ارتباط بین مردم سالاری در نظام اسلامی و آزادی
باسمه تعالی
با نظر به حضور تاریخیِ ما در «جهان بین دو جهان» و با نظر به خرد جهان مدرن نسبت به آزادی به معنای خاصی که بشر مدرن مدّ نظر دارد، وقت آن است تا نسبت به مردمیبودن نظام اسلامی با تأمّل بیشتر نظر کنیم بهخصوص که در جهانی زندگی میکنیم که مردمیسازیِ دولت امری بسیار پیچیده است و این امر رسالت نظام اسلامی را در امر حضور مردم در سرنوشتشان که مربوط به ذات انقلاب اسلامی است بسیار سهمگین کرده. زیرا از یک طرف باید پس از درک مسائل کشور، به عبور از نئولیبرالیسم فکر کرد که از یک طرف گریبان جهان مدرن را گرفته و از طرف دیگر به فهم درست مردم از خرد سیاسیِ لازم و آزادی مربوط به آن نظرنمود ، تا همدلی و وفاق برای حرکت در مسیر توسعه و پیشرفت شکل بگیرد، آن هم با فهم درست جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و ادامه آن. به این معنا که برای مردم و مسئولان روشن شود باید با همان روحیهای که انقلاب اسلامی محقق شد، یعنی درکِ خرد سیاسی مناسب این زمانه، با همان خرد، خود را معنا کنند و خود را ادامه دهند. در این رابطه به نظر میآید میتوان به موارد چهل و سه گانه زیر فکر کرد که مواجه ای است با کتاب ارزشمند «آزادی، قانون، سازمان» از آقای دکتر رضا داوری تا در این مواجه فهمی و راهی گشوده شود در درک معنای مردم سالاری که انقلاب اسلامی مدّ نظر دارد در افق آن نوع آزادی که جناب آقای دکتر داوری در کتاب مذکور به عنوان دغدغه اصیل دانشمندی خردمند به میان آوردهاند دغدغهای که محال است اگر از آن غفلت شود، بتوان بشر جدید و جهان موجود را درک کرد و در آن حاضر شد و نیز امید است این بحث کمکی باشد در راستای مردمسازیِ دولت،[1] إنشاءالله.
موارد چهل و سهگانهای که میتوان نسبت به آن فکر کرد:
1- باید متذکر افق و چشماندازی شد که در راستای مردمسازی دولت در پیش است و عقل را جهت نزدیکی و به فعلیتآوردن آن چشمانداز به کار گرفت و به آنچه انگیزه تحقق انقلاب در مردم شد، نظر کرد. زیرا وقتی بنا باشد اداره کارهای جامعه و کشور بر عهده مردم قرار گیرد و مردم حقّ دخالت در امور را داشته باشند و رفع مشکلاتشان نیز بر عهده خودشان باشد، حقیقتاً باید به آزادی مردم در انتخابها و ابتکاراتشان در اموراتی که دارند نظر شود، امری که حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» بر آن تأکید داشتهاند و در جلسهای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند فرمودند:
من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.
همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است.
در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است.(صحيفه امام، ج9، ص: 304)
به نظر میآید با این جملاتِ حضرت امام بنا بوده همهچیز در این کشور و این تاریخ از نو آغاز شود و فهم مردم وارد تاریخ گردد و «تکلیف» و «آزادی» کنار هم بیاید.
اگرچه قبل از انقلاب به عقل افراد و عقل جمعی در شکلدادن به جامعه اهمیت داده نمیشد، ولی با انقلاب اسلامی که نوعی حضور در عصر جدید است و نظر به انسان مدرن دارد، بنا بر این بود و هست که آن عقل، مقام خاصی در زندگی افراد پیدا کند. ما چارهای نداریم اگر بخواهیم در این جهان زندگی کنیم باید به عقل افراد و عقل جمعی نظر نماییم و به بهانه وجود قوانین، نمیتوان این حق را از مردم گرفت بلکه قانون را نیز باید با نظر به پیوستگیِ اجتماعی و خردی که نظر به عبور از مشکلات اجتماعی دارد، مدّ نظر قرار داد. اینجا است که اگر میخواهیم فرهنگ «دانشبنیان» به صحنه آید و تکنیک نیز رونق خاص خود را پیدا کند باید به آن خرد و پیوستگی اجتماعی نظر کرد وگرنه روح مردمی فرهنگ «دانشبنیان» به حاشیه میرود.
2- داستان رویارویی ما با حقیقت و رویارویی حقیقت با ما همیشه اینچنین است که جناب حافظ وصف فرمود، یعنی:
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست
تا همواره در افق جان خود به سوی او باشیم و ...
-------------------------------------
[1] - با نظر به حکمی که اخیرا جناب آقای رئیسی به جناب آقای سید احمد عبودتیان دادند به عنوان «دستیار رئیس جمهور در امر مردمی سازی دولت»
برای مطالعه کامل، لطفاً فایل های doc و pdf را دانلود نمایید