آنکه به جایگاه تاریخی خود آگاه است
(مصاحبه با مجلهی «خِردنامه» همراه با ویرایش و اضافات)
مقدمه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
آنچه سعی شده در این مصاحبه مدّ نظرِ عزیزان قرار گیرد، نظر به نحوهای از حضور تاریخی است که در آن قرار داریم که طی 6 سؤال توسط مصاحبهکنندهی محترم مطرح شده است.
1- در اولین جواب توجه به سیر تفکری است که از قبل از 15 خرداد سال 1342 در بستر جریانی قرار گرفت که نهتنها در نگهبانی از دینداری خود مصمم است بلکه با ظهورِ رخداد 15 خرداد در صدد است تا طریقتِ دین در مناسبات اجتماعی ظهور یابد.
2- در جواب سؤال دوم بحث از تولد انسانی است که با پیروزی انقلاب اسلامی به صحنه آمد و متذکر است انقلاب اسلامی نحوهای از وَحیِ تکوینی است بر قلب مردم و از این جهت نباید انقلاب اسلامی را در آینهی محدود نظام اجرایی یعنی دولتها نگاه کرد و از حضور تاریخی آن که به مرور خود را ظهور میدهد، غافل شد.
3- در جواب به سؤال سوم نظر به احساسی است که ما باید در تاریخ خود پیدا کنیم و این چیزی است بالاتر از اطلاعات تاریخی و آگاهی به زمانه، بلکه بحث از بصیرتی است که هرکس باید نسبت به زمانهای که در آن قرار گرفته است پیدا کند و در افق آن بصیرت، خود را در آیندهای خاص احساس کند به همان معنایی که در خودآگاهیِ تاریخی مورد بحث قرار میگیرد.
4- در جواب به سؤال چهارم بحث مفصلی به میان آمده است تا روشن شود با ظهور انقلاب اسلامی در تاریخ جهان اسلام و بهخصوص در تاریخ مردم ایران، هرگز چشم مردم از آن برداشته نمیشود و با وجود عادت دویستساله به فرهنگ غربی، از انقلاب اسلامی چشم بر نمیدارند. شواهدی تاریخی در این رابطه ذکر شد تا متوجه واقعیت مهمی باشیم که در زمانهی ما رخداده است. در چند سطر آخر جواب به سؤال مذکور نکتهی مهمی با خوانندگان در میان گذاشته شده که چگونه وقتی انسان خود را در مقابل حقیقتی پایدار احساس کرد، متعالیترین حالت زندگی خود را میچشد.
5- در جواب سؤال پنجم نکتهی حساسی به میان آمده است که چگونه بدون نادیدهگرفتن عقل تکنیکی، فرهنگ تجدد و تکنیکی که آن عقل برای بشر به صحنه آورده، با عهد قدسی خود تاریخ خود را بسازیم و این با تجدید نظر در تعریفی است که فرهنگ غربی نسبت به تعریف انسان ایجاد کرده است تا انسانی به میان آید که نه در هوای زندگی ابدی از زندگی زمینی بریده باشد و نه زندگی زمینیِ او بریده از حیات ابدی او گردد و این معنای چگونگی حضور ما در این تاریخ است.
6- در جواب سؤال شمارهی ششم بحث بر سر انسانی است که وسعتی بیشتر از آن وسعتی دارد که فرهنگ مدرن برای انسان تعریف کرد. و پس از سالها حقیقتاً انسانها متوجه چنین وسعتی شدهاند و تنها به سخنانی گوش میسپارند که آنها را متذکر وسعت حقیقیشان بگرداند و این مسئولیت بزرگ ما است که در این امر کوتاهی نکنیم و زبانی مناسب چنین تذکری را به میان آوریم تا مردم رسالت مهمی را که در این امر به عهده دارند فراموش نکنند و گرفتار همان غفلتی شوند که حقوق بگیران نجومی شدند و از معنابخشترین زندگی که شهدا در مقابل ما گشودند محروم گردند.
7- در آخرین قسمت، صحبت از بازگشت خدا به تاریخ است و این واقعبینانهترین نگاهی است که باید از آن غفلت نکرد تا از آنچه به ما بخشیده شده است بهرهی لازم را ببریم.
بنده سعی نمودم این مصاحبه راهی در مقابل خوانندگان بگشاید تا نهتنها از رنج بیتاریخی رها شوند، بلکه زمینهای برای تفکر در زمانه برای عزیزان فراهم گردد و به کسی اشاره شود که به جایگاه تاریخی خود آگاه است و عنوان اصلی این مصاحبه نیز به همین موضوع اختصاص یافت.
طاهرزاده
باسمه تعالی
عهد انقلابیگری
1- فلسفهی تاریخ در نوع نگاه شما به عالم، جایگاه ویژهای دارد. با توجه به این موضوع، سوال نخست را اینگونه مطرح میکنم: شما از نظر تاریخی در چه عهد و زمانهای به دنیا آمدید و آن زمانه و روزگار را با چه ویژگیهایی تعریف میکنید؟
سؤال عالمانهای است. ما انسانها تولدهای مختلفی داریم. یک مرحله از ولادت بنده در شرایطی بود که باید تلاش میکردم بیدین نباشم و با اینکه در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدم ولی فضای رسمی از نظر فکری و فرهنگی لائیک بود و تاریخ، تاریخ غلبه و درخشش دنیای بیدینی در مقابل دینداران بود.
سرّ اینکه نسل ما در آن تاریخ متولد شد در این بود که اعتقاداتی داشته باشیم و میتوانستیم در مقابل درخششهای بیدینی، بیدین نمانیم. ما ایدهی اصلی خود را دینداری حس میکردیم. به تعبیر عرفا «عین ثابته»ی ما انتخاب دین بود. در آن دوره دستوپا زدیم تا لااقل به دینداری متوسطی رسیدیم ولی کمکم بعد از رخداد 15 خرداد سال 1342، عصر حضورِ دین در مناسبات ظهور پیدا کرد. اتفاق بسیار مبارکی رخ داد، به طوری که تا دیروز میخواستیم در دنیای کفر، بیدین نمانیم حالا احساس میکردیم باید دین در مناسباتِ زندگی حاکم شود. بحث ولایت فقیه حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این نوع نگرش بسیار موثر بود. بنده در سال 1349 با کتاب «ولایت فقیه» حضرت امام آشنا شدم و دکتر شریعتی در سال 50 زمانی که بنده تازه وارد دانشگاه شده بودم سخنرانیهای خود را در حسینیهی ارشاد آغاز کرد و این در واقع پاسخی به طلب نسل ما بود و منجر به شرایطی در تاریخ گشت که امثال بنده تولد جدید خود را حسّ نمودیم.
با استقرار تاریخِ حاکمیت دین در مقابل حاکمیت سکولاریته، تولد دومی برای امثال ما بهوجود آمد. بحمدالله مولود این تولد، با ارتباط فکری و همنشینی با آثار شهید مطهری، روزبهروز بالغ و بالغتر شد. آن زمان مجاهدین خلق برای ما الگو بودند. آقای سعید محسن و حنیفنژاد، برای بنده و رفقای بنده ابهت خاصی داشتند. بنده در جلسات آقای خوئینیها که تهران در منطقه نیاوران تشکیل میشد شرکت میکردم - زیرا بعد از اتمام دانشگاه به تهران آمدم و مدتی ماندم- در آن زمان محفل تفسیر قرآن آقای خوئینیها مشهور بود و اشخاصی از جمله آقای محسن میردامادی گردانندهِ آن جلسات بودند. جلسهی بسیار سیاسی و عجیبی بود و بنده از آن فضا متاثر بودم. اما ایدهی کلی خود را در شهید مطهری پیدا کردم. نزدیکی به ایشان بلوغ من، در تولد دوم را رقم زد.
انسانِ تراز انقلاب اسلامی
2- چرا بین خوئینیها و مطهری، نسبت به شهید مطهری احساس قرابت بیشتری کردید؟
حس دینی بنده در این مورد نقش داشت. جلسهی آقای خوئینیها غلظت سیاسیاش بر غلظت دینیاش میچربید. ایشان سورهی بقره را تفسیر میکردند و بنده در اکثر جلسات شرکت میکردم، مباحث ایشان نوعی از طلب بنده را جواب میداد اما وقتی با نورانیت مباحث شهید مطهری روبهرو شدم فهمیدم آن شهید چیز دیگری است. حتی با این که از سخنرانیهای دکتر شریعتی از جمله کتاب «قاسطین، مارقین، ناکثین» در معرفی حضرت علی”علیهالسلام» خیلی استفاده میکردم؛ اما کتاب «جاذبه و دافعهی علی”علیهالسلام»» از شهید مطهری را که خواندم اشکم در آمد. کتاب «جاذبه و دافعهی علی”علیهالسلام»»، حضرت علی”علیهالسلام» را به گونهای ترسیم میکند که در عین انقلابی و حماسیبودن، ظرایف انسانی در آن به اوج رسیده است و ...