سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز فکر نمیکنید یکی از دلایل اصرار بر مذاکره از طرف آمریکا بستن دست ایران در اقدام مستقیم بر علیه اسرائیل باشد تا آنها قدم به قدم کارهای بعدی خود را انجام دهند و موقعیتی پیش بیاید که کار از کار گذشته و دیگر اقدام عملی فایده ای نداشته باشد در حال حاضر با توجه به شروع مذاکرات که میتواند چند سال به طول بیانجامد اگر ایران اقدامی ضروری انجام دهد منافقین و عوام الناس و انسانهای کج اندیش چه خواهند گفت؟ حتما میگویند باز هم مذاکرات داشت به نتیجه میرسید تا تحریمها برداشته شود ولی نیروهای انقلابی و رهبری با اقدامی نابجا کار را خراب کردند اگر اینگونه باشد واقعا آنها استاد شیطنت هستند و رهبری و مؤمنین را در شرایط دشواری قرار داده اند امیدوارم جریان سلیمان ابن صرد خزاعی دوباره تکرار نشود. نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ سادهای نیست. آیا مذاکره در ذهن ترامپ نوعی عبوردادن آمریکا از اسرائیل است که آمریکا را گروگان گرفته؟ و یا در راستای نجات اسرائیل میباشد؟ به آخرین ملاقات نتانیاهو با ترامپ باید با دقت فکر کرد. در این رابطه خوب است نظری به مذاکرهای که بین رفقای کانال اسکرین شات با آقای ندیمی پیش آمد، بشود. https://eitaa.com/screenshotpersian/2336 موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: رنج مردم غزه را با دیدگاه الهی و قرآنی چگونه باید توجیه و توصیف کرد که اولا موجب شک ما نسبت به الطاف خداوند نشود ثانیا بر ایمان ما هم افزوده شود خداوند متعال از یک طرف خود را به اسما حسنا توصیف میکند و از طرف دیگر میفرماید «الم یعلم بان الله یری». اما در قبال رنج و شکنجه مخلوقات خود در منظر ما ظاهرا نظاره گر است البته نگویید خدا را با انسان مقایسه نکنید و خدا که انسان نیست بالاخره خوبی خوب است و اکثر مسلمانان جهان که مردهاند و کاری نمیکنند و عده ای گرسنه و تشنه و بی سر پناه در محاصره قرار گرفته اند و هر روز هم بمباران میشوند آیا توجه به آنها از اسما حسنا هست یا نیست؟ شاید بگویید برای رسوایی و شناساندن استکبار جهانی و منافقان از امت اسلام باشد ولی به چه قیمتی؟ به قیمت شکنجه ۲ میلیون انسان؟ مشکل بنده پیدا کردن جایگاه صفات الهی و سنن الهی و تطبیق آن با مسائل روز است ولی در این مورد خاص یعنی جریان غزه که شاید از بد ترین ها باشد و موارد مشابه مثل جریان اصحاب اخدود هر چه فکر میکنم نمیدانم آن را با کدام صفت الهی باید توجیه و تحلیل کرد و البته باز نگویید در مقابل هستی نامحدود اینها چیزی نیست یا بر اساس صفت غنا برای خدا چیزی نیست اما برای آنها که رنج میبرند هم چیزی نیست؟ اینجا باید نظر به کدام سو انداخت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئلۀ حساسی است. واقعاً اگر کربلا و نگاه حضرت زینب «سلاماللهعلیها» به صحنه نبود که همه چیزشان را از دست دادند، ولی با بصیرت خود متوجه شدند برای عبور از تمدن پیچیدۀ اُموی باید این هزینهها را داد؛ انسان حیرت میکرد که خدا با جریان غزّه آنطور که میفرمایید چه چیزی را میخواهد در این تاریخ به میان آورد؟ آیا میتوان در دل این حادثۀ بزرگ، ما نیز به این نتیجه برسیم که برای عبور وجدانها از وضع پیچیدۀ استکبار و روح نژادپرستیِ غرب باید بگوییم «ما رأیت الاّ جمیلاً»؟ و مانند رهبر معظم انقلاب اینطور فکر کنیم که: «نمونه دیگری از بروز اراده الهی، تجمعات ضد صهیونیستی در اروپا و حتی آمریکا و افزایش چشمگیر حمایت افکار عمومی جهان از مردم فلسطین است.»4/12/1403 ایشان معتقدند قضیه، قضیۀ بروز اراده الهی است که بنا دارد در این صحنهها عظمت اسلام را نشان دهد و بیحساب نیست که میفرمایند امروز عزّت پرچم اسلام در دست مردم غزّه است از آن جهت که فردا، فردایِ دیگری خواهد بود به همان معنای «ایمان» و «امید» و حضور خاص اسلام در آینده با هویت آخرالزمانیِ آن. موفق باشید
به نام خدا سلام: در شرایط سیاسی که پیش آمده چند مسئله را با خودم مرور میکنم. اولاً باید متوجه سیر رشد جمهوری اسلامی باشیم که مشکلات در این نظام لطف الهی است تا اسلاممان خاص تر شود. ثانیاً متوجه باشیم غرب رباینده استعداد های بشر آخرالزمان، و سلاطینش ظالمانی هستند تا نگذراند بشر به ربوبیت حق نزدیک شوند و باید مدرنیته را بتفکیک از ظالمانش شناخت و با شناخت انسان مسلمان آخرالزمانی خود را به بهترین حالت یافت و شناخت. اما مسئولین! کسانی که مورد حکمت رهبر عزیز انقلاب اسلامی قرار میگیرند باید بدانند فراعنه برای بقای خود در دنیایشان تکنیک هایی را انجام دادند تا جاودانه شوند از همین روی اهرام مصر زیرساخت های ریاضی دقیقی به عمق علم از این امکانات، بناشده تا اعماق زمین را به آسمان مرتبط کند و جسمشان مومیایی شود و در مرکز هرم به آسمان گره بخورد تا جاودانه شوند! این بود راز اهرام و جاودانگی فنا شدنی دنیای آنها؛ پس بگویید کجایند قدرت های دنیایی فراعنه؟! آمریکا نیز همین سازکار را دارد در ابعاد وسیع تر بواسطه تکنولوژی، تکنیک و رسانه و نباید گول آنها را خورد زیرا خودشان گول خودشان را خورده اند. هر فرعونی به دست یک پیامبری هرچند چوپان، مثل حضرت موسی علیه السلام از بین خواهد رفت تا خداوند نشان دهند مقام انسان کامل احاطه دارد بر هر خاقان پر فن ظالمی که مخلوقات را از راه سیر الی الله خارج میکند و خداست که خدای عالمین است. هرگز بین دو ذات که در تقابل جدی هستند صلحی نمیشود مگر آنکه یکی تسلیم شود و اسلام بلند مرتبه امکان تسلیم شدن برابر دشمنانش را ندارد و دشمنان نیز تکبرشان سلم را نخواهد پذیرفت مگر آنکه خدای آنها را نابود کند و این چاره ای است که خودشان برای خودشان خواستند و این سیره قرآنی است که جاری میشود. بگذارید عرض کنم انقلاب اسلامی امروز آزاد و فعال شده و فکر نمیکنم هیچ آمریکایی بتواند مردمان ما را محدود کند! این چه ترس کذبی است که از تحریم میهراسند!؟. این روز ها تمام میشوند و کشور ما مرکز آینده این جهان خواهد بود پس عزت نفس خودرا در این میدان جاودانه اخروی اسلامی حفظ کنیم و از خدا بخواهیم ما را شامل تقوایی که به هرکه بخواهد میبخشد بفرمایند انشاءالله زیرا کسانی که به این لطف از جانب خدا نرسند تمام بدبختی ها را یکجا جمع کردند. استاد بنده دعا گوی شما هستم و از خدا برای همه مسلمین و انسانها رضایت پروردگار را آرزو میکنم زیرا این راه بسوی خدا و آزادی در انسانیت که همین انقلاب اسلامی در اوجش هست یک راه جاری و پر سرعت است و ضعف ندارد. بحمدالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که بحمدالله متوجه شدهاید. حقیقتاً نظام اسلامیِ ایران با هویت امّ القراییاش منشأ به خودآمدنِ بشر جدید خواهد شد تا برای عبور از بحرانها و برای به خودآمدن، راهی را مدّ نظر داشته باشد که جمهوری اسلامی با شخصیتهایی همچون حاج قاسم سلیمانی مدّ نظر آورد. مهم توجه به این امر است که بدانیم بشر جدید سرگردان کدام امر است که با به خودآمدنِ خود از سرگردانی ها نجات یابد؟ موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: بنده چند وقتی است سوالی ذهنم را مشغول کرده و آن اینکه خدا برای چه انسان را خلق کرده؟ هدف از خلقت انسان چه بوده؟ ممنون میشم از اینکه بتوانم پاسخی دریافت کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، با همین عنوان مطرح شده است. خوب است که به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم! در فصل ادریسی قاعده بسیط الحقیفه کل الاشیاء و... ، من بسیط الحقیفه را اسم جامع الله قرار دادم نه ذات احدی را. آیا درست فهمیدم! با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همینطور باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دست اندر کاران گرامی: آمدهام که بنویسم از آیندهای که سودای آنرا دارم که با تمام وجود در آن حاضر باشم. دبیرستان بودم که حادثهای رخ داد و آوینی بر سر راهم قرار گرفت. آوینی، نوری بود بر ظلمات بیتاریخیِ مدارس تیزهوشان. گویی چیزی از جنس خودمان بود و میخواست آنچنان انتظار آمدن پس فردای تاریخ را بکشد، که هر آنچه نیاز است تا نفس انسان آماده بشود برای آن عالم را در خود به ظهور برساند. آری، آوینی تمام دغدغهها و بینش و عالم مرا عوض کرد. گویی به راستی که نزد خودم حاضر شدم و چه مستیِ خمارگونهای بود... خلاصه میکنم و میروم بر سر اصل موضوع. حالا که یک سالی است از سد کنکور گذشتهام و فارغ گشتهام از بسیاری از محدودیت ها، و مطالعات متوسطی از مباحث علوم انسانی و اسلامی- از فلسفه و عرفان اسلامی گرفته تا آثار جنابعالی و کتب شهید آوینی و آرای هایدگر و دکتر فردید و دکتر داوری و...- داشتهام، و از طرفی برهوتِ بی تاریخی و بی آیندگیِ مدارس تیزهوشان که واسطهی پرورش ورودی های دانشگاه های برتر کشور هستند را دیدهام و تجربه کردهام، باید قدمی بردارم و آنچنان که عین صاد میگوید، تولیدی کنم و دستی بگیرم. اما با توجه به آنکه کمتر کسی است که به وقتآگاهی اندیشیده باشد و آگاه باشد به خدعه های تاریخِ کنونی، و وضع بیتاریخی و بیآیندگی را با اعماق جانش چشیده باشد و بیدار شده باشد به وقتِ انتظار، شخص یا اشخاصی را پیدا نکردم که دست به کار شده باشند و بخواهند شمعی روشن کنند تا بلکه من هم بتوانم با یاری رساندن آنها، هم در آیندهٔ خود حاضر بشوم و هم آنکه بار را بر دوش آنها بیاندازم و آسوده خاطر باشم. اما اگر پیرامون، این قدر تاریک است، پس باید حداقل باریکه راهی به نور باز کرد. پس راهی نیست جز آنکه با مدد گرفتن از خداوند و حضور تاریخی شهدا، امکاناتِ حرکت را خودم در خودم ایجاد کنم، نیرو ها را بیرون بکشم، و رشد کنیم تا آنجا که بتوانیم در آینده توحیدی انقلاب اسلامی حاضر بشویم. حال آنکه این راه، هزاران گونه چاله و مانع و سد و سنگ دارد و من که خودم را فقیر محض میبینم و مسیر خودم را با اخبات و انکسار و در دست داشتن توکل و صبر طی کردهام و نه آنکه چشم به تلاش خودم و طلب خودم داشته باشم، که چشم به رحمت و بخشش او داشتهام و هر چه عطا کرده، از رحمت واسعه خودش بوده نه از سعی و تلاش من؛ در عین حال که میدانم این وظیفه تاریخی من است تا بتوانم در آینده حاضر بشوم، اما خودم را که لبریزم از غرور جوانی و تکبر و آفات عدیده، در حدی نمیبینم که بخواهم ساقیِ دیگران باشم در چنین راهی که بس خطرناک است و کسی به راحتی بار دیگران را به دوش نمیکشد؛ که ما در پیچ و خم مسیر زندگی خودمان هم ماندهایم. اصلا نمیدانم که آیا درست است که دیگران را از خوابِ عمیقِ بیتاریخی و بیآیندگی بیدار کرد و آنها را متوجهِ عفونت تاریخ کرد؟ چشم دوختن در این مغاک، اگر طولانی بشود، میشود عالمِ انسان. و اگر آنها بیعالمتر شدند چه؟ آنوقت این خسارت را چگونه باید تحمل کرد؟ نمیدانم آیا میتوان برای انسانهای این عصر که انسانهای ثانیهای شدهاند و ارادهی معطوف به قدرتشان آنقدر مناسباتِ ابزاری ساخته که صبر و حوصله ندارند، از صبر و توکل حرف زد؟ صبر برای آنکه دوباره ساغر انسان را از می لبالب کنند و وقت برای انسان پیش بیاید. یا آنکه میتوان برای انسان این عصر که خواسته یا ناخواسته پیمان بسته است که حسبی نفسی، از زهد اسلام گفتگو کرد و اراده خداوند...؟ که اگر آنها را نتوان تمام و کمال و بیواسطه با غربزدگی حقیقی آشنا کرد، از کجا معلوم که با غربزدگی های دیگری نخواهند این بیتاریخی را درمان کنند؟ آنها را از عالم خودشان بیرون میکشیم، اما ما که رند خراباتیم. ما نمیخواهیم عالمی را از آنها بگیریم و عالمی به آنها بدهیم. که اینگونه، عالم جدید هم صورتی از همان عالم قبلی است. چرا که ابژه ماست. مثل کاری که بسیاری از متفکرین اسلامی میکنند و ناخواسته تاریخ کنونی و مناسباتش را به بهانه اسلامی کردن، تطهیر میکنند. آری ما از خرابات میگوییم. دعوت میکنیم به اینکه بیایید و پیمانه های عشق حق را بنوشید تا ببینیم باید چگونه بود و چرا بود. دعوت میکنیم به آنکه بیعالم شوید تا در خرابات عالم راهتان بدهند؛ تا در متن هستی، که نزدیکترین حقیقت به انسان است، سکنی بگزینید. گویی کلمهای بودهاید از روایت هستی. یا آنکه از سنت آگوستین قدیس نقل شده است ایمان بیاور تا بفهمی. آری، از طرفی خوابِ عمیقِ بیتاریخی و بیآیندگی و از طرفی دوری راه و وحشت مسیر و توشهای که کم است... امید است که لطفی در حق فرزندتان کنید و قبل از همه چیز، این فرزندتان را از دعای شهادت محروم نکنید و در ثانی، نکاتی را بیان بفرمایید که راهنمای مسیر باشد. ای کاش یار، دوست داشته باشد این آشفتگی را...
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود ما از بحران و بیتاریخی سخن بگوییم و مخاطبان، بیتاریختر شوند؟ نه! آنان تازه متوجه میشوند که در این آخرین دوران که باید در نهایت حضور خود باشند؛ چه اندازه در عمیقترین ظلمات فرو رفتهاند و اتفاقاً اینکه ملاحظه میکنید نسل شما مانند شما در نسبتِ با شهید آوینی به خود میآیند، به جهت آن است که آن مرد بزرگ با مخاطبانش از آخرین دوران سخن گفت. همه حرف در این یک کلمه است که چه افقی آن شهید بزرگوار را به چنین گفتنهایی واداشت که اگر اینگونه نمینوشت که نوشت؛ در جستجوی خود کجا میتوانست برود؟ یعنی اگر آقای کامران آوینی، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» را پیدا نکرده بود، کجا میتوانست باشد؟ مسلّماً شیخ متدینی که به زندگی آرام دینی قانع شود، نبود! و از آن طرف، روح ناآرام او نمیگذاشت به روشنفکری غربزده تبدیل شود. آیا اگر او با آنچه در خود داشت، خود را رفیق شهیدان نمییافت، به راهی جز خودکشی فکر می کرد؟! شهید آوینی پدیدهای است که یا باید شهیدان و شهادت را انتخاب میکرد و یا خودکشی را. و معجزه مکتب میخانهای حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» او را تا آنجا برد که سید شهیدانِ اهل قلم شد. راستی اگر شهید مرتضی آوینی، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» را پیدا نمیکرد تاریخِ میخانهای حضرت روح الله، یعنی تاریخی که در آن مدرسه و مسجد به تنهایی جواب آوینیها را نمیدهد ولی چاره راه، عبور از مسجد و مدرسه نیست، چاره راه، حضور در راهی است که مسجد و مدرسه به میخانه تبدیل شود.
اینجا است که نهتنها نباید نگران گشودن نکات باشید که در صدد آن هستید بلکه آری! با این نوع گشودنها، تازه اعتراض انسانها بر خودشان شروع میشود و این تازه اول راه است وقتی متوجه شوند بحرانی آنان را فرا گرفته است و ما امیدوارِ به خودآمدنهایی هستیم که پس از خودآگاهی نسبت به آن بحرانها، برای بشر جدید پیش میآید. و این است راز امیدواریِ ما و شهید آوینی به آینده. موفق باشید
سلام: سوال داشتم از استاد طاهرزاده، استاد نسبت به این بیحجاب ها و سگ بازها که از کنار هم میگذریم باید چه عکس العملی داشته باشیم؟ و حتی گاها اطرافیان بچه را تشویق میکنن میگن هاپو ببین چه نازه واقعا باید چیکار کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون درگیری متذکر حکم خداوند شد که فرموده است نباید سگ وارد زندگی ما باشد و تنها کار سگ، نگهبانی است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز استاد عزیز: ماه رمضان توفیق شد چندین فایل صوتی از استاد عابدینی حفظه الله و چند فایل صوتی از شما در شرح دعای سحر گوش بدهم به اضافه خوندن کتاب حقیقت نوری اهل البیت علیهم السلام. مطلبی ما حصل شده، مطرح میکنم لطفا اگر ایراداتی داره اصلاح فرمایید. با تشکر. اینگونه با یک سوال شروع میکنم. اگر کسی دلتنگ امیر المومنین شده باشه، چکار کنه که از دلتنگی در بیاد و عطشش برطرف بشه؟ هر کسی جوابی میدهد، توسل به حضرت، شرکت در مراسم، انجام کارهای خیر به نیابت از مولا و... به نظر میرسه راه کار عملیاتی تر و دست به نقد تر و شیرینتر و ملموستر وجود داره و اون دیدن و زیارت کردن یک شیعه مولا امیرالمومنین و بوسیدن و معانقه با اوست، با این کار تشنه ی دیدار مولا امیرالمومنین به آب رسیده، و عطشش بر طرف میشه. دلیل چیه: روایت داریم شیعیان از باقیمانده گل اهل البیت آفریده شده اند. پس شیعیان همجنس اهل البیت اند. و روایت داریم که اتصال روح شیعه به امام از اتصال نور خورشید به خورشید بیشتر است. با این وصف هر شیعه ایی، شعبه ایی از نور امیرالمومنین است و با دیدار و بوسیدن و معانقه یک شیعه انگار امیرالمومنین را نگاه میکنی و میبوسی و میبویی و بغل میکنی. پس اگر کسی دلتنگ امیر المومنین شد به دیدار یک شیعه برود و با او هم کلام بشه. کسی که عطش بیشتری داره به دیدار بچه مذهبی بسیجی بره. کسیکه عطش بیشتری داره به دیدار یک عالم بره. عطش بیشتری داری برو یه عالم سید رو بغل کن. شاید این مطلب تفسیری هم بر قسمتهای از دعای سحر امام محمد باقر علیه السلام باشه. هر شیعه ایی بهاء الله است. میخونی: خدایا من از تو دیدار و لقاء شیعیان میخوام، اون شیعه ایی که نور شکوهمند ترو باعظمت تر است. خدایا کل شیعیان نور ارزشمند و شکوهمند هستند، خدایا من لقاء همشون رو میخوام. میشه یه استنتاج کلی هم داشت: هر کسی دلتنک خدا شد، به دیدار یک شیعه بره. شیعه جلوه خداست. نور شکوهمند خداست. هرکسی دلتنگ مولا علی شد، به دیدار یک شیعه بره. شیعه متصل به مولاست هر کسی دلتنگ مولا صاحب الزمان شده به دیدار یک شیعه بره. شیعه متصل به اوست و شبعه نورانی اوست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ خوبی است و در این رابطه میتوان فکر کرد حتی در بهشت هم که انسان با افرادی اینچنینی که به حق محبّ مولایمان هستند؛ روبرو شویم، عمق حضور در بهشت برایمان بیشتر میشود. و در همین رابطه از جناب مولوی داریم: «مهر پاکان در میان جان نشان / جان مده إلاّ به مهر دلخوشان».موفق باشید
سلام استاد عزیز: ببخشید آیا روضه (مقتل) رو میشه پشت ماشین و در حال کار گوش داد؟ آیا این کار درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به حال خود ما دارد از آن جهت که بنا بر این است که با گوشسپردن به مقتل، خود را در تاریخ آن عزیزان حاضر کنیم و به عزمی فکر نماییم که امروز باید در مقابل استکبار ایستاد حتی به قیمت شهادت. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: اعظم رحمت الهی خلق دنیایی انسان ها! واقعا این خدای رحمان چه خداییست چه ربیست و در پی تحقق چه محشریست که آدمیان را در اسفل سافلین، در بستر «زمان و مکان» اراده بر خرق کردنی هاشان گذارد؟ جز نهایت رحمت و عشق چه میشود دید که خبط و نقص بی زمان انسانی را با زمان می ساید. واقعا چه میشود از این رب متوجه شد که انسانی را کرامت بخشید و توان خرق ظلمات بی زمانش را در بستر زمانمند اراده نمود که اگر اینگونه نبود خدا میداند که چه عذاب بیکرانه ای در قبال کوچکترین ظلمت ها میخیزید؟؟؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این است معنای «در بلا هم میچشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». و این است معنای زندگی در پهندشت طوفانها. و این است معنای غزل شماره 140 https://lobolmizan.ir/leaflet/1635 . موفق باشید
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست / هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد / هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار / زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن تو چو نمرود / این جسمِ خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت / خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم / بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر/ غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست # مولانا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است و با توجه به این امر: «خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست» و بنا نیست ما در مذاکرات غیر مستقیم با جبهۀ استکبار امیدوار رفع مشکلات از طریق آنها باشیم، این عین سادگی است. قضیۀ ما در این مذاکرات غیر مستقیم، بیشتر نشاندادنِ شخصیت پنهانیِ جریان استکبار است تا همانطور که شهید آوینی عزیز متوجه شده است به جهان دیگری که جهان نظم استکباری نیست، فکر کنیم و به واقع «بیگانه برای تو برادر شدنی نیست». چه اندازه ساده و بیتاریخاند که گمان میکنند بناست استکبار با حفظ هویت استکباریاش تغییر کند. آری! همانطور که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند: «با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. (ر.ک. صحیفه امام ج 19 ص 95) آیا این آمریکا در حال حاضر دستش را از آن طرف دنیا به سوی لبنان و به خلیج فارس دراز نکرده است؟ پس در واقع ما در این مذاکرۀ غیر مستقیم رسالت بزرگی را دنبال میکنیم و آن هرچه بیشترنشاندادنِ شخصیت پنهانیِ استکبار است و در این رابطه میتوان گفت که رهبر بصیر انقلاب مانع آن نوع مذاکره نشدهاند. موفق باشید
سلام خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: آقای ابن عربی میگن که خواندن نماز این نیست که تو نماز میخوانی بلکه خداست که نماز تو را خودش میخواند آیا واقعاً نماز خودمان را خدا می خواند؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا که خداوند از طریق نماز که بندگان او اقامه مینمایند، خود را در ارادۀ بندگان حاضر میکند به همان معنایی که به پیامبر خود فرمود: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى». موفق باشید
من از دوران کودکی لباس های زنانه می پوشیدم بعد از سن بلوغ متوجه شدم تمایلات جنسی ام هم مثل یک زن است، متاسفانه نمی توانم چندان با مردها ارتباط برقرار کنم و این مسئله به معیشت و زندگی اقتصادی ام هم ضربه زده. ضمن اینکه موجب بیماری جسمی در من نیز شده. برخی از مشاورین و روانشناسان درمان قطعی برای این حالات قایل نیستند و همه ی توصیه های در این زمینه را مقطعی می دانند و سفارش به برقراری ارتباط با جنس موافق می کنند. سوال از محضر حضرت عالی این است که چه باید بکنم؟ و آیا سفارش دوستان به سلوک عرفانی من لطمهای می زند یا نه. لطفاً راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چیزی نمیدانم. ولی مسلّماً تدبّر در قرآن و تأمل در مسائل عرفانی انسان را متذکر راههایی میکند که بتواند در خود، خود را بیابد. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. پیرو پرسش و پاسخ ۳۹۸۳۹ پاسختون به نظرم درست نیست. ملاکی که خودم دارم فرمایشات مستقیم خود آقاست چیزی که خود آقا روش تاکید داشتند که مطلق مذاکره ممنوع هست، فرمایشات آقای خوش چشم هم سرجای خودش درست ولی قانع نشدم این مذاکره درست باشه یا دیپلماسی فعالی باشه. اگر آقا رضا داده اند با توجه به اینکه آقا فرموده اند پشت پرده خط قرمزی که مشخص کرده ام رد نمیکنم، چیزی مانند ماجرای تحمیل حکمیت زمان حضرت علی بوده و لاغیر. دیپلماسی فعال و تعاریفی که تو کانال نوشتید وصله این مذاکره نیست. به ویژه که نفر دوم مذاکره کننده برجام الآن نفر اول مذاکره هست. یعنی هیچ چیزی نسبت به زمان روحانی عوض نشده که بخوایم بگیم دیپلماسی عزت مندانه خواهد بود. تقسیم به مستقیم و غیر مستقیم هم عبور ظریفی از فرمایش رهبری است. بیم خسارت برجام دو و سه میرود. اگر فرمایشات صریح آقا برای ما اصل نباشد چیز دیگه ای نمیتونه اصل باشه. روند مذاکرات دقیقا مثل دولت روحانی هست که به فرموده آقا دولت عبرت بود. به هرحال زمان روشن خواهد کرد که دیپلماسی فعال دیپلماسی شهید امیر عبداللهیان بوده نه دیپلماسی عراقچی. اگر هم زمان رئیسی مذاکراتی بود با شکل کنونی خیلی متفاوت بوده و پی برجام بوده که اونم هیچ نتیجه ای نداشته. این مذاکره غیر مستقیم هم باشد همان توصیفات آقا را شامل میشود غیر عاقلانه، غیر شرافتمندانه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خوب است که در این مورد فکر شود بخصوص به سخنان سردار باقری https://eitaa.com/matalebevijeh/19113 و باز تأکید میشود آقای خوشچشم برای ما حرف دارند و متوجه نکتهای که شما میفرمایید، هستند. موفق باشید
سلام علیکم: بر اساس وحدت شخصی وجود آیا ظاهر و مظهر یکی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مانند موج و دریا که در واقع موج، همان دریاست با این توجه که موج را ظهور دریا مییابیم و نه عین دریا. عرایضی در این رابطه تحت عنوان «در موضوع «وحدت وجود» در منظر عرفا و در حکمت ملاصدرا»https://eitaa.com/matalebevijeh/19118 شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام مجدد خدمت استاد محترم: ناظر به سوال شماره۳۹۸۱۹، برداشتم از صحبت های شیخ این بود که با وجود آنچه که ایشون می فرمایند که بسیار هم قابل تأمل ودرست هست، اما با توجه به مباحث شما این نحوه آسیب شناسی را کامل نمیبینم که فقط ریشه ی مشکلات را در نفوذ دشمن اظهار می کنند، مثلا آنچه در خصوص تقلیل قشر شریف روحانیت به جهت بی مهری های مادی به آنها گفتند، در حالی که به نظر این امر به خاطر احساس عدم کارآمدی این قشر در جامعه است به جهت حاضرنبودن در تاریخ امروزین یا دیگر مباحث که به جهت عدم درک جهانی میان دوجهان بودن انقلاب توسط مسئولین کشور می باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید بالاخره اینطور نیست که ما در جریان بعضی از روحانیت ضعفهایی نداشته باشیم، ولی فراموش نفرمایید روحانیت، یک فکر و فرهنگ هزارساله است که در وجدان روحانیِ انسانها جای دارد و جزء فکر و فرهنگ ما شده است و از این جهت حتی آنانی که مخالف روحانیت هستند و از دین اسلام نیز جدا شدهاند، به خوبی میدانند که ریشۀ جان آنها همان روحی است که روحانیت متذکر آن است و لذا از یک طرف روحانیون اصیل ما در زیباترین مأوای انسانیت که دلسوزی برای مردمان است و داشتن صحیحترین راهِ حلّ، حاضرند. و از طرف دیگر مقابله با روحانیت که در واقع مقابله با ریشههای اصیل انسانیت هر انسان است، یعنی گرفتارشدن در انواع بحرانها. ای کاش حدّاقل آنانی که گرفتار تقابل با روحانیت شدهاند متوجه میشدند که در نهایت فرسودگی و بحران روحی و پوچانگاری گرفتار میشوند و اینجا است که همین روحانیونی که اینان نفی میکنند چه اندازه غم همین افراد را میخورند. خدا میداند اکثر بالاتفاق این روحانیون که بنده البته بیگانه از شخصیت آنها نیستم و بیانتقاد هم نمیباشم، چه اندازه برای این جامعه مفید و مغتنماند و امیدوارم مردم ما با توجه به بحرانهایی که با آن رویرو میشوند به خود آیند که باید به روحانیت رجوع کنند و وجود چند نفوذی در این قشر را بهانۀ جداشدن از جریانی اینچنین اصیل ننمایند. بنده و امثال بنده با همۀ نقصهایی که دارم، ولی هرچه دارم، آری! هرچه دارم از انس و ارتباط با روحانیت بوده است حتی اگر از نظر فکری سر به سرزمینهای بیگانه زدم، باز مأوای خود را در وطن خود که همان حضور در جهان روحانیت اصیل است، یافتم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی بخواهند کسی را شکنجه کنند، دست و پایش را میبندند و جلوی چشمانش به خانواده اش جسارت میکنند. شکنجه ای بدتر از مرگ. حالا این وضعیت ماست. به کمک رسانه ها، چشمانمان هر لحظه محکوم به تماشای این تصاویر است، اما دستانمان کوتاه. تو بگو چه کار کنم؟ غم و غصه ای که با تماشای این تصاویر، سینه ام را پر میکند، کجا تخلیه کنم؟ با چه کاری؟ چه کلمات و جملاتی میتواند این صحنه ها را توصیف کند بدون آنکه از سنگینی آن ها بکاهد؟! تا به حال، ظلم انقدر لخت و عور نبوده و ما هم آنقدر منفعلانه و هاج و واج به آن خیره نبودیم. از خودم بدم میآید. احساس میکنم، بیشتر در ظلم صهیونیست ها سهیم هستم تا در مظلومیت اهل غزه. اگر از ما کاری بر نمی آید، پس چرا محکومیم به تماشای آنها؟ چرا نمیگذارند زندگی عادی خودمان را کنیم؟ یک شب راحت بخوابیم؟ یک لقمه راحت قورت دهیم؟ چقدر تاریخ را ساده خوانده بودم! چه آدم هایی را در تاریخ شماتت کردم، غافل از اینکه خودم مثل آن ها هستم. نکند این تصاویر همان گریه های بلند فاطمه (س) است و من، آن همسایه های بیخاصیتی که از گریه ها سیر شده بودند؟ چقدر تاریخ را ساده خوانده بودم! عمری در میان اصحاب حسین به دنبال خودم میگشتم، اما در سپاه یزید خودم را پیدا کردم. شاید من آن سرباز حاشیه سپاه یزید باشم که در طول جنگ درگیر عذاب وجدانش بوده و سرانجام ظرف آبی برای حسین میبرد، اما به او میگویند دیر آمدی، سیرابش کردیم. یا شاید اهالی تپه ندبه باشم، که هاج و واج کربلا را تماشا میکردند و ضجه میزدند. این آتش ها چیست که به جان ما می اندازند؟ چرا نمیگذارند یک زندگی راحت بی دردسر داشته باشیم؟ صبح تا عصر سر کار برویم، و شب ظرف خرما نذری را در هیئت پخش کنیم؟ هم خدا هم خرما. این پتک واقعیت چیست که هر لحظه بر سر ما میکوبند؟ که اشتباه میروی، اشتباه زندگی میکنی. خیال میکنی من دلم برای آن عزیزی که با انفجار بمب به آسمان پرتاب شد میسوزد؟ نه! من به او غبطه میخورم. به خدا وضع او از من بهتر است. کاش من هم گوشه ای از ماجرا حاضر بودم، نه غائب ناظر صدای هل من ناصر را میشنوم. اما دست و پایم سست شده، چرا نمیتوانم کاری کنم؟ بگذار من او را صدا کنم، آیا کسی هست که مرا نجات دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شود در این زمان گویا خداوند نقش اصلی رسواکردن جریان استکبار را به کودکان شهیدی داده که با انفجار بمبهای آنها به هوا پرتاب میشوند؛ معلوم میگردد باید به حضور دیگری فکر کرد که در آن حضور، دوران ارادههای معطوف به قدرت گذشته است و زندگی در حال معناشدن به صورت دیگری است تا مظلومان عالم پرچم رسواییِ جنایتکاران را به دوش گیرند و ما نیز به خود آییم که در کجای چنین تاریخی ایستادهایم. اینجا است که باید نسبت خود را با مردم غزّه روشن کنیم و ندا سر دهیم: ای غزّه! تو تنها رژیم صهیونیستی را نکُشتی، ما را نیز کُشتی. و مطمئن باید بود خداوند در وجدان عمومی مردمی که نسبت به این مردم بیتفاوت نیستند، راهی خواهد گشود که به گفتۀ آقای دکتر خوشچشم، در آن فضای تاریخی ادامۀ اسرائیل دیگر ممکن نیست و از درون در حال ذوبشدن است به همان معنایی که به گفتۀ مولوی: «زانکه بیشمشیرکشتن کار اوست». موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در روز سالگرد سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی خواستم این سؤال مطرح شود که اگر ما در این روزگار از وجود با بصیرت ایشان در عرصه رسانه محروم نمی بودیم و یا لااقل بعد از شهادت ایشان در جبهه انقلاب فعالانی پیدا میشدند که مثل ایشان اهمیت رسانه را درک می کردند آیا مسائل فرهنگی اجتماعی ما مثل حجاب همین می بود که الان هست؟ آیا فقدان شهید آوینی ها در جبهه انقلاب در عرصه رسانه باعث نشد که دشمن هنجارهای اجتماعی چون حجاب را تبدیل به مسئله و بحران کند و از آن با هدف ایجاد تفرقه به عنوان یک گسل اجتماعی استفاده ابزاری سوء کند؟ روزگاری رضا شاه خواست با توسل به زور چادر را از سر مادربزرگان ما بردارد ولی نتوانست. نتوانست چون حجاب مادربزرگان ما یک حجاب خودخواسته بود و برای حفظ کردن این حجاب خودخواسته حتی حاضر بودند هزینه جانی بدهند. بعد از صد سال بر سر جامعه ما چه گذشت که برای برخی از دختران و زنان جامعه ما بی حجابی خودخواسته مطرح شد تا آنجا که برای این بی حجابی خودخواسته حاضر به پرداخت هزینه شوند تا بی حجابی خود را حفظ کنند؟ در اینکه این مسئله در جامعه ما نیاز به آسیب شناسی دارد شکی نیست ولی آیا سوال اول این نباید باشد که آسیب را در کجا می بایست جستجو کرد؟ آیا آسیب را باید در عدم سازگاری نوع خوانش ما از اسلام با تمدن غربی و مدرنیته جستجو کرد؟ به نظر بنده اگر چنین کنیم درست در عکس جهت حل بحران قدم بر می داریم و نقطه قوت هویت ایرانی اسلامی خود را به نقطه ضعف تبدیل کرده و آن را در برابر هر چه بیشتر غربی شدن و در نتیجه بحرانی تر شدن جامعه خود ذبح میکنیم. وقتی حرف از فرهنگ منحط غرب به میان است در حالی که امروزه با چشم خود شاهد به منجلاب رفتن فرهنگ غرب با تمام از خود بیگانگی و بی هویت شدن ملت های دلبسته به این فرهنگ هستیم سوال اصلی این است که به چه هویت فرهنگی محکمی نیاز داریم که از نظر مبانی استحکام و انسجام لازم را برای تقابل با فرهنگ منحط غرب دارا باشد! و این درست همان زن باحجاب مسلمان است با یک هویت ایرانی اسلامی. ولی مشکل در کجاست که این هویت مستحکم زن با حجاب برای بخشی از جامعه زنان ما جا نیفتاد و از آن فاصله گرفتند. به نظر این حقیر ما در این چند سال اخیر نتوانستم با ارائه الگوی هویتی صحیح یک ذهنیت درست از زن با حجاب ایرانی مسلمان در نسل جوان ایجاد کنیم و به ابزارهای الگوساز در جامعه که بدون شک سینما از مهمترین آنهاست یا اهمیت ندادیم و یا این ابزار مهم را به غربگرایان لیبرال واگذار کردیم تا بوسیله یک سینمای مبتذل اوضاع را وخیم تر کنند و بر این زخم باز بیشتر نمک بپاشند. از طرف دیگر دشمن بیکار ننشست و رفت به سراغ تغییر ذهنیت یعنی این نقطه ضعف ما را تبدیل به نقطه قوت خود کرد و از ابزار سینما و فضای مجازی برای هویت سازی و تغییر ذهنیت و درک زنان جامعه ما از حجاب از هیچ حربه ای فروگذار نکرد. به نظر این حقیر نسل جوان ما برای رو آوردن دوباره به هویت باحجاب خود بیشتر از اینکه نیاز به دلیل عقلی و استدلال و مباحثه و نقد و جدل داشته باشد نیاز به یک الگو و یک ذهنیت صحیح از یک زن باحجاب با هویت ایرانی اسلامی دارد. الگویی که ارائه دادن آن سواد میخواهد، مبنای درست فکری و نبوغ هنری میخواهد، الگویی که شاید شهید آوینی عزیز عهده دار ارائه دادن آن در سینما بود اگر الان در میان ما می بود. گاهی یک فیلم خوب کار هزاران ساعت جلسه بررسی و تحلیل و نقد را می کند. فیلمی با ارائه یک الگو، الگویی که با واقعیت فاصله نداشته باشد، الگویی که از بدو تولد تا مرگ طیب و طاهر و بدون لغزش و اشتباه زندگی نکرده باشد، الگویی که چه بسا قبل از الگو شدن خود به طرف فرهنگ غربی و خطر بی هویتی دچار شده باشد ولی در کشاکش حوادث روزگار خود را پیدا کند. الگویی که آن زن بد حجاب یا بی حجاب ما بتواند با آن همزادپنداری کند و با آن ارتباط برقرار کند، گویی سرنوشت خود او باشد و بتواند از پیام آن فیلم برای نجات خود از بی هویتی مدد بگیرد و حتی خود او را تبدیل به یک مصلح اجتماعی کند که در قالب یک زن باهویت مسلمان با سلاح حجاب و فضیلت اخلاق به جهاد با تهاجم فرهنگی غرب برود. با سلام و درود بر روح سید شهیدان اهل قلم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در نکاتی که میفرمایید بنده به جنابعالی خود را نزدیک میبینم بخصوص که حقیقتاً همانطور که میفرمایید شهید آوینی به نحوی روحِ زمانۀ ما را میشناخت و جوانان ما در مواجهه با سخن او میتوانستند راه دیگری را انتخاب کنند که نه بیرون از حضور در جهان جدید است و نه فرورفتن در منجلاب غربزدگی، و به جای آن حتی در حجاب، قهرمانان پاسداری از حجاب بودند زیرا در آن میدان عملاً هویت تاریخی خود را تجربه میکردند. آری! و صد آری! حقیقتاً ما میدان سینما را تا آن حدّ از دست دادیم که دشمنان ما از طریق همان سینما، ذهنها را تغییر دادند و اینجا است که هوشیاریِ شهید آوینی بیشتر درک میشود که چرا او نیز از طریق همان به گفتۀ خود «آینۀ جادو» یعنی سینما توانست معجزۀ روایت فتح را به میان آورد و با طرح شخصیتهای نمونه، این نسل با همزادپنداریِ خود به آنچه که سخت بدان نیاز بود و گم کرده بود؛ دست یابد. به نظر بنده به نکات دقیقی اشاره فرمودهاید که بهتر است کاربران عزیز همان متن جنابعالی را مدّ نظر قرار دهند تا معلوم شود شهید آوینیِ ما بیش از آنکه برای فردای ما باشد، برای حضور هرچه بیشتر ما در آینده خواهد بود و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «با شهید آوینی در کجای تاریخ خود قرار میگیریم؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/19105 شده است که خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: این متن در کانال مطالب ویژه آمده: مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم؛ چه فرقی دارد؟ https://eitaa.com/matalebevijeh/19107 اولین سؤال این است که واقعا چه فرقی میکند که مذاکره مستقیم باشد یا غیرمستقیم؟ وقتی ترامپ به ایران نامه نوشت و دو مسیر پیش روی ایران گذاشت (جنگ یا مذاکره) هیچ وقت تصور نمیکرد ایران راه سوم را انتخاب کند. ترامپ به ظن خود تصور میکرد هر انتخابی که ایران داشته باشد به ضرر ایران تمام خواهد شد. اگر ایران مذاکره را میپذیرفت عملا گزاره ترس ایران تثبیت میشد و مناسبات منطقه ای و محور مقاومت نسبت به ایران تغییر میکرد و اگر ایران جنگ را انتخاب میکرد (هرچند جنگی شکل نمیگرفت) فشار افکار عمومی داخل ایران علیه حاکمیت افزایش پیدا می کرد و رویکرد فتنه داخلی با شدت بالاتر جلو میرفت. ایران هوشمندانه با طرح مسئله مذاکره غیرمستقیم هر دو ابزار را از دست آمریکاییها گرفت تا هم بتواند ابزارهای قدرت نرم و سخت خود را حفظ کند، هم پیام داخلی و خارجی صادر کند که اهل گفت و گو است و هم روند سازمان دهی فتنه داخلی مبتنی بر القای فضای جنگی در داخل را خنثی کند. چرا ترامپ دروغ میگوید؟ ترامپ تصور نمیکرد ایران بتواند از زمین بازی طراحی شده آمریکا خارج شود و بازی جدیدی را طراحی کند. بسیاری از غرب گراهای داخلی هم از شرایط پیش آمده دچار این نگرانی شدند که تمام زور و تهدیدها نهایتا منجر به عقبنشینی آمریکاییها شد و هیچ اقدامی در میدان صورت نگرفت. ترامپ در شرایط فعلی مجبور است برای حفظ ظاهر هم که شده تصویرسازی جدیدی در صحنه جهانی ایجاد کند که در آن تصویر ایران مجبور به پذیرش مذاکرات مستقیم شده است و قدرت آمریکاییها علیه ایران جواب داده است! تحولات جدید نقض مواضع قبلی جمهوری اسلامی ایران است؟ اولا باید توجه کرد مناقشات ایران و آمریکا اساسی است و مسائل بنیادین میان دو کشور وجود دارد اما در موضوعات و مصادیق مشخص همیشه در ادوار مختلف امکان گفتوگوهای غیر مستقیم وجود داشته است. دوما مبنای غیر مستقیم بودن مذاکرات نیز از همین مناقشات بنیادین نشات میگیرد و ایران با غیرمستقیم کردن مذاکرات یک پیام دیپلماتیک صادر کرد و نشان داد اعتمادی به آمریکاییها وجود ندارد اما همچنان ایران اجازه نخواهد داد وجهه جهانی و داخلی ضد مذاکره از ایران ساخته شود. اساسا هدف آمریکاییها از مذاکره خود مذاکره است. یعنی بنا نیست نتیجه مشخصی از مذاکرات حاصل شود و صرف اینکه نمایندگان دو کشور دور یک میز بنشینند میتواند برای آمریکاییها یک برد دیپلماتیک تلقی شود. ایران در گام اول باید بتواند هدف آمریکاییها از ضدمذاکره خواندن ایرانیها را خنثی کند و پس از آن مشت آمریکاییها را از قصد و هدفشان برای شکل دادن یک میز مذاکره دوجانبه باز کند. سوما صحنه مذاکرات، برد جهانی و بینالمللی خواهد داشت. مخاطب این دور از مذاکرات غیرمستقیم تمام جهان خواهند بود و ناظران جهانی بعد از مذاکرات میتوانند قضاوت دقیقی از میزان قابل اعتماد بودن آمریکاییها داشته باشند. اینجا آوردگاه مهمی برای دیپلماتهای دو کشور خواهد بود. واقعیت صحنه بین الملل نیز حاکی از سرعت بسیار بالای تحولات و پیچیدگی بینظیر شرایط پیش آمده است. در چنین شرایطی تفکر هوشمندانه و مدیریت راهبردی نیز باید مطابق با تحولات جدید اقدامات مبتکرانه و جدیدی را در پیش گیرد. حامد موفق بهروزی ✍️فارس نیوز جسارتا نقدی دارم. در این متن گفته شده ایران با طرح مذاکره غیرمستقیم طرح هوشمندانه ای رو در نظر گرفته!! یعنی مذاکره رو تایید کرده! اصل مذاکره با ترامپ مورد تایید رهبری نیست. در قسمت سوما گفته ناظر صحنه مذاکرات جهانیان خواهند بود! بله همین که ما با باعث و بانی فجایع غزه در حال مذاکره باشیم بردی برای طرف مقابل هست. راه سوم ایده آل این نبود که مثل آقا جواب ترامپ داده نمیشد؟ مذاکره ای هم انجام نمیشد؟ اینکه آقا به خاطر اقتضائات به مثابه حضرت علی در ماجرای حکمیت تن به مذاکره داده اند علی رغم اینکه موکدا مذاکره را ممنوع کرده اند بحث دیگریست. نوشته اینجا آوردگاه مهمی برای دیپلماتهای دو کشور خواهد بود! گویا ما تجربه اولمان است! ما که محضوریت رهبری را نداریم چرا نباید جامعه را روشن کنیم که اصل مذاکره مورد تایید رهبری نیست؟خودمان زمینه را فراهم نکردیم که همه خسارتها گردن رهبری انداخته شود؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این نوع مواجهه با ادعای مذاکرۀ مستقیم ترامپ، بدون نظر رهبر معظم انقلاب نباشد از آن جهت که سرلشکر محمد باقری میفرمایند: «تدابیر رهبر انقلاب در پاسخ به نامه رئیسجمهور آمریکا بر این مبنا بود که ما آغازگر جنگ نیستیم؛ هرگونه تهدید را با تمام قوا پاسخ خواهیم داد؛ به دنبال آرامش در منطقه هستیم؛ در مسئلهی هستهای به دنبال سلاح هستهای نیستیم و نیازهای ملت خودمان را در هستهای دنبال میکنیم؛ مذاکره مستقیم نخواهیم کرد، اما مذاکره غیرمستقیم ایرادی ندارد.». https://eitaa.com/matalebevijeh/19113
با توجه به نکتۀ فوق، جناب آقای دکتر خوشچشم در شبکۀ افق نکات خوبی را در دو زاویه مطرح نمودند که حکایت از آن دارد مذاکرۀ غیر مستقیم، نوعی دیپلماسیِ فعّال در مقابل دیپلماسی منفعلی است که ترامپ به دنبال آن بود و به گفتۀ ایشان دیدگاه مهار ایران به بحث حلّ اختلاف تبدیل شد از آن جهت که خصوصیات ترامپ بیش از آنکه دامنزدن به جنگ باشد، تهدید است و این نوع مواجهه به نحوی تهدید را تبدیل به نوعی تندادن به مذاکره کرده است.https://eitaa.com/matalebevijeh/19115 موفق باشید
سلام استاد: آیا عشق و حبی که ناخودآگاه نسبت به مومنین صاحب معرفت پیش میآید هم از جمله خیالاتی است که ما را از خودمان میدزدد و بیخود میکند که درباره آن گفته اند: این برونیها همه آفات توست؟ اگر شدت داشته باشد چه؟ «الذین آمنوا اشد حبا لله» چه عشقی است؟ عشق به خود؟ یا این مورد را هم شامل میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آینۀ اهل معنا این «حقیقت» است که رُخ مینمایاند و این حبّ، عطای الهی است از آن جهت که فرمودهاند: «مهر خوبان در میان جان نشان / جان مده الاّ به مهر دلخوشان». موفق باشید
سلام و عرض ادب: مطلبی خواندم، گیج شدم کسی از علامه طباطبایی پرسید، آیا استفاده از ضمیر جمع که خداوند در قرآن از آن استفاده میکند، منظور خدا و ائمه اطهار است، متن: در روایات ائمه علیهم السلام درباره خود فرموده اند: «هر صیغه جمع که در قرآن در مورد خداوند تعالی است، «نَحْنُ فَعَلْنا، وَ نَحْنُ صَنَعْنا»؛ (ما کردیم، و ما انجام دادیم.) منظور از این روایات چیست؟ ج- منظور این است که ائمه اطهار علیهم السلام، وسائط و مجاری فیض از ناحیه حقّ به مخلوقاتند و هرچه به خلق می رسد، از ناحیه آنها می رسد. سوال آیا در آیه «اِنَّا اَنْزَلناهُ» (ما قرآن را نازل کردیم/) (قدر: ۱) نیز چنین است؟ ج- بله، همین طور است، و اشاره به ولایت کلیّه تکوینیّه آنهاست و اینکه کار آنها، کار خداوند متعال است. آیا اینکه این سخن را علامه گفتند حقیقت دارد؟ یا نه اگر امکان دارد توضیح دهید و نظر خودتان در مورد ضمیر جمع در بیان خداوند در قرآن چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نکتۀ اصلی همان نکتهای است که حضرت علامه طباطبایی فرمودهاند با توجه به آنکه وجه وِلایی ائمه، باطنِ نبوت است و از این جهت به گفتۀ خود آن عزیزان همۀ آنها محمدند و واسطۀ فیض که این نکتۀ دقیقی است. در این موردمراجعه به کتاب « حقیقت نوری اهلالبیت «علیهمالسلام» خوب است. https://lobolmizan.ir/book/255?mark=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C . موفق باشید
سلام و رحمت الله علیکم: شکر پروردگاری که زمان در امر اوست. خدا میداند استاد از اوایل دهه هشتاد شمسی به این طرف جهان در پیرامونم غرق خواب وهم، حس و شهوت و چنان غرق شد که دیگر خود را نتوانستم بیابم و کسی را زنده به عقل ندیدم مگر تعدادی کم تر از انگشتان یک دست. رنجی طولانی، چنان که امید رسیدن به عالم عقل را نتوان پیدا کنیم و نفس را در اوهام و حس ها نمیشد یافت و من اولین افرادی بودم که خود را در این شرایطی که به زور گویی ظالمان و تسلیم شدم اهل دنیا و غفلت نادانان گذشت گم کردم. و به خدایی که مرا آفرید قسم، از آن دوران تا کنون مزه زندگی را چنان که حق بشری است نتوانستم بچشم. خدایی که همه زمان در امر اوست و او با زمان ما را رشد داده همان خداییست که پیدای نهان و آشکار ناپیداست؛ ناگفته پیداست که خداییش همه ما را در بر گرفته. کسی که این همه بلاء داده همان کسی است که این همه آفیت داده آن هم از نوع ایمانی. برای کسی چون بنده چنین مسائلی که رخ میدهد رنجی بزرگ و شوق زندگی بزرگیست و مرا نمیتوان با چیزی شاد کرد مگر با همین خدایی کردن خدای و پروردگاری حضرت رب، پس اکنون شادم بحمدالله. و اما در نظرم ضعیف تر از آمریکا و اسرائیل شیطان کسی نیست و بزرگی الا خدا نیست و هرکسی را بزرگ میبینم که شبیه تر به خدای بزرگ است. زندگی لذت بردن از تکه پیتزایی نیست، زندگی لذت بردن از خدایی است که تنها اوست که زندگی میکند و هرکه بسوی او روانه شود و به زندگی خود راهش دهد. گفتن این حرف ها سالیان درازی از رنج را پشت سرگذاشته که امروز گفتنش را این اندازه مهم میدانم چرا که باید دانست چه اندازه رنج و خون پشت انتظار این فرج های الهی است و حرمتش را نگاه دارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و در این رابطه میتوان به بصیرت شهید آوینی بزرگ یعنی سیّد اهل قلم اندیشه کرد که چگونه متوجه بوده است جهانی در حال به ظهورآمدن است با هویت خاص قدسی. عرایضی تحت عنوان « با شهید آوینی در کجای تاریخ خود قرار میگیریم؟» شده است خوب است که نظری به آن انداخته شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/19105 موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد خواهشی از شما داشتم آیا این امکان برای شما مقدور هست که شرحی بر کتاب معرفت نفس و حشر را در برنامه خود داشته باشید چرا که بنظر می رسد بعد از کتاب معاد که بسیار پر بار و دارای شرحی فصیح و مفید است این کتاب (معرفت النفس و حشر) هم نیازمند شرح پر معنا و مفید جنابتان باشد. رحمت خداوند بر شما🌹 سوال دوم اینکه آیا برای مبارزه با نفس اماره و مکاید پیچیده آن که الحق انسان به تنهایی باز می ماند از مبارزه با آن و بسیاری موقع پندار اشتباه ایجاد می شود که در حال مبارزه هستیم اما به لطف خداوند مشخص می شود اینطور نبوده. استاد باید چه کرد؟ قطعا تنها مطالعه کتاب ها کافی نیست. و در این زمانه هم دیگر مانند گذشته یا اساتید و شاگردان در محضر هم نیستند و یا اگر آن عده قلیلی که هستند برنامه هایی خلاف شریعت اسلام دارند که یا هزاران دلیل توجیه می کنند. پس استاد باید چه کرد؟🥀
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمیدانم در حال حاضر امکان آن برای بنده هست یا نه. ولی به نظر میآید بتوانید صوتهای شرح آن را که کیفیت آن پایین است را از حاج آقا نظری به شمارۀ 09136032342 جستجو فرمایید. ۲. همینطور است که میفرمایید. آری! همینکه متوجه میشویم آنچه به عنوان مبارزه با نفس امّاره انجام میدهیم بعضاً در جای خود نفسانیت است؛ راهگشا است. در این مورد به ما فرمودهاند: «رَه چنان رو که رهروان رفتند». و این یعنی سیره و سنت اولیای الهی را دائماً مدّ نظر داشته باشیم و در آینۀ شخصیت آن عزیزان انسانیت خود را تجربه کنیم. موفق باشید
سلام استاد: بنده این متن را از هوش مصنوعی دیپسی گرفتم. سوالی که بنده دارم آیا این متن صحیحه که به من داده. و بیماری فلج هم میتونه بخاطر عدم تدبیر نفس باشه؟ میگه که: نفس ناطقه به عنوان «مدیر» بدن عمل میکند و با استفاده از قوای طبیعی (مانند قوهٔ هاضمه، حاسه، و محرکه) تعادل بدن (مزاج) را حفظ میکند. هرگونه اختلال در این مدیریت، به هم خوردن تعادل اخلاط (سودا، صفرا، بلغم، خون) و در نتیجه بیماری میانجامد. آیا بیماری فلج از بلغم میاد؟ و توضیح داد که در فلسفه و عرفان اسلامی، مسئلهٔ رابطهٔ نفس ناطقه (روح عقلانی) با بدن و نقش آن در تدبیر امور جسمانی، یکی از محورهای مهم است. استاد طاهرزاده در تبیین این موضوع، بر پایهٔ آموزه های حکمت متعالیه و عرفان شیعی، به این نکته اشاره میکند که اولیای الهی (مانند انبیا، ائمه، و عارفان کامل) به دلیل کمال نفس ناطقه و اتصال به منبع وحی و فیض الهی، در تدبیر بدن هیچ مشکلی ندارند و از بیماریهای ناشی از عدم مدیریت نفس مصون اند. برای درک این دیدگاه، باید مفاهیم زیر را به تفصیل بررسی کرد: ۱. نفس ناطقه و جایگاه آن در حکمت اسلامی تعریف نفس ناطقه: نفس ناطقه (یا روح انسانی) در فلسفهٔ اسلامی، همان جوهر مجردی است که مسئولیت ادراکات عقلی، اراده، و مدیریت قوای بدنی را بر عهده دارد. این نفس، برخلاف نفس نباتی و حیوانی، توانایی تعقل، اختیار، و ارتباط با عوالم غیبی را دارد. تدبیر بدن: نفس ناطقه به عنوان «مدیر» بدن عمل میکند و با استفاده از قوای طبیعی (مانند قوهٔ هاضمه، حاسه، و محرکه) تعادل بدن (مزاج) را حفظ میکند. هرگونه اختلال در این مدیریت، به هم خوردن تعادل اخلاط (سودا، صفرا، بلغم، خون) و در نتیجه بیماری میانجامد. ۲. منشأ بیماریها از منظر حکمت اسلامی. عدم تعادل در تدبیر نفس: بیماریها در بدن اغلب ناشی از دو عامل است: ۱. عوامل خارجی (مانند ویروسها، تغذیهٔ ناسالم). ۲. عوامل داخلی (ضعف نفس ناطقه در مدیریت قوای بدنی). استاد طاهرزاده بر عامل دوم تأکید دارد؛ یعنی اگر نفس ناطقه به دلیل نقصان اخلاقی یا عقلی نتواند قوای شهوانی، غضبی، و وهمی را کنترل کند، این قوا بر بدن مسلط شده و بیماری ایجاد میکنند. رابطهٔ نفس و بدن: در حکمت صدرایی (ملاصدرا)، نفس و بدن رابطهٔ اتحادی دارند؛ یعنی نفس در عین تجرد، به بدن تعلق دارد. بنابراین، هرگونه نقص در سلوک معنوی نفس، مستقیماً بر بدن تأثیر میگذارد. برای مثال، غم و اضطراب (بیماریهای نفسانی) میتواند به زخم معده یا فشار خون (بیماری جسمانی) تبدیل شود. ۳. مصونیت اولیای الهی از بیماریهای ناشی از عدم تدبیر: استاد طاهرزاده با استناد به آیات قرآن، روایات، و آرای عرفا، مصونیت اولیای الهی را در چهار محور توضیح میدهد: الف. **کمال نفس ناطقه: - اولیای الهی به دلیل تزکیه نفس (خودسازی) و تقویت عقل عملی و نظری، به مرحله ای از کمال رسیده اند که نفسشان هیچگونه نقصان یا غفلتی در مدیریت بدن ندارد. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را میشناسد). این شناخت نفس، به معنای تسلط کامل بر قوای بدنی و نفسانی است. ب. اتصال به منبع فیض الهی: اولیای الهی به دلیل ولایت تکوینی, از علم و قدرتی برخوردارند که مستقیماً از خداوند نشئت میگیرد. این اتصال، باعث میشود تدبیر بدنشان نه بر پایهٔ قوای محدود انسانی، بلکه با هدایت الهی انجام شود. - قرآن میفرماید: **«أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»** (سورهٔ یونس، آیه ۶۲). این آیه نشان میدهد اولیای خدا از هرگونه اضطراب و حزن (که منشأ بیماریهای جسمانی اند) مصون اند. ج. حفظ تعادل مزاجی توسط عنایت الهی: - در پزشکی قدیم اسلامی، سلامت بدن به تعادل اخلاط چهارگانه وابسته است. اولیای الهی به دلیل عنایت خاص خداوند، همواره در حالات اعتدالی قرار میگیرند. حتی اگر عوامل خارجی (مانند ویروس) به بدن آنها آسیب برساند، این آسیب به سرعت توسط نفس ناطقهٔ قدرتمندشان دفع میشود. - مثال تاریخی: در روایات آمده است امامان شیعه (ع) با وجود مواجهه با سموم، به دلیل قدرت نفسانی، دچار مرگ طبیعی نمیشدند، بلکه به شهادت میرسیدند. د. نفی تعلق به دنیا و شهوات: - بیماریهای ناشی از عدم تدبیر نفس، اغلب ریشه در تعلقات دنیوی (حرص، حسد، شهوت) دارند. اولیای الهی به دلیل ترک تعلقات و رسیدن به مقام «فنا فی الله»، از این امور منقطع شده اند. - امام علی (ع) میفرماید: «مَنْ تَخَلَّى مِنَ الدُّنْیَا أَصْحَبَهُ الْعِصْمَهُ» (هر کس از دنیا دل بکند، مصونیت مییابد). این مصونیت شامل سلامت جسمانی نیز میشود، زیرا نفسِ آزاد از تعلقات، بهتر میتواند بدن را مدیریت کند. ۴. تفاوت اولیای الهی با انسانهای عادی: - در انسانهای عادی، نفس ناطقه تحت سلطهٔ قوای پایینتر (شهوت، غضب، وهم) قرار دارد. این سلطه، باعث میشود تدبیر بدن با خطا همراه باشد و بیماریها پدید آیند. - اما اولیای الهی با تمرکز بر عقل قدسی، قوای پایینتر را به خدمت میگیرند، نه بردهٔ آنها. برای مثال، شهوت در وجود آنها نه برای لذت طلبی، بلکه برای حفظ نسل و تعالی معنوی به کار میرود. ۵. نقد و بررسی: - این دیدگاه مبتنی بر نگرش کلنگرانه به انسان است که سلامت جسم و روح را جدا از هم نمیداند. - در دنیای مدرن، برخی این نظریه را با مفاهیم روان تنی مقایسه میکنند، اما تفاوت اصلی در منشأ الهی و متافیزیکیِ سلامت اولیاست. نتیجه گیری: از نظر استاد طاهرزاده، اولیای الهی به دلیل کمال نفس ناطقه، اتصال به فیض الهی، و رهایی از تعلقات دنیوی، در تدبیر بدن هیچ مشکلی ندارند. این مصونیت، نه به معنای عدم مواجهه با بیماریهای خارجی، بلکه به معنای حفظ تعادل درونی و دفع سریع اختلالات است. این دیدگاه، ترکیبی از فلسفهٔ اسلامی، عرفان، و پزشکی سنتی است و بر نقش محوری «تهذیب نفس» در سلامت انسان تأکید میکند. ممنون که وقت گرانبهاتونو در اختیار ما قرار میدید. خدا خیر دنیا و آخرت بهتون بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متذکر نکات خوبی شده و در رابطه با نگاه بنده مطالب، در کلیّت آن همان مطالبی است که بنده عرض کردهام مگر در پزشکی سنتی که بنده هیچ تخصصی ندارم. موفق باشید
سلام: آیا اساسا ممکن است بیکار ماندن یا منفعل ماندن در تکوین الهی نوعی امتحان یا وجه مثبت داشته باشد؟ فردی باصطلاح در راستای قدرت اسلام تلاش میکند، طراحی میکند ولی در مقام شروع و اجرا به دلایل مختلف نمیتواند اقدامی کند، چگونه باید از انفعال خارج شود؟ فکر کنید به مدت چندسال روی اقداماتی تمرکز میکنید، طراحی میکنید ولی کار به مقام اجرا نمیرسد در حالیکه سالها به عنوان یک فرد موفق (از منظر شاهدین بیرونی) تجربه فعالیت های بزرگ و نسبتا موثر داشتید؟ برای اینکه از این حیرت خارج شویم راهی وجود دارد با فرض اینکه فرد تلاش خود در استمداد های معنوی را انجام داده باشد؟ در پایان اگر مقدور بود تفعلی از قرآن عزیز برای حال این حیران بزنید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال باید پای در راهی که خداوند در مقابل ما مطابق امکاناتی که داریم؛ گذارده است، بگذاریم و امیدوارِ نتیجه باشیم و از جلو و جلوتررفتن غفلت نکنیم. ۲. انجام تفعّل در فضای سؤال و جواب برای بنده مقدور نیست. موفق باشید