بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. در باب کتاب رزق تان دو سوال داشتم. اولا اینکه اگر روزی را خدا تامین کرده چرا برخی از گرسنگی می میرند؟ ثانیا با تقریر ارائه شده حکم داشتن پس انداز چیست؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام حضرت پروردگار فرموده است من رزق شما را در جهان قرار داده‌ام؛ ولی دو نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد، یکی آن‌که اندک تلاشی برای به‌دست‌آوردن رزق به عهده‌ی بندگان است. دیگر این‌که اگر کسی یا جامعه‌ای خودش رزق خود را از بین برد و گرفتار گرسنگی شد باید بداند سرنوشت اصلی آن این نبوده است. در موضوع پس‌انداز به عنوان مسیر تأمین رزق در واقع همان تلاش معقول و بدون حرصی است که بندگان باید انجام دهند و در غیر این‌صورت «کنز» است هرچند نام آن پس‌انداز باشد. موفق باشید
537

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آنچه در زیر آمده است خلاصه سخنان دکتر ابراهیم فیاض در همایش دانشکده حقوق دانشگاه تهران درخصوص کرسی های آزاداندیشی است که از سایت رجا دریافت کرده ام، به نظر شما این سخنان راجع به فلسفه صدرا یا انتساب امام و علامه طباطبایی در تبعیت از شیخ انصاری در فلسفه را می توان قبول کرد؟؟؟؟؟؟ (در حالی که امام در فقه نیز قایل به فقه جواهری بوده نه شیخ انصاری هر چند مکاسب تدریس می فرمودند، حالا چه رسد به فلسفه ) !!!!! (البته ایشان دلیلی برای مدعای خویش بیان نفرموده اند.) پاسخ شما برای امثال بنده که طلبه حوزه هستیم و مشغول تحصیل این دروس راهگشا خواهد بود و به لطف خدا بر بینش مان خواهد افزود تا بهتر و دقیقتر بتوانیم طی طریق کنیم با تشکر فراوان -- 25 / 1 / 1389 خلاصه سخنان دکتر ابراهیم فیاض: مردم ایران کوهپایه‌ نشین هستند و این از دیگر دلایل آرام بودن آنها است. ایرانی‌ها مردمی کوچ‌نشین هستند و ییلاق و قشلاق کرده پس یکجا نشین نیستند. با این ساختار تمدن ایران یک تمدن جهانی است و در مسیر و حرکت است؛ کوپر نظریه‌پرداز غربی در فلسفه سیاسی خود این مسئله را مطرح می‌کند که ایرانی‌ها می‌توانند یک فلسفه سیاسی پرقدرت را تشکیل دهند. متأسفانه ما پس از ملاصدرا به بی‌فلسفه‌گری محض رسیدیم و از زمان مشروطه به بعد فیلسوف، شاعر، فقیه و.... بزرگ نداشته‌ایم. بحث‌هایی که در دوره قاجاریه در خصوص فلسفه مطرح شده است همان فلسفه ملاصدرا است. در زمان پهلوی نیز فلسفه ملاصدرا ادامه پیدا کرد و در این زمان بود که عده‌ای در انجمن حکمت و فلسفه و انجمن دوستی ایران و فرانسه سعی داشتند حکومت پهلوی را به فلسفه اسلامی ملاصدرایی بسط دهند. علوم انسانی که اکنون مطرح است بر مبنای نظریات ملاصدرا است و ملاصدرا روان را به نفس و روح انتزاعی داده است. امثال افرادی چون علامه زنوزی، شهرانی و حسن‌زاده آملی سعی کرده‌اند با ایجاد بحث‌هایی این محیط بسته را کمی باز کنند. از نظر هانری کربن، معرفت‌شناسی را از اسلام باید گرفت پس همه فلسفه‌های اسلامی باید میان‌فرهنگی شوند و دیگر نباید فلسفه را به پستو برد و باید این مباحث را اکنون به روشنی مطرح کرد. فلسفه میان‌فرهنگی توسط سعید زیباکلام در حال پی‌ریزی، نیازمند جامعه است. ما اکنون به تقلید فعال در جامعه خود نرسیده‌ایم و هنوز در تقلید محض به سر می‌بریم. تحولات بسیار گسترده‌ای در حوزه فلسفه توسط شیخ انصاری صورت گرفت اما این در حالی است که ما وی را به عنوان یک فیلسوف نمی‌شناسیم و باید توجه داشت امام خمینی (ره)‌ و علامه طباطبایی در بحث فلسفه به نظریات شیخ انصاری رجوع کرده‌اند. دانشگاههای ما اکنون تشریفاتی و آئین‌نامه‌ایی هستند. در حال حاضر در دانشگاه تهران به میزان سه برابر استادان، کارمندان در حال فعالیت هستند و این نمونه‌ای از یک دانشگاه سازمانی است که از پایین به بالا حرکت نکرده بلکه بالعکس حالا به پایین حرکت می‌کند. اکنون در دانشگاههای کشورمان هر فرد اگر یک تز را ارائه دهد وی به عنوان پرفسور یا دانشمند معرفی می‌شود و این در حالی است که اکنون دانشجویان ما تنها در معرکه نمره گرفتن هستند. من در دفاعیه‌های دانشجویان به خصوص دانشگاههای مطرح کشور شرکت کرده و این معضلات و مشکلات را به وضوح مشاهده کرده‌ام. اکنون متأسفانه هیچ رابطه‌ای میان دانشگاه، صنعت و جامعه وجود ندارد. در حوزه‌ها فلسفه ملاصدرایی علم را بسته کرده است و اصول فقه بسته شد. پس از مشروطه ما هیچ فقیهی نداشتیم همانطور که شهید مطهری در برخی از سخنان خود اعلام کردند پس از دوران مشروطه فقط در جامعه مجتهد مقلد داشتیم. اگر بخواهیم به این مشکلات رسیدگی کنیم باید دوباره عرفان شیعی و ائمه را بررسی کنیم و این در حالی است که باید توجه داشت مجموع عرفان‌های نظریه‌پردازان غربی از جمله هگل و کانت خارج از مسئله اصلی ما است. ما باید سخنان قرآن کریم و ائمه اطهار را استخراج کرده و نظریات تمامی فلاسفه از جمله فلاسفه غربی و شرقی را بازشناسی کنیم.وی خاطرنشان کرد: عقلانیت اسلامی باید بازخوانی شود و اکنون باید به جای نهی از منکر در جامعه به امر به معروف در حوزه علوم اجتماعی بپردازیم. الان در زمان حال ما همواره در جامعه نهی از منکر می کنیم و به مسئله امر به معروف نمی پردازیم. بر همین اساس دین ما سازمانی می شود که مشکل عمده ی ما در حال حاضر همین مسئله است زیرا دین سازمانی مانع و ترمز است
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده هرچه در سخنان ایشان فکر کردم – اگر درست به ما رسانده باشند – به این نتیجه رسیدم که در عین دلسوزی و شوق تحول، سخنان بسیار آشفته و پراکنده‌ای است که نشانه‌ی بی‌اطلاعی کامل ایشان از حکمت صدرایی و فقه حوزوی است و آنچنان آسمان را به ریسمان پیوند داده‌اند که بیشتر حیرت خواننده را می‌افزاید و انسان را انگشت به دهن می‌کند که این چه حرف‌هایی است. می‌خواهند کاری بکنند ولی در خارج از تخصص خود سخن گفته‌اند امید است شخصی چون ایشان که می توانند سرمایه خوبی برای هدایت جوانان باشند در اظهار نظر در چنین مواردی احتیاط بیشتری بفرمایند. موفق باشید
9040
متن پرسش
سلام و عرض ادب در دریافتی که بنده از مطالعات در مورد هایدگر داشتم متوجه شدم ایشان بین وجود و موجود تفاوت قائل است ولی جناب ملاصدرا این تفاوت را قائل نیستند و وجود و موجود را یکی میدانند- لطفا 1- بفرمایید دریافت بنده از هیدگر درست بوده یا نه اگر نه درستش چیست؟ 2- شباهت وجودی که جناب هایدگر میگوید با جناب صدرا چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عظمت ملاصدرا در این است که اصالت را به «وجود» می‌دهد و موجودات را نمودهای متفاوت وجود می‌داند که بحث آن مفصل است و جناب هایدگر نیز تحت تأثیر «اکهارت» و وحدت وجودی که «اکهارت» مطرح کرد متوجه «وجود» می‌شود و روشن می‌کند که در تاریخ متافیزیک از وجود غفلت شده. به نظرم اگر سخن این دو اندیشمند را با دقت دنبال کنیم بسیار به هم نزدیک‌اند با این تفاوت که هرکدام در فضای فرهنگی خودشان سخن گفته‌اند. بنده معتقدم ملاصدرا از یک جهت شرح یا ادامه‌ی فلسفه مشاء و یا اشراق نیست، بلکه تفکر دیگری است با موضوعی دیگر، اگر متوجه تشکیک وجود شویم می‌فهمیم ملاصدرا از ماهیت عبور کرده، کاری که هایدگر در کتاب «هستی و زمان» شروع کرد. موفق باشید
3004
متن پرسش
سلام در عرفان نظری و در بین عرفا، علاوه بر ظاهر و مطالب ظاهری و احادیث ظاهری که مطرح است؛ در بین خود یک سری مطالب و احادیث سری و باطنی نیز دارند که بیشتر از طریق کشف و شهود به این مطالب رسیده اند. برای مثال ابن عربی ادعا دارد که فصوص الحکم را کلش را رسول الله(ص) به او القاء کرده و کل این کتاب املاء شخص رسول الله(ص) است. حال در همین بحث چند سوال از شما داشتم: 1- ضابطه و ملاک برای تشخیص شهود صحیح و رحمانی از شهود غلط و شیطانی چیست!؟ چونکه ما می بینیم که حتی در بین کشف و شهود عرفا نیز متفاوت و بعضا متناقض است. برای مثال یکی در مکاشفه می بیند فلان شخص در آن دنیا گرفتار است؛ شخص دیگری می بیند نه آن شخص در بهشت برین است. بالاخره نمی شود که هر دو مکاشفه درست باشد چون متناقض است. خوب در اینجا قطعا یکی از این مکاشفه ها شیطانی است. حال این را از کجا می شود تشخیص داد؟! 2- ممکن است فردا نیز بنده کتابی بنویسم و ادعا کنم کل این کتاب املاء رسول الله(ص) است یا مثلا املاء امیرالمومنین(ع) است. خوب به چه دلیل و طبق چه ملاک و معیاری باید سایر علما حرف مرا بپذیرند یا رد کنند؟! 3- اگر شخصی در مکاشفه یا شهودی پیامبر(ص) یا یکی از ائمه(ع) را ببیند که مطلبی را به این شخص بفرمایند؛ آیا این شخص می‌تواند این مطلب را مبنای کارش و اعتقادش قرار دهد یا خیر؟! 4- آیا فقیه می تواند در علم فقه، که یک علم ظاهری است از شهودات خویش استفاده کند؟! برای مثال ما در احادیث داریم که با شروع ماه رمضان شیطان در بند می شود و تا آخر ماه رمضان در بند است. حالا برای مثال هر چند هنوز هلال ماه رویت نشده؛ اما چون فلان عارف شهود کرده که شیطان در بند شده فتوا دهد که اول ماه رمضان است. یا برای مثال یک عارف علت و مناط تکوینی و واقعی نماز را شهود؛ بعد بیاید همین مناط را تنقیح کند. و سایر مثالها
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- ملاک صحت مکاشفه، کشف پیامبر و امام معصوم است. اگر آن کشف مخالف کشف معصومین نبود می‌تواند قابل اعتماد باشد ولی این‌که کشف‌ها در یک موضوع متفاوت می‌شود ممکن است دو وجه از یک موضوع در میان باشد به این معنا که در یک کشف جنبه‌ی ایمانی فرد مدّ نظر باشد و در یک کشف جنبه‌ی مراحلی که هنوز طی نشده است برای صاحب کشف ظاهر شود 2 و 3- امثال محی‌الدین که چنین سخنی را می‌گوید آنقدر آن سخن عمیق است که علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند بعد از معصوم هیچ سخنی به عمق سخنان محی‌الدین نیست و بعد از قرآن بیشترین شرح بر کتاب فصوص الحکم محی‌الدین نوشته شده که در آن کتاب می‌فرماید رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» را در خواب دیدم و حضرت فرمودند بگیر این کتاب را. از محتوای کتاب معلوم می‌شود یک کتاب فوق‌العاده‌ای است و در همین رابطه حضرت امام در نامه به گورباچف نوشتند : دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌ نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد. 4- هرگز نباید در علم فقه به شهود اعتماد کرد و قضیه از این حرف‌ها نیست که عارفی بخواهد با شهود خود ماه رمضان را تعیین کند. موفق باشید
14361
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت در سال پیش آقای مصطفی ملکیان سخنرانیی در جمع مردم اصفهان در همایش والای پیامبر رحمت داشتند که در آنجا و در میان هزاران نفر از عموم سخنانی گففتند که بنده لازم دیدم برای بررسی سخنان ایشان آن را با شما در میان بگذارم اول که ایشان فرمود در میان ادیان تفاسیر مختلفی از دین داده شده است که حتی برخی از آنها فاصله زیادی با هم دارند و ما باید ببینیم که کدام یک به صلاح فرد و جامعه است و مصالح بشر را بر آورده می کند؟ یعنی مصلحت عملی رویکرد به کدام تفسیر را دارد؟ (استاد در این صورت ما باید هزاران تفسیر مصلاحانه ی با دید بشری جدای از وحی داشته باشیم که همه مدعی اصلاح و صلاح اجتماعی می باشند این دیگر تلقی شخصی از دین می شود که) 2. ما باید بدانیم که مسلمان بودن طالب حقیقت بودن نه مالک حقیقت بودن ما نباید گمان کنیم دین کشتی است در دنیای مواج نه بلکه دین چیزی جز شنا کردن نیست، هیچ کشتی وجود ندارد دین دعوت به کشیتی سوار شدن نیست دین درست شنا کردن است یعنی ضوابطی که به شما درست شنا کردن را می آموزد. صرف اینکه ابراهیم از ماست ما را ابراهیم تر نمی کند بلکه تبعیت از ابراهیم است که ما را ابراهیم می کند. بعد تلقی ایشان در «الذین اهدو فینا» یعنی جهاد در حقیقت است و این که حقیقت آشکار نیست بلکه ما باید ذره ذره بکوشیم تا حقیقت آشکار شود و این جمله ابن سینا که می گوید معاند حق منکری هست که باید به چوبش بست برای این است که پس فکر ابن سینا حقایق بسیار آشکار است (خوب استاد حق مشخص است مگر می شود حق آشکار نباشد حق یعنی رسیدی که می گویی حق است منکشف شده است خوب کسی اگر با حقیقت در بیفتد معلوم است که از جهل نیست از عناد اوست نه از ما) 3. می گوید نباید حقیقت را آشکار بدانیم زیرا اگر آشکار بدانیم در هر ساحت و معرفت بشری نتیجه این می شود که کسانی با شما مخالف ند به نظر می رسد عناد دارند (استاد چه اشکالی دارد ما حقیقت را روشن بدانیم و افرادی هم که ادعای ما را انکار می کنند معاند ندانیم لزوم ندارد که آشکار داستن حقیقت لازمه اش باید معاند دانستن دیگری باشد آیا این مغالطه نیست و یک تلفی نابجا از حقیقت و فهم نادرست از معنای حقیقت و حق نیست؟) بعد می گوید بخاطر همین است که ما نمی توانیم با لادین ها و لا مذهب ها دوستی کنیم همین است. 4. می گوید دین از ما فرآیند خاصی می خواهد نه فرآورده ی خاصی یعنی درست راه رقتن مهم است نه به جای خاصی رسیدن این که دین از ما می خواهد این است که راه رفتن ما بر اساس صداقت و جدیت باشد نه اینکه لزوما به جای خاصی برسیم اگر انسان ها بخاهند به یک جا برسند بود از روز اول هم از یک جا شروع می کردند! بنابراین یک معلم نمی تواند منصفانه از همه ی شاگردانش نمره ی بیست را بخواهد (استاد نمی تواند نمره ی بیست را بخواهد ولی میتواند توجه و فهم و رسدن به دروس بالاتر را و رسیدن به دانشگاه را و دروس عالیه ی دیگر را ولو با نمره های متفاوت را بخواهد که مگر نمی تواند چه استبعادی دارد که از آنها با استعدادهای مختلف رسیدن به کمالات را که در استعدادهای مختلف آنها نهاده شده طلب کند و رسیدن به آن را نشان دهد و راهنمایی کند؟ استاد ایشان به نظر می رسد که بین مباحث خلط می کند؟) بعد می گوید پس مقصد مهم نیست بلکه تلاش و جدیت مهم است بنابراین اسلام طالب فرآیند خاص است نه فرآورده ای خاص بعد می گوید با این دو ویژگی صداقت و جدیت به هر جا رسید و هر جا رفتید از نظر اسلام مصاب و ماجورید. «لیس للانسان الا ما سعی» یعنی بکوشید در را رسیدن به حقیقت و در این را هر چه که کوشش کنید ماجور و معذور هستید به آنچه که رسیدید. (استاد ایشان خودش در سخن قبلی می گوید دین به شما ظابطه ی شنا کردن را می دهد که چگونه شنا کنید که در این دریای مواج غرق نشوید بعد اینجا می گوید به هر جا رفتید و رسیدید؟ پس یعنی هر نوع شنا کردنی ما را به مقصد می رساند و هر طرف رفت هم ما را به خشکی؟ در صورتی که خود شما گفتی اسلام ظایطه ی درست شنا کردن را می آموزد پس اگر ظابطه بدهد شما هر طور و هر جور و هر طرف نیم توانید شنا کنید؟ استاد واقعا یعنی چه خوب راه رفتن مهم است نه به جای خاص رسیدن در صورتی که خوب راه رفتن منافاتی با جای خاصی رسیدن ندارد) بعد می گوید باید تلقی به جای خاصی رسین را حذف کنید. بعد می گوید: من فزض می کنم شما با تمام اصول فلسفی و روان شناختی و عرفانی و اخلاقی اثبات کردید اسلام کامل ترین دین جهان است. من می گویم به تو چه ربطی دارد؟! ما مسلمانان اگر خواهیم به خود و جوامع سود برسانیم اول باید نشان دهیم مسلمانم، ما بجای اینکه اثبات کنیم خودمان مسلمانیم اثبات می کنیم اسلام کامل است خوب به تو جه ربطی دارد مثل اینکه شما مهندس متخصص ساختمان باشی و بیایی توصف یکی از زیباترین ساختمان های اصفهان را بکنی خوب به تو چه ربطی دارد؟ اینکه اسلام کامل ترین دین باشد معنایش این نیست که چه خوب شد ما مسلمانیم چون هنوز مسلمانیم را نشان نداده ام در عمل در گفتار (استاد ایشان با گفتن این فرض معلوم است که در حقانیت دین اسلام اشکال دارد و در ثانی باز هم چه منافاتی دارد که هم دین کامل باشد و هم ما به این انتخاب کامل خود افتخار کنیم؟ قابل جمع است اگر چه شاید ملتزم به تمام دستورات آن هم نشویم آیا صرف این که در خیلی جاها که ملتزم به آن نشدیم یعنی نمی توانیم دین را کامل بدایم پس در اینصورت شما هم نباید خود را پسر پدرت بنامی زیرا در خیلی از موارد ملتزم به دستورات او نشده ای؟ پس این استدلال یک مغلطه است که قایل شدن به دین کامل مستلزم این است که شما به تمام دستورات آن عمل کرد باشی؟) بعد می گوید: همان طور که جسم من دستخوش بیماری می شود و نیازمند به طبیب و استعمال داروست نه شلاق و و توهین همانطور روان و ذهن شخصی هم که دارای یک سری رذایل است بیمار است و با شلاق و (اسید پاشی و ... در ضمن این سخنرانی به مناسبت همین جریانات اسید پاشی در اصفهان بگزار شد که ایشان نسبتی به امر به معروف هم در بین سخنانش ذکر کرد) این ها درست نمی شود می گوید چه استدلالی بر فرق بین بدن و بین ذهن می کنید؟ اگر بیمار روحی وجود دارد باید دل سوزاند او را به طبیب برد پزشک متخصص برد. (استاد باید به ایشان بگوییم که محور بحثش را مشخص کند اگر به نسبت واقع هی اسید پاشی می گوید که بله حرکت آنها نه اسلامی است نه مورد قول دین است نه نسخه ی علماست و نه امر به معروف است و اگر حرف ایشان در مورد تمام امراض روحی است باید بگوییم به همان استدلالی که تمام نسخه های متخصص در بیماری های جسمی یکسان نست و گاهی حتی باید بیمار را در زیر تیغ جراحی عمل ببرن و حتی باید او را از خوردنی های حلال و لذیذ منع کنند و حتی گاهی برخی در زیر تیغ حراحی جان می دهد باید بگوییم ک تمامی مرض های جسمانی هم یکسان نیستند و طبیب روح هم طبق تخصصش با تمم امراض روحی یکسان برخورد نمی کند باید بگوییم آقای ملکیان شما همانگونه که به وصف طبیب دوار به طبیب بودن حضرت رسول استناد می کنید باید در جای دیگر هم که در جامعه ی حضرت اگر دزدی می شد یا اموال مسلمانی به غارت می رفت حضرت مطابق دستور خدا احکام را جاری می کرد یا عمل حضرت امیرالمومنین که به شخصی شلاق زد و بعد زیر بغل او را گرفت و بلند کرد و به او گفت چرا کاری می کنید که حدود بر شما جاری کنیم این را هم بگویید ثالثا در متن جامعه طبق حرف شما که جهان به مثابهی دهکده ایست که بسیاری از عملکرها روی دیگران تاثیر دارد باید بگوییم که در متن اجتماع هم بسیاری از بیماری های روحی جامعه را بیمار می کند و باید در هر مورد آنگونه که بایسته ی اوست عمل کرد تا در شنا کردن درست دیگران به سمت ساحل نجات و امید خللی وارد نشود.) و ایشان دراخر سخنانش گفت که بنده تلقی متکلمان و فقهای دین را تلقی کاملی از دین نمی دانم و به نظرم تلقی عرفا نزدیک ترین تلقی باشد که این سخان با دست و تشویق مردم همراه بود. استاد ببخشید متن زیاد است و بنده هم بی ادبی کردم و جواب هایی دادم فقط به خاطر این بود که می خواستم درس شاگردی را خدمت شما ارایه دهم همین خدا شاهد است که گفتم شاید در نظرم اشتباه می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایشان عملاً با این جملات نگاه ابزارگونه به دین می‌اندازند، نه نگاه حقیقت‌یابی. 2- آری! باید تلاش کرد در مسیری که خداوند از طریق پیامبر مشخص کرده است به حقیقت نزدیک و نزدیک‌تر شد. عمده باقی‌ماندن بر عهدی است که خدا از طریق شریعت برای ما شکل داده وگرنه بین ایمان و کفر تفاوتی نمی‌ماند 3- مسیر رسیدن به حقیقت با مسیر پشت‌کردن به آن را، پیامبران تعیین می‌کنند و این مسیر، مسیری است که در رجوع به حق ممکن است انسان‌ها متفاوت باشند و همه به‌عنوان اهل ایمان شناخته شوند و این غیر از آن است که معاندین با دین و حقیقت را هم در حدّ مؤمنین به حقیقت قلمداد کنیم 4- به نظر بنده در نکته‌ی چهارم سخنان ایشان را خیلی خوب تحلیل کرده‌اید. متأسفانه در سخنان آقای ملکیان عموماً یک نحوه فضای سکولاریته شکل می‌گیرد، وگرنه مگر عرفا خودشان مقیّد به سخنان فقها نیستند که ایشان می‌گویند تلقی فقها از دین را کامل نمی‌دانند؟! آیا به این معنا است که ما رعایت احکام شرعی را نکنیم و یا در کنار فقه، از اخلاق و عرفان دین هم استفاده کنیم؟ موفق باشید

205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز ما ، آقای طاهرزاده بنده مدتهاست که در فراق و دوری خدای بیهمتا متحمل رنج ها و دردهای فراوانی شده ام و گاهی اوقات بسیار بسیار تحمل این دوری و جدایی برایم مشکل می شود ، ناخالصی و ذلت درد بسیار بزرگی است . سخنان شما بر روی من خیلی تاثیر گذاشته ، و خداوند دائما و عده های لطف و احسان و کرم خود را جاری می کند ، فقط تا به حال آنچه که من آموخته ام این است که برای اینکه به حاجات بلند خودم برسم باید از غیر خدا و خودم بطور مطلق ناامید شوم ، آقای طاهرزاده بخدا قسم دیگه تحمل این درد و ذلت و ناخالصی در درگاه خدای بیهمتا را ندارم ، از شما در خواست می کند با توفیقی که خدا به شما داده است مرا راهنمایی کنید و بفرمایید که چگونه من می توانم به طور مطلق از غیر خدا و مخصوصا از خودم نا امید شوم تا آنگاه خالصانه خدا را بخوانم که تنها در آن صورت است که به حاجت های بسار بسیار بزرگ خود یعنی خداوند تبارک و تعالی نایل آیم . از خداوند بیهمتا توفیق بالاترین درجات خدمت رسانی خالصانه و عشق الهی به بالاترین درجات را برای شما خواهان و خواستارم .
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: برادر عزیز! بنده از جنابعالی سرگردان‌ترم، ولی امیدوار. به او می‌گوییم: ای خدای پاک و بی‌‌انباز و یار دستگیر و جرم ما را در گذار یاد ده ما را سخن‌های رقیق که تو را رحم آورد آن ای رفیق هم دعا از تو اجابت هم ز تو ایمنی از تو مهابت هم ز تو گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن مصلحی تو ای تو سلطان سخن کیمیا داری که تبدیلش کنی گرچه جوی خون بود نیلش کنی این‌چنین میناگری‌ها کار توست این‌چنین اکسیرها از اسرار تست برادر! باید از او بخواهیم تا «روی بنماید و وجود خودمان را از یاد ببرد» و امیدوارانه از این درخواست دست نمی‌کشیم. موفق باشید
16253
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار با نظر به مناجات شعبانیه و یکی از فرازهای عمیق آن: «إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً اى خدا و مرا به نور مقام عزتت كه بهجت و نشاطش از هر لذت بالاتر است در پيوند تا آنكه شناساى تو باشم و از غير تو رو بگردانم و از تو ترسان و مراقب فرمان باشم» 1. مقام عزت الهی چه مقامی است که نشاطی بالاتر از آن نیست؟ 2. چگونه می توان قلب را آماده انوار مقام عزت الهی کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نورِ عزّت حضرت حق، نوری است که همه‌چیز مقهور اوست و در این فراز تقاضای رسیدن به احساسی است که انسان قاهریّت حضرت حق بر همه‌چیز را ادراک و احساس نماید که این حالت در اُنس با پروردگار عالم بس نشاط‌ آور و بهجت‌انگیز است. موفق باشید      

11686
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم استاد ارجمند: آیا این مطلب صحیح است که ابتدا انسان بهتر است زیارت امام حسین (علیه السلام) برود تا فضایل انسانی در او ظهور کند و سپس به عمره یا حج برود چون در حج یا عمره صفات انسان هر چه باشد (فضایل یا رذایل) بروز می کند؟ اگر ممکن هست مطلب را واضح بفرمایید. تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها نیست. درویش هرکجا که شب آید سرای اوست. هرکدام که برایت پیش آمد، همه‌ی آن‌چه می‌خواهی برایت ظهور می‌کند و با ظهور نور پروردگار رذایل انسان به عقب رانده می‌شود. موفق باشید

2236
متن پرسش
سلام علیکم طاعات قبول بنده از کناب تفسیر زیارت عاشورا که در دانشگاه تهران دیدیم با شما آشنا شدم و بنده مهندس باغبانی هستم و از آن به بعد از طریق جستجو در اینترنت تواتنستم سایت شما را پیدا کنم و از سایر مطالبتان استفاده کنم و یه مدتی هم به فرمایش شما کتاب بدایه الحمکه علامه (ره) و با سخنرانی استاد فیاضی دارم استفاده میکنم چون مسائل خیلی فکری است و احتیاج به زمان زیادی دارد درصد خیلی کمی از آن را متوجه میشوم لذا بیشتر سعی میکنم از کتاب های خودتان استفاده کنم مثل برهان صدیقین و حرکت جوهری آیا با فشار تمام خواندن کتاب بدایه که با سرعت خیلی لاکپشتی جلو میروم ادامه دهم یا نه ؟ سوال دوم بنده در مسائل تغذیه ای چندین سال است از نظرات دکتر روازاده استفاده میکنم چون اعتقاد دارم بر اساس حدیٍث ائمه اطهار (ع) علم البدان ضروری است نظرتان راجع ایشان چیست و اینکه شما در منزل برای تهیه نان آیا از پودر خمیر استفاده می فرمایید طرز تهیه خمیر نان بدون مواد شمیایی را متوانید فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:1ـ شاید بعد از کتاب از بر هان تا عرفان و معاد(همراه با شرح) با دنبال کردن خویشتن پنهان انشاالله نتیجه بگیرید 2ـ به نظرم روش آقای دکتر روازاده خوب است.ما از پودر خمیر استفاده نمی‌کنیم، قسمتی از خمیر را نگه می‌داریم وپس از یک روز آن را در یخچال می‌گذاریم و وقتی می‌خواهیم دوباره پخت کنیم یک روز زودتر آن‌را بیرون می‌گذاریم وبه عنوان مایه خمیر استفاده می کنیم.
6564
متن پرسش
سلام استاد عزیز میخواستم بدانم روایاتی از این قبیل که برای مزاح با نامحرم حرمت شدیدی قائل شده آیا ناظر به هر نوع مزاحی است یا فقط مزاحی که به قصد لذت حرام باشد؟ چون مزاح با نامحرم پدیده ی رایجی شده و حتی در برنامه های صدا و سیما هم به وفور میبینیم ولی خوب انگار خیلی از ما متوجه حرمت آن نیستیم. در جامعه امروز که اختلاط زن و مرد زیاد شده یک انسان اجتماعی چه باید بکند؟ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[11] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود. ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛[12] کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مسلّم هراندازه که با نامحرم کمتر رابطه داشته باشیم کمتر گرفتار قوه‌ی واهمه می‌شویم. به ما فرموده‌اند در حدّ ضرورت باید با نامحرم ارتباط داشت تا هرچه بیشتر محرم خدا شویم. نمی‌دانیم با مزاح با نامحرم، چه بلایی بر سر خود و بر سر او می‌آوریم. موفق باشید
492

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در سی دی 10 نکته گفته شد که موجودات مجرد در طول یکدیگر قرار دارند و نه در عرض هم آیا روح مجرد تمام انسان ها در طول یکدیگر قرار دارد؟ یعنی همه ی آن ها به یکدیگر وابسته اند ؟ همچنین روایاتی که دلیل بر تکثر ملائکه نزول باران و امثال آن دارند را چگونه می توان با این مطلب سازگار دانست یا مثلا وجود رقیب و عتید را چگونه در طول یکدیگر می توان دانست
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که مستحضرید معنی نمی‌دهد در عالم مجردات دو موجود در عرض همدیگر باشد و لذا نفس هرکس در مرتبه‌ی خودش موجود است که امکان دارد نفس انسان دیگری نیز در همان مرتبه باشد، انچه موجب تفاوت این دو نفس است در شرایط ظهوری است که بدن افراد و زمان و مکان خاص ایجاد کرده‌اند. شاید این‌که روایت می‌فرماید بهشت مومن آن‌قدر وسیع است که همه‌ی اهل سماوات و ارض را می‌تواند در آن میهمانی کند در همین رابطه است که اهل سماوات و ارضی که در رتبه‌ی او هستند را در نفس خود می‌یابد، و یا اگر اراده کند می‌تواند در نزد خود بیابد. همان‌طور که نفس انسان یک حقیقت است که بر اساس اقتضائات درونی و بیرونی ، قوای مخصوصی از آن تجلی می‌کند به طوری که اگر اراده‌ی شنیدن نمود قوه‌ی سامعه تجلی می‌کند و گوش محل ظهور آن می‌گردد و اگر اراده‌ی دیدن کرد قوه‌ی باصره تجلی می‌کند و چشم محل ظهور آن می‌گردد، ملائکه نیز بنا به محل ظهور خود کثیر می‌شود و در عرض همدیگر قرار می‌گیرند، مثل آن‌که چشم و گوش در عرض هم هستند وگرنه در مرتبه‌ی بالاتر قوه‌ی سامعه و باصره در عرض هم نیستند بلکه مستغرق در اراده‌ی انسان می‌باشند و به اراده‌ی انسان موجودند نه به وجود خودشان، مثل نور زرد و سبز در نور بی‌رنگ. موضوع ملائکه‌ی رقیب و عتید نیز به اعتبار حالات نفس ناطقه ظهور دارند همان‌طور که قوای سامعه و باصره در نفس هستند. موفق باشید
11522
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: در بحث با برخی دوستان در مورد اصل اسلام و اینکه اسلام دین رحمانیت است یا دین کشت و کشتار، پاسخی نتوانستم ارائه کنم. علت هم ضعف اطلاعات تاریخی در مورد جنگهای صدر اسلام بود. سوال اصلی که از بنده شد این بود که شمایی که ادعای حقوق بشر و انسانیت در اسلام می کنید چرا در زمان پیامبر (ص] وقتی به کشوری حمله میشد، سربازان اسلام مردم شهرها و روستاها را قتل و غارت می کردند و به زور آنها را به گرایش به اسلام فرا می خواندند و در صورت سر باز زدن آنها را از دم تیغ می گذرانیدند؟!؟ البته این دوستان بیشتر ملی گرا بوددند و بیشتر هدفشان از طرح این سوال مطرح کردن ایرانیت بدون اسلامیت بودند. در ضمن جسارتا اگر کتب تاریخی معتبری در این زمینه وجود دارد، لطف بفرمایید. ممنون از لطف شما. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هیچ کتاب تاریخی چنین چیزی نداریم که این افراد می‌فرمایند. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» موظف بودند پیام خدا را به مردم برسانند و در صورتی که حاکمان مانع می‌شدند با موانع مقابله می‌کردند، ولی هرگز نداریم اگر مردم آن دین را نمی‌پذیرفتند آن‌ها را به قتل می‌رساندند، بلکه باید جزیه می‌دادند زیرا دولت اسلامی برای نگه‌داری آن کشور هزینه می‌کرد و مسلمانان خمس و زکات می‌دادند و غیر مسلمانان جزیه. کتاب «الکامل» از ابن اثیر و یا کتاب «مروج الذهب» مسعودی و کتاب «تاریخ یعقوبی» همه این را تأیید می‌کنند. البته کار بعضی از حاکمان را نباید پای اسلام گذاشت. موفق باشید

498
متن پرسش
سلام علیکم آنجه از تعالیم جنابعالی فرا گرفته ام اینکه خداوند از سر رحمت واسعه شرع را برای بندگان قرار داد تا آنها بوسیله عمل به آن اندک اندک نظر جان خود را به غیب متوجه کرده و برزخی شوند و این البته کمال است که مطلوب هر انسانی است. اما با مراجعه با دستورات شرعی گاهی مشاهده می شود که به کارگیری این نظریه با استبعاد و تکلف همراه است زیرا مثلا همه می دانیم که اگر شخصی روزه بر گردن داشته باشد پس از مرگ باید بوسیله ورثه رفع دین شود حال آنکه این رفع دین هیچ تاثیری در کمال شخص متوفی ندارد زیرا حرکت به سوی کمال تنها از اعمال اختیاری پدید می آید و عملی که هیچ اختیاری در انجام آن نیست البته در کمال یا سقوط شخص بی تاثیر است مگر اعمال ماندگاری که خیر یا شر جانبی یدان مترتب است مثل ساختن مسجد یا بنیان نهادن بدعتی در دین(به شرط آنکه اختیار شخص در این خیر یا شر دخیل باشد) و اگر بیان شود که ما ترک متوفی (اعم از اولادی که روزه ها را قضا کند یا مالی که در راه رفع دین صرف شود) جز همان آثار ماندگار به حساب می آید پاسخ داده می شود که این بیان در مورد شخصی که اولاد و مالی ندارد نا معتبر است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر انسان اراده در انجام دستورات الهی داشته باشد ولی بعضی از اعمال از او فوت شده و قبل از مردن فرصت جبران آن را پیدا نکرد، اگر به سایرین توصیه کند با اراده‌ی خودشان اعمال فوت شده او را انجام دهند و اراده‌شان را به اراده‌ی او که فوت شده متصل نمایند – نیابت به همین معنی است - اگر فرد متوفی زمینه‌ی لازم را داشته باشد به همان اندازه از آن عبادات بهره‌مند می‌شود، چون موضوعِ تأثیر اراده‌ها در میان است. موفق باشید
240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام جناب استاد می خواستم سوال کنم که مرکز درک حقیقت در انسان چیست و در کجا واقع شده. همچنین مرکز اندیشه و تفکر کجاست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: همان طور که می‌دانید حقیقت و تفکر ، مجرد هستند و چیزهای مجرد مکان ندارند، بلکه نفس انسان به عنوان یک حقیقت مجرد با تمام وجود خود می‌تواند حقیقت را درک کند و یا فکر کند. موفق باشید
10357
متن پرسش
با عرض سلام: در سوالات قبلی شما، یکی از کاربران نسبت به کتاب حیات برتر آقای صفایی(عین صاد) مطالبی نوشته بودند. جناب استاد بنده آن کتاب را مطالعه کرده ام و دوست داشتم چند نکته ای را اضافه کنم. آقای صفایی اصلا در مقام توضیح معاد جسمانی یا غیر جسمانی نیستند و اصلا روی سخن ایشان با کسانی است که معاد را انکار می کنند، اتفاقا مباحث مطرح شده در کتاب ایشان بسیار عمیق و دقیق است، و نکاتی را بیان می دارند که عمق زیادی دارند، ایشان طرح موضوع معاد را از دیدگاه قرآن بررسی می کنند که قرآن منکرین معاد را چگونه تذکر می دهند، مومنین را چگونه و لجبازها را چگونه و غافلها را چگونه و هرکدام را باز می کنند و شرح می دهند و نگاه خاص و ویژه ای را به انسان می دهد، و برای عظمت قیامت و اینکه بهشت درجاتی متفاوت و عجیب دارد و بهشت لقا را با دقتی قشنگ از قرآن مطرح می فرمایند، در هر حال کلام استاد صفایی بیان خاص و ویژه ای دارد و ایشان در مقام جواب به همه ی شبهات پیرامون معاد هستند نه تبیین معاد جسمانی یا روحانی. من یک متن کوتاه از کتاب ایشان را خدمت دوستان بیان می کنم تا عمق نگاه ایشان را درک کنند. ( استاد صفایی: قرآن نمی گوید معاد هست پس انسان برانگیخته می شود، بلکه می گوید انسان ادامه دارد پس معادی هست، معاد در قرآن نتیجه ی ادامه ی انسان و ایمان به آن هم نتیجه ی ایمان به انسان است، آنچه در قرآن مطرح می شود بحث عشق به معاد است نه علم به معاد...)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند شما را در زمره‌ی دلسوزان نسبت به دین و دیانت قرار دهد که متذکر این نکته شدید. موفق باشید
4801
متن پرسش
با سلام مدت زمان بسیار است که رییس جمهور با نام زاویه گرفتن از رهبری و حتی ضد ولایت فقیه معرفی میگردد. اخیرا دکتر جلیلی نیز اشاره کردند که اقای احمدی نژاد در چهار سال دوم دچار حب قدرت شده و در نتیجه منحرف گشتند. به تازگی برخی یادشان امده که اقای احمدی نژاد در سال 86 با شبکه های جاسوسی ارتباط داشته اند. من اگر هر حرفی بزنند را یا می پذیرم یا نقد می کنم و یا هردو و الان در مورد این حرفهایی که نام بردم نمی دانم درست است یا خیر؟و اگر درست است چرا در سخنان رهبری چیزی که اشاره ای در این مورد داشته باشند را متوجه نشدم ؟خسته نباشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید زیر سایه‌ی رهنمودهای رهبری به‌سر ببریم و رهبر عزیز«حفظه‌الله» برای آقای احمدی‌نژاد برجستگی‌ها و ضعف‌هایی برشمردند،. شاید شیفتگی غیر معمول آقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای مشائی منجر به تصمیماتی شدکه آن تصمیمات موجب گله‌مند شدن گردید. موفق باشید
323

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خداقوت .درراستای اجرای احکام الهی بر بدن در امورفردی واجتماعی بعضا بدن همراهی نمی کند چه پیشنهادی برای درمان این مشکل کوچک دارید؟ باتشکر .ومن الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: یک موقع شما می‌خواهید بروید یک کیلو سیب‌ زمینی بخرید، با یک تصمیم ساده می‌روید و کار را انجام می‌دهید. در این‌جا نمی‌گویند شما عزم کردید سیب زمینی‌ بخرید. اما یک وقت شما می‌خواهید به جبهه بروید و جهاد کنید، این عمل مثل سیب‌‌ زمینی خریدن با یک اراده جزئی انجام نمی‌گیرد، این عمل یک عزم می‌خواهد. خداوند به پیامبر می‌فرمایند: «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»؛ ای رسول من! در مسیر تبلیغ دین، پایداری و شکیبایی پیشه کن، مثل پیامبرانی که دارای عزم بودند. معلوم است که حتی همه پیامبران اولوالعزم و صاحب عزم به آن معنی خاص، نبوده‌اند. همه پیامبران تماماً دیندار و معصوم بوده‌اند، ولی یکی از آن‌ها است که تصمیم می‌گیرد برود تمام بت‌ها را بشکند، این روحیه را که در مقابل کارها، بسیار ریشه‌‌ای و جهانی تصمیم می‌گیرد، روحیه صاحب عزم می‌گویند. شما عموماً می‌خواهید خوب باشید اما تا در رابطه با هدفتان صاحب عزم نشوید، نتیجه کامل نمی‌گیرید، باید در دستگاهی که عزم و نیت به شما بدهد وارد بشوید. فرق عزم و عدم عزم همین‌جاست. حضرت امام صادق می‌فرمایند: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِیَّةُ»؛ وقتی که نیت انسان نسبت به عمل قوی باشد، بدن در انجام عمل احساس ضعف نمی‌کند، چون به عزم رسیده است. وقتی شما عوامل سست‌کردن اراده را شناخته‌اید و آن‌ها را از مسیر سلوک خود حذف کرده‌اید، در آن صورت باید امیدوار باشید انجام آن فعالیت‌ تا حصول نتیجه نهادینه شده است. موفق باشید
11364
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: مدتی است در محفل خانوادگی کتاب رزق را مبنای بحث قرار داده ایم که در این راستا سوالاتی ایجاد شده است: سوال اول: اگر ما هر ماه هزینه های لازم برای امرار معاش خانواده خود را بدانیم ولی درآمد ما بیش از هزینه امرار معاشمان باشد با توجه به آیات 18 - 15 سوره فجر، آیا موظفیم این پول اضافه را تمام و کمال در اختیار نیازمندان قرار دهیم یا اجازه پس انداز برای نیازهای آتی از جمله نیاز فزرندان به مسکن یا بهبود شرایط مسکن خود خود را داریم؟ سوال اصلی اینجاست که «پس انداز» در زندگی توحیدی چه جایگاهی دارد؟ 2- جایگاه بیمه هایی نظیر بیمه عمر و مثلا شخص ثالث چه جایگاهی در زندگی توحیدی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. پس‌انداز به معنای جواب‌گویی به نیازهایی است که به طور طبیعی در آینده برای انسان پیش می‌آید ولی پس‌انداز برای رفع نیازهای توهمی و تجملی، انسان را از توفیق کمک‌کردن به نیازمندان واقعی محروم می‌کند 2- بنده اگر از نظر قانونی مجبور نباشم زیر بار بیمه‌ی شخص ثالث هم نمی‌روم زیرا این بساط غیر از آن مجموعه‌ای است که اهل خیر اعانه‌های مردم را می‌گیرند تا در خدمت مردم باشند. موفق باشید

7700
متن پرسش
باسلام منظور از این بیت چیست ؟ ماننده ی ستوران در وقت آب خوردن /
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: یعنی ما عموماً با ذهنیات خودمان زندگی می‌کنیم و از خودمان می‌ترسیم و رم می‌کنیم، مگر آن‌که عقل خود را به نور عقل قدسی محمدی«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» منوّر نمائیم. موفق باشید
3831
متن پرسش
استاد عزیز دربحث حرکت جوهری وممکن الوجود بودن عالم واینکه فیض الهی دائمی است ازمثال نور که پس از جدا شدن ازمنبع نیست می شود استفاده میکنید درحالی که میدانیم که مثلا ستاره ای که ده سال نوری باما فاصله دارد نورش ده سال پس از جدا شدن از ستاره به ما رسیده است واین فوتونها جذب شده وبه فوتونهای دیگری تبدیل میشوند البته ازمثال انتظار زیادی نمیرود به قول خودتان خاک بر..... اما از نظر من شاید نارسا باشد خواهشمندم توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که ما چه موقع آن نور را درک می‌کنیم غیر از آن است که اگر نور از منبع آن جدا شود باز نورانیت خود را حفظ می‌کند. نسبت نور با منبع نور همیشه ثابت است ولی این‌که ما چه موقع آن را می‌بینیم به ما و فاصله‌ی ما با آن نور ربط دارد. موفق باشید
51

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و قدردانی از استاد گرامی: می خواستم بدانم این امکان برای شما وجود دارد که به سوالات به طور خصوصی پاسخ دهید؟از طریق ایمیل و یا... اگر چنین می باشد ما باید سوالاتمان را به ایمیل خاصی بفرستیم و یا در همین سایت قرار دهیم؟
متن پاسخ

در همین سایت می‌توانید سؤال خود را بفرستید و یا به صورت تلفنی در روزهای یکشنبه و پنجشنبه از ساعت 3 الی 5 سؤالات خود را مطرح بفرمایید.

6757
متن پرسش
عرض سلام و خداقوت. می خواستم بدانم کیفیت عروج جضرت عیسی(ع) چگونه است؟ آیا با جسم خود عروج کرده اند و مانند پیامبر در شب معراج به درجات بالاتر از عالم ماده رفته اند؟ یا آنکه جسم خود را در زمین گذاشته اند و مثلا به عالم برزخ رفته اند. همچنین در مورد حضرت خضر(ع) این مورد چگونه است؟ چه مورد داشت اگر این انبیاء هم در زمان ظهور، رجعت می کردند؟ آیا الان در زمین مناسباتی را بر عهده دارند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت اول سؤال در بحث برهان صدیقین عرایضی داشته‌ام که برای تبیین موضوع باید آن مباحث مورد توجه قرار گیرد. اما در قسمت دوم سؤال شاید بتوان گفت با رجعت ائمه«علیهم‌السلام» عملاً حقیقت انبیاء نیز رجعت می‌کند و نیز روح مبارک انبیاء در آن حدّ که بتوانیم به آن‌ها متوسل شویم در زندگی فردی و اجتماعی ما مؤثر خواهد بود. موفق باشید
3015

حرمت مساجدبازدید:

متن پرسش
با سلام. استاد گرامی، با توجه به روایاتی که هست دردیوانه و بچه به مسجد ورود دارد به نظر می رسد مسجدحرمت بسیار زیادی دارد از یک سو امروزه می بینیم مردم ما معمولا در مسجد حرف می زننندخوراکی میخورند و ... در حای که در کلیسا و سایر عبادتگاهها معمولا عبادت می کنند آیا این فرهنگ ماست که نقص دارد؟ سوال دوم اینکه امروزه مشاهده کمی شود خانمها با انواع و اقسام آرایشها و مدل موها وارد مسجد می شوند به هرحال در واتیکان هم به زنان گفته می شود شانیت مکان را حفظ کنند آیا نبایستی در این خصوص کاری انجام شود؟منظور من برخورد بد نیست. حداقل از پشت بلندگو اعلام شود یا کاغذهایی بر دیوارها نصب شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید ما چون حرمت مساجدمان را نگه نمی‌داریم از برکات و معنویاتی که باید از مساجد بگیریم محروم می‌شویم. موفق باشید
11423
متن پرسش
سلام استاد: من دچار مشکلات ذهنی و اعتقادی شده ام که توضیحش کمی سخت است. استاد من دیدگاههای متفاوتی را به دین تجربه کرده ام. احساسات متفاوتی را داشته ام. زمانی با اردوهای راهیان نور همراه بوده ام و حس کرده ام که اصل حقیقت همانجاست. دینی که نیاز به توضیح و کتاب ندارد. مفاهیم کاملا اشراقی، و زمانی با خواندن کتب امام موسی صدر یا استاد دینانی نظر کاملا عاقلانه ای پیدا کرده ام، کمی از کتابهای دکتر صفایی را خوانده ام و کتب شهید مطهری را و تعدادی از کتب شما را و الان دچار سردرگمی بدی هستم. کدام برداشت درست است؟ کدام احساس درست است؟ کدام نگاه درست است؟ واقعیت کدام است؟ چرا برخی ها را دشمن گرفته ام و گمراه در همین کشور و تعدادی را معصوم دیده ام؟ حال خیلی بدی دارم. گاهی فکر می کنم اصل آفرینش من برای چه بود؟ چه کاری باید بکنم که وقت مرگ شرمنده از خداوند بزرگ نباشم؟ استاد من دانشجوی سال پنجم پزشکی هستم و خانم هم هستم، حالا در مساله ازدواجم هم دچار سردرگمی هستم چون راه اصلی زندگیم را نمی دانم. نمی دانم چقدر منظورم را درست رسانده ام. من نمی دانم که هستم یک دانشجوی فعال بسیجی مذهبی؟ یک پزشک که فقط باید درس بخواند؟ یک آدم مذهبی که مستقل از همه جریانهای سیاسی است؟ نمی دانم. ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر به افکار هرکدام از عزیزانی که ذکر فرموده‌اید با دقت توجه کنید همه به یک حقیقت اشاره دارند و آن اشاره به حقیقتی است که خداوند تحت عنوان شریعت اسلام به قلب مبارک حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وَحی فرمود و همه‌ی این کتاب‌ها برای اُنس بیشتر به دستورات شریعت اسلام است و لذا جای هیچ سردرگمی نیست. با قوت تمام به دستورات شریعت الهی عمل کنید تا به مرور با نور قلب مبارک حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به اسلام نزدیک شوید و در آن فضا متوجه می‌شوید که در این تاریخ می‌توانید سخن حق را از زبان حضرت آیت‌اللّه ‌خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» بشنوید و تصدیق کنید. موفق باشید

2129
متن پرسش
سلام یک سیر مطالعاتی درموضوع غرب شناسی معرفی نمایید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم کتاب‌های آقای رنه‌گنون و آقای دکتر داوری خوب است ولی بهتر است ابتدا کتاب فرهنگ و توسعه از مرحوم شهید آوینی خوانده شود. بنده خودم را در شناخت سیر مطالعاتی در غرب‌شناسی صاحب نظر نمی‌دانم چون به کتاب‌هایی که فعلا در بازار در باره‌ی غرب هست آگاهی کامل ندارم. موفق باشید
نمایش چاپی