سلام و عرض ارادت خدمت استاد: به کرات پیش اومده واسم رویای صادقه دیدم بدون کم و کاست هرچی توی خواب میبینم عینا تو بیداری واقع میشه ولی بازه ی روزه هستن تو بستر زمان حتی اصواتی که شب تو خواب میشنوم تو بیداری هم همونا رو میشنوم آیا راهی هست که نفسم بیشتر هوشیار بشه و مثلا اتفاقات ی ماه بعد رو ببینم با توجه به اینکه خدا نفس رو تو خواب توفی میکنه میخواستم ببینم نفسمون رو کجا میبره؟ توی ی کتاب میخوندم که دو تا تمرین هست واسه اینکه هوشیارانه به خواب بریم یکی دیدن دستها در خواب یکی هم سعی در هوشیار نگه داشتن نفس موقع به خواب رفتن. اسم کتاب هم هنر رویا بینی از کارلوس کاستاندا هستش. کتاب ۱۰ نکته از معرفت النفس تون رو خوندم با ادب عقل و خیال وقلب اما به شدت مشتاقم که نفسم رو به طور کامل بشناسم کما اینکه دو شب هم روحم به قیامت سیر کرد و دپرس بودم تا ی مدت فکر میکردم از قافله جا موندم چون خیل عظیمی از نفوس با جامه های خاص دیدم که جمع هستن و رهسپار دیار باقی. کجای سیرم هستم؟ آیا نفوس معصوم ع که مقام تجردشون بالا بود میتونستن بر تمام حوادث تاریخ سیطره داشته باشن یا نه. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ما باید خود را در عالم دیگری جستجو کنیم و از این جهت به ما توصیه کردهاند به خواب، اهمیت ندهیم تا مشغول صورتهای ذهنی اموری شویم که بعداً در عالم بیداری بخواهیم با آنها روبرو گردیم. آری! بعضاً در خواب، بشارتهایی هست در آن حدّ که حضوری میباشند که در پیش است ولی اموری فوق صورتهای رؤیایی به نام درک وجودی خود در قالب احوال قلبی و بصیرتهای معنوی در پیش است که با رعایت دستورات شرعی پیش میآید. موفق باشید
علامه مصباح میفرمایند ما آنقدر واجب داریم که وقت به مستحب نرسه از طرفی استاد ایشان آقای بهجت میفرمایند که شاید برخی از این عدم فهم ها در دروس به خاطر عدم انجام مستحبات است. حال اگر بخواهیم طبق مبنای علامه رفتار کنیم، وقتی به نافله و زیارت عاشورا نمیرسد ولی اگر بخواهیم طبق مبنای آقای بهجت جلو برویم، با توجه به این که ۳ ماه معنوی رو در پیش داریم توصیه شما چه مستحباتی است؟ آیا دوره به دوره مثلا هفته به هفته فقط یک مستحب مثل نماز شب را انجام دهیم یا نه همهی مستحبات موکد را با هم شروع به انجام دادن بکنیم. دیگر سوال این که مستحبات موکد چه هستند؟ مثلا زیارت عاشورا مهم تره یا دعای عهد، دعای عهد یا زیارت آل یاسین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که هر کدام از آن عزیزان علاوه بر واجبات مشخص، چه اموری را برای خود واجب و یا مستحب میدانند. آری! بالاخره تا واجبی مقابل ما قرار نداشته باشد، فرصت به مستحبات نمیرسد. ولی همان مستحبات نیز زمینۀ انجامشدن واجبات را فراهم میکند. موفق باشید
عرض سلام خدمت استاد محترم و تبریک به مناسبت حلول ماه رجب: استاد امسال ان اشالله قرار است اعتکاف مادر و کودک که پارسال پا گرفت، دوباره برقرار گردد: ۱. پیشنهادتان در گفتگویی که قرار است با خانم ها به سبک دیالوگ داشته باشیم چیست؟ ۲. ممکن است پیامی مثل پیام پارسال برای مادران مرقوم بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مهم توجه عمیق و دقیق به آخرین بیانات رهبر معظم انقلاب است که با فرازهای دقیقی که دارد میتوانیم نسبت به آن فکر و گفتگو کنیم. در این مورد در رابطه حضور در تاریخ جدید، کتاب اخیر«بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» میتواند میدانی برای تفکر باشد. ۲. چه اندازه زیباست که انسان در خانۀ خدا به امید بهرهمندشدن از رحمت واسعۀ او که ما را متوجۀ آیندۀ توحیدی بشر میکند، چند روزی معتکف باشیم و مطمئن گردیم از طرف حضرت معبود، بخلی نیست. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: چند روز قبل رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان فرمودند: « هدف انقلاب اسلامی را اگر بخواهیم به طور خلاصه عرض بکنیم، عبارت است از محقّق کردن «توحید» در زندگی مردم در کشور. «توحید» در جنبهی معرفتی و مفهومی، یک امری است که به حسب مراتب فهم و معرفت افراد، قابل گسترش است؛ این مفهوم باید در زندگی جامعه محقّق بشود؛ [یعنی] توحید تحقّق پیدا کند در جامعه؛ چون توحید همهی دین است. اصل دین و همهی دین عبارت است از توحید. این هدف انقلاب اسلامی است.» استاد به نظر حضرتعالی در جهان کنونی که عصر سیطره مدرنیته و سبک زندگی و ظلمات تمدن غربی است، تحقق توحید چگونه ممکن است؟! آری، به قول حضرتعالی انقلاب اسلامی در ذات خودش تجلی توحید است. و یک چنین پدیدهای حتماً آثار ذاتی خودش را به مرور به همراه خواهد داشت. قطار توحیدی که با انبیاء الهی آغاز شده، اکنون رسیده است به این نقطه از تاریخ. این هنر ماست که بتوانیم این تقدیر توحیدی را قوام ببخشیم و آن را روی زمین تبدیل به یک تمدن توحیدی و سبک زندگی موحّدانه کنیم. ولی این همه و همهی این ها چگونه؟! تقاضامندیم در همین رابطه و برای کاربردی کردن کلمات نورانی رهبر معظم انقلاب ما را یاری کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی سخن بسیار اساسی و دقیقی را مطرح فرمودند و حقیقتاً انقلاب اسلامی بستر ظهور نور توحید است تا جان انسانها را منوّر کند. آری! مهم راهی است که باید در آن قدم گذارد و در این راستا بود که بنده سیر مطالعاتی سایت را که به نوعی نزدیکی به قرآن و روایت است پیشنهاد کردم. مطمئن باشید که شرایطی در میان است که در آن شرایط، هر روز بهتر از روز دیگر انس مردم با قرآن و تدبّر در آن پیش میآید و جامعه به تقوای لازم نایل میگردد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: استاد در مورد جنگ اخیر غزه یورگن هابرماس به عنوان بلا نسبت یک متفکر که نظراتش در جهان غرب مطرح است اظهاراتی داشت که میشود این اظهارات را حمایت تلویحی از جنایات رژیم سفاک، کودک کش و غاصب صهیونیستی تلقی کرد مبنی بر اینکه هدف رژیم صهیونسیتی صرفاً دفاع از خود است و مرتکب نسل کشی نشده است! با توجه به اینکه این اظهارات نه از زبان یکی از رجل سیاسی غربی بلکه از زبان یک متفکر محیط در حوزه فلسفه گفته میشود سؤال اینجاست که: تفکر در جهان غرب به چه روزی افتاده است که چیزی که فطرت پاک هر انسان آزاده ای ولو عامی و بدون سواد فلسفی و سیاسی میتواند در آیینه غزه ببیند و حق را از باطل بخوبی جدا کند چرا یک متفکر مطرح در غرب از دیدن آن عاجز است!؟ آیا این مصداقی از عاجز بودن فلسفه غرب و تفکر منقطع از وحی در حل مسائل حیاتی بشریت نیست؟ با نظر به سخنان اخیر رهبری مبنی بر نیاز شدید بشریت به تدبر و عمل به معارف قرآنی در جهان کنونی خواستم نظر استاد ارجمند را جویا شوم. با التماس دعا از جنابعالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان نتوانست حق را از باطل تشخیص دهد و گرفتار تحلیلهای سکولار شد، چه آن شخص هابرماس باشد و چه زیدآبادی و چه صادق زیباکلام؛ به راحتی تحت تأثیر ملاکهای اراده معطوف به قدرت قرار میگیرد و عملاً متوجه اراده معطوف به حق که در میدان مبارزه غزه ملاحظه میشود، نخواهند بود و اتفاقاً همین امر، شروع افول و سقوط جهان مدرن را پیش میآورد. موفق باشید
سلام علیکم: در فرازی از الهی نامه طولانی امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده: «الهی أفحمتنی ذنوبی و قطعت مقالتی فلا حجت لی و لاعذر فانا المقر بجرمی المعترف بإسائتی الأسیر بذنبی المرتهن بعملی المتهور فی بحور خطیئتی المتحیر عن قصدی المنقطع بی: معبودا! گناهانم مرا خاموش ساخته، و سخن گفتنم را قطع کرده، و هیچ عذر و برهانی هم ندارم. بنابراین منم که به گناه خویش اقرار می کنم. و به بدی خود معترفم. و این منم که در بند عملم گرفتارم. و در رهن کردار و عملم هستم. از بی باکیِ خود، خویشتن را به دریاهای خطاکاری خود انداخته ام. و از مقصد اصلی سرگردان شده ام و راه چاره بر من قطع شده» استاد چرا مولای پارسایان و امام متقیان اینگونه با خدا سخن می گوید؟! خیلی حیرت آوره!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنگرید که حتی مردی که همه حرکاتش از کودکی حکایت حقگراییِ اوست؛ وقتی از یک طرف به عظمت حضرت حق مینگرد و از طرف دیگر به ظرفیتهای نهفته خود، چه میگوید؟ تا ما باشیم و هزار راهی که باید به نور اولیای الهی در مقابل خود گشوده بیابیم. تازه در آن موقعیت است که مییابیم مولایمان از چه منظری این سخنان را به میان میآورند از بس متوجه ظرفیت بینهایتِ خود هستند. در این رابطه خوب است به موضوع «حسنات الابرار سیئات المقربین» نیز فکر شود. موفق باشید
سلام استادعزیز: استاد بنده به دنبال بیشترین کسب ثوابم. حالا آیا خواندن انواع نمازهای مستحبی (ذکر شده در احادیث. نماز جعفرطیار. نماز توبه. و آمزش گناهان. نمازغفیله. نماز کامله و... ) در طول روز بهتر است؟ با توجه به حدیث نماز معراج مومن است. یا مدام ختم قران را از سر بگیرم؟ با توجه به اینکه میگن حضرت معصومه مثلا ماهی یک ختم قران داشته اند. یا ذکر گویی؟ (چون وقتی دارم قران میخونم مدام خودخوری دارم کاش نماز میخوندم. نماز که میخونم میگم نکنه قران خواندنها بهتر نتیجه میداد) من تمام مدت شبانه روز اوقات فراغت دارم و تنها هستم. و برای انجام هر کدام گزینه که شما بفرمایید، راحتم. میخام برنامه ای داشده باشم که تا اخر عمرم عمل کنم ان شالله. البته در کنارش مطالعه کتابها و صوت شما و استاد پناهیان و شجاعی و مطهری هم دارم. با تشکر فراوان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً خودتان میدانید که اعمال دینی ما به اندازه معرفتِ توحیدی ما قبول میشود و موجب قرب انسان میگردد و از این جهت در مورد نماز خوب است به مباحث «شرح آداب الصلواۀ» حضرت امام خمینی که شروع خوبی است برای به ظهورآمدن افق اصیلی که ما در نماز نیاز به آن داریم، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8 و در مورد قرآن، یا به تفسیر «المیزان» رجوع شود و یا به شرحی که از سورهها در سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: ضمن عرض خسته نباشید و خدا قوت استاد عزیز بنده در مورد استاد داوری اردکانی دچار حیرت شدم از طرفی ایشون منتقد فرهنگ و تمدن غرب هستند ولی از طرفی با سیاستمداران غرب زده کشورمان رابطه بسیار خوبی دارند و گاها از غرب زده ها تمجید هم می کنند. مثلا در سایت صدانت دیدم ایشان در تمجید از محمد خاتمی می گویند خاتمی وقتی از آزادی سخن می گوید می داند از چه حرف می زند در حالی که بستر و آبشخور امثال خاتمی ها تفکر مفتضح غربی است. یا در پیام تسلیت خود در مورد فوت آقای محمد جواد طباطبایی این پیام را نوشتند: متن کامل پیام رضا داوری اردکانی به این شرح است. هوالباقی؛ مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد درگذشت استاد سیدجواد طباطبایی ماتمی بزرگ برای علم و اندیشه تاریخی و سیاسی ایران است. دانایی با مرگ سخت نمیگیرد، اما مرگ کسی که در دیار نه چندان قدردان دانایی و نظر، دهها سال همواره انیس مطالعه و تحقیق و تأمل بوده و درک و فهمی تازه از تاریخ و سیاست آورده است، حادثهای کوچک نیست. طباطبایی دانشمند و صاحبنظری ممتاز بود و اگر گاهی تلخی و تندی در زبانش میبینیم من آن را بر غیرتی که نسبت به دانایی و تفکر داشت حمل میکنم. بی تردید او تأثیرگذارترین محقق معاصر در علم و فلسفه سیاسی ایران معاصر بود و آثار خوبی نوشت که ماندگار خواهد بود. این ماتم را به خانواده و بازماندگان و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان تسلیت می گویم و از خدای بزرگ برای درگذشته گرامی طلب رحمت میکنم. رضا داوری اردکانی ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ گاها بین سیاست ورزی و رفتارها ایشان بین گفته هایشان فاصله زیادی دیده می شود و این قضاوت در مورد ایشان را بسیار سخت می کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً باید آقای دکتر داوری را همینطور ببینیم که به نظر بنده، فراسوی این نوع تقسیمبندیها قرار دارند آنهم از زاویه دیدی که خود ایشان به موضوعات مینگرند. با اینکه بنا نداشتم نامه جناب آقای دکتر داوری را که برای بنده نوشتند؛ عرض کنم ولی با توجه به سؤال شما، لازم بود برای هرچه همهجانبهدیدنِ آقای دکتر داوری، نامهای که ایشان به مناسبت سال نو ارسال فرمودند را خدمتتان تقدیم کنم:
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض میکنم.
امروزهم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذهای خود دنبال چیزی میگشتم در لابلای اوراق نوشتههای خود، چشمم به نوشتهای افتاد که از من نبود اما در باب نوشتههای من بود. نمیدانم که چه سهوی بوده است نوشتهای گرامی خطاب به مرا در پوشه نوشتههای من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی میدهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه میدانید از چهل سال پیش گروهی بودهاند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا میگفتند و من به آنها میگفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر میتوانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان میپنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حریف خویش را با تهمت یا ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد تا راه آزادی باز شود، آنها پی درک و بحث نبودند و آب را گلآلود میکردند.
نوشتهای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمیدانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر میکنم جز شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموختهام. هرچند که نتوانسته ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشتههای من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمیدانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از خواندنِ نوشته بهرهها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم که صاحب نظری بزرگ چون شما نارساییهای فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک میگویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیقهای بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
و در مورد آخرین نگاه ایشان به انقلاب اسلامی، خوب است که به سؤال و جواب شماره ۳۱۷۸۲ رجوع فرمایید. موفق باشید
بسم رب خون. حال آنکه نمیدانم اگر آن پنج دقیقه ای که منتهی به گلزار شهدای کرمان بود را آنجا نبودم کدام جنون قرار بود اینچنین مرا از خود بی خود کرده و حقیقت را آنطور که شایسته ی خود حقیقت است_نه آنکه من لایق باشم_ پیش چشمم آورد. چقدر کرمان کریمانه از می سلیمانی جرعه ای به ما ارزانی داشت و در عجبم هنوز که این پروردگار چطور و چگونه لطف میکند که این بنده ی حقیر جنون می چشد. هرچند چند خطی بیش از کتاب با یزال غزه و کرب و بلایش نبود اما هرچه بود برای من همان کربلای مبارزه با پوچی ها بود. همان یک و بیست و همان شور عاشقی چنان که این شرح حالی است که از درون زبان الکنم جوشیده: غزه اکنون کربلا، کرمان روایت میکند ناطق و مجنون از این خونها حکایت میکند مینویسد بهر شیون، بهر ناله، بهر درد در همین لحظه چه خوش از خود شکایت میکند هم فنا و مشق خون چون آتشی در خاک او هم حلاوت در درون وصل غایت میکند درد غزه از برون زیبا ولی چون دور بود حال کرمانی کریمانه درایت میکند قاسم از کرمان به غزه راه عرشی را کشید حال خون با خون زمینیان، شفاعت میکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خون زیبایی است خونی که از یک طرف با نظر به شهید حاج قاسم سلیمانی با آسمان صعود کرد تا پیکر به خون نشسته آن خانواده ها در آن حادثه سند دلدادگیشان باشد به سردار دلها و در جهان گشوده حاج قاسم که نظر به انسانیت انسانها است؛ حاضر شوند و از طرف دیگر سند اوج حماقت دشمنان راه توحیدیِ انقلاب اسلامی باشد که چه اندازه مانند شیطان که «خواست با ما بد کند، احسان نمود» آنان را به چنین عطایی نایل کرد. بیحساب نیست که سردار شهید حاج علی محمدیپور که ارزش شهادت را میفهمد، در وصیتنامه خود مینویسد: «ای برادر عرب که دنبال من می گردی تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی و مرا شهید کنی! بدان که تو حالا دنبال من می گردی، اما روز قیامت من دنبال تو خواهم گشت با این تفاوت که تو دنبال من می گردی که مرا بکشی و من دنبال تو خواهم گشت تا تو را شفاعت کنم». موفق باشید
بسم الله: آیا راهی هست که از این خورد شدن استخوانمان از پوچی روزگار به در آییم؟ آیا راهی هست که هر چند وقت یکبار از گذشت روزها به تنگ نیامده و آرزوی مرگ نکنیم؟ به چگونه بودنی دچار شدهایم که گاه_ و نه شاید همیشه_ دیگری را کینهمندانه مزاحم بودنمان مییابیم؟ و میدانیم که راه باز است... و میدانیم که ما راهرو نیستیم... آری! راه باز است... از اشکی که هنوز که هنوز است، بیهیچ دلیل و فقط با دیدن عکسی از وجههی حاج قاسم میریزیم، با تمام بیرنگی و خلوصاش، پیداست که راه هموار است. اما همواری که چقدر دشوار مینماید... آری! هی باید رفت و آمد. هی باید گفت و باز سکوت کرد... باید ایمان آورد و باز کافر شد و باید یقین کرد و مدام پس زد، چارهای نیست. به تنگ آمدهایم...از این دویدنها که به شوق حضوری است و باز نشستن و به تنگ آمدن، و نمیدانم به خویش حق بدهم که بیتاب شوم یا نه. چه ظرفیتی میخواهد و چه همتی میخواهد که خود را در جهانی که شما از آن تعبیر به جهانی بین دو جهان میکنید، بتوان حاضر کرد؟ و قطعا همتی متعالی میخواهد که اگر سهل و به این سادگیها بود، گرفتار چنین نسبتها و وضعی که الان داریم، نبودیم. شاید و نه شاید که قطعا همتی میخواهد متعالی و شاید همتهای کوچکمان است که ما را به تنگ آورده... آخر آن همت بزرگ کجاست؟ ما گریستهایم، در بیرنگی، در اخلاصی که به تعبیر زیبایتان گریهای که گویا در عرش حاضر شدهایم. نه در طلب بهشت و نه ترس از جهنم و نه به طمع اینکه چیزی شویم و همهی اینها را قلبمان درک کرده است. با باکریها و حاجاحمدها و حاجقاسمها چه گریهها که نکردهایم. و باور کنید که قلبمان در شوق امام و حضوری که در این تاریخ آغاز کردند چنان در وجد و شعف میآید که انگار در تمام تاریخ حاضریم، اما چه میشود که این احوالات را به هوس نزدیک میبینم؟ چرا ناخودآگاه خود را دچار یک بیهمتی و بیارادگی درک میکنم که از خویش و دیگران و زندهبودنم به رنج میآیم. و چقدر پر کینه از جهان و آدمهایش میشوم. چقدر یکدفعه انگار هیچ ندارم و هیچ شدهام؟ امروز باز جمعهای است که نشستهام. و از دیشب مانند دیگر وقتها و هفتهها به تنگ آمدهام و خودم را میخورم و هیچ دلیلی برایش نمییابم. نگفتههایی است در این حرفها که هیچ کلمهای شاید برای گفتنش نیست یا حداقل من بلد نیستم. برای کسی که این چنین از پاافتاده و اینقدر اراده کرده که بیاراده شده_ و گویا حکمتی در بیارادگی است_ دوباره اراده کردن راه چاره است یا نشستن در بیارادگی تا شاید ارادهای سراغش آید؟ کفری که سراغمان آمده را چگونه تاب بیاوریم و خویش را با قیاس گذشته بیچاره نکنیم تا نور ایمان حضرت حق متذکرمان کند که تنهایت نگذاشتهایم؟ حرفی از هایدگر در ذهنم است که میگفت: (بگو پس چه باید کرد؟ رها کردن.) از این گفتهها ناگفتههایم را بخوانید. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در این کلمات، همه خودمان را احساس میکنیم. اینجا قصه شما نیست، قصه همان کسی است که به خود آمده و نمیخواهد خود را فریب دهد. گویا جناب حافظ نیز در غزل شماره ۱۲۷ که تحت عنوان «برکات درک عمق نیستانگاری پس از حضور در میدان اربعین» عرایضی در شرح آن شد؛ چنین گزارشی را از احوالات خود با ما در میان گذاشته است که چگونه و چرا همانند لاله، خونین دل است؟ و چگونه همان حضوری که حضور در نزد خود با آن بی کرانگیِ خود است، تبدیل به نوعی تنهایی میشود و قصد جان او میکند تا او را از پای درآورد. به تعبیر خودش: «طبیبم قصد جان ناتوان کرد»، همان طبیبی که به گفته شما موجب ظهور اشک برای حاج قاسم شد با تمام بیرنگی و خلوصش. میفرمایید باز ایمان و باز کفر، و عرض بنده آن است که یا توقف در ایمان قبلی و غرور و عبور از آن، و روبهروشدن با برهوت، برهوتی که حکایت حضور دیگری را بناست با ما در میان بگذارد. حکایت درک نیستانگاری این دوران، حکایت بزرگشدن انسان است و انسانهای بزرگ به جای آنکه از آن فرار کنند و یا آن را پنهان نمایند؛ باید در وسعتی دیگر و نسبتی جدیدتر خود را در نزد خود و در جهان حاضر کرد. پس کفر نیست که پیش آمده است، گشودهشدنِ راهی است تا حضوری دیگر را در افق انتظار تجربه کنیم. خواستی نام آن را به رسم عرفا جلال بعد از جمال بگذار و بگو غنایِ ذات ابدی به صحنه آمده است تا نشان دهد او را نیازی به مخلوقات و عبادات آنها نیست. و اگرچه این واژهها در جای خود درست است، ولی گویا قصه ما در عین بیربطنبودن با این سخنان، برهوتی که پیش میآید و در پیش است طاقت بیشتری میخواهد. شاید قصه چشمِ بیمار که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» از او گزارش داد بیشتر به ما نزدیک است زیرا حکایت تقابلِ خال لب را به میان آورد که چگونه اگر خال است و سیاهی و سکوت؛ به سخن میآید و به ظهور. و این همان بیماری خاصی است که گزارش بشر جدید در زبان انسانی که جانش، آینه انعکاس قصه همه ما است. در آن غزل میفرمایند:
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
این چه غم و دوری از آن حضور است که شرری شد به جان او، که چون به جان او خورد، به جان آمد و دیگر از همه چیز دست شست. این نوع ادبیات نیز حکایت از آن دارد که هر حضوری با نوعی رخبرتافتن همراه است. ولی قصه امروز بشر که به وسعت حضور آخرالزمانی نزد خود میباشد، بسی عمیقتر است به وسعت همه حضور در جهان، خلأیی را احساس میکند به همان وسعت. و اگر در دل حضور توحیدی خود به انتظار و وارستگی در این عالم حاضر نشود و افق پیش رو را مدّ نظر نداشته باشد؛ نه اینکه بمیرد، بلکه سَقَط میکند مانند آنهایی که مقابل عزیز دلمان روح الله عجمیان ایستادند و او در آن حالت اغماء به سجده افتاد که توانست این دوگانگی را بنمایاند. موفق باشید
سلام: خیلی ایمان مستحکمی ندارم خدا نمی دانم هست یا نه، البته نماز می خوانم درست است کافرم ولی تارک الصلاه که نیستم، در عزاداری ها هم شرکت نکردم شب تاسوعا فکر کنم بود دو دو تا چهارتا کردم دیدم خیلی انسان تاریکی هستم در طول زندگی کبائر بسیاری مرتکب شدم گفتم با این کارنامه بدترین مخلوقی هستم که اگر خدا باشد آفریده شده است لااقل یکی از تیره ترین مخلوقات هستم. گفتم امتحان بکنم امام حسین این چنین مخلوقی را نیز راه می دهد یا نه البته گویا گفته اند خدا و... را نباید امتحان کرد آنها ما را امتحان می کنند نه ما آنها را، به هر حال ما که همه کار کردیم این هم روش. در ایستگاه صلواتی ای غذا می دادند من هم در صف محبینش ایستادم غذا را که خوردم با اینکه در حال رانندگی بودم چشمانم پر از اشک بود. گذشت تا روز عاشورا در ادیان می اندیشیدم بالاخره کدام بر حق است گفتم لحظاتی به هر کدامشان ایمان بیاورم لااقل بعد از مرگ خاطر جمع باشم اقلا چند ثانیه ای در طول عمر مومن به دین حق بودم. بودایی شدم، هندو، سیک، یهودی، مسیحی، اسلام البته می خواستم به همه ادیان یکی پس از دیگری ایمان بیاورم ابتدا غیر ابراهیمی ها بعد ابراهیمی ها ولی ختم کنم به اسلام و بعد در اسلام نیز همه ی فرقه ها را امتحان کنم و ختم کنم به شیعه و شیعه نیز ختم کنم به دوازده امامی البته طرحم کامل عملی نشد چون مثلا نتوانستم به بهاییت ایمان بیاورم با اینکه اطلاع کافی ندارم ولی نیرویی در درونم گویی مانع شد و به همان چند دین که نام بردم و شاید چندتا دیگر اکتفا کردم البته بعد پشیمان شدم و گفتم این چه کاری بود که کردی و قبض سنگینی مستولی شده است و با همه تیرگی ای که دارم آن اشک هایی که گاه برای اهل بیت داشتم از وجودم رخت بسته و گویی تکه گوشتی شده ام که منتظر است توسط مرگ سلاخی شود و بعد در جهنم به صلابه کشیده شود يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا · وَ اللعنه عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ میتا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خوب است که انسان در گردابی چنین مردافکن، مسئله خود را با خود حل کند. از آن جهت که زمانه، زمانه سیطره نیستانگاری و نیهیلیسم است. حال در چنین طوفانی که برهوت نیز در حال گسترش است؛ اگر احساس کرد با دین اسلام، آنهم با قرائت شیعی میتواند خود را بیابد، حال این خودش و این نوع حضور در دینداری در عین درک شخصیت بیکرانه اکنون خود. پیشنهاد میشود سری به کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» که روی سایت هست بزنید. جناب هانری کربن در نسبت انسان با تشیع، از آن جهت که شیعه، امامی حیّ و حاضر دارد سخنانی را به میان آورده است حاکی از زندهبودنِ تشیع برای معنابخشیدنِ انسان در حضوری که نزد خود در همه عالَم اعم از این دنیا و آن دنیا میتواند داشته باشد. موفق باشید
دستیابی به نظام معرفتیِ اصیل امکان تبیین و دفاع از امور دینی را فراهم میکند و بشر جدید را متوجه جهان گمشدهای میکند که در جان خود به دنبال آن است، در تاریخی که پیش فرضهای دیروزین او فروریخته و نیاز به تفسیر دیگری از عالم قدس دارد ، به همان معنایی که میان امر تاریخی و حقیقت رابطه برقرار است و به جای جزم اندیشی نسبت به حقیقت ، در هر مظهری و هر زبانی ، متوجه حقیقت میشود و ریشههای حکمت معنوی خود را به معاصرت در میآورد و از این طریق عبور از آن نیست انگاری که بالاخره برای بشر جدید پیش آمده ، ممکن می گردد.
سلام: به نظر می رسد کار حجاب (روسری داشتن) را باید در ایران تمام شده دانست و از این به بعد مراقب بود که بی حجاب تر نشوند. اما افسردگی و ... که مطرح نمودید این سرخوشانی که من می بینم بعید می دانم گرد ملالتی بر خاطر شریفشان بنشیند و نیز در ادامه همه ی آنها که بدون روسری می آیند قصد تقابل با نظام را ندارند بلکه چون به مرور در جامعه عادی شده است و آنها نیز تقیدی به حجاب ندارند بدون روسری آمدند و حتی ممکن است در راهپیمایی های ۲۲ بهمن شاهد حضور بی روسریان باشیم و ای بسا صدا و سیما تصاویرشان را پخش کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این در صورتی است که کشف حجاب، نوعی همراهی با جهان استکبار در استنباط مردم نباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: امیدوارم باعث تلف شدن وقت شما نشوم. حقیر تصمیم دارم ان شاء الله مقالهای پیرامون شخصیت سیّد العارفین و آیت لله سید علی قاضی طباطبائی مرقوم سازم. قاعدتاً از کتبی که در این مورد نگاشته شده استفاده خواهد شد اما حقیر خواستم اگر حضرت استاد در این رابطه فرمایشی در گذشته داشته اند معرفی بفرمایند تا لحاظ شود و در غیر این صورت خواهشمندم اگر تمایل داشتید مطلبی در این مورد بیان بفرمائید. و همچنین در صورت تمایل شما میتوانم در پیام رسان ایتا با شما مرتبط شوم تا به جهت سهولت از پیام صوتی بهره مند شویم.
باسمه تعالی سلام علیکم: هر اندازه به شخصیت مرحوم قاضی طباطبایی بپردازیم، جادارد؛ ولی بنده نکات خاصی غیر از آنچه در کتاب «آیت الحق» و یا «کهکشان نیستی» مطرح شده و مؤلف محترم زحمت وافر کشیده، در نظر ندارم. موفق باشید
سلام استاد بزرگ آقای طاهر زاده: پس از ۴۴ سال که از وقوع انقلاب در ایران می گذرد وجود نابسامانی های بسیار در ابعاد مختلف این سئوال را در ذهن می آورد که چرا این انقلاب با آن پشتوانه عظیم مردمی، نتوانست انتظارات شهروندان را برآورده سازد و ایجاد شکوهمندش را به بقایی پرعظمت پیوند بزند؟! می دانیم که انقلاب کبیر فرانسه که از انقلاب های مادر تاریخ، محسوب می شود توانست تحولات گسترده ای را در سطح فرانسه و اروپا به وجود آورد و حکومت سلطنتی را پس از فراز و نشیب های بسیار به نظام دمکراتیک و ایجاد لائیسیته، سوق دهد تا جایی که توسعه این کشور و حتی اروپا اکنون محصول دگرگونی های آن انقلاب است. انقلاب مشروطیت و تلاش های بعدی آن در ایران نیز می توانست منتج به چنین نتیجه ای شود و از جمله تلاش هایی مانند نهضت ملی، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، اصلاحات و... آن انقلاب منحرف شده و ناکام را به ریل اصلی خود بازگرداند. اما انگار تحولات هم در کشور ما جهان سومی است و با آزمون و خطا و شکست و پیروزی های مکرر و عدم ثبات و نتیجه گیری، همراه است و به جای صعود به قله های هدف، ما را گرفتار مار و پله های اصلاحی کرده به طوری که با مجموعه ای از تلاش ها بر پلکان آرزوها چند گامی صعود می کنیم و از مار ناامیدی ها و شکست ها حتی بیش از صعود قبلی مان سقوط می نماییم. دست کم اکنون این تجربه تاریخی را چون چراغی در دست داریم مراقب باشیم دوباره ترس امام زادگی، ما را به ورطه شاهزادگی نکشاند و به عقب باز نگردیم و در عصر گسترش و استیلای هوش مصنوعی، خود را گرفتار قدرت پرستان تاریخ گذشته نکنیم و با هشیاری و نظام مندی به سمت هدف های روشن و آزموده شده، پیش برویم در این مسیر حتی آن ها که آرمان اصلاحی در سر دارند اگر نتوانند خود را از بند عنکبوت باورها و تجربه های شکست خورده، رها کنند و از اسارت کلیشه ها و تعلقات فرسوده خود را برهانند هیچ تفاوتی با واپسگرایان نشان دار نخواهند داشت و تاریخ و افکار عمومی داوری واحدی در باره آن ها خواهد داشت. مراقب باشیم که علاقه مندی های گذشته ما را از نگاه به افق های بلند فردا و گام نهادن در مسیر آن غافل نکند و باور کنیم با شاخص های جهان سومی، نخواهیم توانست به قلمرو جهان اول گام نهیم. انگار حضرتعالی هم در توهم بزرگی به سر میبرید و از بی عدالتی و تبعیض بی خبرید یا زبان لال خودتان را به خواب زده اید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین نکات، اخیراً عرایضی شد. فکر میکنم با دنبالکردن آن نکات بتوانیم نسبت به موقعیتی که در آن هستیم فکر کنیم و متوجه باشیم چه آیندهای در دل همین مشکلات در پیش داریم. https://eitaa.com/matalebevijeh/12933 و https://eitaa.com/matalebevijeh/12934 موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد گمانم، در بحث استعداد شناسی ضعیفیم، بنده با یه استادی که ازاتریش درس خونده بود، در زمینه استعداد شناسی میگفتن چندین فاکتورهست برای اینکه یه فرد در یه جایگاهی قراربگیره، عواملی که ایشون بررسی میکردن خیلی جامع هست. البته میدونم درمکتب خودمون جامع تره ولی مطالبی هم که اونا بررسی کردن جالب و جامع هست، عواملی همچون هوش، استعداد، مزاج، علاقه، امکانات، وضعیت جسمی، روحی، و... که به نظرم از این بهتر را خودمون هم میتوانیم داشته باشیم، وقتی بر فرض بچه امکانات مالی نداره میفرستیم رشته پردرامد. حالا یا فشار روی بچه میاد یا پدر دچار یه انحرافاتی میشه، یا مثلا فرد توان جسمی نداره، یا علاقه نداره و میفرستیم رشته یا کاری تو کلاس و کار حواسش پرته و نمیتونه متمرکز بشه و کار و درس را با کیفیت انجام بده، نمیدونم شاید این مورد در مورد افرادی که حوزه علمیه هم میرن باشه، از اون طرف بحث اختیارهست شاید اگر نرم افزاری همه اینها را داشته باشه و دو راه به فرد نشون داده بشه یکی اینکه دیگران انتخاب کنن و یکی اینکه خود فرد آگاهانه، از دوباره کاری ها و تکرار و دور جلوگیری بشه، شاید این مسئله در زمینه ازدواج هم باشه. استاد سوالات روانشناسی ازدواج دو نفر را از چندین جهت بررسی میکنه مثلا دو نفر از نظر هوش، استعداد، اقلیم، مزاج، و... فاکتور بررسی و معرفی میشن با این کیفیت داره رفتارمیشه اون وقت در کشور ما اصولی کار نمیشه و کارها بی کیفیت و عجولانه بعدم آسیب میبینیم مدام هم حرفمون مرگ بر استکبار هست ولی عملکرد ضعیف، تا حدی که چند وقت پیش در یه کتاب که ترجمه بود و مال فرهنگ غیرخودی صفحه اول نوشته بود برای تربیت فرزندان لیست سال قبل تولد فرزند تدبیر باید کرد، البته گاه گمان میکنم امام بزرگوار این تدبیر را هم برامون انجام دادن ولی متاسفانه یه عده با بی تدبیری و جهل و بی بصیرتی خرابش کردن، و ما الان با نسلهایی روبرو هستیم که اینقدر مشکلات پیدا کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال علاوه بر فطرت که در همه یکسان است و گرایش به حق و حقیقت در جان همگان جاری است، شناخت روحیهها و مناسب همان روحیهها با افراد تعاملکردن، امر مهم و حساسی است و نباید از آن غفلت شود. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: سوالی از شما داشتم استاد و آن این بود که اخیرا فرد مذکری که در یک سریال تلویزیونی نقش داشته پستی گذاشته که در آن در حال زدن رژلب هست و بعدا آن را پاک کرد و الان آن را در بخش عکس پروفایل اینستاگرام خود با یک ضربدر قرمز روی قسمت رژلب دوباره گذاشته است و در بخش کامنت نیز بعضی از افراد از این حرکت حمایت کرده اند که باعث گستاخ تر شدن بیشتر این فرد شد، سوالی که از شما دارم این است که در این شرایط وظیفه ما چیست آیا بی تفاوت باشیم و اهمیت ندهیم یا با تعداد افراد زیاد به کامنت این فرد بریم و نفرت و حال بهم خوردگی خود را از این حرکت اش نشان بدهیم؟ لطفا پاسخ را در ایمیل برای من ارسال بفرمایید، و خواهشا بنده را نیز در دعاهایت یاد بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر اینطور است که تشخیص میدهید باید زشتی این کارها را با دلایل محکم متذکر شوید که چگونه روح انسان را آلوده به اموری میکند که تمام ابعاد معنوی و حضوری او را از او میگیرد. موفق باشید
سلام و رحمت و برکت خدا بر شما استاد صبور: استاد مطلبی از کتاب تفسیر جزء سی ام استاد مرحوم علی صفایی برداشت کرده ام. اگر زحمتی نیست نظر شریفتان را مرقوم فرمایید. با تشکر. سوره فیل و قریش با هم یک سوره حساب میشود و در نماز هم هر دو باید با هم خوانده شود. سوره قریش مفسر کید و نقشه پنهانی قدرتهایی است که قصد دارد انس و الفت جامعه منتظر پیامبر آخر الزمان را بهم زند تا آنها از هم پراکنده شوند و در تنهایی و غربت خودشان هلاک شوند. ولی خداوند با کوچکترین پرندگان اصحاب قدرتمند فیل سواران را در هم میشکند و کیدشان را نابود میکند. علت تمام ترورها و تحریم ها در این چهل و چهار سال انقلاب اسلامی، کید و نقشه پنهانی دشمنانی است که میخواهند امنیت و اقتصاد جامعه ایرانیان منتظر را بر هم زنند. (الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف).
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این نکته قابل تفکر است که چگونه خداوند دشمنان خود را با آن هیبتِ فیلسواری با ریزترین مخلوقاتش، تبدیل به زباله میکند و از آن طرف، راز همراهی قریش با یکدیگر را بندگی خدای کعبه میداند که بستر همراهی دلها میتواند باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد فرزانه: استاد شخصی رو میشناسم که انسان متواضع و فروتنی هست و خودبینی و کبر نداره اما بخاطر بیماری طولانی که بیش از بیست سال طول کشیده و خیلی روی زندگیش تاثیر گذاشته و بخاطر بیماریش فشار زیادی رو در محل کارش تحمل میکنه ضعف اعصاب پیدا کرده و دچار پرخاشگری به اطرافیانش شده البته اصلا ناسزا نمیگه اما پرخاشگر شده. میخاستم بدونم این شخص فشار قبر داره بخاطر این حالتش یا بخاطر بیماریش خدا چشم پوشی میکنه؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به راحتی نمیتوان در این مورد نظر داد ولی به هر حال آن فرد باید مواظب خودش باشد و از برکات صفای با مخاطبانش، خود را محروم نکند. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام بر استاد عزیز: ببخشید جسارت میکنم. ۱. در تفسیر شب گذشته در رابطه با «یوق شحّ نفسه» آیه به صورت مجهول است اما حضرت عالی به صورت معلوم ترجمه و تفسیر کردید؛ با مجهول ترجمه کردن فهم چیز دیگریست؛ اینکه فهم میشود که ما نمی توانیم از شحّ تفس در امان باشیم الاّ اینکه ما را در امان بدارند؛ یعنی جز به لطف و عنایت الهی این امکان پذیر نیست. ۲. بیانی از حضرت آقا برایتان ارسال میکنم و سوالی ذیل آن محضرتان مرقوم میدارم؛ «آيا بدون فقاهت می شود اسلام را یاد گرفت؟ نه؛ این اولین نکته ای است که من می خواهم به شما بگویم بدون فقاهت، اسلام را نمی شود فهمید؛ نه فروعش را و نه اصولش را نه اقتصادش را نه سیاستش را نه حکومتش را نه قضاوتش را؛ هیچی. با فقاهت می شود اسلام را فهمید. آن جایی که ما می خواهیم حکومت اسلامی و نظام اسلامی بر سرپا باشد باید با همین روش فقاهت، اسلام فهمیده شده باشد. مرز فاصل بين اسلام شناس و مدعی اسلام شناسی، همین است. آن کسی اسلام شناس است که از طریق فقاهت با متد فقاهت با روش فقامت اسلام را به دست می آورد. باید حوزه های علمیه و متفکرین اسلامی به کسانی که در معرض گفتن یک سخن و قبول مردم قرار دارند و تمام مردم بدانند آن حرفی از اسلام قابل قبول است که با روش فقاهت استنباط شده باشد. مگر بدیهیات اسلام وجوب نماز و وجوب حج و ضروریاتی که در فقه اسلام هست که اینها نه؛ اینها استنباط و اجتهاد و تقلید و این چیزها لازم ندارد؟ و الا آن کسی که از اسلام حرف می زند، فکر اسلامی ارائه می دهد، از اقتصاد، از سیاست، از مسائل کشورداری از مسائل اخلاقی از مسائل شخصی از بقیه امور مسائل بین المللی می گوید. اسلام این را می گوید اسلام این را می گوید. آن کسی می تواند ادعا بکند که اسلام این را می گوید که استنباط کرده باشد. مگر از یک اهل استنباطی او فرا گرفته باشد. اشکالی ندارد. یک آدم اهل استنباط فقیهی گفته باشد دیگری تقلید او می کند اما اینکه بگوید. نظر من این است که اسلام این را می گوید. باید پرسید و آقا جناب عالی این نظر را از کجا به دست آوردید؟ آیا شما از طریق فقاهت بدست آوردید؟ علی الرأس و العین قبول میکنیم یعنی نه اینکه از شما می پذیریم؛ خب اگر درست بود می پذیریم، اما به عنوان یک نظر اسلامی قبول میکنیم میگونیم شما گوینده یک نظر اسلامی هستید، اما اگر گفت: نه آقا من فقاهت مقاهت نمی فهم، فقاهت اینها حرفهای قدیمی است. متن قرآن را نگاه میکنم مطالعه می کنم از قرآن اینجوری می فهمم. فقه نیست، اسلام نیست، حجت بر کسی نیست. این را شما بدانید و این به عهده شما طلبه هاست. طلبه های آینده و طلبه های امروز و متفکرین آینده به عهده شما است. اینی که هر کس از هر جا بلند شود بگوید اما ما از اسلام این را می فهمیم، این قابل قبول نیست مگر می تواند هر کسی بگوید ما از اسلام این را می فهمیم؟ بایستی استنباط کرد. باید دقت کرد، باید با روش فهمید نظر اسلام را و بدون آن نمی شود. این آن نکته اساسی است که من رویش تکیه می کنم لذاست که طلبه ها بایستی روش فقاهت را فرا بگیرند و الا اینی که ما احکام فقهی را بدانیم خب رساله را هم هر کسی یاد گرفت احکام فقهی را می دانند. فقیه نمی شود او که. فقیه آن کسی است که روش فقاهت را بلد میشود. روش استنباط را بلد میشود. یعنی مجتهد می شود. این است که بزرگان ما و گذشتگان ما روی مساله مجتهد شدن افراد تکیه می کردند.۶۴/۷/۹ (این دیدار به صورت عمومی منتشر نشده است) اما شبهه بنده اینست که با توجه به اینکه حضرت عالی فرموده اید روایات فقهی را ملاحضه نکرده اید و به تبع، با فقه سر و کاری نداشته اید؛ در صورتی که روش استنباط اسلام در حال حاضر از فقه بر می آید، شما چگونه تفسیر و شرح احادیث و کتابهای گوناگون را تالیف و تنظیم کرده اید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. ولی عنایت داشته باشید مجهول آوردن یک جمله به گفته اهل ادب به جهت تفخیم و اهمیت موضوع است و اینکه مسئله بزرگتر از آن است که انسان به اراده خود آن را انجام دهد.
و با نظر به همین امر بعضی از مترجمین آیه «من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون» را اینطور معنا کردهاند که: «كسانى كه از خست نفس خويش مصون مانند آنان رستگارانند.» و علامه طباطبایی میفرمایند: راغب میگوید: کلمه شح به معنای بخل توام با حرص است، البته نه در یک مورد، بلکه در صورتی که عادت شده باشد و کلمه یوق که در اصل یوقی بوده، مضارع مجهول از مصدر وقایه است که به معنای حفظ کردن است و معنای آیه چنین است: هر کس که خدا او را از شر تنگ چشمی و بخل حفظ فرموده، در نتیجه نه خودش از بذل مال مضایقه دارد و نه از اینکه دیگران مالدار شوند ناراحت میشود، چنین کسانی رستگارند. و باز ملاحظه میکنید با نظر به همین حساسیت، بعضی آیه مذکور را اینطور ترجمه کردهاند: «هر كس از شرّ بخل نفس خويش درامان بماند، پس آنان همان رستگارانند.» در ترجمه المیزان هست که کسانیکه موفق شده باشند خود را از بخل نفسانی خود راحفظ کنند، چنین افرادی رستگارانند. در نتیجه سخن این است: پس رسیدن به رستگاری مشروط به حفظ نفس از تمام این خصایص اخلاقی بد میباشد. و مهم آن است که به نحوی این موضوع با مخاطب در حین محاوره در میان گذاشته شود.
۲. در مورد تفقه در دین، مهم گزارش اندیشمندان بخصوص علامه طباطباییها میباشد که در تفقه دین مسائل را با ما در میان میگذارند و اتفاقاً کسانی که با روحیه تفقه در دین آشنایی کلی داشته باشند با آن نوع معارف و با روایات و آیات می توانند ارتباط برقرار کنند. بنده هنوز دو سالی را که در خدمت آیت الله آذری قمی موضوع مبانی فقه و روش استنباط را با ما در میان میگذاشتند را به عنوان زیباترین سالهای عمر خود میدانم همانطور که در خدمت آیت الله مصباح، مباحث کلام اسلامی در میان میآمد و بهرههای فراوانی برایمان داشت. موفق باشید
استاد گرامی سلام: خواهشمندم بدون جانبداری سوال من را پاسخ بدهید. آیا واقعا حضور مردم در انتخابات برای مسئولین اهمیت دارد؟ اگر اینطور است چرا حداقل قبل از انتخابات قیمت ها کنترل نمی شود؟ این گرانی های لحظه ای و تصمیمات نابخردانه و بدون کارشناسی آیا مردم را تشویق می کند؟ بنده یک حقوق بگیرم و هر روز نسبت به روز قبل ارزش حقوقی که می گیرم کمتر می شود چون حقوق ها فقط یک مرتبه اول سال با نرخی بسیار پایین تر از تورم افزایش پیدا می کند ولی قیمت ها در طول سال در حال افزایش است. یک مالیات موقع پرداخت حقوق کسر می شود بعد با این حقوق که وارد بازار می شویم دوباره باید با عناوین مختلف مثل ارزش افزوده، آبونمان، عوارض، و ... مالیات بدهیم. واقعا دیگر امیدی ندارم. شرمنده خانواده هستم. به جوانان و فرزندانم سفارش می کنم در درجه اول ازدواج نکنند و اگر ازدواج کردند بچه دار نشوند. از یک طرف دائم تبلیغ فرزندآوری می کنند و از طرف دیگر خون به دل والدین کرده اند. مدرسه که طبق قانون اساسی قرار بود رایگان باشد چه شد؟ ما از انقلاب حسنه دنیا و آخرت می خواستیم نه اینکه بجای دارو دسته شاه یه عده دیگر بیایند و پشت همان میزها بنشینند و به بهانه فرستادن مردم به بهشت حقوق مردم را پایمال کنند و دنیایشان را خراب کنند. از شما به عنوان تئوریسین و مدافع انقلاب انتظار داریم به مسئولین تذکر بدهید و بگویید اینطور کارکردن مردم را از انقلاب و اسلام بیزار می کند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه مشکلات اقتصادی حقیقتاً زیاد است و به نظر میآید دولت آقای رئیسی تلاش خود را میکند و در اینکه خودِ ماها نیز با حرصهایی که داریم، به همدیگر رحم نمیکنیم؛ بحثی نیست. ولی حضور در انتخابات، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی آغاز شده و ما از آن طریق معنای خود را در مییابیم تا از جهان استکباری و حرصِ دنیایی آزاد شویم. موفق باشید
با سلام و ادب: جمله ای دیدم از بزرگان عالم عرفان که فرموده بود: به جانم قسم! آن که خود را از کتب عقلی و صحف عرفانی که دستهای نورانی آن ها را اهدا نموده است، دوری کند، مانند تمهید القواعد، شرح قیصری بر فصوص الحکم و سرح العیون فی شرح العیون و مصباح الانس و شرح محقق طوسی بر اشارات و اسفار و شفا و فتوحات مکیه، همانا خود را از فهم خطاب محمدی -ص- (قرآن) دور کرده است و جان خود را از نیل به سعادت قصوایش محروم ساخته است. سوالم این است پس: حال محرومان بیچاره که دیگر نه حوصله دارند و نه لیاقت آن شاملشان می شود و فقط آرزوی آن را دارند، چه می شوند؟ از طرفی مگر راه رسیدن به فهم خطاب محمدی فقط همین کتاب ها هستند؟ انسان درس نخوانده ای که در کش و قوس زندگی و تقدیر، سعی می کنند در مدار شکر و حسن ظن و توکل بماند، و در ظاهر سخت دنیا، از یاد خدا غافل نشود که درس را عملی می گذراند، چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخنان در جای خود درست است و حقیقتاً آن آثار، حامل معارف ارزشمندی می باشند. با این همه از آن جمله حضرت امام نباید غفلت کرد آن جایی که متذکر می شوند وقتی جوانان ما در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی قرار گرفتند، « ناگهان با يك جهش برق آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى كه براى آنان با دست پليد استكبار جهانى كه از آستين امثال رضا خان و محمد رضا خان و ديگر سرسپردگان غرب يا شرق تهيه ديده بودند، نجات يافته و يكشبه ره صد ساله را پيمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف پيشه در ساليان دراز آرزوى آن را مىكردند، اينان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء اللَّه را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوى شهادت را با كردار در جبهه هاى دفاع از اسلام عزيز به ثبت رساندند و اين تحول عظيم معنوى با اين سرعت یى سابقه را جز به عنايت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجيه كرد.» این جا است که باید به راهی فکر کرد که حضرت امام«رضوان الله تعالی علیه» در مقابل ما گشودند. البته این راه نیز بدون عرفانی که در تفسیر سوره حمدشان به میان آوردند، کامل نمی شود. موفق باشید
عرض سلام و ادب دارم استاد گرامی: امیدوارم خوب و سلامت باشید. طبق معمول به جهت پرسشی مزاحم اوقات پر مشغله شما شدم. استاد عزیز در حال خواندن مطلبی در مورد درخواست کمک هلال احمر برای ارائه خدمات به مسافران میلیونی اربعین بودم که فارغ از درست یا غلط بودن برگزاری مراسم اربعین، سوالی در ذهنم شکل گرفت که ظاهرا با جستجو در اینترنت حل شدنی نیست. نکته ای که به ذهنم رسید این بود که در قرآن کریم کمکهای مالیِ در راه خدا، چه زکات واجب و یا خمس و کفاره باشد و چه صدقات مستحب و قرض به خدا، معمولا برای امور واقعی مثل کمک به افراد فقیر یا امور جنگی یا آزاد کردن برده و امثالهم بوده است. سوالم از حضرتعالی اینست که آیا جایی در قرآن کریم هست که خداوند برای کمک مالی در امور ایدئولوژیک مشابه آنچه امروزه در برگزاری مراسم شبهای قدر یا عزاداری امام حسین علیهالسلام انجام میدهیم یا موارد دیگر، دستوری داده یا به آن توصیهای کرده باشد؟ کارمند اداره ای کارشون داشتم نبودن همکارش گفت رفته کربلا. استاد عزیز مزاحمتهای گاهگاه بنده را عفو بفرمایید. آرزوی بنده دوام سلامتی جان و تن شماست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اسلام، خودش جهت حفظ خود بر اساس برنامه الهی، برنامه دارد که همان حق الله است تحت عنوان زکات مال و سهمینِ خمس و سهم امام. در مورد هلال احمر به عنوان یک نهاد مردمی و کمکهای مردمی با اینکه دولت در این مورد از بیت المال خرج کند، متفاوت است. البته هر کارمندی حقّ مرخصی دارد ولی مسئولی که به او مرخصی میدهد موظف است جایگزین تعیین کند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: حدود ١٠ سال هست كه پدرم به بیماری پارکینسون مبتلا هست و تا حالا چندین دکتر به پیشنهاد آشنایان بردیم وهر کدام داروهاي فراوانی تجویز کردهاند ولی نه تنها بهبودی حاصل نشده بلکه پدرم روز به روز حالشون بدتر شده و حافظه و تکلم و تونایی حرکت رو هم از دست داده اند. بنده با مطالعات کتابهای شما متوجه شدم شما به اینطور درمانها اعتقاد ندارید. سوالی از خدمتتون داشتم. آیا صلاح میدونید روال پزشکان رو کنار بگذاریم وهمه چی رو به خداوند بسپریم و اینقدر پدرم و مادرم رو که پرستار ایشون هستند اذیت نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده، نفی کلی پزشکی جدید نیست. بحث در آن است که بیشتر باید بگذاریم تا نفس ناطقه انسان، خودش تکلیف خود را روشن کند. موفق باشید
سلام: قابل توجه شما و آن کسی که نفسش از جای خوش میاید و تهدید میکند. آقای خامنه ای و رییسی لطفا برای پسرم خواستگاری بروید. جناب آقای رهبر و رئیس جمهور ضمن تشکر از شما بابت دغدغه ای که نسبت به جوانان دارید و تاکید کردید به فکر ازدواج جوانان باشند این دستور در جای خود ارزش دارد اما در وانفسای مردافکن اقتصادی امروزه دستور شما بیشتر شبیه یک تراژدیست. آقای طاهر زاده، در یک حکایت آمده یک قاضی یک مجرم را به هزار ضربه شلاق محکوم میکند مجرم به او میگوید آقای قاضی یا نمیدانی هزار ضربه چند تاست یا نمیدانی شلاق چیست. حال شما یا نمیدانید ازدواج چیست یا نمیدانید ازدواج چه مخارجی دارد! با این اوضاع وخیم اقتصادی ازدواج دل شیر و گُرده ای پیل وَش میخواهد. بفرمایید برای جوان عذب مملکت که گناهش برگردن شما و امثال شما و دولتهای گذشته تا به امروز است چه کردید که آنها را به سفره عقد فرا میخوانید؟ جوانان ما پیر پسر شدند با کدام شغل؟ با کدام مسکن؟با کدام رفاه؟ با کدام ارزانی؟ با کدام درآمد؟ با کدام امید جوانان سَرخورده را به ازدواج دعوت میکنید؟ «مرد زن میخواهد و زن در ابتدا نان را میخواهد سپس مرد را» کوچکترین منزل در دور افتاده ترین شهرایران با کمترین متراژ، بین ۲ تا ۲/۵ میلیارد تومان قیمت دارد تا سرپناه دختر و پسر مورد نظرتان باشد که شما برای شعار آنان را به ازدواج دعوت کردید. اگر یک کارگر طبق اِشِل اداره کارماهانه ۸ میلیون تومان دریافت کند و تورم حتی یک درصد هم رشد نکند و کل حقوق خود را پس انداز کند، مریض هم نشود، لباس نخرد، غذا نخورد، مهمانی ندهد، بیمار نشودعیادت نرود، فاتحه و عروسی نرود، صله ارحام به جا نیاورد، لباس و کیف و کفش نخرد، شیرخشک و پوشک نخرد، پول آب و برق و گاز ندهد و همه حقوق را پس انداز کند و فقط با باد هوا زندگی کند، تشک او زمین و لحافش آسمان باشد بعد از ۲۷ سال میتواند یک منزل محقر در پایینترین نقطه شهر البته به قیمت امروز بخرد نه قیمت ۲۷ سال آینده که از صدقه سر مدیران بی سواد و بی کفایت بعد از ۲۷سال قیمت مریخی خواهد شد و جوان معذب مملکت ۲۷ سال دیگر با این پول فقط باید به فکرخرید قبربرای خانه ابدی خود باشد. ازدواج سنت اسلامی و انسانی است اما اجرای این سنت پول میخواهد نه اسلامیت و نه انسانیت، مشقت سر راه ازدواج را بر طرف سازید و حلاوت آن را به مذاق و مزاج جوانان برسانید. کدام پسر با جیب خالی و بدون درآمد فقط به صِرف اینکه مرد است جرآت دارد خواستگاری برود؟ مذکر بودن تنها ملاک مردی نیست، نان درآوردن نشانه مردیست هر کسی با جیب خالی، عقیمِ سفره خویش است و از مردی افتاده. با وامِ ازدواج مشکل زندگی حل نمیشود، گره کور زندگی بعد از وام آغازمیشود وام ازدواج سراب فرداهاست. گذشت آن زمان که مرد از زیر سنگ نان میآورد. امروزه سنگ دولتها روی دست مردم است و مردم را از نان خوردن انداخته، آیا شما یا دولتمردانتان به یک جوان بیکار بی درآمد دختر داده اید یا میدهید؟ (البته ازدواج های سیاسی و رانتی مسولان بماند که نتیجه اش تولید و تولد آقازاده است) اگر شما صادق الوعد هستید من جوان سالم و شاغل عَذَب مجرد دارم! بسم الله پسر از بنده، دختر از دولتمردان و شما هم کار انسانی و اسلامی انجام دهی دبرای پسرم خواستگاری بروید. امکانات را فراهم کنید همه ازدواج خواهند کرد و برای وطن و انقلاب سرباز تولید خواهند کرد! ازدواج جوانان دغدغه و توصیه دیرینه رهبری و دلسوران است که سالهاست بر آن تاکید دارند اما تهیه امکاناتش در دست شما دولتمردان است که کیاست و سیاست وکفایتی در این راه نمی بینیم. گناه جوانان بیکار و معذب برگردن شماست. برای پاسخ دادن به ناتوانی خود نگوئید بانیان وضع موجود مقصرند. شما بانی وضع موجود امروز و آینده اید امروز هم مقصرید وای به حال آینده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این سخنان درست. ملتهای بزرگ در رویارویی با مشکلات، به جای اینکه خود را ببازند به فکر میافتند که خداوند چگونه در دلِ این مشکلات راهی را برای زندگی در مقابلشان قرار داده و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد فرمودند: «مشکلات نباید امید را تضعیف کند. ما اگر مشکلات را مشاهده می کنیم، باید انگیزهمان تقویت بشود برای پیدا کردن راههای رفع مشکل و کمک به آنهایی که در میدان، در مقابل این مشکلات ایستادهاند و برای رفع آنها دارند تلاش میکنند.» موفق باشید
سلام استاد: من شروع کردم به مطالعه تفسیرالمیزان تا سوره بقره هم پیش رفتم حالا رسیدم به آل عمران من رشته تحصیلیم مهندسی مکانیک است. خیلی بحث های علامه مربوط به علم کلام هستش واسه همین خیلی جاها رو متوجه نمیشم منظورشون چی بوده لطف بفرمایید راهنمایی کنید چیکار کنم که بهتر درک وهمش کنم با سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح سوره مبارکه آلعمران شده است
https://lobolmizan.ir/sound/644?mark=%D8%A2%D9%84%20%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86 امید است که بتواند راهگشا باشد. به هر حال اصلِ سخن علامه باید برای شما محور تفکر باشد. موفق باشید
