بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیز: غرض از مزاحمت، یکی از اساتید متعهد و متخصص دانشگاه در خصوص مسائل فرهنگی و عقیدتی جامعه نگرانی هایی را مطرح کرده بودند. کلیت موضوع حول این موضوع بود که به نظر می‌رسد از دید جامعه شناختی، سطح دینداری و اعتقادات در جامعه تنزل یافته. به طور مثال، جمعیت جوان در مساجد و نماز جمعه ها بسیار کمتر از جمعیت افراد میانسال و پیر است، حال این که در کل جامعه این طور نیست و مشخصاً نسل جوان و نوجوان حضور کمتری دارد. اوضاع حجاب را هم که می‌بینید، بسیار بدتر از گذشته های دور. من حیث المجموع، به نظر می‌رسد کمیت و کیفیت دینداری مردم رشد نکرده است. پاسخی که حقیر به نظرم رسید این است که از نظر کمیت ممکن است شاهد این مشکلات باشیم، اما از نظر کیفی نه. انقلاب اسلامی موفق به تربیت نسلی شده که ممکن است از نظر تعداد ظاهری در اقلیت باشند، اما ان شا الله همین ها مصداق «کم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ» خواهند شد و کشور را به اوج خواهند رساند. نظر شما در خصوص پاسخ حقیر چیست؟ به طور کلی پاسخ شما به این سوال چیست؟ آیا سطح دینداری در عموم جامعه کاهش یافته است؟ چرا جمعیت حاضر در مساجد و نمازهای جمعه رو به پیری رفته؟ و از دید بالاتر و مهمتر، نقش آفرینی انقلاب اسلامی در عرصه تمدن سازی و فرهنگ سازی را چگونه می بینید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در قسمت دوم مصاحبه‌ای که با مجله «سوره اندیشه» شد پیش آمد مبنی بر این‌که نسل جدید ظرفیت‌های بسی گسترده دارند که با قرائت دیروزی که ما از دینداری داریم، راضی نمی‌شوند و این به معنای بی‌دینی آن‌ها نیست. به همین جهت ملاحظه می‌کنید اینان خود را در وسعت حاج قاسم سلیمانی جستجو می‌کنند و از آن مهم‌تر با نظر به شخصیت قدسی و متعالی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خود را در نظر می‌گیرند که در زیر سایه آن حضرت، جهان خود را شکل دهند. پیشنهاد می‌شود سری به آن مصاحبه بزنید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/12424

34334
متن پرسش

به نام خداوند جان داده‌های راه حقیقت. قصه حقیقت به سراپرده سرزمین ناآشنایی رفته است، در عالم سخن‌های بسیار از پی هم ادعای درستی و توانای شدن سر می‌دهند و انسان به گمان خویش بر فراز خوشبختی زیست می‌کند. اما هرگاه که از سرزمین درون خویش می‌گذرد و منظره‌های پرجاذبه بیرون مهر سکوت بر لب می‌گیرند، قصه آرام آرام ضرب آهنگ دیگری به خود می‌گیرد و ندای درد و رنج سر می‌دهد و انسان را به عمق قدمگاه‌های تاریخ خود می‌برد. این تشنه خسته راه پر پیچ و خم تاریخ، پس از تلاش‌های بزرگ و طاقت فرسا برای سیراب معناشدن، خود را همچون صحرای خالی از هر منظره‌ی یگانه با حقیقت (حتی انسانیت) یا همچون قایق شکسته‌ی سپرده به موج‌های بی‌بنیاد دریای ناآرام زمانه می‌یابد. دل از همه نواهای موسیقی آرامش بخش نوازندگان حیات (حتی شکل مرسوم ادیان و مذاهب) برکنده و خود را آواره‌تر و نا آرام‌تر از همیشه‌ی تاریخ تکیه داده بر توقف‌گاه تاریخ امروزین خود می‌یابد. دوره‌های مختلف حیات انسان را با منظره‌های رنگارنگ و متفاوتش در تابلوی جان خود به تماشا می‌نشیند. گاه می‌خندد، گاه می‌گرید، گاه می‌بالد، گاه می‌نالد و گاه هم حیران، فارغ از توان انجام واکنشی خاص، تنها نفس کم رمق سردی را از عمق وجود خود به سرزمین ملک جسم می‌رساند. در این حال انسان همه کس و همه چیز را رنگ باخته و ناتوان از یاری خویش می‌یابد و نامطمئن زمزمه مرگ خواهی سر می‌دهد. اما چه سان!؟ او که منظره مرگ را همچون پرنده‌ای آنسان ترسا بر آسمان صحرای(دریا) وجود خود ناآشنا و خوف انگیز می‌نگرد. انسان به تاریخ خود کی و کجا این چنین خود را آواره و تهی از یگانگی با حقیقت دیده و قصه‌های سرگردانی سروده است. ناگاه در این توقف‌گاه سرد زمانه بی‌فکری، پیری خرابات نشین دگربار در میکده هستی به روی تاریخ بشریت گشود و صحرای وجود تاریخ را ندای حقیقت فرا گرفت و پرنده‌ی حیات بر آسمان زمین جان عالم و آدم پر پرواز گشوده و آواز خوان، ترانه‌های معنویت و تفکر می‌سراید. انسان حیرت زده با خود حدیث نفس می‌کند که مگر منظره‌های زیبای حیات در این تاریخ نخشکیده‌اند!؟ راه ها که همه سرابند... پس این نغمه جان سوز هستی از کجای تاریخ می‌آید!؟ نفس حیات بخش از که گرفته است!؟ زخم های نهفته ی تاریخ جان انسان را از که شنیده و کجا دیده که این چنین از موقف رنج، عاشقانه می سراید. ای پرنده بنیاد برافکن آرام جان بخش؛ جان ها به تکاپو وا داشته ای!!! از کدامین سرزمین پر پرواز به این تاریخ گشوده ای؟ سرزمین تاریخ ما را که ابر افق نیستی (نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) تیره و تار کرده است. از کدام خورشید روشنایی خبر آورده ای که این چنین گرم نور، انسان را به آغوش کشیده ای و به او و خصلت هایش حیات متعالی تازه ای بخشیدی و انسان حقیقتا رسید و شد. ترانه های تو قصه تاریخ انسان را معنای دگری بخشید و انسان تو در مسیر تاریخ عالم از اول بر قله‌ها بوده یعنی «آدم» بوده است. عجبا که حوّای قصه تاریخ تو، عاشق آدم بوده است و آدم قصه تاریخ ما دلبسته ی هوا، انسان های تاریخ در قصه تو دیگر غریب نیستند هرکدام گامی‌اند به سوی ظهور و سرایش نهایت زیباترین نغمه های وجود در جان عالم و آدم. گویی هستی و امانت دار راز آن (انسان) در میعادگاه زمان (تاریخ) به میقات هم رسیده و در آغوش هم آرام جان یافته اند. هستی با ترانه های ایثار وجود، هر انسانی را که می‌خواهد انسان اصیل تاریخ خود (نه متوقف در منازل و مناسک و نه ابر قهرمان های سینمای مدرن) باشد به این میقات جان، فرا می خواند. آسیه ها و مریم ها، سلمان ها و مقداد ها، رستم ها و آرش ها، امیر کبیر ها و دلواری ها، نوری ها و مدرس ها و هر انسان آزاده ی رنج دیده و جان داده در راه حقیقتی، رنگ تحقق به خود دیده اند. اما تو ای پرنده حیات؛ در میعادگاه شهادت سلیمانی، ابومهدی و یاران آزاده شان در راه انسان و انسانیت، چه سروده‌ای می‌نوازی که این چنین بر جان هستی شراره های عطش اشتیاق می بارد و عالم و آدم گریه شوق وصال سر داده اند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد                  عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 ای آوای برآمده از جان های زخم خورده از تاریخ فراق حقیقت، ای آرام جان ده سامان برانداز، جان ها همه زمزمه تو بر لب دارند، چشم ها همه باران تو می بارند و انسان ها همه (مسلمان، مسیحی، یهودی، مرد و زن، کودک، پیر و جوان، و هر آزاده ای) دست دل در دست هم در آغوش مهر تو آرام جان گرفته اند. لب از قصه رازآلود سکوت هستی برگیر و با ما سخن راز بگو... از خورشید آسمان هستی (خدای بی نظیرت) از ماه گمشده آسمان شب این تاریخ (انسان کامل اصیل غایب از نور حجاب دیده های ما) از کشتی روان در دریای مواج زمانه؛ حرم امن الهی انسان در این تاریخ (جمهوری اسلامی ایران) از ناخدای خداداده‌اش؛ همو که همه چیز را در نسبت با او یافتی و غزل غیب نطق کردی که: «والله والله والله، یکی از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی با این حکیمی است که امروز سکان این کشتی (انقلاب) را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید که این مهمترین محور محاسبه است.» از ملت ساکن این کشتی (مردم خداجوی غیرت مند اصیل ایران) همانها که در گوشه گوشه کشتی نجات این تاریخ، بر بلندای موج های طوفان حوادث تاریخ مدرن، ترانه جان برکفی و پرواز دادن جان تا آسمان معشوق ازلی را سر داده و زیباترین ها و نهفته های ظرفیت هستی را در ظرف وجود خود به نمایش گذارده و خواهند گذاشت. مادران و زنان این ملت، جان مایه های اصیل فرهنگ ایران و اسلام را با شیر برآمده از شیرازه جان، به کام فرزاندان خود نوشانده و می نوشانند. فرزندان آنها از کودکی قصیده جاماندگی و اشتیاق و ترانه ی حماسی حیا و غیرت سروده و در ادوار عمر خویش چشم انتظار میعادگاه منزل مقصود، در دل طوفان حوادث تاریخ شجاعانه به پیش می تازند. همه در هوای تو به جان دریافته اند که در یگانگی با هستی جاری در این کشتی نجات، ملت و ناخدای عاصف گون آن، روزگار حیات سپری کنند و در قرار آنها قرار یابند و در بیقراری آنها، بی قراری... موسیقی دلنواز سراییده های مهر تو جان های بسیاری را به کشتی امن الهی انسان دعوت داده است از سراسر جهان: ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... از بزرگ زرتشتیان کرمان، مردم مظلوم و محروم سیستان، مردم سیل زده خوزستان، آن دختر مسیحی لبنانی که هر صبح با عکس روی تو دفتر قصه ی روز خود می گشاید یا آن فرمانده داعشی که بعد از درماندگی در جاده بیمارستان، تو را ضامن سلامتی جسم و جان خود و همسر باردارش یافت و بعدها با چند هزار نفر بر دروازه قصیده های عاشقانه مقاومت تاریخ، زانوی ادب تسلیم بر خاک نهاد گرفته تا آهوان چشم انتظار گرفتار در برف و هزاران هزار نمونه دیگر... به گمان انسان اصیل امروز، پرنده هستی دیگر با نظر به سنت های اصیل تاریخ جان انسان، اقیانوس وار در تاریخ امروزین زیست می کند و رودها و دریاهای تفکر و فرهنگ های مختلف (از جمله خرد تکنیک) را در بر گرفته و گل و لای آن را نشانده و از آن خود می کند تا نه اسیر تجدد بشود و نه گرفتار در تحجر آنانکه سوار بر کشتی نجات این تاریخ نشده اند چگونه در عین تلاش های سخت، یارای جان سالم به در بردن از موج های بنیاد برانداز تحجر و تجدد این زمانه را خواهند شد و خود را جان در نهاده در طوفان نیهیلیسم زمانه نخواهند یافت!؟ هم چنان که نسل ها از انسان قربانی شده و خواهند شد. و اما آنانکه سوار بر کشتی نجات تاریخند؛ اگر در منظره های افق گشوده هستی در برابر این حرکت، خود را حاضر نیافته و با نظر جان انداختن با آن یگانه نشوند، با هر موجی از دریای طوفانی تاریخ مدرن، لرزه ها بر تارک جانشان می افتد و شاید که سرانجام خود را افتاده به دریا و جان به در نهاده بیابند. آواز حرکت این کشتی، نه غریب، که جان آشنای هر انسان آزاده ی زنده دلی است و در طریق حقیقت، حماسه وار دریای تاریخ را در می نوردد و به پیش می‌تازد. هر راه، برنامه، تصمیم و اقدام خارج از جهت حقیقی حرکت این کشتی، به فروبستن شرایط ظهور حقیقت حیات این حرکت منتهی شده و ما را به بحران ها و آثار مخرب تحجر(ایستایی و توقف) و تجدد (دوگانگی توسعه و عدم توسعه؛ نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) دچار کرده و خواهد کرد. سخن عشق نه آنست که در قلم و مصحف به یکباره در آید یا که زمانی به سر آید و السلام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌بینم در این سخنان؟! آیا این کلمات همان آینه‌هایی نیستند که به ما مژده داده‌اند «حقیقت» و «وجود» در زبان به ظهور می‌آید و موجب می‌گردد تا انسان در چنین کلماتی که سروشی از روح‌الامین است، مأوا گزیند؟!

تنها می‌توانم در مواجهه آنچه گفتید عرض کنم دوباره و باز دوباره باید این نوشته را که نمی‌دانم از چه کسی است که این اندازه به او نزدیکم؛ خواند. آری! قصه سکراتی است بس سهمگین برای عبور از جهانی و حضور در جهانی دیگر. باور کنید در خواندن آن کلمات، قصه آنچه بر نسل ما نیز گذشت را، می‌خواندم.

شنیده بودم که هایدگر معتقد است برای عبور از خشونت کمّیت‌گرا و انجمادِ مدرنیته تکنیک‌زده باید زبانِ شاعرانه‌ای به میان آید و جناب دکتر سید احمد فردید تا این‌جاها را خبر داد که آنچه هایدگر به دنبال آن بود همین انقلاب اسلامی است با خدایِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». و حال، معلوم شد، آری! معلوم شد که در دل همین انقلاب اسلامی زبانی در حال گشوده‌شدن است که گزارشی است از «وجود» و «هستی انسان».

در بیابان سرد دیروز که به گفته شما همه کس و همه چیز رنگ ‌باخته بود؛ از سروده‌شدن ترانه‌ای گفتی که پیر خرابات‌نشینِ این زمانه یعنی حضرت روح الله به سرودن آغاز کرد و این بود که این «ما»، «ما» شدیم و ما حاج قاسم و حاج قاسم، همه ما. و این آغاز عبور از آوارگیِ دوران‌مان بود. آغاز برای آنانی که آن آوراه‌گی و پوچی را چشیدند، وگرنه چگونه می‌یافتند سرود حضرت روح الله دوای دردِ آنان است؟ مگر لسان‌الغیب ما نسرود:

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

آری برادر! آنانی که تیغ پوچیِ جهان معناگریزِ مدرنیته بر استخوان‌شان ننشسته، کجا می‌توانند معنی انسانی را درک کنند که بنا است نه‌تنها در آسمان ملکوت، حقیقت خود را جستجو کنند – که این قصه عارفان دیروز بود- بلکه بنا بر آن است که با عقل تکنیکی آزاد از گِشتل، حقیقتِ گشوده و گسترده انسانی خود را در زمین جستجو نمایند تا دو سر هر دو حلقه هستی را به هم پیوند زنند و همچون آخرین پیامبر به تعبیر جناب آیت الحقّ محمد بلخی در مثنوی:

آن یکی نقشش نشسته در جهان           وان دگر نقشش چو مه در آسمان

این‌جاست که زبانِ او و کلماتش به عنوان آخرین پیامبر، کلمات خداوند می‌شود و آخرین انسان که باید گفت دیگر فراانسان است، در کلماتش متولد می‌گردد. پس باز باید منتظر ماند، منتظر کلمات و الفاظی که اگر ظاهرشان حرف است و صوت، آینه‌هایی هستند گشوده‌تر از آسمان. با توجه به همه این سخنان، باز نوشته شما را خواهم خواند. موفق باشید         

34025

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: از کجا باید فهمید که ملکات نفس ما چی هست؟ چه خوب چه بد؟ همون ملکاتی که تا قیامت همراهمون هست. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملکات یعنی آن حالات و احوالاتی که به عنوان منش و شخصیت در انسان با تکرارهایی که در موضوعاتی داشته، پیش می‌آید. مثل ملکه خوش‌رویی و خوش‌اخلاقی که با مقابله با غضب در موارد متعدد، آن خوشرویی ملکه انسان می‌شود یا مثل مقابله با بخل در مسیر ادامه مکرر ایثار و بخشش. موفق باشید

33801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و ارجمند: حقیر، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نهج البلاغه هستم. موضوع پایان نامه بنده «برون داد نگاه توحیدی در ساحت تمدنی از منظر نهج البلاغه» هست. مدنظرم هست، موضوع توحید رو در مباحث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، با رویکردی جدید که در خور تمدن نوین اسلامی ست، بررسی کنم. معتقدم امروز نیاز ما بازگشت به توحید از منظر جدید و در عرصه های اجتماعی ست و اگر این خلا تئوریک برطرف نشود، در ساخت تمدن نوین، با مشکلاتی مواجه خواهیم بود که تا به امروز... لطفا بنده رو در پیدا کردن منابع مطالعاتی از میان تالیفات جنابعالی و همچنین تالیفات سایر اساتید، در صورت امکان، راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در شرح خطبه‌های  ۱ و ۱۸۶ و ۱۶۳ و ۱۱۴ نهج‌البلاغه شده است. موفق باشید

https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87&tab=sounds

33795

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: بنده در عالم رویا مدیر جامعه الزهرای قم را به شکل یک خانم بسیار محجبه می‌دیدم و در دستشان پرونده ی من بود، هر ورقی که می‌زدند بسیار ناراحت و با دستشان محکم می‌زدند روی همان صفحه و میگفتن ضعیف، و همینطور هی ورق می‌زدند و میگفتن با ناراحتی ضعیف، من شگفت زده شده بودم و سؤال کردم پس با این پرونده ی ضعیفم چطور جامعه الزهرا قبول شدم؟ اون خانم یکباره و با جدیت تمام بهم گفتند فقط به عنایت اهل البیت علیهم السلام، حالا استاد بنده از سال ۹۸ وارد حوزه جامعه مجازی درس میخونم چیزی که داره رنجم میده این هست که نمراتم بسیار پایین و لب مرز هستند به ویژه صرف و نحوم، خیلی دوست دارم یاد بگیرم عمیقا برای کلام خداوند عزیز کلام اهل بیت علیهم السلام تا بتوانم درک کنم، ولی نمی‌دانم چرا استاد همچنان لنگ می‌زنم از اهل بیت از خداوند خجالت می‌کشم با این نمراتم گاهی به سرم می‌زند که صرف نظر کنم از ادامه ی تحصیل در حوزه جامعه الزهرا، خواهش می‌کنم راهنماییم کنید. استاد حرفی تازه و بسیار تلنگرانه بهم بفرمایید که باعث بشه درس خون بشم ‌ و اهل فهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حضور در این نوع مراکز برای خواهران، در آن حدّ مفید است که بتوانند با تفسیر قرآن و روایات و متون اصلی دین که علمای بزرگ تدوین کرده‌اند؛ رابطه برقرار کرد و در این رابطه خود را رشد دهید. حال اگر در بعضی موارد استعدادتان متوسط است نباید مأیوس شوید. موفق باشید

33658

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: آیا درست است که بگوییم انسان ذاتا شنوا و بیناست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که نفس ناطقه، همان ذات انسان است و قوه بینایی و شنوایی مربوط به نفس ناطقه است، آری! می‌توان گفت که انسان در ذات خود شنوا و بینا است و به همین جهت حتی اگر چشم یا گوش او از بین برود با پیوند چشم و گوش دیگر باز آن قوه‌ها به صحنه می‌ایند و در همان گوش و چشم جدید عمل می‌کنند. موفق باشید

33563
متن پرسش

سلام علیکم! در جواب یکی از سوالات فرمودید که رهبر انقلاب با حکمت و صبر دارند جامعه را به سمت اهداف عالی حرکت می‌دهند. اگر امکانش هست کمی توضیح بدهید که ایشان در رابطه با فساد اقتصادی و اختلاس و بی عدالتی و تبعیض و ظلمی که در جامعه به وجود آمده، بعضا افراد پر ادعا و متنفذ نظام در آن دست دارند، چه اقدامات عملی انجام داده‌اند؟ آیا ایشان این قدر تنها و مجبور هستند که نتوانند کاری کنند؟ یا تخواسته‌اند کاری بکنند و تقصیر دارند؟ اگر کمی مصداقی بحث کنید ممنون می‌شوم. بهرحال این سوالی است که اکثریت جامعه را این روز ها مشغول کرده‌است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً نیز عرض شد جایگاه رهبری و روش سلوکی ایشان در حفظ انقلاب و هدایت مردم، روش آن کسی است که مواظب است برای آبادکردن دهی، شهری را خراب نکند و از این جهت با این‌که بعضاً دولت‌ها آن‌طور که شایسته و بایسته است، رهنمودهای عدالت‌گرانه ایشان را دنبال نمی‌کنند؛ صلاح انقلاب آن است که بدون مقابله مستقیم با دولت‌هایی مثل آقای هاشمی و یا روحانی، آرام‌آرام مسیر را به سوی دولت‌های عدالت‌گرا سیر دهند تا اصل انقلاب که بنیان نجات انسان جدید است، محفوظ بماند. ملاحظه می کنید که سال‌ها در نفی بنگاه‌داریِ بانک‌ها و یا تأکید بر خصوصی‌سازی و یا کوتاه‌کردن دست دولت‌ها در امور؛ تأکید می‌کردند و می‌کنند. ولی آن‌طور که باید دولت‌ها عمل نکردند. و این‌جا است که می‌فهمیم کار بزرگ مقام معظم رهبری در راستای حفظ انقلاب بالاخره بستر تحقق آن اهداف فراهم می شود وگرنه ما بودیم و کشوری دست‌نشانده. در حالی‌که این استقلال و در بستر آن، انتخاب‌هایی که در پیش است، جهانی برای ما پیش می‌آورد بیرون از گردونه جهان مدرن. موفق باشید        

33140

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: گاهی اوقات که مفاتیح الجنان را می‌خوانم دعاهایی می‌بینم که ننوشته از چه کسی نقل شده آیا از امام معصوم نقل شده یا شخص دیگری؟ مثلا دعای روز دوشنبه از کجا آمده است؟ سپاسگذارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بعضی از ادعیه توسط علمای بزرگی مثل سید بن طاووس که تا حدّ زیاد فرهنگ و گفتار اهل بیت «علیهم‌السلام» را می‌شناختند، آن ادعیه تنظیم شده است. موفق باشید

33116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: در توحید ماه رجب اینطور فرمودید که فناهست و توحید ماه شعبان بقا هست. ماه رجب تجلی جلال الهی و نفی منیت هاست و هیچ بودن سالک و فقر او، ولی ماه شعبان تجلی جمال الهی و انس او با سالک است، ماه رجب سبحان ربی الاعلی می شود، ماه شعبان بحمده می شود. سوال: ۱. در مورد ماه ذلحجه چگونه است؟ فرمودید که توحید فنایی عرشی هست، این چه تفاوتی با فنای ماه رجب دارد؟ ۲. اذکار ماه های رجب و شعبان توحیدی هست، ولی اشهد ندارد، به نظرم آمد اشهد ماه ذلحجه به تشهد نماز شبیه است. شاید همان مطالبی که برای تشهد نماز در کتاب آداب نماز خواندیم برای ماه ذلحجه هم شبیه باشد؟ یعنی همان توحید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فنای عرشی، جامع‌ترین نحوه فنا است در آن حدّ که سالک بودِ خود را به بود حضرت حق در همه عوالم احساس می‌کند و در واقع کثرتش عین وحدت، و وحدتش عین کثرت است. رزقنی الله و ایّاکم. ۲. نکته خوبی است بدان معنا که در عین وحدت، از کثرت غافل نیست. موفق باشید

32976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چند وقتی هست که مخصوصا صبحها که برای نماز بیدار می شوم دلم بسیار «وحشت» دارد از من و حسابرسی ام ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با معارفی مانند «معرفت نفس» و تأمّل در سوره‌های قرآن به لطف الهی از این مشکلات عبور خواهید کرد. موفق باشید

32478

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله. سلام علیکم: خدا قوت براتون قبلا پیام فرستادم و از مشکلاتم گفتم و شما هم محبت فرمودین جواب دادین و انشالا دعامون هم می کنید. یه مشکل...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم. إن‌شاءالله با برخورد خوب با همسرتان و امیدوارکردنش نسبت به زندگی و احترام به او و نظراتش، وضع ایشان بهتر می‌شود. با طعنه و انتظار بیش از توانش، او را ناتوان نکنید تا همین امر بستر نزول رحمت الهی گردد. موفق باشید

32434

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: ضمن تبریک ایام ماه شعبان استاد، مشکلی که به شخصه دارم، در برخورد با افراد ماها به ظواهر دینی خیلی اهمیت می دیم مثلا آیا حجاب شخص کامل هست یا نه، نماز می خواند و یا نه، خمس می دهد و یا نه منظورم در مورد نزدیکان است. اگر کسی یک مورد رو رعایت نکرد تاثیر بسیار زیادی روی رفتار ما با اون شخص می گذاره گویا از آسیب های رعایت ظاهر امور دینی اینه که مثلا اگر خودمون ۱۷ رکعت نماز می خونیم ، دیگه اگر کسی این نماز رو نخونه آدم حساب نمی کنیم همینطور در مورد حجاب، اگر کم و یا زیاد نگاهمون رو کنترل کنیم، دیگه شخص بی حجاب خیلی پایین می بینیم و رویکردمون این است که از افرادی که رعایت نمی کنند تا حد ممکن اجتناب کنیم. سوال اول من چگونگی جمع بین رعایت ظاهر امور دینی و سعه صدر در پذیرش و ارتباط با افراد است (برای نمونه دو مورد بالا) سوال دوم هم نگاه صحیح به افرادی که مثلا نماز نمی خونن، حجاب کامل رو رعایت نمی کنن، حرمت روزه داری رو رعایت نمی کنن، بدحجاب هستن، بی حجاب هستن چه نکاهی و چه رویکرد و مواجهه ای باید با این افراد داشت؟ تشکر از شما استاد گرانقدر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط بسیار حساس است. آری! یک وقت کسی منکر شریعت الهی است و نسبت به آن مخالفت دارد؛ که البته نسبت ما با چنین افرادی، جدایی است. به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لکم دینکم ولی الدّین». ولی اکثر این افراد که می‌فرمایید به تعبیر جناب اقبال لاهوری: قلب‌شان ایمانی است، هرچند عقل‌شان تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته است. این افراد را نباید از خود برانیم. و رهبر معظم انقلاب در نسبت با این افراد به علمای خراسان شمالی فرمودند:

«خودتان را مجهز کنید. مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهای فرهنگی - هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس» ؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌ای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقای مهمان‌نواز، هم بقیه‌ی آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که می‌نمائی هستی؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.» بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی۱۳۹۱/۰۷/۱۹

موفق باشید

34006
متن پرسش

استاد گرامی سلام: دختر ۱۷ ساله ام نماز را ترک کرده و این‌کار روی سایر کارهاش مثل حجاب، احترام به پدر و مادر، کمک در کارهای منزل و ... هم اثر گذاشته. باهاش که صحبت می کنیم به آیه «لا اکراه فی الدین» اشاره می کند و می گوید کاری به من نداشته باشید. متاسفانه تا حالا لای قرآن رو باز نکرده، ولی فقط همین آیه رو یاد گرفته. والا من خودم هم گیج شده ام از طرفی خداوند می فرماید اهلت را به نماز امر کن از طرفی می فرماید هدایت فقط دست خداست و تو هر کس را بخواهی نمی توانی هدایت کنی ‌و بر کسی سیطره نداری. از طرفی داستان پسر حضرت نوح (ص) را که می خوانیم کلا ناامید می شویم ما کجا و نوح پیامبر کجا؟ متاسفانه آموزش و پرورش هم مشخص نیست در خصوص پرورش بچه ها در طی این همه سال چکار کرده که حتی اطلاعات دینیشون هم ضعیفه چه برسه به اینکه ایمانشون قوی باشه. تابستان هرچه اصرار کردم یکی از کتابهای اولیه سیر مطالعاتی شما را بخونه قبول نکرد. بهش می گم اگه با خدا آشتی کنی من خیالم از هر نظر راحت میشه که سعادتمند میشی میگه من با خدا آشتیم ولی نماز نمی خونم. راهنمایی بفرمایید چه برخوردی با هاش داشته باشم؟ کاری که فعلا دارم انجام میدم توسل به اسم هادی و خیرالحافظین حضرت حق است. با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بد نیست به ادامه همان آیه‌ای که خداوند فرمود: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» توجه کنند که می‌فرماید: «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» ‏بدین معنا که مسیر تعالی و مسیر سرگردانی را خداوند برای بشر روشن کرده است تا هرکس خودش انتخاب کند مسیری که مسیر سعادت است. ولی بداند که « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» خداوند تکلیفی را بر جان انسان‌ها تحمیل نکرده، مگر آن‌که مطابق ظرفیت آن‌ها و طلبی که جان آن‌ها داشته است، آن تکالیف را به میان آورده است. غفلت از آن وسعت، موجب احساس خلأ و نوعی نیست‌انگاری و نیهیلیسم می‌شود. ۲. بالاخره خود آن فرد باید با حفظ آزادی‌اش، حضوری را انتخاب کند که جواب ابعاد متعالی او باشد وگرنه خودش با خودش درگیر می‌شود. موفق باشید

33599

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: جواب شما به ادعایی مبنی ارتباط امام خمینی با آمریکا قبل از انقلاب چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نقطه نقطه شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه در جوانی و ارتباط فعّال با مرحوم مدرس و چه در زمانی که با مرحوم آیت الله کاشانی محشور بودند و چه ارتباط اساسی ایشان با استادشان آیت الله شاه‌آبادی همه و همه حکایت از بصیرت فوق‌العاده ایشان نسبت به جریان‌های خودفروخته و غرب‌زدگان از یک‌طرف، و فهم درست زمانه در رابطه با استکبار از طرف دیگر دارد. در این مورد خوب است به کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی» از آقای حمید روحانی و جزوه «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» سری بزنید. جزوه به آدرس زیر در سایت هست. موفق باشید

 https://lobolmizan.ir/leaflet/1005?mark=%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D9%88%20%D9%81%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86

32750

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: ان شاءالله طاعات و عبادات قبول باشه و عیدتون هم مبارک. دختر ۲۲ ساله ای دارم دانشجوی رشته ی ریاضی. الحمدلله پایبند به دین عزیز هست. و بعلت اینکه اطرافیان پسر تحصیلکرده ندارند همه خواستگارانش عادی هستن و خیلی تمایلی بهشون نداره حالا یه طلبه ای به خواستگاری آمدن .ولی همین رو هم قبول نمیکنه به خاطر جو بدی که در مورد این قشر د ر جامعه وجود داره وگرنه خودش خیلی ناراضی نیست. چطور باهاش حرف بزنیم تا فانع بشه. خدا خیر به شما بده که این پیام‌ها رومیخونین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال زندگی باید در مسیر تعادل دنیا و آخرت باشد و در این رابطه باید با خواستگاران مواجهه شد که آیا در این فضا، زندگی را جلو می‌برند یا نه؟ و بیش از این نباید سخت‌گیری کرد. موفق باشید

32725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: خوبید؟ چطورید؟ سوالاتی داشتم ۱. آیا نماز شب آدم رو به جنت ذات میتونه ببره یا تنها کاربرد نماز شب در نهایت جنت افعاله؟ ۲. اگر شاکله وجودمون خراب شده باشه آیا برای پاک کردن شاکله چه راهکاری باید انجام بدیم و دستورالعمل جامعی بهم بدید. ممنون میشم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمی‌دانم نماز شب انسان را به جنت ذات می‌رساند یا به جنت افعال. ولی همین اندازه می‌دانم که راهی است برای اُنس با حضرت محبوب و رفع حجاب‌هایی که ما را در امنیت حضور در آغوش خودش مفتخر می‌کند. ۲. هر آنچه که حضرت محبوب فرموده‌اند اعم از صدق و ایثار و دوری از بخل و تواضع نسبت به خلق، همه و همه راه‌های پاک‌شدن شاکله‌های انسان است تا در راه نماند. موفق باشید

32167
متن پرسش

با سلام: استاد عزیز با تشکر از مطالب بسیار راه گشایتان. سوالم در مورد بحث حضور تاریخی است که شاید سوال کردن در این مورد درست نباشد، اما خواستم ببینم این برداشت بنده صحیح است یا باید اصلاح بشه. ممنون ۱. یک دستگاه فکری یا یک روح با تمام جهات و ابزارش زندگی را به بن بست رسانده و یا حداقل آینده ی روشنی برای آن متصور نیست (مثلا تمدن غرب)، حال از دل همین بن بست ها و اضطراری که ایجاد می شود، ظرفیتی حاصل شده که خداوند سمیع، طبق آن راهی مثل اسلام و انقلاب اسلامی را که قابلیت ورود و حل تمام مشکلات و بن بست های قبلی را دارد، به ظهور می رساند، حال این راه که یک روح یا تفکر است، را تاریخ جدید یا تاریخ ساز جدید گویند، حال به میزانی که هرکس از گذشته بریده و با سبک راه حل جدید زندگی کند در تاریخ جدید وارد شده و حضور تاریخی دارد. ۲. آیا ظهور ادیان مختلف در زمان پیامبران مختلف را می توان اینگونه تحلیل کرد؟ ۳. در مورد فهم حال و احوالی که بر افرادی مثل قوم ایمان آورنده ی به حضرت موسی یا بالاخص ساحران مومن به او، یا حواریون حضرت عیسی، یا صحابه پیامبر یا حر ریاحی می گذرد، چقدر می‌توان گفت که آنها همواره با بد فهمی ها و افراط و تفریط روزگاران خود نسبت و فاصله ای تعریف کردند و تسلیم نبودند و منتظر بودند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله بسیار خوب و عالی متوجه حضور تاریخی شده‌اید. و از آن‌جایی که در دلِ همان بن‌بست‌ها راهی ظهور می‌کند؛ ما به‌کلّی از گذشته منقطع نمی‌شویم بلکه متوجه امکانات حضور خود در آینده می‌گردیم. ۲. به نظر بنده همین‌طور است. ۳. همین‌طور است. وقتی از طرف خداوند افقی گشوده شود، انسان بودنِ خود را در گرو حضور در آینده معنا می‌کند. اخیراً  در جلسه چهل و ششم «در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان»

Fhttps://eitaa.com/khanehtolab/310

در این مورد نکاتی عرض شده است. فکر می‌کنم می‌تواند راه‌گشایی در رابطه با «تفکر» باشد. موفق باشید

 

33995

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر. بنده چند وقتی هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بعضی موارد روانپزشکان در این مورد کارهایی کرده‌اند که خوب است نسبت به پیشنهادهای آن‌ها فکر کنید. ولی از ورزش و مطالعه و انس با دوستان غفلت نشود. پیشنهاد می‌شود سری هم به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

33721

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: من نماز شب میخونم، ولی با بیحالی و کسالت. خیلی دلم میخواد تو نماز شب اشکی داشته باشم ولی یه موقع به خودم میام که نماز تموم شده. چطور میتونم تو نماز شب اشک داشته باشم؟ آیا من خیلی گنه کارم که نمیتونم گریه کنم؟ کلا برای چیزهای دیگه هم خیلی به ندرت اشکم در میاد. سوال دیگر اینکه من برای جبران گناه غیبتی که باعث شده حق الناس به گردنم بیاٌفتد استغار می‌کنم، قرآن میخونم و نماز استغفار میخونم و بسیار بعد از ارتکاب به غیبت پشیمان می‌شوم و خودم رو سرزنش می‌کنم آیا راه دیگری هم هست برای جبران؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به معارف عمیق قرآنی، إن‌شاءالله افق‌های معنوی و چشم‌اندازهای قدسی در منظر انسان قرار می‌گیرد و آن‌جا است که عباداتتان در راستای حضور بیشتر نسبت به آن افق‌ها و چشم‌اندازها معنای بهتری پیدا می‌کند. در این مورد خوب است که به صوت جلسه ۶۷ بحث «در راستای بنیان‌های حکمت جهان بین دو جهان» رجوع فرمایید. https://eitaa.com/khanehtolab/557 موفق باشید

33403
متن پرسش

سلام و عرض ادب: می خواستم در مورد پیاده روی اربعین از شما سوال کنم. متاسفانه پدر و مادر من مخالف تنها سفر کردن من هستند و پدرم هم خودشون تصمیم ندارند که امسال به این سفر بیایند. پس تکلیف دل بی قرار من چه می شود که نمی توانم این دوری را تحمل کنم؟ حال دلم خیلی بد است لطفا راهنمایی ام کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گمان مبر حسرت آن حضور در تعالی ما، کم‌تر از آن حضور است! آری! چه خوب است که در روز اربعین پیاده و دل‌شکسته قدم قدم به سوی انوار حسینی در این زمانه یعنی به سوی گلزارها و گلستان‌های شهدا بروید. مطمئن باشید نه‌تنها خود شهدا شما را استقبال خواهند کرد، بلکه نور مولایمان حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» به سوی شما خواهد آمد زیرا قصه اربعین، قصه ملاقات دیگری است که جسم مبارک حضرت در دنیا نیست و جمال روحانی او است که ملاقات می‌شود، هر جا به نحوی. موفق باشید

33071

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به آیه ۵ سوره مائده المائدهََََُُُُُِّّ. «وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ اﻳﻤﺎنش را بپوشاند، ﻗﻄﻌﺎً ﻋﻤﻠﺶ ﺗﺒﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ. (٥) آیا تقیه یکی از مصادیق این آیه نیست؟چرا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی «رحمت‌الله‌علیه» در رابطه با قسمت آخر آیه مذکور می‌فرمایند عمل‌نکردن به آنچه حقّانیت آن را طرف بداند مثل غفلت از دوستی با مشرکین و آمیزش با آن‌ها و یا ترک نماز؛ همان کفرِ به ایمان است یعنی به آنچه علم دارد عمل نکند عملاً موجب دوام حبط خواهد بود. موفق باشید

33002

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمند ام دغدغه ذهنی بنده را درک کنید. و اگر کتاب یا جزوه ای در این خصوص است برای بنده معرفی نمایید. بنده بسیار مقالات خوانده ام از براهین امکان و وجوب و علیت و براهین استاد مصباح و کتاب بدایه و نهایه و برهان صدیقین و... در خداشناسی به این نتیجه رسیده ام که ما واجب الوجود و ممکن الوجود نداریم اگر خدا را وجودی جدا از ممکنات بدانیم شرک است چون وقتی خداوند وجود بسیط و نا محدود است اگر جدای از خدا وند (واجب) وجودی فرض کنیم (ممکن) هم خدا حد وجودی خواهد داشت هم آن موجود دیگر و کسانی که قایل به تشکیک وجود شده اند نیز دقیقا این اشتباه را دارند. حال که یک وجود نامحدود داریم اگر هر تصوری از چگونگی آن به ذهن ما دراید آن چیزی است که ذهن ما ساخته و برایش حد قایل شده تا مدرکش شود و کمال محض نیست لذا در ذهن ما خدای واقعی نمی‌گنجد (مقام غیب). حالا موجوداتی که ما به عینه می‌بینیم چیستند و چگونه تفسیر می‌شوند؟ آن‌چیزی که من متوجه شدم این است که موجود لایتنهاهی ذاتا تجلی می‌بابد و ذاتا می‌بایست مخلوق داشته باشد لذا وجودش قیدهایی می‌خورد کمالاتش در محدوده هایی قرار می‌گیرد و عالم ماده و انسان و اشیاء و غیره قابل درک برای مخلوقات می‌شوند و معنی خلق هم یعنی اندازه زدن.. آیا این تصورات من صحیح می‌باشد؟ دو سوال اساسی دارم اول اینکه این بساطتت وجودی خدا اینکه هرچیزی را تصور کنی محدود است و خدا ورای آن است از کجا می‌توان اثبات کرد یعنی چگونه می‌توان بی حد بودن وجودی خدا را اثبات کرد که نتیجه اش بی‌نیازی و عدم تغییر و عدم مثلا لذت و خشم و.. ویا عدم هدف داشتن خدا از انجام کاریست؟ چون هدف موقعی معنی دارد که چیزی بخواهد نقصی یا نیازی را پاسخ دهد و خدا بنا به فرض بی‌نیاز است. مثلا اینکه می‌گویند وجود را اگر گسترش دهیم عدم نیست که به آن برسیم لذا وجود لایتناهیست بعضی ها ایراد می‌گیرند این طرز فکر نتیجه کمی دانستن خداست. سوال دوم اینکه اگر خدا بی نیاز و کمال مطلق است و تغییری در او رخ نمی‌دهد این تجلیات که ذاتی اوست باید ازلی باشد یعنی مثلا وجود انسان از ازل تجلی خدا بوده و وجود داشته چون تغییر در ذات بینهایت و بی نیاز محال است آیا این چنین است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در منظر نگاه فلسفی، خداوند عین وجود است و «وجود» به تعبیر نگاه دینی، دارای تجلیات است، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَهُ الأسماءُ الحُسنی» پس آنچه در صحنه است انوار اسماء او می‌باشد در جلوات مختلف و مطابق امکانِ ممکن‌الوجودها. و همواره چنین است. آنچه تغییر می کند مظاهر اسماء الهی است مثل گلی که پژمرده می‌شود در آن صورت نور اسماء جمال از بین نرفته، بلکه منظری که آن را به ظهور آورده، از میان رفته است. در این مورد «برهان صدیقین» برای ما نکات خوبی دارد. موفق باشید

32917

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: تمنا دارم پیام بنده را تا آخر با دقت بخوانید و جواب گویا، مستدل و کاملی دهید. در یکی از مساجد فعال و پویای جنوب تهران کار علمی و تربیتی می کنیم. بنا بر این در مورد کار تربیتی چند سوال داشتم. تربیت به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت می پذیرد. بعضی از رفقای ما معتقد هستند که روش غیرمستقیم تاثیر بسیار بیشتر و ماندگاری طولانی تر هم دارد. روش غیرمستقیم از همان حدیث حدیث امام جعفر صادق (ع) استنباط می شود که می فرمایند: «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم، لِيَرَوا مِنكُمُ الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ وَالصَّلاةَ وَالخَيرَ، فَإِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ» این رفقای ما علاوه بر اینکه معتقد هستند تربیت غیرمستقیم تاثیر بیشتری دارد می گویند در این زمان تربیت مستقیم یعنی سخنرانی و عقاید و احکام و اینها برای بسیاری از نوجوانان به علت اینکه جذابیتی ندارد و اصلا چنین مواردی برای آنها موضوعیتی ندارد نباید مطرح کرد چون توجهی نمیشه و بلکه ممکنه مسخره کنند و یا زده شوند. بلکه باید اینها اول به یک رشدی برسند و بعد موارد مذکور را به آنها ارائه کرد. خب خود ما و بسیاری از افراد دیگر به همین صورت که از بچگی عقاید و احکام و تجوید یاد گرفتیم رشد کردیم و تربیت شدیم خب حالا سوال اینجاست که آیا در کار تربیتی برای نوجوانان نباید مباحث اصول عقاید به زبان ساده و روان را بیان کرد؟ آیا نباید از احکام صحبتی کرد؟ آیا نباید برای بچه ها صحبت معرفتی کرد؟ اگر خیر چرا؟ و اگر بله خب کتب و این موارد و محتوای آن را که برای نوجوانان جذاب باشد معرفی بفرمائید. در ضمن آقای علی صفایی حائری (ره) در کتاب نامه های بلوغ صفحه ۱۴۹ می گوید: «کسی که نه معرفت دارد و نه محبت و ایمان، کسی که در مقام عمل و اطاعت نیست؛ بر فرض برایش از احکام بگویی، فرار می کند؛ و بر فرض بر او سخت گیری کنی و تحمیل نمایی نفرت می آورد و عصیان و سرکشی نشان می دهد.» این جمله درست است یا خیر؟ دلیل خود را ذکر کنید لطفاً. ممنونم از حوصله و دقت نظر حضرتعالی تحت الطاف و عنایات الهی باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که باید به غیر از زبان و با حرکات و سلوک خود با جوانان و نوجوانان روبه‌رو شد، ولی در دل همان نوع روبرویی با جوانان  وظیه داریم در نشست ها و جلساتی صمیمی، مباحث معرفتی و حتی قرائت قرآن را با آن‌ها در میان بگذاریم و همان‌طور که ملاحظه می‌کنید جناب مرحوم صفایی حائری در همان کتاب خوب «نامه‌های بلوغ» مباحث عقیدتی را با فرزندشان در میان گذاشتند. موفق باشید

32761

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

من در رشته فیزیک تحصیل کردم و تا کنون در زمینه معارف اسلامی و دینی و... هیچگونه مطالعه‌ای نداشتم. دوست عزیزی سایت صبار رو به من معرفی کردند جهت استفاده از مبحث ده نکته از معرفت نفس. من صوت تمام جلسات را گوش دادم و بسیار برای من جذاب بود و علاقه مند شدم که بیشتر مطالعه داشته باشم، ولی اصلا نمیدونم چه مباحث و چه کتبی را دنبال کنم. ممنون میشم اگر من رو راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است با سیر مطالعاتی که سایت «لُبّ المیزان» پیشنهاد کرده است؛ کار را جلو ببرید. إن‌شاءالله نتیجه لازم حاصل می‌شود. موفق باشید

31867

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ببخشید بنده یک گره ذهنی دارم و آن این هست که: توصیه شده که تسوف نکنید و کار امروز را به فردا میاندازید سوال و مشکلی که برای بنده هست: من عادت به این برنامه کردم که صبح برای نماز صبح که بیدار می‌شوم نخوابم و درس بخوانم و... و اگر یک روزی که نرسیدم به برنامه ام و یا تنبلی کردم، و شبش تا نیمه شب بیدار بمانم، فردایش را بکل تقریبا از دست می دهم و کسل و بی حال و اصلا تمرکز برای کاری ندارم با این وجود چکار کنم؟ باز هم برای جبرانِ امروز، شبش بیدار بمانم و فردایم را از دست دهم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد در عین رعایت برنامه، نباید به خود سختگیری کنید و مدارا با خود نیز لازم است. موفق باشید

نمایش چاپی