتد و هم دنیایمان از این سخت تر نشود؟ و اگر سوالاتی از ما بپرسد که ممکن باشد کسی از پاسخ ما برنجد ولی پاسخ ندادن به آن شخص هم مقدور نباشد بهترین کار چیست؟ گاهی حتی گفتن حقیقت هم آسیب رسان است اما سکوت هم... جایی را در نظر بگیرید که حتی از معذرت می خوام دستش..یی رفتن ما هم داستانها ساخته اند. ۲. در رفتن به مهمانی ها چطور اگر ما نتوانیم در مقابل اراده جمع به دلایلی بایستیم و بدانیم مثلا اگر عروسی است موسیقی حرام و رقص دارد و طولانی در آن می مانند و یا جلسات مهمانی شب نشینی یا طولانی یا پر از غیبت و... است، و وظیفه ما در آن زمان مثلا مطالعه می باشد اما مجبور به حضور در آنجا شویم، حکم برای ما چیست؟ آیا ذکری هست که خود را مشغول به آن کنیم؟ یا کاری هست که بتوانیم انجام بدهیم؟ ۳. در مقابل جاهلی که به دلایل ظاهرا درست ولی باطنا معیوب قصد آسیب زدن به ما را دارد چه رفتاری صحیح است؟ تا چه حد مجاز به سکوتیم؟ ۴. در مورد برخورد درمهمانی ها ونحوه ار تباطات با توجه به شرایطم خیلی دوست دارم بیشتر بدانم آیا منبعی در سایت برای این امر وجود دارد؟ یا نصیحتی دارید که به من لطف فرموده و ارائه دهید؟ البته من پرسش های سایت را تا حدودی بررسی کرده ام ولی چون مقتضای شرایط افراد با هم متفاوت است مزاحمتان شدم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از موضوعاتی که فرمودید در جای خود بحثی جداگانه دارد. در مورد میهمان داریم: «أَكْرِمِ الضَّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كَافِرا» زیرا احترام به او موجب می‌شود تا او در دل خود نسبت به ما و عقاید ما نرم شود. آری! ما با جدال به جایی نمی‌رسیم سعی کنید در این موارد موضوع را عوض کنید. بحث مدارا، رویهمرفته مهم است که روایات آن ذیلاً خدمتتان تقدیم می‌شود. در عروسی‌ها تا آن‌جا که می‌شود موسیقی و رقص زن برای زن را بنا به فتوای بعضی از مراجع حمل بر حلّیّت بکنید مگر آن‌که اختلاط زن و مرد در میان باشد که باید چنین جلسه‌ای را ترک کرد. موفق باشید

فرهنگ «مدارا» که در متون دینی و روایات بر آن تأکید می‌شود، حکایت از آن دارد که انسان‌ها می‌توانند با حضور در سنتی خاص و تاریخی معین به فهمی نائل شوند که محصول و برآیند گفت‌وگوی طرفین است، بدون آن‌که نتیجه نهایی گفت‌وگو از قبل قابل پیش‌بینی باشد. بلکه رابطه‌ای دیالکتیکی در میان است و از این جهت گفته می‌شود «فهم»، یک رخداد است که به گفته جناب گادامر با ادغام افق‌ها پیش می‌آید.

معلوم است که در سنت مدارای مدّ نظر دین، هرکدام از افراد افق‌هایی را مدّ نظر دارند که آن مدارا از سنت و تاریخی که افراد در آن هستند شکل گرفته و در بستر گفت‌وگویی که پیش می‌آید «فهم» رُخ می‌دهد و بدین لحاظ فهم، امری است تاریخی و همواره رو به جلو.

با توجه به این امر نظر می‌کنیم به روایات وارد شده از طریق رسول خدا «ص» و ائمه معصومین «ع».

روايت شده كه خداوند تبارك و تعالى به رسول گراميش «ص» وحى نمود؛ همچنان كه در برابر فرائض و واجبات مسئوليت دارى و نسبت به آن‌ها مؤاخذه مي‌شوى، در باره مدارا كردن با مردم مؤاخذه خواهى شد. (بحار الأنوار، ج‏68، ص: 90)

رسول خدا «ص»  فرمودند: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيْشِ»‏ (الكافى، ج 2، ص 117.) مدارا با مردم نيمى از ايمان است و نرمش با آن‌ها نيمى از زندگانى. این بدان معنا است که باید اندازه فهم مردم را از دین و وظایف دینی رعایت کرد.

رسول خدا «ص» می‌فرمایند: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ- مُدَارَاةُ النَّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ وَ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ خِفَّةُ لِحْيَتِه‏» ريشه‏ خِرد پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم است در غير ترک حق، و از خوشبختى مرد است كمىِ نزاع و جنگ.

از حضرت باقر «ع» هست که: «إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ الْإِيمَانِ الرِّفْقُ»‏ براى هر چيزى قفلى است، و قفل ايمان نرمش است. و یا می‌فرمایند: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ قُسِمَ لَهُ الْإِيمَان‏» هر كه را نرمش بهره دادند، برای او بهره‌ای از ایمان را مقرر کرده‌اند.

از حضرت صادق «ع» هست که فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِيلُهُ أَضْغَانَهُمْ». (اصول كافى، ترجمه كمره‏اى، ج‏4، ص: 359) به راستى خدا تبارك و تعالى اهل نرمش است نرمش را دوست دارد و از نرمشِ او با بنده‏ ها است كه كينه ‏ها را از سينه ‏هاى آن‌ها در كشد. مسلّم یکی از موارد رفق با مردم همان است که انتظار نداشته باشیم همه آن‌طور که ما دین را می‌فهمیم آن‌ها هم به همان صورت بفهمند.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «ص»: «الرِّفْقُ يُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْم»‏ نرمش ميمنت دارد و سخت‌گيرى شوم است. و همچنان حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا شَانَهُ‏» نرمى روى هر چه گذاشته شد، آن را زينت داد و از هر چه برداشته شد، زشتش ساخت. پس در واقع با رفق و مدارا بهتر می‌توان افراد را با خود همراه کرد و نسبت به آنچه حق می‌دانیم وارد نمود.

پیامبر خدا «ص» می‌فرمایند: «إِنَّ فِي الرِّفْقِ الزِّيَادَةَ وَ الْبَرَكَةَ وَ مَنْ يُحْرَمِ الرِّفْقَ يُحْرَمِ الْخَيْر» در نرمى، زيادى و بركت است و هر كه از نرمى محروم شد از خير محروم گشت. این نشان می‌دهد اگر علامه دهر هم باشیم ولی اهل مدارا نباشیم برکتی برای خود و دیگران نداریم.

امام صادق «ع» فرمودند: «مَا زُوِيَ الرِّفْقُ عَنْ أَهْلِ بَيْتٍ إِلَّا زُوِيَ عَنْهُمُ الْخَيْر» از هر خاندانى كه نرمى دور شد، خير از آن‌ها دور گشت. (الكافي، ج‏2، ص: 119) و رسول خدا «ص»  می‌فرمایند: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض»‏ خداوند به همان‌گونه‌ای که به من در مورد واجبات امر کرده، در مورد مدارا با مردم نیز امر فرموده. زیرا در چنین فضایی است که انسان‌ها احساس می‌کنند می‌توانند وارد تاریخی شوند که با انقلاب اسلامی شروع شده و انقلابیون به آن‌ها سخت‌گیری نمی‌کنند.

31494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: منظور از معاد کلی و معاد جزیی چیست؟ چنانکه علامه طباطبایی می فرماید بعث بشر در قيامت بعث‏ كلى‏، و بعث نباتات جزئى است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی به یاد ندارم. موفق باشید

31363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: چند سوال داشتم: ۱. انسان در مسیر خودشناسی و فکر (توجه) در خویشتن خویش چون قوایی دارد که سرکشی بر ضد فرامین الهی می‌کنند از کجا معلوم با آن قوا مرتبط نشود؟ و حتما با فطرت ارتباط نگیرد؟ که امیرالمومنین فرمودند با این مضمون که خوشا به حال کسی که نفس سرکش خویش را پیوسته مورد ملامت قرار دهد و نفس سرکش خویش را مغلوب سازد؟ ۲. بنده به نتیجه ای رسیده ام و آن اینکه (محبت به خلق خداوند از مهمترین توفیقاتی است که برای کسی می‌شود حاصل گردد آیا این درست است؟ و چگونه باید به این محبت به مخلوقات خداوند برسیم، زیرا بسیار کار سختی است و بسیار خود را نیازمند این محبت به خلق می‌بینم (و این که نسبت به مخلوقات کدورتی نداشته باشم و با همه با نظر محبت بنگرم). ۳. شیاطین و افراد شیطان هم از ظهورات خداوند هستند؟ و یعنی خداوند نمودی از حضورش، ظهور شیطان و قوای شیطانی است؟ ( و در پایان برایمان دعا کنید که به ذات حق تقرب جسته و جز حق را نخواهیم و معرفت حقیقی حق را چه نظرا و چه عملا به دست آوریم) ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! شریعت الهی و سیره انبیاء متذکر حقیقت جان انسان می‌شوند تا انسان‌ها بتوانند در مسیر خودشناسی از فرامین الهی که فطرت‌شان متذکر آن است، پیروی کنند. ۲. غم انسان‌ها را چه از نظر نیازهای مادی و نیازهای روحانی و معنوی، خوردن، همان راهی است که انبیای الهی در مقابل ما گذارده‌اند. ۳. به یک معنا شیطان و شیاطین حجاب‌های رجوع به حضرت حق هستند و به معنایی دیگر مظهر اسم جلال حق‌اند تا ناآزمودگان را راهی به آن درگاه نباشد. موفق باشید

31158

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. افلاک هم نفس ناطقه دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هیئت قدیم، افلاک را از نظر جنسیت از جنس نفس می دانستند ولی ظاهراً بنا به فرمایش شهید مطهری با نظر به هیئت جدید نمی‌توان آن مسائل را دنبال کرد. موفق باشید

29103

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: استادِ جان، با توجه به جایگاه نوری شروع انقلاب اسلامی، می‌توان گفت که در حال حاضر، توجه و عمل به رهنمود‌های مقام معظم رهبری، در هر موضوعی که مدنظرمان هست و در آن هستیم، همان توجه به جایگاه اصلی انقلاب اسلامی است؟ یا در این باره باید به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی نیز رجوع شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رهبر معظم انقلاب با نظر به جایگاه قدسی انقلاب اسلامی سخن می‌گویند و با دقت به نگاه ایشان می‌توان متذکر جایگاه اصیل و عمیق انقلاب اسلامی شد. موفق باشید

28499

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خیلی معذرت میخوام که وقتتون را می‌گیرم شرمندم‌. استاد اگر یه اشتباهی انجام بدیم، و بعدش از مخاطبمون چندبار عذرخواهی کنیم ولی اون رابطه به حال اولش برنگرده، توبه هم بکنیم ولی مدت طولانی یاد این اشتباه و اون فرد در ذهنمون هر روز بیاد و شرمنده بشیم، ریشه ی این عذاب چیه؟ آیا خوبه که فکر کنه آدم به اون فرد و یا بده و غفلته؟ من خیلی ناراحتم استاد از این باب. اون اشتباه چیز خاصی هم نبود البته فقط یه حرف خوب ولی بی موقع بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال شما نباید در ذهن‌تان وقتی به یادتان می‌آید، دنبال کنید. موفق باشید

28060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: آیا کسی که دماغش شکسته و انحراف هم دارد، از لحاظ اخلاقی مشکلی نداره عمل زیباییش کنم که فقط انحرافش درست بشه؟ چون به هر حال از اول اول که اینطور نبوده. چدن شنیدم پیامبر (ص) در یکی از جنگها زخم شد و خیلی به ترمیم زخم که روی صورتش بود، اهمیت می داد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار درستی است. بالاخره انسان باید به زیبایی‌های خود توجه کند. موفق باشید

28035
متن پرسش
سلام علیکم: به نظرم مطلبی که در مباحث گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی فرمودید که انقلاب از جنس وجود است لذا قلوب را متوجه خود ساخته و حقیقتی اشراقی هست که متناسب ظرفیت شان، آنها را از حد دانایی ها که به همین دانایی و اثبات و اطلاع و دانش بر عقاید باشند به افق کیفی حقیقت و حضور در عالم قدسی برسند و لذا بر قلوب در این صراط گشوده اشراق می‌شود به ظرفیت افراد، دقیقا مرتبط است و گره خورده است و می‌تواند به ما کمک کند این فراز بیانیه گام دوم انقلاب را بهتر بفهمیم که حضرت آقا، انقلاب را زنده و مبانی اش را با حیات و بدون به اصطلاح تاریخ انقضا و تمام یافته می‌دانند: برای همه‌چیز می‌توان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمی‌توان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌اندازهای مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها. این یک مطلب بود که واقعا اشارات حضرتعالی و بحث جذاب به من خیلی کمک کرد برای فهم بهتر و هم افقی با رهبر عزیز.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید راهِ توحید هرگز و هرگز با بن‌بست روبه‌رو نخواهد شد، هرچند هزاران مانع توسط صاحبان نفس امّاره در مقابل آن پدید آورند، زیرا همان‌طور که می‌فرمایید بشر امروز بیش از گذشته متوجه شده است اگر همه‌ی زمین را در اختیار بگیرد و مسیر همه‌ی عیاشی‌ها را نیز فراهم کند، جواب واقعی به خود نداده است. اینجاست که می‌فهمیم در مأواگزیدن از طریق انقلاب اسلامی و در جمال پر جلال حضرت روح اللّه همه‌ی آینده از آنِ ما خواهد شد. اما نه به معنای این‌که منیّت ما حاکم باشد، بلکه به آن معنا که عبودیتی که مطلوب همه‌ی ما است به بشر عطا گردد. یقیناً ادامه‌ی بشر با راهی که انقلاب اسلامی در جهانی که انسان‌ها می‌توانند به راحتی همدیگر را ببینند، ادامه‌ای امیدوارکننده می‌باشد. موفق باشید  

25835
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، بسیاری از افراد و حتی دوستان، اعتقاد دارند که نظام تا عمق در فساد فرو رفته و لابی های قدرت در حال احاطه مجلس و دولت و قوه قضاییه اند و نظام از مسیر عدالت و قسط خارج شده و رسماً حتی دارد به آرمانهای خود هم پشت می کند و یک حالت یاسی هم پیدا کرده اند که گویی امید به پیشرفت و پویایی نیست و یا بسیار کمرنگ شده و حتی معتقدند دامنه فساد الان بمراتب گسترده تر از زمان پهلوی است. آیا حقیقتاً چنین فسادی انقلاب و نظام را به باتلاق کشانده و باندهای قدرت مسلط اند و نظام در حال میان تهی شدن و به زانو در آمدن و از دست دادن مقبولیت و مشروعیت است و جوانان نمی توانند آنچنان امیدوار هم باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیری که حرکت توحیدی انقلاب گام گذاشته است، معلوم است که شیاطینِ درونی روح انسان و شیاطین بیرونی مانع این راه هستند. ولی آن‌چه معجزه می‌کند صبر و پایداری است معلوم است دشمن همین را می‌خواهد که با انواع مشکلات، مردم را از برکات اصلی انقلاب اسلامی که در پیش است محروم کند. موفق باشید

24207

بدون عنوان:بازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ناظر به سوال 24200 : منظورتان از برخورد درست با موضوع چیست ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است برخوردی که دین خدا در مقابل ما قرار داده است برخورد درستی است. موفق باشید

35909
متن پرسش

سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین
 ۱. در اربعین؛  تمام «من»‌ها، یک «من» می‌شود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
۲.  در اربعین؛ می‌آموزی که همه خواسته‌ها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
۳. در اربعین؛ تن‌های شیعیان چون براده‌های آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب می‌شوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلب‌ها به امام است.
۴. در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
۵.  در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینه‌هایی‌اند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند اما  فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر می‌دهند... حسین... حسین... حسین.
۶. در اربعین؛ می‌یابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷. در اربعین؛ می‌یابی که  این تو نیستی که می‌روی، می‌برندت. «گر میروی بی‌حاصلی، ور می‌برندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانی‌ست این».
۸. در اربعین؛ عالی‌ترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی می‌شود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه می‌داند! شاید یکی است که این‌همه به ظهور آمده  یا این‌همه است که فقط یکی را نشان می‌دهد.
۹. در اربعین؛ قدم‌ها نیز وسعت می‌یابند. این یک قدم نیست که رو به امام می‌رود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفته‌اند.
۱۰. در اربعین؛  زمین کربلا وسعت می‌یابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه می‌شود و همه، یک نفر... امام.
۱۱. در اربعین؛  خود را مرکز عالم می‌یابی. گویی همه عالم گرد نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای می‌چرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شده‌ای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲. در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل می‌شود. ناظرانی که تو را می‌بینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزی‌ها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری می‌شود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
 ۱۳. در اربعین؛ می‌یابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل می‌شود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
 ۱۴. در اربعین؛  می‌یابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینی‌ات هم آسمانی می‌شود، حتی خوردن.
 ۱۵. در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶. در اربعین؛  می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
 ۱۷. در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام می‌دانی و می‌یابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام می‌یابی برای تشکر از خدّام. آیینه‌ای دو وجهی هستی که از یک وجه، نور امام را می‌گیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع  می‌کند.
۱۸. در اربعین؛ همه می‌کوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا».
 ۱۹. در اربعین؛  اسفار اربعه عرفا را می‌توانی بچشی. این چهار سفر  عبارتند از: ۱. سفر «من الخلق الی الحق» یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو می‌کند. ۲. سفر «من الحق الی الحق فی الحق» یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳. سفر «من الحق الی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و دیگر زائران را می‌بیند. ۴. سفر «من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
 ۲۰. در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه...»
 ۲۱. در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوب‌تر همت می‌گماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود می‌بینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
 ۲۲. در اربعین؛ همه جاده یک نقطه است، نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای. کسی  نه احساس سبقت می‌کند، نه جاماندگی. مگر جز این است که قطره‌ها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
 ۲۳. در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
 ۲۴. در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» را می‌بینی که امتداد یافته است. چه جای تعجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمی‌کند به حکم: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» بلکه بیشتر.
 ۲۵. در اربعین؛ رنج و لذت، معنی می‌یابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
 ۲۶. در اربعین؛ غدیرِ نهضت اباعبدالله الحسین «علیه‌السلام» ظهور یافت؛  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي». اکمال و اتمامِ شهادت حسین «علیه‌السلام» و یارانش، با جوشش خون آن‌ها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
 ۲۷. در اربعین؛ جهان شمول می‌شوی، چرا که کشش قدمهایت با طپش‌های قلب امام تنظیم می‌شود. و امام، قلب عالم است.
 ۲۸. در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری «سلام‌الله‌علیها»، عالم را می‌بینی که: «مَا رَأَیْتُ إِلاّجَمِیلاً».
 ۲۹. در اربعین؛  می‌یابی که:  رضایت به داشتن نیست،  به امام داشتن است.
 ۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمی‌ماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر می‌فهمد یا دیر اقدام می‌کند.  دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند، جا نمی‌مانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل‌دادگانند» و نه «جاماندگان».
 ۳۱. در اربعین؛ آمده‌ای که به امام خود بگویی:  اگر خاکی شوم،  اگر خسته شوم،  اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم،  اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
 ۳۲. در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن  عوض می‌شود. گرچه در یکی شوق وصال است  و در دیگری خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
 ۳۳. در اربعین؛ می‌یابی که وقتی عقل، عاشق  شود، می‌توان مناسبات عالم را تغییر داد.
 ۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنج‌ها می‌گذرند و فراموش می‌شوند و تنها خاطرات آسمانی‌اش می‌مانند و روز بروز بیشتر می‌درخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
 ۳۵. در اربعین؛ خلوت را در جلوت می‌یابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائر می‌جویی و رابطه‌ات با زائران را همان رابطه با خدا می‌بینی. به مقام جمع رسیدن، طی‌کردنِ ره صدساله‌ای است که در طریق الحسین می‌شود یک شبه طی کرد.
 ۳۶. در اربعین؛ شهدا را زنده‌تر از همیشه می‌یابی. چه می‌گویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا می‌آمد؟!
 ۳۷. در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسان‌ها، حسین را می‌گویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
 ۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام می‌گیرد. این یعنی: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض». آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
 ۳۹. در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور می‌کنی. آنانکه پا در این طریق می‌گذارند، با قدمهای استوار، قامت‌های برافراشته، نگاه‌های نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه می‌کنند که مگر می‌شود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ «اللّهُمَّ اجعَلنا مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا..»
 ۴۰. در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشنایی‌ها و زیبایی‌های اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش  تا صبح  دولتش  بدمد کاین همه از نتایج سحر است، به همان معنای «انتظار» و «وارستگی».

 

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و این‌همه جهانِ گشوده اربعینی، آن هم در تاریخی که انسان‌ها تنها در خانه تاریک خودشان به‌سر می‌برند، حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که می‌خواهند می‌توانند باشند. ولی عجیب است با این‌که همه جهان بر خط است، هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمی‌باشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز در همان راستا باید عرض کنم اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی، این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست، زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهایی‌ترین جهان است که این یعنی درکِ نهایی‌ترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهایی‌ترین وجه انسانی بین سیل انسان‌هایی که آمده‌اند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه می‌تواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستی‌ها است، اندیشه‌های تازه که مطابق روح نهایی‌ترین انسان است می آفریند، نه آن‌که به مطالبی بپردازد که باور به آن‌ مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهایی‌ترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیه‌السلام» و سیدالشهداء«علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در دل تذکرات چهل‌گانه‌ای که مطرح فرموده‌اید.
رخداد اربعینیِ این سال‌ها، پنجره‌ای شده برای آن‌که ما شیعیان، به‌خصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن می‌نگریستیم. در حالی‌که امروز متوجه شده‌ایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیاده‌روی اربعینی حاضر می‌شوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. امری که رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم سیستان و بلوچستان با تأکید بیشتر، متذکر آن شدند که «دشمن در دشمنی و نقشه‌کشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.»  موفق باشید       

 

 

33758

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: اینجانب در خانواده ای بزرگ شدم که از خردسالی تا جایی که یاد دارم همیشه کتک و کتک کاری وغضب و جیغ و داد بالای سرمون بوده حتی برای یه اشتباه کوچیک و منزل کتک می‌خوردیم وهمیشه با ترس و دلشوره زندگی کردم حالا که بزرگ شدم و تشکیل خانواده‌ داده ام اعصاب ندارم و زود عصبانی می‌شوم البته سریع به اشتباه خودم پی برده و زود از بچه ها عذر خواهي می‌کنم و قبول دارم که رفتارم خوب نیست. اما چکار کنم هر چی می‌خواهم خودم رو کنترل کنم نمیشه. شیطان خدا لعنت کرده هم کلید کرده رو همین نقطه ضعفم. خیلی توسلات گرفتم حتی حاضر شدم به پزشک مراجعه کنم که از اثرات داروها بدتر شدم خیلی از این رفتارم و خصلتم ناراحتم. استاد عزیز یه راهی بفرماید تا بتونم این قوه غضبیه رو کنترل کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود در این مورد در ابتدا به مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و سپس به کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» بپردازید. إن‌شاءالله راه‌هایی بس گشوده و دلگرم‌کننده‌ای در مقابل‌تان آشکار می‌شود. موفق باشید

32722

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: استاد گرامی این مساله را از این منظر که برای بنده کاملا جنبه سیر و سلوکی پیدا کرده خدمت شما مطرح می‌کنم. مادر بنده تا حدود زیادی نسبت به فرزندانشان حس مالکیت دارند و با اینکه چندین سال از ازدواج من گذشته مایل هستند بسیاری از امور مربوط به زندگی من و فرزندان را بدانند و در مورد آنها نظر بدهند و... این مساله برای من و همسرم آزاردهنده است و اگر چه اوایل با تغافل از کنارش می گذشتیم اما به مرور زمان حس می کنم روی میزان صمیمیت ما با ایشان و محبتی که نسبت به ایشان داشتیم تاثیر گذاشته و چون جایگاه ایشان جایگاه خاصی (مادری) است نگران تاثیر این مساله بر سیر و سلوک خود هستیم. لطفا ما را راهنمایی بفرمایید که چطور می توانیم این موضوع را مدیریت کنیم. بسیار سپاسگزارم. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بدون مخالفت با ایشان باید با اغماض نسبت به این نوع دخالت‌ها خودتان و همسرتان زندگی خود را ادامه دهید بدون عصبانیت نسبت به دخالت این نوع افراد. موفق باشید

32630

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: سپاه یک سری کارت نماز تهیه کرده برای کودکان ۱۰ و ۱۱ساله، که با این کارت موقعی که در نماز جماعت شرکت کردند، این کارت ها را بدهند امام جماعت حضور آنها در کارت ثبت کند. تا بعد پایان ماه مبارک. کسی که شرکت بیشتری داشته جایزه بگیرد. آیا این کار تشویق بچه ها بجای کار برای خدا، کار برای دیگران است؟ این کار پایین آوردن سطح دین نیست؟ شما تایید می‌کنید؟ یاد مطالب شما در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود افتادم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای این نوع سن و سال‌ها این نوع تشویق‌ها خوب است تا آن‌که عادت کنند به حضور در نماز جماعت و اُنس با امام جماعت و پس از آن‌که به خود آمدند که باید با خدا معامله کنند، همین عادت‌ها کمک‌شان می کند که آن حضور، برایشان راحت‌تر باشد. موفق باشید

32575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب و اوقات به خیر: خانم هایی که مشغول تحصیل هستند، آیا باید از تقاضا و دریافت هزینه از والدین خود خجالت بکشند؟ یعنی این احساس شرم  و گاهی عذاب وجدان که در مقابل والدین  برای دریافت هزینه ای دارد حق است و الهی یا آزار شیطان است؟ آیا حال که وظیفه داشتن درآمد را ندارد باید تمرکز کامل خود را روی معارف و دروس خود بگذارد و یا یافتن و تلاش برای پیدا کردن شغل و درآمد مستقل را جزء اهداف خود قرار دهد؟ یا آینده خود را به خدا بسپارد و وظیفه علمی طلبگی خود را به درستی انجام دهد؟ درآمد مستقل داشتن برای خانم ها چه جایگاهی دارد؟ گاهی حس می‌کنم باید سریع تر وارد فضای کسب درآمد شد و گاهی به این معارف نگاه می‌کنم و دو روزه دنیا. راهنمایی راهگشای بفرمایید ممنون می‌شویم. اصلا باید به پس انداز فکر کرد و یا با همان انفاق ها و قرض های کوچک راه آینده را گشود و تامین کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این‌که در شرایط خود باید تقدیر الهی را احساس کرد و چندان خود را گرفتار توهّمات ننمود؛ بحثی نیست و از این جهت نباید امثال جنابعالی دغدغه کسب درآمد داشته باشید. زیرا بالاخره خداوند چنین شرایطی را پیش آورده تا بهره لازم را از زندگی خود ببرید و خداوند کسی که در مسیر کسب علم قدم بگذارد نسبت به زندگیِ دنیایی‌اش تنهایش نخواهد گذارد و لذا جایی برای شرمندگی نسبت به وابسته بودن به درآمد والدین، نمی‌‌ماند این خداوند است که رزق افراد را بعضاً در سفره دیگران از جمله در سفره والدین‌شان قرار می‌دهد. آن‌ها باید شاکر باشند که محل رزق فرزندان‌شان شده‌اند و شما هم باید شاکر باشید که خداوند از طریق والدین که منّتی بر شما نمی‌گذارند، رزق‌تان را می‌رساند. با آرامش و شادی تمام همین نحوه حضور را باید درک کرد.آری! طبیعی است که بعضاً راه‌های رسیدن رزق، تنگ است و بعضاً گشوده، و این هیچ ربطی به ما ندارد. موفق باشید

32487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله. استاد عزیز من بابت پاسخی که به پرسش ۲۷۶۴۵ داده اید حقا تعجب می‌کنم! شما نمی‌توانید این طور صریح بگویید: من نمی‌توانم به این نوع نگاهها فکر کنم. سؤال من از شما این است که آیا این نوع نگاه ها از من درآوردی اساتید است؟! می‌فرمایید خیر. عرض می‌کنیم: آیا این نگاهها که علائم ظهور را بیان می‌کنند از دو لب مبارک معصوم بیرون آمده است؟ می‌فرمایید: بله؛ و روایات ظهور را به ما نشان می‌دهید. با این حال چرا می‌فرمایید نمی‌توانم به آنها فکر کنم؟! نمی‌توانیم که بگوییم این نگاهها دروغ است. چطور است که از مقام معظم رهبری می‌پذیریم وقتی درباره حدیث یتحابون بروح الله بیاناتی دارند؟ ولی درباره دیگر احادیث ظهور از جمله سفیانی که به تعبیر آیت الله بهجت رحمت الله علیه این یک علامت را دیگر نمی‌شود کاری کرد، می‌گوییم نمی‌توانیم فکر کنیم؟! چرا باید میان نگاه خود و نگاهی که معصومین جلوی روی ما گذاشته اند، افتراق و جدایی ببینیم؟! حداقل برای استاد طاهرزاده ای که در قلمروی ناظران از منظر عرفان اسلامی است شاید مناسب نباشد که درباره این مساله ای اینقدر ذهنها را مشوش ساخته بگوید من نمی‌توانم به این نوع نگاهها فکر کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «تحلیل تاریخی نشان‌های ظهور» از حجت‌الاسلام دکتر مصطفی صادقی رجوع فرمایید. زیرا بنا به تحقیق ایشان، این روایات یا اموری است که باید تأویل نمود و یا ریشه در تحریفات عباسیان دارد از آن جهت که می‌خواسته‌اند مهدیِ عباسی را به عنوان مهدی امّت جا بیندازند. و از این جهت عرض شد بنده نباید وارد شوم که نیاز به کار تحقیقی دارد، نه آن‌که با یک سؤال و جواب بتوان مسئله را روشن نمود. موفق باشید

32263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خدا قوت استاد عزیزم استاد، یه ساختارها به گمانم ایجاد میشه ساختار قوی و جالبیه استاد عزیز، این بچه های دفاع مقدس چند وقت پیش یه بیمارستان در مناطق محروم ایجاد کردن که براساس خاطرات دهه دفاع مقدس و شرایط اون زمان یه ساختار ایجاد کردن و اسم بیمارستان را هم نام یکی از دوستانتان را گذاشتن که شهید شده بوده، استاد عزیز به گمانم بودجه آن هم از سپاه بود با دیدن این موضوع به ذهن بنده رسید اون پرستاران، بهیاران واحیانا پزشکان زن در آن زمان هم بتونم چنین ساختاری را البته برای زنان ایجاد کننده و گاه گمان می‌کنم نبودن چنین ساختاری باعث شده تربیت بعضی بچه های دفاع مقدس بعد ازجنگ به یه طرف دیگه بره و اونها را از هویت اصلیشون دور کنه، استاد آخه جز سپاه هم جایی چنین بودجه هایی را برای این ساختارها دراختیار اینها قرار نمیده و از طرفی خود این افراد بعضا اصلا به دلایل مشکلات جسمی و از یه طرف مشکلات دولتها دچار ناتوانی شدن. گاه فکر می‌کنم کم کاری در زمینه فرهنگ جهاد و شهادت باعث انحراف بعضیشون شده و باعث شده اونها برای اجرای طرح هاشون سراغ این برن که خودشون بخوان پول دربیارن وآنچه میفهمن اجرا کنن که بعد دچار مشکلات دیگه شدن، علی ای حال شاید جاهایی میدان لازم برای اینها داده نشده لذا گفتم شاید این مطالب بتونه راه گشا باشه. ۲. مطلب دیگه راجع بحث جهاد هست بنده در رساله یه مطالعه گذرا داشتم نمی‌دانم با اینکه شهید مطهری در مورد بحث جهاد مطالعه داشتن ولی از علمای جدید چیزی ندیدم اگر شما می‌شناسید معرفی کنید شاید ندانستن اسرار جهاد و پیاده نکردن این ساختار مشکلاتی ایجاد کرده باشه و یا اسرارها د یا چنین چیزی۳. مطلب دیگه اینکه استاد عزیزم گمانم ما اگر بخواهیم یه حرکت اصولی ترداشته باشیم باید یه طراز از همه چیز داشته باشیم مثلا بنده در بحث زن کتاب زن تراز که مجموعه سخنان امام و رهبری بود را خواندم و از انوقت واقعا خیلی شبهات برام حل شده راجع بحث زن به ذهنم رسید ما باید در همه چیز یه تراز داشته باشیم مثلا روحانی تراز انقلاب، حوزه علمیه تراز و... استاد اینها مطالبی بود به ذهنم رسید گفتم شاید راه گشا باشه. عذر می‌خوام اگرمحضرتون بی ادبی می‌کنم قصدم کمک به ساختارهایی است که گاه فکر می‌کنم چون نیست برخی مشکلات داره ایجاد میشه. ممنون ازتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر خوبی است. طرح این موضوع به یک معنا مطرح‌کردن بیمارستان تراز انقلاب است در نسبت با زنان. البته سپاه پاسداران در بیمارستان‌هایی مثل بیمارستان «شهید صدوقی» به دنبال همین امر بوده است. ولی به هر حال سیطره تاریخ غرب‌زدگی موانعی را پیش آورده که إن‌شاءالله به مرور از آن عبور می‌شود. ۲. به صورت اجمال و کلّی در متون دینی تحت عنوان «باب جهاد» هست. عمده آن است که بتوانیم آن را تفصیل دهیم و آن را مطابق امروزین آن مطرح کنیم. ۳. نکته مهمی است. حدّاقل باید باب آن را در هر موضوعی در حدّی که می‌توانیم باید باز کنیم تا آرام‌‌آرام رشد کند. موفق باشید

32157

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شخصی رو می‌شناسم که ۹۶ با مرگ مغزی از دنیا رفت و ثابت شده است و بعد از یک ساعت خدا عمر دوباره به ایشان داده است. الان باذن الله خیلی از امراض صعب العلاج را باذن الله شفا می دهد. شخصی است با قرآن مانوس هست و می‌گوید خدا علمی به من داده و ماموریت دارم مریض های دکتر جواب کرده را شفا دهم و در این مدت خیلی‌ها رو شفا داده بادن الله. آیا همچین چیزی امکان دارد؟ لطفا ما رو از شک و تردید خارج فرمایید. چطور یک شخص با سواد ۵ ابتدایی همچنین قدرتی خدا به ایشان داده است؟ آیا صحت دارد؟ آیا امکان پذیر هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت الهاماتی در میان است که بعضی موارد به چنین افرادی راهِ درمان دردها الهام می‌شود. جناب ابن سینا هم بحثی در این موارد داشته اند که بعضا در مان درد به پزشگ الهام می شود. والله اعلم. موفق باشید

32017

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر و خسته نباشید استاد گرامی: استاد امروز داشتم فایل صوتی شما در مورد تفسیر سوره نساء فایل آفات تمناهای غیرلازم را گوش می‌دادم و اینکه حساب روی کارهای خدا بوده برای ما و جریان زندگی خودتون رو میفرمودن، تلنگری خوردم به زندگی خودم گفتم شاید با عنوانش برای دوستان سایت ایجاد امیدواری بشه در اونها و خیری در اون باشه ان شاالله. بحث ازدواجم معضلی شده بود اونی که من می‌خواستم نمی‌شد و اونی که نمی‌خواستم می‌خواست محقق شه و کلافه شده بودم، از لحاظ عقیدتی هم فوق العاده آدم ضعیفی بودم که از دیانت فقط نماز و روزه سطحی رو داشتم و حجاب و پوشش افتضاح بود و خیلی مورد انتقاد اطرافیان قرار می‌گرفتم که این چه وضع آرایش و پوششه، غرق دنیا و تجملات و ظواهر اون بودم و فقط و فقط دنیا برام مهم و اصلا آخرت برام مهم نبود. می‌گفتم من دنیام به سامان باشه دیگه آخرت هر چی می‌خواد بشه حتی اگر برم جهنم مهم نیست، اعتقادات سطحی هم که داشتم داشت از دست می‌رفت، خیلی به خدا گله و شکایت داشتم و می‌گفتم توی اون دنیا که قراره حساب و کتاب بشیم، اول من باید از خدا حساب بکشم که این چه زندگیه که واسه من درست کردی و زندگی منو طلسم کردی و خدا شما باید حساب پس بدی به من کلا طلبکار بودم و خشمگین، تا اینکه وارد یک فضای خلوت و تفکر و تنهایی شدم نمی‌دونم چی شد معجزه بود چی بود. تلنگر شدیدی خوردم زندگی و عقاید من ۱۸۰ درجه متحول شد. شدم یه آدم کاملا متفاوت با قبل، نماز اول وقت ترک نمی‌شد، تهجد و نماز شب مستمر، حساب و کتاب روزه و نماز قضا رو کردم و حدودا یک سال تمام من روزه بودم به جز روزهای خاص که نمی‌شد روزه گرفت، نمازهای قضام رو خوندم، رد مظالم و حق ناس و این جور برنامه ها، پوشش هم شد چادر، حالا از این طرف بهم انتقاد میکنن که ای بابا دین هم اینقدر سخت نمیگیره که تو سخت می‌گیری و خودتون اینجوری می‌پوشونی، منی که عاشق دنیا بودم، شدم عاشق و شیفته خدا و قیامت، از عشق خدا و نماز شب، شب خوابم نمی‌برد، می‌گفتم من این دنیا رو نمی‌خوام فقط خدا و اون دنیا، واسم مضحک میومد که چرا مردم اینقدر حرص دنیا رو میزنن، آخه این دنیا چی داره که چسبیدین بهش، برین عاشق خدا بشین میفهمین آرامش چیه خوشبختی چیه، اگر قرار بود خواستگار بیاد عزا می‌گرفتم و گریه می‌کردم که اینا میخوان منو از خدا جدا کنن من نمی‌خوام فکرم قلبم درگیر کسی جز خدا باشه من اصلا نمیتونم کسی رو جز خدا دوس داشته باشم. غرق عشق بازی با خدا بودم هر جایی که بودم حتی توی جمع که نشسته بودم فقط جسمم اونجا بود و روحم پیش خدا و در دل با خدا نجوا می‌کردم، حالا چند سالی از این موضوع گذشته و بنده همچنان مجردم، اما اصلا از این وضع ناراحت نیستم و نه تنها ناراحت نیستم بلکه خدارو شکر می‌کنم چون اگر توی این وضع و با اون سلیقه ازدواج می‌کردم توی منجلاب غرق بودم و هلاکتم حتمی بود، میگم خدایا اگر واسه فقط همین نعمتت یعنی هدایت و بیداری که نصیبم کردی تا ابد هم شکر کنم بازم کمه، خدایا من راضی ام به رضای تو، اگر مجردی صلاح منه سمعا و طاعتا و اگر متأهلی بازم راضی ام به رضای تو، تو فقط منو دوس داشته باش و از من راضی باش و منو کمک کن اون بنده موحدی که تو میخوای بشم دیگه هیچی برام مهم نیست و هیچی نمیخوام فقط تو رو داشته باشم. ببخشید که خیلی طولانی شد، احساس کردم شاید گفتنش خالی از فایده نباشه برای کاربرای دیگه، خدا بهتون سلامتی و طول عمر و قرب مطلق و همیشگی بده استاد بزرگوار. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این مورد خطاب جناب مولوی به چنین روح‌هایی را داریم که می‌فرماید:

عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد

از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد

ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد

کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد

در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد

این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی‌ گوید دریات مبارک باد

ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد

ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد

خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد

با همه این حرف‌ها در مورد ازدواج، نباید سخت‌گیری کرد. همین‌که طرف مقیّد به رعایت واجبات و ترک محرمات باشد، کافی است. موفق باشید

31988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد من در مورد انجام امر به معروف ونهی از منکر احساس ضعف می کنم هم درتشخیص درست مصداق منکر وهم بیان درست معروف، من همیشه اهل بی تفاوتی در این زمینه بودم برای همین خیلی برایم سخت است، حالا شاید تشخیص این غیبت یک فردی که اسمش را بیاورند راحت باشد ولی موارد پیچیده تری هست که من متوجه نمی شوم یا حواسم به حرف نیست یا مشغله ذهنی دیگری دارم اما در آن جمع هستم تا در نهایت در گناهشان شریک می‌شوم و نمی‌دانم کدام حرفها منکر است مثل اشاره به موضوعی یا مشکلات موجود، ولی از همه بدتر نمی‌دانم چه بگویم تا ما فکر کنیم این منکر بود و حالا چه بگویم او حرفش را زده و رفته و گناهش گریبانگیر ما شده. استاد من به دنبال استحکام، عدم رودربایستی، تشخیص درست مصداق و بیان درست و هم چنین راهی برای کفاره این گناه هستم، در صورت امکان عنایتی فرموده و مرا راهنمایی نمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال نباید حساس بود و آنچه که نهی شده است گوش‌سپردن به غیبت افراد است و این غیر از آن است که در مجلسی باشیم و به گوش‌مان بخورد. از طرفی باید مطمئن باشیم که گناهی واقع می‌شود و از این جهت نباید به بهانه‌های ساده ترک جلسات ارحام نمود. موفق باشید

31933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم وقت بخیر: ۱. با توجه به اینکه ما وقتی یک قاعده را بدست آوردیم و تونستیم ازش استفاده کنیم نیازه که مثلا مساله ی تکبر را از زبان امام خمینی خواندیم یا در صوت شما گوش دادیم از بیان علما و نویسندگان دیگر هم استفاده کنیم؟ ۲. اگر یک نفر مبانی حوزه را کامل خودش با مطالعه بدست بیاره و سوالاتش را بره از اساتید حوزه بپرسه و مبلغ یا مفسر یا... بشه، آیا جای حوزه رفتن را میگیره؟ یا اینکه رفتن به حوزه و برنامه ریزی برای آن سریعا برنامه ریخت در صورت داشتن شرایط؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً وقتی موضوع برایمان روشن شد، دیگر نباید وسواس به خرج داد. ۲. در هر حال حضور در حوزه و روحی که در آن جریان دارد، مهم است، ولی تنها راه نیست. موفق باشید

31580

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نیت دارم به لطف الله کتاب انقلاب اسلامی طلوعی بین دو جهان را برای فهم مقدرات خداوند و جایگاه تاریخی خودم بخوانم، برای درک عمیق، و فهم تمام ما فی الضمیر کتاب به عنوان پیش نیاز باید چه بدانم و چه نیاز دارم؟ یا که تو خود پای در ره نه و هیچ مپرس...؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید «پای در راه نهاد و هیچ مپرسید» ولی صوت مباحث را اگر در کنار خود کتاب دنبال بفرمایید، بهتر است. موفق باشید

نمایش چاپی