با سلام و تشکر فراوان از استاد عزیز و تمام همکارانشان، پرسشم رو حتی المقدور کوتاه میکنم که از زحمت خواندن بکاهم. ۱. چرا مخاطب قرآن مردان هستند؟ منظور از جهت ضمیر و افعال مذکر نیست. بلکه در غالب آیات ضمیر مخاطب برای مردان بوده و ضمیر غایب برای زنان است. جوری که وقتی قرآن میخوانم و به این آیات، که کم هم نیستند، برخورد میکنم احساس ناخوشایندی سراغم میاید. به فرض که در زمان نزول آیات فقط مردان در اطراف پیامبر بودند، که بعید میدانم همیشه اینطور بوده، آیا نمیشد تمام ضمایر غایب باشد؟ یعنی خدا بفرمایند مومنین چنین و چنان بکنند. یا اگر مخاطب هست، لااقل جداگانه نشود؟ مطالب چندی در پاسخ به این مقوله خوانده ام اما بیشتر به نظر توجیه میایند و قلبم را قانع نمیکنند، چرا که قرآن کلام پروردگار عالم مطلق است بی زمان است (نه فقط مخصوص اعراب ۱۴۰۰ سال پیش) و هیچ نقصی از آن انتظار نمیرود. ۲. چرا در قرآن وقتی خداوند از حضرت مریم میگوید، میفرمایند ما او را به زنان عالم برتری دادیم؟ چرا نفرمودند به کل انسانهای عالم، مردان و زنان عالم؟ مگر حضرت مریم فقط بر زنان زمان خود برتری داشت؟ یا مثلا برای حضرت فاطمه سلام الله علیها، میگویند سیده النساء العالمین؟ آیا مادرم فاطمه زهرا، فقط سرور زنان عالمین است؟ مگر در قرآن و دعاهای رسیده از اهل بیت، وقتی از پیامبران یا امامان ما گفته میشود، در ادامه سید مردان عالم خطاب میشوند؟ چرا در مورد زنان جنسیت مطرح میشود؟ من متوجه این موضوع نمیشوم. چطور تصور کنم مقام انسان نزد خدا به جنسیت بدن مادی مربوط نیست، و مقام انسانی زن و مرد در نزد خدا برابر است در عین حال اینگونه موارد واضح را چطور پاسخ گویم. اگر دخترم که در این عصر و زمان و با فرهنگ حاکم بر این زمان زندگی میکند از من این سوالات را بپرسد، چگونه به او پاسخ دهم؟ بگویم روح جنسیت ندارد و روح انسانی مطرح است؟ پس این موارد چگونه توجیه میشوند. در پایان طلب عفو میکنم از استاد عزیز بابت طولانی شدن سوال و قدردانی میکنم از اینکه وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه این سوال نمودید. از خداوند اجر بی پایان برای شما مسئلت دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً مرحوم شهید مطهری متذکر نکته خوبی در این مورد هستند و در مورد روایت مشهورِ «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» میفرمایند اینجا واژه «مُسْلم» به معنای همه مردم است و نباید «مُسلمه» را به آن اضافه میکردند. و با توجه به این نکته عنایت داشته باشید اگر ضمیر «کُم» به کار میرود نباید گمان کرد اینجا مردان را خطاب قرار داده، بلکه برعکس اگر عرب بخواهد تنها زنان را مخاطب قرار دهد، واژه «کُنّ» را به کار میبرد. ۲. به نظر میآید جمله «سیده النساء العالمین» نظر به جنسیت آن حضرات دارد و تأکید بر اینکه اینان که سرور همه بشریتاند، از جنس زن میباشند، نه آنکه آنها را صرفاً پیشروِ زنان بدانند. و در همین رابطه امام عسگرى «عليه السلام» مى فرمايند: «نَحْنُ حُجَجُ اللهِ عَلي خَلْقِهِ وَجَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا»[1] يعنى؛ ما حجّت خداوند بر خلق هستيم و جدّه ما فاطمه حجّت است بر ما. يعنى راه را به ما نشان داد و جبهه اى را كه بايد ما پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و حذف حاكميت على عليه السلام در آن قرار گيريم، بر ما نماياند. موفق باشید
[1] ( 1)-« تفسير طيب البيان»، ج، 13 ص 223( نقل از شرح« فَصّ حكمة عِصْمَتِيَّة فى كلمة فاطميّه»، از آيت الله حسن زاده، ص 159).
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: از آنجایی که در راستای رسیدن سینمای انقلاب نحوه ی شروعِ فرم روایت بسیار اهمیت دارد، نگاهی تلاش گرانه جهت روشنایی را خدمتتان میفرستم لطفا راهنمایی بفرمایید. لحظات ابتدایی فیلم تولدی است برای یک روایت، اما اینکه برای نحوه ی ورود به روایت داستانی و سینمایی با زبان فطرت، آیا می شود از هر جایی داستان و تصویر را شروع کرد؟ مورد سوال است. از نظر فیزیولوژیک، هورمون های مربوط به ادراک هر احساسی در عرض چند ثانیه در بدن پخش می شوند و تا چندین ساعت در بدن باقی میمانند، در نتیجه ادراک مخاطب از فیلم، تحت تاثیر احساس اولیه می باشد. و در احساسات شدید ترس و وحشت و عصبانیت و... ادراکات منطقی مختل می شود. احترام به ادراک و شخصیت مخاطب احترام گذاشته نمی شود. در روایتی از پیامبر آمده است: همین بدی برای انسان بس كه برادر مسلمان خود را بترساند. پیامبر فرموده اند من شهر علم هستم و علی دروازه ی آن، هر کس میخواهد وارد شهر من شود باید از در اصلی " باب الله" وارد شود. و یا در روایتی داریم هر کس از در اصلی وارد نشود، دزد است. برای ورود به ساحت فطرت در اصلی کدام است؟ در مورد سینما این مسأله مهم است و در سینما کودکان که خود به فطرت نزدیکترند مهمتر هم میشود وقتی می بینیم انیمیشن های سینمایی مثل شاهزاده ایی از روم (داستان مادر امام زمان) و فیلشاه (معجزه سال تولد پیامبر) از دنیای حیوانات آغاز می شود. و فیلم بچه های آسمان از مسئولیت پذیری علی شروع می شود. زیرا احساسی که مخاطب در لحظات ابتدایی فیلم تجربه میکند، ادراک او را از کل فیلم تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین در مورد فضای معماری اگر از در اصلی وارد شویم فضا با احترام، و هندسه ی فضا خوانا است و اگر از درهای فرعی وارد شویم فضا ناخوانا میشود و حریم فضا شکسته میشود. همانگونه که برای حفظ حرمت مسجد، ورودی های خاصی را طراحی میکنند. در طراحی ورودی مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله این مسأله به اوج خودش میرسد و احساس وجودی فضای مقدس مسجد را چند برابر میکند. نقشه ی رفتاری در این مساجد بدین صورت است که بعد از ورود، با حرکت در راهروها تغییر جهت میدهیم، به طوری رو به قبله وارد فضای مسجد شویم. و در فضای مسجد عبودیت است. آیا نقشه های رفتاری فضای مسجد و تغییر جهت به سمت قبله و عبودیت هم میتواند تناظری برای فضای داستان باشد. روایت مؤدبانه شأنی از حقیقت را برای مخاطب آشکار میکند و خبر از سلسله مراتب وجودی در داستان میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ورود از درِ اصلی در سینما نیز همان افقی میباشد که در ابتدای هر فیلمی باید مقابل تماشاگر گشوده شود و آن این است که ما بدانیم چه انسانی را باید مخاطب خود قرار دهیم و ورود از درِ اصلی به نظر میآید مخاطب قراردادنِ انسانیت انسانها است و محبّتی که باید بین آنها در میان باشد تا انسان آخرالزمانی در چنین فضایی به ظهور آید. فضایی که میفرماید گرگ و میش در یک آخور غذا میخورند. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: استاد عزیز در بحث حرکت جوهری درباب شبهه بقاء موضوع فرمودید: که موضوع همان عین حرکت است که در بستر حرکت حرکت میکند سوالم اینجاست که آیا بستر حرکت از نوع حرکت در مقولات است یا نوع دیگری است یا اساسا سوال اشتباه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم حرکت نیز در ذات خود امری است وجودی، حال میتوان پذیرفت که ما با ذات حرکت روبهرو هستیم. بنابراین چیزی گم نمیشود تا گفته شود در حرکت از چیزی عبور میکنیم و به چیز دیگری میرسیم . زیرا آنچه که در صحنه است ذات حرکت یا حرکتی است که جوهری میباشد. از این جهت دیگر شبهه بقای موضوع معنا نمیدهد. موفق باشید
سلام: در پاسخ سوالی نظر علامه را در مورد اوپانیشادها آوردید که فرمودند: ما هم همینها را میگوییم سوالی نیز حقیر پرسیده بودم در مورد قله های اسلام و شما سوره توحید و آیات اولیه سوره حدید را معرفی کردید حال اگر مطالبی که اسلام میگوید در ادیان دیگر چون متون هند باشد چگونه میتوان قائل به برتری اسلام شد؟ سابق که متون هند را نگاه میکردم فکر کنم همین مطالب قرآن چون اول و آخر بودن حق در آن موجود بود. خلاصه اسلام کدام مطلب توحیدی دارد که در سایر ادیان نیست؟ (اگر دقیق مشخص کنید که این گزاره توحیدی که اسلام مطرح کرد در هیچ دینی نیست تا امکان بررسی دقیق باشد متشکرم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در کلیات توحید است که در همه متون مقدس مطرح است به همان معنایی که قرآن میفرماید: «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» ولی از آن طرف میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ» بدین معنا که قرآن مهیمن و برتر از آن کتابهای توحیدی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:پاسخ به جیمیل تان ارسال شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سایت در این موارد ورود ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد تخصصیتر از آن است که بتوان طی یک سؤال و جواب روشن نمود. به خصوص که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» به عنوان یک فقیه متوجهی این امور هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جامع اسماء یعنی حضرت «الله» در مظهریت قلب انسانی به ظهور میآید به همان معنایی که فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به راحتی نمیتوان نسبت به ایشان نظر داد. بعضی از دغدغههای ایشان خوب است مثل همان بحث جهل مقدس. ولی تصور بنده آن است که ایشان متوجهی حضور لطیف روح انقلاب اسلامی در این تاریخ نیستند که بحث آن مفصل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمد الله سالهای قبل سورهی نور بحث شدهاست. احتمالا صوت آن را بتوانید از حاج آقا نظری بگیرید. در مورد آیه ی مورد بحث، عنایت داشتهباشید که یکی از اسماء الهی «نور» است و آیه میفرماید اگر از طریق حضرت رب العالمین نوری و بصیرتی به کسی نرسد او را بصیرت و نوری نخواهد بود زیرا جز حضرت رب العالمین صاحب نور نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم این نوع اذکار با این تعداد در صورتی که بخواهد مداومت داشته باشد، نیاز به استاد دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. زیرا در افق شخصیت آن عزیزان، خود را ادامه میدهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین صفا یعنی «در بلا هم میچشم الطاف او». موفق باشید
سلام استاد: خدا طول عمر بهتون عنایت کنه. استاد من وقتی مباحث عرفانی شما از جمله مصباح الهدایه و پیش مقدماتی که در خصوص این کتاب فرمودید رو مطالعه میکنم کاملا متوجه میشم و انگار گمشده ی خود رو پیدا کردم. اما دو سوالی دارم که عرفان به چه درد میخوره؟ آیا برای کسب مقامات معنویه؟ چونکه ازماهیات جداشدن و نظر به باطن یا ابطن درسته بسیار لذت بخش و آرزوی امثال من هست اما پس از مرگ که این سیر طی میشه و نیاز به این همه زحمت نیست. شاید برای تسریع در رسیدن به مقامات باشه. به هرحال اگر مقدوره منو راهنمایی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیری که به صورت تکوینی طی شود، سیری که از آنِ ما باشد به حساب نمیآید. ما اگر در این دنیا حضور قیامتی خود را فعلیت بخشیم، در آن جهان، آن جهان برای ما غریبه نیست و از آنِ ما به حساب میآید وگرنه در آن جهان هستیم، ولی طالب دنیا و امیال دنیایی میباشیم و این است که حیات قیامتی را برای اهل دنیا سخت و آزاردهنده میکند. موفق باشید
سلام بر شما ان شاءالله همیشه تندرست باشید. بنده نوجوانی ۱۸ ساله هستم که در رشته علوم تجربی مسغول به تحصیل هستم. با توجه به اینکه علاقه مند به رشته های پزشکی و پیراپزشکی هستم و پزشکی مدرن کم و بیش حول نظام فکری غرب می چرخد رو به تحصیل فوق برنامه طب سنتی آوردم. در طب سنتی معروف است که طبیب فاضل طبیبی است که فیلسوف باشد (اَنَّ الطبیبَ الفاضل ان یکون فیلسوفا) لذا بر این شدم که فلسفه نیز بیاموزم. اما مقدمه فلسفه، علم منطق است چنانچه تحقیق کرده ام حال بنده چگونه باید برنامه ریزی کنم و از چه کتاب ها و چه اساتیدی در این زمینه بهره بگیرم. به علوم عقلی همانند فلسفه علاقه زیادی دارم. ان شاءالله راهنمایی شما چراغ راهنمای ما بشود. و من الله توفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم مظفر در کتاب «منطق مظفر» جمعبندی خوبی از منطق دارند که بحمدلله صوت شرح آن کتاب نیز در فضای مجازی موجود است. پس از آن خوب است که به بحث «ده نکته در معرفت نفس» و بحث «برهان صدیقین» که هر دو شرح صوتی آن در سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر باشه. نظر شما در مورد رجعت، رجعت با بدن مادی و فیزیکی بود - نظر استاد مطهری رو می خوندم که نظر دیگری رو مطرح کرده بود و گفته بودن کیفیت رجعت برای ما معلوم نیست - شما فرموده بودین حتما مادیست ، علت و توضیح تفاوت نتیجه گیری رو می خواستم. البته در مورد قیامت هم گویا نظر استاد مطهری با نظر شما متفاوته ( طبق نظر استاد معاد جسمانی به همان معنای بدن معمولی مادی ما و نظر شما معاد با بدن مثالی یا به قول علامه مصطفوی با بدن متناسب اون نشئه) البته موضوع معاد بحثش متفاوته، اینجا صرفا منظورم بحث رجعت بود که بنظر شما نظریه اون رجعت روحانی که استاد مطهری به عنوان یک نظر قبول دارند رو قبل ندارید. سخنان استاد مطهری: آنهايي هم كه قائل به رجعت هستند، بعضي به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مي شود، يعني واقعا همين مرده ها از همين خاك زنده مي شوند. عده اي ديگر كه يكي از آنها مرحوم فيض كاشاني است [طور ديگري معتقدند]. ديگران اصلا در مقام توجيه برنمي آيند، مي گويند به ما گفته اند رجعت، ما هم مي گوييم رجعت، ما چه مي دانيم كيفيتش چگونه است؟ بحثي نمي كنند. ولي مثل مرحوم فيض معتقد هستند كه رجعت نظير اين چيزي است كه امروز علماي ارواح مي گويند. اين حرف علماي ارواح تا چه حد درست است يا نادرست، به جاي خود، ولي نظير اين است كه مي گويند مثلا مشاهده شده كثيرا كه يك نفر در حال بيداري، روح ميتي را به صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقي كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را ديده است. اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته اند. اهل مكاشفه زياد ادعا مي كنند كه ما در حالي كه در حال خاصي از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين را مشاهده مي كنيم و مي بينيم، مي آيند و با ما حرف مي زنند. وقتي حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا براي اينكه به او كمك بدهند. پرسيد: تو كي هستي؟ يكي گفت: من حوا هستم، ديگري گفت: من آسيه هستم، ديگري گفت: من مريم هستم و...اينها همان تجلي كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاي مثالي در اين دنياي مادي، كه اگر حرف علماي ارواح - كه امروز ادعا مي كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمي است بر آن چيزي كه اولياي دين يا اولياي عرفان و مكاشفه گفته اند. اشخاصي مثل مرحوم فيض كاشاني معتقدند رجعتي كه در آينده خواهد شد، نه اين است كه مرده ها از قبر زنده مي شوند، بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي عده اي از ارواح - به همين شكلي كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مي شوند. بنابراين، مساله رجعت با مساله قيامت فرق مي كند. اولا خود مساله رجعت يك مساله صد در صد [ضروري] نيست مثل قيامت. ثانيا كيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مي كند، چون در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مي شود ولي ما در باب رجعت چنين حرفي را نداريم. بعيد نيست كه به اين شكل باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه مربوط به موضوع «رجعت» بحث شد، بحث در برگشت افراد است به دنیا تا در کنار حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» با ظلماتِ آخرالزمان مقابله کنند و این با جسمانیبودن و مادیبودن بیشتر میخواند. عدهاي كه در زندگي خود فرصت ظهور شخصيت خود را نداشتهاند تا چهرهي نهايي خود را آشکار کنند و مايلند آن چهره را بنمايانند اجازهي رجعت دارند، عدهاي مأمور ميشوند بر سر قبر مؤمنين بروند و به آنها بگويند: «يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم»[1] اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مىخواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنين كن. در روايت داريم که حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»[2] رجعت عمومى نيست بلكه افراد خاصى به دنيا برميگردند كه يا مؤمن خالص و يا مشرك محض باشند. پس ملاحظه ميفرماييد که هم در بين اشقياء و هم در بين سعداء رجعت هست. موفق باشید
[1] - الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص 1166.
[2] - بحار الأنوار، ج53، ص 39.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید برای این حرفها جایگاهی قائل شد. عملکردن به این نوع حرفها نوعی قرارگرفتن ذیل خرافات است و تبعات منفی خود را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. ایمیل سایت ربطی به بنده ندارد. بیشتر رفقا از طریق همین پرسش و پاسخها با بنده ارتباط دارند و فرصت آنکه در موارد دیگر ورود کنم، برایم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه هست با طرح نظریات کپرنیکی آن نوع هیئت که زمین را مرکز عالم می دانست به هم ریخت إلا اینکه مطلب را طور دیگر توجیه کنیم والله اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در این رابطه میدانیم سنتی است که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» برایمان باقی گذاردهاند. بقیهاش بیشتر احتمالی است که میدهیم. آری! در مورد آب و خاک، بالاخره طراوتی به میان میآید که متوفی آن را در نزد خود نیز احساس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد: 30720- باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! چرا از رحمت خدا مأیوس باشیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی از اساتیدی که میفرمایید، ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مباحث را دنبال میکنم. اتفاقاً دیدم نقدهای خوبی از جمله آقای دکتر قاسم پورحسن به ایشان کردهاند که منظور از قدرتی که دکتر سروش در رابطه با دین اسلام مطرح میکنند، گویا ادامهی همان رؤیای رسولان و نفی نبوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی اینطور جواب داده شد:
30106- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 30050 شده است. إنشاءالله در این رابطه کمککارتان خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد یک راه حلّ نمیتوان داشت. آری! بعضی موارد باید به حکم «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» (فرقان/۷۲) باید با بزرگواری از موضوع عبور کرد ولی در جایی هم ممکن است که لازم باشد تذکر بدهیم، البته با حفظ متانت. چند جلسهی اخیر دوشنبهها إنشاءالله میتواند مفید باشد. موفق باشید