معنای پیروزی واقعی امام حسین«علیهالسلام»
کربلا و امام حسین«علیهالسلام» نشانهاند تا فاصله بین دینداری صادقانه در گفتار و عمل و دینداریِ غیر صادقانه به خوبی روشن شود و از این جهت آخرین سخنان حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» نه شکایت است و نه گِله، بلکه تنها شکر است و عرضه میدارند: «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ، صبراً علی بلائک لا مَعبودَ سِواکَ»، زیرا حضرت با موفقیت کامل توفیق نشاندادن ظریفترین و اصیلترین بنیان انسانی انسانها را به همه بشریت یافتند و میدانستند صبر بر بلایی که برایشان پیش آمده منجر به آیندهای میشود که تا قیام قیامت انسانها میتوانند از آنبهرهمند شوند. اینجا است که باید اذعان کنم آن ظرایف آنچنان عمیق و دقیق است که تنها به کمک تربیتیافتگان معارف اصیل توحیدی و علمای دین امکان تبیین و ابلاغ آنها به سایر طبقات اجتماعی ممکن است و از این جهت باید منتظر رجوع گسترده بشر آینده به علمای دین و حوزههای علمیه بود.
کربلا و زندهترین رابطه با خود
آن همه قرار و آرامش که در شب و روز کربلا به چشم میخورد، حکایت از آن دارد که اصحاب امام مأوا و خانه وجود خود را در آن تاریخ یافتند و متوجه گستردگی وجود خود شدند که از همه چیز به آنها نزدیکتر بود، مأوایی که آنها را در بر گرفته بود. از این جهت هر چه به عصر عاشورا نزدیک میشدند احساس شکفتگی و رونق بیشتر در خود میکردند، زیرا ذیل وجود حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» بیشتر و بیشتر به حضور گسترده و بیکرانه خود نزدیک شده بودند. بیحساب نبود که در شهیدشدن که راهی بود برای حضور بیشتر، سبقت میگرفتند تا آن آینده عظیم را که بنا بود با شهادت آنها شکل بگیرد، زودتر احساس کنند، تا با خود نسبتی زندهتر داشته باشند.