سلام علیکم: دیدم فرمودید در حال تنظیم بحثی درباره انقلاب اسلامی و وارستگی هستید. سوالم این است که در این بحث کتاب گلاسنهایت هایدگر هم مد نظرتان بوده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. در واقع نطفه اولیه بحثی که در حال تنظیم است، از کتاب «گلاسنهایت» جناب هایدگر شروع شده و البته در همان یادداشتها متذکر این امر شدهایم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: شما میفرمائید که بالا تر از (خواستن از خدا) نخواستن است و بندگی کردن، حال اگر ما بندگی کردنِ او را، از او بخواهیم چطور؟ و دیگر اینکه، طلب کردن مقامات اعلی و انسانیت واقعی از او بهتر است یا اینکه کلا چیزی نگوییم و فقط تکلیف را انجام دهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این سخن که میفرمایید منظور از نخواستن، نخواستنِ امور دنیایی است که ما را به خود مشغول کند. وگرنه این نوع خواستن و مسئلت که انسان از خدا بخواهد که حجابهای بین خودش و بندهاش برطرف کند، زیباترین خواستن و عالیترین رجوع به حضرت ربّ العالمین است. آری! این خواستن، بهترین خواستن است. موفق باشید
با سلام: آیا خداوند میتواند موجود مجرد را نابود کند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت خداوند با موجودات، نسبت تجلی وجود است به شرایط امکانیِ آنها. حال به هر دلیلی چنانچه امکان آن تجلی پیش نیاید، خود به خود این موجود نیست میشود. در روایت داریم که در قیامت خطاب به جناب عزرائیل «علیهالسلام» که در عین ملک مقرب، مخلوقی مجرد هستند، حضرت حق میفرماید: «یا موتُ مُتْ» ای مرگ، بمیر! موفق باشید
ســـلام و درود: استاد وقت شما عزیز است ولی بخاطر روشن شدن موضوع مجبورم شرحی دهم حلال کنین. بنده به لطف خدا حدود چند سالی هست که سیر معرفت النفس رو طی میکنم و کتابهای ده نکته، براهین صدیقین و حرکت جوهری، معاد و حشر رو گذراندم و واقعا از این سیر مطالعاتی بهره ها برده ام تا اینکه پارسال طی یک تشنج و بیهوش شدن درگیر بیماری تومور مغزی شدم و حدود ١ ساله بخاطر بیماری از کلاسها و مباحث جاموندم یک بار کتاب عقل ادب خیال و دو بار کتاب جایگاه جن شیطان رو خوندم خیلی سوالات برام حل شد از ماهیت بد و جنس آتشین جن تا جایگاه جن، از شیطان و وسوسه هاش تا ملک نبودن و از جنس جن بودن و... ولی مطلبی برام هنوز جانیافتاده این بیماری بسیار اذیت شدم ولی برکاتی هم برایم داشت استاد وقتی یکباره تشنج کردم یاد مباحث ده نکته و کتاب خویشتن پنهان افتادم چون به تمامه خودم رو جدا از بدن دیدم، چون پاها دستها زبان و گوش یکباره از تسلط من خارج شد و فقط میدیدم که انگار حال غریبی بر من وارد میشود و بینایی هم گرفته شد و بیهوش شدم یکی از برکاتش اون لحظه خودم و واقعا فقیر الی الله حس کردم به هیچ بودن خودم پی بردم به هست بودن خودم به خواست هست مطلق یعنی خدا پی بردم. اون مباحث خواب و رویا بسیار عالی برایم جا افتاد. استاد من خیلی خیلی کم خواب میبینم البته قبلا زیاد خواب میدیدم ولی وقتی مباحث خواب و رویا رو خوندم و متوجه شدم باید نفس به اتحاد برسه دیدگاهم تغییر کرد و چند سالی هست که خواب کم میبینم ولی هر بار خوابی دیدم ببشتر حالت رویای صادقه داشته و مدتی بعد اتفاق افتاده نمونه قبل بیماری کرونا خواب دیدم کرونا گرفتم و یک سال بعدش همون شد یا تو این بیماری خواب بستری شدن تو بیمارستان صدوقی و حتی دکتر خانم مغز و اعصاب که امد معاینه کنه رو دیدم و بعد از بستری در بیمارستان الزهرا مدتی بعد دقیقا همون خواب برام اتفاق افتاد البته ادمی نیستم که به خودم امورات رو تلقین کنم یا تو قوه وهمیه خودم ایجاد کنم و باهاش زندگی کنم خوابها بدون انگیزه یا فکر قبلی ایجاد میشن زمانی که کتاب عقل و ادب و خیال رو میخوندم خیلی کلنجار رفتم که چقدر وهم و خیال در من اثر داشته ولی در مورد خواب چیزی از وهم و خیال نیافتم بگذریم. چند سال قبل کتاب معراج السعاده رو خواندم و به معایبی در خودم پی بردم و سعی در اصلاح ان برداشتم و شاید یکی از عللی که باعث شد سمت مباحث معرفت النفس برم استارتش از همین کتاب زده شد. استاد چندین نوبت از من MRI گرفتن و چند بار سرم و تراشیدم و قرار بود عمل باز انجام بدن و تومور رو خارج کنن ولی هر دفعه انگار قسمت نبود تا اینکه مرحله اخر جراح مغز و اعصاب شب قبل عمل امد و گفت این عمل ٢٠ درصد عوارضی مثل فلجی تکلم حافظه و .. داره و درصدی هم احتمال بدخیم شدن داره و گفت فکرات رو بکن تا یک ساعت دیگه جواب بده و رضایت هم باید بدی من بهم ریختم و جالبه خود دکتر وقتی شرایط روحی من رو دید انگار به دلش انداختن و گفت من جاتو بودم استخاره میگرفتم استاد تو اون شرایط یه حالت اضطراری بهم دست داد و با اون حال مریض و سخت وضو گرفتم و به نیت انجام عمل جراحی استخاره کردم سه بار انجام دادم هر سه بد امد رفتم و رضایت شخصی دادم و از بیمارستان ترخیص شدم. پیش هفت تا جراح رفتم همه نظرشون این بود دست به سرت نزار و عمل نکن منم مرتب حالت تشنج و مشکلات خاص این بیماری بودم و بسیار بلاتکلیف. حالت اعضا بدنم طوری بود که تعادل نداشتم و سرگیجه اذیتم میکرد و حتی تمام نمازها رو نشسته میخوندم تو ایام فاطمیه متوسل شدم به اهل بیت و خانم خواستم راهی پیش پام بزاره تا اینکه یه روز بعد نماز صبح دارو رو خوردم و خواستم بخابم یکباره فکر زیارت امام رضا (ع) به ذهنم افتاد درصورتی که نه قبلش به مشهد فکر کرده بودم نه خواب دیده بودم با توجه به مخالفت شدید خانواده بخاطر تشنج هام با خانومم راهی مشهد شدم و همه چیز سریع جور شد و یکباره خودم تو حرم دیدم و وقت نماز درها بسته شد و وبا عده ای کنار ضریح بودیم خادم گفت همین جا مهرت و بزار نماز بخون منم وایسادم به نماز و وقتی تموم شد به خود امدم که من چند ماهه نشسته نماز میخوندم و اینجا چی شد یادم رفت و ایستاده انجام دادم اونجا به قلبم الهام شد عنایت حضرت بوده منم ازش خواستم راهی پیش پام بزاره و از این بلاتکلیفی دربیام تا اینکه برگشتیم و یکی از دوستان یه نوبت طب اسلامی در تهران برام گرفته بود و وارد مسیر درمان از این طب شدم و شکر خدا الان بعد از حدود هشت ماه با این نسخه ها که بصورت جامع شامل هم توکل به خدا و امید و توسل به اهل بیت هم عطر درمانی هم ذکر و هم خوراک طیبات هم پرهیزات و .. بود شرایطم بهتر شده و در حال درمان هستم و بهم گفت باید پرهیزات غذایی داشته باشی و صبور چون زمان بره ولی به لطف خدا و اهل بیت درست میشه این مقدمه لازم بود تا بتونم الان مشکل رو بگم. استاد با توجه به بحث وهم و خیال جن شیطان و ... من تو تمام MRI ها که ازم گرفتن یه چیز بسیار ذهنم و درگیر کرده سمت چپ سرم درست محل تومور شکل و نقش یه صورت هست که هم مو هم چشم هم دماغ و دهان داره هر سه زاویه نقش کامل یه صورت زشت داره که نمیدونم صورت ادمیه یا جن و شیطان و از زاویه چهارم دقیقا یه تک چشم که به وضوح شکل چشم مشخصه یه روز تمام عکس ها رو در MRI ها بررسی کردم و از زوایای مختلف عکس ها رو کنار هم چیدم این نقش صورت تو تمام زوایای مختلف سر که عکس گرفته شده دقیقا رو محل تومور دیده میشه با طبیب طب اسلامی صحبت کردم گفت ما درمان رو با توجه به کل انجام میدیم علت بیماری شامل گناه، غذای ناپاک و طیب نبودن غذا، سردیجات، چشم زخم و ... هر چی باشه نسخه جامع میدیم که همزمان بیمار با توبه توکل به خدا، توسل و زیارت اهل بیت پرهیزات غذایی خوراکهای طیب عقیقه و انگشتر فیروزه یا عقیق و خاصیت عطر ها برای سردی و خشکی مغز و غذاهای مقوی و ورزش میریم جلو و اگر چشم زخم هم باشه با تدابیر جامع بودن نسخه به امید خدا حل میشه از زمانی که کتاب معراج زندگی من رو تغییر داد خیلی رو چشم پاک بودن حساس بودم و خیلی مراقبت میکردم ولی از قبل بیماری احساس کردم داره از کنترل خارج میشه و میل به نگاه نامحرم داره. استاد خیلی تلاش میکنم کنترل کنم ولی انگار سر دعوا داره البته قبل این مشکل چشم چندین سال مراقبت کردم احساس کردم از ناحیه چشم خیالم راحت شده ولی انگار فریبم داده حتی تلوزیون هم زیاد نگاه نمیکنم سعی میکنم نگاهم یا رو به زمین یا رو به اسمان باشه الانم خیلی در تلاشم این چشم و کنترل کنم که هر روز تیرهای ذهر الود ابلیس نفس ضعیف من و تحریک نکنه رو قلبم و کدر نکنه. استاد من آدم خیالاتی یا وهمی نیستم میخام عقلانی متوجه بشم با توجه به مطالعه کتاب جن و شیطان بازم گیرم. ۱. آیا امکان داره جن با توجه به ماهیت جنسش که با ما فرق داره بتونه اصلا داخل بدن کسی بره یا این نقش صورت جن باشه. ۲. با توجه به این که شیطان قدرت وسوسه داره ایا باز هم میتونه در بدن نفوذ کنه؟ جایی دیدم در سوالات که امکان داره در زبان شخص و کلامش نفوذ کنه ایا این نقش امکان داره شیطان باشه؟ ۳. هر کاری مطلبی حرفی میخوام بزنم انگار دو نفر تو مغزم نشستن یکی میگه مثلا این کلام بد رو نگو گناهه از اون ور اون یکی میگه انجام بده خوب طبق مباحث مشخصه الهام اول ملک هست و نفس مطمئنه و الهام دوم وسوسه شیطان هست برای تحریک نفس اماره خوب ایا این الهامات از درون نفس انجام میشه یا از خارج از بدن؟ ۴. امکان داره این نقش چشم صورت خیالی یا برزخی خودم باشه بخاطر مشکل چشم که خودم دارم از خودم کتک میخورم و نشون میده استاد این نقش صورت اینقدر ذهنم رو مشغول کرده که خواستم حضوری بیام پیشتون ولی هر بار دیدم دورتون شلوغه بعد نماز صبح هم قبلا امدم دیدم بازن چند نفری منتظرن بعد نماز یا استخاره یا مطلبی رو با شما در میان بزارن روم نمیشد تو جمع بهتون بگم استاد من توکل کردم به خدا و توسل کردم به امام زمان (عج) و تلاش میکنم مسیر رو درست برم شدیدا مقید به نماز اول وقت هستم لقمه و حروم حلال رو حواسم و جمع میکنم احترام پدر مادر رو نگه میدارم تو تربیت فرزندان حساسم هر هفته سه شنبه ها جلسه استغاثه به امام عصر و ۵ شنبه ها دعا کمیل در گلستان شهدا رو مقیدم و نماز شب هم میخونم و هر وقت نخوندم همان روز قضا میکنم خوراک مقوی و پاک میخورم تا وهم خیال نباشه ولی ا نگار نیست انگار مشکل دیگری درمیانه چی بگم نمیدونم امتحان الهی هست ایا این چند سال معرفت نفس و باید نزد خدا ازمون بدم گاهی پیش خودم میگم نکنه نقش چشم تو عکس ها همان چشم ناپاک خودمه یا نقش چهره همون صورت درونی خودمه خدا داره بهم نشون میده دوباره گاهی میگم نکنه جن در من نفوذ کرده استاد حتی تو جلسات دعا و نماز شب هم ول کن نیست جنبه منفی رو جلوه میده میترسم این مشکل فکرم رو هم الوده کنه تلاش میکنم خدا عنایتی کنه از این مشکل رها بشم نمیدونم این چه شرایطی هست بسیار برام غریب و سخت شده نمیخوام ناامید بشم جنگ با نفس جهاد اکبره ولی حریف قدره کتک میخورم از شما تقاضه دارم برایم دعا کنین نفس شما حق است و راهنمایی جامعی بفرمایید چکار کنم مجبور بودم شرح بدم. ببخشید طولانی شد بلاخره ادم دکترم میره باید شرح حال کامل بده پیدا کردن راه حل بیماری منم گفتم این مشکل متخصص روح میخاد گفتم چه کسی بهتر از استاد امیدوارم با نفس پاک و مطهرتون هم جواب سوالات هم نظرتون رو بگین و راهنمایی کنین لطفا در جیمیل پاسخ بدین دوستان سوال و ببینن شاید شبهه بشه درد و دلی بود که خیلی وقت بود میخواستم بتون بگم دنبال حضوری امدن بودم ولی اطرافیانتون روم نشد و نشد بیام
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه به هر حال کید شیطان ضعیف است؛ اگر در همه امور، شخصیتی مانند مقام معظم رهبری را و یا شخصی را که از نظر عزم و اراده محکم و جدّی میشناسید، مدّ نظر قرار دهید و در هر حال هرگاه احساس ضعف و یا مشکل کردید، با عزم او راه را ادامه دهید؛ ان شاءالله مشکلات رفع میشود. موفق باشید
سلام جناب طاهر زاده: با توجه به آموزه های دینی، همیشه خطر منافقین از کفار برای مسلمانان بیشتر بوده. بزرگترین منافق تاریخ در صدر اسلام باعث شده ما هر ساله چندین نوبت بخاطر مصائب حضرت زهرا و حضرت علی عزادار باشیم. در بعد فردی نیز نفاق درون عامل مهلکی است که شما خود به آن بهتر از ما واقف هستید. یادم هست زمان آقای خمینی نیز چندین بار این موضوع مطرح شد و در نهایت ایشان به این جمله که منافقین از کفار بدترند صحه گذاشتند. سئوال من از شما این است که در سی سال اخیر مدام بر دشمن بیرون تاکید شده و دشمنی آمریکا و اسرائیل برای مردم مهمترین و بزرگترین خطر جلوه داده شده، در صورتیکه پر واضح است دشمن بیرون ما را راهی جهنم نمی تواند بکند اعمال ماست که در نهایت ما را رستگار یا جهنمی خواهد کرد، هیچگاه یک سرباز امریکایی و یا اسرائیلی نمی تواند من را راهی جهنم کند اما نفاقی که چه در درون جامعه اسلامی است بخاطر رواج بدعت ها مانند انچه در صدر اسلام رخ داد و چه در نفس ماست بسیار مهلک می تواند باشد. با اینکه بد اخلاقی ، اختلاس ، دروغ و فریب و خصوصا تهمت بسیار در جامعه رواج یافته اما این گناهان خطری انگاشته نمی شود و برعکس دائم بر جنایات اسرائیل و آمریکا برای مردم تاکید می گردد. امکان ندارد در یکی از محیط هایی که عزیزان طرفدار حکومت هستند، حاضر شویم و کوچکترین نقدی کنیم و با انواع تهمت های وهابی، حرامزاده، غربگدا، جاسوس ، نفوذی و..... روبرو نشویم. حتی از طرف افرادی که خود را استاد میدانند و گرداننده این گروهها هستند. هر کسی کوچکترین زاویه فکری دارد با انواع برچسب و تهمت ها مواجه می گردد. خیلی کنجکاوم شما که هم در زمینه عرفان و اخلاق صاحب نظر هستید و هم بسیار طرفدار حکومت ولایت فقیه و انقلاب اسلامی این انحراف بزرگ را چگونه توجیه می کنید. می بخشید من را چون مطمئن هستم جواب جنابعالی توجیهی بیشتر نخواهد بود اما واقعا درک نمی کنم فردی که به خطر یک دروغ و یا تهمت و یا ظلم و بدعت کاملا آگاه است چگونه اینهمه ظلم و بداخلاقی را که نتیجه آدرس غلط بابت دشمن است توجیه می کند. چگونه بر خلاف گفته حضرت رسول که بزرگترین دشمنتان نفس شماست که در بین سینه شماست را به دشمنی آمریکا و اسرائیل تغییر می دهید و انرا توجیه می کنید؟ به فرض با این جماعت، شما موفق به نابودی اسرائیل و فتح آمریکا شدید ، پس از آن چه کار خواهید کرد؟ پس از چهل سال، تمام اختلاس های آمریکا را به اصلاح طلب ها مرتبط می کنید؟ با باطل که نمی توان به حق رسید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که میفرمایید. ما متأسفانه آنطور که شایسته نظام اسلامی بود نسبت به رشد فضائل اخلاقی و انسانیت انسانها تلاش نکردهایم و فضای دنیازدگی و خودبینی و عدم انصاف و عدم عشق به عدالت، در بین آنانی که تنها به ظاهرِ مذهب متوقف هستند وجوددارد و آن طورکه باید فضائل رشد نکرده است. و این وظیفه ما میباشد که متذکر چنین اموری باشیم و در آموزههای دینی متذکر مکارم اخلاقی شویم که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» برای آن مبعوث شده اند. آنچه بنده و امثال بنده را نسبت به انقلاب اسلامی امیدوار میکند، آن است که تنها در بستر همین انقلاب میتوانیم از این نوع تنگناهای تاریخی عبور کنیم. موفق باشید
با سلام: آیا می توان گفت که، اعیان ثابته همان لوح محفوظ یا لوح محو و اثبات است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: لوح محفوظ، حقیقتِ ثابتی است در عالم امر و این با اعیان ثابته که مربوط به افراد میباشد متفاوت است. موفق باشید
«یا اکرم الاکرمین» سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار طاهرزاده: با عرض پوزش میخواستم نظر حضرتعالی را در رابطه با احکام و مجازات هایی مثل قصاص و سنگسار و قطع دست و پا و امثال ذلک در زیست جهان کنونی بدانم. از نظر جنابعالی آیا این نوع از احکام جزایی در جهان کنونی جایگاهی دارد یا متعلق به تاریخ خاص خودش می باشد؟ آیا این احکام هم بر مبنای شرایط خاصی بوده یا اینکه ابدی و همیشگی هستند و باید فرهنگ جهان مدرن که به انحراف و انحطاط کشیده شده خودش را با احکام خالق منطبق کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حجت الاسلام یونسی از قول مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی نقل میکردند که موضوع آن احکام را با حضرت امام در میان گذاشتهاند و حضرت امام معتقد بودند جایگاه آن احکام، بازدارندگی است و نه آنکه ذات همان احکام مدّ نظر شرع باشد و از این جهت میتوان گفت میتوانیم احکام جایگزینی را به جای آن احکام قرار داد. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: به نظرم حجم پیامهایی که ضمن ابراز ارادت (ظاهری یا حقیقی) به جنابعالی مستقیما علیه رهبری و نه سایر ارکان اجرایی نظام مطلب مینویسند تا حدی غیر عادی است. چون خط مشی شما و مواضع محکم شما در دفاع از اصل نظام و ولایت فقیه آنقدر واضح است که ادعای ارادت به شما با برخی لحنهای بسیار تند علیه رهبری جور در نمیآید. احتمال دارد از آزاداندیشی شما و درج بدون کم و کاست پرسشها در کانال جهت القای ناامیدی و ناکارآمدی نظام اسلامی و القای فراگیر شدن آن سو استفاده کنند. چون اکثر پرسشهای اینچنینی هم عینا همان مطلب قبلی با بیانهای مختلف هستند که بعید نیست منیع تولید آنها یک یا چند نفر خاص باشند. البته منکر وجود این دیدگاه و شیوع نسبی آن در افکار عمومی نیستم ولی نه در افکار ارادتمندان جنابعالی و بخش قابل توجهی از قشر مذهبی که اتفاقا بعد از اغتشاشات اخیر بیشتر فهمیدند که راه نجات کشور به هر حال در دایره حفظ همین نظام است و بس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست دشمن به خوبی در این سالها تجربه کرد ستونِ معنابخشی به بشر امروز، انقلاب اسلامی است آن هم با محوریت رهبر معظم انقلاب. و دقیقاً به همان معنایی که در صدر اسلام مولایمان علی «علیهالسلام» چنین نقشی را داشتهاند که دشمنان اسلام تا آنجا فضا را آلوده کرد که وقتی خبر شهادت حضرت را در محراب شنیدند گفتند مگر علی هم نماز میخواند! جریان مقابله با نورانیت انقلاب اسلامی به هر معنایی که باشد، امروز متوجه شده است باید رهبری را بزند حتی افرادی مانند مهدی نصیری. و سنت خدا در این است که از این طریق هم دشمن شکست بخورد و شیرینیِ حضور در انقلاب اسلامی برای یاران انقلاب بیش از پیش به ظهور آید. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ». موفق باشید
سلام علیکم استاد ارجمند: بنده وقتی خانم های بدحجاب و کشف حجاب رو میبینم از اینکه نمی تونم تذکری بهشون بدم احساس ضعف میکنم و این موضوع خیلی آزردم کرده، وقتی از کنارشون رد میشم چیزی نمیگم خیلی از خودم بدم میاد که نتونستم فریضه ی الهی رو انجام بدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که شرایط تذکر در راستای امر به معروف، همانی است که در سوره توبه آیه ۷۱ می فرماید: «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَيُطيعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ أُولٰئِكَ سَيَرحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ»
مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد؛ خداوند توانا و حکیم است!
ملاحظه می کنید که نوعی اُنس و رفاقت باید در میان باشد و متأسفانه هنوز اکثر خانم های که می فرمایید باور نکرده اند که دین اسلام در راستای محبّت و دلسوزی که نسبت به آن ها دارد؛ متذکر امر به معروف و نهی از منکر می شوند. این جا است که ما در ابتدا باید شرایط اجتماعی را در این راستا فراهم نماییم. و البته بعضی از مذهبی های ما غافل از این نحوه فرهنگ، گمان کرده اند با خشونت و تحکم می توانند امر خدا را محقق کنند. موفق باشید.
سلام: وقتتون بخیر. من خیلی وقته که در وجود خدا شک و تردید دارم و این خیلی حالمو بد میکنه. منی که چادر میپوشم منی که نماز میخونم، منی که میخوام امر به معروف و نهی از منکر کنم، خودم به وجود خدا شک دارم. لطفا خدا رو برای من اثبات کنید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع شک، شک به وجود خداوند نیست، شکی است که در نسبت با خودمان با خدا پیش می آید و این را باید به فال نیک گرفت و در این رابطه عرض شد:
گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم
به آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...» فکر کنید که ایمانِ دیروزین برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همانطور که اگر مار نتواند پوست بیندازد میمیرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. اگر خود را در آینده تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کندهایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شدهایم. انسانهایی میخواهیم که نهتنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره دریاچه بودنش بهسر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحلهای از تاریخ پیدا میکنیم باید سعی کنیم «گاه به گاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمیباشد. و حضرت امام خمینی
«رضواناللهتعالیعلیه» در غزل مشهور خود متذکر آن «بودنِ دوباره» میشوند و اظهار میدارند:
در میخانه گشایی به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
موفق باشید
آیا جن زدگی یا اینکه جن با وجود انسان ارتباط داشته باشد و سبب آزار شود مانع از استجابت دعا می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، جنّیان مخلوقات محترم خداوندند که هیچ مانعی در امور انسانها ایجاد نمیکنند مگر شیطان که البته به تعبیر قرآن کید او هم ضعیف است و هرگز مانع استجابت دعا نمیشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب امسال راهپیمایی ۲۲ بهمن خیلی شعف و شادی خاصی داشتم. اصلا متفاوت از راهپیماییهای دیگر بود. به نظر شما چگونه باید آن را تحلیل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر ما آن است که متوجه باشیم در چه موقعیتی قرار داریم. مردم ما در باطنِ معنوی خود متوجه آیندهای هستند که ادامه انقلاب اسلامی است و نه آیندهای که بناست رضا پهلوی و گلشیفته فراهانی و از آن مهمتر پرویز ثابتی شکنجهگر مشهور ساواک آن را شکل دهند. ملاحظه کردید که راهپیمایان متذکر این امر بودند که بزرگترین نتیجه انقلاب اسلامی، استقلال ملّی است و لذت درک این استقلال، آنان را با همه سختیهای معیشتی به وفاداری نسبت به انقلاب متعهد کرده است. اینجا است که باید گفت حقیقتاً انقلاب اسلامی حالتی معماگونه دارد و این امری است که جبهه استکبار متوجه آن نیست.
کجای دنیا چنین امری یعنی بسیج اجتماعی در ابعاد ملی در چنین شرایطی پیش میآید که در ۲۲ بهمنهای هر سال به ظهور میآید؟ حتی بعد از ۴۴ سال که از آن ۲۲ بهمن سال ۵۷ گذشته است. هر اندازه انسان نسبت به این شور انقلابی و تعلّقی که نسبت به انقلاب در صحنه است؛ فکر کند، جز یک معما برایش پیش نمیآید.
راستی را! اگر ارتباطی باطنی در صحنه نیست که به تعبیر حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» همان دست خداوند است، چه کسی میتواند بعد از ۴۴ سال، این ملت را به صحنه آورد؟!! آیا این حکایت از شروع تاریخی دیگر ندارد؟ تاریخی که دست غیبی و اراده الهی آن را به حرکت میآورد؟ و نسبتی عجیب بین امامِ این مردم و مردم را شکل داده است؟ به طوری که هرکس خودِ گمشده خود را در امامشان مییابند. و در هر سالی خود را در نسبت با امام و انقلاب، تجدید میکنند تا آن حیات باطنی که با شروع انقلاب اسلامی در جانها زنده شد، زنده و زندهتر بماند. آیا انسانِ تجددزده میتواند با این انقلاب همراهی کند؟! در حالیکه تنها به منافع اقتصادیاش فکر میکند؟ و آیا میفهمد چرا مردم در چنین شرایطی که شرایط انقباضِ اقتصادی است، در این صحنهها حاضر میشوند؟! مگر اینکه بپذیریم انقلاب اسلامی جزو هویت آنها شده است و با حضور در راهپیماییهای اینچنینی، منِ جمعی خود را تجربه میکنند و این، امری است ماورای اینکه انقلاب اسلامی را صِرفاً یک نظام سیاسی تلقی کنند.
مردم ما نشان دادند انقلاب اسلامی یک خط تاریخی است که در درون روح ایمانی آنها متولد شده است. و اینجا است که باید باطن جامعه را در این نوع راهپیماییها ارزیابی کرد و نه در نظرسنجیها. ملاحظه میکنید چگونه در روز ۲۲ بهمن دوگانه شهری و روستایی از بین میرود و در شرایطی که به هزار دلیل برای شرکتنکردنِ مردم، مردم به صحنه میآیند. آیا چنین نظامی از طریق اپوزیسیون حقیر خارج کشور، قابل براندازی است؟!! در حالیکه ملتی در صحنه انقلاباند که اینچنین در مقابل مشکلات، تاب میآورند و باز در صحنه میمانند. در حالیکه ملاحظه کردید جریان برانداز حتی ۴ ماه نتوانست بدنه اجتماعی خود را نگه دارد. آیا جز این است که دلهای این مردم در دست خدا است؟ موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: نظرتون راجع به کتاب «صعود چهل ساله» از حجتالاسلام راجی چیه؟ و کتاب هایی از این دست که جایگاه ایران در آمار بینالمللی را نشان میدهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای کسانی که متوجه جایگاه ایران در جهان و پیشرفتهایی که کرده است، نیستند، کتاب خوبی است. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: وظیفه شخصی که تهمتی بهش زده شده و کاریشم نمیتونه بکنه چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به ما فرمودهاند خداوند خودش مدافع چنین مظلومی خواهد شد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: استاد خواهشا شرک خفی را با توجه برهان صدیقین تشریح فرمائید و در خصوص تقویت جهان بینی توحیدی و رفع شرک خفی دستورات کاربردی را عنوان فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرک خفی، امری عقلانی و برهانی نیست. روحی است که انسان در امورات خود بر خلاف عقل، اموراتی را وَهماً در زندگی مؤثر میداند هرچند خدا را در کلیت پذیرفته باشد. موفق باشید
سلام: خدا قوت. اگر در حقیقت از دست کسی رنجیده باشیم و از او خشمگین باشیم ولی در ظاهر اظهار کنیم که نه من به خاطر خدا فلانی را بخشیدم و از او گذشتم، و در دنیای درون خودمان هم همین گذشت را القا کنیم، درست است یا نه؟ بعضی میگویند این کار اشتباه است چون انسان در درون خودش به واقع احساس خشم میکند و انکار این خشم در درون و در دنیای خود، نوعی دروغ گفتن به خود است و اگر انسان به خودش دروغ بگوید بعد از مدتی تبدیل میشود به کارخانه ای از احساسات سرکوب شده و سرپوش گذاشته شده، در واقع انسان باید با خودش رو راست باشد در درون خشم خود را احساس کند ولی در ظاهر به خاطر خدا صبر کند. خواهشمندم این حقیقت مسئله را تبیین بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینکه سعی کردید در درون جلوی آن خشم گرفته شود و از آن عبور کردید؛ نور خاصی به سوی شما سرازیر میشود. مرحوم آیت الله محمد شجاعی در کتاب شریف «مقالات» خود در این رابطه سخنهای ارزشمند و خوبی را مطرح کردهاند. موفق باشید
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما استاد عزیز: بنده جلسات شرح حدیت عنوان بصری رو گوش کردم قبلا هم درباره ضرورت کنترل بطن و جوع مطالبی رو خونده بودم. سوالم از محضر شما اینه، بنده وقتی روزه مستحبی میگیریم و مدتی معده ام رو خالی نگه میدارم بعد از چند روز تکرار حالت لطافت و رقّتی بهم دست میده اشکم به راحتی سرایز میشه درحالی که در اوقات معمول سال درگیری و تشتتم به قدری زیاده که در روضه هم کمتر اشک میریزم. خواستم بدونم این لطافت و حال گریه کاذب و موقت هست؟ نشانه خوبیست؟ باید تا آخر عمر ادامه بدم یا نه؟ اصلا حال محل اعنتا هست؟ و دیگه اینکه تا کی باید ادامه بدم ته منتج به نتایج خوب برام بشه. ممنون از شما و عوامل سایت خوبتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، حالت خوب و برکتی از طرف حضرت حق است. البته باید اعتدال رعایت شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد: در مورد پرسش و پاسخ شماره 37990 که کاربر محترم در آن پرسش، متأسفانه طوری صحبت کردهاند که گویا متوجه اطلاعات و عمق اندیشه رهبر معظم انقلاب نسبت به قرآن و نهجالبلاغه نیستند و آرزو کرده بودند ای کاش رهبری هم مانند آقای پزشکیان کمی نهجالبلاغه و قرآن میخواندند. جنابعالی در جواب، نکاتی را فرمودید، و بنده نیز با نویسنده آن پرسش و خوانندگان آن چند کلمه ای صحبت داشتم با اجازه حضرتعالی: بسمه تعالی با نظر به متن شبهه که در اینجا ذکر نمیکنم، عرض میشود: میفرمایند «کاش رهبری هم نهج البلاغه میخواند!» یعنی فرض را بر این گرفته اند که رهبری نهج البلاغه نخوانده اند! پاسخ: اگر رهبری نهج البلاغه نخوانده بود چطور میتوانست در سخنرانی های خود این همه نقل از نهج البلاغه هم از متن فارسی و هم عربی بیاورند؟! میفرمایند: «آقای پزشکیان نمیخواهد برود در قالب تشریفات و ... . کسی که زیاد با نهج البلاغه سر و کار داشته باشد اینطور میشود.» آیا خواندن نهج البلاغه یعنی اینکه ما کفش خودمون رو خودمون برداریم، یا مثلا در قالب تشریفات نریم (که خوب هم هست این کارهای رئیس جمهور عزیزمان و به ایشون افتخار هم میکنیم) یا بیش از این ها هم مطلب در نهج البلاغه هست؟ مثلا نهج البلاغه به آقای پزشکیان توصیه کرده بود که به اقای جلیلی تهمت بزنند و وسط حرف ایشان این همه بپرند؟ و حواشی و زحمت ایجاد کنند؟ البته اینها نقد زمان مناظره است و الان ایشان رئیس جمهور همه ماست و دوسشان داریم و نقد اگر وارد نباشد نقد نمیکنیم و کمک هم میکنیم به ایشان. این نکته ناگفته نماند. یا نهج البلاغه به شما اجازه داده که به راحتی به رهبری تهمت بزنید و بگویید از قرآن و نهج البلاغه بی خبر است؟! جالب است این نهج البلاغه ای که شما از آن سخن میگویید! میفرمایند: برای اهلش حرف زیاد دارد نهج البلاغه! پاسخ: یعنی رهبری اهلش نیستند. این هم تهمت بعدی که نویسنده سوال با استفاده از نهج البلاغه و آن اهل بودنی که از خودشان سراغ دارند توانستند به آن دست بیابند. واقعا عجیب نهج البلاغه ای دارند ایشان، فقط انسان شک میکند این نهج البلاغه ای که ایشان میفرمایند از حضرت علی (ع) باشد یا از کسی دیگر! میفرمایند: «نهج البلاغه کاری میکند که خاک و خاکسار میشوی...» پاسخ: بله دقیقا مثل شما... خاکسار... در پرسشی که این همه تهمت و افترا و دروغ درونش باشد معلوم است چقدر از نهج البلاغه استفاده شده است. میفرمایند: «نمیدانم مال حضرت علی هست یا نه ولی در نهج البلاغه خوانده ام !» پاسخ: معمولا افرادی این گونه سخن میگویند که به صحت متن نهج البلاغه شک دارند! حتی ویکی پدیای مغرض هم باز سندیت نقل نهج البلاغه از امیرالمومنین را نهایتا تایید کرده است! ولی شما شک دارید و خود را اهل نهج البلاغه و عمل به آن هم میدانید؟! اگر نهج البلاغه از امیر مومنان نیست پس چه ارزشی دارد شما و آقای پزشکیان پیرو آن باشید یا نه! و رهبری پیرو آن نباشد «بنا بر تهمت حضرتعالی»؟! میفرمایند: «رفیقم بخاطر جملات نهج البلاغه گریه کرد، کاش معظم له هم میخواند اینها را...» جواب: شما که خوانده ای چه گلی به سر خود زده ای؟ توانستی بخاطر اغراض سیاسی به آقای خامنه ای که به هر دلیلی از او خوشت نمی آید تهمت نزنی؟ توانستی خودت را از دروغ دور کنی؟ توانستی عمل کنی به نهج البلاغه؟ در کلامت که هیچ عملی دیده نمیشود عزیز دل... میفرمایند: «ظاهر را کاش بفهمند، بطن کلمات نهج البلاغه که بماند!» پاسخ: شما که در ظاهر آن کلمات که عبارتند از دوری از تهمت و گناهان، هم مانده اید، چه رسد به باطن آن! متن را چوری تنظیم کرده اید که پیش فرض بر این باشد که شما بطن آم را خوانده اید و عاملید به آن! اهالی نهج البلاغه خودشان میدانند این نوع ورود و خروج به مباحث «که شما داشتید» ابدا با نهج البلاغه و همان لایه ظاهری آن هم قابل تطبیق نیست چه برسد به لایه های باطنی تر آن ... . کاش این همه حق به جانب سخن نمیگفتید که جای نقد سخنان خود را تا این حد باز نمیگذاشتید! میفرمایند: هرچه بیشتر میگذرد صداقت آقای پزشکیان بیشتر عیان میشود. پاسخ: گرچه احتمال میدهم متن مغرضانه است و دنبال این است که یک بد و بیراه بر علیه آقای پزشکیان از ما بگیرد و به خود ما برگرداند ولی بنده باید بگویم: آقای محترم که این متن را یا با غرض یا بی غرض نوشتید، نهج البلاغه به ما یاد داد که کارهای زیبای آقای پزشکیان را روی چشممان بگذاریم و کارهای بد ایشان را نقد کنیم اینکه اینطور بیان شود که گویا ایشان معصوم است و دیگران بد و دیو هستند، این خودش بزرگترین تهمت است. ولی با همه این اوصاف ما فرض شما را صحیح میپنداریم و میگوییم شما راست میگویید و پزشکیان بهترین فرد این مملکت است و به قول شما رهبری بی اطلاع از نهج البلاغه و قرآن است! چطور این تناقض را حل میکنید که بهترین فرد مد نظر شما یعنی آقای پزشکیان از بدترین فرد مورد نظر شما چرا اینقدر تعریف میکند!؟ چرا این قدر از پیروی از ایشان میگوید؟! چرا اینقدر به ایشان احترام میگذارد؟ اگر بگویید پزشکیان راست گوست پس این ها را هم راست میگوید ولی اگر دروغگوست چرا از ایشان تعریف و تمجید میکنید ؟! چند کلمه هم در مورد رئیس جمهور محترم آقای پزشکیان: همه میدانند ما به ایشان رای ندادیم و ایشان را تبلیغ نکردیم ولی این بر ما واجب است که این شخصیت فرهیخته را در هرجایی که فرهیختگی و ادب و عدالت را گسترش داد یاری کنیم و دفاع کنیم از برنامه هایشان و این کار را از همین الان هم شروع کرده ایم. ولی اگر جایی قابل نقد بود، اگر سکوت کنیم به کشور خیانت کرده ایم و شکر میکنیم خدای را که رئیس جمهورمان حداقل اهل این هست که نهج البلاغه را راس امور بداند، مانند رهبر عزیزش. گرچه برخی از کلمات آن را متوجه نباشد. [چون حفظ نهج البلاغه غیر از فهم آن است] دعا میکنیم خداوند آقای پزشکیان را به عمق نهج البلاغه که رهبری عزیز به آن رسیده اند «از کلمات و منش ایشان پیداست» و هم آن را ترویج میکنند راهنمایی کند. ان شاءالله. خیلی ها دوست دارند مذهبی جماعت را با آقای پزشکیان «بی دلیل» درگیر کنند. ولی به قول رهبری: شتر در خواب بیند پنبه دانه ... . ما طبق نهج البلاغه امیر مومنان علی (ع) پیرو حقیم و اهل آن را بعد از شناخت خود حق میشناسیم. پس اگر رئیس جمهوری مانند شهید رئیسی رضوان الله تعالی علیه حق گفت و به حق عمل کرد، ما او را حمایت میکنیم و اگر مانند روحانی، بر خلاف حق راه رفت و عمل کرد، قطعا با او مخالفیم و نقد داریم.یاعلی. .دست آخر نظر شما را به بیانات رهبر عزیزمان در مورد نهج البلاغه جلب میکنم: https://khl.ink/f/7868 https://ahlolbait.com/content/8813/%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8 https://khl.ink/f/50648 https://www.aparat.com/v/mLG1K https://khl.ink/f/56951
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این مشکل را ما نمیتوانیم نادیده بگیریم که بعضی از طرفداران آقای پزشکیان تا این اندازه نسبت به واقعیت جامعه خود و فضا و فرهنگی که در آن جاری است؛ بیگانه هستند بدون آنکه قصد و غرضی داشته باشند. و وظیفه ما در همین جا است که این گسستگی را به هر نحوی که میدانیم مرتفع کنیم. و تذکرات جنابعالی از آن جهت لازم است که عزیزانی که به هر دلیلی گرایش به آقای پزشکیان دارند متوجه باشند در چه زمانه و در چه جامعه و چه تاریخی زندگی میکنند تا آنچه را که باید ببینند، نادیده نگیرند و از این جهت تذکرات جنابعالی به عزیزانی که به آقای پزشکیان گرایش دارند، تذکرات دلسوزانهای برای آنها میباشد. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: در مورد صوت منتشر شده از ذوالنور در مورد اینکه حاج قاسم گفته بود جلیلی رای بیاورد کارها قفل میشود و من سپاه قدس را رها میکنم، کمی ذهنم سرگردان شده و برداشت خودم را میگویم. حاج قاسم جناحی نبود و جناحی عمل نمیکرد و با طیف های مختلف کار میکرد و حلقه ی وصل بود بین طیف های مختلف، خیلی اصولگراها و بعضی جبهه پایداریها این رفتار را نمی فهمیدند و نمی پسندیدند و برای همین می گفتند حاج قاسم اصلاح طلب است! مبنای حرفشان این بود که میگفتند به هاشمی احترام میگذارد یا با روحانی مودبانه حرف میزند و... من برداشتم این هست که اصلاح طلبی مولفه هایی دارد که هیچ کدامش در حاج قاسم نیست، و انقلابیگری مولفه هایی دارد که همه اش در حاج قاسم بود. حاج قاسم، طرفدار اسلام بود، معتقد به امام و آرمان امام بود، معتقد و طرفدار ولایت فقیه بود، استکبار ستیز بود به معنای واقعی کلمه، ضد آمریکا بود، دنبال ظهور بود، دنبال حاکمیت اسلام و ساخت مقاومت در منطقه بود، پیرو و طرفدار شهدا بود و خلاصه انقلابی بود و تمام آنچه برای یک انقلابی میشناسیم را در بالاترین سطح خودش دارا بود همه میدانند که خط قرمز او ولایت فقیه بود و اعتلای اسلام، چنین شخصیتی ابدا شبیه یک اصلاح طلب نیست. سوال اینجاست که چرا حاج قاسم از طرف عده ای متهم به اصلاح طلبی شد؟!! شاید علتش در سبک رفتار حاج قاسم بود که افراد مختلف از طیف های مختلف را نگه میداشت، حاج قاسم به هاشمی احترام میگذاشت اما در ماجرای سوریه، در ماجرای ۸۸ در نوع برخورد با آمریکا ابدا از اندیشه ی هاشمی الگو نمیگرفت و فقط چشمش به رهبری و حریم انقلاب بود، حاج قاسم با روحانی به عنوان رئیس جمهور تعامل میکرد با ظریف تعامل میکرد، اما آیا تعاملش به معنای دوستی و دست دوستی دراز کردن به آمریکا بود؟ ابدا اینطور نیست حاج قاسم آمریکا را ذلیل و خرد کرد در منطقه حاج قاسم دنبال نابود کردن اسرائیل بود. حاج قاسم با اشخاص تعامل میکرد تا بمانند و همراه باشند با جریان انقلاب، همان طور که رهبری تعامل میکردند با روحانی و ظریف. اما این تعامل را خیلیها نمی فهمیدند و هضم نمیکردند، در ماجرای نامه ی سلیمانی به روحانی حرفهای بدی به حاج قاسم زدند اما نامه ی او حمایت از حرفی انقلابی بود که از دهان روحانی خارج شده بود و حاج قاسم از اینکه روحانی گفت خلیج فارس را می بندیم حمایت کرد. کار خوبی بود که کرد. از این دست جریانها زیاد است که شما بهتر اطلاع دارید. فکر میکنم حاج قاسم را صرفا سیاسی نگاه کرده اند، از این جهت، هم آنهایی که به او گفته اند اصلاح طلب اشتباه میکردند هم آنهایی که گفته اند حاج قاسم مخالف جلیلی هست. مگر میشود حاج قاسم مخالف با کسانی باشد که تمام وجودشان دنبال پیاده کردن انقلاب و اهداف انقلاب است؟ بله ممکن است حاج قاسم با حذف کردن بعضیها مخالف باشند، ممکن است حاج قاسم مانند خیلی انقلابیها عمل نکند و مولفه هایی را برای عملش در نظر بگیرد که از دید دیگران پنهان است، حاج قاسم گاهی پدری میکند گاهی مانند برادر دلسوز هوای برادر کج رفته اش را دارد، اما آنچه عیان است حاج قاسم از روی حسادت و خودخواهی عمل نمیکرده است، انقلاب و امامین را میشناخت و میفهمید و تلاش میکرد در جهت حرکت امامین رفتار کند. حاج قاسم فرزند انقلاب بود و نور انقلاب را در جهان تاریک امروز کی فهمید. ببخشید که طولانی شد. جناب استاد اگر برایتان مقدور است در مورد تعامل حاج قاسم و آنچه که از دیدگاه خودم عرض کردم نکانی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای گوینده این سخنان که او را نمی شناسم، با اینهمه بصیرت و حکمت که کلمات او جاری است. اگر بصیرت حاج قاسم عزیز مثالزدنی است، خدا میداند چنین بصیرتی که شما در این نوشته آوردهاید، کمتر از آن بصیرت نیست. خداوند را صدهزار بار شکر که با چنین افراد و چنین کلمات و چنین زبانی روبهرو میشوم که تنها امیدوار بودم روزگاری، چنین گفتاری به زبان آید و حقیقت، تا این اندازه زیبا در کلمات رُخ بنمایاند. چه اندازه نور کلمات حکیمانه حاج قاسم عزیز در گفتار جنابعالی احساس میشود.
خدا میداند حاج قاسم عزیزی که ما میشناسیم و شما در آن کلمات وصف کردید؛ هرچه گفته باشد آنطور که آقای ذوالنور از آن گزارش داده است؛ نگفته است. موفق باشید
سلام: نمی دونم چرا هر روزم احساس شکستی بزرگ میکنم. آمده ام درد دل و آه کنم. پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر، صبح تا شب دارم سعی میکنم این قفس سالم تر باشه. مگه من همون پرستویی نیستم که قصدم پرواز بود پس چرا از ویرانی لانه ام می هراسم. رویای من ققنوس بی بال در اوج آسمان بود و اکنون شده ام کفتری که پرهایم سنگینی میکند. هر روز داره این یه تیکه گوشت، قلب حکایتش میشه دلی که به یاد حسین به جوش نیاد که دل نیست سنگ خاراست. رَها باید شد! / از هستی خویشتن رها باید شُد / از دیو خودیِّ خود جُدا باید شُد / آن کس که به شیطان دَرون سرگرم است / کی راهیِ راه انبیا خواهد شُد / باید از غزه پرسید؟ غزه، کربلا چه شد. به عقب که برگردم میبینم چقدر عاشق بودم. و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد. راز خون در آنجاست که همه ی حیات به خون وابسته است. اگر خون؛ یعنی همه ی حیات و از ترک این وابستگی دشوار تر هیچ نسیت! پس بیشترین از آن کسی است که دست به دشوار ترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی می بخشد که این راز را در یابد. کربلا مستقر عشاق است. لَنْ تَرانی / تا جلوه او جبال را دَک نکند / تا صَعْق تو را ز خویش مُنْدَک نکند / پیوسته خطاب لَنْ تَرانی شنوی / فانی شو تا خود از تو مُنْفکّ نکند / من با شناختی که از خودم دارم شمر این زمانه حداقل برا خودم، خودم هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این مائیم و هزاران دیوار و قفس و پیشنهاد جناب مولوی که فرمود:
اَلصّلا ! ای عاشقان روی دوست الصلا ای رهروان کوی دوست
الصلا ! ای بلبلان باغ عشق الصلا ای تشنگان داغ عشق
این قفس را بشکنید ای طوطیان بال بگشائید تا هندوستان
فاش گویم یار مشتاق شماست طاقت او بیگمان، طاق شماست
و این است معنای حضور در تاریخی که به افقهای بلند توحیدی مینگرد و در عین حال از قبض و بسطی که پیش میآید، ما را گریزی نیست. پس نه، باید در قبض مأیوس شد و نه، در بسطْ مغرور. زیرا که «ای برادر عقلْ یک دَم با خود آر / دَم به دَم در تو خَزان است و بهار». باید جلو رفت و باز به جلو، زیرا آنچه مقابل ما قرار دارد صراطی است که حضور در آن و ادامه آن، معنای «بودنِ» ما است. و عبور از شِمری که در درون ما نعره میکشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: از گرفتاری در بیت دروغین نفس بیزارم و برای من رنجی از این بالاتر وجود ندارد. مردم روزگار گذشته همانهایی هستند که در تک تک ظلم های عالم دخیل بودند و اگر خدا قصد هدایتمان نمیکرد با توجه به آخرالزمان که هرکسی نزد خودش حاضر می شود (چه ترامپ ها تازه میفهمند چقدر ترامپند و در مقابل چه شهدا چقدر شهید) حتی دیگر جای توبه هم نمیماند. انسان بودن یعنی در حضورِ زندگی حضرت حق تعالی و هیچ عمل و معنایی یا بودنی جز این حضورِ ناب بی معنیست. مذهبی نیستم مومن و مسلمانم تا آدم و متشرع باشم و در ظهور انسانیت معنا یابم زیرا مذهبیان سعی میکنند کاری کنند یا مدل رفتار خاصی انجام دهند و برنامه ریزی برای موفقیت خود بنویسند تا چیزی بدست آرند اما من حتی تقوا را کاری انجام دادن یا ندادن نمیفهمم، پس فرمودند: ألهمنی التّقوی . دیگر کسی نگوید علی علیه السلام مظلوم است تازه زمان او شروع شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان آرامآرام در جهان خود حاضر شود و در آن حضور به ابعاد متعالیاش نظر کند، او میماند و افقی که در راستای قرب به خدا برایش گشوده میشود. و اینجا است که حضور پیامبران چه اندازه ارزشمند میگردد تا انسان را نسبت به آن افق، نزدیک و نزدیکتر کند و تقوی و یا به تعبیری وارستگی، همان حضور امیدوارانه است نسبت به آنچه پیش آمده است تا در زندگی درجا نزنیم. موفق باشید
به نام خدا: در این سالهایی که از حضور در زیست های رایج به نوعی خارج شدم و دیدم بشر درگیر هزاران مسائل روحی است باعث شد به آن بهتر بیاندیشم و از بازخوانی آن نترسم و با امید به خدا از آلوده شدن دامن خویش برای حضور در چاله های سیاه روزگار نهراسم. مثلا دیدم فقیرهای شهرهای مدرن مثل همین تهران و اصفهان بخاطر فرهنگ غربی که با قلب های خود پذیرفتند فقیر آفرین شدند و کافیست نسبت خود را با یک زندگی روستایی تغییر دهند و در روح خود آنها را بدون تکبر بپذیرند کاملا سلامت خود را بدست می آورند؛ عمیق تر تا آن جا پیش رفتم که مسئله فلسطین در واقع ظهور پذیرش مردم جهان است از استکبار و یک مقام جمع دارد که همین بنده و شماییم که با پذیرش استکبار باعث جری شدن اسرائیل بر مظلومان شدیم. با خود راهکار تصحیح هزاران مسئله را طبق کتاب ها و خوانش های انسان مدرن از هر انسانیت و دینی خواندم و نتیجه ی درستی نگرفتم تا آنکه با آزاد شدن نسبی از این زندگی جاری مدرن کم کم از تکالیف اجباریش خارج شدم و بدنبال جایی برای خود بودم که در آخر فهمیدم تمام راه های رهایی از شر هرگونه فقر و فلاکت و افتضاحات روحی روانی و هر دردی که بشر داره خارج شدن از این ساحت زندگی غربی است که در مورد آن احادیث آخرالزمان فرمودند حتی قرآن خوان قرآن از زبان و دهنش بالاتر نمی رود یعنی مهم نیست چقدر بخواهی خوب باشی مهم این ساحتی از ساختار معنی گرفتن روح است که برای خود پذیرفتیم. رُک و راست بگویم انسان مدرن توانست تا حدی اَنانیت را با استفاده از ابزارها شاخ و برگ دهد و مستقر کند که بشر در رابطه با صاحب انانیت های بزرگ جهان نوعی سلوک و مستی را ایجاد کنند یعنی آرزوهای پسران و دختران شما مسجدیها در شبانگاهان برای پولدار شدن، یا عشقبازی با فلان آدم کار نماز شب های یک فرد پانصد سال پیشی را که در خواسته با قیامت و حق بوده داره. چه بسا مسجدیهایی که نمازشان آنها را به ترامپ شدن رهنمود میکند، شما که میخوابید و روز ها کار میکنید همواره بسوی بزرگ شدنی هستید که قلب شما آن را شناخته و در آرزوی اوست. درواقع آدمی نهایت به چیزی میرسد که میشناسد و راهی جز انتخابشان ندارد در حال که محدود باشند. من سیاه نما نیستم من واقعیت گو هستم پس بگذارید راستش را بگویم که آدمی در نسبت با هر کسی معنا میگیرد و کلیت در راه و صراطی شخصیت میگیرد. حتی بعد از مرگ ادامه راهی که در دنیا فرصت انتخاب و جای گیری در آن را داشته میرود که اگر آن راه پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله باشد بسوی خدای محمدی است و اگر غرب را در راه های خود که مثلا دانشمندان غربی و امثالهم است برگزیند تا دم قبر است و خیلی خوب باشد تا چند سالی هم در برزخ با آن روزگار تنگ میگذراند و اصلا به آن قیامت زندگی جاودان نمیرسد و این است معنای پوچی. درواقع آدمی هیچ است و در نسبت با چیزی معنا میابد که بقا و فنای آن چیز بستگی به تنها باقی عالم که خداست دارد. اگر امروز جمهوری اسلامی در یک (نمیدانم کیستیم) در میان مردم است دلیلش بسیار امید بخش است که طلب زندگی ماورای زندگی غربی است که بحمدالله همواره به سوی اوییم و هرچه از زیست امروز که آنها واقعی و عالمانه میدانید فاصله بگیریم و حرکت بسوی زندگی همت کرده حاضر خودمان که بسی برتر است کنیم، از دست هزار مکافات و سختی راحت میشیم که انتخاب با خود شماست و کاملا در دستگاه توحیدی آزادید مثلا با چنین آگاهی و رجوعی به خدایی که اراده کرده اید زندگی برتر خود را با خروج از امروز و ورود به فردای برتر خود بخواهید، خب خدا آزاد کننده و عطا کننده است و یا همچنان با خواستن پول و مقام و پادشاهانه زیستن خدای غرب که خدای انانیت هاست بخواهید زجرها را با گوشت و خونتان خریدید میچشید زیرا انتخاب شما چیز دیگریست که با وجودتان انتخاب کردید که بروید، و در کمال آزادی از خود خدا خواستید پس خواهید رفت، چه بهتر که با آگاهی و پذیرش و راهیابی زیبا مشرف شوید به آن آینده ای که امروز بعضی هاست اما آینده شماست برسید. اگر بگویم یکی از بهترین لطف های خدا به من (سعی در نپذیرفتن زندگی نرمال مردم روزگار امروز بوده) دروغ نگفتم. همه این حرف ها را عرض کردم که بگویم خدایا در این روز عرفه که بعد از رمضان تنها امید ماست برای رشد و حرکت به سوی «خودی برتر از خود امروزین که هنوز به آن نرسیدیم» ولی نباید از خود جا بمانیم یا دیر برسیم حرفم را تا حدی بیان کردم که نرفتن ما فلسطین مستعمره ساز است که نرفتن ما برای مستضعفان چشیدن صد برابر درد های روزگار امروز است. بنده را از دعای خودتانمحرومنسازید اگر بنده موفق نشدم خیری به شما برسانم و با جهل ها و خودپسندی ها و انانیت های بسیارم باعث ضرری به خود و شماها شدم از پروردگارم در امر حرکت بسوی خودش نا امید نیستیم و از شماها طلب حلالیت دارم که خدای ما را همان را باز کنند ان شاءالله. من خدارا نمیشناسم اما بوی او را میشناسم. این انقلاب بوی خود خدا را میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً حرف همان است که میفرمایید تا در این روز یعنی در روز عرفه از خدا بخواهیم: «خودی برتر از خودِ امروزین که هنوز بدان نرسیدهایم» را برایمان تقدیر کند تا در این جهان وانفسا به گفته جنابعالی به نوعی از زندگی وارد شویم که ماورای زندگی غربی است که در آن انسان بهکلّی از خود بیگانه میشود. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: میخواستم بدونم، کار کردن در شرکتی که در حوزهی فیلترینگ اینترنت ایران فعالیت دارد، چه میزان از لحاظ شرعی و اخلاقی صحیح هست؟ در نظر داشته باشید، که بحث فیلترینگ برخی مزایا را از جمله، تقویت امنیت ملی، کاهش استفادهی مردم از رسانههای و فضاهای مجازی بیگانه، سوق دادن ملت به شبکهی ملی اطلاعات و... به دنبال دارد. اما برخی معایب از جمله: مشکلات متعدد افراد متخصص برای انجام کارهای روزمره، نارضایتی بسیار بالای فکری و ذهنی طیف وسیعی از مردم در جریان استفاده از اینترنت و در نهایت گسترش استفاده از فیلترشکنها را به دنبال داشته است. برداشت شخصی بنده شبههناک بودن این عمل میباشد چه مثبت چه منفی، و گویی درگیر نشدن در چنین فضایی ارجح تر از ورود به این حوزه میباشد. با این حال ممنون میشوم نظر تخصصی خود را مطابق با نظر دین مبین اسلام در این مورد بفرمایید، که آیا ورود به چنین فضایی درست است، یا ایراد دارد و یا بهتر است به خاطر شبهاتی که وجود دارد، عطای چنین کاری را به لقایش بخشید. با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید وقتی دشمنان ما امیدوارند از طریق فضای مجازی افکار فاسد خود را القاء فرمایند ما چارهای نداریم در چنین فضایی مواظب روح جوانانمان باشیم و نهتنها اشکال ندارد، بلکه در چنین فضایی لازم است تا آنجا که ممکن است فضای مجازی را سالم نگه داشت. موفق باشید
با سلام: در شرایط فعلی افرادی دلسوز و مبارزی مثل شما که برای ثروت و منافع مادی این کشور جیبی ندوخته اید بهترین کار که هم پاداش اخروی دارد و هم عاقبت بخیری این است که مسوولین را امر به معروف کنید و نهی از منکر که این اولی تر است. یک کلاس درس برایشان بگذارید هیچ کاری ضروری تر از این نیست که به این افراد بگین اقایان به فکرمردم باشید ثروت مردم را چپاول نکنید از رانت استفاده نکنید آقایی که در مجلس هستی و خودرو خارج از ضابطه تحویل میگیری این کارعند حرام است. بی حجابی خوب نیست و مفسده میاورد اما دزدی و اختلاس و ربا خوری به مراتب بددتر است. ای مسوولینی که روی بنی امیه و بنی عباس و پهلوی را سفید کرده اید. لعنتتان باد
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای حجتالاسلام محسن خاکی در این رابطه که میفرمایید، نکاتی را متذکر شدهاند که قابل توجه است https://eitaa.com/h_abasifar/5152.
با سلام خدمت استاد طاهر زاده وعزیزان سایت و کانال لب المیزان: ضمن عذر خواهی از محضر استاد جهت دخالت در پرسش و پاسخ، در مورد سوال 34827 این طور به نظر می آید که سوءتفاهمی برای شخص سوال کننده پیش آمده است. اگر عزیزان سایت صلاح دانستند این متن را انتشار دهند. حاج آقای پناهیان درسحرهای ماه رمضان امسال در برنامه ماه من شبکه ۳ بحثی را شروع کردند تحت عنوان: اصلاح برداشت های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمومنین (علیه سلام) از دوست عزیز سوال کننده درخواست دارم منصفانه این جلسات را که هر کدام حدودا ۲۰ دقیقه است، کامل گوش کنند و با فضای بحث آشنا شوند و ببینند که ایشان اصلا چنین حرفی زده اند یا نه؟ که مبادا با عدم بررسی صحت مطلبی نتیجه گیری انجام بشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه جنابعالی، توصیه به جایی است. إنشاءالله آن عزیز و سایر کاربران با دنبالکردن توصیه جنابعالی بهترین نتیجه را برای خود شکل دهند. موفق باشید