سلام استاد: مدتی هست ذهنم دچار پراکندگی و عدم تمرکز زیادی شده. سر مطالعه به گروه فرهنگی میپرد. وسط جلسه فرهنگی روی بچه ها میپرد. وسط بازی بچهها روی مجموعه های دیگری که فعالیت میکنم و همینطور ادامه دارد. نوشتن را دوست دارم ولی همین پرش ها توفیق نویسندگی را هم از من سلب کرده. استاد چه کنم ذهنم قرار بگیرد؟ چه کنم موقع انجام هر کاری فقط به همان فکر کند؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همیشه در هر مطالعهای به دنبال مسئله اصلی متن و کتابی باشیم که در حال مطالعه آن هستیم. و یا در هر جلسه و هر تلاشی و در هر نوشتنی، آنچه مدّ نظر داریم را مشخص نماییم و در اطراف آن بگوییم و بنویسیم. موفق باشید
با عرض سلام: خواهشمندم که منبعی را معرفی نمایید تا به سوال من پاسخ گوید. میگویند وجود محدود نیست زیرا محدودیت برای وجود باید از ناحیه عدم باشد یعنی عدم وجود را احاطه کنه تا وجود محدود شود و عدم چون وجود خارجی ندارد لذا وجود نامحدود است. این شبهه در ذهن من است که شاید محدود بودن وجود از ناحیه خود وجود باشد یعنی وجود ذاتا محدود باشد چگونه به این سوال میتوان پاسخ گفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: محدودبودن وجود به معنای تشکیکیبودنِ آن، حرف درستی است به این معنا که «وجود» در ذات خود دارای شدت و ضعف است بدون آنکه لازم باشد عدم که واقعیت ندارد، موجب محدودیت وجود شود. موفق باشید
با سلام: اینکه گفته می شود بین نفس و معلوماتش اتحاد است، منظور یگانگی بین نفس و معلوماتش می باشد و یا چیز دیگری است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث اتحاد علم و عالم و معلوم را در کتاب «معرفت نفس و حشر» و کتاب «خویشتن پنهان» دنبال بفرمایید. موفق باشید
در این گروه همهی اعضا صلوات و قرآن خوانی و... ( به تعداد دلخواه) میفرستند و ثواب آن برای هدیه به ذوالحقوق کل اعضای گروه و اموات باشد. (چه اعضا فعال باشند چه نباشند). استاد آیا حتما فقط خود فرد باید برای خودش ذخیره داشته باشه و این چیزی نیست که دیگران بخواهند برای ذوالحقوق او بفرستند؟ این نیت درسته؟ ا ما ۵۰ نفریم میخواهیم سخاوتمندانه و آگاهانه به این نیت صلوات هدیه کنیم. اعضای فعال به این نیت کاملا راضی و آگاهند. به شدت وسوسه میشوم که این کا را نکنم. میترسم چیزی به گردن بنده بیفته. پویش خودم گفتم هر چه استاد طاهرزاده گفت لینک فقط برای خواهران است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ کار، کار ارزشمندی است و هرچه قدر در آن ذکر شریف قلباً بیشتر حاضر باشید و معارف عالیۀ آن ذکر، بیشتر مدّ نظر باشد تأثیرش برای خودِ شما و برای عزیزانی که ثواب آن ذکر را به آنها هدیه میکنید بیشتر است از آن جهت که اولیای معصوم به ما فرمودهاند به اندازۀ معرفتی که نسبت به اعمالمان داریم، آن اعمال قبول میشود. و در این رابطه خوب است به کتاب «اصول کافی» قسمت «عقل و جهل» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم باعرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: صحبتم را با مقدمه ای شروع میکنم: وقتی حاج قاسم شهید شد به برکت شهادت ایشان خون تازه ای در رگانقلاب جاری شد و با حمله ایران به پایگاه آمریکایی، عزت انقلاب نمایان شد، و همانطور که فرموید افق متعالی با اشک بر حاج قاسم برای مردم نمایان گشت، بعد از آن با شهات شهید زاهدی، برکت خون این شهید اینگونه شد که: ایران به اسرائیل حمله کرد و هیبت پوشالی اسرائیل فرو ریخت و باعث عزت انقلاب شد، به نظرم اکنون با شهادت شهید رئیسی برکت خاصی ایجاد شده است و آن رشد فهم متعالی مردم است و به نظرماکنون مردم متوجه شده اند برای انتخابات در پیش رو کسی را انتخاب کنند که متوجه بعد متعالی انقلاب اسلامی باشد، و اینکه حل مسائل اصلی کشور از طریق همین انقلاب اسلامی قابل حل میباشد. و به برکت این شهید بزرگوار اکنون که جناب جلیلی صحبت میکنند مردم بهتر متوجه چنین گفتمانی میشوند نتیجه صحبت بنده این است: که یکی از مهترین برکات شهادت شهید رئیسی را رشد فهم مردم به گفتمان انقلاب اسلامی میدانم، که اکنون مردم با چنین فهم رشد یافته ای، مطالب جناب دکتر جلیلی را بهتر متوجه میشوند از مطالب ارزشمند حضرتعالی در تبیین شخصیت جناب آقای جلیلی تشکر میکنم و درخواست دارم مطلبی درباره: رشد فهم انقلابی مردم بعد از شهادت آیت الله رئیسی و ارتباط آن با گفتمان دکتر جلیلی نکاتی بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید و به خوبی متذکر شدهاید، گویا آن شهید بزرگوار با شهادت خود افقی بس اصیل را برای ادامه امور اجرایی در مقابل ما گشود تا ما مانند بعضی از نامزدهای محترم گمان نکنیم با تغییراتی جزئی و با عدم جهتگیری مناسب، میتوان مشکلات تاریخی و تنگناهای خود را برطرف نماییم. غافل از آنکه اساساً باید به معنای انسان در این شرایط حساس و به معنای ریاست جمهور در این موقعیت فکر دیگری نمود و اگر بزرگان فرمودند شهادت آیت الله رئیسی، انقلاب را دوباره به مردم برگرداند؛ به این معنا است که ما از جادهای که با دولت آقای هاشمی گرفتار نئولیبرالیسم شدیم، در حال فاصلهگرفتن هستیم.
به گفته اهل نظر: تقریباً از زمان شهادت سردار سلیمانی و خیزش عمومی مردم ایران و منطقه و احترام بسیاری دیگر به ایشان، سرعت تحولات سیاسی در ایران، منطقه و جهان، آنقدر بالا رفته است که صورتبندی نظری آن دشوار شده است. بسیاری معتقدند این سرعت بالا خصلت پوست اندازی جهان است. و با این روند، فرصتهای جدیدی برای تغییر و تحولات خرد و کلان و از جمله تعیین نظم های جدید فراهم می آید. سرانجام با ترور صریح و علنی سردار سلیمانی که کسی گمان نمی کرد این ترور در بستر تاریخی-فرهنگی ملت ایران، نمادسازی گردد ولی به هر حال، مقاومت در برابر غرب مبدل به یک خواسته جدی و ملی در ایران شد. و در ادامه آن، ابراهیم رئیسی به قدرت رسید. همچنان که به لحاظ نظامی نمی توان ادعا کرد همه اعمال و تصمیمات نظامی سردار سلیمانی بلااستثناء بهترین بوده اند، به لحاظ اداری هم نمی توان ادعا کرد همه تصمیمات و اعمال شهید رئیسی بهترین بوده اند، اما با این حال، نماد آیینی جدیدی در حیات سیاسی ایران خلق شد. این نماد سیاسی، مثلاً در قالب کلماتی مانند شهید خدمت یا خادم ملت و... نشانگر خواست جدی ملت ایران برای یک فرم متفاوت سیاسی است.
احتمالاً بخش قابل توجهی از طبقات حامی دولت مرحوم ابراهیم رئیسی از اقشار عادی و آسیب پذیر جامعه هستند. اقشاری که قرار بود ولی نعمت انقلاب باشند ولی بعد از سیاست های نئولیبرالیستی که به تدریج از سال 68 آغاز شدند، تقریباً از همه گردونه های قدرت خارج شدند و جایگزین آنها طبقاتی نوکیسه و به رفاه رسیده بودند، زمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، زمانی بود که سیاستهای نئولیبرالیستی دولت، در اوج خود قرار داشت و در همین اوج به شکستی همه جانبه و ناامیدی همه جانبه رسیده بود. درست در همین زمان بود که با شهادت ایشان، سرمایه ای اجتماعی و قدرتی ملی آفریده شد تا امید به حیات سیاسی بازگردد.
دست بر قضا دولت مرحوم رئیسی هم دولت کم انتقادی نبود. سخن اینجاست که ما از اقبال عمومی به راه سیاسی مرحوم رئیسی در می یابیم که فرم سیاست کشور باید تغییر کند و عروسک بزک کرده اقتصاد سیاسی نئولیبرالیستی نه امکان تحقق در ایران دارد و نه آینده ای برای ما می سازد. ساختار اقتصاد سیاسی ایران باید به تدریج و با راهی که از سال ۵۷ باز شد، بازسازی و بازتعریف گردد. تقریباً در تشابه با زمان شهید سردار سلیمانی، با تجدید سازماندهی رسانه های نوین، سردی یأس و انفعال مجدداً در سپهر سیاسی ایران خود را نشان داد.
واقعیت سیاسی کشور ما در رجعتی به سنت تاریخی خود، روایتی آمیخته به حماسه و تراژدی است و اینک حجت الاسلام رئیسی، در تعین یافتگی ایشان در بسط این روایت و حتی مبدل شدن آنها به نماد این روایت است. این امروز واقعیت «ملت ایران» را تشکیل می دهد و از آنجا که جهان امروز، جهان شبکه ای شده است که همه چیز آن با همه چیز مرتبط است، به این هم اشاره کنیم که وقتی روایت سیاسی متفاوتی در حال شکل گیری در ایران است که روایت سیاسی جریان اصلی جهان امروز، یعنی روایت نئولیبرالیستی، در فروپاشی نسبی قرار دارد. مشروعیت سیاسی جهان مدرن با نسل کشی سازمان یافته غرب به عاملیت اسرائیل، به پایان رسیده و دیر یا زود تبعات هولناک این فروپاشی خود را نشان خواهد داد، و ما در شعار آقای دکتر جلیلی که میفرمایند: «یک جهان فرصت، یک ایران جهش» چنین بصیرتی را احساس میکنیم. موفق باشید
سلام علیکم: نظر استاد در مورد متن زیر چیست؟ بی زحمت یکم استاد توضیح دهند تا دفع شبهه شود ۲. آشکار کردن نفاق جریانی که خود را مدعی امتداد شریعتی و فردید می دانند و بسیار همسو و همدلانه با تجدد همراه می شوند متاسفانه در بین جریان انقلابی استاد طاهرزاده که خود فردی مؤمن و انقلابی هستند شدیدا اندیشه ها و کتاب های آقای اردکانی را تبلیغ می کنند و جوانان انقلابی را به سمت ایشان سوق می دهند در حالی که آقای اردکانی مثل آقای عبدالکریمی هر نوع پیشرفت ابزاری را محصول تجدد و توسعه غربی می دانند و در مقابل تجدد کاملا تسلیم محض می شوند برخلاف ادعای استاد طاهرزاده اصلا از اندیشه های ایشان انقلاب اسلامی زاییده نمی شود زیرا در نگاه های ایشان در عصر مدرنیته امکان تحقق امر قدسی در ساحت اجتماع ممکن نیست و هیچ امر اشراقی و متعالی و الهی در تفکرشان دیده نمی شود خدای ایشان خدای بی تفاوت و نظاره گر هست بنظر حقیر خبط بزرگی است که اندیشه های مترقی شاگردان علامه طباطبایی (ره) را کنار زد و دست به دامان داوری ارکانی هایی شد که حتی نقدهای هایدگر و فردید را به مدرنیته بازگو نمی کنند ای کاش حداقل شجاعت و صداقت فردید و هنری کربن را داشتند. واقعا عجیب نیست چرا جریان لیبرال داخلی اصلا از طرف آقای داوری احساس خطر نمی کنند و به راحتی با ایشان کنار می آیند؟ دلیل تمجید افراد خائنی مثل محمد خاتمی و آخوندی و ...از ایشان چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً قضاوت در مورد آقای دکتر داوری بسیار مشکل است بخصوص که بخواهیم ایشان را هم سنگِ آقای دکتر عبدالکریمی بیاوریم. و اساساً فهم گفتار و حرکات متفکری همچون آقای دکتر داوری با نگاه ایدئولوژیک، حتماً ما را از اندیشه و تفکر چنین انسان بزرگی محروم میکند. حتماً از خود پرسیدهاید که چرا حضرت امام خمینی ایشان را یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی قرار دادند و نیز حتماً از خود پرسیدهاید که چرا بعضی از همان رفقایی که میشناسید در عین تعلقِ محض به انقلاب، برای جناب آقای دکتر داوری تا این اندازه ارزش قائل هستند. بالاخره چه چیزی در کلام و سلوک این مرد متفکر مییابند که آن را جهت حضور هرچه بیشتر در تاریخی میدانند که با انقلاب اسلامی طلوع کرده است. موفق باشید
سلام علیکم: درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم چه مسجد و چه مدرسه ای مدنظر امام خمینی رحمت الله علیه بود که از آن بیزار شدند و کجاست آن میخانه ای که مدنظر ایشان هس؟ .فضای نیست انگاری آنقدر جهان ما را پر کرده و افراد و دانشگاه و حوزه و... را دربرگرفته که آگاه شدن به این نیست انگاری گویا فقط درد را بیشتر میکند. کجاست آن میخانه ای که شب و روز انسان در آن مستی میکند و از این مسجد و مدرسه که پر از مشهورات شده رهایی میابد و فریاد اناالحق سربدهد. مگر نگفت: بار دانش که چهل سال کشیدیم به دوش به یکی جرعه فکنیدم و یبک بال شدیم براستی راه تعامل با افرادی که میخواهند ما را به سوی مسجد و مدرسه ای که امام خمینی از آن بیزار بود بکشند چیست؟ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در عرایضی که در رابطه با سوره «اخلاص» شدhttps://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5، به همین نکته اشاره گردید که آن مسجدی که تنها ما را در ظاهر عبادات متوقف کند و آن مدرسهای که ما را در حدّ مفاهیم حتی مفاهیم توحیدی قرار دهد؛ جوابگوی بشر امروز نیست زیرا بشر امروز به گفته جناب آیت الله طباطبایی پرستشی را نیاز دارد که همراه با مستی و دلدادگی باشد که همان حضور میخانهای است. در این رابطه ایشان میفرمایند: «پرستش به مستی است در کیش مهر / بروناند زین جرگه، هشیارها». آری! هوشیاری بس است، باید به دنبال مستی و هستی بود. موفق باشید
درباره علت اذن خداوند برای افزایش زمان زندان حضرت یوسف علیه السلام بنظر من چون در آیه گفته شیطان کاری کرد که زندانی حرف یوسف را فراموش کنه پس اشتباه یوسف نبوده بلکه امتحانش بوده مثل ایوب. آیا درست برداشت کرده ام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همینطور است که میفرمایید. و علامه طباطبایی بر اساس آیه ۲۴ همان سوره که میفرماید: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ» میفرمایند شیطان بر مخلَصین سلطهای ندارد که بخواهد فرد را گرفتار فراموشی کند و بنابراین ضمیر فراموشی، به آن کسی ارجاع داده میشود که از زندان آزاد شد. موفق باشید
سلام و خدا قوت خدمت استاد: استاد فرمودید در نماز امیر المومنین (ع) را نصب العین خود کنیم میخواستیم کمی بیشتر توضیح دهید. با چه رویکردی هنگام نماز به ایشان نظر کنیم؟ وقتی من ایشان را نصب العین خود میکنم خیلی خشوع و ترس مرا میگیرد آیا هدف این خشوع است و یا باید رویکردمان این باشد که این بزرگوار را تجلی اسم جلاله الله دیده و سپس جمال و جلال حضرت الله را دیده و به حضرت الله رکوع و سجده و... کنیم؟ چون مسئله ی بسیار مهم و حساسی هست از محضرتان تقاضای توضیح داریم. استاد دارم خودم را آماده میکنم برای ماه های رجب و شعبان و رمضان
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد در روایت مانند روایتی که از حضرت رضا «علیهالسلام» آمده است: «وَ اِنْوِ عِنْدَ اِفْتِتَاحِ اَلصَّلاَةِ ذِكْرَ اَللَّهِ وَ ذِكْرَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اِجْعَلْ وَاحِداً مِنَ اَلْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ نُصْبَ عَيْنَيْكَ .» در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه علیهم السلام را مد نظر قرار بده. ملاک، در این روایت نظر به شخصیت جامع اولیای الهی میباشد و توصیه آیت الله قاضی در همین رابطه معنا میدهد که فرموده باشند استاد خود را مدّ نظر داشته باشید. عرایضی در این رابطه در کتاب «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» همراه با شرح آن شده است. موفق باشید
با سلام و احترام: برای تفسیر نهج البلاغه منبع پیشنهادی شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرحهای فارسی به نظر میآید شرح مرحوم علامه محمد تقی جعفری که بعضی از خطبهها را شرح فرمودهاند، مفید باشد. موفق باشید
اربعین و دوستی در عصر اقتصاد
با سلام: حتماً در جریان هستید که آقای «تادمی» در کتاب ارزشمندش، دوستی در عصر اقتصاد، ترجمه ی کاوه بهبهانی، نشر نی، به طور مفصل به ویژگی های زندگی لیبرالی می پردازد و اشارهای با جزئیات کامل به دوگانه ی برساخت نولیبرالیسم یعنی کارآفرین و مصرف کننده می پردازد. او اشاره دارد که مصرف کننده فیگوری (نمادی) است که خریدکردن اساس درک اوست از کیستی خودش. فرد هویت خود را مصرف کننده بودن می داند و به ویژگی هایش یعنی مصرف لذت در حال و فردگرایی و برندسازی می پردازد. وی می گوید: این فیگور (نماد) تجسد سه درون مایه است: مصرفکردن در برابر خلق کردن، زیستن در چارچوب زمان حال و نوع خاصی فردیت سازی. در ادامه به توصیف کارآفرین می پردازد و اعلام می دارد که : کارآفرین، در پی سرگرم شدن نیست، بلکه دنبال فرصت برای سرمایه گذاری می گردد و با همین منش، افراد را به صورت فرصتی برای سرمایه گذاری و بهره برداری از ایشان می بیند و در همین راستا و با این کنش، به محاسبه ی سود و زیان هر کاری و اولویت بندی آن اقدام می کند. او در شاه جمله ی خود اشاره دارد که: نولیبرالیسم به جای اینکه دیگران را انسان هایی برابر با ما داند که ما در کنارشان از این جهان بهره می بریم، ما را تشویق می کند که دیگران را منابع مالی یا رقیب یا اموری برای سرگرمی بدانیم. ایشان در ادامه به ویژگی های دوستی می پردازد و در برخی موارد از حکمت های ارسطو با آن همه ملاحظاتش در دوستی بهره می گیرد. مثلا در جایی ارسطو صراحتا میگوید: آن ها که برای خود دوست، نیک خواه او هستند دوستان راستین اند، چون هرکدام دیگری را برای سیرتش دوست دارد و نه برای ملاحظات عرضی. تاد می ریزبینانه می داند لازمه ی دوستی راستین در مقایسه با دوستی برای منفعت و دوستی برای لذت، پیوند میان دو دوست است، پیوندی که در آن یکی به خاطر خود دیگری دغدغه ی او را دارد؛ در نگاه ارسطو یکی از ویژگی های انسان فضیلت مند این است که به درجه ی بالایی از بی نیازی رسیده باشد (البته نه آنقدر بی نیاز که به دوستی هم نیازی نداشته باشد.). همین ویژگی دوستین راستین، قیامی علیه فردیت گرایی و خودمحوری و لذتجویی و زندگی در زمان حل و آینده به شمار می رود و می توانند پایه های روابط مصرف کننده که بر لذتهای زودگذر استوارند و روابط کارآفرینانه که بر پاداش های آتی استوارند را متزلزل کند. از تاد می و نکات نابش می فهمیم که متوجه حضوری غیر از حضور نولیبرالیسم شده، گرچه به اجمال اما قطعا از آن عبور کرده. شاهدم آن نوشته ی سیسرو که در کتابش آورده: ما به انتظار قدرشناسی و سپاسگزاری، مهرورزی و سخاوتمندیمی کنیم؛ احساس دلبستگی خود را به تدبیری برای سوداگری بدل نمی کنیم. نه! چیزی در سرشت ما هست که وادارمان می کند آغوش و قلب خود را بگشاییم. او در ادامه به توصیف ویژگی های دوستی می پردازد که اولین ویژگی آن اعتماد است. او به خوبی اشاره می کند: گفتن در گرو اعتماد به دیگری است و لازمه آن از یک سو نوعی اتکا به گوینده است و از دیگر سو نوعی مسئولیت پذیری را مفروض می گیرد. اعتماد کردن به کسی که به ما سخنی می گوید صرفا این نیست که معتقد باشیم او احتمالا درست می گوید، بلکه اعتمادکردن به خود اوست، به شخص او، و خود را به لحاظ معرفتی در اختیار او گذاشتن است. تاد از وفاداری نیز سخن می گوید: وفاداری به دوست صمیمی در آن واحد هم خودجوش تر است و هم پرشورتر. وفاداری به حمایت یا مراقبت از طرف دیگر ربط دارد چون خطری که دوست را تهدید می کند خطری است که یک دنیای مشترک را تهدید می کند. او به خوبی می داند که دوستی بیش از آن که استوار بر شکلی از اقتصاد باشد، بر هدیه دادن استوار است؛ می گوید: هدیه بخششی است بدون انتظار بازگشت؛ فرق است میان این که گمان کنیم دوست از آدم مراقبت می کند چون دوست آدم است، با بخشیدن چیزی به دوست در شرایظ خاص به این دلیل که این کار باعث شود دوست از آدم مراقبت کند؛ هدیه دادن در دوستی فقط رخداد تازه ای درستر دوستی نیست، بلکه چه بسا در تحول سرشت دوستی نیز نقش تعیین کننده داشته باشد. یکی از شیوه هایی که نولیبرالیسم خودش را بازتولید می کند این است که بر فردگرایی و بی اعتمادی به دیگران صحه می گذارد و با این کار مانع شکل گیری همبستگی اجتماعی می شود. در عوض، پویایی رابطه ی دوستان مراوده ای خلاف این مسیر حرکت می کند. در عجیب نکتهای اشاره می دارد دوستی عمیق نه فقط در شادکامی ما در زندگی نقش دارند، بلکه هم برای ما و هم احتمالا برای دیگران معنا به ارمغان می آورند. همه ی این ها ذکر شد اما ایشان متاسفانه، با پدیده ی بی نظیر اربعین آشنا نیستند. اربعین تجلی دوستی در راه خدا و قیام علیه نولیبرالیسم است. اربعین نوعی زیست با تولید معنا در عصر معنازدگی است. نوعی مبارزه با پوچی گری دوران است که همه را فراگرفته و بلعیده. برای افراد لیبرال مسلکی که درکی از دوستی ندارند، صحنه های نوکری برای زوار امام و اصرار و تمنا برای رایگان بخشی و حتی برخورد جدی با کسانی که امتناع می کنند، غریبه به نظر می آید. آن جا نه لذت برای حال مهم است، نه سرمایه گذاری و چشم انداز برای آینده، آن ها در فردیت امکان زیست ندارند، میمیرند! آن ها از خودمحوری مبرا هستند و افراد را فرصتی برای لذت جویی یا سرمایه گذاری نمی بینند، آنها با اعتماد کامل به همکیشان خود، جان و مالشان را فدایشان می کند و مانند هدیه انتظار هیچ بازگشتی ندارند. حتی خود تاد می هم انتظاری از دوست بابت جان فدا کردن نداشت! در اربعین به واسطه ی دوستداران اهل بیت، جهانی برپا شده که هر چه مناسبات اعتباری در این جهان است را به هم می ریزد. هرکسی در اربعین شرکت کرده باشد، یک دوره کامل از این کتاب را بدون استاد فراگرفته است. کتابی که حاصل ساعتها اندیشه ورزی و مصاحبه است. اخ فی الله بن مایه ی ریشه کن کردن هرچه اعتباریات از تشکیلات تا رسوم های خاص تا سنت های جاهلی تا روابط مادی دیگر است. جمع شدن خودش اصالت دارد! این جمع شدن برای برکندن بنیان نه تنها نولیبرالیسم، بلکه هرچه سلطه گری و انانیت است کارایی دارد. این گونه می شود که شهید صدرزاده با همین نحوه تربیت به مثابه ی نوعی مبارزه و جهاد، خود را پرورانید و مدافعان حرم را تربیت کرد؛ یا حقیقت اینگونه در کلمات شهید باغانی ظاهر می گردد که: کربلار فتن خون می خواهد؛ این کربلادیدن بس ماجرا دارد. ماجرای کربلا ماجرای خون و قیام است؛ پیام را شما بدهید، خون از ما...
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید بشر جدید و متفکران عصر حاضر، متوجه ضعفهای اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالیسم شدهاند و سعی دارند به نحوی از آن ضعفها عبور کنند و البته از آن جهت که هنوز نسبت به معنای انسانِ آخرالزمانی تفکر لازم در آن فرهنگ صورت نگرفته؛ نتیجه کارهایشان عملاً عقیم میماند مگر آنکه به حضور دیگری فکر کنند. به ما گفتهاند: «وسعت دید، تنها در دگرگونی افقِ دید ممکن است» چه اندازه این قاعده در دل پیادهروی اربعینی صادق است، آنگاه که هر لحظه افقی از حقیقت در صورتهای مختلفِ «خادم» و «زوّار» به ظهور میآید. تا معلوم شود آری تا معلوم شود، «وسعت دید ، تنها در دگرگونی افق دید ممکن است» زیرا هم «خادم» و هم «زوّار» افقی هستند گشوده در نسبت با همدیگر.
به طوری که ملاحظه می کنید چگونه فرهنگ اربعینی قواعد و ساختارهای اقتصاد متعارف را به چالش کشیده است، و قواعد بازار و تجارت و رابطه عرضه و تقاضا و نیز سود و زیان کارکرد متفاوتی به خود گرفته. و نفع شخصی جای خود را به نفع اجتماعی و ایثار داده است. در این فرهنگ خدمات اجتماعی فقط وظیفه دولت نیست.، عرضهکنندگانی که توان رقابت ندارند از بازار خارج نمیشوند. هدف عرضهکننده فقط کسب سود نیست و هدف تقاضاکننده نیز فقط مطلوبیت مادی نیست. اقتصادی که پیوند با فرهنگ دارد؛ از نوع توحیدیاش! این است آنچه در پیش است در تاریخی که ادامه تاریخ غربزدگی ما نیست. موفق باشید
بذارین من میون تموم علم و دانش های آدما دو کلمه حرف راست بزنم هرچند برای آدما معنی نمیده اما اگه بهش برسن باعث می شه یه کاری برای خودشون بکنن بالاخره یه تکونی برای خودشون بخورن. چرا هعی میخوای زندگیتو خوب کنی یا دنبال اینی که دیده بشی یا گدایی بودن کنی از عالمو آدم؟ مشکل ما قیافه و اقتصادو دانش و مدرک، پول، چقدر فهمیدن و... نیست! مشکل ما اینه که میخوایم باشیم! ما اصلا نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم چون ذات اینی که هستیم بکل دشمنه ماست! بر فرض آدم خوبی که فکر میکنی بودی و خوب بودنت نتیجه داد، عزیزم اصلا چرا متوجه نیستی که نباید باشی... ما نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم. اصلا نه علمی بخون و نه برای من حرف تو آستین داشته باش و نه خدارو قاطی اشتباهاتت کن، واقعیت خودتو بپذیر چون این عین واقعیت خوده تک تک آدمای دنیاست یعنی نبودن. بخدا نه به تو ربطی داره که چرا فلان آدم دین درستی نداره و نه به اون مربوطه تو چته، به تنها کسی که مربوطه خداست تموم مشکلاتو با خدا حل کن اما وقتی هستی خدا نیست پس بیخود با خودت حرف نزن رازش اینه که نباشی وقتی نباشی خدا هست اونوقت کاری کن که هیچ وقت نباشی و اینقدر نباش تاتموم شی. اگه ادمیزاد میدونست میتونه نیست و نابود شه حتی تو دنیا و برزخ و قیامت. بخدا قسم تو آروزی نبودن آتیش می گرفت خاکسترشم به باد میداد تا حتی بو و دودِ سوختگی هم ازش نمونه. بس کن آدمیزاد خسته شو از خودت خسته شو... . بذار راستشو بگم بهت تو کلام خدا "دنیا" یعنی نفسانیت یعنی خواستن یعنی بودن برای نفس یعنی"بودن"! خدا خودش داره میگه بازیه . از وقتی که یادمه دردم این بوده که چرا هستم الان قلبم درد میگیره، گاهی ریه هام خفم می کنه، بدنم از بین رفته، هیچ آدمی منو دوست نداره، هیچ کسیو ندارم، سواد ندارم، مدرک ندارم، پول ندارم؛ من هیچی نیستم و بخدا از اولم هیچی نمی خواستم چون اصلا خودمو نمیخوام. نه میخوام بهشت برم نه جهنم نه میخوام خوب باشم نه بد نه میخواممراد باشم و نه مرید من فقط میخوام نباشم و بابت این خواسته که عاجزانه هیچی نمیخوام و نیست و نبودن رو میخوام عذاب کشیدم. بخدا اگه اینو نوشتم فقط بخاطر اینه اگه کسی میترسه از نبودن بدونه نبودن تنها راه نجاته. نور از خودش میاد و خوده نور هیچی نیست اما یادت باشه تو تاریکی نبودن معنی نمیده پس لازمه نبودن نوره و نور اسلامه و یادت باشه هیچ یک ازین کلمات به دردت نمیخوره چون من نیستم و تو هستی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کلمات مرا به یاد آن غزل جناب فیض کاشانی انداخت که میفرماید:
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست «خود» را نديده باشي
موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: صوت یکی از سخنرانیها را گوش میدادم که فرمودید مشاهده کردید کارتهایی چاپ کردند و سفارش شیخ نخودکی را به امام خمینی که این مختص امام خمینی بوده و عمومیتی نداره. حالا سوال پیش میاد خواب اعمال ام داود هم مختص ام داود هستش و از این دست مثال ها زیاد و این تضاد نیست به نظر شما؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر توصیه ائمه (ع) در مورد آن عمل هم منحصر به جناب امّ داود بود باید عمومیت نمیدادیم. در صورتیکه آن عمل را خود حضرت به عنوان یک عمل و آداب برای رفع مشکلات بقیه نیز توصیه فرمودهاند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: وقتتون بخیر، استاد بنده هفته ای یک روز به مدت ۸ ساعت، معلم دخترای پایه هفتم هستم، درس دینی و تفکر، الحمدلله ارتباط خوبی با هم داریم ولی وقتی میام خونه خیلی برای بعضی هاشون غصه میخورم و گاهی از اینکه نمیتونم) یعنی فضا و عالمشون اجازه نمیده) حقیقت را باهاشون درمیون بذارم خیلی آزارم میده، البته گاهی هم برای بعضی هاشون میشه صحبتهایی کرد ولی در کل خیلی توجهشون سمت و سوی دنیایی داره، همش به فکر آزاد بودن در عمل هستن که مثل پسرا، هر کاری دوست داشتن بتونن انحام بدن و از اینکه بخاطر دختر بودن مثلا از موتور سواری یا تا دیروقت بیرون بودن، منع میشن ناراحتن، جدای از پاسخ به این سوالات من در پی یه حس دیگه در اونها هستم که بیدار بشه و بشه در مورد مسائل اصلی و حقایق عالم با اونها صحبت کرد گاهی حس میکنم، زبان مشترکمون خیلی محدوده یعنی واقعا چیزی که برای من مهمه مثلا رضای خدا، انس با خدا برای اونها معنا نداره، خب البته بچه هستن ولی جدای از این، عالمشون فرق کرده، اینجور مواقع سعی نمیکنم حرف صریحی بگم و موضعی بگیرم سعی میکنم حرفشون رو بشنوم و درکشون کنم و در رفتارم اونها را متذکر بعضی چیزها بکنم. ضمن تقاضای راهنمایی از محضرتون سوالم اینه که این صبر و نگفتن صریح برخی مطالب تا چه میزان جایز است؟ ممنونم و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به تجربه بنده و بعضی از رفقا مباحث «معرفت نفس» اعم از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و یا «ده نکته در معرفت نفس» و طرح شخصیت شهدا، برای این نسل مفید خواهد بود، إنشاءالله. موفق باشید
عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: عذرخواهی میکنم که مصدع اوقاتتون میشم. یکی از راهبردهایی که در علم روان شناسی برای درمان اختلالات اضطرابی مطرحه، رویکرد درمان شناختی رفتاری (CBT) هست. یکی از بخش های این رویکرد شامل مواجهه مکرر فرد با یک موقعیت اضطراب زا است که فرد طی مواجهه های پی در پی با یک موقعیت متوجه میشه که بسیاری از پیش بینی ها و تفاسیر اضطرابزایی که در مورد اون موقعیت داشته نادرست بوده. به عبارت دیگر، فرد متوجه میشه که شناختش از یک موقعیت خاص غلط بوده. فرد در این رویکرد میتونه شناخت های نادرستی که در ذهنش وجود داره رو شناسایی و برطرف کنه. من فکر میکنم این همون چیزی هست که امیرالمومنین (ع) فرمودند: إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ. یعنی هر وقت از یه کاری ترسیدی خودت رو بنداز داخل اون کار. برداشت من اینه که رویکرد درمانی شناختی رفتاری یا همون CBT اگر منجر به اصلاح شناخت های نادرست بشه و ترس های بیمورد رو از بین ببره، میتونه حتی بر اساس تعالیم اسلامی هم مفید باشه. با این عرایضی که خدمتتون داشتم، آیا شما با این رویکرد درمانی که علم روانشناسی داره پیشنهاد میده مخالفید؟ به نظر شما باز هم چنین رویکردی در درمان اختلالات روانی با چیزی که اسلام گفته در تضاده؟ ضمنا من نظرات قبلی شما در مورد فرق روان شناسی و معرفت نفس رو خوندم، خواهشمندم در مورد همین موضوع خاص نظرتون رو بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در هر حال، روانشناسی با همه شبکههایی که دارد در زمرّه علوم انسانی است که در صدد است مسائل پیشآمده برای بشر جدید را به نحوی مرتفع و یا تقلیل دهد. و امثال بنده در این موارد تخصصی نداریم. آنچه را که بنده میتوانم نظر بدهم در مورد معرفت نفس است که در حوزه علم حضوری و فلسفه میباشد. موفق باشید
با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده میشود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهیهای ما. التماس دعا
با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده میشود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهیهای ما. التماس دعا
یا محبوب! سلام و رضوان خداوند بر شما باد. ببخشید استاد من کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا رو خوندم و به واقع لب کلام رو دیدم که روزه چه تاثیر شگرفی داره. میخواستم بپرسم اگر به هر دلیلی نتونیم روزه بگیریم و بخوایم اون جان سازی که در کتاب گفتید رو داشته باشیم (عقل و جان هر دو بگوید خدا) میتونیم هر روز به نیت روزه، سحر مختصر غذایی بخوریم و برای مواقعی که نمیشه روزه گرفت خوردن مختصر غذایی در وعده ی ظهر و نهاتا باز افطار در شب مطلوب حاصل میشه؟ چون روزه نگرفتن و کنترل هوس خوردن سخته و با این برکاتی که ذکر کردید و برکاتی که به عنایت حضرت محبوب شاهد بودم اصلا بر آن شده ام تا ایامم بر روزه باشد یا حداقل اگر روزه نیست شبیه ترین به آن باشد و آن شور دعای سحر و لک صمنای افطار را ره مطلوب کنم آیا ممکن است؟ به راستی که خوش گفت مولوی که با یک لقمه اضافی چشم دل کور می شود ـ آه بر آن چند چند لقمه های اضافی و حجاب های دوباره نیست شده و دور کننده آه!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه خوبیهای روزه، جوانان نباید نسبت به خود سختگیری کنند تا نفس ناطقهشان اذیت شود. همینکه جوانان مواظب خوردنهای خود باشند که پرخوری نکنند، رویهمرفته ادب ماه رجب را که ماه گستردهشدنِ رحمت الهی است؛ رعایت کردهاند. در این ماه میتوان گفت از طریق تأمّل بر دستورات این ماه «آنقدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: عده ای معتقدند خداوند فقط جهان و قوانین آن را آفریده و الان دیگر اثر و تدبیری در عالم ندارد گویا توحید ربوبی را نفهمیده یا انکار میکنند در این خصوص برهان و یا ادله عقلی نقض کننده چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در «برهان صدیقین» روشن میکنند که جهان در ذات خود و در امکان ذاتیاش، عین فقر است و همینکه ارتباط آن با مبدأ اعلی قطع شود، نابود میگردد. به گفته جناب شیخ محمود شبستری: به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را / اگر نازی کند در هم فروریزند قالبها
موفق باشید
با سلام و احترام: بنده دبیر درس هنر دبیرستان هستم و متاسفانه در شرایط اخیر غالب شاگردانم حرفها و صحبتها و جو فضای مجازی را تکرار میکنند. از اسلام و حکومت جمهوری اسلامی زده هستند. البته همه به علت جو خانواده و تربیت نادرست و حضور در فضای مجازی و باور اخبار کذب بیگانگان است. خیلی دوست داشتم که در بین دانش آموزان و به مناسبتهایی از انقلاب دفاع کنم. چند جلسه هم برایشان از اساتید بیرون مدرسه و قوی در کلاس آورده شد و بحث کردند. اما اثری نداشت. همچنان بر همان فعل هستند که هستند. از طرفی عذاب وجدان دارم که سکوت کردم و در این موضوعات روز حرفی نمیزنم. چند باری خواستم حرف بزنم اما جو بهم میریزد. و بجای تدریس درس باید کل کلاس حرف بزنم و یک تنه دربرابر ۳۰ دانش آموز که متاسفانه اهل سکوت کردن و گوش کردن نیستن. اگر هنگام صحبت کردن سکوت میکردند عالی بود. اما در حالت عادی هم اهل همهمه و صحبت زیادن. شما می فرمایید من چه کنم؟ آیا در پیشگاه خدا مسئول نیستم که از انقلاب دفاع نمیکنم در کلاسهای درسم؟ خیلی آشفته و عذاب وجدان دارم. احساس میکنم شبیه آدمهایی هستم که از ترس آسیب ندیدن و اذیت نشدن از سیدالشهدا دفاع نکردند و خسرالدنیا و الاخره شدند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید هنوز فضا در ذهن بسیاری از دانشآموزان آشفته است. هنوز زود است اینان باور کنند گرفتار فریبهای فضای مجازی هستند هرچقدر جلو برویم بیشتر دروغهای فضای مجازی از یک طرف و شکست به اصطلاح براندازانه آنها بیشتر و بیشتر روشن میشود. در آن حالت اگر زمینههای آن را با دلسوزی نسبت به آنها فراهم کرده باشیم، و زمینه گفتگو بدون طعنه پیش آید، این نسل با هوشیاری خود متوجه فریب بزرگی میشود که از طریق فضای مجازی گرفتار آن شده بود. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز صوتی از سایت را گوش دادم، قسمتی سوالی برایم پیش آمد ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید. شما فرمودید طبق آیه قرآن مجید، عملی که دائما فرد انجام داده (کانوا یعملون) جزا دارد، سوالی که پیش آمد اینکه در جمع این آیه که خداوند می فرماید هر کس به اندازه ذره ای عمل خوب و بد کرده می بیند و اینکه اعمال خوب با ارزشی که شخص شاید یکبار در عمر انجام داده چه می شود؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مَلَکهشدن عملی است که برای انسان سرمایه میشود. حال اگر به قصد انجام آن عمل هرگاه که پیش آمد، یکبار هم آن عمل را انجام دهد، عملاً جزو شخصیت او میگردد حتی اگر به اندازه مثقال و ذرّهای باشد. موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده گاه: مطلبی به ذهن آدمی می آید و تمایل نداریم در ذهن باقی باشد. اما ظاهرا تعمدا نمی شود چیزی را به بوته فراموشی سپرد و هر چه تلاش می کنیم فراموش شود بدتر، خود این تلاش باعث می شود بیش تر در ذهن بماند فکر کنم وسواس فکری باشد بنده کم و بیش این مشکل را شاید از نوجوانی داشتم ولی امسال عود کرده است و شاید حدود پنج ماهی است که ذهنم از مسئله ای کلا رها نمی شود راهکار را چه می دانید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» با شما گفتگوها دارد. موفق باشید
باسلام خدمت استاد با توجه به مطالب گفته شده در کتاب حوالت تاریخی عقل تکنیکی با وجود اینکه علم جدید در بستر نفی حکمت از عالم و با غایت تصرف بر طبق هوس انسان به وجود آمده است چگونه با توجه به علم جدید و به تعبیر رهبری عبور از مرزهای همین دانش میتوانیم عقل تکنیکی را به ظهور بیاوریم؟ مگر میتوان غایت این علم را از آن جدا کرد و غایت انکشاف راز طبیعت را به آن اضافه کرد ؟ مگر اینکه آنچه بر سر فلسفه یونان به وسیله فارابی و ابن سینا آمد بر سر این علوم هم بیاید که به نظر میرسد رهبری به این موضوع اشاره ندارند بلکه راه برون رفت را پیشرفت در همین علوم میدانند با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب مطرح شد ذات عقل تکنیکی، رجوع به فراوری استعدادهای طبیعت است و این گشتل است که آن را منحرف کرد و إنشاءالله با آغاز تاریخی که انقلاب اسلامی به ظهور آورد این موضوع در بستر اصلی خود قرار میگیرد. موفق باشید
با سلام استاد: طرحی به ذهنم رسید شاید یه کم چکش کاری میخاد ولی چیز خوبی درمیاد، استاد الان شما در زمینه کتب درسی واقعا خلا داریم از یه طرف مردم میرن جلسات معرفتی با سطح بالا ولی شاکیند از اینکه این چرت و پرت ها چیه تو کتابهای درسی به بچه ها و خود ما یاد دادن، از طرفی خود من وقتی چرت و پرتها را خوندم خودم به این نتیجه رسیدم، باید مطلب چیز دیگه باشه، شایدم همین که نفس بنده تو دانشگاه حضورداشت خودش آثارش را داشته شاید اگر چرت نخونده بودم اینقدر علاقه به مسایل دینی نداشتم، از اون طرف یه قشر بزرگی از افرادی که سواد ندارن ولی باطن نورانی و ملکوتی دارند از یه طرف مبحث سوادآموزی که بعضا مثلا یه جانباز بنده خدا رفته بود از اول درس بخونه نمیتونسته تو کلاس دوام بیاره شاید هم لازمه اول یه آموزش در زمینه هایی بهشون داده بشه تا بتونن حضور مثمرثمری در هر محیط داشته باشن، از یه طرف حضور امثال همین ها و قشر خانواده شهید و ایثارگران درمحیطای علمی اگر با مدیریت صحیح باشه به نظرم کمک زیادی در اینکه کتب درسی چه محتوایی باید داشته باشه میتونه داشته باشه، از یه طرف آخه یه عده میرن اون بالا برای همه تدوین کتب درسی میکنن استاد واقعا تو این زمینه یه طرح جامع میخاد بچه های طفل معصوم چه گناهی کردن این وسط اصلا بعضا مادرها سردرگم ازهماهنگ کردن خود با آموزش و پرورش که به گمانم اگر یه طرحی تلفیقی ازاین مواردی که گفتم ایجادشه شاید یه چیز خوب از آب دربیاد یه چیز بدی که یه مدت هم رواج داشت نمیدونم الانم هست یا خیراینکه یه مدت گفتن افراد بالای مثلا۵۰ سال دیگه سوادآموزی براشون برداشته شده حالا ما طرح تشویقی نداریم و این مسئله پشتیبانی نمیشه یه چیز قوانین که داره گذاشته میشه وعدم حمایت مالی یه چیز،
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله همانطور که متوجه شدهاید بسیاری از دلسوزان و اهل نظر نیز متوجه این مشکلات شدهاند و ملاحظه فرمودهاید که رهبر معظم انقلاب نیز موضوع «علم لا ینفع» در کتابها را مطرح فرمودند. شواهدی در کار است حاکی از آنکه إنشاءالله اقدامات خوبی در حال انجام است. موفق باشید
با سلام: مجموعه های زیادی وجود دارند که همّ و غم و شعارشان انقلاب و نظام اسلامی است با این وجود در عمل ضعف ها و شکاف عمیقی با مبانی نظام اسلامی دارند، انجام دادن کارهای مثبت با نیت قرب خداوند که موجب تقویت این مجموعه ها میشود از آن حیث که نمیتوان گفت استفاده نیکو از آن خواهد کرد صلاح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفۀ ما میباشد که به آن عزیزان کمک کنیم تا در کارهای خود بهترین نتیجه را پیش آورند. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: آیا به نظر شما برای تقلید از مرجع تقلید باید برای اعلم بودن شان، بحث نگاه و جهان بینی آن مرجع بطور مثال نسبتی که با فلسفه وعرفان و انقلاب اسلامی دارد را هم باید لحاظ کرد و مدنظر داشت؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرجع تقلید در رابطه با احکام، مرجع تقلید میباشند و کافی است در موضوع فقه مجتهد باشند و نسبت به زمانۀ خود نیز جهت تطبیق احکام شرعیه آگاهی داشته باشند. و این ربطی به فلسفه و عرفان ندارد. موفق باشید
