بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8256
متن پرسش
سلام استاد،ببخشید شاید سئوال کمی به نظرتون بی مبنا باشه ، شما تحلیل تون از سطح مالی که مردم در سایت رفاهی برای هدفمندی اعلام کردند چیه.خوب مطمئنا این جوری نیست ولی بار چنین اظهار نا مربوطی رو بیشتر متوجه مردم میدونین یا مسئولین؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید این‌طور باشد که مردم یک حساب سرانگشتی کرده‌اند که اگر یارانه در مقابل گران‌شدن بنزین است در حالی‌که بنزین گران می‌شود پس یارانه حق آن‌ها است که بگیرند و از طرفی مردم خوب می‌دانند ساختار نظام اداری ما اعم از بیمارستان‌ها و غیره آن‌طور که لازم است خدمات نمی‌دهند، چرا پول مردم را در جایی بریزیم که توان ارائه‌ی خدمت ندارند. پول مردم را به خود مردم بدهند تا مردم هرطور خواستند مصرف کنند و به هر بیمارستان و پزشکی که خواستند رجوع کنند و آقای خودشان باشند. آیا مردم با احیاء کاخ سعدآباد و رقص دختران و حضور مانکن‌ها می‌توانند به دولت اعتماد کنند؟ موفق باشید
8254
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز و سپاس از پاسخگویی حضرتعالی در دروایت داریم که اگر کسی بیش از سه روز با مومنی قهر باشد نمازش قبول نیست . آیا منظور روایت این است که نماز اصلا قبول نیست یا منظور این است که ممکن است جنبه کمالیه را نداشته باشد؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید از حُسن قبول محروم است وگرنه فرشتگان آن نماز را برای او ثبت می‌کنند و او جزو تارک‌الصلات محسوب نمی‌شود. موفق باشید
8253
متن پرسش
سلام علیکم در کتاب معاد حضرتعالی آمده است: اما اگر روح در زندگی دنیا آلودگی هایش زیاد باشد و با اینکه در طریق ایمان و عمل صالح بوده ولی بدون توبه از آلودگی هایش وارد برزخ شود و با حمل آلودگی ها و عصیان ها وارد برزخ شود، جساب برزخی او حساب خاصی است و به این زودی ها آزاد نمی شود، ولی چون مسیر او در دنیا صراط مستقیم عبودی بوده، این عذا ب ها موجب تطهیر او می شود،. در قران داریم که بعضی ها در آتش مخلد نیستند اینها چه کسانی هستند که حتی گناهانشان در برزخ پاک نمی شود و کار به قیامت می کشد ومدتی در اتش هستند؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گناهانی که ریشه در عمل دارد و نه در عقیده، با عذاب برزخی پاک می‌شود ولی اگر انسان در عین آن‌که به‌طور کلّی موحد است ولی در سایر عقاید ضعف داشته باشد، با عذاب قیامتی پاک می‌شود و به همین جهت رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «النّار لا تأکل محلّ‏ الایمان‏ » آتش، محل ایمان را نمی‌خورد و بالاخره انسان نجات می‌یابد. موفق باشید
8252
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده اولا ببخشید که من به اندازه سایر کاربران مودب نیستم اما سوال اینکه عنایت دارید شما با این مکتبتون جوونا را از دین زده کردید و پدر ما رو در اوردید چرا مثلا محرم تموم نشده صفر آغاز میشه صفر تموم نشده بیست روز عزای فاطمی اغاز میشه و دائم عزا و سیاه چرا انفد شماها چهره اسلامو زشت میکنید من قربون حضرت سید الشهدا برم خاک پای دختر رسول خدا هستم و کمترم اما سیدالشهدا و اهل بیتشون اگه مجموعا یک ماه زجر کشیدن در عوض تا ابد سرور عالمند حضرت صدیقه اگه یک بار کتک خوردن و بی حرمتی بشون شده تا ابد فرمانرواند و همینطور آینده بشریت هم که مربوط به مکتب اونهاست من نمیگم اونها رو از یاد ببریم بلکه باید برای اونها بزرگداشت گرفت و مکتب رو معرفی کرد نه هی جمع بشید و یه در به پهلو خوردنو با آب و تاب بیان کنید و هی بعد از هزار و اندی سال اشک بریزید اگه اهل بیت بعد از وافعه کربلا انقد عزاداری میکردن به خاطر نزدیکی زمان واقعه بوده و این کارا بعد از هزاران سال معنا نداره خلاصه من خسته شدم از این مکتب دائم العزا و نه دائم الفکر حسین بیش از آب تشنه لبیک بود افسوس که به جای حرفهایش زخم هایش را نشان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نمایاندند دکتر شریعتی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اخوی! عوضی گرفتی، من از اونا نیستم که میگی، و در کتاب‌های بنده هم این‌طور که میگی چیزی گیر نمیاری، با کس دیگه دعوات شده چرا یقه‌ی ما رو گرفتی؟ اتفاقاً من با تو هم‌عقیده هستم و نوکر امثال تو هستم که به قول خودت خاک پای دختر رسول‌اللّه«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» هستی، و زندگی را عزاخونه نکردی. یقه‌ی ما رو ول کن! موفق باشید
8251
متن پرسش
سلام علیکم از چه زمانی خود را شناختید و حضور را لمس کردید؟ مزه اولین حضور را به خاطر دارید ؟میتوانیدشرح دهید؟؟؟ چه میزان خدای امروزتان با ان روز متفاوت است؟در مورد ما هم با /او/ سخنی دارید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس.... خودْ راه بگویدت که چون باید رفت» چرا چشم‌ات به دست مردم است. آنچه خود داری را عشق است. موفق باشید
8250
متن پرسش
سلام علیکم: از این‌که من نیستید بیشتر خدا را شکر کنید. جمله‌ای هم خطاب به خدا: یعنی می‌شود ما هم با تو حرف بزنیم؟ وعده‌ی دیدار در قیامت من در نزد شمر و شما در نزد حضرت رسول . ای واااای بر این بودنم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این حرفای صد مَن یک شاهی چیه می‌زنی؟! غلط کردی تو نزد شمر باشی. تو عاشق امام زمانی و جایت بر فرق سر ما است. فکر کردی حالا این حرفا که من می‌زنم از سیر تا پیازش را عمل می‌کنم؟ آره دلم می‌خواد عمل کنم همین را هم شکر. موفق باشید
8249
متن پرسش
سلام حاجی خداوکیلی انقد میشینید تو کتابا و جلسات میگید بندگی کنید چیزایی بتون میدن و چیزایی درک میکنید که بیان نمیتونید بکنید و قابل گفتن نیست و از این حرفا بدون تعارف و شکسته نفسی شما بعد از این همه سال زانو زدن در مکتب صدرا و محی الدین و طباطبایی ها و اخیرا امام چیزی دستتون اومده یا هنوز اندر خم یک کوچه اید اگه دستتون نیمده بذارید خدا وکیلی غربی زندگی کنیم لا اقل دنیامون خراب نشه دست ما جوونا را بی خودی تو حنا نذارید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چه کار به من داری؟! اگر واقعاً چیزی دستت نیامده و روح و روانت پس از این حرفا می‌تونه تصدق غرب بشه، بسم اللّه، چرا معطلی؟ نکنه نازکش می‌خوای برای ماندن در دین؟ این خبرا نیست. تازه باید ناز خدا را هم بکشی که محل‌ات بذاره. خداوند در قرآن به رسولش می‌فرماید: «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏ × إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُون‏» آن‌ها بر تو منّت مى‏نهند که اسلام آورده‏اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت مى‏نهد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، اگر(در ادّعاى ایمان) راستگو هستید × خداوند غیبت آسمان‌ها و زمین را مى‏داند و نسبت به آنچه انجام مى‏دهید بیناست!». موفق باشید
8248
متن پرسش
سلام و به قول خودتون صبح کم الله بالخیر با وجود تاکید شدید رهبری به ورزش و مطالعه مطالب شما در کتاب جوان و انتخاب بزرگ راجع به ورزش اما بنده متاسفانه هنوز ورزشکار نیستم لکن ورزشکارها رو دوست دارم و خلاصه تنبلی میکنم در امر ورزش میشه اندر فواید ورزش به صورت طبقه بندی شده توضیح بدید و منو به این ور و اون ور رجوع ندید که واقعا انگیزه و پشتکار پیدا کنم تشکر از شما فقط استدعا دارم مختصر توضیح ندید چون دلم میشکنه
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر نخواهی ورزش کنی صد تا کتاب در راستای بحث «تأثیر روح بر حرکات ورزشی» که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» عرض کردم هم بنویسم ورزش نخواهی کرد. و اگر بخواهی ورزش کنی، همین مقدار هم که گفته‌ام زیادی است. موفق باشید
8247
متن پرسش
باسمه تعالی: جناب آقای طاهرزاده در سایت بسیج مدرسه معصومیه، مقاله‌ی زیر در معرض طلاب قرار گرفته. آیا این نوع ورود و خروج را نسبت به دولت صلاح می‌دانید؟ اشرافیتِ دولتی بر علیه جمهوریت دینی دولتی که یاد آورد اشرافیت مسلکی را مردم به اشرافیت رأی ندادند سجاد چاره دان؛پژوهشگر علوم اسلامی رابطه اشرافیت و اسرافکاری یکی از رذایل اخلاقی که فرد و جامعه را به سوی تباهی و مشکلات عدیده می کشاند اسراف است. اسراف عبارت از تجاوز از حدود الهی و گذشتن از خطوط قرمزی است که احکام الهی آنها را تعیین کرده اند. در اینجا بطور اجمال به رابطه اشرافیت و اسرافکاری اشاراتی می کنیم . ● اشرافیت خاستگاه اسراف به نظر می رسد که نوعی رابطه تنگاتنگ میان اشرافیت (ملا و سرمایه داری اترافی) و اسرافکاری وجود دارد . به این معنا که اشرافیگری منش و خصلت اسرافکاری را پدید می آورد و آدمی را از رفتارهای هنجاری به سوی نابهنجاری می کشاند بلکه چنان که قرآن در تعریف اسراف بیان می کند، اشرافیت، آدمی را به سوی فساد سوق داده و از اصلاحیات و اصلاح گری باز می دارد. بر این اساس کسانی که به خوی اشرافیت مبتلا و دچار می شوند، انسان های ضد اصلاحی و مفسدانی هستند که با هرگونه کمال یابی آفرید ه های زمینی از انسان و غیر انسان مخالفت می کنند. رفتارهای ایشان جز فساد و تباهی برای زمین و زمینی ها چیزی به ارمغان نمی آورد و خود و دیگری را به سوی نیستی و هلاکت سوق می دهند. تحلیل قرآن از ایجاد بسیاری از پدیده های زیانبار در زمین این است که این امور دستاوردهای بشری است که عامل مهم چنین رفتار و کردار زیانبار را می بایست در خلق و خوی زشت بشر یافت که برخاسته از کفر وشرک و نفاق است و در رفتارهای فردی و جمعی به شکل خود برتربینی و غرور و تکبر و یا استکبار و اسراف و مانند آن ظهور و بروز می کند. اشرافیت به سبب آن که خود عاملی مهم در ایجاد غرور و تکبر است و چنان که قرآن بیان می دارد آدمی هرگاه استغنا و خود را بی نیاز جست طغیان می ورزد و از حد اعتدال و مرزهای قانونی و فطری بیرون می رود، می توان گفت که اشرافیت استغنایی چیزی جز فساد و تباهی و مخالفت و در نهایت مبارزه با اصلاحات و اصلاح گری به دنبال ندارد. قرآن به مومنان سفارش می کند که از کار و روش و فرمان مسرفان پیروی نکنند ؛ زیرا مسرفان کسانی هستند که در زمین فساد می کنند و اصلاحاتی را انجام نمی دهند. (شعراء آیات ۱۵۱ و۱۵۲) هر چند که در این آیه ریشه اسراف و خاستگاه آن بیان نشده است ولی هرگاه به مطالعه و تحلیل قرآن از زمینه های اسراف توجه شود، دانسته می شود که ریشه و خاستگاه هرگونه اسراف و تجاوز و تعدی و مانند آن را می بایست در اموری چون رفاه دانست که در دست اشرافیت متکبر و مغرور است. خداوند در آیه ۱۲یونس در تحلیل ریشه ها و خاستگاه اسراف گری می فرماید: زمانی که خداوند هرگونه امور ضروری و زیانبار را از کسی بردارد و او را در رفاه و آسایش قرار دهد او رفتار اسرافی در پیش می گیرد و خدا و رستاخیز را فراموش می کند. تحلیل آیه از خاستگاه پدیده اسراف کاری در انسان، این است که انسان در هنگام نیاز و وجود ضرر و زیان به خداوند پناه می برد و فشارها و تنگناهای مختلف او را وادار می سازد که به سوی خدا رفته و دست نیاز به سوی آن بی نیاز دراز کند ولی هرگاه خود را از فشار و تنگناها و گرفتاری ها رها شده یافت، خدا را فراموش می کند و از سر بی نیازی و افزایش آسایش و رفاه، دست به اسراف می زند و این گونه است که اعمال اسرافی مسرفان برای ایشان به عنوان کارهای پسندیده زینت داده می شود و در دام استدراج می افتند. ● موارد اسراف اسراف در اصطلاح قرآنی برخلاف آن چه در فرهنگ ایرانی معنا یافته محدود و منحصر به امور خوردنی ها و نوشیدنی ها نیست و به سخن دیگر منحصر در امور اقتصادی نمی باشد، بلکه از دایره گسترده ای برخودار می باشد و همه امور زندگی بشر در حوزه های اعتقادی و فرهنگی و رفتارهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و امور دیگر را در بر می گیرد. اما چه چیزی سبب شده که در فرهنگ ایرانی اسراف تنها در حوزه اقتصادی شناخته و تعریف و محدود شود ، شاید بتوان تکرار آیه: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا (اعراف آیه ۳۱) باشد که ورد زبان توده مردم است و در هر کوی و برزنی به سبب ساختار زیبا و کوتاه و روان و شعرگونه اش مصطلح شده و بر زبان رانده می شود. با این همه می بایست توجه داشت که اسراف در کاربردها و فرهنگ قرآنی شامل امور بینشی و اعتقادی و اخلاقی و فرهنگی و سیاسی و رفتاری و نگرشی می شود. از این روست که خداوند ادعای دروغین نبوت (غافر آیه ۲۸)، تکذیب پیامبران (یس آیه ۱۴ و۱۹)، تکذیب قرآن (زخرف آیه ۵)، شرک (غافر آیه ۴۲ و ۴۳)، خودکامگی و استبداد (یونس آیه ۸۳ و دخان آیه ۳۰ و ۳۱)، زیاده روی در آشامیدنی ها، خوردنی ها، زینت ها (اعراف ۳۱) وقصاص (اسراء آیه ۳۳) و حتی در انفاق و بخشش اموال در راه خدا (انعام آیه ۱۴۱ و اسراء آیه ۲۹) و رفتارهای نابهنجار جنسی (ذاریات آیه ۳۲ و۳۴) را از مصادیق و موارد بارز و آشکار اسراف بر می شمارد و از انجام آن باز می دارد و مرتکبان این گونه اعمال را تهدید به عذاب سخت و خواری در دنیا و آخرت می کند. بر این اساس می توان گفت که اشرافیت رفاه زده و مترف به سبب خاستگاه و زمینه های اقتضایی پدیداری اسراف در ایشان، کسانی هستند که به این گونه بینش و نگرش و رفتارهای زشت و فساد انگیز گرایش دارند ودر نهایت اشرافیت، موجبات تباهی خود و دیگران را فراهم می آورد. به سخن دیگر اشرافیت و رفاه زدگی اترافی موجب اسراف می شود و آنان نه تنها نسبت به اصول عقلی و عقلایی (اخلاق ها و آداب و سنت های هنجاری) بی اعتنا بوده و از آن تجاوز و تعدی می کنند بلکه انسان هایی هستند که نسبت به آموزه های وحیانی بی اعتنایی کرده و یا به تکذیب و حتی مبارزه و مخالفت با آن می پردازند و در رفتارهای عملی در زندگی فردی و اجتماعی خویش در خوراک و پوشاک و امور جنسی و مانند آن اسراف را پیشه خویش می سازند و راه اتراف و تبذیر را در زندگی خویش هموار می کنند و حقوق فردی و اجتماعی دیگران را زیر پا می گذارند و حتی دست به قتل و کشتار کسانی می زنند که منادی ایشان به سوی حق و حقیقت و توحید و آموزه های اخلاقی و وحیانی می شوند.(غافر آیه ۲۸) اینان به سبب همین اشرافیت و استغناجویی و احساس خطرناک بی نیازی از خدا و دیگران، انسان های با منش خودپسندی و تکبر و تفاخر هستند و کارهایشان برایشان زیبا و پسندیده جلوه می کند و حتی اطرافیان آنها رفتارهای زشت شان را رفتاری پسندیده جلوه می دهند و رفتارها و کردارهای ناپسند و نابهنجار ایشان را توجیه می کنند. (یونس آیه ۱۲) خود برتربینی و بی نیازی آنان را به خودکامگی و استبداد می کشاند و در زندگی اجتماعی به دیگران ظلم و ستم روا می دارند و خود را برهمگان برتر می شمارند.(یونس آیه ۸۳ و دخان آیات ۳۰ و ۳۱) به هر حال اسراف که در فرهنگ قرآنی به معنای هرگونه تجاوز از حدود و مرزها و خطوط تعادلی در هر کاری است (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه سرف) دارای خاستگاهی چون اشرافیت و آسایش اترافی و رفاه زدگی است. انسان های رفاه زده و اشراف بی نیاز از خدا، در هرکاری از کارهای خویش چون امور اقتصادی و فرهنگی وسیاسی و حتی بینشی و نگرشی و اعتقادی راه اسراف را می پیمایند و به سبب غرور و بی نیازی خویش خدا را بنده نیستند و در زمین فساد می کنند و آن را گسترش می دهند و جلوی اصلاحات را نیز می گیرند. (یونس آیه ۱۲) ● ویژگی های اشراف چنان که گفته شد مراد از اشراف و اشرافیت در این نوشتار، مترفان و ملا هستند؛ هر چند در ادبیات و فرهنگ عربی اشراف جمع شریف به معنای بزرگ قدر و اصیل و پاک نژاد و مانند آن می باشد (لغت نامه دهخدا) ولی در فرهنگ ایرانی مفهوم خاصی از اشرافیت فهمیده می شود که با واژگان عربی ملا و مترف و مانند آن هم معنا و مفهوم می باشند. در این نوشتار منظور از اشراف کسانی هستند که به سبب توانایی اقتصادی و سرمایه زیاد و شگفت انگیز و نیز قدرت و امکانات مادی فراوان دارای رفتاری اسراف گونه هستند. از نظر قرآن اشرافیت به معنای پیش گفته (ملا و مترف) انسان های مرتجع و واپس گرا در برابر اصلاحات سازنده (زخرف آیه ۲۳)، افراطی و اسرافکار (کهف آیه ۲۸)، بدخلق و درشت خوی (قلم آیه ۱۰ تا ۱۴)، کراهت از حق و حقیقت (مومنون آیه ۶۴ و ۷۰) استکبار در رفتارهای اجتماعی و سیاسی (یونس آیه ۷۵ و مومنون آیه ۴۵ و ۴۶) افسادگری (اعراف آیه ۱۰۳) تهمت (اعراف آیه ۱۰۸ و ۱۰۹ و ۱۲۷) ظلم و ستم (اعراف آیه ۱۰۳) جرم گرایی (هود آیات ۲۵ تا ۳۵) افراط کاری (کهف آیه ۲۸)، جاه طلبی (بقره آیه ۲۴۶ و ۲۴۷) غرور و تفاخر (کهف و انکار حق (اعراف آیه ۶۶ تا ۹۰) کوردلی (اعراف آیه ۵۹ و ۶۴) هستند. نتیجه چنین منش و خلق و خوی چیزی جز ارزش گذاری های نادرست و غلط (بقره آیه ۲۴۶ و۲۴۷) امتیاز طلبی و زیاده خواهی (زخرف آیه ۳۱) حسادت نسبت به دیگران (ص آیه ۶ و ۸) تهدید نسبت به اصلاح گران و اصلاح طلبان (اعراف آیه ۸۸) فریبکاری و توطئه نسبت به مردم و جامعه (مومنون آیه ۲۳ و ۳۴) واسراف گری و هر چیزی که در حوزه تجاوز و تعدی و ظلم و ستم می باشد ، نخواهد بود. از این روست که می توان گفت اشرافیت به معنای پیش گفته خاستگاه و سر منشاء بسیاری از فسادها و تباهی ها و مشکلات فردی و اجتماعی است که به بخشی از آن در این جا اشاره شده است، یکی از مهم ترین خاستگاه های اسراف (به مفهوم قرآنی) همین اشرافیت پیش گفته است. اشرافیت و جمهوریت تقابل ناهمگون انقلابی که می بینید هست حاصل پرپرشدن لاله های سرخ انقلاب روح الله است.حاصل یا رب یارب مقربان کوی لقای الهی است. خاطره ای از امام خمینی-رضوان الله تعالی علیه- بگویم: دو خاطره از ساده زیستی امام خمینی(ره) آیت الله مسلم ملکوتی از شاگردان قدیمی حضرت امام بودند که توفیق درک محضر ایشان را در ایران و نجف داشته اند. ایشان که از نزدیک با بیت حضرت امام در نجف مرتبط بوده، درباره خانه امام در نجف و ساده زیستی ایشان دو خاطره خواندنی تعریف نموده است: «این منزل در شارع الرّسول قرار داشت و آقای شیخ نصر الله [خلخالی] آن را اجاره و تهیه کرده بود. این منزل دو طبقه داشت و در هر طبقه دو اتاق که مساحت هر کدام دوازده متر بود، وجود داشت. یکی از اتاق ها مخروبه بود و قابل استفاده نبود و چون آشپزخانه اش کوچک بود، ظروف و چراغ غذا را در حیاط می گذاشتند. هنگام ورود امام به نجف، یکی از اطاق ها برای امام اختصاص یافت. ... حضرت امام به مدت 15 سال در این خانه اجاره ای مانند سایر طلاب معمولی زندگی کرد. بارها نزدیکان خواستند یک کولر بر یکی از اتاق ها نصب کنند، اما امام با لحن شدید فرمود: "شما دست به یکی کردید تا مرا جهنمی کنید." و مانع از این کار شد. تا اینکه پس از چند سال، دیگر به اصرار زیاد برخی اعاظم قبول کردند یک پنکه در آن گذاشته شود. اتاق بیرونی حضرت امام با زیلوهای فرسوده پوشیده شده بود. یک وقت برخی نزدیکان عرض می کنند: "این ها مناسب منزل شما نیست اجازه بدهید آنها را تعویض کنیم." امام در جواب می فرماید: "مگر منزل صدر اعظم است؟!" و اجازه تعویض نمی دهد.» (خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 185) در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری ایشان غذای بسیار ساده می خوردند و عنوان می کردند گوشت ‏گرم تابحال از بازار نخریده‌ام و مانند مردم گوشت یخی با کالابرگ تهیه می‌کنم ضمن اینکه فرش ‏دستباف موجود هم جهیزیه خانم من است که البته نخ‌نما شده است.(آیت الله مصباح یزدی) نمی شود در کلامتان امام گفت و در عملتان امام را از صفحه برنامه هایتان حذف کرد...نمی شود امام را از عینک اشرافیت تحلیل نمود...نمی شود ساده زیستی امام امت را در کوچه های سیاه و سرد اشرافیت از یادها و خاطره ها زدود...امام را امامی دیگر ظهور نموده است...ساده زیستی روح الله میراثی بود حضرت سید علی ماه خامنه ای یمان به ارث برده است...در خیابان فلسطین تهران بوی سادگی و بی پیرایشی «ولیّ» به مشام جمهوریت می آید.اشرافیتی که در دولت دیده می شود ظهور سازندگی بدون در نظر گرفتن مستضعفین است... کاخ سعدآباد را می گویم،آنجایی که جمهوریت به فراموشی سپرده می شود...آنجایی که یاد نمی آورد مادر شهید را...آنجایی که «کیشی» دیگر است اما در دل تهران مدرنیته معمار...کاخی که بوی خدا نمی دهد برای جمهوریت دینی...کاخی در برابر حسینه روح الله است...کاخی که دیپلماسی خمینی را نادیده گرفت...کاخ که می رفت و می رود که «جغرافیای معرفتی روح الله» را در کوچه پس کوچه های انفعال دیپلماسی با اندکی لبخند پیران و کفتاران خارجه غرب به مزایده گذارد...آری کاخ یاد می اورد پلمب هسته ای را...یاد می آورد ظهور دیپلماسی انفعالی را....یاد می آورد 2 سال عقبگرد هسته ای را...یاد می آورد خشنودی صهیونی را...نمی شود از امام گفت و به کلام و آرمان امام پشت کرد... پاس می داریم خون شهدا را...پاس می داریم کلام روح الله را...پاس می داریم دیپلماسی سید علی را...پاس می داریم عدالت مهدوی را...پاس می داریم قلم فرسایی آوینی را...پاس می داریم یتیم های محلی را...خزانه امنیت خالی است...خزانه اقتصادی خالی است...خزانه فرهنگی خالی است...خزانه امریکا سرشار از دلارهای زیبایست!!! اشرافیت قاتل جمهوریت دینی است...اشرافیت یعنی ماشین های لوکس...اشرافیت یعنی شوی دختران بزک کرده در کاخ سعدآباد...اشرافیت یعنی با ادب دانست مستر اوباما...اشرافیت یعنی خوشگذرانی در کیش...در منطقه آزاد...آزادِ آزادِ آزاد...آزادی از «ساده زیستی ولیّ»...آزادی از درد جمهوریت...آزادی از همه چیز حتی خدا... منبع:سایت بسیج مدرسه معصومیه
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رهبری عزیز در سخنان اول فروردین از کانون‌ها و نیروهای متعهد به انقلاب خواستند بدون تخریب دولت انتقاد‌های خود را داشته باشند و این تذکر رهبری حاکی از آن است که حداقل در بدنه‌ی دولت جریان‌هایی نفوذ دارند که نمی‌توان گفت نسبت به اصل نظام اسلامی تعهدی دارند، وظیفه‌ی هرکسی هست که با تذکرات و انتقادات اجازه ندهد سخنان آن افراد فضای انقلاب اسلامی را برای جوانان مکدّر کند و لذا انتقاد وقتی در راستای نکته‌ی فوق‌الذکر باشد نه‌تنها لازم بلکه واجب است. فراموش نکنید که از زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» بگیرید و زحمات آن انسان متعهد تا تحمل سختی‌های آنچنانی علی مرتضی«علیه‌السلام» و خون‌های ریخته‌شده‌ی شهداء و آه و سوز همسران و مادران شهداء همه برای آن است که این انقلاب در مسیر اهداف الهی خود جلو برود و نمی‌توان ناظر بعضی از سخنان افرادی بود که گویا تا حدّ مستعمره‌شدن ایران اسلامی در ذیل کثیف‌ترین تمدن تاریخ راضی هستند. حدّاقل نتیجه‌ی این نوع انتقادات آن است که دولت محترم نسبت خود را با این‌گونه افکار و افراد مشخص می‌کند وگرنه همه‌ی ما سخت باید مواظب باشیم دولت اسلامی تضعیف نشود. و دولت نیز باید مواظب باشد در جاده‌ای قرارش ندهند که آن جاده به آرمان‌های انقلاب اسلامی منتهی نشود. موفق باشید
8245
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید.1-کدامیک ازکتب دکتر شریعتی درمورد غرب رامناسب برای خواندن می دانید؟2-کدام کتاب ایشان در مورد امامت سیاسی است؟باسپاس بی نهایت
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: یک سخنرانتی در دانشگاه نفت کرده بود که بعداً چاپ شد، خوب بود ولی حالا در آثار ایشان چگونه چاپ شده نمی‌دانم 2- کتاب «امت و امامت» و «قاسطین و مارقین و ناکثیین». موفق باشید
8243
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز، آیا می توان امام خمینی ره را یک عارف کامل بدانیم؟لطفا دلیل بیان کنید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: من با تمام وجود چنین اعتقادی دارم و او را شبیه‌ترین انسان به رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» در این عصر می‌شناسم دلیل بنده همین تشبه است. موفق باشید
8241
متن پرسش
سلام استاد عزیز خواهشا جوابمو رک و پوس کنده بدون ملاحظه سیاسی بدید و مختصر هم نباشه استاد ما دیگه از دست هاشمی داریم کفری میشیم شورشا در اورده اون از کارنامه درخشانش تو سال 88و اینم از رفاقتش با این سعودی های کثیف استاد نحوه برخوردش با این سعودی ها حتی از برخوردش با رهبری عزیز صمیمی تره در حالی که اونا می خوان سر به تن جمهوری اسلامی نباشه
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نمی‌دانم سخنی صریح‌تر از آنچه خودتان می‌فرمایید چیست؟ هنر رهبری عزیز را ببین که بستری فراهم کرده‌اند که هرکس خودش خود را بنمایاند. موفق باشید
8239
متن پرسش
باعرض سلام وطول عمرباعزت برای استاد 1)درادامه سلوک چیزی که بنده کمبود ان را احساس کردم بخش عمل درسیرمی باشدبا این توضیح که حسن مطالب شما دراثارتان داد ن افق دیدوداشتن شاخص حرکت است امابعمل درحرکت کمترپرداخته شده است مثل قصدرفتن به قله کوه ودیدن قله بدون پرداتن به نحوه رفتن لطفا راهنمایی بفرمایید 2)درخصوص نمازخواندن حضرات معصوین علیهم السلامدرطول روز هزاررکعت نیت نمازهاچه بوده است وکلا خواندن نمازهای مستحبی به تعدادمثلاصدرکعت درشبانه روزبا چه نیتی قرائت می گرددراهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همین‌طور که می‌فرمایید این سیر باید به سلوک عرفانی بینجامد و تحت عنوان ارتباط با ملکوت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بحث‌های عرفانی به‌خصوص عرفان عملی در میان است 2- این یک حالت عرفانی خاصی را می‌طلبد که انسان در عبادات در وجه تکوینی خود که عین ربط به حق است قرار می‌گیرد و هر اندازه عبادت کند بیشتر وجه تکوینیِ خود را احساس می‌کند. باید بعد از عرفان نظری و سیر عرفان عملی این حالت را در خود کشف کنید. موفق باشید
8238
متن پرسش
ﺑﺎﺳﻼﻡ ﺳﻮاﻟﻲ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺩاﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻴﻂﻪ ﺷﺨﺼﻲ اﺳﺖ ﻃﻠﺒﻪ ﺳﺎﻝ 5ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺷﻴﺮاﺯ ﻫﺴﺘﻢ 4ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻀﻮﺭﻱ ﺩﺭﺣﻮﺯﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﻫﺮﭼﻨﺪاﺯ ﻧﻆﺮﺣﻮﺯﻩﻃﻠﺒﻪ ﻣﻮﻓﻘﻲ ﻫﺴﺘﻢ اﻣﺎ اﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﻣﻂﺎﻟﻌﻪ ﻭﺩﺭﺱ ﺧﻮاﻧﺪﻥ ﺑﺮاﻳﻢ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺑﺨﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﻋﻠﺖ ﺩاﺭﺩ: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺗﺮﻣﻲ ﺣﻮﺯﻩ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺩﺭﺳﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﭘﺎﻳﻴﻦ اﺳﺖ ﻭﻫﺪﻑ اﻳﻦ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺗﺮﻡ ﻭﺩﺭﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻭﺑﻌﺪ اﺯ ﻣﺪﺗﻲ ﻣﺪﺭﻛﻲ ﺩاﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﻭﺳﻴﺴﺘﻤﻲ ﻣﺜﻞ ﺩاﻧﺸﮕﺎﻩ ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼ 3ﺳﺎﻝ ﺩﺭﺩاﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺷﺘﻪ ﺣﺴﺎﺑﺪاﺭﻱ ﺧﻮاﻧﺪﻡ ﻭﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻋﻼﻗﻪ ﺷﺪﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺩﻳﻦ اﺯ ﺩاﻧﺸﮕﺎﻩ اﻧﺼﺮاﻑ ﺩاﺩﻡ ﻭﻭاﺭﺩ ﺣﻮﺯﻩ ﺷﺪﻡ ﻭﺣﺪﻭﺩ ﻳﻚ ﺳﺎﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺩﺭﺳﻬﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺩاﺭﻡ ﭼﻮﻥ ﻓﻜﺮﻭاﻧﺪﺷﻴﺪﻥ ﺻﺤﻴﺢ ﻭﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺭا ﺩﺭ ﺩﻳﻦ ﺩﻳﺪﻡ ﻭﻧﻤﻲ ﺧﻮاﻫﻢ اﺯاﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﺎﺭﺝ. ﺷﻮﻡ اﻣﺎ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺣﺮﻛﺘﻲ ﻛﻪ ﺩاﺭﺩ ﺧﻴﻠﻲ اﺯ ﻭﻗﺖ ﻭاﻧﺮﮊﻱ ﺭا ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ و ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﻠﻴﻘﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﺨﺼﻲ ﺑﺮاﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﻤﻜﻲ ﺑﻪ ﺣﻞ ﻣﺴﺎﻳﻞ اﺧﻼﻗﻲ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭﮔﻴﺮﻱ ﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩﻡ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮاﻳﻢ ﺟﺬاﺏ ﻧﺸﻮﺩ ﻭﻭاﻗﻌﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با همه‌ی این ضعف‌ها که می‌فرمایید تجربه نشان داده اگر سعی کنید از زیر پوشش برنامه‌های رسمی حوزه خارج نشوید و با جدّیت تمام همان دروس را با همان روش ادامه دهید إن‌شاءاللّه پس از مدتی به حیطه‌ی علمی خوبی دست می‌یابید. بالاخره سلیقه‌های شخصی در حوزه در راستای دلسوزی برای طلاب است نباید با آن مقابل کنید. موفق باشید
8235
متن پرسش
با سلام ببخشی من طلبه ی پایه ی دو هستم می خواستم ببینم که نظر شما در مود میانگین خواب در روز چه قدر است
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: افراد با هم تفاوت دارند. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند یک‌سوم تا یک‌چهارم شبانه‌روز می‌تواند برای خواب باشد. موفق باشید
8234
متن پرسش
با سلام ببخشید یک سوال برای من پیش امده راستش من می رفتم کلاس فلسفه چند روز پیش هم از شما مشورت گرفتم می خواستم ببینم شما که گفتید نروم می خواستم ببینم در حد جزوه گرفتن هم نگیرم بنویسم منظورم جزوه کسانی است که در جلسه شرکت می کنند و ایا من می خواهم نروم چگونه نروم که بی احترامی نشود اخه یه جورایی موسسش ما بودیم با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرض بنده آن بود که فلسفه همه‌ی تفکر شما را می‌طلبد و باید ممحض آن بشوید تا آن را درک کنید. در حالی‌که شما به عنوان طلبه در حال حاضر باید ممحض ادبیات عرب باشید و نباید ذهن خود را مشغول چیز دیگری بکنید مگر همان دروس رسمی حوزه. برای دوستان روشن کنید که مشورت کرده‌ام گفته‌اند حالا وقتش نیست. موفق باشید
8232
متن پرسش
با سلام ... چرا شما سعی می‌کنید خودتان را برای بقیه الگو قرار دهید؟ چه کسی به شما مشروعیت داده که برای مردم سخنرانی کنید و فهم خودتان را ملاک دین قرار دهید؟ اگر روزی متوجه بشوید که تمام کتاب‌هایی که چاپ کردید، بالکل مقابل دین واقعی می‌ایستد شما چه کار می کنید؟ شما با طرح مباحثی که در کتاب‌هایتان می‌کنید جز این‌که ما را با حجابِ مفاهیم روبه‌رو کنید کار دیگری نمی کنید!!!! اصلا آیا بر شما واجب شرعی بوده است که در نشر آثارتان فعالیت کنید؟ امثال شما عزیزان که در رأس امور فرهنگی کشور فعالیت می‌کنید ظاهراً چشم بر مشکلات عدیده‌ی مردم پوشیده‌اید و دنبال آرزوها یا بگو هوس‌های خود هستید و با یک سری حرف و حدیث‌های در قالب دین خدا، سر خود و مردم را مشغول می‌کنید!! شما استاد محترم بر هیچ‌کس ولایت ندارید که بخواهید نحوه‌ی تربیت افراد را به‌عهده بگیرید، همان‌طور که در زندگی‌نامه‌ی خود گفته‌اید! ولایت مال حضرت ختمی مرتبت(ص) است و بس! خود باشید و خود شوید حاج آقا!! علایق شخصی شما و آنچه شما نامش را فطرت می‌گذارید برای خود شخص شما حجت است، چه ربطی به دیگران دارد؟ الآن شما در کشور دارید صاحب جریانی بین جوانان می‌شوید یعنی در حال تاثیرگذاری هستید، چقدر به آینده‌ی روحی خود مطمئن هستید؟ نمی‌دانم که چرا بنده با امثال شماها مشکل پیدا کردم؟ اشکال کار هم این است که شما نمی‌گذارید رو در رو باهاتون بحث بشه ! انگار هرچی حقیقت هست، پیش امثال شماهاست، این یعنی سرِ مردم رو شیره مالیدن !!!! آیا شما فکر می‌کنید که توانایی هدایت مردم را دارید؟ منِ جوان می‌گویم این یک توهم است ... حالا هر جور دوست دارید جواب بدید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نمی‌دانم چه شده که تا این حدّ از دست بنده عصبانی هستید؟ آدم حسابی! مگر ما حرف‌های خودمان را می‌زنیم که روزی متوجه شویم بالکل مقابل دین واقعی بوده؟ همه‌ی تلاش بنده آن است که به عنوان یک معلم معارف اسلامی نگاه عزیزان را متوجه دین اسلام بگردانم تا هرچه بیشتر سر و کارشان با شریعت الهی و احکام پروردگارشان باشد و سعی می‌کنم عقل مخاطبان خود را مورد خطاب قرار دهم نه احساساتشان را، تا خودشان توان تفکر در دین را پیدا کنند. تعجب می‌کنم که عنایت نمی‌کنید امر به معروف و نهی از منکر واجب شرعی است و چه امر به معروفی بهتر از آن‌که افراد را متوجه معروف الهی کنیم و چه نهی از منکری بهتر از آن‌که جوانان را متوجه ظلمات فرهنگ غربی نماییم. مگر بحث ولایت مطرح است که می‌گویید بنده بر کسی ولایت ندارم که بخواهم تربیت افراد را به عهده گیرم؟! بنده معلمی هستم که وظیفه‌ی شرعی‌ام اقتضا می‌کند که متذکر دین الهی باشم تا انسان‌ها خودشان انتخاب کنند. باور کنید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم بسیار راحت‌تر بودم که به مطالعات شخصی خود بپردازم و به عباداتم مشغول شوم که بحمداللّه خداوند شوق انجام آن را در من قرار داده. چقدر خوب بود که می‌فرمودید مثلاً کدام قسمت از کدام کتاب مخالف نظر عالِمان دین یا مخالف متن آیات و روایات است، تا بنده خود را تصحیح می‌کردم. می‌گویید اشکال کار این است که نمی‌گذاریم با ما بحث شود. چطور نمی‌گذارم؟! بفرمایید این گوی و این میدان. از طریق همین سایت هر اشکالی دارید بفرمایید، هم بنده استفاده می‌کنم و هم کاربران عزیز. ولی اجازه دهید کار به مراء نکشد زیرا در آن برکتی نیست. با این‌که بنده هرگز اقدام به چاپ هیچ‌کدام از کتاب‌ها نکرده‌ام با این‌همه امیدوارم این نسل از طریق آثاری که از بنده - به لطف الهی- به‌جا مانده، راهشان به سوی افکار عالمانی مثل حضرت امام و علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیهما» گشوده شود و از آن طریق بتوانند مستقیماً با آیات و روایات ائمه«علیهم‌السلام» مأنوس گردند. اخوی! این رسمش نبود که با ما این‌جوری رفتار کنی!! موفق باشید ‌
8231
متن پرسش
سلام علیکم استاد با توجه به اینکه شما سیر استاد معمار رو برای کتب استاد مطهری پیشنهاد کردید بنده الان در حال خواندن کتب شما هستم و کتاب فرزندم این چنین باید بود جلد دوم رو شروع کردم ولی از طرفی میخوام کتب استاد مطهری رو برای فهم بهتر المیزان شروع به خوندن کنم حالا لطفا راهنمای بفرمایید کتب شما رو ادامه بدم یا کیب استاد مطهری رو بخونم؟خیلی ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم می‌توانید در کنار کتب شهید مطهری«رحمة‌اللّه‌علیه» به مطالعه‌ی آن کتاب‌ها نیز ادامه دهید. موفق باشید
8230
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز.استاد عزیز پدر و مادری دارم تقریبا مذهبی ولی متاسفانه بعضی چیزها را اصلا رعایت نمیکنند مثلا از همسر غیبت میکنند و از کارهایش خورده میگیرند که این غیبتها گاهی منجر به تهمت هم میشود ولی من نمیتونم از همسرم دفاع کنم و بهشون بگم در مورد همسرم اشتباه میکنند و البته گاهی اوقات گلایه هایشان بی تاثیر نیست و نظرم نسبت به همسرم عوض میشودو باعث کدورت من و همسرم میشودلطفا مرا راهنمایی کنید که هم بتوانم دل همسرم را بدست بیاورم هم خانواده را.با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اولاً: باید به فضای غیبت میدان ندهید، غیبت هرکس که می‌خواهد باشد و سعی کنید حتی‌الامکان از جلسه‌ای که در آن غیبت می‌شود خارج شوید و یا موضوع را عوض کنید. ثانیاً: مواظب باشید تحت تأثیر بدگویی‌های افراد نسبت به همسرتان قرار نگیرید، زیرا آن‌ها قصد خیر ندارند وگرنه به همسرتان به صورتی دوستانه تذکر می‌دادند. شما انتظار نداشته باشید همسرتان تجربه‌های یک زن 60 ساله را داشته باشد. موفق باشید
8229
متن پرسش
سلام علیکم استاد . استاد نظر شما درباره ی شخصیت اقای کریم زمانی و شرح مثنوی ایشان چیست ؟ بند ه ایشان را نمیشناسم و از این که نشناخته آثارشان را مطالعه کنم کمی دل نگران هستم . آخر یک زمانی ما آمدیم آثار آقای عبدالکریم سروش را بدون هیچ شناخت از شخصیت ایشان مطالعه کردیم . بعد دیدیم که ایشان تا حدودی در صراط مستقیم نیستند و ایرادات فاحشی بزرگان از آثارشان درآورده بودند. .و همین قضیه مجدد برای آقای علی شریعتی م پیش آمد که وقتی مقداری از آثار ایشان را خواندم بعد فهمیدم ایشان چه ایرادات فاحشی دارند ( که میتوان به کتاب نور مجرد از پسر علامه سیدمحمدحسین طهرانی و روح مجرد از خود علامه سیدمحمدحسین طهرانی در خصوص اشتباهات و ایردات علی شریعتی مراجعه کرد) . حال میترسم اینبار هم همین بلا بر سرم بیاید . شما شخصیت ایشان را چطور می بینید میتوان آثارش را خواند ؟ اگر ذهن خوانندگان این سوال نسبت به این دو شخصیت مکدر میشود و ممکن است دچار سوءظن میشوند سوال را شخصی کنید .ولی باز هم بستگی به نظر شما دارد شاید هم لازم باشد که شخصی نشود و همگان بخوانند.باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده جناب آقای کریم زمانی را در حدّ یک استاد ادبیات می‌شناسم که مثنوی مولوی را در حدّ تفسیر ادبی شرح کرده‌اند. ایشان چیزی در رابطه با شرح ابعاد عرفانی مثنوی از خود نشان ندادند تا بتوانیم نظرات ایشان را در آن رابطه ارزیابی کنیم. ولی به عنوان شرح ادبی مثنوی روش آقای کریم زمانی خوب است. موفق باشید
8226
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم.اکثر کودکان اقوام و دوستان، برایشان جشن تولد گرفته می شود.و ما هم مجبوریم با کودکمان اکثرا شرکت کنیم.در چنین فضایی که بچه ها مراسم تولد رو دوست دارن،به نظرتون برای کودک مشکلی ایجاد نمیشه براش تولد نگیریم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: من در این مورد صاحب‌نظر نیستم ولی ظاهراً نباید خیلی هم سخت برخورد کنید. موفق باشید
8224
متن پرسش
سلام بر معلّمی که همیشه سینه اش در تلاطم ها و بحران های روحیَم ، موطنی أمن برای من گنهکار بوده است. هر بار برای رفع گرفتاریم به شما پناه می برم ، همین رجوعم را بخشی از درمان روح آشفته ام می دانم ، البته به شرط آنکه این بار هم مطالعه کتاب ادب خیال را پیشنهاد نکنید!!! (مزاح بود) عزیزا ؛ با این ادبار قلب لامذهب چه کنم؟ گویی نمی خواهد از بازیگوشی های نوجوانیم دل بکند!!! اعتراف می کنم که دوران نوجوانیِ سالمی نداشته ام ، نپرسید که چه بر سر خود آوردم . هر آن چه هست ، همینی شده که هست. با این که مدتی است سعی کرده ام عالم انسانی دینی را تجربه کنم و البته و صدالبته می دانم که راه سعادت همین عالم است ، عالمی که هیچ سنخیتی با عالم گذشته ام ندارد ؛ اما چه کنم با گذشته ای نه چندان غریب که مرا از حریم قریب یار می کشاند به سوی خود. پاچه ام را مثل سگ هار گرفته و دندانش را با خاطرات شیرین و تلخم تیز میکند. همین روزهاست که هارم کند و بیخیال همه چیزم کند. حوصله ام را ستانده. حالم را گرفته. سینه ام را می سوزاند و پژمرده ام کرده. اعترافی دیگر میکنم و آن این که آن عالم زنجریم کرده و رهایم نمی کند. اما خدارا شکر که اگر هدایتش نبود ، معلوم نیست سر از کدام جهنم دره ای در می آوردم. گویی فرشته ای به سوی عالمی مرا می کشاند و شیطانی به سوی عالم خود. من ماندم و این دل ناماندگار بی درمان. اما چه کنم که نه فرشته ام ، نه شیطان. البته گذشته ام خیلی هم شیطانی نبود. گاهی هر از گاهی چراغی از آنجا سوسو میکند و شاید بیشتر دلتنگ همانم تا بازیگوشی های آن دوران. دلم برای آن سوسو ها تنگ شده ! و برای آن بازیگوشی ها نیز هم !!! همین ؛ میخواستم درد و دلی کرده باشم و اگر نواشی با کلامتان کردید ، خدا را شکر می کنم. اصلا بی خیال ؛ بگذارید نامه ام را دوباره بنویسم. معلم عزیز؛سلام. حال من خوبست ؛ اما تو باور نکن...
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: می‌دانم که چه می‌گویی. از یک طرف روحانیتی نامرئی در قلب و از طرف دیگر جذبه‌هایی مرئی در خیال. یکی به وسعت بیکرانه‌ات می‌کشاند و دیگری به محدودیت‌های ظلمانی، و چقدر درگیری با خود در این گذرگاه جدّی است و جدّیت می‌طلبد و به قول خودت دلِ ناماندگارِ بی‌درمان هم هنوز یک خیز بر نمی‌دارد و تو را از این فیض راحت کند غافل از این‌که خدا با در حجاب رفتن ، نازکش می‌خواهد پس به او بگو: ای جفای تو زدولت خوب تر و انتقام تو زجان محبوب تر نار تو این است،نورت چون بود؟ ماتم این ،تا خود که سورت چون بود؟ از حلاوت ها که دارد جور تو وز لطافت ،کس نیابت غور تو مگر نگفت: نالم وترسم که او باور کند وز کرم آن جور را کمتر کند عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد بوالعجب ،من عاشق این هر دو ضد و الله ار زین خار در بستان شوم همچو بلبل زین سبب نالان شوم این عجب بلبل، که بگشاید دهان تا خورد او خار را با گلستان این چه بلبل ؟این نهنگ آتشی است جمله نا خوش ها زعشق اورا خوشی است عاشق نمی خواهد که حتی جور معشوق کم شود زیرا هر جلوه یی از وجود معشوق به او زندگی وشادی می دهد شگفتا که عاشق،هم عاشق قهر معشوق است وهم عاشق لطف او. عاشق سوگند می خورد که از خارستا قهر الهی به هیچ بوستانی پناه نخواهم برد،من بلبلی نیستم که از رنج این خار بنالم.مولانا بلبل شگفت انگیز بوستان حق را وصف می کند : این بلبل خار وگل را باهم می خورد ورنج وراحت نمی فهمد.اصلا بلبل نیست. درراه عشق چون نهنگی است که خوشی وناخوشی را مانند آتش می سوزاند وبه پایان راه می اندیشد که وصال معشوق است .این ابیات شرحی بر مقام رضا است،مرد راه خدا در مقام رضااز آنچه پیش آید استقبال می کند وچنان غرق در مشیت حق است که گویی حس ظاهر،اورا از رنجهای تن ودشواریهای عالم ماده آگاه نمی کند تا زبان به شکایت بگشاید.زیرا غرق حق خواهد که باشد غرق تر همچو موج بحر جان زیر وزبر زیر دریا خوش تر آید یا زبر تیر او دلکش تر آید یا سپر پاره کرده وسوسه باشی دلا گر طرب را ،بازدانی از بلا گرمرادت را مذاق شکّر است بی مرادی نه مراد دلبر است هر ستاره ش خونبها ی صد هلال خون عالم ریختن ،او را حلال ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم ای حیات عاشقان در مردگی دل نیابی جز که در دلبردگی بگو: نا خوش او خوش بود در جان من جان فدای یار دل رنجان من عاشقم بر رنج خویش و درد خویش بهر خشنودی شاه فرد خویش. موفق باشید
8223
متن پرسش
با سلام. آیا رفتن به جبهه سوریه و خدمت به مسلمانان و شیعیان سوریه برای شهید شدن در اولویت است یا اینکه به قول به معروف همین وظایفی که الان بر عهده مان هست رو درست انجام بدیم و در عین حال مقام شهید رو ان شاالله کسب کنیم؟ خیلی دوست دارم نظر ولی فقیه رو در اینباره بدونم. چون به هر حال امر جهاد و شهادت باید با امر ولی باشد. یاعلی.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در این‌که در حال حاضر در سوریه جنگ حق مقابل باطل در حال وقوع است شکی نیست ولی در این‌که ضرورت دارد ما در آن‌جا باشیم یا نه قابل تأمل است. ظاهراً با توجه به جوانانی که از خود سوری‌ها مسلح شده‌اند نباید مشکل نیرو داشته باشند. واللّه اعلم. موفق باشید
8222
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد ارجمندم جناب آقای اصغر طاهرزاده. چندی پیش مطلبی را فردی به نام «م.م» که دکترای الهیات و علوم قرآنی و حدیث دارد درباره روضه حضرت زهرا (س) برایم کامنت گذاشتند که بعد از خواندن آن سوالاتی برایم مطرح شد که خواستم جواب آن را از شما بپرسم. ابتدا سخن ایشان را برایتان مستقیم بیان می کنم: انبوهی از کتابهای قدیم شیعه و سنی تصریح دارند که گروهی از حامیان خلافت ابوبکر ، از جمله عمر بن خطاب پس از وفات پیامبر(ص) به خانه علی(ع) حمله ور شدند و تهدید کردند که علی(ع) باید از خانه بیرون آمده ، برای بیعت با ابوبکر بشتابد وگرنه خانه ی ایشان را با ساکنانش به آتش خواهند کشید! در آنجا شخصی گفت: در این خانه دختر پیامبر (ص) نیز حضور دارد. اما عمر پاسخ داد: «حتی اگر فاطمه (س) در این خانه باشد فرقی نمی کند». روایات اشاره دارند که مهاجمان هیزم و آتش آوردند تا جدی بودن تهدید خود را نشان دهند. در قریب به اتفاق روایات ، گفته نشده که «آتش زدن در خانه امیرالمؤمنین(ع)» در مقام عمل نیز تحقق یافته بلکه آنچه قطعی است اینست که مهاجمان «تهدید به آتش زدن» را بر زبان آورده ، آتش را نیز حاضر کرده اند تا جایی که گویا دود به درون خانه امیرالمومنین(ع) راه یافته است. درباره چگونگی پایان یافتن ماجرا نیز روایتهای متفاوت و متعارضی وجود دارد. برخی از روایات می گویند از میان کسانی که در خانه تحصن سیاسی کرده بودند ، زبیر بیرون آمد و با مهاجمان درگیر شد که شمشیرش را به سنگ زدند و شکستند. اینکه شخص امیرالمؤمنین (ع) نیز دست به شمشیر دراز کرده باشند صرفا در چند روایت ضعیف نقل شده و اثبات آن دشوار است. جزئیات درگیری ها و بگومگوها بین دو طرف بسیار متعارض و متنوع نقل شده ولی اکثر این روایات دلالت دارند که مهاجمان در نهایت علی(ع) را با خود برده اند. قاعدتا بردن امیرالمؤمنین(ع) با وضع توهین آمیزی بوده و با ایشان همانند یک متهم رفتار کرده اند اما وقوع درگیری مسلحانه بین ایشان و مهاجمان در هیچ روایت معتبری ذکر نشده است. گویا ایشان نیز مثل هر مخالف سیاسی که نیروهای امنیتی برای دستگیری او به خانه اش هجوم می برند با آنان رفته اند و مقاومت جدی نشان داده اند. با این حال دستگیری توهین آمیز امیرالمؤمنین(ع) ، در نهایت سودی برای مهاجمان نداشت زیرا علی(ع) زیر فشار تهدید و در اثر حمله مهاجمان با کسی بیعت نکردند. تا اینجا مسأله هجوم به خانه فاطمه(س) و تهدید به آتش زدن خانه همراه با ساکنانش و دستگیر کردن توهین آمیز امیرالمؤمنین (ع) از اموری است که علمای شیعه از آغاز تاکنون درباره اش اتفاق نظر داشته و دارند و حتی در منابع اهل سنت نیز جسته و گریخته مورد اشاره یا تصریح قرار گرفته است و جای تردید ندارد. بی تردید توهین به امیرمؤمنان علیه الصلاة و السلام و تهدید به آتش زدن خانه ی اهل بیت پیامبر(ص) کاری نیست که بتوان آن را توجیه کرد یا سرپوشی بر آن گذاشت. همه ما به عنوان شیعیان امیرالمؤمنین(ع) بطور طبیعی در هر عرصه ای که آن حضرت در یک جبهه و دیگران در جبهه دیگری قرار گیرند در کنار مولایمان قرار می گیریم و بی تردید از آن حضرت دفاع می کنیم. دسته دوم روایات روایاتی در منابع قدیم وجود دارد که می گوید در اثر ضربه یا لگد قنفذ یا مغیره به بازو یا بدن حضرت زهرا(ع) ، آن حضرت آسیب دیده اند و حضرت محسن سقط شده است. این روایات گرچه در منابع هزار سال پیش نیز یافت می شود اما علمای ما در همان زمان نیز درباره میزان صحت این روایتها اختلاف نظر داشتند. برخی از علمای قرن 4 و 5 مثل ثقة الاسلام کلینی (صاحب کتاب مشهور کافی) و شیخ مفید (دانشمند برجسته شیعه) اعتقادی به صحت این روایات نداشتند. از سوی دیگر بزرگانی مانند شیخ صدوق و ابن قولویه قمی که هر دو از علمای قرن 4 هستند ، صحت روایت مربوط به شهادت حضرت محسن و حضرت زهرا (س) را محتمل می دانستند و دو روایت را درباره این موضوع –البته با سند ضعیف- نقل کرده اند. بنابراین علمای بزرگ حدیث و کلام شیعه تا حدود سال 500 هـ درباره این روایت که حضرت زهرا(س) مورد ضرب و جرح بدنی قرار گرفته اند و به همین علت شهید شده اند اختلاف نظر داشتند. در قرنهای بعدی به تدریج در اثر عوامل مختلف تاریخی و اجتماعی – از جمله غلبه رویکرد اخباری بر علمای شیعه در عصر صفوی - علما به این سمت گرایش پیدا کردند که ماجرای ضرب و جرح بدنی حضرت زهرا(س) را قطعی تلقی کنند. به نظر می رسد سید بن طاوس در قرن هفتم در تثبیت و تقویت این دیدگاه نقش بارزی داشته و پس از ایشان نیز این روند ادامه یافت تا در عصر صفوی که با غلبه رویکرد اخباری در محافل علمی و حدیثی ، تقریبا اجماع بر صحت این روایات تحقق یافت. » ایشان همچنین قضیه میخ در «مسمار» که به سینه حضرت اصابت می کنند را کاملا ساختگی می دانند و معتقدند این روضه صد سال است که درست شده. خواستم بپرسم که آیا واقعا مرحوم کلینی درباره روایات مذکور اظهار تردید کرده اند و حقیقتا ماجرا در و دیوار و قرار گرفتن حضرت در آن وضعیت و مصیبتهای وارد بر حضرت (س) قطعی تاریخی نیست و اینها از زمان ابن طاووس وارد روضه ها شده است؟ ممنون می شوم که بنده را از این شبهه بیرون بیاورید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این یک سخن تحقیقی و عالمانه است و بنده با این حساسیت مطالب را دنبال نکرده‌ام. آنچه در کتاب «بصیرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» پس از بررسی روایات آورده‌ام، اثبات اصل ماجرا است. ولی وقتی ابن‌ابی‌الحدید معتزلی، محسن را نیز به عنوان یکی از فرزندان علی«علیه‌السلام» نام می‌برد که به آن صورت سقط شده و با توجه به روحیه‌ی ابن‌ابی‌الحدید که در آوردن سخن دقت دارد باید موضوع را منتفی ندانست. عنایت داشته باشید ما در شرایط تاریخى سخت آن زمان انتظار نداریم مورخینِ اهل سنت آنچه را که نسبت به فاطمه علیهاالسلام واقع شده بالصراحه بنویسند، ولى به همان اندازه ناقص هم که اشاره کرده‏اند خواننده را متوجه اصل قضیه مى‏نماید. به عنوان مثال: ابن‏ابى‏الحدید در ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19 شرح نهج‏البلاغه پس از ذکر سند مى‏گوید: ابابکر به دنبال على فرستاد و از او بیعت خواست و على بیعت نکرد، و با عمر شعله‏اى از آتش بود، فاطمه عمر را در درب خانه خود دید و گفت: «یَابْنَ‏الْخَطّاب! اتُراکَ مُحَرِّقاً عَلى بابى؟ قالَ نعم، و ذلک اقوى فیما جاءَ بِهِ ابُوکَ وَ جاءَ عَلِى فَبایَعَ» یعنى؛ اى پسر خطّاب! مى‏بینم که مى‏خواهى خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: و این آتش‏زدن در آنچه پدر تو آورده استوارتر است، و على آمد و بیعت کرد. و نیز ابراهیم بن‏سعید ثقفى با طرح سند روایت مى‏گوید: «واللهِ مَا بایِعَ عَلِى حَتّى رَآى الدُّخانَ‏ قَدْ دَخَلَ بَیْتِه» یعنى؛ به خدا سوگند على بیعت نکرد مگر این‏که دید دود داخل خانه شد (امام‏شناسى از آیت‏الله‏حسینى تهرانى ج 10 ص 395). و نیز عبدالفتّاح عبدالمقصود در ج 1 کتاب امام على علیه السلام ص 343 مى‏نویسد: فاطمه به سلمى گفت: «بستر مرا در وسط خانه بگستران» و در ادامه گفت: «در این ساعت روح از بدنم مفارقت مى‏کند، شستشو کرده‏ام، دیگر کسى بازوى مرا برهنه نسازد». موفق باشید
8221
متن پرسش
سلام استاد عزیز بنده به صورت افراطی دارای شخصیتی خودشیفته و برتری طلب هستم و سعی کردم با روانشناسی غرب این اختلال ها رو حل کنم اما نشد چه کنم خیلی اذیتم مثلا یکی از معضلاتم اینه که خودمو زیاد تو آینه نگاه می کنم وغیره چه کنم فقط خواهشا از این جواب هایی که به بقیه میدید که مثلا نظر به حق کن و خودت را در ابدیتت ببین و اینا نگید چون من سخت پای در گلم و گوشم از این حرفا پره ببخشید از رک حرف زدنم موفق باشید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بالاخره باید از یک‌جایی شروع کنی. این عیب نیست که مایل هستی تیپ داشته باشی، عیب آن است که انگیزه‌ی این کار را مدیریت نکنی و متوجه نباشی با ظاهری آراسته بهتر می‌توان درون را آراسته و آرام کرد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کتابی دارند به نام «شرح حدیث جنود عقل و جهل» بنده آن را در یک سی‌دی شرح کرده‌ام. بد نیست سری به این سی‌دی بزنی تا هرچه بیشتر خوش‌تیپی بیرونی‌ات با خوش‌تیپی درونی‌ات هماهنگ شود. موفق باشید
نمایش چاپی