با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر: چند سوال را کوتاه خدمتتان عرض می کنم ۱. آیا می توان ثواب اعمال واجب مانند نماز های یومیه یا روزه و... را به چهارده معصوم هدیه کرد؟ به اموات همچون پدر، مادر یا همسر چطور؟ ۲. آیا حدیث کساء که در آخر مفاتیح آمده دارای سند معتبری از طرف معصوم (ع) نیست؟ آنگونه که در مفاتیح نوین آقای مکارم آمده؟ سوالات دیگری هم داشتم ولی به جهت اینکه مزاحم اوقات شریفتان نشوم صرف نظر می کنم. سایه حضرتعالی مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. میتوان گفت همینکه انسان، ذیل دستورات اولیای الهی وظایف شرعی خود را انجام میدهد، به نحوی انها نیز وسعت مییابند. ولی نمیدانم میشود آن طور نیّت کرد که میفرمایید یا نه؟ ۲. جریان حدیث«کساء» به صورتهای مختلف و حتی در چند محل انجام گرفته. مهم آن است که با قرائت آن حدیث شریف، حضور در صحنهای که در آن تاریخ واقع شده است را مدّ نظر میآوریم و یک نوع یگانگی با آن صحنه و آن ذوات مقدس در خود شکل میدهیم. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد طاهر زاده، اسعد الله ایامکم. اگر فردی رفتار خوبی با والدین نداشته باشد و اصطلاحا عاق والدین باشد، می دانیم که در صورت بخشش والدین باز هم آثار وضعی مترتب می گردد. حال چنانچه والدین برای این شخص دعا کنند و با توجه به آثار شگفت آور دعای والدین، ۱. آیا دعای خیر مادی و معنوی والدین به این شخص کارگر است؟ ۲. آیا آثار وضعی بدرفتاری با والدین با دعا رفع می شود؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به دستآوردن دلِ والدین، همه آثار منفی عاق والدین را از بین میبرد و دعاهای آنها برای ما مؤثر میافتد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: اگر اعیان ثابته کفار که همان اراده تکوینی خداوند است فقط با ظهور کفر در آنها تحقق می یابد و هدایت تشریعی اثری در هدایت آنها ندارد، این امر چگونه با عدالت الهی و اختیار انسان قابل جمع می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه اختیار، ذاتیِ انسان است و تا آخرین مراحلِ دنیایی با آن میباشد؛ هرگز نمیتوان از بحث در مورد «اعیان ثابته» چنین نتایجی گرفت. هرچند متأسفانه دیده شده است بعضی از افراد متوجه سخنان ابن عربی نشدهاند. در حالیکه جناب ابن عربی در فصّ «عُزیری» ظرائفی در این مورد مطرح کردهاند. موفق باشید
سلام و ادب: ببخشید شما کسی رو می شناسید که دنیا و آخرت رو جمع کرده باشه؟ کسانی که دیدم یا مؤمن هستن و از دنیا عقب موندن مثلا زندگی مرتبی ندارن شغل درست حسابی ندارن یا به خودشون نمیرسند، یا اونها که دنیای مرتب تری دارند از آخرت میمونند. نمیتونند دایم به فکر سیر و سلوک باشند. مثلا پیامبر به ظاهرش اهمیت میداده ولی اونموقع نهایت رسیدگیشون شانه زدن موها و گلاب زدنه که زمانه امروز این حداقل نظافت هم به حساب نمیاد. عرفا مثلا سر و وضعشون چندان جالب نیست و طوری نیستند که آدم نترسه باهاشون زندگی کنه، یا زندگیهاشون از نظر ظاهری جالب نیست تا جایی که من دیدم. زندگیشون بعضا حس آرامش و معنویت داره ولی ظاهر جالبی برای یه عمر زندگی نداره. مسلما منظور من تجملات نیست و از تجملات بیزارم. میتونید کسی به من معرفی کنید که تونسته باشه دنیا و آخرت رو جمع کنه؟ البته من همسرتونو از نزدیک دیدم و جزو معدود افرادی هستند که به نظرم دنیا و آخرت رو جمع کردند ولی باز از نزدیک زندگی ایشون رو ندیدم تا بدونم چطوره و فقط ظاهرشون رو دیدم . خودم به این نتیجه رسیدم نمیشه دنیا و آخرت رو جمع کرد و از محالاته. مگر اینکه خلافش بهم ثابت بشه. اگه دفاع فلسفی هم دارید مطرح کنید از اینکه دنیا و آخرت رو بشه جمع کرد. حکمت خدا از این خلقت اینجوری چیه؟ خیلی جالب نیست این همه تعارض و تناقض و جنگ و جدال بین دنیا و آخرت. بالاخره انسان نیاز به آرامش داره و نمیتونه تمام عمر مبارزه کنه و بجنگه. یه روحیه صلح طلب چه کار کنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما نمونههایی مانند حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در نسبت به خانواده و زندگی خود کم ندارید. حتماً شنیدهاید که نسبت حضرت امام با خانوادهشان حالت معاشقه داشته. میماند که اهل ایمان که حقیقتاً دنیا و آخرت را جمع میکنند، اهل تظاهر نیستند و لذّاتشان بیشتر، نزد خودشان است و مطمئن باشید اگر مدعیان دینداری نتوانستند دنیا و آخرت را جمع کنند، زندگی را گم کردهاند. موفق باشید
بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و ادب: در پاسخ به سوال 35275 اجازه دهید به این راحتی ها دست نکشم و حال که به خاطر بعد فاصله از شما، امکان خدمت رسیدن و گفت و گوی حضوری وجود ندارد به مکاتبه خود ادامه بدهم. استاد عزیز دقیقا مسئله ما جوان ها با شما نسل اول انقلاب همین است. من نسبت به جنابعالی معترضم. چرا که حس میکنم مانند رهبر خود دائما حرف های تکراری و صرفا آرمانی تحویل نسلی میدهید که برای پیمودن چند متر بعدی خود نیز با مشکل روبه روست. در تبیین سوال بنده که یک بار حضورا از شما پرسیدم آیا نحوه سلوک ما و امثال سید علی قاضی ها و ملاحسین قلی ها متفاوت است؟ مرا به شرح پانزده نکته عقل تکنیکی حوالت دادید و متاسفانه آنجا نیز به دور از کلامی برای گشودن افق های حال، صرفا حرف هایی آرمانی و سخت تحویل دادید و تنها فهم ما از آن جلسات این بود که شما در کودکی از مغازه حاج محمود زردک کش میرفتید. آیا از گفتن حرف های گنده برای این نسل پر از غصه و ابهام خسته نیستید؟ مگر رسالت پیامبران گفتن حرف های متناسب با فهم زمانه نیست؟ شما یا بن بست رسیده اید و میکوشید این نسل را امیدوار نگه دارید و یا اینکه تبیین وضع موجود برایتان مبهم است و خود نمیدانید چه باید بگویید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه میتوانم در این مورد خدمت روح طالبِ حقیقتتان بگویم این است که حال شمایید که باید بررسی کنید جانِ تشنهتان در کدام چشمه سیراب میشود؟! و اینجا است که میفرمایند ذوق و روح خود را در طلب حقیقت، همواره زنده نگهداریم تا حقیقت به سوی ما جلوه کند، إنشاءالله. در آنجا است که انسان از آسمان فلک برتر خواهد شد. موفق باشید
سلام و عرض احترام محضر عالم ارجمند استاد طاهر زاده!! از عالمی انقلابی که دمخور با موضوعات عرفانی نیزمیباشد و در این مباحث، مطالعات فراوانی داشته اند و هم اکنون از ائمه جمعه نیز هستند، در جمعی خصوصی، شنیدم که اعتقاد و یا عدم اعتقاد به ولایت فقیه اثری در سرنوشت اخروی انسان ندارد و موجب ثواب و یا عقاب اخروی نخواهد شد!! که واقعا از این مطلب شوکه شدم! آیا این مطلب رو میتوان باور کرد یا خیر؟ که اگر واقعا این موضوع صحت داشته باشد پس این همه تلاش و مجاهدت در راستای حفظ ولایت فقیه چه جایگاهی دارد؟ و به تبع سوال اول، سوال دوم پیش می آید و آن هم اینکه، باز تاکید میکنم از نگاه اخروی چه تفاوتی بین کسی که اعتقاد بخدا و اهل بیت دارد بطوریکه تا نام امام حسین ع را میشنود اشک چشمانش جاری میشود ولی به قول خودش ضد حکومتی ترین فرد از نگاه پهلوی و سلطنت طلبها میباشد (یعنی محبت به خدا بدون اعتقاد به انقلاب)، و کسی که همچون حاج قاسم تمام عمر خود را در راه دفاع از ولایت فقیه و حکومت اسلامی گذاشت و ایشان هم به خدا و اهل بیت اعتقاد راسخ داشتند (یعنی محبت به خدا با دفاع از انقلاب) وجود دارد؟ که اگه این باشد آیا نباید در عدالت خدا شک کرد؟! البته بر این واقفم که «کل یوم هو فی شان» بطوریکه خدا در این عصر در انقلاب ظهور کرده و اعتقاد به خدا بدون دفاع از حکومت اسلامی و انقلاب، اعتقاد به خدایی بی اثر و مرده است. اما خواهشا از نگاه اخروی آرامم کن و بفرمایید آیا دفاع از نظام و حکومت و خاصه ولایت فقیه دارای جسم برزخی و آخرتی هست یا خیر؟ و یا فقط اعمالی چون نماز و روزه و... سایر اعمال عبادی دارای صورت و جسم برزخی و آخرتی هستند؟ ممنون و سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه میتوان نسبت به ولایت حضرت حق در این امور فردی توجه داشت و نسبت به امور اجتماعی و سیاسی بیتفاوت بود؟ و در عین حال گمان کنیم که مصداق آیه «یخرجهم من الظلمات الی النّور» در دنیا و آخرت باشیم؟ عرایضی در بحث «حکومت ولایی» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این رابطه شده است که خوب است به آن فصل از آن کتاب که روی سایت هست، رجوع شود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. این چند وقت در جواب سوالاتی که میفرمودید تنها مشکل شما نیست بار اول به من فرمودین باید به افق و حضور حاج قاسم نظر انداخت و به تازگی فرمودید افق شهید آوینی. در اینها آیا تفاوتی هست؟ نکته دیگر هم اینکه نمیدانم چرا ولی هنوز با قلم ارتباطی نگرفتم تا دوای دردم باشد بهمین خاطر از درد به خود میپیچم چه کنم؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روحی است که خود را در افقی بلندتر جستجو میکند. افقی که شخصیتهایی مانند حاج قاسم و شهید آوینی نمادِ آن هستند. اخیراً عرایضی تحت عنوان « نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی» https://eitaa.com/matalebevijeh/13463شده است. خوب است که نظری به آن بحث بیندازید. موفق باشید
چگونه باید خود را یافت و از خود دوری نجست و در سایه امن بی تفاوتی ها و دوری از مسائل به سر برد؟ و چگونه باید از جهل به علم و از غیبت به ظهور و حضور آمد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». پیشنهاد میشود سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است، بزنید. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: در جلسهی اول تفسیر سوره بلد فرمودید ایران تا پنج سال دیگر رتبهی چهاردهم اقتصاد دنیا خواهد شد. اگر امکانش هست منبع این خبر را بفرستید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای سعد الله زارعی در همان شنبه ای که عرض شد در یادداشت ویژه کیهان سند آن را ذکر فرموده بودند. فکر می کنم اگر در اینترنت جستجو بفرمایید بتوانید سند آن را پیدا کنید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: امیدوارم خدا عمر با برکت بهتون بده. استاد من سال هاست به واسطه ی گناهان گذشته هر بار یاد گناه ها میفتم و دوباره مرتکب میشم. نمیدونم چه باید کنم! بارها شده توبه کردم ولی متاسفاته قدرت صورذهنی این گناه ها خیلی قوی هستن در حدی که باور نمیکنم فراموششون کنم و نمیتونم باور کنم که خدا با من آشتی کنه! شاید میگین خدا تواب هست و من قبول کنم ولی ته ذهنم باز اون گناه را نمیتونم فراموش کنم! از طرفی این صو ذهنی هم پاک نمیشن! و داره سنم میره بالا و نمیدونم چیکار کنم؟ آیا این صور ذهنی قدرتشون را از دست میدن؟ آیا فراموشم میشن؟ آیا خدا واقعا من رو میبخشه؟ من نسبت به این گناه ها چه کنم وقتی یادم اومدن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اصرار و تأکید بر توبه، کارساز است به همان معنایی که به ما فرمودند: «صد بار اگر توبه شکستی، باز آی». موفق باشید
سلام استاد: نظر شما چیست در باره اینمتن؟ «مردگان از جمله پیامبران و امامان، نه صدای ما را میشنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند نقل از علی نجار: دبیر بازنشسته و پژوهشگر دینی سال ۶۴ یا ۶۵ در ماه رمضان مرحوم حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی در اصفهان بود و نماز جماعت به امامت ایشان که فردی محقق و دانشمندی بزرگ بود در مسجد الحجه برگزار می شد. نماز گزاران این مسجد اغلب جوانان مخلصی بودند که بسیاری از آنها به خیل شهدا پیوستند در آن ماه، هر روز عصر در زیر زمین مسجد، جلسه کلاس و پرسش و پاسخ توسط ایشان برگزار می شد سخنان آن مرحوم بسیار عمیق و قابل تامل بود و گاهی آنقدر تازگی داشت و خلاف باورهای سنتی بود که به همه شوک وارد می کرد بطوری که با وجودی که تمام آنها مستند به آیات قرآن بود پذیرش آنها برای عده ای!! بسیار سخت و گاهی غیر ممکن بود. بعنوان مثال یک روز بحث ایشان به آنجا رسیده بود که، (اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را میشنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند) و این حرفی بود که برای عده ای بسیار ثقیل و هضم آن بسیار دشوار و حتی غیر قابل تحمل بود. بطوری که یکی از حضار برخاست و با صدایی که اعتراض از کلامش محسوس بود گفت: حاج آقا؛ ما وقتی به زیارت امام رضا(ع) میرویم به آن حضرت عرض می کنیم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی و تعلم حاجتی و تقضی حوائجی و...... شهادت ميدهم كه تو جايگاه مرا ميداني، كلام مرا ميشنوي و جواب سلام مرا ميدهي و حاجت مرا میدانی و حوائج مرا برآورده می کنی و ... مرحوم آیت الله صالحی با آرامش پاسخ داد و گفت: راوی این مطالب جهود بوده است و سپس ادامه داد که: 1️⃣ هر چیزی اعم از زیارت یا حدیث و ... که مغایر با قرآن باشد مطمئن باشید از معصوم نیست و باید به دیوار کوفت. 2️⃣ این جمعیتی که اطراف ضریح امام و در رواق ها و صحن ها و ... از امام رضا همزمان حاجت میطلبند و او را می خوانند، تعداشان از هزاران نفر تجاوز می کند، تازه اضافه کنید مردمی که در شهرهای دور مانند اصفهان، تهران و ... او را صدا میزنند. حال اگر امام رضا (ع) توانایی داشته باشد که هم زمان تک تک آنها را ببیند و صدای تک تک آنها را بطور مجزا بشنود و حوایج تک تک آنها را بطور مجزا و همزمان بداند و حوایج تک تک آنها را بر آورد کند و راه دور و نزدیک هم برایش فرقی نکند، چنین کسی با چنین توانایی فقط (اله) است. یعنی با قدرتی خارق العاده. پس قبول این فرض، (لا اله الا الله) را نقض می کند زیرا غیر از الله ( اله) دیگری هم وجود دارد. بعبارت دیگر یا باید (لااله الاالله) را قبول کنیم یا اینگونه فرض ها را، زیرا هر دو با هم قابل جمع نیست. و از طرفی این گونه صفات از اختصاصات خداوندی است زیرا او سمیع و بصیر و قاضی الحاجات است. 3️⃣ وقتی حضرت علی (ع) فرقش شکافته و در بستر خوابیده بود، برای مداوای او یک پزشک یهودی آوردند. واین درحالی بود که سه_امام بر بالین او بودند، امامان حسن، حسین و سجاد خردسال و چندین امامزاده از جمله حضرت ابوالفضل، و اینها همگی بر بالین حضرت گریه می کردند و با وجودی که او عزیزترین کس نزد آنان بود اما کار خارق العادهای برای او نمی توانستند انجام دهند تا او شفا یابد و تازه همه آنها هم زنده بودند. حال، وقتی در زمان حیات شان و آنهم برای عزیزترین کس شان نتوانستند کار خاصی انجام دهند، چگونه انتظار دارید که در زمان ممات برای دیگران بتوانند کاری انجام دهند!؟ و این در حالی است که قرآن می فرماید: إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ اعراف: 194 مسلماً آنهائي که [براي حاجات خود] به جاي خدا ميخوانيد، [اعم از فرشتگان، ارواح انبياء، اولياء و مقدّسين] بندگاني همچون خود شما هستند. پس [براي آزمايش و تجربه هم که شده] آنها را بخوانيد تا درخواست شما را [در حاجات] برآورده کنند، اگر راست ميگوئيد! أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا اعراف: 195 آيا آنها را پاهائي است که با آن قدم بردارند [و به دنبال حل مشکلات شما بروند؟] يا دستهائي که با آن [بر دشمن] يورش آورند؟ يا چشمهائي که با آن [احوال پريشان شما را] ببينند؟ يا گوشهائي که با آن [درد دلهاي شما را] بشنوند؟ ... و ده ها آیه دیگر که بر بيتأثير بودن واسطهها در برآوردن حاجات دلالت ميکند. و این اولین جرقه ها بود که زده شد و شوک هایی بود که وارد شد آنهم در آن تاریخ که خیلی سخت بود. و این گفتار به مزاق آخوندهای آن روزها خوش نیامد، او را تکفیر کردند و نگذاشتند این واقعیت در جامعه به گوش عوام برسد، تا دکان دین فروشی حفظ شود...!!!.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکالاتی که به آقای صالحی نجفآبادی گرفته میشود از جمله اشکالاتی که مرحوم شهید مطهری به کتاب شهید جاوید گرفتند؛ بیحساب نبود. متأسفانه در شخصیت آقای صالحی نوعی سطحینگری و ظاهرگرایی نهفته است که البته بحث در این مورد مفصلتر از آن است که بتوان در این سؤال و جوابها بدان پرداخته شود. همانطور که ملاحظه میکنید ایشان حتی متوجه نیستند وقتی قرآن در مورد شهداء میفرماید: «وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» آنان به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند، بشارت میدهند که نگران نباشند و یا وقتی قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» و ما را دعوت میکند تا در مسیر رجوع به او به واسطهها و وسایل رجوع کنیم. چگونه میتوان گفت نباید به اولیای الهی توسل جست؟!! حال آیا مصلحت آن است که اجابت شود یا نه، بحث دیگری است همانطور که مصلحت بود حضرت ابراهیم «علیهالسلام» از آتش نمرودی نجات یابند ولی مصلحت نبود تا حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» شهید نشوند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: طبق تفسیر سوره ی يوسف تان چرا قرآن گفته «و شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها» و نگفته «و قالَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها»؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنی شهادت، نوعی گفتن است. موفق باشید
سلام استاد: دو تا سوال داشتم: اول ابنکه آیا صحت دارد که عمر را حضرت علی علیه السلام غسل دادند؟ دوم اینکه شما جزو جبهه پایداری هستید؟ و اینکه میرباقری رهبر این جریان گفته مثنوی را باید با انبر گرفت چه توجیهی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمیدانم. ۲. نه! بنده جزو هیچ گروه سیاسیِ تعریفشده نیستم. به نظر بنده در این زمانه، بهترین حضور در عالم سیاست ذیل حضور تاریخی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» است. ۳. ای کاش حاج آقا میرباقری مانند حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری نسبت به مثنوی مولوی رابطه دیگری برقرار کرده بودند تا نظرشان چیز دیگری میبود. در این موارد بهتر است امثال رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» و مرحوم شهید مطهری که در کنار فقه و فقاهت، در حکمت و عرفان نیز قدم زدهاند، نظر بدهند. به قول آيت الله انصارى همدانى «رحمةالله عليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. مقام معظم رهبرى «حفظه الله تعالى» در جلسه اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى مىگويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين» است و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. آیت الله حسینی تهرانی در کتاب «روح مجرد» میفرمایند مرحوم آیت الله قاضی معتقد بودند جناب مولوی شیعه است. و حضرت امام فرموده بودند مثنوی تفسیر قرآن ملا جلال است. موفق باشید
سلام: هدف داشتن و نعشه بودن. ساختن آینده مهم است باید برویم و در پی هدفمان باشیم، هدفم، هدفت. اما به نظرم آینده است که هدف را میسازد. به قول بزرگان باید فعل خواستن را صرف کنیم. امیدم شده توانمدی خود هویت باید داشت. حال خراب باید داشت. پناه میبرم به نوشتن، مینویسم با خون تا سرخی اش بنشیند بر هفت آسمان و بالا بیاید از بر دریای حکمت، میخوانم تا برسد به گوش مرغ های عشق. برخی از مواقع از هم سن و سال هایم میشنوم اپلای کردن را، چرا باید در کشور ماند، چه اهمیتی دارد، به راستی که اهمیتی ندارد زیرا خداوند برای تحقق اراده خویش نیازی به من ندارد و هرچه هست برای من است. اون هایی که توانستن میخزن توی غار دلشون و اون هایی هم که نتوانستن مجبور به معامله می شوند. حرف از گرانی حقیقت زدم آری در این قرن پانزدهم هجری آنقدر گران شده و خاک این سیاره را مبتلا ساخته که خون جوانمردان و پاک دلان بر آن حلال است، که پیکرهای دلیر مردان خدا رفتن بر زیر تانک های زرهی و آهنین شیطان ظلم و ستم برش آسان شده. شیشه ی شیرم پر شده و دغدغه ای ندارم میمکم تا تمام که شد اما تا کی ادامه یابد؟ من نوزادم مادر میخواهم محبت میخواهم عشق میخواهم. هر بار با به دست گرفتن شیشه ای از شیر دلم را خوش می کنم و میمکم و هر لحظه به جلوی چشمانم می آید کابوس روزهای خیال راحتم را به گور رفتنم را به فنا رفتنم را، لاف های ذهنم شده تصویری از شکستی حقیرانه، دارم فیلم خودم را بازی میکنم که کا گردانش شیطان است و نویسنده اش خدا، تئاتر بازی میکنم کمدی بازی میکنم و سودش هم از فروختن خود به بیابان هایی که نعره های آتش از آن بالا می زند بدست می آورم، ساکن شهر رویاهایم با پوشش روز مرگی با بوی پروراندن تن در خاک هایی که گرمند در یخبندان زمستان. (آه خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را. صدايي نيست الا پت پت رنجور شمعي در جوار مرگ. ملول و با سحر نزديك و دستش گرم كار مرگ. وز آن سو ميرود بيرون، به سوي غرفه اي ديگر. به اميدي كه نوشد از هواي تازه ي آزاد. ولي آنجا حديث بنگ و افيون است. از اعطاي درويشي كه مي خواند: جهان پير است و بي بنياد، ازين فرهادكش فرياد) در سکوت هیچ و نیستی فرو میروم. صدای آه و ناله کسانی است که قلبشان سنگ شده و جریانی در آن دیده نمی شود، آری درست است خودم هستم و صدای کر بودن، الان لذت بخش است آهنگ زیبایی دارد. (بيا ره توشه برداريم. قدم در راه بگذاريم. كجا؟ هر جا كه پيش آيد. به آنجايي كه مي گويند روزي دختري بوده ست كه مرگش نيز چون مرگ تاراس بولبا نه چون مرگ من و تو، مرگ پاك ديگري بوده ست. كجا؟ هر جا كه اينجا نيست) ( لحظه ي ديدار نزديك است. باز من ديوانه ام، مستم. باز مي لرزد، دلم، دستم. باز گويي در جهان ديگري هستم. هاي! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ هاي، نپريشي صفاي زلفكم را، دست و آبرويم را نريزي دل اي نخورده مست لحظهي ديدار نزديك است) آسمان بارانش گرفت، بارید و بارید. تیرها روانه شدند به سمت علی اصغر ها. کودک های شش ماهه را خداوند قربان شان رفته آنها را خریداری کرده، خونشان با اشاره حسین ابن علی ابرها را سرخ میکند. شمرها برای ریسدن به اهدافشان خنجر بر گلوی فرزند خدا می فشرند. عمرها برای ملک ری در برابر جهان هستی لشکر میکشند. باران میبارد نه طلوع پیداست نه غروب، قلم ها برای نوشتن مقتل به دست گرفته میشود قلم چه روان است خودش راه خودش را میداند وقت را تلف نمی کند باید بنویسد هرچه سریع تر هرچه بهتر. بی بی زینب شروع میکند بدون فوت وقت حادثه روایت میکند این گنجینه عظیم کربلا را حراج میکند برای جلوی صف و چقدر گران است برای آنهایی که دیر رسیده اند. آنقدر گران است که محسن حججی ها برای حک شدن اسمش در لیست یاران حقیقت سر میدهند. اگر ترس همان چیزیست که شیطان برش خلافت می کند و اگر نترسیم جایی هم برای او نمی ماند. با فرستادن این متن دردم تمام میشود. درد و دل های بی پایان ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن از گرانی حقیقت گفتید. کاملاً قضیه از همین قرار است، زیرا حقیقت همانند نور، از یک جهت بسی والا میباشد و از جهت دیگر بسی نزدیک است به همان معنایی که قرآن در رابطه با خداوند به عنوان «حقایقالحقایق» میفرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» و درک این حضور، راهی است برای عبور از شهرِ رؤیاها و حاضرشدن در حضورِ بیکرانه اکنون خود. در آن صورت هرجا باشی، همه جا هستید. اینجا است که با امثال شهید حججی در یک تاریخ قرار میگیریم که همان به ظهورآمدنِ حقیقت است به شأنی که مربوط به این زمانه میباشد به همان معنایی که قرآن در مورد خداوند که اصل هر حقیقت است فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ». موفق باشید
می ترسم از تکرار، می ترسم، از نفس خود بسیار می ترسم، از این رهایی های بی بن بست، از انتهای کار می ترسم، امروز از فردای مرگ خویش، از این ابد هر بار می ترسم، در برزخی زندانی خویشم، وز این همه دیوار می ترسم، تردیدها ویرانه ام کردند، از دانه ی انکار می ترسم، امروز حتی از یقین، حتی، از شک و از پندار می ترسم، گیرم که دیداری میسّر شد، از شرم این دیدار می ترسم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این ترس نیست، این «پروا» است و وقتی افقی از حقیقت در مقابل انسان گشوده شود که لازمه آن آمادهکردن خود میباشد برای درک آن حضور؛ آن «پروا» به سراغ انسان میآید و در این رابطه است که «تقوا» این عالیترین واژه، معنای حقیقی خود را پیدا میکند. آری! در این مورد کوره راهی مقابل انسان گشوده میشود تا با حضور در آن، روشنیگاهی که در پیش است به ظهور آید. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: چرا امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه فرموده اند « کل معروف بنفسه مصنوع» اما در دعای صباح آمده است « یا من دل علی ذاته بذاته»؟ آیا این دو منافات ندارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه را بتوان از آن تعریفی و مفهومی داشت، مصنوع است و مخلوق. ولی حضرت حق که عین وجود است، عین نور است و مثل نور، خودش معرف خودش میباشد. موفق باشید
استاد عزیزتر از جان سلام علیکم: چند روز گذشته شرافت در غربت برایم معنا پیدا کرد. در دنیای کثیف سلبریتی ها، پروانه ای را دیدیم که همراه باد صبا شد و به جرم ایستادگی بر عقاید حقه خود و دفاع از یگانه ولی زمانه گوشه نشین و تنها شد. بانویی که با توجه به سابقه درخشان خود بسیار در جامعه هنری ایران مشهور و معروف بود اما با دفاع و پشتیبانی از رهبر انقلاب، صدای کفتارها وگرگ ها بلند شد و او تنها و غریبانه به دیار حق شتافت. دوست داشتم نظر شما را نسبت به مرحومه پروانه معصومی و کار بزرگی که در این عالم انجام داد، جویا شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان متوجه بزرگیهای خود شود که به تنهایی میتواند یک ملت باشد؛ در هر میدانی که حاضر شود نه تنها استوار میماند بلکه معنای استواری در هنر را به نمایش میگذارد زیرا میداند چه اندازه انسان بخصوص زنان، در هنر میتوانند مؤثر باشند بدون آنکه اصالتهای مادرانه خود را زیر پا گذارند و این، معنای حضور مرحومه پروانه معصومی در این جهان بود که با دیدِ نافذ خود حق را یافت و با دلی نورانی زندگی کرد و با همان نور، به ابدیت پیوست. «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً». موفق باشید
با سلام: آری جوانان غزه بحق تروریسم اند با توجه به معانی ترور که واژه فرانسوی است «نامگذاری ترور برگرفته از واژهٔ فرانسوی Terreur به معنای دهشت و دهشت افکنی» بر دل کسانی که ترور مصطلح در فارسی به معنای قتل سیاسی را در جهان بوجود آورده اند، شده است آری بقول حضرت آقا ما دست و بازوی چنین دهشت اندازان بر دل قاتلان کت و شلوار و کراوات پوش و ادکلن زن های متعفن را میبوسیم!🚩 از ابعاد حیرت انگیز این واقعه بی مثال تاریخی هرچه بگوییم کم است مصداق «کوتاه کن این گفت و شنفت جناب حافظ است چراکه ساقی ساقیان می میدهد به این واسطه بدون هیچ گفتن و شنیدنی» اما ابعاد وحیانی این مساله را میخواهیم از نام گذاری وحیانی آن پیش ببرم. «طوفان الأقصي» طوفانی که از ریشه لغوی طوف است و طواف و الأقصيی که از ریشه لغوی اقص است دور و بسی دور. آری دل این جوانان، عرش رحمانی گشته است که در حال طواف به دُوْر افق های دوردست است، به افق هایی که هیچ طواف کنندگان غیر معصومی چنین سلحشورانه بدان نیازیدند! افق هایی که چون تلنگرهای پتک وار بر سر انسانیت خفته در باطن هر انسان میکوبد! و خواب از سر میپراند و میپروراند آنچه تاکنون فرصت رویش نیافته است! حال دل این جوانان عرش رحمان است، برای طواف کردن تمام بشریت، هرچند این طواف در دورترین افق هاست (یعنی غزه سرفراز) اما طالبان حج را میطلبد! بیاد میآورم نامه حضرت آقا به جوانان آمریکا را که فرموده بود «من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم» و اکنون این هوشیاری که حضرت عشق میدید به تلنگر جوانان غزه به ظهور آمده است، آری مبارک باد بر انسان این طواف دور دست ها و مبارک باد بر جوانان غزه این طواف که به دور از دسترس است برای غیر خودشان کعبه آمالی که از دست هرانسانی دور است جز خودشان بطوریکه خود کعبه دیگر انسانها شده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از نوع ورود جنابعالی به وجد آمدم. از آن جهت که قصه حضوری است که نباید از آن غفلت شود و این مائیم و راهی که هزاران منزل را یکجا در مقابل ما گشوده است. قصه ما قصه آنی نباشد که به دنبال شتر بود تا به زیارت کعبه رود و هنوز به دنبال شتر میگشت و آن دیگری به کعبه رسید و در حال طواف. گویا جوانان غزه نشان دادند تا طواف کعبه، راهی نیست وقتی با امید به رحمت الهی و شناخت دشمن قدم در راه گذاریم و معطل کسی نباشیم، حتی معطل دیگر جبهههای مقاومت. و حال آن دیگر جبههها هستند که باید تکلیف خود را معلوم کنند. با توجه به این امر و با نظر به تاریخی که با طوفان الاقصی گشوده شد این مائیم و این نحوه حضوری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید آتش به اختیار عمل کرد. جوانان غزه معنی آتش به اختیار را نشان دادند. موفق باشید
سلام علیکم و رحمته: استاد دعا میکنم رحمت واسعه خداوند متعال نصیب شما گردد. استاد با عرض معذرت سوال کرده بودم آیا شما صوتی هم در مورد کتاب حضرت آقا طرح کلی اندیشه قرانی دارید که فرمودید خیر. استاد یه خواهش داشتم این کتاب را با کدام از کتب تدریسی شما مطالعه کنم که فهم این کتاب برای من عمیق تر شود؟ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر با مباحث قرآنی فهمِ آن کتاب راحتتر است زیرا اساساً آن کتاب نیز مبتنی بر آیات قرآن گفته و تنظیم شده. دنبالکردنِ صوت سورههای زمر و عنکبوت ان شاءالله افق فهم آن مسائل را آسان میکند. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/695?mark=%D8%B2%D9%85%D8%B1
https://lobolmizan.ir/sound/688?mark=%D8%B9%D9%86%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%AA
سلام استاد: یکی از اقوام بنده در شرف جدایی از همسرش هست، شوهرش رو بسیار دوست دارد ولی بعلت ابتلا به کارهای حرام و اجبار ایشان به همراهی وحشت این را دارد که بلغزد. اخیرا با یکی از اساتید بنده که از شاگردان علامه حسن زاده هستن مشورت کردند ایشان گفتند خیلی زود طلاق بگیر و به هیچ وجه به این زندگی برنگرد حتی ۱۰ سال دیگر هم برای تو وصل شدن به این آقا خطرناک است شما ستاره های همخوانی با هم ندارید (از طریق اسم مادر و اسم خودشان ابجد دراوردن و این رو گفتن) اگر همسر ایشان توبه کند باز هم میشود به این قطعیت گفت اصلا هیچ انسانی در مورد بندگان خدا میتواند به این قطعیت صحبت کند؟ بنده به شدت به این استادم بد دل شدم. راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحثی که اخیرا پیش آمده است و موضوع هماهنگی انسانها را بر اساس هماهنگی نامشان با حروف ابجد به میان کشیده است، ابداً پایه علمی و دینی ندارد به خصوص در چنین امری. آری! چه بهتر که آن خانم در عین اینکه زندگی خود را دوست دارد به هیچ وجه در امور حرامی که شوهرش پیشنهاد میکند وارد نشود و در عین حال با هنرمندی مادرانه خود زندگی خود را محفوظ بدارد. سعی کند شوهر خود را نیز از چنین باتلاقهایی نجات دهد تا رسالت انسانی خود را به بهترین نحو انجام داده باشد. موفق باشید
سلام: حالتون خوبه؟ اصولا برای اثبات حقانیت اسلام باید محتوای آن هم سنجیده شود و مهمترین بعد اسلام فقه آن است در فقه خلاف عقلهای زیادی هست: زمین موات شهری و مالک شدن آن با ریختن سنگ، قرض دادن کنیز بدون اجازه خودش به برادر دینی، جهاد ابتدایی علیه اهل کتاب بدون اتمام حجت برای احاد ملت آنها و یا اکثریت ملت مذکور و... اسلام قطعا معجزاتی دارد ولی طبق ادیان گذشته دجال هم می تواند معجزه کند حتی غزالی که اشعری بوده گفته اگر کسی عصایش اژدها شود ولی بگوید دو ضرب در دو پنج می شود من پیامبری او را نمی پذیرم. حالا با توجه به وجود معجزات در اسلام ظاهرا نمی تواند از جانب شیطان باشد چون خوبیهای آن هم کم نیست چطور باید آن را از خدا دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مواردی که فرمودید را باید در شرایط تاریخیِ خودش بررسی کنیم که بحث آن مفصل است و به همین جهت ملاحظه میکنید که مثلاً چگونه اسلام به طور ظریف، جهانِ آن روزین را از موضوع بردهداری و یا آن برخوردی که با زنان میشده؛ عبور داد. و از طرفی بعضی از موارد که فرمودید مربوط به اسلام نیست. و اگر ائمه هدی«علیهمالسلام» بنا به مسیری که خداوند در «غدیر» تعیین فرمود، حاکمیت داشتند؛ آن موارد صورت نمیگرفت. در همین رابطه به سؤالی که در مورد ساختار حکومت در اسلام مطرح کردهاید میتوان فکر کرد که سیره ائمه مدّ نظر است و در زمان غیبت، ولایت فقیه. در مواردی که در دیگر سؤالات فرمودهاید نیاز به حوصله و تحقیق و مطالعه دارد که البته از محدوده سؤال و جواب بیرون است.
۲. در مورد معجزات، باید متوجه بود در هر زمانی خداوند برای هدایت بشر و اطمینان بشر به راهی که خداوند توسط پیامبرش پیش آورده، معجزه مطرح میشود و در این آخرین زمان که آخرین پیامبر به صحنه آمده است که تاریخ اندیشیدن بشر است؛ توجه به قرآن را با تدبّر در آن پیشنهاد میکند تا از طریق اندیشیدن نسبت به خود قرآن متوجه معجزهبودن آن بشویم. لذا فرمود: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) و این نهتنها موجب حقّانیت قرآن به عنوان کلام خداوند میگردد، بلکه موجب صدق ادعای رسول خدا نیز میباشد. موفق باشید
ما خانواده مذهبی هستیم و همیشه خیلی دوست داشتم که بچه های مذهبی داشته باشم. دختر ۱۲ ساله ای دارم که تا امسال تمام روزه هایش را گرفته بود امسال که میخواست به کلاس هفتم برود خودش از پارسال تصمیم گرفته بود که در امتحان ورودی مدارس تیزهوشان شرکت کند من هم برای تشویق بیشتر به او گفتم که اگر قبول بشی جایزه خوبی برات میگیرم چند بار به صورت مقدمه به من گفته بود که یک جایزه میخواهد که نمیتونه به من بگه میگفت اصلا براتون هزینه نداره و من هر چی فکر میکردم و حدس میزدم اشتباه بود تا اینکه یک شب بالاخره هدیه اش را به من گفت به این شرط که من اصلا هیچ بحثی باهاش نکنم من هم قبول کردم در کمال ناباوری به من گفت که اگر قبول شد دیگه نه نماز و نه روزه و نه حجاب را نمیخواد داشته باشه و سریع هم رفت توی اتاقش. من بهت زده شده بودم تا صبح اصلا نخوابیدم و خیلی گریه کردم. من خیلی بیشتر ترجیح میدادم که دخترم در راه دین باشه تا اینکه تیزهوشان بره وقتی نتایج اومد تیزهوشان هم قبول شد البته من از فردای اون شب دیگه بهش نگفتم نماز خوندی یا نه فقط بهش گفتم هر وقت دلت برای خدا تنگ شد میتونی نماز بخونی حالا شما به من کمک کنید که من باید چکار کنم؟ میدونم که اصرار و زور هیچ فایده ای نداره ولی هر چه هم بگذره و اون از نماز دورتر بشه برگردوندنش به این مسیر سخت تر میشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان زمانهای است که انسان، خودش برای خودش مسئله شده است و در این رابطه مباحث معرفت نفس نکاتی را به میان میآورد. پیشنهاد میشود مباحث کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را به او پیشنهاد و یا با او در میان بگذارید و حرفتان پس از طرح موضوعات فصل اول آن کتاب، این باشد که به هر حال، برای ترک دستورات دین باید دلایلی داشته باشد. در حالیکه برای بندگی خدا به عنوان ارتباط با خالقی که همه ابعاد ما را میشناسد، ما دلیل داریم. و چنانچه باز بر حرف خود تأکید دارد باید بداند که به عنوان یک انسان غیر منطقی او را مدّ نظر دارید. موفق باشید
سلام حاج آقا: ببخشید ، «...» از خدا می خواهم اگر وظیفه ای از این جهت دارم و قرار است کاری انجام دهم به حق امام زمان شرایط را محیا کند تا کمترین قدمی برای آگاهی بشر بردارم. آیا این فکر من توهم است یعنی درگیر خودخواهی کور شدم که فکر می کنم هدایت جوانها و افراد مختلف از دریچۀ من می تواند محقق شود و باید این کار را انجام دهم؟ و ممکنه بدون اینکه بتوانم هیچ کاری انجام دهم بمیرم و اگه بمیرم تمام این آگاهی، نابود میشه و در حد فردیِ خودم باقی می مونه؟ چقدر باید این مسئله را جدی بگیرم و به عنوان یک رسالت به آن نگاه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده: «آنقدر ای دل که توانی بکوش» با ورود در دل مباحثی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خود را بپرورانید و سپس از استعدادهای خود جهت کمک به دیگران استفاده کنید؛ کار خوبی است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: من کسی را می شناسم که چندسال است در مراسم اربعین شرکت می کند ولی نه نماز می خواند نه روزه می گیرد. این چه مدل از دینداری است؟ مسولین چقدر نقش دارند؟ همه چیز به شعار خلاصه شده از اسلام فقط ظاهری باقیمانده همه عاشق اباعبدالحسین هستیم و در این مکتب بزرگ شدیم ولی چگونه است مثلا دولت محترم برای همسان سازی حقوق بازنشستگان بودجه ندارد ولی اینهمه برای اعزام به اربعین هزینه مینماید؟ یا حسین
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر انسان بخواهد آن حضوری را که در اربعین پیدا کرده است که گویا همه حقیقت به سوی او نظر دارد؛ آن را از آنِ خود کند، باید خود را در شریعت الهی که همان رعایت احکام دینی است حاضر نماید 2- بنده چندین سال است به لطف الهی در پیادهروی اربعین شرکت میکنم ولی هیچ کجا ندیدم که دولت در این موارد هزینهای کرده باشد مگر آنکه شرایط را آماده میکند و تا سال گذشته بودجه زیادی با پاسپورتهایی که تهیه می کرد از مردم به جیب میزد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و درود خدمت استاد بزرگوار: خدا شما و خانواده محترمتون رو حفظ کنه به وقتتون برکت بده. ۱. چرا شما اهدای عضو رو قبول ندارین، دلیلش چیه؟ در مورد اهدای خون نظرتون چیه؟ ۲. چکار کنیم که حضور تاریخی داشته باشیم؟ ان شاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در قبول و یا ردّ بنده نسبت به اهدای عضو در میان نیست. عرض بنده آن است که از نظر مباحث معرفت نفسی، هنوز نفس، حتی در حالت اغماء به بدن خود توجه دارد حال اگر کسی با توجه به این امر، راضی باشد که در آن موقعیت خاص، عضوی را از بدنش جدا کنند مربوط به خودِ او است. ۲. فکر کنم مباحثی که اخیراً تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» شد (میتوانید آن را در کانال مطالب ویژه و یا روی سایت «لبّ المیزان» دنبال کنید) کمک بکند. موفق باشید