بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: انسان همین‌که می داند یکی در گوشه ای از دنیا او را دوست دارد در تمام ناملایمات زندگی هم حال اش خوب است، خوشحال است و در واقع احساس رضایتی دارد. حال همین انسان می داند یک هستی بی نیاز همیشه بی نهایت دوستش دارد اما این باعث نمی شود حالش خوب باشد. به نظر می رسد یک جای کار می لنگد. در صورت امکان راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

32313

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: بنظرتون خواندن تفسیر قرآن، طبق ترتیب نزول سوره‌ها خوبه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن»https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark که روی سایت هست، راهکارهای ورود به موضوع تبیین شده است. خوب است به آن جزوه رجوع شود. موفق باشید

32243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به قل هوالله احد پس خدا فیضان به سوی همه ماهیات نمی‌کند و وحدت وجود باطل است چون لم یلد ولم یولد و این نوعی تولد است. توضیحتان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام حضرت احدیِ حق، همه اسماء، فانی‌اند چه رسد به ماهیات. موفق باشید

32202

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدر: یه سوالی داشتم در مورد دکتر خسرو باقری البته اگه در مورد ایشان اطلاع و آگاهی دارید که در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی تالیفاتی داشته اند و نظریه ای هم بر مبنای المیزان به گفته خودشان به نام عاملیت انسان در حوزه تعلیم و تربیت ارائه کرده اند و طبق گفته خودش نظرش در حوزه علم اسلامی با نظر امثال ایت الله مصباح و علامه جوادی و دکتر گلشنی در جامعیت علم اسلامی متفاوت هست و دلیل سوال من این هست که در اصفهان مدرسه ای طبق نظریه اشاره شده تاسیس شده و ادعای تعلیم و تربیت به سبک اسلامی دارند و ما برای اینکه بدانیم آیا این نظر و روش ارائه شده با مبنای صحیحی هست که بتوان فرزند خود را به آن مدرسه بفرستیم ؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان اخیر کارهای ایشان نیستم. ولی همین اندازه می‌دانم ایشان شخصیتی تحصیل‌کرده و دقیقی هستند و کتاب «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی» ایشان حکایت از دقت‌شان نسبت به متون دینی دارد. موفق باشید

32075

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چرا در «ایاک نعبد و ایاک نستعین» جمع می‌آورد که «منم» در کار نباشد و تکبر نیاورد ولی در جای دیگر می‌فرماید «رب زدنی علما» و آنجا «منم» وسط هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر در آن نوع آیات دقت بفرمایید همیشه یک «قل» در ابتدای آن‌ها هست به اعتبار این‌که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در آن‌جا فقط محو امر خدا هستند. موفق باشید

31888

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد کجای کار من اشتباه است؟ چرا با من حرف نمی زنید؟ از من نا امید شدید؟ اشتباهاتم زیاد است ولی جهتم عوض نشده. خیلی از بهبودی اوضاع دلسرد می شوم وقتی جواب پرسش های مرا نمی دهید، خدا را صدا می‌زنم اما با پاسخ های شما جواب او را می شنوم اگر تقدیر من سر کردن روزگار در تیمارستان است بمن بگوئید راضی هستم. فقط اگر خدا همین را بخواهد. من که دیگر به درد نمی‌خورم در جامعه نمی توانم جایگاهی داشته باشم ودرساختن گلستانی که گفتید مشارکت کنم. همه درها به رویم بسته شده، من دختر خانه نشین نیستم. اما انگار تقدیر این است، ممکن است به نحوی در کارم گشایشی حاصل شود؟ راستش امیدم در حال اتمام است و همینطور انگیزه ام. دوست داشتم از جوانی ام بیشتر استفاده کنم اما نشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگران خود نباشید به تقدیری که خداوند برایتان پیش آورده، راضی باشید خداوند هم همین را دوست دارد. موفق باشید

31887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اهمیت اخلاق و تربیت اخلاقی از منظر قرآن. لطفا ی منبع معرفی کنید برای ارائه مقاله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خاصی به نظرم نمی‌آید. منابعی مثل «مهجة البیضاء» نکات خوبی در این رابطه دارد که تحت عنوان «راه روشن» ترجمه شده است. موفق باشید

37844

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوارم من همیشه روحیه حضرت آقا رو که می دیدم امیدوار می شدم حرفهای حضرتعالی رو که می شنیدم، دیگه از آینده ترسی نداشتم، اما پریروز صوتی حدودا ۱۲ دقیقه ای در کانال استاد امینی شنیدم که جلسه ای استغاثه برای پیروزی جبهه انقلاب تشکیل دادند در حاشیه آن با راوی کتاب شنود که ظاهرا فردی موثق و از نیروهای امنیتی است صحبت کردند، که در آنچه در تجربه نزدیک به مرگ دیده بودند و قبلا به آقای امینی خواه گفته بودند را در این جلسه گفتند. اینکه بعد از حضرت آقا، جمهوری اسلامی رهبر دیگری نخواهد داشت که یا به ظهور منتهی می شود یا در محاق می رود انقلاب اسلامی و... اینکه آقای ظریف رو دیدند آمریکا و اسرائیل عریان جلوی تانک بستن و وارد کشور شدن و... یعنی اینقدر امیدم را از دست دادم که خدا می داند، من این صوت رو برای آقای نظری ارسال کردم، نظر شما چیست؟ چون راوی شنود می‌گفت همه چیز به نتیجه این انتخابات بستگی داره و جبهه انقلاب باید همه تلاشش رو بکنه و... ممنون از لطف و محبتتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً آن صوت را گوش داده‌ام و همان زمان عرض شد آن عزیز، توهّمات خود را مشاهده کرده است. موفق باشید

36546

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: حال و روز بهم ریخته. این چند روزه خود را در متنی نوشتم لطفا ملاحظه بفرمائید و چراغی را بر اين بن‌بست زندگانی من روشن کنید: بنام عالم پنهانی‌ها دلم برای خودم تنگ‌شده برای خود خود خودم برای او که نمی‌دانم چه بود و چگونه بود اما فقط می‌دانم این نبود دلم برایش خیلی تنگ شده گم گشته است. این گرد و غبار و آلودگی ها مانع از دیدار می‌شود. نیست اما می‌دانم بهتر از این است دلم برای خدای خودم تنگ شده. دلم برای امام حسین خودم تنگ شده. دلم برای خودم تنگ شده وقت تنگ و من هنوز به دنبال خودم می‌گردم. چگونه بعد از دو هفته خدمت به مادر عشقت یکهو می‌فهمی دلت برای خودت تنگ شده و نمی‌دانی چرا و چگونه و حتی برای چه و به دنبال چه به این حال و روز افتاده‌ای. حالم اصلا خوب نیست. حسین جان برام یه کاری کن در هیاهوی این روزها همه غریبه‌اند حس می‌کنم نمی‌توانم زبان بگشایم و یا حتی در کنارشان در سکوت بنشینم نگاه هایشان عذابم می‌دهد صداها و رفتار و حرکاتشان حرکاتی که نه از برای اذیت کردن من باشد. نه، سبک زندگی‌شان مرا آزار می‌دهد. این روزها نه تنها درک نمی‌شوم کسی را هم درک‌ نمی‌کنم بعضی وقت ها که این حال بهم دست می‌دهد فکر می‌کنم باید حرکت بزرگ و تحولی در خود ایجاد کنم و به این فکر می‌کنم که چه قدر از این مسیر را اشتباه آمده‌ام الان فقط و فقط یک جمله می‌شناسم آن هم «الهی استعملنی لما خلقتنی له» اما مگر خلقت من به جز عبادت است من که این را می‌دانم اما درس و شغل و زن و زندگی را چه کنم. چرا حس عبادت را در هیچ یک احساس نمی‌کنم. اما انگار همیشه یک چیز کمه یک نفر یک پشتیبان، یک حامی، یک رفیق پا کار یکی که درکت کنه یکی که باهاش هم مسیر بشی. خدایا کمکم کن حالم اصلا این روزا خوب نیست. «الهی استعملنی لما خلقتنی له»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه شایسته توانسته‌اید در قبضی که برایتان پیش آمده با جمله: «الهی استعملنی لما خلقتنی له» با خدا رابطه برقرار کنید و از او بخواهید که شما را و همه ما را در مسیری که مسیر حقیقی خلقت ما هست، قرار دهد و در این رابطه است که در دلِ آن قبض، منتظر رحمت واسعه الهی باید بود. آری! در این موارد، عمق‌بخشیدن به معارف الهیه بسیار مهم است مانند مباحث «معرفت نفس» یا تأمّل بر مقدمه تفسیر قیّم «المیزان». موفق باشید

34554
متن پرسش

یا محبوب: شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما/ ای طبیب جمله علت های ما . ای دوای نخوت و ناموس ما/ ای تو افلاطون و جالینوس ما.

 عرض درود و رضوان حضرت معشوق و یوم اللّه ۲۲ بهمن بر شما مبارک باد. استاد، بنده صحبت های شما رو در شب اول ماه رجب بار ها مرور میکنم زندگی باید آن باشد که چمران گفت: خدا بود و دیگر هیچ نبود و ظهور خدای زمان باید سرچشمه ی توحید را به جان تشنه ی انسان برساند لیک چرا توان دیدن آن ظهور را ندارم؟ و اینکه شما فرمودید ما نباید عبادت کنیم تا دینمان از دستمان نرود ولی متاسفانه با وضعی که در اطرافیان و وظایف خودم شاهدم دگر آن شور روز های ابتدایی عاشقی دارد از من دور می شود و تقلایم برای گرفتن آن گیجم کرده از سمتی فرمودید در هر زمینه ای آنقدر که لازم است و در نزد خود میدانیم باید پیشرفت کنیم میدانم توحید داروی تمام درد هاست اصلا وقتی پای سوال به وسط می آید اشک ناخواسته جاری شده زیرا: ای طبیب حمله علت های ما... لیک ظهور خدای زمانم را چگونه بچشم یعنی در اصل این هم سوال نیست چون فرمودید مثلا حضرت امیر مومنان علی (ع) شیی هزار رکعت را از برای همین ظهور حضرت محبوب در زمان انجام می دادند و اصلا راه و چاه و مقصد مشخص است لیک نمی دانم این بی سوالی است یا سائل سوال مند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر توحید آنچه در میان حاضر است، «انتظار» می‌باشد که افضل اعمال می‌باشد. در 22 بهمن امسال خواهید دید چه اندازه خداوند در صحنه خواهد بود و چگونه قلب‌های آماده را به میدان می‌آورد. شور تاریخی، همین حضوری است که ما در خود در این صحنه‌ها احساس می‌کنیم و عبادات ما، ما را به درک چنین شور ایمانی در دل تاریخ توحیدی می‌کشاند و ما آن را احساس می‌کنیم. موفق باشید

34505
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد عزیز: وجیزه‌ای را خدمت شما فرستادم تا در این ماه عزیز یاد این حقیر در ایام اعتکاف هم باشید، امید آن‌که این کمترین، از برکات توحیدی ماه رجب به برکت دعای دوستان بهره‌مند باشم. پیشاپیش از شما بابت وقتی که در خواندن این نوشته از دست می‌دهید عذرخواهم و شرمنده.

ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 امیرالمومنین «علیه‌السلام» در غررالحکم می‌فرمایند: «إنّ الأكياسَ هُمُ الذينَ للدُّنيا مَقَتوا، و أعيُنَهُم عن زَهرَتِها أغمَضوا، و قُلوبَهُم عنها صَرَفوا، و بالدّارِ الباقِيَةِ تَوَلَّهوا» زيركان، كسانى هستند كه دنيا را دشمن دارند و از زرق و برق آن چشم فرو بندند و دل‌هايشان را از آن روي گردان كنند و شيفته سراى جاويدان شوند.

پنج حسی هست جز این پنج حس / آن چو زرِّ سرخ و این حس‌ها چو مس

صحت این حس، ز معموری تن /  صحت آن حس، ز ویرانی بدن

صحت این حس بجویید از طبیب / صحت آن حس بجویید از حبیب

عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا.» ماه رجب همان نفحه‌ای‌ است در کالبد وجودی که آن را عفونتِ پوچی زمین‌گیر کرده است. نسیمی است برای روح‌هایی که از دردِ بیگانگی، به خود می‌پیچند و راهِ پیش روی حقیقت را گم کرده‌اند. «رجب»، بازگشت به انسانیت است در اصیل‌ترین لایه‌های وجودی خودش، همان هویت اتصالی او که یک سرش وصل به کمال مطلق است و در این سو وصل است به توجه به این اتصال. می‌ماند نحوه‌ی رجوع به این حقیقت و اتصال به آن کمالات که فتح الفتوحش در ماه رجب رخ می‌دهد آنگاه که انسان خسته می‌شود و نفس‌هایش به شماره می‌افتد از تنگی و ضیقِ عالم دنیا از افق تاریک و سیاه عالَم مجازی که او را غرق در توهّم و از خود بیگانگی کرده است و سرپوشی شده است برای رهایی‌اش.

انسان گمان می‌کرد این تاریخ، عصری است که انسان‌ها را وسعت می‌دهد و انسان در آن می‌تواند خودش را در تجربه‌های مختلف عالم مدرن که برایش به میان آورده است تجربه کند و وسعت پیدا کند، و از حصارهای مختلف مشکلات و مسایل پیرامونی دنیا آزاد شود؛ اما خیلی زود به این پی‌برد که سرابی که برایش دریا جلوه کرد، جویِ کوچکی بود که به قیمت لجن‌مال‌شدنِ روحش تمام می‌شد و حالا در میان علفزار هرزِ عالمِ مدرن، این افق توحیدی ماه رجب است که نسیم دشتزارِ حقیقتش را به روی او نشان می‌دهد تا او حقیقت را از درون جان خود و نه بیرون از خود «بچشد» و «حس» کند و «بیابد» و «تصدیق» کند و «لذت» ببرد. و فریاد بر‌آورد: «من کیستم؟!!» آتش به دل افروخته در خرمن عشق، چهره بر در دوخته ماه رجب از آن منظر که انسان از خود گسیخته شده و در تاریخ عالم نیهیلیسم دست و پا می‌زند و از درون فریاد بی‌هویتی سر می‌دهد، اشارتی است برای رجوع به «هویت اصیل انسان» در امتداد افق معنایی وجودش که عین اتصال به حقیقت است، در این صورت است که می‌توان سکراتِ بی‌هویتی و بی‌معنایی را به او متذکر شد و او را از وحشت و مرگِ خاموش و زجرآور نیهیلیسم بیدار کرد.

بشر امروز سخت محتاج عبور از پیچ هویتی خود است و اگر وجه اصیلی در برابر آنچه که با تشنگی به سراب رسیده است، در برابر خود پیدا نکند، اگر نتواند خود را با روزمرّگی سرگرم کند؛ لاجرم دست به انتحار خود می‌زند، چرا که آنچه می‌خواست آنی نبود که ابعاد وجودی‌اش را اشباع یا ارضاء کند، فلذا سرد و سردرگم و خسته خواهد شد. روزمرّگیِ تاریخِ ما وجهی از سرگردانی انسان در میان بی‌هویتی و عالَم معناست، نه می‌تواند با آنچه که هست خود را راضی کند، و نه می‌داند آنچه که جواب طلب اوست چیست!! شاید بتوان وجهی از عصبانیت انسان امروزین را هم در این سو تحلیل کرد که در اصل او از خودش و نارضایتی از افق کور عالمی است که در برابرش قرار گرفته و آنی نیست که انسان می‌خواست فلذا بهانه‌گیری می‌کند و مشکلات را به گردن بیرون می‌اندازد. در این میان این رجب است که در حال ظهورکردن در این عصر است برای «یگانگی» و «یافت حقیقت» و «روبه‌روشدن با طلب اعلای انسان آخرالزمانی» تا در این خلوت و انس، انسان آرام‌آرام متذکر لایه‌های عمیق حضور در عوالمی شود که برتر از افق طبیعت است، تا خلأ  اُنسی که طبیعت، او را از آن محروم کرد، بچشد آنگاه است که می‌بینید در سحری یا شبی در دل همین خلوت‌ها با صدایی رسا اعلام خواهد کرد که:

مژده بده مژده بده، یار پسندید مرا / سایه‌ی او گشتم و او، برد به خورشید مرا

جانِ دل و دیده منم، گریه‌ی خندیده منم / یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا

 آری! ماه رجب شکفتگیِ درون است و راهش از انسان آغاز می‌شود. یعنی باید بگوییم «رجب»، فتح انسان است در عصر تاریک پوچی‌ها. یا این‌گونه بگوییم: شروعی است بر یک پایان یا آغازی است از طلیعه‌ی اُنس انسان با خودِ وجودی‌اش، نه خودِ شخصی یا اعتباری‌اش. مطلع الفتحِ آغاز انسان در تاریخی که عالم مدرن آمده است تا انسان را برده‌ی ساحت‌های مکاتب خود کند یا انسان را منفعت‌طلب و سودجو پروش دهد، یا آن‌که انسان را محور تصمیم‌های اساسی زندگی‌اش قرار دهد، همان انسان‌محوری به آن معنایی که انسا ن، گرگ انسان می‌شود، نه آن‌که انسان، آینه‌ی انسان باشد.

 «ماه رجب» است. در «رجب» انسان، محور قرار می‌گیرد اما در انس و اتصال، فرقش با اومانیست در آن است که در مکتب انسان‌محوری، انسان ربطی با عالم و آدم ندارد، بلکه «خودش» در سود و منفعت و نظام سرمایه‌داری مهم است، حتی فضیلت و اخلاق از آن جهت که انسان اخلاق و معنویت را در زندگی به عنوان سود و منفعت نیاز دارد. اما انسانِ «عالَم رجب» متفاوت از انسان عالم نیهیلیسم، محوریت‌اش در عین ربط و اتصالی است که با افق معناییِ عالم قدس دارد که انسان در عین یگانگی می‌تواند در تمام عالم باشد. یعنی حضور بیکرانگی که نه راهی بر کسی می‌بندد، و نه می‌گذارد کسی راه بر او ببندد، آن‌گاه تجلیِ ظهور و بروزش می‌شود. کربلا، آری! می‌شود اربعین که انسان در آن‌جا فقط «هست» و «هست» و «هست»، در عین اتصال به ملکوت قدیم الإحسانی در صورت حسینی. حال باید بگوییم ماه رجب ماه انس است و انس در بستر تمرکز و خلوت و کناره‌گیری از وجوه کثرت عالم طبیعت به‌دست می‌آید و «رجب» بستری است تا در دل ظلمتِ عالم بی‌معنای پیرامون‌مان سر در گریبان وجود و درون‌مان کنیم تا حالت انس پدید آيد آنگاه پس از انس جذبه خواهد آمد و پس از آن عشق و آنگاه اتصال روی خواهد داد پس باید بگوییم شروعی است مبارک و راهی است گشوده برای آنی که می خواهد دوباره خود را بیابد و با خود آشنا شود و ساحتی دیگر از افق عالم را تجربه کند . این راه رفتنی است ......مرد سفر کجاست؟ خلاصه آنکه جمعیت رلف پریشان عالم مدرن انسان را به هم ریخته است و این ماه رجب است که به سراغمان آمده تا با آن همراه شویم، به خدا که نیاز نیست کاری بکنیم چون ما عین ناتوانی و فقریم در برابر نسیم فضل او، فقط کافی است طبق روایت، خود را در مسیر و همراه با آن نفحه کنیم، او «خود»ِ شما را در بر خواهد گرفت و با او همدم خواهیم شد فقط باید همراه شد و منتظر ماند.... رجب همان روح قُرب است که تروح جسم می‌باشد، از آن جهت که انسان را مسانخ با عالم مجردات می‌کند، عالمی که تجربتاً برای انسان مورد تصدیق است، عالَمی فراتر که انسان بدون مزاحمت احکام بدن طبیعی در آن عین بودن است و عین لذت است و عین توحّد و انس است. باید برای ورود به آن عالم، به خود رجوع کرد و برای رجوع به خود نیازمند خلوتی هستیم تا با خود روبرو شویم و آنگاه که با خود روبرو شدیم سوال از من کیستم که روی دهد، تصدیق خواهی کرد برتر از آنچه که به آن تن داده‌ام،

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک /  چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 باید به پرسش این خلوت صادقانه جواب داد که نمی‌توانی خودی باشی جدای از حقیقتی عالی تر و برتر که عین کمال و صدق و صفاست، مگر نه آن است که ناقص در ذیل کامل معنادار می‌باشد؟ و مگر نه آن است که نقص با کمال جبران می‌شود؟ و اگر کمالی مطرح شود که در عین کمالیت نقصی در آن راه ندارد، قطعا مطلوب خواهد بود و انسان ذاتاً کمال‌طلب است. سخن زیاد است و حرف ها در میان و آینده در انتظار رجبیون است... «این الرجبیون»!!

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً آنچه را که از ماه رجب به مشامِ دل‌تان رسیده است، از همان نوعی از احساس روحانی است که روح روایات ما بدان اشاره دارد. معلوم نیست چه سرّی در گشودگیِ ماه رجب است که گویا هرکس به جایی رسیده است، از نسیمی بوده است که ماه رجب بر قلب او تابانده و از عالی‌ترین هوشیاری‌ها بهره‌مندش کرده است. و این درستْ همان نسیمی است که ما را به گفته شما از سکرات نیهیلیسم به بهشت حضور در نزد خود حاضر می‌کند تا در وسعت بیکرانه خود عرشی که فوق ملکوت است و دارای جامعیت خاص می‌باشد؛ تجربه کنیم. این‌جا است که معنی سخن خدا را می‌یابیم که فرمود: «ماه رجب، ماه من است» و این همان جامعیت شب قدر است که آرام‌آرام با «ماه شعبان» که نور تعیّن نبیّ را به ظهور می‌آورد و «ماه رمضان» که ناس را در جلوه الهی‌شان به کثرت و تعیّن ظاهر می‌کند، شکل می‌گیرد. مگر نه آن است که جامعیت شب قدر در دلِ سالی که پس از آن پیش می‌آید، در جلوات مختلف خود را می‌نمایاند؟!

گفتید: «توحید ماه رجب، نسیمِ دشتزار حقیقت را در مقابل انسان می‌گشاید تا انسان از سکرات بی‌هویتی خود را آزاد کند.» و این قصه بشر امروز است که از دست خودش کلافه شده است و خداوند با سفره گسترده ماه رجب او را به خود می‌آورد تا نه‌تنها خودِ گمشده خود را بیابد، بلکه خدایی را که نیز گم کرده است، با دعاهای ماه رجب پیدا کند. و این همه حرف بنده برای معتکفین عزیز است که متوجه باشند خدای خود را گم کرده‌اند، آری! خدایِ دیروز، خدایِ امروز نیست، به دنبالِ خدای دیروزگشتن، سرگردانی است. پس خدای خود را گم کرده‌ایم و به گفته جناب مولوی: «هر روز مرا تازه خدای دگری هست» و می‌توان او را با اشاراتی که مولایمان حضرت علی«علیه‌السلام» در دعای مخصوص ماه رجب به او کرده است، پیدایش نمود. دعایی که در ابتدای آن می‌خوانیم: «اَللّهُمَّ يا ذَاالْمِنَنِ السّابِغَةِ وَالاْلاَّءِ الْو ازِعَةِ والرَّحْمَةِ الْو اسِعَةِ وَالْقُدْرَةِ الْجامِعَةِ...». موفق باشید  

34482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت: مطالعه پرسش و پاسخهای‌تان درباره عرفان عملی، چنین می‌نماید که میان اهل کرامات و اهل عرفان تفاوت قائل هستید. به‌طوری که امثال مرحوم شیخ رجبعلی را از دسته اول و امثال مرحوم قاضی را از گروه دوم دانسته‌اید. در صورتی که بسیاری از زبدگان عرفان از جمله همین آیت الحق قاضی و امثالهم، کرامات عدیده داشته‌اند؛ مشهور در این میان مرحوم بهجت است! آیا صرف کرامت داشتن یا نداشتن را ملاک درستی یا اشتباهی مسیر اشخاص قرار دادن کار اشتباهی نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که ملاحظه می‌کنید صرف کرامت‌داشتن و یا نداشتن، ملاک درستیِ راه نیست؛ ملاک درستی راه، حضور در شریعت محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در عقاید و اخلاق و احکام است. آنچه هست باید متوجه باشیم هر اهل کرامتی را نمی توان اهل عرفان به معنای حضور توحیدی نامید و این امر را می‌توانید در یکی از پاورقی‌ها مفصل کتاب «آیت الحقّ» که جریان رجوع مرحوم شیخ رجبعلی خیاط به آیت الله قاضی را نقل می‌کند ملاحظه فرمایید. موفق باشید

34376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم حضرت استاد: ذیل پرسش ۳۴۳۴۳ مطالب اکهارت توله را به احوالات مرتاض ها و قدرت های نفسانی (که ربطی به سلوک ندارد) تشبیه کردید. بنده اندکی مطالعه کردم دیدم مطالبش شبیه کریشنامورتی یا همون کتاب تفکر زائد آقای مصفا هست. از طرفی شما قبلا از این کتاب و شخصیت تعریف کرده بودید و فرموده بودید نکاتی قابل استفاده دارند. خواستم بپرسم همچنان نظرتان همان است؟ یا اینکه نسبت به کتاب های آقای مصفا بی اعتنا شده اید و مثل مطالب اکهارت توله این حالات را امور نفسانی متمایز با سلوک توحیدی می‌دانید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان جناب کریشنامورتی در کتاب «نگاه در سکوت» و یا سخن آقای مصفا در کتاب «تفکر زائد» در موضوع نگاه بدون پیش‌فرض به واقعیات است که به نظر می‌آید هرکس باید متذکر آن باشد. ولی صفحاتی که در دل سؤال مذکور پیشنهاد کردید از آن کتاب خوانده شود، بنده را به چنین مطلبی نرساند. بیشتر نوعی حضور در نفس ناطقه است بدون حضور توحیدی، شبیه کاری که اهل کرامت مانند مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می‌کرده‌اند. و این غیر از روش اهل توحید است که امثال آیت الله قاضی طباطبایی در آن حاضر بودند. موفق باشید

33874

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت خدا بر شما: برداشتم از دنبال کردن مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی را در نکات زیر خلاصه کرده ام، ممنون می‌شوم ایرادات و نکات تکمیلی را بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲. خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی می شود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم می‌شود. خواه مکدر باشد و نور را پس‌ زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم «هو الاول و والاخر»، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین ، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس می‌زند. شهید دیالمه می‌فرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی می‌زند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم می‌خورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز می‌دهد. «جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه، نو به نو» ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم می‌زند. در بستر ظهور تقدیری جامع‌تر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی «الله»، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، «هو الظاهر و والباطن». واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود می‌بیند، با آن متحد گشته و یکی می‌شود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف می شوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل می‌کنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان» و این معجزه انقلاب اسلامی است.: ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا: اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو می‌مانیم. و اگر ناطر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی آنها با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که می‌رفت، مرا هم به دل دریا برد. والسلام علی من اتبع الهدی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به تک‌تک نکاتی که فرموده‌اید، کار مشکلی است. ولی بحمدلله متوجه نکات خوبی شده‌اید و چه خوب است که کاربران محترم نسبت به نکاتی که مطرح شده توجه لازم را بنمایند. موفق باشید

33509

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و دعای خیر: چرا خداند قادر متعال عالم ماده را هم مثل عالم مجردات دفعتا ایجاد نکرد؟ درست است که این بخاطر ظرفیت عالم ماده و نحوه ی وجوددی آن است اما عزیزی این سؤال را از من پرسید و گفتم اراده ی خداوند آنی بود اما ظهور آن تدریجی صورت گرفته است و آن بخاطر محدودیت عالم ماده و ذات حرکت جوهری آن است ولی قبول نکرد. بی زحمت راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هر موجودی که حرکت، ذاتیِ آن باشد تدریجی‌الوجود است و اراده الهی به «محال» تعلق نمی‌گیرد تا بگوییم خدا که می‌تواند امری که تدریجی‌الوجود است یک لحظه ایجاد کند. در حالی‌که آن موجود در ذات خود تدریجی‌الوجود می‌باشد. موفق باشید

33392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: بنده برهان صدیقین و ده نکته در معرفت نفس را کار کردم. اما نتوانستم آیه«هو الاول والاخر و الظاهر والباطن» را بر اساس برهان صدیقین فهم کنم. لطفا اگر ممکن است، بر اساس برهان صدیقین و یا عرفان توضیح مختصری بفرمایید. ممنونم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه صوت مبحث «برهان صدیقین» را دنبال بفرمایید، روشن می‌شود که در «برهان صدیقین» بیشتر متوجه تشکیک وجود هستیم و این‌که همه عالم مظاهر او است. ولی حقیقت آیه مذکور با نظر به «وحدت وجود» روشن می‌شود و حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در شرح سوره «حمد» نکات ظریفی را در این مورد به میان آوردند https://lobolmizan.ir/sound/645?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87. موفق باشید

33311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد طاهرزاده ی عزیز اینجانب صوت دو جلسه ی آزادی و مردم جنابعالی را گوش دادم و به نظرم رسید استاد طاهرزاده جلسه ی دوم خلاف جلسه ی اول به آزادی فکر نمی کردند و هرچه می گفتند هرچه بود غیر از آزادی. به نظر می رسد سخن گفتن از آزادی، این فرزند دنیای مدرن نیازمند جسارتی است همانطوری که زمانی که از علم سخن می گوییم علمی که به هرحال تصرف طبیعت است. به نظر می رسد شما از آزادی پریدید و اصلا آزادی فرصتی بروز پیدا نکرد. در شوروی جز به تکنولوژی و ایدئولوژی و سیاست به چیزی اعتنا نشد و با این توجه گزینشی و بی اعتنایی به روح و تفکر، نظام بلشویکی از درون تهی و مستعد فروپاشی شد. همان طور که شما در جلسه ی اول اشاره کردید اگر به نسبت آزادی و مردم توجه نشود آینده ی انقلاب در خطر است و اگر منصف باشیم در علم نمی توانیم گزینش کنیم یعنی شرکت دانش بنیانی که جهادی در حال کار است در نهایت یک طرف آن آلودگی محیط زیست است اما راهی جز دانش بنیانی ما نداریم در نسبت با آزادی هم نمی توان گزینش کرد و باید جسارت رو به رو شدن با آزادی را داشت نمی توان آزادی را گزینش کرد یا تقلیل داد یا جنبه هایی از آن را نادیده گرفت به نظر می رسید بعضی جاها شما آزادی را با عرفان تفسیر می کردید و به دشت کربلا می زدید. کربلا ارزشمند است اما در قصه ی آزادی آیا شما جسارت این را دارید که کربلایی عمل کنید و آزادی را بپذیرید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در جلسه دوم معنایی از آزادی در نگاه آقای دکتر داوری به میان آمد به آن معنا که آزادی با پیروی از میل و هوس متفاوت است و مربوط به انسان‌هایی است که بنای حضور در راهی را دارند که در پیش است. از این جهت نکته زیر که برگرفته از نگاه جناب آقای دکتر داوری است خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

مشکل این‌جا است که کم‌تر متوجه هستیم اصل و آغاز توانایی،  نخواستن است. آن کس که محکوم امیال سرگردان خود می‌باشد نباید پیروی از امیالی که نمی‌تواند آن‌ها را نخواهد، آزادی بگذارد، در حالی‌که به «بودنِ» اصیل خود نظر ندارد تا به چشم‌اندازهایی نظر کند که او را در نخواستن‌هایش توانا کرده است. معلوم است آن‌هایی که آزادی را پیروی از امیال خود پنداشته‌اند، اهل راه‌پیمودن نیستند و مردمی‌بودن نظام اسلامی به معنای مانع نبودن آن نظام است در مقابل مردمی که اهل راه و اهل راه پیمودن هستند، این است آن فرهنگی که باید در بستر آزادی آن را بزرگ‌داشت و مورد توجه قرار داد تا انسان‌ها به «بودنِ» اصیل خود نظر کنند. آیا ما نباید سخنگوی تاریخی باشیم که آزادی انسان را به این معنا مدّ نظر آورده و منتقد موانع حضور این نوع از آزادی باشیم؟ اگر سخنگوی تاریخی نیستیم که آزادی انسان را به معنای ظهور امکاناتی که او مدّ نظر دارد، محترم می‌شماریم، در هیچ کجای این عالم نیستیم.

33089

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز و بزرگوار سلام: اگر گاهی بخواهیم خودمان را در لحظه محک بزنیم و میزان تقوای خود را بسنجیم تا کمی امید به قلبمان بیاید، باید به چه نشانه هایی توجه کنیم؟ کلا محک میزان تقوا در وجود یک نفر از دیدگاه خود شخص چیست؟ من معصوم نیستم. اما تلاش بسیار زیادی برای رسیدن به تقوای واقعی می کنم. ولی باز گناهان فراوانی دارم و گاهی ناامیدی وجودم را فرا می گیرد.😔

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک آن‌که حضرت ربّ العالمین نظر به بنده خود دارد آن است که آن بنده نسبت به رعایت دستورات او حساس است و خود او اگر غفلتی برای بنده‌اش پیش آید میل به توبه را در او ایجاد می‌نماید. به این سخن جناب مولوی نیز نظر کنید که می‌فرماید:

آن یکی الله می‌گفتی شبی

تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی

گفت شیطان آخر ای بسیارگو

این همه الله را لبیک کو

می‌نیاید یک جواب از پیش تخت

چند الله می‌زنی با روی سخت

او شکسته‌دل شد و بنهاد سر

دید در خواب او خضر را در خضر

گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای

چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای

گفت لبیکم نمی‌آید جواب

زان همی‌ترسم که باشم رد باب

گفت آن الله تو لبیک ماست

و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

حیله‌ها و چاره‌جوییهای تو

جذب ما بود و گشاد این پای تو

ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیر هر یا رب تو لبیک هاست

موفق باشید

32815

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: استاد جان راستش من دوست دارم عمل لیزیک چشم انجام بدم تا دیگه عینک نزنم (به علت ضعیفی چشمم) اما وقتی عمیق به این موضوع فکر می‌کنم پر از شک و تردید میشم برای عمل کردن. علت اصلی اینکه میخوام عمل کنم اینه که از عینک خسته شدم و برای بچه داری عینک یکم سخته و یکم هم برای زیبایی ظاهری. از طرفی می‌ترسم در امر خدا دخالت بیجا کرده باشم و این کار مورد رضای خدا نباشه از وقتی با کلام و فکر شما آشنا شدم به مسایل اطرافم ریزبین تر و دقیق تر نگاه می‌کنم و البته گاهی وقتها اینقدر وسواس و دقیق میشم که حس می‌کنم از تعادل خارج میشم . لطفا کمکم کنید با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که این نوع حضور در جهان، حضوری نیست که مقابل اراده الهی قلمداد شود. زیرا نظام ارگانیکی خود را از آن طریق به هم نمی‌زنید. موفق باشید

32755
متن پرسش

با توجه به اینکه متن کتاب آشتی با خدا توسط جناب آقای مهندس مسائلی به زبان انگلیسی در حال تهیه می‌باشد و تا کنون ۲ بخش آن نیز ترجمه شده است وفایل های آن هم به پیوست می‌باشد، لذا خواهشمند است در صورتی که کاربران گرامی پیشنهادی در این ارتباط  دارند آن موارد را ارسال فرموده تا درانجام ترجمه ازآنها استفاده گردد.

32711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد طاهرزاده. استاد بنده خاک برسر بسیار احساس عقب ماندگی و بی فایدگی می‌کنم. نسبت به بچه های فلسطین و یمن و شهدای دفاع مقدس که در مقابل شرک و طاغوت زمانه خود ایستادند، لکن بنده حقیر عین جامانده ها میمونم. یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم. استاد تو رو به حضرت زهرا (سلام الله علیها) دعا کنید و بفرمایید چه کار باید بکنیم که ما رو به عنوان سرباز بپزیرند؟! استاد زندگی بدون مبارزه با شرک و طاغوت زمانه عین مردگی می ماند. التماس دعا ♡

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید با کسب معارف و درک حقیقت انقلاب اسلامی خود را بپرورانید تا نسبت به آنچه پیش می‌آید چه جهاد مستقیم و چه جهاد تبیین، عقب نمانید. به نظر می‌آید سیر مطالعاتی سایت شروع خوبی باشد. موفق باشید

32470

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خدا به شما خیر بدهد که به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهید من یه دختر سه ساله دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نمی‌توانیم به جهت چنین احتمالاتی از خلقت این افراد که با خود برکاتی را به همراه می‌آورند، جلوگیری کرد. ولی از آن طرف هم نباید زندگی را برای خود سخت نمود. اجازه بدهید در کنار زندگی خودتان این افراد باشند و در حدّ توان خود البته باید کمک‌شان کرد ولی امور را به خدا بسپارید و دغدغه بیش از حدّ به خود راه ندهید. موفق باشید

32131

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها این سوال را می فرستم. در خواست راهنمایی زود بازده دارم. من می دانم که از نظر روحی دچار آشفتگی هستم. یکی از نشانه هایش این است که خوابهایی که می بینم همیشه دچار آشفتگی است و چون می گویند روح در خواب آزادتر است در نتیجه خوابهای آشفته و بی سر وته من کاشف از آشفتگی روحی من است. نشانه دیگر آشفتگی ذهنی در طول روز و تصاویر ذهنی خیلی ناجور می باشد و نشانه های دیگر هم هست که جای بیانش اینجا نیست. حال چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست بزنید، شروع خوبی برای رفع این مشکل خواهد بود. موفق باشید

38852

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: آیا روح در جهان دیگر مثل گیاهان حال نباتی می‌شود؟ بخاطر اعمال بدش یا کفر و نفاق و بی نمازی و .. و این خود جهنم است؟ لطفا متن سوال رو پاک کنید و فقط جواب بدهید.  ۲. استاد برای اینکه توحید را خوب درک کنیم چه کتاب‌هایی برای من مبتدی پیشنهاد دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حال نباتی که برای بعضی پیش می‌آید ربطی به نفس ناطقه آن‌ها و اراده درونی آن‌ها که مطابق آن اراده‌ها در قیامت حاضر می‌شوند؛ ندارد. ۲. همان‌طور که در سیر مطالعاتی سایت در مورد مباحث توحیدی عرض شد؛ پس از مباحث «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس»، خوب است به این مباحث پرداخته شود: «برهان صديقين» و «برهان حركت جوهري» در كتاب « از برهان تا عرفان»، همراه با سی‌دی و تفسير سوره‌هاي حديد جلسات ۱ تا ۴ - سوره زمر-  شرح نهج‌البلاغه خطبه‌های ۱ و ۱۸۶ و ۱۶۳ و ۱۱۴. موفق باشید 

34283

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده با قرائت آیه سیزدهم سوره ممتحنه وجوهی از آیه به نظرم آمد که مقداری با تفاسیر علما تفاوت دارد آیه می فرماید: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ قَدۡ يَئِسُواْ مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ كَمَا يَئِسَ ٱلۡكُفَّارُ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡقُبُورِ (١٣) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! گروهى را كه خداوند بر آنان غضب كرده به سرپرستى (يا دوستى و يارى) نگيريد، آنان از آخرت مأيوسند همان گونه كه كفّار از اهل قبور مأيوسند تفسیر المیزان می فرماید: «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ‌...» مراد از اين «قوم» يهود است كه در قرآن مجيد مكرر به عنوان " اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ " از ايشان ياد شده، از آن جمله در باره آنان فرموده: «وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ‌» شاهد اينكه منظور يهود است ذيل آيه است كه از ظاهر آن برمى‌آيد كه غير از كفار سابق الذكر است. «قَدْ يَئِسُوا مِنَ اَلْآخِرَةِ كَمٰا يَئِسَ اَلْكُفّٰارُ مِنْ أَصْحٰابِ اَلْقُبُورِ» مراد از آخرت، ثواب آخرت است، و مراد از «كفار» در اين جمله همان طور كه گفتيم كفار در آيه قبلى است كه منكر خدا و قيامت بودند مى‌فرمايد: يهوديان مغضوب عليهم مانند كفار مشرك بت‌پرست منكر معادند. بعضى از مفسرين گفته‌اند: مراد از اين كفار فقط مشركين مكه‌اند، چون الف و لام در «الكفار» الف و لام عهد است، و حرف «من» در جمله «مِنْ أَصْحٰابِ اَلْقُبُورِ» براى ابتداى غايت است. خداى تعالى مى‌خواهد در اين آيه شقاوت دائمى و هلاكت ابدى يهود را به ياد مؤمنين بياورد تا از دوستى با آنان و نشست و برخاست با ايشان پرهيز كنند، مى‌فرمايد: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همان طور كه منكرين قيامت از مردگان خود مايوسند، يعنى براى آنها وجود و حياتى قائل نيستند، چون مرگ را هيچ و پوچ شدن مى‌دانند. بعضى از مفسرين گفته‌اند: مراد از كفار، معناى معروف آن نيست، بلكه منظور همه مردگان است كه در قبر نهفته شده‌اند، چون كلمه «كفر» به معناى ستر و نهفتن است. در نتيجه به قول اين مفسرين معنا چنين مى‌شود: همانطور كه نهفته شدگان در قبر مايوسند. بعضى ديگر گفته‌اند: مراد از كفار همان كفار اصطلاحى است، و كلمه «من» بيانيه است، و معناى جمله اين است كه: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همانطور كه كفار مدفون در قبور از ميان همه أهل قبور مايوس از آنند، چون در آيه‌اى ديگر فرموده: «إِنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا وَ مٰاتُوا وَ هُمْ كُفّٰارٌ أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اَللّٰهِ‌» و تفسیر نمونه می فرماید: تفسير: با اين قوم مغضوب عليم طرح دوستى نريزيد چنان كه ديديم اين سوره با مساله قطع رابطه از دشمنان خدا آغاز شد و با همين امر نيز پايان مى گيرد، و به تعبير ديگر پايان سوره بازگشتى است به آغاز آن، مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد با قومى كه خداوند آنها را مورد غضب قرار داده دوستى نكنيد «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ» شما نبايد آنها را به دوستى برگزينيد و اسرار خود را در اختيار آنها بگذاريد در اينكه قوم مغضوب عليهم چه اشخاصى هستند بعضى صريحا آن را ناظر به يهود مى دانند چرا كه در آيات ديگر قرآن از آنها به اين عنوان ياد شده است (چنان كه در آيه ۹۰ بقره در مورد يهود مى خوانيم: «فَبٰاؤُ بِغَضَبٍ عَلىٰ غَضَبٍ» اين تفسير با شان نزولى كه براى آيه ذكر كرده اند نيز سازگار است چه اينكه گفته اند جمعى از فقراء مسلمين بودند كه اخبار مسلمانان را براى يهود مى بردند و در مقابل آنها از ميوه هاى درختان خود به آنان هديه مى كردند، آيه فوق نازل شد و آنها را نهى كرد ولى با اينهمه تعبيرات آيه مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه همه كفار و مشركين را شامل مى شود، و تعبير به غضب در قرآن مجيد منحصر به يهود نيست، بلكه در مورد منافقان نيز آمده است (فتح ۶) و شان نزول نيز مفهوم آيه را محدود نمى كند بنا بر اين آنچه در آيه آمده هماهنگ با مطلب گسترده اى است كه در نخستين آيه سوره تحت عنوان دوستى با دشمنان خدا آمده است سپس به ذكر مطلبى مى پردازد كه در حكم دليل بر اين نهى است، مى فرمايد: آنها به كلى از نجات در آخرت مايوسند همانگونه كه كافران مدفون در قبرها مايوس مى باشند «قَدْ يَئِسُوا مِنَ اَلْآخِرَةِ كَمٰا يَئِسَ اَلْكُفّٰارُ مِنْ أَصْحٰابِ اَلْقُبُورِ» زيرا مردگان كفار در جهان برزخ نتائج كار خود را مى بينند و راه بازگشت براى جبران ندارند لذا به كلى مايوسند، اين گروه از زندگان نيز به قدرى آلوده گناهند كه هرگز اميدى به نجات خويش ندارند، درست همانند مردگان از كفار چنين افرادى مسلما افرادى خطرناك و غير قابل اعتمادند، نه به قول آنها اعتمادى است، و نه براى صداقت و صميميتشان اعتبارى، آنها مايوس از رحمت حقند و به همين دليل دست به هر جنايتى مى زنند، با اين حال چگونه بر آنها اعتماد مى كنيد، و طرح دوستى با آنان مى ريزيد؟! خداوندا! هرگز ما را از لطف بى پايانت محروم و مايوس مگردان پروردگارا! چنان توفيقى رحمت فرما كه هميشه با دوستانت دوست و با دشمنانت دشمن و در طريق دوستيت ثابت قدم باشيم بارالها! ما را به تاسى كردن به اولياء و انبياء گرامت موفق دار آمين يا رب العالمين ولی برداشت بنده با تفاسیر بالا مقداری فرق داره آنجایی که می فرماید آنهایی که خدا بر آنها غضب کرده از آخرت مایوسند، بنده فکر می کنم آخرت دراینجا همان قیامت کبری باشد و آنجا که می فرماید همانگونه که کفار از اهل قبور مایوسند منظور از کفار همه کسانی است که نه بخدا و پیامبرانش و نه به معاد باور دارند و مقصود از اصحاب قبور همه امواتی هست که در طول تاریخ وفات کرده اند چه مومن چه کافر، و اینکه کفار از حیات برزخی اصحاب قبور به کلی مایوسند بر خلاف ما شیعیان و مسلمانان که برای اصحاب قبور حیات قائلیم و معتقدیم که اصحاب قبور می توانند ما را ببینند و صدای ما رو بشنوند و درین حیات مادی تصرف کنند به اذن الله، ولی تفاسیر بالا کفار من اصحاب قبور را اموات کافران در برزخ می دانند که از برگشت به این دنیا مایوسند که کمی با بقیه آیات قرآن در تضاد هست چون در بعضی آیات قرآن می بینیم که در آن دنیا بسیاری از اموات درخواست برگشت به دنیا را می کنند که نشان می دهد هنوز امیدی به برگشت به دنیا را دارند، هرچند که بنده جرات نمی کنم تفاسیر علما رو رد کنم ولی میگم شاید برداشت بنده هم وجهی از وجوه مد نظر آیه باشد. عذر خواهم که وقت مبارکتون رو گرفتم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید با توجه به این‌که شأن نزول، آیه را محدود نمی‌کند به هر حال سخن در آن است که ما نبایدبا جریان‌هایی که با انکار حقایق و انکار مقام اولیای الهی مورد غضب حضرت ربّ العالمین قرار می‌گیرند، دوست باشیم زیرا آن‌ها اساساً متوجه افق‌های معنوی که با شریعت الهی پیش می‌آید، نیستند و از این جهت به کسانی که متوجه سنت‌های حضور در آینده‌های توحیدی و در ابدیت نیستند، نباید هیچ علاقه‌ای نشان داد وگرنه به نحوی با حضور خود و با روحیه مادی‌گرای‌شان جهت روحانی انسان را تیره و تار می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی