با عرض سلام: با توجه این آیه: ﴿ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا...﴾ ای پیامبران! از خوردنی های پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید...(آیه شریفه ۵۱ سوره مبارکه مومنون) هر خوراکی که جسم را سنگین و آلوده کند و روح (نفس) را متوجه و متوقف در جسم کند کمک به هواء و سقوط نفس می کند نباید خورده شود، و این هم شامل خوردنه و هم تصرف در طعام ها حالا منظور از طیبات چی هست؟ شاخص چیه؟ راهکار چیه؟ مطمئنا خیلی بیشتر از حرام و حلال معمولی منظورشه، و اگر ما صاحب خرج نباشیم ولی مجبور به تصرف در آن چی؟ کنترل نفس در خوردن با روزه میشه و اگر شرایط روزه محقق نباشه چی؟ سختترین مرحله رشد به زعم من همین کنترل خوردنه، که درش یا افراط میشه یا تفریط و حد وسطی انگار نداره حالا اگر شرایط خاصی هم بر آن مضاعف بشه که دیگه غیر ممکنه، ولی مگر میشه راه حلی نباشه؟ و اینکه در بارداری تکلیف تعارفیها چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نباید سختگیری کرد زیرا بالاخره در جامعهای زندگی میکنیم که مردم آن در کلیت، مقیّد به رعایت دستورات شرع مقدس میباشند مگر کسانیکه فسق آنها علنی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: ان شاء الله سلامت باشید. سالیانیست در مجموعه ای شاغلم که این مجموعه تماما از ابتدا تا به امروز در خدمت انقلاب و اهداف آن بوده و شروع پیدایش تا پیشرفت های امروزش همه از الطاف خداوند و کاملا در جهت اهداف انقلاب بوده است به دلیل دانش بنیان بودن مجموعه معمولا افراد شاغل دائما با چالش ها و سختی های پر فشار دست به گریبان هستیم و از طرفی به علت نیاز فوری متقاضیان این فشارها چند برابر هم میشود الحمدلله با لطف و اراده خدا مجموعه توانسته خدمتی خاص برای انقلاب انجام دهد و هر روز ان شاءالله روبه جلوست. کار کردن در جهت اهداف انقلاب بچه ها را بسیار خوش قلب و اراده آنها را برای حق قوی کرده لکن مشکلات نفسانی امثال بنده گره هایی در کار می اندازد و واقعا درگیر خودمان شده این و حس میکنیم کمبودهایی که در سلوک شخصی داریم گه گاه بروز میکند و بخوبی قابل مشاهده است مشکلاتی البته جزئی در مسیر ایجاد میکند که اذیت کننده شده و به شدت به دنبال رفع آن هستیم از جناب عالی درخواست دارم برای مجموعه و به خصوص بنده که خودساخته نبودم ولی سالیانی است در تلاشم در خدمت به انقلاب قدم بردارم توصیه و موعظه بفرمایید تا ان شاءالله موثر گردد با تشکر و عرض معذرت بابت اینکه وقت شما را گرفتم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاالله که با نیت خیری که دارید و با روح الفت، خداوند شرایط موفقیتتان را فراهم خواهد نمود. جناب آقای دکتر یامین پور از کتاب خوب الفت از جناب فیض کاشانی نکات خوبی را متذکر میشوند که خوب است به آن سخنان توجه. شود.https://eitaa.com/yaminpour/4425 موفق باشید
سلام و رحمت: ببخشید اینکه فرمودین اهل سلوک نمیذارن حال بهشون غلبه کنه و علم عرفان رو می فهمن («اهل سلوک اگه دنبال حال باشه نه عرفان رو می فهمه و نه سلوک»)، میشه توضیح بدید؟ و چطور این رو با اینکه فرمودین «با عقل استدلالی سراغ عرفان نریم با قلب بریم»، جمع کنیم؟ با چه رویکردی باید مباحث عرفانی رو دنبال کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در موضوعات عرفان در میان است تحت عنوان تفاوت «حال» با «مقام». اهل عرفان در سلوک خود به لطف الهی از «حال» که در جای خود ارزشمند است، به سوی «مقام» که استقرار در نور معارف است میرسند که بحث آن مفصل است که صاحبدل بداند وان چه حال است. موفق باشید
سلام و ادب استاد عزیز: چند وقتی است ذهنم درگیر مباحثی که شما میفرمائید درباره درک حضور بیکرانه خودمان و پیدا کردن نسبتمان با حق تعالی، خودم معنای زندگی را این شکلی متوجه شدم، اما ذهنم درگیر نزدیکانی است که همچین درکی از وجودشان ندارند و با مطالب غربی ذهن خودشان را پر کرده اند. نمیدانم گاهی چه نسبتی با اینطور افراد گرفت و این افراد در چه نسبتی با حق قرار میگیرند. جدای از محبت داشتن به ایشان اما تفکراتشان در چه سازو کاری قرار میگیرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبکی است که باید با رفتار و گفتار خود متذکر آن سبک و آن راه شد تا وقتی متوجه شدند بر آنچه هستند ثمری حاصل نمیشود، نسبت به راهی که باید در آن حاضر شوند؛ بیگانه نباشند. اینجا است که باید با احترام به آنها عملاً نشان داد راه دیگری هست. موفق باشید
عرض سلام و احترام دارم خدمت شما استاد گرامی: من هرچه از طریق عقلانی بررسی میکنم میبینم اسلام و ادیان ابراهیمی دینهای درستی نیستند. پس از آن میخواهم ببینم خدا هست یا نه که باز هم از طریق عقلانی به این نتیجه میرسم که بر من معلوم نیست خدا وجود دارد یا خیر. اما هم از طریق دیدن اثر او در زندگیم (مثلا اینکه کارها مطابق میل من پیش نمیرود و شاید مطابق میل دیگریست) و هم اینکه از نظر دلی، فکر میکنم خدا هست یا من دوست دارم باشد. این وسط من باید چکار کنم؟ دل را ملاک قرار دهم یا عقل را؟ ١. رضایت مهم تر است یا واقعیت؟ همینطور در جایی یک سوال پرسیده شده بود از شما و فرموده بودین طبق نظر حکما همینکه خداوند هست، مخلوق هم در صحنه هست. این مقداری شبیه ادیان هندو بود. ٢. این یعنی ما بخشی از خداییم؟ در بخش خدایان فلسفی که مطالعه میکردم مفهومی بود تحت عنوان همه در خدایی یا وحدت حقیقی (Panentheism) امری که شما فرمودین به این امر اشاره دارد؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود با رجوع به مباحثی مانند «برهان صدیقین» از یک طرف متوجۀ رابطۀ «ما» با خدا، و از طرف دیگر رابطۀ خدا با «ما» خواهیم شد و البته این نیاز به آن دارد که حقیقتاً با عقل خود در این برهان وارد شویم. و در مورد رابطۀ نسبت ما با انبیاء و ائمه در میدان عقل میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید که روی سایت هست همانطور که بحث «برهان صدیقین» روی سایت میباشد. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
سلام استاد عزیزم: بعد از دست بوسی عرضی خدمتتان داشتم برای دست شستن قلبی از کثرات چرا باید دستمان را بشوییم در عالم ماده؟ هنگام وضو گرفتن یا مثلا چرا حضرت قاسم علیه السلام باید آستین خود را پاره کنند برای جدایی از وهم: آستین وهم او را خرق کرد_ حق و باطل را بر او فرق کرد. البته فرمایشاتی در ذهن هست ولی احساس می کنم برایم کم رنگ شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان رابطۀ بین ظاهر و باطن است و با نظر به باطنِ آب که «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ» (هود/۷) میباشد و بر این مبنا به سوی آب میرویم و عملاً با وضو، نوعی حضور در عرش را مدّ نظر داریم. حضرت آیت الله جوادی در کتاب «راز نماز» تذکرات خوبی در این رابطه به میان آوردهاند. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. در رابطه با کتاب سوره جاثیه سوال داشتم که در آن میفرمایید اصلا ایمان به الله همان دیدن الله در آیات و آینه های آن است در عالم که هر لحظه نو میشود و برایمان پیش می آید. من اینجا این آینه ها یا آیات رو خوب متوجه نمیشم که یعنی هر اتفاقی که برایم میافتد و یا آفریده ای که میبینم و هرچیزی را باید الله را در او ببینم؟ به چه شکل؟ منظور همان دیدن جمال و جلال الهی است؟ که حتی اتفاقات ناگوار را هم جلال الهی ببینم؟ میشود این مطلب را باز کنین که چگونه الله را در همه ی عالم ببینیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمونهاش اینکه مییابید خرمشهر را خدا آزاد کرد و یا متوجه میشوید در دل جنایات باند صهیونیسم در غزّه، خداوند بنا دارد وجدان عمومی را متوجه ریشههای نژادپرستی فرهنگ غرب بنماید اعم از آمریکا و اروپا تا آیندۀ بشر از ظلماتی که در نژادپرستیِ غربی نهفته است مبرّا باشد. نمونۀ بیداری وجدانهای مردمی را در اشعار آن بانوی بزرگ ملاحظه میکنید که چگونه با روح مادرانۀ خود متوجه سنتهای الهی و افقهای دور است. https://eitaa.com/matalebevijeh/19103 موفق باشید
سلام: شما چندین بار گفتید در قران هیچ کجا به اهل کتاب نگفته بیایید و مسلمان شوید، خب درست ولی در آیه ۸۵ سوره ال عمران میگوید هر کس دین غیر اسلام انتخاب کند از زیانکاران است. توضیح فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی همانطور که حضرت علامه طباطبایی میفرمایند منظور از اسلام در آیه مذکور، تسلیم است «هوالتسلیم». و ایشان در این رابطه شواهد خوبی را آوردهاند که شایسته است به آن نکات و آن شواهد رجوع شود. موفق باشید
سلام و خدا قوت: طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق. استاد گرامی در ده نکته معرفت نفس، رسیدیم به مبحث مرگ. در روایات در مورد اجل مسمی و اجل معلق چیزی بیان شده که کدومش بیشتره؟ در ذهنم این هست که درصد خیلی زیادی از افراد با اجل معلق از دنیا میرن درسته یا نه؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً همینطور است. به نظر میآید در کتاب «خویشتن پنهان» این مطلب بیشتر روشن شده باشد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: روز جمعه که بمباران شدید ضایحه، احتمال شهادت سید حسن را سر زبانها انداخت برخی اخبار افراد موثق باعث دلگرمی بود که با اطمینان میگفتند برای سید حسن اتفاقی نیفتاده و ایشان قبل بمباران از محل خارج شده بودند. روز شنبه بعد از ظهر خبر شهادت تایید شد که خیلی برای من نگران کننده بود چون دائم در ذهنم این تخیل را مرور میکردم که قرار هست یک روزی سید حسن را ببینم و حتما از اخبار برخی فعالیتهای من ایشان خوشحال خواهند شد. از آنجا که هر چیزی در تخیلم مدام در رفت و آمد بوده تقریبا به نوعی به وقوع میپیوست، برای خودم جای شک و تردید زیادی بود که نکند سید حسن شهید نشده باشند. بعد از ظهر روز شنبه با همین شک به یکی از کارشناسان کانال دار در ایتا پیام دادم که اخبار موثق کانال تان چیز دیگری میگفت در حالی که الان در کانال تان خبر شهادت سید را کار کردید. پیام ایشان این بود که خودم هم تازه فهمیدم. من از هول اینکه این تخیلاتی که داشتم چه می شود به صورت خودم سیلی زدم و نمی دانستم با این خبر باید چه کنم. با دوستم صحبت کردم که گلستان شهدا همدیگر را ببینیم. کمی قدم زدیم و بالای سر شهید خرازی ریز ریز گریه میکردم و به آسمان و ابرهای پاره پارهی آن نگاه میکردم که وسط تابستان باریدن گرفته بود. قدم زنان به سمت مزار یکی از شهدای اخیر هوافضای سپاه رسیدیم. شهیدی که من مدام فکر میکردم که ایشان زنده است و این مزار دروغ است. صندلی رو به روی این مزار نشستیم و من این فکرهایی که داشتم را با دوستم در میان گذاشتم که سید حسن احتمالا زنده باشند و شاید این یک فریب رسانهی باشد. دوستم شروع به صحبت کرد که آقا پیام تسلیت دادند و یادت میآید آقا چی گفتند؟ خواستم بگویم آقا دعوت به صبر و استقامت دادند که یک بغضی که نمیدانم از کی در گلویم گیر کرده بود ترک برداشت و با فریاد بلندی که خودم را هم متعجب کرده بودم شروع به گریه کردم و اشک دیگر بند نمیآمد. تقریبا دو سه روزی در حال گریه پراکنده گذشت. ولی هنوز ته دلم میخواستم باور نکنم که سید حسن را دیگر هیچ وقت نمیبینم و میگفتم شاید خیلی زود ورق برگردد. در همان ایام مدام کانال های ایتا را زیر و رو میکردم و اخبار را رصد میکردم و دیگر خبری نبود که نخوانده باشم. یک بار که داشتم کانالهای ایتا رو پایین و بالا میکردم در کانال یکی از فعالین جبهه مقاومت دیدم که این پیام قرار گرفته که: «سید حسن زنده هستند» و با تاکید و اطمینان این خبر را ارسال کرده بودند. سریع دست به کار شدم این پیام را برای یکی از دوستانم بفرستم و بگویم که این هم شاهدی برای ادعای من که سید شهید نشده، ولی تصمیم گرفتم اول اخبار بعدی این کانال را هم ببینم که هر چه خبرها را پایین میآمدم متوجه شدم این خبر مربوط به همان روز جمعه و شبهه شهادت بوده و روز شنبه که خبر قطعی شده بود کانال هم شهادت را تایید کرده بود. منتها نمیدانم چرا این کانال که من اخبارش را قبلا مرور کرده بودم باز دوباره خبرهای قبلی را برای من نمایش داده بود در حالی که من همهی خبرهای گذشته مربوط به روز جمعه و شنبه را در تمام کانال ها خوانده بودم. ولی به هر حال تکان عجیبی به من داد و یک لحظه با تمام وجودم امیدوار شدم و خیلی سریع هم ناامید. قبول دارم که شهدا زنده هستند اما من نوع دیگری از زنده بودن را برای سید حسن میخواستم و برای همین خیلی دلم میسوخت. بیشتر از همه دلم بابت مظلومیت سید میسوخت و اینکه خودم فکر میکردم این برنامه حامل خبرهای خیلی شیرینی هست و از این ناراحت بودم که این خبرهای خوش به سید نرسیده در حالی شهید میشوند که آن اتفاقات خوب هنوز رخ هم نشان نداده. نگران این بودم که چه اطلاعی از این برنامه به ایشان داده شده و دوست داشتم همهی آنچه من میدانستم را ایشان هم میدانستند. به هر حال بعد از شهادت ایشان قفل زبان برخی افراد و گرهی کور بعضی رخدادها باز شد و من به نوع دیگری زنده بودن سید را تجربه کردم. بله حقیقتا همین است و این رخدادها اثر حیات سید حسن و سردار سلیمانی بود و به خوبی احساس میکردم که آنها و برخی دیگر از شهدا به شدت در چنین برنامههایی که متصل به انقلاب اسلامی هستند حیات فعال دارند و بودن خود را در این برنامهها به شکل نادیدنی ولی محسوس توسعه میدهند. الان خوشحالم که ابعاد زیادی از این برنامه روشن شده و خوشحالترم که آقا این اخبار را شنیدند و حسرت میخورم که نتوانستم در دوران زندگی سید ایشان را خوشحال کنم ولی به هر حال تقدیر الهی این بود و بنا بود یک حیات دیگر هم جلوی چشم همهی ما قرار بگیرد. مطمئن هستم که سید حسن تمام نشده و ادامه دارد. خیلی راضی و واقعا قدردان هستم که این برنامه هم محل حضور ایشان است و اگر آن طوری که آرزو داشتم نشد این شکل هم چون مطابق تقدیر الهی هست خوب است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند چه اندازه زیبا به ما نشان داد به قول شما که شهیدانی مانند سید حسن نصرالله با شهادت خود، بودنِ خود را به صورتی نادیدنی ولی محسوس توسعه میدهند و ملاحظه فرمودید که در آیینۀ تشییع آن سید بزرگوار هزاران هزار زندگی به ظهور آمد و حقیقتاً با آن تشییع بزرگ، منظقۀ آرامش استکبار به پایان رسید و این است معنای تأثیر شهادتی که دشمن کوردل نفهمید، ولی گرفتار آن شد. موفق باشید
به نام خدا: بنظر بشر آخرالزمان نظر انداخته به پیامبرانی چون بودا و موسی و عیسی علیه السلام و پیامبر خدا صلوات الله علیه را نیاز دارد با پیامبران دیگر مراحلی از رجوع به حقیقت اما از دور و دور از «وحی» میشنود. اما پیامبر آخر ارواحنا له الفداء پیامبری را به انتها رساند و وحی را هدیه الهی به بشریت دانست، پس بشر نهایی با هدیه قرآن به آنها به نام راحتی به حقیقت با وحی. سئوال اینجاست جناب استاد، چرا با این همه توحید ما همچنان برای خود نفسی قائلیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا هنوز ما متوجه جایگاه تاریخی اسلام نشدهایم که بنا دارد ما را منوّر به آنچنان توحیدی گرداند که آن توحید میتواند با همۀ ظلمات آخرالزمان مقابله نماید به همان معنایی که فرمود: «چونکه سرکه، سرکگی افزون کند / پس شکر را واجب افزونی بود». اینجا است که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود با مردم آذربایجان شرقی فرمودند در شرایط کنونی دفاعِ نرمافزاری مهمتر از دفاع سخت است. زیرا ما به معنای حقیقی به گفتۀ ایشان در میدان مقابلۀ نور با ظلمت و حق با باطل وارد شدهایم و دشمن با دستکاریِ افکار عمومی بنا دارد ما را از این حضور عظیم و زیبا غافل کند. موفق باشید
سلام علیکم: خداوند بصیر است. آیا میشود گفت که بینایی بنده تجلی بصیر است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است. به گفتۀ علامۀ طباطبایی اگر خود خداوند بصیر نبوده باشد و بصیربودن برای خودش معنا نداشت، چگونه از آن آگاهی داشته است که به بندگان عطا کند؟ موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: عذرخواهم. وقتی انسان به کمک ادعیه و مناجات هایی که از زبان مبارک و مطهّر معصومین «علیهم السلام» صادر شده است با خدای متعال مناجات می کند، در آن لحظه خداوند به ذاتی که برای خود شکل داده ایم نگاه می کند یا به آن کلمات نورانیِ ادعیهی امامان معصوم که در محضرش عرضه می کنیم؟ یا اساساً نگاه دیگری مطرح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دعا و مناجات، ابتدا خداوند است که به نور رحمت واسعهاش نظر به عبد میکند و پس از آن این عبد است که اگر خود را مشغول دنیا نکرده باشد متوجه نور حضرت ربّ العالمین میشود. به همین جهت ما حضرت حق را با نور ربوبیتش مدّ نظر میآوریم و او نیز با ربوبیت خود نظر به بندگان دارد. موفق باشید
بسمه و رحمته و ریحانه (ما و عزم عبور از تاریخ صهیونیزم) در چهره ی سید علی خامنه ای، برق حضور تاریخی جمهوری اسلامی ایران را برای گام بر داشتن در افق نابودی استکبار را دیدیم و آرامش او را نوید جبهه ای که انتظارش را می کشیدیم (رویارویی با کفر) این جبهه به روی ما گشوده شد و ما انتظار این نبرد را می کشیدیم و در انتظار فرجی بودیم برای مقابله و مقاتله با این شیطان اکبر. امروز دقیقا همان روزی است که بایست لحظه لحظه ی کشورمان را در این جبهه چه در شکست هایش و چه هزینه هایی که می دهیم و چه پیروزی های پیش رو، جزو حیات توحیدی مان حساب کنیم و در پی تنفس ذیل شخصیت ولی عصر (ارواحنا فداه) خود را در ذیل ولایت او از طریق نایب اش دنبال کنیم و آن به آن، این لحظات را سلوک تاریخی امتی بدانیم که عزم عبور از ظلمت دوران را کرده و اراده اش بر پایان حیات نحس و منحوس رژیمی است که حیات اش موجب ممات انسانیت است و بودنش عفونتی است برای جوامعی که می خواهند حضوری فراتر از امروزشان را بچشند. آری، اسرائیل غدهٔ سرطانی است که با جرّاحی درمان نمی شود باید این غده را از میان برداشت. ما امروز برای برداشتن این غده عزم و اراده ای توحیدی برای نجات تاریخ بشریت برداشته ایم، نکند این عزم تاریخی را به دست ترس ها و اضطراب ها و وسوسه ی خناسان و دلهره های منافقان و شیطنت ناکسان از دست بدهیم یا تردید پیدا کنیم. این شروع مرحله ی جدید تاریخی است که با خمینی آغاز شد و امروز باید به سرانجام خود برسد. جنگ جنگ تا پیروزی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه رژیم صهیون و استراتژیستهای آمریکا با روحیۀ ایمانیِ رهبر معظم انقلاب در این نقشۀ بزرگ ناکام شدند، کارِ آنها تمام شد. دیگر فرق نمی کند چند روز دیگر به این آتشبازی ادامه دهند. قصۀ هر تمدنی چنین است که اگر در اهداف تعریفشدهاش که معنای آن در آن تاریخ است، به نتیجه نرسد؛ آغازِ نابودیاش شروع خواهد شد. به گفتۀ خودشان چندین و چند ماه برای آنچه پیش آوردند، برنامهریزیهایی را ترتیب داده بودند به این امید که یک شبه کارِ ایران را از همۀ جهات یکسره میکنند!! و حقیقتاً آنچه انجام دادند برای آنکه ایران تمام شود و دست خود را بالا کند، کافی بود مگر توکل و ایمان رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالیعلیه» و عزم مردمی که متوجۀ آیندۀ بزرگی هستند که میدانند با صبر در بلاها، محقق میشود و از این به بعد قصۀ رژیم صهیون قصۀ «اَلغرِيقُ يتشبَّثُ بكُلّ حَشيش» است که گمان دارد اگر مردم کوچه و بازار را به قتل برساند میتواند پایان بیآیندگیِ خود را پنهان کند در این مورد خوب است به عرایضی که طی مصاحبهای که اخیراً پیش آمد تحت عنوان «جنگ اسرائیل با هویت متعالی ایران» https://eitaa.com/matalebevijeh/19620 مراجعه شود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در رابطه با متن زیر که از جزوه فص محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم) میباشد سوالی دارم. 👇 «پس حق تعالى، متأخّر از وجود عبد است و همین حق متأخّر، عین حقى است كه عبد او را در قبله خويش به نظر فكرى خود يا به تقلیدش از ديگری خلق مى كند. اين حق متأخّر، إله معتقَد است. يعنى معتقَد عبد مصلِّى است.» سوالم این است که آیا باید با قوه خیال صورتی را در پیش روی خود تصور کنیم و یا اینکه این إله معتقَد طور دیگری تجلی میکند؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نوع معرفتی است که نسبت به حضور خدا برای مصلی پیش می آید و لازم نیست موضوع خیال و تصور خیالی مطرح باشد. موفق باشید
نماز شب ها تمرکز نداریم و حضور قلب نیست و گاهی اوقات میگیم خیلی خسته ایم و اصلا حس نیست؛ اینجا باید بخونیم حتی بدون حضور قلب و خواب آلودگی یا بزاریم بعدا؟ البته احساس میکنم نماز شب رو قبل هرکاری خوندن حتی با خستگی بهتر از خوندن اون بعد از کارهاست با سرحالی، چون نور نماز شب به خود خواب هم اثر میده و از بین می بره و تجربه بوده با این حالت کسلی و خستگی رفته و یجورایی درمانه ولی در کل نمازها بدون حضور قلب و توجه هستیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدون آنکه به خود سختگیری کنیم، اگر بتوانیم بخصوص در موقعیتی مثل ماه رمضان، نماز شب را حتی در حدّ دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر، بهجا آوریم خوب است. موفق باشید
سلام استاد: استاد اینکه در آیاتی از قرآن مانند آیات پایانیِ سوره «زمر» اهل تقوا رو وارثان زمین معرفی کرده و در ادامه راجع به بهشت و جایگاه آنها صحبت کرده را من متوجه نمیشوم. اگر بهشت جایگاه اهل تقواست، پس چرا خداوند آنها را وارثان زمین در قیامت خطاب میکند؟ مگر نه اینکه با برپاییِ قیامت زمین و هر آنچه در آن است از بین می رود؟ پس این وراثت به چه معناست؟ آیا دوباره اهل بهشت به زمین بر میگردند؟ یا نه معنای دیگری دارد؟ اصلا وراثت جهانی از بین رفته چه ارزشی دارد که خداوند در قرآن آنرا بیان میفرمایند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفسرین محترم در مورد معنای «ارض» در این آیه، فرمودهاند منظور زمین بهشت است که میراث اهل تقوا میباشد تا در آن زمین هر طور خواستند حاضر شوند. موفق باشید
سلام و عرض احترام خدمت استاد گرامی: از اینکه مصدع اوقات شریف میشم عذرخواهم استاد عزیز، دانشجوی پزشکی هستم و در شرف اتمام تحصیل و ورود به عرصه خدمت به مردم. احساسی که بهم دست میده اینه که در پایان ۷ سال تحصیل در این رشته و تحمل رنج ها و بیخوابی ها و مطالعه حجم انبوهی از مطالب درسی، و همین طور چشم بستن بر خیلی از تمایلات دنیوی (با اینکه راه دستیابی بهشون کاملا باز بود)، باز هم احساس پوچی میکنم و گویا شوقی برای خدمت عاشقانه به مردم در خودم نمیبینم. بله! گاهی شور و شوقی در من به وجود میاد که به سرعت خاموش میشه و شبیه به کسی شدم که انگار مخدری بهش میرسه و دردش رو فراموش میکنه و دو قدمی راه میره اما باز هم از حرکت میایسته. هر قدر که میخوام خودم رو مجاب کنم که این رشته ارزشش رو داره و من میتونم خادم مردم باشم و همین برای سعادت من کافیه، اما باز هم فضای بسیار مسمومی که متاسفانه در بین همکاران من و در دانشگاه وجود داره مانع رشد این انگیزه میشه. استاد عزیز! من این رشته رو انتخاب نکردم که با درس نخواندن به مردم خیانت کنم و خدایی ناکرده به هوس پول و شهرت برسم. اما آنقدر فضای اطراف ناامید کننده هست و من رو به سمت آسایش و رفاه طلبی سوق میده که گاهی اوقات با خودم میگم «مگر عقل خودم رو از دست دادم که زندگی آرام با همسرم رو رها کنم و به جای کسب پول و ثروت، خودم رو وقف مردم و رفع حوائج اونا کنم؟!» استاد عزیز! واقعیت اینه که امروز پزشک متعهد کسی هست که علی رغم تمام مشکلات موجود چشم بر درآمد بالا و رفاه و آسایش ببنده و در فضای دشواری که به هزار و یک دلیل به وجود آمده خدمت بیچشم داشت به مردم کنه. اما چه باید کرد و این درد رو باید کجا برد که منِ دانشجوی آرمانخواه دیروز، در این فضای مسموم در حال خفه شدن هستم و به بیآیندگی و روزمرگی فکر میکنم که با ادامه دادن این روند در انتظار منه. چه باید کرد در این دنیایی که اگر به جای صحبت کردن از خدمت به مردم، از پول درآوردن حرف بزنی محبوب تر میشی و موانع از پیش روی تو برداشته میشه؟ اما اگر رفاه طلبی رو نفی کنی چنان از طرف دیگران متهم و محکوم میشی که بعد از چندی از کرده خود پشیمان میشی و میگی ای کاش از اول هم این مسیر رو انتخاب نمیکردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان جدید با ظرفیت گسترده و آخرالزمانیاش در گذرگاه حساسی قرار دارد. از یک طرف میداند جواب این ظرفیت را تنها با انتخابهای بسی متعالی میتوان داد تا حقیقتاً جواب داده باشد که حداقل آن همان در خدمت مردمبودن است به همان شکل که میفرمایید و نیز باید با حضور در تاریخی که انسان ذیل ارادۀ الهی قرار میگیرد در میدان مبارزه با استکبار حاضر شد و اینجا است که شور زندگی و امید در شخصی مانند شهید طهرانچی با آن تواناییهای علمی هستهای و یا شهید رشید با آن تفکر علمی و فلسفی ذیل حضور در تاریخ انقلاب اسلامی به ظهور میآید. و از طرف دیگر با غفلت از این نوع زندگی همچنان نیستانگاری و نیهیلیسم و روزمرّگی است. و این تقدیر این زمانه است که باید یا در میدان آن انتخاب بزرگ خود را حاضر نمود و یا در دل هزاران توهّم به نام انتخابهای بزرگ دنیایی همچنان در تنهایی و پوچی، خود را گرفتار کرد. خدا را باید شکر کرد که ما را در این زمانه قرار داد که توفیق زمینۀ انتخابهای بزرگی همچون انتخابهای آن دانشمندان و آن سرداران را برایمان فراهم کرد به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در پیام اخیر خود خطاب به ملت ایران به مناسبت چهلمین روز شهادت جمعی از هممیهنان، سرداران نظامی و دانشمندان هستهای؛ تکلیف هر جریان و گروهی را معلوم نمودند. حال این ماییم و نسبتی که باید با این پیام برقرار کنیم تا ذیل نظر نایب الامام خود را معنا کرده باشیم. https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=60746 . موفق باشید
سلام و احترام: با آرزوی توفیق. چندگانگی و اختلاف مواضع در فضای ابهام آلود کنونی را چگونه تحلیل می کنید؟ چطور دستگاه وزارت خارجه و آقای عراقچی مرتب می گویند به شدت آسیب دیده ایم در حالی که خود رهبری فرمودند آسیب جزیی دیدیم؟ چطور مواضع مراجع شریف و قاطبه مردم دیندار در تهدید ترامپ و آرمان اساسی انقلاب مبنی بر نابودی اسرائیل از صفحه روزگار را به تندروی نسبت می دهند؟ چطور در مصاحبه با فاکس نیوز منفعلانه و نه از موضع قدرت پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح می کنند؟! مگر خود رهبری بارها نفرمودند باید صدای واحدی از حکومت و مردم به گوش جهانیان مخصوصاً آمریکای جنایتکار و ایادی پلیدش برسد؟! نه، دیگر نمیتوان توجیه کرد که دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی با رهبر هماهنگ است و از این حرفها. یک جای کار می لنگد. دلم برای امت حزب الله بیشتر از همه می سوزد که در میانه اخبار و تحلیل های گوناگون، موضع گیری های ضد و نقیض و در نبود میان دار و علمدار، مدام از این سو به آن سو کشیده می شود و می ماند با این همه نامردی روزگار چه کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه انتظار از دولت، انتظاری است که قاطعیت نظام در مقابل جبهۀ استکبار را بیش از این بنمایاند؛ ولی حقیقتاً صحبت با مردم جهان از طریق رسانهها باید طوری باشد که فضا، به نفع رسانههای جهان استکباری تمام نشود که ایران را به عنوان یک کشور تروریستی مطرح کردهاند و اینجاست که باید جایگاه آن نوع مصاحبهها را درک کرد. موفق باشید
سلام و رحمت حق بر شما و تمام رزمندگان راه حقیقت. استاد طاهرزاده عزیز بنده یکی از میلیون ها مرید رهبر انقلاب هستم که در دوره آخرالزمان سعی میکنم دستم در دست ایشان باشد چرا که میدانم طوفان ها و فتنه ها ایمان تک تک ما را نشانه گرفته است. استاد وقت گرانمایه تان را با طولانی کردن کلام نمی گیرم و چون دستم به دامان آن بزرگوار نمیرسد لذا سوالم را از شما میپرسم امیدوارم نجات بخش قلب مجروحم باشد و ایمانم به حضرت آقا با پاسخ شما محکم تر شود که من چراغی روشنتر، غیر ایشان در این وادی تاریک نمی بینم. اوضاع حجاب و پوشش در ملا عام درکشور اسلامی مان بسیار تاسف بار شده و حتی استاد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مجبور به استعفا شدند از بی بند و باری های دانشگاهشان. حضرت آقا حتما مستحضر به این امور هستند و فرمانده کل قوا هم که ایشان هستند. آیا برای نگه داشتن ارکان حکومت اسلامی، میخواهند چشم روی این ظواهر غیر اسلامی ببندند؟ آیا رهبری توان اجرایی در این مورد را ندارند؟ چرا کسی درخور حکومت اسلامی با افراد بدون پوشش اسلامی برخوردی نمی کند؟ رهبر چرا فرمانی اجرایی نمیدهند به نیروهای انتظامی؟ شما را به حق امام رضا کمکم کنید که خدای نکرده تصورم نسبت به رهبرم مخدوش نشود، آنگاه دستم در دست کدام رهبر باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه نگاه زیبایی است نگاهی که متوجه شخصیت تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی می باشد. رهبری که سراسر وجود او را خداوند از «ایمان» و «امید» پر کرده است و ما در شخصیت چنین انسانی حکمتی را یافتیم که گمشده ما می باشد و در چنین فضایی باید راهی را در مقابل دخترانمان قرار دهیم که متوجه باشند لازمه فرهیختگی، عفاف است و با انتخاب بزرگ خود می توانند خود را از معرکه ای که استعمار در مقابل آنان گشوده است، رهایی دهند و البته این غیر از آن نوع مأموریتی است که عده ای از کشف حجاب کنندگان در پیش دارند. ان شاءالله در آینده ای نزدیک مطالبی در این رابطه خدمت عزیزان ارائه خواهد شد. به هر حال موضوع بسیار حساس است، مانند راه رفتن بر پل صراط که لغزیدن همان و سقوط در آتش نیز همان. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: هگل معنای انسان را وابسته به شهر میداند، آیا این گزاره از نظر فلسفه اسلامی و اسلام درست است؟ آیا اینکه انسان خودش بشود حتما لازمه این است که خودش را در قالب نقشی در اجتماع ارائه دهد وگرنه بی معناست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نکته که جناب هگل متذکر میشود یک امر تاریخی است که جهان امروز برای هر انسان به معنای شهروند، معنای دیگری دارد از آن جهت که انسانِ امروز در نسبت با شهر میتواند خود را معنا کند. کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» را حاج آقا حسینی شرح کردهاند و در این مورد میتوانید مطالب را با دقت بیشتر دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/joinchat/4091478490Cb04d9047b2. موفق باشید
سلام استاد: ان شا الله خدا به شما عزت دو دنیا دهد. در دوران دانشجویی به یک خودآگاهی نسبت به آنچه هستم آنچه باید باشم و مسیری که باید طی کنم داشتم حتی خطاها و اثرات آن بر مسیرم را به الطاف حضرت حق متوجه می شدم. هر زیارت مشهد برای من مملو بود از حس آرامش و حتی توبیخ از ترک فعل ها و خطاها و البته دریافت های معنوی که مقداری از آنچه باید طی کنم را پیش رویم قرار می داد و نگاه امام رضا و هدایت ایشان برایم بسیار آشکار بود و رزق های مشهدم در سال زیاد بود. مدتی است خودآگاهی که داشتم از بین رفته است و گویا در بیابان تاریکی قدم می گذارم که نمی دانم هر قدم مرا از مقصد دور کرده یا نزدیک. آنچه قبلاً دریافتم دیگر نیست مثل همان علم حضوری که شما در مباحثتان مطرح می کنید. رزق مشهدم کم شده است و دیگر نه تنها از آن دریافت ها و رزق های معنوی خبری نیست و آن حس آرامش بعد از حرم و مشهد وجود ندارد بلکه هر بار که برای زیارت به مشهد می رویم یک اتفاقی ناراحت کننده می افتد که حس و حال و فرصت زیارت را از ما می گیرد. و این داستان هر باز تکرار می شود من به هر دری زده ام و از هر چه فکر می کردم خطا بوده توبه کرده و از امام رضا عذرخواهی کرده ام اما این گره انگار کور تر می شود خواهش می کنم اگر می توانید راهنمایی ام کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در مسیر رجوع به حضرت محبوب همینطور است که نفحات و خطورات معنوی ابتدا میآیند تا ما را تشویق کنند به سوی معارفی که باید درک کنیم. معارفی که آن احوالات را برای ما نهادینه میکند و از این جهت اگر با معارف توحیدی و تدبّر در قرآن کار را ادامه دهیم، آن احوالات با حالتی بسی عمیقتر به سراغ انسان میآید و در واقع حکم «مما کسبت» پیدا میکند. موفق باشید
درود استاد: تا ۱۷ سالگی که آدم مذهبی نبودم و سر سوزنی به هیچ یک از محرمات الهی مقید نبودم، استدلالم این بود که خب این آدم هاییکه اینهمه توی روضه وقت تلف کردن و قرآن و صلوات کیلویی ختم کردن و اینهمه دولا راست شدن، چه برتری نسبت به ماهاییکه یکبار هم از اینکارها نکردیم، دارن؟! پس اینها صرفا یک سنت فرهنگی و از روی عادته. مدت ها بعد دست روزگار بهم سیلی زد و یه جوری حالم از دنیا و مافیها بهم خورد که «مجبور» شدم «ناچارا» و «بدون اختیار» رو بیارم به مذهب و مطلقا هیچ امید و هیچ خوشی و انگیزه ای جز همین روضه های وقت تلف کن و ختم کردن صلوات به تعداد فلّه ای، نداشته باشم. اتفاقا باز تو مسیر دینداری هم پدرم دراومد، خیلی هم خواستم برگردم، اما نتونستم. یعنی نشد. کلاف کاموا یه جوری توی هم پیچیده بود که راه برگشتی وجود نداشت. کاش دلم از سنگ بود. کاش اصلا دل نداشتم. القصه. ما گیر افتادیم توی اون هزارتوی بینهایت و تمام نشدنی دین و خدا و شریعت و چه میدونم از این کلمه ها که خودتون بهتر بلدین. شروع کردم به جمع کتب و هی این کلمه ها رو ریختم توی این کله ی گندهام. خیلی زود رسیدم به جایی که توی تمام جمع های مذهبی گنده گنده، کلی حرف برای گفتن داشته باشم و بتونم در موردش بنویسم و بتونم حتی بجنگم با استدلال های بی پایه ی ملحدین!! الان به جایی رسیدم که کافر جلوی روم بشینه، میتونم به شبهات جورواجور از مسائل اجتماعی و چرایی لزوم حجاب و ازدواج و محرمات گرفته، تا شناخت خود حقیقی و هدف زندگی زمینی و و و حرف بزنم و حتی اون طرف رو قانع کنم!! اما!!! خودم قانع نمیشم!!! یعنی طرف راضی میشه و حرفی برای گفتن نداره اما منی که رفع شبهه کردم خودم قبولش ندارم!!! تنها و تنها علتش هم وجود بی فایده ی خودمه در جهان هستی. هنوز سر همون پله ی اول هستم و اون شبهه ی بچگی ها، که الان تو که اینهمه دولا راست شدی و نامحرم ندیدی و تسبیح گفتی و خودخوری کردی، خودت چه گلی به سرت زدی که میخوای یکی دیگه رو دعوت کنی به این راه؟! لپ هات گل انداخته یا چهرهت نورانی شده یا سر سوزنی از چیزی خبر داری که بقیه ندارن؟! هیچ استاد. هیچ. الان من اینهمه با یاد خدا نشستم و پا شدم و خوابیدم و غذا خوردم و گریه کردم و خندیدم و قدم زدم و کتاب خوندم و نوشتم و نوشتم و نوشتم، چی دارم که اون ملحد ها ندارن؟! البته، خیلی چیزها اضافه تر دارم. مثلا بیماری خودایمنی که داره پدر اعصابم رو در میاره. بگی نگی، یه نَمه دیوونگی و جنون هم دارم. بی حوصلگی و بیزاری از آدم ها هم هست تازه. در کل از خیلی رذایلی رنج میبرم که اون کافر ها هیچ کدوم رو ندارن و بدون این نماز و روضه ها، خیلی بیشتر از من و خیلی از مذهبی های دیگه متصف به خلق و خوی الهی هستن. چون دختر جوانی هستم که لچک سرش میکنه، بچه ها ازم درمورد حجاب میپرسن و من اونارو میتونم قانع کنم ولی خودم رو نه! الان این لچک چی به من داده که میلیاردها آدمی که زلف پریشان به باد دادن، ندارن؟! خلاصه اوضاع مغزم خرابه استاد. این کلمه ها و حرف ها و خیالات هی بهش حمله میکنن و هستی و نیستی رو زیر سوال میبرن. کاش میشد یه کاری کرد این مغزِ خدانشناسِ خیر ندیده، دو ساعتم که شده آروم بگیره. میگم لابد اسکیزوفرنی دارم که میتونم اینهمه بشینم با خدا و امام زمان حرف بزنم! لابد از بیکاری و توهمه. خودتون گفتین مفهوم ذهنی شما از خدا واقعیت نداره، گفتین اون خدایی قابل تردیده که ساخته ی ذهن شماست. پس این عبادات منم خیالات خامه فقط. باید خودم رو مشغول کنم به یه کاری، خودم رو بزک دوزک کنم بشینم پشت میز منشی گری یا کارمند بانک شم و بعد دوباره با حقوقم لوازم آرایش بخرم و اینجوری ترقی کنم. درسته اینجوری هم تهش چیزی به دست نمیارم اما حداقل ادعای چیزی رو نداشتم. یا حداقل حساب کتاب های یه بابایی رو سر و سامون دادم به جای اینکه بیخود جمع کتب کنم. مجبور هم نیستم بخاطر این لچک، بشم نماینده اسلام و مسلمین و مسئول پاسخگویی به شبهات شبانه روزی ملحدین و فساد موجود در سیستم مالی حکومت آخوند ها! بیخیال استاد. من با دینداری بیش از پیش دچار پوچی شدم. اما راه برگشت هم ندارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف سالهای اخیر بنده قصّۀ همین سخنان جنابعالی است که یا کفرِ نهایی و یا ایمانِ نهایی. و ما مذهبیها اگر نخواهیم به خود دروغ بگوییم به هر حال در مسیر دینداری به این انکارهای بزرگ میرسیم و اتفاقاً در اینجا است که معنای ایمان را، آری! معنی ایمان را و نه باورهای انتزاعی را مییابیم. ایمانی که حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» در اوج حضور خود در قتلگاه امیدوارند بلکه خداوند از ایشان راضی باشد. عرضه میدارند: «صَبْراً عَلَى قَضَائِکَ یَا رَبِّ لَا إِلَهَ سِوَاكَ، یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، مَا لِی رَبٌّ سِوَاكَ وَ لَا مَعْبُودٌ غَیْرُكَ، صَبْراً عَلَى حُكْمِكَ یَا غِیَاثَ مَنْ لَا غِیَاثَ لَهُ». و این است راز ایمان. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا» https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81 شده است. خوب است بدان رجوع شود ولی ما در آنچه جناب حافظ به میان آورده است، هنوز باید بیندیشیم که میفرماید: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». تصور بنده آن است که این حضور، حضوری است که باید به جای آنکه گمان کنیم در اختیار ما قرار گرفته است، در جستجوی آن باشیم. عرایضی در رابطه با «متعَمّقون» که قصۀ انسانهای آخرالزمانی است، شده است. خوب است در سرگردانیِ خود به آن سو نظر کنید و از موضوع نیهیلیسم و یا نیستانگاری که تقدیر بشر آخرین دوران است، نیز نمیتوان به راحتی عبور کرد و از فهم آن خود را مصون داشت با توجه به همین امر، عرایض بنده در رابطه با کربلا در این روزها با مدّنظرقراردادنِ این نوع سرگردانی که عین چشیدن ایمان است و باز سرگردانی؛ پیش آمده است. موفق باشید
سلام استاد: احساس میکنم مسیر آزادی فلسطین در گرو اراده انسانی و جهانی مردمه و توقع زیادی داشتن از حکومت ها حتی جمهوری اسلامی توقعیه که زیاد کارکردی نداره. بزرگترین اتفاقات عالم که یا اتفاق افتاده مثل انقلاب اسلامی یا اتفاق میفته مثل ظهور وابسته به اراده مردم بوده. من فکر میکنم این اراده در حال شکل گرفتنه و داره تبدیل به یک حرکت عمومی میشه. از همین حرکاتی که دختر خانم ایرانی در دانشگاه زد تا کشتی مادلین و قراره تجمع در قاهره به سمت غزه نشونه های خوبیه. ما چی کار کنیم؟ به نظرم مثل پازل که هرکس نقشی داره در تکمیل باید سعی کنیم این وجدان رو بیدار نگه داریم، در خودمون و اطرافیان ولو یک نفر. این نظر به نظر شما درسته استاد؟ من خیلی دنبال این هستم برای فلسطین باید چی کار کنم اما واقعا نمیدونم و صرفا به این مطلب رسیدم که عرض شد خدمتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. مهم آن است که یک لحظه به دلایل مختلف نباید از فلسطین، آری! از فلسطین غفلت کرد به همان معنایی که همتهای زیبا و بلند مانند همت آن بانوی سرفراز در کشتی مادلین به میان آورد و نشان داد رژیم صهیون تا کجاها فرومایه است و به همان معنایی که بناست آن راهپیمایی زیبا انجام گیرد و انتظار راهی که خداوند ان شاءالله در مقابل ما میگشاید تا در این میدان هر آنچه حکایت نسبت ما با موضوع فلسطین است، بیش از پیش، پیش آید. بحمدالله نظام اسلامی در کلیت خود به عالیترین شکل که ممکن است در میدان است ولی ما نیز هر کدام هر آنچه بیش از پیش است را انتظار میکشیم و از خداوند میخواهیم بهترین شرایط را برای نابودیِ هرچه بیشتر رژیم صهیون فراهم کند که در آن صورت، تاریخ دیگری آغاز میشود. موفق باشید
با سلام: کتاب شرح فصوص را خریداری نمودم و برای دریافت فایل های صوتی آن چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید