روز سوم و روز آخر و به تعبیری روز وداعِ اعتکاف مصادف شده است با وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) گویا باید دستی از جنس دستی که بر قلب بانو گذاشته شد بر قلب معتکفین واقعی گذارده بشه تا صاحب قلبی صبور از جنس قلب زینبی شوند تا بتوانند وداع جانسوز رو انجام دهند و با تاسی به بانو رسالتی سنگین که همان دعوت به توحید هست را به خوبی بر دوش گیرند و با قلبی صبور از معشوق جدا شوند تا بروند که هر کدام رهبری شوند برای جاماندگان این طریق، تا آنان را نیز به این وادی عشق و عاشقی بکشانند. بر معتکف واقعی خیلی سخت است که بخواهد از حریم امن و نورانی الهی جدا بشود و حقا که صبری زینبی میطلبد برای این وداع.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ملاحظه میکنید ما در این صحنهها با زینبی روبهرو هستیم که نهتنها حضرت سجاد «علیهالسلام» در وصف او میفرمایند: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ» شما بحمدلله عالمی هستید بدون آنکه از معلّمی تعلیم گرفته باشید و فهمی دارید بدون آنکه انسانی به شما آن فهم را داده باشد؛ بلکه آن حضرت همینکه به مدینه آمدند متوجه شدند با نور شهادتی که در نهضت اباعبدالله «علیهالسلام» پیش آمد وجدان جهان اسلام را آماده کرده است تا رسالت دیگری به عهده بگیرند و آن، حضورِ غلبه نرمافزاری بر نظام استکباریِ امویان بود[1]. لذا بعد از حضور در مدینه در راستای حرکت نرم خود، طوری در جهان اسلام حاضر شدند که درست در حساسترین مناطق یعنی در شام و در مصر که هر دو تحت تأثیر امویان بود، آنچنان نقشآفرینی کردند که ما در مصر شاهد جریان فاطمیون و علاقه شدید مردم مصر به اهل بیت «علیهمالسلام» هستیم و در شام با جریان علویون روبهرو میباشیم. حرکت نرم حضرت زينب «سلاماللهعلیها» بعد از رفتن از مدینه آنچنان عمیق و دقیق است که حتی مزار آن حضرت به طور مشخص معلوم نیست در مصر است یا در شام، و این معجزه حضور نرم است تا همه روحها و وجدانها خود را متعلّق به حضرت زینب «سلاماللهعلیها» یعنی بانویی بدانند که قهرمان نهضت کربلا است.
حال آیا این ما نیستیم که با شهادت فرزندان ناب انقلاب اسلامی از جمله حاج قاسم سلیمانی باید زینبوار وجدانهای مردممان و مردم جهان را متوجه جریانی کنیم که قاتلان بهترین انسانها در ایران بودند؟ تا از این طریق جهتگیریِ فرهنگ مدرن که همراه با کفر و خشونت است، تغییر کند؟
در بستر نهضت نرمافزاری انتقام آری! ولی خشونت نه. مانند اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را میکُشد. به گفته مولوی که در وصف حضرت علی «علیه السلام» میگوید:
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
با توجه به این امر یعنی در نسبت بین حقیقت و قدرت میتوان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» فرمودند: همه افراد فردا شهید خواهند شد. زیرا حضرت خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا میکرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت اباالفضل «علیهالسلام» که از قبل میدانستند و آنهمه دلاوری و قدرتنمایی، پیچیدهترین رازی نیست که میتواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه حقیقت، شجاعتآفرین است؟ و راهی میشود تا وجدان جامعه برای درک حقیقت به جوش آید.
باید به این نکته فکر کرد که انتقام سخت اگر انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه میگیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم نتیجه نهایی خود را آشکار میکند تا هویت تاریخی دشمن استکباری بیمعنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بهخصوص آنجایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آنکه ناظر آبشدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها»بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه آن حضرت ادامه یابد و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه رنجی میباشد که در مسیر بهظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرمافزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.
در این مورد باز باید به حضور و نقش حضرت زینب «سلاماللهعلیها» بعد از حضور در مدینه در جهان اسلام فکر کرد و معجزه حضور نرم نسبت به وجدانهایی که پس از شهادت بیدار شدند و امکان گفتگو با آنها در راستای درک حقیقت فراهم گشت. موفق باشید
[1] - در این مورد خوب است به سخنان رهبر معظم انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر آن شهید توجه فرمایید که فرمودند: «البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلیای زدند؛ لکن سیلی سختتر عبارت است از غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است .
سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: با خیانت همسر چه کنیم؟ ما دو بچه داریم و متوجه شدم همسرم ارتباط کلامی نامشروع از طریق چت با خانمی داشته. به گفته خودش آن رابطه تمام شده ولی چطور میشه بهش اعتماد کرد و اصلا به این زندگی ادامه بدم؟ و هرلحظه درگیر ظن و گمان و خیالات نشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با اغماض و عدم حساسیت و محبت بیشتر و بزرگنکردنِ مسئله و شدتدادن به رابطه حسنه بیشتر مسئله را منتفی دانست. موفق باشید
با سلام و خدا قوت استاد: در منزل ریاضت بجز روزه چه ریاضت های دیگه ای میشه کشید؟ من تا بشه نمازها رو با نافله میخونم و معمولا از نماز خسته نمیشم بعضا یک ساعت مشغولم و سیر نشده دست میکشم ولی نماز شب رو هنوز نتونستم به صورت مرتب شروع کنم. کم حرف میزنم فقط با همسرم زیادتر صحبت میکنم. غذاهای ساده میخورم، لباس ساده میپوشم، همیشه سعی میکنم دل در حضور دوست داشته باشم تا خیال واهی به سراغم اومد بهش توجه نمیکنم. فکر میکنم فقط مونده روزه بگیرم و قرآن زیاد بخونم، اکثراً سخنرانی گوش میدم و فکر میکنم. میخواستم از محضرتون راهنمایی بگیرم که چه ریاضتی بکشم؟ استاد حضور تان برای ما غنیمته، الهی زیر سایه امام زمان (عج) باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باز در موضوع قرآن و تدبّر در آن حاضر شوید. در این مورد خوب است که صوتهای بحث در مورد سوره آلعمران را دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/644?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87
و از صله رحم نیز غفلت نشود و دل، همواره در گرو انقلاب اسلامی و رهبر معظم باشد. موفق باشید
سلام و عرض احترام خدمت استاد بزرگوار: استاد سوال بنده این هست که مدتی میشه در فلسفه بدایه و در منطق، منطق مظفر را قصد شروع کردن دارم. اما واقعا تردید دارم که آیا فلسفه نقش خوب و مثبتی در عرفان و معرفت النفس دارد و یا خیر؟ ممنون میشم بنده را راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جهت عمقبخشیدن به عرفان و معارف الهی، فلسفه در ذوق صدرایی نقش ارزشمندی دارد. به جمله مقام معظم رهبری فکر کنید که میفرمایند: «به گمان ما فلسفه اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید
سلام و درود خدا بر امام عصر. با سلام خدمت استاد گرامی: نکته ای در مورد سوره یوسف به ذهنم رسیده است. استدعا دارم نظرتون را در مورد آن نکته مطرح کنید. باطن داستان حضرت یوسف، قسمت اعظمی از روند غیبت و ظهور حضرت بقیه الله الاعظم میتواند باشد. سوره یوسف طبق آیه قران بهترین داستانها است و شاید از این جهت بهترین داستانها معرفی شده است که بیشترین توضیح را در مورد علت غیبت امام عصر، نشانههای غیبت ایشان و علت ظهور و روند شروع ظهور و نحوه مدیریت خداوند برای غیبت و نحوه مدیریت خداوند برای اتمام غیبت را مطرح میکند. پیراهن سالم یوسف قبل از غیبت کبری نشانه حیات اوست. وجود نواب خاص اربعه میتواند این پیراهن باشد. یوسف قبل از ظهور کبرای خودش یک ظهور صغری دارد و پیراهنی میفرستد که بوی خودش را میدهد. ولایت فقیه و انقلاب اسلامی و سلام اخیر کودکان به فرمانده پیراهن هایی است حضرت بقیه الله میفرستند. بوی پیراهن یوسف را فقط یعقوب منتظر میفهمد بوی پیراهن های حضرت بقیه الله را امام خمینی و شهدا و حاج قاسم حس میکنند. یوسف ۱۱ برادر و یک پدر و مادر دارد حضرت بقیه الله ۱۱ برادر یعنی یازده امام و یک پدر یعنی رسول الله و یک مادر یعنی حضرت زهرا را دارد. یوسف میدانست پدر منتظرش کجاست ولی کنعانیان و پدرش نمی دانستند حضرت بقیه الله میدانند منتظرانش کجایند ولی ما و منتظرانش نمیدانیم حضرت کجاست. کنعانیان برای گندم به مصر رفتند ولی با یوسف مواجهه شدن. و این احتمال وجود دارد که در آینده نزدیک نوعی عجز به وجود آید و مردم برای درمان یا غذا یا هر چیز عازم محل نجاتی شوند که از قضا گوهر وجود حضرت بقیه الله آنجا مخفی شده باشند. استاد لطفا دو سوال را جواب دهید این نوع نگاه چقدر صحیح است آیا این گونه برداشت، مصداق تفسیر به رای است. با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع نگاه حکم تفسیر قرآنی ندارد ولی میتواند نظر به اشاراتی باشد در راستای تطبیق حضور و سیره حضرت یوسف «علیهالسلام» با حضور و سیره حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه». این نشانه زیبایی ذوق نویسنده است و چیز خوبی است. موفق باشید
سلام علیکم: اینجانب اعتقاد دارم قبل از اینکه دیر شود می بایست ضمن احترام به نیت صادقانه دولت کنونی، حداقل اشتباهات مرگ آورش را متذکر شد تا اصلاح کرده و ناخواسته ضربه به اعتماد مردم و پیکر انقلاب وارد نشود. اما نمیدانم چرا برخی از جمله استاد بزرگوار بلافاصله سخن رهبری با این مضمون را پیش میکشند که «نا امید کردن مردم خیانت است و...» ؟ آیا این کلام یعنی چشم را بر هر اشتباهی بستن و نصیحت نکردن؟ آیا اینکه طرح بسیار خوب اصلاح ارز با اجرای بسیار بد به فنا برود حیف نیست؟ وقتی قرارست مردم اقلامی که یارانه آنها حذف می شود را بوسیله کارت الکترونیکی به همان قیمت قبل بخرند چرا قبل از آماده شدن زیر ساخت ها پول نقد به دست آنها داده می شود تا اینگونه بازار وحشی و درنده شود و بجای ۴ قلم ۴۰۰۰ قلم گران شود؟ چرا وقتی در اساسی ترین بخشِ اجرا که نظارت بر بازار است ضعف جدی وجود دارد ، طرح را عملی کنیم که اینگونه اسیر سودجویان شویم؟ آیا اگر با همین فرمان یعنی روحیه انقلابی گری بدون داشتن برنامه و تیم اجرایی قوی و فشارها به مردم و نارضایتی های فعلی آنها و سکوت و عدم خیرخواهی ما از ترس عدم القای ناامیدی به جامعه پیش برویم خدای نخواسته نبايد نگران اولین دولت یک دوره ای در طول انقلاب اسلامی باشیم؟ این هشدار اینجانب است در این تاریخ که شاید جدی گرفته نشود اما شخصا برای بنده که در دل بازار و مردم هستم ایجاد نگرانی کرده است. آیا آدم خوب و مخلص و مردمی بودن همه ی معیار است و برای اداره جامعه کافیست؟ یا مدیر اجرایی و با برنامه و تیم قوی را هم نیاز دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتقاد به دولت، نهتنها خیانت نیست، بلکه لازم است. میماند که متوجه تنگناهای تاریخیِ دولتی باشیم که با عزم کامل به میدان آمده است تا از کوتاهیهای دولتمردانِ قبلی کم کند حتی عدهای معتقدند دولت در مورد حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی باید از همان روز اول اقدام میکرد. حتماً در جریان هستید که شرایط از درون و بیرون بسیار حساس است و خداوند به لطف خود، دولتی را برای حفظ انقلاب به میدان آورد که رویهمرفته به جای باختنِ خود در مقابل تنگناهای دشمن، عزمِ عبور از آنها را دارد و حتماً موفق میشود و توصیههای رهبر معظم انقلاب بر مبنای بصیرت و آگاهیهای ایشان است. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی آیات ۵۰ تا ۷۰ سوره نساء با مد نظر داشتن احادیثی که داریم ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این مورد به نظر بنده نمیرسد مگر همان عرایضی که در شرح سوره نساء شد. موفق باشید
سلام و وقت شما بخیر: من بیست ساله هستم و بعد از گذراندن دوره ای در فضاهایی که متفاوت از مذهب و امام و... بود عمقی را و احساسی را از این فضا دریافت کرده ام که مرا وادار به سیر در آن میکند. میشود گفت همه چیز را عوض کرد. در این فضا کتاب هایی خواندم و سخنانی گوش دادم. اما میدانم برای افق بالاتر این ها کم است. مثلا میدانم باید نهج البلاغه را با یک رویکرد کمالی از به دست آوردن شخصیتی همه جانبه بخوانم. این را از شهید علم الهدی به الگو برداشته ام. یا میخواهم تاریخ بخوانم. کتبی را بخوانم که خواندنشان ارزشمند است. اما به یکباره گاهی خود را با انبوهی از سخنان و کتاب ها و... روبه رو میبینم و نمیدانم به تنهایی اصلا میتوانم بخوانم از آن نتیجه گیری کنم یا نه؟ از کدام شروع کنم؟ چه کنم چه نکنم؟ پیش خود نتیجه گرفتم که بروم حوزه اما خانواده مخالفت زیادی دارند. رشته دانشگاهی من الان ادبیات زیان انگلیسی ست. حتی درمورد دانشگاه هم نمیدانم باید این کتاب و درس ها را بخوانم یا نه. چون امر ولی ست با اینکه کنار گذاشته بودم خواندنش را، مدتی ست تصمیم گرفته ام بخوانم و اگر بلدش باشم بد نیست. اما آنجا هم دلم به کم قانع نمیشود و هی میخوام همه اش را بدانم: نمیدانم برم حوزه یا نه. آماده اش هستم یا نه. چه سیری شروع کنم که دلم راضی شود مسیرم درست است؟ البته میدانم در همه حال تحت تربیت و نگاه امام هستم. اینها را شاید دارم از خودشان میپرسم. ممنون میشوم اگر کمی این درهم پیچیدگی ها را نظم دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید در کنار دروس دانشگاهی از جایی شروع کنید. بنده در ابتدای امر سیر مطالعاتی سایت را پیشنهاد میکنم زیرا رویهمرفته مخاطب آن مباحث، افرادی مانند جنابعالی هستند. آری! پس از مدتی إنشاءالله خودتان میتوانید تصمیم نهایی را اخذ کنید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: چند روز پیش ما به همراه دوسه نفر از اقوام رفتیم مرز مهران که بریم کربلا ولی نشد یعنی از قبل گفته بودند باز می کنند ولی باز نشد. وقتی برگشتیم به تکاپو افتادیم تا هرطور شده بریم، پول قرض کنیم یا چیزی بفروشیم و پول سفر رو جور کنیم تا هوایی بریم. اکنون چند روزه این سوال ذهنم رو درگیر کرده که نکنه من دارم بیهوده تلاش میکنم، و نکنه باید صبر کنم خود حضرت منو راحت تر دعوت کنه، ممنون میشم شما راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز به روش دوم معتقد هستم و فکر میکنم باید بگذاریم چنین موضوعات قدسی و معنوی در بستر طبیعی خود پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی میان دو جهان» راهگشا باشد. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/sound/1310
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم نباید حساس بود. همینکه داریم میرویم، به معنای آن است که پس داریم میرویم. نباید پرسید چطور میرویم و خودِ این حساسیت، رفتنِ ما را مختل میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». با دنبالکردنِ سیر مطالعاتی است که جواب این سؤالها را مییابی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک احتمال آن است که واژهی «بشارت» به معنای صرف خبر باشد و نه خبر خوب و یک احتمال هم هست که طعنهای باشد مبتنی بر این که آنچه به دنبال آن بودید و امید نتایج داشتد، بفرمایید این هم نتایج آنچه میخواستید. موفق باشید
اعجازگونگی خلقت مابین روزمرگی ها آنچنان گم شده که انگار نه انگار عالم را رمزی هست! با کت و شلوارهایی اتو کشیده شغل و صاحبخانه بودن و درآمد ثابت و تعداد فرزندانمان را به یکدیگر متذکر میشویم که نکند خدایی ناکرده بی معرفت بمیریم! لابلای غربزدگیهامان میگوییم بیچاره مردم مظلوم غزه و یمن باید یاری شوند تا وجدانمان قبل و بعد از مذاکره آرام بگیرد! به هم لبخند میزنیم و میخواهیم سر به تن هیچکس نباشد! آه ای انسان ای غریبترین مخلوق هستی... کاش نبودی تا همه آسوده باشند! انگار فقط مشکل تویی ای انسان! مواظب باشیم موقع بالابردن دستمان در نماز جمعه هنگام تکبیر و مرگ بر آمریکا گفتن، خدایی نکرده اتوی کتمان خراب نشود! کاش خطبه دوم زودتر تمام شود آخر ناهار خانه پدرخانم به صرف کباب دعوتیم! الناس عبید الدنیا هم باشد برای بعد از آروغ ناهار... بیایید به هم لبخند بزنیم، راستی دوغ آبعلی با کباب میچسبد. [در راه خانه پدرخانم وقتی شیشههای جلو پایین هستند] چقدر امروز اکسیژن هوا لطیف است و ما را یاد بهار دلها میاندازد... پسرم دَرسَت را بخوان بروی دانشگاه برایمان دندانپزشک شوی! (یک کلام از وجدان: کاش دندانپزشکی بود که دندان حرص و طمعت را میکند.) لَش شدن بعد از کباب هم خیلی میچسبد! گور بابای معرفت! اصلا تقصیر مردم است که اشتباه رای میدهند، این بد حجابها را باید توی گونی کرد (خطابات مرد شریف نماز جمعه خوان بعد از میل کردن کباب به همراه دوغ آبعلی و اتفاقات پس از آن به پدرخانم)... _کادر بسته: بوس پدرخانم از لپهای نوه_ داماد نمازجمعه خوان بعد از هضم غذا: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا را در ذهن مرور میکند که مجلس، مجلس غفلت نبوده باشد خدای ناکرده که تفکر ساعتی افضل است از عبادت ۷۰ سال! وسطهای موت اختیاری مادر خانم میوه و چایی را آورد... هرچه زده بودیم پرید... آه غزه ان شاالله کار تو باشد برای شنبه... تو که کلی برای بیداریمان صبر کردی، یک روز که دیگر بجایی بر نمیخورد... شنبه هم که انگار نافش به جمعه بعدی گره خورده! جمعه بعدی هم که صبح کله پاچه میهمان همکارمان هستیم که با او رفت و آمد خانوادگی داریم! آخرین سکانس: دیگر دیر وقت است برویم بخوابیم، شب بخیر...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی نه!!! ای غزّه! تو ما را کُشتی. خدا میداند حتی اگر مُردن در این زمانه همراه با اشک و آه برای مردم غزّه نباشد، مُردن نیست، سَقَط کردن است. ولی حکایت رهبر عزیز و بصیر ما، حکایت وجدان و وجدانهایی است که تماماً با مظلومترین مردم به سوی آیندهای نظر دارند که نهتنها انتقام آن مردم مظلوم گرفته میشود، متوجه اراده و عزمی هستیم که حضرت ربّ العالمین با توجه به آه و اشک مردم جهان که همه هر روز با مردم غزّه میمیرند؛ میباشد و محال است، آری! محال است خداوند ذیل آن وجدان و این عزم و اشک و آه، ارادهای را به ظهور نیاورد و در راستای ظهور آن اراده، در موقعیتی که آسانترین کار شهیدشدن زیر بمبهای رژیم صهیونیستی است، ما اطمینان داریم به انتقام بزرگ الهی برای ویرانکردن خانۀ هرگونه غربزدگی و نژادپرستی. و اینجا است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ایمان به هدف و یقین به حقّانیت مسیر بسیار مهم است» که البته به گفتۀ ایشان تلاشهای خصمانهای برای مخدوشکردن آن وجود دارد، در عین آنکه اگر به گفتۀ شما عدهای گمان میکنند با زندگیهای عادی میتوانند در آن جبهه حاضر باشند؛ به اشتیاق وصفناپذیر صدها و هزاران جوان مؤمن و پرانگیزه در این حضور باید نظر کرد، آن طور که رهبر معظم انقلاب در نگاه واقعبینانۀ خود به آنان نظر دارند. در بیانات (24 فروردین 1304). موفق باشید
سلام استاد عزیز: خدا کجاست وقتی صهیونیستها جلوی بیمارستان زنده زنده مجروحین و آوارگان را دفن میکنند و جسدشان خوراک گربه ها میشود؟ منی که در این صحنه هولناک خدا را نمیابم، چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا آنچه که ملاحظه میکنید توجه به حادثه تاریخسازی نیست که رهبر معظم انقلاب متذکر آن هستند. عمده آن است که بتوانیم با افق توحیدی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است و با بصیرت رهبر معظم انقلاب که متذکر امیدواری نسبت به آینده است، از همه این امور بدون انفعال، آری! بدون انفعال عبور کنیم. مگر نشنیدهاید که در مسیر توحیدی آنچنان کار بر موحدین سخت شد که خدمت پیامبرشان آمدند و عرضه داشتند: «مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ» پس یاریِ خداوند که وعده دادید، چه شد؟ و قرآن در توصیف آن جریان میفرماید: «بقره/ ۲۱۴) «أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم ۖ مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلزِلوا حَتّىٰ يَقولَ الرَّسولُ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَريبٌ» آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بیآنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!
به گفته رهبر انقلاب «بسیاری بودند كه در مقاطعی، از آینده كشور مأیوس میشدند. ما در این سی و چند سال، تجربههای متعددی داریم؛ بودند افرادی كه یا نزدیكبین بودند، یا دچار ضعف باور به كمك الهی بودند، یا حسن ظن به وعدهی الهی نداشتند؛ در یك مواقعی، «و زلزلوا حتّی یقول الرّسول و الّذین ءامنوا معه متی نصر الله»؛ در طول تاریخ هم پیش آمده است؛ در همان مواقع، خدای متعال كمك كرده است. و شما امروز ملاحظه كنید ملت ما، كشور ما، نسبت به همهی دورههای گذشته، در نقطه مقدم قرار دارد؛ پیشرفت جزو ذات حركت ملت ایران شده است؛ روزبهروز بحمدالله ملت پیشرفت كرده است، باز هم پیشرفت خواهد كرد؛ مهم این است كه رابطهی خودمان را با خدای متعال محكم كنیم. »(۱۳۹۲/۰۵/۱۸). حال ما در نسبت با آنچه در غزه در حال وقوع است، چنین آیندهای را مدّ نظر داریم. آیندهای که روحیه تبعیضنژادیِ پنهان در جهان غرب که اسرائیل نماینده آن است، به حاشیه میرود و معلوم است که هزینه آن کم نیست. «در ره منزلِ لیلی که خطرها است در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی». موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: من ی مدت کتب کارلوس کاستاندا رو میخوندم، شاگرد عارف سرخ پوست دون خوان ماتیوس. ایشون توی کتاب هنر رویابینی قائل به هفت دروازه رویا هستن که یکی یکی باید فتح بشن. اخرین دروازه ارتباط با موکلین خواب هستش. منتها کتب شما رو که خوندم متوجه مسائل بالاتری شدم. میشه لطف بفرمایید بگید که چیکار کنم تا بتونم با ملائکه ارتباط قویتری برقرار کنم؟ ی ملک ی بار توی بیداری دیدم ی بار هم بین خواب و بیداری البته بار دوم جلوش بلند نشدم و خوابیدم و الان وجدانم ناراحته که احترام نذاشتم. صرفا دیدن نمیخوام دنبال اخذ علمم ازشون. با سپاس از حوصله ای که به خرج دادین ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید چنانچه با نور توحید و معرفت نفس جلو برویم، آنچنان به لطف الهی انسان در معرض انوار الهی قرار میگیرد و انوار الهی جان او را در بر میگیرد، که به خوبی خود را در ذات انسانیاش که همان حضور بیکرانه اکنون جاودانگیاش میباشد، احساس میکند و دیگر معطل آن حرفهای به اصطلاح عرفانهای ساختگی نمیشود. موفق باشید
با سلام ودرود: آیا این نظام مقدس هست؟ با اینهمه بی عدالتی و اختلاس و دزدی و گرانی و فقر و تن فروشی و فحشا که روزبروز بیشتر می شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قداست نظام این است که در ذات خود امری است ماورای این نوع بیعدالتیها، بلکه انقلاب اسلامی حقیقتی است جهت عبور از همین نوع بیتقواییها و اختلاس ها. امری که شهدا آن را به خوبی متوجه شدند و برای بقاء و ادامه آن جان خود را فدا کردند. درک این موضوع در چنین شرایط طوفانی کار بسیار مهمی است. موفق باشید
با سلام: صوت های معاد را هرچه به آخر آن نزدیکتر میشوم بیشتر ناامید میشوم. ای کاش این حرف های شما در مورد معاد اشتباه باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت کردید مطالعه جلد هشتم و نهم «اسفار» و یا کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» را از آیت الله شجاعی دنبال فرمایید. و اگر احساس میکنید این مباحث برای جنابعالی مشکل است، به کتاب «معاد شناسی» از آیت الله حسینی طهرانی رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام جناب استاد: سوالی هست که به روحم و مغزم فشار می آورد و نمی توانم جوابی برایش درک کنم. مگر شاید جوابم به روش ابراهیمی و رب ارنی باشد. قبلا درباره پرسشم این جواب را گرفته ام که آیا اگر در لذتی باشی بعد بگویند لذت بیشتری هست؛ خسته میشوی؟ یا اگر علم گوارایی داشته باشی بعد بگویند علم بیشتری هست خسته میشوی؟ که پاسخش خیر است و خیر است و خیر این هاست که ابدیت بهشت را گوارا می کند و لذیذ و... اما جناب استاد این پاسخ ها مغزم و فکرم را قانع می کند اما هنوز نتوانسته روحم را قانع و مجاب کند؛ واقعا ابدیت ما یعنی چه؟ شوخی که ندارد این تا همیشه بودن و تا هرگز تمام نشدن! هرچقدر هم لذتی افزون بر لذتی الهی باشد اما تا کی، تا کجا؟ آخرش آخر چه خواهد شد بالاخره؟ زمان که مربوط به این دنیاست و گردش کرات و... ؛ پس حالا ابدیت در عین بی زمانی مادی یعنی چه؟ آن «همیشه ی بی هرگز» چه نوع زمانی است؟ گاهی در ذهنم تصور می شود که خدا همینطور دارد میرود و ما هم در مسیر او میرویم ولی خب به او نمی رسیم چون این حرکت برای هر دو است اما خدا که نمی رود؛ (اصلا کجا برود!؟) پس چطور است که نهایتا به او نمی رسیم؟ این بی پایانی خدا یعنی چه؟ و سوال دیگرم اینکه ابعاد جهان مادی آخرش چه هست و کجاست؟ آیا جهان ماده نسبت به درک مادی ما وجود دارد و درواقع حقیقتی ندارد؟ آیا «شدّت» اجسام کثیف باعث تصور درک ما می شود که ماده اند یا واقعا ماده حقیقت دارد؟ اگر دارد پس آخر عالم ماده کجاست؟ طبق علم فیزیک هم که ماده نابودشدنی نیست. کمکم کنید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این بیت فکر کنید که میفرماید: «چو رسی بر بامهای آسمان / سرد باشد جستجوی نردبان». آری! «سوار چونکه به مقصد رسد پیاده شود». وقتی انسان در ابدیت خود به اصیلترین بودنش در مأوای الهی حاضر شد، مگر امکان دارد که چیزی برایش مانده باشد که بخواهد باز برود تا برسد؟ بخصوص که فراموش نکنید خداوند مقصد است و از این جهت حضرت سجاد «علیهالسلام» در خطاب به حضرت حق عرضه میدارند: « يَا أَمَلِي وَ بُغْيَتِي، وَ يَا سُؤْلِي وَ مُنْيَتِي،» ای آرزویم و مرادم و خواسته ام و امیدم. موفق باشید
با سلام: عذررمیخوام من یه بار سوال کردم در مورد تجملات ولی جواب استاد کلی بود میخواستم جزیی تر بیان کنن برام. سوالم اینه اگر تجملات باعث مشغول شدن انسان به این دنیا میشه پس این هنرمندا که فرش و تابلو اینا میکشن و درست میکنن پس چه طور باید در آمد داشته باشن؟ اگر قرار باشه نگاه همه این طور ساده زیستی انتخاب کنه و هنری که خدا به این دسته داده باید صرف چی بشه؟ اگر ممکنه کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر واقعی آن هنری است که آینهای باشد برای ارتباط با حقیقت «وجود»، وگرنه سرگرمی است. موفق باشید
سلام بر استاد: با توجه به این که مطالعات عمیقی در زمینه سلوک داشتید و کتاب هایی هم نوشته اید و خوانده ام، می خواستم چند منبع دیگری که به نظرتون خیلی مفید استخراج کردند در مقاله و کتاب درباره موضوع مشخص کیفیت وصول به معرفت الله از منظر امام و علامه بیان کنید (موضوع رساله من همین عنوان است کیفیت وصول به معرفت الله از منظر امام خمینی و علامه طباطبایی) با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام و کتاب «انسان از آغاز تا انجام» از علامه طباطبایی سری بزنید. موفق باشید
استاد گرامی سلام: ۱. در خصوص آیه مبارکه که می فرماید «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» ﴿الإسراء: ٣٦﴾ اولا کمی توضیح بفرمایید و ۲. چرا نامی از زبان برده نشده با آنکه زبان منشا و مسئول بسیاری گناهان و فسادهاست؟ خدا شما را حفظ بفرماید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آیه فوق در آن است ادعای چیزی را که از آن آگاهی و علم نداریم، نکنیم. زیرا بنا به فرمایش علامه طباطبایی در این صورت به زودی از گوش و چشم و قلب که وسایل تحصیل علماند، بازخواست میشود. میپرسند در آنچه به کار بستی، علمی به دست آوردی یا نه؟ و اگر به دست آوردی، پیروی نمودی یا نه؟ و «فؤاد» همان است که انسان هرچه را ادراک میکند به وسیله آن درک مینماید. و این از عجیبترین مطالبی است که انسان از آیات راجع به محشر استفاده میکند که حدّ انتقال نفس انسانیِ انسان را مورد بازخواست قرار میدهد و از او آنچه که در زندگیِ دنیا درک نموده میپرسد و آن عضو، علیه انسان که همان خودِ او است، شهادت میدهد. البته این نکات نفی نقش زبان را نمی کند موضوع را در مبانی می برد که زبان نیز بر آن اساس سخن می گوید. موفق باشید
سلام: این که این همه حرم های ائمه را با طلا و... زینت میدهند آیا جایز است و بهتر نیست پولش صرف فقرا و ازدواج جوانان و.... شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه مساجد و حرم ائمه باید با شکوه باشد تا نماد شکوه الهی در منظرها پیش بیاید؛ سخنی نیست. ولی به نظر بنده هم بین شکوه و زیبایی و تجمل در حرمها، خلط شده است. آیت الله جوادی میفرمودند چون حضرت ظهور کنند بسیاری از این تجملات را بیرون میریزند، یکی از طلاب عرض کرد چرا خود شما دست به کار نمیشوید؟ فرمودند در آن صورت همانهایی که این مساجد و حرمها را اینگونه کردهاند، ما را بیرون میاندازند، پس اجازه بدهید فعلاً کاری که میتوانیم بکنیم را بکنیم، بقیهاش طلب ما. موفق باشید
سلام خدمت استاد محترم: اینکه رهبری می فرمایند واکسن بزنید برخی دوستان می گویند ما هم قبول داریم اما در اطرافمان کسانی را میبینیم که واقعا بر اثر تزریق واکسن دچار مشکلاتی شده اند و به مدت دو هفته در بیمارستان بستری شده اند؟(واکسن سینوفارم) البته میگفت در برکت هم بوده. حالا اینجا چه باید کرد؟ اگر همین واکسن موجب مرگ طرف شود آیا باید اطمینان کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با توجه به همین عوارضی که میفرمایید و بنده هم در جریان هستم، باز پزشکان در جمعبندی آماری خود به این نتیجه میرسند که در زدن واکسن تأکید کنند. و مقام معظم رهبری بیحساب این تذکر را به میان نمیآورند. در حالیکه در جریان نظرات مختلف از آن نوعی که میفرمایند هستند. موفق باشید
