بسم الله الرّحمن الرّحیم
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»(احزاب/23)
از مؤمنان عدهای صادقانه بر عهدی که با خدا بسته بودند، وفا کردند. عدهای با شهادت خود آن عهد را وفا کردند و عدهای همچنان در انتظارند بدون آنکه آن عهد و پیمان را تغییر داده باشند.
ابتدا حضرت پروردگار را شاکر هستیم از اینکه توفیق شد در این صبحگاهان روز جمعه در محضر شهدای هویزه باشیم. آنقدر برای بنده زیارت شهدای هویزه مهم است که به رفقا عرض کردم حاضرم از اصفهان حرکت کنم و صبحگاه زیارت این شهدا را داشته باشم و باز به اصفهان برگردم.
بحمداللّه خداوند بزرگترین منّت را بر ما گذاشت که به زیارت این اولیای الهی نائل شدیم. نمیدانم چه سرّی در شهدای هویزه هست که در کنار این عزیزان «بهترین بودن»ها برای انسان محقق میشود. آیا بر روی واژهی «بهترین بودن» فکر کردهاید؟ نمیخواهم وقت رفقا را بگیرم ولی بلاخره روی این فکر کنید که از یک طرف حضرت حق، «بودن محضاند»، که این بودن، بودن خدایی است و اولیای الهی، خود را از خودبینیها رها میکنند و در «بودنِ خدایی» فانی میشوند. از آن طرف هم بودنِ انسانهای ظالم و فاسد را داریم که چون از خدا که «بودن محض» است فاصله گرفتهاند، «نبودنِ محضاند» و من و شما در این میان باید نظر کنیم به بودن و نبودن خود. اینجا آمدهایم تا از «نبودنِ» انسانهای ظالم فاصله بگیریم و به «بودنِ» این اولیای الهی نزدیک شویم.
در محضر شهدای هویزه، بودنی را احساس میکنیم «که صاحبدل بداند وآن چه حال است.» گویا تمام «وجود»، یکجا جمع است. احوالی که هیچوقت نمیشود با الفاظ درک کرد. چه سرّی در شهدای هویزه و جناب علم الهدی هست که گویا انسان خود را در مرکز هستی احساس میکند. درهای آسمان به سوی زائر شهدای هویزه باز میشود و ما آمدهایم تا چنین تجربهای داشته باشیم. تجربهی گشودهشدنِ راههای آسمان به قلب زائران شهداء.
بنده به رسم معلّمی چون فرمودند در این مکان عرایضی داشته باشم، نکاتی را خدمتتان عرض خواهم کرد.
شنیدن بشارت شهداء
اولین نکته از عرض بنده نظر به آیات ۱۶۹ تا ۱۷۳ آل عمران دارد که حضرت حق میفرمایند:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ& فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ& يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ& الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ& الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ.»
میفرماید شهدا نوع خاصی از حیات دارند که در آن حیات، رزق خاصی نصیبشان میشود تا آن جایی که میفرماید «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ» یعنی نسبت به آنچه به آنها داده میشود خوشحال هستند. شهدا چه چیزی میخواستند؟ مسلّم چیزی بالاتر از بهشترفتن و جهنمنرفتن را طلب کرده بودند. کمترین چیزی که میخواستند «عزّت اسلام» بود که طبق آیهی «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ»، عزّت اسلام را به آنها دادهاند. میخواهم با همدیگر به این آیه نگاه کنید که میفرماید: «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» آیه به آنهایی که هنوز به شهدا نپیوستهاند اشاره میکند. حال که شما پا در این مسیر گذاشتهاید. «أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» نه نگران آینده خود باشید و خوف از آن داشته باشید و نه نگران گذشته خود باشید.
چه چیزی به شهداء دادهاند که خوشحالاند؟ بنده عرض میکنم آنها عزّت اسلام را یافتند، که آیات بعدی در فهم این موضوع کمک میکند. به شهدای هویزه که بنیصدر پشت آنها را خالی کرد، گفتند مگر شما نمیخواستید نظام از ...