بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1873
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار سوال بنده از هدف آفرینش است,البته جوابهایی پیرامون الا لیعبدون و یا ترحم خداوند بر بندگان و ...شنیده ام ولی نمی دانم چرا ناقص است یا شاید جواب ها مختصر و ناقص است.از طرفی این را یک مسئله مربوط به کنه ذات باریتعالی میدانم و چون احاطه ای نیست بر خالق جواب آن را غیر ممکن می دانم.در ضمن درمورد کافر شدن بعضی از علما در مسئله ورود به کنه ذات شنیده ام,می خواستم جواب شما را در این مورد بدانم.از وقت گذاریتان در حل شبهات بسیار ممنونم.انشالله جمله امام شامل شما هم بشود(هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که خودتان مستحضرید موضوع مورد بحث در حدّی نیست که در یک سؤال و جواب روشن شود مگر آن‌که موضوع را در کتاب‌ها مفصل دنبال فرموده باشید و سؤالاتی باقی مانده باشد که آن‌جا مطرح کنید. بنده در چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» در حدّ توان خود جواب داده‌ام و فکر می‌کنم جواب این نوع سوالات مربوط به معرفت ما نسبت به اسماء الهی است ونه مربوط به ذات الهی. در مورد تفکر در ذات و معانی آن پیشنهاد می‌کنم به شرح حدیث دوازدهم از کتاب چهل حدیث حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» رجوع کنید تا کمی موضوع روشن شود. موفق باشید
1872
متن پرسش
با سلام خواستم بدانم که آیا نام مستقیم از امیرالمومنین علیه السلام در قرآن آمده است یا نه؟ و اگر نه چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- تاریخ گواه است که در زمان نزول قرآن، اختلاف قومی و قبیلگی به قدری قوی است که همه چیز حتی دین را تحتالشعاع قرار داده است و با اندک بهانهای اختلافها سر بر میآورد. 2- اکثریت مردم هنوز ایمانی که در برابر توحید و حکم خدا تسلیم شوند را بهدست نیاوردهاند تا تنها به آنچه حکم خدا است تسلیم باشند که نمونهی آن را قبلاً در مورد نضربن حرث و اعتراضی که به انتصاب حضرت علی«علیه السلام» کرد ملاحظه فرمودید. 3- حضرت علی«علیه السلام» با اکثر تازه مسلمانان آن روز ، یعنی سرکردههای شرک دیروز جنگیدهاست و چندین و چند از پدران و برادران آنها را کشتهاست و ایمان این تازه مسلمانان آنچنان قوی نشده که از شرک پدرانشان متنفر باشند ، بلکه از علی«علیه السلام» ناراحتاند و عظمت علی«علیه السلام» هم به همین رعایت نکردن میل و رضای سران شرک بوده و هست. به طوری که طبق اسناد تاریخی نصف کشتههای بدر به دست علی«علیه السلام» بوده است. 4- روش سخنگفتن قرآن و هر مکتب تربیتی که بخواهد بشر را در طول تاریخ هدایت کند آن است که اصول کلی را مطرح کند تا بشریت براساس شرایط تاریخی خود ازآن اصول و قواعد کلی استفاده کند و با تفکر خود، تکلیف مخصوص به زمان خود را بیابد تا تفکر در دین تعطیل نشود و تحجر جای آن را نگیرد. در نتیجه: اگر نام علی«علیه السلام» در قرآن برده شده بود، با توجه به آنهمه تعصب، دیگر دو دسته مسلمان نداشتیم به نام شیعه و سنی، بلکه گروه کثیری از تازه مسلمانان مقابل اصل دین میایستادند و در چنان شرایطی ادامهی اصل اسلام به خطر میافتاد به همین جهت کاری نشد که لجاجت و استکبار آنها برانگیخته شود. امام صادق«علیه السلام» فرمودند : تعداد نمازها هم در قرآن نیست، مثل «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْه» که معلوم نیست خداوند چهچیزی به پیامبر ابلاغ کرده و به عهدهی پیامبر است که آن را روشن کنند، زکات را هم قرآن نگفت به چه چیزهایی تعلق میگیرد و پیامبر(ص) روشن کردند، همچنان که گفت حج بهجا آورید، ولی کیفیت را نگفت، جایگاه پیامبر تبیین آیات است. آیا جریانات بعدی از جمله کشتن شیعیان حضرت علی«علیه السلام» به صِرف شیعهبودن و حتی کشتن فرزند حضرت فاطمهزهرا(س) در صحرای کربلا، نشان نداد که عدهای بودند که در عین لباس اسلامیت به هرقیمتی حاضر به پذیرفتن خط زلال اسلام در مسیر اهل البیت)علیهم السلام) نبودند؟ و لذا اگر نام علی«علیه السلام» در قرآن آمده بود براساس کینه با آن بزرگوار با اصل قرآن مقابله میکردند و حریم قرآن را میشکستند. و خداوند با عدم طرح نام علی«علیه السلام» قرآن را از چنین تجاوزاتی حفظ کرد. از طرفی پیامبرخدا(ص) با تایید علی«علیه السلام» در موارد مختلف، حجت را بر مردم تمام فرمودند. پیامبر(ص) میفرمایند: «اَنَا مَدینَةُ الْعِلْم وَ عَلیٌ بابُها، فَمَن اَرادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبابَ» ( الغدیر، ج 6، ص 114) من شهر علم میباشم و علی درازهی آن شهر است، پس کسی که طالب علم است باید از دروازه بیاید تا به علم برسد. روایت فوق در متون علماء اهل سنت مورد پذیرش انها است و قبول دارند که از پیامبر(ص) صادر شده به طوری که احمد حنبل از هشت طریق آن را روایت کرده. این روایات میرساند که همة امت باید به امیرالمؤمنین«علیه السلام» رجوع کنند و وصول به علم پیامبر(ص) از ناحیهی علی«علیه السلام» ممکن است و میرساند که علی«علیه السلام» اَعلَم جمیع امت است و مسلم چنین کسی باید بعد از پیامبر(ص) ولایت جامعهی اسلامی را به عهده داشته باشد تا امت را در جمیع امور به هدایت برساند. نکته: آیا نیامدن نام علی«علیه السلام» در قرآن موجب میشود که نتوان به یقین در امامت و جانشینی آن حضرت رسید؟ یا با اندکی تفکر در قرآن و توجه به فرمایشات پیامبر(ص) به راحتی روشن میشودکه عالیترین مصداق بعد از رسولالله(ص) ، برای ادامهی ولایت دینی برمسلمانان ، علی«علیه السلام» است. آیا راه تاریک است، یا چشمها نسبت به واقعیت بسته شده است؟ آیا آنها که علی«علیه السلام» را پس زدند اسلام را در مسیری بهتر قرار دادند؟ به گفتهی مورخان اهل سنت، آن چند سالی که حضرت علی«علیه السلام» برسرکار آمد، مردم دوباره اسلام زمان پیامبر(ص) را به یاد آوردند؟ پس از جنگ جمل بعد از 25 سال که صحابهی پیامبر(ص) از علی«علیه السلام» فاصله گرفتهاند، به امامت آن حضرت نماز میخوانند. عمرانبنحصین از صحابهی پیامبر(ص) میگوید: «صَلّی عَلیُّ عَلَیْنا بِالْبَصْرةِ فَقال: ذَکَّرَنا هذا الرّجل صَلاةً کُلُّنا نُصَلِّیها مَعَ رَسولالله(ص) » با علی«علیه السلام» در بصره نماز خواندیم، نماز او طوری بود که یادمان آمد نمازی که با رسولخدا(ص) میخواندیم.( صحیح بخاری، ج1 ، ص200، حدیث 784)چون در این مدتی که گذشته بود نماز هم به آن معنی واقعیاش از صحنهی زندگی مردم خارج و به فراموشی سپرده شده بود، به طوری که شهابالدّینزهری از علماء اهل سنت و از تابعین میگوید: «دخلتُ علی اَنَسِبنمالک بدمشق وَ هُوَ وَحْدَة یَبْکی»؛ پرسیدم چرا گریه میکنی؟ گفت: «لا اعرفُ شَیْئاً مِمّا کانَ علی عهدالنّبی(ص) الاّ الصّلاة وَ قد ضُیِّعَت» از آثار رسولخدا(ص) چیزی جز نماز نمیدیدم که آن را هم از بین بردند.( موطأ مالک، ج1، ص93) یعنی؛ نمازی که امروزه خوانده میشود سنخیتی با نماز پیامبر(ص) ندارد. محمدبنادریسشافعی از وهببنکیسان نقل میکند که میگوید: «کُل سُنَّةٍ مِنْ سُنَنِ رَسُولالله قَد خُیِّلت حَتَّی الصَّلاة» در طول دوران خلفا، تمام سنتهای پیغمبر دستخوش تغییر شد، حتی نماز. آنچنان همه چیز تغییر کرد که وقتی امیرالمؤمنین«علیه السلام» در هنگام خلافت، امام حسن«علیه السلام» را میفرستند که مردم را متذکر کند، نماز تراویح که به جماعت میخوانید بدعت است و ریشه در کتاب و سنت ندارد، مردم فریاد میکنند: «وا سُنّتا عمرا، وا سُنّتا عمرا» حضرت علی«علیه السلام» امام حسن«علیه السلام» را میخوانند که رها کن.
1871
متن پرسش
باسلام. استاد گرانقدر خداوند انشاءالله روز به روز بر توفیقات شما بیفزاید و در دنیا و آخرت روسفید کند. استاد من خودم از ارادتمندان به رهبر معظم انقلاب هستم، اما یک پرسش دارم و اینکه چرا ایشان در برخی سفرهاشان دستشان را دراز میکردند تا مردم یکی یکی ببوسند؟و حتی برای خانمها پارچه ایی روی دستشان می انداختند تا خانمها هم بتوانند دست ایشان را ببوسند؟استاد ایا این کار از جانب رهبری درست است؟من حتی افراد مذهبی و ولایتی را دیده امکه به این فعل رهبری ایراد می گیرند و گذشته از این ما احادیثی در مذمت دست بوسی داریم، استاد آیا امام علی هم دستشان را می گرفتند تا مردم یکی یکی ببوسند؟موید و منصور باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: دست‌بوسی پادشاهان و صاحبان قدرت و ثروت چیز مذمومی است ولی با بوسیدن حرم ائمه‌«علیهم‌السلام» یا دست آن‌ها یک نحوه ارتباط قدسی با روح آن‌ها برقرار می‌کنیم. در خبر داریم که ابوحنیفه خدمت امام صادق«علیه‌السلام» رسید و دید حضرت عصایی به دست گرفته‌اند، عرض کرد هنوز سن شما آن‌قدر نشده که نیازمند به عصا باشید. حضرت فرمودند من زودتر از معمول پیر شده‌ام و این عصای پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله» است که در دست دارم. ابوحنیفه شروع کرد آن عصا را بوسیدن. حضرت آستین خود را بالا زدند و فرمودند این دست را ببوس که از گوشت و پوست پیامبر است. در مورد بوسیدن دست مقام معظم رهبری، و طلب خیرکردن از این امر یک تقاضایی است که افراد دارند و ایشان نمی‌توانند بخل بورزند. شما هم اگر جای آن‌هایی بودید که از آن طریق منور به اُنسی روحانی می‌شدید در این امر سبقت می‌گرفتید. موفق باشید
1869
متن پرسش
با سلام،اگه امکان داره لطف کنید نظرتون رو به صورت "مفصل" در مورد علامه حسن زاده بگویید.ایشان می تونن "الگوی جامعی" برای ما باشن؟چرا کمتر از ایشون صحبت می کنید؟علت خاصی داره؟نمیشه یه انسان به این عظمت حی و حاضر تو ایران باشه و شما کمتر اشاره ای به ایشون بکنید.علتش چیه؟شاید ایشون برای شما فقط یه مرد بزرگ هستند و اهل سلوک،نه بیشتر؟لطفا مفصل جواب بدین.خودم خوب می دونم ایشون عارف و عالم و اهل الله و وارسته هستن و آثار ارزشمندی دارن!لطفا این شکلی جواب ندین.ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که قبلا عرض کردم ایشان را به‌واقع یک دانشمند اسلامی می‌دانم که با سلوک قلبی خود، خود را ملکوتی کرده‌اند و از آن پایگاه آثاری از خود بر جای گذاشته‌اند که اگر به کتاب‌های ایشان دل بدهید برکات زیادی برای شما دارد ولی با توجه به مدتی که در خدمت ایشان بودم نظرم این است که ایشان هرگز مایل نیستند به عنوان یک قطب و یا استاد سلوکی مدّ نظر قرار گیرند. بنده معتقدم در ذیل شخصیت حضرت امام اگر به آثار حضرت آیت‌الله‌حسن‌زاده«حفظه‌الله» رجوع شود به حضرت امام نزدیک می‌شوید و از جاهلیت دوران آزاد می‌گردید. بیش از آن‌که بخواهید از آیت‌الله حسن‌زاده چیزی بدانید تلاش کنید از آثار علمی ایشان معارف لازم را به‌دست آورید و خود را به اقیانوس معارف عالمان دین متصل گردانید. موفق باشید
1868
متن پرسش
سلام.چگونه داغ از دست رفتن عزیزانمان را تحمل کنیم؟چگونه می شود با اموات ارتباط داست؟نزدیک 1 سال است هر چقدر دعا و توسل می کنم خوابش را نمیبینم.چکار کنم استاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شما وظیفه‌ی خودتان را نسبت به اموات انجام دهید تا مشمول دعای آن‌ها قرار گیرید. شاید مأذون نباشند که به خواب شما بیایند. موفق باشید
1867
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرانقدر بنده دانشجوی رشته مهندسی هستم. پس از آشنایی با تفکرات و کتب حضرتعالی، اندکی نسبت به ادامه در این رشته دچار تردید شده ام. با اینکه استعداد و علاقه هم در خود نسبت به این رشته حس میکنم ولی تردید بوجود آمده این است که نکند با خواندن این دروس، آب در چاه مدرنیته بریزیم و جامعه اسلامی را از نورانیت و نیل به تمدن دور کنیم. و اصلاً شاید بهتر باشد که به تحصیل علوم حوزوی و فلسفه اسلامی بپردازیم. از آن طرف هم، در صحبت های حضرت آقا، دلیلی بر خروج از این رشته نمی بینم و حتی تا حدی برعکس است. لطفاً حقیر را راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در جواب شماره‌ی ........ عرض کرده‌ام ما برای رسیدن به تمدن اسلامی ابتدا باید علم موجود دنیا را بشناسیم و سپس به آن جهت دهیم. مباحث نقد مدرنیته دو نتیجه برای ما دارد یکی این‌که شیفته‌ی تمدن غربی نشویم و دیگر آن‌که نقص‌های تکنولوژی موجود را بدانیم تا زندگی خود را در افقی دیگر ادامه دهیم. پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال شماره‌ی ......... با دقت نظر بفرمایید. موفق باشید
1866
متن پرسش
منظور از معاد جسمانی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» رجوع فرمایید. موفق باشید
1865
متن پرسش
سلام علیکم در اسلام گفته میشود در شرایطی که خطر جانی یا مالی داشته باشد نباید امر به معروف و نهی از منکر کرد این جمله چطور با واقعه کربلا قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به گفته‌ی شهید مطهری: حسین«علیه‌السلام» برای حفظ اسلام جان خود را فدا کرد. همه‌چیز را انسان برای خود می‌خواهد و خود را برای اسلام. وقتی اصل اسلام در خطر است جان انسان به چه دردی می‌خورد. موفق باشید
1864
متن پرسش
باسلام وعرض ادب در خدمت استاد گرامی در کتاب شما (آشتی با خدا) در جواب سوال این که چرا خدا ما را خلق کرد؟ فرمودید که خدا فیاض مطلق است پس باید همواره خلق کند. سوال بنده این است که آیا وقتی خداوند می داند که انسان ولو با اختیار خود به جهنم می روند آیا باز هم باید خلق کند؟ وقتی می داند که انسان بعد از خلقت می گوید که من نمی خواستم باز هم باید خدا او را باید خلق کند؟ چرا خدا بندگان را خلق کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در همان کتاب روشن شد فلسفه‌ی خلقت، فیاض‌بودن خداوند است تا از هر موجودی که استعداد موجودشدن دارد فیض خود را دریغ نکند. آری خداوند می‌داند صدام وقتی به دنیا بیاید با سوء اختیار خود دست به اعمالی می‌زند که جهنمی می‌شود حال باید صدام را خلق کند تا صدام آنچه می‌خواهد بشود، بشود و مطابق عملی که انجام می‌دهد استحقاق رفتن به جهنم را پیدا کند، آیا می‌شود صدام را قبل از آن‌که اعمالی مطابق انسان جهنمی انجام دهد، به جهنم برد؟ علم خدا علم به فعلی است که بنده انجام می‌دهد، منتها قبل از آن‌که آن فعل انجام گیرد او می‌داند ولی نمی‌شود که قبل از انجام فعل، طرف را به جرم فعل انجام نداده عذاب کرد. موفق باشید
1862
متن پرسش
بسم رب الحسین/ با عرض سلام خدمت استاد عزیز توصیه شما برای درک و مس و شهود حقیقت- آنچنان که حضرت حق برای ما شایسته تر می دانند- تحصیل در زمینه فلسفه اسلامی است یا فلسفه به معنای عام آن؟شما طلب دانایی و حکمت را در کدام زمینه تحصیلی مناسب تر می دانید؟و همینطور شما طلب حکمت را در دانشگاه مناسبتر می دانید یا حوزه های علمیه؟خواهشمند است واقع بینانه و با لحاظ تمامی نقاط ضعف و کاستی های موجود در هر دو نهاد -چه دانشگاه و چه حوزه علمیه-پاسخ دهید چرا که با ارتباط نزدیکی که با حوزه داشته ام شاهد نقاط ضعف وفترت زیادی در حوزه های علمیه بوده ام من جمله:1- سیطره و محوریت غیر معقول فقه فردی2-حاکمیت روحیه تنبلی و کم کاری2-تکفیر فلسفه و فیلسوف(حتی ملاصدرا و شیخ بهایی و حضرت خمینی کبیر در زمانه خودشان) 3-عدم فعالیت علمی متناسب با رسالت الهی و تاریخی و قس علی هذا...حق متعال به شما استاد عزیز عمری با معرفت و عزتی روز افزون عنایت فرمایند ان شاء الله العلیم القاهر الخبیر الرحیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده معتقدم اگر کسی عزم مناسبی جهت رسیدن به حکمت را داشته باشد حوزه‌های علمیه زمینه‌ی مناسب‌تری را در این امر برایش فراهم می‌کند، عمده توجه به جایگاهی است که حکمت در جان انسان و روح جامعه پدید می‌آورد. این موضوع را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید
1861
متن پرسش
بسم رب الحسین/با عرض سلام خدمت استاد عزیز آیا اینکه ما فلسفه ها را به درست و نادرست یا حق و باطل تقسیم بندی کنیم با آزاداندیشی-که از تاکیدات رهبری حکیم انقلاب هست-منافات ندارد؟ آیا این احتمال وجود ندارد که با تقسیم فلسفه ها به حق و باطل آزاد اندیشی دفن شود و ما در صدد تحمیل عقاید و ایدئولوژی خود به سایر اندیشه ها برآییم؟آیا این باعث نخواهد شد که ما در دام بنیادگرایی و طالبانیسم نظری اسیر شویم و تفکر را به اسارت ایدئولوژی در آوریم؟به نظر من اگر به آزاداندیشی آسیبی وارد آید این آسیب قطعا حجاب حقیقت اسلام خواهد شد و زمینه را برای رشد قارچ گونه نامحرمان سرای حق مساعدتر خواهد کرد و شاید این تقسیم بندی باعث زایش روز افزون خشونت-چه در نظر و چه در عمل- شود .آیا این که ما با پیش فرض های ذهنی و عقیدتی خودمان به ساحت تفکر وارد شویم اندیشه را عقیم و ابتر نخواهد کرد و حجاب حقیقت نخواهد شد؟ خواهان نظر حکیمانه شما استاد گرانقدر و عزیز هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فلسفه به معنای واقعی آن عبارت است از جستجوی حقیقت منتها بعضاً دیده می‌شود که عده‌ای به نام فیلسوف ابزارهای خدادادی حقیقت را تعطیل می‌کنند و تنها به حسّ خود محدود می‌شوند. در این حالت است که می‌گوییم اینان به دنبال حقیقت نیستند زیرا حقایق بالاتر از آن است که تنها خود را در محدوده‌ی محسوسات ظاهر نماید، ما علاوه بر حسّ، برای رسیدن به حقیقت، عقل و قلب هم داریم و فلسفه‌ای حقیقتاً به جستجوی حقیقت است که برای رسیدن به حقیقت همه‌ی امکانات بشری را جهت یافتن حقیقت به‌کار گیرد. بنده معتقدم اگر حسّ و عقل و قلب را به‌درستی جلو ببریم به حکمت متعالیه‌ای می‌رسیم که بر اصالت وجود و تشکیکی‌بودن آن نظر دارد. موفق باشید
1860
متن پرسش
بسم رب الحسین/با عرض سلام خدمت استاد عزیز پرسش اول:شرح بالنسبه مبسوطی از تفاوت های فلسفه اسلامی و علم کلام می خواستم.با لحاظ این معنا که اختلاف نظر همه فلاسفه در بداهات فکری و مبادی تفکر است آیا فی مابین فیلسوفی مثل ملاصدرا و متکلمی همچون خواجه نصیر الدین طوسی تفاوتی هست؟چرا که هر دوی این بزرگان در مبادی تفکر مشترک هستند و احتمالا در صدد اثبات عقاید و بدیهیات فکری و نظری خود بوده اند. پرسش دوم:تفاوت فلسفه اسلامی و فلسفه به معنای عام آن در چیست؟ پرسش سوم:آیا در فلسفه اسلامی مجالی برای نیل به آزاد اندیشی -به معنای واقعی کلمه نه فرم شعاری آن-هست؟یا اینکه اندیشیدن در فلسفه اسلامی محدود و محصور به خطوط قرمز دین اسلام است؟آیا اندیشیدن را می توان -یا شایسته است که-به عقاید فردی محدود کرد و تمام تلاش خود را مصروف اثبات آنها نمود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- از نظر تعریفی که در تفاوت بین فلسفه و کلام می‌کنند کلام را متعهد بر آن می‌دانند که باورهای دینی را به صورت استدلالی ارائه دهد ولی فلسفه‌ تقیّدی در این امر ندارد و تنها به حقیقت نظر دارد در حالی‌که اگر فیلسوف حقیقتاً به دنبال حقیقت باشد حتماً به آن چیزی می‌رسد که دین الهی متذکر آن است و در این حالت فلسفه می‌شود همان کلام با این تفاوت که پیش‌فرضی برای خود تعیین نکرده وبه همین جهت ما نزدیکی فلسفه به کلام را در مکتب حکمت متعالیه ملاحظه می‌کنیم. 2- اگر فلسفه به معنای طلب حقیقت باشد، فلسفه‌ی اسلامی هم همان فلسفه به معنای عام است منتها شریعت اسلام اشاراتی به حقایق دارد که به فیلسوف کمک می‌کند تا عقل را متوجه آن حقایق نماید. 3- به نظر بنده از طریق فلسفه‌ی اسلامی زمینه‌ی آزاداندیشی به‌خوبی فراهم می‌شود چون در فلسفه‌ی اسلامی نظر به حقیقت مدّ نظر است و لذا حقیقت را در هرکس و هر قومی می‌شناسد و به آن احترام می‌گذارد و معنی آزاداندیشی جز این نیست. خط قرمز فلسفه‌ی اسلامی خرافات و عقاید باطل است که همان خط قرمز شریعت الهی است. 4- اندیشیدن صحیح عقیده‌ی فرد را تشکیل می‌دهد پس هرگز نمی‌شود اندیشیدن را محدود به عقاید افراد کرد. موفق باشید
1859
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد عزیز استاد جای کتابی از شما در مورد فکه و طلائیه و شلمچه و کلا کربلای ایران خالیه! این زیارتگاه های مقدسی که منور به نور شهیدان است و هر ساله هزاران نفر را از خواب غفلت بیدار می کند. به نظرم جامعه دینی ما نسبت به این مکانها کم لطفی می کند. تا بحال ندیده ام کتابی از عالمی عالم دار که در مورد فضای معنوی و ملکوتی این مکانها صحبتی کرده باشد؟ می گویند که در مکانهای مقدس به هر کسی اندازه ظرف و ظرفیتش لطف می کنند، ولی حقیقتا در کربلای ایران، بیش از ظرف هر کسی به او لطف و توجه می کنند و این مورد برای حقیر تجربه شد، به شکلی که تا آخر عمر فراموشش نخواهم کرد. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حقیقتاً آن پیر فرزانه درست دید و پیش‌بینی کرد که فرمود: « همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود » مناطق دفاع مقدس که پیکر پاک شهدای ما بر اساس عهدی که با خدا بسته بودند در آن‌جا به زمین افتاد راه آسمان را به سوی زائرانش می‌گشاید. در جایی عرض کردم « کاروان راهیان نورخیمه‌ای است که یک درب آن به سوی زمین است و درب دیگر آن به سوی عالم ملکوت و برزخ و قیامت ، انسان‌ها را دعوت می‌کند تا با واردشدن در این خیمه بر سیره‌ی شهدا بنگرند و ملکوتی شوند. » امید است بتوانیم نقطه‌ای از کتاب قطور فرهنگ دفاع مقدس را بنگاریم تا تذکری باشد برای دل‌های بیدار که مکتب خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه سالکان بزرگی می پروراند. موفق باشید
1858
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام علیک .جناب استاد اگر به شما بگویندیک ساعت و فقط یک ساعت وقت داشته باشید در یک کلاس برای جوان آموزشی بدهید درچه موردی حرف خواهید زد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر آماده باشند بحث «مَن کو؟» که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح شده است را بحث می‌کنم و اگر آماده نباشند از روح متجاوز آمریکا سخن می‌گویم تا متوجه جایگاه انقلاب اسلامی باشند و اگر باز آماده نبودند و بحثی ملموس می‌خواستند خاطره‌ی یک سردار شهید را و یا یک اسیر را می‌گفتم. موفق باشید
1857
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام علیکم.به کتاب شریف المیزان مراجعه کردم اما آخرش نفهمیدم منظور از اینکه روز را از دل شب انسلاخ میکنند یعنی چه و این چگونه میتواند آیت مهمی باشد "ومن ایاته اللیل نسلخ منها النهار ". چرا شب را از دل روز نفرموده در حالیکه تقدم زمانی یکسانی دارند .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام:آیه مذکور متذکر نظام الهی است که چگونه شب را از دل روز و روز را از دل شب بیرون می‌کشد تا ما را از این ظاهر متوجه سنت باطنی خود کند که چگونه در دل جاهلیت مکه نور محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» بیرون می‌آید و یا در دل نظام شاهنشاهی حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» ظهور می‌کند. موفق باشید
1856
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم -با توجه به اینکه پس از مرگ زمان معنا و مفهوم ندارد چرا میگوییم اول برزخ است و بعد قیامت .وثانیا اینکه در قرآن کریم در سوره معارج فرموده مقدار آن روز معادل پنجاه هزار سال است کلمه مقدار برای سنجیدن روز چه مفهومی دارد اگر منظور این است که تقریب به ذهن شود یا منظور این است که گفته شود طولانیست باز سوال باقی است که چرا دقیق پنجاه هزار را آورده است وثالثا اینکه فرموده آسمان و زمین در دو روز و اقوات آن چهار روز آفریده شده -در مجموع چگونه میتوان مفهوم بی زمانی را قبول کرد درحالیکه اگر زمان بطور کلی وجود نداشته باشد اصلا مفایسه دو زمان معنایی ندارد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام زمان به آن معنا که حرکت جوهریِ عالم آن را ایجاد می‌کند و یا حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید پدید می‌آورد ،مسلّم در برزخ و قیامت معنا نمی‌دهد ولی برزخیان متوجه شب و روز دنیا هستند و از این جهت زمان را می‌فهمند. از طرف دیگر در برزخ و قیامت رفع حجاب هست به این معنا که در یک مرحله با رفع حجاب به مرحله‌ی دیگر وارد می‌شوند و این مقایسه و تقدم و تأخر را درک می‌کنند ولی این بیشتر حضورِ بعد از حضور است که حضور بعدی نسبت به حضور قبلی شدیدتر است و لذا به این معنا نیست که مرحله‌ی قبل را پشت سر بگذاریم و وارد مرحله بعد شویم بلکه به این معناست که نسبت به مرحله‌ی بعد در شدت بیشتری قرار گرفته‌ایم. در سوره‌ی معارج بحث عروج ملائکه از مرتبه‌ی مادون به مرتبه‌ی مافوق است که می‌فرماید مقدار آن پنجاه‌هزار سال است که به اعتبار آیات 47 سوره‌ی حج و 5 سوره‌ی سجده که می‌فرماید روز در نزد پرودگار برابر هزارسال است نسبت به آنچه شما می شمارید، می توان حدس زدکه که بحث 50000 سال به اعتبار سال هائئ است که برای زمین مطرح است. موفق باشید
1855
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام. استاد می خواستم بدانم آیا بحث انسانهای نخستین که در مدارس به ما آموخته اند درست است واگر درست است پس حضرت آدم چه میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بحث انسان‌های اولیه به آن معنا که نظریه‌ی تکامل می‌گوید یک دروغ کامل است که هیچ مبنای علمی ندارد بیشتر یک تئوری سیاسی است. آقای دکتر نصر در کتاب «معرفت و معنویت» نظر علمایی که این تئوری را نقض کرده‌اند آورده و بنده نیز در تفسیر سوره‌ی سجده عرایضی در این مورد داشته‌ام با توجه به این‌که رشته‌ی من زمین‌شناسی است و از این مباحث بیگانه نیستم عرض می کنم نظریه‌ی تکامل یک دروغ کامل است. موفق باشید
1853
متن پرسش
سلام علیکم استاد با توجه به اینکه داریم به ماه رجب نزدیک می شویم چه توصیه هایی دارید برای بیشتر استفاده کردن از این ماه؟ چه مطالعه هایی داشته باشیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده همان توصیه‌هایی که در کتاب «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا» هست پیشنهاد می‌کنم یادآوری آن‌ها موجب تقویت همت‌مان می‌شود در بهتر انجام‌دادن اعمال ماه رجب. موفق باشید
1852
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز حدیثی از امام صادق (ع) هست که فرموده اند: کسی که عزلت گزیده است در حصن وارد شده و در حفظ و حراست الهی است پس خوشا به حال کسی که در خلوت و جلوت تنها باشد. آیا عزلت به معنی دوری گزیدن از اجتماع است ؟ آیا عزلت مد نظر به این معنی نیست که با همه باشیم و بی همه باشیم. آیا درسته که بخاطر اینکه در ابتدای راه سلوک هستیم باید درون دخمه ای برویم و بقیه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی را مشکلات کاغذبازی و جلسات وقت گیر و بیفایده و احتیاج به صرف وقت در اموری که سطحی و .... بدانیم؟ ماهم قبول داریم که بعضی از کارها بخصوص در بسیج بیفایده است ولی ایا می شود به این راحتی بقیه کارهای بسیج را زیر سوال بردکه چون با تفکرات ما نمیخوره کاغذ بازی ؟ - انکار بسیج و بی احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد. یعنی همیشه، چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است. از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد 78/6/10
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام عنایت داشته باشید که بسیاری از احادیث که ائمه«علیهم‌السلام» به اصحاب خود توصیه می‌کردند در زمانی بوده که خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس حاکم بوده‌اند و امامان به اصحاب توصیه می‌کردند به نظام حاکم نزدیک نشوند و وظیفه‌ی ما امروز همان توصیه‌هایی است که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌کنند و همین‌طور که متوجه‌اید بسیج یک نهادی است از نظام اسلامی و هرگز نباید از آن فاصله گرفت و آن را تضعیف کرد. موفق باشید
1846
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی خداوند در قران می فرماید ما رسولی از خودتان فرستادیم تا ایات الهی را بر شما تلاوت نماید و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت به شما تعلیم نماید. سوال این است که منظور از این حکمت چیست؟ اولا حکمت عملی نمی تواند مورد نظر باشد چون تعلیم حکمت در ایه مورد نظر بعد از این است که تزکیه شدند ثانیا تعلیمی است مانند کتاب ثالثا غیر از قران و کتاب است. رابعا باید مانند کتاب توسط پیامبر تعلیم داده شده باشد و موجود باشد.و این که عده ای در رد فلسفه می گویند این فلسفه یونانی است و ما به فلسفه یا حکمت قرانی نیاز داریم نمی تواند درست باشد چون خود قران حکمت را غیر از قران بیان نموده است.با تشکر و ارزوی توفیق روز افزون برای جنابعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ظاهراً با رعایت احکام الهی و تدبّر در قرآن و دقت در معارف قرآنی جان انسان آماده می‌شود تا خداوند یک نحوه بصیرت و شعور خاصی به انسان بدهد و خودش در قرآن می‌فرماید: « یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» یعنی به هرکس حکمت داده ‌شود خیر کثیر به او داده می‌شود به این معنا که عده‌ای خاص مفتخر به حکمت می‌شوند. این عده بوده‌اند که متوجه شدند گمشده‌ی خود را در فلسفه می‌توانند بیابند، در واقع علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام و آیت‌الله مطهری در فلسفه به دنبال حکمتی بودند که خداوند به صورت اجمال به قلب آن‌ها متجلی نمود و مصداق آن را به صورت تفصیل در فلسفه یافتند و آنچنان آن حکمت را به تفصیل در آوردند که امروز شما با حکمت متعالیه‌ای روبه‌رو هستید که مبین سخن انبیاء می‌باشد اساساً فیلسوف نمی‌تواند مقلد باشد ولی حقیقت را در هر جایی که باشد می‌شناسد. موفق باشید
1845
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشی.حدود یک ساله از حوزه علمییه خواهران فارغ التحصیل شده ام .اینکه انسان اصول وکارهای الهی خیلی باارزشی رو درک میکنند ولی به سمت تحقق انها در وجودش نمی پردازد دلیلش چیست(مانند حفظ حجاب اسلامی الهی).استاد واقعا معذب هستم در خیلی مواقع و از یک ناراحتی درونی همواره دارم چکار باید کرد چه توصیه ای می کنید؟باتشکر.
متن پاسخ
گفت: اول قدم آن است که او را یابی.... آخر قدم آن است که با آن باشی» درس و بحث حوزه و مدرسه شما را به سراغ خدا فرستادند از این به بعد باید با پای دل به سوی حق رفت و با او اُنس گرفت و در این راه حجاب‌ها را برطرف کرد، حرام و مکروه موانع طی مسیرند. کتاب «اسماء؛ دریچه‌ی اُنس با حق» را نگاه کنید إن‌شاءالله راه نشان‌تان می‌دهد. موفق باشید
1844
متن پرسش
بسمه تعالی- سلام علیکم جناب استاد .چگونه میتوان حضرت امام ره را با علامه طباطبایی ره از نظر علمی و درجات معنوی مقایسه نمود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آدم حسابی مگر بیکاری که قلّه‌های بلند معنویت را با هم مقایسه کنی! به قول مولوی: وقتْ تنگ و می‌رود آبِ فراخ....پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ». موفق باشید
1843
متن پرسش
سلام استاد گرامی. خداوند به شما توفیق روزافزون عنایت کند. استاد"صمت و سکوت" در روایات اسلامی به شدت مورد توجه و تاکید قرار گرفته است منتهی در آیات قرآن اشاره ای به این امر نشده، آیا اهمیت سکوت بقدری نبوده که در آیات بدان اشاره شود؟سوال دومم این است که در مقاله ایی در خصوص سکوت در عرفان اسلامی بخشی را مطالعه کردم و مایل بودم این بخش را شما بخوانید و نظرتان را در این خصوص اعلام کنید که فرق سکوت در عرفان اسلامی و غیر اسلامی چیست؟ این بخش بدین گونه است: «یکی از خصوصیات انسانی این است که با آن که ساکت و خاموش است سخن می گوید و با خود حرف می زند. انسان همواره با خود سخن می گوید. این سخنگوئی، ذاتی انسان است و نمی توان دمی را در سکوت مطلق بگذراند. آن چه مساله است این که این سخنان درونی از راه زبان منتقل می گردد؛ زیرا بسیاری از گفت وگوهای درونی و سخنانی که درجان آدمی است قابل گفتن نیست. اصولا انسان با سخن گفتن تفکر می کند و سخن ذاتی و درونی است که به او کمک می کند تا تفکر و تدبر کند و راه و چاه را بشناسد و علم درونی بیابد. ولی این سخن درون است که می بایست کنترل و مدیریت شود و بیراهه نرود. این مرحله نخست است و آن گاه نیز می بایست بهترین سخنان درون را بر زبان جاری ساخت. انسان باید از بسیاری تفکر و سخن گفتن درونی، تنها سخنانی را بر زبان جاری می کند که برای خود و دیگری مفید و سازنده باشد. درعرفان های غیر اسلامی، راهکاری برای تعالی به دست می دهند و آن این که مدیریت سخن ذاتی و درونی را به دست گیرد. البته این امر، بسیار دشوار و گاه ناشدنی است؛ زیرا اصولا تفکر و اندیشه بدان انجام می شود ولی مساله ای که هست اصل این مطلب است که سخن گفتن تا چه اندازه می تواند درکمال و یا سقوط انسان موثر باشد از این رو در عرفان های غیر اسلامی سخن از سکوت درونی است و این که ذهن به گونه ای تربیت شود تا حتی سخنگوی درونی ساکت وخاموش شود. روش اسلام برای ترتیب قوه ناطقه در اسلام روش دیگری برای مدیریت سخنگوی درونی بیان شده و آن این که اذکار خاص را در درون بخواند و آن را تکرار کند تا سخن گوی درونی در هنگامی که درحال تفکر نیست به بیراهه نرود. این که در اسلام و قرآن به ذکر و یادکرد، بسیار خدا توجه داده شده برای هنگامی است که شخص در گوشه ای نشسته و سخنگوی درون، مدیریت او را در دست گرفته و او را به هر سوی و سخنی می برد. دراین جاست که با ذکر و دعا او را به مسیر خاص هدایت می کنند. اما بهترین کار آن است که از این سخنگوی درونی برای تفکر و اندیشه در هستی و کمال استفاده شود. براین اساس تفکر یک ساعت، از عبادت هفتاد سال برتر دانسته شده است. این بدان معنا نیست که شخص درگوشه ای بنشیند و ذکری را بگوید بلکه باید همانند متفکران و فلاسفه و دانشمندان درموضوعی تفکر کند و سخن گوی درون را در مسیر کمالی و برای آن استفاده کند. مسئله تفکر و تدبر، از اصول اساسی در راه و روش قرآنی برای رسیدن به کمالات است. تفکر در انسان تدبر درکائنات، اصلی است که قرآن بارها و بارها بر آن تاکید داشته است. انسان سالک کسی است که در آفاق ( بیرون) و انفس (درون) خود تفکر می کند. اما در زمانی که انسان بی کار است ومشغول تفکر نیست می بایست خود را به ذکر مشغول دارد تا سخن گوی درونی بیراهه نرود. این گونه سکوت و خاموشی است که کمالی است نه هرگونه خاموشی دیگر؛ زیرا گوشه ای نشستن و درخود فرو رفتن و زمام امور را به سخنگویی سپردن که وی را به هر بیراهه ای می برد عین گناه است. بنابر این انسان بهتر است تا زمانی که خاموشی را برگزیده، به تفکر بپردازد در غیر این صورت به سخنگوی درون خویش ذکری را بیاموزد تا بیراهه نرود. »
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در مراحلی توصیه به صمت و سکوت می‌شود که قلب انسان منوّر به معارف الهیه شده است و حالا آماده می‌شود که آن معارف بر قلب تجلی کند در این موارد سخن‌گفتن حجاب است و لذا در سلوکی که حضرت موسی«علیه‌السلام» باید در ذیل شخصیت حضرت خضر به‌دست ‌آوردند شرط اولیه‌ی حضرت خضر آن بود که «قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا» یعنی یک کلمه هم نباید بپرسی. در عرفان می‌گویند همان‌طور که زبان داری که سخن بگویی، گوش داری که بشنوی، پس یک دمی هم گوش بده، ملکوتیان ندا می‌کنند: «گوش دل را یک دمی این سو بیار.... تا بگویم با تو از اسرار یار» در هر حال هرگونه سکوتی مبتنی بر معرفتی است وگرنه سکوت محض معنا نمی‌دهد و نکته‌ی دوم سخن‌تان نکته‌ی خوبی است که تحت عنوان «روش اسلام برای قوه‌ی ناطقه» مطرح کرده‌اید. موفق باشید
1841
متن پرسش
شیطان یکی از دستورات خدا را انجام نداد و خدا تمامی اعمال اورا نابود کرد. ولی ما انسان ها خیلی از تکالیف را انجام نمی دهیم و عباداتمان از بین نمی رود. این با عدالت خدا چگونه سازگار است?
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام من و شما اگر بعضی از دستورات خدا را انجام نمی‌دهیم نمی‌گوییم ما بهتر از خدا می‌دانیم ولی شیطان در مقابل خدا گفت: «أنا خیرٌ منه» ای خدا من بهتر از آدم هستم و عملاً نه‌تنها خود را در عرض خدا قلمداد کرد بلکه خواست بگوید من بهتر از خدا می‌دانم و خدا نمی‌داند. موفق باشید
1840
متن پرسش
سلام علیکم بنده دانشجوهستم.برای نشریه دانشگاه قراراست مطلبی بنویسم باعنوان توهم توطئه یاتوطئه توهم.نوشته ای ازاستادمصباح دراین مورد دیدم .همچنین بانظرات مخالف ایشان هم آشناییت پیداکردم.مشکلم این است که چگونه میتوان بازبان ساده این رابه قشردانشجوتزریق کرد؟لطفاراهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظرم اگر بتوانید از توطئه‌هایی که بعد از انقلاب دشمنان انقلاب انجام داده‌اند خوب نمونه بیاورید و روشن کنید حقیقتاً ذات غرب با انقلاب اسلامی در تضاد است و غرب نمی‌تواند توطئه نکند، معلوم می‌شود این هم که گفته می‌شود توطئه‌ای نیست بلکه توهم توطئه است یکی از توطئه‌های غرب است تا ما از دشمن اصلی خود غافل شویم و به جان همدیگر بیفتیم. موفق باشید
نمایش چاپی