سلام و درود بر شما: استاد عزیز لطفا بفرمایید در وضعیت پیش آمده که دیگر کاری کردند که دیگر امکان تذکر و امر به حجاب نیست در جامعه. آیا دیدن زنانی که کشف حجاب کردند و از کنار آنان گذشتن و سکوت کردن گناهی بر ما است؟شما بفرمایید وظیفه من چیست؟ واقعا اینکه برخی زنان که در اقلیت هستند اصرار به تشبه به زنان غربی دارند خود یک تنگنای تاریخی شده. راهنمایی کنید چگونه تامل و تحلیل و انجام وظیفه کنیم. از کجا شروع کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً نباید عجله کرد. اینان متوجه نیستند این نوع کشف حجاب، خواسته و یا ناخواسته آنان را در بستر دشمنان این ملت قرار میدهد و فرهنگ دیرینه و تاریخیِ ما علاوه بر دیانت اسلام، پذیرش این نوع افراد را حتی در خانواده خودشان ندارد و چیزی نمیگذرد که متوجه میشوند جامعه پذیرشی و جایگاهی برای آنها قائل نیست. زیرا بیحجابی آنها یک بیحجابیِ عادی قلمداد نمیشود و به همین جهت شدیداً سرخورده میگردند و بیتصمیم میشوند. آنجا است که ما تازه با آنها گفتگو خواهیم کرد تا بلکه آنها را از خلأ و تنهاییِ خودساختهشان نجات دهیم. موفق باشید
سلام استاد: روزتون بخیر. استاد ما میدونیم که عمر سعد می دونست که کارش غلطه، گناهه، ناجوره، نامردیه و... ولی نتونست بیخیال ری بشه!!! شما برای عمر سعد چه حرفی دارید؟ چطوری میخواید با عمر سعد تو اون وضع حرف بزنید! من تو اون وضعم و کارام از عمر سعد هم بدتره و نمیدونم چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط عمرسعد با سیطره فرهنگ اموی طوری بود که در حقیقت، اسلام به شدت به حاشیه رفته بود و از این جهت او در افق حضور خود، حقیقتی را احساس نمیکرد که بخواهد از دنیا بگذرد. ولی ما در امروزِ تاریخ خود با نور شهدا نسبت به حقیقت بیگانه نیستیم و این است که در وجدان خود حاج قاسم و امثال او را تأیید میکنیم. موفق باشید
با سلام خدمت کاربران عزیز: به اطلاع عزیزان رسانده میشود به جهت آنکه به لطف الهی سفر اربعینی در پیش است برای مدتی از جوابگویی به سؤالات کاربران عزیز محروم هستیم. دعاگوی همه عزیزان میباشیم و التماس دعا داریم.
با سلام خدمت کاربران عزیز: به اطلاع عزیزان رسانده میشود به جهت آنکه به لطف الهی سفر اربعینی در پیش است برای مدتی از جوابگویی به سؤالات کاربران عزیز محروم هستیم. دعاگوی همه عزیزان میباشیم و التماس دعا داریم.
اعوذ بالله من الشیطان رجیم. ای مامورین و ای مذهبیان مکثر العباده چه باعث این همه خشم درونتان شده؟ بگذار گفتار آن بزرگ مرد توحیدی حضرت آیت الله عبودیت رضوان الله علیه که شاگرد سلوکی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بوده است را بازگو کنم فرمایش میکردند: قبل از انقلاب که طلبه ای جوان بودم شب های پنجشنبه میرفتم تخت فولاد برای عبادت و دعای کمیل، در بین راه اول شب عرق خورها کنار خیابان تجمع کرده بودند به عیش و نوش آنها را میدیدم و با خود میگفتم ای وای بر آنها؛ نزدیک های صبح که باز میگشتم آنهایی که از همه بیشتر مست بودند و از همه بیشتر خورده بودند کنار خیابان افتاده بودند و ما بقی رفته... پیش خودم می گفتم من چه کار خوبی کردم که موفق به عبادت شدم احسنت! و آن عرق خورها در 'دل' خود می گفتند خدایا ما چه بد بنده ای هستیم و ببین آن جوان مومن را و غبطه می خوردند. جناب آیت الله عبودیت فرمایش میکردند که من می دانم خدا آنها را بیشتر از ما دوست داشت زیرا قلبا خود را خار درگاه حق می دانستند و ما خود را برتر. یارای ادامه گفتار ندارم اما وای بر مردمی که به اسم ولایت مداری ولایت را خار می کنند! همان ولایت فقیه که قبلا عاشق سلامت افراد جامعه است و ناراحت این رفتار های خشمگین مامورین و مذهبیانیست که از زمانه نا آگاه و از بینش ناکام و از خشم و ادعا و ریش و کثرت عبادت پُرَند... همانها که اگر ناخنشان بزنی اهل دنیایند و اگر حکومت شاهنشاهی بود خدا می داند کدام در دین و کدام در دربار و حکومت طاغوتی رخت حکومت تن می کردند تا غلدر باشند. (خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد)... آغوش باز هدایت های رهبری و بازگشت به عبودیت حقیقی و سلامت دینی مامورین مگر بسته است؟ والله که باز است... در رابطه با رفتارهای خشن مامورین گشت ارشاد با دخترانی که نه می دانند حجاب چیست و نه می دانند کم حجابی آنها فقط نمی دانند. (شب عاشورای همین امثال به چشم خود دیدم که جوانان کم حجاب و با ظاهری متفاوت پشت در تجمع کرده بودند و قلبشان عاشق حسین علیه السلام اما بخاطر تفاوت لباس رویشان نمی شد وارد شوند، خب بیا و ببین ). راه ولایت باز است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید هر کداممان متوجه ضعفهای خود باشیم. یکی از راه حلها برای عبور از این ضعفها توصیههای حضرت سجاد «علیهالسلام» به جناب زُهَری است . آن روایت اینگونه است:
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيُّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ مَا بَالُكَ مَهْمُوماً مَغْمُوماً قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هُمُومٌ وَ غُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعْمَتِي وَ الطَّامِعِينَ فِيَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُوهُ وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع احْفَظْ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ قَالَ الزُّهْرِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلَامِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ إِيَّاكَ وَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اعْتِذَارُهُ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعُهُ نُكْراً يُمْكِنُكَ لِأَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ أَكْمَلَ مَا فِيهِ كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِمَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي بِشَكِّي وَ إِنْ رَأَيْتَ الْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً عَنْكَ فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُكَ وَ قَلَّ أَعْدَاؤُكَ وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ فَائِضاً عَلَيْهِمْ وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً وَ أَكْرَمُ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ عَنْهُمْ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَا أَهْلُ الدُّنْيَا يَعْشَقُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَعْشَقُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْهَا أَوْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَم
امام باقر عليه السّلام فرمود: محمد بن شهاب زهرى خدمت امام سجاد عليه السّلام رسيد در حالى كه محزون و گرفته بود، امام عليه السّلام به او فرمود: چرا محزون مىباشى، گفت يا ابن رسول اللَّه حسودان بر من حسد مىبرند از اين رو محزون هستم، آنها در مال من طمع كرده اند و نعمتهاى مرا كفران مىكنند و نيكيهاى مرا فراموش نموده اند.
امام سجاد عليه السّلام فرمودند: زبان خود را نگهدار تا همه را بطرف خود جلب كنى، زهرى عرض كرد يا ابن رسول اللَّه من به آنها احسان مىكنم ولى گاهى از زبان من كلامى بدون قصد گفته مىشود امام فرمود: همان متوجه باش كه خودپسندى نكنى، و سخنى از زبانت بيرون نيايد كه بعد نتوانى آن را انكار كنى و يا معذرت خواهى بكنى.
شما بدانيد اگر سخنى از زبانت بيرون شد و كسى از شما ناراحت گرديد ديگر عذرخواهى و پوزش نمىتواند دل او را آرام كند و رفع كدورت نمايد، اى زهرى هر كس عقلش كامل نبود نابوديش آسان خواهد بود.
اى زهرى چرا نمىخواهى همه مسلمانان را مانند خانواده ات بدانى، بايد متوجه باشى كه بزرگان آنها پدرت هستند و كوچكها فرزند شما مىباشند، و جوانها برادرت هستند، اگر اين چنين بدانى به كدام شخص ظلم مىكنى و يا به كدام يك نفرين مىنمائى، و يا مىخواهى پرده كدام يك از آنها را پاره سازى. اگر ابليس لعنة اللَّه عليه به تو تلقين كرد كه تو را بر ديگران فضيلتى هست و تو بر ساير مسلمانان فضيلت دارى، تو خود در اينجا توجه كن اگر شخصى از تو بزرگتر است بگو او از من چند سال بزرگ است و بيش از من عمل صالح دارد و ايمان او هم از من بهتر است و لذا او بر من فضيلت دارد.
اما اگر شخصى از شما كوچكتر است بگو او از من كمتر معصيت كرده از اين رو از من بهتر خواهد بود و اگر با تو همسال است بگو من در گناهان خود و آلودگيم يقين دارم ولى نسبت به او در شك مىباشم، پس چرا اكنون يقين خود را بگذارم و به شك عمل كنم.
اگر مشاهده مىكنى كه مسلمانان تو را تعظيم مىكنند و به تو احترام مىگذارند، بگو اين چيزى است كه آنها از من ديده اند، اگر مشاهده كردى آنها به تو ظلم مىكنند و يا اعتنائى به شما ندارند بگو اين بخاطر گناهى است كه مرتكب شده ام.
اى زهرى تو اگر اين چنين شكر كنى و اين گونه با آنها برخورد كنى خداوند زندگى شما را لذتبخش و خوشگوار مىكند و دوستانت را زياد مىگرداند، و دشمنانت را كم مىسازد، و از محبت آنها برخوردار مىگردى و خوشحال مىشوى، و از جفاى آنها دلتنگ نمىگردى. بدان كه گرامى ترين مردم آن كسى است كه خيرش بر آنها جريان داشته باشد و او از مردم بى نيازى حاصل كند و عفيف باشد و بعد از اين آن انسانى بزرگوار و شريف است كه عفت بخرج دهد و دست نياز بطرف كسى دراز نكند و به تو نيازمند باشد.
مردمان دنيا به مال و ثروت علاقه دارند و به آن عشق مىورزند و هر كس در امور مالى مزاحم آنها نشود به او احترام مىكنند، اين چنين شخصى كه چشم به مال و ثروت ديگران ندارد و با عزّت زندگى مىكند معزز و محترم مىباشد.
عرایضی در شرح آن روایت گرانقدر شده است که در کانال «مطالب ویژه» میتوانید آن را دنبال فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11328
سلام بر شما: گاهی اوقات انسان نیاز دارد که از مسیری که در آن قرار گرفته است اطمینان پیدا کند. یعنی مطمئن شود که راهی که میرود، همان راهی ست که باید در آن حرکت کند و وظیفه خود را به انجام برساند. ولی خیلی از مواقع این اتفاق نمی افتد یعنی هیچ عاملی نیست که به انسان تذکر دهد که راهت درست است و موفقیت و رستگاری تو در این راه است در نتیجه حالتی از سستی و تنبلی و رخوت در انسان پدید می آید که دیگر انگیزه ای برای انجام کارش نیست به عنوان مثال در هنگام درس خواندن و یا کار کردن در محل کسب این اتفاق روی میدهد و انسان شک میکند که مسیرش درست است و الان در جای درستی قرار دارد و دارد کار درست را انجام می دهد یا خیر؟ ۱. در این حالات باید چه کرد؟ ۲. چه کنیم که وظیفه خود را به درستی در این زمانه بشناسیم و انجام دهیم؟ (آیا وظیفه، از طرف خدا افاضه میشود یا اطلاع یافتن از آن اکتسابی است؟) ۳. مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی علیه) میفرمایند که عامل انگیزه دینی که شهدا داشتند باعث این شد که اینچنین بدرخشند (نقل به مضمون)؛ این انگیزه دینی چیست و چگونه باید آنرا در خود ایجاد نمود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور بندگی در افق توحید در عین خوف و رجاء و نه در شک و تردید. ۲. همواره سیره و شخصیت اولیای معصوم حجّتاند در اینکه آیا راه را درست میرویم یا نه. زیرا «هُمُ السّبیل». ۳. انگیزه اصلی آن مردانِ مرد و آن زمانشناسانِ واقعی تحقق نظام توحیدی در مقابل استکبار یزیدی بود به سیره مولایشان حضرت اباعبدالله «علیهالسلام». موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام الله علیکم: خجسته میلاد پر میمنت دوازدهمین گوهر گنجینه امامت و ولایت، صاحب الامر، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد. در حرم سید الکریم حضرت عبدالعظیم حسنی دعاگویتان هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با سلام. بنده نیز این ولادت عظیم را تبریک می گویم.آری! انتظار، نوعی فرار از اکنونزدگی و بیآیندگی میباشد از آن جهت که انسان متوجه میشود در افق زندگی، خورشیدی در حال طلوع است.
انتظار، با خودآگاهی نسبت به حقیقتِ تاریخیِ حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» شروع میشود و به دلآگاهی که نوعی از شعور به سوی حقیقت و اُنسِ با ساحت وجود است؛ میرسد.
انتظار، موجب انفتاح ساحتِ وجود و نظر به گشایشی است در افق حیات بشری و ظرفیتی که انسانها در خود به صورت نهفته دارند.
در انتظار، انسانها متوجهی ذات بشری میشوند که اصلِ اصلهای همهی بشریت و انسانیت است و در چنین انتظاری، انسانها از اکنونهای بی فردا آزاد خواهند شد و به توحید که بقایی است در مأمنِ حضور خداوند، نزدیک میشوند.
انتظار، باقیماندن در زندگی با حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» است که ماورای گذشته و آینده در واقعیترین بودن، انسانْ بودنِ خود را احساس و تجربه میکند و این است معنای حضورِ آخرالزمانیِ انسان. موفق باشید.
با سلام خدمت استادعزیزم، استاد در برخورد با زنان اونطور که دقت کردم البته نه همه، چندان تمایل به وارد شدن در بحث های سیاسی وجود ندارد و وقتی بعضی حرفهای سیاسی زده میشه این جمله را میگن که آدم باید اول خودش را درست کند یه روایتی راجع سیاست دیدم ازغرر الحکم مبنی بر اینکه کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است و آیا میشه در بحث های سیاسی به این روایت استناد کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ممکن است خانمها تمایلی در امور جزیی سیاسی که چندان مربوط به آنها نیست؛ نداشته باشند، ولی ملاحظه کردهاید در آنجایی که سیاست، عین دیانت است به تعبیر حضرت امام در وصیتنامهشان از مردان نیز جلوتر بودهاند و از این جهت میتوان گفت کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است. موفق باشید
سلام: در جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» و در ذیل عنوان «احاطه علامه طباطبایی بر موضوعات روز» به تفسیر آیات ۵۰ الی ۵۴ سوره انعام ارجاع داده اید، که تصور میکنم اشتباهی در ارجاع رخ داده، زیرا بنده آن عبارتی که ذکر کرده اید را در این آیات ندیدم. به نظرم ارجاع صحیح، آیات ۵۱ به بعد سوره مائده باشد. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر تذکر بجایی است ان شاء الله در اسرع وقت اصلاح می شود.
سلام علیکم استاد: چگونه در تاریخ انقلاب اسلامی حضور پیدا کنیم؟ لطفا در یک جمله و با زبان ساده ودر حد فهم عوام بیان بفرمایید. ان شاءالله علم نافع بیشتر وبیشتر روزیتان شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد خوب است در ابتدای امر کتاب «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» را مطالعه فرمایید. إنشاءالله نتایجی که به دنبال آن هستید را با شما در میان میگذارد. موفق باشید
عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد گرامی. ببخشید یک سوال داشتم راجع به آیه مربوط به سوره بلد که عبارت «فک رقبه» در آن آمده. سوال من اینجاست که در دنیای کنونی و در عصر حاضر که برده داری منسوخ شده، مصداق این عبارت چه چیزی میتواند باشد تا ما آن را دستاویزی برای خودمان قرار بدهیم و بی بهره نمونیم. آیا آزاد کردن زندانی هم جزو فک رقبه حساب میشود یا چیز دیگری مد نظر است؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! امروز «فک رقبه» آزادکردنِ گردنها از زیر بار قرضها است و آزادکردن گردنها از زیر بارِ باورهای غلط تا انسان بتواند بهترین انتخابها را داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. ایمیل سایت ربطی به بنده ندارد. بیشتر رفقا از طریق همین پرسش و پاسخها با بنده ارتباط دارند و فرصت آنکه در موارد دیگر ورود کنم، برایم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! میتوانستیم راهی را در پیش گیریم که جهان کیفی و افق کیفیتها مقابلمان گشوده شود و از آن غفلت کردیم و راهکارِ عبور از این مشکلات، جز همان برگشت به جهان کیفیتها نیست. نکاتی که در کتاب «با دعا در آغوش خدا» مطرح شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب دقت کردهاید. آری! در آموزههای دینی ما هست که نباید نگران نظر مردم بود به همان معنایی که داریم: «ماشاءالله و لا ماشاء النّاس». ولی با دقت در فضای حدیث مذکور، به نظر میآید که حضرت به جابربن یزید جعفی بنا دارند متذکر شوند که به نوعی اخلاق اجتماعی فکر کند و سعی نماید نگاه سایرین را نسبت به مسیری که شروع کرده است، مثبت نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه نمیخواهد! اگر حرف حقی هست که مربوط به خداوند است و حتی نیاز نیست نام بنده برده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه در همان حقالیقین هستند و با آن نگاه به اطراف نظر دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صورتی که با شرع الهی و آموزههای دینی مطابقت داشتهباشد و ناشی از روحیهی عبودیت انسان باشد نه خود نمایی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم خود افراد مطابق ذوق خود آن علمی که دوست دارند، پیش ببرند. ولی پایاننامهنویسی عموماً یک نوع تحمیل و موضوعتراشی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به صورت شخصی برایتان به صورت زیر ارسال شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش چیزی در این مورد به نظرم نمیرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام روایت؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در این مورد شده است که چگونه از ابتدای کودکی تا حال، متوجهاید که خودتان، خودتان هستید و در عین حال، تغییر کردهاید. موفق باشید
سلام علیک استاد عزیز: در مورد زندگی پس از زندگی سوالی مطرح شد که مجموعه جوابهای شما را در این مورد که در ایتا ارسال شده بود مطالعه کردم از توجه شما ممنونم جزاک الله خیرا. برداشت بنده این از آنها این شد که شما آن مشاهدات را یک تجربه شخصی میدانید و... ولی چه اشکال دارد بگوییم حقیقتا این افراد با برزخ حقیقی متصل شده و واقعیاتی از نعمتها و ثواب و عقاب را نسبت به خود و دیگران دیده اند و چشیده اند. فرموده بودید چون نکیر منکر و پاسخ به سوالات نبوده جنبه شخصی داشته که مثلا در ذات خود اموری را مشاهده کردهاند در حالی که به گفته آیت الله فاطمی نیا با استناد به روایات سوال و جواب قبر مربوط به کسانی است که یا ایمان را کامل کرده اند و یا کفر را کامل کرده اند و اکثر انسانها به حال خود رها شده و با صور اعمال و اخلاق خود سرو کار دارند خصوصا اینکه بعضی از اینها در سرد خانه و غسالخانه بوده و حقیقتا مردهاند و گزارش از اقوام گذشته و حالتهای آنها داده اند و حتی پیامها و کمکها و رفع بعضی مشکلات و بدهیها را درخواست کرده اند که کسی از آن خبر نداشته و همگی مطابق با واقع بوده اند مثل جریان معراج که برای پیامبر اکرم پیش آمد که به خاطر لطافت و پاکی نفس بود یا آنچه برای آیت الله قوچانی و خیلی از اولیا در اثر ریاضتهای شرعی نسبت به مرتبه آنها پیش میاید ولی همین ادراکات برزخی و فوق طبیعی به دلیل قهری و مثلا تصادف و بیماری و انصراف نفس از بدن برای افراد عادی هم ممکن است پیش بیاید حضرت آیتالله حسن زاده رحمت الله علیه در کتاب انسان در عرف عرفان دلایل معرفت النفسی آن را بیان کرده و جمله ای در این رابطه دارند که / نوم و نوم مغناطیسی بیهوشی. کما مرگ طبیعی و مرگ ارادی هیچکدام موضوعیت در تمثیلات برزخی ندارند بلکه اصل انصراف نفس از بدن است و به هر دلیل این انصراف صورت گیرد تمثیلات برزخی و ادراکات فوق طبیعی شروع میشود و خصوصا اینکه پرده و حجاب اصلی برای مشاهدات برزخی همین بدن و تعلق به آن است «لقد کنت فی غفلت من هذا فکشفنا عنک غطایک.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این احوال، حضورِ برزخی و احتضارِ قبل از آن که هویت انسان را از هویت دنیا به هویتِ برزخی تبدیل میکند، برای حضور در جهانی دیگر؛ بحثِ دیگری است. و اینکه طرف در برزخ میگوید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100) مؤمنون) از این جهت مسلّم این حضور که در برنامۀ خوب «زندگی پس از زندگی» مطرح است، حضور برزخی نیست و بحث ملکین نکیر و منکر و یا بشیر و مبشّر، بسیار عمیقتر از این حرفها میباشد. و در این مورد فکر نمیکنم بیان این مباحث به این سادگیها باشد. عرایضی در این رابطه در کتاب «معاد...» که روی سایت هست، شده است. موفق باشید
با سلام: آیا عبارات زیر صحیح است؟ من یک درخت را دیدم. در درخت من قدرت را دیدم. این قدرت صفت خداست. صفت از ذات خدا جدا نیست. پس من خدا را دیدم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی در صورتی که درخت را آینه بگیریم, نه آنکه جسم درخت و یا صورت آن مد نظر باشد. مثل آنکه وقتی کسی شما را ملاقات میکند حیات و فهم شما را ملاقات نماید و نه جسم و صورت شما را. و لازمه این آن است که انسان نسبت به اسماء و صفات الهی با عبور از حس گرایی, آگاهی نسبی داشته باشد. موفق باشید
سلام برادر: خدا قوت. بنده در مورد یک موضوعی میخوام کار کنم، و مسئله ام رو بطور خلاصه در قالب یک فایل پیاده کردم ک مطالعه اش حدودا ۲۰ دقیقه زمان میبره. لذا میخواسم از استاد درخواست کنم که لطف و ذره پروری کنند و زحمت بکشند مطالعه کنند تا از نظرات و راهنمائیشون از اول راه بهرمند بشم. امکانش هست؟ کجا ارسال کنم خدمتتون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مشغولیاتی که بنده دارم فرصت چنین اموری برای بنده نیست. اگر نکتهای که مدّ نظر دارید را مرقوم بفرمایید، در خدمت هستم. موفق باشید
سلام خدا قوت: الحمدلله زیارت اربعین نصیب ما هم شد، حال و هوای خوبی بود و اتصال خوبی با اهل بیت برقرارشد، چه کنیم که در شهر هم حال و هوا و آرامش امام حسینی همراه ما باشد؟ باور کنید دلم میخواست بایستم جلوی ماشین و نگذارم وارد شهر بشود، ناخودآگاه اشک بود که سرازیر میشد و دلی که هنوز در کربلا بود و نمیخواست مثل قبل گرفتار خیلی از حرف ها و برخوردهای واقعا به دردنخور بشود، دلم میخواست ماشین از روی همه ی هواهای پوچ ام بگذرد ولی بعد از چند روز، متاسفانه من ماندم و دوباره گرفتاری در مسائل بیهوده ی دنیایی و حرف ها و نگاه های دیگران و... و دلتنگی برای آن حال انقطاع و صاف و ساده شدن برای حسین علیه السلام. همیشه ماندن در آن حال سخت است و خواستنی و برای بنده ی ناچیز دست نیافتی... التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در زیستنِ اربعینی و حضور در تاریخی است که ایثارها و عطوفتها که حاصل خُلق محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» است، جایگزین خشونت و دنیاپرستی شود که حاصل غربزدگی است. در همین رابطه بحث «زیستن اربعینی» به میان آمد تا کسانی که در رخداد تاریخی اربعین این سالها حاضر شدهاند، متوجه گردند اولاً: مسئولیتی بس عظیم به عهده دارند. ثانیاً: باید به آغاز تاریخی فکر کنند که منجر به تولد بشر آخرالزمانی میشود. بشری که از یک طرف در جهان حاضر است و از طرف دیگر شرایطی را فراهم میکند که گرگ و میش در یک آخور در کنار هم غذا میخورند به معنای از میانرفتنِ دوگانگی ها و کبرها و تکبّرها. موفق باشید.
https://eitaa.com/matalebevijeh/11448
سلام و عرض ادب: می خواستم در مورد پیاده روی اربعین از شما سوال کنم. متاسفانه پدر و مادر من مخالف تنها سفر کردن من هستند و پدرم هم خودشون تصمیم ندارند که امسال به این سفر بیایند. پس تکلیف دل بی قرار من چه می شود که نمی توانم این دوری را تحمل کنم؟ حال دلم خیلی بد است لطفا راهنمایی ام کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گمان مبر حسرت آن حضور در تعالی ما، کمتر از آن حضور است! آری! چه خوب است که در روز اربعین پیاده و دلشکسته قدم قدم به سوی انوار حسینی در این زمانه یعنی به سوی گلزارها و گلستانهای شهدا بروید. مطمئن باشید نهتنها خود شهدا شما را استقبال خواهند کرد، بلکه نور مولایمان حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» به سوی شما خواهد آمد زیرا قصه اربعین، قصه ملاقات دیگری است که جسم مبارک حضرت در دنیا نیست و جمال روحانی او است که ملاقات میشود، هر جا به نحوی. موفق باشید
