بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
54
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام علیکم؛ مولوی در ابیات : قطره‌ای کان در هوا شد یا که ریخت...از خزینه قدرت تو کی گریخت گر در آید در عدم یا صد عدم....چون بخوانیش او کند از سر قدم باز فرمان آید از سالار ده.... مر عدم را کانچه خوردی باز ده آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه....از نبات و ورد و از برگ و گیاه. این مطلب با قاعده فلسفی اعاده معدوم محال است چگونه قابل جمع و توجیه است؟ به هر حال فلاسفه برای آن قاعده دلیل و برهان اقامه می کنند در صورتی‌که در این ابیات عکس آن بیان شده است. لطفا توضیحی بفرمایید. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ

جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق برای حضرت‌عالی:
آنچه تحت عنوان «اعاده معدوم» درعلم کلام مورد بحث است و برگشت آن را محال می‌دانند، وقتی است که به‌واقع چیزی معدوم شود و از صحنه‌ی وجود خارج گردد، و مولوی و امثال مولوی در عین اعتقاد  به «محال‌بودن اعاده معدوم» در این ابیات حرف دیگری دارند و آن این‌که تغییر ماهیتِ پدیده‌ها آن را از عالم وجود به عدم نمی‌برد، بلکه از حالتی به حالت دیگر می‌رود و لذا چون از جهتی معدوم شده ولی از جهتی موجود است - مثل قطره‌ی آبی که تبدیل به بخار می‌شود- «چون بخوانیش او کند از سر قدم» یعنی نحوه‌ای از وجود دارد که مورد خطاب پروردگار قرار می‌گیرد. موفق باشید

52
متن پرسش
با سلام و تشکر: می خواستم بپرسم که اگر ما بخواهیم وارد حوزه شویم وبه عنوان یک طلبه به تحصیل علوم دینی بپردازیم ودر عین حال تحصیل در دانشگاه را هم دنبال کنیم این امکان وجود دارد یا نه؟ اگر بله وجود دارد چگونه واز چه زمانی باید اقدام کنیم من الان در سال دوم دبیرستان تحصیل می کنم. باز هم با تشکر.
متن پاسخ

متأسفانه در حال حاضر برنامه‌های حوزه‌های علمیه طوری است که طلبه باید تمام وقت در اختیار حوزه باشد و لذا نمی‌تواند در سر کلاس‌های دانشگاه حاضر شود، ولی اگر دروس ادبیات عرب را در دبیرستان خوب مطالعه بفرمایید و خودتان در فهم کتاب‌های دین و دانش تلاش کنید می‌توانید آرام‌آرام از برکات حوزه‌های علمیه که اندیشه‌هایی چون حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» و علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و آیت‌الله‌جوادی‌آملی و امثال آن‌ها مطرح فرموده‌اند استفاده نمایید.

51
متن پرسش
با عرض سلام و قدردانی از استاد گرامی: می خواستم بدانم این امکان برای شما وجود دارد که به سوالات به طور خصوصی پاسخ دهید؟از طریق ایمیل و یا... اگر چنین می باشد ما باید سوالاتمان را به ایمیل خاصی بفرستیم و یا در همین سایت قرار دهیم؟
متن پاسخ

در همین سایت می‌توانید سؤال خود را بفرستید و یا به صورت تلفنی در روزهای یکشنبه و پنجشنبه از ساعت 3 الی 5 سؤالات خود را مطرح بفرمایید.

44
متن پرسش
سلام علیکم من بعد از خواندن کتابهای الحیاه ، شروع به خواندن کتاب جایگاه رزق شما کردم ولی نمی توانم این دو دیدگاه را با هم جمع کنم،مبنی بر اینکه در الحیاه تاکید بسیاری شده که روزی فقرا در مال ثروتمندان قرار داده شده ولی چون ثروتمندان حق فقرا را نداده اند به این دلیل فقیر شده اند،اما برداشتی که از کتاب شما کرده ام این است که روزی انسان را کسی نمی تواند بدزدد . با این شرح پس چرا در جهان انسانهای زیادی باید از فقر بمیرند؟و در مقابل عده ای متکاثر شوند؟من هم قبول دارم که خدا هیچ انسانی را بی رزق نمی گذارد ولی اینکه هیچ کس نمی تواند روزی دیگری را بدزدد برایم قابل فهم نیست.از شما استدعای کمک دارم با تشکر
متن پاسخ
جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق بیشتربرای جنابعالی در تفقه در دین. همچنان که خود حضرتعالی مستحضرید یک بحث، بحث رزق فردی افراد است که روایات متکثر تأکید دارند آن رزق به‌دنبال فرد می‌آید تا به او برسد. ولی موضوع ضعف و سستی و گناه عواملی است که رسیدن رزق افراد را سخت می‌کند، حال چه این گناه توسط ثروتمندان انجام گیرد، و چه آن توسط مستضعفان که بدون دلیل از ترس آن‌که ثروتمندان نان آن‌ها را از آن‌ها دریغ می‌کنند، چپاول ثروتمندان را تحمل می‌نمایند. وقتی روایات می‌فرماید یک رزق است که به دنبال تو می‌آید و یک رزق است که تو به دنبال آن می‌روی، می‌خواهد انسان‌ها را در یک امنیت قرار دهد تا بدون حرص و ترس وظیفه‌ی بندگی خود را انجام دهند و به طور طبیعی از رزق خود بهره گیرند، که البته سخت‌کردن مسیر رزق در راستای غفلت از وظایف، موضوع قابل دقتی است. ولی یک سخن هم با ثروتمندان دارد که به دنبال رزق نوع دوم می‌دوند و از این طریق نه‌تنها تنگناهایی برای مردم ایجاد می‌کنند- که وظیفه‌ی مردم است در این مورد هوشیاری به‌خرج دهند- موجب بی‌ثمری زندگی خود نیز می‌شوند. روایاتی که کتاب شریف الحیات بر آن تأکید دارد در رابطه با وظیفه‌ی مردم است که نگذارند ثروتمندان موجبات سخت‌کردن مسیر رزق آن‌ها را فراهم کنند، لااقل مطمئن باشند که خداوند دنیا را آنچنان قرار نداده است که برای به‌دست‌آوردن رزق مجبور باشند چاپلوسی ثروتمندان را بکنند و از این طریق پایه‌های ظلم آن‌ها را مستحکم کنند.
39
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم 1- دکتر سروش در مصاحبه خود گفته بود که علم پیامبر نسبت به دانشهای امروزی مانند ژنتیک و غیره در حد مردم زمان خودش بوده است . در حالیکه ما در قرآن می خوانیم خداوند { حقایق} همه اسماء را به آدم آموخت.و با توجه به اینکه تمام عوالم در اثر همین اسماء بوجود می آید و نمایش همان اسماء است چطور می شود پیامبر به حقیقت اسماء که اساس همه عوالم از جمله عالم ماده است علم داشته باشد و به ظهور آنها جاهل باشد و با توجه به اینکه حضرت علی – علیه السلام – می فرماید و باسمائک التی ملئت ارکان کل شیء یعنی همانطور که در فلسفه می گوییم اصالت با وجود است و ماهیت اعتباری در اینجا هم آقا می فرماید حقیقت اشیاء همان اسماء است یعنی کسی که به اسماء و حقیقتشان علم داشته باشد به همه اشیاء علم دارد و اگر این استدلال درست باشد انسان تعجب می کند از عرفان دانی سروش که چطور نسبت به این نکات اولیه غافل و جاهل است و ظاهرا عرفان فهمی او مانند قرآن فهمی ابوحنیفه است که امام صادق – علیه السلام – به او فرمود نعمان تو از قرآن هیچ نمی فهمی و شاید اگر امروز مرحوم مولوی زنده شود به سروش بگوید تو هیچ از مثنوی معنوی نمی فهمی فقط عرض خود می بری و زحمت ما می داری . در مجموع لطفی بفرمایید و درباره علم پیامبر و ائمه – علیهم السلام – نسبت به جزئیات عالم ماده توضیحاتی ارائه نمایید. 2- همانطور که جنابعالی مستحضرید هرچند یکبار در رسانه ها مسأله ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مورد بحث و غوغا قرار می گیرد در این مورد هم دو روایت و جود دارد مرحوم آسد احمد آقا می گوید امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی چون کارشناسان نظامی به ادامه جنگ اصرار داشتند امام قبول کرد آقای رفسنجانی می گوید امام موافق ادامه جنگ بود و می فرمود اگر کسی ممانعت کند برخورد می کنم حال با توجه به شخصیت عرفانی امام که او عارفی است کامل و صاحب مقام قرب نوافل که خداوند در آن مرحله چشم و گوش و مالک قلب آنهاست و خود فرموده است حتما به جای عقل آنها می نشینم و امورات آنها را تدبیر می کنم و با عنایت به حساسیت مسأله شاید بتوان گفت که اگر امام قلبا و از طریق باطن به این مطلب نرسیده بود که ادامه جنگ به مصلحت است هرگز قبول نمی کرد و این مسأله ای نبود که امام – علیه رحمه – فقط طبق حرف کارشناسان عمل کند و باید این قضیه را در نظر داشت که شهید صیاد شیرازی – علیه رحمه – می فرمود بعد از فتح خرمشهر که اسرائیل به لینان حمله کرد ما با هماهنگی سوریه تعدادی نیرو به یکی ار پادگانان سوریه منتقل کردیم تا به کمک لینان برویم بعد خدمت امام رسیدیم و قضیه را به ایشان گفتیم مرحوم امام بعد از تاملی فرمود من اگر یک قطره خون از دماغ کسی بیرون بیاید پاسخ گو نیستم و بعد با قاطعیت فرمود نیروها باید برگردند و این اول بار بود که ایشان با قاطعیت چیزی را از ما می خواست درست است که امام می گوید اگر یک قطره خون ولی شاید بتوان گفت او باطنا به این نتیجه رسیده است که این کار به صلاح نیست خواهشمند است این مسأله ادامه جنگ را از این زاویه توضیح فرمایید.
متن پاسخ
جواب: با سلام و آرزوی توفیق برای جنابعالی؛ 1- بنده کاملاً با شما هم‌نظر می‌باشم. ما معتقدیم آقای سروش نومینالیست هستند که به باطن کلمات و جنبه قدسی دین نظر ندارند، که بحث آن مفصل است. و اما باید متوجه بود علم انبیاء و اولیاء الهی، علم نوری است که به واقعیت و وجود موجودات نظر دارند و لذا موجودات راعین آنچه هستند می‌بینند، نه آن‌طور که دانشمندان با طرح تئوری‌ها پدیده‌ها را معرفی می‌نمایند. جناب «ایان باربور» در کتاب «علم و دین» به طور مفصل روشن می‌کند که علوم دانشمندان تجربی ترکیبی است از بهره‌هایی از تجربه و تعبیرهای آن دانشمند. که در سلسله مباحث( شیعه و تمدن‌زایی) به‌طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. حال امثال آقای دکتر سروش انتظار دارند انبیاء و اولیاء الهی«صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین» با نگاه این دانشمندان هماهنگ شوند!! 2- بحمدالله همچنان که خود متوجه‌اید باید موضوع از همین قرار باشد و در این رابطه مصاحبه آقای محسن رضایی نیز به عنوان فرمانده سپاه آن زمان مفید خواهد بود ایشان در رابطه با این که آیا نظر امام«رحمة‌الله‌علیه» این بود که ما بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه ندهیم می‌فرمایند: : هرگز چنین نبود، بلکه بعد از فتح خرمشهر ابهاماتی به وجود آمد. در جلسه‌ای که آقای ظهیرنژاد و مقام معظم رهبری و آقای رفسنجانی و احمدآقا و آقای موسوی اردبیلی بودند، امام سؤال کردند شما برای چه می‌خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده‌ای گفتند: اگر ما از مرز برویم کناراروند رود آنجا می‌توانیم دفاع کنیم و در اینجا که هستیم امکان دفاع از خود را نداریم. عده‌ای گفتند: ما هنوز هیچی دست‌مان نیامده. امام استدلال‌ها را گوش کردند ، بعد فرمودند: خیلی خوب پس آماده می‌شویم از مرز برویم آن طرف مرز. امام مخالف ادامه دفاع نبودند، بلکه می‌خواستند حدّ تصمیم و جدّیت ما را ببینند و بعد خودشان تصمیم گرفتند و در واقع آن جمع در محضر امام یک امتحان پس دادند و اصلاً افراد حاضر چنین نبودند که اگر امام نظری داشته باشند قصد مخالفت داشته باشند. و از طرفی بعد از فتح خرمشهر پیشنهاد آتش بس یعنی دادن فرصت به دشمن برای بازیابی قدرت از دست رفته‌اش. ( مصاحبه توسط هفته‌نامه شلمچه شماره 37 در اول مرداد سال 77 انجام شده). دشمن نباید حس کند که این سرزمین را می‌تواند هر لحظه دلش خواست اشغال و هر موقع که دلش خواست برود در خطوط مرزی بایستد و اعلام آتش کند و همین نپذیرفتن آتش بس تحمیلی بعد از خرمشهر موجب شد که دشمن درک کند هزینه تجاوز به کشور اسلامی ایران بسیار بالاست و نمی‌شود پس از حمله هروقت خواستند اراده خود را بر ما تحمیل کنند
35
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آقا بزرگانی مانند هایدگر و هگل که از معارف بهره خوبی برده اند با توجه به اینکه اهل عبودیت و عبادت به آن معنایی که ملاصدرا و امثالهم بوده اند ، نبوده اند چگونه است ؟ از طرفی ما معتقدیم که ملاصدراها از طریق بندگی و تعبد ، نماز شب خواندن ها و تزکیه ها به این معارف بلند دست پیدا کرده اند از طرفی هم میبینیم امثال هایدگر و هگل بدون آن عبادتها به خیلی از این معارف دست پیدا تموده اند . توضیحی بفرمایید که واقعا مطلب چگونه است؟
متن پاسخ
جواب: هرکس عقل خود را درست به کار گیر به کمک عقل متوجه مفهوم حقیقت می‌شود، ولی موضوع ارتباط با حقیقت، با تزکیه نفس همراه است، تا نفس انسان با نور آن حقایق متحد شود و از آن‌ها بهره‌مند گردد، در حالی که مفهوم همان حقایق هیچ نوری ندارد .که مفصل این موضوع در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» بحث شده.
33
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم مطلبی از آیت الله بهجت – حفظه الله- نقل می کنند که ایشان فرموده اند زمانی مژده ظهور را به جوانان می دادیم و لی امروز آن مژده را باید به پیران داد که زمان ظهور را درک می کنند . از طرفی هم جنابعالی در مدرنیته و توهم عقیده داشتید که تا انسانها دارای روحیه حضوری و وجودی نشوند اگر امام زمان – علیه السلام – هم تشریف بیاورند دوباره به حاشیه رانده می شوند و با توجه به اینکه مردم فعلا در همان مفاهیم و دنیا مانده اند و آن شرایط هنوز فراهم نیست حرف آقای بهجت چگونه می باشد؟
متن پاسخ
جواب: بحمدالله شرایط سیر انسان‌ها از مفاهیم به حقایق فراهم است. شاید ایشان چنین شرایطی را به عنوان یکی از منازل ظهور کشف کرده‌اند.
32
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آقای دکتر نصر در بعضی از آثار خود از جمله در جستجوی امر قدسی بیان می کند که لازم نیست بودایی مسیحی شود یا یهودی مسلمان بلکه همه این ادیان راهی به حقیقت دارند و باید میراث خود را حفظ نمایند و اینکه ما اصرار داشته باشیم همه مسلمان شوند نه لازم است نه صحیح(البته به این مضمون). ایرادی به این حرف وارد است به این صورت که این حرف زمانی درست است که تمام این ادیان و مکاتب دارای یک انسان کاملی که جامع اسماء و صفات الهی باشد ،باشند و به وسیله آن کامل بتوانند در تمام ابعاد خود به کمال برسند طبق فرمایش شما در سوره ق . ولی اگر ما معتقد باشیم که در هر زمانی فقط یک نفر دارای چنین مقامی است و آن کامل هم به شریعت خاصی منتسب است پس لازم می آید تمام انسانها متوجه آن کامل شوند و به شریعت مورد رضای او روی آورند.به نظر جنابعالی این حرف تا چه حد درست است ؟
متن پاسخ
جواب: به نظر این‌جانب فرمایش شما درست است. بنده در شرح کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» در جلسه‌ای که پاورقی صفحه 114 را بحث کردم و بحث خرد جاودان مطرح شد، عرایضی در تأیید سخن جنابعالی داشته‌ام که چرا با عنوان خرد جاودان نمی‌توان تمام مناسبات جهان بشری را تحت حاکمیت انسان کامل یعنی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در آورد، مگر آن‌که خرد جاودان را طوری معنی کنیم که همه‌ی حکمت‌های خالده را سیر به سوی حاکمیت انسان کامل بدانیم.
31
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و دوستان گرامی در گروه المیزان و ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه عزیز سوال من بیشتر جنبه درخواست راهنمایی و مشاوره دارد. از آنجایی که می خواهم یک سیر مطالعاتی و پژوهشی جامع و کامل در زمینه کلام و عقاید داشته باشم،(هرچند که جایگاه اینگونه مباحث را در منظر استاد نمیدانم و تا جایی که با استاد آشنا شده ام اینگونه مباحث را در سخنان ایشان ندیده ام) لذا در صورتی که استاد یا دوستان گروه در مورد منابع این سیر مطالعاتی من را راهنمایی بفرمایند بسیار سپاس گزار خواهم بود. التماس دعا یا علی
متن پاسخ
جواب: درمورد کلام و عقاید می توانید به جزوات معارف 1 و کلام 2 تحت عنوان مبانی نظری نبوت و امامت رجوع فرمایید که همراه با سی دی عقاید إن‌شاءالله می‌تواند جوابگو باشد.
28
متن پرسش
سلام علیکم اخذ میثاق از بنی آدم در عالم ذر ، اخذ میثاق از تک تک افراد بشر بوده یا نه اشاره به مقام انسانیت انسان دارد؟
متن پاسخ
جواب: اخذ میثاق وقتی از حقیقت انسانیت گرفته شود دیگر فرق نمی‌کند که از تک‌تک انسان‌ها گرفته شده باشد یا از مقام انسانیت، زیرا حقیقت انسانیت در تک‌تک انسان‌ها هست و لذا همه احساس می‌کنند از آن‌ها گرفته شده. به گفته‌ی مولوی: متحد بودیم یک گوهر همه .... بی سر و بی‌پا بُدیم آن‌دم همه
26
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند طاهرزاده من 23 سالم است،دانشجوی رشته ی کاردانی کامپیوتر هستم.یک ترم دیگر درسم تمام می شود.سربازی هم نرفته ام. برای اینکه بتوانم دینم را حفظ کنم وبه تعادل روحی برسم قصد ازدواج دارم.می خواستم بدانم آیا از لحاظ معیار های اسلامی من شرایط ازدواج رادارم؟ چون در بحث هایی که درمورد ازدواج می شود می گویند که اگر شرایط ازدواج را داشتی ازدواج کن.وکلاً شرایطی را که برای ازدواج، اسلام مهم می داند و تا تحقق نیافتن آن شرایط ازدواج را جایز نمی داند کدام است؟(منظورم شرایط فقهی نمی باشد)زیرا در این دوره و زمانه شرایط ازدواج را محدود به داشتن ماشین و خانه و وکار پر درآمدو...... می کنند. (( لطفاً اگر جزوه یا کتابی هم پیرامون بحث شرایط ازدواج هست معرفی کنید.))
متن پاسخ
جواب: شرایط ازدواج منوط به دو شرط عمده است؛ یکی شرط اقتصادی که باید انسان بتواند لباس و مسکن و غذای همسر خود را فراهم نماید و دیگر شرط روحی است که انسان می‌تواند آن را در خود احساس کند. آری اگر از نظر میل جنسی در فشار نیستید و در حال تحصیل می باشید، بهتر است تحصیلات خود را به‌جایی برسانید که در آن رشته صاحب‌نظر شده باشید. جزوه ((عوامل بحران خانواده و راه نجات آن)) می‌تواند جایگاه خانواده‌ی اسلامی را مدّ نظرتان قرار دهد. إن‌شاءالله
25
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی سوالاتی داشتم دررابطه با بحث هایی که اخیرا داشته اید. 1-اگر احد همان واحد قهار باشدودرمقام ظهورقهاریت واحد هیچ اسمیظهورندارد که جواب لمن الملک رابدهد چگونه الله که جامع اسما است اسم احد میشود صفت او(قل هوالله احد). 2-با این مقدمه که"وقتی احد ظاهر میشود هیچ اسمی ظهور ندارد"میشود این نتیجه راگرفت که اسم احد ام الاسما است. 3-اگر اسم احد که ظاهر میشود هیچ اسمی نمی ماند .رابطه این اسم واول ما خلق الله چیست؟آیا مقام نوری اهل البیت همان مقام احد است؟اگر چنین است آیا میشود گفت که وقتی واحد قهار ظهور میکند این ظهور همان ظهور مقام غیبی ائمه اطهار است؟ 4-منظوراز قطب عالم امکان وواسطه فیض برای حضرت مهدی(عج)یعنی چه؟اگر عالم امکان یعنی کل ممکن الوجود پس فرق امام حاضر بامقام پیامبر(ص)وبقیه ائمه(ع)چیست؟آیا بودن درعالم ماده شرط جامعیت است برای امام حاضر؟آیا برای توجیه "قطب عالم امکان "میشود این راگفت که همه ائمه(ع)در تمام هستی حضور دارندولی فقط امام حاضر است که در عالم ماده میباشد(مردم اورا میبینند یا مثل امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اورا نمی بینند)
متن پاسخ
1- «الله» صفت اسمِ واحد قهار نمی باشد، بلکه به معنی معبود است. لذا در سوره توحید می فرماید: ای پیامبر بگو آن معبودی که من معرفی می‌کنم «احد» است. 2- در مقامی که اَحد ظهور کند دیگر هیچ مخلوقی در صحنه نیست، حتی مقام «اول ما خلق الله»، منتها در نفخه‌ی اول با ظهور اسم احد همه‌چیز از خود فانی می‌شود، و در نفخه دوم به حق باز می‌گردند. حال اگر کسانی در شخصیت خود چنین مراحلی را طی کرده باشند و از خود فانی و به حق باقی باشند و همه‌ی جنبه‌ی وجودی آن‌ها وجه‌الحقی باشد دیگر چیزی ندارند که با نفخه‌ی اول فانی شوند و ائمه معصومین«علیهم‌السلام» در این مقام می‌باشند. 3- در مورد تفاوت سایر ائمه«علیهم‌السلام» با حضرت صاحب‌الامر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نسبت به مقام واسطه‌ی فیض، باید به طور مختصر عرض کنم؛ به اعتبار مقام واسطه فیض هیچ تفاوتی بین آن ذوات مقدسه وجود ندارد، ولی به اعتبار آن‌که نفس ناطقه آن ذوات مقدسه که مثل همه نفوس «جسمانیت‌الحدوث و روحانیت‌البقاء» است، توسط حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» قبض شده ولی نفس ناطقه حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» قبض نشده، و لذا آن حضرت یک نحوه حضوری دارند که این حضور مخصوص آن حضرت است، همان حضورِ خاصی که هر امامی در زمان حیات خود داشتند.
24
متن پرسش
سلام علیکم سوالی داشتم راجع به رابطه مولوی و امام زمان«علیه السلام» با توجه به مطالبی که مولوی در مثنوی و دیوان شمس راجع به انسان کاملی که سلیمان زمان است و واسطه فیض می باشد بیان می کند (که اغلب آن اشعارتوسط جنابعالی در جلسات و جزوات مربوطه مطرح گردیده است) آیا مولوی فقط با مقام آن انسان کامل آشنا بوده است یا در کنار آن ،آن مقام را در مصداقش هم یافته است یعنی آن‌جائی‌که می گوید «ای غائبِ بس حاضر»، آیا به آن مقام اشاره می کند یا به شخصی که آن مقام را دارد و آیا آن شخص را مانند شیعه امام زمان«علیه‌السلام» می داند؟
متن پاسخ
علیکم السلام همین طور که مستحضرید عرفای واقعی به‌خوبی متوجه حقیقت انسان کامل هستند، زیرا غایت هر انسانی، انسانِ کامل است و غایت مفقود محال است همچنان‌که «پری‌روی تاب مستوری ندارد» پس مسلم به مصداق آن‌ حقیقت در جمال انبیاء و اولیاء توجه دارند منتها بیشتر از جنبه‌ی باطنی به آن بزرگواران می‌نگرند و چندان به مدیریت آن‌ها در مناسبات اجتماعی نظر نمی‌کنند و به همین جهت وقتی نظر به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» دارند عملاً همه‌ی اهل‌البیت را در جمال آن حضرت می‌نگرند و شواهدی که به روایات ائمه«علیهم‌السلام» نظر خاص دارند در سخنان و کلمات آن‌ها زیاد به چشم می‌خورد. مشکل اصلی عرفای اهل سنت عدم تحقیق در روایاتی است که در رابطه با فضائل خلفا جعل شده است و بعضاً نیز مجبور به تقیه بوده‌اند و از طرفی طوری معارف خود را طرح می‌کردند که شیعه و سنی بتوانند از آن معارف استفاده‌ی لازم را بکنند.
22
متن پرسش
سلام ایا اهدای اعضا افراد دچار مرگ مغزی از نظر اسلام ایرادی ندارد ؟
متن پاسخ
جواب: علیک السلام: فقهای عظام آن را جایز می‌دانند، زیرا از نظر پزشکان بیمار مرگ مغزی در واقع مرده است. ولی اگر نظر پزشکان را نظر کاملی ندانیم باید موضوع دوباره مورد بررسی قرار گیرد، زیرا از نظر معرفت نفس چون هنوز در آن شرایطنفس از بدن منصرف نشده و قطع تعلق نکرده و تا حدّی آن بدن را تدبیر می‌کند، به طوری‌که بدن بیمار مرگ مغزی نمی‌گندد. پس روح آن فرد هنوز آن بدن را و بالتبع آن اعضاء را از خود می‌داند و احتمالاً در موقع جداکردن آن‌ها آزار می‌بیند و اذیت می‌شود.
20
متن پرسش
سلام بنده دانشجویی 21 ساله هستم که شرایط ازدواج را ندارم با توجه به موقعیت سنی و متاسفانه با وجود شرایط بیرون و وضع حجاب با انکه من سعی در رعایت هر چه بیشتر دستورات دینی را دارم و مقید به امدن جلسات جنابعالی و خواندن کتاب های مذهبی هستم اما با این وجود واقعا گاهی شهوت جنسی ارامش را از من سلب می کند و مرا دچار مشکل می کند حال از جنابعالی تقاضا دارم با وجود این شرایط مرا راهنمایی کنند . با تشکر
متن پاسخ

بسمه تعالی:
علیک السلام ,
اجازه دهید به جای جوابی مستقل جنابعالی را به بحثی که در همین مورد درتفسیر سوره نور وجزوه «عوامل بحران خانواده و راه نجات از آن » عرض کرده ام ارجاع دهم ،امید وارم در در راستای ارزش عفتِ ذهن به موفقیتی نایل شوید که موجب رفع حجاب های ظلمانی بین شما و پروردگارتان گردد.
هنر شما باید این باشد که در چنین ورطه هایی بر عهد خود با خدا که بندگی خدا وحاکمیت فرمان محبوبتان است، پایدار بمانید که گفت:
( زآغازعهدی کرده ام،تا جان فدای شه کنم... بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم)
برکات این پایداری را انشاء الله بزودی خواهید دید .

19
متن پرسش
یا سلام با توجه به جوابی که به سؤال قبلی داده اید ،لطفا چند مورد از لذتهای حلال که میتواند مورد استفاده افراد مجرد باشد که آنها را در انجام وظائف دینی و علمی آنها یاری کند را نام ببرید
متن پاسخ

باسمه تعالی
: همچنان‌که می‌دانید انسان ابعاد مختلفی دارد که بعضی از آن ابعاد، ابعاد اصلی انسان است، و عدم جواب‌گویی به آن ابعاد موجب نقص همیشگی روح و روان انسان خواهد شد که در تعبیر دین به آن «فطرت» گفته می‌شود. اما ابعاد فرعی انسان که به آن «غریزه» گفته می‌شود، آنچنان است که اولاً: عدم جواب‌گویی به آن ها موجب نقص کلی نخواهد شد. ثانیاً: می‌توان نیازهای این‌چنینی را جایگزین، به این صورت که اگر شرایط جواب‌گویی به یکی از آن‌ها نبود، با جواب‌گویی به دیگری روح را در شرایط عادی خود جلو برد.
با این مقدمه عرض می‌کنم؛ لذّاتی مثل کوهنوردی، اُنس با دوستان، بازی های نشاط‌افزا، نگاه به مناظر زیبا و دشت و صحرا و دریا، همه و همه لذّاتی است که روح را ارضاء می‌کند. علاوه بر این، لذّت حفظ عفت بسیار بیشتر از لذّت گناهی است که مجبور باشیم آن عفت را زیر پا بگذاریم. همچنان که لذّت راست‌گویی و ارضاء قلب، بسیار بیشتر از لذّت دروغ و ارضاء قوه‌ی واهمه است، مضافاً آن‌که لذّت‌های وَهمی و گناه‌آلود موجب عذاب آخرتی و ابدی خواهد بود. انشاء الله موفق باشید

18
متن پرسش
سؤال: مطالعه آثار حضرت استاد ما را به این فهم کشانده است که همه چیز در این عالم صاحب ملکوتی است، از واحبات و محرمات تا مباحات. بعضی از اعمال برای ما طفلان طریق معرفت غیرقابل فهم ودور از دسترس فهم است. راستی ملکوت زناشویی و مقاربت همسران چیست؟ متاهل هستم ولی هر چه می اندیشم این عمل را در شان مومن نمیابم. البته چون دستور و سیره حضرات معصوم است قابل انکار نیست ولی به هر حهت این حالت انسان که گویی درآن عقل رخت برمی بندد و شهوت آدمی را اداره می کند و رفتاری ازانسان سر میزند که پس ازعمل حتی آدمی از به یاد آوردن آن شرم میکند چگونه برای مومنین ودر مرتبه بالاتر برای انبیا و ائمه قابل تصور است؟
متن پاسخ
جواب: همان‌طور که بحمدالله خودتان متوجه‌اید؛ آری! هر حکمی از احکام الهی و هرچیزی به‌جز اعتباریات، صورتی قدسی و باطنی دارد که آیه «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» متذکر آن است و خداوند می‌فرماید: هیچ‌چیز نیست مگر آن‌‌که خزائن آن چیز در نزد ما است. به این معنا هرچه درآن عالم هست صورت لطیفِ چیز هایی است که در این عالم ما با آن روبروئیم. در راستای همین اعتقاد است که متوجه هستیم قلم اَعلی حقایق معنوی را بر لوح محفوظ می‌نگارد و از آن‌جا بر لوح محو و اثبات نگاشته می‌شود و درانتها در عالم شهود ظاهر می‌گردد. مثل این‌که خداوند بر لوح قلب و عقل انسان حقایقی را می‌نگارد و از عقل بر خیال نگاشته می‌شود و درانتها در اعمال و الفاظ انسان ظاهر می‌گردد. بر همین اساس در عالم اَعلی عقل کلی بر نفس کلی تجلی و تراوش می‌کند و حاصل آن حقایقی هستند که از تجلی عقل کلی و قبول نفس کلی پدید می‌آیند. و هر اتحادی اگر در مسیر شرعی باشد با عالم تکوین مرتبط است و از جمله این ارتباط‌ها ،ارتباط زن و شوهر است که به مثابه‌ی یگانگی بین عقل و نفس است و این یگانگی و یا عشق، عامل تداوم وجود و حضورو شور و شعف می باشد، چه وجود و بقاء زن و شوهر، چه وجودِ فرزندی که حاصل این یگانگی و نزدیکی است. در هر حال این نزدیکی صورت زمینی عشق موجود بین عقل کلی و نفس کلی در عالم اعلی است، همچنان‌که صفات الهی در ذات حق یگانه‌اند و کثرت صفات مانع وحدت ذات نمی‌شود واز عشق و یگانگی نسبت به هم دست بر نمی دارند. در نزدیکی زن و شوهر، اسم ربّ و اسم لطف و اسم باقی و ... به‌هم می‌آویزند تا شیرینی بقا وشعفِ حضورِ دو همسر در وجود هر دو ظاهر گردد و از این بستر به مرتبه‌ی عالی‌تر آن اسماء منتقل شوند و لذا حضرت صادق«علیه‌السلام» در این رابطه می‌فرمایند: « ینبغى للمسلم العاقل ان یکون له ساعة یفضى بها الى عمله فیما بینه و بین اللَّه عزّ و جلّ و ساعة یلاقى اخوانه الّذین یفاوضهم و یفاوضونه فی امر آخرته و ساعة یخلّى بین نفسه و لذّاتها فی غیر محرّم فانّها عون على تلک السّاعتین. شایسته است مسلمان عاقل ساعتى از روز خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام میگیرد اختصاص دهد و ساعتى برادران ایمانى و دوستان خود را ملاقات کند و در امور معنوى و اخروى با آنان گفتگو نماید و ساعتى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش که گناه نباشد آزاد بگذارد و این ساعت لذّت، آدمى را در انجام وظائف دو ساعت دیگر کمک میکند. ملاحظه می‌فرمایید که حضرت می‌فرمایند از طریق لذت با همسرحلال خود کمک بگیر برای ارتباط با خدا و آبادانی آخرت« فانّها عون على تلک السّاعتین» و معنی آن انتقالی که عرض کردم به همین معنی است، و لذا نه باید از آن لذت فاصله گرفت، و نه باید در آن متوقف شد. لذات حرام بر عکسِ لذات شرعی که دارای باطن قدسی وعمق معنوی است، بی باطن و بی ریشه می باشند و به همین جهت عمق جان مرتکبین را ارضاء نمی کنند ولذا آنها گرفتار کثرت لذات دنیایی می شوند. در مورد جایگاه یگانگی در خانواده به عنوان اولین هسته توحیدی به جزوه «عوامل بحران خانواده» رجوع فرمایید
16
متن پرسش
سلام جوانی هستم... ساله. از کودکی با اینکه در خانواده ای ...بزرگ شده ام ولی به دلیل عدم تقید فامیل های ...و عدم مراقبت پدر و مادرم، ارتباطاتی با ...داشتم. البته فقط در حد دوستی. همین مسأله مرا مبتلا به بیماری استمناء کرد. این بیماری تاکنون ادامه دارد. ازدواج کرده ام ...گاهی اوقات.... دست خودم نیست. از عواقب این بیماری چه عواقب دنیوی و جسمانی و چه عواقب روحی و روانی و اخروی آن کاملا خبر دارم. ولی اراده ام خیلی ضعیف شده. چندین بار تلاش کرده ام که ترک کنم ولی نتوانسته ام. شما را به خدا قسم می دهم راهنمایی ام کنید. تابه حال .... خیلی ممنون
متن پاسخ
جواب: الف- عنایت داشته باشیم که حرمت این بیماری صرفاً به جهت آفات جسمی و روحی نیست بلکه عاملی است که راه‌های ارتباط انسان با حقایق معنوی را مسدود می‌نماید و موجب ایجاد صور ذهنیه و خیالاتی می‌گردد که حجاب بین انسان و الطاف خداوند است و در نهایت انسان با چنین حجاب‌هایی وارد عالم قیامت می‌شود و از برکات عالم ابدیت محروم می‌گردد. ب- راه اصلی نجات انسان از عمل مذکور برنامه‌ریزی مناسبی است که بتوانید حضور فعال تصور آن عمل را ضعیف نمایید که در این راستا اولاً: قلب را دائم متوجه حرام‌بودن آن نمایید و محرومیت‌های بزرگی که در ابدیت انسان ایجاد می‌شود. ثانیاً: ورزش و فعالیت‌های بدنی را که عامل خوبی جهت تقویت اراده و دفع صور ذهنی عمل مذکور است، فراموش نفرمایید. ثالثاً: قبل از این‌که در تنهایی قرار گیرید و صورت آن عمل جای خود در ذهن شما باز کند، تا هنوز آن صورت ذهنیه جای خود را باز نکرده و قدرت نگرفته خود را به نحوی از محل تنهایی و خلوت بیرون بکشید، تا آرام‌آرام در تنهایی‌ها نیز صورت ذهنیه آن عمل قدرت خود را در مقابل اراده شما از دست بدهد. رابعاً: ائمه معصومین«علیهم‌السلام» می‌فرمایند: از طریق لذت با همسر خود اولاً عفت خود را جهت گرفتارنشدن به گناهان حفظ می‌کنید. ثانیاً: از طریق آن لذات شوق عبادت در شما بیشتر می‌شود. به عنوان نمونه در روایت داریم: «عن ابى عبد اللَّه (ع) قال: ینبغى للمسلم العاقل ان یکون له ساعة یفضى بها الى عمله فیما بینه و بین اللَّه عزّ و جلّ و ساعة یلاقى اخوانه الّذین یفاوضهم و یفاوضونه فی امر آخرته و ساعة یخلّى بین نفسه و لذّاتها فی غیر محرّم فانّها عون على تلک السّاعتین» . امام صادق (ع) فرموده: شایسته است مسلمان عاقل ساعتى از روز خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام می‌گیرد اختصاص دهد و ساعتى هم برادران ایمانى و دوستان خود را ملاقات کند و در امور معنوى و اخروى با آنان گفتگو نماید و ساعتى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش که گناه نباشد آزاد بگذارد و این ساعت لذّت، آدمى را در انجام وظائف دو ساعت دیگر کمک میکند . در آخر توصیه بنده این است که برنامه خود را در دو حوزه فعال نمایید: یکی در نفی صورت‌های ذهنی عمل مذکور به همان شکل که عرض شد. و دیگر در ایجاد صورت‌های قابل قبول قلب و روح که نقش عبادات قلبی و تدبر در معارف عقلی و قرآن از طریق تفاسیر و نیز با حضور در جلسات دینی از یک طرف، و برخورد خوب و محبت‌آمیز از طرف دیگر می‌توانید از این معضل ظلمانی خود را به حیات نورانی ایمانی سوق دهید. و فرمایش رسول‌خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» را هرگز فراموش نکنید که فرمودند: آنچه در دیگر زنان سراغ دارید در همسران خودتان نیز هست. 1 -روایات تربیتى ج‏2 ص134
15
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده تا کی انسان می تواند عبادت کند و اوامر و نواهی را مراعات کند ولی لذت نبرد ؟ آیا این یک مشکل ذاتی است ؟ یا ریشه در گناهان دارد و یا اینکه راهی است که خداوند برای برخی از بندگان خود تعیین فرموده ؟ اصولا لذت نبردن از اینکه انسان در محضر الهی ، جلب نظر ربوبی را نماید چقدر عادی است؟ آیا نشانه مریضی قلب و یا مهر خوردن بر دل نیست ؟ درهرحال تکلیف چیست؟ بعضی ها را انسان می بیند و یا در مجالس زیاد می شنویم که عشق به اهل البیت و ... باید منشا حرکت و تامین کننده انرژی برای حرکت باشد. حال اگر انسان این عشق به میزان کافی در قلبش نباشد چه باید کرد؟ تا کی باید با حساب و کتاب مسلمان بود و خود را به ضرب روزه و نذر و اجبار به ادای نماز اول وقت و .... در سلک مومنان قرار داد؟ البته بی انصافی است اگر بگویم همیشه از انفاس الهی بی بهره بوده ام ولی عمر به سرعت می گذرد و من همجنان امیدوارم. امیدوارم با بیان ناقص خود توانسته باشم عمق مشکل همیشگی خود را بیان نمایم. با تشکر از راهنمایی شما
متن پاسخ

جواب: 1- عنایت داشته باشید که بندگی خداوند به خودی خود یک زندگی روحانی و لذت‌بخش است و به محض ورود به عالم قیامت تمام توجهاتی که در عبادات خود به کار برده‌اید در آن‌جا جاده‌های نورانی به سوی پروردگارتان خواهد شد و نظام «الیه راجعون» تحقق بالفعل می‌یابد.
2- وقتی انسان بنا را بر آن گذاشت که تا حدّ ممکن قلب خود را در عباداتش در صحنه بیاورد آرام‌آرام چشم قلب او باز می‌شود و از الهامات قلبی بهره‌مند می‌گردد، به شرط این‌که: اولاً؛ نسبت به حقایق عالم دارای معرفت صحیح باشد. ثانیاً؛ صبر در دینداری پیشه کند و به دنبال نتیجه زودرس و سطحی نباشد. چنانچه خداوند می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ. الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند قطعا آنان را در غرفه ‏هایى از بهشت جاى مى‏دهیم که از زیر آنها جویها روان است جاودان در آنجا خواهند بود چه نیکوست پاداش عمل‏کنندگان. همان کسانى که شکیبایى ورزیده و بر پروردگارشان توکل نموده‏اند.
به قول مولوی:
پرده‌های دیده را داروی صبر هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
و در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکُمْ بِهَا تَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّة اى بندگان صدیقم در دنیا بعبادتم متنعم باشید که بسبب آن در بهشت متنعم شوید.
3- وقتی متوجه شدیم عبادت حقیقی با حضور قلب حاصل می‌شود و صاحب چنین مقامی در اصل ائمه معصومین«علیهم‌السلام» هستند که بدون هیچ درس و کلاسی در این مقام مستقر شده‌اند، آن‌ها را در راستای رسیدن به حضور قلب مقصد و مقصود خود می‌یابیم و لذا عشق و محبت به آن ذوات مقدسه شروع می‌شود که بحث آن مفصل است. توصیه می‌شود به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» رجوع فرمایدد.

2 - سوره عنکبوت، آیات 58 و 59
3- أمالی الصدوق ص 301

13
متن پرسش
سلام با توجه به اینکه آقای سید حسین نصر، از اندیشمندان سنت گرا محسوب می شوند، مطالعه کتب و نوشته های ایشان را توصیه می کنید؟ اصولا دیدگاه فکری ایشان چقدر با مبانی و دیدگاههای حقیقی اسلام و تشیع سازگاری دارد؟ در ضمن از جزوه نقد آراء آقای سروش نیز بسیار استفاده کردم. متشکرم
متن پاسخ
جواب: تفکر آقای دکتر حسین نصر از آن نظر که فرهنگ مدرنیته را نقد می‌نمایند و نظر ما را به سنت می‌اندازند، اندیشه قابل استفاده‌ای است و نباید خود را از تفکرات ایشان محروم نماییم، ولی هرگز نباید به تفکر ایشان نیز اکتفا کرد، زیرا نگاه ایشان در حوزه حاکمیت حکم خدا در تمام مناسبات جامعه بشری توسط امامان معصوم«علیهم‌السلام» نگاه کاملی نیست و بیشتر می‌توان گفت: «لا» را نسبتاً خوب می‌گوید، ولی «الاّ» را باید در تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی» جستجو کرد.
12
متن پرسش
سلام علیکم پایان نامه اینجانب پیرامون کلام سیاسی در کتاب شریف «الغدیر» است. به نظر شما با چه رویکردی می توان این موضوع را به نتیجه رساند؟ خوشحال می شوم از راهنمایی های حضرتعالی در این زمینه استفاده ببرم.
متن پاسخ

جواب: اگر کتاب شریف الغدیر را با رویکرد «علل عدم تأثیرگذاری شایسته و نقش‌آفرینی اسلام در جامعه و تاریخ» بررسی کنید نکات بسیار خوبی به‌دست می‌آورید مبنی بر این‌که؛ وقتی از ادامه اسلام توسط امامان معصوم «علیهم‌السلام» به همان نحوی که با فرهنگ نبوت هم‌خوانی دارد، غفلت شود، اسلام انفعالی به صحنه می‌آید که عملاً در ادامه نیازمند یونانیت و غرب شد. کتاب «بصیرت حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) می‌تواند در این راستا کمک‌کار باشد.

9
متن پرسش
باسلام خدمت استاد ارجمند آقای طاهرزاده فردی را از نزدیک می شناسم که مبتلا به بیماری وسواس است. با اینکه می داند نظر دین مبین اسلام و مراجع عظام تقلید در این زمینه چیست، و همچنین خودش هم ابراز می کند که از وضع موجود خودش اصلا راضی نیست، یعنی برداشت من این است که تلقین های خانواده یعنی پدر و مادر و سایرین باعث شده که این مسأله در ذهن او رسوخ کند و زندگی خود و اطرافیانش فلج شود. به نظر شما با چنین فردی که از تذکرات اطرافیان هم خسته شده و در برابر آنان موضع گیری می کند چه باید کرد؟ وظیفه خود این فرد، و وظیفه اطرافیان در برخورد با او چیست؟ آیا بردن نزد یک روانشناس و استفاده از دارو در این زمینه می تواند کارساز باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی
پس از سلام همچنان‌که مستحضرید ریشه وسواس تحریک قوه وَهمیه است و شیطان نیز جهت انحراف انسان از طریق همین قوه عمل می‌کند.
به عنوان یک اصل، جهت تضعیف قوه واهمه، باید قوه عاقله را تقویت نمود.
مواردی که می‌توان قوه عاقله را تقویت و قوه واهمه را تضعیف نمود، عبارتند از:
1- تدبّر در امور عقلی مثل تدبّر در کتب علمای دین و از همه مهم‌تر تدبّر در قرآن از طریق مطالعه تفاسیر.
2- تقویت بدن از طریق غذاهای کم‌حجم و مقوی و خواب مناسب، چون در شرایطی که بدن ضعیف یا خسته باشد قوه واهمه فعال‌تر است.
3- ورزش جهت تقویت اراده و پیاده‌روی.
4- اجتناب از جلسات و شرایطی که موجب تحریک احساسات و قوه واهمه می‌شود، حتی برای چنین افرادی جلسات مذهبی که دارای شرایط مذکور باشد تا زمانی که بهبود نیافته‌اند قابل اجتناب است.
5- چنانچه وسواس فرد مذکور بیش از حدّ رشد کرده باشد، استفاده از داروی روان‌پزشکان در صورت رعایت امور فوق قابل استفاده است.

8
متن پرسش
سؤال: در مباحث دینی مطرح می‌شود که عموماً دنیا و جذبه‌هایش علیه ما است و زندگی دنیایی همواره با ناکامی همراه است، آیا در آخرالزمان هم همین‌طور است؟
متن پاسخ

جواب: از یک جهت آری و از یک جهت خیر! از آن جهت ‌که دنیا را هدف خود قرار دهیم و قلب خود را مشغول دنیا کنیم، همیشه این کار بد است و هرکس گرفتار این نوع گرایش نسبت به دنیا شد، ناکام خواهد شد، ولی از این جهت ‌که در ظلمات آخرالزمان؛ فضای بین انسان‌ها فضای تقوا نیست، شرایط زمانِ ظهور حضرت درست عکس این شرایطی است که اکنون هست، چون در عالم بقیةالله همه عالم جیره‌خوار نظام مهدویت‌اند. نظامی که تجسم تقوای واقعی است. خداوند می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» یعنی؛ اگر مردم ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، حتماً برکات آسمان و زمین را بر آن‌ها می‌گشادیم. و مصداق کامل این آیه در زمان مهدی محقق می‌شود، به همین جهت در روایات داریم؛ زمین بسیاری از برکاتش را در آخرالزمان ظاهر می‌کند.

7
متن پرسش
سؤال: چگونه می‌توان برای ظهور حضرت تلاش کرد و همواره به یاد ایشان بود؟
متن پاسخ

جواب: فکر می‌کنم با عنایت به نکاتی که از اول بحث تا این‌جا عرض شد، بتوان در جواب این سؤال این‌طور جمع‌بندی کرد که اساسی‌ترین وظیفة ما در حال حاضر از یک طرف عبارت است از شناختِ آنچه وضعیت موجود جهان از بشر گرفته و فرهنگ مدرنیته مانع تحقق آن گشته، و از طرف دیگر سعی در تقویت انقلاب اسلامی به عنوان زمینة ظهور حضرت مهدیg است. امروزه بر عهدة ما است که با روشی دقیق جایگاه و ریشه‌های فکری فرهنگ مدرنیته را بشناسیم و بشناسانیم و روشن کنیم آنچه امروزه با لعابی به نام علم به صحنة زندگی بشر آمده است، ظلماتی است بزرگ که انسان را از ارتباط با عالم قدس به‌کلی محروم می‌کند، در این حالت است که در تعادل لازم برای ادامة زندگی صحیح قرار گرفته‌اید. إن‌شاءالله

نمایش چاپی