بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37249

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم حاج آقا: گاهی در حال روزه و رمضان در حالتی قرار می گیریم که حوصله و توان هیچ کار و عبادتی را نداریم. اولاً: بفرمایید که علل این حالت چه چیزهایی می تواند باشد؟ ثانیاً: دقیقاً برای همین حالت توصیه حضرتعالی چیست؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این مائیم و دلی که گاهی حالت بهاری دارد و گاهی حالت خزان. به خداوند عرضه می‌داریم یا دل را بهاری کن و یا عبادات ما را با همین دلِ خزان‌زده بپذیر. موفق باشید

37237

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: لطفا بفرمایید آیا منابع دینی وجود نیمه گمشده (soulmate) را تایید می‌کنند؟ نظریه ای که می‌گوید برای هر شخصی، یک شخص دیگر وجود دارد که تطابق کامل روحی و تشابه کامل اخلاقی با وی دارد. این عقیده منطبق است با نظریه منسوب به افلاطون که معتقد است هر روح در ابتدای خلقتش به دو نیمه می‌شود و هر یک به کالبدی تعلق می‌گیرد. آیا آیاتی در قران که می‌فرماید خداوند همه چیز را زوج آفریده مثل شریفه ۴۹ مبارکه ذاریات : «وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون» می‌تواند یکی از معانی آنها تاییدی بر سخن افلاطون باشد؟ درباره آفرینش انسان در شریفه ۱ مبارکه نساء آمده: «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» ایضاً در شریفه ۶ مبارکه زمر می‌خوانیم: «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا». بسیاری از مفسرین در اینجا گفته اند منظور نوع و جنس است یعنی مراد این است که حوا از همان سنخ آدم آفریده شده است. گرچه در اینجا هم می‌توان روح را در نظر گرفت هم جسم ولی بنده در اینجا به خلقت کالبد انسان کاری ندارم و آنچه مد نظرم است آفرینش روح (نفس) انسان است یعنی آنچه که هویت و وجود انسان بدان مربوط است. سوال بنده این است که با توجه صرفاً به ظاهر آیات آیا می‌توان این معنا را هم در نظر گرفت که نوعی انقسام روح در روح حضرت آدم صورت گرفته و روح حضرت حوا در واقع آن بخش منقسم از روح آدم است؟ اگر پاسخ مثبت است آیا می‌توان این امر را منحصر به آدم و حوا ندانست بلکه آن را به همه انسانها تعمیم داد با توجه به شریفه ۳۶ مبارکه یس که می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذي خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ» با احترام و تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید واژه «نیمه گمشده» در مورد انسان امری است همراه با توهّم و به افلاطون هم نمی‌توان این نگاه را نسبت داد. می‌ماند توجه به ابعاد متفاوتی که انسان در نزد خود دارد که همان فجور و تقوایی می‌باشد که به نفسِ انسانی الهام شده و یا تفاوت بین فطرت و غریزه که هر دو در انسان هست. ولی این نکات، نکاتی نیست که بتوان با واژه «نیمه پنهان» توجیه کرد و یا به آیاتی که مطرح فرموده‌اید منطبق نمود. موفق باشید

37234

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: آیا دخانیات از جمله سیگار معدّی می‌توانند باشند در سیر به عالم خیال؟ چرا اکثر عرفا را دیدیم که سیگار می‌کشیدند؟ توصیه شما خارج از بحث های سلامتی چیست؟ آیا واقعا حالت خاصی که با سیگار پیش می‌آید را می‌توان یک حالت خلسه جهت ورود به عالم خیال دانست؟ یا اینکه سیگار کمکی به بیدار ماندن و افزایش تمرکز هنگام مطالعه می‌کند؟ ببخشید که سوالی اینچنین نا امید کننده می‌پرسم ولی بنظرم سوال خیلی ها باشد. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید ما در شرایط تاریخی دیگری هستیم که در این شرایط تاریخی و فرهنگی این نوع ورودها، سلوک و سیر توحیدی ما را اگر عقب نیندازد، متوقف می‌کند زیرا عمل به این اعمال، در روانِ ما تداعی طبقه‌ای را می‌کند که سالک در این زمانه در آن سبک و طبقه نیست. و به همین جهت رهبر معظم انقلاب نیز ترک کردند. موفق باشید 

37230

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی:.ببخشید آیا در فلج شدن، اول نفس دست کشیده از بدن که فرد فلج شده. یا بدن از کار افتاده که نفس از تدبیر آن قسمت بدن دست می‌کشد؟ چرا بیماری فلج یک بیماری ناشناخته است؟ و از نظر علمی دلیلی و درمانی برای آن نیست. بیماری فلج برای من عجیب است. آیا نفس میتونه آنقدر قوی باشه که حتی فلج بودن تن رو درمان کنه و بگردونه؟ آیا می‌توان گفت فلج شدن بخاطر گناهان اون شخصه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شناخت علت انصراف نفس ناطقه از تدبیر عضوی از بدن، کار آسانی نیست ولی به هر حال این نفس ناطقه است که به جهت آماده نبودنِ آن عضو و یا به جهت مشکلی که در خودِ نفس پیش آمده، از تدبیر آن عضو منصرف می‌شود. عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» که هر دو کتاب روی سایت هست؛ شده است. موفق باشید

37225

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عنوان: در مورد نفس و اتفاقات زندگی سلام و احترام خدمت استاد گرامی. ۱. اگر این جمله درست است که همه مهمان نفس خودشان هستند؛ آیا وقایع زندگی تماما متاثر از حالات و خواسته های نفس است؟. یعنی اتفاقات ناگوار هم؟ راه نجات چیست؟ ۲. اگر انسان مضطر دعایش مستجاب نشود و راه نجاتی هم نرسد و مدت طولانی در این حالت بماند؛ چاره چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال رعایت تقوا و رعایت حقوق دیگران در عبور از مشکلات، بسیار مهم است. می‌ماند که شاید مصلحت انسان در آن سختی‌ها باشد و زیبایی کار، راضی‌بودن به رضای الهی است. موفق باشید

37219

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: در آیه ۱۰۱ سوره مائده آمده است که از آن چه که شما را ناراحت می کند سؤال نکنید. ملاک در این امور چیست؟ و آیا احکام و اعتقادات را در بر می گیرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی می‌فرمایند این سؤالات مربوط به خرده ریزهای احکام دین است هرچند که اگر بپرسند در هنگام وحی، جواب می‌گیرند ولی بهتر است که نپرسند از آن جهت که خدا در این مورد سخت نگرفته است و شما با پرسیدن آن‌ها، کار را برای خود سخت می‌کنید مثل آن‌که احکامی در مورد شتران، که مثلاً ده شکم زاییده و یا گوسفندی که ده ماده زاییده را جعل کرده‌اند، در حالی‌که مربوط به خداوند نیست. برای بحث بیشتر خوب است که به تفسیر المیزان رجوع شود. موفق باشید 

37099

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در بحث علت و معلول. ما در تقسیم بندی ارسطویی چهار علت داریم. فاعلی، غایی، مادی و صوری. در بحث علت مادی. این موجودات اطراف ما از ماده ساخته شده اند. سوال این ماده از چه ساخته شده است؟ اگر این سلسله به جایی ختم نشود چیزی بوجود نمی آید. آنجایی که ختم می‌شود چیست ؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از مراتب وجود، عالم ماده می‌باشد و از این جهت به عنوان علت مادی، زمینه پذیرش صوری است که بر آن جاری می‌شود. موفق باشید

36991

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: شما در شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی (ره) در صوت دوم میایید و اثبات می کنید که ممکن نسبتش با وجود و عدم مساوی است برای همین احتیاج دارد تا عاملی او را از تساوی خارج کرده و به ممکن وجود دهد. و نتیجه می‌گیرید که این واجب است که در صحنه است. سوال من این است که چرا شما از امکان ذاتی ماهوی که نظر مشا است استفاده می کنید؟ چرا از فقر ذاتی معلول استفاده نمی کنید؟ شما پیرو مشا هستید یا ملاصدرا؟ نمیشه که در یکجا از مشا استفاده کنید و در جای دیگر از حکمت متعالیه. وقتی نظرات ملاصدرا را قبول دارید، چرا سراغ مشاء می‌روید؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «امکان ذاتی» برای ممکن‌الوجود، موضوعِ بسیار ارزشمندی است که همه متفکران حتی جناب ابن عربی متوجه آن است. اتفاقاً این نکته یکی از ارکان فلسفه اسلامی است که فلسفه یونان بویی هم از آن نبرده است و موضوعی است کاملاً عقلانی. و البته فقر ذاتی معلول در دستگاه «اصالت وجود» ظرایف خود را دارد. موفق باشید

36982

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آخه چرا من‌، منی که در طول زندگیم بیشتر از هرکسی درگیرودارِ پوچی بودم تا برسد به تقدیر پوچی تاریخ! چرا من باید بمانم و مشکلات را در خود حل کنم. بین اصرار بر پوچی و اصرار بر زندگی که از میان هم عبور کرده اند گمگشتگی های سختی است شادی لازم دارم سرخوشیی که مرا ایستاده، اَبَدی و زنده بدارد. خدایا مرا از هر نوع غم نجات بده و همیشه شادم کن تا به‌پا خیزم و برای تو مشکلات را در خود حل کنم چون بدون شادی دیگر ممکن نیست. من خود را چگونه و در کِه ببینم؟ ای کاش همه مثل من زیبا بودند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «مرغ را پر می‌برد تا آشیان / پرِّ مردم همت است این را بدان». باید همّت کرد و این راه، بدون مشکل نیست. و در این رابطه به ما فرموده‌اند: «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان، غم مخور.». موفق باشید

36975

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ۱. چرا انقدر که از گناه ناراحت می‌شویم از ثواب خوشحال نمی‌شویم؟ (اگر بخواهیم بگوییم که مثلا نمازمان نماز واقعی نیست. خب از آنطرف هم گناهمان گناه واقعی نیست!) ۲. در توجه به انسانیت خود و با در نظر گرفتن امام معصوم و به ظهوری که هرکدام از آن معصومین داشتند، چگونه باید خود را بشناسیم که با کدام حقیقتی که امامان به ظهور رساندند، می‌توانیم به مقصد عبودیت برسیم؟ (همانگونه که امام صادق علیه السلام فرمودند که کشتی حسین بن علی علیهما السلام بزرگتر است و در جمهوری اسلامی هم مشهود است که شهادت برای خیل عظیمی راه است و اینان با مسیر امام حسین همراه شدند.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً در ارتکاب گناه، احساس محرومیت از فیض الهی که ما را فرا گرفته بود، بیشتر احساس می‌شود تا انجام کارهای معنوی، که در واقع ادامه حضور در همان فیض الهی می‌باشد. ۲. مهم آن است که در عبادات، عزم عبور از حاکمیت شیطان و استکبار با نظر به عزم حسینی «علیه‌السلام» مدّ نظر باشد. موفق باشید 

36916

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: متأسفانه یک صفت زشتی که بنده دارم اینه هرموقع یه نفر باهام بحث و جدل میکنه و حق هم با من هست، اینقدر ناراحت می‌شوم که باید حتماً با یه نفر درددل کنم تا آروم بشم، و این باعث غیبت شخص میشه، چکار کنم از این صفت زشت بیرون بیام؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با وسعت‌دادن به خود سعی بفرمایید در مباحثات و مذاکرات در عین آرامش، حق را به میان آورید و در آغوش حضرت حق خود را احساس کنید. موفق باشید

36905

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در ده نکته در معرفت نفس در بحث جامع بودن مجردات، می خواستم بدانم که این بحث در برزخ هم جاری است؟ لطفاً اگر امکان دارد کمی توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام مجردات به اعتبار آزادبودن از زمان و مکان نسبت به کمالاتی که دارند، آن کمالات به صورت جامع می‌باشد در عین شدت و ضعف. مانند نور بیرنگ که در عین بیرنگ بودن و جامع‌بودن نسبت به هفت رنگ، دارای شدت و ضعف است. موفق باشید

36890

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام حضرت دوست سلام علیکم و رحمة الله: اگر بخواهیم ولایت و امامت رو به صورت ریشه ای با کتب فلسفی و عرفانی حل کنیم چه کتابی رو معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست ان شاءالله برای شروع می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

36831

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: نیچــــه در چنین گفت زرتشـــت در بخش سه شّر می آورد «شهوات رانی، قدرت خواهی، خودخواهی؛ و اما قدرت خواهی: آموزگار هولناک خوار شماری بزرگ؛ آنکه رویارویِ شهرها و کشور ها موعظه می‌کند «مرگ بر تو» تا آن که از درون آنان فریاد برآید که «مرگ بر من»... و اما پیر فرزانه آن امام بزرگوار (قدس سره) چگونه گفت روزگاری که «آمریکاست شیطان بزرگ» و همه بگویید «مرگ بر آمریکا» و اکنون می‌فهمم که آنکه نتواند، آن گوید سرانجام نتواند گفتن که مرگ بر نفس اماره ام و او را تا پایان سر صلح و سازش با خود نباشد!!!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و به همین جهت در ماه رجب که «شهر الله» است، توصیه بر قرائت سوره کافرون می‌شود تا مرز خود را با اندیشه کفرِ کافران مشخص کنیم بدون این‌که بخواهیم به جنگ کفر و کافر برویم. و لذا در آخر سوره می‌فرماید: «لکم دینکم ولی الدین» زیرا تا زمانی که جریان کفر به مقابله با جبهه اسلامی ما برنیامده است، به نابودی آن از طریق مقاتله دست نخواهیم زد. موفق باشید 

36819
متن پرسش

درباره ی بی دین گشتگان «ما دیگر بار دیندار گشته ایم» این بی دین گشتگان چنین به زبان می‌آیند. و اما برخی از آنان ترسوتر از آن اند که این را به زبان آورند اما من به ایشان می‌گویم عبادت ننگ است! نه برای همه بل برای من و تو و هر آن کس که در سر وجدانی بهر خویش دارد، عبادت برای تو ننگ است! تو این را خوب می‌دانی که شیطانِ ترسویی که در تو هست خوش دارد دست ها را به زانو زند و خود را یله کند، همین شیطان ترسو ترا بر آن داشت که بگویی «خدایی هست»!. بدین سان شما در شمار نور گریزان در آمدی اما من کسی را که در جای بی ماهی قلاب ماهیگیری کُنَد سطحی نیز نمی نامم!! اینان از ترس به لرز آمدن را از همدیگر می آموزنند ! اینان ثابت کردن را دشوار می‌دانند، آنچه برای ایشان مهم است این است که ایمان داشته باشند آری ایمان او را خشنود می‌کند! آری مردم پیر همه چنین اند، چنین چروکیده.... ما نیز همچنین! از کتابِ چنین_گفت_زرتشت ص۱۹۵ ترجمهٔ داریوشِ آشوری ... اینبار نیچــــه ارمغان خود را از موحدانه ترین نگاههای خود با ظریفانه ترین نوع گفتار و البته گزنده ترین بیدارباش عاشقانه بر انسانیت روا میدارد! آری ایمان او اثبات است نه رفتار برخواسته از ترس! کما اینکه گفت : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ آری انسان امروز و دیروز در یک اشتباه اشتراک یافته، «ایمان بی عقل»...... درد عظیمیست جناب استاد طاهرزاده عزیز القای این درد را از شما هدیه گرفتیم! درمانش را از طبیب حقیقی برایمان مسئلت بفرما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه پسندیدنی است حضور در افقی که همه گمان‌های دیروز ما را به امید فردایی که در پیش است؛ بر باد می‌دهد و می‌فرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(فصلت/53) یعنی در آنچه هستید شما را کافی نیست، به زودی انواری در جان خودتان و در افقی که در پیش است، به سراغ‌تان می‌آید تا معلوم شود او حق است، همانی که می‌خواستید و نمی‌دانستید که چگونه بود. حال تا آن‌جایی جلو می‌روید که می‌یابید او کافی است از آن جهت که از هر چیزی  و در آینه هر مخلوقی به ظهور می‌آید. و البته باز «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» و همچنان برایشان نوری از انوار الهی در پیش است زیرا که این جاده همچنان قابل ادامه دادن است در عین حضور در آن جاده، و باز هم باید متوجه حضوری شد که در پیش است. این است آن دین و دینداری که گمشده و جناب زردتشت به گفته نیچه از کوهستان آمده است تا ما را در این ظلمات دوران جدید متوجه آن کند. عرایضی نسبت به آیه مذکور در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/3445 شد. باشد که باز «سَنُرِيهِمْ»، زیرا «آن‌قدر هست که بانگ جرسی می‌آید». راستی! اگر جناب حافظ بانگ جرس را نشنیده بود، چگونه از آن خبر می‌داد و این یعنی در همان جایی که هستی، باز همچنان در شدّت بیشتری «بودن» و «هست» خود را تجربه می‌کنید. این است باز دینداری و باز دینداری. موفق باشید

36801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: با توجه به اینکه در کتاب زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین (ع) فرمودید؛ « هرکدام از این ۵ لعن، ابراز تنفر از فرهنگ و تفکری خاص هست» امکانش هست تفکر و فرهنگ ۵ لعن را بازتر بفرمایید؟ متشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان تفکری که متوجه حضور در توحیدی که انبیاء آورده‌اند، نیست. تنها در آداب دین متوقف شده‌اند. نمونه آن ابن ملجم است. موفق باشید

36718

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ فَرِّغْ قَلْبِي لَِمحَبَّتِكَ ، وَ اشْغَلْهُ بِذِكْرِكَ...» سلام خدمت استاد طاهرزاده. انسان وقتی در محضر اولیای الهی مشرف می شود، آیا باید با خدا مناجات کند یا با اولیای خدا؟ مثلاً وقتی به لطف الهی به زیارت شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدیم، تقاضاهای خود را با خدا در میان بگذاریم یا با حضرت رضا علیه السلام؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیارت «امین الله» با اصالت سندی که دارد، نمونه خوبی در این امر است که پس از حضور در محضر امام و سلام بر آن حضرت، و انس با شخصیت روحانی آن امام، آنچنان زمینه فراهم می‌شود که به عالی‌ترین شکل با خدا مناجات می‌کنید. موفق باشید

36506

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار: آیا لعن خفی خلفای سه گانه اگر به صورت مراسم هم نباشد و زیر لب باشد از نظر رهبری حرام است یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اساساً رویکرد «لعن» در این موارد، رویکرد صحیحی نیست. آری! نقد و انتقاد در فضای گفتگو محور در جای خود باید محفوظ باشد. موفق باشید

35892

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتون بخیر. برای رسیدن به موت اختیاری از طریق روزه مداوم میشه رسید؟ راهش چیه؟ ممنونم جواب بفرپایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» همین‌که دنیا محور توجه انسان نباشد، کار شروع شده است. موفق باشید

37406
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض ادب و آرزوی صحت و عافیت از حضرتعالی تقاضا داشتم با توجه به بینش تمدنی خود نسبت به انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم غربی و سیر تطوری که انقلاب داشته است، تبیین و توضیحی نسبت به این فرمایش رهبر معظم انقلاب در دیدار ۲۹ بهمن سال گذشته شان با مردم آذربایجان شرقی مبنی بر اینکه یکی از توفیقات مهم و نقاط قوت انقلاب اسلامی، ممانعت نسبی از مطرح شدن فرهنگ غرب بعنوان فرهنگ برتر و غالب و اصلاح کردن این نگرش بوده است را تشریح بفرمایید؛ بویژه که مستحضر هستید برخی از تحلیلگران و نویسندگان داخلی بر خلاف همین بیان معظم له، جامعه ایرانی را در دوران پسا انقلاب، بیش از پیش درگیری هضم در غرب و مبتلا به غربزدگی و استحاله می‌دانند و معتقدند انقلاب در بستر فرهنگی، توفیقی در برابر طرح غرب بعنوان فرهنگ برتر هضم کننده و تغییر نسبت جامعه با این فرهنگ و تمدن نداشته است. «جلوگیری نسبی از گسترش فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ برتر؛ پیش از انقلاب این‌جوری بود؛ فرهنگ غربی فرهنگ برتر شمرده می‌شد. البته این بکلی برطرف نشده، اما تا حدود زیادی اصلاح شده». ۱۴۰۲/۱۱/۲۹ با تشکر و التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً تمام عظمت انقلاب اسلامی با نظر به همین نکته که رهبر معظم انقلاب فرمودند؛ روشن می‌شود. آری! وظیفه امثال ماها می‌باشد که بیش از پیش این نکته مهم تاریخی که رهبر معظم انقلاب بر آن انگشت گذاشتند را، تفصیل دهیم. در همین رابطه جزوه «انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن» https://lobolmizan.ir/leaflet/214?mark=%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87 تدوین شده و البته و صد البته باید نسبت به مبانی معرفتیِ انسانی که اسلام و ذیل آن، انقلاب اسلامی مدّ نظر دارد؛ به میان آید و تفاوت آن با انسانی که فرهنگ غربی تحت عنوان اومانیسم بر آن تأکید می‌کند، مشخص شود. ما در این مورد هنوز در ابتدای راه هستیم و در این رابطه یادداشت‌های ۶۵ گانه‌ای تحت عنوان « فکری در خورِ آنچه در این تاریخ در پیش است» تنظیم شده که این روزها در سایت قرار می‌گیرد. امید است افقی را در این مورد بگشاید. موفق باشید              

 

37401

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام جناب استاد؛ دوستی دارم که به تناسخ معتقد هست و می گوید چند مرتبه زندگی های قبلیش رو در خواب دیده به عنوان نمونه جملاتی از ایشون رو براتون ارائه میدم تا خودتون بیشتر متوجه بشید می‌گویند آیه ی ۲۸ سوره ی بقره دلالت بر تناسخ دارد و می فرماید: میگه شما مرده بودید نمیگه شما وجود نداشتید یا بصورت خاک بودین خداوند عالم کلمه اشتباهی بکار نمیبره مرده بودید یعنی زنده بودید بعد مردید بعد دوباره زنده کردیم شما رو و دوباره می میرانیم و دوباره زنده می‌کنیم کلمه ی مرده بودید اول دال بر زنده بودن قبل از اون مرده بودن داره وگرنه می‌گفت شما وجود نداشتید و بعد هم به یکی از خواب هایی که دیده استناد میکنه که؛ من از ارتفاع بشدت ترس دارم یعنی در حد مرگ می‌ترسم چندین بار از خداوند عالم خواستم علت ترسم رو نشونم بده و من توی خواب رفتم به یکی از زندگیهام من یه زن حدودا ۳۰ ساله قد بلند و سبزه رو بودم از جمله اولین کسانی بودم که مسیحی شده بودم و سربازای یهودی من و یه تعداد دیگه رو بردن بالای یه کوه خیلی خیلی بلند و گفتن از عقیده ات برگرد ولی من مرتب فریاد می‌کشیدم یا عیسی مسیح و اونا من رو پرت کردن پائین. پائین کوه مردم زیادی جمع شده بودن اینقدر کوه بلند بود از بالا مثه مورچه بودن یه تعداد زیادی هم مصلوب شده بودن و زیر پاشون یه عالمه چوب بود که آتیشش زدن اصلا مثه خواب نبود توی راه که با غل و زنجیر می بردنمون چون می‌دونستم دارم می میرم به تک تک سنگ ریزه ها و گیاهها با حسرت نگاه می‌کردم. جواب چی هست این خواب چه مضمونی داره و میگه روح باید متعالی بشه و به درجات عالی برسه تا به الله و ملاقات با خداوند عالم برسه جوابتون به این شخص چی هست؟ ممنونم از وقتی که برای ما می‌گذارید در پناه خداوند محفوظ و موید باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد فهم درستِ آیات، خوب است به تفسیر آن آیات بخصوص به تفسیر «المیزان» رجوع شود. از طرف دیگر با توجه به اینکه دلایل محکمی در نفی تناسخ هست و جناب صدرالمتألهین در جلد هشتم «اسفار» مطرح فرموده‌اند؛ بیشتر باید این نوع احساس‌ها را مبتنی بر وَهم دانست. رجوع شود به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» صفحه 105 https://lobolmizan.ir/book/268?mark=%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE.  در ضمن خوب است به پرسش و پاسخ‌های شماره 4173 و 4224 و 5988 و 13572 و 27073 رجوع شود. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE&tab=quests&inner_tab=all-quest
در ضمن عنایت دارید که هرگز نباید مبتنی بر خواب و رؤیا، اندیشه و معرفت خود را شکل داد. موفق باشید  
 

37367

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته: در مواجه با خودم سوالی برایم پیش آمد. با توجه به نکته ۱۹ بحث راز طلوع بشر جدید که وجود هر شخص در فرایندی با آن در میان گذاشته می‌شود اینجا دوری برایم پیش آمد شاید هم دورش باطل نباشد ما برای اینکه در فرایندها حاضر شویم باید نزد خودمان حاضر شویم و برای اینکه نزد خودمان حاضر شویم باید در فرایند ها حاضر شویم؟ خیلی ها نمی‌توانند در فرایندها حاضر شوند بعضی ها هم که در فرایندها هستند نزد خود حاضر نمی‌شوند شاید چیزی عقب تر از این ها باشد؟ (آشنا با مباحث ده نکته و برهان صدیقین هستم.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیری که انسان در خود و با خود باشد، متوجه حضوری از خود می‌شود که حضوری است گشوده به عالم، و به حکمت وسعتی که در ذات خود دارد این دوگانگی که مفهوماً دوگانه می‌باشند؛ در ذات انسان به عنوان یک حضور، قابل درک است. موفق باشید

37338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. از کجا بفهمیم که داخل سلوک هستیم یا خیر؟ ۲. طلبه هستم. به گمانم بسیاری از این علوم به درد انتقال به نسل جوان و جهاد تبیین نمیخوره. با این علوم چه کنیم؟ ۳. ما اگه اهل سلوک بشیم، درسته که آسمانی‌ها آرامش و سکونت و طمانینه بهمون می‌دهند ولی زمینی‌ها را چه کنیم؟ آخه نسبت بهشون بیگانه و منزوی میشیم. این نگرانی چطور قابل حل هست؟ ۴. بعد از مدتی تمام تدریس‌ها و مطالبتون حالت انتزاعی برای من پیدا کرده و شنیدن این مطالب اون لذت و حال خوش روزهای ابتدایی را ندارد. چاره و عیب کار چیست؟ ۵. وقتی عقل انسان رشد می‌کند و عقلانی برخی کارها و رسالت‌های بسیج‌ را انجام می‌دهد، متوجه می‌شود که بسیاری از این کارها پوچ است. اگر عقلانی تصمیم نگیرد و خود را به دست جریانات بسپارد، عمر و وقتش تلف می‌شود. چاره چیست؟ ۶. گاهی حس می‌کنم که صدای آرامم شنیده نمی‌شود و با برخی افراد باید جدال کنم تا عیبشان را متوجه شوند. آیا اجازه این کار را داریم؟ ۷. دوست دارم دیگران مسئله‌دار و با مطرح کردن مسائل جدی به من رجوع کنند ولی کسی چنین رجوعی به من ندارد. گاهی حس می‌کنم عیب از دیگران است و گاهی حس می‌کنم من نمی‌تونم جوابگوی مسائل اصلی دیگران باشم. کدام مورد به واقعیت نزدیک‌تر است؟ ۸. در مواجهه با نسل جوان که بسیاری از مطالب دینی برای آنها سطحی و مضحک و بی‌فایده و کلیشه است، چه بگوییم؟ ۹. گاهی حس می‌کنم عمرم تمام شده است و هیچ حس معنوی برای خود و دیگران نداشته‌ام. این حس منجر به استرس شده. چاره چیست؟ ۱۰. دلم خواندن مناجات‌های چمران را می‌خواهد ولی حس می‌کنم همانها هم گاهی باز برایم کم است. چاره چیست؟ ۱۱. عبادتی که تمام فکر و حواس من جلب و معطوف به ادای صحیح حروف یا محسابه رکعاتش هست را نمیتونم بپذیرم.‌ اگر نسبت به ظواهر نماز کم اهمیت بشم، نماز باطله. اگر نسبت به ظواهرش اهمیت قائل باشم، چطور انتظار داشته باشم که از چنین عبادتی افق و دریچه جدیدی به روی من باز شود؟ ۱۲. گاهی حس می‌کنم کسی درکم نمیکنه. چه کنم این حس از بین برود؟ ۱۳. حس می‌کنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرس‌هاش ما رو رها نمیکنه؟ ۱۴. گاهی میخوام با دیگران صحبت کنم ولی حس می‌کنم درونم پر از خلاء هست و نمی‌دونم چی بگم که درست باشه. رهایی از این حس چطور امکان‌پذیره؟ هرچه بگویم، خودم گرفتارش هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که هرکی در مسیری که شروع می‌کند با این نوع سؤالات و بیش از آن‌ها روبرو می‌شود و این‌طور نیست که باید به دانه دانه آن‌ها جواب بدهد. مهم آن است که به راهی که در آن قدم گذارده، با اطمینان وارد شود – خودْ راه بگویدت که چون باید کرد- و جنابعالی به عنوان طلبه در راه خوبی قدم گذاشته‌اید با این رویکرد که بالاخره این راه، راهِ درک قرآن و روایات انسان‌های کامل است در آن میدان است که می‌یابید علاوه بر جوابگویی به سؤالات خود می‌توانید به دیگران نیز کمک نمایید و از این جهت باید بدون پرداختن به حواشی، با جدیت تمام در راهی که شروع کرده‌اید جلو و جلوتر بروید. موفق باشید

37273
متن پرسش

غزه قطعه قطعه شد، اما نشد تسلیمْ او/  زیر سمّ اسب ها لِه شد، نشد تسلیم او / خانه ها ویران شده، گل ها همه پرپر شده / زیر سرب داغ موشک ها نشد تسلیم او / همچو بارانْ بارش تیر و تفنگ و بمب هاست / ایستاده استوار و باوقارْ اما نشد تسلیم او / از زمین و آسمانْ امواج دریای بلا / پر تلاطم، بس خروشان شد نشد تسلیم او / همچو لاله غرق خون و سر به زیر و بی صدا / در مصاف تندباد ظلم پرپر شدْ نشد تسلیم او / لعنت کل دو عالم بر تو ای شیطان غرب! / غم پریشان کرده دل ها را! نشد تسلیم او / ای دو صد لعنت به غرب و بر حقوق بی بشر / غزه غرق خون نشسته آه، نشد تسلیم او / ای خدای قهر و قاصمْ قامت صهیون شکن / خون مظلومان غزه نیل شدْ نشد تسلیم او / ما همه چشم انتظار انتقام تو شدیم / ای خدای بی پناهانْ هان! نشد تسلیم او / عاقبت این جنگ انجامش رسد با لطف تو! / لیک حیرانم نشد غزه نشد تسلیم او!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین طور است که «عاقبت این جنگ انجامش رسد با لطف حق». زیرا غزه میدان معجزه ایمان و صبری است که نتیجه آن، تغییر نظام استکباریِ حاکم بر جهان است. بیچاره‌ها ۷۰ سال پیش خواستند به پشتوانه قدرت اسلحه‌ها و رسانه‌های‌شان ملتی را محو کنند و اتفاقاً درست، از همان دریچه میدانِ محو و نابودی جهان استکبار گشوده شد با مقاومت قهرمانانه مردمی که اسلحه‌های آنها اقتدار و مظلومیت و ایمان و صبر است. موفق باشید        

37243
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: با مطالعه کتاب «اسماء حسنا دریچه های نظر به حق»، هنوز یک سؤال برای بنده باقی است. اگر از طریق فرازهای این دعا و با نظر به اسماء الهی، خدا با نور اسماء خودش بر قلب تجلی می کند، چه نیازی هست که در «مظاهر» به دنبال آن اسماء باشیم؟ مثلا وقتی با تقاضای «اللهم انی اسئلک من جمالک» ذاتِ جمالی او در قلب تجلی می کند و قلب با استعداد ذات بینی اش با نور جمال رو برو می شود، دیگر چه نیازی هست جمال او را در گُل مشاهده کنیم؟ قرار بود از خدای ذهنی و انتزاعی عبور کنیم. حالا از طریق این دعا و تقاضا، نور اسماء الهی به صورت حضوری و وجودی در قلب جلوه کرده. دیگر چه نیازی هست برای عبور از خدای متافیزیک و ذهنی به مظاهر مراجعه کنیم؟ هنوز برایم ابهام دارد که: باید به مظاهر و مجالی و روشنی گاه ها مراجعه کنیم تا با انوار الهی مرتبط شویم، یا برعکس، باید نور اسماء در قلب تجلی کند تا آن ها را در مظاهر مشاهده کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً چون می‌خواهیم از خدای ذهنی عبور کنیم و به حضرت محبوب نظر نماییم؛ به دنبال او در مظاهری که خود را می‌نمایاند، می‌گردیم و در همین رابطه در فرازهای دعای سحر، او را با واژه «اللهم» یاد می‌کنیم و به جمال‌اش در اجمل و جمیل‌ترین مظهر که اولیای الهی باشند، نظر می‌اندازیم و سپس منتقل می‌شویم به حضوری که در آینه‌ای از جمال او به واقع اشاره به نهایی‌ترین جمال دارد و به همین جهت باز از طریق آینه‌ها با او مرتبط هستیم و قلب، در حکایتی که با اسماء الهی از طریق مظاهر پیدا کرده است به خود می‌آید و با خود به‌سر می‌برد. موفق باشید    

نمایش چاپی