بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1373
متن پرسش
با عرض سلام می خواستم ببینم اینکه در کتاب از برهان تا عرفان در صفحه 35 از لفظ سقوط استفاده کرده اید دلیل خاصی داشته است یا نه؟ مثلا چرا از لفظ فرود استفاده نکردید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: «فلسفی را کار با الفاظ نیست». عمده دقت در مفهوم موضوع است موفق باشید
1372
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز وبا تشکر بسیار از زحمات شما به دنبال سوال 1304 می خواهم بپرسم آیا برای چنین هدفی که شما هم فرمودید خوب است لازم است من در فقه واصول مثل روال حوزه فعالیت کنم یا اینکه سطح کمتری را باید بیاموزم وبیشتر به کارهایی که مربوط به این هدف است گرایش نشان بدهم. علامه بر اینکه بنده علاقه شدیدی به علوم عقلی وتفسیر دارم وبه فقه رغبت چندانی تا به حال نتوانستم نشان دهم با اینکه در کارهای علمی اصلا انسان کم حوصله ای نیستم با بعضی از اساتید هم که مشورت کردم گفته اند فقه واصاول را کمتر بخوان وبه علایق خود بپرداز ولی نظر شما برایم بسیار مهم است. بسیار ممنون اجرشما با آقایمان امام زمان علیه السلام.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به نظر بنده در هر حال باید یک روحانی فقه و اصول را خوب و عمیق بخواند، در بقیه‌ی دروس هم آن فقه و اصول به کمکش می‌آید. موفق باشید
1371
متن پرسش
با سلام. اساتید بر اساس روایتی گفته اند: که اگر به کسی که روزه مستحبی گرفته تعارفی شد، مستحب است روزه اش را همان موقع افطار کند که ثوابی چند برابر دارد؟. 1. این مطلب با مطالبی که شما در باره ی روزه و فلسفه آن فرموده اید جور در نمی آید؟. 2. آیا حتی اگر در حین تعارف، نفسمان هم بگوید بخور باید بخوریم؟. 3. اگر شخصی که به ما تعارف می کند خودش میداند که روزه ایم آیا باز میتوان خورد؟ 4. آیا میشود دو نفر از قبل با هم وعده بگذارند که روزه بگیرند و ظهر به هم تعارف کنند؟ خدا حفظتان کند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همین‌طور که ملاحظه می‌کنید موضوع خیلی روشن نیست، نهایتاً می‌توان گفت آن جایی که با افطار خود مؤمنی را خوشحال می‌کنیم بر ادامه‌ی روزه اصرار نداشته باشیم ولی خیلی هم موضوع را پیش پا افتاده نکنیم و خود را از روزه‌داری محروم کنیم به طوری که طرف می‌گفت من هر روز قصد روزه می‌کنم و بعد عیالم می‌گوید بفرمایید صبحانه، روزه‌ام را افطار می‌کنم. چنین چیزی را ما در سیره‌ی امامان ندیده‌ایم. موفق باشید
1370
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز. سوال حقیر در مورد روش تهجد است و اینکه در تهجد شبانه چه کاری باید انجام داد؟ نقل شده است که تهجد حضرت علی علیه السلام در حال قیام و نماز بوده است. برخی شب را تا صبح مناجات می کنند که تهجد حضرت سجاد علیه السلام به این گونه بوده است. نوع دیگر تهجد روش پیغمیر (ص) و امام رضا (ع) بوده که در تهجد شبانه قرآن می‌خواندند و وقتی که به آیات عذاب یا بهشت می‌رسیدند به درگاه خدا گریه می‌کردند و با حضرت حق مناجات می‌کردند. سوال حقیر این است که برای ما، معیار انتخاب یکی از سه روش ذکر شده چیست و کدام روش را باید انتخاب کرد؟ آیا هر کدام به مذاقمان خوش آمد برای ما مناسب تر است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: از کسی این سؤال را می‌پرسید که سخت پای در گل دارد، ولی آنچه اساتید عزیز می‌گویند از این قرار است که ابتدا 11 رکعت نماز شب خوانده شود و پس از آن به اندازه‌ای که برایمان از نظر توان بدن و آمادگی روح و قلب هست به دعا و قرآن و ذکر پرداخته شود آن‌هم مدتی از شب را. موفق باشید
1369
متن پرسش
باعرض سلام ودرود خدمت استادارجمند ازدیدگاه غرب آنتروپی(بی نظمی)جهان همواره مثبت یامساوی باصفرخواهدبودوهرچه به طرف آینده می رویم افزایش می یابدلطف بفرماییدبگویید که دیدگاه اسلام دراین مورد چیست. باتشکرفراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: از ظاهر آیات برمی‌آید که خداوند از آینده‌ای خبر داده که نظام امروزی عالم ماده به هم می‌خورد و پس از آن قیامت در شرایطی دیگر شروع می‌شود چون در سوره انفطار می‌فرماید: «إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ × وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَت‏ » یعنی آن وقتی که آسمان شکافته می‌شود و ستارگان پراکنده می‌گردند. موفق باشید
1368
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم در مورد مسأله ای که با همسرم اختلاف نظر داریم سوال داشتم. ما در مورد میزان نظافت منزل گاهی با هم مشکل داریم ایشان به حدی می خواهند تمیز باشد که حتی اگر یک لکه روی چیزی ریخت باید حتما آن را بشوند من هم فکر می کنم که این وسواس است ولی قبول ندارند که وسواس است وحتی در مورد کسی که جایی را کثیف می کند بسیار ناراحت می شوند و گاهی حرفهای بدی هم به آن شخص می زنند حتی من. از اینکه اینقدر خودشان را برای چنین مسأله ای اذیت می کنند من هم اذیت می شوم وگاهی مرا برای رعایت نکردن بعضی مسائل نظافتی به شدت دعوا می کنند گرچه من اصلا موضع نمی گیرم ولج به لج نمی گذارم می خواهم بدانم اولا حد وسواس چیست وثانیا راه مقابله با این مشکل چگونه است؟ از توجه شما بسیار تشکر دارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تمیزبودن به آن است که انسان نگذارد چیزی که مزاحم سلامت اوست وارد زندگیش شود و محیط زندگی نیز آراسته و منظم باشد که روح انسان در آن زندگی آرامش داشته باشد ولی اگر نسبت به بعضی چیزها حساس بودیم در حالی‌که نقشی در بیماری ما ندارند و یا اختلالی در نظم زندگی ایجاد نمی‌کنند، آن وسواس است و موجب ایجاد زحمت می‌شود. نظم و آراسته‌بودن برای آن است که انسان راحت‌تر به معنویت خود بپردازد حال اگر همه‌ی فکر و ذکر ما نظم و آراسته‌بودن شود این همان وسواس است. موفق باشید
1367
متن پرسش
باسلام خدمت استاد معظم این جمله از مقام معظم رهبری در جلسه ای که با فراکسیون انقلاب داشتند: """من آینده‌نگری نمی‌کنم، نمی‌خواهم هم بکنم، نمیتوانم هم آینده‌نگری بکنم؛ اما شما برای همه شرایط آماده باشید""" چه معنایی دارد؟آیا رهبری با آینده نگری مخالفند؟یا ذیل همان عبارت ابن الوقت بودن ]در کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود ، معنا می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: احتمال دارد که نخواهند از صحبت ایشان یک نحوه کرامت برداشت کنند چون می‌فرمایند شما برای آینده‌ای که شرایط سختی را برای شما به همراه دارد آماده باشید. موفق باشید
1366
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم اقای نصیری در مناظره با اقای غرویان مطرح کرده بودند که: اینکه عرفا و حکمای اسلامی در تفسیر "صمد" میگویند "صمد" به معنای جوف نداشتن و میان تهی نبودن است_همان طور که حضرت امام رحمه الله علیه در کتاب اداب الصلاه در ذیل تفسیر سوره توحید به ان اشاره فرمودند._صحیح نیست و در روایت داریم که "صمد" به معنای میان تهی است. لطفا این موضوع را تبیین فرمایید؟ با تشکر...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: «صمد» به معنی چیزی است که میان‌تهی نباشد. مفردات در تعریف صمد می گوید:« و هو الّذی لا جوف له‏» در نتیجه با اعتقاد به صمد بودن خداوند نباید طوری برای مخلوقات موجودیت قائل شد که در آن‌جا که مخلوقات هستند خدا نباشد و حضور همه‌جانبه‌ی خداوند با خلاء روبه‌رو شود زیرا او «واسعٌ علیم» است. به همین جهت باید مخلوقات را آیت الهی گرفت که نسبت آن‌ها با خداوند مثل نسبت ما است با پرتقالی که در ذهن خود ایجاد می‌کنیم که از یک‌طرف آن پرتقال از نفس ناطقه‌ی شما جدا نیست و از طرفی عین نفس ناطقه‌ی شما نمی‌باشد و در عین حال نزد شما است. مثل آن‌که همه‌ی مخلوقات «عندالله» هستند. وقتی قرآن در مورد خداوند می‌فرماید: «لم یلد و لم یولد» می‌خواهد ما را متوجه کند رابطه‌ی خدا با مخلوقات مثل رابطه‌ی مادر و فرزند نیست که دوگانگی در میان باشد وگرنه لازم می‌آید در جایی که مخلوقات هست خدا حاضر نباشد و معنی وحدت وجود نیز به همین معنی است. آیت الله ملکی تبریزی در کتاب لقاء الله می فرمایند:حکایت شده مرد حکیمى در اصفهان بود و عادتش بر این بود که چو ن وقت غذایش م ىرسید، خادم خود را مى فرستاد تا براى او و براى هر کس که در نزد اوست - هر که مى خواهد بوده باشد - غذا بخرد؛ و آن حکیم با آن شخص حاضر با هم غذا بخورند . اتفاقاً روزى در وقت غذا یکى از طلاب شهر براى حاجتى نزد وى آمده بود، حکیم به خادمش گفت: براى ما غذا بخر، تا ما تغذى نماییم .خادم روانه شد و براى آن دو نفر غذایى خرید و حاضر کرد .حکیم به آن مرد فاضل گفت: بسم الله، بیا غذا بخوریم! آن شیخ گفت: من غذا نمى خورم !گفت: آیا غذا خورد هاى؟! گفت: نه ! گفت: چرا غذا نمى خورى با آنکه هنوز غذا نخورده اى؟! گفت: من احتیاط مى کنم از غذاى شما بخورم ! گفت: سبب احتیاط تو چیست؟ گفت: من شنیده ام که تو قایل به وحدت وجود هستى !و آن کفر است و جایز نیست براى من که با شما از غذاى شما بخورم؛ زیرا که غذا به واسطه ملاقات و تماس با شما نجس مى شود ! گفت: تو معناى وحدت وجود را چه تصور کرده اى، تا اینکه حکم به کفر قایل به آن، نموده اى؟ ! گفت: به جهت آنکه قایل به وحدت وجود مى گوید به اینکه خدا همه اشیاء است و جمیع موجودات، الله هستند ! حکیم گفت: اشتباه کردى، بیا غذا بخور! زیرا که من قایل به وحدت وجود هستم و نم ىگویم که جمیع اشیاء خدا هستند؛ چون از جمله آن اشیاء، جنابعالى مى باشد و من شکى ندارم در اینکه شما در مرتبه الاغ هستید یا پست تر از الاغ؛ پس کجا مى تواند کسى قایل به الوهیت شما گردد؟! بنابراین احتیاط شما بدون وجه است و اشکال در غذا خوردن نیست! اینک تشریف بیار و غذا بخور ! خلاصه سخن اینکه؛ نفى وجود از موجودات، لازمه اش قائل شدن به اتحاد موجودات با خدا نیست و اصولاً وحدت غیر از اتحاد است؛ براى اینکه اتحاد صورت نمی گیرد مگر بین دو چیز و این با قول به وحدت منافات دارد . پس اگر بگویى: به فرض آنکه قبول کنیم که کلمه وحدت با کلمه اتحاد نمى سازد ولى از کلمات مفصل عارفان در تفسیر این الفاظ همین معنى به دست مى آید؛ زیرا مى گویند :در دار وجود به جز او دیارى نیست .و می گویند :اعیان خارجى همگى عبارتند از حدود و اعدام و آنچه وجود خارجى دارد همان وجود است و آن هم خداوند متعال می باشد. و براى این معنا دریا و موج دریا را مثال مى زنند که موج وجودى ندارد هرچه هست همان آب دریاست . در جوابشان گفته شده که مقصودشان از این الفاظ آن است که این اعیان از خودشان وجودى ندارند و این به آن معناست که اگر حقایق این اعیان فرض شود - نه وجودهاى آنها - همان اعتبارات و اعدا ماند . پس اگر بگویى: ما قبول نمى کنیم که مرادشان این باشد؛ براى اینکه اینان مى گویند که اعیان پس از آنکه موجود شدند نیز اعدام هستند و حدود وجود به شمار می آیند . در پاسخ مى گویم: مقصودشان آن است که ماهیات امکان ندارد متصف به وجود حقیقى شوند و وجود حقیقى خارجى یک چیز یگانه است که در حقیقت براى او شریکى قابل تصور نیست و او یکتاست و امکان ندارد دو تا گردد و حقایق و اعیان، همگى شئون این وجود و موجود حقیقى هستند ولى چون تو وجود حقیقى را به خوبى نشناخته اى، وقتى ظهور و نمودى را که براى خودت و غیر خودت می بینى خیال مى کنى که این گونه وجود همان وجود حقیقى است، همان گونه که جوهرهاى این عالم را می پندارى که واقعاً جوهر هستند ولیکن اگر عمیق و صحیح بیاندیشى یا حقیقت امر براى تو به وسیله کشف شهودى صورت پذیرد خواهى دید که همین جوهرها در حقیقت اعراض و اشکال وجود حقیقى هستند بلکه اینها اعراض و حدود براى وجود منبسط می باشند و وجود منبسط شأنى از شئون وجود حقیقى به شمار مى آید و یک امر ارتباطى است که در حقیقت اصل و ریشه اى ندارد . موفق باشید
1365
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با سلام خدمت استادطاهرزاده.امیدوارم در پناه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سربلند و سلامت باشید.پیشاپیش شهادت امام جواد علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم.استادعزیز برادری داشته ام پانزده ساله که شانزده سال پیش در اردویی که با یکی از مراکز فرهنگی رفت و آنها بدون مجوز بچه ها را به سد برده بودند غرق شد.ما تمام تلاش خود را کردیم تا فهمیم چگونه این اتفاق افتاد ولی به دلایل مختلف روشن نشد و ما به ناچار رضایت دادیم.خیلی از خدا خواستیم که اگر کسی مقصر بوده روشن شود تا بتوانیم انتقام خونش را بگیریم.چندتا از مسئولین این کار عزیزان خود را پس از مدتی از دست دادند و ما هم به امید اینکه روزی امام زمان علیه السلام انتقام او را میگیرد تقریبا ماجرا را رها کردیم.اما حالا بعضی وقتها عذاب وجدانهای شدیدی میگیرم که نکند مرحوم برادرم منتظر انتقام خونش باشد و از ما ناراضی.آنقدر فکرهای منفی بهم حمله ور می شود که به همه حتی به پدر و مادرم بدبین می شوم و گاهی هم به خودم که نکند به خاطر اشتباهات و گناهان دارم تاوان میدهم و بدتر اینکه گاهی به خود مرحوم هم شک میکنم با همه عاتقه و وابستگی که به ایشان داشتم.این حالت را بقیه اعضای خانواده کم و بیش دارند و زندگی ما خیلی تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفته است.حالا از شما تمنا دارم مرا راهنمایی بفرمایید که چه کنم؟امروز صبح به قرآن استخاره زدم آیه28سوره مبارکه نور آمد.منتظرم.با تشکر.من الله توفیق.ربنا افرغ علینا صبرا.التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اولاً: این‌که مؤمنین به همدیگر تسلیت می‌گویند، تسلیت به معنی فراموشی است و از خدا می‌خواهند که آن مصیبت را از ذهن بازماندگان متوفی ببرد، زیرا شخص متوفی وارد یک زندگی دیگر شده و دارد در آن‌جا زندگی برزخی خود را می‌گذراند، ما هم باید زندگی خود را بکنیم و هر هفته برایش خیرات بدهیم. سعی کنیم ذهن خود را مشغول او نکنیم، این شیطان است که ما را متوجه انتقام می‌کند تا از زندگی خود بازمان کند. مواظب باشید کسی را متهم نکنید، گذشت کنید تا خداوند نیز از شما و کوتاهی‌های برادرتان بگذرد. موفق باشید
1364
متن پرسش
سلام علیکم :این‌که گفته می‌شود هرکس مطابق عین ثابته‌ی خودش عمل می‌کند، موجب می شود تا این سؤال پیش می‌آید: چه چیزی موجب می‌شود که عین ثابته‌ی افراد متفاوت باشد؟
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام : همان‌طور که مستحضرید تفاوت عین ثابته‌ی هرچیز و هرکس به حقیقت امکانیِ آن مربوط است مثل وقوع عدد 4 که بین 3 و 5 است و یا عدد 10 که بین 9 و 11 می باشد و این وقوع از خودآن اعداد است. به طوری که این اعداد امکانی جز این ندارند که در این موقعیت باشند. همین طور امکان شخص صدام جز همین وقوع و امکان نیست. مثل عدد 4 است که جایش بین 3 و 5 است و وقوع حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» جز این نیست که هستند. مثل عدد 10 است که بین 9 و 11 است. منتها اشتباه از این جا پیش می‌آید که آن وقوعِ اولیه که در آن‌ مرحله هیچ نقص وکمالی برای صاحبانش نیست مگر امکانِ کمال یا نقص، آن را به کمال یا نقص انتهایی افراد نسبت می‌دهیم. در ابتدا امکانِ صدام شدنِ صدام به عنوان یک انسان خون‌خوار در عین ثابته‌ی او هست، منتها در عینِ اختیار و شعور فطری که دارد. درست است هرگز صدام نمی‌تواند امام خمینی شود ولی به جهت اختیاری که دارد می‌تواند شهید خرازی شود. چون عین ثابته‌‌ی او، امکانِ چنین بودنی دارد. همین طور که در ابتدای امر عین ثابته‌‌ی امام خمینی امکان انسانی عالم و عارف و شجاع را دارد و او با انتخاب‌ِخوب خود، مطابق عین ثابته‌ی خود امام خمینی شد و هرگز نمی‌توانست صدام یا شهید خرازی شود. همین طور که یک زن بر اساس امکان وقوع خود زن می‌شود. در مسیر زن بودنش و مطابق عین ثابته‌اش می‌تواند زن خوبی شود و یا زن بدی. ولی هرگز نمی‌تواند مرد شود چون که عین ثابته‌ی او اقتضای زن بودن او را دارد. او در مسیر عین ثابته‌اش می‌تواند مطابق فطرتش عمل کند یا نکند. همین‌طور که امام خمینی می‌توانست مطابق عین ثابته‌اش که شبیه عدد 10 است، انتخاب‌های بدی بکند و یک انسان باسواد ولی خطرناکی بشود. هرچند نمی‌توانست یک صدام بدی شود، چون اقتضای عین ثابته‌اش آن نحوه بودنی است که عدد 10 در آن جایگاه هست و نه عدد 5. پس اگر فردا حضرت امام خمینی از خدا بپرسد چرا من را امام خمینی کردی با این‌همه وسعتِ کار و دردسر، جواب آن است که امکان خودت، امام‌خمینی‌بودن بود و انتخاب‌های خودت هم به اقتضای همان عین ثابته‌ و امکان وجودیت انجام گرفت. مثل این‌که اگر یک زن بپرسد چرا من را زن کردید؟ جواب می‌دهند امکان زن بودن از آن خودت بود و هرچه هم عمل کردی با انتخابی عمل کردی که مقتضای زن بودن توست، چه مطابق فطرت عمل کرده ‌باشد و چه مطابق نفس امّاره. در همه‌ی این موارد حجت خدا در جواب این اعتراض‌ها بالغه و بی نقص است و می‌تواند بدی یا خوبی افراد را متوجه‌ی خودشان بکنند. توجه به جایگاه عین ثابته در کنار حکمت الهی و احسن‌بودن نظام عالم موجب می‌شود تا متوجه باشیم که خداوند به آن اعیانی إذن خلقت می‌دهد که با خلقت آن‌ها نظام احسن الهی ادامه پیدا کند، پس این اشکال پیش نمی‌آید که اگر امکانِ بودنِ هر موجودی از خودش است پس وجود پدیده‌ها در عالم مربوط به خود پدیده‌هاست زیرا وجوددادن پدیده‌ها مربوط به خدا است - هرچند امکان آن‌ها مربوط به خودشان باشد- و خداوند به اقتضای حکمتش به آن‌چه صلاحیت وجودداشتن دارد، وجود می‌دهد. موفق باشید
1363
متن پرسش
سلام وتشکر از این طرحتون که سوال ها را در سایت جواب میدید این طوری ما هم از سوالات بقیه استفاده میکنیم.در سوال 1343حد اسراف را فرموده بودید که تا زمانیکه این لباس به عزت مومن ضرری نرسونه باید استفاده بشود ودور اتداختن اون لباس اسراف است پس این طوری باشیک بودن جور در نمیاد چون مثلا لباسم کمی فرسوده شده وتو فامیل هم انگشت نما نمیشم که بپوشم ولی شیک هم نیستم منظورم از شیک یعنی به تنوع طلبی مثبتم به عنوان جوان جواب ندادم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شیک‌بودن اگر به معنی فخر به دیگران باشد بسیار خطرناک است و در روایت داریم اگر کسی ذره‌ای فخر بر دیگران بکند هرگز بوی بهشت به مشامش نمی‌خورد. ولی اگر شیک‌بودن به معنی عزتمندبودن است معلوم است که اشکال ندارد، با این‌همه خیلی نباید ذهن خود را مشغول تنوع‌طلبی کنیم، چه اشکال دارد اگر لباس خوبی داریم سال‌ها از آن استفاده کنیم؟ موفق باشید
1361
متن پرسش
سلام علیکم . استاد شما در کتاب "ادب عقل و خیال و قلب" فرمودید همه ابعادخود را رشد دهید و یکی ازاین ابعاد را درس خواندن معرفی کردید بعنوان بعدتجربی و همچننین دوران انشجویی را بهترین دوران برای بالفعل کردن بالقوه ها . دررشته مهندسی تحصیل میکنم و تمام تلاشم اینه که معارف دینی را هم در کناردرس کارکنم اما احساس میکنم خوندن این درس ها واقعا بیفایده ست و به نوعی نمیتواند مرا در "عالم دین نگه دارد . و اینکه اصلا محیط بگونه ای نیست که دانشجو ها بتوانند باهم معارف دین را کار کنند در این محیط که همه درگیر کثرت ها هستند و من نیز به نوعی چگونه ازکثرتها آزاد شویم؟چگونه از این افکار که تمام ذهنم را درگیر کرده آزاد شوم و با یک هدف متعالی درس خواندن را ادامه دهم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فکر می‌کنم عرضی که به سؤال شماره‌ی 1350 داده شده برای جنابعالی نیز کارساز باشد. موفق باشید
1360
متن پرسش
بسمه تعالی خواهش میکنم شما را به جان مادرتان حضرت فاطمه(س) برسد به دست معظم له خطاب به حضرت مهدی(عج): گر چه از دست و پا فتادستم عهد و پیمان خویش نشکستم گر چه عضوی نمانده در بدنم عضوی از عاشقان تو هستم یک نفس مانده در تنم آقا تا نفس هست با شما هستم بنده ................ سرباز ولایت و امامت ولی عصر (عج) از شهرستان ساری این نامه را می نگارم. دانشجوی ترم سوم دانشگاه آزاد اسلامی هستم . هر چند این دانشگاه آزاد است ولی از اسلامی بودن آن هیچ خبری نیست. بر خلاف همه جا که پر شده از این حرف که آقایان مزاحم خانم ها می شوند‘ ولی در این دانشگاه در80درصد مواقع برعکس است ‘هر چند در جامعه هم همینطور است. در این دانشگاه دختر ها و پسرها به دنبال موقعیت هستند که یا با هم صحبت کنند یا دست به اعمال خلاف شرع بزنند. بنده چون یک کمی از نظر مفهومی درس ها را بیشتر می فهمم دانشجویان به بنده پیشنهاد می دهند که به آنها درس بدهم و در قبال درس دادن بنده‘ آنها به جای دستمزد یک دختر فاحشه را برای من می اورند و با کمال بی ادبی می گویند که این تو و این دختر‘ هر کاری می خواهی بکن. حضرت آقا در این دانشگاه دختر ها و پسر ها برای خود کارت ویزیت درست کرده و شماره خود را بین همدیگر پخش می کنند. چند ماه پیش در خانه یکی از دوستان بودیم (هر چند به آن فرد دوست نمیتوان گفت)و مشغول سرگرمی و شوخی بودیم که دیدم دو خانم وارد اتاق شده و خود را برهنه کرده و .............. و بنده با مشاهده این صحنه به بهانه دزدگیر ماشین از اتاق خارج شده و هنگام خروج با هجمه تمسخر آقایان مواجه شدم. همه جا بنده را به خاطر بسیجی بودن مسخره می کنند و بعضی اوقات هنگام نماز بنده را موقع رکوع و سجود تمسخر فیزیکی میکنند و باعث بطلان نماز می شوند. چرا راه دور برویم چند وقت پیش دختر خانمی به کنار بنده آمد و با کمال بی ادبی و صراحت می گوید که یک شارژ ایرانسل به او بدهم و خانم در قبال شارژ هر کاری که خواستم را انجام بدهد.(حتی زناع) الان در حدود 3 ماه است که به دنبال راه حلی برای این مشکل هستم و به نظر بنده تنها راه آن ازدواج است. بنده جوانی هستم در اواخر 19سالگی. هم دانشجو هستم و هم در بازار مشغول کاسبی هستم.از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم.از نظر مسکن هیچ مشکلی ندارم(از خود یک واحد خانه دارم). بنده به دختر خانمی علاقه دارم ولی نمی توانم از روی حیاء برای پدرم این مسئله را بیان کنم. این طور که از حرف های پدر و مادرم بیان می شود آنها می گویند که تا زیر 30 سالگی نباید ازدواج کنم. مگر رسول الله(ص) نمی گوید که هر کس ازدواج کند نصف دینش در امان است. مگر حضرت صادق (ع) نمی گوید که هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به لطف خداوند بد گمان شده است. البته بنده ازدواج را از دید جنسی نگاه نمی کنم بلکه ازدواج را یک امر الهی و سنت رسول الله(ص) می دانم. بنده معتقدم که کسانی که ازدواج را از دید جنسی نگاه می کنند انسان های کوتاه فکر هستند. ازدواج که فقط در بعد جنسی نیست بلکه انسان را وارد عرصه جدیدی می کند و باعث افزایش احساس محبت مسئولیت و امنیت می شود. از طرف دیگر بنده نمی خواهم با تاخیر در ازدواج باعث شوم که کاری کنم که با آبروی خانواده بازی شود. از ته دل واقعا دوست دارم که ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدهم و دوست دارم که خودم را در این جامعه گرگ صفت حفظ کنم. حضرت آقا این نوشته ها چکیده اتفاقاتی بود که برایم افتاد. بنده از نظر مالی و مسکن مشکلی ندارم . به نظر حضرت عالی با این دلایل‘ ازدواج بنده در این برهه زمانی کار خوبی است یا خیر؟ این نامه صرفا جهت مشورت با حضرت عالی بوده و بنده فقط منتظر جواب مدیر و مدبرانه جنابعالی هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: وقتی انسان از نظر مالی شرایط ازدواج را دارد و خطر به گناه‌افتادن برایش هست، لازم است ازدواج کند و بدون رودربایستی موضوع را با خانواده در میان بگذارید. موفق باشید 1361- سلام علیکم .استاد شما در کتاب "ادب عقل و خیال و قلب" فرمودید همه ابعادخود را رشد دهید و یکی ازاین ابعاد را درس خواندن معرفی کردید بعنوان بعدتجربی و همچننین دوران دانشجویی را بهترین دوران برای بالفعل کردن بالقوه ها.دررشته مهندسی تحصیل میکنم و تمام تلاشم اینه که معارف دینی را هم در کناردرس کارکنم اما احساس میکنم خوندن این درس ها واقعا بیفایده ست و به نوعی نمیتواند مرا در "عالم دین نگه دارد .و اینکه اصلا محیط بگونه ای نیست که دانشجو ها بتوانند باهم معارف دین را کار کنند در این محیط که همه درگیر کثرت ها هستند و من نیز به نوعی چگونه ازکثرتها آزاد شویم؟چگونه از این افکار که تمام ذهنم را درگیر کرده آزاد شوم و با یک هدف متعالی درس خواندن را ادامه دهم؟با تشکر.
1359
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم آیا فلسفه هم مثل علم اصاول است که می گویند بعضی مباحث آن زاید است یا در فلسفه همه مباحث آن برای مباحث الهیات بالمعنی الاخص مفید است؟ البته منظورم مباحثی که به نحوی مقدمه می تواند باشد نیست چون با چند واسطه بالاخره مفید واقع می شود منظورم ارتباط مستقیم با مباحث الهیات است ویا با مباحث معرفتی دیگر آیا در همه مباحث معرفت دینی همه مباحث فلسفه مفید است؟ بسیار تشکر می کنم که اینجور از وقت خود برای سوالات ما می گذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فکر می‌کنم اگر موضوعات موجود در فلسفه‌ی اسلامی بازخوانی شود، موضوعاتی هست که لااقل در ابتدا به آن‌ها نیاز نیست و برای تفکر فلسفی لازم نیست آن موضوعات دانسته شود، ولی از آن‌جایی که متون فلسفی ما با اصطلاحاتی ارائه شده که فهم آن‌ها منوط به دانستن آن اصطلاحات است به راحتی نمی‌توان موضوعات اضافی را حذف کرد. موفق باشید
1358
متن پرسش
سلام علیکم . استاد در سوال قبلی که از شما راهنمایی گرفتم کتاب "جنود عقل و جهل" توصیه نمودید با اینکه خیلی علاقمند به خواندن آن هستم اما تقریبا میتونم بگم هیچی ازش متوجه نشدم . باید چکار کنم؟
متن پاسخ
بسمه تعالی . بنده آن را شرح داده ام سی دی آن را از گروه المیزان بگیرید انشا ء الله استفاده خواهید کرد. موفق باشید .
1356
متن پرسش
بنام خدا باسلام وتشکر از شمااستادگرامی آیا اشکالی ندارد مباحث جوان وانتخاب بزرگ و10نکته از معرفت نفس را برای دانش آموزان انجمن اسلامی مطرح کرد؟ واینکه مفهوم عالم غیب را چگونه به آنها فهماند موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به نظرم کار خوبی است. موفق باشید
1355
متن پرسش
باسمه تعالی. با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر. خواهشمند است بفرمایید: سؤال 1- ائمه‌ی بزرگوار ما ادعای بزرگی می‌کنند و ما می‌گوییم هیچ‌کس زیر این آسمان چنین ادعاهایی ندارد، بنابراین فقط ایشان هستند که معصومند و عین‌الله و اذن‌الله و... حالا چرا وقتی محی‌الدین ادعا می‌کند که ختم ولایت است و هیچ انسانی روی زمین چنین ادعایی نکرده به او اشکال می‌گیریم و یا ادعاهای دیگری که می‌کند و می‌گوید فصوص از سوی شخص پیامبر به سوی من القاء شده و ...؟ : 2- این دلیل که می‌گوییم امام زمان ظهور نمی‌کنند از ترس دشمنان و این‌که احتمال خطر می‌دهند و از جانِ خود می‌ترسند ظاهراً دلیل محکمی نیست، چون اولاً نایبان ایشان مثل امام خمینی و یا آیت‌الله خامنه‌ای ظهور کرده‌اند و از شرَ دشمنان هم در امان مانده‌اند و دشمن هم می‌داند که ایشان چه نقشی ایفا می‌کنند و ثانیاً امامی که یارانشان قدرت طی‌الأرض و این‌گونه کارها را دارند، چگونه خودشان به طریق اولی از این قدرت‌ها اعمال نکنند و خود را از شرّ دشمنان حفظ نکنند؟ (بنابراین اشکال فقط از طرفِ ماست). 3- اگر ولایتِ حق بر انسان‌ها را تشکیکی بدانیم و بگوییم از سوی حق بر رسول و سپس بر امام و سپس بر ولی فقیه زمان جاری می‌شود تا به انسان‌ها برسد، اولاً آیا ولایت دیگران مثل اساتید و دوستان و مؤمنان بر انسان در طول ولایت فقیهِ زمان است یا در عرضِ آن چگونه؟ و ثانیاً شخص چگونه ترتیب این ولایت‌ها را بر خود تشخیص دهد؟ و ثالثاً آیا به صورت طولی می‌توان ولایت‌های متفرقه را طی کرد و مستقیماً زیر ولایت ولی فقیه زمان و سپس ولایت مستقیم امام و پیامبر قرار گرفت؟ 4- با توجه به ایراداتی که اخیراً به طور جدی به فلسفه و عرفان می‌گیرند و این‌ها را جدای از دین می‌دانند، اولاً آیا وظیفه‌ی ما نیست (که مانند فرمایش رهبری خطاب به حوزه که فرمودند باید این تحولات را مدیریت کنید تا حوزه دچار انزوا نشود) به گونه‌ای این هجمه و تغییر و تحول را مدیریت کنیم که این مباحث در جامعه منزوی‌تر از این نشود؟ و ثانیاً آیا می‌شود گفت حالا دیگر ما در حوزه‌ی فلسفه و عرفان به زبانی جدیدتر و نزدیک‌تر به زبان قرآن و عترت نیاز داریم که بتوانیم جواب شبهات و سؤالات دین‌داران را بدهیم، مثل فقه که در عین حفظ استحکام جوهره‌ی سنتی‌اش باید خود را با عنصر زمان و مکان وفق دهد؟ به عبارت دیگر مثل حکومت جمهوری اسلامی که تمرین می‌کنیم تا حکومتِ معصوم را درک کنیم، فلسفه و عرفان را هم روز به روز زبانش را با زبان آیات و روایات بیشتر هماهنگ کنیم تا شایسته‌ی نشستن در محضر امام شویم و سخن ایشان را به دور از مفاهیم و اصطلاحات درک کنیم؟ (یعنی بعد از امثال ملاصدرا در حال حاضر نوبت ماست که حرکت جدیدی از خود نشان دهیم). 5- نگران‌بودنِ معصوم از این‌که آیا عاقبت به خیر می‌شوند یا نه را چگونه توجیه کنیم؟ چرا حضرت علی«علیه‌السلام» از حضرت رسول«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌پرسند آیا موقع شهادت بر دین اسلام هستم یا نه؟ این نگرانی برای ما معنی می‌دهد ولی آن بزرگواران که شیطانِ خود را رام کرده‌اند مگر نمی‌دانند که در آخر عمر سر به سلامت می‌برند؟ این که مثل دعا نیست که بگوییم للدفع است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- برای ادعای ائمه«علیهم‌السلام» شواهد و دلایلی خارج از ادعای آن‌ها از قرآن و سخنان پیامبر«صلواه‌الله‌علیه‌وآله» داریم، از طرفی حرکات و سخنان خودِ ائمه«علیهم‌السلام» ادعایشان را اثبات می‌کند. ولی در مورد محی‌الدین بدون آن‌که سخن او را نفی کنیم مجبوریم مرز آن را مشخص کنیم چون ما به دلایل کافی معتقدیم حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ختم ولایت » اند و لذا می‌گوییم منظور محی‌الدین از ختم ولایت‌داشتن‌اش، ولایت خاصی است مثل ولایت از جهت نظمی که در عرفان نظری داده و دارد. در ضمن اهل عرفان هیچ اشکالی به ادعای او در مورد اخذ فصوص از رسول خدا«صلواه‌الله‌علیه‌وآله» ندارد چون می‌فهمند او چه می‌گوید. 2- این‌که گفته می‌شود امام جهت در امان‌ماندن از شرّ دشمنان در غیبت‌اند مبتنی بر روایتی است که از قول حضرت نقل شده که حضرت فرمودند: پدرم به من توصیه کرده که از شرّ دشمنانت از کوهی به کوهی پناه ببر. شاید یکی از علت‌های غیبت این باشد که زمانه هنوز طوری است که دشمنان حضرت قدرت غالب را دارند ولی این‌که می‌فرمایید نایبان آن‌ها در امنیت بودند فرق دارد چون بالاخره اگر این‌ها کشته شوند کار تمام نمی‌شود و لذا دشمن عزمی برکشتن نایبان حضرت آنچنان نخواهد داشت آن طور که اگر حضرت را به قتل برسانند همه‌چیز تمام می‌شود و بنا هم نیست که امام در ایجاد نظام اسلامی از قدرت‌های غیر عادی مثل طی‌الأرض استفاده کنند. 3- چیزهایی مقول به تشکیک هستند که وجودی باشند . ولایت فقیه به اعتبار حکم امام معصوم مشروعیت دارد و از جنس ولایت تشریعی امامان است و نه ولایت تکوینی و وجودی آن‌ها. برای آن‌که در ذیل ولایت امام معصوم قرار گیریم باید قلب را به صحنه آورد و از آن طریق به ایشان رجوع کرد تا آن‌ها تصرف وِلایی بکنند. 4- به نظر من حرف درستی است و حضرت علامه و آیت‌الله جوادی از نظر تئوری سعی بر این کار دارند. 5- ارتباط با خدا وجودی و تشکیکی است و لذا امام معصوم نیز باید تلاش کنند تا این ارتباط بماند و ضعیف نشود و شدت پیدا کند و نگران‌اند که با کوچک‌ترین غفلت این ارتباط ضعیف شود و عبادات طولانی آن‌ها حکایت از همین امر دارد. موفق باشید
1354
متن پرسش
باسلام. استاد گرامی نظر شما در خصوص دیدگاههای کی یرکگور چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده از منظر اسلامی که به کی‌یرکگور نگاه می‌کنم در او سوز و شور و شعور و باور به حقایق قدسی می‌بینم. موفق باشید
1353
متن پرسش
سلام ورحمت ا... . کدام نسخه یا چاب اصول کافی راتوصیه و تایید میکنید می خاهم باکلام معصوم زندگی کنم چه بخانم. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بحمدالله همه‌ی آن‌ها که در بازار هست هر کدام یک حسنی دارد. اعم از ترجمه آقای مصطفوی یا ترجمه آقای کمره ای موفق باشید
1352
متن پرسش
سلام علیکم استاد محترم علاقه داشتم نظر شما را در مورد اینکه رنگ چادر خانمها می بایست سفید رنگ باشد که در نشریه خاتون دولت آمده بود بدانم.آیا طرز برخورد علما با این مسأله مطرح شده را صحیح می د انید؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مسلم هیج اشکالی ندارد که رنگ چادر غیر مشکی باشد، با این‌که نشریه‌ی خاتون ضعف‌هایی داشت ولی متاسفانه با آن برخورد سیاسی کردند تا رقیب‌کشی بشود. به نظرم آقای یامین‌پور در وبلاک خود تحلیل خوبی روی موضوع کرد. به جواب شماره‌ی 1208 رجوع فرمایید. موفق باشید
1351
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی ان موسیقی که امثال فارابی تاید نموده اند چه موسیقی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: معلوم است چیز مهمی بوده ولی از علوم سرّی و باطنی است، علامه حسن‌زاده«حفظه‌الله» می‌فرمودند: برادر علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در این مورد کتابی می‌نویسند و چون متوجه می‌شوند زمانه ظرفیت آن را ندارد آن را دفن می‌کنند. موفق باشید
1350
متن پرسش
با یاد خدا و با عرض سلام خدمت استاد گرامی.اینجانب دختری هستم که بتازگی فارغ التحصیل یکی از رشته های مهندسی شده ام ولی مدتی است که برای ادامه مسیر دچار تردید شدیدی شده ام که آیا ادامه تحصیل در همین رشته عمل درستی است یا نه ؟ با توجه به اینکه در پایان دوره کارشناسی عملا پوچی این قسم علوم را حس میکردم و از طرفی چون ادامه تحصیل در حال حاضر روندی شده که چون همه دنبال می کنند ما هم بدنبالش میرویم و از سوی دیگر ادامه تحصیل دانشگاهی علوم معارف و همینطور تحصیل در حوزه از سوی خانواده ام اصلا مورد تایید نیست واقعا نمیدانم باید چکار کنم! از سوی دیگر ترس از این دارم که این مقاومت درونی در برابر ادامه تحصیل در رشته خودم از تنبلی و بی ارادگی نشئت گرفته باشد که البته تا حدودی اینها خود از نوعی بی انگیزگی ریشه گرفته و در یک سیکل باطل همدیگر را تشدید نموده و شروع کردن و اقدام نمودن در این زمینه را برایم با اضطراب همراه کرده است. خواهشا مرا راهنمایی کنید که برای مبارزه با این تنبلی و بی ارادگی دقیقا باید چکار کنم و راه درست کدام است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شاید بتوانید در کنار ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی خودتان با یک برنامه‌ریزی دقیق، مطالعه در معارف الهی را نیز ادامه دهید. بعضی دوستان به‌خوبی از عهده‌ی هر دو کار برآمده‌اند، به طوری که با یک برنامه‌ی دقیق جای دروس دانشگاهی را تعیین می‌کنید که نه از مرز خود جلوتر بیاید و بخواهد همه‌ی زندگی و فکر را اشغال کند و نه کاملاً به حاشیه رود. از آن طرف جای مطالعه در معارف الهی را با برنامه‌ریزی منظم و کارشناسانه ادامه دهید تا نه‌تنها احساس پوچی نکنید بلکه متوجه توانایی‌های گسترده‌ی خود شوید. إن‌شاءالله. موفق باشید
1349
متن پرسش
باسلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز سوال بنده از جناب عالی در مورد تربیت دینی است به این شرح که خدمتتون عرض خواهم کرد بنده عضو گروهی هستم که در مسجد محل خود بهمراه دوستان زیر نظر پایگاه مقاومت مسجد مشغول اجرای برنامه های فرهنگی بسیاری هستیم. اما این روز ها تصمیم به برنامه ریزی مدونی برای فعالیت های آتی گرفته ایم که حوزه این فعالیت ها بصورت ویژه برنامه های تربیتی است واز موضوعات اعتقادی تا آگاهی های سیاسی و رفتارهای اخلاقی و در یک کلام در جهت بصیرت نیروها سعی در برنامه ریزی و برگزاری برنامه های مختلف را داریم؛ تقاضا دارم در صورت امکان ما را از همین ابتدا یاری فرمایید و نحوه شروع این برنامه ریزی را از کجا و چگونگی تا راهنمایی در موضوعات و منابع مورد استفاده و شیوه اجرا به ما نشان دهید. البته لازم به ذکر است که ما در حدودا چهار در سال گذشته برنامه های خود را بطور متمرکز بر روی نیروهای کودک و نوجوان قرار داده بودیم که در قسمت هایی به نتایج مورد نظر نرسیده ایم. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: پیشنهاد بنده آن است که ابتدا بر روی موضوع معرفت نفس متمرکز شوید تا نحوه‌ی وجود واقعیت‌های مجرد برای افراد حل شود . در این رابطه کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» خوب است و سپس به موضوعات اجتماعی سیاسی در رابطه با انقلاب اسلامی توجه بفرمایید که در این مورد إن‌شاءالله کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» کمک می‌کند. موفق باشید
1348
متن پرسش
بنام خدا سلام وخداقوت خدمت استاد عزیز - در مورد تفکر ، تدبر ، تعقل لب، علم ،تذکر به چه مفهومی لست وچه رابطه ای با هم دارند. چه شاخص هایی دارند. و وهم وخیال چه مفهومی دارد؟ آبا این 6مرحله 1.تفکر ( عاقبت اندیشی)2.تعقل( عاقبت سنجی)3. علم(عاقبت شناسی)4. توجه( عاقبت نگری)5. باور وایمان(عاقبت گرایی)6. عمل صالح( عمل عاقبت گرا) در فراین تدبر قرار میگیرند که این در کتاب تدبیر:چیستس ، چرایی وچگونگی از آقای اخوت وخانم قاسمی است - آبا در گذشته مثلا صفویه علوم دینی بوده وآیا انرا د راداره جامعه بکار میبردند> - مفهوم پبشرفت را هم توضیح دهید با تشکر از توجه شما خداوند متعال خیرتان دهد التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در این موارد پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید تا علاوه بر روشن‌شدن جایگاه خیال و عقل و قلب، روشن شود بعضی واژه‌ها در یکی از موضوعات خیال و عقل و قلب جای می‌گیرد. در ضمن توان بنده بیشتر در جواب به سؤالات عقیدتی است. موفق باشید
1347
متن پرسش
بنام خدا باسلام وتشکر از وقتی که میذارید - بنده کمی لکنت زبان دارم و میخواهم انشاالله حوزه برم هر چند به امر پژوهش علاقه مندم ولی خوب فکر کنم یک طلبه نباید تیلیغ هم کنه! نمیدانم چکارکنم البته میتونم در جمع صحبت کنم اما کمی ناخوداگاه اذیت میشم - برای شناسایی استعداد وسپس تثبیت وتقویت باید چکار کنم آخه میگن هر کسی علاوه بر کسی که دارای استعدادهای گوناگون هست اما در یک زمینه موثر واقه میشه، مثلا ملاصدرا تفسیر هم بلد بود اما تو فلسفه موثر بوده یا امام خمینی رحمه الله شعرهای خوبی هم میگفته اما او را بعنوان شاعر نمیشناسن. لطفا راهنمایی کنید - برای دوری از خیال ووهم باید چکار کنم حتی در نماز هم بصورت ناخوداگاه( بیشتر زمانی که دغدغه یا مشکل ...دارم) به سراغم میاد باز به خودم میام وای دوباره همون آش و همون کاسه، برای حضور قلب در نماز چکار کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنا نیست تا در این دنیا هستیم از خطورات ذهنی آزاد شویم بنابراین است که وقتی خطورات آمد آن‌ها را ذنبال نکنیم تا در جنگ با شیطان پیروز شویم. در مورد قسمت اول سؤال‌تان خودتان می‌دانید که چگونه طلبگی را ادامه دهید که اگر تبلیغ عمومی برایتان مشکل است بتوانید به عنوان مدرس تدریس کنید و یا به عنوان پژوهشگر به نویسندگی مشغول شوید. موفق باشید
نمایش چاپی