بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6827
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر منظور از اینکه در برخی آیات به پیامبر اکرم دستور داده شده بفرمایند من علم غیب ندارم چیست؟همه ما میدانیم که ایشان علم غیب داشته اند و حتی اولیا غیر معصوم هم مراتبی از علم غیب را دارا هستند و خود نفس به علت فوق زمان و مکان بودنش میتواند از غیب مطلع شود پس این علم غیب خاصی که پیامبر از آن مطلع نیستند چه علمی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: معلوم است که علم در مقام ذات از خداوند است و در آن حدّ که خداوند لازم ببیند و برای هدایت بشر لازم باشد رسول خود و امامان را آگاه می‌کند و آن‌جایی که به پیامبر خود می‌فرماید بگو: من علم غیب نمی‌دانم مگر آنچه به من وحی شده، می‌خواهد روشن کند علم غیب ذاتی خداوند است و بشریت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» جز هدایت به سوی سعادت انتظار دیگری نداشته باشند. موفق باشید
6826
متن پرسش
سلام علیکم استاد من یکبار فایلهای شرح معرفت نفس و آشتی با خدا را گوش کردم . الان هم دارم روی کتاب از برهان تا عرفان کار میکنم و طبق برنامه ای که دارم سپس میخواهم روی کتاب خویشتن پنهان کار کنم و سپس فایلهای صوتی معاد را گوش کنم و پس از آن تفسیر و تشریح مجموعه مقالات استاد شجاعی را تهیه کنم. حال دو سوال داشتم اول اینکه من مباحث فلسفی شما را به راحتی متوجه میشوم وچندماه پیش رفتم دی وی دی رحیق مختوم (شرح اسفار آیت الله جوادی ) را تهیه کردم ولی هیچی نمیفهمم.میخواستم بپرسم برای آموختن فلسفه همین مباحث شما کافیست یا باید مطالب دیگر بزرگان را هم بخوانم؟ و برای اینکه رحیق مختوم را متوجه بشوم باید ازقبل فلسفه مشاء و اشراق را یاد داشته باشم یا اینکه علوم دیگری نیاز است برای اینکه بتوان شرح اسفار آیت االله جوادی و یا شرح فصوص الحکم را متوجه شد ؟ اگر نیاز است میتوانید سیر مطالعاتی دروس پیش نیاز اسفار و فصوص را برایم بگویید سوال دوم اینکه شما هر سه جلد مجموعه مقالات استاد شجاعی را شرح داده اید یا فقط جلد اول آن را ؟ سوال سوم : شما در کتابی در خصوص عالم دینی فرموده بودید.حال من برای این عالم دینی خودم مباحث و سیر مطالعاتی شما را انتخاب کردم .آیا باید وارد عالم دیگر علما هم شد یا فقط روی آثار شما کار کنم؟ سوال چهارم : نمیدانم چرا وقتی مباحث دکتر دینانی( مباحث مربوط به عرفا و حکما) را دنبال میکنم دل ام یاری نمیکند و پای رفتن اش لنگ میزند و گاهی هم برایش حجاب پیش می آید اما با مباحث شما چنین قضیه ای رخ نمیدهد و حتی در شرخ نامه ی 31 نهج البلاغه آنقدر این دل پای رفتن گرفته بود که از رفتن باز نمی ایستاد و از هرچه عارف و حکیم از مولوی بگیر تا حافظ از صدرا بگیر تا ابن سینا بی نیاز شده بود و الطاف ربوبی را در حد بضاعت خود حس میکرد .با این حال پیگیری آثار استاد دینانی لازم است یا خیر ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در صورتی که با ادبیات عرب آشنا باشید و با مقدماتی که طی کرده‌اید و بدایة‌الحکمة را نیز کار کرده باشید، اگر متن اسفار را جلوی روی خود قرار دهید و با شرح استاد مطالب را دنبال کنید إن‌شاءاللّه متوجه نکات ظریف اسفار می‌شوید. 2- بنده هرسه جلسه را شرح داده‌ام 3- آثار بنده باید مقدمه‌ای باشد تا بتوانید با آثار علمائی مثل حضرت امام و شهید مطهری و علامه طباطبایی و آیت‌اللّه جوادی و آیت‌اللّه حسن‌زاده و امثال این‌ بزرگان مأنوس گردید 4- این یک قاعده است که روح‌ها مشرب‌های متفاوتی دارند. بحث در مورد آقای دکتر دینانی نیست که ایشان برای ما بسیار محترم‌اند، ولی شما باید ببینید با کدام مشرب می‌توانید تشنگی خود را سیراب کنید. خدا را شکر که از چشمه‌ی آل‌اللّه«علیهم‌السلام» که در نامه‌ی 31 مطرح است، احساس سیرابی می‌کنید. موفق باشید
6825
متن پرسش
پرسش: ما چند جوان دانشجو هستیم که نسبت به مسئله امر به معروف و نهی از منکر دغدغه داریم با علم به شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر پنج شنبه و جمعه های اخر هفته چند نفری به پارک روبروی خوابگاه میرویم و نسبت به حجاب زنان نهی از منکر میکنیم به این صورت: لطفا حجابتون رو رعایت کنید یا اگر مردی همراه اون خانم بود میگوییم :به خانم بگویید حجابشون رو رعایت کنن سوال: 1- اینکه میرویم تا نهی از منکر کنیم که قاعدتا یعنی میدانم اینجا گناه میشود میروم اگر دیدم گناهی را نهی از منکر کنم، این رفتن درست است؟ 2- ایا بر مرد جوان مجرد واجب است که خانم بد حجابی را نهی از منکر کند؟ یا باید فقط توسط خانم ها انجام گیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلَم در هیچ شرایطی نباید امر به معروف و نهی از منکر تعطیل شود منتها باید شرایط تذکر و تأثیر آن فراهم باشد و اگر شرایط فراهم نیست باید ما تلاش های فرهنگی آن شرایط را فراهم نمود تا افراد بدانند ما از سر دلسوزی به آن ها تذکر می دهیم و به سعادت آن ها فکر می کنیم و گمان نکنند می خواهیم چیزی به آن ها تحمیل کنیم. موفق باشید
6824
متن پرسش
با توجه به آیات بسیاری در قرآن مجید که می فرماید عده ای را گمراه کردیم و یا بر دل هایشان مهر زدیم و قابل هدایت نیستند این امرچگونه با رحمانیت خداوندی قابل جمع است آیا این سرنوشتی ابدی برای بعضی از انسانها تلقی نمی شود? شیطان حتی در جایی به خداوند می گوید به سبب آنکه تو من را گمراه کردی من نیز بندگانت را گمراه می کنم -آیه 39 سوره حجر- با تشکر و آرزوی توفیق الهی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می دانید که گمراه کردن خدا ابتدایی نیست بلکه رحمت خود را از انسان ها می گیرد و شیطان هم که همیشه در محاسباتش اشتباه می کند در این جا هم نمی گوید چرا خداوند رحمت هدایت را از او برداشت بلکه به خدا می گوید تو من را گمراه کردی. موفق باشید
6823
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر.زیارت قبول. روزی که در ویکی پدیا در خصوص «اربعین» خواندم: بزرگترین اجتماع صلح آمیز بشری است و پیاده روی اربعین را بزرگترین و انبوهترین پیاده روی بشریت (البته نمی دانم چرا اکنون دیگر این قسمت ها از ویکی پدیا برداشته شده است؟!!)احساس کردم تغییر و تحولی در تاریخ اتفاق افتاده است؛ استاد تا همین چندسال پیش کمتر کسی از غیرمسلمانان، کربلا و امام حسین علیه السلام را می شناخت ولی خواست خدا بر این تعلق گرفت که مستکبران(صدام) توسط مستکبران(آمریکا) نابود شوند و همین امر و حضور آمریکایی ها در عراق باعث شد تشیع جهانی شود و به شدت تشیع تبلیغ شود و شیعه که تا چندی قبل به عنوان یک گروه کوچک دینی در دنیا محسوب می شد که حتی مستشرقین و دین شناسان آنقدرها وقعی به شناخت دقیق آن نمی نهند؛ یک مرتبه در جهان شناخته شد. من فکر می کنم این از معجزات این دوره است. احساس می کنم تحولی در حال رخ دادن است. چطور می شود علیرغم این همه تلاش وهابیت، میلیونها نفر سینه چاک در اربعین حسینی در کربلا حاضر می شوند؟انگار که قرار است همه اهل دنیا از خود بپرسند: «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟این چه شمعی است که جانها همه فرزانه اوست؟»...استاد وقتی که فکر می کنم چطور کید و مکر آمریکا و اسرائیل و عربستان و... در حمله به عراق نقش بر آب شد؛ چرا که قطعا آنها نمی خواستند شیعه این چنین نترس و سینه چاک در صحنه حاضر شود؛ شیعه این گونه در جهان شناخته شود؛ شیعه این چنین آزادانه شعایر دین را به جای آورد؛ آنها نمی خواستند ؛ اما انگار «ان الله متم نوره ولو کره الکافرون»...استاد دید من این است که جمهوری اسلامی ایران هم در این حقایق نقشی خاص و البته بی بدیل جایگزین را ایفا می کند؛ استاد گرامی خواهشمندم در خصوص این نقش توضیح دهید.تشکر و التماس دعای ویژه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین طور است و عرض بنده آن است که بنا است تقدیری در عالم حضور یابد که دیگر در خاور میانه با چیزی به نام اسرائیل و وهابیت روبه رو نباشیم، إن شاءاللَه. موفق باشید
6822
متن پرسش
سلام استاد عزیز. بنده در سالهای قبل، در روزهای عزا و سالگرد شهادت ائمه علیهم السلام بسیار غمگین بودم و اما امسال به خودم می گویم خب این ورز مثلا 28 صفر که امسال در دی ماه است بعضی سالها در فروردین و برخی در اردیبهشت و ... است و خدا می داند اصلش چه روزی بوده. البته استاد من ادب در برابر ائمه راسعی می کنم حفظ کنم و در روزهای سوگواری شاد نیستم اما نمی دانم چرا اینجور شده ام. استاد اولا نظرتان را لطفا راجع به این قضیه بفرمایید و دوم اینکه وظیفه شیعه طبق متون دینی در ایام شهادت ائمه صلوات الله علیهم چیست؟سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جایی که زمان های قدسی بر اساس تأکید رسول خدا«صلوات اللَه علیه و آله» و ائمه ی هدی«علیهم السلام» با ماه های قمری ارتباط دارند ما زمان های قدسی خود را مثل ماه مبارک رمضان و محرم و غیره مطابق ماه های قمری دنبال می کنیم و از این لحاظ نباید مشکلی برای شما پیش آید. مگر در روایت نداریم همین که ماه محرم می شد دیگر خنده بر لبان مبارک امام عسگری«علیه السلام» دیده نمی شد؟ وظیفه ی شیعه در ایام شهادت اولیاء معصوم متذکرشدن به آن ایام است. موفق باشید
6819
متن پرسش
با سلام مجدد خواستم بدونم که از کجا باخبر شیم که کتاب شرح اسفارتون بیرون اومده و می تونیم اونو بخریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از طریق خود سایت اطلاع رسانی می شود. در ضمن می توانید از طریق گروه فرهنگی المیزان موضوع را تعقیب کنید. موفق باشید
6817
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنی نظر به تخصص جناب عالی در عرفان اسلامی، خواستم نظر شما را در مورد صحبتهای مرحوم دولابی و شاگرد جنجالی یش آقای مهدی طیب بدانم : که چیست. (ادرس سایتشونhttp://www.ahlevela.com کتابه و مقالاتشونم توی سایت برا دانلود گذاشتن.) بسیار سپاسگدار و دعاگو هستم. یاحق.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جناب آقای مهدی طیب را استاد ارزشمندی می دانم و برایشان احترام قائل هستم. موفق باشید
6815
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر،به سنن الهی در قرآن کریم اشارات فراوانی شده است،فردی میگفت چهارصد سنت الهی را در قرآن کریم پیدا کرده ام،ای کاش شما هم در مورد سنن الهی در قرآن کریم کتابی بنویسید.پیشنهاد دیگری هم داشتم و آن اینکه ای کاش ترجمه کاملی از قرآن کریم توسط شما ارایه شود.ترجمه هایی که در کتابهایتان راجع به آیات مختلف به صورت پراکنده موجود است نشان میدهد که در ترجمه قرآن هم دست توانایی دارید.چرا ترجمه ای از قرآن کریم ارائه نمیکنید؟با تشکرفراوان از محضر استاد گرانقدرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم به همین روش که سوره ها را با همان نظم آیه ها دنبال کنیم و در دل هر سوره ای و در نسبت به آیات قبل و بعد متوجه سنت های الهی شویم و رابطه‌ی حضوری با سنن الهی پیدا کنیم، بهتر است. در مورد ترجمه ی قرآن بحمداللَه ترجمه های خوبی در صحنه است ولی هیچ وقت ترجمه‌ی قرآن، قرآن نخواهد شد. موفق باشید
6814
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر،برهان صدیقین را خوانده ام ولی عروج حضرت عیسی را طبق برهان صدیقین نمی توانم تحلیل درستی کنم.امکان دارد توضیح بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در برهان صدیقین متوجه شدید که وجود دارای مراتب است و هر مرتبه ای خواص خود را دارد می فهمید که وقتی جسم مبارک حضرت عیسی«علیه السلام» بالا رفت دیگر خواص مادی ندارد که برای آن به دنبال جا باشیم. موفق باشید
6813
متن پرسش
باعرض سلام نمی دانم چرا وقتی از دست کسی ناراحت می شوم (حتی بدون بروز دادن آن) با آنکه این ناراحتی به حق است ، احساس می کنم نورانیت قلبم میرود. و برخی مواقع تا برگشتن به حالت قبلی خیلی زمان می برد. علت چیست؟ مقصر کیست؟ و در این گونه مواقع چه باید بکنم؟ باتشکر از راهنمایی شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با هیچ کس بد نیستیم، ما با بدی انسان ها بد هستیم و از آن جهت که خداوند بدی را نفی کرده است ما از بدی فاصله می گیریم. سه جلد کتاب مقالات آیت اللَه شجاعی کمک تان می کند. موفق باشید
6811
متن پرسش
با سلام. مطلب "عنوان سول وجواب:چگونه بشر راز سرگشتگی خود را می شناسد" در صفحه اول سایت باز نمی شود. لطفا اگر مشکلی وجود دارد برطرف گردد. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون آن نوشته مصاحبه ای بوده که باید بعد از چاپ شدن توسط مجله ی مصاحبه کننده در سایت قرار گیرد به طور موقت از سایت برداشته شد. موفق باشید
6810
متن پرسش
سلام علیکم در این تهاجم فرهنگی , در این فسادهای اقتصادی و اجتماعی , و تمام مشکلات جامعه چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی و اجتماعی و با در نظرگرفتن سطح بصیرت مردم ( مردمی که از آنها امید میرود توحیدی فکر کنند و در زیر سایه ی رهبری در برابر تحریم ها ایستادگی کنند , همانطور که مردم صدر اسلام در زیر سایه ی پیامبر در شعب ابی طالب در برابر تحریم ها ایستادگی کردند اما متاسفانه از خیلی ها میشنوی که میگویند چرا با آمریکا نباید رابطه برقرار کنیم .من که یک عضو عادی این جامعه هستم و اطلاعات زیاد بالایی ندارم با شنیدن این حرفها از مردم ناامید میشوم خدا به درد دل حضرت حجت برسد ) از طرفی دیگر محیط های انحرافی و رسانه ای زندگی مردم را چنان جذب خود کرده که رهایی از آن ممکن نیست . و با توجه به اینکه چند وقت پیش یکی از بزرگان فرموده بود حوزه های علمیه مشهد و قم حوزه هایی منفعل هستند نظر شما چیست ؟ مباحث عظیم و سنگین شرح اسفار و شرح فصوص و تفاسیرقرآن علامه جوادی مدظله العالی برای افرادی مثل من و شما و مخاطبین این سایت که به دنبال یقین است کارآیی دارد ولی یک فرد عادی با یک شغل آزاد را چگونه میتواند توحیدی کند؟ یک عضو جوان این جامعه که اسیر فیس بوک و هزارتا سایت دیگر است چطور میتواند توحیدی کند؟ یک زن خانه دار که از مباحث علمی دور است را چگونه میتواند توحیدی کند ؟ چرا عصاره ی آثار توحیدی بزرگان فلسفه و عرفان در جامعه پخش نمیشود که جامعه را معطر کند؟ آیا واقعا باید بپذیریم که حوزه های مشهد و قم حوزه هایی منفعل است ؟من که خودم یک دانشجو هستم در جوامع دانشجویی میبینم که دانشجویان نسبت به مباحث و سخنرانی های افرادی مثل آقای رحیم پورازغدی ( که واقعا زحمت میکشند و اجرشان با حضرت حجت)بیشتر شناخت دارند تا با مباحث آیت الله جوادی و یا مباحث شما . مرحوم شریعتی که مربوط به سی سال پیش میشود و چامعیت هم نداشت و عمق اسلام را هم معرفی نمیکرد مردم و تیپ روشنفکر برایش سینه چاک میدهند اما این درد است که امثال آیت الله جوادی را در بین عموم مردم ما زیاد نمیشناسند . سوال من این است که فلسفه صدرائی و عرفان صاحب فصوصی چه زمانی میخواهد فلسفه مضاف بدهد و برای سیستم هایی از قبیل آموزش و پرورش , بهداشت و درمان , نظام آی کیو پرور , تفریح ورزش , حوزه فرهنگ , اقتصاد, سیاست و.... برنامه ای جامع و کامل بدهد ؟ آیا فلسفه و عرفان در زمینه سیاست و اقتصاد برنامه ای دارد و آیا کسی تا به حال بر روی این قضیه کار کرده اند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری فلسفه و عرفان شدیداً برای تحقق جامعه‌ی آرمانی و تمدن اسلامی حرف دارد و می‌تواند انسان‌هایی همچون امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تربیت کند ولی فراموش نکنید که ما در کجای تاریخ قرار داریم. ما در شرایطی هستیم که تقابل بین ایمان و کفر شروع شده و مسلّم کفر جهانی در همه‌ی چهره‌هایش به صحنه آمده و تلاش می‌کند. اما جبهه‌ی توحید هم به‌خوبی به صحنه آمده و مسلّم تاریخ آینده‌، تاریخی نیست که بتواند جوان ما را تحت تأثیر فیس بوک قرار دهد. همین اندازه حضور علمایی مثل آیت‌اللّه جوادی که اشاره به حقایق دارد زمینه را فراهم می‌کند که نخبه‌گان فرهنگی نگذارند فضای جامعه منفعل فرهنگ کفر شود و در تغییر تاریخی که در آن هستیم حوزه‌ها از طریق طلاب جوان در حال نقش‌آفرینی هستند. موفق باشید
6801
متن پرسش
سوالی داشتم در خصوص مباحث نامه ی 31. در آنجا به بهترین شیوه ریاضت شرعیه را ذیل سیره نبوی و علوی توضیح میدهید و ریاضت شرعیه را وسیله ای برای رسیدن روح به عالم تجرد و رهایی از انانیت ها و تعلقات میدانید که من هم از آن استقبال میکنم مثلا در جایی فرموده بودید که خانه پیامبر حیاط نداشت و فقط یک اتاق داشت که به داخل مسجد باز میشد و خانه ها و مهمانسراهای امروزی از سبک زندگی اسلامی خارج است , در جای دیگر عرض کرده بودیدروزی خلیفه دوم پیامبر را دید و دید که حضرت بر روی لیف های خرما خوابیده اند و تکه تکه های کوچک چوب به پشت اشان فرور فته بود .در جایی دیگر فرموده بودید مرکب عیسی پاهایش بود و دستهایش بالش او .و یا جایی دیگر عرض کردید حضرت امیرفرموده بودند موسی کلیم الله آنقدر سبزی را بعنوان غذا مصرف کرده بود که شکم اش سبز شده بود ( البته منظورتان نبود که ما اینگونه باشیم . منظورتان این بود که حالا آدمی قرار است مقداری بخورد تا به حرکت ادامه بدهد نه اینکه صرفا خوردن برای خوردن باشد ) من این مثالهای شما که از دل احادیث هست و به ریاضات شرعیه اشاره دارد را بسیار دوست میدارم و تا جایی که بشود به آنها عمل میکنم و به لطف حضرت باری تعالی گاهی تاثیرات مثبت اش را حس میکنم و یا داستانی در مورد مرحوم امام خمینی شنیدم که شخصی برای ایشان اتوموبیل می خرد ولی ایشان میگوید اگر ماشین را برای من خریده اید آن را بفروشید و پول اش را انفاق کنید .من این عکس العمل امام را در فطرت خود پیدا کردم و خیلی کار زیبایی است که انسان بخواهد اتوموبیلی بخرد که حتی اگر به آن دل هم نبندد باز هم وقت اش را بیهوده میگیرد چون من دیدم اشخاصی را که اتوموبیل دارند و خود مسائل اتوموبیل خیلی وقت اشان را میگرد و یا خیلی از موارد دیگر که در این سوال کوتاه نمیگنجد. اما یک سوال پیش میاید اول آنکه مگر خود آل الله مرکب سواری نداشتند چرا مرحوم امام آن اتوموبیل را قبول نکرد ویکی دیگر هم آن هم مناظره ی مولانا امام صادق با ثفیان ثوری . از طرف دیگر هم به مناظره ی امام صادق و ثفیان ثوری برخورد کردم که ثفیان ثوری برای اینکه امام صادق لباس سفید و زیبایی پوشیده بودند ایشان را مذمت میکند و میگویند شما از سیره ی نبوی خارج شده اید و... ( که متن کامل مناظره را داستان راستان میتوان دنبال کرد ) امام هم تمام شبهات ثفیان ثوری را به زیبایی جواب میدهد و در قسمتی از جملاتشان می فرمایند در زمان حیات حضرت رسول مردم ابتدائی ترین وسایل را برای زندگی نداشتند و از همین حیث نبی مکرم اسلام اینگونه زندگی میکرد . حال که مردم اوضاع اقتصادی اشان بهتر شده است چرا من از این نعمات خداوند که طیب و طاهر است و حقی بر آن نیست استفاده نکنم؟؟ ( البته متن دقیق حدیث را میتوان در کتب روائی دنبال کرد ) البته باید به یک نکته هم اشاره کرد و آن اینکه اگر امام از لباس نو و یا نعمتی استفاده میکند به خودشان اطمینان دارند که این نعمت دنیوی حتی گوشه ای از قلب اشان را اشغال نکند ولی ما که کوچکترین نعمت و موهبتی دنیوی به ما میرسد به راحتی در قلب امان برایش جا باز میکنیم . و یا در داستانی دیگری شنیدم که حضرت امیر به شخصی گفت این چه مدل لباس پوشیدن و غذا خوردن است ؟ شخص گفت یا امیرالمومنین من از شما تقلید میکنم و حضرت به ایشان جواب میدهد من حاکم مردم هستم و باید اینگونه زندگی کنم اما تو میتوانی راحت تر از این زندگی کنی . در جایی دیگر دیده ام که حضرت رضا وقتی در بین مردم ظاهر میشدند لباس های نسبتا مناسبی میپوشیدند و قیمت عطر ایشان نسبتا چشمگیر بوده است که متصوفه ایشان را مذمت میکردنده . و یا اگر اشتباه نکنم در کتاب مفاتیح الحیات دیدم که حضرت به شخصی میفرماید این چه خانه ای است که تو داری ؟ شخص مثل اینکه میگوید یادگارپدرم است سپس امام جمله ای میفرمایند که یادم نیست و سپس میگویند برو خا نه ای بگیر که در شأن تو باشد و .... حال جمع این احادیث چگونه است ؟ میتوانید من را راهنمایی کنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با دقت‌های امثال شما در این‌گونه سؤالات روبه‌رو می‌شوم بسیار مسرور می‌گردم از آن جهت که متوجه‌اید هر دستوری از اسلام نظر به وجه خاصی دارد که جمع آن دستورات است که انسان را متعادل می‌کند. آری وقتی همه‌ی آنچه فرمودید را دانستیم و معنای ساده‌زیستی را از صوفی‌بازی جدا کردیم می‌توانیم در صراط مستقیم قرار گیریم تا نه بیجا زندگی خود را به اسم ساده‌زیستی گرفتار تنگنا کنیم و نه اسیر انواع تجملات گردیم. وقتی نیاز به ماشین سواری داریم و می‌توانیم بخریم در آن حدّی که اسیر تجملات نشویم ماشین می‌خریم و وقتی باید به عنوان یک مسلمان شیعه شخصیت اجتماعی خود را حفظ کنیم هرگز به اسم سادگی لباس‌های مندرس و ظاهر ژولیده به‌خود نمی‌گیریم و زندگی را بر خود سخت نمی‌کنیم و در همه‌ی این حالات سادگی را بر اشرافیت ترجیح می‌دهیم تا فرصت‌های ما در مسیر برآوردن آرزوهای دنیایی از دست نرود و با دست خالی وارد برزخ و قیامت نشویم. موفق باشید
6800
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرام بنده دجار بن بست فکری شدم نمیدونم میشه اسمشو همین گذاشت یا نه سوالام ازین نوع ه این دنیا و ادماش برای چی اومدن؟برای عبادت خدا؟خدا این همه چیز خلق کرده که ما فقط عبادتش کنیم؟هدف از عبادت چی بود؟خدا که نیازی نداره بزرگیش رو به کسی مثل انسان نشون بده؟ اومدیم ک علم بیاموزیم؟خدا علمشو تو جهان پخش کرد و کثیر شد تا جمعش کنیم و به وحدت برسونیمش؟اصلا درک نمیکنم برای چی باید علم بیاموزیم ما همه یه تیکه از پازلیم تا هر کدوم رسالت خودمونو به نحو احسن انجام بدیم اون وقت این پازل کامل بشه ک چی بشه؟ واقعیتش رو بخواین وقتی به جهنم و بهشت فکر می کنم از اتش جهنم میترسم و از بهشت بی مشکل زجر میکشم...بخوابیم بخوریم لذت ببریم اونم تا ابد،خسته کنندس...من بهشت این طوری نمی خوام هرچقدر به هدف ها فکر می کنم بیشتر به پوچی میرسم شما بگید چی کار کنم؟نه دنبال بهشت و جهنمم و نه دنبال دنیای فانی فقط شدم یه علامت سوال بزرگ از این که وقت گذاشتید برای سوالاتم و جوابی ک ان شاالله خواهید داد سپاس گزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» در بحث «خدا چرا ما خلق کرد؟» عرایضی داشته‌ام. اصل کتاب روی سایت هست. موفق باشید
6798
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی، با توجه به اینکه جناب عالی در کتاب آشتی با خدا عرض فرمودید که "من" انسان مجزا از تن انسان است و ما به وضوح می توانیم این جدایی آن را به زمانی که "سرکلاس" در افکار خود غوطه ور می شویم و فرضا حرف خنده دار استاد متوجه نمی شویم یا به" خواب" و اینکه می گوییم خودم دیدم که فرضا در فلان مکان بودم تلفیق بدهیم. چند سوال در ذهن من بود که البته جهت روشن شدن بیشتر موضوع آن را می پرسم: 1- اگر در هنگام خواب "خود" انسان دخیل است پس چرا بعضی مواقع خواب هایی می بینیم که هیچ حالت خارجی نمی توانیم برای آن تعریف کنیم حال آنکه من انسان در آن محل حاضر است و باید یک حالت کامل از آن محل یا صحنه ببیند یا بهتر بگویم خواب های پریشان را چگونه تفسیر می کنید؟ 2- زمانی که ما شخصی رادر خواب می بینیم آیا هم زمان آن شخص نیز مارا در خواب می بیند؟ مگر نه آن است که "من "هر دو در آن لحظه و مکان حاضر است.اگر غیر از این است پس خیال آن شخص است یا چیز دیگریست؟ 3- زمانی که سر کلاس در خیالات خود غرقیم پس چرا بعضی مواقع به مکان یا زمانی که سیر میکنیم هر چه به ذهنمان فشار می آوریم نمی توانیم شکل دقیقی از آن مکان یا زمان در ذهنمان به وجود آوریم طبق کتاب این گونه است که" من انسان سیر کرده ". پس باید آن محل را جامع و شامل ببینیم در صورتی که اینگونه نیست 4- زمانی که ما به مکان یا زمان خاصی فکر میکنیم اگر" خود" ما در آن محل حاضر است مگر میشود که همزمان در تنمان نیز حاضر باشد چون همزمان پلک یا پای ما هم دارد تکان می خورد و این حرکات اثر روح است . آیا حضور روح به طور همزمان در تن و خارج امکان پذیر است؟ به نظر جناب عالی آیا نمی شود از این دو مورد به عنوان خیال یا فکر بجای" من "یاد کرد : همانگونه که در عامیانه "خواب دیدن" یا "فکر و خیال کردن" گفته می شود. پیشاپیش از توجه جناب عالی تشکر میکنم.خدا حفظتون کنه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواب‌های غیر صادق تکرار حالات نفسانی خود انسان است و آن خواب‌ها غیر از رؤیای صادقه است که می‌تواند راهنمای ما باشد 2- عموماً ما وقتی خواب افراد را می‌بینیم با صورت خیالیه‌ای که در پیش خود داریم مرتبط هستیم مگر موارد استثنائی که در کتاب «خویشتن پنهان» به آن نوع ارتباط پرداخته شد 3- ارتباط با صورت‌های ذهنی غیر از حضور در صحنه‌هایی است که نفس در آن حاضر می‌شود. بعضاً صورت‌های ذهنی در پوشش صورت‌های ذهنی دیگر قرار می‌گیرد و از روشنی می‌افتد 4- خیال و فکر مصداق خارجی ندارد مواردی مورد بحث ما است که انسان خود را در آن زمان و مکان احساس می‌کند و سپس با آن روبه‌رو می‌شود که البته با ادامه‌ی بحث در ده نکته که همراه با ده جلسه صوت است إن‌شاءاللّه موضوع برایتان روشن‌تر می‌شود. موفق باشید
6797
متن پرسش
خیلی غصه خوردم که اندیشمندی چون مصطفی ملکیان این جور عوض بشه واینحرفها را بزنه نظر شما درباره مصاحبه اخیر ایشون و بنیادگرا توصیف کردن خمینی کبیر چیه؟ این قدر ناراحت شدم که نمی تونسم رو درسام تمرکز کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این مصاحبه‌ای که می‌فرمایید نخواندم ولی اقای مصطفی ملکیان از اول هم همین اصالت را به غرب می‌داد و مدعی بود همه‌ی فلاکت ما از فلسفه‌ی صدرایی است. آیا از این افراد انتظاری جز این داردید؟ موفق باشید
6795
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به فراگیری تفکرات کوروش و تبلیغات این چنینی، که در جامعه ما بصورت محسوس یافت می شود، نظر شما برای رویارویی با این نوع تفکر ، که در گرایشات جوانان به سمت دین زردتشت دارای تاثیرات منفی است ، چه می باشد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجلیل از کورش به‌عنوان انسان آزاده‌ای که برای همه‌ی انسان‌ها ارزش قائل بود و منشور او حاکی از این نکته است، چیز بدی نیست و آن هیچ ربطی به دین منسوخ‌شده‌ی حضرت زردتشت ندارد و ما با طرح توحید ناب که سراسر نهج‌البلاغه متذکر آن است باید جامعه را از انحرافاتی که در سایر ادیان ظهور کرده آگاه کنیم. موفق باشید
6794
متن پرسش
با سلام. حنیفیت به چه معنی است ؟ آیا حنیفیت از اصول دین است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که من می‌دانم حنیفیت به معنای تعادل در فهم یک حالت روحانی برای انسان می‌باشد در مقابل حنیفیت که مربوط به روحیه‌های افراطی است. آیین حنیف، دین مطابق با فطرت، مستقیم، خالص و دارای احکام عملی خاص و صفت دینی که پیامبران الهی مأمور تبلیغ آن در میان انسان‌ها بوده‌اند. زراره از امام باقر (ع) می پرسد: کلمه " حنفاء لله " یعنی چه؟ ما الحنیفیه؟ امام می فرمودند: حنیفیت یعنی فطرت. موفق باشید
6793
متن پرسش
سلام درباره موضوع توفیق الهی(عوامل جلب وسلب توفیق الهی ازدیدگاه قرآن وروایات)اگرممکن است منابعی معرفی کنیدکه تفسیرباگرایش کلامی واحادیث فریقین رادربرداشته باشد.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به‌طور کلی می‌توان گفت امکان رعایت دستورات الهی از یک طرف توفیقی است که خداوند به بنده‌اش می‌دهد و از طرف دیگر زمینه می‌شود تا توفیقات بیشتری نصیب عبد بگردد، حال با این مبنا می‌توانید یک کار پژوهشی در قرآن و روایات انجام دهید که چگونه ابتدا توفیق از طرف خدا شروع می‌شود و سپس انسان به توفیق برتر می‌رسد. مثل آن‌که خداوند میل و محبت به ارحام را در انسان قرار می‌دهد تا انسان‌ با آن‌ها رابطه برقرار کند و سپس انسان با صله‌ی رحم موفق به انجام کارهای بهتری مثل خدمت به نیازمندان طایفه‌ی خود می‌شود و توفیق چنین خدمتی را پیدا می‌کند. موفق باشید
6791
متن پرسش
از نگاه شما رابطه حق و تکلیف بین زن و مرد به چه صورت است؟ آیا حقوق و تکالیف متقابل است؟ آیا حقوق و تکالیف متقابل فقط در محیط خانواده و روابط زوجین مطرح است؟ حقوق و تکایف متقابل در جامعه به چه صورت تعریف می شود؟ در تفسیر آیه « ولهن مثل الذی علیهن..» بحث حق و تکلیف مهدی مهریزی این گونه مطرح کرده اند: «رابطه حق و تکلیف در میان انسان ها امری متقابل است، یعنی اگر کسی دارای حق است در مقابل شخصی هست که مکلف است آن را ادا کند و اگر کسی تکلیفی بر عهده دارد در مقابل کسی هست که از او مطالبه حق کند. با این توضیح، اگر حقوق زنان به اندازه تکالیف آنهاست و چون مقابل زنان، مردان قرار دارند، قهرا حقوق و تکالیف مردان نیز برابر خواهد بود؛ زیرا آنجا که زنان ذی حقند مردان مکلفند و آنجا که مردان ذی حقند زنان مکلفند. و این نسبت و تقابل و برابری، امری معروف نزد سرشت و فطرت و وجدان سالم و ذهن و فکر انسان هاست. در اینجا نمی توان بالمعروف را قیدی برای حقوق زنان گرفت و گرنه برابری و مثلیت نقض می شود.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است که هرجا حقی هست در مقابل تکلیفی است چه در امور فردی بین زن و شوهر و چه در امور اجتماعی مثل رهبر و مردم و یا بین کاسب و مشتری. اگر مرد حقوقی در مقابل زن دارد و زن مکلف به انجام آن است، مرد نیز در برآوردن لباس و مسکن و غذای زن مکلف است و تازه حق مرد همان اندازه‌ای است که شرع مشخص کرده و این حرف‌ها که مرد بر زن ولایت دارد معنا ندارد. موفق باشید
6790
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی زیارت قبول من حاجاتی دارم که برای برآروده شدن آن خیلی تلاش کرده و دعا کردم اما نتیجه نگرفتم تا اینکه روز اربعین زمانی که می خواستم در مراسم عزاداری شرکت کنم در بین راه به دلم افتاد که به خاطر امام حسین (ع) نذر کنم اگر حاجاتم داده شود من ترک گناهی چون غیبت می کنم اما این افکار مرا راحت نگذاشتن هرچند درمراسم عزاداری به خدای خود گفتم اگر این 3 حاجت داده شود بر من است برای رضای خدا غیبت را ترک کنم ولی شرط هم گذاشتم که این مسئله را از دید شما بررسی کنم چرا که همان روز تمام افکارم مشغول این بود که نکند این وسوسه شیطان است البته به این دلایل 1- حاجتم روا نشود و من ناامید شوم و قصد شیطان همین است که من به خدای خود بدبین شوم 2- اگر من غیبت نکردم و حاجتم براورده نشد آنوقت چه ؟ من به عهدم وفا کردم ولی آنها چی؟ 3- من تصمیم گرفتم قبل از برآورده شدن حاجت از حالا این گناه را ترک کنم ولی نگرانی تمام وجودم را گرفته از این بابت که اگر این افکار و حتی نذر وسوسه شیطانی بوده و وهم و خیال بوده نذرم شکسته می شود و دچار عقوبت ترک نذر هم خواهم شد استاد حالا دچار وسواس شدم اصلا راجع به هرکسی حرف می زنم فکر می کنم غیبت کردم یک بار حرف کسی برام سنگین تمام شد وبا یکی درد دل کردم اما بد گویی نکردم ولی گفتم که چه مشکلاتی برام ایجاد میکنه اما بعدش گفتم حتما این غیبت بوده چشمتان روز بد نبیند حسابی داغون شدم و گفتم عجب کاری کردم که نذر کردم این در حالی است که اگر کسی حرفی راجع به من میزنه که باعث ناراحتیم میشه برای تخلیه روحی دلم می خواهد با کسی دردل کنم تو را به خدا به من بگویید چه کار کنم؟ اصلا این نذر نذر درستی هست هرچند بعید می بینم بتوانم از عهده اش بر بیام خیلی نا امیدم متشکرم از استاد خوبم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نذر به‌کلی باطل است چون موضوع آن موضوعی است که شریعت آن را حرام کرده است و بر ما واجب است دستور شریعت را رعایت کنیم. برای رعایت دستور شریعت نذر و قسم لازم نیست. موفق باشید
6789
متن پرسش
بسم الله الرّحمن الرّحیم: ضمن تشکر از جنابعالی؛ سوالاتی خدمتتان داریم که امید است با جواب تک‌تک آن‌ها نکاتی در راستای ادامه‌ی مباحثی که مطرح می‌فرمایید روشن شود.
متن پاسخ
- سؤال 1- مباحث غرب شناسی چه ضرورت و جایگاهی در سرفصل های آموزشی دارد؟ و علت تدریس این سنخ مباحث از سوی شما چه بوده است؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب: 1- مباحث غرب‌شناسی در راستای نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و توجه به فرهنگ مهدوی که افق آینده را در اتحاد بین تکوین و تشریع می‌نگرد، معنای خاصی به خود می‌گیرد غیر از آنچه منتقدین مشهور دنیا در رابطه با نقد غرب مطرح می‌کنند. ما از طریق انقلاب اسلامی بنا داریم زندگی زمینی خود را در تمام مناسبات فردی و اجتماعی به کمک شریعت الهی، با عالم قدسی مرتبط گردانیم و در این رابطه باید موانع تحقق این هدف را که در حال حاضر عمده‌ترین آن موانع نگاه فرهنگ غربی به عالم و آدم است، بشناسیم و بدین لحاظ نه‌تنها شناخت غرب با این رویکرد برای دوستداران انقلاب اسلامی لازم بلکه از نان شب واجب‌تر می‌باشد و گرنه ناخودآگاه انقلاب اسلامی در ذیل غرب قرار می‌گیرد و از تحرک لازم می‌افتد و ملت‌ها از نتایج فوق‌العاده‌ای که می‌توانند از انقلاب اسلامی ببرند محروم می‌شوند و با ادعای آن‌که توسعه‌یافتگی مستقل از منظومه‌ی جهانی نیست عملاً انقلاب اسلامی را استحاله می‌کنند. سؤال 2: به نظر شما ضعف ها و کاستی دوره های آموزشی غرب شناسی موجود در کشور چیست؟ طرح کلی و ویژگی خاص مباحث آموزشی شما چه می باشد؟ جواب 2- حقیقتاً درست متوجه شده‌اید که مباحث غرب‌شناسیِ موجود بعضاً نقص‌ها و کاستی‌ها و اشکالاتی دارد زیرا بعضی‌ها متوجه نیستند مخالفت ما با فرهنگ غرب مثل مخالفتی که مثلاً روسیه و یا چین با غرب دارد نیست، اندازه‌ی مخالفت ما با غرب به اندازه‌ی تفاوت اهدافی است که هرکدام دنبال می‌نماییم و در راستای آن اهداف انسان را معنا می‌کنیم. ضعف‌های بعضی از مباحث غرب‌شناسی در غفلت از ذات غرب است، غربی که در سر و سامان‌دادن بر زندگی زمینی بشر به غیب به عنوان نقشی فعّال و کارساز و الهام‌بخش توجه نمی‌کند و مطابق آن برنامه نمی‌ریزد و عملاً به دست‌آوردهایی دست می‌زند که در اثر آن دست‌آوردها نقش الهام‌بخشی غیب و اشراقی آن از صحنه‌ی زندگی انسان‌ها دور می‌شود، در حالی‌که ما در نقد غرب باید متوجه باشم غرب چه‌چیزی به ما داده و چه‌چیزی از ما گرفته که سعی شده در کتاب «عالم انسان دینی» به‌طور بسیار مختصر متذکر آن باشیم. کتاب «مدرنیته و توهّم» نمونه‌ای از نقد غرب با رویکرد دینی است به آن شکلی که عرض شد. سؤال: 3 ) نسبت ما با تاریخ انبیا و اولیا چگونه باید باشد و درک انقلاب اسلامی چگونه منجر به تصحیح این نسبت می گردد؟ جواب: 3- نسبت ما با تاریخ انبیاء و اولیاء از این قرار است که حضرت حق از ابتدای حیات زمینی بشر زندگی دینی و شرعی را برای انسان‌ها مقدر نموده تا در گشایش زندگی زمینی و تنگناهای مخصوص این زندگی بهترین انتخاب را داشته باشد و همواره رابطه‌ی اشراقی خود را با عالم معنا حفظ کند و این خط از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شد و همچنان ادامه یافت تا به شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید و در دل این شریعت نظرها به حاکمیت انسانِ کامل یعنی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» معطوف گشت و در راستای چنین حضوری انقلاب اسلامی ظهور کرد و درست در مقطعی از تاریخ که فرهنگ مدرنیته اراده کرده بود خط حضور تاریخی انبیاء و اولیاء را نادیده بگیرد انقلاب اسلامی متذکر آن خط معنوی گشت تا اولاً: بشر راز سرگشتگی خود را در دوران جدید درست بشناسد و ثانیاً: راهی را که خداوند برای زندگی زمینی بشر مقدر کرده است همچنان گشوده بماند تا ما زندگی خود را در مسیر اراده‌ی الهی قرار دهیم و از بی‌معنایی و پوچی رهایی یابیم و بفهمیم تقدیری که خداوند اراده کرده است چه تقدیری است. سؤال: 4) با توجه به اینکه فهم ما از دین متاثر از حجاب مدرنیته است، چگونه می توان در دوره های آموزشی به مباحث دینی توجه نمود؟ جواب: 4- همچنان‌که بحمداللّه متذکر هستید در شرایطی قرار داریم که به‌واقع در بسیاری امور فهم ما از دین متأثر از حجاب مدرنیته است و تنها با یک خودآگاهی تاریخی می‌توانیم از این حجاب آزاد شویم وگرنه سعی می‌کنیم دین را با مدرنیته تطبیق دهیم که با این کار اصالت را به فرهنگ مدرنیته داده‌ایم و عملاً دین در ذیل فرهنگ غربی قرار می‌گیرد و از کارآیی لازم باز می‌ماند و معلوم است وقتی دین کارآیی لازم را نداشت فرو گذاشته می‌شود. خودآگاهی تاریخی یعنی بفهمیم جایگاه دین و جایگاه مدرنیته دو جایگاه متفاوتی است و هیچ نسبتی با همدیگر ندارد زیرا یکی اصالت را به جهان می‌دهد و دیگری اصالت را به خدا. به عنوان مثال وقتی شما جایگاه تاریخی وهابیت را درست شناختید و معلوم شد این فرقه مأمور است تا اولاً: در زیر لوای اسلام فرهنگ مدرنیته را بسط دهد و ثانیاً: مأمور است از اسلام چهره‌ای زشت بنمایاند تا نگاه‌ها از اسلام به سوی فرهنگ غربی معطوف شود، دیگر انرژی خود را صرف این نمی‌کنید که بخواهید اشکالات محتوایی آن فرقه را اثبات کنید، در عین آن‌که اشکالات محتوایی فراوانی در این فرقه هست. در خودآگاهی تاریخی که ما باید نسبت به مدرنیته داشته باشیم متوجه جایگاه تاریخی آن فرهنگ می‌شویم که در ذات خود هیچ معنویت اصیلی را برنمی‌تابد و هر معنویتی را در فضای روح سوبژکتیویته به باور شخصی تبدیل می‌کند و انسان را در خود متوقف می‌نماید، در حالی‌که جایگاه دین در طول تاریخ درست برعکس جایگاه تاریخی فرهنگ غربی است. دین انسان‌ها را متذکر حقیقتی ماوراء برداشت‌های ذهنی‌شان می‌کند تا با عالمی بس جدّی‌تر و اصیل‌تری مرتبط گردند، عالمی که اگر بدون نظر بدان تصمیم‌گیری کنند گرفتار انواع بحران‌ها و تناقض‌ها می‌شوند همان‌طور که عده‌ای در اطاق تاریک خواستند فیل را بشناسند و نظر بدهند. و چنانچه آموزش معارف دینی با چنین دقتی همراه نباشد که امروزه تنها باید با فاصله‌گرفتن از ظلمات غرب می‌توان به نور توحید در افق زندگی بشر اشاره کرد؛ به نحوی گرفتار یک نوع سکولاریسم شده‌ایم که البته بیش از همه باید حوزه‌های علمیه در این امر هوشیاری لازم را به‌خرج دهند. سؤال: 5) به نظر می آید که جنابعالی در فهم اندیشه غربی از دیدگاهها و جریانهایی استفاده نموده اید که متفاوت و ظاهرا متعارض هستند.به طور مثال اندیشه صدرایی، تفسیر المیزان و اندیشه های مرحوم فردید و رضا داوری اردکانی در مباحث شما طرح شده اند. لطفا وجه پیوند این اندیشه ها را در مباحث غرب شناسی توضیح دهید. جواب: 5- این نکته‌ی بسیار حساسی است که وقتی انسان به اندیشه‌ها از نظر وجودی بنگرد و در همه‌ی آن‌ها در جستجوی «وجود» باشد و اگر آن اندیشه‌ها متذکر وجود باشند دیگر به عنوان اندیشه‌های متکثر و متفاوت ظهور نمی‌کنند و این درست بر عکس نگاه حصولی و ماهیت‌گرا به اندیشه‌ها است که با نظر به وجه متفاوتِ آن‌ها شناخته می‌شوند زیرا ماهیت مثار کثرت است و برعکس وجود که عامل وحدت می‌باشد. شما در اندیشه‌ی صدرایی منور به نگاهی می‌شوید که اولاً: بین وجود و ماهیت تفکیک می‌کنید و به اعتباریات اصالت نمی‌دهید. ثانیاً: متوجه وجود به معنای تشکیکی آن هستند یعنی وجود را به عنوان یک مفهوم در ذهن مورد توجه ندارند بلکه به عنوان یک حقیقت به آن می‌نگرید. در این دستگاه بنده جناب آقای دکتر فردید و جناب استاد داوری را در رابطه با نقد غرب متذکر «وجود» می‌دانم به این معنا که این بزرگان و از همه مهم‌تر جناب مارتین هیدگر غرب را از آن جهت که حجاب وجود است نقد می‌کنند و اگر به عمق تعبیر هیدگر نسبت به وجود و ظهور و خفای وجودی که وی مدّ نظر‌ها قرار می‌دهد نظر کنیم به تشکیکی‌بودن وجود که ملاصدرا مدّ نظر دارد نزدیک می‌شویم و در این رابطه بنده قرائت دکتر فردید از هیدگر را از آن جهت که شیعه و ایرانی است قابل قبول می‌دانم هرچند ممکن است به‌زعم عده‌ای این برداشت از هیدگر مطابق اندیشه‌ی هیدگر نباشد، که البته بنده معتقد به این نیستم. چون وقتی خودم هم به متون نوشته‌شده از هیدگر رجوع می‌کنم و در فضای اصالت وجود صدرایی و با ذوق تشیع به آن متون می‌نگرم احساس تناسبی بین صدرا و هیدگر برایم پیش می‌آید. در صفحه‌ی 290 کتاب «مفردات فردیدی» از قول فردید آورده: «: «من می‌خواهم از نو، ملاصدرا بخوانم تا آن‌جا که سوبژکتیو و ابژکتیویته در ملاصدرا محو شود، تفسیر من از ملاصدرا غیر از تفسیر خودبنیادانه‌ای است که حوالت دوره‌ی جدید است»». می‌گوید: ««وجودِ» ملاصدرا متعالی از وجودِ ذهنی و عینی است. در فلسفه‌ی ملاصدرا تعالی و دفاع از قرآن است». می‌فرماید: «ملاصدرا پریروز دارد». سؤال: 6 ) چه نسبتی بین عرفان اسلامی (به طور خاص ابن عربی) و اندیشه متفکرین غربی مانند نیچه یا هایدگر وجود دارد؟با تشکر جواب: 6- روح عرفان محی‌الدین در نظر به اسماء الهی نهفته است که نگاه بسیار با ارزشی به عالم است زیرا حقیقتاً در نگاه وجودی آنچه مدّ نظر است وجود است در کمالات خاص وگرنه نگاه ما به مفهوم وجود خواهد بود. پس در نگاه وجودی از آن جهت که وجود عین کمال است شما با اسماء حسنای الهی روبه‌روئید که در مظاهر مختلف ظهور کرده و عرفان محی‌الدین انسان را در چنین نگاهی می‌پروراند تا بتواند بین تنزیه و تشبیه جمع کند و با حضرت اللّه در مظاهر اسماء حسنایش مأنوس گردد. در دل چنین نگاهی غرب سراسرظلمات است و هایدگر این را به‌خوبی می‌فهمد و می‌فهماند ولی نه در آن حدّی که شما در عرفان محی‌الدین متوجه آن هستید. در حالی‌که نیچه را به‌راحتی را نمی‌توان در این دستگاه جای داد. نتیجه از یک طرف با مفاهیم درگیر است و طالب حضور می‌باشد و فریاد می‌زند که کلیسا و بازار خدا را کشته‌اند و در به در به دنبال خدای حضوری است و از طرف دیگر به ابرمردی نظر دارد که اراده‌ی او معطوف به قدرت است و نه معطوف به حق. با این‌همه نیچه به جهت آن روح عصیانگرش می‌تواند الهام‌بخش باشد ولی ارتباط با نیچه کار آسانی نیست حتی در همین حدّ که من تصویر کردم نمی‌توان نیچه را جای داد. با این‌همه می‌توان گفت: «دیده آن باشد که باشد شه‌شناس.... تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
6787
متن پرسش
سلام استاد. زیارت قبول. استاد این که امام حسین علیه السلام بر سر نیزه قرآن تلاوت می کردند؛ سندیت تاریخی دارد؟تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بله حتی آیاتی که حضرت قرائت فرمودند در تاریخ ثبت شده. گزارش زید بن ارقم- که گویای قرائت قرآن توسط سر مطهر در کوچه های کوفه است- را نقل می کنیم: آن گاه که سر حسین [علیه السلام] را به دستور عبیدالله بن زیاد در کوچه های کوفه می گرداندند، من در اتاقم- که مشرف به کوچه بود- نشسته بودم و ناگاه سر او را در حال عبور دادن دیدم که این آیه را قرائت می کرد: أم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکهف و الرَّقیمِ کانوا مِن آیاتنا عجباً. با دیدن این صحنه مو بر بدنم راست شد و عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، به خدا سوگند سر تو عجیب تر و عجیب تر است. نیز بنا به نقل ابن شهر آشوب، آن گاه که سر مطهر را در کوفه نزد خزانه داران آویخته بودند، شروع به قرائت سوره کهف کرد تا به این آیه رسید: إنّهم فتیهٌ آمنوا بربّهم وزدناهم هدیً فلم یزدهم الا ضلالا و بر اساس نقل دیگر او، هنگامی که سر حضرت را بر درختی آویختند این آیه را از سر مطهر شنیدند که: وَ سَیعلمُ الذین ظَلموا ای منقلبٍ ینقلبون. قرائت قرآن توسط سر مطهر امام علیه السلام- همچون کوفه- در شام نیز تکرار گشت و همان آیات از سوره کهف، توسط سر مطهر قرائت شد. در جریان دیر راهب نیز آمده که راهب نصرانی پس از مشاهده نور ساطع از سر مطهر، با دادن چند درهم به مأموران، سر مطهر را گرفت و به داخل صومعه برد. و ناگاه صدایی شنید که می گفت: «خوشا به حال تو و به حال کسی که حرمت [صاحب] این سر را بشناسد». و او با شنیدن این صدا، دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که آن سر با او سخن بگوید. که ناگاه سر مطهر آغاز به سخن کرد و فرمود: ای راهب، چه می خواهی؟ راهب گفت: تو کیستی؟ سر مطهر پاسخ داد: «من فرزند علی مرتضی و فاطمه زهرایم. من مقتول در کربلا و مظلوم و عطشانم». سپس ساکت شد. راهب صورت بر صورت امام علیه السلام نهاده و ملتمسانه می گفت: صورتم را برنمی دارم مگر آنکه بگویی شفیع من در قیامت خواهی بود. سر مطهر به سخن آمد که: به دین جدم درآی. و راهب بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری کرد و مشمول وعده شفاعت امام علیه السلام شد. سـخـن گـفـتـن سـر مـقـدس امـام حـسـیـن عـلیه السلام در کتب معتبره مثل کتابهای بحار مرحوم مجلسی و کتاب منتخب طریحی و کتاب لهوف سید بن طاووس و کتاب ارشاد شیخ مفید نـقـل شده است. .-قرآن خواندن و سخن گفتن سر امام حسین ـ ع ـ با حارث‌بن‌وُکَیْدَه یکی دیگر از موارد قرآن خواندن سر مقدس ابی عبدالله علیه السلام مربوط به حوادث بین راه کوفه تا شام است، طبری امامی به نقل از حارث‌بن‌وُکَیْدَه، چنین نگاشته است: من از حاملان سرِ حسین بودم که شنیدم سر، سورة کهف را می‎خواند. در خود شک کردم که من صدای ابی‎عبدالله را می‎شنوم. به من گفت: ای پسر وکیده، آیا دانستی همة ما ائمه زنده هستیم و نزد پروردگارمان روزی می‎خوریم؟ با خود گفتم: سر را سرقت کنم. فرمود: ای پسر وُکَیْدَه، این کار برای تو ممکن نیست. (گناه) ریختن خونم نزد خدا بزرگ‎تر از حمل سرم است. رهایشان کن، زمانی که غُل‎ها و زنجیرها در گردن‎هایشان باشد و بر رو (به سوی جهنم) کشیده شوند، خواهند دانست.( محمدبن‌جریر طبری، دلائل‌الامامة، ص78 و همو، نوادر المعجزات، ص 110 ـ 111. موفق باشید
6785
متن پرسش
با تشکر از راهنمایی استاد طاهر زاده و نیز نظرات دوست عزیمان. با کمال میل از راهنمایی ایشان استفاده خواهیم کرد. ضمنا در تیم ما متخصص طب سنتی نیز وجود دارد. از جمله نکات خوبی که ایشان هم قبلا مطرح کرده بودند همین است که: "بر اساس فلسفه مبنایی طب سنتی ایرانی، وحدت موجود در اشیاء مرکب، حقیقی است و اعتباری نیست. به عبارت دیگر کل، می تواند خاصیتی داشته باشد که غیر از جمع جبری اجزاء آن باشد و در هیچ یک از تک تک اجزائ آن نباشد. لذا یافتن جزیی در موجودات که توجیه کننده تمام یک خاصیت مشخص باشد، کار دقیقی نیست." با وجود این دیدگاه، نمی توان اثرات اجزا را در ایجاد یک خصوصیت در کلیت یک شیء منکر شد وبالاخره این تطبیق و بررسیرابطه با مبانی اثبات شده طب جدید که اکثرا تجربی میباشند باید از جایی شروع شود. لازم به ذکر نیست که دنیای غرب با رویکرد تجربی صرف به علوم دچار اشتباه بزرگی شد از این جهت که منکر سایر روشهای شناخت و برداشت علمی گردید والا خود تجربه و علم تجربی در حیطه هایی که حقیقتا تجربی هستند کاملا قابل دفاع است؛ به شرطی که پایش را از گلیمش دراز تر نکند و در جایی که تجربه پذیر نیست نظر ندهد و یا لااقل نظر قطعی و با ادعای علمی ندهد. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید اطباء سنتی نیز با نظر به کلیات نفس از تجربه و عکس‌العمل‌های جسم استفاده می‌کردند ولی چون رویهمرفته تصور درستی از رابطه‌ی بین جسم و نفس داشتند نتیجه‌ی کارشان مفیدتر بود. موفق باشید
نمایش چاپی