شور زندگی در صنعت در این تاریخ
باسمه تعالی
1- مرحوم شهید مطهری در کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» متذکر میشوند که انسان دارای ابعاد گوناگونی است، با عقلِ خود متوجه قواعد عالم میشود و با قلب خود، حقایق را لمس میکند و با خیالش نسبتی با پدیدههای بیرونی برقرار مینماید و چنانچه خیال خود را با ارتباط با طبیعت و کند و کاو در آن مشغول نکند، خیالاتش او را با وهمیّاتِ پوچ مشغول مینماید و اینجا است که نقش «کار» به معنای بستری برای تربیت و تعالی انسان به میان میآید و علم و صنعت در این زمانه موجب تعلّق خاطری میشود که افراد را از احساس بیهودگی رهایی بخشد.
2- با توجه به نظر استاد مطهری«رحمةاللهعلیه» وقتی انسان کار و فعالیتاش برایش جذاب باشد و در آن میدان احساس وجود بکند، دیگر مجالی برای خیالهای باطل نمی ماند، بلکه برعکس، جذابیت در کار موجب طلوع ابتکارات میشود و اینجا است که میتوان گفت: وقتی کار و تلاش موجب بسط شخصیت انسان شود دیگر به درآمدش اهمیت چندان نمیدهد و اساساً شاهکارها ساخته عشق و علاقه به کار است، نه پول و درآمد. با پول میشود کار ایجاد کرد ولی با پول نمیشود شاهکار به وجود آورد.
وقتی که انسان جایگاه کار و تلاش خود را در تاریخی که در آن قرار دارد، بیابد در آن صورت عملاً کار برای او میدان کشف بیشتر خود او میباشد و بستری میشود برای الهاماتی که اقتضای آن تاریخ است.
3- باید از خود پرسید چرا باید در تفسیر خود در این زمانه تلاشی صورت گیرد تا بتوانیم در این جهان حاضر شویم و از بودنی که «بودن» در این تاریخ است، محروم نگردیم؟ و در عین در ایرانبودن و ایرانیبودن، در جهان باشیم. آیا جز این است که باید از خود سؤال کنیم مواجهه با خود چگونه باید باشد که شور زندگی در ساحتِ «صنعت» نیز شکل بگیرد؟ در این رابطه امر ممکنِ ما در این زمانه چه امری است تا خود را در آن حاضر کنیم و به جای آرمانگرایی، واقعگرا باشیم؟
4- شایسته است رفقا به این نکته توجه کنند که بشرِ این دوران در طلب تجربه خود میباشد، در میدانی که در مواجهه با طبیعت به ظهور میآید و آن تجربه «خود» است در اُنس با حقیقت، ولی در بستر انکشافی که در رابطه با طبیعت برایش ظهور میکند. این در جای خود نوعی سلوک به حساب میآید که بشر بتواند حقیقت را در مظهری به نام طبیعت بیابد. این چیزی نیست که بتوانیم در این تاریخ در این جهان نادیده بگیریم و همچنان در تاریخی زندگی کنیم که سالکان، آن حقیقت را بیشتر در تجربیات درونی خود دنبال میکردند. تاریخ دیگری برای سلوک به میان آمده که در برابر این سلوک، آن سلوک قبلی حالت انتزاعی به خود گرفته است.
5- ذات عقل تکنیکی، رجوع به فراوری استعدادهای طبیعت است و این گشتل است که آن را منحرف کرد و إنشاءالله با آغاز تاریخی که انقلاب اسلامی به ظهور آورد این موضوع با خودآگاهی نسبت به موقعیتی که داریم در بستر اصلی خود قرار میگیرد. همانطور که آمادگی آن را داریم که بین «سنت» و «تجدد» جمع کنیم.
6- در آغاز دورهی جدید، فرانسیسبیکن و گالیله و دکارت، فرارسیدن دورهی جدید و علم تکنولوژیک را دیدند و آن را بشارت دادند، نه اینکه به صرف میل و علاقهی آنان علم جدید بهوجود آمده باشد. تغییر نسبت آدمی با علم در حقیقت فرع تغییر نسبت او با «وجود» است و اشخاص و مردمان به میل و هوس نمیتوانند نسبت خود را با علم تغییر دهند و طرح علم نو دراندازند. باید از خود پرسید جناب نیوتن منتظر چه چیزی بود که وقتی با آن صحنه روبهرو شد متوجه قوانینی شد که در ذات عالم نهفته بود و او به آن قوانین منتقل شد؟
7- چگونه میتوان با نظر به توحیدی بودن انقلاب اسلامی، چشمامید از آینده تاریخی که با آن انقلاب شروع شد، برداشت؟ و به گفته میشل فوکو در رویارویی غیر اروپاییان با اروپا به ظهور فلسفهای فکر کرد که از آنِ آینده است. ظهور فلسفهای که با خودآگاهی نسبت به وضع پریشان خود در دهها سال سودای غربیشدن میتواند طلوع کند تا بتوانیم در سایه آن نگاه فلسفی به آدم و عالم، جایگاه خود را با جهان و در جهان دریابیم و به این معنا دانشبنیان افقی خواهد بود به سوی آینده برای عبور از مشکلات و ناتوانیهای تاریخی که در جهان امروزینِ ما با ما روبهروست ولی بحمدلله عزم و شعور عبور از آنها را با نپذیرفتن آن مشکلات در خود داریم تا نه گمان کنیم باید بدین معنا رقیب غرب باشیم و نه فکر کنیم میتوانیم در تاریخ غرب خود را ادامه دهیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته