بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم آقای طاهرزاده: پاسخ سوالم را نفرمودید؟ برادری دارم بسیار در ضلالت و گمراهی دارای ۴ فرزند، خواب دیدم شما به منزل ما آمدید و برای منو برادرم می‌خواهید کلاس برگزارکنید و فرمودید می‌خواهم این کلاس را در بین الطلوعین برایتان بذارم، این خواب آیا سری دارد؟ ممنون می‌شوم واضح راهنمایی و پاسخ بفرمایید. این پیام را لطفا در گروه قرار ندهید، جزاکم الله خیرا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که مکرر عرض شده، بنده علم تعبیر خواب ندارم. از طرفی چگونه می‌فرمایید هم جواب سؤال، محرمانه داده شود و هم آدرس ایمیل نداده‌اید؟!!!! عنایت دارید که این کار مشکلی است که بنده بخواهم  با تلفن جواب کاربران محترم را بدهم .موفق باشید

34096

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد مهربان و راهنمای آخرت ساز ما: استاد من متاسفانه به خاطر اضافه وزنی که دارم چند روزی هست که باشگاه بدنسازی می‌روم و در باشگاه هم آهنگهای ناجوری با صدای بلند پخش می‌کنند. و من خیلی اذیت می شوم و احساس می‌کنم روحم افت می‌کند از یک طرف اضافه وزنم و از طرف دیگه جو باشگاه که با روحیات من جور نیست و مهمتر است و اطراف ما هم دیگر باشگاه نیست. لطفا راهنمایی فرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع آهنگ‌ها حکم موسیقی مطرب را ندارد. بنابراین شما کار خودتان را بکنید و به خود، سخت‌گیری در این مورد ننمایید. موفق باشید

34046

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله: استاد ذیل یکی از سوال هایی که خدمت شما فرستادم فرمودید: تقویت ابعاد معرفتی از یک طرف و ابعاد سیاسی از طرف دیگر کار ساز است. برای بعد معرفتی از سلسله مباحثی که در سایت گذاشته اید استفاده می‌نمایم برای بعد سیاسی چه پیشنهادی دارید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در موضوع ابعاد سیاسی در این زمانه، تمرکز بر رهنمودهای مقام معظم رهبری و تلاش بر توجه به بنیان‌های آن سخنان درک حضور تاریخی ما در بستر انقلاب اسلامی، حقیقتاً به زیباترین شکل در جهان سیاست وارد خواهیم شد. آن‌جا است که می‌فهمیم چه اندازه روشنفکرانِ گرفتار ِ پیش‌فرض‌های نئولیبرالیسمی از صحنه جهانی که در آن زندگی می‌کنند، عقب افتاده‌اند و چه اندازه مقام معظم انقلاب در همین جهان، آری! در همین جهان حاضرند. موفق باشید

33737

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ۱. در مورد حادثه تروریستی اخیر در شیراز مگر شهید سلیمانی رسما پایان داعش را اعلام نکرده بود پس چگونه این اتفاق آن هم در کشوری مثل ایران با توجه به قدرت نظامی و امنیتی اتفاق افتاد؟ ۲. اگر در سایت ها برخورد ماموران نظامی و امنیتی با پزشکانی که مقابل سازمان نظام پزشکی تجمع کردن برای اعتراض بدون شعار و آشوب و... را دیده اید لطفا نظرتان را بفرمائید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب شهید حاج قاسم، بحث پایان حاکمیت داعش به عنوان یک حکومت و کشور را اعلام فرمودند، ولی تحریک جریان تروریسم که امری است دشمن‌ساز همواره بوده و خواهد بود. به امید آن‌که امنیت کشور را به اختلال بکشانند. که البته آب در هاون می‌کوبند. ۲. خودم ندیده‌ام. موفق باشید

35861

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده: پیرو سؤال ۳۵۸۲۸، آیا این جملات درست است؟ «خوب بودن حکم عقله، نه دین. و اگر هیچ پیغمبری برای بشر نمیومد بشر تا الآن باید تمام این مفاهیم را خودش می فهمید و رعایت می کرد. دین نیومده که ما را انسان کند. انسان سازی وظیفه ی ماست.» این جملات با این آیه از سوره ی جمعه که می‌فرماید «هو الذین بعث فی الامیین رسولا متهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» در تناقض است؟ اساساً دین برای چه هدفی آمده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند پیامبران را مبعوث می‌کند تا برای مردمان نشانه‌های نظر به خداوند را و راه‌های پاک‌شدن را به آن‌ها تذکر دهند و کتاب و فرهنگ و حکمت را به آن‌ها بیاموزند. حال اگر آنان به دنبال خوب‌شدن و تقوای هرچه بیشتر باشند، می‌پذیرند وگرنه با همه این امور باز ابوجهل، ابوجهلی خود را ادامه می‌دهد. موفق باشید

35719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت: استاد بنده جوانی ۲۰ ساله هستم و وقتی به خودم نگاه می‌کنم و خلوتی دارم و فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که هیچ چیزی را نمی‌دانم، جایگاه هیچ چیزی برایم روشن نیست، یک سری کتاب هایی مثل جوان و انتخاب بزرگ و اشتی با خدا و طرح کلی اندیشه اسلامی و چند کتاب دیگر هم خوانده ام ولی شاید این مطالب در حد اطلاعات بیشتر برایم نماند، از شما راهنمایی می‌خواهم، برنامه ای می‌خواهم ۳،۴،۵ ساله تا جوابگوی جانم باشد، اینقد چه کنم چه کنم نکنم، راهم برایم روشن باشد، دلم می‌خواهد به حقیقت هر چیز برسم، نفس را بشناسم، وقتی به زیارت می‌روم نمی‌دانم در محضر چه کسی هستم، نمازم فقط از حفظ خواندن اذکار و روزه ام فقط گرسنگی و تشنگی است، با ۲۰ سال سن هنوز به هر جمعیتی نالان شدم هستم، و اینها مرا اذیت می‌کنند و من خسته ام از این حضور و این نوع وجود که برای خود ساخته ام، حرف زیاد است ولی شرایط نیست، ببخشید طولانی شد، در پناه حق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به لطف الهی همین دغدغه‌ها هست که انسان را حساس می کند تا بیشتر خود را دریابد و به مرور با ابعاد متعالی خود در عالم حاضر شود. بالاخره مقصد، قرآن و روایت است البته با طیّ مقدمات. مقدماتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کمک می‌کند تا به لطف الهی با استماع صوت شرح سوره‌های عنکبوت و زمر و روم و آل‌عمران، آرام‌‌آرام از طریق تفسیر قیّم المیزان با قرآن آشنا شوید و در کنار آن در راستای رجوع به روایت شرح حدیث «ای اباذر» که روی سایت هست رجوع شود، خوب است. https://lobolmizan.ir/sound/661?mark=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B0%D8%B1. موفق باشید

35453

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: حضرتعالی در جلسه تفسیر امروز بیگ بنگ را مردود دانستید. همچنین در پاسخ ها تکامل را رد می کنید ولی این ها نظریات پذیرفته شده ی علمی است و مبتنی بر کوهی از شواهد، هم می شود توحیدی نگاه کرد که خداوند جهان را از نقطه ای آغاز کرد و بعد به آن تکامل بخشید و نیز اگر خدا را نخواهیم وارد کنیم نگاه های مختلفی می توان داشت یکی اینکه بگوییم ما قبل از بیگ بنگ را نمی دانیم چه بود و فعلا یا برای همیشه درین زمینه ساکتیم یک نگاه دیگر آنکه بگوییم جهان از هیچ پدید آمده است این نگاه برای بنده شگفتی بیش تری دارد چون در فرض وجود قادر متعال شگفتی خاصی، آدمی در مواجه با عالم احساس نمی کند و خود نیز مشاهده می کنید که برهان نظم قدرت چندانی ندارد و به صدیقین مراجعه می کنید مثلا دست با این ظرافت ها هیچ جای شگفتی ندارد خدایی فوق العاده قادر دستی را خلق نمود به صدیقین مراجعه می کنید می گوید بابا این ها که قدرت نیست و برای خدا هیچ محسوب می شود و در نتیجه در نظر ما نیز عادی تلقی می شود ولی هیچی را فرض کنید که ناگهان با بیگ بنگ منفجر شد و دست چنین هیچی را باید بوسید بعد دست تصادف و تکامل به ما دست و ... بخشید اکنون من خود را مبتنی می دانم بر هیچی که متکامل شد و این شگفتی بخش و حیرت زاست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما با برهانی این‌چنین مطلق روبرو هستیم که عین هستی همواره در صحنه است، به اعتبار عین هستی چرا باید ذهن خود را مشغول توهّماتی مانند بینگ بنگ کنیم و یا این موضوع را که انسان از نسل میمون است در حالی‌که خودِ علم آن را مردود کرده است؛ به عنوان موضوع علمی بپذیریم؟!!در جلسات اولیه سوره سجده عرایضی در رابطه با این مطلب اخیر شده است. موفق باشید

35350
متن پرسش

هرچه حوادث بیشتر برای آخرالزمانی شدن آغوش باز می کنند دارم از خودم بیشتر نگران و در آشوب می شوم. سلامی به رسم ادب، به رسم دعاگویی، به حکم تسلیم! سلامی به آرزوی پناه جویی؛ سلامی به همه ی مجاهدان از اولین تا آخرین می دهم بلکه کسی این میان به فریادم برسد. گاهی از خواب بیدار می شوم و در تاریکی صبح گویی این هیبت سوره ی عنکبوت است که قلبم را در دام نفسم به بند می کشد، آنقدر از خودم می ترسم که نمی‌دانم چه کنم؛ و این از معقولانه ترین ترسهایی است که تا کنون داشته ام... انگار می بینم که خدای عزیزم؛ خدای مهربان، خدای ارحم الراحمین به وقت سوره ی عنکبوت ... و نوبت امتحان که می‌رسد هیچ رحمی به دلش نیست، هیچ رحمی! سر این حرف با کسی شوخی ندارد؛ با هیچ بشری! اصلا شاید همین رخش بوده که در اصرار ارنی های موسی تجلی داده که موسی در دم جان داده! وگرنه موسی که دم به دم با خدا می گفته و همراز و همدم بوده! ... و حالا من به میدان آمده ام تا شما را قسم بدهم که هر مستجاب الدعوه ای می شناسید بگویید به او که برای من دعا بکند؛ آخر ترسوها شهید نمی شوند! و تاریخ تخته گاز دارد به سوی غربال آخرالزمانی می تازد... به خانواده ام نگاه می کنم که چطور می شود بتوانم ازشان بگذرم برای راه خدا؛ یعنی آیا می توانم؟ اینجا بود که گفتم به امام حسین که عجب کاری کرد!... و این سوره ی عنکبوت است که این روزها انگار هر روز دارد بر زندگی ام وحی می شود .. دعا کنید قلبم این میان نمیرد، ایمانم ذبح نشود که این ذبحی عظیم و الیم خواهد بود! ... کاش خدا کرمش بیشتر از همیشه گل کند و دلش مشتی تر از همیشه شود و در هم بخرد؛ وگرنه من زمین می مانم که می مانم ... دلم برای روزهای ساده زیستی تنگ شده؛ خیلی تنگ شده، برای دلم هم خیلی دعا کنید

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زندگی در طوفان زیباست. آری! آن‌گاه که حضرت محبوب که ربّ العالمین ما نیز هست؛ در جایگاهی فرمود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ» (عنکبوت/۲) که به گفته جنابعالی در اینجا و در این امتحان به هیچ وجه کوتاه نمی‌آید تا بزرگی‌های نهفته در جان انسان‌ها به ظهور آید و سره از ناسره جدا گردد. در همین طوفان‌ها است که باید نظر به مظاهر حضرت حق در هر میدانی که باشد، بیندازیم همانطور که در میدان فتنه مهرماه ۱۴۰۲ دیدید که با قهرش چه ها که نکرد و این به یک معنا یعنی خطاب به حضرت کلیم الله که در جواب تقاضای آن حضرت که خواست ذات را بنگرد، فرمود: «... لَنْ تَراني‏ وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسي‏ صَعِقاً..» (اعراف/۱۴۳). بنگرید که چگونه خداوند از در و دیوار عالم به ظهور آمده تا هر کوهی که باشد از جایگاه و جای خود بر کنده شود و او بماند و او، تا جهانی دیگر در منظر ما به میان آید و با نظر به آن جهان، شهادت هم حضور برتر ما در همین زندگی خواهد شد. در این مورد آقای علیزاده و خانم پریسا نصرآبادی در رابطه با حضور ما در نظم جهانیِ جدید و نسبتی که در خلیج فارس پیش آمده، صحبت‌هایی شده است که می‌توانید آن را دنبال کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13944 موفق باشید     

35138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام محضر شما: متاسفانه استاد عزیز انقلابی که شما از آن یاد می‌کنید و افق ترسیم میکنین برای یک عده ای خوب شده که بر سر سفره ملت نشستند و چپاول می‌کنند و این ملت صاحب اسلام و ایمان به خدا و اهل البیت را به روز سیاه نشاندن یکروزی اگر باید جواب بدهند شماها باید جواب بدین که قلما و زبانا حمایت می‌کنید یکروزی یادمه شما از احمدی نژاد حمایت میکردین و الان از رییسی که این بدبختی را برای ملت به ارمغان آورد شده. حضرتعالی یکبار در سخرانی هایتان از این دولت مستاصل و ظالم انتقاد کنید مگر آقای خامنه ای نگفتند مشکل مسکن مردم را حل کنید کو؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سوال شماره 35128 شد و البته این بدان معنا نیست که دولت ضعف هایی نداشته باشد ولی از آن جهت که جهت گیری دولت مناسب اهداف انقلاب است و در این راستا رهبر معظم انقلاب نیز دولت را تأیید می کنند باید نسبت به آینده حتی در مورد مسکن امیدوار بود هرچند که معلوم است کارها با وجود اختاپوسهای اقتصادی چندان آسان جلو نمی‌رود. موفق باشید

34879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز. بنده حدود ۴ سالی هست که طلبه شده ام هنوز مشکلی احساس نمی کنم لکن می بینم که طلاب دچار رخوت شده اند برخی از اساتید معتقدند اینها اهل هدف و تلاش نبوده اند لکن چه بسیار طلابی بوده اند که بسیار پرشور و تلاش و هدف بوده اند اما به تدریج دیگر حوصله ی این دروس را ندارند تا اینکه مطلع گشتم که عیب از بودن در عالمی غیر از عالم اسلام است و مشکلات پیشرو از این مسئله نشات گرفته است و تا این صفحه تغییر نکند بسیاری از سوالات پیش می آید حقیر جزوه (عالم طلبگی) شما را خوانده ام اما هنوز به برنامه ای روشن و دست یافتی برای خروج از عالم غیر دینی نرسیده ام قدم هایی که متاسب با ما باشد و قابل حصول فکر می‌کنم رفع مشکل مذکور اهمیت بیشتری دارد تا پرداختن به دروس حوزوی. حداقل با لحاظ تقدم رتبی راهی که در ذهن حقیر است بودن و انس با آثار جنابعالی است اگر این راه را تایید می کنید چه موضوعاتی از آثار شما برای این راه کمک کننده تر است و آثار چه شخصیت های دیگری را توصیه می کنید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طلاب عزیز باید متوجه باشند ابعادی از انسان و بخصوص نسل جدید در میان است که تنها از طریق دین خدا وقتی به صورت حضوری با آن‌ها در میان گذارده شود، می‌توانند جان خود را ارضاء کنند. حال اگر در این رابطه، خود را رشد دهند می‌بینند که چه اندازه می‌توانند مفید باشند. لذا در کنار دروس رسمی حوزه، با رویکرد رسیدن به فهم عمیق قرآن و روایت، شخصیت خود را شکل می‌دهند. مباحثی مانند «معرفت نفس» را باید جدّی گرفت زیرا بشر جدید نیاز دارد تا نسبت به خود بازاندیشی کند. موفق باشید

34813

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: این نقل تاریخی چقدر به دیدگاه شما ارتباط دارد که گفتید: وقتی دین ابراهیم محور ادیان است اسلام نیز اصراری ندارد که آنها مسلمان شوند. "انوش نصرانی در گفتگو با امام حسن عسگری ایشان را حق می داند و از اینکه از ایشان می شنود که فرزندش مسلمان و اهل ولایت خواهد شد خوشحال می شود. اینجاست که برخی کشیش های حاضر در محفل، با شنیدن این گفتگو می گویند چرا مسلمان نمی شوی؟! انوش می گوید مسلمانم و مولایم این را می داند. امام هم سخنش را تصدیق می کند. فقال أنوش: و اللّه يا سيّدي إن قولك الحقّ و لقد سهل على موت ابني هذا لما عرّفتني أنّ الآخر يسلم و يتولّاكم أهل البيت فقال له بعض القسّيسين: مالك لا تسلم؟ فقال له أنوش: أنا مسلم و مولانا يعلم ذلك، فقال مولانا: صدق (حلية الأبرار، ج‏6، ص112). اما سوال این است که انوش چگونه مسلمانی است که نه حکومت و نه نصرانی ها از اسلام او خبر ندارند و فقط امام آن را می داند؟ آیا می توان او را نصرانی مسلمان دانست؟ او با انجیل در سینه به امام متوسل می شود چون ایشان را عارف تر به انجیل از خودشان می داند: أتوسّل إليك بهذا الكتاب الّذي أنت أعرف به منا."

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد که او نصرانیِ مسلمان است زیرا خود اسلام اجازه داده تا اهل کتاب به دین خود باشند. موفق باشید

34786

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد: چرا آفای خامنه ای گفتند تاخیر در فرزند آوری ناشکری است!!! بقیه صحبت های ایشان و اهمیت فرزند در زندگی و نسل در روایت و... را قبول دارم آنهم در این شرایط ویژه کشور که اهمیت بیشتری هم دارد اما آیا درست است اینطور؟ یکم به نظرم اینطور صحبت کردن همه چیز را بی جهت بهم دوختن نیست؟؟؟! خوب تشویق کنید چرا می گویید ناشکری!! چرا پدر و مادر برای زندگی فرزند آوری را عقب بیاندازند کفر نعمت کرده باشند!!! چرا؟؟ یعنی مردم بچه را تعویق می اندازند باید بروند در زمره کفران کنندگان نعمت!! واقعا از حال و احوال والدین این را می شود گفت؟ واقعا کسی حتی برای معاش عقب بیاندازد حق است او را به این صفت بخوانیم؟؟!!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که اگر شرایط به میان‌آمدنِ نعمتی مانند نعمت وجود فرزند در خانواده‌ای باشد و آن را بدون دلیل به عقب بیندازند، آیا ناشکری نیست؟ در حالی‌که خداوند تأمین رزق آن فرزند را به عهده گرفته؟ در این رابطه می‌توانید به کتاب «جایگاه رزق در هستی» رجوع فرمایید. موفق باشید

34781

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: آقای ملکیان نقدی در مورد کتاب المیزان دارند. ملکیان: من همیشه وقتی این حرف را می‌شنوم، یاد حرفی نظیر این می‌افتم از مرحوم علامه طباطبایی که در اول تفسیر المیزان می‌گویند کتاب قرآن، کتابی است که یفسر بعضه بعضا، تکه‌ای از قرآن، تکه‌ای دیگر را تفسیر می‌کند و برای همین ما باید به خود قرآن مراجعه بکنیم. یعنی برای تفسیر یک تکه، به تکه‌های دیگر باید مراجعه کنیم. من کاری به این ندارم که علامه طباطبایی خودشان این روش را مطلقا رعایت نکرده‌اند. اما این حرف عجیبی است که ایشان می‌گویند قرآن اینجور است. هر کتابی همین‌جور است. شما اگر کتاب کانت را هم بخوانید، فقط وقتی می‌توانید یک جمله از کتاب را تفسیر کنید، که عطف نظر کنید به بقیۀ جمله‌های آن. علامه طباطبایی طوری حرف می‌زنند که انگار این اختصاص به قرآن دارد. نه آقا! هر کتابی یفسر بعضه‌ بعضا. بگذریم از اینکه مرحوم طباطبایی، خودشان القرآن یفسر بعضه بعضا را رعایت نکردند. در تفسیر المیزان الی ماشاءالله چیزهایی به قرآن نسبت می‌دهند که مدرک قرآنی ندارند. اما کاری به آن ندارم. هر کتابی اینجور است. مگر کتابی هست که یفسر بعضه بعضا نباشد؟ می‌شود اجمالا توضیح دهید اینکه قرآن یفسر بعضه بعضا چه تفاوتی با کتب دیگر دارد بفرمائید و اینکه چرا قرآن در تفسیر نیازمند به روایات و قواعد عقلی فلسفی و عرفانی و...است ؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید آقای ملکیان متوجه روایتی که علامه طباطبایی بر مبنای آن روایت آن نکته را فرموده‌اند؛ نشده‌اند. که بحث در تأویل آیات و باطن‌داشتن آن‌ها است و این‌که بعضی آیات، متشابه هستند و باید به وجه تأویلی آن‌ها نظر نمود و در این رابطه قرآن، میدانی است که «یفسر بعضه بعضا» و هرگز کانت و امثال کانت چنین ادعایی ندارند که سخنان آن‌ها تأویل‌بردار است و مثلاً متشابهات آن‌ سخنان را باید با وجه تأویلی و باطنی آن سخنان معنا کرد. در این مورد خوب است به آیات اولیه سوره آل‌عمران و نظر علامه طباطبایی در این مورد رجوع شود. و یا به کتاب «زبان قرآن، اصیل‌ترین زبان» که روی سایت است. موفق باشید

34769
متن پرسش

بسمه تعالی.سلام علیکم . به جهت سفر به راهیان نور چند روزی از جوابگویی به سوالات کاربران محترم معذور هستیم

متن پاسخ

بسمه تعالی.سلام علیکم . به جهت سفر به راهیان نور چند روزی از جوابگویی به سوالات کاربران محترم معذور هستیم

34606

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: به نظر می رسد کار حجاب (روسری داشتن) را باید در ایران تمام شده دانست و از این به بعد مراقب بود که بی حجاب تر نشوند. اما افسردگی و ... که مطرح نمودید این سرخوشانی که من می بینم بعید می دانم گرد ملالتی بر خاطر شریفشان بنشیند و نیز در ادامه همه ی آنها که بدون روسری می آیند قصد تقابل با نظام را ندارند بلکه چون به مرور در جامعه عادی شده است و آنها نیز تقیدی به حجاب ندارند بدون روسری آمدند و حتی ممکن است در راهپیمایی های ۲۲ بهمن شاهد حضور بی روسریان باشیم و ای بسا صدا و سیما تصاویرشان را پخش کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این در صورتی است که کشف حجاب، نوعی همراهی با جهان استکبار در استنباط مردم نباشد. موفق باشید

34478
متن پرسش

سلام وقت بخیر بنده سه سالی است که ازدواج کرده ام. همسرم در عقاید وظاهر مذهبی بود و در جلسه آشنایی ایم شما را به عنوان فردی که زندگی اش را تغییر داده برد، اما بعد از مدتی که از عقد گذشت فهمیدم ایشان نماز نمی‌خوانند، البته این را بگویم که عقاید منطقی و محکمی دارند و مثل خیلی از مذهبی ها نیستند که صف اول نمازند و آن کار دیگر هم می‌کنند! خیلی ناراحت شدم. الان که سه سال می‌گذرد دیگر من هم نماز نمی‌خوانم و این موضوع بسیار ناراحتم می‌کند. گاها هم که شروع می‌کنم به از سر گرفتن نماز ایشان چیزی به من نمی‌گویند، ولی اگر بحث مان شود می‌گوید شما اول اخلاقت را درست کن بعد نماز بخوان. من بد اخلاق نیستم، اتفاقا بسیار شوخ و خوش اخلاقم اما گاها توقعات ایشان را در زندگی مشترک نمی‌توانم برآورده کنم. من فکر می‌کنم هر چقدر هم که بد باشیم نماز ما را به سوی پاکی می‌کشاند. زمانی هم که می‌گویم ای کاش هر دو نماز بخوانیم، می‌گوید اول همه چیز زندگی درست شود بعد. در کل بسیار از این موضوع ناراحتم و حس بدی به ایشان دارم و گاهی افسوس می‌خورم که کاش با مردی ازدواج می‌کردم که محب اهل‌بیت بود. لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره زندگی در این دنیا بدون ارتباط با یگانه‌ای که راز هستی ما را می‌داند، معنا پیدا نمی‌کند. همو که می‌داند هرکدام از ما شایسته است به چه صورتی درآییم و خود او فرمود: «اقم الصلواة لذکری» نماز را برپا کنید تا در یادِ من بمانید و در این حالت است که ما به معنای حقیقی در نماز در یاد او باشیم، ارتباط با یگانه‌ای که راز هستی ما را می‌داند، و می‌داند که ما شایسته چه حضوری هستیم. موفق باشید.

34456

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: بنده سواد کلاسیک دینی ندارم. اما مدتهاست به یک باوری رسیده ام که خواستم نظر جنابعالی را در این زمینه جویا شوم. به ما گفته شده که پیامبر مکرم اسلام (ص) خاتم پیامبران است و بنده هم این را باور دارم اما بنده فکر می‌کنم که دینی که ما اکنون به صورت رسمی به آن پایبندیم آخرین دین نیست در واقع پیامبر اکرم غیر از این دین رسمی دین دیگری را هم برای بشریت آورده اند و اما دلایل این سخن ۱. گفته شده که سلمان عقایدی دارد که اگر به ابوذر عرضه کند ابوذر وی را تکفیر خواهد کرد ( پس این می‌طلبد که ما از دو دین صحبت کنیم) ۲. شنیده‌ام که یکی از اصحاب امام محمد باقر (ع) گفته است امام علیه السلام هزاران حدیث به من فرموده‌اند که من اجازه نقل عمومی را نداده‌اند (پس این می‌تواند دلیلی باشد که حداقل دین دیگری با پیروان دیگری وجود داشته باشد) ۳. ما شخصیتی داریم مثل ابن عربی که برخی وی را تکفیر و برخی وی را تقدیس می‌کنند که در هر دو گروه هم علمای بزرگی وجود دارند (و این می‌تواند نشانه‌ای از وجود دو دین باشد) ۴. همینطور شخصیتی مثل مولوی _ مثل ملاصدرا_ مثل علامه طباطبایی _ مثل سید علی قاضی و... که چنان اختلافات در موردشان شدید است که گویی ما با بیش از یک دین طرفیم. البته بنده گمانم می‌کنم پیامبر اکرم دو دین آورده‌اند که لازم و ملزوم یکدیگرند ولی مخالف هم نیستند آیا واقعاً اینگونه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان‌طور که می‌فرمایید حقیقتاً شریعت محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» ظاهری دارد و باطنی، و اتفاقاً در این زمانه آنچه نیاز بشر جدید است حاضرشدن در ظاهر و باطن شریعت است تا انسان ابعاد متعالی و درونی خود را باز یابد. باید توجه کرد که مشغول‌شدن به امور محسوس، حجاب درک بیشتر حقیقتِ خود می‌شود، حقیقتی که همواره در معرض الهام فجور و تقوای خود می‌باشد تا در مراقبه‌ای حضوری و زنده، حق را از باطل تشخیص دهد و بیش از پیش به خودش و بنیادش نزدیک گردد. این‌جا است که جایگاه تذکرات دینی برای دوری از حُبّ دنیا معلوم می‌شود، زیرا با حبّ دنیا انسان از حقیقت خود فاصله می‌گیرد. موفق باشید

34201

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز سلام: چرا با اینکه باور داریم وما تسقط من ورقه الا به امر پروردگار باز هم حوادث اینقدر روی ما اثر گزار است و ما را محزون و منفعل می‌کند (البته امثال خودم را عرض می کنم) و چکار باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری: این کار ساده ای نیست که انسان متوجه بشود همه آنچه پیش می آید به اذن خداوند است و در راستای امتحان مومنین و خواری و خسران کفار است. عمده آن است که تلاش کنیم هر واقعه و رخدادی را در نسبت با سنن الهی مد نظر آورید. موفق باشید

33945

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: خواهشا اذکار الله اکبر و سبحان الله رو با توجه به برهان صدیقین عمق معنایی بدهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حضرت حق به اعتبار «عین الوجود» و عین الکمال‌بودن‌شان بسی برتر از آن دارد که به وصف آید و بسی منزه تر از هرگونه نقصی است. موفق باشید

37289
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
«دعا و مناجات؛ عبور از نیست انگاری»
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «من قرع باب اللَّه فتح له» كسي كه درِ خانه خدا را بكوبد، به رويش باز شود. 
در روزگاری که نهیلیسم در تاریخ زیست انسانی مان حاضر شده است و انسان ها در فضای آن تنفس می کنند باید به فکر حضوری دیگر از تاریخی باشیم که بتواند در فردای زندگی انسان حاضر باشد تا انسان ها به آن دل بسپارند و در آن حاضر شوند. حسی شدید تر و ایمانی شور انگیز تر تا بتواند آن ها را از تلخ کامی نیست انگاری دوران رهایی ببخشد. جهیدن از هیچستان عالم نهیلیسم علاوه بر حضور بنیان های نظری تاریخی اش محتاج انگیزه های عملی و شور انگیز اجتماعی از جنس وجود است تا بتواند حس احساس حضوری که آدمی گم کرده بود را بیابد و از فضای تنگستان پوچی به فراخنای خنک عالم انس مشرف شود. انسان تاریخ ما سردرگم مناسبات عالم نهیلیسم شده است و به این خاطر گوش‌اش از شنیدن حرف‌های تکراری و بیهوده و سخنانی مذهبی که آن سخنان، تاریخ خودشان را از دست داده‌اند و نمی‌تواند مطلوب جان انسان تاریخ ما باشد و ما همچنان با اصرار بر آن سخنان در پی آن هستیم که با بشر امروزین سخن ها بگوییم و این یعنی کلافه کردن خود و مخاطبی که دارد رنج می برد از تحیری که دچارش شده است. ما برای گذر از رنج تاریخ نیست انگاری و پوچی باید ابتدا در آن حاضر شویم و سپس از آن عبور کنیم، حاضر شدن به معنای فهم مناسباتی که ما و آدم امروز را در بر گرفته است و عبور به معنای افقی عالی و برین که در مقابل این انسان قرار دهیم تا او آن عالم را مطلوب جان خود بیابد و حضور در آن ساحت را حقیقت گمشده ای که در پی اش بود پیدا کند و این افق گشایی و عوض شدن ساحت ها با زور و جبر مهیا نمی شود بلکه به انتظار نشستن اما انتظاری فعال در جهت گشودگی عالم و آدم با هم که این گشودگی در حال گسترش است در تاریخ امروز ما و اهل فهم زمانه ظهورات آن را می یابند و مشاهده می کنند و هم اینان اند که باید در بستر تاریخ با بیان هایی متناسب با جان انسان امروز با او به گفت بنشینند و او را برای تغییر ساحتی جدید مهیا کنند. بی شک بشر در فردای این گشودگی حاضر می شود و عطای نهیلیسم را به لقایش خواهد بخشید و انسانی دیگر ظهور خواهد کرد. غزه نمونه ای از وضع حمل انسانی است که مشاهده می کنید تقابل انسانی شور انگیز در برابر عالم نیست انگار غربی که آدم را معطوف به اراده ی غلبه بر دیگران معنا می کند و اما صحنه ی حضور ایمان همان چیزی است که فردا با آن مواجه خواهیم شد و آن‌هم، نه به صورت فردی بلکه حضوری جهانی و انسان جهان فردایی ما از جنس همین ایمان است و آنهم در ساحت شورمندی و شورانگیزی و نه ایمان دیروزین و نمادین! این نمونه ای است از حضور پس فردایی عالم انسانی و مناسبات ایمانی‌اش. 
اما برای نجات جوان امروز و آدمی که تمام ساحت انسانی اش در تحت لوازم هیچستان نهیلیسم قرار دارد بایست نظر به وجوه جدیدی از زبانی متناسب با این تاریخ بود تا بتوان ظهورات و بروزات مناسبات جدید تاریخی را روایت کرد و به گوش اش رساند. آری به نظر می رسد زبانی که بتواند در امروز تاریخ به گفت آید جز وجود نیست چرا که از جنس نیستان است (بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند) و زبانی است در برابر زبان هیچستان. به نظر می‌رسد همان‌گونه که زبان تاریخی است گوش ها یا بهتر بگویم فهم ها نیز تاریخ است و اگر با زبان و گوش تاریخ خود همراه نباشیم نه می توانیم سخن زمانه را بگوییم و به گوش‌ها برسانیم و نه گوش شنیدن حرف‌های زمانه را می‌شنویم و بنابرااین گرفتار آنی می‌شویم که امروز هستیم و بسیاری از گره‌های آدمی در این عصر با زبان گشوده خواهد شد منتهی باید زبان مطابق زمانه به میان آید و گرنه شاهد همین بی‌رونقی در گفتگو خواهیم بود. اما ما قائلیم که این زبان به میان آمده و گوش ها نیز آماده شنیدن شده اند و جان ها در پی حقیقتی دیگر در هستند و خسته از آنچه که امروز با آن مأنوسند. (پس ای زبانِ وجود به سخن آی و گوش‌های خسته از عالم نیهلیسم را سیراب کن) امروز وجه گشوده‌ای که می‌تواند آدمی را از درون جانش آشنای ساحت حضور بگرداند، عالم مناجات است، همان عالم و ساحت درونی ارتباط انسان با بی‌نهایت با گشوده‌ترین وجه عالم هستی و عالم وجود، ارتباطی که دستِ بریده آدم نیست‌انگارزده را به ریشه و مبدا تکوین حقیقی‌اش که گمشده جانش نیز می‌باشد متصل می‌کند و فریاد کو کوی انسان را به حقیقت هو هوی‌اش می‌رساند. آی آدم‌ها! این صدای خداست که پس از فریاد خدا مرده غرب، به گوش می‌رسد. آگاه شوید و از خود و وجود خود و حقیقت درونی‌تان به آن بپیوندید و با این آشنای جان آدمی، این بیابان خشک هیچی‌ها را بوستان دوستان کنید و از عدم به وجود سیر کنید و خود را برهانید . 
مناجات یکی از این ساحت هاست که باید با انسان در میان گذاشت می دانم سخن از چگونگی به میان آوردن است و چگونگی بردن این انسان است به پای این سفره! اما بایست با صبر و مدارا در انتظار بود تا افق های آن بیش از پیش خود را بنماید و آدمی خودش را در آن عالم پیدا کند، آری به زور و جبر نمی شود! پس ما چه کنیم؟ بایست متذکر طلوع آن تاریخ باشیم و نسبت به حضور ادمی در آن به تبیین حالی باشیم که امروز به آن دچاریم و حالی که فردا با آن روبرو خواهیم شد.
 مناجات با خدا یکی از آن لایه‌های ارتباط انسان است که دقیقا در نقطه رسیدن انسان به ضعف و درد و رنج اش به سراغ او می‌آید، ارتباط با عالمی برتر و گفتگو با عالمی بی نهایت که به تمام ابعاد و ساحات وجود انسان آگاه است و تکیه گاه انسان بی سامان و بی پناه تاریخ می شود. مناجات صورتی تاریخی دارد که اگر از آن غفلت کنیم فقط به درد حسینه ها و مساجد می خورد در حالی که ساحت تاریخی مناجات و دعا را امام معصوم در صحیفه سجادیه برایمان به میان آوردند انسان اگر در تاریخِ بی‌سامان نهیلیسم به سامان عالم قدس دست پیدا نکند حیات زندگی زمینی اش با مرگ طاقت فرسا تفاوتی نخواهد کرد. ببینید صحیفه سجادیه در تاریخی به میان آدم ها آمد که ظلمت پوچستان بنی امیه به سراغ آدم ها آمده بود و حضرت سجاد (علیه السلام) با صحیفه و دعا آدمی را به تاریخ خودش بازگرداند تاریخی که امتداد حیات حسینی بود و ارتباط آدم و عالم با ساحت قدسی اش. نباید از حیات حقیقی انسان غفلت کرد و گرنه صورت عالم مدرن جای خالی حقیقت را به راحتی تصرف خواهد کرد و ما می مانیم و انسانی درون تهی و بی مایه که برای این حس پوچی و آزار دهنده ی درونی اش دست به هر رفتار و عملی می زند تا خودش را از این بی سامانی برهاند و تاریخی را می سازد پر از مسئولیت‌گریزی و خشونت و بی‌توجهی و چشم‌پوشی از آنچه در پیرامونش می‌گذرد. اما اگر صورت تاریخی وجود و حقیقت به میان آدمی برگردد می شود آن نمایش بی بدیلی که در اربعین و تشییع شهدا مشاهده می کنیم، می شود راهیان نور، می شود مجالس شبهای قدر و اعتکاف که آدم‌هایی در آن به میان می‌آیند که در ظاهر متفاوتند اما متوجه حضور حقیقتی فراتر از آنچه با عالم مدرن به سراغشان آمده شده اند و ما باید با این نظر به سراغ ادامه تاریخ برویم و این حس را و این فهمی را که ظهور کرده است در جان آدم آخرالزمانی تقویت کنیم و نگذاریم گرفتار تخدیر شود و ما را با فراموشی مواجه کند و یا به جای پرداختن به حضور انسانی اینچنین دنبال تربیتی باشیم در همان گذشته دیروزین. 
مناجات با صورت تاریخی‌اش، امروز می‌تواند ما ار از ظلمت تاریخ نیست انگار عبور دهد اگر ما این توانایی را در خود بوجود آوریم که بتوانیم با زبان وجودی با این انسان سخن بگوییم؟ شاید بپرسید زبان وجودی چیست؟ زبان وجودی از چیستی بر نمی‌آید که محکوم به چگونگی باشد. زبان وجودی همان زبان ساحت حضور است که بیان آن حقیقتی است که مطلوب فهم جان آدمی است که از ما طلب حقیقت را می کند. و حتما زبان وجودی نباید به گفت آید، گاهی با یک صحنه تاریخی به گفت می‌آید و انسان‌ها آن را تصدیق می کنند و گاهی در یک حادثه ای به وقوع می پیوندد و انسان ها را با آن روبرو می کند همچون یوم الله هایی که از پس گذراندیم و یا گاهی با تشکل ها و برنامه هایی همچون جشن بزرگ غدیر یا سفری همچون راهیان نور. باید بیش از این در این باره سخن گفت و از آن سخن به میان آورد تا بتوان ابعاد بیش‌تری از آنچه بر ما می‌گذرد و آنچه باید به سراغمان بیاید و یا آنچه را که باید منتظر باشیم تا ما را در بر بگیرد بشویم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «مناجات» سخن به میان آوردید و این‌که چگونه جایگاه اصیل مناجات را با درک نیست‌انگاری «فهم» کنیم تا به جای سخن‌گفتن از معنای مناجاتی که تاریخِ آن گذشته است، به مناجاتی بپردازیم که امروز و فردا و پس فردای ما را احیاء می‌کند و این، حقیقتاً همان ایمان است که گمشده ما می‌باشد. ایمانی که اگر مانند باورهای انتزاعی، جزمیتِ لازم را ندارد و چون بید در جانِ ما لرزان است؛ ولی همه حقیقت و همه معنا در همین ایمان است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهم‌السلام» و عرفا » در پیش است که در آن‌جا نسبتِ بین فلسفه وجودی به همان معنای اصالت وجود و ایمان به میان آمده است و در آن‌جا عرض می‌شود: 
 در حضوری که با فلسفه وجودی پیش می‌آید جدّ و جهد آن حضور و یا ایمان نقش مهمی دارند هرچند منجر به شوقی مبهم می‌گردد که در ادامه آن جدّ و جهد می‌تواند معنادارتر شود ولی نه به صورتی که با عقل انتزاعی می‌توانیم با باورهای خود به صورتی جزمی به‌سر ببریم. 
مولانا در دفتر دوم مثنوی, حکایت شخصی را می‌آورد که شتری گم کرده است و با جدّ و جهد فراوان، پُرس پرسان از نشانه‌های شتر از این و آن، در جستجوی گمشده خویش برمی‌آید. شخص دیگری که شتری گم گشته ندارد، با مشاهده گرم رَویِ شخصِ شتر گم کرده، به گونه‌ای مبهم پی می‌برد که این تکاپو گزافه نیست. پس به دنبال او روان می‌شود و سرانجام شتر گم‌شده‌اش را که همان ایمان است، می‌یابد به آن معنا که کدام انسانی است چنین شتر گم‌گشته‌ای ندارد؟ آن شخصی که به ظاهر شتری گم نکرده بود، در جدّ و جهد آن‌کس که شترش گم شده بود؛ شتر گم گشته خود را می‌بیند و این بار با جدّ و جهدی بیشتر به دنبال آن رهسپار می‌شود:
بوی برد از جدّ و گرمی‌های او        که گزافه نیست این هیهای او
اندر این اشتر نبودش حق، ولی       اشتری گم کرده است او هم، بلی
خطاب به آن شخص که از ابتدا واقعاً شتری گم کرده بود. می‌گوید:
مر تو را صدقِ تو طالب کرده بود         مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
صدق تو آورد در جستن تو را        جستنم آورد در صدقی مرا
به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای «ابوحمزه» که دعای تمرین حضور در ایمان است، به جای تکیه بر اعمال خود برای نجات از عقوبت الهی، به فضل الهی امیدوارند و عرضه می‌دارند: «لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...»؛ عامل نجات من از عقاب تو تکیه بر اعمالم نیست، بلکه امیدواری به فضلی است که تو بر ما داری. این همان توجه به صدق راهی است که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مقابل آن حضرت گشودند و با نظر به صدقِ آن راه، حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای ابوحمزه در آن راه گام می‌زنند به همان معنای حاضرشدن در ایمان و تجربه آن حضور که با تکیه بر اعمال ما نمی‌ماند ولی با نظر به فضل او می‌توان حضور آن را تجربه کنیم.
 گر آدمی همچنان خود را در آن موقعیت‌های ایمانی با همان قبض و بسط‌هایی که پیش می‌آید، نگه دارد آن بصیرت‌ها مکرر در مکرر می‌شوند و سالک را بیش از پیش در فضای ایمانی قرار می‌دهد، ایمانی از جنس ایمانی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» این‌طور از آن در خود احساس می‌کنند که: « الهي لَوْ قَرَنْتَني بِالاَصْفادِ وَمَنَعْتَني سَيبَكَ مِنْ بَينِ الاْشْهادِ ودَلَلْتَ عَلي فَضايحي عُيوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بي اِلَي النّارِ وَحُلْتَ بَيني وَبَينَ الاَبْرارِ، ما قَطَعْتُ رَجآئي مِنْكَ وَما صَرَفْتُ تَاْميلي لِلْعَفْوِ عَنْكَ» خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايی‌هايم بگشايي، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند. و این نوع مناجات، ما را به ایمانی رهنمون می‌شود که اولیای الهی در جان خود دارند. موفق باشید    

36992

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب جناب استاد طاهرزاده: ۱. حقیر بیست و یک ساله و فارغ التحصیل رشته ریاضی هستم، به واسطه الطاف الهی و عنایات امام زمان (عج) در عین بی لیاقتی حدود دو سالی هست که علاقه‌ی شدیدی نسبت به علوم و معارف اسلامی به ویژه فلسفه و عرفان پیدا کردم و روز به روز عطش بیشتری را در وجود خود برای تحصیل این معارف الهی و استفاده از آن در جهت رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) حس می‌کنم، اما نمی‌دانم ادامه‌ی این مسیر را باید به چه شیوه‌ای طی کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الزمان (عج) را در پی داشته باشد، می خواستم از جنابعالی درخواست کنم در امر برنامه ریزی و تدوین یک سیر مطالعاتی جامع در حوزه علوم و معارف اسلامی، این حقیر را راهنمایی بفرمایید. درضمن حقیر علاقه زیادی به آثار امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله تعالی) دارم اگر امکان دارد برای خواندن آثار این دو بزرگوار این کمترین را راهنمایی بفرمایید. ۲. درخواست دیگری هم از شما داشتم حضرت استاد، حقیقتاً چند ماهی افکارم به شدت درگیر این موضوع شده است که برای آینده‌ی تحصیلی خودم چه مسیری را انتخاب کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) در پی داشته باشد. می خواستم از جنابعالی درخواست کنم که بنده را در امر انتخاب شغل و مسیر تحصیلی برای آینده‌ ام راهنمایی بفرمایید، شغلی که رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت قائم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را در پی داشته باشد. بنظر شما جناب استاد طاهرزاده، در حال حاضر و در شرایط کنونی جامعه امام زمان (عج) در چه حوزه ای نیاز بیشتری به نیروهای متخصص دارند و وظیفه ما در حال حاضر و با این شرایط جامعه چیست؟! ۳. اگر ایرادی ندارد می خواستم نظر جنابعالی را درباره کتب مرحوم علی صفایی حائری را نیز بدانم. از اینکه بیش از اندازه صحبت کردم و وقت گرانبهای شما را گرفتم بی‌نهایت عذر خواهم، لطفاً این کمترین را حلال بفرمایید. با تشکر، التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد می‌شود پس از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، سراغ شرح سوره حمد حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» بروید تا گشایشی باشد برای رجوع به دیگر آثار حضرت امام، مانند «مصباح الهدایه» ۲. مهم  آن است که ملاحظه کنید خداوند چه کاری و راهی را مقابل شما قرار داده است، در همان کار با جدیّت وارد شوید، ان شاءالله مورد رضایت حضرت حق است. ۳. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره ۳۶۲۱۵ رجوع فرمایید. موفق باشید

36719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ســـلام و درود: استاد وقت شما عزیز است ولی بخاطر روشن شدن موضوع مجبورم شرحی دهم حلال کنین. بنده به لطف خدا حدود چند سالی هست که سیر معرفت النفس رو طی می‌کنم و کتابهای ده نکته، براهین صدیقین و حرکت جوهری، معاد و حشر رو گذراندم و واقعا از این سیر مطالعاتی بهره ها برده ام تا اینکه پارسال طی یک تشنج و بیهوش شدن درگیر بیماری تومور مغزی شدم و حدود ١ ساله بخاطر بیماری از کلاسها و مباحث جاموندم یک بار کتاب عقل ادب خیال و دو بار کتاب جایگاه جن شیطان رو خوندم خیلی سوالات برام حل شد از ماهیت بد و جنس آتشین جن تا جایگاه جن، از شیطان و وسوسه هاش تا ملک نبودن و از جنس جن بودن و... ولی مطلبی برام هنوز جانیافتاده این بیماری بسیار اذیت شدم ولی برکاتی هم برایم داشت استاد وقتی یکباره تشنج کردم یاد مباحث ده نکته و کتاب خویشتن پنهان افتادم چون به تمامه خودم رو جدا از بدن دیدم، چون پاها دستها زبان و گوش یکباره از تسلط من خارج شد و فقط میدیدم که انگار حال غریبی بر من وارد می‌شود و بینایی هم گرفته شد و بیهوش شدم یکی از برکاتش اون لحظه خودم و واقعا فقیر الی الله حس کردم به هیچ بودن خودم پی بردم به هست بودن خودم به خواست هست مطلق یعنی خدا پی بردم. اون مباحث خواب و رویا بسیار عالی برایم جا افتاد. استاد من خیلی خیلی کم خواب می‌بینم البته قبلا زیاد خواب می‌دیدم ولی وقتی مباحث خواب و رویا رو خوندم و متوجه شدم باید نفس به اتحاد برسه دیدگاهم تغییر کرد و چند سالی هست که خواب کم می‌بینم ولی هر بار خوابی دیدم ببشتر حالت رویای صادقه داشته و مدتی بعد اتفاق افتاده نمونه قبل بیماری کرونا خواب دیدم کرونا گرفتم و یک سال بعدش همون شد یا تو این بیماری خواب بستری شدن تو بیمارستان صدوقی و حتی دکتر خانم مغز و اعصاب که امد معاینه کنه رو دیدم و بعد از بستری در بیمارستان الزهرا مدتی بعد دقیقا همون خواب برام اتفاق افتاد البته ادمی نیستم که به خودم امورات رو تلقین کنم یا تو قوه وهمیه خودم ایجاد کنم و باهاش زندگی کنم خوابها بدون انگیزه یا فکر قبلی ایجاد میشن زمانی که کتاب عقل و ادب و خیال رو میخوندم خیلی کلنجار رفتم که چقدر وهم و خیال در من اثر داشته ولی در مورد خواب چیزی از وهم و خیال نیافتم بگذریم. چند سال قبل کتاب معراج السعاده رو خواندم و به معایبی در خودم پی بردم و سعی در اصلاح ان برداشتم و شاید یکی از عللی که باعث شد سمت مباحث معرفت النفس برم استارتش از همین کتاب زده شد. استاد چندین نوبت از من MRI گرفتن و چند بار سرم و تراشیدم و قرار بود عمل باز انجام بدن و تومور رو خارج کنن ولی هر دفعه انگار قسمت نبود تا اینکه مرحله اخر جراح مغز و اعصاب شب قبل عمل امد و گفت این عمل ٢٠ درصد عوارضی مثل فلجی تکلم حافظه و .. داره و درصدی هم احتمال بدخیم شدن داره و گفت فکرات رو بکن تا یک ساعت دیگه جواب بده و رضایت هم باید بدی من بهم ریختم و جالبه خود دکتر وقتی شرایط روحی من رو دید انگار به دلش انداختن و گفت من جاتو بودم استخاره می‌گرفتم استاد تو اون شرایط یه حالت اضطراری بهم دست داد و با اون حال مریض و سخت وضو گرفتم و به نیت انجام عمل جراحی استخاره کردم سه بار انجام دادم هر سه بد امد رفتم و رضایت شخصی دادم و از بیمارستان ترخیص شدم. پیش هفت تا جراح رفتم همه نظرشون این بود دست به سرت نزار و عمل نکن منم مرتب حالت تشنج و مشکلات خاص این بیماری بودم و بسیار بلاتکلیف. حالت اعضا بدنم طوری بود که تعادل نداشتم و سرگیجه اذیتم می‌کرد و حتی تمام نمازها رو نشسته میخوندم تو ایام فاطمیه متوسل شدم به اهل بیت و خانم خواستم راهی پیش پام بزاره تا اینکه یه روز بعد نماز صبح دارو رو خوردم و خواستم بخابم یکباره فکر زیارت امام رضا (ع) به ذهنم افتاد درصورتی که نه قبلش به مشهد فکر کرده بودم نه خواب دیده بودم با توجه به مخالفت شدید خانواده بخاطر تشنج هام با خانومم راهی مشهد شدم و همه چیز سریع جور شد و یکباره خودم تو حرم دیدم و وقت نماز درها بسته شد و وبا عده ای کنار ضریح بودیم خادم گفت همین جا مهرت و بزار نماز بخون منم وایسادم به نماز و وقتی تموم شد به خود امدم که من چند ماهه نشسته نماز میخوندم و اینجا چی شد یادم رفت و ایستاده انجام دادم اونجا به قلبم الهام شد عنایت حضرت بوده منم ازش خواستم راهی پیش پام بزاره و از این بلاتکلیفی دربیام تا اینکه برگشتیم و یکی از دوستان یه نوبت طب اسلامی در تهران برام گرفته بود و وارد مسیر درمان از این طب شدم و شکر خدا الان بعد از حدود هشت ماه با این نسخه ها که بصورت جامع شامل هم توکل به خدا و امید و توسل به اهل بیت هم عطر درمانی هم ذکر و هم خوراک طیبات هم پرهیزات و .. بود شرایطم بهتر شده و در حال درمان هستم و بهم گفت باید پرهیزات غذایی داشته باشی و صبور چون زمان بره ولی به لطف خدا و اهل بیت درست میشه این مقدمه لازم بود تا بتونم الان مشکل رو بگم. استاد با توجه به بحث وهم و خیال جن شیطان و ... من تو تمام MRI ها که ازم گرفتن یه چیز بسیار ذهنم و درگیر کرده سمت چپ سرم درست محل تومور شکل و نقش یه صورت هست که هم مو هم چشم هم دماغ و دهان داره هر سه زاویه نقش کامل یه صورت زشت داره که نمیدونم صورت ادمیه یا جن و شیطان و از زاویه چهارم دقیقا یه تک چشم که به وضوح شکل چشم مشخصه یه روز تمام عکس ها رو در MRI ها بررسی کردم و از زوایای مختلف عکس ها رو کنار هم چیدم این نقش صورت تو تمام زوایای مختلف سر که عکس گرفته شده دقیقا رو محل تومور دیده میشه با طبیب طب اسلامی صحبت کردم گفت ما درمان رو با توجه به کل انجام میدیم علت بیماری شامل گناه، غذای ناپاک و طیب نبودن غذا، سردیجات، چشم زخم و ... هر چی باشه نسخه جامع میدیم که همزمان بیمار با توبه توکل به خدا، توسل و زیارت اهل بیت پرهیزات غذایی خوراکهای طیب عقیقه و انگشتر فیروزه یا عقیق و خاصیت عطر ها برای سردی و خشکی مغز و غذاهای مقوی و ورزش میریم جلو و اگر چشم زخم هم باشه با تدابیر جامع بودن نسخه به امید خدا حل میشه از زمانی که کتاب معراج زندگی من رو تغییر داد خیلی رو چشم پاک بودن حساس بودم و خیلی مراقبت می‌کردم ولی از قبل بیماری احساس کردم داره از کنترل خارج میشه و میل به نگاه نامحرم داره. استاد خیلی تلاش می‌کنم کنترل کنم ولی انگار سر دعوا داره البته قبل این مشکل چشم چندین سال مراقبت کردم احساس کردم از ناحیه چشم خیالم راحت شده ولی انگار فریبم داده حتی تلوزیون هم زیاد نگاه نمی‌کنم سعی می‌کنم نگاهم یا رو به زمین یا رو به اسمان باشه الانم خیلی در تلاشم این چشم و کنترل کنم که هر روز تیرهای ذهر الود ابلیس نفس ضعیف من و تحریک نکنه رو قلبم و کدر نکنه. استاد من آدم خیالاتی یا وهمی نیستم میخام عقلانی متوجه بشم با توجه به مطالعه کتاب جن و شیطان بازم گیرم. ۱. آیا امکان داره جن با توجه به ماهیت جنسش که با ما فرق داره بتونه اصلا داخل بدن کسی بره یا این نقش صورت جن باشه. ۲. با توجه به این که شیطان قدرت وسوسه داره ایا باز هم میتونه در بدن نفوذ کنه؟ جایی دیدم در سوالات که امکان داره در زبان شخص و کلامش نفوذ کنه ایا این نقش امکان داره شیطان باشه؟ ۳. هر کاری مطلبی حرفی میخوام بزنم انگار دو نفر تو مغزم نشستن یکی میگه مثلا این کلام بد رو نگو گناهه از اون ور اون یکی میگه انجام بده خوب طبق مباحث مشخصه الهام اول ملک هست و نفس مطمئنه و الهام دوم وسوسه شیطان هست برای تحریک نفس اماره خوب ایا این الهامات از درون نفس انجام میشه یا از خارج از بدن؟ ۴. امکان داره این نقش چشم صورت خیالی یا برزخی خودم باشه بخاطر مشکل چشم که خودم دارم از خودم کتک می‌خورم و نشون میده استاد این نقش صورت اینقدر ذهنم رو مشغول کرده که خواستم حضوری بیام پیشتون ولی هر بار دیدم دورتون شلوغه بعد نماز صبح هم قبلا امدم دیدم بازن چند نفری منتظرن بعد نماز یا استخاره یا مطلبی رو با شما در میان بزارن روم نمی‌شد تو جمع بهتون بگم استاد من توکل کردم به خدا و توسل کردم به امام زمان (عج) و تلاش می‌کنم مسیر رو درست برم شدیدا مقید به نماز اول وقت هستم لقمه و حروم حلال رو حواسم و جمع می‌کنم احترام پدر مادر رو نگه می‌دارم تو تربیت فرزندان حساسم هر هفته سه شنبه ها جلسه استغاثه به امام عصر و ۵ شنبه ها دعا کمیل در گلستان شهدا رو مقیدم و نماز شب هم میخونم و هر وقت نخوندم همان روز قضا می‌کنم خوراک مقوی و پاک می‌خورم تا وهم خیال نباشه ولی ا نگار نیست انگار مشکل دیگری درمیانه چی بگم نمیدونم امتحان الهی هست ایا این چند سال معرفت نفس و باید نزد خدا ازمون بدم گاهی پیش خودم میگم نکنه نقش چشم تو عکس ها همان چشم ناپاک خودمه یا نقش چهره همون صورت درونی خودمه خدا داره بهم نشون میده دوباره گاهی میگم نکنه جن در من نفوذ کرده استاد حتی تو جلسات دعا و نماز شب هم ول کن نیست جنبه منفی رو جلوه میده می‌ترسم این مشکل فکرم رو هم الوده کنه تلاش می‌کنم خدا عنایتی کنه از این مشکل رها بشم نمیدونم این چه شرایطی هست بسیار برام غریب و سخت شده نمیخوام ناامید بشم جنگ با نفس جهاد اکبره ولی حریف قدره کتک می‌خورم از شما تقاضه دارم برایم دعا کنین نفس شما حق است و راهنمایی جامعی بفرمایید چکار کنم مجبور بودم شرح بدم. ببخشید طولانی شد بلاخره ادم دکترم میره باید شرح حال کامل بده پیدا کردن راه حل بیماری منم گفتم این مشکل متخصص روح میخاد گفتم چه کسی بهتر از استاد امیدوارم با نفس پاک و مطهرتون هم جواب سوالات هم نظرتون رو بگین و راهنمایی کنین لطفا در جیمیل پاسخ بدین دوستان سوال و ببینن شاید شبهه بشه درد و دلی بود که خیلی وقت بود می‌خواستم بتون بگم دنبال حضوری امدن بودم ولی اطرافیانتون روم نشد و نشد بیام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که به هر حال کید شیطان ضعیف است؛ اگر در همه امور، شخصیتی مانند مقام معظم رهبری را و یا شخصی را که از نظر عزم و اراده محکم و جدّی می‌شناسید، مدّ نظر قرار دهید و در هر حال هرگاه احساس ضعف و یا مشکل کردید، با عزم او راه را ادامه دهید؛ ان شاءالله مشکلات رفع می‌شود. موفق باشید

36657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: ضمن عرض خسته نباشید و خدا قوت استاد عزیز بنده در مورد استاد داوری اردکانی دچار حیرت شدم از طرفی ایشون منتقد فرهنگ و تمدن غرب هستند ولی از طرفی با سیاستمداران غرب زده کشورمان رابطه بسیار خوبی دارند و گاها از غرب زده ها تمجید هم می کنند. مثلا در سایت صدانت دیدم ایشان در تمجید از محمد خاتمی می گویند خاتمی وقتی از آزادی سخن می گوید می داند از چه حرف می زند در حالی که بستر و آبشخور امثال خاتمی ها تفکر مفتضح غربی است. یا در پیام تسلیت خود در مورد فوت آقای محمد جواد طباطبایی این پیام را نوشتند: متن کامل پیام رضا داوری اردکانی به این شرح است. هوالباقی؛ مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد درگذشت استاد سیدجواد طباطبایی ماتمی بزرگ برای علم و اندیشه تاریخی و سیاسی ایران است. دانایی با مرگ سخت نمی‌گیرد، اما مرگ کسی که در دیار نه چندان قدردان دانایی و نظر، دهها سال همواره انیس مطالعه و تحقیق و تأمل بوده و درک و فهمی تازه از تاریخ و سیاست آورده است، حادثه‌ای کوچک نیست. طباطبایی دانشمند و صاحبنظری ممتاز بود و اگر گاهی تلخی و تندی در زبانش می‌بینیم من آن را بر غیرتی که نسبت به دانایی و تفکر داشت حمل می‌کنم. بی تردید او تأثیرگذارترین محقق معاصر در علم و فلسفه سیاسی ایران معاصر بود و آثار خوبی نوشت که ماندگار خواهد بود. این ماتم را به خانواده و بازماندگان و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان تسلیت می گویم و از خدای بزرگ برای درگذشته گرامی طلب رحمت می‌کنم. رضا داوری اردکانی ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ گاها بین سیاست ورزی و رفتارها ایشان بین گفته هایشان فاصله زیادی دیده می شود و این قضاوت در مورد ایشان را بسیار سخت می کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً باید آقای دکتر داوری را همین‌طور ببینیم که به نظر بنده، فراسوی این نوع تقسیم‌بندی‌ها قرار دارند آنهم از زاویه دیدی که خود ایشان به موضوعات می‌نگرند. با این‌‌که بنا نداشتم نامه جناب آقای دکتر داوری را که برای بنده نوشتند؛ عرض کنم ولی با توجه به سؤال شما، لازم بود برای هرچه همه‌جانبه‌دیدنِ آقای دکتر داوری، نامه‌ای که ایشان به مناسبت سال نو ارسال فرمودند را خدمتتان تقدیم کنم:
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض می‌کنم.
امروزهم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذ‌های خود دنبال چیزی می‌گشتم در لابلای اوراق نوشته‌های خود، چشمم به نوشته‌ای افتاد که از من نبود اما در باب نوشته‌های من بود. نمی‌دانم که چه سهوی بوده است نوشته‌ای گرامی خطاب به مرا در پوشه‌ نوشته‌های من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی می‌دهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه می‌دانید از چهل سال پیش گروهی بوده‌اند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا می‌گفتند و من به آنها می‌گفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر می‌توانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان می‌پنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حریف خویش را با تهمت یا ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد تا راه آزادی باز شود، آنها پی درک و بحث نبودند و آب را گل‌آلود می‌کردند.
نوشته‌ای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمی‌دانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر می‌کنم جز شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموخته‌ام. هرچند که نتوانسته ‌ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشته‌های من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمی‌دانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه‌ فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از خواندنِ نوشته بهره‌ها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم که صاحب نظری بزرگ چون شما نارسایی‌های فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک می‌گویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیق‌های بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
و در مورد آخرین نگاه ایشان به انقلاب اسلامی، خوب است که به سؤال و جواب شماره ۳۱۷۸۲ رجوع فرمایید. موفق باشید

 

36096
متن پرسش

آینه دفاع مقدس آینه صورت و معنا. چه زیبا جمله‌ای و مقدس روایتی.‌ این حرف مرا می‌برد به سالهای خیلی دور که هزاران روایت و صدها آیه در موردش شنیده ایم و به آن ایمان آورده ایم.‌ که روزی رسول‌اللهی بود و دستش در دست وحی، جانش آینه‌ای که اراده و فعل خداوند را در آن سرزمین‌ها بازتاب می‌داد. در جدال حق و باطل ها بود که این رسول جهاد را برای آنان که تشنه خدا بودند معنا می‌کرد. آیه آیه از وحی می‌گفت که چطور جان‌هایی را که در راه خدا پیکار می‌کنند می‌خرند و جز ربّ روزی دهنده شان نیست، چطور رازهایی هست در این عالم که جز با خون فاش نمی شود، این که آدم هایی هستند در این عالم که وقتی از بین شما می‌روند، آنان را مرده می پندارید ولی این ها زنده گان حقیقی اند، حیات دارند و هم اکنون در این عالم کار راه می اندازند، سرنوشت ها می سازند و اصلا رسولانی خواهند شد برای راه گمگشته‌گان در آینده. روزگاران گذشت، مردم آمدند و رفتند و آن جهاد، در پی حوادث یادشان رفت. آن صورت و معناها در غبارهای زندگی بی رنگ شد. تا اینکه در عصری که جان ها به ستوه آمده بود از دست مردمانِ نامقدس، دفاعی مقدس جان گرفت.‌ رسولی که دستش در دست همان رسولِ الهی بود، آینه گَردانی می کرد و جلوه حق را بازتاب می داد.‌ مثل وقتی که نور را در آینه می چرخانی چطور در انعکاس نورش ذراتی که می پنداشتی در سکون و جمود و سکوت‌اند، جان گرفته‌اند و مستانه به دور خود رقص سماع می‌کنند. آری مردمانی برخاستند و خروش کردند. دشمن جان های زیادی را گرفت، خون های زیادی خون بها شد. این خون ها شدند آیه تا بعدها نازل شوند بر قلب هایی که قرار است خریده شوند و بریده شوند از هر آنچه بی معنا می کند زندگی را. در کوی و برزن ها نام این آیه ها نشست بر پیشانی آبروی محلّه ها. سال های مدیدی است که هنوز آیه های به جا مانده از آن کتاب مقدس رخ نشان می دهند، گاهی با نام و گاهی گم‌نام. و تو چه می‌دانی که چه دل‌هایی با این آیه‌ها زنده می‌شوند، دل‌هایی که تشنه معنا و صورت دیگری هستند و عطش جُستن و شدن دارند. این آینه مقدس هنوز که هنوز است انعکاس می دهد صورت ها را و معناها را برای آنان که طالبند، عاشقند و یا برای آنانی که این طلب هنوز زیر خاکستر است برایشان و سربرنیاورده. برای فرزندانِ من و تو حتی اگر در سرزمینی باشند دور‌دست و یا حتی آنان که هنوز پا به عرصه این دنیا نگذاشته اند. آری روایت همچنان باقی‌ست، اما زیباترین جلوه از این روایت را روزی خواهیم دید که معنای حقیقی این صورت‌ها قرارگاهی زده باشد در این عالم.‌ روزی که این طنین در همه جا بپیچد که یا اهل العالم. بیکرانگی و دلدادگی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متوجه شدید که این مسیر، مسیری است که دوباره رسولی در میان آمده که دست او در دست همان رسول الهی است تا ما را که معنای خود را گم کرده بودیم و حقیقتاً  اگر متوجه غفلت خود از حقیقت نشده بودیم، آن آینه گردان حقیقت یعنی حضرت روح الله فهم نمی‌شد. آری حال ماییم با یک دریا نور که در میدان انقلاب اسلامی و در پرتو نور شهدا به ظهور آمده است تا معلوم شود در این غوغای امروزینمان از کدام قبله و قبیله هستیم؟ از آنانی که خداوند در وصف آن‌ها فرمود: «أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» و یا  ازآن‌هایی که در وصف آنها فرمود: «أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»؟ سخت‌ترین انتخاب و تمام حق در مقابل تمام باطل به صحنه آمده است و این گویا همین امروز ماست تا عطش بهتر‌ین حضور را در این نهایی‌ترین منزل جوابگو باشیم و به راحتی بیراهه‌ها را رها کنیم و دیگر رسانه‌ها نتوانند جای جلاد و شهید را تغییر ‌دهند. در راستای انقلاب اسلامی است که امروز به‌خوبی می‌توان فهمید جایگاه اسرائیل کجاست و جایگاه فلسطینیان کدام است. زیرا ما آموخته‌ایم که جبهه‌ها را از هم تفکیک کنیم وگرنه خواه ناخواه باز فریب رسانه‌ها را خواهیم خورد. موفق باشید   

35823

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: سوالی در مورد تجربیات نزدیک به مرگ داشتم. واضحه که معرفت و اندیشه ورزی و پژوهش فکری (در فلسفه و ادیان و خلاصه کلیه علوم) بسیار مهمه اما تا جایی که اطلاع دارم از مجموع تجربیات نزدیک به مرگ (چه خارجی چه داخلی) در همه یا اکثرشون تشویق و تنبیهی برای اندیشه ها و مکتبها و ایدئولوژی ها گزارش نشده (مثلا به فلانی بگند تو چرا طرفدار فلان ایسم بودی و نباید می‌بودی) یا حتی کمتر دیدم که در مورد شدت و ضعف ایمانشون به خدا و معاد و دین شون پرسیده بشه.... و افراد تنها بر اساس نیک و بد در اعمال و افعال شون تشویق یا تنبیه میشن گویی که تنها اخلاق و حکمت عملی مهم است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تجربیات نزدیک به مرگ، انسان تنها، با روح خودش و خواطر درونی خودش مرتبط است بدون اینکه در مسیر سکرات و قبض روح و مقابله با نکیر و منکر برایش پیش آید و معلوم شود نسبت به شریعت الهی چه جایگاهی خواهد داشت. موفق باشید

نمایش چاپی