بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7706

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. جوان 21 ساله ای هستم که تازه قصد ورود به حوزه علمیه را دارم. چند وقتی هست که تصمیم گرفتم ازدواج کنم ولی با توجه به اینکه دیرتر وارد حوزه میشوم و این طور که شنیدم 6-7 سال اول را در حوزه فقط باید درس خواند و فرصت کسب و کار متفرقه ای نیست. آیا بهتره که سطح یک را بخوانم بعد ازدواج کنم یا با توجه به مهم بودن امر ازدواج داماد شوم و در آن واحد درس بخوانم؟ و اگر گزینه دوم بهتر باشه برای موضوع اقتصادی چه کار کنم؟ آیا موقعیتی در حوزه دارم که بتوانم امرار معاش هم داشته باشم. راستش نمیخوام دستم جلوی هیچ کس حتی اولیا دراز باشه. ولی به این هم ایمان دارم که خدا از جایی که فکرش نمیکنیم روزی میرساند ولی باید جنبشی هم از سوی بنده باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با همه‌ی این احوال سعی بفرمایید سال‌های اول حوزه را فارغ‌البال فقط به درس بپردازید. موفق باشید
5730
متن پرسش
بسم الله سلام علیکم مدتی است وقتی در موقه نماز خواندن حضور قلب حاصل بنده می شود هر قسمتی را که با حضور قلب می خوانم قلبم درد میگیرد و حالت غمی به بنده دست میدهد ٰ ٰ؛ آیا حضور قلب بدرد بخوری نصیب بنده شده است ؟ لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم به حضور قلبی با بالاترین مرتبه حضور بجای آورم و کمکی باشد برای همیشه در حال حضور بودن در محضر حضرت حق.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه خیر است. بزرگی می‌گفت: «در ابتدای راه حاضر بودم هزار رکعت نماز بدون حضور قلب بخوانم و یک رکعت نماز با حضور قلب نخوانم» این اندازه سخت بود چون باید وارد عالم دیگری می شد. با حوصله و بدون فشار ادامه دهید إن‌شاءاللّه به نشاط می‌آیید. موفق باشید
3543
متن پرسش
سلام علیکم با عرض تحیت خدمت استاد عزیز می خواستم ببینم چگونه مطالعه کنیم ؟ یعنی مثلا آیا لازم است که کتاب که می خوانیم خالصه کنیم؟ اگر نه چکار کنیم مطالب یادمان نرود ؟من کتاب می خوانم بعد خیلی از مطالب آن را فراموش می کنم انگار که نخواندم اگر بخواهم خلاصه کنم که وقت گیر است و بعضی مواقع که کم هم نیست چون شرایط برای خلاصه کردن نیست حالا یا قلم و دفتر ندارم یا جایی مثل تو قطار و .. است مطالعه هم نمی کنم چون می گم فراموش می کنم بعد هم مطالبی که می خوانم نمی توانم در جایی که مورد نیازمه را یادآوری کنم و یا اگر بخواهم رفرنس بدهم نمی دانم از کجا مطلب را یادگرفتم اگر راهنمایی کنید مرا بسیار ممنون می شوم چراکه این موضوع بعضی وقت ها مرا آزار می دهد. اگر روش خودتان برای مطالعه را بفرمایید ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هرصورت مطالب مهم هر کتابی را مشخص کنید حتی با خط‌کشیدن در زیر آن مطلب تا بهتر در ذهنتان بماند. از طرفی لازم نیست مطالب کتاب را به ذهن بسپارید، بلکه سعی کنید با کتاب‌هایی که عالِمان عالَم‌دار نوشته‌اند، عزم کلی زندگی خود را تصحیح نمایید. که این قسمت را در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید
189

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما،آیات 63 به بعد سوره مبارکه فرقان را می خواندم که برایم سؤال پیش آمد که لفظ عبادالرحمن به چه معنی است آیا خصوصیاتی که برای عبادالرحمن شمرده شده است با خصوصیات عبادالله فرق دارد،چرا از اسم الرحمن استفاده شده است؟ 2 ـ روایات تأکید دارند که ایمان افراد به زیادی نماز و روزه نیست بلکه به میزان صدق و امانتداری آنهاست منظور از صدق و امانتداری چیست؟ 3 ـ آیا عدم اخلاص در عمل فقط به شخص عامل لطمه وارد می کند یا اینکه در خود عمل و روند آن و میزان تأثیرگذاری آن نیز مؤثر است و اینکه می گویند اخلاص اکتسابی نیست بلکه هبه ای است یعنی چه؟ و شما چه راهکارها و توصیه هایی درباره این مهم دارید؟4 ـدر مورد ازدواج و راهههای شناخت قبل از ازدواج و چگونگی تعامل زوجین بعد از ازدواج توصیه هایتان را بفرمایید و اگر کتاب یا جزوه ای در این زمینه داری یا می شناسید لطفاً بفرمایید؟با تشکر
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی 1- «عبادالله» مقامشان بالاتر است و در جنبه‌ی توحیدیِ بالاتری قرار دارند، در حالی که آیات مورد بحث نظر به جنبه‌ی اخلاقی «عبادالرّحمن » دارد که چگونه مفتخر به چنین سجایای اخلاقی می‌شوند و مسلّم عبادالله نیز مفتخر به چنین سجایایی هستند، چرا که «الرّحمن» یکی از جلوات «اسم‌الله» است، در حالی که در رابطه با عبادالله بیشتر موضوعِ عقاید توحیدی مطرح است. 2- صدق به معنی حق‌دیدن احکام الهی است ،و امانت‌داری به معنی مطابق عهد الهیِ فطری عمل‌کردن است. 3- ضعف در اخلاص در همه‌ی موارد اثر خود را نشان می‌دهد و تقویت اخلاص به آن است که هرچه بیشتر متوجه شویم فقط عقیده‌ی الهی تنها عقیده‌ی صحیحی است و تنها اعمال شرعی عامل سعادت است و خودی در مقابل احکام الهی برای خود نداشته باشیم. 4- در مورد ازدواج کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» زیر چاپ است إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
20488
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی سلام علیکم: جناب استاد، شما فرمودید سه پیامبر بعدی هم امام بودند منظورتان دقیقا کدام انبیا هستند؟ استاد مطهری در یکی از کتب خود فرموده اند تنها حضرت ابراهیم و حضرت خاتم به مقام امامت رسیدند. این کلام با فرمایش شما در تناقض نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در رابطه با چگونگى امامت حضرت ابراهيم (ع) مى‏ فرمايد: «وَ اذِابْتَلي ابْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ انّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اماماً، قالَ وَ مِنْ ذُرّيَتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدي الظّالِمين»[1] آنگاه كه ابراهيم را پروردگارش به شكل‏هاى گوناگون آزمود و او همه ‏ى آزمون‏ها را به‏ خوبى پشت سر گذارد، پروردگارش به او فرمود: من تو را براى مردم امام قرار مى‏ دهم، و او پرسيد: آيا از فرزندانم نيز به چنين مرتبه‏ اى خواهند رسيد؟ پروردگارش گفت: فرزندان غير ظالم تو به چنين مقامى خواهند رسيد.

از آيه‏ ى فوق مى‏ توان متوجه نكات زير شد: 1- آيه بعد از امتحانات ممتد بر حضرت ابراهيم (ع) نازل شده يعنى بعد از قربانى ‏كردن فرزند و به آتش انداختن آن حضرت و مهاجرت از شام، بدين صورت آيه در آخر عمر آن حضرت بر آن حضرت نازل شده و خبر از امامت او داد.

2- حضرت ابراهيم (ع) قبل از امام‏ شدن «نبى» بوده و علاوه بر اين كه امتحان كردن‏ ها در موقعى بوده كه او پيامبر بوده، همين خطابِ خدا بر او - كه مى‏ گويد من تو را امام قرار دادم - دليل بر آن است كه آن حضرت نبى بوده است.[2]

3- حضرت ابراهيم (ع) اين «امامت» را براى فرزندانش تقاضا كرد. پس اين امامت يك مقام است و عهدى است الهى كه گاهى با نبوت همراه است و گاهى جداى از آن است و ايشان همين امامت را براى فرزندانشان تقاضا كردند، آن هم به جهت آن‏كه حضرت متوجه ارزش امامت براى هدايت جامعه ‏ى انسانى شدند.

4- خداوند نه تنها تقاضاى حضرت را رد نكرد بلكه فرمود: اين عهد را به فرزندانت كه ظالم باشند نمى‏ دهم. پس از بين فرزندان حضرت كسانى كه در هيچ بُعدى ظالم نباشند، يعنى معصوم باشند، امام هستند. در صورتى ‏كه نه ظلم به نفس و نه ظلم به خلق و نه ظلم به حق، هيچ‏ كدام در شخصيت آن‏ها نباشد. لذا علامه طباطبائى «رحمةالله‏ عليه» در مورد «لا ينال عهدى الظالمين» مى‏ فرمايند: در ابتداى امر چهار احتمال براى ظالم بودن افراد مى‏ رود: 1- كسانى كه تمام عمر ظالم باشند. 2- كسانى كه تمام عمر پاك باشند. 3- كسانى كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند. 4- كسانى كه اول عمر پاك و آخر عمر گناهكار باشند. بعد مى‏ فرمايند: شأن حضرت ابراهيم (ع) اجلّ از آن است كه امامت را از خدا براى قسم اول و چهارم بخواهد. پس تقاضاى حضرت مى‏ ماند براى دو گروه ديگر كه حضرت ممكن است از آن دو سؤال كند و خداوند مى‏ فرمايد: از آن دو - يعنى آن‏هايى كه تمام عمر پاك باشند و كسانى كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند - عهد خود را به ظالمين از آن دو نمى‏ دهم. پس مى‏ ماند آن‏هايى كه همواره در عصمت بوده ‏اند و اين‏ها مى ‏توانند مقام امامت را داشته باشند. بر اين اساس ما مى‏ گوييم امامان از ابتداى عمر تا آخر عمر معصوم هستند.

5- چون واژه‏ ى «جَعَلَ» يعنى «قراردادن» را براى امام به كاربرد و مى‏ فرمايد: «ما تو را امام قرار داديم» پس امامت يك منصب موهبتى است و نه اكتسابى. از طرفى بايد امام معصوم باشد، پس عصمت امام موهبتى است و نه اكتسابى. و اين‏كه فرمود: «انّي جاعِلٌ فِي الارْضِ خليفَةً» خبر از استمرار جعل خلافت و امامت مى‏ دهد، يعنى همواره در هر زمانى خداوند خليفه‏ اى از خود در زمين قرار مى ‏دهد. در رابطه با عصمت غير اكتسابى امام، امام رضا (ع) مى ‏فرمايند:

«مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ» امام مخصوص به كمال و فضلى شده كه خودش به دست نياورده بلكه از طريق خدايى كه داراى فضل و بخشش است به او داده شده.

6- قرآن در آيه ‏ى 33 سوره ‏ى احزاب مى ‏فرمايد: اهل ‏البيت پيامبر (ص) از هر پليدى مبرايند، يعنى معصومند. از طرفى اهل ‏البيت فرزندان ابراهيم‏ اند. پس آن‏ها امامند به همان معنايى كه ابراهيم (ع) امام بود. و در آيه ‏ى 26 سوره‏ ى زخرف مى ‏فرمايد: «وَ اذْ قالَ ابْراهيم لَابيهِ وَ قومِهِ انَّني بَري‏ءٌ مِمّا تَعْبُدون الّا الَّذي فَطَرَني فَانَّهُ سَيَهْدين وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقيةً فِي عَقِبهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» يعنى به ياد آر آن زمانى را كه ابراهيم به پدرش (عمويش) و قومش گفت: من از آنچه شما مى ‏پرستيد مبرا هستم، و آن را مى‏ پرستم كه مرا به‏ وجود آورد و مرا هدايت خواهد كرد و آن هدايت را خداوند «كَلِمَةً باقيةً» و سنت پايدارى در نسل ابراهيم (ع) قرار داد تا بلكه مردم به آن امام رجوع كنند. از اين آيه مى ‏فهميم كه هيچ‏ گاه امامت از فرزندان ابراهيم (ع) خالى نيست. چون مى‏ فرمايد: هدايت را يك سنت پايدار در نسل او قرار داد تا بشر از هدايت الهى برخوردار باشد. و در روايت داريم: «كلمه باقيه» در اهل بيت پيامبر (ص) و در ذرّيه‏ ى امام حسين (ع) تا قيامت ادامه دارد.[3] موفق باشید

 


[1] - سوره‏ ى بقره، آيه ‏ى 124.

[2] ( 1)- امام صادق( ع) مى‏ فرمايند: خداوند پيش از آن‏كه ابراهيم را به نبوت برگزيند، به بندگى خويش برگزيد، و پيش از آن‏كه او را به رسالت برگزيند، به نبوت برگزيد، و پيش از آن‏كه او را به عنوان خليلِ خود برگزيند، به رسالت برگزيد، و پيش از آن‏كه مقام امامت را به او عطا كند، او را به عنوان خليل خويش برگزيد، و پس از آن‏كه آن مقامات براى او حاصل گرديد، فرمود:« انّي جاعِلُك لِلنّاس اماماً» ( اصول كافى، كتاب الحجة، باب طبقات الانبياء، حديث 2).

[3] ( 1)- بحارالأنوار، ج 25، ص 253.

17021

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: چند وقتی است طرحی موسوم به طرح ولایت مردمی در بین مشتاقان رایج شده و اعلام شده این طرح مورد تایید مقام معظم رهبری و زیر نظر علامه مصباح در حال برگزاری می باشد. لطفا در صورت امکان اطلاعات شخصی خود راجع به این طرح و البته تحقیقات علامه در این باب را به جهت راهنمایی و نصیحت این حقیر اعلام نمایید. با تشکر و سپاس فراوان. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعات کلی من حکایت از آن دارد که انسان‌های دلسوز و متعهدی این موضوع را دنبال می‌کنند. موفق باشید

12364
متن پرسش
سلام استاد: در مورد «بما کسبت ایدیهم» و «بما کانو یعملون» و «بما قدمت ایدیهم» که در آیات آمده می توان نتیجه گرفت که سرنوشت انسان در دست خود ایشان هست و عوامل بیرونی نقشی در آن ندارد اگر اینطور هست پس قضایی که در شب قدر به آن اشاره شده چه معنای پیدا می کند و تکلیف ما در این مورد چگونه است؟ ممنون از وقتی که می گذارید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که زمینه‌های مقدّرات شب قدر را هم ما با اعمال خود جهت می‌دهیم و در مباحث گذشته عرض شده است که شب قدر مقدّرات کلّی تقدیر می‌شود، به این معنا که کارها آسان‌تر می‌شود و در همه‌حال عنصر انتخاب و اراده‌ی انسان نقش اول را دارد. ولی وقتی مقدّرات خود را در راستای اعمال نیک شکل داده باشیم با سختی کم‌تری مبادرت به اعمال نیک می‌کنیم. موفق باشید

11723
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: انسان دائما در حرکت از قوه به سوی فعلیت است و باید از نقص به سوی کمال حرکت کند. سوال این است که حضرت رسول صل الله علیه و آله یا ائمه علیهم السلام به فعلیت و کمال تامی که برایشان ممکن بوده است رسیدند؟ آیا اگر حضرت رسول (ص) عمر بیشتری می کردند به کمال بیشتری نائل می شدند و استعداد های بیشتری از ایشان به فعلیت می رسید یا اینکه ایشان نهایت درجه کمالی که انسان می تواند بدان دست یابد را یافته اند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بحث شده. امام و نبی«علیهم‌السلام» با حفظ عصمت خود وظیفه‌ی الهی خود را انجام می‌دهند و ما با فاصله‌گرفتن از حرام الهی به عصمتی که امامان صاحب اصلی آن هستند نزدیک می‌شویم و عمر هرکس همان فرصتی است که خداوند جهت انجام وظیفه‌ی الهی در اختیارش گذارده. موفق باشید

10970
متن پرسش
اینکه صفت جواد بودن خداوند اقتضا می کند دست به خلقت بزند آیا جبر برای خداوند ایجاد نمی کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جبر در مقابل اختیار مطرح است و مربوط به بشر است، ولی وجوب ذاتی حق که به معنای وجوب همه‌ی کمالات است به معنای جبر نیست، بلکه اقتضای واجب الوجودی اوست. موفق باشید
10878
متن پرسش
چرا بعد از گذشت دو سال از دولت احمدی نژاد هنوز او و دولتش را می زنند؟ دیگر این یک دعوای حزبی و گروهی نیست. ریشه این مساله چیست؟ لطفا این مساله را باز کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به امید روزی که نیروهایی که به واقع معتقد به انقلاب هستند بفهمند نباید جای دیگر نیروهای انقلابی را تنگ کرد، زیرا انقلاب به همه‌ی آن‌ها نیاز دارد. این ضعف بزرگی است که دولت یازدهم گرفتار آن است. موفق باشید
10366
متن پرسش
سلام علیکم: استاد این همه توصیه به تسبیحات حضرت زهرا شده و به عنوان ذکر اعظم یاد شده اما دل قسی بنده باهاش نمی تونه با معنی های ذیل ارتباط برقرار کنه: الله اکبر به معنی خدا بزرگتر از ان است که وصف شود. الحمدلله به معنی حمد و ستایش مخصوص خداست. سبحان الله هم به معنی پاک و منزه است خدا. میشه لطف کنید و یک معنی از سه تا ذکر که قلب رو بتونه تسلی بده بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید به مرور کشف کنید که همه‌چیز را در کبریایی خدا بنگرید تا ذکر اللّه اکبر از جانتان ظهور کند و وقتی «ماهیات» جای خود را به «وجود» داد و وجود را که عین کمال است در همه‌ی عالم ساری و جاری دیدید، ذکر الحمداللّه ظهور می‌کند و از همه عظیم‌تر ذکر سبحان‌اللّه است، که تا به وحدت شخصیه‌ی وجود نرسید و همه‌چیز را غرق وجود حق نیابید، ذکر سبحان‌اللّه ظهور نمی‌کند. فعلاً ذکر سبحان‌اللّه را بگویید تا راه باز شود. موفق باشید
8952

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. پیرو سوال 8896 ، می خواستم بپرسم مگه اساسنامه و قوانین بانک ها در ابتدای انقلاب به تایید مراجع از جمله آقا نرسیده و بعد بانک اسلامی لقب گرفته؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بانک‌ها قوانین را دور زدند و قوانین هم نارسایی‌هایی دارد که باید برطرف شود. کلیّت قوانین ممکن است پذیرفته شود ولی در عمل نتیجه‌ی مناسب اهداف اقتصاد اسلامی را در بر نداشت. موفق باشید
8935
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: اینجانب دانشجوی سال سوم دکتری رشته مهندسی هستم که حدود دو سال دیگه دوره دکتری رو تمام خواهم کرد. سالهاست که عشق و کشش روحی تحصیلات حوزوی را در خود احساس می کنم مخصوصا با هدف تخصص در حکمت متعالیه و تدریس و پژوهش آن به منظور کمک به رفع نیازهای انقلاب اسلامی در حوزه تمدن سازی. حال از جنابعالی درخواست دارم که یک روال معین را برای بنده مشخص بفرمایید تا حین تکمیل تحصیلات دانشگاهی، همزمان تحصیلات حوزوی را شروع کنم ترجیحا غیرحضوری تا بعدها بتوانم در آزمون ارتقایی حوزه شرکت کنم. بسیار متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان تحصیلات غیر حضوری در حوزه نیستم ولی به نظرم اگر سیر مطالعاتی روی سایت را برای شروع دنبال کنید و سپس با خواندن ادبیات عرب کار را ادامه دهید آرام‌آرام افق برایتان روشن می‌شود. موفق باشید
8933
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد بنده طلبه پایه پنجم هستم، 3 سال است که شاگرد خصوصی یکی از شاگردان آیت الله جوادی هستم به درس های قدیم حوزه (به سبک درس خواندن قدیم حوزه) بسیار علاقه دارم تا به حال هم حاشیه ملاعبدالله یزدی و رساله شمسیه در منطق را خوانده ام و درس های دیگر را نیز در حال گذراندن هستم اما به خاطر صحبت های اطرافیان مبنی بر مسائل اقتصادی خانواده دچار تزلزل شده ام که نکند در آینده بعد از این همه درس خواندن از نظر مسائل مادی دچار تنگنای شدید شوم و بعد از سالها دستم جلوی دیگران دراز باشد، آیا لازم است خود را در این روند حوزه معطل کنم یا بهتر است از روند کنونی جدا شوم و خودم همان درسها را در کنار یک کار اقتصادی بخوانم، چه کنم که مورد رضایت امام زمان (عج) باشد؟ خیلی ها میگویند علمای بزرگ بخاطر این موفق شدند که شهریه نگرفته اند آیا ما که شهریه میگیریم موفق نمی شویم؟ آیا برای خدمت به امام باید حتما در سیستم حوزه ماند؟ نمیدانم چه کنم حرف چه کسی درست است، بسیار سرگردانم. شما راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر از شهریه استفاده کنید و با فکری آسوده درس بخوانید، بیشتر برای اسلام و مسلمین مفید خواهد بود، اگر هم شهریه کفاف نداد، باز باید در همان حوزه تدریس بگیرید. موفق باشید
8430
متن پرسش
هفت درجهنم وهشت دربهشت چیست وچرا بهشت هشت دردارد
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ملاصدرا این‌طور می‌فرماید: ((«لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» جهنم را هفت در است و هر دری را از ایشان بخش جداگانه‌ای است. هرچند در تعیین ابواب جهنم و بهشت اختلاف نظر هست ولی بهترین نظر عبارتست از این‌که ابواب بهشت و جهنم قوای ادراکی هفتگانه‌ی انسان یعنی پنج قوای حسی، بعلاوه‌ی «خیال» و «وهم» است. «خیال» ادراک‌کننده‌ی صُوَر بوده و «وَهم» معانی جزئیه را درک می‌کند. این دریچه‌های هفتگانه در عین این‌که دریچه‌های دخول آتش‌اند، دریچه‌های دخول به جنت نیز هستند و این در صورتی است که انسان آن‌ها را در جهت طاعات و ادراک خیرات و انتزاع معانی کلّی از محسوسات جزئی به کار گیرد. خلاصه وقتی این قوا را در راستائی که برای آن خلق شده به کار برند دریچه‌های دخول در بهشت‌اند و نیز علاوه بر این قوا، بهشت دریچه‌ی هشتمی هم دارد که مخصوص بهشت است و آن «باب قلب» است. - آن هفت قوا، هم دریچه‌ی دخول جهنم هستند و هم دریچه‌ی دخول به بهشت و بستگی به استفاده‌ی ما دارد. ولی قلب فقط انسان را متوجه بهشت می کند. باید روشن شود هریک از قوا و مشاعر هفتگانه می‌توانند دری به سوی شهوات دنیائی باشند که نفس را به آتش سوزان و هیئت‌های عذاب‌کننده در آخرت متصل می‌کنند. همچنان که همین قوا می توانند ما را به ملکوت اعلی متصل گردانند و نفس را داخل در بهشت و همنشین ملائک قرار دهند و این در حالی است که این قوا برای ادراک حقایق و معارف و افعال پاک و نیک به کار گرفته شوند. خلاصه‌ی سخن این‌که: برای هریک از این قوا و مشاعر، باطنی و ظاهری هست، که باطن آن رحمت و ظاهر آن عذاب است، ظاهر این قوا دریچه‌هایی گشوده شده به عالم جهنم است یا به سوی آنچه استحقاق دخول در آتش را دارد و باطن آن‌ها دریچه‌هایی گشوده به عالم بهشت است و یا آنچه استحقاق دخول در بهشت را دارد. هرگاه دریچه‌های آتش بسته شد دریچه‌های بهشت گشوده می‌شود بلکه بسته شدن آن عین گشوده شدن این است - از یک طرف که باز شد از طرف دیگر بسته می‌شود - مگر دریچه‌ی قلب که بر اهل حجابِ کلی و اهل کفر همیشه بسته است و مخصوص اهل بهشت است به جهت ایمان و معرفتی که نسبت به حقایق دارند. همچنان که خدا می‌فرماید: قلب هرگز برای اهل نار گشوده نمی‌شود «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» خداوند قلب‌های اهل کفر را مهر زده و بسته است. یا فرمود: «فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ» پس مهر زده شده بر قلب‌هایشان و آن‌ها حقایق را نمی‌فهمند و آتش را توان تصرف و دخول در قلب‌ها نیست، همچنان که باب جنت بر کفار بسته است، دریچه‌ی قلب بر آتش بسته است - مقام قلب مقام ذکر خداست و در چنین مقامی آتش نیست و چنانچه نفس مقامش مقام قلب شد دیگر از آتش مصون است - و این‌که رسول اللهf فرمود: «التراب لا یأکل محلّ الایمان» خاک، محل ایمان را که همان قلب باشد، نمی‌خورد» بدین معنا است که باطن قلب در دنیا سعید است و در آخرت عذاب ندارد، قلب مانند بهشت است که آن را در سختی‌ها پیچیده‌اند، باطنش رحمت و ظاهرش عذاب و سختی است و این عذاب و سختی همان آتشی است که «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» از قلب‌ها طلوع می‌کند. با توجه به موارد فوق، منازل و درکات و روزنه‌های جهنم را در مقابل منازل و درجات جنت قیاس کن. - هرآنچه دریچه‌ی بهشت است مقابل آن دریچه‌ی جهنم قرار دارد - به طوری‌که روزنه‌های آتش شعبه‌های کفر و فسق و روزنه‌های بهشت شعبه‌های ایمان و طاعت است و هرکس در دنیا نیکی کند در آخرت آن را به عنوان دریچه‌ای گشوده به سوی بهشت می‌بیند و هرکس شرّی را مرتکب شود آن را دریچه‌ای گشوده به سوی آتش برای خود می‌بیند و می‌یابد. تبصره و تذکر: مطلع باش که باطن انسان در دنیا، ظاهر اوست در آخرت و مادامی که انسان در این دنیا مقیم است آخرت نسبت به دنیا برای او عالَم غیب است و همین که از دنیا به آخرت منتقل شد آن عالم برای او عالم شهادت می‌شود و اطلاق دریچه‌های بهشت به این قوا و مشاعرِ ظاهری از باب توسّع است نه بر سبیل حقیقت. زیرا در خانه وقتی باز شود دیگر باز شده است و بسته شدن معنی ندارد. لذا دریچه‌ی هر چیزی از جنس آن چیز است درحالی که این حواسِ بدنی این‌طور نیست و لذا آنچه به سوی جنت باز می‌شود حواسی است که با نفس محشور می‌شوند و در آخرت به بقای نفس باقی خواهند بود. قبلاً مشخص شد که نفس در ذات خود عین شنوائی و بینائی و لمس و چشائی و فکر و تصرف است و در ذات خود دارای دست و پای روحانی است. نفس دارای چشمی است که ناظرِ ربّ خود است و دارای گوشی است که آیات الهی و کلمات ملائکه و صدای پرندگان بهشت و نغمه‌ها و تسبیحات اشیاء را می‌شنود و دارای قوه‌ی بویایی است که به وسیله‌ی آن نسیم‌های قدسی را می‌بوید و دارای ذائقه‌ای است که طعام‌های بهشتی و میوه‌هایی که هرچه بخواهد در آن هست را می‌چشد و دارای لامسه‌ای است که حور العین را لمس می‌کند. این‌ها مشاعر و حواس روحانی و باطنی است و این حواس همراه با محسوساتشان مخصوص اهل جنت‌اند البته وقتی که مانعی آن‌ها را نبسته و حجابی آن‌ها را نپوشانده باشد، ولی حواس ظاهری و محسوساتِ آن‌ها همه امور تحول‌پذیر و نابود شونده‌اند که همه منشأ عذاب الیم و حجاب عظیم‌اند. - برخلاف مشاعر درونی - همین حواس ظاهری هستند که انسان را به قعر جهنم و آتش می‌رسانند. هر نَفْسی که هوس خود را پیروی کند و او را شهوت تسخیر کرده باشد و شیطان او را به استخدام و بندگی بگیرد، از اهل نار می‌گردد زیرا که مشاعر هفتگانه‌ی او همه اسبابی شده‌اند در جهت دوری او از الله و ملکوت الهی. چنانچه خداوند فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً» آیا دیدی کسی را که میل و هوس خود را معبود خود گرفت و خداوند با علم خود او را گمراه ساخت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشم او پرده افکند؟ هریک از مشاعر هفتگانه‌ی او دریچه‌ای در راستای اطاعت از هوی و بندگی شهوت گردیده و همه از مسیر هدایت و سنت حق منحرف شده‌اند و دیگر در عمق ظلمات قرار گرفته‌اند. قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» پس بعد از خدا چه کسی او را هدایت کند آیا متذکر نمی‌شوید؟ و سرمایه‌اش این‌چنین می‌شود که خداوند فرمود: «فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى‏» پس آن کسی که در مقابل فرامین الهی سرباز زد و زندگی دنیا را انتخاب کرد، پس جهنم مأوای او خواهد بود. این است معنی این‌که مشاعر هفتگانه درهای جهنم می‌شوند. ولی اگر قلب به نور معرفت و ایمان نورانی گردد و با عبادت و ریاضت و طهارت از چرکی معاصی و زنگ شهوات، از قوه به فعل گراید مانند آهنی است که چون با آتش ذوب شد و زنگ و چرکی او زایل گشت و صیقل داده شد، نورانی می‌گردد. در هریک از قوا و مشاعرِ نفس هم در آن حال آیتی از آیات الهی طلوع می‌کند و بابی از ابواب معرفتِ رب گشوده می‌شود و از صور محسوسه‌ی جزئی، معانی کلیه‌ی عقلی برمی‌گیرد و از آن معانی کلی پی به اسرار الهی می‌برد و داخل جنت مقربین می‌شود و آماده‌ی سعادت نهایی و مجاورت حضرت حق، در مقعد صدق عند ملیک مقتدر جای می‌گیرد. این به خلاف حال اهل هوس و جهل است که مشغول به شهوات دنیا و فرار از آخرت و شنیدن آیات الهی‌اند. چنانچه خدای‌تعالی می‌فرماید: «یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها» آیات الهی را که برای آن‌ها خوانده می‌شود می‌شنوند، سپس مستکبرانه اصرار ورزند که گویا نشنیده‌اند. همه‌ی راه‌ها و درها جز در جهنم که خداوند به صورت ابد برای آن‌ها قرار داده، بسته می‌شود و این‌که خداوند فرمود: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» در جلو و پشت آن‌ها حجاب و حصار قرار دادیم و آن‌ها را فرا گرفتیم و آن‌ها نمی‌بینند، به همین شرایط اشاره دارد. برای آن‌ها هیچ درجه‌ای در قوه‌ی نظری و تفکر که به وسیله‌ی آن بابی از علوم الهی گشوده شود و اهل قرب گردند نیست و قلب سلیم و گوشی را که دریچه‌ای به سوی مواعظ و خطبه‌ها گشوده باشد ندارند تا از عذاب الهی سالم بمانند و لذا حال آن‌ها در آخرت همچنان که خودشان بدان اعتراف دارند - درحالی که اعتراف دیگر سودی برای آن‌ها ندارد - عبارت است از «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ * فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ» اهل جهنم می‌گویند: اگر گوش فرا داده بودیم و تعقل کرده بودیم در این حال از اصحاب جهنم نبودیم و به گناه خود اعتراف می‌کنند پس هلاکت باد بر اهل دوزخ. از این آیه روشن می‌شود که اگر جمیع این مشاعر هفتگانه اصلاح گردند همگی درهای بهشت خواهند بود برای کسی که آن‌ها را در جهتی مصرف کند که خداوند برای آن جهت آن‌ها را خلق کرده است. حواس و مشاعر برای سعید و شقی مساوی است. مهم این است که آن سرمایه را در پرده‌‌ی هوس و جهل مدفون نکنیم و آن‌ها را تبدیل به حواس اخروی نمائیم تا شایسته‌ی درک دریچه‌های جنت و دارِ حسنات گردد. )). برای تحقیق بیشتر به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که اخیراً تجدید چاپ شده، رجوع فرمایید. موفق باشید
8050

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. یکی از دوستانم میگفت بنده در خانه هم جلوی پدر و مادرم با پیراهن هستم و پیراهن را در نمیاورم. ( یعنی با عرق گیر و رکابی و... در خانه نمیچرخم). علت را سوال کردم گفت هر چه انسان پوشیده تر باشد بهتر است. خواستم بپرسم آیا واقعا پیراهن پوشیدن اینقدر تاثیر دارد نسبت به کسی که در خانه عرق گیر میپوشد؟! یعنی کسی که پیراهن دارد از نظر معنوی در شرایط بهتری قرار دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است. حتی داریم اگر کسی لخت بخوابد عمرش کوتاه می‌شود یعنی عمرش بی‌برکت می‌شود. علاوه بر این‌که این کار دوستتان یک نوع ادب است که خدا دوست دارد، نباید اگر کسی این کار را نکرد به او بدبین بود. موفق باشید
6303
متن پرسش
برای شناخت ماهیت کامپیوتر و جهان مجازی غیر از مقالات شهید آوینی به چه کتابی رجوع کنم؟ لطفا سر نخی به ما ارائه کنید تا بدانیم از کجا باید شروع کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های مرحوم مددپور هم خوب است. شاید کتاب «مدرنیته و توهّم» با شرحی که عرض شده است هم مفید افتد. موفق باشید
6271
متن پرسش
سلام یکی از اساتید بنده ادعا کرده که ماباجبر وخواست خدا بروی زمین امدیم ولی بااختیار زندگی میکنیم ماصددرصددرسرنوشت خود نقش داریم ومرگمان هم دست خود ماست حتی ساعت وحالت ان راهم خودمان با اعمالمان تعیین میکنیم.واقعا ما بازور واجبار به دنیا امدیم یا خودمان خواستیم بیایم؟ 2-ماصددرصد در سرنوشتمان دخیلیم؟لطفا بازبان ساده جواب دهید تا متوجه بشم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو صورت می‌تواند درست باشد از آن‌جهت که اگر شما به خودتان به عنوان این جسم و این بدن نظر کنید متوجه می‌شوید شما نبودید تا انتخابی داشته باشید. ولی اگر به وجود خودتان در علم خدا نظر کنید که به آن عین ثابته می‌گویند، عین ثابته‌‌ی شما در علم خدا تقاضای خلقت داشت به همان نحوی که انتخاب کرده بود که مثلاً زن باشد یا مرد و یا در اصفهان به دنیا بیاید یا در تهران، و خداوند نیز شما را بر اساس تقاضای خودتان خلق کرد. در مورد مرگ هم همین‌طور است؛ از یک نظر ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در نظامی قرار داریم که بالاخره می‌میریم ولی از نظر دیگر چگونگی مرگ خود را خودمان تعیین می‌کنیم که خوب بمیریم و یا بد بمیریم و یا با قطع رحم زود تر بمیریم و یا مطابق اجل مسمایمان بمیریم. موفق باشید
5946
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم آیا بین صورت ذهنی،تصور،خیال وخواطرتمایزی وجود دارد ؟اگر بلی وجوه تمایز چیست؟ آیاحاضر کردن یک گزاره (تصدیق)درذهن مثلا هوا سرد است، نیز یک صورت خیالی یا تصور است؟آیا برداشت من مبنی بر اینکه انسان ها حتی درهنگام حاضر کردن تصدیقی انتزاعی در ذهن نظیرآزادی خوب است،هم ،تصویری را در ذهن انشا یا حاضر می کنند،برداشت غلطی است؟ آیا در ذهن ما،تصوردر معنای عام آن،اعم از صورت خیالی است یا مساوی آن؟ بابت تصدیع اوقات شما شرمنده ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: ذهن؛ یک مرتبه از مرتبه‌ی نفس ناطقه است که یا تحت تأثیر عقل، صورت‌هایی مطابق نور عقل در آن تجلی می‌کند و شما در ذهن خود با آن تصورات مأنوس می‌گردید که آن تصورات، تصوراتی پاک و عاری از هرگونه رذالت می‌باشند و یا ذهن تحت تأثیر اعضاء بدن مثل چشم و گوش صورت‌هایی را در خود می‌یابد که این صورت‌ها نیز به خودی خود بد نیست و موجب علم ما به محسوسات می‌شود و یا صورت‌‌هایی را تحت تأثیر وَهم در ذهن خود می‌یابید که آن صورت‌ها هیچ اشاره‌ای به حقیقت و واقعیت ندارد. حال مطابق این تقسیم‌بندی بررسی کنید ببینید سؤال‌تان در کدام یک از وجوه ذهن قرار دارد. مفهوم آزادی خوب است یک مفهوم عقلی است که می‌توان تصوری از آن را به صورت مصداق آزادی در ذهن ایجاد کرد. همان‌طور که متوجه شده‌اید بعضاً ذهن را به معنای عقل به‌کار می‌برند و ما باید متوجه باشیم در این موارد خلط مبحث نشود. موفق باشید
3916
متن پرسش
سلام استاد عزیز. مردم در زمان ائمه این فرصت را داشتند که می توانستند عقایدشان را بر امامان عرضه کنند و درستی و غیر درستی آن را متوجه شوند؛ ...استاد من نمیدانم عقایدم درست است است یا نه، با توجه به تدبر حضرتعالی در دین خواهشمندم این سوال مرا پاسخ دهید؛ عقیده من صحیح است یا خیر؟ استاد من معتقدم: «در خصوص حضور امامان معصوم در عالم، فرقی بین زمان حیاتشان با مماتشان نیست. آنها در کل عالم حضور دارند که هیچ حضوری فرازمانی و فرا مکانی دارند. همانگونه که خداوند صدای ما را می شنود؛ ائمه را که صدا می زنی، در هر جای عالم که باشی آنها می شنوند و پاسخ می دهند. در حقیقیت فرقی در حضور بین خدا و ایشان نیست جز اینکه خدا خالق است و آنها مخلوق، قدرت خدا بالذات است و از خودش اما ائمه هر چه دارند از خدا دارند و استقلالی نیست این قدرتشان. ائمه به اذن خدا، قدرت نفوذ در عالم دارند فلذا حاجتی از ایشان بخواهی با استعانت از قدرتی که خداوند به ایشان داده برآورده اش می سازند» استاد این عقاید درست است؟تکمله اش چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما درست است در ادامه خوب است مباحث شرح زیارت جامعه ی کبیره را کار کنید. موفق باشید
3521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرا خدای متعالی با اینکه میدانست شمر جهنم ابدی دارد او را آفرید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون شمر خودش انتخاب کرده که شمر باشد، اگر خدا او را خلق نکند تا شمربودن خود را نشان دهد چگونه خداوند عقوبت شمربودن را به او بدهد؟ خداوند در قیامت حاصل اعمال و انتخابات افراد را به آن‌ها می‌دهد و به هرکس باید در دنیا که محل انتخاب است امکانی بدهد که
2450
متن پرسش
سلام بنده دانشجوی رشته الهیات ترم 5 گرایش علوم قرآنی سوال:من در دوره طرح ولایت کشوری و طرح صالحینی که شرکت داشتم ، ضرورت سیر مطالعاتی شهید مطهری را برایم بیان کرده اند اما قبل از شروع سیر مطالعاتی شهید مطهری با یکی از کسانی که با خواندن سیر مطالعاتی شما متحول شده بود مواجه شدم که اطلاعات خوبی هم از سیرمطالعاتی شما به من دادند اما حالا سر در گم بین این دو سیر مطالعاتی مانده ام من میخواهم از صفر شروع کنم هدفم هم فهم کامل مطالب هست و بهره کامل از مطالعات حالا اگر با سیر مطالعاتی معروف ایشون برم کتابای شهید مطهری رو شروع کنم بهره کافی رو میبرم؟ یا اول مبانی معرفتی شما رو با توجه به سیر مطالعاتی داده شده دنبال کنم ؟ بعد برم سراغ شهید مطهری؟ لطفا سریع پاسخ مرا بدهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دارم از حضرت امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری است. بنده به عنوان یک معلم سعی کرده‌ام مطالبی که ایشان در حوزه‌ی معارف فرموده‌اند جمع‌بندی کنم. با این فرض شاید اگر ابتدا بحث‌های ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را کار کنید و سپس به کتاب‌های شهید مطهری بپردازید راحت‌تر با اندیشه‌ی شهید مطهری مرتبط می‌شوید. موفق باشید
2142
متن پرسش
به نام خدا برخی از اهل تفکیک جدایی بحث روایی از بحث فلسفی را که علامه طباطبایی در تفسیر مطرح کرده‌اند دلیل بر اعتقاد ایشان به تفکیک می‌دانند، نظر شما در این امر چیست؟
متن پاسخ
بسمه تعالی اگر تفکیک به این معنا است که مواظب باشیم حقیقت اشراقی و وجودی قرآن و روایات در محدوده‌ی تفکر انتزاعی و مفهومیِ فلسفی تقلیل نیابد، بسیار چیز خوبی است ولی متأسفانه آن‌هایی که تحت عنوان مکتب تفکیک اصرار دارند قرآن و فلسفه مخلوط نشود هیچ‌گونه تفکری را بر نمی‌تابند و مخاطبان خود را به یک نوع اخباری‌گری و تحجر گرفتار می‌کنند که علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» هرگز این‌گونه نبودند. اینان به اسم آن‌که قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در مقام عقل کل هستند، هرگونه خردورزی در قرآن و روایت را به اسم تفکر فلسفی مردود می‌دانند و عملاً نظریه‌پردازی بر مبنای قرآن و روایت را از جوامع علمی سلب می‌نمایند در حالی‌که سراسر آثار مرحوم علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» تجلی خردورزی آن مرد فرزانه است در کتاب و سنت و المیزان صورت نظریه‌پردازی‌های او است مبتنی بر قرآن و روایات مربوطه.
427

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1- آیه 188 سوره اعراف به نفی علم نبی به غیب با استدلال محکم دلالت دارد حال آنکه در تفکر شیعی برای امام و معصوم و انسان کامل علم ما کان و ما یکون قائل می شویم و بنا بر استدلالات تردید ناپذیر حق هم همین است اما اگر چنین است آیه فوق در پی تذکر چه مطلبی است؟ 2- متکلمین اسلامی در بحث عدل الهی با استناد به آیات 97-98 سوره نساءاز امری به نام استضعاف سخن می رانند و طبق آیه معتقدند که مثلا غیر مسلمانان مستضعف اهل فلاحند اما گویی این برداشت از "حقیقت اعمال" با آنچه از فلسفه صدرایی و بالاتر از آن لسان قرآن استفاده می شود ناسازگار است زیرا این هر دو بر یگانگی اعمال و جزای آن در آخرت تاکید دارند به گونه ای که طبق آیه قرآن (کهف 49) در روز بازپسین عین عمل به او ارائه می گردد در حالی که واضعان نظریه استضعاف گویی اینگونه تصور کرده اند که انسان اعمال خود را مانند هدیه ای به خدا عرضه می کند و خدا در مقابل، ثواب و عقاب به بنده می دهد گویی اینان هرگز مطالعه نکرده اند که معصوم فرمود : هر کس اعتقاد داشته باشد که قیامت بعد اتفاق می افتد و اکنون نیست از ما نیست. لطفا توضیح بفرمایید
متن پاسخ
جواب سؤال 427 علیکم السلام باسمه تعالی 1- همان‌طور که می‌فرمایید خداوند در آیه‌ی فوق به رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم و اگر غیب مى‏دانستم قطعا خیر بیشترى مى‏اندوختم و هرگز به من آسیبى نمى‏رسید من جز بیم‏دهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مى‏آورند نیستم. این آیه ما را متوجه می‌کند که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به عنوان پیامبر الهی هر اندازه که خدا به او علم داده، می‌داند و از خود و به صورت بالذّات، علمی ندارد. و از آیه‌ی قبل این آیه روشن می‌شود که از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در مورد تاریخ وقوع قیامت سؤال می‌کرده‌اند که خداوند می‌فرماید بگو: نفع و ضرر خودم هم دست خودم نیست مگر آنچه خدا می‌خواهد و اگر غیب می‌دانستم ضررهایی که بعضاً پیش می‌آید را از خود از قبل دفع می‌کردم. اما باید بین نفس نبی‌الله«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» با حقیقت نوری آن‌ها تفاوت قائل شد. نفس نبی الله«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» مفتخر به وَحی می‌شوند و خودشان نیز به آن ایمان می‌آورند و با عباداتی که انجام می‌دهند اسلام را در جانشان تثبیت می‌کنند، ولی در مقام حقیقت انسانی که مقام «عَلّمَ آدمَ الأسماء کلّها» قضیه فرق می‌کند. در آن مقام آن ها واسطه‌ی فیض هستند و به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام»: « لَا مُؤْمِنٌ وَ لَا مُؤْمِنَةٌ فِی الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِلَّا وَ نَحْنُ مَعَه‏» هیچ مؤمنى در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نیست، مگر این که او با ماست و ما با اوییم؟!. ( بحار الأنوار، ج‏26، ص: 154) و خداوند است که مقام شخص پیامبر و امامان را با آن مقام مرتبط می‌کند و لذا می‌فرمایند: « قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا » دل‌هاى ما ظرف مشیت خدا است وقتى او بخواهد ما خواهیم خواست.‏( بحار الأنوار، ج‏25، ص: 337) پس مقام انسان کامل مقام واسطه‌ی فیض است و هیچ‌چیزی از آن‌ها پنهان نیست و پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه«علیهم‌السلام» تعیّن آن مقام‌اند و از این جهت عالم به همه‌ی عوالم هستی می‌باشند. 2- همان‌طور که مستحضرید مستضعف را آیه‌ی 98 معنی کرده، یعنی کسی که راه و چاره‌ای ندارد برای هجرت به‌سوی جایی که موجب هدایت او می‌شد و یا به سوی حقیقتی راهنمایی نشده. پس معلوم است اراده‌ی رسیدن به حقیقت را دارد و اگر با حقیقت روبه‌رو شود آن را می‌پذیرد و از طرفی «الأعمال بالنّیات»، پس در قیامت طبق آیه‌ی 49 سوره‌ی کهف آنچه را عمل کرده می‌یابد، زیرا نیّت همان عمل است. موفق باشید
357

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده من تازه دیروز(جمعه)مطلع شدم که برای شما حادثه اتفاق افتاده و دچار آسیب دیدگی دست شده اید. بسیار متاثر شدم. از اینکه نتوانستم برای عیادت خدمت جنابعالی برسم بسیار شرمنده ام. از خدا میخواهم هر چه زودتر سلامتی را به جنابعالی بازگرداند و ما را از نور شما مستفیض بدارد. بی صبرانه منتظر دیدار شما هستم در پناه حق شاگرد کوچک شما ابوتراب
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام بنده نیز نوشته‌ی شما را که حاکی از اظهار لطف جنابعالی است بعد از جمعه‌ای که خدمتتان بودم رؤیت کردم، امید است خداوند دلی به ما عطا کند که جز او نخواهیم و جز او نبینیم و ندا سر دهیم: در بلا هم می‌چشم الطاف او مات اویم، مات اویم، مات او موفق باشید
نمایش چاپی