بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2225
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی. اینجانب دانشجوی فوق لیسانس هستم و از کلاس اول راهنمایی خود ارضایی می کنم و الان به طرز بدی این را انجام می دهم.از بچگی کشش به سوی مسائل جنسی داشته ام بطوریکه قبل از دبستان یک روز دختر همسایه را آوردم و لختش کردم یا یک روز با خوهر کوچکترم به پایین خانمان رفتیم و شرمگاه همدیگر را دیدیم و یک سری کارهای دیگر که پدرم فهمید و ما را تنبیه کرد.هر شب زیر لحاف شلوار خود را پایین می کشیدم و با آلت خود بازی می کردم و لذت می بردم. در دبیرستان دو بار با دوستانم که پسر بودند راطه جنسی داشته ام و از این کار واقعا لذت بردم! دوستان هم کلاسیم فیلم های مستهجن می دیدند که از همان موقع من هم شروع به دیدن عکس کردم و در سال سوم لیسانسم فیلم هم دیدم که با ولع بسیار زیادی این فیلم ها را می دیدم بطوریکه هر دفعه شروع به دیدن می کردم تا دوسه هفته درگیرش بودم و به شدت خود ارضایی میکردم تا موقتا سیر شوم. در سال ششم لیسانیم(لیسانسم شش ساله شد)لپ تاپ خریدم و دیگر غوغا کردم همه زندگی من این فیلم ها شده بود و کلا آدم دیگری شده بودم و هنوز هم همان آدم هستم البته قدری بهتر شده ام. من تا قبل از دانشگاه هفتگی هیئت می رفتم عضو بسیج بودم و آدم مذهبی ای بودم در دانشگاه هیئت تعطیل شد نماز تعطیل سد روزه تعطیل شد و در حال حاضر اصلا انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم چون بارها و بارها تلاش کردم که آدم شوم اما موفق نشدم. آدم عیاشی شده ام یک سالی هم هست که عرق و مشروبات می خورم می خواهم برگردم ولی هیچ کششی در درونم نیست و به واقع کشش بسیار زیادی به کثیف بودن و شهوانی بودن دارم.دانسگاهمان مسجد دارد بارها سروع کرده ام به مسجد رفتن اما بعد مدتی اصلا زده شده ام. هر چند وقت یک بار به شدت شهوانی می شوم نمیدانم چرا یعنی تمام فکر و ذکرم سکس و خود ارضایی و فیلم دیدن می شود و همین هرکار خوبی را که شروع کرده ام ناتمام می گذارد و همین باعث شده به شدت خسته شده و به همین زندگی تا حدودی راضی شده باشم. نمیدانم چه کنم لطفا مرا راهنمایی فرمایید. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هر حال بدانید اگر خودتان را در این دنیا از این امور نجات ندهید در قیامت دائما گرفتار آثار چنین اموری هستید. با توبه و پایدار ماندن بر توبه و ارادت به رهبری و حشر و نشر با جوانان بسیجی خود را وارد عالَم دیگری کنید. موفق باشید.
2224
متن پرسش
باسلام. استاد گرامی 4 سوال از محضرتان داشتم: 1. استاد قبل از حضرت ابراهیم نیز انسان الکل و انسان کامل بوده است؟ اگر انسان کامل امام است به نظر می رسد از حضرت ابراهیم به بعد امامت به صحنه آمد لطفا توضیح دهید. میدانم حتما در دنیا باید امام باشد و انسان کامل اما قبل از حضرت ابراهیم چه کسی بوده؟ 2. استاد در سخنرانی شما شنیدم فرمودید «اول در علم، آخر در عین است» و فرمودید حضرت مهدی، از این رو در منظر ائمه بوده و امام صادق با گریه آرزوی دیدار حضرت مهدی را داشتند.استاد سوالم این است که آیا امام زمان از پیامبر هم بالاتر است؟ این آخر در عین بودن نسبت به رسول الله هم می شود؟ 3. استاد شما دائم در سخنرانی هاتان گوشزد می کنید امامت یک مقام است، این را واضح تر توضیح می دهید؟ 4. استاد نظر شما در خصوص «متعه» چیست؟ برخی احادیث از امام صادق و ...نقل می شود که آن را عمل درستی قلمداد نمی کردند و یا گفته می شود چرا امام علی بعد از خلافت آن را رواج نداد، پس شاید زیاد مایل نبودند. با توجه به اینکه احادیث و روایات موافق و مخالف هست، آیا متعه حلال است یا نه؟ من به علامه طباطبایی علاقه زیادی داشتم البته هنوز هم دارم اما در جایی خواندم که گفته بودند: قصد داشتم مخدره ای را متعه یکی شیرازی بود و دیگری اصفهانی و فال حافظ آمد شیرازی بهتر است و ...یه جورایی علامه آن جایگاه نخستینش را در ذهنم از دست داد، لطفا نگوئید شما چه کار داریر علامه چه می کرد، چون مهم است بالاخره ما خودمان را از دنباله روهای علامه میدانیم و مایلیم حقیقت ایشان را بدانیم. با سپاس از عنایت شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ در روایت داریم « الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق‏» یعنی حجت الهی که همان انسان کامل باشد قبل از خلقت هم هست منتها ظهورش در جمال وجود عینی پیامبران و امامان خواهد بود در حالی که امامت نحوه‌ی مدیریت الهی است که به جهت شرایط تاریخی که در عالم به وجود آمد در حضرت ابراهیم و پیامبران بعد از آن حضرت از طرف خدا جعل شد. 2ـ همان‌طور که در عالم عین، مهدی «عجل‌‌الله‌تعالی‌فرجه» حقایق دین پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله» را به ظهور می‌رسانند و همه‌ی امامان تابع نور حضرت محمد«صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله» هستند، در عالم غیب و معنا نیز همین‌طور است که امامان تابع نور حضرت محمد«صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله» هستند. 3ـ امام از آن جهت که واسطه‌ی فیض بین حق و خلق است، مقام است یعنی یک عنوان اعتبارای نیست ولی امامت از آن جهت که مأمور است تا دین خدا را تبیین کند یک مأموریت است و خداوند چنین مقامی را به کسانی می‌دهد که از نظر مقام، واسطه‌ی فیض هستند تا تکوین و تشریع متحد باشد. 4ـ بحث متعه یک موضوع فقهی است و باید از فقیه سوال شود ولی در مورد خبری که از علامه نقل می‌کنید بیشتر تحقیق کنید؛ من چنین چیزی نشنیده‌ام. موفق باشید.
2222
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما من به پدر و مادرم علاقه شدید دارم.علاقه ای که تقابلا آنها نیز به من دارند. به گونه ای که شاید طاقت دوری آنها را نداشته باشم. خواهشمند است بفرمایید علاقه به والدین تا چه حد ممدوح است؟ می ترسم پس از مرگ ، این علاقه من را اذیت کند. آیا واقعا این علاقه ممکن است پس از مرگ روح را اذیت کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دل خود را به خدا و اهل‌البیت‌«علیهم‌السلام» بدهید تا محبت خود را درست مدیریت کرده‌باشید و در کنار آن، محبت والدین را نحوه‌ای از محبت خدا ببینید و در عین محبت، به آن‌ها احترام بگذارید ولی بنا نیست فکر و ذکر شما والدینتان باشید و گرنه همین‌طور که می‌گویید وقتی در برزخ آنچه را محبوب دل قرار‌داده‌اید ندارید و آن خلأ را با محبوب‌های حقیقی پر نکرده‌اید چه‌کار می‌کنید؟ موفق باشید.
2221
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما استاد عزیز: مدتی است تخیل و اوهامی مرا اذیت می کند و گاها خواب را از چشمانم می گیرد. دائما نگرانم که نکند خدای ناکرده بلایی بر سر یکی از اعضای خانواده ام بیاید . مثلا فوت کنند یا دچار بیماری صعب العلاجی شوند. به خود تلقین می کنم که اگر اتفاقی اینچنین افتاد ، باید چه کارهایی انجام بدهم و خود را در آن حال می پندارم. خواهشمند است مثل همیشه راهنمایی مناسب را بفرمایید که ایا اینچنین اوهام خوب است یا نه؟ و برخورد ما با اینگونه مشکلات و بلایا باید چگونه باشد؟ ایا باید خود را برای هر مشکلی از قبل آماده کنیم؟ آیا تلقین ممکن است در اثر شدت و تکرار ، به وقوع بپیوندد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گویا فراموش کرده‌اید دنیا صاحب دارد و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر به اذن الهی و پروردگار شما همواره خیر شما را می‌خواهد. ما باید هرگز اجازه ندهیم این خطورات در ذهن ما جا باز کند و آن‌ها را تحویل بگیریم. با ذکر آیت‌الکرسی ذهن خود را متوجه حضور همه جانبه‌ی خدا کنید و با او معاشقه کنید. مگر دنیا بی‌صاحب است که تلقین بتواند در عالم نقش داشته باشد؟ چرا ظاهر را بی نسبت با باطن می‌نگرید؟ موفق باشید.
2220
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما داشتن شبهه در ذهن نسبت به مسائل اعتقادی تا چه حدی مجاز است؟ آیا برخورد وسواس گونه با اعتقادات ، شیطانی است یا حاصل ذهن فعال و حقیقت یاب است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید لطف خدا باشد که می‌خواهدشما را در عقایدتان محکم‌تر کند. موفق باشید.
2218
متن پرسش
چند دلیل محکم و خارج از ادیان بیاورید که نشان دهد قران کلام خداست؟ زیرا که تمام وحیات و فرشتگان نزد قاره های دیگر مثل آمریکا و استرالیا نبوده است و از 1400 سال پیش اثری از خدا و فرشتگتن آنچنان که قبل بوده است نیست و در طول تاریخ اسلام هیچگاه کشور ها را در صلح و یکدلی ندیده ایم البته این در مورد تنها دین اسلام نیست و در تمام ادیان این دیده می شود . این چه رسالتی است که آن را سرانجام خوبی نبوده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرآن میفرماید: «وَ اِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه» اگر در معجزهبودن آنچه بر بندهی ما نازل شده شک دارید، سورهای به مانند آن بیاورید. مبنای برهان این است که یا بهواقع او پیامبر است و این آیات از طرف خدا بر او نازل شده، و یا پیامبر نیست و با استعدادهای بشریاش این آیات را تنظیم کرده. در حالت دوم از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همهی شما جمع شوید میتوانید یک سوره مثل سورههای این قرآن بیاورید و اگر نمیتوانید، معلوم میشود که او از جنبهی بشریاش به چنین توانایی نرسیده، پس پیامبر خدا است. در رابطه با معجزه بودن قرآن نمونه هایی در ذیل؛ مورد اشاره قرار میگیرد: 1 - از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسهی کلمات و نظم خاصی که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طوریکه نه تا آن زمان بشریت با این ترکیب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسانها توانستند از آن تقلید کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگویند. قرآن دارای آهنگی خاصی است که در عین دارا بودن مفاهیم معنوی، بدون تکلف و تصنع، عالیترین معانی را در عالی‌ترین قالب‌های لفظی اظهار میکند به طوریکه معلوم نیست الفاظ تابع معانیاند است و یا معانی تابع الفاظ. قرآن در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود . از آن عجیبتر بعد از آمدن قرآن نیز سخن رسول خدا و حضرت علی در عین فصاحت زیادی که دارد، اصلاً شکل و هندسهی قرآن را ندارد. و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است، مضافاً اینکه تا حال کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل در فلان کتاب بوده است، همچنانکه کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیحتر باشد بیشتر متوجه میشود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنانکه جادوگران متوجه شدند کار حضرتموسی از نوع سحر نیست. 2- از نظر عُلوّ معنی و محتوی: بیگمان مطمئنترین راه برای شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیفها و تعبیرهای آن در بارهی خود میباشد، توصیفهایی از قبیل «هُدیً للنّاس»، «هُدیً للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» که همه حکایت از آن دارد که وقتی میفرماید: اگر میتوانید مثل آن را بیاورید، یعنی آن چیز مثل قرآن از حیث هدایتگری و آوردن معارف هدایتگر و از حیث مطالب حکمتآمیز، همسنگ دانشهای قرآن باشد و از این زاویه بشر را به آوردن چنین اندیشه‌هایی در حد قرآن دعوت میکند. جامعیت و کمال قرآن بدین معنی است که قرآن مجید تمامی مواد و مصالح علمی جهت رسیدن انسان به سعادت فردی و اجتماعی را دارا است و با معارف خود رابطهی انسان با «خدا»، «خود»، «انسانهای دیگر» و با «جهان» را تبیین میکند و همهی این معارف دارای سطوح و لایههای متکثر هستند و در آن برای هرموضوعی بطنها وجود دارد. در پایینترین سطح با مردم عادی صحبت میکند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنی از بطون خود را برای او میگشاید و آوردن سورههایی با این حدّ از علوّ در معانی به هیچوجه در حدّ بشر نیست. انسانی که قرآن طرح میکند در وسعتی قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همهی ابعاد این انسان را با همهی دقایق روحیاش فرا گرفته، در حالی که انسان معرفی شده از راه حس و اندیشهی بشری در میان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد. در قرآن همهی اصولِ معارف قرآن از توحید استنتاج شده و سپس گسترش یافته و به صورت اخلاق و عقاید و احکام در آمده به این معنی که هر حکمِ فرعیِ آن اگر تحلیل شود به «توحید» باز میگردد و توحید نیز اگر تفریع و باز شود، همان احکام و مقررات فرعی را تشکیل می دهد. میفرماید: «کِتابٌ اُحْکِمَتْ ایاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیر» قرآن کتابی است با آیات محکم که سپس به صورت تفصیل درآمده، یعنی این کتاب با آیات متعدد دارای غرض واحدی است که وقتی به تفصیل در آید، در یک مورد به صورت «اصول دین» و در مورد دیگر به صورت موضوعات «اخلاقی» در میآید و در جای خود به صورت احکام شرعی ظاهر میشود، به این معنی که هرچه نزول کند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلی خارج نمیشود و از مسیر توحیدیِ خود عدول نمیکند. به عنوان مثال: توحید خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات اسماء حسنی و «صفات علیایِ» الهی و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق کریمه مثل رضا، شجاعت،... و دوری از رذایل و همان توحید در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شایسته و پرهیز از محرمات و رعایت حلال و حرام. همهی اینها به توحید برمیگردد و انسان را به توحید میرساند زیرا آیات قرآن یک جهت وحدت دارند و یک جهت کثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوی بشر، سیری از وحدت به سوی کثرت را دارا میباشند ولی از جهت سیر از طرف انسان به سوی خدا، سیر از کثرت به وحدت را دارا هستند. قرآن کتاب انسان شناسی است، اما آنگونه که خدا انسان را آفریده و در همان راستا انسان را تفسیر میکند تا انسان از خود بیگانه نشود، به طوریکه در تمام فرهنگ بشر– و نه در فرهنگ انبیاء – انسان در حدّ سورهی والعصر مطرح نیست، و اندیشهی بشر نسبت به انسان به اندازهی تبیینی که یک سورهی کوچک قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پیوند با خدا را در همه‌ی شئون زندگی جریان می دهد و انسان را در حد یک باور تئوریک متوقف نمی کند، بلکه خدای حاضر و محبوب را معرفی مینماید که می‌توان به او نزدیک شد و با او انس گرفت. مرز ایمان و شرک در آن است که انسانِ موحد توانسته است حقیقت وَحدانی عالم را در هر مخلوقی بیابد و انسان مشرک پدیدههای عالم را مستقل از حقیقت وحدانی مینگرد. 3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پیامبر خدا نازل شد، آن هم در شرایط اجتماعی و روحی متفاوتی که برای رسول خدا پیش می‌آمد، بدون آن که رسول خدا پیشنویسی داشته باشد و یا پس از نزول آن به و حکّ و اصلاح آن بپردازند با این همه هیچگونه تناقض و اختلافی در میان مطالب آن نیست، هرگز کسی ندید که مثلاً پیامبر یادداشتی داشته باشند و مطابق آن یادداشت آیات را قرائت کنند و یا طوری آیات را بخوانند که بعداً معلوم شود یک کلمه را اشتباه گفته‌اند و بخواهند آن را تصحیح کنند، آن هم آیاتی که قبلاً هیچکس چنین کلماتی در هیچ کتابی نگفته بود و بعداً هم کسی نیامد بگوید شبیه آن کلمات در کتابهای رومیها و یا ایرانیهای متمدن آن زمان دیده شده. قرآن طوری است که آیهای مفسر آیهای دیگر و مجموعهی آن شاهد بر مجموع آن است و در عین تنوع - حتی در یک موضوع – وحدت نگاه کاملاً درآن حاکم است. مثلاً در مورد عبادت و یا تقوا هزاران نکته‌ی متنوع دارد ولی همه با یک بینش و یک جهت و یک نگاه. خودِ قرآن میفرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا این منکران قرآن در قرآن تدبّر و تفکر نمیکنند تا متوجه شوند اگر از طرف غیرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مییافتند زیرا: اولاً : فکر انسان دستخوش تحول و تکامل است ، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانیاً: افکار انسان در طول زندگی تحت تأثیر حالات متفاوت روحیاش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: کسی که کارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف میافتد، در حالیکه هیچکدام از موارد بالا در قرآن نیست و یگانگی و وحدت کاملی بر آن حاکم است. 4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفی معنی حیات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن میراند که انسان به هیچوجه آن را از جان خود جدا نمیبیند و بهخوبی جذب آن میشود. قرآن انسان را بر عقدههای درونیاش پیروز میکند، مرگ را برایش معنی مینماید، او را دعوت به تدبر در آیاتش میکند، میگوید: «اَفَلا یَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها» آیا تدبّر در قرآن نمیکنند و یا بر قلبهاشان قفل زده شده است که حقایق آن را نمیفهمند؟ به همین جهت عقل انسان در حین تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانیت آن را تصدیق می کند و خودِ قرآن شرط تشخیص حقانیت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آیا تا حال دیدهشده کسی در قرآن تدبّرِ لازم را کرده باشد و برای او در حقانیت آن ذرهای شک باقی بماند؟ و یا بیشتر کسانی گرفتار شک نسبت به قرآن هستند که از دور و بدون تدبّر در آن نظر میدهند؟ 5 - اعجاز قرآن از نظر اخبار غیبی: آن واقعه‌هایی که در حین نزول قرآن با فکر بشری درستی و نادرستی آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طوریکه بشر پس از سالها به درستی آن پیبرده است مثل: پیشبینی غلبه‌ی روم بر ایران در شرایطی که در آن زمان چنین غلبهای به ذهنها هم خطور نمیکرد. حفریات باستانشناسان، که پس از سال‌ها داستان حضرت یوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأیید کرد. و یا اینکه قرآن برای فلک، مدار قائل است، برعکسِ پیشینیان که فلک را جسم مدوری می دانستند که ستارگان در آن میخکوب شدهاند ولی بعدها معلوم شد که ستاره‌ها دارای مدار هستند و در مدار خود در گردش‌اند. 6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناوری مطلب: از طریق کسی که برتری فوق العاده‌ای از نظر اطلاعات نسبت به دیگران نداشت و در محیطی آنچنان محدود زندگی می‌کرد که مثال زدنی است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دین بود، چنین قرآنی با این وسعتِ علمی و دقت روحی مطرح شود حکایت از آن دارد که از طرف خدای حکیم و علیم بر او نازل شده. دکتر واگلیری میگوید: «کتاب آسمانی اسلام نمونهای از اعجاز است... قرآن کتابی است که نمیتوان از آن تقلید کرد... چطور ممکن است این کتابِ اعجاز آمیز کار محمد باشد؟ در صورتی که او یک نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در این کتاب مخزنها و ذخایری از دانش میبینیم که مافوق استعداد و ظرفیت با هوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قویترین رجال سیاست است».موفق باشید.
2217
متن پرسش
سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی هنگامی که معانی آیات قران کریم را می خوانم این سوال پیش می آید که چرا خداوند متعال این داستان ها را نقل کرده یابعضی آیات برای ما کاربردی ندارند؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر با برنامه‌ ریزی دقیق‌تری در قرآن تدبّر کنید متوجه می‌شوید حادثه‌هایی که قرآن متذکر آن است آینه‌ی نمایش سنّت الهی است که همواره در عالم جاری است و موجب عبرت ما می‌شود. قرآن در راستای دعوت ما به تعقّل در این داستان‌ها می‌فرماید «تِلْکَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُون‏‏» این مثال‌ها را برای مردم زدیم ولی متوجه نمی‌شوند مگر عالمان و از این طریق ما را دعوت می‌کنند که در آن مثال‌ها تعقّل کنیم. موفق باشید.
2216
متن پرسش
سلام.فکر کنم پیامبر(ص) در جریان معراج سخنی با این مضمون دارندکه خداوند دستش را بین دو کتفم قرار داد و من سردی آن را حس کردم و همه ی علم آسمان و زمین به من رسید.اینکه پیامبر در جریان این شهود تا جایی پیش رفته است که حتی در قالب حس و صورت نیز خداوند را درک کرده پس این سخن ابن عربی که می گوید خدا را در خواب دیده نیز می تواند درست باشد نه؟و اینکه اگر کسی خدا را در خواب ببیند می تواند درست باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در معراج و در عالم غیب، صورت‌ها نیز غیبی است و در عین آن‌که جسم دارند، جنس آن‌ها مادی نیست. تا آن‌جا که بنده اطلاع دارم محیی‌الدین در ابتدای فصوص می‌گوید رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله» را در خواب دیدم . که این ممکن است ولی بحث دیدن خدا در میان نبوده‌است مگر در مظاهر اسماء و اعیان که آن بحث دیگری است. موفق باشید.
2214
متن پرسش
سلام . من یک سوال که همیشه برام مطرح بوده اینه که ما جوان ها هدف زندگی مان و به تبع آن شیوه زندگی روزمره مان از صبح تا شب رو چه جوری باید برنامه ریزی کنیم تا در جهت آماده سازی شرایط ظهور گام برداریم . من شخصا رشته ام مباحث دینی نیست . و تا جایی هم که می دونم عده ای از انسان ها قراره در راه آموزش مباحث دینی و یاد دادن آن به دیگران گام بردارند . اما بقیه چی ؟ انبوه جوان هایی که در کنار اعتقادات دینی که دارند و با وجود تمایل به گام برداشتن در راه خدا و امام زمانمان ، در حال تحصیل در دانشگاه ها و این پدیده های مدرن هستند ، با توجه به این که در یکی دوتا از پرسش ها دیدم که اشاره کردید که یعد از ظهور ، تکنولوژی همانند امروز ادامه نخواهد داشت ؛ پس آیا راه ما و دانشگاه رفتن هایمان و تحصیلمان در این رشته اشتباه و خسران عمر است ؟ یا این که نه می توانیم هر کدام در هر یک از این رشته های متنوع که هستیم به گونه ای کاری برای امام زمانمان کرده باشیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ما خلق شده‌ایم تا دین‌داری کنیم و از این طریق وظیفه‌ی خود را در این دنیا انجام داده‌ایم، حال چه در فضای دین داری مهندس باشیم یا معلّم تفاوت نمی‌کند آری در مسیر دین داری نظر به انسان کامل و حاکمیّت او شرط دین‌داری است و در خدمت نظام اسلامی بودن این شرط را برآورده می‌کند. در جواب دوستی عرض کردم ما در دوران گذار برای خدمت به نظام اسلامی باید از طریق علم و نهضت نرم‌افزاری از نیاز به غرب و قرارگرفتن در ذیل غرب نجات یابیم و بعد از آن است که می‌توانیم دانش را بومی سازی کنیم. موفق باشید
2213
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند، دختری هستم 25 ساله که در دوران دانشجویی با مباحث شما آشنا شدم و دوران خوشی را گذراندم اما با اتمام دوران تحصیل و برگشت به خانواده ای با عقاید متفاوت، و وجود موانع بسیار زیاد در داشتن سلوک دینی به تدریج از خدا دور شدم به صورتی که مدت زیادی است که نمازهایم را فقط در حد انجام واجب و بدون هیچ لذتی میخوانم و از رحمت خداوند ناامید شده ام و از نظر روحی و معنوی وضعیت خیلی بدی دارم البته مدتی است که نیاز شدید به ازدواج و داشتن یک همراه و همسفر دارم که متاسفانه هیچ خواستگاری ندارم و این نیز بر ناامیدیم می افزاید. هر روز که میگذرد بار گناهم سنگینتر میشود . از شما استاد گرامی تقاضای راهنمایی برای بیرون آمدن از این وضعیت دارم. البته مدت زیادی است که نمیتوانم مطالعه کنم وقلب و روحم برای مطالعه همراهی نمیکنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سعی کنید در زندگی افق‌های بلند را در نظر بگیرید مثل تعالی معرفتی و روحانی و مثل حیات ابدی، نگذارید ذهنیّت نداشتن خواستگار شما را به خود مشغول کند بلکه به چیزی بالاتر از همسر داشتن فکر کنید حال اگر همسر آمد، خوش آمد، اگر نیامد، الله اکبر، خدا بزرگ است. باز تأکید می‌کنم قلب و روح خود را در اموری متمرکز نکنید که اساس حیات و کمال شما نیست تا افق‌های بلند را در مقابل خود بیابید. زندگی با همسر و یا بی همسر پایانی دارد، هدف از خلقت ما برگشت به خداست و دل‌بستگی به حقیقت. بنده هم قبول دارم که «اگر آدمی تنهای تنها باشد نمی‌تواند به ادامه‌ی زندگی امیدوارگردد» ولی کسانی به واقع تنهایند که مشغول زندگی دنیایی شدند. زمام امور خود را از ذهنیاتی که شما را به تباهی می‌کشاند خارج کنید. موفق باشید.
2212
متن پرسش
سلام علیکم شرح حدیث عنوان بصری همین 19 جلسه است ؟لطفا اگر ادامه دارد بر روی سایت فرار دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان 19 جلسه بود. موفق باشید
2210
متن پرسش
با سلام. 1. در بحث ملائکه فرمودید که ملائکه نمادهای اعلای بندگی هستند ولی اسماء شئونات الهی هستند و ما اگر بخواهیم بنده شویم باید به ملائک نزدیک شویم و اگر بخواهیم کمال پیدا کنیم باید به اسماء نزدیک شویم. سوال بنده اینست که تفاوت بین بندگی و رسیدن به کمال چیست؟ مگر نه اینست که کمال انسان همان کمال بندگیش است؟ 2. شما در مباحث ملائکه مدام تاکید می کنید که با انواع کارها (و کار نکردن ها) به ملائکه نزدیک شوید و با آنها انس بگیرید. سوال بنده اینست که تفاوت انس با ملائکه و توسل به معصومین(ع) و انس با آنها در چیست؟ و یا اصلا وقتی قرار است همه تدبیرات جهان توسط ملائکه رقم بخورد نقش واسطه فیض و یا شفا گرفتن از یک معصوم چگونه تفسیر می شود؟ آیا معصومین (و عرفا) هم در نهایت بوسیله ملک تدبیرات مادی و معنویشان را اعمال می کنند و یا خود مستقیما در مبادی جهان تصرف می کنند؟ 3. آیا حیوانات و گیاهان نیز توسط ملائکه تدبیر می شوند و مانند باد هر یک دارای موکلی هستند و یا اینکه نفس مستقلی دارند؟ (آنچه به عنوان غریزه مطرح است) 4. رابطه جنیان و ملائکه چگونه است؟ آیا برای جنیان نیز رسیدن به کمال بندگی و مقامات ملائکه مد نظر است؟ آیا ملائکه دنیای جنیان با دنیای انسان ها متفاوت است؟ وقفکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ بندگی حالتی است که در جان و قلب ما باید ایجاد شود تا بتوانیم به حضرت حق و اسماء حسنای الهی رجوع کنیم و قلب را آماده‌ی تجلیات انوار الهی نماییم. 2ـ ملائکه مبادی بندگی هر بنده‌ای هستند، حتی مبادی بندگی وجود مقدس انسان‌های معصوم تا آن حد که رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» نیز نبوت خود را از فرشته‌ای به نام جبرئیل می‌گیرند ولی اولا: رجوع ما باید به انسان‌های کامل باشد و ثانیا: در ذیل وجود مقدس انسان کامل به ملائکه رجوع داریم و مقام واسطه‌ی فیض ائمه«علیهم‌السلام» فوق ملائکه است و این غیر از مقام شخصی هر کدام از امامان است که باید خود را با عبادات در مقام عصمت محفوظ بدارند و عملا ملائکه پرتو وجود انسان‌های کامل‌اند و از آن جهت که ما نیاز داریم در انسانیت کامل شویم به ائمه«علیهم‌ا لسلام» متوسل می‌شویم و همه تدبیرات مادی و معنوی خود را از طریق تجلیات انواز فرشتگان انجام می‌دهند. 3ـ در عین آن که حیوان و گیاه نفس دارند، آن نفس تحت تأثیر فرشتگان می‌توانند به حوائج حقیقی خود برسند. 4ـ جن و انس با انوار ملائکه می‌توانند با عالم قدس مرتبط شودند و فکر می‌کنم ت فرشتگان و جن و انس متفاوت نباشد، همان طور که آن‌ها نیز به دین اسلامی هستند که فرشته آن حضرت جبرئیل است. موفق باشید.
2209
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی ، ضمن عرض معذرت از این که وقت شریف شما را می گیرم به سئوالی می پردازم که مدتی است مرا مشغول کرده است و آن حد وظیفه پدر در قبال مسائل دنیائی پسرش می باشد بعضی از آشنایان با رسیدن فرزندشان به سن ازدواج ، ضمن گرفتن بهترین مراسم ازدواج به او یک واحد آپارتمان و ماشین هدیه کرده اند یعنی چیزی که یک شخص عادی پس از سالها کار در حدود 50 سالگی بدست می آورد را یکجا به او میدهند و از تمام دغدغه های آتی و فشارهای مالی راحتش می کنند. بعضی از آشنایان هم می گویند خودش باید برود و تلاش کند و تجربه کند و بدست آورد و توکل کردن و دعا را بیاموزد و ... اینجانب در آستانه بازنشستگی هستم و برای بعد از آن نقشه هائی کشیده ام که فکرم را به تفسیر قران و کسب معارف و ... بدهم شاید به خودم برسم اما همسرم می گوید نمی شود که کار نکنی، در این روزگار سخت دو پسرت چه کنند ؟ اگر بخواهم امکانات زندگی آنها را فراهم کنم باید یک دوره دیگر هم پس از بازنشستگی دنبال کار باشم لطفا این مقوله را شرح بیشتری بفرمائید . ضمنا بنده از مباحث شیرین شما بیگانه نیستم و در چند سال اخیر بیش از 250 سخنرانی شما را با برنامه ریزی دنبال کرده ام . خدای متعال بر توفیقات شما بیفزاید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پدر وظیفه دارد تا آن‌جا که ممکن است و به قیامت او لطمه نمی‌خورد شرایط ادامه‌ی زندگی پسرانش را فراهم کند ولی نه به آن قیمتی که خودش را از نظر روحی گرفتار دنیا بکند که دنیای آن‌ها آباد باشد. انشاءالله می‌توانید هر دو وظیفه را جمع کنید. موفق باشید.
2208
متن پرسش
باعرض سلام. سوالی که از حضرتعالی داشتم اینکه حضرت مسیح که به اسمان خدا رفتند ونه اینکه کشته شدند جسمشان الان کجاست در همین راستا جسم امام زمان که از نظرها غایب شدند کجاست؟آیا بحث کن فیکونی در میان است که ایشان جسم خودرا ایجاد یا نیست میکنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین طور که در برهان صدیقین روشن شد، وجود هر اندازه که نازل شود، احکام کثرت وجسمیت را پیدا می‌کند و همان اندازه که شدید و متعالی شود، از حالت جسمانیت در می‌آید، بنابر این چون وجود مقدس حضرت عیسی«علیه‌السلام» به تعبیر قرآن بالا برده‌شده‌اند، جسمشان از حالت جسم مادی به جسم نوری شدت می‌یابد و دیگر مشکل آن که باید در جای خاصی باشد در میان نمی‌ماند. موفق باشید.
2206
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام علیکم .ایا بعد از اتمام یک دوره عقاید و تنبیه عقلی بطور متوسط رجوع به کتب معاد برای مدت یک سال یا بیشتر در کنار کتب حوزه تا انکه نگاه دیگر به خود و عالم پیش رو داشته باشیم نظر شما چیست البته این با توجه به کلام علامه که در جزوه روش المیزان فرمودید بیان شد که در مباحث معرفت دینی ابتدا معاد بررسی شود .تصورم ان است که با این کار قلب را با خبر میکنیم تا بیشتر ضرورت مسیر سلوک راداشته باشیم البته ذیل نورحضرت امام ره.توضیح بفرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر به دروس حوزه ضرر نرساند فکر خوبی ست و با نظر به معاد، انسان جایگاه بسیاری از دستورات دین را می‌فهمد و اساساً مباحث معاد اگر به صورت حضوری مطرح شود خودش به خودی خود یک نحوه سلوک در خود دارد. موفق باشید.
2205
متن پرسش
با سلام.استاد در زمان امامان ما چرا مطالبی که بعنوان حدیث و روایات به مردم عرضه میشده توضیح داده نمیشده و امامان ما نظرشان بر این بوده که مردم باید بدون هیچ چون و چرایی آنها را بپذیرند چرا تفسیر نمیکرده اند مثلا همین احادیث نوری که بیان میکنند برای ابوذر و سلمان چرا تفسیری که شما برای آنها بیان میکنین ایشان ب رای ابوذر و سلمان که نااهل هم نبودند نمیکنند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خودشان می‌فرمایند «إِنَّمَا عَلَیْنَا أَنْ نُلْقِیَ إِلَیْکُمُ الأُصُولَ وَ عَلَیْکُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا» بر ما است که اصول را بگوییم و وظیفه‌ی شما است که آن را تبیین و تفریع کنید و این موجب رشد علمی در جامعه می‌شود و گرنه تحجر پیش می‌آید. این روش قرآن نیز هست که معارف عمیق را در یک سوره‌ی کوتاهی مثل سوره‌ی قل‌ هو الله احد گنجانده‌است. من فکر می‌کنم حدیث نوری را بر اساس فهم اباذر و سلمان فرموده‌اند و آن‌ها به خوبی منظور حضرت را فهمیده‌اند. مشکل، مشکل ما است که در فضای فرهنگ مدرنیته از فرهنگ فهم این معارف محروم شده‌ایم. چون جنبه ناسوتی ما بر جنبه ملکوتی مان غلبه پیدا کرده است. موفق باشید.
2204
متن پرسش
سلام علیکم.استاد در حدیث نوری یکجا داریم که خدا نوری داشت که آن نور را نصف کرد به نصفش گفت محمد باش به نصفش گفت علی باش در جای دیگر میگویدثلث آن محمد ثلث دیگرش فاطمه و ثلث دیگرش علی و اهل البیتش.اولا این تناقضها در احادیث عدم اعتماد به احادیث را ایجاد میکنند اگر نور نصف شد پس دیگر ثلث شدن آن چیست ثانیا در حدیث نوری در جایی داریم به وسیله ی ما بهشت و جهنم و عرش و کرسی وسایر مخلوقات خلق شد مگرنگفتیم خود عرش هم از نور محمد ص خلق شده؟ ولی در حدیث نوری اهل البیت داریم که زمانیکه خدا بهشت را خلق کرد از نور عرشش بهشت را آفرید و سپس آن نور را گرفت و انداخت که ثلثش پیامبر و ثلثش... الی اخ این تناقضها در احادیث پس چیست اخر بهشت بوسیله ی نور اهل البیت خلق شده یا نور عرش؟یا عرش به وسیله ی نور محمد ایجاد شده یا نور محمد بوسیله ی نور عرش . همه چیز تناقض دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عالم مجردات با مراتبی که دارند قواعد خود را دارد و یکی از بهترین دستگاه‌هایی که قواعد عالم مجرات را روشن می‌کند تا ما بفهمیم هر کدام از این احادیث نظر به کدام مرتبه از عالم مجردات دارد، حکمت متعالیه است. همین قدر این‌‌جا می‌توانم عرض‌کنم که یک وقتی نظر به اولین مرتبه‌ی خلقت می‌شود و رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «اوّل ما خلق الله نوری» و یک وقت نظر به جامعیت اولین مخلوق می‌کنند و این‌که در عالم مجردات حقایق به صورت واحد است و حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند «اول ما خلق الله ارواحنا» در همین رابطه نظر به مقام ولایت و نبوت می‌کنند و بحث دو نور مطرح می‌شود و یک وقت نظر به ولایت و نبوت و عبودیت انسان‌های کامل می‌کنند و نور فاطمه«سلام‌الله‌علیها» مدّ نظر قرار می‌آید در حالی که در روایت قبلی که بحث دو نور بود عبودیت مطرح بود ولی نظر به مظهر عبودیت که فاطمه«سلام‌الله‌علیها» باشد نبود. تمام روایات از ین نوع است و حامل عمیق‌ترین معارف الهی است که باید با رجوع به دستگاه مخصوصش متوجه عظمت روایات شد. موفق باشید.
2203
متن پرسش
سلام .استاد در سوالی که پرسیده بودم نحوه ی صحبت کردن خدا با ملایکه و اینکه خدا چگونه به حضرت جبراییل میگوید برو این آیه را به پیامبر ص نازل کن چگونه است و اصلا عالم نطق با ملایکه ازطریق خدا چگونه طراحی شده و اینکه خدا زبان نداردجواب فوق العاده مختصری ارایه فرمودین که اصلا حق مطلب ادا نشد خواهش و تقاضایی که از آن بزرگوار دارم اینکه بصورت مبسوط بسط و توضیح دهید بسطه تبسیطا. چراکه مطمءنم سوالیست که اکثر عزیزان با آن مواجهند.با تشکر بسیار.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عرض شد «خداوند صوت را ایجاد می‌کند» برای فهم این‌ نکته باید برهان صدیقین را کار کنید تا جواب خود را انشاءالله مبسوطا دریافت فرمایید. در آن‌جاست که معنای ایجاد صورت معلوم می‌شود و این که رابطه‌ی مخلوقات با خدا ایجادی است نه این‌که خداوند مثلا شوری نمک را به نمک داده‌باشد. موفق باشید.
2202
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید جناب استاد لطفابفرمائیدایاامیرالمومنین وائمه معصومین باحضرت رسول الله صلوات الله علیهم اجمعین درمقام ورتبه فضیلت ومعنویت یکسان هستند یابین ذوات مقدسه ایشان تفاوت است وفقط درمقام درک حقیقت وصدوراحکام یکی هستند یعنی ایاواحد انها مشکک می باشد(به جهتاینکه مطلب فوق جهت مقاله نویسی می باشد لطف کنید باذکرسند ارائه بفرمائیددرپناه اسم الله الاعظم باشید)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خوب است در این رابطه کتاب «امام و تعلیم ملائکه» را مطالعه بفرمایید چون در آن‌جا بنا به روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» بحث شده که از چه جهت ائمه‌ متفاوت‌اند و از چه جهت اول آن‌ها عین آخر آن‌ها است. موفق باشید
2201
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله. {آیت الله جوادی(حفظه الله) در یکی از دروس اخلاقشان فرمودند: ...حالا بعدها سراینده های ما گفتند: اگر بار خوار است خود کشته ای/ وگر پرنیان است تو خود رشته ای... حرف این سراینده این است اگر بار خار است محصول کار شماست>> تیغ محصول کار شماست} سؤالم از محضرتان این بود که تیغ به چه معناست و باطن کدام عمل است؟ التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گناهان تماماً خار جان انسان می‌شود شاید منظور عمل خاصی نباشد. موفق باشید
2198
متن پرسش
استاد طاهر زاده سلام علیکم طاعاتتان مقبول درگاه احدیت ممنون از اینکه وقت ارزشمند خود را برای پاسخ به سوالات مکتوب سایت صرف می کنید . من فارغ التحصیل یکی از رشته های فنی از اصفهان هستم . دغدغه ای که چندی است ذهن مرا به خود مشغول کرده است مربوط به ماجرایی می شود که در یکی از ترم های تحصیلم برای من اتفاق افتاد که مختصرا در اینجا به استحضارتان می رسانم و تقاضای راهنمایی دارم . بنده در یکی از ترم های تحصیلی درسی را با یک استادی داشتم در طول ترم بسیار فعال بودم و معمولا حتی بعد از کلاس درمورد مباحث درس از ایشان سوال می کردم . در امتحان پایانی این درس سوالی مطرح کرده بودند که با اینکه من نمونه های مشابه آن را قبلا حل کرده بودم اما در امتحان نتوانستم به طور کامل جواب بدهم . بعد از امتحان یک روز برای کاری به دانشکده رفته بودم اتفاقا ایشان در اتاقشان بودند من به اتاقشان رفتم چون می دانستم که مرا به چهره و نه فامیل می شناسند ( اما اصلا از اخلاق ایشان در نمره دادن آگاه نبودم و مطمین نبودم که در نمره دادن به شناخت دانشجو هم اهمیت می دهند یا نه ) و یک سوالی را بهانه کردم تا ببینم که برگه ها را تصحیح کرده اند یا نه ؟ گفتند که هنوز تمام نشده و خودشان ( البته بدون هیچ حرفی درباره ی امتحان ) فامیل مرا پرسیدند . بعدا که نمرات را اعلام کردند به من نمره ی کامل داده بودند البته دقیقا نمیدانم که به همه نمره اضافه کرده بودند یا نه ؟ این را از این بابت می گویم که ترم های بعد که با ایشان کلاس داشتم به یکی از بچه ها علنا گفتند که در امتحان فلان درس ( همان درسی که من هم با ایشان داشتم ) به تو نمره اضافه کرده ام . مسئله ای که در پی این ماجرا برایم یک دغدغه شده است این است که آیا این نمره ی من درست است یا نه ؟ همیشه این مساله مرا اذیت می کند که آیا اگر من نرفته بودم هم نمره اضافه می کردند یا نه ؟ و اگر من به واسطه ی این مدرک به سر کار بروم آیا درآمدم حرام محسوب می شود ؟ اگر مقاطع تحصیلی بالاتر به معدل این مقطع مرتبط باشد چه ؟ محتاج دعای خیرتان هستم . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این استاد است که می‌داند چه نمره‌ای باید به دانشجو بدهد و اگر تشخیص داد دانشجو، دانشجوی فعّالی است نباید خود را مقید کند به محتویات برگه‌ی امتحان. گویا خود او نیز به دنبال شما بوده. در هرحال دغدغه‌ی شما دغدغه‌ی بی‌جایی است. موفق باشید
2197
متن پرسش
باسلام. استاد عزیز بنده زمانی که یک سری کتابهای دینی مطالعه میکنم به اندازه ی زیادی دچار وحدت روحی در همان زمان میشوم وحدتی که خیلی دوستش دارم ولی زمانی که بیرون از منزل میروم این وحدت دیگر میرود ومن خیلی ناراحت میشوم چه کار کنم تا این وحدت بقا داشته باشد و لذتی که از این وحدت میبرم دستخوش زوال نشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: إن‌شاءالله با رجوع بیشتر به اسماء الهی به مرحله‌ای می‌رسید که در کثرت هم نظر به وحدت خواهید داشت. در حال حاضر سعی کنید در بیرون منزل هم به هیچ‌چیز نگاه استقلالی نداشته باشید و متوجه باشید همه‌چیز در قبضه‌ی خدا است و در همه‌ی حادثه‌ها خدا است که دارد خدایی می‌کند. موفق باشید
2195
متن پرسش
با سلام و تشکر. ابتدا می خواستم تحلیل شما را راجع به اتفاقات میانمار بدانم. با توجه به مباحثی که در بحث تمدن زایی شیعه مطرح شد، نظر شما این بود که بوداییسم به نوعی حامل نوعی معنویت و عرفان است و به همین جهت غربیها برای فرار از مدرنیسم به آن رو می آورند و از این جهت به دین اسلام نزدیک است و به همین جهت می تواند به عنوان گذرگاهی باشد که نهایتا آنها را به اسلام متصل نماید. حال سوال اینجاست که علت وقوع این حوادث چیست؟ سوال دوم این است که دکتر فیاض در مصاحبه با رجانیوز تحلیلی کاملا متفاوت از بوداییسم ارائه داده اند که با تحلیل شما تناقض دارد که خلاصه آن در اینجا ذکر می شود. خواهشمند است تحلیل خود را راجع به مطالب ارائه شده در این مصاحبه بیان فرمایید " فیاض در تحلیلی متفاوت از چرایی بوجود آمدن این کشتار بزرگ توسط بودائیان با چراغ سبز امریکا، این موضوع را ناشی از تلاش غرب برای برتری دادن بودائیسم به عنوان یک معنویت انسان محور و مبتنی بر آموزه‌های تمدنی غرب بر سایر معنویت‌ها عنوان کرده و برای این تحلیل خود استدلال‌هایی را بیان می‌کند. وی معتقد است آنچه غرب را در شرق بسط خواهد داد بودائیسم است و به همین دلیل امروز مورد توجه ویژه غرب قرار گرفته است. در ادامه متن این گفتگو را می‌خوانید: بودا رقیب مذهبی هندوئیسم بوده است. یعنی هندوئیسم خدامحور بوده و بودائیسم انسان‌محور است و خدا در آن مطرح نیست. درنتیجه اومانیسم عرفانی امروز دنیای غرب معنای دیگری به غیر از بودائیسم ندارد. یعنی اومانیسم عرفانی که در بودائیسم مطرح است امروز هم که غرب از اومانیسم فلسفی عبور می‌کند و به طرف اومانیسم عرفانی می‌آید مرجع خوبی برای بودائیسم شده است. اگر شما به غرب سفر کنید می‌بینید که …بهترین مکان‌های آن … در سیطره تبلیغ بودائیسم است. یعنی به عبارت دیگر آن چیزی که شرق را غربی می‌کند همان بودائیسم است و غرب به دنبال این است که این‌گونه خود را در جهان بسط ‌دهد. مظهر بزرگ اومانیسم عرفانی، شیطان پرستی است. شیطان است که مدام می‌گوید « من » که اگر نگاه کنید در بودائیسم شیطان پرستی به شدت مسلط است. یعنی شیطان را بجای خدا گذاشته است و جالب است که اگر در تایلند بروید به هشت منطقه تبدیل شده است و هر منطقه 6 شیطان دارد و این شیاطین در تمام جایگاه‌ها قرار دارند، مثل حجله، دم در خانه‌ها، کارخانه‌ها و پاساژها در همه جا نماد شیطان وجود دارد. هر روز برایش عود روشن می‌کنند، غذا جلوی او می‌گذارند،خنده‌آور است حتی در کارخانه‌ها این اعمال را انجام می‌دهند که این شیطان به این‌ها رحم کند و اذیت‌شان نکند. هرجا بروید چنین چیزی وجود دارد. پس بودائیسم یعنی شیطان پرستی و به همین اندازه گناه و طغیان به شدت بین آنها بالاست قرار بوده که بودائیسم آئینی بدور از خشونت باشد ولی اتفاقاً مثل هندوئیسم که وقتی با دخالت امریکائی‌ها به رادیکالیسم دچار شد، کشتارهایی را در هند رقم زد و موجب تخریب مسجد بابری شد تا راجپایی سرکار آمد یعنی از حزب کنگره که در هند یک حزب سکولار بود یک حزب مذهبی راجپایی سرکار آمد که هندوئیسم را سرکار آورد و از بین رفتند و الآن هم این‌گونه نیستند. در این ماجرا هم ظاهرا سفر خانم کلینتون با تلاش برای یک کشور کاملا بودائی بی ارتباط نباشد. کلینتون وقتی به میانمار رفت و با رئیس جمهور میانمار که یک زن است ملاقات کرد، بستری آماده می‌شود برای مسلمان‌کشی و تصفیه دینی در این کشور و دیگر کشورهای بودایی که یکی از آن‌ها هم نپال است، برای تفوق بودائیسم به عنوان یک دین غالب در این کشورها که البته دنیا این را می‌فهمد و مسئله به این سادگی نمی‌ماند اینکه امروز اومانیسم عرفانی الهام بخش غرب شده است بخاطر فرآیند تغییر از اومانیسم به فلسفه عرفانی، بوداست. …خود بودا پوچ گرا است. نه خدایی وجود دارد و نه قیامت و آخرتی. فقط همین دنیاست." البته در انتهای این مصاحبه دکتر فیاض مطلبی را بیان می کنند که ظاهرا با مطالب قبلی تناقض دارد: سوال: پیروان مذهب بودا می‌توانند در کنار مسلمانان زندگی کنند ولی فتنه‌ای که غرب به وجود آورده است این امکان را به وجود نمی‌آورد؟ جواب: نه. بودائیسم معنایی ندارد شیطان پرستی بی‌معناست. الآن خود جوان‌های بودایی دارند بودا را رها می کنند. این ها می‌گویند بودا می رود و مسلمان‌ها جای آن ها را می گیرند. من خودم در تایلند دیدم آن موقع که دعاهای امام سجاد علیه السلام را ترجمه کردند به زبان تایی چه قدر شاعران بودایی از این مفاهیم استقبال کردند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم سخنان جناب آقای دکتر فیاض را خواندم. ممکن است بودا زمینه برای سوء استفاده داشته‌باشد ولی همین‌طور که در اخبار ملاحظه کردید درگیری مسلمانان با یک گروه از بودائیان افراطی است و درگیری جنبه‌ی قبیلگی دارد و نه جنبه‌ی دینی. سخنان سفیر ایران در تایلند که خودش منطقه را از نزدیک می‌شناخت همین نکته‌ی اخیر را تأیید می‌کرد و پیشنهاد ایشان این بود که مواظب باشید غرب ما را در مسیری نیندازد که جنگ بین اسلام و بودا به صحنه آید، هرچند باید مسلمانان به شدت به دولت میانمار فشار بیاورند که حقوق شهروندانش را نادیده نگیرد ولی نه به این معنی که بودائیان ضدّ مسلمانان و در دست غرب‌اند. موفق باشید
2194
متن پرسش
با سلام و تشکر. یکی از موضوعاتی که شما در زمینه مسایل زندگی زوجین بسیار بر آن تأکید می نمایید، تأکید بر ساده زیستی و پرهیز از تجمل است. برداشت اینجانب با توجه به ارتباطاتی که با سایر دوستان دارم آن است که این مسأله به یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده اختلاف در زندگی دوستانی تبدیل شده است که مباحث شما را پیگیری می نمایند. به نظر اینجانب توصیه کلی به ساده زیستی مشکلی را حل نمی کند زیرا اسراف کارترین افراد هم با بهانه های مختلف نظیر حفظ "شأنیت و آبرو" اسراف خود را توجیه می نمایند. لذا در این زمینه سوالاتی را مطرح می نمایم: 1-چرا یکی از مهمترین توصیه های شما به زوجین تاکید بر ساده زیستی است؟ 2-معیار تشخیص تجمل چیست؟ 3-در برخی از موارد میان مرد و زن در تشخیص مصداق تجمل اختلاف بوجود می آید. در این موارد چه باید کرد؟ اگر مرد بخواهد تابع همسر خود شود او هم در تجملات گرفتار می شود و اگر نخواهد تابع شود به دیکتاتوری، خسیس بودن و یا دخالت بیجا در امور منزل متهم می شود. برخی معتقدند که زن در این موارد باید از مرد تبعیت نماید و برخی دیگر نیز معتقدند که مرد تا جایی که برایش امکان دارد باید خواسته های همسر خود را تأمین نماید. در صورتی که نظر دوم را صحیح می دانید خط قرمز کجاست؟ 4- برخی مردان به این گونه عمل می کنند که در امور مربوط به منزل اختیار را کاملا به زن می دهند و آنها فقط پول آن را پرداخت می کنند. در صورتی که طبق آیه قران مرد موظف است اهل خود را از فرو افتادن در آتش که یکی از مصادیق آن اسراف است حفظ کند. به نظر شما این روش صحیح است؟ 5-جایگاه "شأنیت" چیست؟ اینکه می گویند مومن باید شان خود را حفظ کنذ، آیا شأن انسان به لباس و ماشین است یا به بندگی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ ابتدا باید عنایت داشته‌باشید یکی از صفات مؤمن و از نشانه‌های کمال ایمان «تقدیر معیشت» است. به این معنی که خرج کردن‌ها باید با برنامه باشد بدون افراط و تفریط. به چند روایت در این امر عنایت بفرمایید که در روایات داریم که حضرت باقر «ع»می فرمایند : الکمال، کلّ الکمال، التّفقّه فی الدّین، و الصّبر على النّائبة، و تقدیر المعیشة. منتها درجه کمال، تفقّه در دین است، و صبر به هنگام رسیدن بلا، و اندازه نگاه داشتن در معیشت. و یا امام صادق«ع»می فرمایند: لا یصلح المؤمن إلّا على ثلاث خصال: التّفقّه فی الدّین، و حسن التّقدیر فی المعیشة، و الصّبر على النّائبة.مؤمن، «صالح» نمى‏شود جز با سه خصلت: تفقّه در دین، اندازه نگاه داشتن نیکو در معیشت، و شکیبا بودن در برابر حوادث.وامام رضا «ع» می فرمایند: بنده به حقیقت ایمان دست نمى‏یابد، مگر هنگامى که از سه خصلت برخوردار باشد: تفقّه در دین، اندازه نگاه داشتن نیکو در معیشت، و صبر بر بلاها. 2ـ تقدیر معیشت و برنامه داشتن در خرج نه به معنای خسیس بودن است و کم گذاشتن در امور ضروری زندگی و نه به معنای ریخت و پاش کردن است و این‌که ملاک خرج کردن‌هایمان چشم و هم‌چشمی ها باشد، هر چند باید عزّتمان در بین افرادی که در حدّ ما هستند حفظ شود و به خصوص آقایان نباید در این امر به خانم‌ها سخت بگیرند که در بین افرادی که همطراز آن‌ها هستند احساس کمبود کنند همان‌طوری که خانم‌ها باید بدانند اگر گرفتار گردونه‌ی چشم و هم‌چشمی شدند هلاک می‌شوند. 3ـ تقدیر المعیشة و مدیریت مصرف موجب می‌شود که نیاز و هزینه‌ی زندگی معلوم شود که چند ساعت از روز را ما باید صرف درآمد‌های اقتصادی خود کنیم تا فرصت آبادانی قیامت را از دست ندهیم. ملاک اصلی باید همین نکته‌ی آخری باشد که خانم‌ها و آقایان مواظب باشند طوری در دنیا نیفتند که جایی برای آبادانی قیامتشان برایشان نماند. موفق باشید
2192
متن پرسش
ایا میتوان گفت شیطان از هیچ است وعدم وخداوند عدم نمی افریند پس شیطان نمادی است برای انسان که همان قوای واهمه و نفس لوامه است و موجودی در بیرون بنام شیطان نداریم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسلّم این‌طور نیست. حقیقت آن است که طبق قرآن شیطان و شیاطین از جنس جن هستند و به جهت فسقی که داشتند از درگاه الهی رانده شدند و می‌توانند نفس اماره‌ی ما را تحریک کنند. موفق باشید.
نمایش چاپی