بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند اینجانب فوق لیسانس الهیات هستم. پروژه ای تحقیقاتی بر عهده بنده گذاشته شده است با عنوان «جایگاه هنر در فرهنگ اسلامی». می خواستم در ابتدای امر از نظرات حضرتعالی در این زمینه استفاده و راهکارهای پرداختن به این موضوع را از قلم و بیان شما استخراج کنم. منتظر رهنمودهای شما هستم. در پناه حضرت حق مؤید باشید.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بنده در این رابطه تخصصی ندارم. فکر می‌کنم کتاب‌های شهید آوینی و مرحوم مددپور بتوانند کمک کنند. موفق باشید
228

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم 1-فلسفه وحکمت مظلومیت بی حدونهایت اهل البیت (علیهم السلام )چیست ووظیفه مانسبت به آن چیست ؟ 2-معنی جمله اول زیارت حضرت فاطمه زهرا(س) چیست ؟ 3-اگر فلسفه خلقت آدم ظهور همه اسماءالهی است چگونه است که ملک مظهرصفت لطف وشیطان مظهرصفت قهروغضب خداونداست وآدم باید مظهریکی ازآنها باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: 1- مردم عادی باید بسیار تلاش کنند تا به حقیقت دست یابند و لذا همیشه حقیقت مظلوم است و حاملان آن که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باشند نیز مظلوم خواهند ماند، و وظیفه‌ی ما تلاش زیاد است که به کمتر از حقیقت قانع نشویم در آن صورت عظمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» برایمان روشن شود. 2- به کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»» رجوع فرمایید، إن‌شاءالله سؤالتان جواب داده خواهد شد. 3- این‌که می‌فرمایید آدم باید مظهر صفت لطف و یا قهر باشد، چنین نیست، آدم باید مظهر همه‌ی صفات باشد، منتها با نور الهی هرکدام از آن صفات را در جای خود ظاهر کند، مثل مؤمنینی که «أشِدّاءَ عَلَی‌الکُفار وَ رُحَماءُ بَیْنَهُم» هستند، یعنی غضب را برای دشمن اسلام ظاهر می‌کنند و رحمت و لطف را برای مؤمنین. موفق باشید
15489
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب اقای طاهرزاده: غرض از مراحمت، بنده از مبحث عین ثابت برداشتی کردم لطفا حضرتعالی در جاهایی که خلط یا اشتباه کرده ام تصحیح و در جاهای مورد نیاز توضیح بفرمایید. 1. گویا اینطور است که خداوند برای انسان مناسب با امکان ذاتی اش، ظرفیت وجودی اراده کرده است که برای هرکس متفاوت با دیگریست. بعد انسان یک سعه وجودی ذاتی دارد که به وسیله علم و عمل می تواند آن را افزایش دهد تا جایی که سعه وجودی او در نهایت به اندازه عین ثابتی که خداوند برای او اراده کرده است، می شود. خواستم از شما بپرسم که مگر علوم بی نهایت نیستند؟ پس انسان می تواند با کسب علوم، مدام سعه وجودی خود را زیاد کند. پس عین ثابت. که محدو کننده سعه وجودی است چه می شود؟ 2. همانطور که در پاسخ برخی از سوالات فرمودید، امکان ذاتی صدام بر اساس عین ثابتش؛ با اختیار خود می تواند شهید خرازی شود ولی هرگز امام خمینی نمی تواند شود. خواستم ازتون بپرسم که منظورتان از هرگز امام خمینی نمی شود اینست که عین ثابت صدام در نهایت آنقدر نیست که به اندازه عین ثابت امام حمینی (ره) شود یا منظورتان اینست که قابلیت رسیدن به مقام امام خمینی را ندارد که در اینصورت با آن مطلب که همه انسان ها قابلیت رسیدن به کمال دارند، منافات پیدا می کند و همچنین از آن جمله که فرمودید می تواند با اختیار خود شهید خرازی شود یعنی نهایت ظرفیت عین ثابت او آنقدر است که اگه تقریبا تمام استعدادات عین ثابتش را به فعلیت برساند در نهایت به مقام شهید خرازی می تواند برسد؟ لطفا توضیح دهید. 3. وقتی انسان گناه می کند از سعه وجودی او کم می شود. یعنی مقداری از استعدادات خود را می سوزاند و دوباره با توبه آن ها را خداوند به او می دهد. و می تواند با کسب علم و عمل به نهایت سعه وجودی خود که همان عین ثابت خود است، برسد؟ لطفا توضیح دهید. و همچنین بفرمایید که سعه ذاتی و عرضی چیست و گناه کردن، کدام را کم می کند؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در همان سعه‌ی قلبی‌اش تا بی‌نهایت می‌تواند جلو رود زیرا قلب او برای درک حقایق عالم ظرفیت بی‌نهایتی دارد به همان معنایی که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «لا يَسَعُني اَرْضِي وَلا سَمائي و لَكِنْ يَسَعُني قَلْبُ عَبْدِي المُؤمِن» زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارند ولى قلب بنده مؤمن من دارد. و از این جهت انسان‌ها تفاوتی نسبت به همدیگر ندارند 2- هرکس در مقام امکانِ ذاتی خودش به کمال لازم می‌رسد. حال اگر امکانِ ذاتی‌اش انسان باشد، می‌تواند به کمال ذاتی خود برسد، چه امام خمینی باشد و چه صدام. زیرا از نظر انسان‌بودن و داشتنِ ظرفیت تجلی همه‌ی اسماء تفاوتی ندارند 3- همین‌طور است. انسان با گناه، از سعه‌ی اصلی انسانی خود دور می‌شود و با توبه جبران می‌گردد 4- سعه‌ی ذاتی همان مقام امکانی افراد است و سعه‌ی عرضی آن چیزی است که انسان با اراده‌ی خود به‌دست می‌آورد. موفق باشید

10794
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این که می فرمایید اگر نام ائمه در قرآن می آمد اصحاب سقیفه قرآن را هم نفی می کردند به نظرم دلیل مطلوبی نیست چرا که پیامبر که در سراسر عمر شریف خود از حضرت امیر تمجید و دفاع کردند و اوج آن در غدیر است با این وجود اصحاب سقیفه ایشان را نفی نکردند حال چطور می فرماید ذکر نام ائمه موجب نفی و نابودی قرآن توسط اصحاب سقیفه می شد؟ حال بر فرض اگر این طور هم می شد آیا خداوند نمی توانست بر سر اصحاب سقیفه مانند اصحاب فیل عذاب نازل کند تا مردم غافل دوباره متذکر شوند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم در این مورد باید مطالعه‌ی گسترده‌ای را دنبال کنید تا شرایط تاریخی آن زمان برایتان روشن شود. موضوع، عمیق‌تر از آن است که در حدّ یک سؤال و جواب بگنجد. بنا نبوده خداوند اصحاب سقیفه را مثل لشکر ابرهه نابود کنند! شاید تفاسیری که در رابطه با آیه‌ «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» سوره‌ی معارج، آیه‌ی 1 شده، کمک کند. به عنوان نمونه عرض می کنم : آنقدر تعصبات ضد ولایت امیرالمؤمنین (ع) شدید بود که از حضرت صادق (ع) روایت داریم؛ پس از آن‏که رسول خدا (ص) على (ع) را در غدیر معرفى کردند و خبر آن به اطراف منتشر شد شخصى به نام عمر بن عنبه از بنى مخزوم خود را به رسول خدا (ص) رساند و از حضرت پرسید؛ «فَأَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) وَ قَوْلِکَ فِیهِ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ إِلَى آخِرِهِ» أَ مِنْکَ أَمْ مِنْ رَبِّکَ- قَالَ النَّبِیُّ (ص) الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ السَّفِیرُ جَبْرَئِیلُ وَ الْمُؤَذِّنُ أَنَا وَ مَا أَذَّنْتُ إِلَّا مَا [أَمَرَنِی رَبِّی‏ فَرَفَعَ الْمَخْزُومِیُّ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحَمَّدٌ (ص) صَادِقاً فِیمَا یَقُولُ فَأَرْسِلْ عَلَیَّ شُوَاظاً مِنْ نَارٍ وَلَّى فَوَ اللَّهِ مَا سَارَ غَیْرَ بَعِیدٍ حَتَّى أَظَلَّتْهُ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ فَأَصْعَقَتْ فَأَصَابَتْهُ الصَّاعِقَةُ فَأَحْرَقَتْهُ النَّارُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ وَ هُوَ یَقُولُ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ «سَأَلَ‏ سائِلٌ‏ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِج»؛ خبر ده مرا از این مرد یعنى على ابن ابى طالب (ع) و گفتار تو در حق وى که «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» آیا از جانب تو است یا از پروردگار تو؟ پیغمبر (ص) فرمود که وحى بسوى من است از جانب خداى تعالى و قاصد آن جبرئیل است و رساننده‏ى آن منم و نرسانیدم مگر از امر پروردگار خود. پس آن مرد مخزومى سر خود را به آسمان برداشت و گفت بار خدایا! اگر محمد راست مى‏گوید در آنچه گفت پس بفرست بر من زبانیه از آتش و غضبناک باز گردید، پس سوگند به خدا که مسافتى نرفته بود که سایه انداخت بر سر وى ابرى سیاه و رعد و برقى زد پس صاعقه‏اى به او برخورد کرد و او را سوزاند، پس جبرئیل (ع) فرود آمد و عرض کرد بخوان یا محمد! «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ» خواست خواهنده عذابى را که واقع است بر کافران، نیست مر او را دفع‏کننده از عذاب، از خداوند صاحب درجات. از این حادثه‏ى تاریخى مى‏توان متوجه بود تا چه حدّ بعضى‏ها در مقابل ولایت امیرالمؤمنین (ع) مقاومت مى‏کردند. موفق باشید
10371
متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام و تحیت محضر استاد: حقیر رشته مهندسی را تا سطح لیسانس خوانده ام، و در حال حاضر ترم یک ارشد رشته مهندسی را نیز خواندم و به دلیل اینکه متوجه شدم که علاقه مندی در رشته قرآنی دارم تصمیم به تغییر رشته دارم و در حال حاضر چند ترم هست که دیگر در مقطع ارشد انتخاب واحد نکردم و بلا تکلیف رها کردم. قابل ذکر است که فقط به دلیل کار پیدا کردن تصمیم به گرفتن مدرک ارشد را داشتم، حالا با مدرک لیسانس استخدام شدم ولی می‌بینم که در اداره ما همه چی به مدرک بستگی دارد، مدیر شدن، حقوق بالا گرفتن، ... آیا من مجاز هستم که همان رشته فنی را با این که علاقه زیادی ندارم ادامه دهم و وقت برایش صرف کنم تا با آن مدرک حقوق من 500000 تومان زیاد شود و این مبلغ را در راه خیر استفاده کنم؟ یا اینکه به علاقه‌مندیم برسم و یک رشته قرآنی را شروع کنم و ارشد بگیرم. هرچند با ارشد رشته قرآنی دیگر حقوقم زیاد نمی شود و اصلا در سوابق کاری من اثر ندارد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید در عین آن‌که امکان امرار معاش دارید عمر خود را صرف تدبّر در قرآن کنید، از زندگی خود بیشتر بهره خواهید برد. موفق باشید
9047
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده یک موضوعی را ذهنم به آن مشغول شده است و آن اینکه من فکر می کنم که خیلی از کارهایی که ما می کنیم خودمان نمی کنیم یک اراده دیگری در میان است که کارها خود به خود انجام می شود و به پایان می رسد. احساس بنده این است که یک حضوری در عالم هست که در همه جا پرتو افکنی می کند و جبهه حق و باطل در همین فضا نهفته است که خود را نشان می دهد. جنگ جنگ اراده است پیروزی اراده حق بر باطل. به نظر شما چه مطلبی می رسد تا راهنمایی کنید؟ حاج آقا رشته اصلی من گرافیک است نمی دانم چگونه از این پتانسیل استفاده کنم برای بروز استعداد هایم، در ضمن تا حالا از افراد گوناگونی دچار ضربه هایی شده ام هر چند از روی عمد نبوده باشد، ولی در هر صورت مانع یک سری کارها بوده اند البته من تمامی اینها رو از روی لطف خداوند می بینم که به سرم آمده است. حاج آقا مردم ایران ذاتا مردمی نجیب و بی آزار هستند شما بعضی وقتها سفارش می کنید که ما سیاست داشته باشیم ولی خود شما واقفید که بیشتر سیاستهای امروز ما از روی عناد است نه از روی برادری، اگر اشتباه می گویم اصلاح بفرمایید. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید؛ حقیقتاً دنیا در کنترل حضرت حق است، ما تنها می‌توانیم تسلیم اراده‌ی الهی شویم و بندگی او را پیشه کنیم و سعادت‌مند شویم، و یا عصیان کنیم و از سعادت محروم گردیم 2- باید افقی از معنویت را مدّ نظر قرار دهید تا در رشته‌ی خود پیام‌های آن معنویت را اظهار کنید 3- همین‌طور است که می‌گویید مردم ایران ذاتا مردمی نجیب وبی آزار هستند. ما از بُعد نجابت مردم با مردم برخورد نمی‌کنیم تا آن‌ها نیز از بُعد نجابت خود با ما برخورد کنند. موفق باشید
7008
متن پرسش
سلام در روایتی که شخصی از پیامبر سوال کرد: می خواهد دست از گناه بردارد. وایشان در جواب فرمودند هر کار می خواهی بکن فقط دروغ مگو. آن طرف عمل کرد و توانست مابقی گناهان را ترک کند. سوال من این است چگونه با دروغ نگفتن می شود گناهانی همچون نعوذ بالله روابط نامشروع را ترک کرد؟چون مگر نمی شود کسی در خلوت گناهی انجام دهد و دیگران نفهمند و نیازی به دروغ گفتن هم نباشد. خواهش می کنم کامل جواب دهید چون جواب این سوال می تواند راهگشا باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید این طور باشد که اگر احتمال بدهد از عمل نا مشروع او کسی می‌پرسد و باید او راست بگوید و آبرویش می‌رود، دست به آن عمل نزند و سایر گناهان را نیز با همین احتمال انجام نمی‌دهد. موفق باشید
4287

کنترل واهمهبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد من به یک شخصی عشق مجازی پیدا کردم که همجنس خودمه. استاد هرچه روزه میگرمو عبادت میکنم تعلقم از بین نمیره ایا خوبه که باهاش قهر کنم یا رابطمو باهاش کم کنم یا کاری کنم که کمتر ببینمش. یا سعی کنم همین طور که رابطه صمیمیمو باهاش دارم خودمو اصلاح کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید قوه‌ی واهمه‌ی خود را کنترل کنید و نگذارید یاد ایشان همواره در ذهن‌تان باشد. شاید توصیه‌های کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک کند. البته قهر، چاره‌ساز نیست. موفق باشید
3288
متن پرسش
سلام استاد عزیز تر از جانم. باتشکر از حضرتعالی که درشت خویی های امثال ما را تحمل می کنید. استاد عزیز بفرمایید آیا علم ائمه(علیهم السلام) نامحدود بوده یااین که بنابرخواست خدا بر بعضی علوم و حوادث آگاهی داشته اند. دوم این که آیا حضرت ولی عصر(عج) بر همه ی امور ما واقف هستند مثلا آیا آن حضرت شاهد جزیی ترین کارهای ما هستند مثلا همبسترشدن زن و شوهر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در مورد حدّ نصاب علم امام، پیشنهاد می‌کنم بحث علم امام در جزوه‌ی کلام2 را مطالعه فرمایید و یا منتظر بمانید این روزها به صورت کتاب تحت عنوان «مبانی نظری نبوت و امامت» خدمتتان عرضه می‌شود. البته عنایت داشته باشید که در روایت داریم که امامان می‌فرمایند: «هرچه را ما بخواهیم خداوند علم آن را به ما می‌دهد» و مسلّم وجود مقدّس حضرت چنین طلبی را ندارند تا خداوند علم آن را به حضرت بدهد. موفق باشید.
2512

تفسیر قرانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد فرزانه اگر ما بخواهیم در فهم از قرآن در حد علامه طباطبایی رحمه الله بیندیشیم (با اینکه اندیشه ایشان خیلی بلند است) آیا این باعث نمی شود که تولید علم متوقف شود وحرف نو زدن در زمینه فهم قرآن تعطیل شود؟ اگر بخواهیم هم از اصول ایشان استفاده کنیم باز هم ناچارا در بعضی موارد به رد نظریه ایشان می انجامد ولذا باید گفت که آیا فهم ایشان عالی ترین فهم از قرآن است یا از این برتر هم می توان در قرآن غور کرد؟ آیا حرف جدید زدن در مبانی تفسیری اگر برخلاف مبانی ایشان باشد مخالف تبعیت از اندیشه های این بزرگان نیست؟ البته منظورم از نو آوری با رعایت تمام شرایط وضوابط است نه حرف بدون پشتوانه زدن. بسیار ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنر قرآن آن است که عقل ما را مورد خطاب قرار می‌دهد تا در قرآن تدبّر کنیم و به حقایق عالم هستی نظر نماییم. در همین راستا امثال علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به قرآن رجوع می‌کنند و بعضی از ابعاد آیات الهی را تفسیر و تبیین می‌کنند و به همان صورتِ قرآنی عقل‌های خوانندگان را مورد خطاب قرار می‌دهند تا تفسیر ایشان مقدمه‌ی دقت بیشتر در قرآن شود و ابعاد دیگری از ایات الهی برای انسان ظهور کند. پس روش قرآن و روش عالمان دین هرگز روشی نیست که ما را در مسیر تعقل و تدبّر در قرآن متوقف به خودشان بکنند. موفق باشید
135

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
باعرض سلام .ایا یک بنده ی خدا که یک گناه کبیره را بارها انجام داده وهربار توبه کرده باز هم راهی برای اشتی با خدا دارد با اینکه می دانسته این عمل او اشتباه است و عمل او باعث حجاب او با خدا شده است.باتشکر
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام
باسمه تعالی؛ تا خداوند نوری در جان بنده‌ی گناهکارش می‌بیند، او را موفق به توبه می‌نماید، تا در هر توبه مزه‌ی ارتباط با خدا را به کام او بچشاند و زشتی گناه را در خود احساس کند. حارث محاسبی می‌گوید؛ برای یک گناه هفتاد بار توبه کردم تا موفق به ترک آن شدم. یعنی هفتادبار آن را مرتکب می‌شده و هفتاد بار توبه کرده تا بالاخره مزه‌ی اُنس با خدا بر مزه‌ی انجام گناه بر قلبش غلبه کرده است.

17699

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با عرض خسته نباشید و قبولی طاعات و عبادات استاد معظم و مسوولین سایت. جدیدا بحث درباره ترنس سکسوال ها که یک نوع انحراف و اختلال جنسی دارند به طور شفاف در جامعه مطرح می شود. حتی رسانه هایی مثل تی وی پلاس دست به ساخت مستندی در این باره زدند و حتی بعضی بازیگران و چهره های معروف در این موضوع فعالند. بیماری اینگونه تعریف می شود که فرد بیمار بدون اینکه بخواهد بدن و جسمش کاملا بدن مرد است کلی اشتباها روح زنانه در آن دمیده شده و بالعکس. یعنی جنسیت کاملا مردانه است ولی رفتار و خلقیات و حتی تمایلات جنسی کاملا زنانه است و بالعکس. مراکز پزشکی ای هم در این زمینه فعالند و با حدود یک سال دوره های روانشناسی ایشان را ترغیب به تغییر جنسیت می کنند تا روح و بدن یکسان شود. حتی در قانون معافیت پزشکی سربازی هم این نوع افراد دارای معافیت دایم هستند http://vazifeh.police.ir/?siteid=25&fkeyid=&siteid=25&pageid=1688 سوال بنده این است که آیا طبق قواعد معرفت النفس این قضیه ممکن است که روح زنانه اشتباها در کالبد مردانه قرار بگیرد یا خیر؟ نحوه برخورد با این افراد در اجتماع باید چگونه باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم بنده با مواردی این‌چنین روبه‌رو بوده‌ام. احتمالاً ممکن است موضوع از این قرار باشد که در جنین، اختلالی صورت گرفته است. به این شکل که روحِ طرف مثلاً زن بوده ولی از بعضی جهت، جنین بدنِ مرد را برای خود شکل داده و یا برعکس. و از این جهت پزشک می‌تواند آن اختلالی که روح در بدن خود ایجاد کرده است را درمان کند. موفق باشید

12014
متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی: استاد مطهری در یکی از کتابهایشان در روایتی از حضرت امام رضا (ع) وقتی از ایشان در مورد قبول ولایتهدی مامون سوال کردند ضمن توضیح شرایط، خویش را با زمان حضرت یوسف(ع) مقایسه نموده و در ادامه مقام حضرت یوسف (ع) را بالاتر از امامان دانستند هر چند که در کتاب اصول کافی هم بارها این مطلب از قول ائمه آمده است. پس چرا اینقدر ما شیعیان بخصوص ایرانیان در اکثر بیانات از تریبونها و منابر مختلف امامان را برتر از پیامبران به غیر از حضرت محمد(ص) می دانیم و اصلاً چرا اینقدر شیعه روی برتری ها تاکید می کند؟ وقتی که خوب و عمیق به سیره همه پیامبران و امامان می نگریم متوجه می شویم آنها اصلاً در بیان برتری یکی به دیگری نبوده اند. انگار سیره ایشان فراموش شده و فقط در پی بیان مناقب و معجزات هستیم هر چند که آخرین پیامبر الهی معجزه شان فقط قرآن بوده و همانطورکه همه می دانند معجزه یعنی خرق عادت و حالت استثنا دارد و همیشگی نیست. کاش روزی برسد که این بندگان بزرگ را فقط به عنوان یک انسان کامل معرفی می کردیم نه آسمانی. این بزرگواران قطعاً بخاطر لیاقتهایی که در زندگی داشتند به این درجه رسیده اند آیت الله امینی در کتاب بانوی نمونه اسلام می فرمایند روزی امام حسن (ع) بر دوش پیامبر بود و دانه ای خرما که از بابت ذکات در اختیار رسول خدا (ص) بود برداشته بر دهان گذاشته و می خورند پیغمبر مکرم اسلام دست در دهان ایشان کرده و فرمودند حسن جان مگر نمی دانی که آل محمد صدقه نمی خورند. آیت الله امینی در ادامه می فرمایند امام حسن (ع) کودک نابالغی بود و تکلیف نداشت در اینجا چند چیز به وضوح نمایان می گردد یکی آنکه ندانستن هم در کودکی مانند تمام کودکان کل جهان در امام حسن (ع) هم وجود داشته است و همینطور نابالغی مانند تمام کودکان که اینها همه از نظم خالق یکتاست که حتی سن بلوغ برای دختران و پسران هم در دو سن مختلف پدیدار می شود. چرا ما شیعیان چندین هزار سال است می خواهیم بگوییم خدای یکتا نظم هستی را به خاطر 14 نفر تغییر داده. امام حسن که نابالغی آن قطعاً وجود داشته چگونه پذیرفتنی است اعراب و انسانها از سه کودک زیر 10 سال یعنی امام جواد (ع)امام هادی (ع) و امام مهدی (عج) که به سن بلوغ نرسیده اند بتوانند بعنوان امام پیروی کنند اگر این فرض هم مثل تمام توجیهات علمای شیعه پذیرفته گردد پس اینجا می ماند فقط عامل وراثت پس لیاقت فردی برای رسیدن به صفت ولایت چه می شود؟ براستی اگر اینگونه است در زمان پیامبر چندین امام وجود داشته امام علی (ع) امام حسن (ع) و امام حسین (ع)؟ خواهشمند است این مورد شبهه مطرح شده را توضیح دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع امامت چند ضلع دارد و سعی شده در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست بدان پرداخته شده. از یک طرف آن‌ها هم مثل ما یک انسان عادی هستند و خودشان هم دوست دارند مثل انسان‌های عادی زندگی کنند، از یک طرف طبق آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب خداوند ارداه کرده است اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را از هرگونه رجس و آلودگی پاک کند تا نمونه‌ی زندگی دینی مورد قبول در منظر انسان‌ها باشد. از طرف دیگر در بعضی از مراحل تاریخی همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 12012 عرض شد ضرورت دارد که خداوند برای نجات مردم از طریق نو جوان 9 ساله توجه‌ها را به حقیقت امامت جلب کند. لذا باید موضوع را از زوایای مختلف دید، ولی در هرحال قرآن و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» ما را دعوت به تعقل کرده‌اند تا با فهم خود و تدبّر در قرآن راه سعادت را بیابیم و در همان قرآن جایگاه سخن‌گفتن حضرت عیسی«علیه‌السلام» در گهواره را نیز ارزیابی کنیم. بنده چندسال پیش با یک جوان که در مقطع راهنمایی بود روبه‌رو شدم که نظرات علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» به او القاء می‌شد و او به خوبی اظهار می کرد؛ که بحث آن مفصل است و در چندین جلسه این موضوع اتفاق افتاده. البته نمی‌خواهم موضوع امام را با آن جوان مقایسه کنم ولی در آن حدّ که انسان را به فکر فرو ‌برد که چگونه خداوند برای هدایت بشر اقدام می‌کند، عرض کردم. موفق باشید

10953
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در شغل بنده که فروش کارت عقد و عروسی است قیمت خود کارت را با اتکت رویش میزنن و قیمت چاپ را جداگانه حساب میکنن. همکارها قیمت را زیر قیمت خرید میزنن و جذب زیاد مشتری میکنن و حال بسته به مشتری یا در قیمت چاپ تلافی میکنن یا به سود کمتر رضایت می دهند. استاد در این بازی وارد شدن تلاش برای رزق است یا بازی شیطان است که مشغولمان کند؟ خداوندا سایه ی استادمان را بر سرمان محفوظ بدار و مقام عالی اش را متعالی گردان. آمین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت سعی کنید مشتری را فریب ندهید و در عین حال حق خود را در إزاء کاری که کرده‌اید، بگیرید. موفق باشید
10566
متن پرسش
سلام استاد عزیز: قبلا در جواب سوالی فرموده بودید «کتاب آشتی با خدا» و «فرزندم این چنین باید بود» را بخوانید. تا حدودی خوانده ام و می خوانم. مدتی با عبادت انس گرفتم اما باز خسته شده ام از خودم. مشکلی که آزارم می دهد زود رنجی و عصبانیتم در مقابل شوهرم است. با خودم مرتب قرار می گذارم که خودم را کنترل کنم اما خیلی سخت است و وقتی این گناه را انجام می دهم به هم می ریزم .جالب این است که در مقابل دیگر نزدیکانم این گونه نیستم... به خودم می گویم نمی خواهد چیز دیگری یاد بگیری گریه کنی نماز شب بخوانی خود خواهی ات را از بین ببر. خودت را نبین. عصبانی نشو. ان شاء الله خدا راه حل مشکل را بر زبان شما جاری فرماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگ‌ترین پیروزی شیطان در شکست‌دادن ما در بزرگ‌ترین میدان که آن میدان هسته‌ی توحیدی خانواده است می باشد. وقتی متوجه شدید چنانچه توانستید نسبت به همسرتان با سعه‌ی صدر برخورد کنید بدانید راه عبور از شیطان را یافته‌اید. کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» با شما حرف‌هایی دارد. با حوصله آن کتاب را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
8336

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم (اصلاح سوال) با توجه با پاسخ سوال 8328 ابن ملجم چون مختار بود می توانست در حیات خود دوباره با حضرت عهد کند و ولایت حضرت علی را بپذیرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است چون انسان در ذات خود مختار است هرچند خدا و اولیاء او می‌دانند او در آینده با اختیار خود چه چیزی را انتخاب می‌کند. موفق باشید
8301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز.پیشاپیش روز معلم را به شما معلم دلسوز و فداکار تبریک میگویم امیدوارم خداوند عمری بابرکت به شما عطا فرماید.استاد عزیزاز وقتی به سن تکلیف رسیدم هیچوقت توفیق نداشتم در مراسم معنوی اعتکاف شرکت کنم به خاطر محدودیت هایی که در دوران مجردی داشتم و بعد از ازدواج هم شرایطش پیش نیامده تا الان هم که فرزند چهار ساله ای دارم و امسال از همسرم خواستم اجازه دهند در اعتکاف شرکت کنم و ایشان هم قبول کردند ولی با توجه به اینکه فرزندم به من خیلی وابسته است و احتمالا همسرم اذیت میشود بر سر دوراهی مانده ام نمیدانم چرا حالا که شرایطش پیش امده قدرت تصمیم گیری ندارم و نمیدانم کدام کار درست است لطفا مرا راهنمایی کنید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر واقعاً همسرتان اذیت می‌شود و فشار به ایشان می‌آید، باز صبر کنید. موفق باشید

7119
متن پرسش
به نا م خدا و با سلام خدمت استاد عزیز در جمع بندی نظریات شما نسبت به ابوبکر و عمر و عایشه و طلحه و زیبر نتیجه می گیرم شما یک نرمش فوق العادهای نسبت به اینان نشان می دهید تو گویی اینها یک اشتباهی و یک اجتهادی غلط انجام داده اند و ما به انها انتقادی داریم درست است ما نباید به خاطر وحدت سخن نا به جایی بگوییم ولی تقلیل مسئله تا این حد آیا درست است آیا حجابی که آنها ایجاد کردند و اسلام را به حاشیه رانند و قرنهاست مسلمانان را از اب زلال ولایت محروم کردند و ان همه نافرمانی از سخنان پیامبر داستان قلم و دوات وهزاران نکته دیگر این قدر ساده است در ضمن روایاتی که اساسا آن دو نفر را مسلمان نمی داند و لعن را بدون نام بردن استفاده کرده است چه می شود سخن حضرت زینب در عاشورا و حتی روایتی که در احتجاج است که امام علی فرمود من از جانب پیامبر اختیار دارم و ایشان را از همسری پیامبر خلع کردم نقل به مضمون را چه باید کرد ایا اساسا شما عایشه را جناب می دانید یا حفظ وحدت این گونه اقتضا می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیره‌ی من و شما در این موارد باید سیره‌ی علمای بزرگی مثل حضرت امام و رهبری عزیز باشد که تعبیر جناب عایشه را برای همسر پیامبر به‌کار می‌بردند و بهترین کتاب را برای کالبدشکافی جریان انحراف در صدر اسلام «الغدیر» می‌دانم و سوز متعالی حضرت علامه امینی. ببینید آن علماء بزرگ در جمع‌بندی خود چگونه برخورد کرده‌اند. حقیقتاً موضوع انحرافی که در صدر اسلام پیش آمد و بنده سعی کردم در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» عرایضی داشته باشم، چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آن گذشت و اصلاً بحث تقلیل موضوع نیست، بحثِ درست‌برخوردکردن با موضوعی است که به گفته‌ی علامه امینی با هزاران حاشیه همراه شده و حالا کار را بسیار حساس کرده. موفق باشید
6994
متن پرسش
سلام علیکم . استادتفسیر تسنیم حضرت آیت الله جوادی خیلی کامل و جامع است .پس چرا شما همیشه المیزان را مد نظر دارید ؟ البته من به شخصیت عرفانی علامه و تجرد روحی شان آگاه هستم . خودم تا به حال المیزان نخواندم ولی یکبار با خودم گفتم وقتی تفسیر تسنیم با این همه توضیح و تشریح هست چه نیازی به المیزان است ؟ شما توصیه به خواندن المیزان میکنید یا تسنیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما عنایت دارید که حضرت آیت‌اللّه جوادی در دروس تفسیر خود اصرار دارند عزیزان ابتدا المیزان را مطالعه کنند و در جلسه حاضر شوند زیرا تفسیر حضرت استاد شرح المیزان است و جامعیت المیزان بر سر جای خود محفوظ است. موفق باشید
2070
متن پرسش
باسلام واحترام محضراستادگرانقدر: بنظر حقیر روحانی خوب و تأثیرگذار باید در متن جامعه و مسجد و دانشگاه باشد تا بتواند زیبایی های دین رابه راحتی تبیین کند جنس این در متن بودن از جنس حرف زدن و ارتباط برقرار کردن و رفت و آمد است ، چگونه یک طلبه می تواند با حفظ عالم طلبگی خود این ارتباط نزدیک و تنگاتنگ را با اقوام و دوستان و آشنایان و حوزه و دانشگاه داشته باشد ، مخصوصا مردم جامعه امروز که بشدت اهل دنیا و مدرنیته شده اند.در صورت نیاز کتابها یا سیر مطالعاتی لازم را راهنمایی کنید.در صورت نیاز از دیگر اساتید هم لازم باشد راهنمایی نمایید.خدا انشاء الله حفظتون کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرآن می‌فرماید « رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ.....» مردانی هستند که فعالیت‌های اجتماعی آنان را از یاد خدا خارج نمی‌کند. چون توانسته‌اند به مقام جامعیت برسند مثل نور بی‌رنگی که جامع هفت نور است ولی هیچ‌کدام از آن نور‌ها رنگ خود را بر او غالب نکرده. طلبه باید با حفظ عالم طلبگی از وظائف اجتماعی خود کوتاهی نکند. موفق باشید
1824
متن پرسش
با سلام خدمت دوست و برادر و استاد خوبم؛ از ارادتمندان جنابعالی هستم که مدتی است در لباس سربازی هستم.با توجه به ضعف آموزش های عقیدتی و در جهت ارتقاء آموزش های عقیدتی - سیاسی ناجا طرحی را بر اساس منویات معرفت نفس شما آماده کرده ام که علارقم تلاش چندباره تاکنون موفق به شور با شما نشده ام.از شما می خواستم بنده را در این باب راهنمایی کنید با پاسخ به چند سوال : 1- به نظر جانبعالی بهترین موضوع برای بحث در مراکز آموزش نیروهای مسلح (که سربازان با عقاید متفاوتی مثبت و منفی متفاوتی وجود دارد از شیعه و سنی و الحق و ...) در دوران آموزشی چیست؟ 2- با توجه به اینکه در حال حاضر 36 ساعت به آموزش های عقیدتی - سیاسی زمان داده شده است چگونه می توان این زمان را بخوبی سازماندهی کرد که هم اعتقادات به خوبی بیان شود و هم احکام و ظواهر دین. 3- طی صحبتی که با معاونت تربیت و آموزش مرزبانی ناجا و واحد عقیدتی - سیاسی انجام گرفته ممکن است نیاز به تحقیقات میدانی در این زمینه باشد. آیا از گروه فرهنگی المیزان, عزیزانی هستند که در لباس سربازی بتوان از کمک آنها استفاده کرد؟ 4- شما چه شیوه ای را در دوران خدمت برای انتقال مفاهیم دینی موثر می دانید؟ از هرگونه طرح و پیشنهاد شما در این زمینه کمال استقبال و تشکر را دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که تشخیص داده‌اید مباحث ده نکته در معرفت نفس برای همه مفید است و تجربه نیز نشان داد که شیعه و سنی و اهل حق از آن استقبال می‌کنند. علاوه بر مباحث معرفت نفس، مباحث مربوط به ولایت فقیه تحت عنوان مبانی حکومت دینی جواب می‌دهد چون هرکس می‌پذیرد اگر حکم خدا بر جامعه حاکم باشد بهتر است تا آنچه انسان‌ها به فکرشان رسیده. در ضمن بحث انقلاب اسلامی و مقایسه‌ی آن با آنچه تمدن غرب به بشریت تحمیل کرده است جواب می‌دهد و جوانانی که به خدمت سربازی آمده‌اند کمک می‌کند. وقتی انسان علاقمند به دینداری شد آماده می‌شود تا احکام دین را بپذیرد و عمل کند. موفق باشید
665
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز آیا قاعده سکرات مرگ و احوالات برزخ برای تمامی افراد نوع بشر (مسلمان-مسیحی-یهود-بی دین و ...) ثابت است یا خیر ؟ با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سکرات حالت انتقال روح است از توجهات به دنیا به عالم برزخ و همه‌ی انسان‌ها به جهت داشتن روح مجرد دارای چنین حالتی هستند. موفق باشید
559
متن پرسش
سلام علیکم ادامه سوال با کد545 در ابتدا از راهنمایی هایتان تشکر میکنم.چند نکته دیگر را بیان میکنم : 1- یاران1 متولدین 60 تا 63 *یاران2 متولدین 68 تا 72 *یاران 3 اول دبیرستان *یاران 4 سوم راهنمایی و یاران 5 ...و ... می خواستم مطمئن شوم که کتبی که پیشنهاد کردید بر اساس همین معیار سنی بود یا خیر؟ 2- طرحی که بیان کردم برای یاران 3 ، 4 و به بعد است(مخصوص نوجوانان) 3- ما به شدت نیازمند سیر مطالعاتی هدفمند برای یاران 3 ، 4 و ... هستیم.حضرتعالی یک کتاب را معرفی کردید که البته حتما خوانده میشود ولی اگر امکان دارد یک سیر مطالعاتی بیان بفرمایید. 4- برای خارج شدن از فضای آموزشی چه کار باید کرد ؟ موفق باشید - یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- مباحث معرفت نفس در هر رده‌ای طوری است که شنونده را وارد بحث می‌کند و عملاً جلسه از فضای خشک آموزشی یک‌طرفه خارج می‌شود. 2- علاوه بر کتاب مذکور؛ کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به روش آموزش فعّال کار شود خوب و بعد جلد 1 کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» تا آرام‌ارام موضوع شناخت جایگاه انقلاب اسلامی را از طریق کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» به میدان بیاید. موفق باشید
187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام از راهنماییهایتان متشکرم در مورد اینکه دانشگاه بروم یا نه بیشتر مقصودم این بود چون نگاه نامحرم برای یک خانم حلاوت دعا را می گیرد وچون در مقطع ارشد درس می خوانم مسلما همه از من توقع کار دارن من هم فقط تدریس در دانشگاه را انتخاب کرده ام اما می ترسم که همین تدریس هم برای من دور کننده باشد اما وقتی نگاه هم کلاسی ها وبچه های دانشگاه را می بینم که صحبت های من برایشان زیباست و معشوقی که من سال ها بنبالش هستم را در من جستجو می کنند برا من انگیزه خوبی است حالا برا یاین که شما بیشتر با نوشته های من اشنا شوید تصمیم گرفتم یکی از انها را در مدت زمان یکسال پیش نوشتم را برایتان بفرستم ازاین دل نوشته ها حدود 200 برگ دارم که همه شان دست خودم نیست دوست دارم نظرات شمار ا در مورد نوشته هام بدانم یک مناظره فلشفی با خودم داشته ام که برا یتان بعد از تایپ می فرستم لازم به ذکر است که این نوشته را در اوج روز های تشنگی ام نوشته ام .... سلام بر صاحب خانه ای که درخانش به روی هرکسی باز است به روی هر مخلوقی باز است بنده باشد یا نباشد مهم نیست مخلوق که هست . توبزرگی هستی که به قدر نیاز مخلوقت کوچک می شوی بزرگترین لذت عاشق عشق بازی با معشوق است اما من حتی رسم عشق بازی رانمی دانم چراکه عاشق نیستم می بینی کلمات هم اسیر من شده اند در بازی عشق گم شده اند وکلیدش بدست توست بدست تو که مقابلم می نشینی وگوش می دهی وحتی زمانی که خسته می شوم قلم را از دستانم می گیری وخود می نویسی . صدای گریه کودک هنوز در گوشم هست ومانند زنگی برگوش هایم نواخته می شود کودک گریه می کرد و پدر نمی توانست ارامش کند چراکه فقط مادر می توانست ارامش کند وکودک پیوسته گریه می کرد محبوبش را طلب می کرد وهرصدائی رامی شنوید کمی ارام می شد که نکند مادرباشد اماهمه صداها سراب بود هرچه به او می دادند پس می داد چراکه برای او اغوش مادرازتمام ان لذت ها زیباتربود همه ازصدایکودک کلافه شده بودند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های اوزیباست ومرا می شکاند اگر خوب دقت کنید بسوز ناله های کودک به تو می گوید ایا توهم اینگونه طلب کرده ای که اجابت شوی وانجاست که باتمام قدرت دنیائیت کوچک کوچک می شوی ؟ ایا تو همچون این کودک محبوب راخوانده ای واین گونه توبیشتر می شکنی .... تواینگونه نخواندی ولی اوبه زیبائی اجابت کرده است و می کند وکودک ارام نمی شد تاروزنی از محبوبش به اوبدهند هیچ کس ازصدای اوراضی نبود هخرکس به نوعی می خواست اوراساکت کند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های او عین عشق است اما حیف ... به تقویم که نگاه می کنم می بینم روزها از پی هم می گذرند ومحرم نزدیک ونزدیک تر می شود گویی همین دیروز بود خوب من خواسته ای دارم که طلب لیاقت ان برای مخلوقی چون من خیلی بعید است اما می خواهم تورا به حرمت این روزهای مقدس معرفت حسینی راچنان بدهی که اگرکربلائی شدم همچون کوفیان نظاره گر نباشم . همه چیز به من نزدیک است ومن باهمهچیز فاصله احساس می کنم خدای من تمام این فاصله هارابردار . می بینی ادبیات هم مقابل تو ضعیف وحقیر می شود تو کیستی که همه مقابل تو ضعیف وحقیر می شوند . خوب من کمکم کن بگو که کجای مسیرم بگو که اشتباه نیامده ام بگو که بیهوده نبوده است بگو که می دانم تو بهترین چاره ساز من هستی ... خدای من احساس می کنم خیلی کوچک وضعیف تر از ان هستمد که انطور که توبخواهی باشم خدای من زیبای من می بینی ناخدایت چگونه در میان طوفان گیر کرده است ناخدایت جز هوای طوفانی هیچ نمی بیند اما خوب می داند که بجز او وطوفان کسی هست که انها رانظاره می کند واو تنها نیست .... خوب من هربار که سخن می رانم به خود می گویم چه کسی سخن گفت تو سخن گفتی نه ! من سخن نگفتم هیچ صدایی را نمی شنوم چه کسی می نویسد چه کسی سخن می گوید چه کسی انتخاب می کند چه کسی موفق می شود اگر همه این هارا من انجام می دهم پس تو کجائی من یعنی تو ؟ چند روزی است که به هرچیز که نگاه می کنم از خود می پرسم تو کجائی ؟ اگر تو در دل همه این ها هستی پس جای من و ما وانها کجاست ؟ سخن اینست که ما بی تو نخواهیم حیات بشنو ای پیک خبرگیروسخن بازرسان کاش همچون زمانی که کودک بودم وترا جستجو می کردم وهر روز ترا در چیز های بزرگ و بزرگ تر می دیدم می توانستم همانگونه تورا پیدا می کردم . یادت هست زمانی که خیلی کودک بودم تصوی من از تو تصوی ر کوه پراز صلابت بود وهیچ چیز نمی توانست جای ان را بگیرد وهر بار که به اسمان نگاه می کردم می دیدم که تصویر من وسعت اسمان راکم دارد وروز ها به ان فکر می کردم که چگونه می توانم تصویری بسازم که هم وسعت اسمان را داشته باشد وهم صلابت کوه وهیچ کس نمی توانست چنین تصویری برای من بسازد ... تمام کودکیم با سئوال های بی جواب وتمام بزگیم با اتهام به سئوال های کودکیم سپری شد وهنوز من در خم یک کوچه گرفتارم واز عشق هیچ نفهمیدم من ماندم و قلم ویا قلم ماند و من فرقی نمی کند . خوب من اله من وقتی مظلومیت اربابم را می بینم که درذلت نگاه ها گم شده است اینکه توکجائی دیگر برایم مهم نیست ومی خواهم مظلومیت تورا فریاد بزنم اما زبان قاصر است . خوب من اله من شوکت من می دانم که وجودمن فخری برای تو ندارد امانیاز شاگرد است که استاد راپابند می کند می بینی هنوز یاد نگرفته ام خوب بنویسم وهنوز اشتباه می نویسم چراکه وجود من برای تو فخر است ومنیت من است که بین من وتو فاصله می اندازد چراکه وخود من از توست وتو با ان خداییت را کامل کرده ای پس مرا بخاطر بی ادبیم ببخش .. می دانی هرچه فکر می کنم تنه به یک نتیجه رسیده ام که قوه عاقله (که در نامه های بعدیم به این نتیجه رسیدم که همان عقل کل است) گنجینه ایست از موهبت های تو که در ان کلیدی دارد که مراتب نفس ادمی کلید انرا پیدا می کند که مقصود از لیبلوکم همان ازمایش در مراتب نفس است ونفس چون خمیری که بدست کودک است وکودک با ان می سازد که توسط ان ازمایش می شود هر جا که خوب بسازی کلید گنجینه را بتو می دهند و موهبتی از ان بتو هدیه می شود واین گنجینه وجودی از وجود توست پس من در قوه عاقله هیچ اختیاری ندارم همه اش توهستی ومن باید این تورا به ظهور برسانم... ... وحالا لباس نفس که تا اینجا من فکر می کنم روح است ودر کالبد تن اسیر است چیست وچگونه است هنوز نفهمیده ام! ایا شاگردت پیش رفتی کرده است یا نه ؟ شاگردت خیلی کند وضعیف است تو به بزرگی خودت اورا ببخش . یادت هست ازتوخواستم به من موهبتی که به دوزخیان داده ای ندهی وهر روز که از خواب بلند می شوم با خود می گویم ایا توهمچون دوزخیان عادت کرده ای به اتش یانه ؟ وترسی وجودم را می گیرد ترسی که قدم هایم را می لرزاند ... ازتو می خواهم که مرا به عادت سوق ندهی ! می بینی هرلحظه از خود باید سئوال های زیادی بپرسم . عاشق بوده ای یا نه؟ عادت کرده ای یا نه ؟ مسئول خوبی بوده ای یا نه ؟ خوب می سازی یا نه ؟ خوب مهمات جمع کرده ای یا نه ؟ .... وسئوال های زیادی که جواب هایش راضی کننده نیست وغفلت همچون شیطانی بر پیکره انسان حکمفرماست پاسخ هایش را ضعیف و ضعیف تر می کند . کمکم کن تا پاسخ هایم فخر تورا به همراه داشته باشد کمکم کن تا پاسخ هایم کنش های زیبا به همراه داشته باشد.! کمکم کن می خواهم برای مهدیت بنویسم ولی سنگینی فاصله ای را احساس می کنم کمکم کن که شاید شفاعت او کلید راه من شود چرا که منیت من راه هرگونه خیر را می بندد ولشکر من شکست خورده تر از دیروز به راه می رود . خدای من امروز همه از ارزوهایشان می گفتند از هدف های دست یافتنی ودست نایافتنیشان می گفتند ارزوهایی که ماوای انها در این دنیا خلاصه شده است انها ارزوهایشان را می گفتند ومن خاموش بودم وگوش فرا می دادم پرسیدند ارزوی تو چیست ومن به یکباره تهی شدم نمی دانستم چه بگویم چگونه بگویم در زیر نقاب هایم چگونه از ارزو هایم بگویم وگفتم ارزویی ندارم ... نگفتم چراکه اخر ارزوی یک دیوانهکه زیبا نیست ارزوی یکدیوانه که مسافر قبرستان است خنده دار است چون می دانستم ارزویم به لجن کشیده می شود هیچ نگفتم چون می دانستم ماوایی هست برای من که ارزویم را بنویسم وکسی نخندد .. می دانم خنده دار است اما به تو می گویم دوست می دارم روزی انچنان قوی شوم که بتوانم شبی راتاصبح در قبرستان در ماوای همیشگی خود بخوابم ولحظه مرگ را با تمام وجود تجربه کنم کاش ارزویم همچون ارزوی انه زیبا بود ومی توانستم بلند بگویم چرا که ارزوی یک دیوانه که زیبا نیست. خوب من ای امن به ارزوی خود خواهم رسید مگر نه انست که عروس وداماد ها قبل از انکه به خانه بخت بروند خانه جدید را از قبل می بینند وروزی در ان زندگی می کنندتا ببینند محل خوبی است یا نه ومن می خواهم قبل از مرگ خانه ابدیخود را ببینم ودر ان شبی زندگی کنم وبه خاطره ان شبی را زندگی کنم وبه خاطره ان شب هر روز به خود بگویم خانه تو اینجاست ببین چه قدر کوچک وتنگ است پس زیاده نخواه زیاده نگو زیاده نبین .. وهر جا که خواستم عصیان کنم به خود بگویم یادت رفته است خانه ات کجاست ! وخوش به حال انهایی که قبل از مرگ چشیدندورفتند . واز نوشتن این جملات ترسی بهت انگیزمرا می گیرد که خانه ابدی من چقدر ترسناک وکوچک است اما مهم نیست چراکه دیدار محبوب می ارزد به ان اگر چه سخت و ترسناک باشد واگر انسان نسیانکارنبود وهرلحظه به خانه ابدیش فکر می کرد دیگر هیچ عصیانی نبود کمکم کن تا فقوی شوم تا طعم مرگ را بچشم . خوب من شوکت من فخر من از جاده هایی که رو به سوی تو دارندبی خبرم واز قوانین حرکت نیز بی خبر چراکه هیچ گاه قوانین خرکت را نیموختم ویا به ان اهمیت ندادهام نه صورت اعمالم زیباست نه سیرت اعمالم وقتی به خود نگاه می کنم از روی تو شرمنده ام کمکم کن چرا که می خواهم مجنون لیلاییت شوم وانچنان اماده شوم که وقتی جذبه ات را بر من کویری تابیدی وجودم اماده پذیرفتن ان باشد وانتظار برای ان خیلی سخت اما شیرین است کمکم کن کمکم کن .... (واین جذبه را حسین در محرم امسال انچنان بر من تاباند که شرمنده کلمات گذشته شدم ...)( واز این به بعد دلنوشته انچنان کوچکی من مقابل معبود بر من متجلی شده بود که می گرستم و می نوشتم ) خوب من خدای من من اربابی مهربانتر از تورا کجا توانم یافت اربابی صبور تر از تو را بر خودم چگونه می توانم یافت اربابی عادل تر از تو را بر خودم چگونه می توانم پیدا کنم ... اربابی که هر لحظه کنارم هستی ومرا تنها نمی گذاری اربابی که در اوج سختی ها مرا در اغوش می گیری مبادا زانوانم از شدت خستگی همراهیم نکند اربابی که کنیزش لایقش نیست اربابی که انگونه که بایدستایش شود ستایشش نکردم ولی او به خوبی مرا اجابت می کند ایاتا به حال اربابی را دیده ایید که اینگونه مراقب کنیزش باشد مبادا کنیزش خسته شودمبادا اورا فراموش کند مبادا اورا تنها گذارد اما کنیزش لطف های اربابش را نمی فهمد وهر بار می گوید چرا من کنیزم و تو اربابی اما او باز هیچ نمی گوید . خوب من در مقابل این همه لطف تو انگشتانم می لرزد وتمام وجودم به لرزه افتاده است که ارباب به این خوبی جز مقام رضا نشاید جز راضی شدن به مقدراتش نشاید جز عبد ضعیف الذلیل حقیر المسکین شدن در مقابلش نشاید به راستی علی اربابش را خوب شناخت وخوب رسم عبد بودن را به جا اورد وبه راستی که علی فخر تو بود ولباس فاخر عشق تو بر تنش بود وبه راستی کلمه عشق رادر کلمه علی می توان دید نه در کلمه عشق . به من گفتند تو اربای هستی که حتی اگر بندگانت روسیاه سیاه باشند و به درگاهت بیایند وتو همچون مادر انهارا در اغوش خواهی گرفت می دانم که من لیاقت کنیزی تورا ندارم مرا چه لایق به اربابی چون تو ..... زندانبانی که حتی از یادگاران معشوقش هم نمی تواند خوب مراقبت کند وانها را هم از معشوقشان جدا کرده است می خواهم در این روز های زیبا که تو انرا به اجابت خوانده ای (ذی الحجه) از تو بخواهم که رفتار های کنیزت راببخشی چراکه او هیچگاه ادب پیشگاه تورا یاد نگرفته است اویاد نگرفته کدر پیشگاه توبودن جایگاه بی ادبان نیست جایگاه متوکلین وشاکرین ومقربین ومتصرخین و... است . اما تو برای اوجایگاهی ساختی اگر چه اوبی ادب است وگفتی این مخلوق من است وهمه نیازش به من است اگرچه من را فراموش می کنداما او جز من کسی راندارد چگونه اورا تنها کذارم اونیازش را به که گوید ایا کسی هست که نیازش را براورده کند وهیچ صدایی در اسمانها وزمین نیامد وفرشتگان گفتند اخر او بی ادب است اوتورا فراموش می کند او شاکر نیست اومتوکل خوبی نیست اوگستاخ است .. وتوگفتی من همه نیازش هستم اگرچه او نادان است اوفقط راه گم کرده است واگر راه رابیابد می دانم که راه بلد خوبی می شود قدری صبرکنید ... وبه مخلوقی که همه نیازش به توست ودر خانه هر نامحرمی رامی زند جایگاه بودن وشدن بخشیدی واورا انچه مستحقش نبود بخشیدی بی انکه رسم بنده بودن اوراببینی وصدای تمام اسمانها وزمین به در امد که تو چقدر مهربان وصبوری بر این مخلوقت وباز تو به حمایت از من مقابل همه ایستادی وگفتی من خدای او هستم اومخلوق من است چگونه می توانید بین خالق ومخلوق فاصله بیندازید او جزئی از من است اگر او مخلوق خوبی نیست دلیل نمی شود که من خالق خوبی نباشم برای او اگر چه اودر هر خانی را می زند اما بالاخره می فهمد که همه نیازش من هستم واینگونه تو همیشه به انتظارنشسته ای که کی مخلوقت تورا انچنان که باید بستاید انچنان که باید بشناسد انچنان که باید همه ناز ونیازش توشوی . وای ناز ونیاز همه مخلوقان کاش جوهری وجود داشت وهمه شرمندگی این مخلوق کوچک را بر صحیفه کاغذ ثبت می کرد ولی حیف ... خوب من مخلوقی که تو اینگونه مراقبش بودیشتیبان وحامی اش شدی نتوانست انچنان رسم بندگی نه!!! رسم کنیزی را بجا اورد نمی گویم بندگی چراکه اولین راه بندگی اینست که کنیز خوبی باشی تا بعد بنده خوبی شوی کنیز خوبی شوی یعنی اینکه در ابتدا سرسپرده خوبی باشی ورسم سرسپردگی را به خوبی فرابگیری ومقابل اربابت همه تسلیم شوی وهر زمان که تسلیم وسر سپرده خوبی شدی ومقابل اربابت تسلیم محض شدی انگاه باید در مسیر بندگی قدم بگذاری وحال دیگر اوارباب تونیست وتوکنیز او .... دیگر او خدای توست و تو بنده او وحالا دیگر فاصله بین تو واو وعظمت انرا تو بهتر می توانی درک کنی وشرط ورود به ان سرسپردگی محض است نه عصیان وطغیان!!!!!!! ایا من کنیزی می شوم که بنده خوبی باشم وایا بنده خوبی می شوم که عبدی ضعیف الذلیل باشم؟ مسیر پرپیچ وخم وسخت است اما شور عشق به ان حرکت می بخشد. خوب من اله من هدف از نوشتن هایم برای من گم شده است نمی دانم ایا نوشته هایم راه گشاست یا نه ؟؟ چراکه گریه های دخترک مرا به فکر فرو برده است !!!! که راز کلمات چیست که اینگونه اشفته کننده وپریشان کننده است؟ انروز من خواستم به خودم وتو ثابت کنم که من خالق کلمات نیستم که بخواهم انرا از نگاهی محروم کنم ؟ من می خواندم واو می گریست اشک چشمانش را گرفته بود ومی گفت معبود من اینقدر نزدیک است ومن اورا دور می پندارم ومن از راز کلمات در تعجب بودم وهمیشه از نوشتن برا تو لذت می بردم ولی انروز فهمیدم که خواندن نامه محبوب برانگاهی که عشق را فهمیده است زیبا تر ولذت بخش تر است او به خیال خود فکر می کرد من برای او می خوانم اماتو می دانی که من می خواندم برای تو ..... چراکه تورا مقابل خودم باتمام وجود احساس می کردم وبه خود می گفتم که کاش توهم هماننند این کلمات که عاشق کننده ومسحور کنندهخوبی هستند تو هم عاشق خوبی باشی اما حیف .... خوب من کمکم کن تانامه ام به مهدیت را کامل کنم هنوز چند سطری ننوشته ام اما گویی 2هفته است نامه ام نیمه گذاشته شده است فقط دستان توانای تو می تواند باب این اشنایی راکامل کند واشنائیم را با عزیز زهرا بیشترکند ولی ادبیاتم هنوز برای او شکل نگرفته است..... خنده دار است همه راه می روند می گویند عجل لولیک الفرج ومن هنوز در خم ک.چه اشنایی مانده ام ...... ا
متن پاسخ
سلام علیکم : باسمه تعالی در هر صورت یک مرحله از زندگی، مرحله‌ی با خودبودن و از آن زاویه با خدابودن است، که ربطی به حوزه و دانشگاه و خانه، ندارد. این همان است که در موردش گفته‌اند: بود مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها ولکن بتنهایی بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها نوشته‌های جنابعالی نوشته‌های خوبی است، قصه‌ی مرحله‌ی اول زندگی را می‌سراید و متذکر می‌شود. مرحله‌ی دیگر زندگی، مرحله‌ی با بقیه‌بودن است که باید با قلبی الهی کنار بقیه بود، حال این مرحله را به عهده‌ی خدا بگذارید تا هرجا گشایش فرمود جلو بروید. موفق باشید
23080
متن پرسش
سلام: در شرح خطبه ۸۳ نهج البلاغه در قسمت «مبعوثون افرادا» در مورد تنهایی انسان و اینکه نباید این تنهایی را فراموش کنیم و اینکه بقیه برای این هستند که ارتباط ما با خودمان و خدا به بهترین شکل صورت گیرد. حال این را چگونه باید با جمله «انسانها با انسانها انسانند» جمع کرد؟ و این که در روایات و آیات قرآن بر جمع بسیار سفارش شده و شما هم در بحث های این روزها بر جمع تکیه دارید به گونه ای که ما تنهایی خود را فراموش می کنیم و خود را جمع می پنداریم. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا این شعر را که آیت اللّه حسن‌زاده زیاد تکرار می‌کنند را، جمع این دو نکته نمی‌دانید؟ که می‌فرمایند: «بُوَد مرد تمامي آن كه از تن‌ها نشد تنها        ولكن به تنهايي بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها» موفق باشید.

نمایش چاپی